وهابیها مشرکند، زیرا می گویند خداوند دارای جسم است
وهابیها مشرکند، زیرا می گویند خداوند دارای جسم است در هـمـه ادیـان الـهی - خصوصا اسلام - توحید مهمترین اصل است. خداوند متعال،پیامبران را بـرانگیخت و سرلوحه دعوت آنان را تبلیغ یکتاپرستی وتبیین توحید قرارداد. این اصل، در قرآن و سنت پیامبر (ص) به روشنی ت
وهابيها مشركند، زيرا مي گويند خداوند داراي جسم است <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
در هـمـه اديـان الـهي - خصوصا اسلام - توحيد مهمترين اصل است.
خداوند متعال،پيامبران را بـرانگيخت و سرلوحه دعوت آنان را تبليغ يكتاپرستي وتبيين توحيد قرارداد.
اين اصل، در قرآن و سنت پيامبر (ص) به روشني تبيين شده است و هر مسلماني بايد، توحيد را از اين منابع زلال بگيرد تامل در اعتقادها و انديشه هاي وهابيون نشان مي دهد كه آنان در اين اصل اساسي به كلي از قرآن و سنت دور افتاده اند و خدا را با اوصافي كه محكمات قرآن و سنت معرفي مي كند [1] قبول ندارند.
بـه اعـتـقـاد آنـان، خداوند در بالاي عرش و يا در آسمان،محدود و محاط بوده و محتاج به مكان است [2] ابـن تـيـمـية، رهبر وهابيها، در كتابهايش به اين اعتقادات اعتراف نموده و به آيات متشابه قرآن و احاديثي مجعول متوسل گشته و از محكمات قرآن و احاديث قطعي نبوي چشمپوشي كرده است.
او در اثبات عقايدش به اين حديث متوسل شده است كه مي گويد: خـدا هـر شـب و يـا آخـر هـر شـب از عـرش بـه زمـيـن فـرود مـي آيـد و صـبـح آن شـب، بـه عرش برمي گردد [3] در حالي كه شب در زمين دائمي است، يعني هر لحظه، مكاني در حال شب شدن ومكاني در حال صـبح شدن است و هميشه نصف كره زمين شب است و قسمتي از كره زمين، ثلث آخر شب است.
اگـر خدا محدود و محاط در عرش باشد و براي يك بار هم به زمين فرود بيايد ديگر براي هميشه در زمـين باقي مي ماند چون شب و ثلث آخرشب در زمين تا قيامت برقرار است.
و لحظه اي نيست كه شب يا ثلث آخر شب در كره زمين تمام شود و نباشد در نتيجه اين حديث، خودش را تكذيب مي كند، زيرا ممكن نيست خداوند هر شب به زمين بيايد و صبح آن شب به عرش برگردد و اگر مقصود اين است كه خداوند يكبار به زمين مي آيد و ديگر به عـرش بـرنـمـي گـردد و يـا ايـنكه لااقل تا قيامت برنمي گردد، باز هم عرش از وجود خدا خالي مي گردد.
در حالي كه به اعتقاد وهابيها، خدا در عرش است بـه هـر حـال، ابـن تيميه و پيروانش در كتاب خود به اين عقيده كه از آن يهوديان درخداشناسي اسـت، اعـتـراف و افـتخار مي كند و اين شايد عجيب نباشد.
چون آنهايهوديان را موحد مي دانند و ذبـيـحه (قرباني) آنها را حلال مي دانند [4] .
آنان به قدري به انحراف عقيده دچار گشته اند كه حتي براي اثبات اعتقادشان به اعتقادات فرعون تمسك مي جويند (به اين صورت كه مي گويند: از آنـجـا كـه فـرعـون معتقد بود كه خداي موسي در آسمان است و لذا به وزيرش هامان دستور داد چيزي براي بسازد تا بتواندبه آسمان برود و خداي موسي را در آنجا ببيند.
پس خدا در عرش است اگـر كـسي بگويد خدا همچون انسان است، يعني محدود و محتاج به مكان است، به شهادت آيات مـحـكـمـات قرآن، كافر است.
جريري در كتاب خود به نام الفقه علي المذاهب الاربعه اعتقاد به جـسـمـيـت خـداوند و آنچه را مستلزم اعتقاد به تجسم باشد موجب كفر و معتقد به آن را كافر و مشرك مي داند الـبته عجيب اين است كه ابن تيميه خودش مي گويد: اعتقاد به اينكه خداوند جسم دارد موجب ارتداد نمي شود، زيرا قرآن و سنت و ائمه مذاهب نگفته اند كه خداوندجسم نيست سرانجام همين نظرات [5] مشركانه وي درباره خدا و انكارش نسبت به مقام رسول اللّه باعث شد كـه به حكم قضات حنفي، مالكي و شافعي دستگير گرديد و در زندان محبوس گشت تا مرد، در حكمي كه درباره او از طرف سلطان مسلمين صادر شده آمده است: وكـان الشقي ابن تيمية في هذه المدة قد بسط لسان قلمه، و مد عنان كلمه، ونص في كلامه علي امـور ومـنـكـرات، واتـي في ذلك بما انكره ائمة الاسلام، وانعقد علي خلافه اجماع العلماء الاعلام، وخالف في ذلك علماء عصره وفقهاء شامه ومصره، وعلمنا انه استخف قومه فاطاعوه، حتي اتصل بنا انهم صرحوا في حق اللّه بالتجسيم...
[1] از جمله در قرآن، درباره خداوند آمده است: (هو معكم اينما كنتم) سوره حديد، آيه 4.
(كان اللّه بكل شي ء محيطا) سوره نساء، آيه 126). (اقرب اليه من حبل الوريد) سوره ق، آيه 16.
[2] از كـتـابهايي كه در آنها به اين عقايد تصريح شده عبارت است از رسالة العقيدة الحموية، رسالة العقيدة الواسطية، الفتاوي الكبري و منهاج السنة تاليف ابن تيمية.
[3] كـتـاب مـجموعة الرسائل لابن تيمية ـ در رساله الوصية الكبري و كتاب الصواعق المرسلة ابن قيم.
[4] ر.ك.الفتاوي الكبري از ابن تيميه، ج 2، ص 180، چاپ بيروت.
[5] الدرر الكامنه لابن حجر عسقلاني عن القاضي المالكي قال فقد ثبت كفر ابن تيمية.