منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند

منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند   متقی هندی در کنز العمال (حدیث 34209) می‏گوید: «اذا کان یوم القیامة نادی مناد من بطان العرش: یا اهل الجمع نکسوا رؤوسکم من غضوا ابصارکم، حتی تمر فاطمة بنت محمد علی الصراط، فتمر مع سبعین الف جاریة من الحور العین

منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

متقي هندي در كنز العمال (حديث 34209) مي‏گويد:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل الجمع نكسوا رؤوسكم من غضوا ابصاركم، حتي تمر فاطمة بنت محمد علي الصراط، فتمر مع سبعين الف جارية من الحور العين كمر البرق.» [1] .

«وقتي قيامت برپا مي‏شود، از عرش منادي ندا مي‏كند:اي اهل قيامت همه سرها را پايين بياوريد و چشم‏ها را فرو ببنديد كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بر صراط مي‏گذرد، پس فاطمه با هفتاد هزار جاريه از حورالعين مثل برق مي‏گذرد».

و نيز در حديث 34210 مي‏گويد:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: أيها الناس غضوا ابصاركم، حتي

 

[ صفحه 260]

 

تجوز فاطمة الي الجنة». [2] .

«زماني كه روز قيامت شود منادي از عرش ندا مي‏كند:اي مردم چشم‏هاي خود را ببنديد كه فاطمه به طرف بهشت مي‏گذرد».

و مثل همين حديث را نيز در حديث شماره‏ي 34211 آورده است.

باز در حديث 34219 مي‏گويد:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من وراء الحجب: يا اهل الجمع غضوا ابصاركم، عن فاطمة بنت محمد حتي تمر». [3] .

«زماني كه قيامت برپا مي‏شود منادي از پشت پرده‏ها ندا مي‏كند:=اي اهل جمع چشم‏هاي خود را از فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ببنديد تا اينكه وي از محشر عبور كند».

و در حديث 34229 مي‏گويد:

«اذا كان يوم القيامة نادي مناد: يا معشر الخلائق! طاطئوا رؤوسكم حتي تجوز فاطمة بنت محمد». [4] .

«زماني كه عالم قيامت برپا مي‏شود منادي ندا مي‏كند:=اي معشر خلايق سرها را پايين بياوريد تا اينكه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) از صحراي محشر عبور كند».

 

[ صفحه 261]

 

و نيز در حديث 34237 آمده است: «ان الله عز و جل ليغضب لغضب فاطمة و يرضي لرضاها».

«همانا خداوند عز و جل به غضب فاطمه غضبناك و به رضايت فاطمه راضي خشنود مي‏شود».

در حديث 34238 نيز ذكر شده است: «يا فاطمة! ان الله ليغضب لغضبك و يرضي لرضاك».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به فاطمه فرمود:=اي فاطمه! همانا خداوند به غضب تو غضبناك و به رضايت تو راضي و خشنود مي‏شود». [5] .

و محب‏الدين طبري مي‏گويد:

«عن أبي أيوب الانصاري قال قال رسول‏الله صلي الله عليه و سلم «اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل الجمع نكسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم، حتي تمر فاطمة بنت محمد علي الصراط، فتمر و معها سبعون الف جارية من الحور العين كالبرق اللامع».

«ابوايوب انصاري نقل كرده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: زماني كه روز قيامت مي‏شود منادي از عرش خداوند ندا مي‏كند:اي اهل جمع سرهاي خود را فرو بياوريد و چشم‏ها را ببنديد كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بر صراط مي‏گذرد. پس فاطمه از صراط در حالي كه با وي هفتاد هزار كنيز از حور العين مي‏باشد، مثل برق درخشنده عبور مي‏كند.» [6] .

 

[ صفحه 262]

 

و محب‏الدين طبري همين روايت را از علي (عليه‏السلام) و عايشه هم به ترتيب از ابوسعد محمد بن علي بن عمر نقاشي و از بثران ذكر كرده است.

حاكم از علي (عليه‏السلام) نقل مي‏كند كه فرمود:

«سمعت النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) اذا كان يوم القيامة نادي مناد من وراء الحجاب: يا اهل الجمع غضوا ابصاركم، عن فاطمة بنت محمد حتي تمر». [7] .

«از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: وقتي كه قيامت برپا شود در آن روز ندا كننده‏اي از پشت حجاب و پرده ندا مي‏كند كه اي اهل محشر چشمها را از فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بربنديد تا او بگذرد».

«عن علي (عليه‏السلام) عن النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم قال: اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل القيامة اغمضوا ابصاركم، لتجوز فاطمة بنت محمد مع قميص مخضوب بدم الحسين فتحتوي علي ساق العرش فتقول: انت الجبار العدل اقض بيني و بين من قتل ولدي فيقضي الله بسنتي و رب الكعبة. ثم تقول: اللهم اشفعني فيمن بكي علي صميبته، فيشفعها الله فيهم». [8] .

«ابن اثير در اسد الغابة از علي (عليه‏السلام) نقل مي‏كند كه فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتي روز قيامت شود از عرش ندا كننده‏اي ندا در مي‏دهد: اي اهل قيامت چشم‏هاي خويش را فرو بنديد تا اينكه فاطمه دختر محمد با پيراهن خضاب شده به خون حسين بگذرد، در آن عرصه حضرت فاطمه پايه‏ي عرش را

 

[ صفحه 263]

 

گرفته و عرض مي‏كند: پروردگارا تو جبار عادلي، بين من و كسي كه فرزندان مرا كشته قضاوت فرما، (رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:) آنگاه به حق خداي كعبه كه پروردگار من به سنت من حكم خواهد فرمود، آنگاه (فاطمه (سلام‏الله‏عليها عرضه مي‏دارد: پروردگارا به من اجازه‏ي شفاعت كساني را بفرما كه در مصيبت حسينم گريه كردند و خداي تعالي اذن شفاعت آنان را به وي عنايت فرمايد.»

قال الخوارزمي: و ذكر محمد بن شاذان هذ (قال) حدثنا أبوالطيب محمد بن الحسن التيملي عن علي بن عباس عن بكار بن احمد عن نصر بن مزاحم عن زياد بن المنذر،عن زاذان، عن سلمان، قال: قال النبي صلي الله عليه و سلم: يا سليمان من احب فاطمة بنتي فهو في الجنة معي، و من ابغضها فهو في النار. يا سلمان حب فاطمة ينفع في مأة من المواطن، ايسر ذلك المواطن: الموت و القبر و الميزان و المحشر و الصراط و المحاسبة. فمن رضيت عنه ابنتي فاطمة رضيت عنه و من رضيت عنه رضي‏الله‏عنه و من غضبت عليه (غضبت عليه و من غضبت عليه) غضب الله عليه. يا سلمان ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها اميرالمؤمنين عليا، و ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها.

«خوارزمي با هفت سند از سلمان فارسي نقل كرده كه پيامبراسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا سلمان هر كسي دخترم فاطمه را دوست بدارد، وي با من در بهشت خواهد بود و كسي كه دشمن بدارد فاطمه را جايگاهش جهنم خواهد بود، اي سلمان دوستي فاطمه در صد جا نفع و فايده مي‏دهد و آسان‏ترين آنها در موقع مرگ و قبر و پاي ميزان و صحراي محشر و پل صراط و در موقع محاسبه‏ي اعمال مي‏باشد؛ پس كسي كه دخترم فاطمه از او راضي باشد من هم ازا و راضي هستم و كسي كه من از او راضي باشم خداوند از وي راضي است و نيز كسي كه فاطمه بر وي غضبناك باشد من هم بر او غضبناك هستم و كسي كه من از او غضبناك شوم خداوند هم بر وي غضبناك است،اي سلمان واي بر كسي كه به فاطمه ظلم بند و به شوهر او اميرالمؤمنين علي (عليه‏السلام) ظلم

 

[ صفحه 264]

 

بكند، واي بر كسي كه به فرزندان زهرا و شيعيان وي ظلم بكند.» [9] .

در كتاب معالم العترة النبوية آمده است:

«عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال «اذا كان يوم القيامة قيل يا اهل الجمع غضو أبصاركم حتي تمر فاطمة بنت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فتمر و عليها ريطان خضروان»

«از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است: زماني كه قيامت برپا شود، خطاب مي‏شود: اي اهل محشر چشم‏هاي خود را ببنديد تا فاطمه (سلام‏الله‏عليها) دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) از صحراي محشر عبور كند، پس فاطمه عبور مي‏كند در حالي كه به تن او دو لباس نازك و زيباي سبز مي‏باشد.» [10] .

«نزل ملك من السماء فاستأذن الله ان يسلم علي فبشرني ان فاطمة سيدة نساء اهل الجنة».

«ملكي از آسمان نازل شد و از خداوند خواست بر من سلام كند و سپس بشارت دهد مرا كه: همانا فاطمه سيده زنان اهل بهشت است.» [11] .

«متقي هندي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است:

«اما ترضين اني زوجتك اول المسلمين اسلاما، و اعلمهم علما، فانك سيدة نساء امتي كما سادت مريم قومها، اما ترضين يا فاطمة؟ ان الله اطلع علي اهل الارض فاختار منهم رجلين فجعل احدهما أباك و الاخر بعلك» قال: اخرجه الحاكم و الطبراني و الخطيب».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به فاطمه فرمود: آيا راضي هستي كه من تو را

 

[ صفحه 265]

 

به اولين كسي كه اسلام آورد و داناترين مسلمين از جهت علم و دانش تزويج كنم،همانا تو سرور زنهاي امت من هستي، همانطوري كه مريم سيده و بي‏بي قوم خود بود. آيا راضي هستي (اي فاطمه؟) همانا خداوند بر تمام اهل زمين اطلاع داده است كه از بين آنها دو مرد را انتخاب كرده و پسنديده است كه يكي از آنها را پدر تو و ديگري را شوهر تو قرار داده است» و بعد متقي گفته همين روايت را حاكم و طبراني و خطيب هم روايت كرده‏اند. [12] .

ابن عساكر در ترجمه حسن بن علي از تاريخ دمشق مي‏گويد:

«أنبأنا أبوالقاسم عبدالمنعم بن علي بن أحمد، أنبأنا أبوالحسن علي بن الخضر السلمي، أنبأنا أبوالقاسم عبدسليمان الشاذكوني سنة أربعين و اربع مأة، أنبأنا الشيخ أبوعلي الحسن بن علي الشيزري، قدم علينا دمشق. أنبأنا أبوعبدالله الحسين بن أحمد بن خالويه أنبأنا علي بن مهرويه القزويني، أنبأنا داوود بن سليمان الغازي، أنبأنا علي بن موسي الرضا أنبأنا أبي‏موسي بن جعفر، أنبأنا أبي‏جعفر بن محمد أنبأنا أبي‏محمد عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي، عن أبيه علي بن أبي‏طالب قال:

قال رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم: تحشر ابنتي فاطمة و عليها حلة قد عجنت بماء الحيوان، فينظر الخلائق اليها فيتعجبون، و تكسي ايضا الف حلة من حلل الجنة، مكتوب علي كل حلة منها بخط أخضر: أدخلوا ابنة نبي الجنة علي احسن صورة و احسن الكرامة و احسن المنظر. فتزف كما تزف العروس و تتوج بتاج العز. و يكون معها سبعون الف جارية حورية عينية في يد كل جارية منديل من استبرق و قد زين لك تلك الجواري منذ خلقهن الله».

«با چهارده سند از علي (عليه‏السلام) كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم فاطمه در روز قيامت محشور مي‏شود در حالي كه بر او حله‏اي است مخلوط شده به آب زندگاني و خلايق همه به وي نگاه مي‏كنند، و تعجب مي‏كنند و هزار حله از حله‏هاي

 

[ صفحه 266]

 

بهشت نيز پوشيده كه بر هر حله از آن حله‏ها به خط سبز نوشته شده است: دختر پيغمبر را بر نيكوترين قيافه و نيكوترين كرامت و بزرگواري داخل بهشت بكنيد، پس فاطمه به سوي بهشت برده مي‏شود، همچنان كه عروس به حجله عروسي برده مي‏شود. و بر سر او تاج عزت و شرف گذاشته مي‏شود و با او هفتاد هزار جاريه حورالعين است كه در دست هر كدام از آنها دستمالي از استبرق مي‏باشد، پيامبر مي‏فرمايد:اي فاطمه اين جاريه‏ها از زماني كه خداوند آنها را آفريده است براي تو مزين شده‏اند.» [13] .

حاكم به سند از أبي‏هريره مي‏گويد:

«قال رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم: تبعث الانبياء يوم القيامة علي الدواب ليوافوا بالمومنين من قومهم المحشر، و يبعث صالح علي ناقته و أبعث علي البراق خطوطها عند أقضي طرفها و تبعث فاطمة أمامي».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: در روز قيامت تمام انبياء و پيغمبران در حالي كه بر مركب‏ها سوار هستند برانگيخته مي‏شوند، تا اينكه مؤمنين از قوم خودشان را نجات بدهند و حضرت صالح برانگيخته مي‏شود بر شتر خود و نيز من برانگيخته مي‏شوم بر شتري كه خطوط آن تا نهايت طرف آن مي‏باشد و فاطمه برانگيخته مي‏شود در حالي كه او از من جلوتر است.» [14] .

متقي هندي مي‏گويد: پيامبر اسلام فرموده است: خداوند پيامبران را در روز قيامت در حالي كه بر چهار پا سوار هستند مبعوث مي‏كند، و صالح را بر شتر خود بر مي‏انگيزد تا اينكه مؤمنين اصحاب خود را رد محشر نجات بدهد و فاطمه و حسن و حسين را بر دو شتر بهشتي بر مي‏انگيزد و علي بن ابي‏طالب (عليه‏السلام) را بر شتر من بر مي‏انگيزد، من

 

[ صفحه 267]

 

بر براق سوار هستم و بلال را بر شتر خود بر مي‏انگيزد بعد صدا را به اذان بلند مي‏كند.» [15] .

«و عن أبي‏سعيد الخدري رضي‏الله‏عنه أنه صلي الله عليه و آله و سلم مر في السماء السابعة قال فرأيت فيها لمريم و لام موسي و لآسية امرأة فرعون لخديجة بنت خويلد قصورا من ياقوت و لفاطمة بنت محمد سبعين قصرا من مرجان أحمر مكللا باللؤلؤ أبوابها و اسرتها من عود واحد».

«ابي‏سعيد خدري (رضي‏الله‏عنه) از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است: وقتي كه مرا به آسمان بردند در آسمان هفتم براي مريم و مادر موسي و آسيه همسر فرعون خديجه دختر خويلد قصرهايي از ياقوت ديدم و براي فاطمه دختر محمد هفتاد قصر از مرجان سرخ كه درهاي آن از لؤلؤ و تخت‏هاي آن از چوب يك پارچه عود بود، ديدم.» [16] .

«اذا كان يوم القيامة ينادي مناد من بطان العرش: ايها الناس غضوا ابصاركم، ايها الناس غضوا ابصاركم حتي تجوز فاطمة الي الجنة»

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتي كه قيامت برپا شود منادي از عرش خداوند ندا مي‏كند:اي مردم! چشم‏هاي خود را فرو ببنديد تا فاطمه (سلام‏الله‏عليها) به سوي بهشت برود.» [17] .

شيخ مؤمن شبلنجي مي‏گويد:

«وروي الاصبغ بن نباته عن أبي‏ايوب الانصاري قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم اذا كان يوم القيامة جمع الله الاولين و الاخرين في صعيد ثم ينادي مناد من بطان العرش ان الجليل جل جلاله يقول نكسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم، فان هذه فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم حتي تمر الصراط».

 

[ صفحه 268]

 

«اصبغ بن نباته از ابي‏ايوب انصاري نقل مي‏كند: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: زماني كه قيامت بر پا مي‏شود، خداوند انسان‏هاي اولين و آخرين را در مكاني بلند جمع مي‏كند، پس منادي از عرش خداوند ندا مي‏كند: همانا خداي بزرگ جل و علا مي‏فرمايد: سرها را پايين بياوريد و چشم‏هاي خود را ببنديد، همانا فاطمه دختر محمد (عليهماالسلام) مي‏خواهد از پل صراط بگذرد و به طرف بهشت برود.» [18] .

همين روايت را طبراني در ذخاير العقبي آورده است، اما در اول سند ابي‏ايوب انصاري را ذكر مي‏كند و اصبغ بن نباته را ذكر نكرده است و از جهت متن هم با هم اختلاف دارند.

طبراني بسند رجال ثقه آورده است: انه صلي الله عليه و آله و سلم قال لها «ان الله غير معذبك و لا احد من ولدك».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به فاطمه فرمود: همانا خداوند تو و فرزندان تو را عذاب نمي‏كند» [19] .

شبلنجي از أبي هريره نقل مي‏كند:

«قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم اول شخص يدخل الجنة علي و فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم».

«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اولين شخصي كه داخل بهشت مي‏شود علي (عليه‏السلام) و فاطمه دختر محمد (عليهماالسلام) مي‏باشند.» [20] .

بعضي از كرامات بانوي دو جهان فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) را كه در كتب تاريخ تفاسير

 

[ صفحه 269]

 

اهل سنت و جماعت آمده است نقل مي‏كنيم: از جمله ثعلبي در قصص الانبياء خود در ذيل آيه‏ي 38 سوره آل عمران «كلما دخل عليهما زكريا المحراب وجد عندها رزقا» مي‏گويد:

«اخبرنا عبدالله بن حامد باسناده عن جابر بن عبدالله ان رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: اقام اياما لم يطعم طعاما حتي شق ذلك عليه فطاف في منازل ازواجه فلم يصب في بيت احد منهن شيئا فاتي فاطمة سلام‏الله‏عليها فقال: يا بنية هل عندك شي‏ء آكل فاني جايع؟ فقالت: لا والله بابي انت و امي فلما خرج رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم من عندها بعثت اليها جارة لها برغيفين و بضعد لحم فأخذته منها و وضعته في جفنة و غطت عليه و قالت: لأوثرن بها رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم علي نفسي و من عندي و كانوا جميعا محتاجين الي شعبة من طعام فبعثت حسنا و حسينا الي جدهما رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرجع اليها فقالت: بأبي انت و امي يا رسول‏الله قد أتانا الله بشي‏ء فخبأته لك قال: فهلمي به فأتي به فكشفت عن الجفنة فاذا هي مملوة خبزا و لحما فلما نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله فحمدت الله تعالي و صلت علي نبيه فقال صلي الله عليه و آله و سلم: من أين هذا يا بنية؟

قالت و هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب» فحمد الله رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم و قال الحمدلله جعلك شبيهة بسيدة نساء بني‏اسرائيل فانها كانت اذا رزقها الله رزقا حسنا فسئلت عنه قالت: (هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب) فبعث رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم الي علي عليه‏السلام فأتي فأكل الرسول صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم‏السلام و جميع ازواج النبي صلي الله عليه و آله و سلم حتي شبعوا و بقيت الجفنة كما هي، قالت فاطمة عليهاالسلام: و اوسعت منها علي جميع جيراني و جعل الله فيها بركة و خيرا طويلا و كان اصل الجفنة رغيفين و بضعة لحم و الباقي بركة من الله تعالي». [21] .

 

[ صفحه 270]

 

و ليست هذه البركة و الخير الا من جهة عظمة قدر الفاطمة عند الله تعالي و ايثارها عنده

«خبر داد عبدالله بن حامد با سند خود از جابر بن عبدالله همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چند روزي غذا تناول نفرموده بود، و اين مسئله بر حضرت سخت گذشت، به منزل همسرانش سر زد و در منزل آنان به غذايي برنخورد. به منزل فاطمه (سلام‏الله‏عليها) آمد و فرمود: دخترم آيا غذايي در منزل داري تا بخورم، من گرسنه هستم، فاطمه (سلام‏الله‏عليها) عرض كرد: نه قسم به خدا، پدر و مادرم فدايت، پس وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از نزد فاطمه (سلام‏الله‏عليها) خارج شد يك بسته براي حضرت فاطمه كه در آن دو نان و تكه‏اي گوشت بود فرستادند و حضرت فاطمه (سلام‏الله‏عليها) آن را گرفت و در ظرف چوبين گذاشت و آن را پيچيد و فرمود: بايد در اين غذا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و كساني كه در نزد من هستند و نياز به غذا دارند بر خودم مقدم بدارم.

لذا حسن و حسين (عليهماالسلام) را به سوي جدشان رسول خدا فرستاد و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) برگشت. فاطمه (سلام‏الله‏عليها) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا به تحقيق خداوند چيزي را به ما عطا فرمود و او را براي شما نگه داشتم، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: پس زود بياور، فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) آن بسته را آورد، وقتي كه فاطمه سر ظرف جوبي را برداشت ناگهان ديد پر از نان و گوشت مي‏باشد.

پس وقتي فاطمه (سلام‏الله‏عليها) متحير شد و دانست كه آن از بركت خداوند است، حمد و ثناي خداوند تعالي را بجاي آورد و درود بر پيامبر خداوند فرستاد.

بعد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم اين از كجا براي تو آمد؟ حضرت فاطمه (سلام‏الله‏عليها) عرض كرد: «از نزد خداوند است و همانا هداوند به هر كه بخواهد بدون حساب (يا بدون سؤال) روزي مي‏دهد.»

و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حمد و ثناي خداوند را بجاي آورد و فرمود:

 

[ صفحه 271]

 

حمد و سپاس خداي را كه تو را مثل سيده زنان بني‏اسرائيل قرار داده است، همانا مريم سيده زنان بني‏اسرائيل بود، زماني كه خداوند او را روزي مي‏داد روزي نيكويي، از او سؤال مي‏شد كه اينها از كجاست؟ در جواب مي‏گفت از نزد خداست و خداوند كساني را كه بخواهد بدون حساب و سؤال روزي مي‏دهد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به سوي علي (عليه‏السلام) فرستاد و علي (عليه‏السلام) آمد، رسول خدا و علي و فاطمه حسن و حسين (عليهم‏السلام) و تمام همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از آن خوردند و همه سير شدند و ظرف غذا همان طور كه بود پر باقي ماند.

فاطمه (سلام‏الله‏عليها) فرمود: از آن غذا به همه‏ي همسايگان دادم و خداوند بر آن بركت خير طولاني قرار داده است، در حالي كه اول در ظرف فقط دو نان و يك تكه گوشت بود ولي باقي بركت از جانب خداوند تبارك و تعالي بود».

آري! فاطمه (سلام‏الله‏عليها) اين گونه در نزد خداوند ارزش دارد و بالاترين ايثار فداكاري را در حالي كه خود و غنچه‏هاي باغ نبوت و رسالت و امامت گرسنه هستند انجام مي‏دهد و ديگران و پدر خويش را بر خود مقدم مي‏دارد.

اين حديث را كه بيانگر منزلت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) مي‏باشد ديگر مفسرين اهل سنت هم آورده‏اند، از جمله بيضاوي در تفسير انوار التنزيل، جلد اول، صفحه‏ي 158، مطبعه مروي، سال 1388 ه 1965 ميلادي.

و الشيخ اسماعيل برسوي در تفسير روح البيان، جلد دوم، صفحه‏ي 29، چاپ بيروت، دار احياء التراث العربي.

و جلال‏الدين السيوطي در تفسير الدر المنثور، جلد دوم، صفحه‏ي 22، چاپ مكتبة آية الله العظمي مرعشي نجفي (قدس سره).

و رشيدالدين ميبدي در تفسير كشف الاسرار، عبدالله الانصاري، جلد دوم، صفحه‏ي 102، تحت عنوان النوبة الثانية.

و زمخشري در تفسير الكشاف، جلد اول، صفحه‏ي 358، نشر أدب الحوزة.

بعضي از اين مفسرين و محدثين اين روايت را مختصر ذكر كرده‏اند، ولي بعضي تمام آنچه را كه ثعلبي در قصص الانبياء خود گفته است بيان كرده‏اند.

 

[ صفحه 272]

 

متأسفانه برخي از تفسيرهاي اهل سنت مانند في ظلال القرآن و جامع الاحكام و الجواهر طنطاوي و تفسير فخر رازي اين روايت را كه اكثر مفسرين و محدثين قديمي بيان كرده‏اند، يادآور نشده‏اند.

صاحب ذخاير العقبي كه خودش از محدثين قديم اهل سنت است و در سال 615 الي 694 مي‏زيسته، در رابطه با فضيلت و مقام والاي حضرت فاطمه (سلام‏الله‏عليها) در نزد خداوند حديثي يادآور شده است:

(ذكر ما ظهر لها من الكرامة علي الله عز و جل و أنها أعز الناس عليه (صلي الله عليه و سلم و مغفرة الله لها و اجرائها في مجري مريم بنت عمران)

«عن أبي‏سعيد قال قال علي عليه السلام ذات يوم فقال يا فاطمة هل عندك من شيي‏ء تغذينيه؟ قالت لا و الذي أكرم ابي بالنبوة ما أصبح عندي شيي‏ء اغذيكه و لا أكلنا بعدك شيئا و لا كان لنا شي‏ء بعدك منذ يومين الا شي‏ء اوثرك به علي بطني و علي ابني هذين. قال يا فاطمة ألا أعلمتني حتي أبغيكم شيئا قالت اءني استحيي من الله أن اكلفك ما لا تقدر عليه فخرج من عندها واثقا بالله حسن الظن به فاستقرض دينارا فبينا الدينار في يده اراد ان يبتاع لهم ما يصلح لهم اءذ عرض له المقداد في يوم شديد الحر قد لوحته الشمس من فوقه و اذته من تحته فلما رأه أنكره:

فقال يا مقداد ما أزعجك من رحلك هذه الساعة قال يا اباالحسن خل سبيلي و لا تسألني عما روائي و قال يابن أخي انه لا يحل لك أن تكتمني حالك قال اما اءذا أبيت فوالذي أكرم محمدا بالنبوة ما أزعجني من رحلي الا الجهد و لقد تركت أهلي يبكون جوعا فلما سمعت بكاء العيال لم تحملني الارض فخرجت مغموما راكبا رأسي فهذه حالتي و قصتي فهملت عينا علي بالبكاء حتي بلت دموعه لحيته ثم قال احلف بالذي حلفت به ما أزعجني غير الذي ازعجك و لقد اقترضت دينارا فهاك و أوثيرك به علي نفسي فدفع له الدينار و رجع حتي دخل علي النبي صلي الله عليه و سلم فصلي الظهر و العصر و المغرب فلما قضي النبي صلي الله عليه و سلم صلاة المغرب مر بعلي في الصف الاول فغمزه برجله فسار خلف

 

[ صفحه 273]

 

النبي صلي الله عليه و سلم حتي لحقه عند الباب المسجد ثم قال يا اباالحسن هل عندك شي‏ء تعشيا به فاطرق علي لا يحر جواباحياء من النبي صلي الله عليه و سلم قد عرف احال الذي خرج عليها.

فقال له النبي صلي الله عليه و سلم اما أن تقول لا فنصرف عنك أو نعم فنجي‏ء معك فقاله حبا و تكريما اذهب بنا و كان الله سبحانه و تعالي قد اوحي الي نبه صلي الله عليه و سلم ان تعش عندهم فأخذ النبي صلي الله عليه و سلم بيده فانطلقا حتي دخلا علي فاطمة عليها السلام في مصلاها و خلفها جفتة تفوز دخانا فلما سمعت كلام النبي صلي الله عليه و سلم خرجت من المصلي فسلمت عليه و كانت اعز الناس عليه فرد عليها السلام و مسح بيده علي رأسها و قال كيف أمسيت، عشينا غفر الله لك و قد فعل فأخذت الجفنة فوضعتها بين يديه فلما نظر علي ذلك و شم ريحه رمي فاطمة ببصره رميا شحيحا فقالت ما اشح نظرك و أشده سبحان‏الله هل اذنبت فيما بيني و بينك ما أستوجب به السخطة قال أذنب أعظم من ذنب أصبته اليوم اليس عهدي بك اليوم و انت تحلفين بالله مجتهدة ما طعمت طعاما يومين فنظرت ألي السماء فقالت الهي يعلم ما في سمائه و يعلم ما في أرضه أني لم اقل الا حقا قال فاني لك هذا الذي لم أر مثله و لم أشم مثل رائحته و لم آكل أطيب منه فوضع النبي صلي الله عليه و سلم كفه المبارك بين كتفي علي ثم هزها و قال يا علي هذا ثواب الدينار و هذا جزاء الدينار هذا من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب ثم استعبر النبي صلي الله عليه و سلم باكيا و قال الحمدلله كما لم يخرجكما من الدنيا حتي يجريك في المجري الذي أجري فيه زكريا و يجريك يا فاطمة في المجري الذي أجري فيه مريم كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال: يا مريم أني لك هذا. [22] .

 

[ صفحه 274]

 

«روزي هنگام صبح علي (عليه‏السلام) از شدت گرسنگي از فاطمه زهرا (سلام الله عليها) سؤال كرد: فاطمه آيا غذا داري تا رفع گرسنگي نمايم، او پاسخ داد: نه قسم به خدايي كه پدرم را به منصب نبوت گرامي داشت براي صبحانه چيزي نداريم، و خود من دو روز است چيزي نخوردم و آنچه بود به شما و دو فرزندم داده و خود از غذا استفاده نكرده‏ام، و اگر چيزي مي‏بود به شما مي‏دادم و شما را از خودم و دو فرزندم مقدم مي‏داشتم.

علي (عليه‏السلام) فرمود: اي فاطمه چرا مرا با خبر نكردي تا اينكه غذايي براي شما تهيه كنم؟ فاطمه (سلام‏الله‏عليها) عرض كرد: از خداوند حيا كردم كه شما را وادار كنم به چيزي كه توانايي تهيه‏ي آن را نداشته باشيد.

بعد علي (عليه‏السلام) با اطمينان و حسن ظن به خدا از نزد فاطمه (سلام‏الله‏عليها) خارج شد و ديناري را قرض فرمود، دينار دست علي (عليه‏السلام) بود و خواست كه چيزي براي اهل بيت بخرد كه ناگاه به مقداد برخورد در روزي كه گرماي شديد و سخت داشت، خورشيد به شدت هر چه تمامتر مي‏تابيد و زمين داغ او را اذيت مي‏كرد، وقتي كه علي (عليه‏السلام) مقداد را ديد وضع را غير عادي يافت. پس علي (عليه‏السلام) سؤال فرمود: اي مقداد چه امري باعث شده و تو را عاجز ساخته كه از منزل در اين وقت بيرون آيي؟ مقداد عرض كرد: يا اباالحسن مرا رها كن و راه خود را پيش گير و از من درباره‏ي وضعم چيزي سؤال نكن.

علي (عليه‏السلام) فرمود: اي پسر برادرم براي تو حلال و درست نيست حال و وضع خود را از من پنهان بكني!

مقداد عرض كرد: يا اباالحسن! حال كه خواهش مرا نپذيرفتي مي‏گويم، قسم به آن خدايي كه محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نبوت گرامي داشت هيچ چيزي مرا از منزل بيرون نياورد و عاجز نساخت مگر سختي زندگي، وقتي كه خانه را ترك كردم همسر فرزندانم گرسنه بودند و وقتي صداي گريه‏ي اهل خانه‏ام را شنيدم تحمل بر زمين نشستن را نداشتم و در حالي كه سرم را پايين انداخته بودم و غمگين بودم از منزل خارج شدم و اين است حال و سرگذشت من.

علي (عليه‏السلام) وقتي كه حال مقداد را شنيد دو چشم مباركش پر از اشك شد و بر

 

[ صفحه 275]

 

محاسن شريفش جاري شد. پس فرمود: قسم مي‏خورم به آن كس كه تو قسم خوردي، از منزل بيرون نكرد مرا مگر همان چيزي كه تو را از منزل بيرون آورد.

و به تحقيق ديناري را قرض كردم، اين است، بگير و تو را بر خودم مقدم مي‏دارم به تو مي‏دهم. و دينار را به مقداد داد و برگشت. تا اينكه بر نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داخل شد و نماز ظهر و عصر را خواندند و نماز مغرب را هم با پيامبر خواند و وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز مغرب را تمام فرمود، از كناب علي (عليه‏السلام) گذشت در حالي كه او در صف اول بود و با پاي مباركش به علي (عليه‏السلام) اشاره فرمود، علي برخاست دنبال پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) حركت كرد تا اينكه به در مسجد رسيدند، پيامبر فرمود: يا اباالحسن آيا در منزل چيزي هست تا شام را با شما باشم.

علي (عليه‏السلام) به جهت حياي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جواب نداد و مقداري مكث كرد و متحير ماند چه پاسخ دهد (زيرا خجالت مي‏كشيد ماجراي گرسنگي خود خانواده‏ي خود را به پيامبر عرضه بدارد) در حالي كه رسول خدا همه‏ي جريان و حالتي را كه علي (عليه‏السلام) به خاطر آن از منزل خارج شده بود، توسط وحي مي‏دانست.

وقتي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با سكوت وي مواجه شد فرمود: علي چرا چيزي نمي‏گويي؟ يا بگو در منزل چيزي ندارم تا برگردم و يا اينكه بگو بلي تا همراهت بيايم، علي به جهت احترام و تكريم عرض كرد: يا رسول خدا با من بياييد، گويا خداي سبحان و تعالي به پيامبر خود وحي فرمود كه شام را نزد علي و فاطمه (سلام‏الله‏عليهما) باشد.

پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي (عليه‏السلام) را گرفت و با هم رفتند تا اينكه وارد خانه‏ي فاطمه (عليهاالسلام) شدند در حالي كه (بي‏بي دو جهان) در مصلاي خود مشغول راز و نياز با معبود بود و پشت سر وي ديگي كه از آن بخار برمي‏خاست بود و وقتي فاطمه صداي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را شنيد از مصلاي خود خارج شد و بر پيامبر سلام كرد؛ فاطمه عزيزترين مردم نزد پيامبر بود، پيامبر اسلام سلام فاطمه را جواب فرمود و دست مبارك را بر سر فاطمه (عليهاالسلام) كشيد. و فرمود: چگونه شام كردي و روز را به شب رساندي؟ براي ما شام بياور خداي ببخشد براي تو (و به تحقيق بخشيده رحمت كرده است) فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) ديگ را برداشت

 

[ صفحه 276]

 

جلوي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گذاشت.

وقتي علي (عليه‏السلام) آن را نگاه كرد و بوي خوش آن را استشمام فرمود، نگاهي به فاطمه (سلام‏الله‏عليها) كرد، يك نگاه طولاني و سؤال‏انگيز، فاطمه عرض كرد: چه شده است اين قدر نگاه طولاني و تند مي‏كني؟ منزه است خدا آن چه كه بين من و شما است، آيا گناهي مرتكب شدم تا موجب غضب بشوم (به اصطلاح امروز خداي ناكرده خطايي انجام دادم تا مستحق عقوبت باشم)؟ علي (عليه‏السلام)فرمود: چه گناهي بزرگتر از گناهي كه امروز انجام دادي؟ آيا عهد و پيمان من و تو چه بود؟ در حالي كه تو به ذات پروردگار قسم خوردي، با رنج و زحمت گفتي دو روز است كه غذا نخورده‏ام.

پس فاطمه (سلام‏الله‏عليها) نگاه به آسمان كرد و فرمود: خداي من آن چه كه در آسمان اوست مي‏داند و آن چه كه در زمين اوست نيز مي‏داند كه من جز حرف حق چيزي نگفتم، بعد علي (عليه‏السلام) فرمود: اين غذا كه مثل آن را نديدم و مثل بوي آن را هنوز استشمام نكردم و غذاي طيب و با صفاتر از آن را نخوردم از كجاست؟ پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كف دست مبارك خويش را بين دو كتف علي (عليه‏السلام) نهاد فشرد و فرمود: يا علي! اين پاداش و ثواب دينار است، و اين از نزد خداست. همانا خداوند به هر كه بخواهد بدون سؤال و بدون حساب روزي مي‏دهد.

پس نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه گريه مي‏كرد و اشك‏هاي مباركش جاري شده بود گفت: سپاس خداي را كه شما را از اين سراي فاني بدون مزد و پاداش نبرده قرار داد مقام تو را اي علي در مكاني كه زكريا را در آن مقام قرار داد. و قرار داد مقام تو را اي فاطمه (سلام‏الله‏عليها) در مقام و منزلتي كه مريم مادر عيسي (عليه‏السلام) را در آن مقام قرار داده است و هر زماني كه زكريا بر مريم در محراب وارد مي‏شد در نزد وي غذايي را آماده مي‏ديد و سؤال مي‏كرد: يا مريم اين غذا از كجا براي تو آمده است؟ مريم در جواب مي‏گفت: «ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.» [23] .

همين حديث را گنجي شافعي در كفاية الطالب (ص 367، باب 95) آورده است بعد

 

[ صفحه 277]

 

شافعي مي‏گويد: چرا فاطمه از بين دختران رسول خدا به اين مقام رسيد؟ و در جواب مي‏گويد:

1- مادر حسن و حسين است.

2- ذريه رسول خدا از اوست.

3- به او بشارت بهشت و سرور زنان عالم وعده داده شد.

4- به وي كنيه‏ي «مادر پدر» لقب داده شد، يعني مادر پيامبر، يعني خلاصه‏ي دين پيامبر و نتيجه‏ي 23 سال زحمت پيامبر، مراد از مادر پدر يعني دين پيامبر.

5- فاطمه بعد از پيامبر زنده بود و براي فوت پدر صبر كرد و اجرش زياد است و اين فضايل براي ساير دختران پيامبر نبود و فقط براي فاطمه‏ي زهرا بود و لذا اين عظمت را در نزد خدا پيدا كرد. [24] .

از فضيلت‏هاي حضرت فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) در نزد پروردگارش و نتايجي كه از اين حديث مبارك به دست مي‏آيد بدين قرار است:

1- نمونه‏اي از ايثار و فداكاري و گذشت را مي‏آموزد بانويي كه حاضر است خود گرسنه بماند و سختي را متحمل مي‏شود ولي بر شوهر عزيزش و ميوه‏هاي قلبش نمي‏پسند و خود غذا نمي‏خورد ولي به آنان غذا مي‏خوراند.

2- درس استقامت و پايداري در رابطه با حفظ كانون خانواده و تحمل مشكلات در فراز و نشيب‏ها مقاومت كردن.

3- الگو و سرمشق بودن در حفظ حيثيت شوهر و همراه و همدرد بودن با وي در زندگي مشترك و گرم بودن كانون زيباي خانواده.

4- درس عبرت و پند به خانواده‏هايي كه تحمل مشكلات زندگي را ندارند و در اندك مشكل و كمبود بي‏نظمي و بي‏انظباتي در كانون خانه و منزل به وجود مي‏آورند كه آثار و تبعات سوء آن دامن گير همه‏ي اعضاي خانواده مي‏شود.

و چرا زهرا (سلام‏الله‏عليها) اين گونه نباشد؟ زهرايي كه سفارش‏هاي پيامبر

 

[ صفحه 278]

 

اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوش‏هاي مبارك او طنين‏انداز است: زهرا جان مبادا از علي (عليه‏السلام) چيزي بخواهي كه توانايي و قدرت بر انجام آن را نداشته باشد.

فاطمه‏اي كه شعبه‏اي از پيامبر اسلام است، فاطمه‏اي كه مادر پيامبر است، فاطمه‏اي كه پاره‏ي تن پيامبر است، فاطمه‏اي كه خلاصه‏ي دين و آيين پيامبر است، فاطمه‏اي كه خانه او محل رفت و آمد ملائكه‏ي خداست، فاطمه‏اي كه حديث كننده‏ي دين پاك محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‏باشد. فاطمه‏اي كه در دامن پاك و مطهر و در خانه محقر كوچك و نوراني خود امامان، اين احياكنندگان دين مقدس اسلام را پرورانده است، بايد نمونه‏ي ايثار باشد،اي كاش زن‏هاي مسلمان، زندگاني پاره‏ي تن پيامبر را سرمشق امور زندگي مشترك خويش قرار بدهند.

اين بود نمونه‏هايي از روايات اهل سنت و جماعت در رابطه با مقام و منزلت بانوي دو جهان در نزد پروردگار. البته مقام بي‏بي دو جهان در نزد خداوند به اين چند روايت خلاصه نمي‏شود. وي در نزد خداوند از مقام بس بالايي برخوردار مي‏باشد همان‏گونه كه علاوه‏ي بر روايات شيعه در روايات اهل سنت از قول نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از طرف پروردگار آمده است: اگر علي خلق نمي‏شد، همسر شايسته‏اي براي فاطمه در اين دنيا نبود.

تا آن جا كه مي‏فرمايد كه خداوند نور فاطمه را پيش از آن كه زمين و آسمان را خلق كند آفريده است و اصلا آفرينش و خلقت، حتي خلقت پيامبر و علي (عليهماالسلام) به واسطه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) است. لو لا فاطمة لما خلقتكما.

[ صفحه 281]

[1] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه (سلام‏الله‏عليها) و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء القسم الاول، تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، ص 9 به بعد و كنز العمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة، ج 5، ص 523 و تاريخ بغداد، ج 8، ص 141 و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.

[2] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.

[3] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.

[4] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.

[5] كنز العمال، ج 12، از ص 105 الي 112.

[6] ذخاير العقبي، ص 48 و الصواعق المحرقة، ص 289، فصل احاديث الواردة في الاهل و كنز العمال، ج 12، ص 105 و اعلام النساء، ج 4، فاطمة بنت محمد و تذكرة الخواص، فضائل الزهرا و الاصابة، ج 8، حرف الفا و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212، اسد الغابة، ج 5، ص 524 و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 الي 70 و مستدرك الحاكم، ج 3، كتاب معرفة الصحابة، مناقب الفاطمة و نور الابصار، فضائل الزهرا، ص 52 و دلائل النبوة و صواعق المحرقة، ص 289 و مقتل الحسين و اخبار الدول و فصول المهمة و نزهة المجالس به نقل از ابوايوب انصاري و ابن عمر و ابي‏سعيد روايت كردند.

[7] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 153 و نور الابصار، ص 53.

[8] اسد الغابة، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18 و كنز العمال، ج 13، ص 93 و مجمع الزوائد، ج 4، ص 212 و فصول المهمة، ص 127 و لسان الميزان، ج 3، ص 237 و خصائص، ج 2، ص 265 و جامع الصغير و التعقيبات و نظم درر سمطين و شرح نهج البلاغه ابن ابي‏الحديد و تنزيه شريعت و فتح الكبير و جواهر البحار، مناقب و ينابيع المودة و اتحاف بحب الاشراف و نور الابصار از ابوهريره ذكر كردند.

[9] فرائد السمطين، ج 2، ص 47، حديث 391 و اسد الغابة، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18.

[10] نور الابصار، ص 51 الي 54.

[11] كنز العمال، ج 12، ص 105 الي ص 112 و الصواعق، ص 289 و اعلام النساء، ج 4، فاطمه بنت محمد و تذكرة الخواص، فضائل الزهرا و مجمع الزوائد، ج 9، ص 214 و ينابيع المودة، باب 155 و تاريخ بغداد، ج 8، فضائل الزهرا.

[12] كنز العمال، ج 6، ص 153.

[13] تاريخ دمشق، ج 12، ص 86 و تهذيب ابن عساكر، ج 4، ص 236 و مناقب ابن مغازلي، حديث 406 و 407، ص 375 به سند از ابن عباس و سعد و مستدرك حاكم، ج 3، ص 156 به سند از سعد و مقتل الحسين، ج 1، ص 64، فصل 5 و ذخاير العقبي، ص 48.

[14]  مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 152.

[15] كنز العمال، ج 6، ص 193 و ذخاير العقبي و تاريخ دمشق اين حديث را بيان كرده‏اند.

[16] نور الابصار الشبلنجي، ص 52.

[17] كنز العمال از ابوبكر في الغلانيات از ابي‏هريرة و فيض القدير، ج 1، ص 429 و ذخاير العقبي، ص 48.

[18] نور الابصار الشبلنجي، ص 52 و اسد الغاية، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18.

[19] نور الابصار، ص 52 و كنز العمال،ج 12، ص 110، حديث 34236.

[20] نور الابصار، ص 52 و كنز العمال، ج 12، ص 110 حديث 34234 فرقي كه اين روايت با روايت نورالابصار دارد اينكه متقي هندي فقط اسم حضرت فاطمه را آورده است و در آخر روايت است: «و مثلها في هذه الامه مثل مريم في بني‏اسرائيل» و ميزان الاعتدال، ص 131.

[21] قصص الانبياء ثعلبي، ص و فرائد السمطين جويني، ج 2، حديث 382، ص 51 و 52 و مقتل الحسين، حديث 22، از فصل 5، ج 1، ص 58.

[22]  ذخاير العقبي، ص 45 و 46 و الاربعين الطوال و حضرمي با سند از ابي‏سعيد خدري در كتاب وسيلة المآل، الباب الثالث، ص 170 و ابن شهرآشوب با سندي از ابي‏سعيد خدري در كتاب مناقب، ج 3، ص 333 و ابن شاهين مروزي و شيرويه از خدري و ابي‏هريره ذكر كردند. و كفاية الطالب گنجي شافعي، ص 367 و 368.

[23] سوره‏ي آل عمران، آيه‏ي 38.

[24] كفاية الطالب، ص 369.

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74424