اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدک
اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدک دشمن فاطمه علیهاالسلام غصب فدک را بسیار سهل انگاشت و براحتی در مورد آن اقدام نمود و با اشارهای نمایندهی حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا اخراج کرد. پس از مسئلهی غصب خلافت، تصرف فدک کار کوچ
اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدك <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
دشمن فاطمه عليهاالسلام غصب فدك را بسيار سهل انگاشت و براحتي در مورد آن اقدام نمود و با اشارهاي نمايندهي حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كرد. پس از مسئلهي غصب خلافت، تصرف فدك كار كوچكي به نظر ميآمد و هرگز احتمال نميرفت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين چنين در مقابل آن بايستند و مقاومت نشان دهند.
>نتايج غصب فدك
>از غصب فدك تا ريشههاي اعتقادي آن
>فدك ميدان جنگ تمام عيار
>آماري از اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا
نتايج غصب فدك
اين طرز تفكر از سوي دشمن باعث شد تا در مقابل حوادث بعدي كه يكي پس از ديگري در اثر غصب فدك پيش آمد كاملاً غافلگير شوند و پس از هر اقدامي باري از پشيماني بدوش بكشند و آرزو كنند كه اي كاش هرگز به چنين كاري دست نميزدند و اصلاً با فدك كاري نداشتند. اما كار از كار گذشته بود و ظالم كاملاً در پنجه مظلوم قرار گرفته بود، و اينجاست كه بايد آگاهي نسلها را از اين فرصت بدست آورد.
از غصب فدك تا ريشههاي اعتقادي آن
غصب سرزميني بنام فدك از يك مسئلهي حقوقي به يك مسئلهي اعتقادي تبديل شد كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در آن به بيدار كردن مردم پرداختند و بسياري از آنچه بايد در روزهاي غصب خلافت ميفرمودند در سايهي غصب فدك بيان كردند.
[ صفحه 27]
فرصتها چنان يكي پس از ديگري سر ميرسيد كه دشمنِ غفلت زده كاملاً خود را گم كرده بود و دست به كارهاي ناشيانهاي ميزد و هر بار يك پرده از باطل خود را بروز ميداد.
ضربههاي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام هم كاري بود و هر بار كه بر سر آنان فرود ميآمد ديگر نميتوانستند از جاي خويش برخيزند.
فدك ميدان جنگ تمام عيار
در يك كلمه ميتوان گفت: ميدان پيكاري تشكيل شده بود كه هر دو سوي جبهه هر سلاحي داشتند به ميدان آورده بودند و يك جنگ تمام عيار در گرفته بود كه آتش آنرا خود غاصبين برافروختند. نتيجهي اين جنگ بيداري نسلهاي حاضر و آينده و اتمام حجت كامل عيار دربارهي اهلبيت عليهمالسلام بود.
آماري از اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا
در اين بخش اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام را به ترتيب وقوع آنها و بطور مفصل ذكر ميكنيم و در بخش سوم اقدامات غاصبين را ميآوريم:
1. پاسخ اميرالمؤمنين عليهالسلام به ابوبكر و عمر دربارهي فدك.
2. ارائهي سند پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد فدك توسط حضرت زهرا عليهاالسلام.
3. احتجاج مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مجلس خاص ابوبكر و عمر.
4. ياري طلبي فاطمه عليهاالسلام و اهل بيتش بر درِ خانهي مهاجر و انصار.
5. احتجاج خصوصي حضرت زهرا عليهاالسلام بر ابوبكر و نوشتن سند فدك و پاره كردن آن توسط عمر.
6. احتجاج مفصل اميرالمؤمنين عليهالسلام با ابوبكر و عمر در مسجد.
7. خطابه مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد.
8. نامهي اميرالمؤمنين عليهالسلام به ابوبكر دربارهي غصب فدك.
9. آخرين سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام در رابطه با غصب فدك.
[ صفحه 28]
>پاسخ اميرالمؤمنين به ابوبكر و عمر در مورد فدك
>ارائهي سند فدك توسط حضرت زهرا
>احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبكر و عمر
>نصرت طلبي حضرت زهرا و اهلبيت در سايهي فدك
>احتجاج خصوصي فاطمه بر ابوبكر گرفتن سند و پاره كردن آن توسط عمر
>احتجاج مفصل اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد
>خطابهي مفصل حضرت زهرا در مسجد
>سخنان حضرت زهرا براي زنان عيادت كننده
>نامهي اميرالمؤمنين به ابوبكر دربارهي غصب فدك
>آخرين سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدك
پاسخ اميرالمؤمنين به ابوبكر و عمر در مورد فدك
مجمع الزوائد: ج 9 ص 39.
پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله ابوبكر و عمر نزد اميرالمؤمنين عليهالسلام آمدند و گفتند: دربارهي آنچه از پيامبر باقي مانده چه ميگوئي؟ فرمود: ما از همهي مردم به پيامبر صلي الله عليه و آله سزاوارتريم. عمر گفت: حتي نسبت به اموالي كه در خيبر است؟ فرمود: حتي اموالي كه در خيبر است. عمر پرسيد: حتي نسبت به اموالي كه در فدك است؟ فرمود: حتي اموالي كه در فدك است.
عمر گفت: مگر به قيمت جدا كردن گردنهاي ما با ارّه باشد، كه هرگز چنين چيزي نخواهد شد!!!
ارائهي سند فدك توسط حضرت زهرا
بحار الانوار: ج 21 ص 23. نوائب الدهور: ج 3 ص 148. عوالم العلوم: ج 11 ص 574.
مجمع النورين: ص 137.
از اولين برخورد غاصبين دربارهي فدك مشخص شد كه نقشههاي شومي در سر دارند. به همين جهت، عمر به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت: آن نوشتهاي كه ميگفتي پدرت پيامبر دربارهي فدك برايت نوشته بياور!
پس از غصب فدك، اين اولين اقدامي بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام انجام داد و سند فدك را آورد و به ابوبكر نشان داد و فرمود: اين نوشتهي پيامبر صلي الله عليه و آله براي من و فرزندانم است.
[ صفحه 29]
اين سند هنگام بخشيدن آن از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام به امر آنحضرت و به دستخط اميرالمؤمنين عليهالسلام و به شهادت آنحضرت و امايمن تنظيم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائي پيامبر صلي الله عليه و آله به دخترش فاطمه عليهاالسلام» بود.
>حكومت زور و بيقانوني در مورد فدك
حكومت زور و بيقانوني در مورد فدك
از آنجا كه سند و مدرك را در تمام جهان براي روز اختلاف مينويسند، جا داشت ارائهي اين سند مسئله را فيصله دهد و معلوم كند كه اصلاً مسئلهي ارث در كار نيست تا نوبت به حديث جعلي «النبي لايورِّث» برسد. اين بخشودهي پدري به دخترش در زمان حيات اوست و چندين سال تصرفات مالكانه بر آن انجام گرفته است. ولي چون بنابر زور بود كوچكترين اعتنايي به سند تنظيم شده به امر پيامبر صلي الله عليه و آله نكردند.
ابوبكر و عمر كه بعنوان قدرت حاكم عمل ميكردند نه تنها اعتنايي به سند نكردند و سخن باطل خود مبني بر ارث بودن فدك به ضميمهي «النبي لا يورث» را بار ديگر مطرح كردند، بلكه اهانتي عظيم به ساحت قدس پيامبر صلي الله عليه و آله روا داشتند. عمر نوشتهي پيامبر صلي الله عليه و آله را از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفت و پيش چشم عموم مردم آب دهان بر آن انداخت و آنرا پاره پاره كرد، علناً مخالفت خود را با امر پيامبر صلي الله عليه و آله اعلام نمود.
اكنون كه معلوم شد بنابر پذيرفتن سخن حق نيست و آنچه انجام شده و ميشود پشتوانهاي جز قهر و غلبه و زورگوئي ندارد، نوبت آن بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام مراحل احتجاج خود را طي كند تا قدرت حاكم كار خود را حق جلوه ندهد. چرا كه اگر چنين ميشد بايد ميگفتيم: «فاطمه عليهاالسلام فدك را بنا حق در تصرف داشت» و اين را دشمن غاصب خوب ميفهميد. لذا مبارزهي اصلي بر سر عصمت و پاكي ساحت مقدس فاطمه عليهاالسلام و اثبات لكهي غصب بر پيشاني به چنگ آورندگان فدك آغاز شد و نتايج پر ثمر خود را داد.
[ صفحه 30]
احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبكر و عمر
بحار الانوار: ج 29 ص 134، 189، 194- 199. كتاب سليم: ج 2 ص 868.
مراحل احتجاج دربارهي فدك كه با هدف اثبات اصل حق انجام شد- اگر چه فدك را باز نگرداند- بصورت بسيار حساب شدهاي صورت گرفت كه دشمن نتواند بيخبر از معركه بگريزد و نقاط ابهام باقي گذارد.
>مجلس خاص ابوبكر و عمر
>فدك ارث نيست
>شهادت ناحق عايشه
>شاهد در ملك مورد تصرف باطل است
>عصمت فاطمه دليل كامل
>فدك بخشودهي پيامبر به استناد قرآن
>مصرف حق ذوي القربي
>خدا راضي است اگر چه مردم راضي نباشند
>چرا فقط از فاطمه دليل ميخواهند؟
>شاهدان فاطمه بر ملكيت فدك
>جواب عمر دربارهي شاهدان
>دفاع اميرالمؤمنين از شاهدان
>اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان
>جواب نهائي اميرالمؤمنين دربارهي شاهدان
>نتيجهي محاكمهي اول فدك
مجلس خاص ابوبكر و عمر
ابتدا حضرت زهرا عليهاالسلام به امر اميرالمؤمنين عليهالسلام به مجلسي كه ابوبكر و عمر به همراه عدهاي بطور خصوصي در آن بودند آمد و رسماً اعتراض خود را آغاز كرد، و در سخنان مفصلي كه صورت مخاصمه و محاكمه داشت دلائل خود را براي اثبات حقانيت خود در تصرف فدك و غاصب بودن خصم بيان فرمود، كه ذيلاً صورت آن مجلس عيناً ذكر ميشود.
فدك ارث نيست
حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: چرا نمايندهي مرا از فدك اخراج نمودي در حاليكه پيامبر صلي الله عليه و آله به امر خداوند آنرا براي من قرار داد. آيا ميخواهي زميني را از من بگيري كه پيامبر صلي الله عليه و آله از بين غنائمي كه مسلمانان در راه آن جنگ نكردهاند به من بخشيد؟ آيا پيامبر صلي الله عليه و آله نفرموده است: «فرزندان هركس بايد بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب ميداني كه تنها يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله براي فرزندانش همين است؟
[ صفحه 31]
شهادت ناحق عايشه
ابوبكر گفت: عايشه و عمر شهادت ميدهند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «النبي لايورث» يعني «پيامبر ارث نميگذارد».
حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اين اولين شهادت ناحقي است كه به آن شهادت ميدهند. من دربارهي فدك در اسلام شاهداني دارم. فدك را پيامبر صلي الله عليه و آله به من بخشيده است و من شاهد ميآورم. ابوبكر گفت: دليل خود را بياور.
شاهد در ملك مورد تصرف باطل است
حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: آيا در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله فدك تحت تصرف من نبود و من محصول آنرا مصرف نميكردم؟ گفت: آري. فرمود: پس چرا دربارهي چيزي كه در دست من است از من شاهد ميخواهي؟ ابوبكر گفت: چون غنيمت مسلمانان است، اگر دليل نياوري امضا نخواهم كرد!
حضرت در حاليكه مردم هم ميشنيدند فرمود: آيا ميخواهيد دستور و كار پيامبر صلي الله عليه و آله را رد كنيد و دربارهي ما حكمي كنيد كه دربارهي ساير مسلمانان نميكنيد؟ اي حاضرين بشنويد كه مرتكب چه عملي ميشوند؟ اي ابوبكر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را كه در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا كنم از من دليل ميخواهيد يا از مسلمانان؟
عمر با حال غضب گفت: اين غنيمت مسلمانان و زمين آنان است كه در دست فاطمه است و محصول آنرا مصرف ميكند. اگر بر ادعاي خود دليل آورد كه پيامبر از بين مسلمانان فدك را فقط به او بخشيده است- در حاليكه غنيمت و حق مسلمانان بوده!!- در اين باره نظر خواهيم داد.
[ صفحه 32]
عصمت فاطمه دليل كامل
حضرت فرمود: همين مرا بس است! اي مردم شما را قسم ميدهم كه آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديد كه فرمود: «دخترم سيدهي زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آري بخدا قسم، اين را از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديم. فرمود: آيا سيدهي زنان اهل بهشت ادعاي باطل مينمايد و آنچه مالكش نيست تصرف ميكند؟ چه ميگوئيد اگر چهار نفر بر عليه من به كار زشتي شهادت دهند يا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آيا سخن آنان را تصديق ميكنيد؟ ابوبكر در اينجا سكوت كرد ولي عمر گفت: آري وحد بر تو جاري ميكنيم!
حضرت فرمود: دروغ گفتي و پستي خود را ثابت كردي مگر آنكه اقرار كني بر دين محمد صلي الله عليه و آله نيستي. كسي كه بر عليه سيدهي زنان اهل بهشت شهادتي را بپذيرد يا حدي بر او جاري كند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلي الله عليه و آله نازل كرده كافر شده است، زيرا آنانكه «خداوند پليديها را از آنان برده و آنان را پاكيزه گردانيده» شهادتي بر عليه شان جايز نيست، چرا كه معصومند و از هر زشتي و بدي پاكند. اي عمر، دربارهي اهل اين آيه (تطهير) به من خبر بده كه اگر عدهاي بر عليه آنان يا يكي از آنان به شرك يا كفر يا كار زشتي شهادت دهند آيا مسلمانان بايد از آنان بيزاري بجويند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آري، آنان با ساير مردم يكسانند!!
حضرت فرمود: دروغ گفتي و كافر شدي! آنان با ساير مردم مساوي نيستند چرا كه خداوند آنان را معصوم قرار داده و آيهاي دربارهي عصمت و طهارت آنان نازل كرده و پليديها را از آنان دور نموده است. هركس بر عليه آنان سخني را بپذيرد در واقع خدا و رسول را تكذيب كرده است.
ابوبكر گفت: اي عمر ترا قسم ميدهم كه ساكت باشي!
[ صفحه 33]
فدك بخشودهي پيامبر به استناد قرآن
سپس ابوبكر گفت: (دربارهي فدك) دليل بياور.
حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اما فدك، خداوند عزوجل آيهاي از قرآن نازل كرد كه در آن به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا كه ميفرمايد: «فَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزديكترين خلايق به پيامبر صلي الله عليه و آله بوديم و آنحضرت فدك را به من بخشيد. وقتي جبرئيل دنبالهي آيه را خواند: «وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ» [1] ، پيامبر صلي الله عليه و آله سؤال كرد: حق مسكين و ابن سبيل چيست؟ خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» [2] و خمس را به پنج قسمت تقسيم كرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» [3] .
[1] سوره روم: آيه 38.
[2] سورهي انفال: آيهي 41.
[3] سورهي حشر: آيهي 7.
مصرف حق ذوي القربي
سپس حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: آنچه براي خدا است براي پيامبر صلي الله عليه و آله ميشود و آنچه براي پيامبر صلي الله عليه و آله است براي ذويالقربي ميشود و ذوي القربي ما هستيم. خداوند ميفرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» [1] .
ابوبكر نگاهي به عمر كرد و گفت: تو چه ميگوئي؟! عمر گفت: پس يتيمان و مساكين و ابناء السبيل كيانند؟ حضرت فرمود: يتيمان بايد از كساني باشند كه به خدا و پيامبر و ذويالقربي ايمان داشته باشند. مساكين هم كساني باشند كه در دنيا و آخرت با آنان باشند. ابن السبيل هم بايد راه آنان را بپيمايد.
[ صفحه 34]
عمر گفت: بنابراين خمس و غنيمت همگي براي شما و دوستان و شيعيان شما است؟ حضرت فرمود: فدك را خداوند براي من و فرزندانم قرار داده و براي دوستان و شيعيان ما قرار نداده است، ولي خمس را براي ما و دوستان و شيعيانمان قسمت نموده همانطور كه در كتاب خداوند آورده است.
عمر گفت: پس براي مهاجرين و انصار و تابعين چه ميماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شيعيان ما بودند زكات و صدقاتي كه خداوند در قرآن واجب نموده و تقسيم آنرا بيان فرموده به آنان تعلق ميگيرد. خداوند عزوجل ميفرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ...» [2] .
[1] سورهي شوري: آيهي 23.
[2] سوره توبه: آيه 60.
خدا راضي است اگر چه مردم راضي نباشند
عمر گفت: فدك مخصوص تو باشد و غنيمت براي شما و دوستانتان؟ گمان نميكنم اصحاب محمد به اين راضي باشند!! حضرت فرمود: ولي خداوند عزوجل و پيامبرش بدان راضي هستند. اين اموال را خدا به شرط دوستي و پيروي از او قرار داده نه به شرط دشمني و مخالفت! و هركس با ما دشمني كند با خدا دشمني كرده، و هركس با ما مخالفت كند با خداوند مخالفت كرده است، و هركس با خدا مخالفت كند از جانب حق تعالي مستوجب عذاب اليم و عقاب شديد در دنيا و آخرت است.
چرا فقط از فاطمه دليل ميخواهند؟
عمر گفت: اي دختر محمد! بر ادعاي خود دليل بياور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جرير بن عبداللَّه را بدون آنكه از آنان دليل بخواهيد قبول كرديد [1] .
[ صفحه 35]
در حاليكه دليل من در كتاب خدا است؟
عمر گفت: جابر و جرير چيز كم ارزشي را ميخواستند ولي تو مسئلهي عظيمي را ادعا ميكني كه مهاجر و انصار با آن مرتد ميشوند!!
حضرت فرمود: مهاجرين به كمك پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيتش به دين خدا هجرت كردند و انصار هم با ايمان به خدا و رسول و ذويالقربي احسان كردند. بنابر اين اگر هجرتي بوده بسوي ما بوده و اگر نصرتي بوده به ما ياري كردهاند و تابعين هم بوسيله ما تابع شدهاند. هركس هم از دين مرتد ميشود به سوي جاهليت بازگشته است.
عمر گفت: اين سخنان باطل را كنار بگذار، شاهداني را حاضر كن كه به اين سخن تو (دربارهي فدك) شهادت دهند!
[1] اشاره به ماجراي اموالي است كه از بحرين آمده بود و جابر بن عبدالله و جرير بن عبدالله دربارهي آنها ادعاي «صفوه» نمودند يعني منتخبي از آن مال را به وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله متعلق بخود دانستند. ابوبكر و عمر هم بدون طلب شاهد سخن آنها را قبول كردند و اموال درخواستي را به آنان دادند. به كتاب التعجب كراجكي و بحار الانوار: ج 29 ص 194، عوالم العلوم: ج 11 ص 777 مراجعه شود.
شاهدان فاطمه بر ملكيت فدك
حضرت زهرا عليهاالسلام در همان مجلس ماند و كسي را فرستاد تا اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهمالسلام و امايمن و اسماء بنت عميس (كه همسر ابوبكر بود) آمدند و به همهي آنچه حضرت زهرا عليهاالسلام فرموده بود شهادت دادند.
از جمله امايمن چنين گفت: از پيامبر شنيدم كه ميفرمود: «فاطمه سيدهي زنان اهل بهشت است». آيا كسي كه سيدهي زنان بهشت است چيزي را كه مالك نباشد ادعا ميكند؟ من نيز زني از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پيامبر صلي الله عليه و آله نشنيده باشم شهادت نميدهم.
گفت: اي امايمن، اين قصهها را كنار بگذار، به چه چيزي شهادت ميدهي؟ امايمن گفت: اي ابوبكر شهادت نخواهم داد تا دربارهي آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده از تو اقرار بگيرم. تو را بخدا قسم ميدهم، آيا ميداني كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «امايمن
[ صفحه 36]
زني از اهل بهشت است»؟ ابوبكر گفت: بلي. امايمن گفت: اكنون شهادت ميدهم كه جبرئيل نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: خداوند تعالي ميفرمايد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، «به كسي كه با تو قرابت دارد حقش را عطا كن». پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: منظور از «ذو القربي» كيست؟ جبرئيل، از پروردگار سؤال كن كه اينان كيستند؟ عرض كرد: ذوي القربي فاطمه عليهاالسلام است. پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به امر پروردگار به فاطمه عليهاالسلام داد، و او آنرا تحويل گرفت و قبول كرد. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي امايمن و اي علي، شاهد باشيد.
سپس اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهمالسلام و اسماء هم نظير سخن امايمن دربارهي ملكيت فدك شهادت دادند.
جواب عمر دربارهي شاهدان
عمر گفت: «علي همسر اوست، حسن و حسين هم پسران او هستند. امايمن هم خدمتكار اوست. اسماء بنت عميس هم قبلاً همسر جعفر بن ابيطالب بوده و خدمتگزار فاطمه عليهاالسلام هم بوده و به نفع بنيهاشم شهادت خواهد داد. همهي اين شاهدان براي منفعت خود شهادت ميدهند»!! و دربارهي امايمن اضافه كرد كه «او زني غير عرب است و با فصاحت نميتواند شهادت بدهد»!!
دفاع اميرالمؤمنين از شاهدان
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام پارهي تن پيامبر صلي الله عليه و آله است و هركس او را اذيت كند پيامبر صلي الله عليه و آله را اذيت كرده و هركس او را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است. حسن و حسين هم دو پسران پيامبر صلي الله عليه و آله و دو آقاي جوانان اهل بهشتند و هركس آنان را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است، چرا كه اهل بهشت راست گويند. و من آن كسي هستم كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «تو از مني و من از توام، و تو در دنيا و آخرت برادر مني. هر كه تو را رد كند مرا رد كرده، و هركس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده، و
[ صفحه 37]
هركس از تو سرپيچي كند از من سرپيچي كرده است». و امايمن كسي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي او به بهشت شهادت داده است و براي اسماء بنت عميس و نسل او دعا كرده است.
اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان
عمر گفت: شما همانگونه هستيد كه توصيف نموديد ولي شهادت كسي كه به نفع خود شهادت ميدهد قبول نميشود.
جواب نهائي اميرالمؤمنين دربارهي شاهدان
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: اكنون كه ما آنطور هستيم كه خودتان ميشناسيد و منكر نيستيد و در عين حال شهادت ما بنفع خودمان پذيرفته نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا للَّه و انا اليه راجعون! ما وقتي براي خود ادعائي داريم از ما دليل ميخواهيد؟ آيا كسي نيست ما را ياري كند؟ شما بر حكومت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله حمله آوردهايد و بدون هيچ دليلي و حجتي آنرا از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بخاندان ديگري بردهايد. بزودي ظالمان خواهند دانست كه به كجا باز ميگردند.
نتيجهي محاكمهي اول فدك
سپس اميرالمؤمنين عليهالسلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بين ما حكم كند و هم او بهترين حكم كنندگان است.
حضرت زهرا عليهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو به حق دختر پيامبرت ظلم كردند. خدايا به شدت اينان را مأخوذ فرما.
سپس حضرت زهرا عليهاالسلام محزون و گريان از نزد آنان بيرون آمد.
[ صفحه 38]
نصرت طلبي حضرت زهرا و اهلبيت در سايهي فدك
بحار الانوار: ج 29 ص 191.
اقدامي كه هيچكس- نه غاصبين و نه مردم- انتظارش را نداشتند اين بود كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهمالسلام دستجمعي حركت كنند و بر در خانهي مهاجرين و انصار بيايند و از آنان دربارهي حقوق از دست رفتهي خود كمك بخواهند. اين اقدام معرفي خوبي براي مردم بود كه هم خود را بشناسند و هم آيندگان آنان را بشناسند. مردمي كه درِ خانهي خود را باز ميكردند و خود را با تنها يادگار پيامبرشان روبرو ميديدند از هر جهت عاجز ميشدند و از نظر اعتقادي و اخلاقي و وجداني خود را محكوم مييافتند.
>ضربهي مؤثر نصرت طلبي خاندان وحي
>چگونگي برنامهي كمك خواهي
>برخورد خاص حضرت زهرا با معاذ بن جبل
ضربهي مؤثر نصرت طلبي خاندان وحي
واقعاً كار بجائي رسيده باشد كه سيدة النساء عليهاالسلام به همراه جانشين حقيقي پيامبر صلي الله عليه و آله و دو آقاي اهل بهشت به نمايندگي از ذات اقدس الهي و پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله، بر در خانههاي ياران سابق پيامبر صلي الله عليه و آله بيايند و از آنان بخواهند كه دين خدا را ياري كنند؟ آيا چه جوابي براي اين منظره آماده كرده بودند؟
اين اقدام از سوي خاندان وحي هم عجيب بود، ولي مسئله بر سر منافع شخصي نبود، بلكه از اين طريق مسئلهي اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و بايد هر نقطهي مبهمي در اين قضايا رفع ميشد. با اين اقدام بر همگان روشن شد كه واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرايش اعتقادي اكثريت بدان سو بود. اينك كه باطنها آشكار شد حقيقت نيز روشن ميشود و آنچه ناگفتني است عيان ميگردد.
[ صفحه 39]
چگونگي برنامهي كمك خواهي
اميرالمؤمنين عليهالسلام حضرت زهرا عليهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مركبي مينمود و به در خانهي مهاجرين و انصار ميبرد. حضرت زهرا عليهاالسلام به آنان ميفرمود: «اي مهاجرين و انصار، خدا را و دختر پيامبرتان را ياري كنيد. شما روزي كه با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت كرديد بر سر اين بيعت كرديد كه از او و فرزندانش حمايت كنيد و از آنها منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع ميكنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا كنيد». ولي احدي به حضرت جواب مثبت نداد.
برخورد خاص حضرت زهرا با معاذ بن جبل
حضرت به معاذ بن جبل يكي از بنيانگذاران سقيفه رسيد و فرمود: اي معاذ بن جبل، من بعنوان كمك خواهي نزد تو آمدهام و تو با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت كردي كه او و فرزندانش را ياري كني و آنچه از خود و فرزندانت دفع ميكني از آنان نيز دفع كني. اكنون ابوبكر فدك را غصب كرده و نمايندهي مرا از آن اخراج نموده است.
معاذ گفت: ديگري هم با من هست؟ فرمود: نه، هيچكس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: كمك من به كجا ميرسد؟! حضرت زهرا عليهاالسلام از نزد معاذ بيرون آمد و فرمود: «ديگر با تو سخن نميگويم تا نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بروم. بخدا قسم كلمهاي با تو حرف نميزنم تا من و تو نزد پيامبر صلي الله عليه و آله جمع شويم».
[ صفحه 40]
احتجاج خصوصي فاطمه بر ابوبكر گرفتن سند و پاره كردن آن توسط عمر
از آنجا كه گرفتن سندي مبني بر بازگرداندن فدك، دليلي بزرگ بر حقانيت فاطمه عليهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبيت را بر پيشاني آنان ميزد، بايد تلاشي در اين باره صورت ميگرفت، اگر چه در مرحلهي بعد آن سند و مدرك پاره شود و مورد اهانت قرار گيرد، چرا كه هر رفتار نامطلوب با نوشتهي غاصب ضربهاي بر پيكر خود اوست.
لذا براي بار سوم حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليهالسلام نزد ابوبكر رفت.
>استدلال حضرت زهرا نزد ابوبكر
>نوشتن سند براي ارجاع فدك
>محو و پاره كردن سند توسط عمر
استدلال حضرت زهرا نزد ابوبكر
اميرالمؤمنين عليهالسلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: نزد ابوبكر برو در حاليكه تنها باشد، چرا كه از عمر زودتر منفعل ميشود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاي مقام پدرم و خلافت او را كردهاي و جاي او نشستهاي؟ اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو ميخواستم كه آنرا به من ببخشي بر تو واجب بود آنرا به من بدهي.
حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبكر آمد و اين مطالب را به او فرمود.
نوشتن سند براي ارجاع فدك
ابوبكر گفت: «راست ميگويي». سپس ورقهاي خواست و بر آن نوشتهاي مبني بر بازگرداندن فدك نوشت.
حضرت زهرا عليهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبكر بيرون آمد.
[ صفحه 41]
محو و پاره كردن سند توسط عمر
عمر به آنحضرت رسيد و گفت: اي دختر محمد، اين نوشتهاي كه همراه توست چيست؟ فرمود: نوشتهاي است كه ابوبكر براي برگرداندن فدك برايم نوشته است. گفت: آنرا به من بده. ولي حضرت ابا كرد و آن را نداد.
در اينجا عمر براي گرفتن كاغذ جسارتي عظيم به حضرت زهرا عليهاالسلام نمود كه قلم در اداي آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است. [1] .
به قيمت اهانت به ساحت اقدس بانوي جهان، عمر نوشته را از آنحضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشتهي آنرا محو كرد و سپس آنرا پاره نمود. [2] .
[1] به بخش سوم كتاب حاضر مراجعه شود.
[2] بحار الانوار: ج 29 ص 192.
احتجاج مفصل اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد
در قسمتهاي گذشتهي اين بخش معلوم شد كه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليهالسلام براي مطالبهي فدك نزد ابوبكر رفتند [1] و در واقع همهي اين اقدامات از سوي اميرالمؤمنين عليهالسلام بود. گذشته از اقداماتي كه به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت ميگرفت، خود اميرالمؤمنين عليهالسلام نيز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: يكي اينكه شخصاً در حضور مردم ابوبكر را به محاكمه كشيدند، و دوم آنكه نامهاي در اين باره به ابوبكر نوشتند.
[ صفحه 42]
>محاكمهي ابوبكر بدست اميرالمؤمنين
>جهل به احكام قضاوت
>عصمت سند صدق فاطمه
>كفر منكر عصمت فاطمه
>نتيجهي احتجاج اميرالمؤمنين
[1] بحار الانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسير برهان: ج 2 ص 425.
محاكمهي ابوبكر بدست اميرالمؤمنين
بحار الانوار: ج 29 ص 189، 195.
اميرالمؤمنين عليهالسلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به ابوبكر فرمود: اي ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله براي فاطمه قرار داده بود از او منع نمودي، در حاليكه نمايندهي او از چند سال قبل در آن است؟
ابوبكر گفت: اين غنيمت مسلمين است. اگر شاهدان عادلي بياورد به او ميدهيم و گرنه در آن حقي ندارد.
جهل به احكام قضاوت
حضرت فرمود: اي ابوبكر، دربارهي ما حكمي مينمايي برخلاف آنچه دربارهي مسلمانان حكم مينمايي؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزي باشد و من دربارهي آن ادعايي نمايم از كدام شاهد ميطلبي؟ ابوبكر گفت: از تو شاهد ميخواهم. فرمود: اگر در دست من چيزي باشد و مسلمين دربارهي آن ادعايي كنند از من شاهد ميخواهي؟! چرا از فاطمه شاهد ميخواهي در حاليكه فدك در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالك آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نميخواهي؟!
ابوبكر ساكت شد، ولي عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو نميتوانيم مقابله كنيم! اگر شاهدان عادلي آوردي و گرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقي نداريد!!
عصمت سند صدق فاطمه
اميرالمؤمنين عليهالسلام به ابوبكر فرمود: اي ابوبكر، قرآن را قبول داري؟ گفت: آري. فرمود: دربارهي اين آيه به من خبر ده كه ميفرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ
[ صفحه 43]
اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» [1] ، آيا اين آيه دربارهي ما نازل شده يا دربارهي غير ما؟ گفت: دربارهي شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتي شهادت دهند چه ميكني؟ ابوبكر گفت: بر او حد جاري ميكنم همانطور كه بر زنان مسلمين جاري ميكنم.
[1] سورهي احزاب: آيهي 33.
كفر منكر عصمت فاطمه
فرمود: در اين صورت نزد خداوند از كافرين خواهي بود. گفت: چرا؟ فرمود: براي آنكه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد كردهاي و شهادت مردم را بر عليه او قبول كردهاي. خداوند عزوجل به پاكي فاطمه گواهي داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد كني و شهادت ديگري را بپذيري نزد خداوند از كافرين هستي. همچنين حكم خدا و رسول را رد كردهاي كه فدك را براي فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله آن را تصرف كرد. تو سخن خدا و رسول را رد كردي و گفتهي يك عرب بياباني كه بر پاي خود بول ميكرد پذيرفتي و فدك را از او گرفتي و گمان كردي كه غنيمت مسلمين است. همانطور كه سخنِ ديگرِ پيامبر را رد كردي كه فرمود: «ادعا كننده بايد شاهد بياورد و براي مدعي عليه قسم كافي است». تو از مدعي عليه شاهد ميخواهي!
نتيجهي احتجاج اميرالمؤمنين
در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر نگاه كردند و گفتند: بخدا قسم علي راست ميگويد. اميرالمؤمنين عليهالسلام هم به خانه بازگشت.
[ صفحه 44]
خطابهي مفصل حضرت زهرا در مسجد
اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم اين كتاب مفصلا ذكر شده است.
برنامهي دقيق اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام مراحل خود را بخوبي طي ميكرد و نتايج لازم را ميداد. سه بار احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام و يكبار احتجاج اميرالمؤمنين عليهالسلام به ضميمهي ياري نكردن مردم، ابوبكر را بر تصميم نهايي خود قاطع كرد، و چنين وانمود كرد كه مسئلهي فدك تمام شده است، و كاري كه تصميم آنرا داشتيم به صورت رسمي انجام داديم.
>خطابهي فاطمه ضربهي سهمگين بر پيكر غصب
>ترسيمي از كيفيت ورود حضرت زهرا به مسجد
>تأثير عجيب آه فاطمه در مردم
>محاكمهي ناخواستهي غاصبين
>محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه
>برداشتي از خطابهي حضرت زهرا
>معرفي خود براي آيندهي تاريخ
>غصب فدك آتشي برانگيخته
>تعجب از سستي مردم
>ذكر حديث جعلي توسط ابوبكر و جواب آن
>تمسك به اجماع مسلمين و جواب آن
>غدير حجت نهايي اميرالمؤمنين
>اعتراض امسلمه
>نتايج فكري خطابهي فاطمه
خطابهي فاطمه ضربهي سهمگين بر پيكر غصب
در اينجا ضربهاي سهمگين لازم بود تا هم بر پيكر غاصبين و هم مردمي كه مؤيد آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومي به محاكمهي سيدةالنساء درآيند و هر سخني هست علني گفته شود، تا اگر فدك را هم باز پس ندهند حقايق روشن شود.
اين مرحله بصورتي اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبين هرگز احتمال آنرا هم نميدادند و در حقيقت در مقابل برنامهي انجام شده قرار گرفتند.
ترسيمي از كيفيت ورود حضرت زهرا به مسجد
در شرايطي كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمي در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت نمايي در مقابل خانهي فاطمه عليهاالسلام بودند كه در فاصلهي چند قدمي بود، ناگهان درِ خانهي فاطمه عليهاالسلام باز شد و بانوي با عظمت اسلام در حالي كه عدهاي از زنان گرداگرد آنحضرت بودند وارد مسجد شده بسوي جمعيت پيش آمدند.
[ صفحه 45]
منظره جداً عجيب بود و مردم همه اختيار از كف داده بودند و فقط اين را فهميدند كه راه باز كنند تا ببينند چه پيش ميآيد.
دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده بود و لباس سراسري از روي لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتيِ جسمي، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده ميشد و گاهي لباس زير پاي حضرت ميرفت. راه رفتن فاطمه عليهاالسلام همه را به ياد پيامبر صلي الله عليه و آله ميانداخت كه شباهتي تمام به حركت آنحضرت داشت.
اولين اقدامي كه شايد تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بين زنان و مردان پردهاي زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوي پرده قرار گرفتند و روي زمين نشستند.
تأثير عجيب آه فاطمه در مردم
مردم از ديدن اين مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقهاي بودند كه اين انقلاب دروني را ظهور دهد.
ناگهان صداي فاطمه عليهاالسلام را شنيدند كه آهي جانسوز كشيد كه با همان آه همهي مردم به گريه درآمدند و مجلس برخود لرزيد و همه منقلب شدند.
شدت گريه بقدري بود كه حضرت مدتي طولاني صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هيجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد.
محاكمهي ناخواستهي غاصبين
مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سينهها حبس شده بود. فاطمه زهرا عليهاالسلام يك تنه
[ صفحه 46]
همه را به محاكمه ميكشيد و همه خود را مجرم ميدانستند، و گريهها براي شرمي بود كه از جرم و جنايت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براي بر هم ريختن آن يا تخريب نتيجهي آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولي ترس از تصميمگيريهاي شتابزدهي خود داشتند.
محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه
برنامه طوري تنظيم شده بود كه هيچكس را از آنچه قاضي ميخواست فراري نبود. اين مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمييافتند اكنون با پاي خود حضور يافته بودند. اگر مهر سكوت بر لب ميزدند خود را محكوم ميديدند چرا كه فاطمه عليهاالسلام سخن خود را ميگفت، و اگر سخن ميگفتند حرفي براي گفتن نداشتند و بيش از پيش باطن بيمحتواي عملشان معلوم ميشد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا ميگشت.
مردم نيز كه خود را محكوم حكم فاطمه عليهاالسلام ميديدند اين ضرر و خسارت را به پاي ابوبكر و عمر ميگذاشتند و با نگاههاي پر معني آنان را زير نظر داشتند. سخنان فاطمه عليهاالسلام هم آنقدر بالا و متين بود كه مردم در مواردي حتي از فهم معاني آن عاجز بودند. سخناني كه اينك پس از چهارده قرن شرحها و تفسيرهاي مفصل بر آن نوشته شده است.
برداشتي از خطابهي حضرت زهرا
متن كامل خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش هفتم اين كتاب و ترجمهي فارسي آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصهاي از آن تقديم خواهد شد. در اينجا نيز برداشتي از آن تقديم ميشود:
حضرت پس از حمد و ثناي الهي و اقرار به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و بيان حكمتهايي از خلقت و تكليف بشر و ارسال انبيا عليهمالسلام و خصوص
[ صفحه 47]
نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهلبيت عليهمالسلام شدند. از يك سو سابقهي مردم در كمك به دين خدا و از سوي ديگر وظيفهي خطيري كه نسبت به آيندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنين عظمت قرآن و اهلبيت عليهمالسلام و ارتباط آن دو با يكديگر را بيان كردند و سپس شمهاي از حكمت شرايع الهي را ذكر نمودند.
معرفي خود براي آيندهي تاريخ
پس از آن خود را معرفي كردند تا اهل مجلس و آيندهي تاريخ بدانند چه مقام معظمي با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداكارانهي پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليهالسلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند.
در اينجا سخن را به مطلب مورد نظر نزديك كردند و ارتداد مردم پس از پيامبر صلي الله عليه و آله و ناديده گرفتن گذشتهها را يادآور شدند. سپس اين نكته را مطرح كردند كه فقط به بيتوجهي نسبت به دين اكتفا نميكنند بلكه آتش فتنهها را هم بر عليه دين خدا و اهلبيت پيامبر صلي الله عليه و آله شعلهور مينمايند.
غصب فدك آتشي برانگيخته
سپس مسئلهي ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه آتشهاي برانگيختهي شما مسئلهي فدك است. در اين قسمت از سخن آياتي از قرآن كه دربارهي ارث و بخصوص ارث انبيا عليهمالسلام بود مطرح كردند، و مسائلي كه بطور خصوصي با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند اين بار در حضور مردم و بطور مفصلتر و علني بيان كردند.
سپس خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه و آله از غاصبين و مردمي كه مؤيد آنان بودند شكايت بردند و اين شِكوه را در قالب اشعاري بيان كردند.
[ صفحه 48]
تعجب از سستي مردم
سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با يادآوري گذشتهي آنان در اطاعت از اوامر پيامبر صلي الله عليه و آله و ياري دين خدا، تعجب خود را از بيتوجهي آنان نسبت به احقاق حق دختر پيامبر صلي الله عليه و آله بيان كردند كه حتي پس از دادخواهي و فرياد كمك طلبي كسي اعتنا نميكند!
ذكر حديث جعلي توسط ابوبكر و جواب آن
ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخناني كوتاه حديث جعلي خود را مبني بر ارث نبردن از انبيا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت و توافق مسلمين انجام دادهام.
حضرت زهرا عليهاالسلام ضمن اينكه ساحت پيامبر صلي الله عليه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آيات صريح ارث انبيا صلي الله عليه و آله را مطرح كردند و ثابت كردند كه هيچ استثنايي در مسئلهي ارث براي هيچ كس وجود ندارد.
تمسك به اجماع مسلمين و جواب آن
اين بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و فقط مسلمين را بين خود و تو قرار مي دهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا كردهام.
حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب را متوجه مسلمين نمودند و بشدت آنان را كه به سوي سخن باطل روي آوردهاند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضي نباشند خدا راضي است. بعد تصريح كردند كه اين تصميم شما را خوب ميدانم، ولي خواستم اتمام حجت كنم و مردم واقعيت را بدانند و روز قيامت براي حساب آماده باشند.
[ صفحه 49]
غدير حجت نهايي اميرالمؤمنين
در اينجا سخنان حضرت پايان يافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه بعنوان يك سخن به ظاهر زيبا كه در اذهان عمومي مؤثر بود تقصير را بر عهدهي اميرالمؤمنين عليهالسلام قرار داد كه چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با ديگري بيعت نكنيم و كار به اينجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعهي غدير براي احدي عذري باقي نمانده است.
اعتراض امسلمه
سپس امسلمه سر از حجرهاش بيرون كرد و خطاب به مردمي كه خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام را بدون نتيجهي خاصي به پايان برده بودند مطالبي توبيخ آميز گفت كه ملخص آن چنين است:
آيا با مثل فاطمه اينگونه برخورد ميشود؟ آيا شما آمدهايد به فاطمه عليهاالسلام حكم دينش را ياد دهيد؟ آيا مثل فاطمه عليهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب ميكند؟ عنايت خاص پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به او را فراموش كردهايد؟
نتايج فكري خطابهي فاطمه
بدين صورت مجلس بدون خواست غاصبين فدك تشكيل شد و كاملاً غافلگير شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جاري كردند و همهي مردم حقايق را فهميدند و همانگونه ثبت شد تا آيندگان هم بدانند و حق زهرا عليهاالسلام و حقكشي دشمنش بر جهانيان معلوم باشد.
[ صفحه 50]
سخنان حضرت زهرا براي زنان عيادت كننده
بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.
اولين اثر خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام آن بود كه زنان مهاجر و انصار از اين مدتي كه هيچ يادي از يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنيايي كه با شما باشم متنفرم و آن را رها كردهام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. ننگ بر كُند شدن شمشير و تزلزل فكر!!
واي بر آنان! خلافت را از كوههاي بلند رسالت به كجا كشاندند؟ از ابوالحسن (علي عليهالسلام) چه چيزي را نميپسنديدند؟ جز صلابت شمشيرش و بيپروائي او از مرگ و شدت حملهها و برخوردهاي عبرتآموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهي.
به خدا سوگند، اگر مهاري را كه پيامبر صلي الله عليه و آله آن را به او (علي عليهالسلام) سپرده بود در دست او باقي ميگذاردند به بهترين وجهي آنرا اداره ميكرد و اگر خلافت را به او ميسپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده ميشد.
به كدام سو روي آوردند؟! و بر ضد كدامين ذريهاي اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! بينيشان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومي كه گمان ميكنند كار درستي انجام ميدهند. قسم به لا يزالي خداوند، هم اكنون فتنه بار دار شده است، و پس زمان كوتاهي ثمرهاش ظاهر ميگردد و از آن كاسهاي لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده ميدوشيد. آنگاه است كه آيندگان از نتيجهي آنچه پيشينيان پايه گذاردهاند آگاه ميشوند.
[ صفحه 51]
سويد بن غفله ميگويد: زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام را براي مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عدهاي از بزرگان مهاجرين و انصار بعنوان عذرخواهي نزد حضرت آمده گفتند: اي سيدةالنساء، اگر ابوالحسن (علي عليهالسلام) اين مسئله را قبل از آنكه پيماني ببنديم بما يادآور ميشد سراغ ديگري نميرفتيم. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانههاي بيهودهتان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهيهاي شما جاي هيچ سخني باقي نمانده است!
نامهي اميرالمؤمنين به ابوبكر دربارهي غصب فدك
بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.
اسناد تاريخي به گونههاي مختلف باقي ميمانند و پرده از جوانب مبهم ماجراها برميدارند. يكي از اين جلوهها نامههاي بزرگان ملل است كه در هر قومي از احترام خاصي برخوردار است.
در اوج ماجراي فدك، و در حاليكه غاصبين مشغول قدرتنمايي بودند، اميرالمؤمنين عليهالسلام نامهاي با مضامين عالي براي ابوبكر نوشت كه شايد او از درك بعضي جملات آن عاجز بود.
اين نامه را حضرت هنگامي نوشت كه ابوبكر پس از تثبيت غصب فدك برفراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروايي نسبت به مقام شامخ ولايت بر زبان راند. [1] .
حضرت مطالبي در نامه نوشته بودند كه ابوبكر از كيفيت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجديد نظر كرد.
عين نامهي حضرت چنين است:
[ صفحه 52]
>بيانصافي مردم با اهلبيت
>اگر اجازه داده شود سرهاي شما را...
>سكوت و سخن علي
>اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود
>عكسالعمل ابوبكر در مقابل نامهي اميرالمؤمنين
[1] اين سخنان ابوبكر در بخش سوم اين كتاب آمده است.
بيانصافي مردم با اهلبيت
امواج متلاطم فتنهها را با كشتيهاي نجات پيمودند. ولي تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مكر و غدر پائين آوردند، و از نور مركز انوار استفاده بردند ولي ميراث پاكان ابرار را براي خود قسمت كردند و با غصب بخشودهي پيامبر صلي الله عليه و آله (يعني فدك) سنگينيِ وزر و وبال آن را بر خود خريدند.
اگر اجازه داده شود سرهاي شما را...
شما را ميبينم كه با كور دلي در حركتيد همانطور كه شتر (با چشم بسته) دور آسياب ميگردد. بخدا قسم، اگر به من اجازه داده شود دربارهي آنچه بدان علم نداريد، سرهاي شما را با شمشيرهاي برندهي آهنين مانند دانهي چيده از تنتان دور ميكنم و جمجمههاي شجاعانتان را آنطور از جا ميكنم كه گوشهي چشمانتان را (از شدت گريه) مجروح كنم و شما را به وحشت بيندازم.
تا آنجا كه مرا ميشناسيد هلاك كنندهي لشگرها و نابود كنندهي جنگجويان و از بين برندهي بزرگانتان و خاموش كنندهي غائلههاتان و قاتل شجاعانتان بودهام، در زمانهايي كه شما در خانههايتان نشسته بوديد.
من همان رفيق ديروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستيد خلافت و نبوت در ما باشد چرا كه كينههاي بدر و خونهاي اُحد را به ياد ميآوريد!
سكوت و سخن علي
اگر بگويم كه خداوند دربارهي شما چه مقدر كرده استخوان سينههايتان همچون دندانههاي چرخ آسياب به تنتان فرو ميورد. اگر سخن بگويم ميگوئيد: «حسد ميورزد»، و اگر ساكت بمانم ميگوئيد: «فرزند ابيطالب از مرگ ميهراسد». هيهات، هيهات كه چنين
[ صفحه 53]
باشم. اكنون به من چنين گفته ميشود، در حاليكه من مرگ ميراننده هستم.
منم كه در شب آرام كه مردم در خواب بودند در درياي مرگ شناور بودم. منم حامل شمشير سنگين و دو نيزهي بلند، و شكنندهي پرچمها در جوش و خروش جنگها. منم آنكه زنگار ناراحتيها را از روي بهترين خلايق (يعني پيامبر صلي الله عليه وآله) ميزدود. مادر به عزايتان بنشيند! بدانيد كه پسر ابوطالب نسبت به مرگ از فرزند به سينهي مادرش مأنوستر است.
اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود
اگر آنچه خداوند در كتابش دربارهي شما نازل كرده ظاهر كنم همچون طنابي كه در چاهي عميق لرزان باشد مضطرب ميشويد و از خانههايتان پا به فرار ميگذاريد و سرگردان ميشويد! ولي من آنچه در سينه دارم تحمل ميكنم تا خداوند را با دستي بريده از لذات شما و خالي از ساخته و پرداختههاي شما ملاقات كنم.
مثل دنياي شما نزد من همچون ابري است كه بالا و بالاتر ميرود و غليظ ميشود و استقرار مييابد، ولي دوباره از هم ميپاشد و آسمان صاف پيدا ميشود.
آرام باشيد، بزودي گرد و غبار مينشيند و ثمرهي كار خود را تلخ مييابيد و يا ثمرهي كاشتهي دست خود را ميوهاي كشنده و سمي قاتل خواهيد يافت.
خداوند براي قضاوت ما و پيامبر بعنوان خصم شما و قيامت براي محل مخاصمه كافي است. خداوند هم در قيامت غير شما را از رحمتش دور نميكند و جز شما را هلاك نمينمايد. والسلام علي من اتبع الهدي.
عكسالعمل ابوبكر در مقابل نامهي اميرالمؤمنين
وقتي ابوبكر نامه را خواند وحشت و رعب شديدي او را گرفت و گفت: عجيب است! چه جرأتي نسبت به من دارد كه ديگري ندارد؟!
[ صفحه 54]
آخرين سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدك
بحار الانوار: ج 29 ص 182 ح 38.
اينك فاطمه عليهاالسلام فدك را رها كرده و ديگر سخني از آن نميگويد. يكي از زنان بعنوان عيادت نزد حضرت آمد، ولي از نظر گرايش به سمت دشمن متمايل بود. حضرت بعنوان آخرين سخني كه دربارهي فدك بر زبان آورده به او چنين فرمود:
آنگاه كه پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند. آه كه چه ملك (با بركتي) بود! فدك اعطايي پروردگار بلند مرتبه به پيامبر مناجات كنندهي با خدا و وفادار بود كه آنرا براي قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشيده بود. اين مطلب را خدا ميدانست و امين او شاهد بود. اكنون اگر قوت زندگي را از من به زور گرفتند و لقمهي مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر اين ظلم را باعث تقرب به درگاه الهي در روز قيامت ميدانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعلهور كنندهي حميم در شعلههاي جهنم خواهند يافت.
اين مجموعه، اقدامات دقيقي بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت. برنامهي آن از مقام عصمت داده شد و مجري آن هم خود اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام بودند.
اين خط سيري كه به ثمر رسيد نتيجهاش براي آيندههاي بلند مدت تشيع باقي ماند كه تا هميشه كلامش سكهي تمام عيار است چرا كه كلام علي و فاطمه عليهماالسلام است، و به همين جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاي مذبوحانهي خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و يا باطلي كه خود از به ميان آوردنش پشيمان شده دوباره احيا كند. كلام فاطمه و علي عليهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاريكي، و پيداست كه ظلمت در مقابل نور محو شدني است.
[ صفحه 56]