نامگذاری برای مولود مسعود

نامگذاری برای مولود مسعود   یکی از سنت‏های پروردگار که در طول تاریخ و از بدو خلقت و آفرینش ادامه داشته، سنت نامگذاری و انتخاب اسم بوده است؛ وقتی که خداوند متعال آدم و حوا را خلق فرمود برای آنها نام نهاد و به آدم همه‏ی اسما را یاد داد و آموخت، همان

نامگذاري براي مولود مسعود <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

يكي از سنت‏هاي پروردگار كه در طول تاريخ و از بدو خلقت و آفرينش ادامه داشته، سنت نامگذاري و انتخاب اسم بوده است؛ وقتي كه خداوند متعال آدم و حوا را خلق فرمود براي آنها نام نهاد و به آدم همه‏ي اسما را ياد داد و آموخت، همان گونه كه مي‏فرمايد: «و علم آدم الاسماء كلها». [1] .

نام و نامگذاري در بين انسان‏ها، جامعه‏ها و ملت‏ها يك سنت هميشگي و ضروري بوده و يك سيره شده است، شما هيچ جامعه و ملتي را پيدا نمي‏كنيد كه مسئله‏ي نام و نامگذاري در بين آنها وجود نداشته باشد و اين مسئله در بين دوستان خداوند بر اساس مناسبت و مسمي انجام مي‏پذيرد. در قران هم از قول حضرت زكريا (عليه‏السلام) آمده است:

«فهب لي من لدنك وليا يرثني و يرث من آل يعقوب و اجعله رب رضيا يا زكريا انا نبشرك بغلام اسمه يحيي لم نجعل له من قبل سميا. [2] .

«پروردگارا برايم ياور و جانشني قرار بده كه از من و آل يعقوب ارث برد و او را مورد رضايت خويش مقرر فرما- اي زكريا ترا بشارت به داشتن فرزندي به نام يحيي مي‏دهيم كه كسي را از قبل هم نام او قرار ننهاده‏ايم».

 

[ صفحه 60]

 

اكنون بايد رواياتي را كه در رابطه با اسامي حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام الله عليها) آمده است بررسي كنيم و البته روايات در كتب شيعه نسبت به اسامي‏ايشان زياد است. اسامي آن بزرگوار در روايات ما بيش از صد اسم آمده است، ولي ما آن مقدار كه در كتب اهل سنت و جماعت موجود است خواهيم آورد.

 

>فاطمه

>صديقه

>المباركه

>طاهره

>بتول

[1] سوره‏ي بقره، آيه‏ي 31.

[2] سوره‏ي مريم، آيه 5 الي 7.

فاطمه

 

يكي از اسامي زيباي آن حضرت كه هم در روايات شيعه و هم در روايات اهل سنت آمده است فاطمه مي‏باشد.

«قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: لو لم يخلق الله عليا لما كان لفاطمة كفو».

«ام‏سلمه نقل مي‏كند پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر خدا علي (عليه‏السلام) را خلق نمي‏كرد براي فاطمه همشأني يافت نمي‏شد.» [1] .

«عن الامام الصادق عليه السلام قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم لعلي عليه‏السلام هل تدر لم سميت فاطمة؟ قال علي: لم سميت؟ لانها فطمت هي و شيعتها من النار».

«امام صادق (عليه‏السلام) فرمود: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه‏السلام) فرمود: يا علي (عليه‏السلام) آيا مي‏داني براي چه فاطمه، فاطمه نامگذاري شده است؟ علي (عليه‏السلام) عرض كرد به چه جهت فاطمه نام نهاده شده است؟ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: به اين جهت كه او خود و پيروان و دوستانش را از آتش نجات داده است». [2] .

 

[ صفحه 61]

 

اين حديث شريف را خركوشي در كتاب «شرف النبي» و ابن بطة در كتاب «الانابة» از امام صادق (عليه‏السلام) آورده‏اند، بنابر نقل كتاب فاطمه از ولادت تا شهادت از دانشمند محترم سيد محمد كاظم قزويني.

در مقتل خوارزمي «مقتل الحسين» (صفحه 51) به نقل از علي (عليه‏السلام) آمده است:

«عن علي بن ابي‏طالب قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم انما سميت ابنتي فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها من النار».

«رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: همانا دخترم، فاطمه نام نهاده شده است براي اينكه خداوند تبارك و تعالي او را و كساني كه او را دوست دارند، از آتش جهنم بريده است».

«عن علي رضي‏الله‏عنه (عليه‏السلام) قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: يا فاطمة اتدرين لم سميت فاطمة؟ قال علي لم سميت فاطمة؟ لان الله عز و جل قد فطمها و ذريتها من النار يوم القيامة».

«از علي (عليه‏السلام) نقل شده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اي فاطمه جان آيا مي‏داني به چه جهت فاطمه نام نهاده شده‏اي؟ علي (عليه‏السلام) عرض كرد: اي رسول خدا به چه جهت فاطمه نام نهاده شده است؟ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود همانا خداي عزيز و جليل به تحقيق فاطمه و فرزندان و ذريه‏ي او را در روز قيامت از آتش جهنم نجات داده است». [3] .

 

[ صفحه 62]

 

جويني خراساني در كتاب «فرائد السمطين» تقريبا به سي سند اين روايت را ذكر كرده است: «قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: انما سميت ابنتي فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها من النار»

«از علي (عليه‏السلام) روايت شده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا دخترم فاطمه، فاطمه نام نهاده شده است، براي اينكه خداوند او و كساني كه او را دوست دارند از آتش جهنم بريده و نجات داده است»

باز هم جويني در فرائد السمطين (ج 2، ص 58، ح 384) و محب الدين طبري در كتاب ذخائر العقبي (ص 26) مي‏گويند:

«عن ابن عباس رضي‏الله‏عنهما قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم ان ابنتي فاطمة حوراء اذ لم تحض و لم تطمث و انما سماها فاطمة لان الله عز و جل فطمها محبيها عن النار».

«از ابن عبدالله عباس (رضي الله عنهما) روايت شده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: به حقيقت دخترم فاطمه فرشته‏اي است كه هيچ گونه عادت و حالت زنانه براي وي نيست و همانا او را فاطمه نام نهاده‏اند براي اينكه خداوند عزيز و جليل او و دوستانش را از آتش نجات داده و بريده است».

سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي در كتاب شريف «ينابيع المودة» از جابر بن عبدالله نقل مي‏كند:

«ابنتي فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث انما سماها فاطمة لان الله عز و جل فطمها و ولدها و محبيها عن النار» «الطمث الحيض و يكون بمعني الجماع كما في قوله تعالي لم يطمثهن انس قبلهم و لا جان.» [4] .

«پيامبراسلام فرمود: دخترم فاطمه فرشته‏اي است به صورت آدم و حالت حيض طمث برايش پيش نيامده است و همانا خداوند او را فاطمه نام نهاده است براي

 

[ صفحه 63]

 

اينكه خداوند تبارك و تعالي او و فرزندان و دوستان او را از آتش جهنم نجات داده بريده است» [5] .

و بعد قندوزي مي‏گويد كه كلمه طمث به معني حيض است و حيض و طمث هر دو به يك معني است و يا اينكه طمث به معني جماع مي‏باشد و آيه قرآن مي‏فرمايد: «در بهشت زنان زيبايي است كه دست هيچ كسي به آن زنان نرسيده است و هميشه در حال بكر و شوهر دوست هستند».

بنابر اين از آيه‏ي مباركه‏ي سوره‏ي الرحمن كه زنان بهشتي را وصف مي‏كند به دست مي‏آيد كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) هيچ گونه حالت طمث و حيض را نداشته است و يا طمث يعني همان طور كه زنان بهشتي هميشه باكره هستند، پاره‏ي تن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هميشه بكر بود و اين يكي از امتيازات ايشان مي‏باشد. اين موضوع را در پيرامون «بتول» كه يكي از اسماء مبارك ايشان مي‏باشد، بحث خواهيم كرد، انشاءالله.

و متقي هندي در كتاب كنز العمال دو روايت را نقل كرده است در حديث اول آمده است: «ابنتي فاطمة حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث انما سماها الله فاطمة لان الله فطمها و محبيها من النار».

و در روايت بعدي آمده است: «انما سميت فاطمة لان الله فطمها و محبيها عن النار».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم فاطمه فرشته‏اي است به صورت آدميان و حالت حيض و طمث براي او نيست و همانا خداوند وي را فاطمه نام نهاد، براي آنكه خداوند او و دوستان او را از آتش بريده و نجات داده است».

و حديث بعدي: «فاطمه را فاطمه نام نهادند براي اينكه خداوند وي و دوستان او را از آتش نجات داده است.» [6] .

 

[ صفحه 64]

 

احاديث بسياري به اين مضمون در كتابهاي الاصابه (ج 8، حرف الفاء، القسم الاول از ص 157 الي 160) و نور الابصار (ص 51 الي 54) و تذكره‏ي سبط ابن جوزي (ص 275 الي 285) و اعلام النسا (ج 4، كلمه‏ي فطم) و صحيح ترمذي (ج 5، فضائل فاطمة الزهرا) آمده است كه به سبب طولاني شدن از ذكر آنها خودداري شد.

امام باقر (عليه‏السلام) مي‏فرمايد: «والله لقد فطمها الله تبارك و تعالي بالعلم و عن الطمث بالميثاق»: «قسم به خداوند به تحقيق خداوند تبارك و تعالي فاطمه را از علم بشري بي نياز فرموده و از ناپاكي‏ها و زشتي‏هاي ديگر زنان عالم، در عالم ميثاق و عالم ذر باز داشته است».

اين حديث امام باقر (عليه‏السلام) دليل و گواه است كه بانوي دو جهان از عالم ذر پاك پاكيزه بوده است و از علم لدني الهي بهره‏مند و از علوم بشري بي‏نياز بوده است.!!

اما در رابطه با عالم ذر كه خداوند از تمام فرزندان بني‏آدم عهد و پيمان گرفته است آيه‏ي قرآن به آن اشاره دارد: «و اذ اخذ ربك من بني‏آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم علي انفسهم، الست بربكم، قالوا بلي».

«زماني كه پروردگار تو از فرزندان آدم، و فرزندان آنان پيمان گرفت و آنان را بر وجود خويش گواه ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم، گفتند آري». [7] .

خلاصه‏ي بيان اين آيه و رواياتي كه از فريقين آمده اين است كه پروردگار يكتا فرزندان آدم را از صلب او خارج كرد در حالي كه ذره بودند و آنان را به آدم عرضه نمود و فرمود من از فرزندان تو ميثاق و پيمان گرفتم كه فقط مرا عبادت كنند و بر من شرك نورزند و بر من است كه روزي آنان را بدهم، آنگاه به آنها فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم، بلي شهادت مي‏دهيم. و نيز آمده است كه پروردگار جهان آنان را در

 

[ صفحه 65]

 

حالي كه به صورت ذره بودند فقيه و عاقل و عالم قرار داده كه سخن و خطاب پروردگار را مي‏شنيدند و درك مي‏كردند، سپس آنان را به صلب آدم برگرداند و همه‏ي آنها محبوس بودند تا اينكه خداي متعال هر كدام‏از آنها را در وقت معين خلق فرموده و به دنيا آورد، پس آن كس كه بر اسلام ثابت قدم ماند، بر فطرت اوليه خود باقي مانده است و كسي كه كفر ورزيده و انكار حق نمود از فطرت پاك منحرف گرديده است.

امام باقر (عليه‏السلام) در كلام مبارك خود به همين معني و اين عالم اشاره مي‏فرمايد نيز فرموده است: فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) از عادات ماهانه و حالت‏هايي كه زنان دارند از همان عالم ذر و همان زمان پاك و پاكيزه بوده است.

روايات از ائمه اهل بيت در رابطه با عالم ذر فراوان رسيده است خوانندگان عزيز مي‏توانند به تفسير شريف البرهان كه مشحون از اين گونه روايات مي‏باشد مراجعه بنمايند.

درباره‏ي اصل عالم ذر و چگونگي آن و اقوالي كه در آن رابطه از علما و دانشمندان و مفسرين عظيم الشأن نقل شده است و تحليل و تبيين و تفسير شده خوانندگان مي‏توانند به كتب و تفاسير ذيل مراجعه كنند: تفسير نمونه (ج 7، ص 10 الي 14) و تفسير الميزان (ج 9، ص 31) و تفسير فخر رازي (ج 15 ص 46) و گوهر مراد شرح بر مقدمه قيصري از استاد جلال الدين آشتياني و نصوص بر فصوص حضرت آية الله حسن زاده‏ي آملي و شرح تجريد الاعتقاد و بعضي كتب ديگر اعتقادي عرفاني و شرح مقدمه قيصري حضرت امام خميني (ره). اما رواياتي كه از اهل سنت و جماعت در رابطه‏ي عالم ذر رسيده است، از جمله صفوري شافعي در نزهة المجالس مي‏گويد:

«لما خلق الله آدم... الي ان قال: و عليه جارية لها نور و شعاع، و علي رأسها تاج من الذهب، مرصع بالجواهر لم ير آدم احسن منها. فقال: يا رب من هذه؟ قال: فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم فقال: يا رب من يكون بعلها؟ قال: يا جبرئيل افتح له باب قصر من الياقوت. فتح له، فرئي فيه من الكافور، فيها سرير من ذهب، عليه شاب حسنه كحسن يوسف فقال هذا بعلها علي بن ابي‏طالب...».

 

[ صفحه 66]

 

«وقتي كه خداوند آدم را خلق فرمود- تا آنكه گويد- در بهشت چشم آدم به بانويي افتاد كه درخشندگي و نورانيتش بي‏نظير بود و بر سر وي تاجي از طلا و مرصع به جواهر وجود داشت كه آدم زيباتر از آن را نديده بود، پس سؤال كرد پروردگارا اين بانو كيست؟ فرمود فاطمه دخت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال كرد شوهر او كيست پروردگار به جبرئيل فرمان داد در قصري از ياقوت را بر وي بگشايد، وقتي جبرئيل در را گشود آدم در آن قبه‏اي از كافور ديد و تختي از طلا كه بر روي آن تخت جواني به زيبايي يوسف نشسته بود، فرمود اين جوان شوهر وي يعني علي بن ابي‏طالب است...» [8]  اين روايت را كسايي و خيلي از بزرگان اهل سنت و جماعت نيز نقل كردند.

«عن الامام الحسن بن علي العسكري عليه‏السلام عن آبائه عليهم السلام عن جابر بن عبدالله عن رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: لما خلق الله آدم و حواء تبخترا في الجنة و قالا: من احسن منا؟ فبينما هما كذلك. اذهما بصورة جارية لم ير مثلها، لها نور شعشعاني يكاد يطفي الابصار. قالا: يا رب ما هذه؟ قال: صورة فاطمة سيدة نساء ولدك قال: ما هذا التاج علي رأسها قال: علي بعلها. قال: فما القرطان قال: ابناها وجد ذلك في غامض علمي‏قبل ان اخلقك بالفي عام».

«از امام حسن عسكري (عليه‏السلام) و او از پدرانش (عليهم‏السلام) و آنها از جابر بن عبدالله و جابر از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده كه پيامبر فرمود: وقتي كه خداوند حضرت آدم و حوا را خلق نمود آنها در بهشت مي‏خراميدند و افتخار مي‏كردند مي‏گفتند آيا كسي هم از ما زيباتر هست؟ در همين حالت بودند كه ناگاه هر دو به بانويي برخوردند كه مثل او را نديده بودند و نور زيادي از آن بانو مي‏درخشيد كه چشمها را خيره مي‏كرد، عرض كردند پروردگارا اين كيست؟ خداوند فرمود: اين صورت (سلام‏الله‏عليها) سيده و نمونه‏ي زن‏هاي فرزندان توست. گفتند اين تاج كه بر سر اوست چيست؟ خداوند فرمود: آن تاج علي شوهر اوست و باز هم سؤال كردند

 

[ صفحه 67]

 

كه دو گوشواره اي كه در گوش ايشان است چيست؟ خداوند فرمود: دو فرزند او است.و بعد خداوند فرمود كه اينها در خزانه‏ي علم من قبل از دو هزار سال كه تو را خلق كنم وجود داشتند». [9] .

[1] مقتل الحسين، ص 65 و ترمذي، ج 5 فضائل فاطمه و كنوز الحقايق و ينابيع المودة، ص 177، 181، 237 و 250 و فرائد السمطين، ج 2 ص و ذخائر العقبي، ص و سنن ابن ماجه، و تاريخ دمشق، ترجمه علي بن ابي‏طالب.

[2] ينابيع المودة، ص 194 (بجاي شيعتها، ذريتها آمده است) و ذخائرالعقبي، ص 26 (كلمه ذريتها آمده و در روايت ديگري از نسايي «و محبيها» آورده است) و فرائد السمطين، ج 2، ص 58، حديث 384 (اين كتاب «و فطم من أحبها» آمده است) و كنز العمال، ج 12، از ص 105 الي 112، حديث 34227 (اين كتاب هم «محبيها» آورده است) و نورالابصار، ص 51 الي 54 و مناقب اهل البيت، ج 1، ص 208 و الاصابه، ج 8، حرف الفا و اعلام النساء، ج 4، كلمه‏ي فطم.

[3] ينابيع المودة، ص 194 و 300 و فرائد السمطين، ج 2، حديث 379، ص 48 قريب به مضمون و كنزل العمال، ج 6، ص 219، ط 1 و ج 12 ط بيروت، ص 107 و طبري، ذخائرالعقبي به نقل از مسند امام رضا (عليه‏السلام) آورده است: «ان الله عز و جل فطم ابنتي فاطمة و ولدها و من أحبها من النار فلذلك سميت فاطمة». و جامع ترمذي، ج 5 و تذكره سبط ابن جوزي، ص 280 و الاصابه، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول.

[4] سوره‏ي الرحمن، آيه‏ي 56.

[5] ينابيع المودة، باب 56، ص 194، قندوزي دو روايت ديگر يكي را از علي (عليه‏السلام) و ديگري از مسند امام رضا (عليه‏السلام) نقل مي‏كند.

[6] اين دو حديث در كتاب كنز العمال، ج 12،ص 105 الي 112، حديث‏هاي 334226 و 34227 آمده است و ينابيع الموده در بيان مودةها پيرامون آية المودة، ص 259 المودة الحادي عشر في فضائل فاطمه (عليهاالسلام) و روايتي تقريبا به اين مضمون در كتاب وسيلة المال، باب سوم، ص 151، از أسما بنت عميس در موقع وضع حمل امام حسن كه اسما از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال مي‏كند: اي رسول خدا در فاطمه خون حيض و نفاس نمي‏بينم پيامبر فرمود دخترم فاطمه پاك و پاكيزه است و هيچ خوني را نه در حال وضع حمل و نه در حال طمث و حيض نمي‏بيند.

[7] سوره‏ي اعراف، آيه‏ي 174.

[8] نزهة المجالس، ج 2، ص 223.

[9] لسان الميزان: ج 3، ص 345.

صديقه

 

يكي ديگر از اسماء حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) صديقه است؛ صديقه بكسر صاد و تشديد دال، صفت مبالغه است، يعني كسي كه فراوان راست مي‏گويد و يا كسي كه در راست‏گويي كامل است و اصلا دروغ نگفته است و يا كسي كه حرف و سخن خود را با عمل تصديق مي‏كند.

صديقه يعني كسي كه دائم التصديق باشد و اصلا دروغ از او شنيده نشده باشد و باز گفته شده است كه صديق كسي است كه آن چه را خدا به او فرموده و به انبياي خود امر فرموده تصديق گر است و در وحي پروردگار بر انبيا هيچ‏گاه دچار شك و ترديد نمي‏شود. اين معني را فرموده‏ي پروردگار تأييد مي‏نمايد:

«و الذين آمنوا بالله و رسوله اولئك هم الصديقون». [1] .

«كساني كه به خدا و پيامبران او ايمان آورند در زمره‏ي صديقانند».

كلمه صديق و صديقون در خيلي از آيات قرآن مجيد آمده است، از جمله اين آيات:

«و من يطع الله و الرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا». [2] .

«كسي كه از خدا و پيامبر اطاعت نمايد پس يقينا با كساني است كه خدا به آنان نعمت بخشيده است، مانند انبياء و صديقان و شهدا و صالحان و اينان چه خوب مصاحبين هستند».

 

[ صفحه 68]

 

«و اذكر في الكتاب ادريس انه كان صديقا نبيا». [3] .

«و ياد كن در كتاب خدا احوال ادريس را كه او شخصي بسيار راستگو و پيامبر خداست».

«ما المسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قله الرسل و امه صديقه». [4] .

«مسيح پسر مريم پيامبري بيش نبود كه پيش از او نيز پيامبراني آمده‏اند و مادرش هم زني بسيار راستگو و صديقه بود».

«و اذكر في الكتاب ابراهيم انه كان صديقا نبيا». [5] .

«ياد آور در كتاب خدا شرح حال و ماجراي ابراهيم را كه وي شخصي بسيار راستگو و پيامبر بود».

از آن چه كه گفته شد مي‏توانيم اين نتيجه را به دست بياوريم كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) بانوي دو جهان به مرتبه و مقام و موقعيت صديقان رسيده است و رسول خدا ايشان را صديقه نام نهاده است و در كلام اهل سنت از جمله در كتاب «الرياض النضرة» كتاب «شرف النبي» از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به علي (عليه‏السلام) آمده است:

«عن رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم انه قال لعلي: اوتيت ثلاثا لم يؤتهن احدا لا انا: اوتيت صهرا و لم اوت انا مثلي. و اوتيت زوجة صديقة مثل ابنتي و لم اوت مثلها زوجة. و اوتيت الحسن و الحسين من صلبك و لم اوت من صلبي مثلها و لكنكم مني و انا منكم».

«سه چيز به تو داده شده كه نه به من داده شده و نه به كسي ديگر: 1- تو داماد من هستي و پدر خانمي‏مانند رسول خدا داري و من داماد كسي نيستم كه پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

2- تو همسري صديقه مانند دخترم داري كه من چنين همسري ندارم.

3- به تو فرزنداني مانند حسن و حسين (عليهماالسلام) داده شده، در حالي كه من

 

[ صفحه 69]

 

فرزنداني مانند آنها ندارم. ولي در عين حال شما از من هستيد و من از شما هستم». [6] .

در رابطه با اين موضوع به كتابهاي ذيل مراجعه نماييد: تاريخ بغداد، جلد يك، صفحه‏ي 259 و مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه‏ي 160 و استيعاب، جلد 2، صفحه‏ي 751 حلية الاولياء، جلد 2، صفحه‏ي 41 (اين چهار كتاب چاپ بيروت، دارالاحياء التراث العربي است.) و كتاب «فاطمه من المهد الي اللحد» اثر سيد كاظم قزويني (ره).

[1] سوره‏ي حديد، آيه‏ي 19.

[2] سوره‏ي نساء: آيه‏ي 68.

[3] سوره‏ي مريم: آيه‏ي 56.

[4] سوره‏ي مائده، آيه‏ي 75.

[5] سوره‏ي مريم، آيه‏ي 41.

[6] الرياض النضرة، ج 2، ص 202 و كتاب شرف النبي.

المباركه

 

بركت به معني نمو و سعادت و افزايش است و در فرهنگ «تاج العروس» و «مفردات راغب» آمده است: «جايي كه خير الهي به صورتي قابل نگهداري و شمارش واندازه‏گيري نباشد آن را بركت گويند و مبارك است.» در كتاب «المعجم الوسيط» آمده است: «البركة: النماء و الزيادة و... السعادة» [1]  و در كتاب «المصباح المنير» هم آمده است «البركة الزيادة و النماء» [2]  «بركت، رشد، زيادي و سعادت است و در «لسان العرب» هم مباركه و بركة به معني فراواني، رشد و سعادت آمده است. [3] .

خداوند تبارك و تعالي انواع خيرات و بركات خود را به دختر گرامي پيامبر نصيب فرمود و نسل پاك پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در فاطمه (سلام‏الله‏عليها) قرار داد، در حالي كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) پس از شهادت، دو فرزند پسر و دو دختر بيش نداشت. علاوه بر آن در واقعه‏ي كربلا تمام فرزندان امام حسين (عليه‏السلام) جز امام علي زين العابدين (عليه‏السلام)همه شهيد شدند، و از فرزندان امام حسن (عليه‏السلام) هم تعداد زيادي شهيد شدند، و نيز دو تا از فرزندان قهرمان كربلا زينب كبري هم شهيد شدند. و ام‏كلثوم هم بنا به شهادت تاريخ بدون فرزند از دنيا رفته است. اگر چه ابن قتيبه در كتاب «المعارف» گفته است كه ام‏كلثوم با عمر خليفه‏ي دوم ازدواج كرد و دو فرزند به نامهاي

 

[ صفحه 70]

 

فاطمه (يا رقيه) و زيد به دنيا آورد و فاطمه (يا رقيه) با ابراهيم بن نعيم النحام ازدواج كرد و در خانه‏ي او مرد و فرزندي نداشت و زيد در جنگي كه بين طايفه‏ي عويج و طايفه بني‏رزاخ رخ داد كشته شد. بنابر نقل ديگر زيد با ام‏كلثوم مادر بزرگوارش در يك زمان وفات كردند هيچ كدام ديگري ارث نبردند و عبدالله عمر براي آنها نماز خواند. [4] .

از اينها گذشته بعد از جريان كربلا، نيز حوادث ديگري بر خاندان گرامي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) واقع شد: از جمله در حادثه‏ي حره حدود 6000 نفر شهيد شدند كه اكثرا از فرزندان پيامبر و بني‏هاشم بودند [5]  و يا جريان شهادت زيد بن علي در زمان هشام بن عبدالملك كه با يارانش شهيد شدند و يا حادثه‏ي فخ و قلع و قمع كردن و از بين بردن علويان در زمان امويان.

در زمان بني‏عباس هم در كشتن فرزندان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) كوتاهي نكردند و نمونه بارز آن در كتاب شريف «مقاتل الطالبين» ابوالفرج اصفهاني آمده است و اين كتاب به فارسي هم ترجمه شده و به نام كشته شدگان فرزندان ابي‏طالب به چاپ رسيده است. با مطالعه‏ي اين كتاب مظلوميت آل علي (عليه‏السلام) معلوم مي‏شود.

مخصوصا در زمان هارون الرشيد ملعون كه تنها در يك شب شصت نفر از نوجوانان بني‏هاشم را زنده در ميان ديوار قرار دادند. اين قتل و كشتارها و دشمنيها تا زمان امام حسن عسكري (عليه‏السلام) ادامه داشت، تا اينكه آن حضرت را هم مسموم كردند.

صلاح الدين ايوبي هم در مغرب در ريختن خون آل رسول و فرزندان زهراي اطهر

 

[ صفحه 71]

 

از بني‏اميه و بني‏عباس عقب نماند و آن جنايت كار آن چنان قتل عام كرد كه روي بني‏عباس و بني‏اميه (لعنةالله‏عليهم) را سفيد نمود.

اما با همه‏ي اين جنايات كه تاريخ مشحون از اين گونه كشتارهاي فرزندان رسول الله است و نيز به فرموده‏ي قرآن «يريدون ليطفؤ نور الله بافواههم والله متم نوره» [6] : «اراده كردند كه نور خدا را خاموش كنند ولي خداوند نورش را تمام مي‏كند و نگهدار مي‏باشد.» باز هم خداوند بركت و خير و سعادت را در نسل فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) قرار داد و اين بزرگوار را منشأ همه‏ي خيرات و بركات كثير قرار داد: «انا اعطيناك الكوثر» [7] : «همانا ما به تو كوثر عطا كرديم.»

در تفسير اين سوره‏ي مباركه صحبتهاي زيادي شده است كه آيا كوثر رسالت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) است و يا اينكه خيرات و بركات است و يا مراد قرآن كريم است و يا اينكه مراد دين مقدس اسلام است؟ همه‏ي اينها مي‏تواند مصاديق كوثر باشد. فعلا در اين باره بحث نمي‏كنيم و بهتر است سخن فخر رازي را در تفسيرش كه با صراحت گفته است: مقصود از كوثر، صديقه‏ي طاهره فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) است بياوريم.

فخر رازي در تفسير كبير خود پيرامون آيه كوثر مي‏گويد: «كوثر يعني فرزندان رسول خدا و گفته شده است كه اين سوره زماني نازل شده كه شخصي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را به سبب نداشتن فرزند پسر سرزنش كرد و در اين سوره پاسخ سرزنش و عيب جويي او داده شده كه در طول زمان نسل رسول خدا باقي خواهد ماند، پس بنگر كه از خانواده‏ي وي چه تعدادي كشته شدند، در حالي كه عالم از فرزندان رسول خدا مملو و آكنده است و هيچ كس از خاندان بني‏اميه نمي‏تواند با وي در اين زمينه برابري نمايد و نير دقت كن كه چگونه از نسل وي علماي بزرگواري مانند (امام) باقر و (امام) صادق و (امام) كاظم و (امام) رضا (عليهم‏السلام) و نفس زكيه پديدار شدند». [8] .

با آن همه جنايات كه درباره‏ي خاندان پيامبر انجام شده، اگر تعداد تمام سادات در

 

[ صفحه 72]

 

كشورهاي آسيا و آفريقا و خاورميانه را با دقت بررسي كنيم، به گفته‏ي نويسنده‏ي كتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت» بيش از دهها ميليون نفر از سادات محترم و فرزندان زهراي اطهر زندگي مي‏كنند. و با آن همه فجايع كه به اين خانواده معظم وارد شده و آن همه ظلمها و جنايتها كه حجاج بن يوسف ثقفي انجام داد و روي تاريخ را سياه كرد، باز كوثر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هر روز زيادتر مي‏شود.

اكنون چند حديث ذكر مي‏شود درباره‏ي اين كه فرزندان زهرا (سلام‏الله‏عليها) فرزند پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، از جمله‏ي آنها حديثي مي‏باشد كه در «تاريخ بغداد» آمده است:

«ابن عباس مي‏گويد من و پدرم عباس نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم كه علي (عليه‏السلام) وارد شد و سلام كرد، رسول خدا پاسخ داد و از ديدار علي (عليه‏السلام) اظهار شادماني و سرور نمود و از جاي خود برخاسته و دست به گردن علي (عليه‏السلام) افكند و بين دو چشم او را بوسيد و او را در طرف راست خود نشاند، عباس عرض كرد اي فرستاده‏ي خدا آيا اين علي (عليه‏السلام)را دوست داري؟.

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود اي عمو والله خدا بيش از آن مقدار كه من او را دوست دارم علي (عليه‏السلام) را دوست مي‏دارد، زيرا پروردگار متعال نسل هر پيامبري را در صلب خود آن پيامبر قرار داد، ولي نسل مرا در صلب علي (عليه‏السلام) قرار داده است فرزندان علي (عليه‏السلام) فرزندان من هستند». [9] .

خوارزمي در «مناقب» خود مي‏گويد: «رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود پروردگار عزيز و بلند مرتبه نسل هر پيامبر را در صلب خود او قرار داد، ولي نسل مرا در صلب علي (عليه‏السلام) قرار داده است». [10] .

 

[ صفحه 73]

 

ابن حجر هيثمي در «صواعق المحرقه» پيرامون آيه‏ي «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك» الي آخر آيه مباهله و فصل دوم احاديث كه در فضائل اهل بيت وارد شده در حديث 20 و 21 و قندوزي در باب 57 و حموي در «فرائد السمطين» جلد 2 و متقي هندي در «منتخب كنز العمال» و زرقاني در «شرح المواهب الدنية» و نسايي در كتاب «خصائص اميرالمؤمنين» از محمد بن اسامة بن زيد و از زيد نقل مي‏كند كه وي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين روايت كرده:

«قال و اما انت يا علي و فختني و ابو ولدي و انا منك و انت مني».

«پيامبر اسلام فرمود: اما تو يا علي (عليه‏السلام) داماد من هستي و پدر فرزندان مني و من از تو هستم و تو از من هستي».

دار قطني از عاصم بن حمزه و هبيره و عمرو بن واثله روايت مي‏كند كه آنها گفتند:

«قال علي كرم الله وجهه (عليه‏السلام) يوم الشوري والله لاحتجن عليهم بما لا يستطيع قرشيهم و لا عربيهم و لا عجميهم، رده ثم قال لهم خصالا صدقوها الي ان قال انشدتكم بالله هل فيكم احد اقرب الي رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم مني و هل فيكم من جعله الله نفس نبيه صلي الله عليه و آله و سلم نفسه و ابناه ابناه و نساءه غيري قالوا لا و قال فانشدتكم بالله هل فيكم احد قال له رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: انت ابو ولدي غيري قالوا لا».

«و عن جابر قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: ان الله عز و جل جعل ذرية كل نبي في صلبه و جعل ذريتي في صلب علي».

«علي (عليه‏السلام) در روز شوري [11]  فرمود: به خدا هر آينه احتجاج و استدلال مي‏كنم بر عليه ايشان به چيزي كه حتي نه قريش و نه عربي و نه عجمي هيچ كدام‏آنها نتوانند او را رد كنند.

و بعد علي (عليه‏السلام) خصلت‏ها و مزيت‏هاي خود را گفت كه اصحاب شورا همه

 

[ صفحه 74]

 

تصديق كردند، تا اينكه فرمود شما را به خداوند قسم مي‏دهم آيا در بين شما كسي نزديكتر به رسول‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) از من هست و آيا در بين شما كسي كه خداوند نفس پيامبرش را نفس او و فرزندان او را فرزند پيامبر و همسر او را دختر پيامبر قرار داده غير از من هست؟ همه‏ي اصحاب شورا گفتند: نه.

و باز هم علي (عليه‏السلام) فرمود: پس قسم مي‏دهم شما را به خدا، آيا در ميان شما احدي پيدا مي‏شود كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) براي او گفته باشد كه تو پدر فرزندان من هستي غير از من؟ باز همه گفتند: نه». [12] .

و بعد قندوزي مي‏گويد: از جابر روايت شده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالي ذريه هر پيامبري را در صلب خود وي قرار داد، مگر ذريه مرا كه خداوند در صلب علي بن ابي‏طالب قرار داده است» و اين روايت را طبراين در كتاب كبير خود آورده است.

«و عن جعفر بن محمد عن ابيه عن جابر قال: كنت انا و العباس جالسين عند النبي صلي الله عليه و آله و سلم اذ دخل علي فسلم فرد عليه النبي صلي الله عليه و آله و سلم السلام و قام اليه و عانقه و قبل ما بين عينيه و اجلسه عن يمينه فقال العباس يا رسول‏الله اتحبه فقال: يا عم و الله الله اشد حبا له مني ان الله عز و جل جعل ذرية كل نبي في صلبه و جعل ذريتي في صلب هذا».

«از جعفر بن محمد (عليهماالسلام) و محمد از پدرش و او به نقل از جابر كه گفت: من عباس نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بوديم كه علي (عليه‏السلام) وارد شد سلام كرد، پيامبر اسلام جواب سلام او را فرمود، سپس بلند شد و با وي معانقه كرد و بين دو چشم علي (عليه‏السلام) را بوسيد و او را در كنار راست خودش نشاند، پس عباس عرض كرد: اي فرستاده‏ي خدا آيا خيلي او را دوست مي‏داري، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود اي عمو قسم به خدا كه خداوند او را شديدتر و بيشتر از من دوست مي‏دارد،

 

[ صفحه 75]

 

همانا خداوند عزيز و جليل ذريه هر پيامبر را در صلب خود وي قرار داده است ولي ذريه مرا در صلب اين (علي) قرار داده است».

قندوزي مي‏نويسد: «اين حديث را ابوالخير حاكمي در اربعين خود و صاحب كنوز المطالب از عباس در ابي‏طالب مثل روايت جابر روايت كرده است. و احمد بن حنبل حاكم از حديث مسور مرفوعا روايت كرده است و آن اين است كه: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همه‏ي انساب و نسب‏ها در روز قيامت قطع و تمام مي‏شود به غير از نسب و خويشي و دامادي من كه قطع نمي‏شود و بيهقي نيز مثل حاكم و احمد روايت كرده است و طبراني در كبير خود اين حديث را از ابن عباس و در اوسط خود اين حديث را از ابن زبير و عبدالله بن احمد و بيهقي از ابن عمر مثل طبراني روايت كردند». [13] .

«عن عمر بن الخطاب رضي‏الله‏عنه عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال: كل سبب و نسب ينقطع يوم القيامة الا سببي و نسبي و كل ولد ام فان عصبتهم لابيهم ما خلا ولد فاطمة فاني انا ابوهم و عصبتهم» و اخرجه ابوصالح و الحافظ عبدالعزيز بن الاخضر ابونعيم في معرفة الصحابة و الدار قطني و الطبراني في الاوسط.»

«از عمر روايت شده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: هر سبب و نسبي در روز قيامت قطع و تمام مي‏شود مگر سبب و نسب من، فرزندان هر مادر همانا نسبت شان به پدرانشان مي‏باشد مگر فرزندان فاطمه، پس همانا من پدر آنها عصبه دودمان آنها هستم». [14] .

خواننده‏ي عزيز! احاديث در رابطه با اين موضوع كه فرزندان فاطمه و علي (عليهماالسلام) فرزندان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏باشد فراوان و بيش از حد مي‏باشد.

گذشته از رواياتي كه در كلام اهل سنت مي‏باشد بهترين دليل بر موضوع مذكور اين است كه همه‏ي اصحاب و كساني كه خدمت ائمه‏ي معصومين (عليهم‏السلام) مي‏رسيدند-

 

[ صفحه 76]

 

از زمان امام حسن مجتبي (عليه‏السلام) تا زمان امام حسن عسكري (عليه‏السلام)- به انها يابن رسول‏الله خطاب مي‏كردند، مخصوصا در زمان امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) كه اصحاب و مراجعه كننده‏ي زيادي خدمت مباركشان مي‏آمدند، تمام سؤالات و خطاب آنها نسبت به ائمه معصومين (عليهم‏السلام) به اين عبارت زيبا بوده است: يابن رسول‏الله در هيچ جاي ديده نشده است كه گفته باشند يابن علي و يا يابن فاطمة الزهرا. البته به استثناي دعاها و يا زيارت‏نامه‏ها و در همان جا هم اول يابن رسول‏الله است و اين خود بهترين دليل است براي كساني كه مي‏گويند فرزندان علي و فاطمه فرزندان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نيستند. و شما مي‏توانيد براي اثبات اين موضوع علاوه‏ي بر اين احاديث و مداركي كه در پاورقي ذكر شد، به كتاب‏هاي سنن كبير بيهقي و مستدرك حاكم و جامع الاصول ابن كثير و صواعق المحرقه و ينابيع الموده و لسان الميزان و ميزان الاعتدال و... مراجعه بفرماييد.

و حالا چند روايت ديگر را هم نقل مي‏كنم و اين باب و موضوع را تمام مي‏كنم. ابراهيم جويني خراساني از اسامة بن زيد نقل مي‏كند:

«طرقت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم ذات ليلة لبعض الحاجة، فخرج النبي صلي الله عليه و آله و سلم و هو مشتمل علي شي‏ء لا ادري ما هو؟ فلما فرغت من حاجتي قلت: ما هذا الذي انت مشتمل عليه؟ فكشف (عنه) فاذا حسن و حسين علي ركبتيه فقال: هذان ابناي و ابنا ابنتي اللهم انك تعلم اني احبهما، اللهم انك تعلم اني احبهما فاحبهما».

«شبي براي طلب حاجت خدمت رسول‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدم و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) از منزل خارج شدند در حالي كه چيزهايي همراه وي بود كه نمي‏دانستم چيست؟ و وقتي كه از حاجت و نيازي كه داشتم فارغ شدم عرض كردم: يا رسول‏الله اين چيزهايي كه با شما است چيست؟ بعد معلوم شد كه امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) زير بغل‏هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند، سپس فرمود: اين دو پسران من و فرزندان دختر من هستند و فرمود: خدايا تو مي‏داني كه من اين دو فرزند را دوست دارم، بار خدايا تو مي‏داني كه من اين دو فرزند را دوست دارم، پس

 

[ صفحه 77]

 

دوست مي‏دارم». [15] .

باز هم ابراهيم جويني خراساني از مدرك بن زياد روايت مي‏كند:

«قال كنت مع بن عباس في حائط فجاء الحسن و الحسين فسألا الطعام فأكلا ثم قاما، فامسك لهما ابن عباس الركاب فقلت: اتمسك الركاب لهذين و انت اكبر منهما؟ فقال: ويحك هذان ابنا رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم».

«مدرك بن زياد نقل مي‏كند: من با ابن عباس در حياط باغ بوديم، پس امام حسن امام حسين آمدند و از ابن عباس طعام درخواست كردند. ابن عباس به آن دو طعام داد، وقتي طعام تناول فرمودند بلند شدند كه بروند، ابن عباس آنها را بر دوش مي‏گذشت حالت سواري را انجام مي‏داد. من گفتم چرا تو با اينها اين كار را انجام مي‏دهي، تو بزرگتر از اين دو هستي، ابن عباس گفت واي بر تو اين دو فرزندان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند».

باز هم جويني مي‏گويند: «عن فاطمة بنت الحسين، عن فاطمة الكبري قالت: قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: ان الله عز و جل جعل ذرية كل بني‏ام‏عصبة ينتهون اليها الا ولد فاطمة عليها السلام فانا وليهم و انا عصبتهم»

«جرير بن عبدالحميد به نقل از شيبة بن نعام و او از فاطمه دختر امام حسين و او از قول فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) گفت: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خداوند عزيز جليل براي ذريه‏ي هر فرزندي، مادر را دودمان و عصبه قرار داده است، مگر فرزندان فاطمه (سلام‏الله‏عليها) پس من ولي و سرپرست و پدر و عصبه و دودمان آنها هستم». [16] .

 

[ صفحه 78]

 

و حديثي كه از مدرك بن زياد بيان شد در كتاب ذخائر العقبي به طريق ديگر از ابن عباس نيز روايت شده است. و اين حديث در خيلي از موارد و موضوعات و بابهاي كتاب ينابيع الموده هم آمده است.

اين احاديث دلالت دارند بر اينكه فرزندان علي (عليه‏السلام) از فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) فرزندان پيامبر اسلام هستند و به جاست كه اينجا سخن فخر رازي را يادآور شويم.

فخر رازي در رابطه با آيه «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم» [17]  مي‏گويد: اين آيه دلالت دارد كه حسن و حسين (عليهماالسلام) فرزندان پيامبر اسلام بودند، براي اينكه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) براي مباهله با قبيله نجران فرمود كه شما فرزندانتان را بياوريد، ما هم فرزندانمان را مي‏آوريم و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فقط امام حسن و امام حسين را با خود به مباهله و ملاعنه برد و از فرزندان پدرشان و يا فرزندان انصار و مهاجرين كسي را نبرد. [18]  بعد فخر رازي مي‏گويد: پس واجب است كه آن دو فرزندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) باشند و فخر رازي به اين قانع نمي‏شود و مي‏گويد از دليل‏هايي كه اين موضوع را تأييد مي‏كند سخن خداوند تبارك و تعالي درباره‏ي فرزندان حضرت ابراهيم مي‏باشد:«و من ذريته داوود و سليمان» تا اينكه مي‏فرمايد: «و زكريا و يحيي و عيسي» [19]  روشن است كه در اين آيه حضرت عيسي (عليه‏السلام) به حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) انتساب داده شده است و اين انتساب هم به واسطه‏ي مادر حضرت عيسي يعني حضرت مريم (عليهماالسلام) داده شده، پس ثابت مي‏شود كه فرزند دختر هم فرزند ناميده مي‏شود باز فخر رازي در تفسير آيه سوره‏ي انعام مي‏گويد: آيه دلالت مي‏كند بر اينكه امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) از ذريه‏ي رسول خداست، چرا كه خداوند حضرت عيسي را هم ابراهيم (عليه‏السلام) قرار داده است در حالي كه حضرت

 

[ صفحه 79]

 

عيسي (عليه‏السلام) از نظر پدر به ابراهيم نسبت داده نمي‏شود براي اينكه پدر نداشت، پس انتساب حضرت عيسي از طريق مادر است.

بنابراين امام حسن و امام حسين ذريه رسول‏الله هستند و انتسابشان به رسول الله از ناحيه‏ي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) مي‏باشد، پس واجب است كه آنها ذريه‏ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) باشند. [20] .

اين استدلال به آيه سوره‏ي انعام را حضرت امام باقر (عليه‏السلام) با حجاج بن يوسف ثقفي نمود. براي الاع بيشتر به تفسير البرهان مراجعه بفرماييد.

از احاديث گذشته و اين استدلال فخر رازي، نتيجه‏ي قطعي به دست مي‏آيد كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پد فرزندان علي (عليه‏السلام) بود و اين خود بهترين جواب است به آن عده از بد خواهان كه استدلال كردند به آيه‏ي «ما كان محمد ابا احد من رجالكم» [21]  پيامبر پدر هيچ كس از مردان شما نيست، در حالي كه اين مغالطه كاران مي‏دانند كه آيه مذكور در رابطه با نفي انتساب زيد از پيامبر اسلام است كه پيامبر اسلام با زن زيد بعد از طلاق ازدواج نمود و بعضي از مغرضين اين كار پيامبر اسلام را سرزنش كردند و گفتند كه پيامبر زن پسرش را گرفته است و خداوند در جواب شياطين و مغرضين فرمود كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پدر هيچ كس از فرزندان شما نيست.

[1] المعجم الوسيط، ج 2، ص 52.

[2] المصباح المنير، جزء اول، ص 44

[3] لسان العرب، ابن منظور، ج 2، حرف الباء.

[4] المعارف ابن قتيبه، ص 185 و 188، البته در روايات و تاريخ شيعه آمده است كه حضرت ام‏كلثوم در كربلا بوده است ولي آن هم زياد دقيق نيست به دو دليل: اول اينكه در روايت آمده است كه امام حسين (عليه‏السلام) حضرت كلثوم نماز ميت خواند و دليل دوم اينكه دانشمند محترم صادقي اردستاني در كتاب زنيب قهرمان دختر علي (عليه‏السلام) مي‏گويد: ام‏كلثومي كه به كربلا آمد دختر حضرت زينب مي‏باشد.

[5] «حره» جريان حمله‏ي زيد ملعون بر مدينه در سال 63 هجري است.

[6] سوره‏ي صف، آيه‏ي 8 و سوره‏ي توبه، آيه‏ي 32.

[7] سوره‏ي كوثر، آيه‏ي 1.

[8] تفسير فخر رازي، ج 32، ص 124، عنوان «القول الثالث».

[9] تاريخ بغداد، ج 1، ص 316، و ينابيع المودة، ص 261 و 266 و 300 و 309.

[10] مناقب، خوارزمي، ص 229 و ذخائر العقبي، ص 121 و فرائد السمطين، ج 2، ص 69، حديث 393 تاريخ بغداد، ج 11، حديث 6054، ص 685 و كنز العمال، ج 6، ص 220 ط 1 و مستدرك مناقب حسن و حسين (عليه‏السلام)، ج 3، ص 164 و تاريخ دمشق، ج 34، ص 131.

[11] مقصود شوراي 6 نفره‏ي عمر بوده است.

[12] ينابيع المودة، باب 57، ص 266 و باب 79، ص 299.

[13] ينابيع المودة، باب 57، ص 266 و 267.

[14] ينابيع الموده باب 57، ص 266 و 267. باب 57، ص 268.

[15] فرائد السمطين، ج 2، ص 70، حديث 394 و سنن ترمذي، حديث سوم مناقب رقم 3769، ج 5، ص 456 و معجم كبير، ترجمه امام حسن (عليه‏السلام)، ج 1 و خصائص، حديث 134، ص 36 و تاريخ دمشق، ص 94 و مناقب ابن مغازلي، حديث 421، ص 374، ط 1 و معجم صغير، ج 1، ص 199 و تاريخ دمشق ابن عساكر، ترجمه‏ي امام حسن بن اسامه بن زيد، ج 11، ص 85، و تهذيب، ج 4 و ذخائر العقبي، ص 121.

[16] فرائد السمطين، ج 2، ص 77، حديث 397 و 398 و مقتل خوارزمي، فصل 6، ص 89 و معجم الكبير، حديث 104، ترجمه امام حسن (عليه‏السلام)، ج 1، ص 124 و كنز العمال، ج 6، ص 220 و ذخائر العقبي، ص 121.

[17] سوره‏ي آل عمران، آيه‏ي 61.

[18] تفسير فخر رازي، ج 8، ص 86، المسأله الرابعة.

[19] سوره‏ي انعام، آيه‏ي 84- 85.

[20] تفسير فخر رازي، ج 8، ص 86، مسئله چهارم، باز هم فخر رازي در صفحه 87 همان جلد 8 (در جواب سؤال اينكه وقتي اولاد صغير هستند نزول عذاب جايز نيست و در خبر هم آمده كه پيامبر (صلوةالله‏عليه) حسن و حسين (عليهماالسلام) را در مباهله آورده فايده آن چه بوده است؟) مي‏گويد: روش پروردگار بر اين جاريست: وقتي كه عقوبت و عذاب ذلت و خواري بر قومي نازل مي‏شود بچه‏ها و زن‏ها هم با آنها هلاك مي‏شوند و استدلال مي‏كند و در آخر مي‏گويد: «فهو عليه‏السلام، اخضر صبيانه و نساءه» (پيامبر عليه السلام فرزندان و زن‏هاي خود را با نفس خود در مباهله احضار فرمود) حالا نتيجه اينكه فخر رازي مي‏گويد: «صبيانه» واضح است كه از نظر وي حسن و حسين فرزندان پيامبر هستند.

[21] سوره‏ي احزاب، آيه‏ي 40.

طاهره

 

يكي از اسامي بانوي دو جهان فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) طاهره است، كه به معني پاك

 

[ صفحه 80]

 

و پاكيزه مي‏باشد. آن چه مي‏توان درباره‏ي اين اسم مبارك بحث و بررسي كرد آيه‏ي تطهير مي‏باشد.

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».

«همانا خداوند اراده كرده است رجس و پليدي‏هاي ظاهري و باطني را از شما اهل بيت ببرد و پاك گرداند شما را پاك گرداندني خالص» [1] .

اين آيه مباركه از اهميت فوق‏العاده‏اي برخوردار مي‏باشد، زيرا كه آيه‏ي شريفه يكي از منبع‏هاي فضائل بيت نبوت و رسالت است و نيز حاوي مطالب بس مهم مي‏باشد در پيرامون اين آيه‏ي شريفه صحبت‏ها و قلم فرسايي‏هاي بسياري شده و اقوال و نظرهاي زيادي گفته شده است و ما وارد بحث‏هاي جدالي و ادبي كه در رابطه با كلمات اين آيه شريفه شده نمي‏شويم، فقط اقوال و احاديث اهل سنت و جماعت را كه صراحتا مصداق و مصاديق اين آيه و شأن نزول آن را پنج تن مي‏دانند بيان مي‏كنيم.

و باز به بحث آيه‏هاي قبل و بعد اين آيه كه مربوط به همسران پيامبر است وارد نمي‏شويم، شما مي‏توانيد به كتابهاي مربوطه مراجعه بفرماييد.

«عن ابي‏سعيد الخدري عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم في قوله تعالي: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا) قال جمع رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم عليا و فاطمة و الحسن و الحسين، ثم ادار عليهم الكساء فقال: هؤلاء اهل بيتي، اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. و ام‏سلمة علي الباب فقالت: يا رسول‏الله الست منهم؟ فقال: انك لعلي خير او الي خير». [2] .

«ابي‏سعيد خدري مي‏گويد: وقتي آيه مباركه‏ي «انما يريد الله ليذهب... نازل شد؛ پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) علي و فاطمة و حسن و حسين (عليهم‏السلام) را جمع

 

[ صفحه 81]

 

فرموده عبا را بر آنان پوشانيد و فرمود: اينان اهل بيت من هستند، پروردگارا پليدي را از آنان ببر و پاكشان گردان. ام‏سلمه جلوي در بود به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض كرد: يا رسول‏الله آيا من از آنان نيستم، فرمود: تو بر خير هستي ولي جزء آنان و داخل در آنان نيستي».

در اينجا مناسب است يك فصل از كتاب صواعق المحرقه را كه درباره‏ي آيه‏ي تطهير فضيلت اهل بيت است آورده شود:

(الفصل) في الآيات الوارده في فضائل اهل البيت- الاية الاولي «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» اكثر المفسرين علي انها نزلت في علي و فاطمه و الحسن و الحسين لتذكير ضمير عنكم و يطهركم و اخرج عن ابي‏سعيد الخدري قال انها نزلت في خمسة، النبي صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمه و الحسن و الحسين» و اخرجه ابن جرير مرفوعا نزلت هذه الاية في خمسة في و في علي حسن و حسين و فاطمه» «و اخرجه مرفوعا الطبراني ايضا و المسلم انه صلي الله عليه و آله و سلم ادخل اولئك تحت كسائه و قرء هذه الآية.

و صح انه صلي الله عليه و آله و سلم جعل علي هؤلاء كساء و قال اللهم هؤلاء اهل بيتي و خاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقالت ام‏سلمه و انا معهم يا رسول‏الله قال انك علي خير «و في رواية انه صلي الله عليه و آله و سلم قال بعد طهرهم تطهيرا انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم و عدو لمن عادهم».

و اخري القي عليهم كساء و وضع يده عليهما و قال اللهم ان هؤلاء آل محمد اجعل صلواتك و بركاتك علي آل محمد انك حميد مجيد، و في اخري ان الآية نزلت ببيت ام‏سلمه فارسل رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم اليهم فجاؤا و جللهم بكساء ثم قال صلي الله عليه و سلم نحو ما مر».

و او في اخري انهم لما جاؤوا و اجتمعوا فنزلت فان صحت حمل علي نزولها مرتين.

«و في اخري انه قال اللهم هؤلاء اهل بيتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا

 

[ صفحه 82]

 

ثلاثا ان ام‏سلمة قالت له الست من اهلك قال بلي و انه ادخلها تحت الكساء بعد ما مضي دعائه لهم».

و في اخري انه لما جمعهم و دعا لهم باطول مما مر» «و في رواية صحيحة قال واثلة بن الاصقع و انا من اهلك يا رسول‏الله قال و انت من اهلي قال واثلة انها ارجي ما ارجو، قال البيهقي جعله في حكم الاهل تشبيها لا تحقيقا و اشار المحب الدين الطبري الي ان هذا الفعل تكرر منه صلي الله عليه و آله و سلم في بيت ام‏سلمة مرة و في بيت فاطمة» «و قد ورد عن الحسن من طرق بعضها سنده حسن قال انا من اهل البيت الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا» و في رواية انه ادرج معهم جبرئيل و ميكائل اشارة الي علو قدرهم».

«و في رواية قال بعد قوله انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم الا من اذي قرابتي فقد اذاني و من اذاني فقد اذي الله».

و في اخري و الذي نفسي بيده لا يؤمن عبد بي حتي يحبني و لا يحبني حتي ذوي قرابتي فاقام ذا قرابته مقام نفسه».

«اين فصل در آياتي است كه در فضائل اهل بيت وارد شده، آيه‏ي اولي اين است: «انما يريد...» «همانا خداوند اراده كرده است كه پليدي‏هاي مادي و معنوي را از شما اهل بيت ببرد و پاك و منزه گرداند شما را يك پاكي مطلق.

اكثر مفسرين بر اين عقيده‏اند كه اين آيه‏ي مباركه در شأن علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) نازل شده است، به دليل اينكه ضميرهاي «عنكم» و «يطهركم» مذكر آمده است.

و ابي‏سعيد خدري هم گفته است كه آيه‏ي تطهير بر پنج تن نازل شده يعني: پيامبر اسلام، علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‏السلام).

و ابن جرير طبري اين حديث را مرفوعه دانسته و گفته است آيه‏ي مباركه بنابر فرمايش پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بر پنج تن نازل شده و درباره‏ي من، علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‏السلام) است.

 

[ صفحه 83]

 

طبراني هم حديث سعيد خدري را مرفوعه دانسته و گفته: مسلم است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) علي و فاطمه و حسن و حسين را تحت كسا داخل كرده و بعد آيه مباركه تطهير را قرائت فرموده است.

ابن حجر مي‏گويد: صحيح است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بر علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) كساي خود را قرار داده و فرمود: خدايا اينان اهل خانه من و نزديكان من هستند، خدايا از ايشان پليدي‏ها را ببر و ايشان را پاك بگردان. ام‏سلمه حاضر بوده و عرض كرده است يا رسول‏الله من هم با ايشان هستم؟ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا تو بر خير هستي.

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از خواندن «طهرهم تطهيرا» فرمود: من در حال جنگ هستم با كساني كه با اهل بيت من جنگ محاربه بكنند و كساني كه با اهل بيت من در حال صلح و صفا هستند من هم با آنها در حال صلح و صفا هستم و با كساني كه با آنان دشمني بكنند با آنها دشمن هستم.

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) كساي خود را بر علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام)انداختند و دست مباركشان را بر كسا گذاشتند فرمود: خدايا اينان آل محمد هستند و درود و بركات خودت را بر آل محمد قرار بده همانا تو حميد و مجيد هستي.

در روايت ديگري وارد شده كه آيه مباركه تطهير در خانه ام‏سلمه نازل شده است پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به سوي علي، فاطمه، حسن و حسين (عليهم‏السلام) فرستاد و آنان خدمت پيامبر آمدند و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آنان را به كساي خود پيچانده و بعد دعايي را فرمود (كه در روايت قبلي گذشت).

در روايت ديگري آمده است، آنان خودشان آمدند و اجتماع كردند و بعد آيه مباركه نازل شده است (پس اين خبر اگر صحيح باشد حمل به اين مي‏شود كه آيه مباركه‏ي تطهير دو مرتبه نازل شده است).

باز هم در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)فرمود: خدايا اينان اهل بيت من هستند از آنان پليدي‏ها را ببر و آنها را پاك بگردان يك پاكي

 

[ صفحه 84]

 

خالص ايشان سه مرتبه اين دعا را فرمود و بعد ام‏سلمه كه حاضر بود عرض كرد: آيا من از اهل تو نيستم؟ پيامبر فرمود: بلي بعد از آن كه دعاي پيامبر بر علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) تمام شد ام‏سلمه را داخل كسا نمود.

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي كه اهل بيت را جمع فرمود قبل از آن كه داخل كسا شوند براي آنان دعا فرمود، مثل حديث گذشته.

در روايت صحيح آمده است: واثلة بن اصقع در جريان قضيه كسا حضور داشت به رسول‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و عرض كرد آيا من از اهل شما نيستم؟ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تو از اهل من هستي و بعد واثله مي‏گويد كه اين يكي از آرزوهايي بود كه من اميد داشتم. در اين باره بيهقي گفته است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) واثله را در حكم اهل بيت تشبيها قرار داده است نه اينكه واقعا و حقيقتااو را از اهل بيت قرار داده باشد. محب الدين طبري در اين باره اشاره دارد كه ماجراي كسا دو مرتبه از طرف پيامبر اسلام انجام شده است: يك مرتبه در خانه‏ي ام‏سلمه بوده است، و مرتبه ديگر هم در بيت مكرم فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها)!

به تحقيق از حسن از راه‏هايي كه بعضي از آنها سندش حسن است- منظور امام حسن (عليه‏السلام) مي‏باشد- وارد شده كه فرمود: من از اهل بيت هستم و خداوند پليدي را از آنان برده و آنان را پاك گردانده است.

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) با اهل بيت خود جبرئيل و ميكائيل را به جهت اينكه آنها مقام بلند و بزرگي داشتند داخل كسا نمود».

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بعد از آن كه فرمود: كساني كه با اهل بيت من بجنگند و محاربه بكنند من با آنها در حال جنگم و كساني كه با اهل بيت من در صلح باشند با آنها در صلحم، گفت: آگاه باشيد كسي كه نزديكان مرا اذيت بكند مرا اذيت كرده است و كسي كه مرا اذيت بكند به تحقيق خدا را اذيت كرده است.

در روايت ديگري آمده است: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود قسم به آن كسي كه جان من در دست قدرت اوست بنده‏اي به من ايمان نمي‏آورد تا اينكه مرا دوست

 

[ صفحه 85]

 

داشته باشد و كسي دوست من حساب نمي‏شود تا اينكه ذوالقربي و نزديكان مرا دوست داشته باشد.

و بعد نويسنده الصواعق المحرقه مي‏گويد: «پس نزديكان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در مقام نفس وي مي‏باشند و از اين جهت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همانا من دو چيز گرانبها و سنگين را در بين شما امانت مي‏گذارم كه اگر به آن دو متوسل شديد: هرگز گمراه نمي‏شويد يكي كتاب خدا و دومي عترت و اهل بيت من هستند».

اين بود خلاصه‏اي از يك بخش كتاب صواعق المحرقه از فصلي كه مربوط به آيات وارده در فضائل اهل بيت (عليهم‏السلام) مي‏باشد و حالا اين روايات از نظر صحت و سقم و يا صحيحه و يا موثقه و يا موفوعه هر چه باشد فقط يك چيز را ثابت مي‏كند و آن عظمت و مقام اهل البيت و مخصوصا مقام و منزلت بانوي دو جهان حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها).

«روي عن عائشة رضي‏الله‏عنها ان رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم خرج عليه مرجل من شعر اسود موشي منقوش، فجاء الحسن بن علي فادخله. ثم جاء الحسين فدخل معه، ثم جائت فاطمة فادخلها، ثم جاء علي فادخله ثم قال: (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا)».

زمخشري در تفسير خود از قول عايشه مي‏گويد «رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند در حالي كه بر دوش ايشان گليمي بود داراي خطوط و از موي سياه و نقشه دار پس امام حسن مجتبي (عليه‏السلام) آمد، رسول خدا او را داخل فرمود، آنگاه حسين (عليهماالسلام) آمد و پيامبر وي را هم داخل گليم كرد، پس فاطمه و علي (عليهماالسلام) آمدند، نبي گرامي آن دو را نيز داخل در آن گليم فرمود و آنگاه اين آيه مباركه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» را تلاوت

 

[ صفحه 86]

 

فرمود» [3] .

«في صحيح مسلم عن عايشه ام‏المؤمنين رضي‏الله‏عنها خرج النبي صلي الله عليه و آله و سلم غداة غد و عليه مرط مرجل من شعر اسود فجاء الحسن فادخله ثم الحسين فادخله ثم جاءت فاطمه فادخلها ثم جاء علي فادخله ثم قال انما يريد الله ليذهب....» و اخرج الحاكم هذا الحديث عن عايشه» و في سنن الترمذي في مناقب اهل البيت» حدثنا قتيبه بن سعيد قال حدثنا محمد بن سليمان الاصبهاني عن يحيي بن عبيد عن عطا عن عمر بن ابي‏سلمة ربيب النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال نزلت (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...) في بيت ام‏سلمه فدعا النبي صلي الله عليه و سلم عليا و فاطمه و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و علي خلف ظهره فجللهم بكساء ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا قالت ام‏سلمة و انا معهم يا نبي الله قال انت علي مكانك و انت الي خير».

و في سنن الترمذي بعد ذكر مناقب الاصحاب عن ام‏سلمة ان النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) جلل علي الحسن و الحسين و علي و فاطمة كساء ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتي خاصتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقالت ام‏سلمة و انا معهم يا رسول‏الله قال قفي في مكانك انك الي خير» هذا حديث حسن صحيح و هو احسن شي‏ء روي في هذا الباب و في الباب عن انس و عمر بن ابي‏سلمه و ابي‏الحمراء.

و اخرج البيهقي و الحاكم و صححه نحو حديث الترمذي عن ام‏سلمة و اخرج الطبراني و ابن جرير و ابن المنذر عن ام‏سلمه رضي‏الله‏عنها قالت في بيتي نزلت و انما يريد الله» فجائت فاطمة ببرمة فيها ثريد فقال صلي الله عليه و سلم لها ادعي زوجك و حسنا و حسينا فدعتهم فبيناهم يأكلون اذ نزلت هذه الآية فغشاهم بكساء خيبري كان عليه فقال اللهم هؤلاء اهل بيتي و حامتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا ثلاث مرات».

 

[ صفحه 87]

 

و ايضا اخرج هذا الحديث الحاكم عن سعيد بن ابي‏وقاص.

«در صحيح مسلم از عايشه مادر مؤمنين نقل شده است: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از منزل هنگام صبح خارج شد در حالي كه بر دوش او گليمي بود از موي سياه و داراي نقوش پس ناگاه حسن (عليه‏السلام) آمد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) او را داخل گليم كرد آنگاه حسين (عليه‏السلام) آمد پيامبر اسلام وي را هم داخل گليم نمود و بعد فاطمه علي (عليهماالسلام) آمدند، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آندو را داخل گليم نمود و بعد فرمود: انما يريد الله ليذهب...!» [4] .

و اين حديث را حاكم در مستدرك خود از عايشه نقل كرده است.

و ترمذي در سنن خود در مناقب اهل البيت مي‏گويد: قتيبة بن سعيد بن نقل از محمد بن سليمان اصفهاني و وي هم از يحيي بن عبيد و از عطاء و از عمر پسر ابي‏سلمة كه ربيب پيامبر اسلام مي‏باشد و ابي‏سلمه مي‏گويد: آيه «انما يرد الله ليذهب» در خانه ام‏سلمه نازل شد و پيامبر اسلام علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) را خواند و آنها را بر كسا خود پوشاند و علي پشت سر پيامبر بود و ايشان را هم بر كساء پوشاند بعد عرض كرد: خدياا اينان اهل بيت من هستند از آنان پليدي و زشتي را ببر آنها را پاك گردان. و ام‏سلمه مي‏گويد: من عرض كردم اي پيامبر خدا آيا من هم با ايشان هستم فرمود: تو بر جاي خود باش و تو بر خير هستي».

و باز در سنن ترمذي بعد از مناقب اصحاب از ام‏سلمه نقل شده است كه پيامبر اسلام بر حسن و حسين و علي و فاطمه (عليهم‏السلام) كسا را پوشاند و سپس عرض كرد خدايا اينان اهل بيت من هستند و خاصان و نزديكان من هستند و پليدي را از آنها ببر و پاك بگردان پاكي خالص. ام‏سلمه مي‏گويد: گفتم يا رسول‏الله آيا من هم با آنها هستم؟ فرمود: در جاي خود بمان و تو بر خير هستي» و قندوزي مي‏گويد: اين حديث صحيح و حسن است و نيكوتر حديثي است كه در اين باب (33) روايت شده و اين حديث در باب ديگر از انس و عمر بن ابي‏سلمه و ابي‏حمراء هم آمده است.

 

[ صفحه 88]

 

و اين حديث را بيهقي در سنن خود و حاكم در مستدرك مثل ترمذي از ام‏سلمه روايت كردند و صحيح هم دانستند.

«طبراني و ابن جرير و ابن منذر از ام‏سلمه نقل كردند كه ام‏سلمه گفت: كه در خانه‏ي من آيه «انما يريد الله ليذهب...» نازل شد و بعد فاطمه با ظرفي كه در آن حريره بود آمد، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همسر و دو فرزندت حسن و حسين را بخوان كه پيش من آيند، فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) آنان را آورد و همه پيش رسول خدا نشستند و از آن حريره خوردند و آيه‏ي «انما يرد الله ليذهب...» نازل شد و سپس پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را به كساي خيبري خود پوشاند و بعد گفت: خدايا اينان اهل بيت من و حامي دين من هستند و پليدي‏ها را از آنها ببر و پاكشان گردان و اين دعا را سه مرتبه فرمود» و اين حديث را حاكم در مستدرك خود از سعيد بن ابي‏وقاص هم آورده است.

و خرج احمد بن حنبل و ابن جرير و ابن ابي‏شيبه و الحاكم و البيهقي و الطبراني عن واثلة بن الاصقع قال «جاء النبي صلي الله عليه و آله و سلم الي بيت فاطمة و معه علي و حسن حسين و حتي دخل فادني عليا و فاطمة و اجلسهما بين يديه و اجلس حسنا و حسينا كل واحد منهما علي فخذه ثم لف عليهم ثوبه و انا مستدبرهم ثم تلاهذه الآية و قال اللهم هؤلاء اهل بيتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقلت انا من اهلك يا رسول‏الله قال و انت من اهلي قال واثلة لا رجي ما ارجوه»

احمد بن حنبل در مسند خود و ابن شيبه و ابن جرير و ابن منذر و حاكم و بيهقي طبراني به نقل از واثلة بن اصقع مي‏گويد: «پيامبر اسلام در حالي كه امام علي امام حسن و امام حسين (عليهم‏السلام) با وي بودند به سوي خانه‏ي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) آمدند، تا اينكه داخل خانه‏ي فاطمه شدند، پيامر علي و فاطمه (عليهماالسلام) را نزد خود خواند و آن دو بزرگوار را بين دو دست خود نشاند و امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) را هر كدام روي پاهاي مبارك خود نشاند،سپس بر آنان جامه‏ي خود را پوشاند و من در پشت سرشان بودم و بعد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آيه تطهير را تلاوت فرمود و گفت:

 

[ صفحه 89]

 

خدايا اينان اهل بيت من هستند و از آنها پليدي را ببر و پاك گردان، پس من عرض كردم: يا رسول‏الله آيا من از شما و از اهل شما هستم؟ فرمود تو از اهل من هستي، واثله مي‏گويد كه اين يكي از اميدهاي من بود». [5] .

«و اخرج ابن سعد عن الحسن بن علي رضي‏الله‏عنهما «قال في خطبته نحن اهل البيت الذين قال الله سبحانه فينا «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...»

«ابن سعد به نقل از امام حسن (عليه‏السلام) مي‏گويد: وقتي كه حضرت بعد از شهادت حضرت علي بن ابي‏طالب براي مردم خطبه خواند و فرمود: ما خاندان كساني هستيم كه خداي سبحان براي ما فرموده است: انما يريد الله ليذهب...» [6] .

«و اخرج احمد بن حنبل و ابن ابي‏شيبة عن انس بن مالك قال «ان رسول‏الله صلي الله عليه و سلم كان يمر بباب فاطمة اذا خرج الي الصلوة الفجر يقول الصلوة يا اهل البيت يرحمكم الله ثلاثا مدة ستة اشهر». [7] .

احمد بن حنبل از انس بن مالك روايت مي‏كند: «پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هر موقع براي نماز صبح به مسجد مي‏رفت، از جلوي درب خانه‏ي حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) عبور مي‏كرد و سه مرتبه مي‏فرمود: الصلوة الصلوة الصلوة و مدت شش ماه اين كار را انجام ميداد» احمد حنبل در كتاب مناقب خود و ابن جرير و الطبراني هم از ابي‏سعيد روايت كرده‏اند كه اين آيه مباركه در شأن پنج تن نازل شده است.»

اين چند حديث نمونه‏هايي بود از رواياتي كه در رابطه با آيه‏ي مباركه‏ي تطهير كه پنج تن آل عباء بالصراحة دلالت مي‏كنند و اين روايات را از باب 33 كتاب ينابيع المودة ذكر شد. در آخر اين باب روايات ديگري هم هست كه اكثر مضمون آنها دعاي پيامبر گرامي اسلام است بر اهل بيت خود كه بعد از جمع شدن تحت كساي شريف فرمود، براي

 

[ صفحه 90]

 

اطلاع بيشتر مي‏توانيد به كتاب مذكور مراجعه بفرماييد. ولي يك مطلب مهم ديگر در آخر اين باب هست و آن اين است.

«قال الشريف السمهودي: كلمة انما للحصر تدل علي ان ارادته تعالي منحصرة علي تطهيرهم و تأكيده بالمفعول المطلق دليل علي ان طهارتهم طهارة كاملة في اعلي مراتب الطهارة.»

«شريف سمهودي مي‏گويد: كلمه انما در آيه‏ي مباركه براي حصر هست و دلالت دارد بر اينكه اراده‏ي پروردگار منحصر بر طهارت و پاكي پنج تن آل عباست و باز تأكيد به مفعول مطلق دليل است بر اينكه طهارت اهل بيت يك طهارت كامله و واقعي است در اعلي مراتب طهارت، نه يك طهارت ظاهري و صوري.»

پيرامون نظر سمهودي چند نكته ضروري است: اولا اراده‏ي خداوند اراده تكويني است نه تشريعي، اگر اراده تشريعي باشد امتياز براي اهل بيت نيست، براي اينكه اراده تشريعي جعل و تشريع قانون و مقدرات براي همه است و همه مي‏توانند در آن شريك باشند يا نباشند، براي اينكه در اراده‏ي تشريعي امكان تخلف اراده و مراد هست ولي در اراده‏ي تكويني امكان تخلف نيست ثانيا كلمه «انما» براي حصر است. زيرا در كتب ادبي بيان شده كه حصر بر دو نوع است: اضافي و حقيقي، حصر حقيقي آن است كه شما صفت را براي موصوف ثابت مي‏كنيد و نفي صفت مي‏كني از تمام موصوف‏هاي ديگر، مثلا مي‏گوييم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) خاتم المرسلين، صفت خاتميت را براي موصوف (محمد) ثابت كرديم و نفي خاتميت كرديم از موصوف‏هاي ديگر، زيد عمرو و بكر و... ولي در حصر اضافي مثلا مي‏گويم زيد قائم است، خوب معلوم است كه عمرو معين قائم نيست ولي كار به بكر و خالد و... نداريم و در مثال هم همان طور است. يعني ثبوت طهارت براي اهل بيت است و اهل‏بيت موصوف است و نفي طهارت و پاكي مي‏كني از هر موصوف غير از اهل بيت، يعني فقط پنج تن آل عباست كه طهارت ذاتي دارند و فرزندان معصوم آنها نه غير آنها. براي اطلاع بيشتر مي‏توانيد به كتابهاي ذيل مراجعه بفرماييد: طلب و اراده، از حضرت امام خميني (ره) و اسفار

 

[ صفحه 91]

 

الاربعه، بحث اراده و كتاب «فصوص» و كتابهاي مختصر و يا مطول تفتازاني.

فخر رازي در تفسير كبيرش مي‏گويد: «بر دوش پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) گليم سياهي بود، حسن آمد وي را داخل كرد، آنگاه حسين آمد او را نيز داخل فرمود، پس فاطمه و علي آمدند آن دو را هم داخل آن جامه فرمود، سپس آيه‏ي «انما يريد الله ليذهب...» را تلاوت فرمود». [8] .

ابن اثير جزري از محمد بن ابي‏سلمه پسر ام‏سلمه، نقل مي‏كند كه گفت:

«عن عمر بن ابي‏سلمة (ربيب النبي صلي الله عليه و آله و سلم) قال لما نزلت هذه الآية علي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) «انما يريد الله ليذهب...»الآية في بيت ام‏سلمة فدعي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمة و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و علي خلف ظهره ثم قال: هؤلاء اهل بيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا قالت ام‏سلمة: و انا معهم يا رسول‏الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قالت انت مكانك انت في خير».

«وقتي آية «انما يريد الله...» بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)نازل شد ايشان در منزل ام‏سلمه بود، پس رسول خدا، فاطمه و حسن و حسين (عليهم‏السلام) را صدا كرد آنان را در عباي خود پوشاند در حالي كه علي (عليه‏السلام) در پشت ايشان بود، سپس فرمود اينان اهل بيت من هستند، خدايا از آنان پليدي را ببر و پاكشان فرما؛ ام‏سلمه گفت: آيا من نيز با آنان هستم؟ پيامبر فرمود: تو مقام خاص خود را داري و تو بر خير هستي». [9] .

در كتاب تذكرة الائمة سبط ابن جوزي آمده است:

«عن واثلة بن الاسقع قال: اتيت فاطمة عليها السلام اسئلها عن علي فقالت توجه الي رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم فجلست انتظره فاذا برسول‏الله قد اقبل و معه علي

 

[ صفحه 92]

 

و الحسن و الحسين، قد اخذ كل واحد منهم حتي دخل الحجرة فاجلس الحسن علي فخذه اليمني، و الحسين علي فخذه اليسري، و اجلس عليا و فاطمة بين يديه ثم الف عليهم كساه او ثوبه ثم قرأ «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس...» الآية ثم قال اللهم هؤلاء اهل بيتي حقا».

«از واثلة بن اسقع روايت شده است به خانه‏ي فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) آمدم و سراغ علي (عليه‏السلام) را از وي گرفتم فرمود: پيش رسول خدا رفته است، منتظر ماندم تا اينكه رسول خدا آمد و در حالي كه همراه او علي و حسن و حسين (عليهم‏السلام) بودند و هر كدام دست وي را گرفتند و داخل اطاق شدند، حسن را بر زانوي راست خود نشاند حسين را بر زانوي چپ و علي و فاطمه را پيش روي خود نشانده بود؛ آنگاه عبا يا لباس خود را بر آنان پوشاند، سپس اين آيه را فرمود «انما يريد الله» آنگاه به خداي متعال عرض كرد: پروردگارا به درستي كه اينان اهل بيت منند». [10] .

واحدي در كتاب «اسباب النزول» به سند خود از ام‏سلمه نقل مي‏كند:

«عن ام‏سلمة زوج النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ذكرت ان رسول‏الله كان في بيتها، فاتته فاطمة ببرمة حريره فدخلت بها عليه فقال لها: ادعي لي زوجك و ابنتك. قال: فجاء علي و الحسن و الحسين فدخلوا، فجلسوا يأكلون من تلك الحريرة، و هو علي دكان، تحته كساء خيبري قالت: و انا في الحجرة اصلي، فانزل الله تعالي: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» قال: فاخذ فضل الكساء فغشاهم به ثم اخرج يديه قالوا بهما الي السماء ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتي و حامتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. قالت فادخلت رأسي البيت فقلت: انا معكم يا رسول‏الله؟ قال: ائل الي خير ائل الي خير».

«رسول خدا در منزل او بود، فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) با ظرفي كه در آن حريره بود

 

[ صفحه 93]

 

وارد شدند، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: همسر و دو فرزندت را بخوان كه پيش من آيند، علي و حسن و حسين (عليهم‏السلام) آمده و نشسته و از آن حريره خوردند، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بر سكويي نشسته بود و زير پاي ايشان عبايي خيبري بود، ام‏سلمه مي‏گويد: من در اطاق خود نماز مي‏خواندم كه خداي تعالي اين آيه را نازل فرمود: انما يريد الله...» پس باقيمانده‏ي عبا را گرفته و آنان را به وسيله‏ي عبا پوشاند، آنگاه دستهاي خويش را به سوي آسمان بلند كرده و عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت ياران و حاميان من هستند، پس از آنان پليدي را ببر و پاكشان گردان، من سر خود را داخل اطاق كردم و عرض كردم: اي رسول خدا آيا من هم با شما هستم فرمود: عاقبت به خير باشي، عاقبت به خير باشي». [11] .

«ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم دعا فاطمة و عليا و حسنا و حسينا. لما نزلت: (انما يريد الله...) فجللهم بكساء و قال: والله هؤلاء اهل بيتي. فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمه، علي، حسن و حسين را وقتي كه آيه‏ي تطهير نازل شد خواند و به وسيله‏ي عبا آنان را پوشانيده و فرمود: قسم به خدا اينان اهل بيت من هستند، پس خدايا پليدي را از آنان برده و پاكشان گردان».

اين حديث را سيوطي در سه كتاب خود «درالمنثور» جلد 5 صفحه‏ي 198 «خصائص كبري»جلد 2 صفحه‏ي 264 و «اتقان» جلد دوم صفحه‏ي 200 به طرق فراوان نقل مي‏كند سلسله‏ي اسناد حديث را به ام‏سلمه و عايشه و ابي‏سعيد خدري و زيد بن ارقم ابن عباس و ضحاك بن مزاحم و ابي‏الحمراء و عمر بن ابي‏سلمه و غير اينها مي‏رساند.

كتاب «ذخائر العقبي» در صفحه‏ي 21 نزول آيه را درباره‏ي پنج تن پاك مي‏داند و از عمر بن ابي‏سلمه و از ام‏سلمه نقل مي‏كند: «روي عن ام‏سلمة ان رسول‏الله صلي الله عليه

 

[ صفحه 94]

 

و آله و سلم اخذ ثوبا و جلله فاطمة و عليا و الحسن و الحسين و هو معهم، و قرأ هذه الآية: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا قالت فجئت ادخل معهم فقال: مكانك انك علي خير».

«از ام‏سلمه روايت شده: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) جامه‏اي را برداشت و فاطمه و علي و حسن و حسين (عليهم‏السلام) را پوشانيد و آيه‏ي مباركه تطهير را قرائت فرمود و ام‏سلمه مي‏گويد: من آمدم عرض كردم: با آنها داخل شوم؟ پيامبر فرمود: بر جاي خود باش، تو بر خير هستي».

و باز از ام‏سلمه روايت شده در همان كتاب:

«روي عن ام‏سلمة ان رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم قال لفاطمة: ائتني بزوجك و ابنيك. فجائت بهم و اكفأ عليهم كساء مزكيا، ثم وضع يده عليهم، ثم قال اللهم هؤلاء آل محمد، فاجعل صلواتك و بركاتك علي آل محمد انك حميد مجيد.قالت ام‏سلمة: فرفعت الكساء لادخل معهم فجذبه رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم و قال: انك علي خير».

«رسول خدا بر فاطمه‏ي زهرا گفت كه همسر و دو فرزندت را براي من بياور، فاطمة زهرا آنها را آورد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جامه‏اي بر آنان پوشانده و بعد دست مبارك خود را بر سر آنها گذاشت و گفت: خدايا اينان اهل من هستند و درود و بركات خود را بر اهل بيت محمد قرار ده همانا تو حميد و مجيد هستي. ام‏سلمه مي‏گويد: بلند شدم تا داخل كسا و جامه شوم، رسول خدا عبا را جمع نموده، فرمود: تو بر خير هستي».

كساني كه اين آيه‏ي مبارك را در شأن اهل البيت دانستند محمد بن احمد قرطبي در جامع الاحكام (جلد 14 صفحه‏ي 182) و ابن عربي در احكام القرآن (جلد دوم صفحه‏ي 166) و ابن عبدالبراندلسي در الاستيعاب (جلد دوم، صفحه‏ي 460) و بيهقي در السنن الكبري (جلد دوم، صفحه‏ي 149) و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين (جلد دو، صفحه‏ي 416) اين كتابها قريب به آن چه كه گذشت ذكر كرده‏اند و از ام‏سلمه نقل مي‏كنند:

 

[ صفحه 95]

 

«رسول خدا عرض كرد: پروردگارا اينان اهل بيت من هستند، ام‏سلمه گويد: يا رسول‏الله من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو بر خير هستي ولي اينان اهل بيت منند».

امام احمد حنبل در مسند خود (جلد 1، صفحه‏ي 331) و نسايي در خصائص (صفحه‏ي 4) و محمد بن جرير طبري در تفسير خود (جلد 22 صفحه‏ي 5) و خوارزمي در مناقب (صفحه‏ي 35) و هيثمي در مجمع الزوائد (جلد 9 صفحه‏ي 166) و ابن حجر هيثمي مكي در صواعق المحرقه (صفحه‏ي 85) البته در گذشته عين عبارات و كلام صواعق ذكر شد.

ترمزي در صحيح خود مي‏گويد: «رسول خدا از زمان نزول آيه‏ي مباركه‏ي تطهير تا شش ماه هر وقت براي نماز بيرون مي‏رفت از در منزل فاطمه‏ي زهرا عبور مي‏كرد مي‏گفت نماز، نماز يا اهل بيت، «انما يرد الله...» و اين عبارات هم در باب 33 از كتاب ينابيع الموده گذشت.

و ابن صباغ مالكي در فصول المهمة، صفحه‏ي 7، حديثي را قريب به آن چه گذشت نقل مي‏كند و در آخر شعري را ذكر مي‏كند:

 

ان النبي محمد و وصيه 

و ابنيه البتول الطاهرة

 

اهل النبي العباء فانني بولائهم 

ارجو السلامة و النجا في الآخرة

 

همانا محمد و وصي و دو فرزند و دختر پاك وي همان اهل عبايي هستند كه من به دوستي آنان اميد سلامت و نجات در آخرت دارم.

محي الدين عربي [12]  در فتوحات مكية خودش در بحث طهارت، طهارت را دو تقسيم مي‏كند: ظاهري و باطني و بعد مي‏گويد: رجسي كه آيه‏ي مباركه‏ي تطهير بيان مي‏كند اين است: هر چيزي كه انسان زشت و ناپسند مي‏شمارد سپس مي‏گويد: اين معني براي رجس همان معناي عصمتي است كه شيعه در مورد انبياء و ائمه و فاطمه‏ي زهرا (عليهم‏السلام) قائل هستند كه اين مرتبتي عظيم و منزلتي است بس بزرگ كه خداي مهربان برخي از بندگان خود را به آن مقام و مرتبه اختصاص داده است.

و البته لازمه‏ي عصمت، تبليغ احكام نيست و اگر عصمت در مورد پيامبر و امام براي

 

[ صفحه 96]

 

تبليغ احكام الهي است، به اين معنا نيست كه غير از پيامبر و امام كسي ديگر داراي اين مقام بزرگ و گرانقدر يعني عصمت نمي‏باشد.

شاهد و سند گوياي اين مدعي را (پاكي و پاكيزگي حضرت فاطمه) مي‏توان در مناظره‏اي كه بين علي (عليه‏السلام) و ابوبكر درگرفت ذكر نمود، مولي علي (عليه‏السلام) درباره‏ي عصمت زهرا اين چنين استدلال فرمود:

«قال علي عليه السلام لابي بكر: يا ابابكر اتقرأ كتاب الله؟ قال: نعم. قال: اخبرني عن قول الله عز و جل: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» فيمن نزلت؟ فينا او في غيرنا؟ قال بل فيكم. قال: فلوا ان شهودا شهدا علي فاطمة بنت رسول‏الله بفاحشة ما كنت صانعا؟ قال اقيم عليها الحد كما اقيم علي نساء العالمين!! قال: كنت اذن عند الله من الكافرين قال: و لم؟ قال لانك رددت شهادة الله لها بالطهارة، و قبلت شهادة الناس عليها...».

«علي (عليه‏السلام) به ابوبكر فرمود: آيا كتاب خدا را مي‏خواني؟ پاسخ داد: آري، فرمود: درباره‏ي كلام خدا چه مي‏گويي كه مي‏فرمايد: «انما يريد الله...» اين آيه درباره‏ي چه كسي نازل شده؟ درباره‏ي ما يا غير ما؟ عرض كرد: درباره‏ي شما نازل شده، علي (عليه‏السلام) فرمود: اگر شاهداني به وقوع كار زشتي بر ضد فاطمه‏ي زهرا شهادت دهند تو چه مي‏كني؟ ابوبكر گفت: همان گونه كه بر ديگر زنان مسلمان در ارتكاب كارهاي زشت حد جاري مي‏كنم بر او هم حد جاري خواهم نمود. علي (عليه‏السلام) فرمود: در اين صورت در نزد خدا از زمره‏ي كافران محسوب خواهي شد. ابوبكر سؤال كرد چرا؟ علي (عليه‏السلام) فرمود: زيرا در اين صورت شهادت خداي متعال را بر پاكي فاطمه‏ي زهرا رد كرده و شهادت مردم را پذيرفته اي...». [13] .

آيه‏ي مباركه‏ي تطهير از نظر تعبير روايات بعد از آيه‏ي مباهله و جريان مباهله مي‏باشد مناسب بود كه اول آيه‏ي مباركه‏ي مباهله بررسي مي‏شد، ولي براي آن يك باب

 

[ صفحه 97]

جداگانه باز نموده و ان‏شاءالله بحث خواهد شد. [14] .

اصل ماجراي كسا و حديث كسا بر اساس آن چه كه در روايات و كتب شيعه آمده است فرصتي و نوشتاري ديگر مي‏خواهد تا به بحث درباره آن بنشينيم.

[1] سوره‏ي احزاب، آيه 33.

[2] ينابيع المودة، باب 33، ص 108 و صواعق المحرقه، فصل آياتي كه در فضائل اهل البيت وارده شده است، ص 85 و 294 و ذخائر العقبي، ص 22 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول، ص 157 الي 160 فرائد السمطين، ج 2 ص حديث.

[3] در تفسير كشاف، ج 1، ص 193.

[4] ذخائر العقبي، ص 22.

[5] ينابيع المودة، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقتا.

[6] ينابيع الموده، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقتا.

[7] ينابيع الموده، باب 33، ص 108 البته اهل پيامبر است اعتبارا نه حقيقا و ذخائر العقبي، ص 24 و 25 و ينابيع المودة، ص 174 مي‏گويد: اين روايت از 300 صحابه روايت شده.

[8] تفسير كبير فخر رازي، ج 8، ص 85، المسألة الثانية، بعد مي‏گويد. در اين روايت اهل تفسير و حديث اتفاق دارند.

[9] اسد الغابة في معرفة الصحابة، ج 2، ص 12 و ذخائر العقبي، باب آيه تطهير، ص 21 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول، ص 157 و تذكرة الخواص، ص 280 و اعلام النساء، ج 4 كلمه فطم.

[10] تذكرة الائمة سبط ابن جوزي، حالات فاطمه‏ي زهرا و ينابيع المودة، باب 33، ص 107 و 108 ذخائر العقبي، ص 23 و سنن ترمذي، ج 5، فضائل فاطمة الزهرا و فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364.

[11] اسباب النزول و ينابيع الموده، باب 33، تفسير آيه‏ي تطهير، ص 108 و فرائد السمطين، ج 2، ص 22 و 23، حديث 364 و اعلام النساء، ج 4، كلمه‏ي فطم و صواعق المحرقة، فصل آيات الواردة في فضائل الاهل البيت، آيه‏ي تطهير، ص 85 و ذخائر العقبي، ص 22 و 23.

[12]  فتوحات مكية، ج 1، باب 29.

[13]  بحار الانوار، ج 10 و فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 275.

[14]  بحث درباره‏ي آيه‏ي مباركه‏ي تطهير قبل آيه‏ي مباهله آورده شده (در حالي كه اول بايد آيه‏ي مباهله بحث و بررسي مي‏شد بعد آيه تطهير) به اين جهت بود كه اول اسامي مبارك بي‏بي كه گرفته شد از آيات قرآن است طبق روايات اهل سنت بحث و بررسي شد و بعد آيات ديگري كه در شأن بي‏بي دو عالم نازل شده است.

بتول

 

خداوند تبارك و تعالي براي همه‏ي مخلوقاتش از جماد و نبات و حيوان و انسان يك سري قوانين و قواعدي را مقرر فرموده و همه‏ي مخلوقات را در برابر قوانين آن خاضع و مطيع گردانيده است، مثلا طبيعت آتش را سوزاننده قرار داده است و اين سوزاندن براي آتش يك قانون و سنت شده، و آتش مطيع اين قانون است.

در نتيجه تمام مخلوقات مطيع يك سري قوانين مي‏باشند كه تخلف از آن امكان ندارد، ولي خداوند اوليا و انبيا و خلفا و مخلصين (به فتح لام) خود را به واسطه حكمت و مصلحت بالغه‏ي خود برتر از اين قواعد و قوانين قرار داده است و قانون را مطيع آنها نموده است.

اوليا و انبيا كه محو و فاني شدگان به ساحت قدس رب هستند كه به اذن پروردگار قواعد و قوانين را در برابر خود خاضع نموده‏اند.

گفتيم كه طبيعت آتش سوزاندن و خاكستر نمودن است، ولي همين آتش براي ابراهيم (عليه‏السلام) خاضع است و گلستان مي‏شود. و يا در توليد مثل تا ازدواج نباشد توليد مثل تحقق پيدا نمي‏كند و اين قانون براي همه مي‏باشد، اول بايد آميزش، طي مراحلي كه دارد باشد تا بعد از گذشت 9 ماه به صورت انسان كامل به دنيا بيايد، و در باقي موجودات حيواني هم اين قانون هست.

ولي در رابطه با اوليا و دوستان مخلص خداوند اين قاعده فرق مي‏كند و نمونه‏ي بارز

 

[ صفحه 98]

 

آن كه ريشه‏ي قرآني هم دارد حضرت عيسي (عليه‏السلام) پيامبر بزرگوار خداوند مي‏باشد و درباره‏ي ايشان قاعده عكس مي‏شود و بلكه قانون مذكور مطيع حضرت مريم (عليهاالسلام) مي‏شود و حضرت بدون تماس و آميزش و بدون انتقال نطفه‏ي مردي به رحم پاك وي حضرت عيسي به دنيا مي‏آيد.

قرآن كريم به نمونه‏هاي زيادي اشاره دارد، از جمله‏ي آنها جوشيدن آب از زمين آسمان در حادثه‏ي طوفان نوح مي‏باشد و نمونه‏ي ديگر حامله شدن ساره همسر محترم حضرت ابراهيم به حضرت اسحاق مي‏باشد، در حالي كه او يائسه بود.

نمونه‏ي ديگر كه اگر به دست بشر عادي باشد و اگر قرن‏ها تلاش كند و همه‏ي انسانهاي عادي هم جمع شوند نمي‏توانند از چوب موجود زنده‏ي بسازند، ولي همين عصاي چوبي به دست مبارك حضرت موسي تبديل به مار شد.

و زنده شدن مردگان به دعاي حضرت عيسي و يا شفا يافتن كور مادرزاد و بيماران مبتلا به برص و پيسي به دعاي آن حضرت. و يا معراج و سير حضرت ختمي‏مرتبت به ملكوت بالا كه به تعبير قرآن «قاب قوسين او ادني» [1]  به‏اندازه‏ي فاصله‏ي دو طرف كمان به مقام خداوند نزديك مي‏شود. و يا اينكه بازگشت خورشيد به امر حضرت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) و نمونه‏هاي ديگر كه لا تحد و لا تحصي است.

پس از ذكر اين مقدمه برگرديم به واژه‏ي بتول و معني آن و اينكه نام بانوي دو جهان بتول است يعني چه؟

عادت ماهانه در هر ماه براي كليه‏ي زنان از زمان نه سالگي تا شصت يا پنجاه سالگي يك قانون طبيعي، قطعي و حتمي‏است و اين خون رحم زن به صورت غذا براي جنين قرار داده شده است، وقتي نطفه منعقد نمي‏شود اين خون بيرون مي‏آيد و چه بسا در موقع شير دادن بدل به شير مي‏گردد و در سينه مادر جريان پيدا مي‏كند و كودك از آن تغذيه مي‏كند.

خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «يسئلونك عن المحيض قل هو اذي» [2]  در موقع عادت

 

[ صفحه 99]

 

ماهانه، تغييراتي از نظر روحي و جسمي و روحاني براي بانوان ايجاد مي‏شود، اخلاق و روحيات آنان تغيير مي‏كند و يك نوع حالت انفعالي و خجالت و افتادگي را در زنها ايجاد مي‏كند باعث ضعف در جسم و روح آنها مي‏گردد.

و شايد به همين جهت حكم نماز و روزه و احكام شرعي در دوران عادت ماهانه از آنها برداشته مي‏شود و در مسجد و مسجد الحرام و مسجد النبي نمي‏توانند توقف بكنند و قرائت چهار سوره‏اي كه سجده‏ي واجب دارد و... بر آنها حرام‏مي‏گردد. چيزهايي كه بيان شد قوانيني بود كه جماعت زنها تابع آن هستند و نمي‏توانند از آن قوانين تخلف بكنند، ولي خداي تبارك و تعالي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) را از اينكه به عادت حيض نفاس آغشته و آلوده شود كراهت داشته و به همين جهت بوده كه وي را از همه‏ي پليدي‏ها و رجس‏ها پاك و پاكيزه گردانيده و تمام آن قوانين و قواعدي را كه ديگر زنها مطيع و خاضع آن هستند، تابع و مطيع و خاضع آن حضرت گردانيده است.

كتب روايي و حديثي اهل سنت مملو از احاديث در رابطه با كلمه‏ي مباركه‏ي بتول مي‏باشد، ولي ذكر احاديث همه مدارك اهل سنت در گنجايش اين كتاب نيست و به آن مقدار كه مقدور است، بسنده مي‏شود:

«انما سميت فاطمة البتول لانها تبتلت في الحيض و النفاس».

«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداي تعالي حيض و نفاس را از وي دور فرموده است». [3] .

«و سميت فاطمة بتولا لانها تبتلت تقطعت عما هو معتاد العورات في كل شهر».

محمد صالح كشفي حنفي در مناقب از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‏نمايد كه فرمود:

«فاطمه بتول ناميده شده زيرا كه خداود وي را از عادات ماهانه زنانه دور داشته است». [4] .

 

[ صفحه 100]

 

«ان النبي صلي الله عليه و آله و سلم سئل عن بتول و قيل: انا سمعناك يا رسول‏الله- تقول: مريم بتول و فاطمة بتول فقال: البتول التي لم تر حمرة قط، اي لم تحض، فان الحيض مكروه في بنات الانبياء».

در كتاب ارجح المطالب مي‏گويد: «از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) راجع به كلمه‏ي بتول سؤال كردم و عرض كردم يا رسول‏الله از شما شنيدم كه مريم دختر عمران بتول مي‏باشد و فاطمه نيز بتول است، فرمود: بتول كسي است كه هرگز خون نديده، عادت ماهانه در دختران انبياء ناپسند و مكروه است».

حافظ ابوبكر شافعي در تاريخ بغداد مي‏گويد: «ابنتي حوراء آدمية لم تحض و لم تطمث...».

«دخترم فاطمه فرشته اي است به صورت آدم كه به آلودگي حيض و نفاس گرفتار مبتلا نشده است». [5] .

ابن عساكر در تاريخ كبير خود از انس بن مالك و او از ام‏سليم نقل مي‏كند:

«الم تر فاطمة دما في حيض و لا في نفاس».

«فاطمه‏ي زهرا هرگز خون حيض و نفاس را به خود نديد». [6] .

حافظ سيوطي مي‏گويد:

«و من خصائص فاطمة انها كانت لا تحيض، و كانت اذا ولدت طهرت من نفاسها بعد ساعة حتي لا تفوتها صلاة».

«از امتيازات فاطمه آن است كه حائض نگرديد و بعد از زايمان از خون نفاس پاك بود، يعني حتي يك نمازش هم فوت نشده است».

رافعي در التدوين از ام‏سلمه نقل مي‏كند: «ما رأت فاطمة في نفاسها دما و لا حيضا».

 

[ صفحه 101]

 

«فاطمه‏ي زهرا پس از زايمان و نيز به هنگام عادت ماهانه خون نديد». [7] .

«قبلت (اي ولدت) فاطمة بالحسن فلم ار لها دما في حيض و لا نفاس، فقال النبي صلي الله عليه و آله و سلم: اما علمت ان ابنتي طاهرة مطهرة، لا يري لها دم في طمث و لا ولادة».

«در فاطمه خون حيض نديدم و نيز به هنگامي كه حسن (عليه‏السلام) را به دنيا آورد از خون نفاس عاري بود، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا نمي‏داني كه دخترم طاهره و مطهره است و او به هنگام حيض و زايمان خون نديد و پاك و پاكيزه بود». [8] .

و ابراهيم جويني با ده سند به نقل از ام‏سلمه مي‏گويد:

«قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: ألا ان مسجدي حرام علي كل حائض من النساء علي كل جنب من الرجال الا علي محمد و اهل بيته: علي و فاطمة و الحسن و الحسين».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: آگاه باشيد، همانا مسجد و محراب من بر هر زن حائض و بر هر مرد جنب حرام‏است و جائز نيست داخل شوند، مگر بر محمد اهل بيت وي: علي و فاطمه و حسن و حسين». [9] .

و اين حديث يكي از مصداق‏هايي است كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) بتول و پاك است و هيچ‏گونه حالت ناپاكي در وي وجود نداشته است.

جويني قريب به اين حديث شريف حديث ديگري را هم در صفحه‏ي 48 (حديث 379) بيان مي‏كند: چون فاطمه‏ي زهرا حيض و طمث بر وي نيست و لذاست كه خداوند او را فاطمه نام نهاده و حالت طمث از او بريده شده است.

و قندوزي از غساني مي‏گويد: «ابنتي فاطمة حوراء آدميه لم تحض و لم تطمث انما سماها

 

[ صفحه 102]

 

فاطمة لان الله تعالي فطمها و نجاها عن النار».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم فاطمه فرشته‏اي است بصورت آدم، حالت حيض و طمث در وي نيست و همانا خداوند او را فاطمه نام نهاده است براي اينكه خداوند او را از آتش جهنم بريده و نجات داده است. و قندوزي در ينابيع المودة (ص 300) اين روايت را از جابر بن عبدالله مرفوعا و در صفحه‏ي 194 هم نقل كرده است.

متقي هندي در كتاب كنز العمال مي‏گويد:

«ابنتي فاطمة حوراء آدميه لم تحض و لم تطمث انما سماها الله فاطمة لان الله فطمها محبيها من النار».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود دخترم فاطمه فرشته‏اي است به صورت آدم هيچ‏گونه حالت حيض و طمث و عادت ماهانه براي وي نيست و خداوند او را فاطمه نام نهاده است براي اينكه خدا او و دوستان او را از آتش نجات داده است». [10] .

«حرم‏الله عز و جل علي علي النساء ما دامت حية (في قيد الحياة) قلت: و كيف؟ قال: لانها طاهرة».

علامه (رحمة الله عليه) از ابابصير و از امام صادق (عليه‏السلام) نقل مي‏كند:

«خداوند عزيز و جليل بر علي (عليه‏السلام) تا زمان فاطمه زنده بود زنهاي ديگر را حرام‏نمود. و بعد ابابصير مي‏گويد: عرض كردم چرا؟ فرمود زيرا او طاهره‏اي بود كه هيچ گاه حائض نمي‏گرديد». [11] .

علامه مي‏گويد اين تحريم محتمل است كه دو جهت داشته باشد: يكي اينكه فاطمه‏ي زهرا گرفتار خون حيض نمي‏گرديد تا اينكه براي علي (عليه‏السلام) از جهت آميزش زناشويي مانع نداشته باشد و لذا خداوند ديگر زنان را بر مولي در زمان حيات فاطمه‏ي

 

[ صفحه 103]

 

زهرا (سلام‏الله‏عليها) به جهت رعايت احترام ايشان حرام فرمود.

و محتمل دوم اين است كه به جهت جلالت شأن و عظمت قدر و منزلت اين بانوي گرامي و امتياز خاصي كه داشتند سبب شده بود كه ديگر زنان با وجود ايشان بر علي (عليه‏السلام) حرام شده بود.

بنابراين فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) بتول است و عاري از عادات زنانه و هيچ گونه حالت طمث و حيض بر آن حضرت نبوده و اين خود دليل و گواه روشني است بر اينكه ايشان از مصاديق آيه‏ي مباركه‏ي تطهير بوده و خداوند پليدي و رجس را از وي مبرا و پاك فرموده است.

اسامي‏حضرت زهرا (سلام‏الله‏عليها) فراوان است و در روايات شيعه تعداد نه اسم براي بانوي دو جهان ذكر شده است و در كتاب رياحين الشريعه نزديك به 140 اسم براي سيده زنان دو عالم آمده است. مانند: راضيه، مرضيه، محدثه، عذرا، زكيه و...

[ صفحه 107]

[1]  سوره‏ي نجم، آيه 2.

[2]  سوره‏ي بقره، آيه 222.

[3]  ينابيع المودة، ص 260.

[4]  ذخائر العقبي، ص 26 و صواعق المحرقة و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و اعلام النسا، كلمه‏ي فطم و جامع ترمذي، ج 5.

[5]  تاريخ بغداد، ج 13، ص 331 به نقل از ابن عباس.

[6]  تاريخ دمشق و كنز العمال، ج 12، فضائل فاطمه.

[7]  الاصابه، ج 8، حرف الفاء و جامع ترمذي، ج 5، فضائل فاطمه و مسند احمد بن حنبل و تذكرة الخواص، حالات فاطمه.

[8]  ذخائر العقبي، ص 24 و نزهة المجالس، ص 227 از اسماء بنت عميس و كنز العمال، ج 12 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء و نور الابصار، ص 52 و تذكرة الخواص، حالات حضرت فاطمه.

[9]  فرائد السمطين، ج 2، ص 29، حديث 368 و سنن بيهقي، ج 7، ص 65 از طريق ديگر روايت كرده است.

[10]  كنز العمال، ج 12، حديث 34226، ص 105 الي 112.

[11]  بحارالانوار، ج 10، و البته قريب به اين مضمون در كتب اهل سنت هم هست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74415