منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند
منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند متقی هندی در کنز العمال (حدیث 34209) میگوید: «اذا کان یوم القیامة نادی مناد من بطان العرش: یا اهل الجمع نکسوا رؤوسکم من غضوا ابصارکم، حتی تمر فاطمة بنت محمد علی الصراط، فتمر مع سبعین الف جاریة من الحور العین
منزلت فاطمه زهرا در نزد خداوند <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
متقي هندي در كنز العمال (حديث 34209) ميگويد:
«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل الجمع نكسوا رؤوسكم من غضوا ابصاركم، حتي تمر فاطمة بنت محمد علي الصراط، فتمر مع سبعين الف جارية من الحور العين كمر البرق.» [1] .
«وقتي قيامت برپا ميشود، از عرش منادي ندا ميكند:اي اهل قيامت همه سرها را پايين بياوريد و چشمها را فرو ببنديد كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بر صراط ميگذرد، پس فاطمه با هفتاد هزار جاريه از حورالعين مثل برق ميگذرد».
و نيز در حديث 34210 ميگويد:
«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: أيها الناس غضوا ابصاركم، حتي
[ صفحه 260]
تجوز فاطمة الي الجنة». [2] .
«زماني كه روز قيامت شود منادي از عرش ندا ميكند:اي مردم چشمهاي خود را ببنديد كه فاطمه به طرف بهشت ميگذرد».
و مثل همين حديث را نيز در حديث شمارهي 34211 آورده است.
باز در حديث 34219 ميگويد:
«اذا كان يوم القيامة نادي مناد من وراء الحجب: يا اهل الجمع غضوا ابصاركم، عن فاطمة بنت محمد حتي تمر». [3] .
«زماني كه قيامت برپا ميشود منادي از پشت پردهها ندا ميكند:=اي اهل جمع چشمهاي خود را از فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ببنديد تا اينكه وي از محشر عبور كند».
و در حديث 34229 ميگويد:
«اذا كان يوم القيامة نادي مناد: يا معشر الخلائق! طاطئوا رؤوسكم حتي تجوز فاطمة بنت محمد». [4] .
«زماني كه عالم قيامت برپا ميشود منادي ندا ميكند:=اي معشر خلايق سرها را پايين بياوريد تا اينكه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) از صحراي محشر عبور كند».
[ صفحه 261]
و نيز در حديث 34237 آمده است: «ان الله عز و جل ليغضب لغضب فاطمة و يرضي لرضاها».
«همانا خداوند عز و جل به غضب فاطمه غضبناك و به رضايت فاطمه راضي خشنود ميشود».
در حديث 34238 نيز ذكر شده است: «يا فاطمة! ان الله ليغضب لغضبك و يرضي لرضاك».
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به فاطمه فرمود:=اي فاطمه! همانا خداوند به غضب تو غضبناك و به رضايت تو راضي و خشنود ميشود». [5] .
و محبالدين طبري ميگويد:
«عن أبي أيوب الانصاري قال قال رسولالله صلي الله عليه و سلم «اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل الجمع نكسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم، حتي تمر فاطمة بنت محمد علي الصراط، فتمر و معها سبعون الف جارية من الحور العين كالبرق اللامع».
«ابوايوب انصاري نقل كرده است كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: زماني كه روز قيامت ميشود منادي از عرش خداوند ندا ميكند:اي اهل جمع سرهاي خود را فرو بياوريد و چشمها را ببنديد كه فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بر صراط ميگذرد. پس فاطمه از صراط در حالي كه با وي هفتاد هزار كنيز از حور العين ميباشد، مثل برق درخشنده عبور ميكند.» [6] .
[ صفحه 262]
و محبالدين طبري همين روايت را از علي (عليهالسلام) و عايشه هم به ترتيب از ابوسعد محمد بن علي بن عمر نقاشي و از بثران ذكر كرده است.
حاكم از علي (عليهالسلام) نقل ميكند كه فرمود:
«سمعت النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) اذا كان يوم القيامة نادي مناد من وراء الحجاب: يا اهل الجمع غضوا ابصاركم، عن فاطمة بنت محمد حتي تمر». [7] .
«از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه فرمود: وقتي كه قيامت برپا شود در آن روز ندا كنندهاي از پشت حجاب و پرده ندا ميكند كه اي اهل محشر چشمها را از فاطمه دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بربنديد تا او بگذرد».
«عن علي (عليهالسلام) عن النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم قال: اذا كان يوم القيامة نادي مناد من بطان العرش: يا اهل القيامة اغمضوا ابصاركم، لتجوز فاطمة بنت محمد مع قميص مخضوب بدم الحسين فتحتوي علي ساق العرش فتقول: انت الجبار العدل اقض بيني و بين من قتل ولدي فيقضي الله بسنتي و رب الكعبة. ثم تقول: اللهم اشفعني فيمن بكي علي صميبته، فيشفعها الله فيهم». [8] .
«ابن اثير در اسد الغابة از علي (عليهالسلام) نقل ميكند كه فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتي روز قيامت شود از عرش ندا كنندهاي ندا در ميدهد: اي اهل قيامت چشمهاي خويش را فرو بنديد تا اينكه فاطمه دختر محمد با پيراهن خضاب شده به خون حسين بگذرد، در آن عرصه حضرت فاطمه پايهي عرش را
[ صفحه 263]
گرفته و عرض ميكند: پروردگارا تو جبار عادلي، بين من و كسي كه فرزندان مرا كشته قضاوت فرما، (رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:) آنگاه به حق خداي كعبه كه پروردگار من به سنت من حكم خواهد فرمود، آنگاه (فاطمه (سلاماللهعليها عرضه ميدارد: پروردگارا به من اجازهي شفاعت كساني را بفرما كه در مصيبت حسينم گريه كردند و خداي تعالي اذن شفاعت آنان را به وي عنايت فرمايد.»
قال الخوارزمي: و ذكر محمد بن شاذان هذ (قال) حدثنا أبوالطيب محمد بن الحسن التيملي عن علي بن عباس عن بكار بن احمد عن نصر بن مزاحم عن زياد بن المنذر،عن زاذان، عن سلمان، قال: قال النبي صلي الله عليه و سلم: يا سليمان من احب فاطمة بنتي فهو في الجنة معي، و من ابغضها فهو في النار. يا سلمان حب فاطمة ينفع في مأة من المواطن، ايسر ذلك المواطن: الموت و القبر و الميزان و المحشر و الصراط و المحاسبة. فمن رضيت عنه ابنتي فاطمة رضيت عنه و من رضيت عنه رضياللهعنه و من غضبت عليه (غضبت عليه و من غضبت عليه) غضب الله عليه. يا سلمان ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها اميرالمؤمنين عليا، و ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها.
«خوارزمي با هفت سند از سلمان فارسي نقل كرده كه پيامبراسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: يا سلمان هر كسي دخترم فاطمه را دوست بدارد، وي با من در بهشت خواهد بود و كسي كه دشمن بدارد فاطمه را جايگاهش جهنم خواهد بود، اي سلمان دوستي فاطمه در صد جا نفع و فايده ميدهد و آسانترين آنها در موقع مرگ و قبر و پاي ميزان و صحراي محشر و پل صراط و در موقع محاسبهي اعمال ميباشد؛ پس كسي كه دخترم فاطمه از او راضي باشد من هم ازا و راضي هستم و كسي كه من از او راضي باشم خداوند از وي راضي است و نيز كسي كه فاطمه بر وي غضبناك باشد من هم بر او غضبناك هستم و كسي كه من از او غضبناك شوم خداوند هم بر وي غضبناك است،اي سلمان واي بر كسي كه به فاطمه ظلم بند و به شوهر او اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) ظلم
[ صفحه 264]
بكند، واي بر كسي كه به فرزندان زهرا و شيعيان وي ظلم بكند.» [9] .
در كتاب معالم العترة النبوية آمده است:
«عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال «اذا كان يوم القيامة قيل يا اهل الجمع غضو أبصاركم حتي تمر فاطمة بنت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) فتمر و عليها ريطان خضروان»
«از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است: زماني كه قيامت برپا شود، خطاب ميشود: اي اهل محشر چشمهاي خود را ببنديد تا فاطمه (سلاماللهعليها) دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) از صحراي محشر عبور كند، پس فاطمه عبور ميكند در حالي كه به تن او دو لباس نازك و زيباي سبز ميباشد.» [10] .
«نزل ملك من السماء فاستأذن الله ان يسلم علي فبشرني ان فاطمة سيدة نساء اهل الجنة».
«ملكي از آسمان نازل شد و از خداوند خواست بر من سلام كند و سپس بشارت دهد مرا كه: همانا فاطمه سيده زنان اهل بهشت است.» [11] .
«متقي هندي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است:
«اما ترضين اني زوجتك اول المسلمين اسلاما، و اعلمهم علما، فانك سيدة نساء امتي كما سادت مريم قومها، اما ترضين يا فاطمة؟ ان الله اطلع علي اهل الارض فاختار منهم رجلين فجعل احدهما أباك و الاخر بعلك» قال: اخرجه الحاكم و الطبراني و الخطيب».
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به فاطمه فرمود: آيا راضي هستي كه من تو را
[ صفحه 265]
به اولين كسي كه اسلام آورد و داناترين مسلمين از جهت علم و دانش تزويج كنم،همانا تو سرور زنهاي امت من هستي، همانطوري كه مريم سيده و بيبي قوم خود بود. آيا راضي هستي (اي فاطمه؟) همانا خداوند بر تمام اهل زمين اطلاع داده است كه از بين آنها دو مرد را انتخاب كرده و پسنديده است كه يكي از آنها را پدر تو و ديگري را شوهر تو قرار داده است» و بعد متقي گفته همين روايت را حاكم و طبراني و خطيب هم روايت كردهاند. [12] .
ابن عساكر در ترجمه حسن بن علي از تاريخ دمشق ميگويد:
«أنبأنا أبوالقاسم عبدالمنعم بن علي بن أحمد، أنبأنا أبوالحسن علي بن الخضر السلمي، أنبأنا أبوالقاسم عبدسليمان الشاذكوني سنة أربعين و اربع مأة، أنبأنا الشيخ أبوعلي الحسن بن علي الشيزري، قدم علينا دمشق. أنبأنا أبوعبدالله الحسين بن أحمد بن خالويه أنبأنا علي بن مهرويه القزويني، أنبأنا داوود بن سليمان الغازي، أنبأنا علي بن موسي الرضا أنبأنا أبيموسي بن جعفر، أنبأنا أبيجعفر بن محمد أنبأنا أبيمحمد عن أبيه علي بن الحسين، عن أبيه الحسين بن علي، عن أبيه علي بن أبيطالب قال:
قال رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم: تحشر ابنتي فاطمة و عليها حلة قد عجنت بماء الحيوان، فينظر الخلائق اليها فيتعجبون، و تكسي ايضا الف حلة من حلل الجنة، مكتوب علي كل حلة منها بخط أخضر: أدخلوا ابنة نبي الجنة علي احسن صورة و احسن الكرامة و احسن المنظر. فتزف كما تزف العروس و تتوج بتاج العز. و يكون معها سبعون الف جارية حورية عينية في يد كل جارية منديل من استبرق و قد زين لك تلك الجواري منذ خلقهن الله».
«با چهارده سند از علي (عليهالسلام) كه پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم فاطمه در روز قيامت محشور ميشود در حالي كه بر او حلهاي است مخلوط شده به آب زندگاني و خلايق همه به وي نگاه ميكنند، و تعجب ميكنند و هزار حله از حلههاي
[ صفحه 266]
بهشت نيز پوشيده كه بر هر حله از آن حلهها به خط سبز نوشته شده است: دختر پيغمبر را بر نيكوترين قيافه و نيكوترين كرامت و بزرگواري داخل بهشت بكنيد، پس فاطمه به سوي بهشت برده ميشود، همچنان كه عروس به حجله عروسي برده ميشود. و بر سر او تاج عزت و شرف گذاشته ميشود و با او هفتاد هزار جاريه حورالعين است كه در دست هر كدام از آنها دستمالي از استبرق ميباشد، پيامبر ميفرمايد:اي فاطمه اين جاريهها از زماني كه خداوند آنها را آفريده است براي تو مزين شدهاند.» [13] .
حاكم به سند از أبيهريره ميگويد:
«قال رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم: تبعث الانبياء يوم القيامة علي الدواب ليوافوا بالمومنين من قومهم المحشر، و يبعث صالح علي ناقته و أبعث علي البراق خطوطها عند أقضي طرفها و تبعث فاطمة أمامي».
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: در روز قيامت تمام انبياء و پيغمبران در حالي كه بر مركبها سوار هستند برانگيخته ميشوند، تا اينكه مؤمنين از قوم خودشان را نجات بدهند و حضرت صالح برانگيخته ميشود بر شتر خود و نيز من برانگيخته ميشوم بر شتري كه خطوط آن تا نهايت طرف آن ميباشد و فاطمه برانگيخته ميشود در حالي كه او از من جلوتر است.» [14] .
متقي هندي ميگويد: پيامبر اسلام فرموده است: خداوند پيامبران را در روز قيامت در حالي كه بر چهار پا سوار هستند مبعوث ميكند، و صالح را بر شتر خود بر ميانگيزد تا اينكه مؤمنين اصحاب خود را رد محشر نجات بدهد و فاطمه و حسن و حسين را بر دو شتر بهشتي بر ميانگيزد و علي بن ابيطالب (عليهالسلام) را بر شتر من بر ميانگيزد، من
[ صفحه 267]
بر براق سوار هستم و بلال را بر شتر خود بر ميانگيزد بعد صدا را به اذان بلند ميكند.» [15] .
«و عن أبيسعيد الخدري رضياللهعنه أنه صلي الله عليه و آله و سلم مر في السماء السابعة قال فرأيت فيها لمريم و لام موسي و لآسية امرأة فرعون لخديجة بنت خويلد قصورا من ياقوت و لفاطمة بنت محمد سبعين قصرا من مرجان أحمر مكللا باللؤلؤ أبوابها و اسرتها من عود واحد».
«ابيسعيد خدري (رضياللهعنه) از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده است: وقتي كه مرا به آسمان بردند در آسمان هفتم براي مريم و مادر موسي و آسيه همسر فرعون خديجه دختر خويلد قصرهايي از ياقوت ديدم و براي فاطمه دختر محمد هفتاد قصر از مرجان سرخ كه درهاي آن از لؤلؤ و تختهاي آن از چوب يك پارچه عود بود، ديدم.» [16] .
«اذا كان يوم القيامة ينادي مناد من بطان العرش: ايها الناس غضوا ابصاركم، ايها الناس غضوا ابصاركم حتي تجوز فاطمة الي الجنة»
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: وقتي كه قيامت برپا شود منادي از عرش خداوند ندا ميكند:اي مردم! چشمهاي خود را فرو ببنديد تا فاطمه (سلاماللهعليها) به سوي بهشت برود.» [17] .
شيخ مؤمن شبلنجي ميگويد:
«وروي الاصبغ بن نباته عن أبيايوب الانصاري قال: قال رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم اذا كان يوم القيامة جمع الله الاولين و الاخرين في صعيد ثم ينادي مناد من بطان العرش ان الجليل جل جلاله يقول نكسوا رؤوسكم و غضوا ابصاركم، فان هذه فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم حتي تمر الصراط».
[ صفحه 268]
«اصبغ بن نباته از ابيايوب انصاري نقل ميكند: پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: زماني كه قيامت بر پا ميشود، خداوند انسانهاي اولين و آخرين را در مكاني بلند جمع ميكند، پس منادي از عرش خداوند ندا ميكند: همانا خداي بزرگ جل و علا ميفرمايد: سرها را پايين بياوريد و چشمهاي خود را ببنديد، همانا فاطمه دختر محمد (عليهماالسلام) ميخواهد از پل صراط بگذرد و به طرف بهشت برود.» [18] .
همين روايت را طبراني در ذخاير العقبي آورده است، اما در اول سند ابيايوب انصاري را ذكر ميكند و اصبغ بن نباته را ذكر نكرده است و از جهت متن هم با هم اختلاف دارند.
طبراني بسند رجال ثقه آورده است: انه صلي الله عليه و آله و سلم قال لها «ان الله غير معذبك و لا احد من ولدك».
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به فاطمه فرمود: همانا خداوند تو و فرزندان تو را عذاب نميكند» [19] .
شبلنجي از أبي هريره نقل ميكند:
«قال رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم اول شخص يدخل الجنة علي و فاطمة بنت محمد صلي الله عليه و آله و سلم».
«پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اولين شخصي كه داخل بهشت ميشود علي (عليهالسلام) و فاطمه دختر محمد (عليهماالسلام) ميباشند.» [20] .
بعضي از كرامات بانوي دو جهان فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) را كه در كتب تاريخ تفاسير
[ صفحه 269]
اهل سنت و جماعت آمده است نقل ميكنيم: از جمله ثعلبي در قصص الانبياء خود در ذيل آيهي 38 سوره آل عمران «كلما دخل عليهما زكريا المحراب وجد عندها رزقا» ميگويد:
«اخبرنا عبدالله بن حامد باسناده عن جابر بن عبدالله ان رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم: اقام اياما لم يطعم طعاما حتي شق ذلك عليه فطاف في منازل ازواجه فلم يصب في بيت احد منهن شيئا فاتي فاطمة سلاماللهعليها فقال: يا بنية هل عندك شيء آكل فاني جايع؟ فقالت: لا والله بابي انت و امي فلما خرج رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم من عندها بعثت اليها جارة لها برغيفين و بضعد لحم فأخذته منها و وضعته في جفنة و غطت عليه و قالت: لأوثرن بها رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم علي نفسي و من عندي و كانوا جميعا محتاجين الي شعبة من طعام فبعثت حسنا و حسينا الي جدهما رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرجع اليها فقالت: بأبي انت و امي يا رسولالله قد أتانا الله بشيء فخبأته لك قال: فهلمي به فأتي به فكشفت عن الجفنة فاذا هي مملوة خبزا و لحما فلما نظرت اليه بهتت و عرفت انها بركة من الله فحمدت الله تعالي و صلت علي نبيه فقال صلي الله عليه و آله و سلم: من أين هذا يا بنية؟
قالت و هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب» فحمد الله رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم و قال الحمدلله جعلك شبيهة بسيدة نساء بنياسرائيل فانها كانت اذا رزقها الله رزقا حسنا فسئلت عنه قالت: (هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب) فبعث رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم الي علي عليهالسلام فأتي فأكل الرسول صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمة و الحسن و الحسين عليهمالسلام و جميع ازواج النبي صلي الله عليه و آله و سلم حتي شبعوا و بقيت الجفنة كما هي، قالت فاطمة عليهاالسلام: و اوسعت منها علي جميع جيراني و جعل الله فيها بركة و خيرا طويلا و كان اصل الجفنة رغيفين و بضعة لحم و الباقي بركة من الله تعالي». [21] .
[ صفحه 270]
و ليست هذه البركة و الخير الا من جهة عظمة قدر الفاطمة عند الله تعالي و ايثارها عنده
«خبر داد عبدالله بن حامد با سند خود از جابر بن عبدالله همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چند روزي غذا تناول نفرموده بود، و اين مسئله بر حضرت سخت گذشت، به منزل همسرانش سر زد و در منزل آنان به غذايي برنخورد. به منزل فاطمه (سلاماللهعليها) آمد و فرمود: دخترم آيا غذايي در منزل داري تا بخورم، من گرسنه هستم، فاطمه (سلاماللهعليها) عرض كرد: نه قسم به خدا، پدر و مادرم فدايت، پس وقتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از نزد فاطمه (سلاماللهعليها) خارج شد يك بسته براي حضرت فاطمه كه در آن دو نان و تكهاي گوشت بود فرستادند و حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) آن را گرفت و در ظرف چوبين گذاشت و آن را پيچيد و فرمود: بايد در اين غذا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و كساني كه در نزد من هستند و نياز به غذا دارند بر خودم مقدم بدارم.
لذا حسن و حسين (عليهماالسلام) را به سوي جدشان رسول خدا فرستاد و پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) برگشت. فاطمه (سلاماللهعليها) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا به تحقيق خداوند چيزي را به ما عطا فرمود و او را براي شما نگه داشتم، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: پس زود بياور، فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) آن بسته را آورد، وقتي كه فاطمه سر ظرف جوبي را برداشت ناگهان ديد پر از نان و گوشت ميباشد.
پس وقتي فاطمه (سلاماللهعليها) متحير شد و دانست كه آن از بركت خداوند است، حمد و ثناي خداوند تعالي را بجاي آورد و درود بر پيامبر خداوند فرستاد.
بعد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: دخترم اين از كجا براي تو آمد؟ حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) عرض كرد: «از نزد خداوند است و همانا هداوند به هر كه بخواهد بدون حساب (يا بدون سؤال) روزي ميدهد.»
و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حمد و ثناي خداوند را بجاي آورد و فرمود:
[ صفحه 271]
حمد و سپاس خداي را كه تو را مثل سيده زنان بنياسرائيل قرار داده است، همانا مريم سيده زنان بنياسرائيل بود، زماني كه خداوند او را روزي ميداد روزي نيكويي، از او سؤال ميشد كه اينها از كجاست؟ در جواب ميگفت از نزد خداست و خداوند كساني را كه بخواهد بدون حساب و سؤال روزي ميدهد، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كسي را به سوي علي (عليهالسلام) فرستاد و علي (عليهالسلام) آمد، رسول خدا و علي و فاطمه حسن و حسين (عليهمالسلام) و تمام همسران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از آن خوردند و همه سير شدند و ظرف غذا همان طور كه بود پر باقي ماند.
فاطمه (سلاماللهعليها) فرمود: از آن غذا به همهي همسايگان دادم و خداوند بر آن بركت خير طولاني قرار داده است، در حالي كه اول در ظرف فقط دو نان و يك تكه گوشت بود ولي باقي بركت از جانب خداوند تبارك و تعالي بود».
آري! فاطمه (سلاماللهعليها) اين گونه در نزد خداوند ارزش دارد و بالاترين ايثار فداكاري را در حالي كه خود و غنچههاي باغ نبوت و رسالت و امامت گرسنه هستند انجام ميدهد و ديگران و پدر خويش را بر خود مقدم ميدارد.
اين حديث را كه بيانگر منزلت فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) ميباشد ديگر مفسرين اهل سنت هم آوردهاند، از جمله بيضاوي در تفسير انوار التنزيل، جلد اول، صفحهي 158، مطبعه مروي، سال 1388 ه 1965 ميلادي.
و الشيخ اسماعيل برسوي در تفسير روح البيان، جلد دوم، صفحهي 29، چاپ بيروت، دار احياء التراث العربي.
و جلالالدين السيوطي در تفسير الدر المنثور، جلد دوم، صفحهي 22، چاپ مكتبة آية الله العظمي مرعشي نجفي (قدس سره).
و رشيدالدين ميبدي در تفسير كشف الاسرار، عبدالله الانصاري، جلد دوم، صفحهي 102، تحت عنوان النوبة الثانية.
و زمخشري در تفسير الكشاف، جلد اول، صفحهي 358، نشر أدب الحوزة.
بعضي از اين مفسرين و محدثين اين روايت را مختصر ذكر كردهاند، ولي بعضي تمام آنچه را كه ثعلبي در قصص الانبياء خود گفته است بيان كردهاند.
[ صفحه 272]
متأسفانه برخي از تفسيرهاي اهل سنت مانند في ظلال القرآن و جامع الاحكام و الجواهر طنطاوي و تفسير فخر رازي اين روايت را كه اكثر مفسرين و محدثين قديمي بيان كردهاند، يادآور نشدهاند.
صاحب ذخاير العقبي كه خودش از محدثين قديم اهل سنت است و در سال 615 الي 694 ميزيسته، در رابطه با فضيلت و مقام والاي حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) در نزد خداوند حديثي يادآور شده است:
(ذكر ما ظهر لها من الكرامة علي الله عز و جل و أنها أعز الناس عليه (صلي الله عليه و سلم و مغفرة الله لها و اجرائها في مجري مريم بنت عمران)
«عن أبيسعيد قال قال علي عليه السلام ذات يوم فقال يا فاطمة هل عندك من شييء تغذينيه؟ قالت لا و الذي أكرم ابي بالنبوة ما أصبح عندي شييء اغذيكه و لا أكلنا بعدك شيئا و لا كان لنا شيء بعدك منذ يومين الا شيء اوثرك به علي بطني و علي ابني هذين. قال يا فاطمة ألا أعلمتني حتي أبغيكم شيئا قالت اءني استحيي من الله أن اكلفك ما لا تقدر عليه فخرج من عندها واثقا بالله حسن الظن به فاستقرض دينارا فبينا الدينار في يده اراد ان يبتاع لهم ما يصلح لهم اءذ عرض له المقداد في يوم شديد الحر قد لوحته الشمس من فوقه و اذته من تحته فلما رأه أنكره:
فقال يا مقداد ما أزعجك من رحلك هذه الساعة قال يا اباالحسن خل سبيلي و لا تسألني عما روائي و قال يابن أخي انه لا يحل لك أن تكتمني حالك قال اما اءذا أبيت فوالذي أكرم محمدا بالنبوة ما أزعجني من رحلي الا الجهد و لقد تركت أهلي يبكون جوعا فلما سمعت بكاء العيال لم تحملني الارض فخرجت مغموما راكبا رأسي فهذه حالتي و قصتي فهملت عينا علي بالبكاء حتي بلت دموعه لحيته ثم قال احلف بالذي حلفت به ما أزعجني غير الذي ازعجك و لقد اقترضت دينارا فهاك و أوثيرك به علي نفسي فدفع له الدينار و رجع حتي دخل علي النبي صلي الله عليه و سلم فصلي الظهر و العصر و المغرب فلما قضي النبي صلي الله عليه و سلم صلاة المغرب مر بعلي في الصف الاول فغمزه برجله فسار خلف
[ صفحه 273]
النبي صلي الله عليه و سلم حتي لحقه عند الباب المسجد ثم قال يا اباالحسن هل عندك شيء تعشيا به فاطرق علي لا يحر جواباحياء من النبي صلي الله عليه و سلم قد عرف احال الذي خرج عليها.
فقال له النبي صلي الله عليه و سلم اما أن تقول لا فنصرف عنك أو نعم فنجيء معك فقاله حبا و تكريما اذهب بنا و كان الله سبحانه و تعالي قد اوحي الي نبه صلي الله عليه و سلم ان تعش عندهم فأخذ النبي صلي الله عليه و سلم بيده فانطلقا حتي دخلا علي فاطمة عليها السلام في مصلاها و خلفها جفتة تفوز دخانا فلما سمعت كلام النبي صلي الله عليه و سلم خرجت من المصلي فسلمت عليه و كانت اعز الناس عليه فرد عليها السلام و مسح بيده علي رأسها و قال كيف أمسيت، عشينا غفر الله لك و قد فعل فأخذت الجفنة فوضعتها بين يديه فلما نظر علي ذلك و شم ريحه رمي فاطمة ببصره رميا شحيحا فقالت ما اشح نظرك و أشده سبحانالله هل اذنبت فيما بيني و بينك ما أستوجب به السخطة قال أذنب أعظم من ذنب أصبته اليوم اليس عهدي بك اليوم و انت تحلفين بالله مجتهدة ما طعمت طعاما يومين فنظرت ألي السماء فقالت الهي يعلم ما في سمائه و يعلم ما في أرضه أني لم اقل الا حقا قال فاني لك هذا الذي لم أر مثله و لم أشم مثل رائحته و لم آكل أطيب منه فوضع النبي صلي الله عليه و سلم كفه المبارك بين كتفي علي ثم هزها و قال يا علي هذا ثواب الدينار و هذا جزاء الدينار هذا من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب ثم استعبر النبي صلي الله عليه و سلم باكيا و قال الحمدلله كما لم يخرجكما من الدنيا حتي يجريك في المجري الذي أجري فيه زكريا و يجريك يا فاطمة في المجري الذي أجري فيه مريم كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال: يا مريم أني لك هذا. [22] .
[ صفحه 274]
«روزي هنگام صبح علي (عليهالسلام) از شدت گرسنگي از فاطمه زهرا (سلام الله عليها) سؤال كرد: فاطمه آيا غذا داري تا رفع گرسنگي نمايم، او پاسخ داد: نه قسم به خدايي كه پدرم را به منصب نبوت گرامي داشت براي صبحانه چيزي نداريم، و خود من دو روز است چيزي نخوردم و آنچه بود به شما و دو فرزندم داده و خود از غذا استفاده نكردهام، و اگر چيزي ميبود به شما ميدادم و شما را از خودم و دو فرزندم مقدم ميداشتم.
علي (عليهالسلام) فرمود: اي فاطمه چرا مرا با خبر نكردي تا اينكه غذايي براي شما تهيه كنم؟ فاطمه (سلاماللهعليها) عرض كرد: از خداوند حيا كردم كه شما را وادار كنم به چيزي كه توانايي تهيهي آن را نداشته باشيد.
بعد علي (عليهالسلام) با اطمينان و حسن ظن به خدا از نزد فاطمه (سلاماللهعليها) خارج شد و ديناري را قرض فرمود، دينار دست علي (عليهالسلام) بود و خواست كه چيزي براي اهل بيت بخرد كه ناگاه به مقداد برخورد در روزي كه گرماي شديد و سخت داشت، خورشيد به شدت هر چه تمامتر ميتابيد و زمين داغ او را اذيت ميكرد، وقتي كه علي (عليهالسلام) مقداد را ديد وضع را غير عادي يافت. پس علي (عليهالسلام) سؤال فرمود: اي مقداد چه امري باعث شده و تو را عاجز ساخته كه از منزل در اين وقت بيرون آيي؟ مقداد عرض كرد: يا اباالحسن مرا رها كن و راه خود را پيش گير و از من دربارهي وضعم چيزي سؤال نكن.
علي (عليهالسلام) فرمود: اي پسر برادرم براي تو حلال و درست نيست حال و وضع خود را از من پنهان بكني!
مقداد عرض كرد: يا اباالحسن! حال كه خواهش مرا نپذيرفتي ميگويم، قسم به آن خدايي كه محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) را به نبوت گرامي داشت هيچ چيزي مرا از منزل بيرون نياورد و عاجز نساخت مگر سختي زندگي، وقتي كه خانه را ترك كردم همسر فرزندانم گرسنه بودند و وقتي صداي گريهي اهل خانهام را شنيدم تحمل بر زمين نشستن را نداشتم و در حالي كه سرم را پايين انداخته بودم و غمگين بودم از منزل خارج شدم و اين است حال و سرگذشت من.
علي (عليهالسلام) وقتي كه حال مقداد را شنيد دو چشم مباركش پر از اشك شد و بر
[ صفحه 275]
محاسن شريفش جاري شد. پس فرمود: قسم ميخورم به آن كس كه تو قسم خوردي، از منزل بيرون نكرد مرا مگر همان چيزي كه تو را از منزل بيرون آورد.
و به تحقيق ديناري را قرض كردم، اين است، بگير و تو را بر خودم مقدم ميدارم به تو ميدهم. و دينار را به مقداد داد و برگشت. تا اينكه بر نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داخل شد و نماز ظهر و عصر را خواندند و نماز مغرب را هم با پيامبر خواند و وقتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نماز مغرب را تمام فرمود، از كناب علي (عليهالسلام) گذشت در حالي كه او در صف اول بود و با پاي مباركش به علي (عليهالسلام) اشاره فرمود، علي برخاست دنبال پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) حركت كرد تا اينكه به در مسجد رسيدند، پيامبر فرمود: يا اباالحسن آيا در منزل چيزي هست تا شام را با شما باشم.
علي (عليهالسلام) به جهت حياي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جواب نداد و مقداري مكث كرد و متحير ماند چه پاسخ دهد (زيرا خجالت ميكشيد ماجراي گرسنگي خود خانوادهي خود را به پيامبر عرضه بدارد) در حالي كه رسول خدا همهي جريان و حالتي را كه علي (عليهالسلام) به خاطر آن از منزل خارج شده بود، توسط وحي ميدانست.
وقتي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با سكوت وي مواجه شد فرمود: علي چرا چيزي نميگويي؟ يا بگو در منزل چيزي ندارم تا برگردم و يا اينكه بگو بلي تا همراهت بيايم، علي به جهت احترام و تكريم عرض كرد: يا رسول خدا با من بياييد، گويا خداي سبحان و تعالي به پيامبر خود وحي فرمود كه شام را نزد علي و فاطمه (سلاماللهعليهما) باشد.
پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دست علي (عليهالسلام) را گرفت و با هم رفتند تا اينكه وارد خانهي فاطمه (عليهاالسلام) شدند در حالي كه (بيبي دو جهان) در مصلاي خود مشغول راز و نياز با معبود بود و پشت سر وي ديگي كه از آن بخار برميخاست بود و وقتي فاطمه صداي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را شنيد از مصلاي خود خارج شد و بر پيامبر سلام كرد؛ فاطمه عزيزترين مردم نزد پيامبر بود، پيامبر اسلام سلام فاطمه را جواب فرمود و دست مبارك را بر سر فاطمه (عليهاالسلام) كشيد. و فرمود: چگونه شام كردي و روز را به شب رساندي؟ براي ما شام بياور خداي ببخشد براي تو (و به تحقيق بخشيده رحمت كرده است) فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) ديگ را برداشت
[ صفحه 276]
جلوي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گذاشت.
وقتي علي (عليهالسلام) آن را نگاه كرد و بوي خوش آن را استشمام فرمود، نگاهي به فاطمه (سلاماللهعليها) كرد، يك نگاه طولاني و سؤالانگيز، فاطمه عرض كرد: چه شده است اين قدر نگاه طولاني و تند ميكني؟ منزه است خدا آن چه كه بين من و شما است، آيا گناهي مرتكب شدم تا موجب غضب بشوم (به اصطلاح امروز خداي ناكرده خطايي انجام دادم تا مستحق عقوبت باشم)؟ علي (عليهالسلام)فرمود: چه گناهي بزرگتر از گناهي كه امروز انجام دادي؟ آيا عهد و پيمان من و تو چه بود؟ در حالي كه تو به ذات پروردگار قسم خوردي، با رنج و زحمت گفتي دو روز است كه غذا نخوردهام.
پس فاطمه (سلاماللهعليها) نگاه به آسمان كرد و فرمود: خداي من آن چه كه در آسمان اوست ميداند و آن چه كه در زمين اوست نيز ميداند كه من جز حرف حق چيزي نگفتم، بعد علي (عليهالسلام) فرمود: اين غذا كه مثل آن را نديدم و مثل بوي آن را هنوز استشمام نكردم و غذاي طيب و با صفاتر از آن را نخوردم از كجاست؟ پس پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) كف دست مبارك خويش را بين دو كتف علي (عليهالسلام) نهاد فشرد و فرمود: يا علي! اين پاداش و ثواب دينار است، و اين از نزد خداست. همانا خداوند به هر كه بخواهد بدون سؤال و بدون حساب روزي ميدهد.
پس نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه گريه ميكرد و اشكهاي مباركش جاري شده بود گفت: سپاس خداي را كه شما را از اين سراي فاني بدون مزد و پاداش نبرده قرار داد مقام تو را اي علي در مكاني كه زكريا را در آن مقام قرار داد. و قرار داد مقام تو را اي فاطمه (سلاماللهعليها) در مقام و منزلتي كه مريم مادر عيسي (عليهالسلام) را در آن مقام قرار داده است و هر زماني كه زكريا بر مريم در محراب وارد ميشد در نزد وي غذايي را آماده ميديد و سؤال ميكرد: يا مريم اين غذا از كجا براي تو آمده است؟ مريم در جواب ميگفت: «ان الله يرزق من يشاء بغير حساب.» [23] .
همين حديث را گنجي شافعي در كفاية الطالب (ص 367، باب 95) آورده است بعد
[ صفحه 277]
شافعي ميگويد: چرا فاطمه از بين دختران رسول خدا به اين مقام رسيد؟ و در جواب ميگويد:
1- مادر حسن و حسين است.
2- ذريه رسول خدا از اوست.
3- به او بشارت بهشت و سرور زنان عالم وعده داده شد.
4- به وي كنيهي «مادر پدر» لقب داده شد، يعني مادر پيامبر، يعني خلاصهي دين پيامبر و نتيجهي 23 سال زحمت پيامبر، مراد از مادر پدر يعني دين پيامبر.
5- فاطمه بعد از پيامبر زنده بود و براي فوت پدر صبر كرد و اجرش زياد است و اين فضايل براي ساير دختران پيامبر نبود و فقط براي فاطمهي زهرا بود و لذا اين عظمت را در نزد خدا پيدا كرد. [24] .
از فضيلتهاي حضرت فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) در نزد پروردگارش و نتايجي كه از اين حديث مبارك به دست ميآيد بدين قرار است:
1- نمونهاي از ايثار و فداكاري و گذشت را ميآموزد بانويي كه حاضر است خود گرسنه بماند و سختي را متحمل ميشود ولي بر شوهر عزيزش و ميوههاي قلبش نميپسند و خود غذا نميخورد ولي به آنان غذا ميخوراند.
2- درس استقامت و پايداري در رابطه با حفظ كانون خانواده و تحمل مشكلات در فراز و نشيبها مقاومت كردن.
3- الگو و سرمشق بودن در حفظ حيثيت شوهر و همراه و همدرد بودن با وي در زندگي مشترك و گرم بودن كانون زيباي خانواده.
4- درس عبرت و پند به خانوادههايي كه تحمل مشكلات زندگي را ندارند و در اندك مشكل و كمبود بينظمي و بيانظباتي در كانون خانه و منزل به وجود ميآورند كه آثار و تبعات سوء آن دامن گير همهي اعضاي خانواده ميشود.
و چرا زهرا (سلاماللهعليها) اين گونه نباشد؟ زهرايي كه سفارشهاي پيامبر
[ صفحه 278]
اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در گوشهاي مبارك او طنينانداز است: زهرا جان مبادا از علي (عليهالسلام) چيزي بخواهي كه توانايي و قدرت بر انجام آن را نداشته باشد.
فاطمهاي كه شعبهاي از پيامبر اسلام است، فاطمهاي كه مادر پيامبر است، فاطمهاي كه پارهي تن پيامبر است، فاطمهاي كه خلاصهي دين و آيين پيامبر است، فاطمهاي كه خانه او محل رفت و آمد ملائكهي خداست، فاطمهاي كه حديث كنندهي دين پاك محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) ميباشد. فاطمهاي كه در دامن پاك و مطهر و در خانه محقر كوچك و نوراني خود امامان، اين احياكنندگان دين مقدس اسلام را پرورانده است، بايد نمونهي ايثار باشد،اي كاش زنهاي مسلمان، زندگاني پارهي تن پيامبر را سرمشق امور زندگي مشترك خويش قرار بدهند.
اين بود نمونههايي از روايات اهل سنت و جماعت در رابطه با مقام و منزلت بانوي دو جهان در نزد پروردگار. البته مقام بيبي دو جهان در نزد خداوند به اين چند روايت خلاصه نميشود. وي در نزد خداوند از مقام بس بالايي برخوردار ميباشد همانگونه كه علاوهي بر روايات شيعه در روايات اهل سنت از قول نبي اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از طرف پروردگار آمده است: اگر علي خلق نميشد، همسر شايستهاي براي فاطمه در اين دنيا نبود.
تا آن جا كه ميفرمايد كه خداوند نور فاطمه را پيش از آن كه زمين و آسمان را خلق كند آفريده است و اصلا آفرينش و خلقت، حتي خلقت پيامبر و علي (عليهماالسلام) به واسطهي زهرا (سلاماللهعليها) است. لو لا فاطمة لما خلقتكما.
[ صفحه 281]
[1] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه (سلاماللهعليها) و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء القسم الاول، تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، ص 9 به بعد و كنز العمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة، ج 5، ص 523 و تاريخ بغداد، ج 8، ص 141 و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.
[2] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.
[3] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.
[4] الصواعق المحرقه، ص 289 و مستدرك كتاب معرفة الصحابة، مناقب فاطمه و التلخيص پاورقي مستدرك همان صفحه و ذخاير العقبي، ص 48 و الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول و تذكرة الخواص، حالات فاطمه و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 به بعد و كنزالعمال، ج 12، فضائل الزهرا و اعلموا اني فاطمه، عبدالحميد المهاجر، ج 9، منزلة الفاطمه في المصادر و اعلام النساء، ج 4، قسمت فاطمه بنت محمد و كتابهاي ميزان الاعتدال و لسان الميزان و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212 و اسد الغابة ج 5، ص 523، تاريخ بغداد، ج 8، ص 141، و كنز العمال، ج 6، ص 218 و مقتل خوارزمي، فضائل الفاطمه و ينابيع المودة، باب 55.
[5] كنز العمال، ج 12، از ص 105 الي 112.
[6] ذخاير العقبي، ص 48 و الصواعق المحرقة، ص 289، فصل احاديث الواردة في الاهل و كنز العمال، ج 12، ص 105 و اعلام النساء، ج 4، فاطمة بنت محمد و تذكرة الخواص، فضائل الزهرا و الاصابة، ج 8، حرف الفا و مجمع الزوائد، ج 9، ص 212، اسد الغابة، ج 5، ص 524 و فرائد السمطين، ج 2، از ص 9 الي 70 و مستدرك الحاكم، ج 3، كتاب معرفة الصحابة، مناقب الفاطمة و نور الابصار، فضائل الزهرا، ص 52 و دلائل النبوة و صواعق المحرقة، ص 289 و مقتل الحسين و اخبار الدول و فصول المهمة و نزهة المجالس به نقل از ابوايوب انصاري و ابن عمر و ابيسعيد روايت كردند.
[7] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 153 و نور الابصار، ص 53.
[8] اسد الغابة، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18 و كنز العمال، ج 13، ص 93 و مجمع الزوائد، ج 4، ص 212 و فصول المهمة، ص 127 و لسان الميزان، ج 3، ص 237 و خصائص، ج 2، ص 265 و جامع الصغير و التعقيبات و نظم درر سمطين و شرح نهج البلاغه ابن ابيالحديد و تنزيه شريعت و فتح الكبير و جواهر البحار، مناقب و ينابيع المودة و اتحاف بحب الاشراف و نور الابصار از ابوهريره ذكر كردند.
[9] فرائد السمطين، ج 2، ص 47، حديث 391 و اسد الغابة، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18.
[10] نور الابصار، ص 51 الي 54.
[11] كنز العمال، ج 12، ص 105 الي ص 112 و الصواعق، ص 289 و اعلام النساء، ج 4، فاطمه بنت محمد و تذكرة الخواص، فضائل الزهرا و مجمع الزوائد، ج 9، ص 214 و ينابيع المودة، باب 155 و تاريخ بغداد، ج 8، فضائل الزهرا.
[12] كنز العمال، ج 6، ص 153.
[13] تاريخ دمشق، ج 12، ص 86 و تهذيب ابن عساكر، ج 4، ص 236 و مناقب ابن مغازلي، حديث 406 و 407، ص 375 به سند از ابن عباس و سعد و مستدرك حاكم، ج 3، ص 156 به سند از سعد و مقتل الحسين، ج 1، ص 64، فصل 5 و ذخاير العقبي، ص 48.
[14] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 152.
[15] كنز العمال، ج 6، ص 193 و ذخاير العقبي و تاريخ دمشق اين حديث را بيان كردهاند.
[16] نور الابصار الشبلنجي، ص 52.
[17] كنز العمال از ابوبكر في الغلانيات از ابيهريرة و فيض القدير، ج 1، ص 429 و ذخاير العقبي، ص 48.
[18] نور الابصار الشبلنجي، ص 52 و اسد الغاية، ج 5، ص 523 و كفاية الطالب، ص 212 و ميزان الاعتدال، ج 2، ص 18.
[19] نور الابصار، ص 52 و كنز العمال،ج 12، ص 110، حديث 34236.
[20] نور الابصار، ص 52 و كنز العمال، ج 12، ص 110 حديث 34234 فرقي كه اين روايت با روايت نورالابصار دارد اينكه متقي هندي فقط اسم حضرت فاطمه را آورده است و در آخر روايت است: «و مثلها في هذه الامه مثل مريم في بنياسرائيل» و ميزان الاعتدال، ص 131.
[21] قصص الانبياء ثعلبي، ص و فرائد السمطين جويني، ج 2، حديث 382، ص 51 و 52 و مقتل الحسين، حديث 22، از فصل 5، ج 1، ص 58.
[22] ذخاير العقبي، ص 45 و 46 و الاربعين الطوال و حضرمي با سند از ابيسعيد خدري در كتاب وسيلة المآل، الباب الثالث، ص 170 و ابن شهرآشوب با سندي از ابيسعيد خدري در كتاب مناقب، ج 3، ص 333 و ابن شاهين مروزي و شيرويه از خدري و ابيهريره ذكر كردند. و كفاية الطالب گنجي شافعي، ص 367 و 368.
[23] سورهي آل عمران، آيهي 38.
[24] كفاية الطالب، ص 369.