مقام والای فاطمه
مقام والای فاطمه 1- بخاری [1] به نقل از عایشه مینویسد: فاطمه در حالی که همانند رسول خدا راه میرفت، جلو آمد. رسول اکرم فرمود: «مرحبا به دخترم فاطمه»، و او را طرف راست یا چپ خود نشاند. آنگاه آهسته به او سخنی گفت که فاطمه (با شنی
مقام والاي فاطمه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
1- بخاري [1] به نقل از عايشه مينويسد:
فاطمه در حالي كه همانند رسول خدا راه ميرفت، جلو آمد. رسول اكرم فرمود: «مرحبا به دخترم فاطمه»، و او را طرف راست يا چپ خود نشاند. آنگاه آهسته به او سخني گفت كه فاطمه (با شنيدن آن) گريست.
به او گفتم: چرا ميگريي؟
(او پاسخي نداد.)
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم دوباره آهسته كلامي به فاطمه گفت و (اين بار) فاطمه خنديد.
گفتم: تا امروز شادماني كه اينقدر نزديك به اندوه باشد، نديده بودم.
پرسيدم: رسول خدا چه گفت؟
جواب داد: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت.
[ صفحه 42]
تا آنكه رسول خدا رحلت نمود. (پس از رحلت آن حضرت) دوباره از فاطمه پرسيدم (رسول خدا چه گفت؟) او گفت: رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم به من فرمود: جبرئيل هر سال فقط يكبار قرآن را بر من عرضه ميكرد ولي امسال دوبار قرآن بر من عرضه شد و اين را نشانهي نزديك شدن اجل خود ميدانم و تو در ميان اهلبيتم اول كسي هستي كه به من ملحق ميشوي».
و من (با شنيدن اين سخن) گريستم، آنگاه فرمود:
«آيا خشنود نميشوي به اينكه بانوي زنان بهشت يا بانوي زنان مؤمنين باشي؟» و من (با شنيدن آن) خنديدم.
احمد بن حنبل نيز در مسند [2] خود اين روايت را ذكر كرده است، با اين تفاوت كه به جاي «بانوي زنان بهشت» آورده: «بانوي زنان اين امت». ابنسعد نيز در طبقات [3] حديث را با اين تعبير آورده است: «بانوي زنان اين امت يا بانوي زنان دو عالم.»
ابناثير نيز در اسدالغابة [4] با تعبير: «بانوي زنان دو عالم» و نسائي در خصائص [5] با عبارت «بانوي زنان اين امت يا بانوي زنان مؤمنين» حديث را نقل كردهاند.
2- بخاري از عايشه نقل ميكند كه:
[ صفحه 43]
ما همسران پيامبر همگي نزد آن حضرت بوديم. هيچ كدام نرفته بوديم كه فاطمه در حالي كه همچون پيامبر گام برميداشت، پيش آمد. رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم چون فاطمه را ديد فرمود: دخترم خوشآمدي. و او را طرف راست يا چپ خود نشاند و رازي را براي او فاش ساخت (كه با شنيدن آن) فاطمه سخت گريست. رسول خدا چون اندوه فاطمه را ديد راز ديگري برايش باز گفت (كه با شنيدن آن) فاطمه خنديد.
به او گفتم: (با آنكه) من در ميان همسران رسول خدا (و در كنار او بودم) او رازش را فقط با تو در ميان گذاشت و تو (در مقابل) گريه ميكني؟! چون رسول خدا برخاست در مورد آن راز، از او سؤال كردم. فاطمه گفت: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم كرد. چون پيامبر رحلت نمود، (نزد فاطمه رفتم و) او را سوگند دادم كه آن راز را برايم بگويد.
گفت: اكنون (كه پيامبر ديگر ميان ما نيست) خواهم گفت. راز اول اين بود كه فرمود: «جبرئيل هر سال يكبار قرآن را بر من عرضه ميكرد اما امسال دوبار آن را بر من عرضه داشت و اين را آيت نزديك بودن اجل خود ميدانم. پس از خدا پروا كن و صبر پيشهساز كه من خوب سلفي برايت هستم.» من (با شنيدن اين سخنان) چنانكه شاهد بودي، گريستم. رسول خدا چون پريشاني مرا ديد، راز دوم را برايم باز گفت: اي فاطمه آيا خشنودت نميكند اينكه تو بانوي زنان مؤمنين يا بانوي زنان اين امت باشي؟
مسلم نيز اين روايت را يكبار با اضافهي: «تو پيش از ساير افراد
[ صفحه 44]
خانوادهام به من ميپيوندي» و يكبار بدون اين اضافه [6] نقل كرده است. ابنماجه [7] نيز روايت را با همان اضافه نقل كرده است. ابيداود طيالسي [8] و ابونعيم [9] با سندهاي متعدد، با تعبير «بانوي زنان دو عالم يا بانوي زنان اين امت» اين روايت را نقل ميكنند. طحاوي [10] نيز در مشكل الاثار با دو سند روايت را آورده است. همچنين نسائي [11] با تعبير «بانوي زنان اين امت و بانوي زنان دو عالم» روايت را نقل ميكند.
3- ترمذي [12] از حذيفه نقل ميكند كه:
مادرم از من پرسيد: آخرين ملاقاتت با رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم كي بود؟ گفتم: از فلان روز تاكنون ايشان را نديدهام. مادرم به من پرخاش كرد. گفتم: بگذار تا نزد رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم روم و نماز مغرب را با او بخوانم و از او بخواهم براي من و تو طلب آمرزش كند.
خدمت رسول گرامي آمدم، با او نماز مغرب را خواندم. حضرتش تا شروع نماز عشا، به نماز خواندن مشغول بود. پس (از خواندن نماز عشا) به نوافل پرداخت و من
[ صفحه 45]
هم همراه او نماز نافله ميخواندم، صدايم را شنيد و فرمود: كيستي؟ آيا حذيفهاي؟
گفتم: آري.
فرمود: خداوند تو و مادرت را بيامرزد، حاجتت چيست؟ و ادامه داد: اين فرشتهايست كه تاكنون به زمين نيامده بود. از خداوند اجازه خواست تا بر من سلام كند و مژدهام دهد كه: فاطمه بانوي زنان اهل بهشت و حسن و حسين دو سرور و آقاي جوانان اهل بهشت هستند.
حاكم نيز اين روايت را در مستدرك الصحيحين [13] به اختصار و با دو سند- كه دومين آنها را صحيح شمرده- آورده است، حاكم فقط قسمت مربوط به فاطمه عليهاالسلام را نقل كرده است، اين روايت را همچنين احمد بن حنبل، [14] ابونعيم [15] و ابناثير [16] در كتابهاي خود آوردهاند و متقي نيز در چهار موضع از كنزالعمال آن را نقل كرده است، در موضع اول [17] ميگويد: روياني و ابنحيان به نقل از حذيقه اين روايت را ذكر كردهاند، در موضع دوم [18] مينويسد: روايت را ابنعساكر از حذيفه نقل كرده است، و در موضع سوم [19] آمده است: ابنجرير از حذيفه اين حديث را نقل كرده است، در
[ صفحه 46]
موضع چهارم [20] به نقل قسمت مربوط به فاطمه عليهاالسلام اكتفا ميكند و مينويسد: ابن ابيشبيه آن را نقل كرده است.
4- حاكم در مستدرك الصحيحين [21] به نقل از عايشه چنين مينويسد:
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم در همان بيماري كه به وفاتشان انجاميد، فرمود: اي فاطمه! آيا راضيت نميكند كه بانوي زنان دو عالم باشي و بانوي زنان اين امت و بانوي زنان مؤمنين؟
5- ابينعيم در حليةالاولياء به نقل از عمران بن حصين آورده است:
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: ميآيي با هم به عيادت فاطمه برويم؟ او بيمار است. گفتم: آري. با هم (سوي خانهي فاطمه) روانه شديم، تا به در خانه رسيديم، رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم سلام كرده اذن دخول خواست و فرمود: آيا من و آنكه همراهم است (ميتوانيم) داخل شويم؟
فاطمه گفت: آري، اما چه كسي همراه شماست؟ به خدا سوگند، جز عبائي، چيزي در بر ندارم.
فرمود: با عبا چنين و چنان كن.
- به فاطمه آموخت كه با آن عبا خود را چگونه بپوشاند.
[ صفحه 47]
فاطمه گفت: به خدا سوگند، چيزي سر مرا نپوشانده است.
رسول اكرم ملافهاي را كه در بر داشت به او داد و فرمود: با اين پارچه سر خود را بپوشان.
پس فاطمه به آن دو اجازهي ورود داد. و آن دو وارد شدند.
رسول اكرم فرمود: حالت چگونه است؟
گفت: بيمارم، و نيز طعامي براي خوردن ندارم.
فرمود: دختركم راضيت نميكند اينكه بانوي زنان دو عالمي؟
گفت: پس مريم دختر عمران چه؟
فرمود: او بانوي زنان روزگار خود و تو بانوي زنان روزگار خود هستي. به خدا سوگند تو را به همسري كسي درآوردم كه آقا و سيد است در دنيا و آخرت.
طحاوي نيز روايت را در مشكل الاثار [22] نقل كرده ميافزايد:
«بغض او جز در دل منافق نميرود.»
محب طبري [23] نيز با همين اضافه روايت را نقل ميكند و مينويسد حافظ ابوالقاسم دمشقي آن را آورده است.
6- ابينعيم [24] به نقل از جابر بن سمره آورده است:
پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم آمد، (و در جمع ما) نشست و فرمود:
[ صفحه 48]
فاطمه بيمار است.
گروهي كه آنجا بودند گفتند: خوبست به عيادتش رويم. رسول اكرم برخاست و حركت كرد تا در (خانهي فاطمه) رسيد. در خانه بسته بود. رسول اكرم: صدا زد: خود را بپوشان، عدهاي به عيادتت آمدهاند.
فاطمه گفت: اي رسول خدا جز عبائي در بر ندارم.
پيامبر رداء خود را برداشته از پشت در، سوي فاطمه انداخت. و فرمود: با اين سر خود را بپوشان.
پس از آن با همراهان داخل خانه شد و مدتي نشستند و بعد رفتند. آن عده گفتند: به خدا سوگند (چه بسيار شگفت است) دختر رسول خدا بر اين حال؟!
رسول خدا برگشت و فرمود: همانا او بانوي زنان است در روز قيامت.
7- در خصائص نسائي [25] به نقل از ابيهريره آمده است:
در يك روز بلند و طولاني رسول اكرم تأخير كرد (و در جمع ما دير حضور يافت.) غروب بود كه كسي عرض كرد: اي رسول خدا، امروز كه شما را نديديم بر ما چه سخت گذشت.
فرمود: فرشتهاي كه تاكنون زيارتم نكرده بود، از خدا خواست تا ملاقاتم كند. (آمد و) مژده به من داد كه فاطمه، دخترم، بانوي زنان امت من است و حسن و حسين سروران جوانان اهل بهشتند.
[ صفحه 49]
متقي در كنزالعمال [26] پس از نقل اين روايت مينويسد: طبراني و ابننجار به نقل از ابيهريره اين روايت را آوردهاند.
8- متقي [27] به نقل از عايشه آورده:
رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم در بيماري كه منجر به موتش شد، فرمود: فاطمه، دخترم، بيا نزد من.
فاطمه كنار رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم آمد، پيامبر مدتي با او نجوي كرد. آنگاه فاطمه در حالي كه ميگريست از او جدا شد- و من (در آنجا) حاضر بودم.-
پيامبر خدا پس از مدتي (دوباره) فرمود: نزد من بيا.
فاطمه كنار او رفت و پيامبر مدتي با او راز گفت. آنگاه فاطمه در حالي كه ميخنديد از او جدا شد.
گفتم: دختر رسول خدا، به من بگو پيامبر پنهاني چه گفت؟
پاسخ داد: گمان ميكني، چون رسول خدا به من سرّي را باز گفت آن را در زمان حياتش فاش ميكنم؟!
بر من گران آمد كه از سرّ او بيخبر مانم.
پس از رحلت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم به فاطمه گفتم: آن خبر را برايم نميگوئي؟
گفت: اكنون، آري. بار اول به من فرمود، «جبرئيل هر سال قرآن را يكبار بر من عرضه ميداشت ولي امسال دوبار، و به من خبر داد كه عمر هر پيامبري نصف عمر پيامبر
[ صفحه 50]
پيشين بوده و خبر داد كه عمر عيسي صد و بيست سال بوده و من ميدانستم كه عمر از شصت تجاوز كرده است» (اين را رسول اكرم فرمود) و من گريستم.
(همچنين) فرمود: دختركم، مصيبت هيچ يك از زنان مؤمن با مصيبت تو برابري نميكند، صبر تو نيز نبايد كمتر از صبر هيچ زني باشد.
بار دوم كه با من نجوي كرد به من خبر داد، در خانوادهي او، من، پيش از همه به او ملحق ميشوم. و فرمود: همانا تو بانوي زنان اهل بهشتي.
9- حاكم در مستدرك [28] آورده:
عايشه به فاطمه عليهاالسلام گفت: مژدهات ندهم كه شنيدم رسول خدا ميگفت: بانوان زنان اهل بهشت چهارند: مريم دخت عمران، فاطمه دخت رسول خدا، خديجه دخت خويلد و آسيه.
10- متقي در كنزالعمال [29] به نقل از علي عليهالسلام آورده است:
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم به فاطمه عليهاالسلام فرمود:
راضيت نميكند بانوي زنان اهل بهشت باشي و دو پسرت سروران جوانان اهل بهشت؟
[ صفحه 51]
11- متقي در جاي ديگر كتاب [30] خود چنين آورده است:
راضيت نميكند اينكه كسي را به همسريت درآوردم كه پيش از همه اسلام آورد و از همهي مسلمانها آگاهتر است؟ همانا تو بانوي زنان امت من هستي، همچون مريم، كه بانوي قوم خويش بود. راضي نيستي، اي فاطمه؟ خداوند بر اهل زمين آگاه شد و از آنان دو مرد را برگزيد، پس يكي را پدر ديگري را شوهرت قرار داد.
12- ابونعيم [31] به نقل از ابنعباس مينويسد:
رسول اكرم فرمود:
چهار زن، بانوان روزگار خود هستند: مريم دخت عمران، آسيه دخت مزاحم، خديجه دخت خويلد، و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم، و برترين ايشان در علم، فاطمه است.
به نقل سيوطي [32] ، ابنعساكر نيز به سند خود اين حديث را از ابنعباس روايت كرده است.
13- حاكم در مستدرك الصحيحين [33] به نقل از ابنعباس آورده است:
پيامبر گرامي صلي اللَّه عليه و آله و سلم چهار خط كشيد، سپس فرمود:
[ صفحه 52]
ميدانيد اين خطوط چيستند؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند.
فرمود: همانا برترين زنان اهل بهشت، خديجه دخت خويلد، فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم، مريم دخت عمران، و آسيه دخت مزاحم ميباشند...
حاكم اضافه ميكند كه سند اين حديث صحيح ميباشد.
حاكم در موارد ديگري از كتاب خود اين حديث را با سندهاي صحيح از ابنعباس نقل كرده است، همچنين بسياري از بزرگان حديث اين روايت را در كتابهاي خود آوردهاند، از جمله: احمد بن حنبل [34] با چند سند از ابنعباس، ابنعبدالبر [35] با دو سند، سيوطي [36] به نقل از طبراني، ابناثير [37] ، محب طبراني [38] به نقل از احمد و ابوحاتم، و ابنحجر [39] .
ابنحجر در همانجا به نقل از طبراني از عايشه روايت ميكند كه:
هرگز جز پيامبر، احدي را برتر از فاطمه نديدم.
همچنين ابنعمرو [40] و طحاوي [41] هيثمي [42] نيز اين حديث را نقل
[ صفحه 53]
ميكند و ميگويد: احمد، ابويعلي و طبراني با اسناد صحيح آن را نقل كردهاند. شمار راويان اين حديث در آنچه ذكر شد محدود نيست بلكه عسقلاني [43] نيز آن را به نقل از ابنحبان، احمد، ابويعلي، طبراني، ابوداود و حاكم روايت كرده و در صحفهي 282 [44] از كتابش مينويسد: نسائي با سند صحيح از ابنعباس روايت كرده است:
برترين زنان اهل بهشت، خديجه، فاطمه، مريم، و آسيه هستند.
14- ابنعبدالبر [45] با دو سند از ابيهريره روايت كرده است كه: رسول اكرم فرمود:
بهترين زنان دو عالم چهار نفرند: مريم دخت عمران، آسيه دخت مزاحم، خديجه دخت خويلد، و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم.
هيثمي در مجمع [46] و ثعلبي در قصص الانبياء [47] روايت را چنين آوردهاند:
نمونهي زنان دو عالم...
[ صفحه 54]
15- متقي [48] به نقل از ابنعساكر از ابنمسعود روايت ميكند:
بهترين مردان شما علي عليهالسلام و بهترين جوانتان حسن عليهالسلام و حسين عليهالسلام و بهترين زنان شما فاطمه است.
خطيب بغدادي [49] نيز اين حديث را نقل كرده است.
16- مناوي [50] به نقل از حارث بن ابياسامه از عروة بن زبير روايت ميكند:
خديجه بهترين زنان روزگار خود است و مريم هم بهترين زنان روزگارش است و فاطمه نيز بهترين زنان روزگار خود ميباشد.
17- ابنجرير در تفسير [51] خود از انس بن مالك نقل ميكند كه: رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
بهترين زنان دو عالم چهار نفرند: مريم دخت عمران، آسيه دخت مزاحم و همسر فرعون، خديجه دخت خويلد، و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم.
18- ترمذي [52] به نقل از انس روايت كرده كه رسول گرامي فرمود:
[ صفحه 55]
نمونهي زنان دو عالم چهار نفرند: مريم دخت عمران، خديجه دخت خويلد، فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم، و آسيه همسر فرعون.
حاكم نيز در مستدرك الصحيحين [53] روايت فوق را با دو سند نقل كرده و ميگويد: سند دوم طبق موازين مسلم و بخاري، صحيح ميباشد. اين روايت را همچنين احمد بن حنبل [54] ، ابونعيم [55] ، طحاوي [56] ، خطيب بغدادي [57] ، ابناثير [58] ، ابنحجر [59] ، ابنعبدالبر [60] ، متقي [61] ، فخررازي [62] و سيوطي [63] نقل كردهاند.
19- طبري [64] از قتاده نقل ميكند كه:
نمونهي زنان دو عالم، مريم دخت عمران و همسر فرعون، خديجه دخت خويلد، و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم هستند.
[ صفحه 56]
20- طبري [65] به نقل از ابيموسي اشعري مينويسد:
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
از ميان مردان، بسياري كامل شدند، اما از زنان فقط چهار تن به كمال رسيدند: مريم، آسيه همسر فرعون، خديجه دخت خويلد، و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم.
حديث فوق را زمخشري در كشاف [66] و همچنين عسقلاني در فتحالباري [67] به نقل از طبراني و ثعلبي، روايت كردهاند.
21- سيوطي در تفسير [68] خود به نقل از ابنمردويه از انس روايت ميكند كه رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
خداوند چهار تن را بر زنان دو عالم برتري بخشيد: آسيه دخت مزاحم، مريم دخت عمران، خديجه دخت خويلد و فاطمه دخت محمد صلي اللَّه عليه و آله و سلم.
[ صفحه 57]
[1] صحيح بخاري، كتاب بدءالخلق، باب: علامات النبوة في الاسلام.
[2] مسند احمد بن حنبل، ح 6، ص 282.
[3] طبقات ابنسعد، ج 2، ص 40.
[4] اسدالغابة، ج 5، ص 522.
[5] خصائص اميرالمؤمنين، ص 34.
[6] صحيح بخاري، كتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه عليهاالسلام.
[7] صحيح ابنماجه، باب: ما جاء ذي ذكر مرض رسولالله صلي اللَّه عليه و آله و سلم.
[8] مسند طيالسي، ج 6، باب: احاديث النساء.
[9] حليةالاولياء، ج 2، ص 29.
[10] مشكل الاثار، ج 1، ص 48 و 49.
[11] خصائص اميرالمؤمنين، ص 34.
[12] صحيح الترمذي، ج 2، ص 306.
[13] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 151.
[14] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 319.
[15] حليةالاولياء، ج 4، ص 190.
[16] اسدالغابة، ج 5، ص 574.
[17] كنزالعمال، ج 6، ص 217.
[18] كنزالعمال، ج 6، ص 218.
[19] كنزالعمال، ج 7، ص 102.
[20] كنزالعمال، ج 7، ص 111
[21] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 156. سند اين حديث نزدش صحيح است.
[22] مشكل الاثار، ج 1، ص 50.
[23] ذخائرالعقبي، ص 43.
[24] حليةالاولياء، ج 2، ص 42.
[25] خصائص اميرالمؤمنين، ص 34.
[26] كنزالعمال، ج 6، ص 221.
[27] كنزالعمال، ج 7، ص 111- ابنعسكر اين روايت را آورده است.
[28] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 185.
[29] كنزالعمال، ج 7، ص 111، و مينويسد: بزار آن را نقل كرده است.
[30] كنزالعمال، ج 6، ص 153، و مينويسد: حاكم و طبراني و خطيب آن را نقل كردهاند.
[31] ذخائرالعقبي، ص 44 و مينويسد: حافظ ثقفي اصفهاني آن را نقل كرده است.
[32] الدرالمنثور، ذيل آيهي: 42، آلعمران.
[33] مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 497.
[34] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 293 و 316 و 322.
[35] الاستيعاب، ج 2، ص 720.
[36] الدرالمنثور، ذيل آيهي 11 سورهي تحريم.
[37] اسدالغابة، ج 5، ص 437.
[38] ذخائرالعقبي، ص 42.
[39] الاصابة، ج 8، ص 158.
[40] الاستيعاب، ج 2، ص 75.
[41] مشكل الاثار، ج 1، ص 50.
[42] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.
[43] فتح الباري، ج 7، ص 258.
[44] فتح الباري، ج 7، ص 282.
[45] الاستيعاب، ج 2، ص 720 و ص 750، آنچه در متن آمده مطابق نقل صفحهي 750 ميباشد.
[46] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.
[47] قصص الانبياء، ص 511.
[48] كنزالعمال، ج 6، ص 217.
[49] تاريخ بغداد، ج 4، ص 319.
[50] فيض القدير، ج 3، ص 432.
[51] تفسير طبري، ج 3، ص 180.
[52] صحيح ترمذي، ج 2، ص 31.
[53] مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 157.
[54] مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 135.
[55] حليةالاولياء، ج 2، ص 344.
[56] مشكل الاثار، ج 1، ص 50.
[57] تاريخ بغداد، ج 7، ص 184، و ج 9، ص 404، به دو طريق و در هر دو آمده! بهترين زنان دو عالم چهار نفرند.
[58] اسدالغابة، ج 5، ص 437، با تعبير: بهترين زنان دو عالم...
[59] تهذيب التهذيب، ج 12، ص 441.
[60] الاستيعاب، ج 2، ص 720، با دو سند كه يكي آمده: بهترين زنان دو عالم.
[61] كنزالعمال، ج 6، ص 227، به نقل از ابنحبان از انس.
[62] التفسير الكبير ذيل آيهي 42، سورهي آلعمران، با كمي تقديم و تأخير آن را نقل كرده است.
[63] الدرالمنثور، ذيل آيهي 42، سورهي آلعمران، به نقل از ابنالمنذر و ابنحبان.
[64] تفسير طبري، ج 3، ص 180.
[65] تفسير طبري، ج 3، ص 180.
[66] الكشاف، ذيل آيهي 12 سورهي تحريم.
[67] فتحالباري، ج 7، ص 258.
[68] الدرالمنثور، ذيل آيهي 42 سورهي آلعمران.