فاطمه زهرا در آیهی مرج البحرین
فاطمه زهرا در آیهی مرج البحرین یکی از آیاتی که در شأن فاطمهی زهرا (علیهاالسلام) نازل شده آیهی مبارکهی «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان»: «دو دریای مختلف را در کنار هم قرار داد، در حالی که
فاطمه زهرا در آيهي مرج البحرين <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
يكي از آياتي كه در شأن فاطمهي زهرا (عليهاالسلام) نازل شده آيهي مباركهي «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان»: «دو درياي مختلف را در كنار هم قرار داد، در حالي كه با هم تماس دارند، اما در ميان آن دو برزخي است كه يكي بر ديگر غلبه نميكند»، [1] ميباشد. مقصود از دو دريا علي و فاطمه (عليهماالسلام) و برزخ وجود پيامبر رحمة للعالمين و لؤلؤ و مرجان حسن و حسين (عليهمالسلام)ميباشند.
علامه سبط ابن جوزي ميگويد:
«ذكر الثعلبي في تأويل قوله تعالي: مرج البحرين عن سفيان الثوري و سعيد بن جبير ان البحرين علي و فاطمة و البرزخ محمد صلي الله عليه و آله و سلم و يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان الحسن و الحسين عليهما السلام»
«ثعلبي در تفسير خود در تأويل و تفسير آيه از سفيان ثوري و سعيد بن جبير نقل كرده است: مقصود از دو دريا علي و فاطمه و برزخ پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و لؤلؤ و مرجان كه از آن دو دريا بيرون ميآيد، حسن و حسين (عليهماالسلام) ميباشند». [2] .
علامه خوارزمياز سيد حفاظ ابومنصور و از رئيس ابوالفتوح بن عبدالله همداني و از
[ صفحه 250]
امام عبدالله بن عبدان و از ابوعبدالله نافع بن علي و از علي بن ابراهيم قطان و از احمد بن حماد كوفي و از محمد بن زيدان هاشمي و از عبدالله بن عبدالرحمن موصلي و از محمد بن يوسف فريابي و از سفيان بن سعيد ثوري و از ابن أبينجيع و از مجاهد و از ابن عباس در قول خداوند: «مرج البحرين، قال علي و فاطمة بينهما برزخ لا يبغيان قال: ود لا يتباغضان، يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال الحسن و الحسين.»: «گفته است بحرين علي و فاطمه و برزخ دوستي است كه غضب نميكند و لؤلؤ و مرجان كه از ان دو دريا خارجميشود حسن و حسين ميباشند». [3] .
علامه سيوطي ميگويد:
«أخرج ابن مردويه عن ابن عباس في قوله: مرج البحرين يلتقيان قال: علي و فاطمة بينهما برزخ لا يبغيان قال النبي صلي الله عليه و سلم يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان قال: الحسن و الحسين». [4] .
«ابن مردويه از ابن عباس آورده است: بحرين ملاقات كننده، علي و فاطمه (عليهماالسلام) و برزخي بين آن دو هست كه بر ديگري غلبه نميكنند، پيامبر اسلام حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و لؤلؤ و مرجان كه از آن دو دريا خارج ميشوند، حسن حسين (عليهماالسلام) ميباشند».
و خوارزمي نيز همين روايت را از مردويه و از انس بن مالك آورده است.
علامه آلوسي ميگويد:
«أخرج ابن مردويه عن ابن عباس، قال: مرج البحرين يلتقيان، علي و فاطمة رضياللهتعاليعنهما بينهما برزخ لا يبغيان النبي صلي الله عليه و سلم يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان الحسن و الحسين رضياللهعنهما».
«ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده است: مقصود از بحرين علي و فاطمه و برزخ
[ صفحه 251]
بين آن دو دريا نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و لؤلؤ و مرجان كه از دو دريا بيرون ميآيند حسن و حسين ميباشند». [5] .
آلوسيميگويد: ابن مردويه همين روايت را از انس بن مالك هم آورده است، ولي برزخ را ذكر نكرده است.
در كتاب مناقب مرتضوي محمد صالح ترمذي حنفي از كتاب شيخ شهابالدين سهروردي و تفسير العمدة و الدرر از سفيان ثوري با سندي از سعد و سلمان نقل شده است: مرج البحرين علي و فاطمه و برزخ و حائل بين آن دو محمد مصطفي و لؤلؤ مرجان حسن و حسين (عليهمالسلام) ميباشد.
علامه شيخ سليمان قندوزي ميگويد:
«أخرج أبونعيم الحافظ و الثعلبي و المالكي باسانيدهم و روي سفيان الثوري هم جميعا عن أبيسعيد الخدري و ابن عباس و أنس بن مالك رضياللهعنهم قالوا: علي و فاطمة بحران عميقان لا يبغي أحدهما علي صاحبه و بينهما برزخ هو رسولالله صلي الله عليه و سلم يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان هما الحسن و الحسين رضياللهعنهم».
«ابونعيم و ثعلبي و مالكي با سندهاي خودشان آوردهاند و سفيان ثوري همهي آنها را از ابيسعيد خدري و ابن عباس و انس بن مالك روايت كرده است و آنها گفتهاند: دو درياي عميق علي و فاطمه هستند كه يكي از آنها بر ديگري ظلم و غضب نميكنند، برزخ بين آن دو دريا، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و لؤلؤ و مرجان كه از آن دو درياي عميق خارج ميشوند حسن و حسين ميباشند».
باز هم قندوزي ميگويد:
وروي في المناقب عن جعفر الصادق قال: كان أبوذر رضياللهعنه يقول: ان هذه الآية مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان نزلت في النبي صلي الله عليه و سلم و علي و فاطمة و الحسن و الحسين عليهمالسلام فلا يحبهم الا مؤمن
[ صفحه 252]
و لا يبغضهم الا كافر، فكونوا محبين بحبهم و لا تكونوا كفارا ببغضهم فتلقون في النار».
«در مناقب از امام جعفر صادق (عليهالسلام) روايت شده كه فرموده است: ابوذر گفته است: همانا اين آيه شريفهي (دو درياي كه با هم ملاقات ميكنند و بين آنها برزخي است كه بر يكديگر غضب نميكنند و از آن دو دريا لؤلؤ و مرجان خارج ميشود) در شأن نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهمالسلام) نازل شده است، آنان را دوست ندارد مگر مؤمن و غضب و دشمن نميدارد مگر كافر، پس به دوستي آنان دوست باشيد و به واسطهي دشمني آنان كافر نشويد در اين صورت آتش را ملاقات كرده و داخل ميشويد». [6] .
رواياتي كه ذكر شد نمونهاي از فضائل علي و فاطمه (عليهماالسلام) ميباشد كه به صراحت به آن دلالت ميكنند. در پايان اين فصل روايتي را كه شيخ عزالدين عبدالسلام مقدسي الشافعي در فصل بعض رسائل خود در مدح خلفا آورده ذكر ميشود:
«حيث قال: فلما حملت خديجة رضياللهعنها بفاطمة عليهاالسلام كانت فاطمة تحدثها من بطنها و تونسها في وحدتها، و كانت تكتم ذلك عن رسولالله صلي الله عليه و سلم فدخل النبي يوما فسمع خديجة تحدث فاطمة، فقال لها: يا خديجة لمن تحدثين (بمن تحدثين) قالت: احدث الجنين الذي في بطني فانه يحدثني و يؤنسني، قال: يا خديجة ابشري فانها انثي و أنها النسلة الطاهرة الميمونة، فان الله تعالي قد جعلها من نسلي، و سيجعل من نسلها خلفاء في أرضه بعد انقضاء وحيه، فما برح ذلك النور يعلو و أشعته في الافاق تنمو حتي جاءه الملك فقال: يا محمد أنا الملك محمود و ان الله بعثني ان ازوج النور من النور، فقال رسولالله صلي الله عليه و سلم: ممن؟ قال: علي من فاطمة، فان الله قد زوجها من فوق سبع سماوات و قد شهر ملاكها جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل في سبعين الفا من الكروبين و سبعين الفا من الملائكة الكرام الذين اذا سجد أحدهم سجدة لا يرفع رأسه ألي يوم القيامة.
او في الله تبارك و تعالي اليهم أن ارفعوا رؤسكم و اشهدوا ملاك علي بفاطمة فكان
[ صفحه 253]
الخاطب جبرئيل و الشاهدان ميكائيل و اسرافيل، ثم الله عز و جل بحور العين أن يحضرن تحت شجرة طوبي ان انثري ما فيك، فنشرت ما فيها من جوز و لوز و سكر فاللوز من در و الجوز من ياقوت، و السكر من سكر الجنة فالتقطته حور العين، فهو عند هن في الاطباق تتهادينه و يقلن هذا من نثار تزويج فاطمة بعلي، فعند ذلك أحضر النبي صلي الله عليه و سلم اصحابه، و قال: اشهدكم أني زوجت فاطمة من علي عليه السلام، فلما التقي البحران، بحر ماء النبوة من فاطمة عليهما السلام و بحر ماء الفتوة من علي كرم الله وجهه، هنا لك مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان.
برزخ التقوي علي لا يبغي علي فاطمة بدعوي و لا فاطمة علي علي بشكوي، يخرج منهما اللؤلؤ و مرجان اللؤلؤ: الحسن، و المرجان: الحسين، فجاء السبطين سيدين شهيدين حبيبين الي سيد الكونين فهما روحاه و ريحانتاه، كلما راح عليهما و ارتاع اليهما بقول: هذا ريحانتاي من الدنيا، و كلما اشتاق اليهما يقول: ولداي هذان سيدا شباب أهل الجنة و أبوهما خير منهما، و فاطمة بضعة مني يريبني ما رابها، و يؤذيني ما يؤذيها، و يسرني ما يسرها قل لا أسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» انتهي.
«وقتي كه خديجه (رضياللهعنها) به فاطمه (سلاماللهعليها) حامله شد، فاطمه در شكم مادر با خديجه صحبت ميكرد و در تنهاييها با او مأنوس بود، خديجه اين موضوع را از پيامبر پنهان ميكرد، روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)بر خديجه داخل شد و شنيد كه وي با كسي صحبت ميكند، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خديجه با چه كسي صحبت ميكردي؟ خديجه عرض كرد: با اين جنيني كه در شكمم است صحبت ميكردم و او با من حرف ميزند و در تنهايي مونس من است.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: بشارت ميدهم يا خديجه كه اين جنين دختر ميباشد و از نسل پاك و با ميمنت است و همانا خداوند تعالي وي را از نسل من قرار داده است و زود است كه خداوند جانشين مرا بعد از تمام شدن وحي خود از نسل وي قرار دهد، پس وقتي كه اين نور عالي ظاهر شد و تمام آفاق را از شعاع خود روشن كرد
[ صفحه 254]
و به حد رشد و كمال رسيد، ملكي خدمت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: اي محمد من ملك محمود هستم و خداوند تعالي مرا برانگيخته است تا نور را با نور تزويج بكنم.
پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چه كسي را؟ ملك گفت: علي و فاطمه را، همانا خداوند از فوق هفت آسمان فاطمه را براي علي (عليهالسلام) تزويج فرموده است در حالي كه عقد ازدواج را جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل (با هفتاد هزار از ملائكهي كروبين و هفتاد هزار از ملائكهي كرام و با احترام كه اگر يكي از آنها خداوند را سجده بكند تا روز قيامت سر از سجده بلند نميكند) شاهد و گواه بودهاند و خداوند به آنها وحي فرمود: سرهاي خود را بلند بكنيد و عقد ازدواج علي به فاطمه را شاهد باشيد.
پس جبرئيل خطبه ميخواند و ميكائيل و اسرافيل شاهد و گواه بودند، خداوند به تمام حورالعين امر فرمود: زير درخت طوبي حاضر و جمع شوند، و به درخت طوبي وحي فرمود: آن چه با خود دارد نثار كند و ببارد، پس درخت طوبي آن چه در او بود از جوز و لوز و شكر باريد و نثار كرد، لوز از در، جوز از ياقوت و شكر از شكر بهشت بود.
و حورالعين آنها را گرفتند و در نزد آنهاست تا عالم قيامت و به آنها افتخار ميكنند و ميگويند: اينها از نثارها و هديههاي تزويج فاطمه به علي (عليهالسلام) ميباشد. وقتي كه ملك اين صحبتها را به خدمت پيامبر اسلام عرض كرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اصحاب و نزديكان خود را جمع نمود و فرمود: همانا من شما را گواه ميگيرم كه فاطمه را به عقد علي درآورم.
پس وقتي كه دو دريا با هم ملاقات كردند، يكي آب درياي پيامبري و نبوت از فاطمه (سلاماللهعليها) و ديگري آب درياي جوانمردي و شجاعت و مظهر اسلام از علي (عليهالسلام) و اينجاست كه خداوند ميفرمايد: دو دريا با هم ملاقات كردند و بين آنها برزخ حائل است كه يكي بر ديگري غضب و ناراحتي نميكند؛ همان برزخ تقواست كه علي (عليهالسلام) به فاطمه ظلم نميكند و فاطمه نيز بر علي به واسطهي شكايت و شكوه غضب نميكند و از آن دو لؤلؤ و مرجان خارج ميشود كه لؤلؤ حسن و مرجان حسين
[ صفحه 255]
ميباشد، پس فاطمه و علي (عليهماالسلام)، دو سبط آقا و سرور شهيد و دو دوست براي آقاي دو عالم هستي آوردند، پس حسن و حسين (عليهماالسلام)، دو روح و دو نهال تر تازهي پيامبر اسلام ميباشند و هر زماني كه پيامبر اسلام براي آنها دل تنگ ميشد به ديدن آنها ميرفت و ميفرمود: اينان دو ريحان تازهي من در دنيا ميباشند. و هر وقتي كه اشتياق ديدار آنها را پيدا ميكرد ميفرمود: اين دو فرزندان من و آقاي جوانان بهشت هستند پدر و مادر آنان بهتر از آنها ميباشند، و فاطمه پارهي تن من است، محزون ميكند مرا آنچه او را محزون بكند و اذيت ميكند مرا آنچه او را اذيت و آزار بكند و مسرور خوشحال ميكند مرا كسي كه او را خوشحال بكند، و بعد فرمود: قل لا اسئلكم عليه أجرا الا المودة في القربي».
اين كلام و سخن شيخ عزالدين عبدالسلام مقدسي شافعي در رابطه با آيهي شريفهي «مرج البحرين يلتقيان» و حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) ميباشد كه اينگونه دربارهي فاطمه سخن گفته است.
و اين يكي از آياتي است كه در كتب اهل سنت بالصراحه دربارهي بيبي دو جهان تفسير و تحليل شده است.
[ صفحه 259]
[1] سوره الرحمن، آيهي 19 الي 21.
[2] تذكرهي سبط ابن جوزي، ص 245.
[3] مقتل خوارزمي، ص 112.
[4] الدر المنثور، ج 6 مناقب مرتضوي، ص 70.
[5] تفسير روح المعاني، ج 27، ص 93.
[6] ينابيع المودة، ص 118.