نطفه‏ی فاطمه از میوه بهشتی

نطفه‏ی فاطمه از میوه بهشتی   حدیثی که در آغاز این فصل ذکر می‏شود با حدیث آخر فصل سوم، جزا ندک اختلاف در الفاظ از نظر محتوی و مضمون یکی است و اتحاد دارد و این حدیث در کتاب «بحار الانوار» آمده است: «... هبط جبرئیل علی رسول‏الله صلی ا

نطفه‏ي فاطمه از ميوه بهشتي <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

حديثي كه در آغاز اين فصل ذكر مي‏شود با حديث آخر فصل سوم، جزا ندك اختلاف در الفاظ از نظر محتوي و مضمون يكي است و اتحاد دارد و اين حديث در كتاب «بحار الانوار» آمده است:

«... هبط جبرئيل علي رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم فناداه يا محمد! العلي الاعلي يقرأ عليك السلام، و هو يأمرك ان تعتزل خديجة اربعين صباحا، فشق ذلك علي النبي صلي الله عليه و آله و سلم و كان لها محبا و بها وامقا (محبا فأقام النبي اربعين يوما يصوم النهار و يقوم الليل، حتي اذا كان في آخر ايامه تلك. بعث الي خديجة بعمار بن ياسر قال: قل لها: يا خديجة لا تظني ان انقطاعي عنك هجرة و لا قلي، و لكن ربي امرني بذلك لينفذ امره، فلا تظني يا خديجة الا خيرا، فان الله عز و جل ليباهي بك كرام ملائكته كل يوم مرارا فاذا جنك الليل فاجيفي (ردي) الباب، و خذي مضجعك من فراشك، فاني في منزل فاطمة بنت اسد.

فجعلت خديجة تحزن كل يوم مرارا لفقد رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم فلما كان في كمال الاربعين هبط جبرئيل فقال: يا محمد العلي الاعلي يقرئك السلام و هو يأمرك ان تتأهب لتيحته. فقال النبي صلي الله عليه و آله و سلم يا جبرئيل و ما تحفة رب العالمين و ما تحيته؟ فقال جبرئيل. لا علم لي.

 

[ صفحه 40]

 

فبينما النبي صلي الله عليه و آله و سلم كذلك اذ هبط ميكائيل و معه طبق مغطي بمنديل سندس او استبرق، فوضعه بين يدي النبي صلي الله عليه و آله و سلم و اقبل جبرئيل عليه السلام و قال: يا محمد يأمرك ربك ان تجعل الليلة افطارك علي هذا الطعام.

قال علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام: كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم اذا اراد ان يفطر امرني ان افتح الباب لمن يرد من الافطار فلما كان في تلك الليلة اقعدني النبي صلي الله عليه و آله و سلم علي باب المنزل و قال: يابن ابي‏طالب انه طعام محرم الا علي.

قال علي صلي الله عليه و آله و سلم: فجلست علي الباب، و خلي النبي صلي الله عليه و آله و سلم بالطعام، و كشف الطبق، فاذا عذق من رطب، و عنقود من عنب، فاكل النبي صلي الله عليه و آله و سلم منه شبعا و شرب من الماء ريا، و مد يده للغسل، فأفاض الماء عليه جبرئيل، غسل يده ميكائيل و تمند له اسرافيل، و ار اتفع فاضل (باقي) الطعام مع الاناء الي السماء.

ثم قام النبي ليصل فاقبل عليه جبرئيل و قال: الصلاة محرمة عليك في وقتك حتي تأتي الي منزل خديجة فتواقعها، فان الله عز و جل آلي (حلف) علي نفسه ان يخلق من صلبك هذه الليلة ذرية طيبة. فوثب النبي صلي الله عليه و آله و سلم الي منزل خديجة، قالت خديجة: و قد كنت قد الفت الوحدة، فكان اذا جنني الليل غطيت رأسي، و سجغت (ارسلت) ستري و غلقت بابي، و صليت وردي، و اطفأت مصباحي، و آويت الي فراشي، فلما كانت تلك الليلة لم اكن بالنائمة و لا بالمنتبة اذ جاء النبي فقرع الباب، فناديت من هذا الذي يقرع حلقة لا يقرعها الا محمد؟

فنادي النبي صلي الله عليه و آله و سلم بعزوبة كلامه و حلاوة منطقه: افتحي يا خديجة فاني محمد قالت خديجة: فقمت مستبشرة بالنبي، و فتحت الباب، و دخل النبي المنزل، و كان النبي صلي الله عليه و آله و سلم اذا دخل المنزل دعا بالاناء فتطهر للصلوة ثم يقوم فيصلي ركعتين يوجز فيهما، ثم يأوي الي فراشه فلما كانت تلك الليلة لم يدع بالاناء و لم يتأهب للصلوة... بل كان بيني و بينه ما يكون بين المرأة و بعلها فلا و الذي سمك السماء و انبع الماء

 

[ صفحه 41]

 

ما تباعد عني النبي حتي حسس بثقل فاطمة في بطني... الي آخر».

«جبرئيل امين نزد رسول خدا آمد و به وي عرض كرد: اي محمد، خداوند علي اعلا سلام مي‏رساند و به تو فرمان مي‏دهد كه به مدت چهل شبانه روز از همسرت خديجه دوري كن. اين موضوع بر رسول خدا گران آمد زيرا با وجود علاقه‏ي فراواني كه به خديجه داشت چهل روز دوري، مدتي طولاني بود. پس رسول خدا چهل شبانه روز را دوري گزيد در حالي كه روزها را روزه مي‏گرفت و شبها را به عبادت و شب زنده داري مي‏گذرانيد، ضمنا به خديجه پيام فرستاد و اين پيام را عمار ياسر به آن بانو رسانيد كه: يا خديجه گمان مبر كه كناره گيري من از تو به سبب بي‏اعتنايي است و يا اينكه ترا رها كرده‏ام، بلكه به علت امتثال فرمان پروردگارم كه مرا امر به اين دوري فرمود، از تو دوري گزيدم و تو اي خديجه اين موضوع را جز بر خير و نيكويي حمل منما، زيرا خداي متعال به وجود تو بر فرشتگان مقربش در هر روز به كرات افتخار مي‏كند، پس هنگامي‏كه شب فرا مي‏رسد در را ببند و در داخل بستر استراحت كن و من نيز در منزل فاطمه بنت اسد بسر مي‏برم.

خديجه هر روز چندين بار از دوري محبوبش رسول خدا متأثر مي‏گرديد. وقتي كه چهل شبانه روز به انجام رسيد جبرئيل فرود آمد و گفت: اي محمد پروردگار علي اعلا سلام مي‏رساند و امر مي‏فرمايد كه خود را براي تحيت و تحفه او آماده سازي. رسول مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي جبرئيل تحفه‏ي حضرت رب العالمين چيست و تحيت او كدام‏است؟ جبرئيل پاسخ داد: من نمي‏دانم. رسول مكرم با جبرئيل در اين گفتگو بودند كه ميكائيل خدمت پيامبر شرفياب شد، در حالي كه همراهش طبقي بود كه روي آن طبق دستمالي از ديبا وجود داشت، پس آن طبق را در برابر نبي مكرم نهاد جبرئيل پيش آمده و عرض كرد: اي محمد پروردگارت امر مي‏كند كه امشب از غذاي موجود در اين طبق افطار كن علي (عليه‏السلام) مي‏فرمايد كه هر روز رسول مكرم هنگام افطار به من فرمان مي‏داد كه در را باز بگذارم تا هر كسي از راه مي‏رسد و نيازمند غذاست بتواند داخل خانه شده و غذا بخورد، ولي در آن شب فرمود: علي بر در منزل بنشين و مانع

 

[ صفحه 42]

 

ورود افراد شو زيرا اين طعام جز من بر همه كس حرام‏است.

علي (عليه‏السلام) مي‏فرمياد: من در كنار در نشستم و پيامبر تنها بود، سرپوش از روي طبق برداشت و در طبق خوشه‏ي خرمايي تازه و خوشه‏اي انگور بود. آنگاه رسول خدا از آن غذا سير ميل فرمود و آب گوارا هم نوشيد و دست خويش را براي شستن دراز فرمود و جبرئيل بر دست ايشان آب مي‏ريخت و ميكائيل مي‏شست و اسرافيل خشك مي‏كرد و بقيه غذا را به همراه ظرف نيز به آسمان بردند.

رسول خدا برخاست تا نماز گزارد، جبرئيل گفت: امشب نماز اول وقت بر شما حرام‏است تا به منزل خديجه درآيي و با وي بياميزي، زيرا خداي تعالي به ذات خود سوگند خورده كه از صلب شما امشب فرزندي پاك و پاكيزه ايجاد فرمايد. رسول اكرم به سرعت به سوي منزل خديجه آمد، خديجه گويد: من به تنهايي انس گرفته بودم، وقتي كه شب مي‏شد سر خود را مي‏پوشاندم و پرده‏ي در را مي‏انداختم و در خانه را ميبستم و نماز به جاي مي‏آوردم و چراغ را خاموش كرده در بستر مي‏آرميدم، در آن شب بين خواب و بيداري بودم كه صداي دق الباب را شنيدم، صدا كردم كيست كه در را مي‏كوبد، دري كه جز محمد كسي حق زدن آن را ندارد. رسول خدا با سخن دلنشين لحن زيبايي فرمود: خديجه در را باز كن من محمدم. خديجه گويد: برخاستم در حالي كه بسيار خوشحال و شادمان بودم، در را گشودم و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) واردشد، ايشان هر وقت وارد منزل مي‏شد ظرف آب مي‏خواست، وضو مي‏گرفت نماز مي‏خواند و بعد از نماز خواندن سريع به بستر خود مي‏رفت، ولي در آن شب نه ظرفي خواست و نه آماده براي نماز خواندن شد بلكه بلافاصله به بستر آمدن و عمل زناشويي انجام شد. پس سوگند به آن كس كه آسمان را برافراشت و آب را جاري فرمود، در آن شب رسول خدا از من دور نشد مگر اينكه سنگيني حمل فاطمه را در خودم احساس كردم...». [1] .

نويسنده‏ي عظيم الشأن آقاي سيد كاظم قزويني در كتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت»

 

[ صفحه 43]

 

بعد از بيان اين حديث مي‏فرمايد كه چند نتيجه از اين حديث به دست مي‏آيد:

1- رسول خدا به دستور خداوند از خديجه كناره گيري مي‏نمايند تا با نديدن وي شوق و رغبت رسول خدا زيادتر شود.

2- اشتغال پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به عبادات فراوان براي افزودن روحانيت و تعالي نبي اكرم در اتصالات به عالم و ملكوت اعلي.

3- افطار نمودنش با مائده‏ي آسماني و بهشتي و پاك كه به جهت لطافتش به سادگي آساني بتواند تبديل به نطفه شود.

4- ايجاد نطفه از طعام آسماني و لطيف، شباهتي به طعام‏هاي مادي ندارد.

5- توجه و حركت به سوي خانه‏ي خديجه به فوريت براي انتقال دادن نطفه به خديجه‏ي كبري. [2] .

اين حديث در كتب اهل سنت با اندك اختلافي در الفاظ، بسيار نقل شده است. البته در كتب شيعه اين احاديث فراوان است، ولي هدف و مقصد ما فقط نقل احاديث از طريق اهل سنت مي‏باشد.

دانشمند معروف «جلال الدين سيوطي» در تفسير در المنثور از پيغمبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‏كند:

«لما اسري الي السماء ادخلت الجنة فوقفت علي شجرة من اشجار الجنة لم ار في الجنة احسن منها و لا ابيض ورقا و لا اطيب ثمرة فتناولت ثمرة من ثمرها فأكلتها فصارت نطفة في صلبي، فلما هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، فاذا انا اشتقت الي ريح الجنة شممت ريح فاطمة (عليه‏السلام)». [3] .

«در شب معراج مرا وارد بهشت كردند و در برابر درختي از درختان بهشتي ايستادم كه در تمام بهشت از آن زيباتر و با برگهايي سفيدتر، و ميوه‏اي خوشبوتر نديدم، يكي از

 

[ صفحه 44]

 

ميوه‏هاي آن را برگرفتم و تناول كردم و نطفه اي در صلب من تشكل شد، بعد از آنكه به زمين هبوط كردم و با خديجه همبستر شدم نطفه‏ي فاطمه (سلام الله عليها) منعقد شد، لذا هنگامي كه اشتياق بوي بهشت را پيدا مي‏كنم فاطمه را استشمام مي‏كنم.»

سفيان ثوري از هشام بن عروه و او از پدرش و او از عايشه نقل كرده كه مي‏گويد:

«كنت اري النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم كثيرا ما يقبل نحر فاطمة فقلت: يا رسول‏الله رأيتك تفعل شيئا ما رأيتك تفعل (مع احد) فقال لي: يا حميراء انه لما كان ليلة أسري بي الي السماء، و كل الله عز و جل بي جبرئيل فأوقفني علي شجرة من شجر الجنة لم ار في الجنة شجرا هي انضر منها ورقة و لا احسن منها لونا، و لا اطيب منها رائحة، فتناولت ثمرة من ثمرها فاكلتها فصارت نطفة في صلبي فلما هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة، فاذا اشتقت الي رائحد الجنة شممت فاطمة. يا حميرا، ان فاطمة ليست كنساء الادميين و لا تعتل كما يعتللن».

«مي‏ديدم كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بسيار بسيار زير گلوي دخترش فاطمه‏ي زهرا را مي‏بوسد، گفتم: اي فرستاده حق شما كاري را با فاطمه انجام مي‏دهيد كه با كسي ديگر نديدم انجام بدهيد، پيامبر اسلام در جواب فرمود: اي حميرا همانا وقتي كه مرا به معراج سير دادند و به آسمان عروج كردم خداوند تبارك و تعالي جبرئيل را موكل راهنماي من قرار داد و جبرئيل مرا نزد درختي از درختهاي بهشت نگهداشت در بهشت درختي بود كه از نظر سفيدي برگ، لطافت، زيبايي رنگ، خوشبويي بهتر از آن را نديده بودم.

او ميوه‏اي از ميوه‏هاي آن را براي من آورد و خوردم و در پشت من نطفه گرديد، وقتي كه به زمين آمدم با خديجه همبستر شدم و به فاطمه حامله شد، پس هر زماني كه اشتياق به بوي بهشت پيدا مي‏كنم فاطمه را بو مي‏كنم، اي حميرا همانا دخترم فاطمه‏ي زهرا مانند ديگر زنهاي آدميان نمي‏باشد و حالتي كه آنها دارند فاطمه ندارد و پاك پاكيزه

 

[ صفحه 45]

 

است.» [4] .

«عن ابن عباس قال: دخلت عائشة علي رسول‏الله و هو يقبل فاطمة، فقالت له: اتحبها يا رسول‏الله؟ قال: اما والله لو علمت حبي لها لازددت لها حبا، انه لما عرج بي الي السماء الرابعة... الي ان يقول: فاذا برطب الين من الزبد، و اطيب من المسك، و احلي من العسل فأخذت رطبة فأكلتها فتحولت الرطبة نطفة في صلبي، فلما ان هبطت الي الارض واقعت خديجة فحملت بفاطمة حوراء انسية، فاذا اشتقت الي الجنة شممت رائحة فاطمة».

«ابن عباس مي‏گويد: عايشه به نزد رسول خدا رفت در حالي كه پيامبر مشغول بوسيدن فاطمه بود. عايشه از رسول خدا سؤال كرد: آيا فاطمه را دوست داري؟ فرمود: آري والله و تو نيز اگر ميزان دوست داشتن مرا نسبت به او مي‏دانستي محبت تو به فاطمه زياد مي‏شد زيرا وقتي كه مرا به آسمان چهارم به معراج بردند- تا اينكه پيامبر فرمود- خرمايي تازه كه نرم‏تر از كف آب و خوش بوتر از مشك و عطر و شيرين تر از عسل بود به من دادند، پس خرما را گرفتم و خوردم و بصورت نطفه‏اي در صلب من گرديد و وقتي كه به زمين آمدن با خديجه همبستر شدم وي به فاطمه حامله شد. پس فاطمه فرشته‏اي است به صورت انسان، هر زمان كه شوق و اشتياق بهشت در من ايجاد مي‏شود فاطمه را استشمام مي‏كنم...». [5] .

حديث مذكور در بسياري از كتب اهل سنت آمده است كه آن را با كمي‏اختلاف ذكر كرده‏اند.

 

[ صفحه 46]

 

از احاديثي كه از كتب معتبر اهل سنت نقل شد به دست مي‏آيد كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) بانويي بهشتي و اصل وجود آن بانو از ميوه‏ي بهشتي به وجود آمده است. و نيز فهميده مي‏شود وي چه مقدار قدر و منزلت و مقام در نزد خدايش دارد.

روايتهايي كه بر اين مضمون است در كتب احاديث شيعه بيش از حد احصاء مي‏باشد. به كتابهاي بحار الانوار (ج 6 و 10) و سفينة البحار و مناقب ابن شهر آشوب امالي و خصال شيخ صدوق و... مراجعه فرماييد.

«ان الخديجة الكبري تمنت يوما من الايام علي سيد الانام ان تنظر الي بعض فاكهة دار السلام، فأتي جبرئيل المفضل علي الكونين من الجنة بتفاحتين و قال: يا محمد يقول لك من جعل لكل شي‏ء قدرا: كل واحدة و اطعم الاخري لخديجة الكبري، و اغشها، فاني خالق منكما فاطمة الزهراء. ففعل المختار ما اشار به الامين و امر... الي ان قال: فكن المختار كلها اشتاق الي الجنة و نعيمها قبل فاطمة و شم طيب نسيمها، فيقول- حين ستنثق نسمتها القدسية-: ان فاطمة حوراء انسية».

«خديجه‏ي كبري روزي از رسول خدا خواست كه بعضي از ميوه‏هاي بهشتي را براي وي نشان بدهد و تعريف بنمايد، جبرئيل در حالي كه دو سيب از بهشت براي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آورده بود شرفياب شد و عرض كرد: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) آن خدايي كه هر چيزي را به اندازه خلق فرموده و براي هر شئي اندازه و حد معين قرار داده است مي‏گويد: يكي از اين سيب‏ها را خود بخور و ديگري را به خديجه اطعام كن و با وي همبستر شو زيرا من فاطمه‏ي زهرا را از شما به وجود مي‏آورم.

پس پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آن چه را كه خداوند فرمود و جبرئيل گفته بود انجام داد، تا اينكه گفت: هر زماني كه شوق بهشت و نعمت‏هاي آن بر من ايجاد مي‏شود فاطمه را مي‏بوسم و نسيم بهشت را از آن استشمام مي‏كنم و هر وقتي كه پيامبر اسلام اين كار را مي‏كرد مي‏گفت: فاطمه فرشته‏اي است به صورت انسان». [6] .

 

[ صفحه 47]

 

راويان اين حديث عايشه و ابن عباس و سعيد بن مالك و عمر بن خطاب هستند روايات متواتر به اين مضمون زياد است، ولي به علت رعايت اختصار از ذكر آنها خودداري مي‏شود. مسئله اي كه بايد به آن اشاره كرد اين است، آيا ولادت بانوي دو جهان بعد از معراج پيامبر اسلام بوده و يا در سال پنجم بعثت بوده است؟ اگر بگوييم كه در سال پنجم بعثت بوده است، كه رواياتي از ائمه معصومين (عليهم‏السلام) همين را مي‏گويد و از طرفي در روايات آمده است كه معراج پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) سال دوم بعثت بوده و لازمه‏ي اين دو گونه روايات اين مي‏شود كه فاطمه‏ي زهرا دو سال در شكم مادر بوده است كه درست نيست و حقيقت ندارد. پس بايد قول مرحوم كليني را در كافي قبول بكنيم كه پيامبر اسلام دو معراج داشته است و يا اينكه بگوييم فاطمه‏ي زهرا در سال سوم بعثت به دنيا آمد. [7] .

موضوع ديگر اين كه آيا ولادت بزرگ بانوي اسلام قبل از بعثت بوده است يا بعد از بعثت؟ چنان كه در بعضي از روايات و كتب حديث اهل سنت هم آمده است كه ولادت قبل از بعثت بوده، جواب اين سؤال را خيلي از بزرگان و محدثين اهل سنت داده‏اند مبني بر اينكه ولادت بانوي نمونه‏ي اسلام بعد از بعثت بوده و احاديثي كه ذكر شد خود گواه و دليل روشن بر اين مدعي است و در همه‏ي احاديث مذكور مسئله‏ي معراج و كلمه‏ي عروج آمده است.

از جمله افتخارات ديگري كه منحصر به فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) مي‏باشد اين است كه بي‏بي در شكم مادر با ايشان سخن مي‏گفت و اين موضوع را هم اهل سنت و هم شيعه هر دو قبول دارند و بيان كرده‏اند.

از جمله عبدالرحمن شافعي از قول خديجه مي‏گويد: «انه لما حملت بفاطمة كانت

 

[ صفحه 48]

 

حملا، تكلمني من باطني» «زماني كه به فاطمه حامله شدم وي در شكمم با من صحبت مي‏كرد». [8] .

«انه لما حملت خديجة بفاطمة كانت تكلمها ما في بطنها، و كانت تكتمها عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم فدخل عليها يوما وجدها تتكلم و ليس معها غيرها فسألها عمن كانت تخاطبه فقالت: ما في بطني، فانه يتكلم معي. فقال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ابشري هذه بنت جعلها الله ام احد عشر من خلفايي يخرجون بعدي و بعد ابيهم».

«وقتي كه خديجه به فاطمه حامله شد فاطمه با مادر خود صحبت مي‏كرد و خديجه اين موضوع را از رسول خدا كتمان و پنهان مي‏كرد و رسول خدا روزي بر خديجه وارد شد و ديد كه خديجه با كسي حرف مي‏زند در حالي كه نزد خديجه كسي نبود، از خديجه سؤال مي‏كند: با كي صحبت مي‏كردي؟ خديجه در جواب رسول خدا عرض كرد با اين حمل كه در شكم دارم حرف مي‏زدم زيرا او در تنهايي‏ها با من صحبت مي‏كند.پيامبر اسلام فرمود: بشارت باد تو را اي خديجه اين كودكي كه در شكم داري دختر است و خداوند او را مادر يازده جانشين من كه بعد از من و پدرشان مي‏آيند قرار داده است». [9] .

«فلما سأله الكفار ان يريهم انشقاق القمر، و قد بان لخديجة حملها بفاطمة و ظهر قالت خديجة وا خيبة من كذب محمدا و هو خير رسول ربي، فنادت فاطمة- من بطنها-: يا اماه لا تحزني و لا ترهبي، فان الله مع ابي فلما تم حملها و انقضي، وضعت فاطمة فاشرق بنور وجهها الفضاء».

«وقتي كه كفار از پيامبر اسلام انشقاق قمر را خواستند، زماني بود كه خديجه به فاطمه (سلام‏الله‏عليها) حامله بود و خديجه از اين سؤال كفار ناراحت شده گفت كه زهي تأسف براي كساني كه محمد را تكذيب مي‏كنند، در حالي كه او فرستاده‏ي پروردگار من

 

[ صفحه 49]

 

است، پس فاطمه (سلام‏الله‏عليها) از شكم مادرش صدا كرد اي مادر نترس و محزون مباش زيرا خدا با پدر من مي‏باشد. پس وقتي كه مدت حمل خديجه تمام شد و موقع وضع حمل رسيد، خديجه فاطمه (سلام‏الله‏عليها) را به دنيا آورد و او به نور جمال خود تمام جهان را روشن و منور ساخت». [10] .

خواننده‏ي گرامي‏تا اينجا در موضوع اصل ايجاد نطفه‏ي بانوي دو جهان حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) و انعقاد نطفه‏ي پاك و پاكيزه‏ي او بحث كرديم و روايات زيادي را از كتب اهل سنت و جماعت يادآور شديم در فصل بعد به اميد حق وارد دور دوم زندگي پاره‏ي تن پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از زماني كه قدم مبارك را به دنيا مي‏گذارد مي‏شويم.

[ صفحه 53]

[1] بحار الانوار، ج 6.

[2] فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) از ولادت تا شهادت، سيد كاظم قزويني، ص 53.

[3] سيوطي در «در المنثور» در تفسير آيه سبحان الذي اسري بعبده. چاپ مكتبة آية ا... مرعشي، ج 3.

[4] فرائد السمطين، ج 2، ص 61، حديث 386 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 156 مقتل الحسين خوارزمي، فصل 5، ج 1، ص 64 و ابن مغازلي در حديث 406 و 407 در مناقب خود از ابن عباس و سعد روايت كرده است و فيض القدير، ج 5، 7 ص 87 و كنز العمال، ج 7، ص 111 و مجمع الزوائد هيثمي، ج 9، ص 202 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 518، حديث 4672.

[5] تاريخ بغداد، ج 5، ص 87 و مقتل الحسين 7 ص 63 و ميزان الاعتدال، ج 1، ص 38 و نظم درر السمطين، ج ص و لسان الميزان، ج 5 ص 160 و ينابيع المودة، ص 117 و 118 و ذخائر العقبي، ص 43 و كنز العمال، ج 12، ص 105 الي 112 و نور الابصار، ص 51 الي 54.

[6] الروض الفائق، ص 214 و فرائد السمطين، ج 2، ص 61 قريب به همين مضمون و ذخائر العقبي، ص 36 و نور الابصار، ص 53 و ينابيع المودة، باب 56، ص 197 قريب به مضمون و اعلام النساء، ج 4، كلما فاطم تذكرة الخواص، ص 275 به بعد.

[7] البته اين موضوع نياز به بررسي بيشتر دارد ولي آنچه مسلم و قطعي است و اكثر علماي اهل سنت ه گفته‏اند، ولادت بانوي نمونه‏ي اسلام بعد از معراج بوده است.

[8] نزهة المجالس، ج 2، ص 227.

[9] تجهيز الجيش به نقل از كتاب مدح خلفاء راشدين.

[10] روض الفائق صفحه‏ي، ص 214.

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74413