ازدواج پیامبر اکرم با خدیجه
ازدواج پیامبر اکرم با خدیجه رسول اکرم هنگام ازدواج در 25 سالگی بود، در حالی که خدیجهی کبری چهل سال داشت، این ازدواج در نوع خود از ازدواجهای بی نظیر بود، زیرا انگیزهی وقوع این پیوند با میمون و مبارک، عشق و امور مادی و انگیزه هایی که معمولا در
ازدواج پيامبر اكرم با خديجه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
رسول اكرم هنگام ازدواج در 25 سالگي بود، در حالي كه خديجهي كبري چهل سال داشت، اين ازدواج در نوع خود از ازدواجهاي بي نظير بود، زيرا انگيزهي وقوع اين پيوند با ميمون و مبارك، عشق و امور مادي و انگيزه هايي كه معمولا در ازدواجها پيوندهاي بزرگان عالم وجود دارد نبود، همچنين در اين وصلت ملاحظات سياسي در كار نبود.
همان طور كه تاريخ خود شاهد و گواه است از نظر اقتصادي هيچ گونه تناسبي بين پيامبر اسلام و خديجه كبري وجود نداشت، پيامبر رحمت (صلي الله عليه و آله و سلم) فردي فقير و بيبضات و تحت كفالت عم گراميش- كه او هم فقير و بيبضاعت بود- زندگي ميكرد، در حالي كه خديجهي كبري معروفترين و ثروتمندترين زن مكه بود و ثروت بسيار زيادي در اختيار داشت كه تمام سرزمين حجاز تا شام را تحت پوشش داشت.
اما خديجه ميدانست و يا شنيده بود كه آيندهي تابناك و درخشان در انتظار اين جوان فقير خواهد بود و شايد همهي آن فضائل را خديجه از غلام خود ميسره شنيده بود، زيرا در آن زمان كه حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) به عنوان يك جوان امين براي خديجه تجارت ميكرد ميسره همهي آن حالات و خصوصيات و روحيات سرشار از معنويت صداقت را كه از محمد امين ديده بود براي خديجهي كبري نقل ميكرد. و يا شايد كلام آن راهب دير بين راه حجاز و شام و پيشگوييهاي آن راهب به گوش خديجهي كبري رسيده بود.
[ صفحه 32]
>معكوس شدن سنت خواستگاري
معكوس شدن سنت خواستگاري
در همهي ازدواجها رسم بر آن است كه خانوادهي داماد براي خواستگاري به خانه پدر دختر ميرود، ولي در اينجا سنت ازدواج معكوس شده است و عروس كه دلباختهي فضائل و معنويات محمد شده، خود پيشقدم ميشود و به محمد امين ميگويد كه وي را از پدرش خويلد و يا عمويش خواستگاري نمايد؛ ولي داماد! رسول گرامياسلام ترجيح ميدهد كه با زني فقير كه از نظري زندگي و معيشت با حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) هماهنگي و تناسب داشته باشد، ازدواج بنمايد و از خديجه از اينكه نميتواند خواسته او را اجابت بكند معذرت خواهي ميكند.
همان طور كه گفته شد خديجه بانويي خردمند و عاقل و فاضله بود و همهي فضائل و كمالات عالي را در محمد امين ديده و شنيده بود؛ از اين رو به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض ميكند كه حاضر است جانش را فداي او بكند، چه رسد به اموالي كه دارد حاضر است همهي اموال را در اختيار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) قرار بدهد و لذا از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خواست كه عموهايش را براي خواستگاري به سوي پدرش خويلد بفرستد.
عموهاي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و عمههاي آن حضرت همه از اين پيشنهاد خديجهي كبري تعجب كردند و شگفتزده شدند و انگشت حيرت به دندان گرفتند: اي واي خديجه به محمد امين پيشنهاد ازدواج نموده است. اين پيشنهاد فكرها را از سر برد و بر بعضي از عمههاي پيامبر اسلام دهشت و ترس مستولي شد خواستهي خديجهي كبري فوق العاده بود!
باز هم جاي تعجب است از خديجهي كبري خيلي از رجال حجاز و اشراف و بزرگان خواستگاري نموده و خواهان ازدواج با وي بودند، ولي خديجه كبري همهي آنها را رد كرده و خواهان پيوند با جواني شده است كه فقير بوده و تحت كفالت عم فقيرش زندگي ميكند!
همه از يكديگر سؤال ميكنند كه آيا اين ازدواج صورت خواهد گرفت؟ سرانجام
[ صفحه 33]
اين ازدواج مبارك صورت گرفت و پامبر رحمت به خانهي خديجه نقل مكان نمود و در اين ايام و لحظات بود كه درهاي سعادت و خوشبختي به روي خديجهي كبري باز شد او خود را در نهايت خوشبختي ديد، زيرا به بزرگترين آرزوهايش كه ازدواج با حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بود دست يافته بود. خديجهي كبري در خانهي رسول خدا فرزندان پسر به نامهاي طيب و طاهر و قاسم به دنيا آورد، ولي همهي آنها در ايام خردسالي از دنيا رفتند و نيز چهار دختر از خديجهي كبري متولد شد به نامهاي زينب، امكلثوم، رقيه و فاطمهي زهرا [1] ، فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) از نظر سن از همهي آنها كوچك، ولي از نظر قدر و منزلت و مقام بالاتر بود.
خوانندهي عزيز قبل از آن كه حالات و كيفيت نطفهي فاطمهي زهرا (سلام الله عليها) را از كلام احاديث اهل سنت بررسي بكنيم مناسب است كه به طور خلاصه و فشرده تأثيرات غذا و حالات مادر و پدر و خصوصيات رواني آنها را بحث بكنيم.
در زندگي بشر و حيات جامعهها حقايق قطعي و ثابتي وجود دارد كه علم بشري به آن نميرسد. اگر چه امروز جهان علم پيشرفت زيادي داشته، از طرفي دل اتم را شكافته و به ذرات اتمي پي برده است و از طرف ديگر به كواكب و كهكشانها منظومههاي شمسي دست يافته و در فضا و كرهي ماه و كرات ديگر مستقر شده، ولي با همهي اين پيشرفتها و گستردگي آنها، هنوز قانون ماورايي و وراثت را نتوانسته كشف كند.
نطفهاي كه در رحم منعقد ميشود و جنين از آن جا هستي و وجود خود را مييابد، نخستين مرحلهي آن خون است كه همين خون از غذا ايجاد ميشود و غذا هم حالات مختلفي دارد كه عبارت است از اكل و طبخ و هضم و جذب. و مسئلهاي كه شك ترديد در آن نيست نوع غذاست كه در كيفيت و چگونگي ايجاد نطفه قطعا و يقينا مؤثر خواهد بود و اثر خود را ميگذارد و به همين سبب نطفهاي كه از غذاها و مايعات حرامايجاد شود با نطفهاي كه از غذاها و مايعات حرام ايجاد گردد، تفاوت روشن خواهد داشت.
[ صفحه 34]
چرا؟ براي اينكه اين دو غذا از نظر معنوي با يكديگر تفاوت اساسي و ريشهاي دارند.
غذا همان طور كه در جسم و بدن انسان مؤثر است، در روح و روان انسان نيز مؤثر خواهد بود و غذاهايي موجب سرور و شادماني قلب و ضمير و وجدان انسان، آرامبخش اعصاب و روان و سبب كاهش ترس و دلهره در انسان ميشود و بر عكس غذاهايي كه موجب ناراحتيهاي قلبي و اعصاب و موجب ترس ميشود كه فعلا مجال بحث و بيان و بررسي آنها نيست و به كتابهاي طبي و گياهي ميتوانيد مراجعه كنيد.
در نتيجه ميتوان گفت كه نوع غذا در نطفه، تأثير تام خواهد داشت و اين غذاست كه در صلب و رحم آنها ايجاد نطفه ميكند و در كشيدن فرزند به راههاي خير و سعادت و شر و شقاوت نقش اساسي دارد.
لذا غذا چه پاك و مشروع و مباح باشد و چه ناپاك و نامشروع و مكروه باشد، اثرات غير قابل انكاري را در طفل به وجود ميآورد و در انديشه و فكر و حالات رواني وي در مسير هدايت و سعادت و يا ضلالت و گمراهي اثر ميگذارد.
اين جهت را هم ترديد نبايد كرد كه حالت رواني پدر و مادر هنگام انعقاد نطفه در حالات و مقدرات بچه و جنين تأثير خواهد گذاشت و در آيندهي حيات و زندگي او اثر خواهد كرد؛ همان طور كه ترس و اضطراب پدر و مادر در آن موقع در زيبايي و زشتي جنين و ذكاوت وي اثر خواهد داشت و همان طور بيميلي و سستي و يا در حال سيري عكس آن را اثر ميگذارد.
خوانندهي عزيز بعد از بررسي مختصر اثر دو عامل اساسي غذا و حالت رواني والدين در نطفه، اكنون وقت آن است كه سراغ حالت انعقاد نطفهي پاك و مطهر سيدهي زنان دو عالم فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) برويم و برخي از روايات را كه اهل سنت در كتب حديث تاريخ خود نقل كردند بياوريم.
«عن عائشة رضي الله عنها قالت قلت يا رسولالله ما لك اذا قبلت فاطمة جعلت لسانك في فيها كأنك تريد أن تلعقها عسلا فقال صلي الله عليه و آله و سلم انه لما أسري بيادخلني جبرئيل الجنة فناولني تفاحد فأكلتها فصارت نطفة في ظهري فلما نزلت من السماء
[ صفحه 35]
واقعت خديجة ففاطمة من تلك النطفة كلما اشتقت الي تلك التفاحة قبلتها».
«و من طريق اخري و عن بن عباس رضي الله عنهما قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم يكثر القبل لفاطمة فقالت له عائشة انك تكثر تقبيل فاطمة فقال صلي الله عليه و آله و سلم ان جبرئيل ليلة أسري بيادخلني الجنة فاطعمني من جميع ثمارها فصار ماء في صلبي فحملت خديجة بفاطمة فاذا اشتقت لتلك الثمار قبلت فاطمة فأصبت من رائحتها جميع تلك الثمار التي أكلتها» و خرجه الملا موصلي سيرته «و زاد فقلت له يا رسولالله فعلت شيئا لم تفعله فقال يا عائشة اني اشتقت الي الجنة قبلت نحر فاطمة.»
«از عايشه نقل شده كه به رسول خدا گفتم: چه شده و براي چيست زماني كه فاطمه را ميبيني او را زياد ميبوسي و زبانت را در دهان او ميگذاري و گويا اينكه اراده ميكني او را عسل بخوراني؟ پيامبر اسلام در جواب فرمودند: همانا، وقتي كه مرا به معراج بردند جبرئيل مرا داخل بهشت نمود و براي من سيبي آورد كه آن را خوردم سپس نطفهاي در پشت من گرديد، وقتي كه از آسمان برگشتم با خديجه همبستر شدم، كه فاطمه از اين نطفه است و هر زماني كه اشتياق و شوق به آن ميوهها پيدا ميكنم فاطمه را ميبوسم». و اين روايت از طريق ديگر هم آمده است:
«از عبدالله ابن عباس (رضي الله عنهما) نقل شده است: رسول خدا زهرايش را بسيار ميبوسيد و اين كار را هميشه انجام ميداد، و عايشه به پيامبر اسلام گفت: شما خيلي زياد فاطمه را ميبوسيد (گويا عايشه ناراحت شده و علت را سؤال ميكند) پيامبر در جواب سؤال عايشه فرمود: همانا جبرئيل در شب معراج مرا داخل بهشت نمود و از تمام ميوههاي بهشتي به من اطعام كرد و آن ميوهها آب در صلب من گرديد و خديجه به فاطمه حامله شد و هر زماني كه شوق آن ميوهها بر من ايجاد ميشود فاطمه را ميبوسم و از بوي فاطمه به بوي تمام آن ميوههاي بهشتي ميرسم». [2] .
[ صفحه 36]
و ملا موصلي نيز در سيرهي خود آورده است: «عايشه ميگويد: به رسول خدا گفتم: چرا شما اين كار را با كسي ديگر نميكنيد؟ پيامبر اسلام فرمود: اي عايشه من هر زماني كه مشتاق بهشت ميشوم زير گلوي فاطمه را ميبوسم».
خوانندهي عزيز اين حديث در كتب ديگر علماي اهل سنت هم آمده است، از جمله خوارزمي در مقتل الحسين (ص 63 الي ص 68) و ذهبي در ميزان الاعتدال (ج 2، ص 26) و صاحب التلخيص المستدرك در (ج 3، ص 156) و عسقلاني در لسان الميزان (ج 4، ص 36) اين حديث را ذكر كردهاند.
[ صفحه 39]
[1] طبق نقل ابن قتيبه در كتاب المعارف، ص 141 در سنهي 213 ه- 276 و ذخاير العقبي و تذكرة الخواص الاصابه و نور الابصار...
[2] ذخائر العقبي، ص 36 و ينابيع المودة، باب 56، ص 197 و الاصابه، ج 8، حرف الفا و كنز العمال، ج 12، حديث 34228 و نور الابصار، ص 51 الي 54 و سيرهي ملا موصلي.