فاطمه زهرا در سوره هل اتی
فاطمه زهرا در سوره هل اتی آن چه از کتب اهل تفسیر و حدیث به دست میآید، این است که همه شأن نزول سورهی مبارکهی «هل اتی» را پنج تن مقدس و مخصوصا فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) دانستهاند. از جملهی آنها زمخشری در کشاف میگوید: «ان
فاطمه زهرا در سوره هل اتي <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
آن چه از كتب اهل تفسير و حديث به دست ميآيد، اين است كه همه شأن نزول سورهي مباركهي «هل اتي» را پنج تن مقدس و مخصوصا فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) دانستهاند. از جملهي آنها زمخشري در كشاف ميگويد:
«انه قال: و عن ابن عباس رضياللهعنه ان الحسن و الحسين مرضا فعاد هما رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم في ناس معه فقالوا يا اباالحسن لو نذرت علي ولدك فنذر علي و فاطمة و فضة و جارية لهما ان برآمما بهما أن يصوموا ثلاثة أيام، فشفيا و ما معهم شيء فاستقرض علي من شمعون اليهودي ثلاث أصوع من شعير فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة أقرص علي عددهم فوضعوها بين أيديهم ليفطروا و فوقف عليهم سائل فقال: السلام عليكم اهل بيت محمد مسكين من مساكين المسلمين أطعموني أطعمكم الله من موائد الجنة فاثروه و باتو لم يذوقوا الا الماء و أصبحوا صياما فلما أمسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فآثروه و وقف عليهم اسير في الثالثة فعلوا مثل ذلك فلما أصبحوا اخذ علي رضي اللهعنه بيد الحسن و الحسين و اقبلوا الي رسولالله صلي الله عليه و سلم، فلما ابصرهم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع قال: ما اشد ما يسوني ما اري بكم، و قام فانطلق معهم، فرأي فاطمة في محرابها قد التصق بطنها بظهرها و غارت عيناها فساءه ذلك فنزل جبرئيل و قال خذها يا محمد هناك الله في اهل بيتك فأقرئه السورة.»
[ صفحه 216]
«ابن عباس (رضياللهعنه) ميگويد: به درستي كه حسن و حسين مريض شدند، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) با عدهاي از مردم از آقازادهها عيادت نموده و سپس فرمود: يا اباالحسن اگر براي بهبودي فرزندان خود نذر بكني بهبود مييابند؛ سپس علي و فاطمه و فضهي خادمه نذر كردند مبني بر اينكه اگر حسن و حسين از بيمار خوب شدند سه روز را روزه بگيرند؛ آقازادهها شفا يافتند و اهل منزل روز اول را روزه گرفتند، در حالي كه هيچ جيزي از طعام در خانه موجود نبود، علي (عليهالسلام) از شمعون خيبري يهودي سه صاع جو استقراض فرمود.
فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) يك صاع آن را روز اول آرد فرمود و پنج قرص نان آماده نمود به تعداد افراد خانواده، در موقع افطار نانها را روي سفرهي گذاشتند تا افطار بفرمايند، ناگاه سائلي در زد و گفت: درود و رحمت بر شما اي اهل محمد، مسكين بيچارهاي از بيچارگان مسلمين هستم، مرا اطعام بكنيد، خداوند شما را از ميوهها و مائدههاي بهشتي اطعام و سير بگرداند، اهل منزل همه ايثار كردند و غذاي خود را به مسكين دادند و شب چيزي نخوردند و نچشيدند مگر آب و صبح كردند در حالي كه روزه بودند. روز دوم وقت افطار طعام را جلوي خود گذاشتند، يتيمي به آنها برخورد و گفت: بي سرپرست هستم طعامي به من بدهيد. همهي اهل خانه باز هم ايثار كردند و غذاي خود را به يتيم دادند و روزه را با آب افطار فرمودند و شب را صبح كردند در حالي كه روزه بودند. روز سوم در موقع افطار اسيري آمد در زد، غذا را به او دادند و با آب افطار كردند؛ روز چهارم علي (عليهالسلام) دست حسن و حسين را گرفته خدمت رسول خدا رفتند، پيامبر اسلام از حال آنها جويا شد و حال آنها را پرسيد در حالي كه آقازادهها از شدت گرسنگي مثل جوجه ميلرزيدند.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين حالت را كه بر شما ميبينم مرا آزار ميدهد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با علي و حسن و حسين به منزل فاطمه رفتند، و فاطمه را در محراب عبادت ملاحظه فرمودند در حالي كه از گرسنگي شكم وي به پشتش چسبيده بود و چشمها به گودي رفته بود، اين حالت پيامبر اسلام را ناراحت كرد؛ ناگاه جبرئيل نازل شد و گفت:اي محمد اين را بگير كه خدا مبارك كرده براي تو و اهل بيت
[ صفحه 217]
تو، بعد جبرئيل سورهي «هل اتي علي الانسان» را قرائت نمود». [1] .
البته آن چه كه زمخشري در كشاف بيان كرده با روايات شيعه يك مقدار فرق ميكند و تماما مورد قبول مفسرين و محدثين شيعه نميباشد. علاقمندان ميتوانند به تفسير شريف «البرهان» مراجعه نمايند.
علامه سبط جوزي در كتاب «تذكرة الخواص» ميگويد: «قال علماء التأويل: فيهم نزل تعالي «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا». «علماي اهل تأويل گفتهاند: خداوند دربارهي اهل بيت اين گونه نازل كرده است: آن بندگان نيكو به عهد و نذر خود وفا ميكنند و از قهر خدا در روزي كه شر و سختيش همهي اهل محشر را فراگيرد ميترسند.»
خبر داد ما را ابومجد محمد بن ابيمكارم قزويني در دمشق به سال ششصد و بيست و دو و ابومحمد گفت: خبر داد ما را ابومنصور محمد بن اسعد بن محمد عطاري و او از حسين بن مسعود بغوي و او از احمد بن ابراهيم خوارزمي و او از ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبي و او از عبدالله بن حامد و او از ابومحمد احمد بن عبدالله مزني و او گفت: حديث كرد ما را محمد بن احمد بن سهيل باهلي و او از عبدالرحمن بن محمد بن هلال و عبدالرحمان از قاسم بن يحيي و از أبي علي عزي او هم از محمد بن سائب و از ابيصالح و از ابن عباس و مجاهد هم از ابن عباس كه گفته است در قول خداوند تعالي
«يوفون بالنذر» مرض الحسن و الحسين (عليهماالسلام) فعادهما رسولالله (صلي الله عليه و سلم) و معه ابوبكر و عمر (رض) و عاد هما عامة العرب فقالوا يا اباالحسن لو نذرت علي ولديك نذرا لكل نذر لا يكون له وفاء فليس بشيء فقال علي (عليهالسلام) لله ان برأ ولداي مما بهما صمت لله ثلاثة أيام شكرا و قالت فاطمة كذلك و
[ صفحه 218]
قال الجارية يقال لها فضة كذلك فالبس الغلامان العافية و ليس عند آل محمد قليل و لا كثير فانطلق علي (عليهالسلام) الي شمعون بن حان اليهودي فاستقرض منه ثلاثة اصواع من شعير فجاء به الي فاطمة فقامت الي صاع و خبزته خمسة اقراص لكل واحد منهم قرص و صلي علي (عليهالسلام) المغرب مع النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ثم أتي المنزل فوضع الطعام بين أيديهم فجاء سائل او مسكين فوقف علي الباب و قال: السلام عليكم يا اهل بيت محمد مسكين من مساكين المسلمين اطعموني اطعمكم الله من موائيد الجنة.»
«ابن عباس نقل كرده است: امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) مريض شدند، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه ابابكر و عمر رضياللهعنهما با وي بودند از آن دو عيادت فرمود و عدهاي از عربها هم عيادت كردند، بعد پيامبر به علي (عليهالسلام) فرمود: يا اباالحسن اگر نذر بكني بر دو فرزندت خوب است (و هر نذري كه انجام آن براي او نباشد فايده ندارد).
پس علي (عليهالسلام) گفت: از خداست بر من اگر دو فرزندم از بيماري خوب شدند براي خدا سه روز را به شكرانه آن روزه ميگيرم و بعد فاطمه فرمود: من هم روزه ميگيرم و فضهي خادمه هم گفت: من هم روزه ميگيرم، وقتي كه آقازادگان لباس عافيت پوشيدند و خوب شدند، اهل منزل خواستند روزه بگيرند، در حالي كه در خانهي اهل بيت از طعام هيچ چيزي موجود نبود، علي به منزل شمعون فرزند حاناي يهودي آمد سه صاعي جو استقراض كرد و آورد به فاطمهي زهرا داد.
فاطمه (سلاماللهعليها) بلند شد يك صاع را آرد نمود و پنج قرص نان براي پنج تن پخت، علي (عليهالسلام) نماز مغرب را با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، و همهي اهل منزل سر سفرهي غذا نشستند و طعام را جلوي خود گذاشتند، ناگاه سائل يا مسكيني آمد و گفت: درود و رحمت خداوند بر شما اهل بيت محمد، من مسكيني مسلمان هستم مرا اطعام بكنيد خداوند شما را از مائدههاي بهشت اطعام بگرداند.» و سبط ابن جوزي به همين مناسبت شعري را آورده است.
سمع علي فقال: علي (عليهالسلام) شنيد و گفت:
[ صفحه 219]
فاطم ذات المجد و اليقين
يا بنت خير الناس اجمعين
فاطمهي صاحب عظمت و منزلت و يقين،اي دختر بهترين مردم.
أما ترين البائس المسكين
قد قام بالباب له حنين
آيا فقير و بيچاره را كه دم در ايستاده و ناله و تضرع ميكند نميبيني!؟
يشكو الي الله و يستكين
يشكو الينا جائع حزين
به خداوند تبارك و تعالي شكوه ميكند و خود را آرامش ميبخشد و در حالي كه ناراحت هست و گرسنه به سوي ما شكوه و ناله ميكند.
كل امريء بكسبه رهين
و فاعل الخيرات يستبين
هر انساني در روز قيامت پاداش و جزايش در گرو عملش ميباشد و كسي كه كارهاي نيك انجام بدهد نتيجهي كارهايش را هم ميبيند.
موعده جنة عليين
حرمها الله علي الضنين
آن كسي كه كار نيك انجام بدهد وعدهگاه او بهشت و مقام بلندي است كه خداوند آن را بر بخيلان و افراد پست حرام فرموده است.
و للبخيل موقف مهين
تهوي به النار الي سجين
شراب الحميم و الغسلين
و براي افراد بخيل و تنگنظر توقفگاه سختي است كه بواسطه بخل در آتش سقوط ميكنند، منزلگاه و سرانجام او سجين و آب شرب او چشمه جوشان و سوزان حميم است كه از آب گند و چرك و كثافت زنهاي فاحشه بوجود آمده است.
فقالت فاطمة (عليهاالسلام):
أطعمه و لا ابالي الساعة
ارجو أذا أشعبت ذا مجاعة
ان الحق الاخيار و الجماعة
و اسكن الخلد ولي شفاعة
سپس فاطمه فرمود: مسكين را اطعام و سير ميكنم و هيچ گونه باك ندارم كه اين لحظه (گرسنه هستم) و اميدوارم وقتي كه گرسنهاي را سير كردم خداوند كه اختيار همهي مخلوقات به دست قدرت اوست مرا در بهشت هميشه جاويد خود سكني بدهد
[ صفحه 220]
و شفاعت مرا قبول فرمايد.
«قال فأعطوه الطعام و مكثوا يومهم و ليلتهم لم يذوقوا الا الماء القراح و لما كان اليوم الثاني طحنت فاطمة من الشعير و صنعت منه خمسة اقراص و صلي علي (عليهالسلام) المغرب و جاء الي المنزل فجاء يتيم فوقف علي الباب فقال السلام عليكم يا أهل بيت محمد يتيم من اولاد المهاجرين استشهد والدي اطعموني مما رزقكم الله اطعمكم الله من موائد الجنة؟»
«علي (عليهالسلام) فرمود: طعام را به مسكين اعطا نمودند و شب و روز را بسر بردند چيزي نخوردند مگر آب خالص و با آب افطار كردند، وقتي كه روز دوم رسيد فاطمه مقداري از جو را با آسياب دستي آرد فرمود و پنج عدد قرص نان درست كرد و علي (عليهالسلام) نماز مغرب را خواند و به منزل تشريف آرود، وقتي كه سفرهي غذاي جوين را پهن كردند، هنوز اولين لقمه را نخورده بودند كه يتيميآمد بر درب منزل و گفت: سلام و درود خداوند بر شما باداي اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) من يتيمياز اولاد مهاجرين هستم و پدرم شهيد شده و از آنچه كه خداوند به شما روزي داده مرا هم اطعام بفرماييد. و خداوند در عوض و پاداش شما را از مائده و نعمتهاي بهشتي اطعام بگرداند.» پس علي (عليهالسلام) فرمود:
فاطم بنت السيد الكريم
بنت نبي ليس بالذميم
فاطمه دختر آقاي كريم و بزرگواري است و دختر پيامبر كه نكوهيده نشده.
قد جائنا الله بذا اليتيم
قد حرم الخلد علي اللئيم
به تحقيق خداوند اين يتيم و بيسرپرست را نزد ما فرستاده و خداوند جاودانگي در بهشت را بر آدم لئيم و بخيل حرام فرموده است.
يحمل في الحشر الي الجحيم
شرابه الصديد و الحميم
آدم بخيل و لئيم را در روز قيامت به جحيم ميبرند و آب آشاميدني وي از چرك زخم، خونابه، خون به چرك آميخته و آب جوشان ميباشد.
و من يجود اليوم في النعيم
شرابه الرحيق و التسنيم
[ صفحه 221]
و كسي كه امروز بخشش و بذل كند، فردا در بهشت آب آشاميدني او شراب خالص و ناب و چشمهي بهشتي خواهد بود.
فقالت فاطمة (عليهالسلام)
اني اطعمه و لا ابالي
و اوثر الله علي عيالي
و امسوا جياعا و هم اشبالي
سپس فاطمه (سلاماللهعليها) گفت: به درستي كه من او را اطعام و سير خواهم كرد و هيچ باكي ندارم و ايثار ميكنم و مقدم ميدارم خدا را بر خودم و فرزندانم (يعني حاضرم گرسنگي بكشم تا بندهي ضعيف خدا نااميد نشود) و شب را فرزندانم گرسنه بسر برند اينان بچه شيران منند و از گرسنگي باك ندارند.
فرفعوا الطعام و ناولوه اياه ثم أصبحوا و أمسوا في اليوم الثاني كذلك كما كانوا في الاول فلما كان في اليوم الثالث طحنت فاطمة باقي الشعير و وضعته فجاء علي (عليهالسلام) بعد المغرب فجاء اسير فوقف علي الباب و قال السلام عليكم يا أهل بيت محمد أسير محتاج تأسرونا و لا تطعمونا اطعمونا من فضل ما رزقكم الله فسمعه علي (عليهالسلام).
پس طعام را برداشتند و جمله به يتيم دادند و گرسنه خفتند و روز دوم را هم مثل او بسر بردند و در روز سوم فاطمه (سلاماللهعليها) باقي جو را آرد فرمود و نان پخت، علي (عليهالسلام) بعد از نماز مغرب آمد و سفرهي غذاي جوين گسترده شد پس ناگاه اسيري آمد و گفت: سلام و درود خدا بر شما باد اي اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) من اسيري محتاج هستم، مرا خوشحال بكنيد و اطعامم بنماييد (كسي مرا سير نميكند) مرا از فضل و كرم آنچه كه خداوند بر شما روزي كرده است اطعام فرماييد؛ بعد صدا و ناله او را علي (عليهالسلام) شنيد و گفت:
فاطم يا بنت النبي احمد
بنت نبي سيد مسعود
فاطمهاي دختر پيامبري كه خداوند وي را احمد ناميده و دختر پيامبري كه سيد و آقا و نمونهي همهي پيامبران ميباشد.
[ صفحه 222]
مني علي أسيرنا المقيد
من يطعم اليوم يجده في الغد
اگر كسي آرزوي اسير بي كس ما را امروز برآورده كند و به او اطعام كند، در فرداي قيامت نتيجهي كار خير و اطعام خويش را مييابد.
عند العلي الماجد الممجد
من يزرع الخيرات سوف يحصد
در نزد خداي بلند مرتبهي بزرگوار و گرامي و مهربان كسي كه كارهاي خير انجام بدهد زود است كه نتيجهي كار و زرع خود را درو بكند و به دست بياورد.
پس فاطمه گفت:
لم يبق عندي اليوم غير صاع
قد مجلت كفي مع الذراع
امروز در نزد من جز يك صاع باقي نمانده است و به تحقيق دو كف دستم تا آرنج ورم كرده است.
ابناي والله مع الجياع
أبوهما للخير ذواصطناع
دو فرزند من قسم به خدا از گرسنگي رنج ميبرند، پدر آن دو اهل كار خير و صاحب خير است.
ثم رفعوا الطعام و اعطوه للاسير فلما كان اليوم الرابع دخل علي (عليهالسلام)علي النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) يحمل ابنيه كالفرخين فلما رآهما رسولالله (صلي الله عليه و آله و سلم) و اين ابنتي؟ قال في محرابها فقام رسولالله (صلي الله عليه و آله و سلم) فدخل عليها و لقد لصق بطنها بظهرها و غارت عيناها من شدة الجوع فقال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) و اغوثاه بالله آل محمد يموتون جوعا فهبط جبرئيل و يقرأ «يوفون بالنذر».
بعد همگي طعام را از سفره برداشته و به اسير دادند، روز چهارم علي (عليهالسلام) بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) داخل شد در حالي كه دو فرزند گراميش كه مثل جوجه ميلرزيدند همراه علي (عليهالسلام) بودند، وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) امام حسن و امام حسين را ديد فرمود: دخترم فاطمه كجاست؟ علي (عليهالسلام) عرض كرد: در محراب عبادت است.
[ صفحه 223]
پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بلند شد و به خانه فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) رفت و فاطمه را در حال عبادت ديد در حالي كه شكم او به پشتش چسبيده است و از شدت گرسنگي چشمهاي مباركش به گودي رفته است وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين حالت را ملاحظه كرد فرمود: پروردگارا آل محمد همه از گرسنگي ميميرند، سپس جبرئيل امين نازل شد در حالي كه ميخواند: «يوفون بالنذر الخ» اينان كساني هستند كه به نذر و عهدي كه با پروردگارشان كردهاند وفا ميكنند...». [2] .
علامه قرطبي در تفسير جامع الاحكام ميگويد: «ذكر الثعلبي في تفسيره و قال أهل التفسير: نزلت في علي و فاطمة رضياللهعنهما و جارية لهما اسمها فضة».
«ثعلبي در تفسير خود گفته است: اهل تفسير همه گفتند: سورهي هل اتي در شأن علي و فاطمه و كنيز آنان به نام فضه نازل شده است».
«و قد ذكر النقاش و الثعلبي و القشيري و غير واحد من المفسرين في قصة علي و فاطمة و جاريتهما رواه ليث عن مجاهد عن ابن عباس في قوله عز و جل «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا، و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و أسيرا».
«نقاش و ثعلبي و قشيري و خيلي از مفسرين نزول سورهي هل اتي در شأن علي و فاطمه و كنيز آنان فضهي خادمه ميدانند و ليث از مجاهد و از ابن عباس در قول خداوند روايت كرده است: آن بندگان نيكو به عهد و نذر خود وفا ميكنند و از قهر خدا در روزي كه شر و سختيش همه اهل محشر را فرا گيرد، ميترسند.»
«قال مرض الحسن و الحسين فعادهما رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم عامة العرب فقالوا يا اباالحسن- رواه جابر اجعفي عن قنبر مولي علي، قال: مرض الحسن و الحسين حتي عادهما اصحاب رسولالله صلي الله عليه و سلم فقال أبوبكر رضياللهعنه: يا اباالحسن رجع الحديث الي حديث ليث بن ابيسليم. لو نذرت عن ولديك شيئا، فقال رضياللهعنه: ان برء ولداي صمت لله ثلاثة أيام شكرا. و قالت جارية لهم نوبية: ان برء سيداي
[ صفحه 224]
صمت لله ثلثاة أيام شكرا، و قالت فاطمة مثل ذلك و في حديث الجعفي، فقال الحسن و الحسين: علينا مثل ذلك فألبس الغلامان العافية، و ليس عند آل محمد قليل و لا كثير، فانطلق علي الي شمعون بن حاربا الخيبري و كان يهوديا فاستقرض منه ثلاثة أصوع من شعير فجاء به فوضعه ناحية البيت. فقامت فاطمة الي صاع فطحنت و اختبزته.»
«ابن عباس گفته است: حسن و حسن (عليهماالسلام) مريض شدند و پيامبر اسلام از آنان عيادت فرمود و عدهاي عرب هم عيادت كردند، پس گفتند: يا اباالحسن و اين حديث را جابر جعفي از قنبر غلام علي (عليهالسلام) روايت كرده است: قنبر گفت:امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) مريض شدند تا اينكه پيامبر از آنها عيادت فرمود، پس ابوبكر گفت: [3] يا اباالحسن اگر نذر بكني چيزي را براي عافيت فرزندانت خوب است، پس علي (عليهالسلام) فرمود: اگر فرزندانم خوب شدند سه روز به شكرانه آن روزه ميگيرم و جاريه ايشان كه اسم وي نوبيه بود گفت: اگر دو سيد و آقاي من خوب شدند سه روز به شكرانه آن روزه ميگيرم و فاطمه زهرا هم سه روز را نذر فرمود.
و در حديث جعفي آمده است: حسن و حسين (عليهماالسلام) فرمودند: ما هم سه روز را روزه ميگيريم، پس وقتي كه آقازادههاي لباس صحت پوشيدند و خوب شدند، اهل خانه روزه گرفتند در حالي كه در منزل آل محمد از طعام نه كم و نه زياد اصلام موجود نبود، علي (عليهالسلام) به منزل شمعون بن حاريا خيبري كه يهودي بود آمد و سه صاع جو از وي استقراض كرد و آورد در گوشهي منزل گذاشت.
پس فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) بلند شدند و يك صاع از جو را با آسياب دستي آرد فرمود و نان پخت، علي (عليهالسلام) نماز مغرب را با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل تشريف آورد، وقتي كه سفرهي غذاي جوين گسترده شد....»
«و في الحديث الجعفي: فقامت الجارية الي صاع من شغير فخبز منه خمسة اقراص لكل واحد منهم قرص: فلما مضي صيامهم الاول وضع ايديهم الخبز و الملح الجريش اذا
[ صفحه 225]
اتاهم مسكين فوقف بالباب و قال: السلام عليكم اهل بيت محمد- في الحديث الجعفي انا مسكين من مساكين امة محمد صلي الله عليه و آله و سلم و انا والله جائع اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة. فسمعه علي رضياللهعنه فانشأ:»
«در حديث جابر جعفي آمده است كه جاريهي آنان بلند شد يك صاع از جو را آرد كرد و پنج عدد نان به تعداد افراد منزل پخت، وقتي كه شب شد، وقت افطار رسيد،غذا را جلوي خود با مقداري نمك كه خوب نرم نشده بود گذاشتند، ناگاه مسكيني آمد و بر در منزل توقف كرد و گفت: اي اهل بيت محمد درود و سلام خداوند بر شما باد.
و در حديث جابر جعفي آمده است: مسكين آمد و گفت: من مسكيني از مسكينهاي امت محمد هستم و قسم به خدا گرسنه هستم، مرا سير كنيد، خداوند شما را از مائدههاي بهشت سير بگرداند. پس وقتي كه علي (عليهالسلام) صداي او را شنيد فرمود: فاطمه جان غذاي مرا به مسكين بده و سپس آن شعر را كه از كتاب تذكرة الخواص نقل شده خواند كه در اين تفسير هم آمده است».
«فاطعموه الطعام و مكثوا يومهم و ليلتهم لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح، فلما أن كان في اليوم الثاني قامت الي صاع فطحنته و اختبزته و صلي علي مع النبي صلي الله عليه و آله و سلم ثم أتي المنزل فوضع الطعام بين أيديهم فوقف بالبا يتيم فقال: السلام عليكم اهل بيت محمد يتيم من اولاد المهاجرين استشهد والدي يوم العقبة اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة فسمعه علي (عليهالسلام).»
«غذا را جمله به مسكين دادند و شب و روز را چيزي نچشيدند مگر آب خالص، پس وقتي كه روز دوم رسيد همه روزه بودند، فاطمه صاع دوم را آرد فرمود و چند عدد نان پخت و علي نماز را با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، غذا را جلو خود گذاشتند، ناگاه يتيمي آمد و گفت: سلام و درود خداوند بر شما باد اي اهل بيت محمد، من يتيمي از فرزندان مهاجرين هستم و پدرم روز عقبه شهيد شده است گرسنه هستم مرا سير و اطعام بفرماييد تا خداوند شما را از مائدههاي بهشت اطعام و سير بگرداند، علي (عليهالسلام) صداي وي را شنيد و فرمود: فاطمه جان، سهم غذاي مرا
[ صفحه 226]
به آن يتيم بده».
«فاطعموه الطعام و مكثوا يومين و ليلتين، لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح فلما كانت في اليوم الثالث قامت الي الصاع الباقي فطحنته و اختبزته، و صلي علي مع النبي صلي الله عليه و سلم، ثم أتي المنزل فوضع الطعام بين أيديهم، اذا أتاهم أسير فوقف بالباب فقال: السلام عليكم اهل بيت محمد تأسروننا و تشدوننا و لا تطعموننا؟ اطعموني فاني اسير محمد فسمعه علي (سلاماللهعليه)».
«پس طعام را جمله به يتيم دادند و دو روز و شب را گرسنه صبر كردند و چيزي نخوردند مگر آب، پس روز سوم فاطمه يك صاع باقي را آرد فرمود چند نان پخت وقتي كه علي نماز را در جماعت با پيامبر اسلام خواند و به منزل آمد و غذاي جوين را جلوي خود گذاشتند، پس ناگاه اسيري بر در منزل ايستاد و گفت: سلام و درود خداوند بر شما اهل بيت محمد، مرا خوشحال كنيد زيرا خيلي سختي بر من گذشته و كسي مرا اطعام نميكند و شما مرا اطعام بكنيد همانا من اسير محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) هستم. پس علي (عليهالسلام) صدا و نالهي او را شنيد، فرمود: فاطمه جان سهم غذاي مرا به اسير بده؛ باز هم همهي اهل منزل سهم خود را به اسير دادند.»
«فاعطوه الطعام و مكثوا ثلاثة أيام و لياليها لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح فلما ان كان في اليوم الرابع و قد قضي الله النذر اخذ بيده اليمني الحسن و بيده ليسري الحسين و أقبل نحو رسولالله صلي الله عليه و سلم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع، فلما أبصرهم رسولالله صلي الله عليه و سلم قال: يا اباالحسن ما اشد ما يسوءني ما أري بكم انطلق بنا الي ابنتي، فانطلقوا اليها و هي في محرابها، و قد لصق بطنها بظهرها، و غارت عيناها من شدة الجوع، فلما رآها رسولالله صلي الله عليه و سلم و عرف المجاعة في وجهها بكي و قال: وا غوثاه يا الله اهل بيت محمد يموتون جوعا، فهبط جبرئيل عليه السلام و قال: السلام عليك ربك يقرئك السلام يا محمد خذه هنيئا في اهل بيتك.
قال: و ما آخذ يا جبرئيل؟ فأقرأه: «هل اتي علي الانسان حين من الدهر الي قوله «و
[ صفحه 227]
يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا، انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا.»
«غذا را جمله به اسير دادند و سه شب و روز را گرسنه ماندند و چيزي نخوردند مگر آب، پس وقتي كه روز چهارم شد و نذر و عهد را با خداوند تمام كردند، علي دست حسن را به دست راست و دست حسين را به دست چپ گرفت و به طرف منزل رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتند در حالي كه حسن و حسين از شدت گرسنگي مثل جوجه ميلرزيدند، پس وقتي پيامبر اسلام از حال آنها با خبر شد فرمود: يا اباالحسن چه سخت است و آزار ميدهد مرا آن حالتي كه در شما ميبينم.بيا با هم به سراغ دخترم فاطمه برويم، همه آمدند نزد فاطمه در حالي كه وي در محراب عبادت بود، از شدت گرسنگي شكمش به پشتش چسبيده بود و چشمهاي مباركش به گودي رفته بود. پس وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمه را ديد و گرسنگي را از چهره فاطمه دانست گريه كرد و فرمود: پروردگارا،آل محمد همه از گرسنگي ميميرند، پس ناگاه جبرئيل نازل شد و گفت: السلام عليك، پروردگارت تو را سلام ميرساند اي محمد، اين را بگير مبارك و با ميمنت باشد براي تو و اهل بيت تو.
پيامبر فرمود: چه چيز را بگيرم اي جبرئيل؟ پس جبرئيل سورهي هل اتي را خواند آيا بر انسان روزگاراني نگذشت كه چيز لايقي ذكر هيچ نبود تا آن جا كه خداوند ميفرمايد «هم بر دوستي خدا به فقير و اسير و يتيم طعام ميدهند و ميگويند: ما فقط براي رضاي خدا به شما طعام ميدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسي نميطلبيم». [4] .
علامه آلوسي ميگويد: «من رواية عطاء عن ابن عباس أن الحسن و الحسين مرضا فعادهما جدهما محمد صلي الله عليه و آله و سلم و معه ابوبكر و عمر رضياللهعنهما و عادهما من عادهما من الصحابة فقالوا لعلي كرم الله وجه: يا ابالحسن لو نذرت علي ولديك، فنذر علي و فاطمة و فضة جارية لهما ان برء آمما بهما أن يصوموا ثلاثة ايام شكرا، فألبس الله
[ صفحه 228]
تعالي الغلامين ثوب العافية و ليس عند آل محمد قليل و لا كثير، فانطلق علي كرم الله وجهه الي شمعون اليهودي الخيبري فاستقرض منه ثلاثة اصوع من شعير فجاء بها فقامت فاطمة رضياللهتعاليعنها الي صاع فطحنته و خبزت منه خمسة أقراص علي عددهم و صلي علي كرم الله تعالي وجهه مع النبي صلي الله تعالي عليه و سلم المغرب، ثم أتي المنزل فوضع الطعام بين يديه.»
«از عطا و ابن عباس روايت شده: به درستي كه حسن و حسين مريض شدند، جد بزرگوارشان از آنها عيادت فرمود در حالي كه با او ابابكر و عمر و كساني ديگر از صحابه بودند، به علي (عليهالسلام) گفتند:اي ابيالحسن اگر براي عافيت فرزندانت نذر بكني خوب است، پس علي و فاطمه و فضهي خادمه نذر كردند به اين عبارت: اگر حسن و حسين از بيمار خوب شدند به شكرانه آن سه روز روزه ميگيريم، پس دو آقازاده لباس صحت و عافيت پوشيدند و اهل خانه روزه گرفتند در حالي كه در منزل آل محمد از غذا و طعام نه كم و نه زياد هيچ چيز نبود، علي (عليهالسلام) به خانه شمعون خيبري يهودي آمد و از وي سه صاع جو قرض كرد و به منزل آورد.
بعد فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) بلند شد يك صاع را آرد كرد و از مقدار آرد شده پنج عدد قرص نان به عدد افراد خانه پخت و علي (عليهالسلام) با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز مغرب را خواند، بعد به منزل تشريف آورد و غذاي جوين را جلو آقا گذاشتند و همه اعضاء خانه بر سر سفرهي غذا نشستند...».
«فوقف بالباب سائل فقال: السلام عليكم يا اهل بيت محمد صلي الله عليه و سلم،انا مسكين من مساكين المسلمين اطعموني اطعمكم الله تعالي من موائد الجنة فآثروه و باتوا لم يذوقوا شيئا الا الماء و اصبحوا صياما، ثم قامت فاطمة رضي الله تعالي عنها الي صاع آخر فطحنه و خبزته و صلي علي كرم الله تعالي وجهه مع النبي صلي الله عليه سلم المغرب ثم اتي المنزل فوضع الطعام بين يديه فوقف يتيم بالباب و قال: السلام عليكم يا اهل بيت محمد صلي الله تعالي عليه و سلم يتيم من اولاد المهاجرين اطعموني اطعمكم الله
[ صفحه 229]
تعالي من موائد الجنة، فآثروه و مكثوا يومين و ليلتين لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح و اصبحوا صياما.»
«پس ناگاه سائلي به درب منزل ايستاد و گفت: سلام و درود خداوند بر شما باد اي اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) من مسكين و بيچارهاي هستم از مساكين مسلمين، مرا سير و اطعام بنماييد، خداوند تعالي شما را زا مائدههاي بهشت اطعام بفرمايد، اهل منزل همه ايثار كردند و غذا را به سائل دادند و شب را خوابيدند و چيزي نخوردند مگر آب صبح كردند در حالي كه همه روزه بودند، روز بعد فاطمه (سلاماللهعليها) يك صاع ديگر جو را آرد كرد و چند قرص نان پخت و علي نماز را با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، پس طعام را جلوشان گذاشتند، يتيميبه درب منزل آمد و گفت:اي اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) سلام و درود خداوند بر شما باد، من يتيمي از اولاد مهاجرين هستم، مرا سير كنيد خداوند شما را از مائدههاي بهشت سير بگرداند.
سپس همه اهل منزل ايثار كردند و غذاي خودشان را به يتيم دادند و صبر كردند، دو شب و روز را چيزي نخوردند مگر آب خالص.»
«فلما كان يوم الثالث قامت فاطمة رضياللهتعاليعنها الي الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلي علي كرم الله تعالي وجهه مع النبي صلي الله تعالي عليه و سلم المغرب فأتي المنزل فوضع الطعام بين يديه فوقف اسير بالباب فقال: السلام عليك يا اهل بيت محمد صلي الله تعالي عليه و سلم انا اسير محمد صلي الله عليه و سلم، اطعموني اطعمكم الله فآثروه و باتو لم يذوقوا الا الماء القراح فلما أصبحوا اخذ علي كرم الله تعالي وجهه الحسن و الحسين و اقبلوا الي رسولالله صلي الله عليه و سلم و رآهم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع قال:يا اباالحسن ما اشد ما يسوءني ما اري بكم و قام فانطلق معهم الي فاطمة رضياللهتعاليعنها فرآها في محرابها قد التصق بطنها بظهرها و غارت عيناها من شدة الجوع فرق ذلك صلي الله عليه و سلم و سناءه ذلك فهبط جبرئل عليهالسلام فقال:
پس روز سوم فاطمه (سلاماللهعليها) بلند شد و صاع سوم را آرد نموده و غذا
[ صفحه 230]
پخت علي (عليهالسلام) نماز مغرب را با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد و پس طعام را جلوشان گذاشتند، ناگاه درب منزل به صدا درآمد، صدايي به گوش رسيد كه ميگفت: سلام و درود خدا بر شما اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) من يكي از اسيرهاي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و گرسنه هستم، مرا اطعام و سير بكنيد، خداوند شما را از مائدههاي بهشت سير بگرداند، اهل منزل همهي غذا را به اسير دادند و شب را بيتوته كردند و چيزي نخوردند مگر آب خالص، پس وقتي كه صبح شد علي (عليهالسلام) دست حسن و حسين را گرفت و به طرف رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رو آورد، پيامبر ايشان را كه از شدت گرسنگي مثل جوجه ميلرزيدند ديد و فرمود: اي اباالحسن چه قدر سخت است و مرا آزار ميدهد كه شما را به اين حال ميبينم، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با حضرت علي و حسن و حسين به خانهي فاطمه (سلاماللهعليها) آمد، فاطمه را ديد كه در محراب مشغول عبادت است و از گرسنگي شكم مباركش به پشتش چسبيده چشمهاي مبارك به گودي رفته است. پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به فاطمه رقت كرد، و ناراحت شد كه آن حالت را ديد، پس جبرئيل نازل شد و گفت:
«خذها يا محمد، هناك الله تعالي في اهل بيتك، قال: و ما آخذ يا جبرئيل؟ هل أتي علي الانسان السورة، و في رواية ابن مهران فوثب النبي صلي الله تعالي عليه و سلم حتي دخل علي فاطمة فأكب عليها يبكي فهبط جبرئيل عليهالسلام بهذه الآية: ان الابرار يشربون و في رواية عن عطاء ان الشعير كان عن اجرة سقي نحل و انه جعل في كل يوم ثلث منه حصيدة فآثروا بها الي آخر.»
اي محمد بگير كه خداوند با ميمنت گردانيده است براي اهل بيت تو، پيامبر اسلام فرمود: چه چيز را بگيرم اي جبرئيل؟ گفت: «هل اتي علي الانسان».
در روايت ابن مهران آمده است: پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به سرعت رفت تا اينكه داخل خانهي فاطمه شد و خود را به روي زهراانداخت و گريه ميكرد، پس جبرئيل (عليهالسلام) نازل شد و اين آيه را آورد: «همانا نيكوكاران مينوشند از... الي آخر» و در روايتي از عطا آمده است: جوي را كه علي (عليهالسلام) آورد از كرايه آبياري نخل بود
[ صفحه 231]
و در هر روز يك سوم آن را فاطمه آرد ميكرد و غذاميپخت و آن را به سائل و يتيم اسير ايثار كردند.
«و أخرج ابن مردويه عن ابن عباس انه قال في قوله سبحانه: و يطعمون الطعام الخ نزلت في علي كرم الله تعالي وجهه و فاطمة بنت رسولالله صلي الله عليه و سلم و لم يذكر القصة و الخبر مشهور بين الناس و ذكره الواحدي في كتاب البسيط ثم نقل هذه الاشعار.
الي م الي م و حتي متي
اعاتب في حب هذا الفتي
و هل زوجت غيره فاطم
و في غيره هل أتي هل أتي
«ابن مردويه ازابن عباس نقل كرده است: سخن خداي سبحان «يطعمون الطعام علي حبه» در شأن علي (عليهالسلام) و فاطمه دختر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شده است ولي او اصل جريان قصه و مورد شأن نزول را ذكر نكرده است در حالي كه خبر بين مردم مشهور است و واحدي هم در كتاب بسيط خود خبر مذكور را ذكر كرده است و بعد اين اشعار را هم بيان كرده:
تا كي، تا كي و تا چه زماني؟ مرا در محبت اين جوانمرد سرزنش ميكنيد! مگر فاطمه به غير او تزويج شده است؟ مگر سورهي هل اتي دربارهي غير او نازل شده است؟»
«و ذكر الآلوسي: و من اللطائف انه سبحانه لم يذكر فيها الحور العين و انما صرح عز و جل بولدان مخلدين رعاية لحرمة البتول و قرة عين الرسول لئلا تشور غيرتها الطبيعية اذا احست بضرة و هي في افواه الطباع البشرية و لو في الجنة مرة و لا يخفي عليك أن هذا زهرة ربيع و لا تتحمل الفرك ثم التذكير علي ذلك ايضا من باب التغليب».
«آلوسي بعد از آن كه مطالب گذشته را بيان كرده يادآور شده است: از لطايف عجائب اين است كه خداي سبحان در اين سورهي هل أتي از اول تا به آخر، به احترام حضرت فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) نام حور العين را ذكر نكرده است، و فقط خداوند از ولدان مخلد «فرزندان جاويد زيبا» نام برده است ولي اسمياز حورالعين نبرده است، چرا؟ براي اينكه به غيرت طبيعي وي بر نخورد، زماني كه حس بكند كه وي
[ صفحه 232]
داراي سجاياي بشري ميباشد ولو اينكه در بهشت حتي يك مرتبه باشد و مخفي نماند همانا اين شكوفهي بهاري است كه تند باد را نميتواند تحمل داشته باشد، بعد آلوسيميگويد: تذكير و مذكر بودن ضمير در اين سوره نيز از باب تغليب است». [5] .
علامهي نيشابوري ميگويد: «يروي عن ابن عباس أن الحسن و الحسين مرضا- فعادهما رسولالله صلي الله عليه و سلم في ناس معه، فقال: يا اباالحسن لو نذرت علي ولدك فنذر علي و فاطمة و فضة جارية لهما ان برآهما الله أن يصوموا ثلاثة ايام، فشفيا و ما معهما شيء، فاستقرض علي من شمعون الخيبري اليهودي ثلاثة اصوع من شعير فطحنت فاطمة منها صاعا و اختبرت خمسة أقراص علي عددهم، فوضعوها بين أيديهم ليفطروا، فوقف عليهم سائل فقال: السلام عليكم يا اهل محمد مسكين من مساكين المسلمين اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة فآثروه و باتوا و لم يذوقوا الا الماء فاصبحوا صياما، فلما امسوا و وضعوا الطعام بين ايديهم وقف عليهم يتيم فآثروه و وقف عليهم في الثالثة أسير فجعلوا مثل ذلك فلما أصبحوا أخذ علي رضياللهعنه بيد الحسن و الحسين الي رسولالله صلي الله عليه و سلم فلما أبصرهم و هم يرتعشون كالفراخ من شدة الجوع قال ما أشد ما يسؤني ما اري بكم، فقال و انطلق معهم فرآي فاطمة في محرابها قد لصق ظهرها ببطنها و غارت عيناها فسائه ذلك، فنزل جبرائيل و قال خذها يا محمد هناك الله في أهل بيتك فاقرء السورة.
«از ابن عباس روايت شده: همانا حسن و حسين (عليهماالسلام) مريض شدند، پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از آنان عيادت فرمود و عده اي از مردم هم با ابشان بودند، پيامبر فرمود: يا ابيالحسن براي عافيت فرزندانت نذر كن، پس علي و فاطمه و فضه خادمهي آنها نذر كردند كه اگر خداوند آنان را خوب كرد سه روز روزه خواهند گرفت، پس وقتي كه آقازادههاي شفا يافتند، اهل خانه روزه گرفتند و در نزد آنها چيزي از غذا
[ صفحه 233]
موجود نبود، علي از شمعون خيبري يهودي سه صاع جو قرض كرد.
فاطمه يك صاع از آن را آرد فرمود و پنج قرص نان آماده كرد، به تعداد اهل منزل، پس غذاي جوين را بر سر سفره گذاشتند تا اينكه افطار بنمايند، ناگاه سائلي بردرب منزل ايستاد و گفت: سلام و رحمت خدا بر شما خاندان محمد، من مسكيني از مساكين مسلمانان هستم، مرا اطعام بكنيد، خداوند شما را از مائدههاي بهشت سير بگرداند؛ پس اهل منزل همه ايثار كردند و طعام خود را به مسكين دادند و شب را خوابيدند و چيزي نخوردند جز آب و شب را صبح كردند در حالي كه همه روزه بودند، وقت افطار طعام را جلوي خود گذاشتند، يتيمي جلوي درب منزل ايستاد و گفت: من يتيم هستم به من اطعام بكنيد، پس ايثار كردند و همگي غذا را به يتيم دادند، و روز سوم هم موقع افطار اسير آمد و در زد و گفت: اسيري هستم گرسنه، همهي اهل منزل غذاي خود را تماما به اسير دادند و اين شب همه با آب افطار كردند، پس وقتي صبح شد علي (عليهالسلام) دست حسن و حسين (عليهماالسلام) را گرفت و به خدمت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را در حالي ديد كه حسن و حسين از شدت گرسنگي مثل جوجه به خود ميلرزيدند، پيامبر فرمود: چه سخت است و آزارميدهد مرا كه شما را اين گونه ميبينم.
پيامبر با آنان به خانه فاطمه رفتند و فاطمه را ديدند كه در محراب عبادت مشغول راز و نياز و ستايش پروردگار ميباشد ولي از شدت گرسنگي شكم وي به پشت چسبيده و چشمهاي مبارك به گودي رفته است و اين حالت پيامبر را ناراحت كرد تا اينكه جبرئيل امين نازل شد و گفت: اي محمد اين را بگير كه مبارك گردانيد خداوند اهل بيت تو را و بعد جبرئيل سورهي هل اتي را قرائت كرد». [6] .
علامه سيوطي ميگويد: «و اخرج ابن مردويه عن ابن عباس في قوله تعالي: و يطعمون الطعام علي حبه الآية قال: نزتل هذه الآية في علي بن أبيطالب و فاطمة بنت رسولالله صلي الله عليه و سلم».
[ صفحه 234]
«ابن مردويه از ابن عباس آورده است: كه قول خداوند تعالي در آيهي «يطعمون الطعام...». اين آيه دربارهي علي بن ابيطالب و فاطمه (عليهماالسلام) نازل شده است». [7] .
علامه شوكاني در تفسير خود ميگويد: «نزلت هذه الآية في علي بن ابيطالب و بنت رسولالله صلي الله عليه و سلم».
«اين آيه، مباركهي «يطعمون الطعام علي حبه» براي علي بن ابيطالب و دختر رسول خدا (عليهمالسلام) نازل شده است». [8] .
و علامهي اديب ابيحيان اندلسي مغربي گفته است كه اين سوره در شأن علي و فاطمه دختر پيامبر (عليهمالسلام) نازل شده است». [9] .
و علامه خطيب خازن در تفسير خود: از ابن عباس نقل كرده است كه اين سوره و يا آيه در شأن علي بن ابيطالب و فاطمه بنت رسولالله (عليهمالسلام) نازل شده است». [10] .
علامه مير محمد صالح كشفي ترمذي حنفي ميگويد: «از تفسير بحر المواج حافظي و حسيني نقل شده است كه اكثر مفسرين اتفاق دارند بر اينكه سبب نزول آيه «يطعمون الطعام»، علي و فاطمه بنت رسولالله (عليهمالسلام) ميباشد». [11] .
علامه بيضاوي ميگويد: «عن ابن عباس رضياللهعنهما ان الحسن و الحسين مرضا فعادهما رسولالله صلي الله عليه و سلم في أناس معه فقالوا يا ابيالحسن لو نذرت علي ولديك فنذر علي و فاطمة رضياللهتعالي عنهما و فضة جارية لهما صوم ثلاثة أيام ان برئا فشفيا و ما معهم شيء فاستقرض علي من شمعون الخيبري ثلاث أصوع من شعير فطحنت فاطمة صاعا و اختبزت خمسة أقراص وضعوها بين أيديهم ليفطروا فوقف عليهم مسكين فآثروه و باتوا و لم يذوقوا الا الماء و أصبحوا صياما فلما أمسوا و وضعوا الطعام وقف
[ صفحه 235]
عليهم يتيم فآثروه ثم وقف عليهم في الثالثة أسير ففعلوا مثل ذلك فنزل جبرئيل عليه السلام بهذه السورة و قال خذها يا محمد هناك الله في أهل بيتك».
«از ابن عباس (رضياللهعنه) نقل شده است: به درستي كه حسن و حسين مريض شدند و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) با عدهاي از مردم از آنان عيادت فرمود، پس گفت: اي ابيالحسن براي سلامتي فرزندانت نذر بكن، سپس علي و فاطمه و فضه خادمهي آنان سه روز روزه نذر كردند تا اينكه به واسطه اين نذر حسن و حسين خوب شدند و اهل منزل روز اول را روزه گرفتند در حالي كه با آنها چيزي نبود.
علي (عليهالسلام) پهلوي شمعون يهودي آمد و سه صاع جو قرض كرد، فاطمه يك صاع آن را آرد فرمود و پنج قرص نان به تعداد افراد منزل پخت، وقتي كه سفرهي غذاي جوين را پهن كردند كه افطار بكنند، ناگاه مسكيني در زد و گفت: گرسنه هستم، همهي اهل منزل ايثار كردند و غذا را به مسكين دادند و شب را خوابيدند و چيزي نخوردند مگر آب، و صبح كردند در حالي كه روزه بودند، پس وقتي شام كردند و طعام را گذاشتند كه افطار بكنند ناگاه يتيمي در زد و گفت: گرسنه هستم اهل منزل نيز ايثار كردند و غذا را تماما به يتيم دادند و شب را با آب افطار كردند.
روز سوم وقتي كه اهل منزل علي (عليهالسلام) و فاطمه سفرهي غذا را گذاشتند كه افطار بكنند، اسيري در زد، اينجا باز هم اهل منزل مثل روز اول و دوم ايثار كردند و غذا را به اسير دادند؛ روز چهارم علي دست حسن و حسين را گرفت به منزل پيامبر آمدند، وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از حال آنها با خبر شد فرمود: اين حالت كه شما داريد مرا آزار ميدهد، وقتي كه پيامبر اسلام به سراغ فاطمه آمد، ديد دخترش زهرا در محراب عبادت مشغول راز و نياز به درگاه باري تعالي ميباشد و از شدت گرسنگي شكم وي به پشت چسبيده و چشم نازنين وي به گودي رفته است، پيامبر ناله كرد و فرياد برآورد: واي بر آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ناگاه جبرئيل (عليهالسلام) نازل شد و گفت يا محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) اين را بگير، خداوند مبارك گردانيده، به تو تهنيت گفته است
[ صفحه 236]
دربارهي اهل بيت تو و سورهي «هل اتي علي الانسان» را براي پيامبر اسلام قرائت كرد». [12] .
و علامه فخر رازي هم در تفسير خود عين همان روايت را كه زمخشري در تفسير كشاف آورده ذكر كرده است، و كاري به غرض و تأويل ايشان نيست زيرا اصل جريان مهم است كه ايشان هم ذكر كرده است». [13] .
علامه طنطاوي ميگويد: «يروي أنها نزلت في سيدنا علي رضياللهعنه، اذ نذر هو و فاطمة رضياللهعنهما و فضة جارية لهما ان يصوموا ثلاثة ايام ان بري الحسن و الحسين، فلما برئا و استقرض رضياللهعنه صاعا و خبز خمسة أقراص، فوضعوها بين أيديهم ليفطروا فلما جاء مسكين أعطوه و لم يأكلوا، و في الليلة الثانية وقف يتيم فاعطوه و لم يأكلوا، و في الليلة الثالثة اسير».
«روايت شده كه آيه شريفهي «يطعمون الطعام علي حبه» در شأن علي (عليهالسلام) نازل شده است، زماني كه علي و فاطمه (عليهماالسلام) نذر كردند و فضهي خادمه نيز نذر كرد كه اگر حسن و حسين از بيماري كه داشتند خوب شدند، سه روز را روزه بگيرند و وقتي كه آن دو فرزند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خوب شدند، اهل منزل روزه گرفتند و در منزل از طعام چيزي موجود نبود، علي سه صاع جو قرض كرد، و فاطمه روز اول چند قرص نان پخت، در موقع افطار طعام را جلوي خود گذاشتند كه افطار بكنند، ناگاه مسكيني آمد و همه طعام را به وي دادند و خودشان چيزي نخوردند، در روز دوم هم يتيم آمد غذا را به يتيم دادند و روز سوم موقع افطار غذا را به اسير دادند و علي و فاطمه و حسن و حسين و فضهي خادمه سه روز را با آب افطار كردند و روز چهارم خدمت پيامبر اسلام آمدند و اين آيه مباركه «يطعمون الطعام» در منزل فاطمه (عليهاالسلام) نازل شد و سورهي هل اتي نيز همان جا نازل شد». [14] .
خواجه عبدالله انصاري ميگويد: «ابن عباس گفت: اين آيت در شأن اميرالمؤمنين
[ صفحه 237]
علي (عليهالسلام) و خاندان وي فرو آمد، و سبب وي آن بود كه حسن و حسين (عليهماالسلام) هر دو بيمارشدند، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به عيادت ايشان شد، با جمعي ياران، گفتند: «يا اباالحسن لو نذرت علي ولديك نذرا» اگر نذر كني بر اميد عافيت و شفاي فرزندانت مگر صواب باشد، علي (عليهالسلام) نذر كرد كه اگر فرزندان مرا از اين بيماري شفا آيد و عافيت حاصل شود، شكر آن را سه روز روزه دارم، تقربا الي الله عز و جل و طلبا لمرضاته: فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) همين كرد، سه روز روزه نذر بر خود واجب كرد، كنيزكي داشتند نام وي فضه بود، او نيز بر موافقت ايشان همين نذر كرد ان برآ سيداي مما بهما صمت لله ثلثة ايام شكرا پس رب العالمين ايشان را عافيت و صحت داد.
و ايشان وفاي نذر باز آمدند و روزه داشتند، و در خانهي ايشان هيچ طعام نبود كه روزه گشايند، علي مرتضي (عليهالسلام) از جهود خيبري كه نام وي شمعون بود قرض خواست، آن جهود سه صاع جو به قرض به وي داد. فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) از آن جو يك صاع به آسياب دست آرد كرد و پنج قرص از آن پخت. وقت افطار فرا پيش نهادند تا خورند. مسكيني بر در سراي آمد آن ساعت و گفت: السلام عليكم يا اهل بيت محمد، مسكين من مساكين المسلمين، اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة سخن درويش به سمع علي (عليهالسلام) رسيد، علي (عليهاالسلام) روي فرا فاطمه (عليهاالسلام) كرد، گفت: (اينجا خواجه شعرهايي را كه در كتابهاي ديگر هم آمده است، چنانچه از كتاب تذكرة الخواص جوزي نقل شد آورده است).
آن چه طعام كه پيش نهاده بود، جمله به درويش دادند! و بر گرسنگي صبر كردند؛ تا ديگر روز فاطمه (سلام الله عليها) صاعي ديگر جو آرد كرد و از آن نان پخت. چون شب در آمد، وقت افطار در پيش نهادند، يتيمي از اولاد مهاجران بر در بايستاد گفت:
السلام عليكم يا اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله سلم) يتيم من اولاد المهاجرين استشهد والدي يوم العقبة اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة
علي چون سخن آن يتيم شنيد روي فرا فاطمه (سلاماللهعليها) كرد، گفت:
(باز هم خواجه شعرهايي را كه از فرمايشات علي و فاطمه (عليهماالسلام) اقتباس انتزاع
[ صفحه 238]
شده آورده است) همچنان طعام كه در پيش بود جمله به يتيم دادند و خود گرسنه خفتند، ديگر روز آن صاعي كه مانده بود فاطمه (سلاماللهعليها) آن را آرد كرد و نان پخت، به وقت خوردن اسيري بر سراي بايستاد، گفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة اطعموني اطعمكم الله من موائد الجنة. آن طعام به اسير دادند، سه روز بگذشت كه اهل بيت علي (عليهالسلام) طعامي نخوردند و بر گرسنگي صبر كردند و آن ماحضر كه بود ايثار كردند، مرد درويش را و يتيم را و اسير را، تا رب العالمين در شأن ايشان آيت فرستاد: «و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا». [15] .
ابراهيم قندوزي حنفي ميگويد: حمويني از مجاهد و از ابن عباس در قول خداوند: «يوفون بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا»: «و به نذر و عهد خودشان وفا ميكنند و ميترسند روزي را كه در آن روز بر همه احاطه دارد و غذا و طعام را با وجودي كه دوست دارند بر مسكين و يتيم و اسير اطعام و اعطا و ايثارميكنند» آورده است:
قال مرض الحسن و الحسين رضياللهعنهما فعاد هما جدهما صلي الله عليه و سلم و عاد هما بعض الصحابة فقالوا يا اباالحسن لو نذرت علي ولديك فقال رضي الله عنه ان براء ولداي مما بهما صمت لله ثلاثه ايام شكر الله و قالت فاطمة رضياللهعنها مثل ذالك و قالت جارية يقال لهما فضة مثل ذلك و قال الصبيان نحن نصوم ثلاثة ايام فالبسهما الله العافية و ليس عندهم قليل و لا كثير فانطلق علي رضياللهعنه الي رجل من اليهود يقال له شمعون به حابا فقال له هل تأتيني جزء من صوف تغزلها لك بنت محمد صلي الله عليه و آله ثلاثة اصواع من شعير.
قال نعم فاعطاه ثم قامت فاطمة رضياللهعنها الي صاع و طحنته و اختبزت منه خمسة اقراص لكل واحد منهم قرص و صلي علي رضياللهعنه مع النبي صلي الله عليه و سلم المغرب ثم اتي فوضع الطعام بين يديه اذا اتاهم مسكين فوقف الباب فقال السلام عليكم
[ صفحه 239]
يا اهل بيت محمد صلي الله عليه و سلم أنا مسكين اطعموني شيئا فاعطوه الطعام و مكثوا يومهم و ليلتهم لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح و في الليلة الثانية اتاهم يتيم فقال اطعموني فاعطوه الطعام و في الليلة الثالثة اتاهم اسير فقال اطعموني فاعطوه و مكثوه ثلاثة ايام و لياليها لم يذوقوا شيئا الا الماء القراح فلما ان كان في اليوم الرابع و قد قضوا نذرهم اخذ علي بيده اليمني الحسن و بيده اليسري الحسين رضياللهعنهم و اقبل نحو رسولالله صلي الله عليه و سلم و هما يرتعشان كالفراخ من شدة الجوع فلما بصرهم النبي صلي الله عليه و سلم انطلق الي ابنته فاطمة رضياللهعنها فانطلقوا اليها و هي في محرابها تصلي و قد لصق بطنها بظهرها من شدة الجوع و غارت عيناها فلما راها رسولالله صلي الله عليه و سلم قال و اغوثاه يا الله اهل بيت محمد يموتون جوعا فهبط جبريل عليه و سلم فاقراء (هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا الي آخر السورة.»
«ابن عباس گفته است: حسن و حسين (عليهماالسلام) مريض شدند، جد بزرگوار آنان از آنها عيادت فرمود و بعضي از صحابه هم عيادت كردند، پس گفتند: يا اباالحسن براي بهبود فرزندانت نذر كن، پس علي (عليهالسلام) فرمود: اگر دو فرزندم از آن ناراحتي كه به آنهاست خوب شدند، به شكرانهي آن براي خدا سه روز را روزه ميگيرم، و فاطمه (سلاماللهعليها) نيز چنين نذر كرد و فضهي خادمه هم نذر كرد.
حسن و حسين نيز فرمودند ما هم سه روز را روزه ميگيريم، وقتي كه خداوند آنان را لباس عافيت پوشانيد، همه اهل منزل روزه گرفتند در حالي كه منزل آنها از غذا هيچ چيزي موجود نبود، علي (عليهالسلام) پهلوي مردي از يهودي كه به او شمعون بن حابا ميگفتند رفت و فرمود: آيا ممكن است مقداري پشم به من بدهي تا دختر محمد (صلي الله عليه و آله) آن را بريسد به اجرت سه صاع از جو؟
شمعون گفت: بلي ميدهم و بعد سه صاع جو را به علي (عليهالسلام) داد، سپس فاطمه (عليهاالسلام) يك صاع آن را آرد نموده و پنج قرص نان به تعداد اعضاي خانواده پخت، علي (عليهالسلام) نماز را با پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خواند و به منزل آمد، وقتي غذا جلوي خودشان گذاشتند، ناگاه مسكيني آمد و بر در منزل توقف كرد و گفت: درود
[ صفحه 240]
و رحمت خداوند بر شما باد اي اهل بيت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) من بيچارهاي گرسنه هستم و چيزي به من اطعام بكنيد، پس همهي غذا را به وي دادند و شب و روز را صبر كردند و چيزي را نخوردند مگر آب خالص.
و در شب دوم وقت افطار يتيميآمد و گفت: مرا اطعام بكنيد، پس همه غذا را به يتيم اعطا كردند و در شب سوم موقع افطار اسيري آمد و گفت: اسير هستم مرا اطعام بكنيد و غذا جمله به وي دادند و سه شب و روز را صبر و ايثار كردند و هيچ چيزي نخوردند مگر آب خالص، وقتي كه روز چهارم شد و روزههاي نذري را تمام كردند، علي (عليهالسلام) دست حسن را به دست راست و دست حسين را به دست چپ گرفت به طرف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد در حالي كه آنان از شدت گرسنگي مثل جوجه ميلرزيدند، پس وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از حال آنان با خبر شد از حال فاطمه (سلاماللهعليها) جويا شد و بعد حضرت به طرف خانهي فاطمه تشريف برد، وي در محراب خود مشغول عبادت بود در حالي كه از شدت گرسنگي شكم وي به پشتش چسبيده بود و چشمهاي مبارك به گودي رفته بود.
وقتي كه نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اين حالت را از فاطمه مشاهده فرمود، استغاثه كرد و گفت: اي خدا اهلبيت محمد همه از گرسنگي ميميرند، پس ناگاه جبرئيل نازل شد و خواند: «هل اتي علي الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا الي آخر سورة.»
اين روايت را كه قندوزي آورده است با رواياتي كه در كتب ارزشمند شيعه آمده تقريبا از نظر محتوا و اصل قضيه مطابقت و موافقت دارد. اين احاديث كه در اين فصل ذكر شد، نمونهاي از روايات بود كه در رابطه با ايثار و فداكاري گوهر تابناك و امابيهاي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است. مقام و منزلت فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) در پيشگاه خدايش آن قدر زياد است كه خداوند در سورهي مباركهي «هل اتي علي الانسان» از حور العين اسمي نياورده و بر خلاف موارد ديگري از قرآن مجيد مانند سورههاي واقعه و صف و نبأ و رحمن وقتي كه بهشت و نعمتهاي بهشتي ذكر شده از حورالعين اتراب ذكر به ميان آمده است، ولي در اين سوره مباركه به احترام زهرا (سلاماللهعليها) از حورالعين اسم برده نشده است، چرا؟ براي اينكه زهرا از حورالعين و فرشته بالاتر است، فرشته
[ صفحه 241]
كجا و فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) كجا؟ فرشتگان بايد همه خدمتگزاران وي باشند و بدون شك همه در خدمتگزاري به فرشتهي انسان گونهي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) افتخار ميكنند.
در اول اين فصل گفته شد كه اين سورهي مباركه در شأن اهل بيت و مخصوصا فاطمه (عليهمالسلام) نازل شده است؛ اگر سؤال شود كه چرا مخصوصا فاطمه (سلاماللهعليها)؟ در جواب بايد گفت كه اگر چه در لسان آيهي مباركه (يطعمون) به صيغهي جمع آمده است، يعني بندگان نيكوكار غذا را به نيازمند اطعام ميكنند؛ گرچه در ايثار و فداكاريي كه چهار نور مقدس بنابر بعضي رواياتي كه حسن و حسين هم سه روز نذر كردند انجام دادند همه ايثار كردند، ولي ايثار و فداكاري فاطمه (سلاماللهعليها) از ويژگي خاصي برخوردار ميباشد، زيرا در تمام رواياتي كه ذكر شد بالصراحة گفتهاند: «قامت فاطمة الي صاع طحنته و اختبزته» فاطمه (سلاماللهعليها) برخواست و يك صاع جو را آرد كرد چند قرص نان پخت و فقط در يك روايت آمده كه جاريه اين كار را كرده است، حالا شما ملاحظه بكنيد در آن موقع حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) با زبان روزه چه وظايفي را انجام ميداده و اين ايثار هم در كنار آنهاست.
1- كارهاي خانه را انجامميداد، جاروميكرد و از چاه آب ميكشيد و نظافت منزل را عهدهدار بود.
2- بچه داريمينمود و نيازهاي آنها را برطرف ميكرد و از آنان مراقبت و نگهداري مينمود.
3- تاريخ اين ايثار در هر سالي از هجرت كه واقع شده، به احتمال قوي در آن موقع بانوي دو عالم بچهي شيرخواري، يا فرزندي خردسال داشته كه نياز به مراقبت و رسيدگي داشته است.
4- در بعضي از روايات مذكور آمده است كه حضرت علي (عليهالسلام) به ازاي سه كيلو جو، سه كيلو پشم گرفت كه هر روز فاطمه (سلاماللهعليها) يك كيلو پشم را خامه ميكرد و بعد يك صاع جو را آرد نموده و نان ميپخت.
5- حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) كاتب وحي بوده آيات الهي را مينوشت و احكام دستورات اسلام و قوانين آن را تدوين و تحقيق و بررسي ميكرد و شرح ميداد.
[ صفحه 242]
تا صحيفهي الهي خود را تكميل كند.
6- در يك شبانه روز ساعاتي را با معبود خويش در محراب عبادت خلوت ميكرد و مشغول راز و نياز بود و لحظه اي از آن غافل نبود. بلي با همهي اينها فاطمه (سلاماللهعليها) در اطاعت و پيروي از شوهر عزيزش غذا را به مسكين و يتيم و اسيرميدهد و آنان را بر خود مقدم ميدارد. با توجه به اين چند نكته ميتوان گفت كه ايثار فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) از ويژگي خاصي برخوردار است.
>سورهي هل اتي مكي است يا مدني؟
[1] كشاف، ج 4، ص 670 و معالم التنزيل المطبوع بهامش تفسير الخازن، ج 7، ص 159 از مجاهد و عطاء از ابن عباس عين روايت زمخشري را آورده است.
[2] تذكرة الخواص سبط ابن الجوزي، ص 281 الي 283 و كفاية الطالب و وسيلة المآل.
[3] حديث جابر جعفي به حديث ليث ابيسليم رجوع داده شده است.
[4] جامع الاحكام القرطبي جلد 19 ص 131 الي 134 چاپ دار احياء الترات العربي بيروت.
[5] تفسير روح المعاني، ج 29، ص 157.
[6] تفسير علامه نيشابوري در حاشيه تفسير طبري، ج 29، ص 112.
[7] تفسير الدر المنثور، ج 6، ص 229.
[8] تفسير فتح القدير، ج 5، ص 338.
[9] بحر المحيط، ج 8،ص 395.
[10] تفسير خازن، ج 7، ص 159.
[11] مناقب مرتضوي، ص 64.
[12] تفسير انوار التنزيل و اسرار التأويل، ج 2، ص 526.
[13] تفسير كبير فخر رازي جزء 30، ج 15، ص 244.
[14] الجواهر في تفسير القرآن الكريم، ج 12، ص 324، جزء 24.
[15] تفسير كشف الاسرار خواجه عبدالله انصاري، ج 10، ص 319 الي 321.
سورهي هل اتي مكي است يا مدني؟
عدهاي كوشيدند تا ثابت كنند كه سورهي مباركهي «هل اتي» مكي است تا به اثبات برسانند كه آيات مذكور دربارهي فضيلت اهل البيت و مخصوصا فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) نازل نشده است.
ولي بر عكس، عدهي زيادي از اهل سنت و جماعت قائل هستند كه اين سوره در مدينه نازل شده، و اين قول در بين اهل سنت مشهور است. از جمله قرطبي مفسر مشهور اهل سنت در تفسيرش جلد 29 ميگويد: «قال الجمهور مدنية»: «بيشتر علما معتقد هستند كه در مدينه نازل شده است.»
حاكم ابوالقاسم حسكاني از ابن عباس تعداد آياتي را كه در مكه و در مدينه نازل شده به ترتيب مشروحا نقل كرده است و اين سوره را جزء سورههاي مدني شمرده كه بعد از سورهي «رحمن» و قبل از سورهي «طلاق» نازل گرديده است.
در فهرست ابن نديم از ابن عباس نقل شده كه سورهي هل اتي يازدهمين سورهي مدني ميباشد و در اتقان سيوطي از بيهقي در «دلائل النبوة» از عكرمه نقل شده كه سورهي هل اتي در مدينه منوره نازل شده است.
و در تفسير «در المنثور» سيوطي نيز همين معني از ابن عباس به طرق مختلف نقل شده است.
و از همه گذشته جمع كثيري از بزرگان اهل سنت نزول آيات آغازين اين سورهي
[ صفحه 243]
مباركه را (ان الابرار...) دربارهي علي و فاطمه زهرا و حسن و حسين (عليهمالسلام) نقل كردند و اين خود شهادت و گواه صريح بر مدني بودن آن است، براي اينكه تولد امام حسن حسين (عليهماالسلام) در مدينه بوده است.
واحدي در اسباب النزول و بغوي در معالم التنزيل و سبط ابن جوزي در تذكره و گنجي شافعي در كفاية الطالب قائل هستند كه سورهي هل اتي از سورههاي مدني ميباشد. و اين مسئله به قدري معروف و مشهور است كه محمد بن ادريس شافعي يكي از ائمه چهارگانه اهل سنت آن شعر معروف خودش را دربارهي علي و فاطمه زهرا (عليهماالسلام) انشاء كرده است.
اكنون عبارت برخي از كساني كه سورهي مباركه هل اتي را مدني ميدانند ذكرميشود: از جمله شيخ طنطاوي جواهري در تفسير الجواهر في تفسير القرآنميگويد: «هي مدينة نزلت بعد سورة الرحمن» «سورهي هل اتي مدني است و بعد از سوره الرحمن نازل شده است.»
و قرطبي در تفسير «الجامع الاحكام القرآنميگويد: «قال الجمهور: مدنية و قيل فيها مكي من قوله تعالي: «انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا» [1] الي آخر السورة و ما تقدمه مدني» «عدهي كثيري از علما و دانشمندان گفتهاند كه سورهي هل اتي مدني است ولي قولي ديگر گفته است كه از قول خداوند متعالي «انا نحن» يعني از آيه 23 تا آخر آن مكي است و در مكه نازل شده است، اما قبل آن از اول سوره تا آيه 22 مدني است.»
جلال الدين سيوطي در تفسير «الدر المنثور»ميگويد: «و اخرج اين الضريس و ابن مردويه و البيهقي عن ابن عباس قال نزلت سورة الانسان بالمدينة» [2] «ابن ضريس و ابن مردويه و بيهقي هر سه نفر از ابن عباس نقل كردهاند و ابن عباس گفته است كه سورهي انسان در مدينه نازل شده و مدني است (الدر المنثور، جلد 6، صفحهي 297، چاپ مكتبة المرعشي، قم، ايران- 1404 هجري قمري).
[ صفحه 244]
ابوالفضل رشيدالدين ميبدي در تفسير كشف الاسرار خواجه عبدالله انصاري، جلد 10، صفحهي 316ميگويد: «مجاهد و قتاده گفتند: اين سوره مدني است، به مدينه فرود آمده و باز همميگويد: حسن گفت و عكرمه يك آيه از اين سوره به مكه فرود آمد «فاصبر لحكم ربك... الخ» و باقي به مدينه فرود آمد.»
احمد مصطفي مراغي در تفسير «المراغي» جلد 10 صفحهي 159 ميگويد: «هي مدنية نزلت بعد سورة الرحمن»: «سورهي هل اتي مدني است و در مدينه بعد از سوره الرحمن نازل شده است.»
مرحوم علامه اميني در كتاب شريف الغدير از 34 نفر از علماي معروف اهل سنت نام ميبرد كه اين حديث را در كتابهاي خود آوردهاند. به اين ترتيب روايت فوق از رواياتي است كه درميان اهل سنت مشهور بلكه متواتر است. [3] .
و باز هم دليل ديگري كه آيات و بلكه تمام سورهي هل اتي دربارهي علي و فاطمه زهرا (عليهماالسلام) نازل شده است كلمهي اسير ميباشد، براي اينكه از زماني كه پيامبر اسلام در مكهي معظمه بود جنگي بين اسلام و كفر واقع نشده بود و هر چه غزوات پيامبر اسلام در راه پيشبرد اسلام با كفر انجام داد بعد از هجرت به مدينه منوره بوده است و بعد از يك سال از هجرت بوده، و ازدواج علي و فاطمه زهرا (سلاماللهعليهما) در سال دوم هجرت بوده است. [4] .
مناسب است روايتي را كه آلوسي مفسر معروف اهل سنت در «روح المعاني» از ابن عباس پيرامون آيه مباركهي «متكئين فيها علي الارائك لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا»، «بهشتيها در حالي هستند كه بر تختهايي زيبا تكيه كردهاند، نه آفتاب را در آنجاميبينند، و نه سرما را» آورده است، يادآور شويم. ابن عباس چنين نقلميكند:
«بينا اهل الجنة اذرؤا ضوئا كضوء الشمس، و قد اشرقت الجنان به فيقول اهل الجنة يا رضوان ما هذا؟ و قد قال ربنا لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا فيقول لهم رضوان ليس هذا
[ صفحه 245]
بشمس، و لا قمرا، و لكن علي (سلاماللهعليه) و فاطمة (سلاماللهعليها) ضحكا، و اشرقت الجنان من نور ثغريهما!».
«هنگاميكه بهشتيان در بهشت هستند ناگهان نوري همچون نور آفتاب مشاهده ميكنند كه صحنهي بهشت را روشن ساخته است، بهشتيان به رضوان (فرشته مأمور بهشت)ميگويند: اين نور چيست با اينكه پروردگار ما فرموده در بهشت نه آفتاب را ميبينند و نه سرما را؟ او در پاسخميگويد: اين نور خورشيد و ماه نيست، علي فاطمه (عليهماالسلام) خندان شدهاند و بهشت از نور دندانشان روشن گشته است». [5] .
اينها بود اقوال اهل سنت در رابطه با اينكه سورهي مباركهي هل اتي- مگر بعضي آيات آن- در مدينه منوره و در شأن علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهمالسلام) و مخصوصا فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) نازل شده است.
[ صفحه 249]
[1] تفسير الجواهر في تفسير القرآن، ج 12، ص 318.
[2] الجامع الاحكام القرآن، ج 19، ص 118.
[3] الغدير،ج 3، ص 107 الي 111 و احقاق الحق، ج 3، ص 157 الي 171.
[4] تفسير نمونه، ج 25، ص 344.
[5] روح المعاني، ج 29، ص 159 گرفته شده از تفسير نمونه، ج 25، ص 364.