وظایف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبیح آن حضرت
وظایف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبیح آن حضرت سیدهی زنان عالم فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از خانهی خود به خانه شوهر رفت،این تغییر مکان و منزل از بیت نبوت و رسالت به منزل ولایت و امامت و خلافت و وصایت انجام شد؛ بانوی دو عالم بعد از آن که م
وظايف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبيح آن حضرت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
سيدهي زنان عالم فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) از خانهي خود به خانه شوهر رفت،اين تغيير مكان و منزل از بيت نبوت و رسالت به منزل ولايت و امامت و خلافت و وصايت انجام شد؛ بانوي دو عالم بعد از آن كه مدتي از عمر شريف و نجيب خود را در سايهي نبوت پدر بزرگوارش گذراند، سپس قرين و همنشين امامت و امام شد.
زندگي فاطمه (سلاماللهعليها) در خانهي شوهر غرق در نور و نورانيت و جمال و زيبايي معنوي بود، براي اينكه فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) در محيط و جوي زندگي ميكرد كه آنجا را قداست و پاكيزگي و طراوت و شادابي احاطه كرده بود.
آن خانهي ارزشمند را عظمت زهد در عين سادگي و بي پيرايگي در زندگي در بر گرفته بود؛ و از طرف ديگر برتر از تمام آن چه ياد شد، همسر مهربان و با وفايش علي (عليهالسلام) كه در امور دين و دنيا همراه و ياور وي بود و چه عظمت دارد زندگي زناشويي كه در آن،انديشه و تفكر و نحوهي نگرش به اهداف زندگي هماهنگي كامل وجود داشته باشد و هماهنگي از دو طرف باشد، هم از طرف شوهر و هم از طرف زن.
هماهنگي در زندگي علي و زهرا (عليهماالسلام) نبايد مورد تعجب واقع شود، چرا كه طرفين قدر و منزلت و موقعيت يكديگر را به خوبي ميدانستند، يعني از طرفي فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) موقعيت و منزلت عالي همسر خويش را در نزد خداي تعالي
[ صفحه 344]
ميدانست و همانند يك فرد مسلمان كه به امام خويش احترام ميكند از امام و مولاي خود علي (عليهالسلام) احترام ميكرد. بلكه فراتر و فزونتر از آن، زيرا وي را صاحب ولايت مطلقه و عظميو خلافت كبري و عزيزترين و محبوبترين انسانها در نزد رسول خدا، برادر و وارث و وصي آن بزرگوار و داراي مواهب درخشان و سابقهي نيكو در اسلام ميدانست.
از طرف ديگر علي (عليهالسلام) هم فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) را احترام زيادي ميكرد، نه از آن جهت كه همسر وي است، بلكه وي را محبوبترين انسانها در نزد رسول خدا سيدهي زنان عالم و نوري ميدانست كه جدا شده از نور پروردگار است و آن كسي كه خداوند به خاطر وي كتاب وجود و هستي را باز فرموده است و در نهايت او را مجموعهي فضيلتها و عظمتها ميدانست.
پس خانه اي كه اين دو زوج گرامي با آن عظمتي كه هر كدام در نزد پروردگار دارند، معلوم است كه آن خانه چه ارزش و فضيلت معنوي را دارا هست. خانهاي كه فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) در آن سكونت داشت آن قدر داراي قداست و روحانيت و فضيلتهاي ربوبي بود كه علامه مجلسي از انس بن مالك و بريره نقل ميكند: هنگاميكه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيهي را خواند: «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له بالغدو و الاصال». [1] مردي برخاست و سؤال كرد: يا رسولالله اين خانهها كدامند؟ فرمود: خانههاي انبيا، سپس ابوبكر برخاست و پرسيد، اي رسولالله آيا اين خانه (اشاره به خانه علي و فاطمه نمود) نيز از همان خانههاست؟ فرمود: آري و از برترين آنان است.
و ابن عباس گويد: در مسجد پيامبر بوديم كه قاريي آيهي «في بيوت اذن الله...»را تلاوت كرد، پرسيدم: اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خانهها كدام خانهها هستند؟ فرمود،: خانههاي انبيا و سپس به دست خويش به خانهي فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) اشاره
[ صفحه 345]
فرمود.
براي اينكه ميزان و اندازهي احترام و تعظيم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به خانه فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) روشن و مشخص گردد به روايات زيادي كه در فصلهاي گذشته و مخصوصا در دو فصل (مقام زهرا در نزد خدا و زهرا برترين بانو) گذشت مراجعه شود كه پيامبر وقتي وارد خانهي فاطمه ميشود اجازه ميخواهد و بدون اجازه وارد نميشود و اين عظمت و ارزش خانهي فاطمه و خود فاطمه را ميرساند اي كاش ديگران هم اين عظمت را يك در هزار درك ميكردند.
در بعضي روايات از مناقب ابن شهر آشوب نقل شده كه علي (عليهالسلام) فرمود: «والله فاطمه را غضبناك نكردم و وي را در هيچ امري دل چركين ننمودم تا زماني كه خداي تعالي وي را از دنيا برد و او نيز نافرماني مرا در هيچ كار ننمود و مرا خشمناك نكرد و هر لحظه كه به وي مينگريستم حزن واندوه از وجودم رخت بر ميبست».
اين خانه و خانواده يكي از كاملترين خانوادهها از جهت سعادت معنوي و ملجأ پناهگاه همهي بي پناهان و مظلومان است و اين بيت، بيت النور است و بيتالله است و بيتالانبياء است و از همهي خانهها و بيوت فضيلت آن بالاتر است. براي نمونه دو روايت را يادآور ميشويم.
سيوطي در تفسيرش ميگويد:
«أخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريدة قال قرأ رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم هذه الآية «في بيوت اذن الله...» فقام اليه رجل فقال اي بيوت هذه يا رسولالله قال بيوت الانبياء فقام اليه ابوبكر فقال يا رسولالله هذا البيت منها (لبيت علي و فاطمة) قال من افاضلها». [2] .
«ابن مردويه از انس بن مالك و بريده روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه «در خانههايي مانند معابد و مساجد و منازل انبيا خداوند
[ صفحه 346]
رخصت داده است...» را قرائت فرمود، مردي بلند شد و عرض كرد اي رسول خدا اين خانهها كدام خانههايند، پيامبر فرمود: خانههاي پيامبران است، ابابكر بلند شده عرض كرد: اي رسول خدا آيا اين خانه (اشاره به خانه علي و فاطمه) از آن خانههاست؟ پيامبر فرمود: بلي از آنهاست و بلكه از بهترين آنهاست».
در روايتي از ابيحمزه ثمالي آمده است:
«قال أبوجعفر عليه السلام لقتادة: من انت؟ قال أنا قتادة ابن دعامة البصري فقال له ابوجعفر عليهالسلام: انت فقيه اهل البصرة؟ قال: نعم فقال له ابوجعفر عليهالسلام: ويحك يا قتادة ان الله خلق من خلقه فجعلهم حججا علي خلقه فهم اوتاد في ارضه قوام بامره نجباء في علمه اصطفاهم قبل خلقه اظللة عن يمين عرشه قال: فسكت قتادة طويلا ثم قال: اصلحك الله و الله لقد جلست بين يدي الفقهاء و قدامهم فما اضطرب قلبي قدام واحد منهم ما اضطرب قدامك، فقال له ابوجعفر عليه السلام: أتدري اين انت؟ بين [3] يدي «بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح...» فانت ثم و نحن اولئك فقال له قتادة: صدقت والله جعلني الله فداك والله ما هي بيوت حجارة و لا طين و الحديث». [4] .
«قتاده خدمت امام باقر (عليهالسلام) بوده است. امام باقر (عليهالسلام) به قتاده فرمود: شما كي هستي؟ قتاده در جواب عرض ميكند: من قتاده فرزند دعامه بصري هستم. ابوجعفر (عليهالسلام) به قتاده فرمود: تو فقيه اهل بصره هستي؟ عرض ميكند: بلي من فقيه اهل آن محل هستم. بعد امام باقر (عليهالسلام) فرمود:واي بر تو اي قتاده همانا خداوند از آفريدههاي خود خلقي را آفريده است و آنها را حجت و دليل و راهنما براي مخلوقات خود قرار داده است پس آنان به منزله ميخها در زمين خدا و برپا كنندهي امر خدا هستند آنان قبل از آفرينش در علم خداوند پسنديده و برگزيده شدهاند. و آنان سايههاي طرف راست عرش خدا هستند.
[ صفحه 347]
(ابيحمزهي ثمالي گفته است) پس از فرمايشات امام باقر (عليهالسلام) قتاده سكوت طولاني نمود و عرض كرد: خداوند كار تو را اصلاح بگرداند قسم به خدا هر آينه من با خيلي از فقها نشستم و با آنها بحثها داشتم و اين مقدار كه قلب من جلوي شما مضطرب شده و شگفتزده شدم جلوي هيچ كدام آنها نشدم.
پس امام باقر (عليهالسلام) به قتاده فرمود: آيا ميداني كجا هستي؟ در برابر همانها هستي كه خدا دربارهي آنها فرمود: خانههايي كه خداوند رخصت داده است در آنها نام خدا برده شود و تسبيح و تنزيه او بشود الخ پس تو آن هستي كه گفتي (فقيه اهل بصره) و ما اين هستيم كه قرآن ميگويد، بعد قتاده عرض كرد: قسم به خدا راست و حقيقت گفتي خداوند مرا فداي تو قرار بدهد، قسم به خدا اين خانهها، خانههاي سنگي و گلي نيستند (بلكه خانههاي وحي و ايمان و هدايت و سعادت است)».
شما خواننده گرامي خود قضاوت كن آيا خانه امام باقر (عليهالسلام) خانهي كيست؟ آيا همان خانه فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) نيست كه پيامبر در جواب ابابكر فرمود كه خانهي فاطمه و علي بالاتر و بهتر از خانهي انبياست؟ ولي در اينجا مجال بحث بيشتر دربارهي اينكه به چه علت و دليل خانهي فاطمه بهتر از خانه انبياست، نيست.
علي و فاطمه (عليهماالسلام) كارهاي خانه را تقسيم نمودند، كارهاي خانه (خمير كردن، آب كشيدن، بچهداري و تميز كردن) به عهدهي زهراست و هيزم آوردن و خريد خانه به عهده علي (عليهالسلام) است.
و فاطمه در خانهي علي بچهداري ميكند و آب ميكشد و آسياب مينمايد و غذا درست ميكند و زحمات زيادي را به تنهايي انجام ميدهد، ولي عبادت و شب زندهداري و در محراب مخصوص خودش راز و نياز و دعا براي مؤمنين و پيروزي اسلام و سرفرازي مسلمين را هم فراموش نميكند، سرور زنان عالم با آنكه در منزل خسته و رنجور ميشود ولي وقتي كه علي (عليهالسلام) به خانه ميآيد آن چنان چهرهي بشاش و شاداب دارد كه وقتي چشم مباركش به چهرهي زيبا و نوراني زهرا (سلاماللهعليها) ميافتد همهي خستگي و ناملايمات و رنجهاي او برطرف ميشود و مثل اينكه علي (عليهالسلام) هيچ ناراحتي نداشته است.
[ صفحه 348]
بد نيست وظايفي را كه فاطمه (سلاماللهعليها) در خانه علي (عليهالسلام) انجام ميداد از زبان خود مولي بشنويم:
«در ذخائر العقبي محبالدين طبري از قول علي (عليهالسلام) آمده است:
عن علي عليهالسلام قال كانت فاطمة ابنة رسولالله صلي الله عليه و سلم اكرم اهله عليه و كانت زوجتي فجرت بالرحا حتي أثرت بيدها و استقت بالقربة حتي اثرت بنحرها و قمت البيت حتي اغبرت ثيابها و او قدت تحت القدر حتي دنست ثيابها و اصابها من ذلك ضرر فسمعنا ان رقيقا أتي بهم الي النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم فقلت لو اتيت اباك فسئلته خادما يكفيك فاتته فوجدت عنده حداثا فاستحت فرجعت فغدا علينا و نحن في لعافنا فجلس عند رأسها فادخلت رأسها في اللفامتا حياء من ابيها فقال ما كان حاجتك الي آل محمد فسكتت مرتين فقلت انا و الله احدثك يا رسولالله انه هذه جرت عندي بالرحا حتي اثرت في يدها و استقت بالقربة حتي اثرت في نحرها و قمت البيت حتي اغبرت ثيابها و اوقدت القدر حتي دكنت ثيابها. و بلغنا انه اتاك رقيق و خدم فقلت لها سليه خادما. فقال الا ادلكما علي خير مما سألتما.
اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين، و تسبحا ثلاثا و ثلاثيني، و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم يخدمكما». [5] .
«از علي (عليهالسلام) نقل شده است كه فرمود: ميخواهم ماجرايي از فاطمه برايت نقل كنم و آن اينكه فاطمهي زهرا عزيزترين عزيزان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه من بود، اين بانو آن قدر با آسياب آرد كرد تا دستهايش پينه بست و آن قدر از چاه آب كشيد كه اثر آن بر سينهاش باقي مانده بود و بهاندازه اي خانه را روبيد تا اينكه لباسهايش غبارآلود شد. و آن قدر زير ديگ آتش بر افروخت تا لباسش كثيف و گردآلود گرديد و به همين علت به سختي و زحمت افتاد، روزي شنيديم غلام چندي خدمت
[ صفحه 349]
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آوردند، به فاطمه گفتم: اگر وقتي خدمت پدر خود رفتي از وي خادمي را بخواه تا در كارها مددكار باشد و از اين همه رنج و محنت آسوده شوي.
پس فاطمهي زهرا خدمت رسول خدا رفت، ملاحظه كرد كه گروهي با ايشان مشغول بحث و گفتگو هستند، لذا بدون اينكه با پدر سخني بگويد به خاطر شرم و حيا بازگشت.علي (عليهالسلام) فرمود: چون رسول خدا ميدانست كه فاطمهي زهرا براي حاجت نيازي مراجعه كرده است، لذا خود به منزل ما آمد، ما در بستر استراحت بوديم، وي بالاي سر فاطمهي زهرا نشست و فاطمه از جهت شرم و حيا سر خود را زير لحاف كرد، حضرت فرمود: فاطمه جان براي چه منظوري به سوي من و آلمحمد آمدي و دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساكت بود، علي (عليهالسلام) ميگويد: عرض كردم: اي رسول خدا من علت را براي شما ذكر مينمايم. فاطمه آن قدر سنگ آسياب را چرخانده كه دستش پينه بسته و آن قدر آب كشيده كه بر سينه اش اثر آن باقي مانده و آن قدر خانه را جاروب كرده كه لباسش خاكآلود شده و آن قدر آتش در زير ديگ افروخته كه پيراهن او كثيف شده و بوي دود گرفته. شنيديم كه غلامان و خادمان چندي را خدمت شما آوردند، به وي گفتم: به سراغ پدر خود رفته از ايشان خدمتكاري بخواه تا ترا مساعدت نمايد.
رسول خدا فرمود: شما را از مطلبي آگاه كنم كه بهتر است براي شما از خادمي كه سؤال كرديد، وقتي از خواب برخاستيد (در بعضي روايات است وقتي به رختخواب رفتيد) سي و چهار بار الله اكبر و سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله بگوييد آن بهتر است براي شما از خادم كه خدمت شما را بكند.»
و در بعضي روايات آمده است: بعد از سخنان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمه در اين هنگام سر خود را از زير لحاف بيرون آورده و فرمود: از خدا و رسول خدا راضي شدم و اين جمله را سه بار تكرار فرمود.»
بخاري در كتاب بدء الخلق در باب مناقب علي بن أبيطالب به نقل از او ميگويد:
«قال ان فاطمة سلاماللهعليها شكت ما تلقي من اثر الرحي فاتي النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم أخبرته عايشة بمجيء فاطمة فجاء النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم الينا و
[ صفحه 350]
قد اخذنا مضاجعنا فذهبت لاقوم فقال: علي مكانكما فقعد بيننا حتي وجدت برد قدمه علي صدري و قال: ألا اعلمكما خيرا مما سألتماني؟ اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين و تسبحا ثلاث و ثلاثين و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم». [6] .
«علي (عليهالسلام) فرمود: همانا فاطمه (سلاماللهعليها) از اثر ناراحتيهايي كه به جهت آسيا برايش به وجود آمده بود خسته بود و شكايت داشت، خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و پيامبر را پيدا نكرد، عايشه را ديد و به وي خبر داد كه به چه منظوري آمده است.
وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد عايشه گفت: فاطمه آمده بود و جريان را به پيامبر خبر داد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمدند در حالي كه ما در بستر بوديم من خواستم بلند شوم پيامبر فرمود: بر جاي خود باشيد و بعد پيامبر بين ما نشست تا اينكه سردي پاهاي پيامبر را بر سينهي خود احساس كردم. فرمود: آيا راهنمايي كنم شما را به بهتر از آن چيزي كه شما از من خواسته بوديد؟ زماني كه به رختخوابتان رفتيد سي و چهار بار تكبير و سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله بگوييد و آن براي شما بهتر از خادم است كه خدمت شما را بكند».
اين حديث و موضوع درخواست خادم را عمر رضا كحاله در كتاب اعلام النساء، جلد چهار، چاپ موسسة الرسالة بيروت با مقداري بيشتر بيان كرده است.
ابونعيم با سندي از زهري روايت كرده است:
«قال لقد طحنت فاطمة بنت رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم حتي مجلت يدها و ربا و أثر قطب في يدها». [7] .
[ صفحه 351]
«زهري گفته است: هر آينه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آسياب كرد تا اينكه دستهايش باد كرد و اثر چوب آسياب در دستهاي وي پيدا بود».
احمد بن حنبل با سندي از أنس بن مالك نقل كرده است:
«ان بلالا أبطأ عن صلاة الصبح فقال له النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم: ما حسبك؟ فقال مررت بفاطمة عليها السلام و هي تطحن و الصبي يبكي فقلت لها: ان شئت كفيتك ارحي و كفيتني الصبي، و ان شئت كفيتك الصبي و كفيتني الرحي، فقالت: انا ارفق بابني منك فذاك حسبني قال: فرحمتها رحمك الله». [8] .
«روزي بلال حبشي نماز صبح را مقداري دير آمد، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چه سبب شد كه براي نماز صبح دير آمدي؟ بلال عرض كرد: از كنار خانهي فاطمه گذشتم، وي آسياب ميكرد، و بچه ايشان گريه ميكرد، به وي گفتم:اگر بخواهي شما آسياب را انجام بدهيد و من عهدهدار بچه شوم و او را آرام ميكنم. و يا شما خود بچه را عهدهدار بشويد و من آسياب را انجام ميدهم، فاطمه فرمود: من به نگهداري فرزندم از تو واردترم و من اين كار را انجام ميدهم (و لذا يا رسولالله يك مقدار دير آمدم) پيامبر فرمود: تو به فاطمه مهرباني و كمك كردي خداوند تو را رحمت كند رحمت خدا شامل حال توست».
متقي هندي از جابر نقل كرده است:
«ان رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم راي علي فاطمه سلاماللهعليها كساء من اوبار الابل و هي تطحن، فبكي و قال: يا فاطمه اصبري علي مراره الدنيا لنعم الاخره غدا و نزلت «و لسوف يعطيك ربك فترضي».[9] .
«همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلاماللهعليها) جامه اي از پشم شتر را ديد
[ صفحه 352]
در حالي كه فاطمه به آسيا كردن مشغول بود، پيامبر گريه كرد و فرمود: اي فاطمه جان بر تلخيهاي دنيا براي نعمتهاي فرداي آخرت صبر كن و سپس اين آيه نازل شد: «پروردگار تو به زودي به تو چندان (مقام شفاعت) عطا كند كه تو راضي شوي».
باز هم متقي هندي ميگويد:
«اتقي الله يا فاطمة! و ادي فريضة ربك و اعملي عمل اهلك، و اذا اخذت مضجعك فسبحي ثلاثا و ثلاثين، و احمدي ثلاثا و ثلاثين، و كبراي اربعا و ثلاثين فتلك مأة، فهي خير لك من خادم». [10] .
«اي فاطمه جان تقواي خدا را پيشه كن و فرايض پروردگارت را انجام بده و به عمل اهل خودت عمل كن و هر زماني كه در بستر خوابت رفتي سي و سه مرتبه سبحان الله سي و سه مرتبه الحمد الله و سي و چهار بار الله اكبر بگو كه مجموع آن صد تا ميشود و آن بهتر است براي تو از خادمي كه خدمت تو را بكند.»
باز هم ميگويد:
«الا ادلك علي ما هو خير لك من خادم! تسبحين الله ثلاثين و تحمدين ثلاثين، و تكبرين اربعا و ثلاثين حين تأخذين مضجعك». [11] .
از أبيهريره نقل كرده است.
«و تو را بر چيزي بهتر از خادم راهنمايي ميكنم! هنگاميكه در بستر خوابت بودي سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله و سي و چهار بار الله اكبر بگو كه بهتر
[ صفحه 353]
از خادم است.»
و نيز از علي (عليهالسلام) نقل كرده است:
«ألا ادلكما علي خير مما سألتما! اذا أخذتما مضاجعكما فكبر الله اربعا و ثلاثين، و احمد الله ثلاثين و سبحا ثلاثا و ثلاثين، فان ذلك خير لكما من خادم».
«آيا شما را بر بهتر از آن چيزي كه خواستيد راهنمايي بكنم؟ وقتي كه به رختخواب رفتيد سي و چهار بار الله اكبر و سي سه بار خدا را حمد و سي و سه بار خدا را تسبيح بگوييد همان براي شما بهتر از خادم است».
در رابطه با آيهي شريفهي «و لسوف يعطيك ربك فترضي» [12] سيوطي ميگويد:
«اخرج العسكري في المواعظ و ابن مردويه و ابن لال و ابن النجار عن جابر بن عبدالله قال: «دخل رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم علي فاطمة و هي تطحن بالرخي و عليها كساء من حملة الابل فلما نظر اليها قال يا فاطمة تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعم الآخر: غدا فانزل الله و لسوف...» [13] .
«رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلاماللهعليها) وارد شد در حالي كه او با دست خود آسياب ميكرد و لباسي از پشم شتر بر تن داشت، وقتي كه پيامبر به فاطمه (سلاماللهعليها) نگاه كرد فرمود: اي فاطمه تلخي و سختي دنيا را پيشاپيش براي شيريني آخرت بچش و تحمل كن كه خداوند نازل فرموده است:به زودي مقام شفاعت را به تو عطا خواهم كرد.»
خواجه عبدالله انصاري در تفسير كشف الاسرار از جعفر بن محمد ميگويد:
«دخل رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم علي فاطمة عليها السلام و عليها كساء من ثلة الابل و هي تطحن بيدها و ترضع ولدها فدمعت عينا رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم لما ابصرها، فقال: «يا بنيتاه تعجلي مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة فقد انزالله علي
[ صفحه 354]
و لسوف يعطيك ربك فترضي» [14] .
«امام صادق (عليهالسلام) فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلاماللهعليها) وارد شد در حالي كه بر وي لباسي از (نخستين پشم و مو و كرك) شتر بود و آسياب ميكرد و فرزندش را هم شير ميداد، رسول خدا وقتي كه فاطمه را به آن حالت ديد اشكهايش جاري شد و فرمود: اي دخترم مرارتها و تلخيهاي دنيا را براي شيريني و نعمتهاي سرشار آخرت بچش و به تحقيق خداوند بر من نازل فرموده است. «به زودي پروردگارت مقام شفاعت را به تو عطا كند تا راضي و خشنود شوي».
اين حديث را ثعلبي در تفسير خود ذكر كرده است و علامه مجلسي در جلد دهم بحارالانوار بيان كرده و اصل اين روايت با روايتي كه متقي هندي در كنز العمال سيوطي در درالمنثور و خواجه در كشف الاسرار و برسوئي در روح البيان ذكر كردهاند از نظر محتوي اختلاف ندارند ولي از نظر كلمات و الفاظ اختلاف اندكي وجود دارد.
خوانندهي گرامي از مجموع اين احاديث، منقول از كتب اهل سنت، دانستي كه سيدهي زنان عالم فاطمهي زهرا (عليهاالسلام) نزديكترين انسان به رسول گرامي اسلام بود و اتصال ارتباط اين بزرگوار به پيامبر مكرم طبق قاعدهي منطقي ارتباط جزء به كل بود و يا اتصال جزئي از چيزي به جزء ديگر از همان چيز، لذا دوستي و علاقهي اين دو وجود شريف و پاك و اين پدر و دختر نمونه، به حد اعلي و بالاترين درجه رسيده بود و به همين دليل است كه رسول خدا به دختر گرانقدرش بهترين و مقبولترين اعمال را ميآموزد و به بهترين رويهها راهنمائي ميكند و كاملترين معارف را به وي ياد ميدهد.
محبالدين طبري از أبيهريره نقل كرده است:
«قال جائت فاطمة الي رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم تسأله خادما فقال لها
[ صفحه 355]
قولي اللهم رب السموات السبع و رب الارضين السبع و رب العرش العظيم ربنا و رب كل شيء خالق الحب و النوي منزل التوراة و الانجيل و الفرقان اعوذ بك من كل شييء انت آخذ بناصيته انت الاول فليس قبلك شييء و انت الآخر فليس بعدك شييء و انت الظاهر فليس فوقك شييء و انت الباطن فليس دونك شييء اقض عنا الدين و اعننا من الفقر.» [15] .
«ابيهريره گفته است: فاطمه خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و از وي خادمي خواست، پيامبر به فاطمه فرمود: اين دعا را بخوان: بار خدايا تو پروردگار آسمانهاي هفتگانه و پروردگار هفت طبقه زمين و پروردگار عرش بزرگ هستي، پروردگار ما و پروردگار همهي اشياء و شكافندهي دانه از زمين و نازل كنندهي تورات و انجيل و فرقان هستي، پناه ميبرم به تو از هر چيزي، تو صاحب اختيار همهي اشياء هستي، تو اول هستي پيش از تو چيزي و شيئي نيست، آخر هستي و بعد از تو چيزي نيست، ظاهر و هويدا هستي، بالاتر از تو چيزي نيست و تو واقع هستي غير از تو چيزي نيست. دين ما و گرفتاريهاي ما را برطرف فرما و ما را از فقر و آزمندي بي نياز فرما». و اين حديث را مسلم و ترمذي در صحاح خود ذكر كردهاند.
و نيز محبالدين طبري از امسلمه نقل كرده است:
«قالت جائت فاطمة تشتكي أثر الخدمه و تسأله خادما قالت يا رسولالله لقد مجلت يداي من الرحا اطحن مرة و اعجن مرة فقال لها ان يرزقك الله شيا سيأتيك و سأدلك علي خير من ذالك.» [16] .
«ام سلمه گفته است: فاطمه نزد پيامبر آمد و از زحمات خود در منزل (بچه
[ صفحه 356]
داري كارهاي منزل و آسياب و آب كشيدن) شكايت كرد و از پيامبر اسلام خادمي را خواست و گفت: اي رسول خدا دستهايم از آسيا باد كرده است، روزي يك مرتبه آسياب و خمير ميكنم، پيامبر اسلام به وي فرمود: خدا چيزي را روزي و نصيب تو كند، تو را به چيزي كه بهتر از خادم است راهنمائي ميكنم» وقتي كه حضرت آمد دعايي را كه در روايت قبلي گذشت به حضرت فاطمه (سلاماللهعليها) آموخت».
محب الدين طبري از اسماء بنت عميس و از فاطمه (سلاماللهعليها) نقل كرده است:
«ان رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم اتاها يوما فقال اين ابنائي (يعني حسنا و حسينا) قالت قلت اصبحنا و ليس في بيتنا شيء يذقه ذائق فقال علي اذهب بهما فاني اتخوف ان يبكيا عليك و ليس عندك شييء فذهب بهما الي فلان اليهودي فوجه اليه رسولالله- صلي الله عليه (و آله) و سلم فوجدهما يلعبان في مشربة بين ايديهما فضل من تمر فقال يا علي الا تقلب ابني قبل ان يشتد الحر عليهما قال فقال علي اصبحنا و ليس في بيتنا شيء فلو جلست يا رسولالله حتي اجمع لفاطمة ثمرات فجلس رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم. و هو ينزع لليهود كل دلو بتمرة حتي اجتمع له شيء من تمر فجعله في حجزته ثم اقبل فحمل رسولالله صلي الله عليه (و آله) و سلم احدهما و حمل علي الآخر عليهم السلام». [17] .
«فاطمه (سلاماللهعليها) فرمود: روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمد فرمود: كجاست فرزندان من (حسن و حسين)؟ فاطمه (سلاماللهعليها) گفته است من گفتم: ما شب را صبح كرديم در حالي كه در منزل چيزي براي خوردن نبود بعد علي (عليهالسلام) گفت من اين دو تا (حسن و حسين) را بيرون ميبرم ميترسم آنان گريه كنند چون نزد تو
[ صفحه 357]
(فاطمه) غذا نيست. علي با آن دو به باغ فلان يهودي رفتند!..
پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به طرف آن محل رفت، در آن جا فرزندان عزيزش را ديد در حالي كه بازي ميكردند و جلويشان مقداري خرما بود و بعد پيامبر خطاب به علي (عليهالسلام) فرمود: يا علي آيا دو فرزند مرا پيش از آنكه آفتاب آنان را اذيت بكند برنميگرداني؟
علي (عليهالسلام) در جواب پيامبر عرض كرد: ما صبح كرديم در حالي كه در خانهي ما غذا نبود، پس شما اينجا بنشينيد تا من مقداري خرما براي فاطمه (سلاماللهعليها) تهيه بكنم، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشست و علي براي يهودي آب ميكشيد و براي هر دلو آب يك خرما ميگرفت تا اينكه مقداري خرما جمع كرد و در كيسه (يا جيب) خود گذاشت بعد به طرف پيامبر آمد، سپس يكي از آندو را (حسن و حسين) پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر دوش مبارك حمل نمود و ديگري را علي (عليهمالسلام) حمل كرد و به منزل آمدند».
خوانندهي گرامي اينها بود نمونههايي از خانهداري و عبادت و راز و نياز فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) در خانهي نور و نورانيت امامت و ولايت و خلافت بر حق علي بن ابيطالب (عليهمالسلام) كه نمونه و كاملترين و والاترين زندگي زناشويي را به جهانيان نشان داده است و تاريخ نه قبل و نه بعد از آن را ثبت نكرده است.
فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) با آن همه زحمت و رنج در كارها و فعاليتهاي خانه، از عبادت و راز و نياز با معبود و مولاي خود غفلت نميورزد، از امام حسن مجتبي نقل شده است كه مادرم شبها در حال عبادت براي مؤمنين دعا ميكرد و اسم آنها را ميبرد، گفتم: مادر براي خودتان دعا نكرديد؟ فرمود: اول همسايه و بعد خويشتن.
از تمام احاديثي كه در اين فصل بيان شد به دست ميآيد كه سيدهي زنان عالم فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) با وجود جلالت و منزلت و قدر و شرافت، براي انجام اعمال و امور منزل خود اقدام ميفرمود و امور خانه را اداره مينمود و علي (عليهالسلام) هم با ايشان در انجام امور همكاري و كمك ميفرمود.
در بعضي از روايات آمده است: «علي (عليهالسلام) فرمود: رسول خدا به منزل ما وارد
[ صفحه 358]
شد، فاطمهي زهرا در كنار ديگ نشسته بود و من عدس پاك ميكردم، پيامبر فرمود: يا اباالحسن، عرض كردم: بلي يا رسولالله، فرمود: گوش فرا ده آن چه را كه ميگويم از طرف پروردگار ميگويم: مردي كه به همسر خود در خانه كمك و مساعدت نمايد به تعداد موهاي بدنش براي وي عبادت يك سال را مينويسند آنهم به اين صورت كه روزها را روزه گرفته باشد و شبها را شب زندهداري كرده باشد.» [18] .
پيامبر اسلام بهترين درس را به دخترش زهرا (سلاماللهعليها) آموخت كه عبارت از تسبيح باشد و از آن زمان الي زمان ما ميليونها انسان در تعقيبات نماز خود آن تسبيح را ميخوانند از پيشگاه خداوند به احترام تسبيح كوثر خدا عرض حاجت ميكنند و رفع مشكلات در زندگي و موفقيت را خواهانند.
در كتاب قرب الاسناد از امام صادق (عليهالسلام) آمده است:
«ما به فرزندان و كودكان خود امر ميكنيم تسبيحات فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) را بخوانند همانگونه كه آنان را امر به نماز ميكنيم تو نيز (خطاب به اباهارون) خود را بر اين امر وادار كن كه هر بندهاي آن را نخواند به بدبختي ميافتد.»
خوانندهي گرامي آن چه از اول اين كتاب تا آخرين فصل آن ملاحظه فرموديد هدف اين بود كه حضرت صديقهي طاهره فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) را از زبان محدثين و مورخين اهل سنت و جماعت معرفي بنماييم كه خداوند عنايت فرمود كه اين كار انجام بشود و صاحب كوثر هم محبت فرمود تا اينكه آن چه در نظر بود (فاطمه قبل از ولادت تا رحلت پيامبر در نزد اهل سنت) تهيه بشود و باز هم اين را عرض كنم يكي از چيزهايي كه از دشوارترين مسائل ميباشد اين است كه بخواهيم براي منزلت و قرب فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) نزد رسول خدا حدي تعيين بكنيم و مناسبتر اين است كه بگوييم قلم و زبان را قدرتي نيست كه بتواند از عهدهي اين كار برآيد، زيرا كه فاطمهي زهرا در پهناورترين مكان قلب پدر خويش رسول خدا جا داشت و در كشور هستي و وجود پيامبر از بهترين موقعيت برخوردار بوده است.
[ صفحه 359]
پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، زهرا (سلاماللهعليها) را بسيار دوست ميداشت، ولي نه مانند محبت و دوستي پدر به دخترش، احترام نهادن رسول اكرم به دخت خويش علاوه بر محبت و عاطفهي پدري همراه با تعظيم و تكريم بود كه آن خود از بزرگي مقام معنوي فاطمهي زهرا نشأت ميگرفت و اين احترام به حدي بود كه در تاريخ چنين محبت و دوستي پدري را نسبت به دخترش سراغ نداريم.
و اين محبتها و دوستيها، جدا از عاطفهي پدري به خاطر آن مواهب و مزايا و فضائل فراوان الهي بود كه از زهرا (سلاماللهعليها) مشاهده مينمود، بلكه ميتوان گفت كه پيامبر مأمور بوده است كه به فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) احترام بكند و از وي تجليل بنمايد، براي اينكه پيامبر هيچ فرصت و موقعيتي را براي بيان و ارائه اين مأموريت از دست نميداد: «زهرا پارهي تن من است»، «زهرا يك شعبه از دين و هستي و وجود من است»، «زهرا مادر من است»، «هر كه زهرا را خوشحال كند مرا خوشحال كرده است و خشنودي او خشنودي من است»، «آزار نمودن وي آزار كردن من است»، «زهرا ميوهي بهشتي است و هر وت اشتياق و شوق بهشت را پيدا بكنم زهرا را بو ميكنم و ميبوسم چرا كه من از آن بوي بهشت را استشمام ميكنم».
و يا به قول عبدالله عمر: نبي مكرم سر فاطمهي زهرا را ميبوسيد و ميفرمود: پدرت فداي تو باد و وقتي كه بر او وارد ميشد تا فاطمه ميخواست به احترام پدر از جاي خود بلند شود، پيامبر ميفرمود: تكان مخور و به همان حالتي كه هستي باش».
و يا به قول خوارزمي در مقتل الحسين: «رسول خدا نميخوابيد مگر آنكه صورت فاطمه را غرق بوسه ميفرمود».
و يا به قول ديگر: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بارها به دخترش فرمود: «فاطمه جانم، پدر و مادرم فداي تو باد».
و به قول قندوزي از عايشه ميگويد: «هر گاه پيامبر از مسافرت بازميگشت زيرا گلوي فاطمه را ميبوسيد و ميفرمود: از وي بوي بهشت را استشمام ميكنم».
و باز به قول عايشه: هر گاه فاطمهي زهرا (سلاماللهعليها) بر پيامبر وارد ميشد رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) به وي خوش آمد گفته و دستش را ميبوسيد و او را در جاي
[ صفحه 360]
خود مينشاند و هر وقت رسول خدا بر فاطمه وارد ميشد، بانوي بزرگوار جلوي پاي پدر برخاسته و خير مقدم ميگفت و دو دست رسول خدا را ميبوسيد.
خوانندهي گرامي اگر چه اين احاديث در اول كتاب تحت عنوان تعريف اجمالي از فاطمهي زهرا گذشت ولي وقتي اين احاديث و بيانات را انسان ملاحظه ميكند ميفهمد كه اين همه احترام و تكريم گذاشتن مأموريت الهي است. براي اينكه پيامبر اسلام به غير از فاطمه فرزندان ديگري هم داشت ولي اين تجليل و احترام نسبت به سه دختر ديگر حضرت در تاريخ ثبت نشده و در روايتي هم نيامده است.
پس اين همه احترام و تكريم از طرف رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) به آن جهت بوده كه پيامبر خواسته است با مردم اتمام حجت بكند، فاطمه زهرا، مقام و منزلتش را به مردم بشناساند، براي اينكه پيامبر ميدانست بعد از وي بر سر پارهي تن او چه ظلمها و رنجها و هتك حرمتها خواهد شد و لذا پيامبر براي اينكه هيچ گونه عذر و بهانهاي براي مردم باقي نماند، آن تجليل و تكريمها را به دختر عزيزش فرمود. به عنوان مثال وقتي كه آيهي مباركهي: «و لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا» [19] «آن گونه كه يكديگر را صدا ميزنيد پيامبر را صدا نزنيد» نازل شد، فاطمه زهرا (سلاماللهعليها) ميگويد: از آن پس از گفتن «يا ابة» خودداري كردم و ايشان را رسولالله خطاب ميكردم، وقتي يكبار، دو بار و سه بار ايشان را رسولالله صدا كردم، از دادن جواب خودداري فرمود و به من فرمود: فاطمه جان اين آيه دربارهي تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده، چرا كه تو از من و من از تو هستم، اين آيه دربارهي جفاكاران و اهل خشنونت قريش يعني انسانهاي خودخواه و متكبر و مغرور نازل شده است، پس فاطمه جان به من خطاب كن پدرم و با اين سخن تو، قلبم را احياء كرده و خدا را راضي ميگرداني.» [20] .
و اين خود بالاترين دليل و حجت است كه فاطمه زهرا چه قدر در نزد رسول
[ صفحه 361]
خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بزرگي و مقام و منزلت دارد. پس خلاصهي سخن اينكه: آن همه تجليل و تكريم دو جنبه داشت، يكي اينكه پيامبر از طرف خدا مأمور بود كه فاطمه را احترام و تكريم كند چون فاطمه يكي از نعمتهاي بهشت خداست.
و دوم اينكه آن تكريمها و تعظيمها براي اتمام حجت بر مردم بوده تا هيچگونه عذر و بهانهاي براي مردم باقي نماند، اي كاش آن همه سفارشات پيامبر را كه در مواقع مختلف فرمود، گوش ميكردند.
[ صفحه 365]
[1] در خانههايي (مانند معابد و مساجد و منازل انبياء و اولياء) خدا رخصت داده كه آنجا رفعت يابد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند. (سورهي نور، آيهي 35).
[2] تفسير الدرالمنثور سيوطي، ج 5، ص 50.
[3] ظاهرا دو تا «بين» است.
[4] تفسير نور اليقلين، ج 3، ص 609 و 610.
[5] ذخاير العقبي، ص 50 و 51 و حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و بخاري، باب خمس، فصل ان الخمس النوائب رسولالله.
[6] صحيح البخاري، بات بدء الخلق، مناقب علي (عليهالسلام) و مسلم در صحيح خود در كتاب ذكر و دعا در باب تسبيح اول نهار و وقت خواب و ابوداود در صحيح خود در جلد 33 باب تسبيح عند النوم آوردهاند. و اين حديث را بزرگان ما مثل صدوق در علل الشرايع و علامه در بحارالانوار نقل فرمودهاند و ذخاير العقبي، ص 49 و تذكرة الخواص، ص 280 و قريب اين حديث را عسقلاني شافعي در الاصابة، ج 8، ص 159 حرف الفاء ذكر كرده است.
[7] حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 152 و التخليص الذهبي در پاورقي مستدرك همان صفحه.
[8] مسند الامام احمد بن حنبل، ج 3، ص 150 ذخاير العقبي، ص 51 و وسيلة المآل، ص 175.
[9] كنز العمال، ج 6، ص 295 و اين حديث را ابن دلال و مردويه و ابن نجار و ديلمي هم ذكر كردهاند.
[10] در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول في النوم، ص 332 به ترتيب حديثهاي شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كردهاند و باز هم متقي هندي در صفحههاي 343 و 344 به شمارههاي 41309 و 41410 و 41312 از علي (عليهالسلام) و به شمارههاي 411311 و 41313 از انس و أبيهريره نقل كرده است.
[11] در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول في النوم، ص 332 به ترتيب حديثهاي شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كردهاند و باز هم متقي هندي در صفحههاي 343 و 344 به شمارههاي 41309 و 41410 و 41312 از علي (عليهالسلام) و به شمارههاي 411311 و 41313 از انس و أبيهريره نقل كرده است.
[12] سورهي ضحي، آيهي 5.
[13] الدرالمنثور السيوطي، ج 6، ص 361.
[14] كشف الاسرار، ج 10، ص 524 و عين همين روايت كشف الاسرار را الشيخ اسماعيل الحقي برسوي در تفسير روح البيان، ج 10، ص 455 آورده ولي سندي روايت را ذكر نكرده و فقط گفته است: روي ان رسول الله... الخ.
[15] ذخاير العقبي، ص 49 و 50 و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 157 و المعرفة الصحابه، مناقب فاطمه و التلخيص الذهبي پاورقي مستدرك همن صفحه و كنز العمال، ج 15، ص 345 حديث 4131 و تذكرة الخواص، ص 280 و بخاري هم در صفحهي خود بيان كرده است.
[16] ذخاير العقبي، ص 50 و تذكرة الخواص سبط ابن جوزي، ص 280 و مسند احمد بن حنبل و أسني المطالب، الباب الخامس، ص 92 حديث 19.
[17] ذخاير العقبي، ص 49، باب ما كانت فيه من ضيق العيش و خدمه نفسها مع الصبر الجميل و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 165 معرفة الصحابة، مناقب الحسن و الحسين (عليهماالسلام) و التلخيص پاورقي مستدرك در همان صفحه و الرياض النضرة، ج 2، ص 232، باب عيش علي (عليهالسلام) باز هم رياض النضرة،ج 2، ص 232 و دولابي در كتاب الذرية الطاهرة ذكر كردهاند.
[18] اين حديث را مجمع الاخبار آورده است.
[19] سورهي نور، آيهي 63.
[20] بحارالانوار، ج 43، ص 32، حديث 39.