کنیهی او و حکمت نامهایش
کنیهی او و حکمت نامهایش در فصل اول، حدیث ابنعباس از رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم گذشت که فرمود: «(خداوند) فاطمه را بدین نام نامید، چرا که خداوند او و محبینش را از آتش جدا نموده است.» آنچه در این فصل میآید دیگر روایاتی است ک
كنيهي او و حكمت نامهايش <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
در فصل اول، حديث ابنعباس از رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم گذشت كه فرمود: «(خداوند) فاطمه را بدين نام ناميد، چرا كه خداوند او و محبينش را از آتش جدا نموده است.» آنچه در اين فصل ميآيد ديگر رواياتي است كه با جستجو در كتب اهل سنت يافتهام.
1- محب طبري [1] مينويسد:
علي عليهالسلام گفت: رسول گرامي صلي اللَّه عليه و آله و سلم به فاطمه فرمود:
فاطمه، هيچ ميداني چرا «فاطمه» ناميده شدي؟
علي عليه السلام گفت: اي رسول خدا، چرا «فاطمه» ناميده شد؟
فرمود: خداوند- عزّوجلّ- او و فرزندانش را روز قيامت از آتش دور داشته است. [2] .
محب طبري همچنين مينويسد: اين روايت را امام علي بن
[ صفحه 18]
موسيالرضا عليهالسلام در مسند خود به اين صورت نقل كرده است كه رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
همانا خداوند- عزوجل- فاطمه و فرزندانش و كساني را كه دوستار آنانند، از آتش دور داشته و از اين رو است كه او «فاطمه» ناميده شد.
2- در كنزالعمال [3] آمده است:
«فاطمه نامش نهادند، چرا كه خداوند او و دوستدارانش را از آتش جدا نموده است. [4] .
3- ابناثير در كتاب النهاية [5] مينويسد:
فاطمه را «بتول» [6] ناميدند چون از زنان زمان خود از جهت فضل و دين و حسب، جدا بود. و بعضي گفتهاند: چون انقطاع از دنيا بسوي خداوند داشته است.
4- عبيدهي هروي در الغريبين مينويسد:
فاطمه را بتول ناميدند چون نظير و مانندي نداشت.
[ صفحه 19]
5- ابناثير در اسدالغابة [7] در احوال دخت فاطمه دخت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم مينويسد:
كنيهي فاطمه «امابيها» (يعني مادر پدرش) بوده است.
6- ابنعبدالبر در الاستيعاب [8] از جعفر بن محمد عليهالسلام نقل ميكند كه:
كنيهي فاطمه، دخت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم «امابيها» بود.
[ صفحه 21]
[1] ذخائرالعقبي، ص 26.
[2] محب طبري مينويسد: «حافظ دمشقي اين روايت را نقل كرده است».
[3] كنزالعمال، ج 6، ص 219.
[4] صاحب كنزالعمال ميگويد: ديلمي به نقل از ابيهريره اين روايت را از رسول خدا نقل كرده است.
[5] النهاية، ذيل مادهي بتل.
[6] «بتول» از مادهي بتل: بمعني «جدا كردن و بريدن» ميباشد.- مترجم-
[7] اسدالغابة، ج 5، ص 520.
[8] الاستيعاب، ج 2، ص 752.