اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدک

اقدامات امیرالمؤمنین و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدک   دشمن فاطمه علیهاالسلام غصب فدک را بسیار سهل انگاشت و براحتی در مورد آن اقدام نمود و با اشاره‏ای نماینده‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام را از آنجا اخراج کرد. پس از مسئله‏ی غصب خلافت، تصرف فدک کار کوچ

اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا در مقابله با غصب فدك <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

دشمن فاطمه عليهاالسلام غصب فدك را بسيار سهل انگاشت و براحتي در مورد آن اقدام نمود و با اشاره‏اي نماينده‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كرد. پس از مسئله‏ي غصب خلافت، تصرف فدك كار كوچكي به نظر مي‏آمد و هرگز احتمال نمي‏رفت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين چنين در مقابل آن بايستند و مقاومت نشان دهند.

 

>نتايج غصب فدك

>از غصب فدك تا ريشه‏هاي اعتقادي آن

>فدك ميدان جنگ تمام عيار

>آماري از اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا

 

نتايج غصب فدك

 

اين طرز تفكر از سوي دشمن باعث شد تا در مقابل حوادث بعدي كه يكي پس از ديگري در اثر غصب فدك پيش آمد كاملاً غافلگير شوند و پس از هر اقدامي باري از پشيماني بدوش بكشند و آرزو كنند كه اي كاش هرگز به چنين كاري دست نمي‏زدند و اصلاً با فدك كاري نداشتند. اما كار از كار گذشته بود و ظالم كاملاً در پنجه مظلوم قرار گرفته بود، و اينجاست كه بايد آگاهي نسلها را از اين فرصت بدست آورد.

 

 

از غصب فدك تا ريشه‏هاي اعتقادي آن

 

غصب سرزميني بنام فدك از يك مسئله‏ي حقوقي به يك مسئله‏ي اعتقادي تبديل شد كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام در آن به بيدار كردن مردم پرداختند و بسياري از آنچه بايد در روزهاي غصب خلافت مي‏فرمودند در سايه‏ي غصب فدك بيان كردند.

 

[ صفحه 27]

 

فرصت‏ها چنان يكي پس از ديگري سر مي‏رسيد كه دشمنِ غفلت زده كاملاً خود را گم كرده بود و دست به كارهاي ناشيانه‏اي مي‏زد و هر بار يك پرده از باطل خود را بروز مي‏داد.

ضربه‏هاي اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام هم كاري بود و هر بار كه بر سر آنان فرود مي‏آمد ديگر نمي‏توانستند از جاي خويش برخيزند.

 

 

فدك ميدان جنگ تمام عيار

 

در يك كلمه مي‏توان گفت: ميدان پيكاري تشكيل شده بود كه هر دو سوي جبهه هر سلاحي داشتند به ميدان آورده بودند و يك جنگ تمام عيار در گرفته بود كه آتش آنرا خود غاصبين برافروختند. نتيجه‏ي اين جنگ بيداري نسلهاي حاضر و آينده و اتمام حجت كامل عيار درباره‏ي اهل‏بيت عليهم‏السلام بود.

 

 

آماري از اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا

 

در اين بخش اقدامات اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام را به ترتيب وقوع آنها و بطور مفصل ذكر مي‏كنيم و در بخش سوم اقدامات غاصبين را مي‏آوريم:

1. پاسخ اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ابوبكر و عمر درباره‏ي فدك.

2. ارائه‏ي سند پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد فدك توسط حضرت زهرا عليهاالسلام.

3. احتجاج مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مجلس خاص ابوبكر و عمر.

4. ياري طلبي فاطمه عليهاالسلام و اهل بيتش بر درِ خانه‏ي مهاجر و انصار.

5. احتجاج خصوصي حضرت زهرا عليهاالسلام بر ابوبكر و نوشتن سند فدك و پاره كردن آن توسط عمر.

6. احتجاج مفصل اميرالمؤمنين عليه‏السلام با ابوبكر و عمر در مسجد.

7. خطابه مفصل حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد.

8. نامه‏ي اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ابوبكر درباره‏ي غصب فدك.

9. آخرين سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام در رابطه با غصب فدك.

 

[ صفحه 28]

 

 

>پاسخ اميرالمؤمنين به ابوبكر و عمر در مورد فدك

>ارائه‏ي سند فدك توسط حضرت زهرا

>احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبكر و عمر

>نصرت طلبي حضرت زهرا و اهل‏بيت در سايه‏ي فدك

>احتجاج خصوصي فاطمه بر ابوبكر گرفتن سند و پاره كردن آن توسط عمر

>احتجاج مفصل اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد

>خطابه‏ي مفصل حضرت زهرا در مسجد

>سخنان حضرت زهرا براي زنان عيادت كننده

>نامه‏ي اميرالمؤمنين به ابوبكر درباره‏ي غصب فدك

>آخرين سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدك

 

پاسخ اميرالمؤمنين به ابوبكر و عمر در مورد فدك

 

مجمع الزوائد: ج 9 ص 39.

پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله ابوبكر و عمر نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام آمدند و گفتند: درباره‏ي آنچه از پيامبر باقي مانده چه مي‏گوئي؟ فرمود: ما از همه‏ي مردم به پيامبر صلي الله عليه و آله سزاوارتريم. عمر گفت: حتي نسبت به اموالي كه در خيبر است؟ فرمود: حتي اموالي كه در خيبر است. عمر پرسيد: حتي نسبت به اموالي كه در فدك است؟ فرمود: حتي اموالي كه در فدك است.

عمر گفت: مگر به قيمت جدا كردن گردنهاي ما با ارّه باشد، كه هرگز چنين چيزي نخواهد شد!!!

 

 

ارائه‏ي سند فدك توسط حضرت زهرا

 

بحار الانوار: ج 21 ص 23. نوائب الدهور: ج 3 ص 148. عوالم العلوم: ج 11 ص 574.

مجمع النورين: ص 137.

از اولين برخورد غاصبين درباره‏ي فدك مشخص شد كه نقشه‏هاي شومي در سر دارند. به همين جهت، عمر به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت: آن نوشته‏اي كه مي‏گفتي پدرت پيامبر درباره‏ي فدك برايت نوشته بياور!

پس از غصب فدك، اين اولين اقدامي بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام انجام داد و سند فدك را آورد و به ابوبكر نشان داد و فرمود: اين نوشته‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله براي من و فرزندانم است.

 

[ صفحه 29]

 

اين سند هنگام بخشيدن آن از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام به امر آنحضرت و به دستخط اميرالمؤمنين عليه‏السلام و به شهادت آنحضرت و ام‏ايمن تنظيم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائي پيامبر صلي الله عليه و آله به دخترش فاطمه عليهاالسلام» بود.

 

>حكومت زور و بي‏قانوني در مورد فدك

 

حكومت زور و بي‏قانوني در مورد فدك

 

از آنجا كه سند و مدرك را در تمام جهان براي روز اختلاف مي‏نويسند، جا داشت ارائه‏ي اين سند مسئله را فيصله دهد و معلوم كند كه اصلاً مسئله‏ي ارث در كار نيست تا نوبت به حديث جعلي «النبي لايورِّث» برسد. اين بخشوده‏ي پدري به دخترش در زمان حيات اوست و چندين سال تصرفات مالكانه بر آن انجام گرفته است. ولي چون بنابر زور بود كوچكترين اعتنايي به سند تنظيم شده به امر پيامبر صلي الله عليه و آله نكردند.

ابوبكر و عمر كه بعنوان قدرت حاكم عمل مي‏كردند نه تنها اعتنايي به سند نكردند و سخن باطل خود مبني بر ارث بودن فدك به ضميمه‏ي «النبي لا يورث» را بار ديگر مطرح كردند، بلكه اهانتي عظيم به ساحت قدس پيامبر صلي الله عليه و آله روا داشتند. عمر نوشته‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله را از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفت و پيش چشم عموم مردم آب دهان بر آن انداخت و آنرا پاره پاره كرد، علناً مخالفت خود را با امر پيامبر صلي الله عليه و آله اعلام نمود.

اكنون كه معلوم شد بنابر پذيرفتن سخن حق نيست و آنچه انجام شده و مي‏شود پشتوانه‏اي جز قهر و غلبه و زورگوئي ندارد، نوبت آن بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام مراحل احتجاج خود را طي كند تا قدرت حاكم كار خود را حق جلوه ندهد. چرا كه اگر چنين مي‏شد بايد مي‏گفتيم: «فاطمه عليهاالسلام فدك را بنا حق در تصرف داشت» و اين را دشمن غاصب خوب مي‏فهميد. لذا مبارزه‏ي اصلي بر سر عصمت و پاكي ساحت مقدس فاطمه عليهاالسلام و اثبات لكه‏ي غصب بر پيشاني به چنگ آورندگان فدك آغاز شد و نتايج پر ثمر خود را داد.

[ صفحه 30]

احتجاج مفصل حضرت زهرا در مجلس ابوبكر و عمر

 

بحار الانوار: ج 29 ص 134، 189، 194- 199. كتاب سليم: ج 2 ص 868.

مراحل احتجاج درباره‏ي فدك كه با هدف اثبات اصل حق انجام شد- اگر چه فدك را باز نگرداند- بصورت بسيار حساب شده‏اي صورت گرفت كه دشمن نتواند بي‏خبر از معركه بگريزد و نقاط ابهام باقي گذارد.

 

>مجلس خاص ابوبكر و عمر

>فدك ارث نيست

>شهادت ناحق عايشه

>شاهد در ملك مورد تصرف باطل است

>عصمت فاطمه دليل كامل

>فدك بخشوده‏ي پيامبر به استناد قرآن

>مصرف حق ذوي القربي

>خدا راضي است اگر چه مردم راضي نباشند

>چرا فقط از فاطمه دليل مي‏خواهند؟

>شاهدان فاطمه بر ملكيت فدك

>جواب عمر درباره‏ي شاهدان

>دفاع اميرالمؤمنين از شاهدان

>اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان

>جواب نهائي اميرالمؤمنين درباره‏ي شاهدان

>نتيجه‏ي محاكمه‏ي اول فدك

 

مجلس خاص ابوبكر و عمر

 

ابتدا حضرت زهرا عليهاالسلام به امر اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مجلسي كه ابوبكر و عمر به همراه عده‏اي بطور خصوصي در آن بودند آمد و رسماً اعتراض خود را آغاز كرد، و در سخنان مفصلي كه صورت مخاصمه و محاكمه داشت دلائل خود را براي اثبات حقانيت خود در تصرف فدك و غاصب بودن خصم بيان فرمود، كه ذيلاً صورت آن مجلس عيناً ذكر مي‏شود.

 

 

فدك ارث نيست

 

حضرت خطاب به ابوبكر فرمود: چرا نماينده‏ي مرا از فدك اخراج نمودي در حاليكه پيامبر صلي الله عليه و آله به امر خداوند آنرا براي من قرار داد. آيا مي‏خواهي زميني را از من بگيري كه پيامبر صلي الله عليه و آله از بين غنائمي كه مسلمانان در راه آن جنگ نكرده‏اند به من بخشيد؟ آيا پيامبر صلي الله عليه و آله نفرموده است: «فرزندان هركس بايد بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب مي‏داني كه تنها يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله براي فرزندانش همين است؟

 

[ صفحه 31]

 

 

 

شهادت ناحق عايشه

 

ابوبكر گفت: عايشه و عمر شهادت مي‏دهند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «النبي لايورث» يعني «پيامبر ارث نمي‏گذارد».

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اين اولين شهادت ناحقي است كه به آن شهادت مي‏دهند. من درباره‏ي فدك در اسلام شاهداني دارم. فدك را پيامبر صلي الله عليه و آله به من بخشيده است و من شاهد مي‏آورم. ابوبكر گفت: دليل خود را بياور.

 

 

شاهد در ملك مورد تصرف باطل است

 

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: آيا در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله فدك تحت تصرف من نبود و من محصول آنرا مصرف نمي‏كردم؟ گفت: آري. فرمود: پس چرا درباره‏ي چيزي كه در دست من است از من شاهد مي‏خواهي؟ ابوبكر گفت: چون غنيمت مسلمانان است، اگر دليل نياوري امضا نخواهم كرد!

حضرت در حاليكه مردم هم مي‏شنيدند فرمود: آيا مي‏خواهيد دستور و كار پيامبر صلي الله عليه و آله را رد كنيد و درباره‏ي ما حكمي كنيد كه درباره‏ي ساير مسلمانان نمي‏كنيد؟ اي حاضرين بشنويد كه مرتكب چه عملي مي‏شوند؟ اي ابوبكر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را كه در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا كنم از من دليل مي‏خواهيد يا از مسلمانان؟

عمر با حال غضب گفت: اين غنيمت مسلمانان و زمين آنان است كه در دست فاطمه است و محصول آنرا مصرف مي‏كند. اگر بر ادعاي خود دليل آورد كه پيامبر از بين مسلمانان فدك را فقط به او بخشيده است- در حاليكه غنيمت و حق مسلمانان بوده!!- در اين باره نظر خواهيم داد.

 

[ صفحه 32]

 

 

 

عصمت فاطمه دليل كامل

 

حضرت فرمود: همين مرا بس است! اي مردم شما را قسم مي‏دهم كه آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديد كه فرمود: «دخترم سيده‏ي زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آري بخدا قسم، اين را از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديم. فرمود: آيا سيده‏ي زنان اهل بهشت ادعاي باطل مي‏نمايد و آنچه مالكش نيست تصرف مي‏كند؟ چه مي‏گوئيد اگر چهار نفر بر عليه من به كار زشتي شهادت دهند يا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آيا سخن آنان را تصديق مي‏كنيد؟ ابوبكر در اينجا سكوت كرد ولي عمر گفت: آري وحد بر تو جاري مي‏كنيم!

حضرت فرمود: دروغ گفتي و پستي خود را ثابت كردي مگر آنكه اقرار كني بر دين محمد صلي الله عليه و آله نيستي. كسي كه بر عليه سيده‏ي زنان اهل بهشت شهادتي را بپذيرد يا حدي بر او جاري كند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلي الله عليه و آله نازل كرده كافر شده است، زيرا آنانكه «خداوند پليدي‏ها را از آنان برده و آنان را پاكيزه گردانيده» شهادتي بر عليه شان جايز نيست، چرا كه معصومند و از هر زشتي و بدي پاكند. اي عمر، درباره‏ي اهل اين آيه (تطهير) به من خبر بده كه اگر عده‏اي بر عليه آنان يا يكي از آنان به شرك يا كفر يا كار زشتي شهادت دهند آيا مسلمانان بايد از آنان بيزاري بجويند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آري، آنان با ساير مردم يكسانند!!

حضرت فرمود: دروغ گفتي و كافر شدي! آنان با ساير مردم مساوي نيستند چرا كه خداوند آنان را معصوم قرار داده و آيه‏اي درباره‏ي عصمت و طهارت آنان نازل كرده و پليدي‏ها را از آنان دور نموده است. هركس بر عليه آنان سخني را بپذيرد در واقع خدا و رسول را تكذيب كرده است.

ابوبكر گفت: اي عمر ترا قسم مي‏دهم كه ساكت باشي!

 

[ صفحه 33]

 

 

 

فدك بخشوده‏ي پيامبر به استناد قرآن

 

سپس ابوبكر گفت: (درباره‏ي فدك) دليل بياور.

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اما فدك، خداوند عزوجل آيه‏اي از قرآن نازل كرد كه در آن به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا كه مي‏فرمايد: «فَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزديكترين خلايق به پيامبر صلي الله عليه و آله بوديم و آنحضرت فدك را به من بخشيد. وقتي جبرئيل دنباله‏ي آيه را خواند: «وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ» [1] ، پيامبر صلي الله عليه و آله سؤال كرد: حق مسكين و ابن سبيل چيست؟ خداوند اين آيه را نازل كرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» [2]  و خمس را به پنج قسمت تقسيم كرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» [3] .

[1] سوره روم: آيه 38.

[2] سوره‏ي انفال: آيه‏ي 41.

[3] سوره‏ي حشر: آيه‏ي 7.

 

 

مصرف حق ذوي القربي

 

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: آنچه براي خدا است براي پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏شود و آنچه براي پيامبر صلي الله عليه و آله است براي ذوي‏القربي مي‏شود و ذوي القربي ما هستيم. خداوند مي‏فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» [1] .

ابوبكر نگاهي به عمر كرد و گفت: تو چه مي‏گوئي؟! عمر گفت: پس يتيمان و مساكين و ابناء السبيل كيانند؟ حضرت فرمود: يتيمان بايد از كساني باشند كه به خدا و پيامبر و ذوي‏القربي ايمان داشته باشند. مساكين هم كساني باشند كه در دنيا و آخرت با آنان باشند. ابن السبيل هم بايد راه آنان را بپيمايد.

 

[ صفحه 34]

 

عمر گفت: بنابراين خمس و غنيمت همگي براي شما و دوستان و شيعيان شما است؟ حضرت فرمود: فدك را خداوند براي من و فرزندانم قرار داده و براي دوستان و شيعيان ما قرار نداده است، ولي خمس را براي ما و دوستان و شيعيانمان قسمت نموده همانطور كه در كتاب خداوند آورده است.

عمر گفت: پس براي مهاجرين و انصار و تابعين چه مي‏ماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شيعيان ما بودند زكات و صدقاتي كه خداوند در قرآن واجب نموده و تقسيم آنرا بيان فرموده به آنان تعلق مي‏گيرد. خداوند عزوجل مي‏فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ...» [2] .

[1] سوره‏ي شوري: آيه‏ي 23.

[2] سوره توبه: آيه 60.

 

 

خدا راضي است اگر چه مردم راضي نباشند

 

عمر گفت: فدك مخصوص تو باشد و غنيمت براي شما و دوستانتان؟ گمان نمي‏كنم اصحاب محمد به اين راضي باشند!! حضرت فرمود: ولي خداوند عزوجل و پيامبرش بدان راضي هستند. اين اموال را خدا به شرط دوستي و پيروي از او قرار داده نه به شرط دشمني و مخالفت! و هركس با ما دشمني كند با خدا دشمني كرده، و هركس با ما مخالفت كند با خداوند مخالفت كرده است، و هركس با خدا مخالفت كند از جانب حق تعالي مستوجب عذاب اليم و عقاب شديد در دنيا و آخرت است.

 

 

چرا فقط از فاطمه دليل مي‏خواهند؟

 

عمر گفت: اي دختر محمد! بر ادعاي خود دليل بياور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جرير بن عبداللَّه را بدون آنكه از آنان دليل بخواهيد قبول كرديد [1] .

 

[ صفحه 35]

 

در حاليكه دليل من در كتاب خدا است؟

عمر گفت: جابر و جرير چيز كم ارزشي را مي‏خواستند ولي تو مسئله‏ي عظيمي را ادعا مي‏كني كه مهاجر و انصار با آن مرتد مي‏شوند!!

حضرت فرمود: مهاجرين به كمك پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيتش به دين خدا هجرت كردند و انصار هم با ايمان به خدا و رسول و ذوي‏القربي احسان كردند. بنابر اين اگر هجرتي بوده بسوي ما بوده و اگر نصرتي بوده به ما ياري كرده‏اند و تابعين هم بوسيله ما تابع شده‏اند. هركس هم از دين مرتد مي‏شود به سوي جاهليت بازگشته است.

عمر گفت: اين سخنان باطل را كنار بگذار، شاهداني را حاضر كن كه به اين سخن تو (درباره‏ي فدك) شهادت دهند!

[1] اشاره به ماجراي اموالي است كه از بحرين آمده بود و جابر بن عبدالله و جرير بن عبدالله درباره‏ي آنها ادعاي «صفوه» نمودند يعني منتخبي از آن مال را به وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله متعلق بخود دانستند. ابوبكر و عمر هم بدون طلب شاهد سخن آنها را قبول كردند و اموال درخواستي را به آنان دادند. به كتاب التعجب كراجكي و بحار الانوار: ج 29 ص 194، عوالم العلوم: ج 11 ص 777 مراجعه شود.

 

شاهدان فاطمه بر ملكيت فدك

 

حضرت زهرا عليهاالسلام در همان مجلس ماند و كسي را فرستاد تا اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و ام‏ايمن و اسماء بنت عميس (كه همسر ابوبكر بود) آمدند و به همه‏ي آنچه حضرت زهرا عليهاالسلام فرموده بود شهادت دادند.

از جمله ام‏ايمن چنين گفت: از پيامبر شنيدم كه مي‏فرمود: «فاطمه سيده‏ي زنان اهل بهشت است». آيا كسي كه سيده‏ي زنان بهشت است چيزي را كه مالك نباشد ادعا مي‏كند؟ من نيز زني از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پيامبر صلي الله عليه و آله نشنيده باشم شهادت نمي‏دهم.

گفت: اي ام‏ايمن، اين قصه‏ها را كنار بگذار، به چه چيزي شهادت مي‏دهي؟ ام‏ايمن گفت: اي ابوبكر شهادت نخواهم داد تا درباره‏ي آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده از تو اقرار بگيرم. تو را بخدا قسم مي‏دهم، آيا مي‏داني كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «ام‏ايمن

 

[ صفحه 36]

 

زني از اهل بهشت است»؟ ابوبكر گفت: بلي. ام‏ايمن گفت: اكنون شهادت مي‏دهم كه جبرئيل نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: خداوند تعالي مي‏فرمايد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، «به كسي كه با تو قرابت دارد حقش را عطا كن». پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: منظور از «ذو القربي» كيست؟ جبرئيل، از پروردگار سؤال كن كه اينان كيستند؟ عرض كرد: ذوي القربي فاطمه عليهاالسلام است. پيامبر صلي الله عليه و آله فدك را به امر پروردگار به فاطمه عليهاالسلام داد، و او آنرا تحويل گرفت و قبول كرد. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي ام‏ايمن و اي علي، شاهد باشيد.

سپس اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و اسماء هم نظير سخن ام‏ايمن درباره‏ي ملكيت فدك شهادت دادند.

 

 

جواب عمر درباره‏ي شاهدان

 

عمر گفت: «علي همسر اوست، حسن و حسين هم پسران او هستند. ام‏ايمن هم خدمتكار اوست. اسماء بنت عميس هم قبلاً همسر جعفر بن ابي‏طالب بوده و خدمتگزار فاطمه عليهاالسلام هم بوده و به نفع بني‏هاشم شهادت خواهد داد. همه‏ي اين شاهدان براي منفعت خود شهادت مي‏دهند»!! و درباره‏ي ام‏ايمن اضافه كرد كه «او زني غير عرب است و با فصاحت نمي‏تواند شهادت بدهد»!!

 

 

دفاع اميرالمؤمنين از شاهدان

 

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام پاره‏ي تن پيامبر صلي الله عليه و آله است و هركس او را اذيت كند پيامبر صلي الله عليه و آله را اذيت كرده و هركس او را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است. حسن و حسين هم دو پسران پيامبر صلي الله عليه و آله و دو آقاي جوانان اهل بهشتند و هركس آنان را تكذيب كند پيامبر را تكذيب كرده است، چرا كه اهل بهشت راست گويند. و من آن كسي هستم كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «تو از مني و من از توام، و تو در دنيا و آخرت برادر مني. هر كه تو را رد كند مرا رد كرده، و هركس تو را اطاعت كند مرا اطاعت كرده، و

 

[ صفحه 37]

 

هركس از تو سرپيچي كند از من سرپيچي كرده است». و ام‏ايمن كسي است كه پيامبر صلي الله عليه و آله براي او به بهشت شهادت داده است و براي اسماء بنت عميس و نسل او دعا كرده است.

 

 

اقرار عمر و قبول نكردن شاهدان

 

عمر گفت: شما همانگونه هستيد كه توصيف نموديد ولي شهادت كسي كه به نفع خود شهادت مي‏دهد قبول نمي‏شود.

 

 

جواب نهائي اميرالمؤمنين درباره‏ي شاهدان

 

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: اكنون كه ما آنطور هستيم كه خودتان مي‏شناسيد و منكر نيستيد و در عين حال شهادت ما بنفع خودمان پذيرفته نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا للَّه و انا اليه راجعون! ما وقتي براي خود ادعائي داريم از ما دليل مي‏خواهيد؟ آيا كسي نيست ما را ياري كند؟ شما بر حكومت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله حمله آورده‏ايد و بدون هيچ دليلي و حجتي آنرا از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بخاندان ديگري برده‏ايد. بزودي ظالمان خواهند دانست كه به كجا باز مي‏گردند.

 

 

نتيجه‏ي محاكمه‏ي اول فدك

 

سپس اميرالمؤمنين عليه‏السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بين ما حكم كند و هم او بهترين حكم كنندگان است.

حضرت زهرا عليهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو به حق دختر پيامبرت ظلم كردند. خدايا به شدت اينان را مأخوذ فرما.

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام محزون و گريان از نزد آنان بيرون آمد.

 

[ صفحه 38]

 

 

 

نصرت طلبي حضرت زهرا و اهل‏بيت در سايه‏ي فدك

 

بحار الانوار: ج 29 ص 191.

اقدامي كه هيچكس- نه غاصبين و نه مردم- انتظارش را نداشتند اين بود كه اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام دستجمعي حركت كنند و بر در خانه‏ي مهاجرين و انصار بيايند و از آنان درباره‏ي حقوق از دست رفته‏ي خود كمك بخواهند. اين اقدام معرفي خوبي براي مردم بود كه هم خود را بشناسند و هم آيندگان آنان را بشناسند. مردمي كه درِ خانه‏ي خود را باز مي‏كردند و خود را با تنها يادگار پيامبرشان روبرو مي‏ديدند از هر جهت عاجز مي‏شدند و از نظر اعتقادي و اخلاقي و وجداني خود را محكوم مي‏يافتند.

 

>ضربه‏ي مؤثر نصرت طلبي خاندان وحي

>چگونگي برنامه‏ي كمك خواهي

>برخورد خاص حضرت زهرا با معاذ بن جبل

 

ضربه‏ي مؤثر نصرت طلبي خاندان وحي

 

واقعاً كار بجائي رسيده باشد كه سيدة النساء عليهاالسلام به همراه جانشين حقيقي پيامبر صلي الله عليه و آله و دو آقاي اهل بهشت به نمايندگي از ذات اقدس الهي و پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله، بر در خانه‏هاي ياران سابق پيامبر صلي الله عليه و آله بيايند و از آنان بخواهند كه دين خدا را ياري كنند؟ آيا چه جوابي براي اين منظره آماده كرده بودند؟

اين اقدام از سوي خاندان وحي هم عجيب بود، ولي مسئله بر سر منافع شخصي نبود، بلكه از اين طريق مسئله‏ي اتمام حجت بر تمام خلق مطرح بود و بايد هر نقطه‏ي مبهمي در اين قضايا رفع مي‏شد. با اين اقدام بر همگان روشن شد كه واقعاً مردم طرفدار غاصب بودند و گرايش اعتقادي اكثريت بدان سو بود. اينك كه باطنها آشكار شد حقيقت نيز روشن مي‏شود و آنچه ناگفتني است عيان مي‏گردد.

[ صفحه 39]

چگونگي برنامه‏ي كمك خواهي

 

اميرالمؤمنين عليه‏السلام حضرت زهرا عليهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مركبي مي‏نمود و به در خانه‏ي مهاجرين و انصار مي‏برد. حضرت زهرا عليهاالسلام به آنان مي‏فرمود: «اي مهاجرين و انصار، خدا را و دختر پيامبرتان را ياري كنيد. شما روزي كه با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت كرديد بر سر اين بيعت كرديد كه از او و فرزندانش حمايت كنيد و از آنها منع كنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مي‏كنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا كنيد». ولي احدي به حضرت جواب مثبت نداد.

 

 

برخورد خاص حضرت زهرا با معاذ بن جبل

 

حضرت به معاذ بن جبل يكي از بنيانگذاران سقيفه رسيد و فرمود: اي معاذ بن جبل، من بعنوان كمك خواهي نزد تو آمده‏ام و تو با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت كردي كه او و فرزندانش را ياري كني و آنچه از خود و فرزندانت دفع مي‏كني از آنان نيز دفع كني. اكنون ابوبكر فدك را غصب كرده و نماينده‏ي مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: ديگري هم با من هست؟ فرمود: نه، هيچكس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: كمك من به كجا مي‏رسد؟! حضرت زهرا عليهاالسلام از نزد معاذ بيرون آمد و فرمود: «ديگر با تو سخن نمي‏گويم تا نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بروم. بخدا قسم كلمه‏اي با تو حرف نمي‏زنم تا من و تو نزد پيامبر صلي الله عليه و آله جمع شويم».

 

[ صفحه 40]

 

 

 

احتجاج خصوصي فاطمه بر ابوبكر گرفتن سند و پاره كردن آن توسط عمر

 

از آنجا كه گرفتن سندي مبني بر بازگرداندن فدك، دليلي بزرگ بر حقانيت فاطمه عليهاالسلام به اقرار خصم بود و مُهر غاصبيت را بر پيشاني آنان مي‏زد، بايد تلاشي در اين باره صورت مي‏گرفت، اگر چه در مرحله‏ي بعد آن سند و مدرك پاره شود و مورد اهانت قرار گيرد، چرا كه هر رفتار نامطلوب با نوشته‏ي غاصب ضربه‏اي بر پيكر خود اوست.

لذا براي بار سوم حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليه‏السلام نزد ابوبكر رفت.

 

>استدلال حضرت زهرا نزد ابوبكر

>نوشتن سند براي ارجاع فدك

>محو و پاره كردن سند توسط عمر

 

استدلال حضرت زهرا نزد ابوبكر

 

اميرالمؤمنين عليه‏السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: نزد ابوبكر برو در حاليكه تنها باشد، چرا كه از عمر زودتر منفعل مي‏شود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاي مقام پدرم و خلافت او را كرده‏اي و جاي او نشسته‏اي؟ اگر فدك ملك تو هم بود و من از تو مي‏خواستم كه آنرا به من ببخشي بر تو واجب بود آنرا به من بدهي.

حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبكر آمد و اين مطالب را به او فرمود.

 

 

نوشتن سند براي ارجاع فدك

 

ابوبكر گفت: «راست مي‏گويي». سپس ورقه‏اي خواست و بر آن نوشته‏اي مبني بر بازگرداندن فدك نوشت.

حضرت زهرا عليهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبكر بيرون آمد.

 

[ صفحه 41]

 

 

 

محو و پاره كردن سند توسط عمر

 

عمر به آنحضرت رسيد و گفت: اي دختر محمد، اين نوشته‏اي كه همراه توست چيست؟ فرمود: نوشته‏اي است كه ابوبكر براي برگرداندن فدك برايم نوشته است. گفت: آنرا به من بده. ولي حضرت ابا كرد و آن را نداد.

در اينجا عمر براي گرفتن كاغذ جسارتي عظيم به حضرت زهرا عليهاالسلام نمود كه قلم در اداي آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است. [1] .

به قيمت اهانت به ساحت اقدس بانوي جهان، عمر نوشته را از آنحضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته‏ي آنرا محو كرد و سپس آنرا پاره نمود. [2] .

[1] به بخش سوم كتاب حاضر مراجعه شود.

[2] بحار الانوار: ج 29 ص 192.

 

 

احتجاج مفصل اميرالمؤمنين با ابوبكر و عمر در مسجد

 

در قسمتهاي گذشته‏ي اين بخش معلوم شد كه حضرت زهرا عليهاالسلام به دستور اميرالمؤمنين عليه‏السلام براي مطالبه‏ي فدك نزد ابوبكر رفتند [1]  و در واقع همه‏ي اين اقدامات از سوي اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود. گذشته از اقداماتي كه به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا عليهاالسلام صورت مي‏گرفت، خود اميرالمؤمنين عليه‏السلام نيز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: يكي اينكه شخصاً در حضور مردم ابوبكر را به محاكمه كشيدند، و دوم آنكه نامه‏اي در اين باره به ابوبكر نوشتند.

 

[ صفحه 42]

 

 

>محاكمه‏ي ابوبكر بدست اميرالمؤمنين

>جهل به احكام قضاوت

>عصمت سند صدق فاطمه

>كفر منكر عصمت فاطمه

>نتيجه‏ي احتجاج اميرالمؤمنين

[1] بحار الانوار: ج 29 ص 124 ح 26، ص 127 ح 27. تفسير برهان: ج 2 ص 425.

 

 

محاكمه‏ي ابوبكر بدست اميرالمؤمنين

 

بحار الانوار: ج 29 ص 189، 195.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرين و انصار كه در اطراف ابوبكر نشسته بودند خطاب به ابوبكر فرمود: اي ابوبكر، چرا آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله براي فاطمه قرار داده بود از او منع نمودي، در حاليكه نماينده‏ي او از چند سال قبل در آن است؟

ابوبكر گفت: اين غنيمت مسلمين است. اگر شاهدان عادلي بياورد به او مي‏دهيم و گرنه در آن حقي ندارد.

 

 

جهل به احكام قضاوت

 

حضرت فرمود: اي ابوبكر، درباره‏ي ما حكمي مي‏نمايي برخلاف آنچه درباره‏ي مسلمانان حكم مي‏نمايي؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزي باشد و من درباره‏ي آن ادعايي نمايم از كدام شاهد مي‏طلبي؟ ابوبكر گفت: از تو شاهد مي‏خواهم. فرمود: اگر در دست من چيزي باشد و مسلمين درباره‏ي آن ادعايي كنند از من شاهد مي‏خواهي؟! چرا از فاطمه شاهد مي‏خواهي در حاليكه فدك در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالك آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نمي‏خواهي؟!

ابوبكر ساكت شد، ولي عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با كلام تو نمي‏توانيم مقابله كنيم! اگر شاهدان عادلي آوردي و گرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقي نداريد!!

 

 

عصمت سند صدق فاطمه

 

اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ابوبكر فرمود: اي ابوبكر، قرآن را قبول داري؟ گفت: آري. فرمود: درباره‏ي اين آيه به من خبر ده كه مي‏فرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ

 

[ صفحه 43]

 

اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» [1] ، آيا اين آيه درباره‏ي ما نازل شده يا درباره‏ي غير ما؟ گفت: درباره‏ي شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتي شهادت دهند چه مي‏كني؟ ابوبكر گفت: بر او حد جاري مي‏كنم همانطور كه بر زنان مسلمين جاري مي‏كنم.

[1] سوره‏ي احزاب: آيه‏ي 33.

 

 

كفر منكر عصمت فاطمه

 

فرمود: در اين صورت نزد خداوند از كافرين خواهي بود. گفت: چرا؟ فرمود: براي آنكه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد كرده‏اي و شهادت مردم را بر عليه او قبول كرده‏اي. خداوند عزوجل به پاكي فاطمه گواهي داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد كني و شهادت ديگري را بپذيري نزد خداوند از كافرين هستي. همچنين حكم خدا و رسول را رد كرده‏اي كه فدك را براي فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله آن را تصرف كرد. تو سخن خدا و رسول را رد كردي و گفته‏ي يك عرب بياباني كه بر پاي خود بول مي‏كرد پذيرفتي و فدك را از او گرفتي و گمان كردي كه غنيمت مسلمين است. همانطور كه سخنِ ديگرِ پيامبر را رد كردي كه فرمود: «ادعا كننده بايد شاهد بياورد و براي مدعي عليه قسم كافي است». تو از مدعي عليه شاهد مي‏خواهي!

 

 

نتيجه‏ي احتجاج اميرالمؤمنين

 

در اينجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبكر و عمر شدند و به يكديگر نگاه كردند و گفتند: بخدا قسم علي راست مي‏گويد. اميرالمؤمنين عليه‏السلام هم به خانه بازگشت.

 

[ صفحه 44]

 

 

 

خطابه‏ي مفصل حضرت زهرا در مسجد

 

اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم اين كتاب مفصلا ذكر شده است.

برنامه‏ي دقيق اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام مراحل خود را بخوبي طي مي‏كرد و نتايج لازم را مي‏داد. سه بار احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام و يكبار احتجاج اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ضميمه‏ي ياري نكردن مردم، ابوبكر را بر تصميم نهايي خود قاطع كرد، و چنين وانمود كرد كه مسئله‏ي فدك تمام شده است، و كاري كه تصميم آنرا داشتيم به صورت رسمي انجام داديم.

 

>خطابه‏ي فاطمه ضربه‏ي سهمگين بر پيكر غصب

>ترسيمي از كيفيت ورود حضرت زهرا به مسجد

>تأثير عجيب آه فاطمه در مردم

>محاكمه‏ي ناخواسته‏ي غاصبين

>محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه

>برداشتي از خطابه‏ي حضرت زهرا

>معرفي خود براي آينده‏ي تاريخ

>غصب فدك آتشي برانگيخته

>تعجب از سستي مردم

>ذكر حديث جعلي توسط ابوبكر و جواب آن

>تمسك به اجماع مسلمين و جواب آن

>غدير حجت نهايي اميرالمؤمنين

>اعتراض ام‏سلمه

>نتايج فكري خطابه‏ي فاطمه

 

خطابه‏ي فاطمه ضربه‏ي سهمگين بر پيكر غصب

 

در اينجا ضربه‏اي سهمگين لازم بود تا هم بر پيكر غاصبين و هم مردمي كه مؤيد آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومي به محاكمه‏ي سيدةالنساء درآيند و هر سخني هست علني گفته شود، تا اگر فدك را هم باز پس ندهند حقايق روشن شود.

اين مرحله بصورتي اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبين هرگز احتمال آنرا هم نمي‏دادند و در حقيقت در مقابل برنامه‏ي انجام شده قرار گرفتند.

 

 

ترسيمي از كيفيت ورود حضرت زهرا به مسجد

 

در شرايطي كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرين و انصار، مجلس مهمي در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله تشكيل داده بودند و مشغول قدرت نمايي در مقابل خانه‏ي فاطمه عليهاالسلام بودند كه در فاصله‏ي چند قدمي بود، ناگهان درِ خانه‏ي فاطمه عليهاالسلام باز شد و بانوي با عظمت اسلام در حالي كه عده‏اي از زنان گرداگرد آنحضرت بودند وارد مسجد شده بسوي جمعيت پيش آمدند.

 

[ صفحه 45]

 

منظره جداً عجيب بود و مردم همه اختيار از كف داده بودند و فقط اين را فهميدند كه راه باز كنند تا ببينند چه پيش مي‏آيد.

دختر پيامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانيده بود و لباس سراسري از روي لباسها پوشيده بود. از شدت غم و ناراحتيِ جسمي، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمين كشيده مي‏شد و گاهي لباس زير پاي حضرت مي‏رفت. راه رفتن فاطمه عليهاالسلام همه را به ياد پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏انداخت كه شباهتي تمام به حركت آنحضرت داشت.

اولين اقدامي كه شايد تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بين زنان و مردان پرده‏اي زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوي پرده قرار گرفتند و روي زمين نشستند.

 

 

تأثير عجيب آه فاطمه در مردم

 

مردم از ديدن اين مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه‏اي بودند كه اين انقلاب دروني را ظهور دهد.

ناگهان صداي فاطمه عليهاالسلام را شنيدند كه آهي جانسوز كشيد كه با همان آه همه‏ي مردم به گريه درآمدند و مجلس برخود لرزيد و همه منقلب شدند.

شدت گريه بقدري بود كه حضرت مدتي طولاني صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هيجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنيدن چند كلمه بار ديگر مردم به گريه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد.

 

 

محاكمه‏ي ناخواسته‏ي غاصبين

 

مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سينه‏ها حبس شده بود. فاطمه زهرا عليهاالسلام يك تنه

 

[ صفحه 46]

 

همه را به محاكمه مي‏كشيد و همه خود را مجرم مي‏دانستند، و گريه‏ها براي شرمي بود كه از جرم و جنايت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براي بر هم ريختن آن يا تخريب نتيجه‏ي آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولي ترس از تصميم‏گيريهاي شتابزده‏ي خود داشتند.

 

 

محكوميت غاصبين و مردم به حكم فاطمه

 

برنامه طوري تنظيم شده بود كه هيچكس را از آنچه قاضي مي‏خواست فراري نبود. اين مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمي‏يافتند اكنون با پاي خود حضور يافته بودند. اگر مهر سكوت بر لب مي‏زدند خود را محكوم مي‏ديدند چرا كه فاطمه عليهاالسلام سخن خود را مي‏گفت، و اگر سخن مي‏گفتند حرفي براي گفتن نداشتند و بيش از پيش باطن بي‏محتواي عملشان معلوم مي‏شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مي‏گشت.

مردم نيز كه خود را محكوم حكم فاطمه عليهاالسلام مي‏ديدند اين ضرر و خسارت را به پاي ابوبكر و عمر مي‏گذاشتند و با نگاههاي پر معني آنان را زير نظر داشتند. سخنان فاطمه عليهاالسلام هم آنقدر بالا و متين بود كه مردم در مواردي حتي از فهم معاني آن عاجز بودند. سخناني كه اينك پس از چهارده قرن شرحها و تفسيرهاي مفصل بر آن نوشته شده است.

 

 

برداشتي از خطابه‏ي حضرت زهرا

 

متن كامل خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام در بخش هفتم اين كتاب و ترجمه‏ي فارسي آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه‏اي از آن تقديم خواهد شد. در اينجا نيز برداشتي از آن تقديم مي‏شود:

حضرت پس از حمد و ثناي الهي و اقرار به وحدانيت خداوند و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله و بيان حكمتهايي از خلقت و تكليف بشر و ارسال انبيا عليهم‏السلام و خصوص

 

[ صفحه 47]

 

نبوت پيامبر صلي الله عليه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهل‏بيت عليهم‏السلام شدند. از يك سو سابقه‏ي مردم در كمك به دين خدا و از سوي ديگر وظيفه‏ي خطيري كه نسبت به آيندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنين عظمت قرآن و اهل‏بيت عليهم‏السلام و ارتباط آن دو با يكديگر را بيان كردند و سپس شمه‏اي از حكمت شرايع الهي را ذكر نمودند.

 

 

معرفي خود براي آينده‏ي تاريخ

 

پس از آن خود را معرفي كردند تا اهل مجلس و آينده‏ي تاريخ بدانند چه مقام معظمي با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت فرسا و فداكارانه‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند.

در اينجا سخن را به مطلب مورد نظر نزديك كردند و ارتداد مردم پس از پيامبر صلي الله عليه و آله و ناديده گرفتن گذشته‏ها را يادآور شدند. سپس اين نكته را مطرح كردند كه فقط به بي‏توجهي نسبت به دين اكتفا نمي‏كنند بلكه آتش فتنه‏ها را هم بر عليه دين خدا و اهل‏بيت پيامبر صلي الله عليه و آله شعله‏ور مي‏نمايند.

 

 

غصب فدك آتشي برانگيخته

 

سپس مسئله‏ي ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه آتشهاي برانگيخته‏ي شما مسئله‏ي فدك است. در اين قسمت از سخن آياتي از قرآن كه درباره‏ي ارث و بخصوص ارث انبيا عليهم‏السلام بود مطرح كردند، و مسائلي كه بطور خصوصي با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند اين بار در حضور مردم و بطور مفصل‏تر و علني بيان كردند.

سپس خطاب به قبر پيامبر صلي الله عليه و آله از غاصبين و مردمي كه مؤيد آنان بودند شكايت بردند و اين شِكوه را در قالب اشعاري بيان كردند.

 

[ صفحه 48]

 

 

 

تعجب از سستي مردم

 

سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با يادآوري گذشته‏ي آنان در اطاعت از اوامر پيامبر صلي الله عليه و آله و ياري دين خدا، تعجب خود را از بي‏توجهي آنان نسبت به احقاق حق دختر پيامبر صلي الله عليه و آله بيان كردند كه حتي پس از دادخواهي و فرياد كمك طلبي كسي اعتنا نمي‏كند!

 

 

ذكر حديث جعلي توسط ابوبكر و جواب آن

 

ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخناني كوتاه حديث جعلي خود را مبني بر ارث نبردن از انبيا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت و توافق مسلمين انجام داده‏ام.

حضرت زهرا عليهاالسلام ضمن اينكه ساحت پيامبر صلي الله عليه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آيات صريح ارث انبيا صلي الله عليه و آله را مطرح كردند و ثابت كردند كه هيچ استثنايي در مسئله‏ي ارث براي هيچ كس وجود ندارد.

 

 

تمسك به اجماع مسلمين و جواب آن

 

اين بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و فقط مسلمين را بين خود و تو قرار مي دهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا كرده‏ام.

حضرت زهرا عليهاالسلام خطاب را متوجه مسلمين نمودند و بشدت آنان را كه به سوي سخن باطل روي آورده‏اند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضي نباشند خدا راضي است. بعد تصريح كردند كه اين تصميم شما را خوب مي‏دانم، ولي خواستم اتمام حجت كنم و مردم واقعيت را بدانند و روز قيامت براي حساب آماده باشند.

 

[ صفحه 49]

 

 

 

غدير حجت نهايي اميرالمؤمنين

 

در اينجا سخنان حضرت پايان يافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه بعنوان يك سخن به ظاهر زيبا كه در اذهان عمومي مؤثر بود تقصير را بر عهده‏ي اميرالمؤمنين عليه‏السلام قرار داد كه چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با ديگري بيعت نكنيم و كار به اينجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعه‏ي غدير براي احدي عذري باقي نمانده است.

 

 

اعتراض ام‏سلمه

 

سپس ام‏سلمه سر از حجره‏اش بيرون كرد و خطاب به مردمي كه خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام را بدون نتيجه‏ي خاصي به پايان برده بودند مطالبي توبيخ آميز گفت كه ملخص آن چنين است:

آيا با مثل فاطمه اينگونه برخورد مي‏شود؟ آيا شما آمده‏ايد به فاطمه عليهاالسلام حكم دينش را ياد دهيد؟ آيا مثل فاطمه عليهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مي‏كند؟ عنايت خاص پيامبر صلي الله عليه و آله نسبت به او را فراموش كرده‏ايد؟

 

 

نتايج فكري خطابه‏ي فاطمه

 

بدين صورت مجلس بدون خواست غاصبين فدك تشكيل شد و كاملاً غافلگير شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جاري كردند و همه‏ي مردم حقايق را فهميدند و همانگونه ثبت شد تا آيندگان هم بدانند و حق زهرا عليهاالسلام و حق‏كشي دشمنش بر جهانيان معلوم باشد.

 

[ صفحه 50]

 

 

 

سخنان حضرت زهرا براي زنان عيادت كننده

 

بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.

اولين اثر خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام آن بود كه زنان مهاجر و انصار از اين مدتي كه هيچ يادي از يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله نكرده بودند به عيادت حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت فرمود: از دنيايي كه با شما باشم متنفرم و آن را رها كرده‏ام، و نسبت به مردان شما غضبناكم. ننگ بر كُند شدن شمشير و تزلزل فكر!!

واي بر آنان! خلافت را از كوههاي بلند رسالت به كجا كشاندند؟ از ابوالحسن (علي عليه‏السلام) چه چيزي را نمي‏پسنديدند؟ جز صلابت شمشيرش و بي‏پروائي او از مرگ و شدت حمله‏ها و برخوردهاي عبرت‏آموز او در جنگ، و از تبحر او در كتاب خداوند و غضب او در امر الهي.

به خدا سوگند، اگر مهاري را كه پيامبر صلي الله عليه و آله آن را به او (علي عليه‏السلام) سپرده بود در دست او باقي مي‏گذاردند به بهترين وجهي آنرا اداره مي‏كرد و اگر خلافت را به او مي‏سپردند بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مي‏شد.

به كدام سو روي آوردند؟! و بر ضد كدامين ذريه‏اي اقدام كردند و بر آنان چيره شدند؟! بيني‏شان بر خاك ماليده باد و پشيمان شوند قومي كه گمان مي‏كنند كار درستي انجام مي‏دهند. قسم به لا يزالي خداوند، هم اكنون فتنه بار دار شده است، و پس زمان كوتاهي ثمره‏اش ظاهر مي‏گردد و از آن كاسه‏اي لبريز از خون تازه و سم تلخ كشنده مي‏دوشيد. آنگاه است كه آيندگان از نتيجه‏ي آنچه پيشينيان پايه گذارده‏اند آگاه مي‏شوند.

 

[ صفحه 51]

 

سويد بن غفله مي‏گويد: زنان عيادت كننده فرمايشات حضرت زهرا عليهاالسلام را براي مردان خود بازگو كردند. پيرو آن عده‏اي از بزرگان مهاجرين و انصار بعنوان عذرخواهي نزد حضرت آمده گفتند: اي سيدةالنساء، اگر ابوالحسن (علي عليه‏السلام) اين مسئله را قبل از آنكه پيماني ببنديم بما يادآور مي‏شد سراغ ديگري نمي‏رفتيم. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: از من دور شويد (بس كنيد)، كه با بهانه‏هاي بيهوده‏تان عذر شما پذيرفته نيست و با كوتاهي‏هاي شما جاي هيچ سخني باقي نمانده است!

 

 

نامه‏ي اميرالمؤمنين به ابوبكر درباره‏ي غصب فدك

 

بحار الانوار: ج 29 ص 140 ح 30.

اسناد تاريخي به گونه‏هاي مختلف باقي مي‏مانند و پرده از جوانب مبهم ماجراها برمي‏دارند. يكي از اين جلوه‏ها نامه‏هاي بزرگان ملل است كه در هر قومي از احترام خاصي برخوردار است.

در اوج ماجراي فدك، و در حاليكه غاصبين مشغول قدرت‏نمايي بودند، اميرالمؤمنين عليه‏السلام نامه‏اي با مضامين عالي براي ابوبكر نوشت كه شايد او از درك بعضي جملات آن عاجز بود.

اين نامه را حضرت هنگامي نوشت كه ابوبكر پس از تثبيت غصب فدك برفراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروايي نسبت به مقام شامخ ولايت بر زبان راند. [1] .

حضرت مطالبي در نامه نوشته بودند كه ابوبكر از كيفيت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجديد نظر كرد.

عين نامه‏ي حضرت چنين است:

 

[ صفحه 52]

 

 

>بي‏انصافي مردم با اهل‏بيت

>اگر اجازه داده شود سرهاي شما را...

>سكوت و سخن علي

>اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود

>عكس‏العمل ابوبكر در مقابل نامه‏ي اميرالمؤمنين

[1] اين سخنان ابوبكر در بخش سوم اين كتاب آمده است.

 

 

بي‏انصافي مردم با اهل‏بيت

 

امواج متلاطم فتنه‏ها را با كشتي‏هاي نجات پيمودند. ولي تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مكر و غدر پائين آوردند، و از نور مركز انوار استفاده بردند ولي ميراث پاكان ابرار را براي خود قسمت كردند و با غصب بخشوده‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله (يعني فدك) سنگينيِ وزر و وبال آن را بر خود خريدند.

 

 

اگر اجازه داده شود سرهاي شما را...

 

شما را مي‏بينم كه با كور دلي در حركتيد همانطور كه شتر (با چشم بسته) دور آسياب مي‏گردد. بخدا قسم، اگر به من اجازه داده شود درباره‏ي آنچه بدان علم نداريد، سرهاي شما را با شمشيرهاي برنده‏ي آهنين مانند دانه‏ي چيده از تنتان دور مي‏كنم و جمجمه‏هاي شجاعانتان را آنطور از جا مي‏كنم كه گوشه‏ي چشمانتان را (از شدت گريه) مجروح كنم و شما را به وحشت بيندازم.

تا آنجا كه مرا مي‏شناسيد هلاك كننده‏ي لشگرها و نابود كننده‏ي جنگجويان و از بين برنده‏ي بزرگانتان و خاموش كننده‏ي غائله‏هاتان و قاتل شجاعانتان بوده‏ام، در زمانهايي كه شما در خانه‏هايتان نشسته بوديد.

من همان رفيق ديروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستيد خلافت و نبوت در ما باشد چرا كه كينه‏هاي بدر و خونهاي اُحد را به ياد مي‏آوريد!

 

 

سكوت و سخن علي

 

اگر بگويم كه خداوند درباره‏ي شما چه مقدر كرده استخوان سينه‏هايتان همچون دندانه‏هاي چرخ آسياب به تنتان فرو مي‏ورد. اگر سخن بگويم مي‏گوئيد: «حسد مي‏ورزد»، و اگر ساكت بمانم مي‏گوئيد: «فرزند ابي‏طالب از مرگ مي‏هراسد». هيهات، هيهات كه چنين

 

[ صفحه 53]

 

باشم. اكنون به من چنين گفته مي‏شود، در حاليكه من مرگ ميراننده هستم.

منم كه در شب آرام كه مردم در خواب بودند در درياي مرگ شناور بودم. منم حامل شمشير سنگين و دو نيزه‏ي بلند، و شكننده‏ي پرچمها در جوش و خروش جنگها. منم آنكه زنگار ناراحتي‏ها را از روي بهترين خلايق (يعني پيامبر صلي الله عليه وآله) مي‏زدود. مادر به عزايتان بنشيند! بدانيد كه پسر ابوطالب نسبت به مرگ از فرزند به سينه‏ي مادرش مأنوس‏تر است.

 

 

اگر حقيقت و باطن مردم بيان شود

 

اگر آنچه خداوند در كتابش درباره‏ي شما نازل كرده ظاهر كنم همچون طنابي كه در چاهي عميق لرزان باشد مضطرب مي‏شويد و از خانه‏هايتان پا به فرار مي‏گذاريد و سرگردان مي‏شويد! ولي من آنچه در سينه دارم تحمل مي‏كنم تا خداوند را با دستي بريده از لذات شما و خالي از ساخته و پرداخته‏هاي شما ملاقات كنم.

مثل دنياي شما نزد من همچون ابري است كه بالا و بالاتر مي‏رود و غليظ مي‏شود و استقرار مي‏يابد، ولي دوباره از هم مي‏پاشد و آسمان صاف پيدا مي‏شود.

آرام باشيد، بزودي گرد و غبار مي‏نشيند و ثمره‏ي كار خود را تلخ مي‏يابيد و يا ثمره‏ي كاشته‏ي دست خود را ميوه‏اي كشنده و سمي قاتل خواهيد يافت.

خداوند براي قضاوت ما و پيامبر بعنوان خصم شما و قيامت براي محل مخاصمه كافي است. خداوند هم در قيامت غير شما را از رحمتش دور نمي‏كند و جز شما را هلاك نمي‏نمايد. والسلام علي من اتبع الهدي.

 

 

عكس‏العمل ابوبكر در مقابل نامه‏ي اميرالمؤمنين

 

وقتي ابوبكر نامه را خواند وحشت و رعب شديدي او را گرفت و گفت: عجيب است! چه جرأتي نسبت به من دارد كه ديگري ندارد؟!

 

[ صفحه 54]

 

 

 

آخرين سخنان حضرت زهرا در رابطه با فدك

 

بحار الانوار: ج 29 ص 182 ح 38.

اينك فاطمه عليهاالسلام فدك را رها كرده و ديگر سخني از آن نمي‏گويد. يكي از زنان بعنوان عيادت نزد حضرت آمد، ولي از نظر گرايش به سمت دشمن متمايل بود. حضرت بعنوان آخرين سخني كه درباره‏ي فدك بر زبان آورده به او چنين فرمود:

آنگاه كه پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند. آه كه چه ملك (با بركتي) بود! فدك اعطايي پروردگار بلند مرتبه به پيامبر مناجات كننده‏ي با خدا و وفادار بود كه آنرا براي قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشيده بود. اين مطلب را خدا مي‏دانست و امين او شاهد بود. اكنون اگر قوت زندگي را از من به زور گرفتند و لقمه‏ي مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر اين ظلم را باعث تقرب به درگاه الهي در روز قيامت مي‏دانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله‏ور كننده‏ي حميم در شعله‏هاي جهنم خواهند يافت.

اين مجموعه، اقدامات دقيقي بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت. برنامه‏ي آن از مقام عصمت داده شد و مجري آن هم خود اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام بودند.

اين خط سيري كه به ثمر رسيد نتيجه‏اش براي آينده‏هاي بلند مدت تشيع باقي ماند كه تا هميشه كلامش سكه‏ي تمام عيار است چرا كه كلام علي و فاطمه عليهماالسلام است، و به همين جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاي مذبوحانه‏ي خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و يا باطلي كه خود از به ميان آوردنش پشيمان شده دوباره احيا كند. كلام فاطمه و علي عليهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاريكي، و پيداست كه ظلمت در مقابل نور محو شدني است.

 

[ صفحه 56]

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74457