وظایف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبیح آن حضرت

وظایف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبیح آن حضرت   سیده‏ی زنان عالم فاطمه زهرا (سلام‏الله‏علیها) از خانه‏ی خود به خانه شوهر رفت،این تغییر مکان و منزل از بیت نبوت و رسالت به منزل ولایت و امامت و خلافت و وصایت انجام شد؛ بانوی دو عالم بعد از آن که م

وظايف فاطمه زهرا در خانه و عبادات و تسبيح آن حضرت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

سيده‏ي زنان عالم فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) از خانه‏ي خود به خانه شوهر رفت،اين تغيير مكان و منزل از بيت نبوت و رسالت به منزل ولايت و امامت و خلافت و وصايت انجام شد؛ بانوي دو عالم بعد از آن كه مدتي از عمر شريف و نجيب خود را در سايه‏ي نبوت پدر بزرگوارش گذراند، سپس قرين و همنشين امامت و امام شد.

زندگي فاطمه (سلام‏الله‏عليها) در خانه‏ي شوهر غرق در نور و نورانيت و جمال و زيبايي معنوي بود، براي اينكه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) در محيط و جوي زندگي مي‏كرد كه آنجا را قداست و پاكيزگي و طراوت و شادابي احاطه كرده بود.

آن خانه‏ي ارزشمند را عظمت زهد در عين سادگي و بي پيرايگي در زندگي در بر گرفته بود؛ و از طرف ديگر برتر از تمام آن چه ياد شد، همسر مهربان و با وفايش علي (عليه‏السلام) كه در امور دين و دنيا همراه و ياور وي بود و چه عظمت دارد زندگي زناشويي كه در آن،انديشه و تفكر و نحوه‏ي نگرش به اهداف زندگي هماهنگي كامل وجود داشته باشد و هماهنگي از دو طرف باشد، هم از طرف شوهر و هم از طرف زن.

هماهنگي در زندگي علي و زهرا (عليهماالسلام) نبايد مورد تعجب واقع شود، چرا كه طرفين قدر و منزلت و موقعيت يكديگر را به خوبي مي‏دانستند، يعني از طرفي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) موقعيت و منزلت عالي همسر خويش را در نزد خداي تعالي

 

[ صفحه 344]

 

مي‏دانست و همانند يك فرد مسلمان كه به امام خويش احترام مي‏كند از امام و مولاي خود علي (عليه‏السلام) احترام مي‏كرد. بلكه فراتر و فزونتر از آن، زيرا وي را صاحب ولايت مطلقه و عظمي‏و خلافت كبري و عزيزترين و محبوبترين انسانها در نزد رسول خدا، برادر و وارث و وصي آن بزرگوار و داراي مواهب درخشان و سابقه‏ي نيكو در اسلام مي‏دانست.

از طرف ديگر علي (عليه‏السلام) هم فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) را احترام زيادي مي‏كرد، نه از آن جهت كه همسر وي است، بلكه وي را محبوبترين انسانها در نزد رسول خدا سيده‏ي زنان عالم و نوري مي‏دانست كه جدا شده از نور پروردگار است و آن كسي كه خداوند به خاطر وي كتاب وجود و هستي را باز فرموده است و در نهايت او را مجموعه‏ي فضيلت‏ها و عظمت‏ها مي‏دانست.

پس خانه اي كه اين دو زوج گرامي با آن عظمتي كه هر كدام در نزد پروردگار دارند، معلوم است كه آن خانه چه ارزش و فضيلت معنوي را دارا هست. خانه‏اي كه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) در آن سكونت داشت آن قدر داراي قداست و روحانيت و فضيلت‏هاي ربوبي بود كه علامه مجلسي از انس بن مالك و بريره نقل مي‏كند: هنگامي‏كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه‏ي را خواند: «في بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح له بالغدو و الاصال». [1]  مردي برخاست و سؤال كرد: يا رسول‏الله اين خانه‏ها كدامند؟ فرمود: خانه‏هاي انبيا، سپس ابوبكر برخاست و پرسيد، اي رسول‏الله آيا اين خانه (اشاره به خانه علي و فاطمه نمود) نيز از همان خانه‏هاست؟ فرمود: آري و از برترين آنان است.

و ابن عباس گويد: در مسجد پيامبر بوديم كه قاريي آيه‏ي «في بيوت اذن الله...»را تلاوت كرد، پرسيدم: اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين خانه‏ها كدام خانه‏ها هستند؟ فرمود،: خانه‏هاي انبيا و سپس به دست خويش به خانه‏ي فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) اشاره

 

[ صفحه 345]

 

فرمود.

براي اينكه ميزان و اندازه‏ي احترام و تعظيم رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به خانه فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) روشن و مشخص گردد به روايات زيادي كه در فصل‏هاي گذشته و مخصوصا در دو فصل (مقام زهرا در نزد خدا و زهرا برترين بانو) گذشت مراجعه شود كه پيامبر وقتي وارد خانه‏ي فاطمه مي‏شود اجازه مي‏خواهد و بدون اجازه وارد نمي‏شود و اين عظمت و ارزش خانه‏ي فاطمه و خود فاطمه را مي‏رساند اي كاش ديگران هم اين عظمت را يك در هزار درك مي‏كردند.

در بعضي روايات از مناقب ابن شهر آشوب نقل شده كه علي (عليه‏السلام) فرمود: «والله فاطمه را غضبناك نكردم و وي را در هيچ امري دل چركين ننمودم تا زماني كه خداي تعالي وي را از دنيا برد و او نيز نافرماني مرا در هيچ كار ننمود و مرا خشمناك نكرد و هر لحظه كه به وي مي‏نگريستم حزن واندوه از وجودم رخت بر مي‏بست».

اين خانه و خانواده يكي از كامل‏ترين خانواده‏ها از جهت سعادت معنوي و ملجأ پناهگاه همه‏ي بي پناهان و مظلومان است و اين بيت، بيت النور است و بيت‏الله است و بيت‏الانبياء است و از همه‏ي خانه‏ها و بيوت فضيلت آن بالاتر است. براي نمونه دو روايت را يادآور مي‏شويم.

سيوطي در تفسيرش مي‏گويد:

«أخرج ابن مردويه عن انس بن مالك و بريدة قال قرأ رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم هذه الآية «في بيوت اذن الله...» فقام اليه رجل فقال اي بيوت هذه يا رسول‏الله قال بيوت الانبياء فقام اليه ابوبكر فقال يا رسول‏الله هذا البيت منها (لبيت علي و فاطمة) قال من افاضلها». [2] .

«ابن مردويه از انس بن مالك و بريده روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين آيه «در خانه‏هايي مانند معابد و مساجد و منازل انبيا خداوند

 

[ صفحه 346]

 

رخصت داده است...» را قرائت فرمود، مردي بلند شد و عرض كرد اي رسول خدا اين خانه‏ها كدام خانه‏هايند، پيامبر فرمود: خانه‏هاي پيامبران است، ابابكر بلند شده عرض كرد: اي رسول خدا آيا اين خانه (اشاره به خانه علي و فاطمه) از آن خانه‏هاست؟ پيامبر فرمود: بلي از آنهاست و بلكه از بهترين آنهاست».

در روايتي از ابي‏حمزه ثمالي آمده است:

«قال أبوجعفر عليه السلام لقتادة: من انت؟ قال أنا قتادة ابن دعامة البصري فقال له ابوجعفر عليه‏السلام: انت فقيه اهل البصرة؟ قال: نعم فقال له ابوجعفر عليه‏السلام: ويحك يا قتادة ان الله خلق من خلقه فجعلهم حججا علي خلقه فهم اوتاد في ارضه قوام بامره نجباء في علمه اصطفاهم قبل خلقه اظللة عن يمين عرشه قال: فسكت قتادة طويلا ثم قال: اصلحك الله و الله لقد جلست بين يدي الفقهاء و قدامهم فما اضطرب قلبي قدام واحد منهم ما اضطرب قدامك، فقال له ابوجعفر عليه السلام: أتدري اين انت؟ بين [3]  يدي «بيوت اذن الله ان ترفع و يذكر فيها اسمه يسبح...» فانت ثم و نحن اولئك فقال له قتادة: صدقت والله جعلني الله فداك والله ما هي بيوت حجارة و لا طين و الحديث». [4] .

«قتاده خدمت امام باقر (عليه‏السلام) بوده است. امام باقر (عليه‏السلام) به قتاده فرمود: شما كي هستي؟ قتاده در جواب عرض مي‏كند: من قتاده فرزند دعامه بصري هستم. ابوجعفر (عليه‏السلام) به قتاده فرمود: تو فقيه اهل بصره هستي؟ عرض مي‏كند: بلي من فقيه اهل آن محل هستم. بعد امام باقر (عليه‏السلام) فرمود:واي بر تو اي قتاده همانا خداوند از آفريده‏هاي خود خلقي را آفريده است و آنها را حجت و دليل و راهنما براي مخلوقات خود قرار داده است پس آنان به منزله ميخ‏ها در زمين خدا و برپا كننده‏ي امر خدا هستند آنان قبل از آفرينش در علم خداوند پسنديده و برگزيده شده‏اند. و آنان سايه‏هاي طرف راست عرش خدا هستند.

 

[ صفحه 347]

 

(ابي‏حمزه‏ي ثمالي گفته است) پس از فرمايشات امام باقر (عليه‏السلام) قتاده سكوت طولاني نمود و عرض كرد: خداوند كار تو را اصلاح بگرداند قسم به خدا هر آينه من با خيلي از فقها نشستم و با آنها بحث‏ها داشتم و اين مقدار كه قلب من جلوي شما مضطرب شده و شگفت‏زده شدم جلوي هيچ كدام آنها نشدم.

پس امام باقر (عليه‏السلام) به قتاده فرمود: آيا مي‏داني كجا هستي؟ در برابر همانها هستي كه خدا درباره‏ي آنها فرمود: خانه‏هايي كه خداوند رخصت داده است در آنها نام خدا برده شود و تسبيح و تنزيه او بشود الخ پس تو آن هستي كه گفتي (فقيه اهل بصره) و ما اين هستيم كه قرآن مي‏گويد، بعد قتاده عرض كرد: قسم به خدا راست و حقيقت گفتي خداوند مرا فداي تو قرار بدهد، قسم به خدا اين خانه‏ها، خانه‏هاي سنگي و گلي نيستند (بلكه خانه‏هاي وحي و ايمان و هدايت و سعادت است)».

شما خواننده گرامي خود قضاوت كن آيا خانه امام باقر (عليه‏السلام) خانه‏ي كيست؟ آيا همان خانه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) نيست كه پيامبر در جواب ابابكر فرمود كه خانه‏ي فاطمه و علي بالاتر و بهتر از خانه‏ي انبياست؟ ولي در اينجا مجال بحث بيشتر درباره‏ي اينكه به چه علت و دليل خانه‏ي فاطمه بهتر از خانه انبياست، نيست.

علي و فاطمه (عليهماالسلام) كارهاي خانه را تقسيم نمودند، كارهاي خانه (خمير كردن، آب كشيدن، بچه‏داري و تميز كردن) به عهده‏ي زهراست و هيزم آوردن و خريد خانه به عهده علي (عليه‏السلام) است.

و فاطمه در خانه‏ي علي بچه‏داري مي‏كند و آب مي‏كشد و آسياب مي‏نمايد و غذا درست مي‏كند و زحمات زيادي را به تنهايي انجام مي‏دهد، ولي عبادت و شب زنده‏داري و در محراب مخصوص خودش راز و نياز و دعا براي مؤمنين و پيروزي اسلام و سرفرازي مسلمين را هم فراموش نمي‏كند، سرور زنان عالم با آنكه در منزل خسته و رنجور مي‏شود ولي وقتي كه علي (عليه‏السلام) به خانه مي‏آيد آن چنان چهره‏ي بشاش و شاداب دارد كه وقتي چشم مباركش به چهره‏ي زيبا و نوراني زهرا (سلام‏الله‏عليها) مي‏افتد همه‏ي خستگي و ناملايمات و رنج‏هاي او برطرف مي‏شود و مثل اينكه علي (عليه‏السلام) هيچ ناراحتي نداشته است.

 

[ صفحه 348]

 

بد نيست وظايفي را كه فاطمه (سلام‏الله‏عليها) در خانه علي (عليه‏السلام) انجام مي‏داد از زبان خود مولي بشنويم:

«در ذخائر العقبي محب‏الدين طبري از قول علي (عليه‏السلام) آمده است:

عن علي عليه‏السلام قال كانت فاطمة ابنة رسول‏الله صلي الله عليه و سلم اكرم اهله عليه و كانت زوجتي فجرت بالرحا حتي أثرت بيدها و استقت بالقربة حتي اثرت بنحرها و قمت البيت حتي اغبرت ثيابها و او قدت تحت القدر حتي دنست ثيابها و اصابها من ذلك ضرر فسمعنا ان رقيقا أتي بهم الي النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم فقلت لو اتيت اباك فسئلته خادما يكفيك فاتته فوجدت عنده حداثا فاستحت فرجعت فغدا علينا و نحن في لعافنا فجلس عند رأسها فادخلت رأسها في اللفامتا حياء من ابيها فقال ما كان حاجتك الي آل محمد فسكتت مرتين فقلت انا و الله احدثك يا رسول‏الله انه هذه جرت عندي بالرحا حتي اثرت في يدها و استقت بالقربة حتي اثرت في نحرها و قمت البيت حتي اغبرت ثيابها و اوقدت القدر حتي دكنت ثيابها. و بلغنا انه اتاك رقيق و خدم فقلت لها سليه خادما. فقال الا ادلكما علي خير مما سألتما.

اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين، و تسبحا ثلاثا و ثلاثيني، و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم يخدمكما». [5] .

«از علي (عليه‏السلام) نقل شده است كه فرمود: مي‏خواهم ماجرايي از فاطمه برايت نقل كنم و آن اينكه فاطمه‏ي زهرا عزيزترين عزيزان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه من بود، اين بانو آن قدر با آسياب آرد كرد تا دستهايش پينه بست و آن قدر از چاه آب كشيد كه اثر آن بر سينه‏اش باقي مانده بود و به‏اندازه اي خانه را روبيد تا اينكه لباسهايش غبارآلود شد. و آن قدر زير ديگ آتش بر افروخت تا لباسش كثيف و گردآلود گرديد و به همين علت به سختي و زحمت افتاد، روزي شنيديم غلام چندي خدمت

 

[ صفحه 349]

 

پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آوردند، به فاطمه گفتم: اگر وقتي خدمت پدر خود رفتي از وي خادمي را بخواه تا در كارها مددكار باشد و از اين همه رنج و محنت آسوده شوي.

پس فاطمه‏ي زهرا خدمت رسول خدا رفت، ملاحظه كرد كه گروهي با ايشان مشغول بحث و گفتگو هستند، لذا بدون اينكه با پدر سخني بگويد به خاطر شرم و حيا بازگشت.علي (عليه‏السلام) فرمود: چون رسول خدا مي‏دانست كه فاطمه‏ي زهرا براي حاجت نيازي مراجعه كرده است، لذا خود به منزل ما آمد، ما در بستر استراحت بوديم، وي بالاي سر فاطمه‏ي زهرا نشست و فاطمه از جهت شرم و حيا سر خود را زير لحاف كرد، حضرت فرمود: فاطمه جان براي چه منظوري به سوي من و آل‏محمد آمدي و دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساكت بود، علي (عليه‏السلام) مي‏گويد: عرض كردم: اي رسول خدا من علت را براي شما ذكر مي‏نمايم. فاطمه آن قدر سنگ آسياب را چرخانده كه دستش پينه بسته و آن قدر آب كشيده كه بر سينه اش اثر آن باقي مانده و آن قدر خانه را جاروب كرده كه لباسش خاك‏آلود شده و آن قدر آتش در زير ديگ افروخته كه پيراهن او كثيف شده و بوي دود گرفته. شنيديم كه غلامان و خادمان چندي را خدمت شما آوردند، به وي گفتم: به سراغ پدر خود رفته از ايشان خدمت‏كاري بخواه تا ترا مساعدت نمايد.

رسول خدا فرمود: شما را از مطلبي آگاه كنم كه بهتر است براي شما از خادمي كه سؤال كرديد، وقتي از خواب برخاستيد (در بعضي روايات است وقتي به رختخواب رفتيد) سي و چهار بار الله اكبر و سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله بگوييد آن بهتر است براي شما از خادم كه خدمت شما را بكند.»

و در بعضي روايات آمده است: بعد از سخنان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فاطمه در اين هنگام سر خود را از زير لحاف بيرون آورده و فرمود: از خدا و رسول خدا راضي شدم و اين جمله را سه بار تكرار فرمود.»

بخاري در كتاب بدء الخلق در باب مناقب علي بن أبي‏طالب به نقل از او مي‏گويد:

«قال ان فاطمة سلام‏الله‏عليها شكت ما تلقي من اثر الرحي فاتي النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم أخبرته عايشة بمجي‏ء فاطمة فجاء النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم الينا و

 

[ صفحه 350]

 

قد اخذنا مضاجعنا فذهبت لاقوم فقال: علي مكانكما فقعد بيننا حتي وجدت برد قدمه علي صدري و قال: ألا اعلمكما خيرا مما سألتماني؟ اذا أخذتما مضاجعكما تكبرا اربعا و ثلاثين و تسبحا ثلاث و ثلاثين و تحمدا ثلاثا و ثلاثين فهو خير لكما من خادم». [6] .

«علي (عليه‏السلام) فرمود: همانا فاطمه (سلام‏الله‏عليها) از اثر ناراحتي‏هايي كه به جهت آسيا برايش به وجود آمده بود خسته بود و شكايت داشت، خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و پيامبر را پيدا نكرد، عايشه را ديد و به وي خبر داد كه به چه منظوري آمده است.

وقتي كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد عايشه گفت: فاطمه آمده بود و جريان را به پيامبر خبر داد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمدند در حالي كه ما در بستر بوديم من خواستم بلند شوم پيامبر فرمود: بر جاي خود باشيد و بعد پيامبر بين ما نشست تا اينكه سردي پاهاي پيامبر را بر سينه‏ي خود احساس كردم. فرمود: آيا راهنمايي كنم شما را به بهتر از آن چيزي كه شما از من خواسته بوديد؟ زماني كه به رختخوابتان رفتيد سي و چهار بار تكبير و سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله بگوييد و آن براي شما بهتر از خادم است كه خدمت شما را بكند».

اين حديث و موضوع درخواست خادم را عمر رضا كحاله در كتاب اعلام النساء، جلد چهار، چاپ موسسة الرسالة بيروت با مقداري بيشتر بيان كرده است.

ابونعيم با سندي از زهري روايت كرده است:

«قال لقد طحنت فاطمة بنت رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم حتي مجلت يدها و ربا و أثر قطب في يدها». [7] .

 

[ صفحه 351]

 

«زهري گفته است: هر آينه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آسياب كرد تا اينكه دستهايش باد كرد و اثر چوب آسياب در دستهاي وي پيدا بود».

احمد بن حنبل با سندي از أنس بن مالك نقل كرده است:

«ان بلالا أبطأ عن صلاة الصبح فقال له النبي صلي الله عليه (و آله) و سلم: ما حسبك؟ فقال مررت بفاطمة عليها السلام و هي تطحن و الصبي يبكي فقلت لها: ان شئت كفيتك ارحي و كفيتني الصبي، و ان شئت كفيتك الصبي و كفيتني الرحي، فقالت: انا ارفق بابني منك فذاك حسبني قال: فرحمتها رحمك الله». [8] .

«روزي بلال حبشي نماز صبح را مقداري دير آمد، پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: چه سبب شد كه براي نماز صبح دير آمدي؟ بلال عرض كرد: از كنار خانه‏ي فاطمه گذشتم، وي آسياب مي‏كرد، و بچه ايشان گريه مي‏كرد، به وي گفتم:اگر بخواهي شما آسياب را انجام بدهيد و من عهده‏دار بچه شوم و او را آرام مي‏كنم. و يا شما خود بچه را عهده‏دار بشويد و من آسياب را انجام مي‏دهم، فاطمه فرمود: من به نگهداري فرزندم از تو واردترم و من اين كار را انجام مي‏دهم (و لذا يا رسول‏الله يك مقدار دير آمدم) پيامبر فرمود: تو به فاطمه مهرباني و كمك كردي خداوند تو را رحمت كند رحمت خدا شامل حال توست».

متقي هندي از جابر نقل كرده است:

«ان رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم راي علي فاطمه سلام‏الله‏عليها كساء من اوبار الابل و هي تطحن، فبكي و قال: يا فاطمه اصبري علي مراره الدنيا لنعم الاخره غدا و نزلت «و لسوف يعطيك ربك فترضي».[9] .

«همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام‏الله‏عليها) جامه اي از پشم شتر را ديد

 

[ صفحه 352]

 

در حالي كه فاطمه به آسيا كردن مشغول بود، پيامبر گريه كرد و فرمود: اي فاطمه جان بر تلخي‏هاي دنيا براي نعمت‏هاي فرداي آخرت صبر كن و سپس اين آيه نازل شد: «پروردگار تو به زودي به تو چندان (مقام شفاعت) عطا كند كه تو راضي شوي».

باز هم متقي هندي مي‏گويد:

«اتقي الله يا فاطمة! و ادي فريضة ربك و اعملي عمل اهلك، و اذا اخذت مضجعك فسبحي ثلاثا و ثلاثين، و احمدي ثلاثا و ثلاثين، و كبراي اربعا و ثلاثين فتلك مأة، فهي خير لك من خادم». [10] .

«اي فاطمه جان تقواي خدا را پيشه كن و فرايض پروردگارت را انجام بده و به عمل اهل خودت عمل كن و هر زماني كه در بستر خوابت رفتي سي و سه مرتبه سبحان الله سي و سه مرتبه الحمد الله و سي و چهار بار الله اكبر بگو كه مجموع آن صد تا مي‏شود و آن بهتر است براي تو از خادمي كه خدمت تو را بكند.»

باز هم مي‏گويد:

«الا ادلك علي ما هو خير لك من خادم! تسبحين الله ثلاثين و تحمدين ثلاثين، و تكبرين اربعا و ثلاثين حين تأخذين مضجعك». [11] .

از أبي‏هريره نقل كرده است.

«و تو را بر چيزي بهتر از خادم راهنمايي مي‏كنم! هنگامي‏كه در بستر خوابت بودي سي و سه بار سبحان الله و سي و سه بار الحمد لله و سي و چهار بار الله اكبر بگو كه بهتر

 

[ صفحه 353]

 

از خادم است.»

و نيز از علي (عليه‏السلام) نقل كرده است:

«ألا ادلكما علي خير مما سألتما! اذا أخذتما مضاجعكما فكبر الله اربعا و ثلاثين، و احمد الله ثلاثين و سبحا ثلاثا و ثلاثين، فان ذلك خير لكما من خادم».

«آيا شما را بر بهتر از آن چيزي كه خواستيد راهنمايي بكنم؟ وقتي كه به رختخواب رفتيد سي و چهار بار الله اكبر و سي سه بار خدا را حمد و سي و سه بار خدا را تسبيح بگوييد همان براي شما بهتر از خادم است».

در رابطه با آيه‏ي شريفه‏ي «و لسوف يعطيك ربك فترضي» [12]  سيوطي مي‏گويد:

«اخرج العسكري في المواعظ و ابن مردويه و ابن لال و ابن النجار عن جابر بن عبدالله قال: «دخل رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم علي فاطمة و هي تطحن بالرخي و عليها كساء من حملة الابل فلما نظر اليها قال يا فاطمة تعجلي فتجرعي مرارة الدنيا لنعم الآخر: غدا فانزل الله و لسوف...» [13] .

«رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام‏الله‏عليها) وارد شد در حالي كه او با دست خود آسياب مي‏كرد و لباسي از پشم شتر بر تن داشت، وقتي كه پيامبر به فاطمه (سلام‏الله‏عليها) نگاه كرد فرمود: اي فاطمه تلخي و سختي دنيا را پيشاپيش براي شيريني آخرت بچش و تحمل كن كه خداوند نازل فرموده است:به زودي مقام شفاعت را به تو عطا خواهم كرد.»

خواجه عبدالله انصاري در تفسير كشف الاسرار از جعفر بن محمد مي‏گويد:

«دخل رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم علي فاطمة عليها السلام و عليها كساء من ثلة الابل و هي تطحن بيدها و ترضع ولدها فدمعت عينا رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم لما ابصرها، فقال: «يا بنيتاه تعجلي مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة فقد انزالله علي

 

[ صفحه 354]

 

و لسوف يعطيك ربك فترضي» [14] .

«امام صادق (عليه‏السلام) فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر فاطمه (سلام‏الله‏عليها) وارد شد در حالي كه بر وي لباسي از (نخستين پشم و مو و كرك) شتر بود و آسياب مي‏كرد و فرزندش را هم شير مي‏داد، رسول خدا وقتي كه فاطمه را به آن حالت ديد اشكهايش جاري شد و فرمود: اي دخترم مرارت‏ها و تلخي‏هاي دنيا را براي شيريني و نعمت‏هاي سرشار آخرت بچش و به تحقيق خداوند بر من نازل فرموده است. «به زودي پروردگارت مقام شفاعت را به تو عطا كند تا راضي و خشنود شوي».

اين حديث را ثعلبي در تفسير خود ذكر كرده است و علامه مجلسي در جلد دهم بحارالانوار بيان كرده و اصل اين روايت با روايتي كه متقي هندي در كنز العمال سيوطي در درالمنثور و خواجه در كشف الاسرار و برسوئي در روح البيان ذكر كرده‏اند از نظر محتوي اختلاف ندارند ولي از نظر كلمات و الفاظ اختلاف اندكي وجود دارد.

خواننده‏ي گرامي از مجموع اين احاديث، منقول از كتب اهل سنت، دانستي كه سيده‏ي زنان عالم فاطمه‏ي زهرا (عليهاالسلام) نزديكترين انسان به رسول گرامي اسلام بود و اتصال ارتباط اين بزرگوار به پيامبر مكرم طبق قاعده‏ي منطقي ارتباط جزء به كل بود و يا اتصال جزئي از چيزي به جزء ديگر از همان چيز، لذا دوستي و علاقه‏ي اين دو وجود شريف و پاك و اين پدر و دختر نمونه، به حد اعلي و بالاترين درجه رسيده بود و به همين دليل است كه رسول خدا به دختر گرانقدرش بهترين و مقبولترين اعمال را مي‏آموزد و به بهترين رويه‏ها راهنمائي مي‏كند و كاملترين معارف را به وي ياد مي‏دهد.

محب‏الدين طبري از أبي‏هريره نقل كرده است:

«قال جائت فاطمة الي رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم تسأله خادما فقال لها

 

[ صفحه 355]

 

قولي اللهم رب السموات السبع و رب الارضين السبع و رب العرش العظيم ربنا و رب كل شي‏ء خالق الحب و النوي منزل التوراة و الانجيل و الفرقان اعوذ بك من كل شيي‏ء انت آخذ بناصيته انت الاول فليس قبلك شيي‏ء و انت الآخر فليس بعدك شيي‏ء و انت الظاهر فليس فوقك شيي‏ء و انت الباطن فليس دونك شيي‏ء اقض عنا الدين و اعننا من الفقر.» [15] .

«ابي‏هريره گفته است: فاطمه خدمت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و از وي خادمي خواست، پيامبر به فاطمه فرمود: اين دعا را بخوان: بار خدايا تو پروردگار آسمان‏هاي هفتگانه و پروردگار هفت طبقه زمين و پروردگار عرش بزرگ هستي، پروردگار ما و پروردگار همه‏ي اشياء و شكافنده‏ي دانه از زمين و نازل كننده‏ي تورات و انجيل و فرقان هستي، پناه مي‏برم به تو از هر چيزي، تو صاحب اختيار همه‏ي اشياء هستي، تو اول هستي پيش از تو چيزي و شيئي نيست، آخر هستي و بعد از تو چيزي نيست، ظاهر و هويدا هستي، بالاتر از تو چيزي نيست و تو واقع هستي غير از تو چيزي نيست. دين ما و گرفتاري‏هاي ما را برطرف فرما و ما را از فقر و آزمندي بي نياز فرما». و اين حديث را مسلم و ترمذي در صحاح خود ذكر كرده‏اند.

و نيز محب‏الدين طبري از ام‏سلمه نقل كرده است:

«قالت جائت فاطمة تشتكي أثر الخدمه و تسأله خادما قالت يا رسول‏الله لقد مجلت يداي من الرحا اطحن مرة و اعجن مرة فقال لها ان يرزقك الله شيا سيأتيك و سأدلك علي خير من ذالك.» [16] .

«ام سلمه گفته است: فاطمه نزد پيامبر آمد و از زحمات خود در منزل (بچه

 

[ صفحه 356]

 

داري كارهاي منزل و آسياب و آب كشيدن) شكايت كرد و از پيامبر اسلام خادمي را خواست و گفت: اي رسول خدا دست‏هايم از آسيا باد كرده است، روزي يك مرتبه آسياب و خمير مي‏كنم، پيامبر اسلام به وي فرمود: خدا چيزي را روزي و نصيب تو كند، تو را به چيزي كه بهتر از خادم است راهنمائي مي‏كنم» وقتي كه حضرت آمد دعايي را كه در روايت قبلي گذشت به حضرت فاطمه (سلام‏الله‏عليها) آموخت».

محب الدين طبري از اسماء بنت عميس و از فاطمه (سلام‏الله‏عليها) نقل كرده است:

«ان رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم اتاها يوما فقال اين ابنائي (يعني حسنا و حسينا) قالت قلت اصبحنا و ليس في بيتنا شي‏ء يذقه ذائق فقال علي اذهب بهما فاني اتخوف ان يبكيا عليك و ليس عندك شيي‏ء فذهب بهما الي فلان اليهودي فوجه اليه رسول‏الله- صلي الله عليه (و آله) و سلم فوجدهما يلعبان في مشربة بين ايديهما فضل من تمر فقال يا علي الا تقلب ابني قبل ان يشتد الحر عليهما قال فقال علي اصبحنا و ليس في بيتنا شي‏ء فلو جلست يا رسول‏الله حتي اجمع لفاطمة ثمرات فجلس رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم. و هو ينزع لليهود كل دلو بتمرة حتي اجتمع له شي‏ء من تمر فجعله في حجزته ثم اقبل فحمل رسول‏الله صلي الله عليه (و آله) و سلم احدهما و حمل علي الآخر عليهم السلام». [17] .

«فاطمه (سلام‏الله‏عليها) فرمود: روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمد فرمود: كجاست فرزندان من (حسن و حسين)؟ فاطمه (سلام‏الله‏عليها) گفته است من گفتم: ما شب را صبح كرديم در حالي كه در منزل چيزي براي خوردن نبود بعد علي (عليه‏السلام) گفت من اين دو تا (حسن و حسين) را بيرون مي‏برم مي‏ترسم آنان گريه كنند چون نزد تو

 

[ صفحه 357]

 

(فاطمه) غذا نيست. علي با آن دو به باغ فلان يهودي رفتند!..

پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به طرف آن محل رفت، در آن جا فرزندان عزيزش را ديد در حالي كه بازي مي‏كردند و جلوي‏شان مقداري خرما بود و بعد پيامبر خطاب به علي (عليه‏السلام) فرمود: يا علي آيا دو فرزند مرا پيش از آنكه آفتاب آنان را اذيت بكند برنمي‏گرداني؟

علي (عليه‏السلام) در جواب پيامبر عرض كرد: ما صبح كرديم در حالي كه در خانه‏ي ما غذا نبود، پس شما اينجا بنشينيد تا من مقداري خرما براي فاطمه (سلام‏الله‏عليها) تهيه بكنم، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشست و علي براي يهودي آب مي‏كشيد و براي هر دلو آب يك خرما مي‏گرفت تا اينكه مقداري خرما جمع كرد و در كيسه (يا جيب) خود گذاشت بعد به طرف پيامبر آمد، سپس يكي از آندو را (حسن و حسين) پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر دوش مبارك حمل نمود و ديگري را علي (عليهم‏السلام) حمل كرد و به منزل آمدند».

خواننده‏ي گرامي اينها بود نمونه‏هايي از خانه‏داري و عبادت و راز و نياز فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) در خانه‏ي نور و نورانيت امامت و ولايت و خلافت بر حق علي بن ابي‏طالب (عليهم‏السلام) كه نمونه و كامل‏ترين و والاترين زندگي زناشويي را به جهانيان نشان داده است و تاريخ نه قبل و نه بعد از آن را ثبت نكرده است.

فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) با آن همه زحمت و رنج در كارها و فعاليت‏هاي خانه، از عبادت و راز و نياز با معبود و مولاي خود غفلت نمي‏ورزد، از امام حسن مجتبي نقل شده است كه مادرم شب‏ها در حال عبادت براي مؤمنين دعا مي‏كرد و اسم آنها را مي‏برد، گفتم: مادر براي خودتان دعا نكرديد؟ فرمود: اول همسايه و بعد خويشتن.

از تمام احاديثي كه در اين فصل بيان شد به دست مي‏آيد كه سيده‏ي زنان عالم فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) با وجود جلالت و منزلت و قدر و شرافت، براي انجام اعمال و امور منزل خود اقدام مي‏فرمود و امور خانه را اداره مي‏نمود و علي (عليه‏السلام) هم با ايشان در انجام امور همكاري و كمك مي‏فرمود.

در بعضي از روايات آمده است: «علي (عليه‏السلام) فرمود: رسول خدا به منزل ما وارد

 

[ صفحه 358]

 

شد، فاطمه‏ي زهرا در كنار ديگ نشسته بود و من عدس پاك مي‏كردم، پيامبر فرمود: يا اباالحسن، عرض كردم: بلي يا رسول‏الله، فرمود: گوش فرا ده آن چه را كه مي‏گويم از طرف پروردگار مي‏گويم: مردي كه به همسر خود در خانه كمك و مساعدت نمايد به تعداد موهاي بدنش براي وي عبادت يك سال را مي‏نويسند آنهم به اين صورت كه روزها را روزه گرفته باشد و شبها را شب زنده‏داري كرده باشد.» [18] .

پيامبر اسلام بهترين درس را به دخترش زهرا (سلام‏الله‏عليها) آموخت كه عبارت از تسبيح باشد و از آن زمان الي زمان ما ميليون‏ها انسان در تعقيبات نماز خود آن تسبيح را مي‏خوانند از پيشگاه خداوند به احترام تسبيح كوثر خدا عرض حاجت مي‏كنند و رفع مشكلات در زندگي و موفقيت را خواهانند.

در كتاب قرب الاسناد از امام صادق (عليه‏السلام) آمده است:

«ما به فرزندان و كودكان خود امر مي‏كنيم تسبيحات فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) را بخوانند همانگونه كه آنان را امر به نماز مي‏كنيم تو نيز (خطاب به اباهارون) خود را بر اين امر وادار كن كه هر بنده‏اي آن را نخواند به بدبختي مي‏افتد.»

خواننده‏ي گرامي آن چه از اول اين كتاب تا آخرين فصل آن ملاحظه فرموديد هدف اين بود كه حضرت صديقه‏ي طاهره فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) را از زبان محدثين و مورخين اهل سنت و جماعت معرفي بنماييم كه خداوند عنايت فرمود كه اين كار انجام بشود و صاحب كوثر هم محبت فرمود تا اينكه آن چه در نظر بود (فاطمه قبل از ولادت تا رحلت پيامبر در نزد اهل سنت) تهيه بشود و باز هم اين را عرض كنم يكي از چيزهايي كه از دشوارترين مسائل مي‏باشد اين است كه بخواهيم براي منزلت و قرب فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) نزد رسول خدا حدي تعيين بكنيم و مناسبتر اين است كه بگوييم قلم و زبان را قدرتي نيست كه بتواند از عهده‏ي اين كار برآيد، زيرا كه فاطمه‏ي زهرا در پهناورترين مكان قلب پدر خويش رسول خدا جا داشت و در كشور هستي و وجود پيامبر از بهترين موقعيت برخوردار بوده است.

 

[ صفحه 359]

 

پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، زهرا (سلام‏الله‏عليها) را بسيار دوست مي‏داشت، ولي نه مانند محبت و دوستي پدر به دخترش، احترام نهادن رسول اكرم به دخت خويش علاوه بر محبت و عاطفه‏ي پدري همراه با تعظيم و تكريم بود كه آن خود از بزرگي مقام معنوي فاطمه‏ي زهرا نشأت مي‏گرفت و اين احترام به حدي بود كه در تاريخ چنين محبت و دوستي پدري را نسبت به دخترش سراغ نداريم.

و اين محبت‏ها و دوستي‏ها، جدا از عاطفه‏ي پدري به خاطر آن مواهب و مزايا و فضائل فراوان الهي بود كه از زهرا (سلام‏الله‏عليها) مشاهده مي‏نمود، بلكه مي‏توان گفت كه پيامبر مأمور بوده است كه به فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) احترام بكند و از وي تجليل بنمايد، براي اينكه پيامبر هيچ فرصت و موقعيتي را براي بيان و ارائه اين مأموريت از دست نمي‏داد: «زهرا پاره‏ي تن من است»، «زهرا يك شعبه از دين و هستي و وجود من است»، «زهرا مادر من است»، «هر كه زهرا را خوشحال كند مرا خوشحال كرده است و خشنودي او خشنودي من است»، «آزار نمودن وي آزار كردن من است»، «زهرا ميوه‏ي بهشتي است و هر وت اشتياق و شوق بهشت را پيدا بكنم زهرا را بو مي‏كنم و مي‏بوسم چرا كه من از آن بوي بهشت را استشمام مي‏كنم».

و يا به قول عبدالله عمر: نبي مكرم سر فاطمه‏ي زهرا را مي‏بوسيد و مي‏فرمود: پدرت فداي تو باد و وقتي كه بر او وارد مي‏شد تا فاطمه مي‏خواست به احترام پدر از جاي خود بلند شود، پيامبر مي‏فرمود: تكان مخور و به همان حالتي كه هستي باش».

و يا به قول خوارزمي در مقتل الحسين: «رسول خدا نمي‏خوابيد مگر آنكه صورت فاطمه را غرق بوسه مي‏فرمود».

و يا به قول ديگر: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بارها به دخترش فرمود: «فاطمه جانم، پدر و مادرم فداي تو باد».

و به قول قندوزي از عايشه مي‏گويد: «هر گاه پيامبر از مسافرت بازمي‏گشت زيرا گلوي فاطمه را مي‏بوسيد و مي‏فرمود: از وي بوي بهشت را استشمام مي‏كنم».

و باز به قول عايشه: هر گاه فاطمه‏ي زهرا (سلام‏الله‏عليها) بر پيامبر وارد مي‏شد رسول گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) به وي خوش آمد گفته و دستش را مي‏بوسيد و او را در جاي

 

[ صفحه 360]

 

خود مي‏نشاند و هر وقت رسول خدا بر فاطمه وارد مي‏شد، بانوي بزرگوار جلوي پاي پدر برخاسته و خير مقدم مي‏گفت و دو دست رسول خدا را مي‏بوسيد.

خواننده‏ي گرامي اگر چه اين احاديث در اول كتاب تحت عنوان تعريف اجمالي از فاطمه‏ي زهرا گذشت ولي وقتي اين احاديث و بيانات را انسان ملاحظه مي‏كند مي‏فهمد كه اين همه احترام و تكريم گذاشتن مأموريت الهي است. براي اينكه پيامبر اسلام به غير از فاطمه فرزندان ديگري هم داشت ولي اين تجليل و احترام نسبت به سه دختر ديگر حضرت در تاريخ ثبت نشده و در روايتي هم نيامده است.

پس اين همه احترام و تكريم از طرف رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) به آن جهت بوده كه پيامبر خواسته است با مردم اتمام حجت بكند، فاطمه زهرا، مقام و منزلتش را به مردم بشناساند، براي اينكه پيامبر مي‏دانست بعد از وي بر سر پاره‏ي تن او چه ظلم‏ها و رنج‏ها و هتك حرمت‏ها خواهد شد و لذا پيامبر براي اينكه هيچ گونه عذر و بهانه‏اي براي مردم باقي نماند، آن تجليل و تكريم‏ها را به دختر عزيزش فرمود. به عنوان مثال وقتي كه آيه‏ي مباركه‏ي: «و لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا» [19]  «آن گونه كه يكديگر را صدا مي‏زنيد پيامبر را صدا نزنيد» نازل شد، فاطمه زهرا (سلام‏الله‏عليها) مي‏گويد: از آن پس از گفتن «يا ابة» خودداري كردم و ايشان را رسول‏الله خطاب مي‏كردم، وقتي يكبار، دو بار و سه بار ايشان را رسول‏الله صدا كردم، از دادن جواب خودداري فرمود و به من فرمود: فاطمه جان اين آيه درباره‏ي تو و خانواده تو و نسل تو نازل نشده، چرا كه تو از من و من از تو هستم، اين آيه درباره‏ي جفاكاران و اهل خشنونت قريش يعني انسانهاي خودخواه و متكبر و مغرور نازل شده است، پس فاطمه جان به من خطاب كن پدرم و با اين سخن تو، قلبم را احياء كرده و خدا را راضي مي‏گرداني.» [20] .

و اين خود بالاترين دليل و حجت است كه فاطمه زهرا چه قدر در نزد رسول

 

[ صفحه 361]

 

خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بزرگي و مقام و منزلت دارد. پس خلاصه‏ي سخن اينكه: آن همه تجليل و تكريم دو جنبه داشت، يكي اينكه پيامبر از طرف خدا مأمور بود كه فاطمه را احترام و تكريم كند چون فاطمه يكي از نعمت‏هاي بهشت خداست.

و دوم اينكه آن تكريم‏ها و تعظيم‏ها براي اتمام حجت بر مردم بوده تا هيچ‏گونه عذر و بهانه‏اي براي مردم باقي نماند، اي كاش آن همه سفارشات پيامبر را كه در مواقع مختلف فرمود، گوش مي‏كردند.

[ صفحه 365]

[1] در خانه‏هايي (مانند معابد و مساجد و منازل انبياء و اولياء) خدا رخصت داده كه آنجا رفعت يابد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند. (سوره‏ي نور، آيه‏ي 35).

[2] تفسير الدرالمنثور سيوطي، ج 5، ص 50.

[3] ظاهرا دو تا «بين» است.

[4] تفسير نور اليقلين، ج 3، ص 609 و 610.

[5] ذخاير العقبي، ص 50 و 51 و حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و بخاري، باب خمس، فصل ان الخمس النوائب رسول‏الله.

[6] صحيح البخاري، بات بدء الخلق، مناقب علي (عليه‏السلام) و مسلم در صحيح خود در كتاب ذكر و دعا در باب تسبيح اول نهار و وقت خواب و ابوداود در صحيح خود در جلد 33 باب تسبيح عند النوم آورده‏اند. و اين حديث را بزرگان ما مثل صدوق در علل الشرايع و علامه در بحارالانوار نقل فرموده‏اند و ذخاير العقبي، ص 49 و تذكرة الخواص، ص 280 و قريب اين حديث را عسقلاني شافعي در الاصابة، ج 8، ص 159 حرف الفاء ذكر كرده است.

[7] حلية الاولياء، ج 2، ص 41 و مستدرك حاكم، ج 3، ص 152 و التخليص الذهبي در پاورقي مستدرك همان صفحه.

[8] مسند الامام احمد بن حنبل، ج 3، ص 150 ذخاير العقبي، ص 51 و وسيلة المآل، ص 175.

[9] كنز العمال، ج 6، ص 295 و اين حديث را ابن دلال و مردويه و ابن نجار و ديلمي هم ذكر كرده‏اند.

[10] در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول في النوم، ص 332 به ترتيب حديث‏هاي شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كرده‏اند و باز هم متقي هندي در صفحه‏هاي 343 و 344 به شماره‏هاي 41309 و 41410 و 41312 از علي (عليه‏السلام) و به شماره‏هاي 411311 و 41313 از انس و أبي‏هريره نقل كرده است.

[11] در كنز العمال، ج 15، باب چهارم معايش متفرقه، الفصل الاول في النوم، ص 332 به ترتيب حديث‏هاي شماره 41268 و 41271 و 41272 آمده است و حديث اول را ابوداود در كتاب خراج در باب مواضع الخميس حديث 2988. و حديث دوم را مسلم در كتاب الذكر باب التسبيح اول النهار حديث 2028 و حديث سوم را مسلم در كتاب الذكر حديث 2027 ذكر كرده‏اند و باز هم متقي هندي در صفحه‏هاي 343 و 344 به شماره‏هاي 41309 و 41410 و 41312 از علي (عليه‏السلام) و به شماره‏هاي 411311 و 41313 از انس و أبي‏هريره نقل كرده است.

[12] سوره‏ي ضحي، آيه‏ي 5.

[13] الدرالمنثور السيوطي، ج 6، ص 361.

[14] كشف الاسرار، ج 10، ص 524 و عين همين روايت كشف الاسرار را الشيخ اسماعيل الحقي برسوي در تفسير روح البيان، ج 10، ص 455 آورده ولي سندي روايت را ذكر نكرده و فقط گفته است: روي ان رسول الله... الخ.

[15] ذخاير العقبي، ص 49 و 50 و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 157 و المعرفة الصحابه، مناقب فاطمه و التلخيص الذهبي پاورقي مستدرك همن صفحه و كنز العمال، ج 15، ص 345 حديث 4131 و تذكرة الخواص، ص 280 و بخاري هم در صفحه‏ي خود بيان كرده است.

[16] ذخاير العقبي، ص 50 و تذكرة الخواص سبط ابن جوزي، ص 280 و مسند احمد بن حنبل و أسني المطالب، الباب الخامس، ص 92 حديث 19.

[17] ذخاير العقبي، ص 49، باب ما كانت فيه من ضيق العيش و خدمه نفسها مع الصبر الجميل و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 165 معرفة الصحابة، مناقب الحسن و الحسين (عليهماالسلام) و التلخيص پاورقي مستدرك در همان صفحه و الرياض النضرة، ج 2، ص 232، باب عيش علي (عليه‏السلام) باز هم رياض النضرة،ج 2، ص 232 و دولابي در كتاب الذرية الطاهرة ذكر كرده‏اند.

[18] اين حديث را مجمع الاخبار آورده است.

[19] سوره‏ي نور، آيه‏ي 63.

[20] بحارالانوار، ج 43، ص 32، حديث 39.

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74427