تحلیل و خلاصه‏ای از خطابه‏ی حضرت زهرا

تحلیل و خلاصه‏ای از خطابه‏ی حضرت زهرا   >تحلیل و خلاصه‏ای از خطابه‏ی حضرت زهرا >تنظیم و دسته ‏بندی احتجاجات   تحلیل و خلاصه‏ای از خطابه‏ی حضرت زهرا   خطابه‏ی حضرت زهرا علیهاالسلام که برای نخستین بار در روزهای آخر عمر آنحضرت ا

تحليل و خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

>تحليل و خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا

>تنظيم و دسته ‏بندي احتجاجات

 

تحليل و خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا

 

خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام كه براي نخستين بار در روزهاي آخر عمر آنحضرت ايراد شد، با توجه به بي‏سابقه بودن آن و حال بيماري فاطمه عليهاالسلام پس از شهادت حضرت محسن عليه‏السلام و مجروح بودن حضرتش از ناحيه‏ي صورت و سينه و بازو، و بار غصه‏اي كه از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و غصب حق اميرالمؤمنين عليه‏السلام و شهادت پسرش داشت، و غصب فدك كه اخيراً بر مصائب افزوده شده بود، و در كنار همه‏ي اينها بي‏توجهي مطلق مردم به تنها يادگار پيامبرشان و خانداني كه باقيماندگان از نسل آنحضرت بودند تا حد تصميم بر قتل آنان و به آتش كشيدن خانه‏ي ايشان، همه‏ي اينها فكر را متوجه اهميت مطلب مي‏كند كه با آن شرايط جسمي و روحي و با در نظر گرفتن مردمي كه آنچنان جبهه گرفته بودند، چرا فاطمه زهرا عليهاالسلام اين اقدام بي‏سابقه را انجام دادند و به مسجد آمدند و براي مردم سخن گفتند.

اين سؤالي است كه در بخش چهارم كتاب تحت عنوان «اسرار غصب فدك» قسمتي از آن پاسخ داده شد، و در اين بخش نيز جنبه‏هاي ديگري از آن تبيين مي‏گردد.

 

[ صفحه 105]

 

 

>تحليلي از خطابه‏ي حضرت زهرا

>خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا

>جمع‏بندي و تلخيص دليلهاي حضرت زهرا در مقابل غاصب فدك

 

تحليلي از خطابه‏ي حضرت زهرا

 

>دادگاه محاكمه‏ي غاصبين فدك، نه سخنراني

>سند قرآني فدك در مقابل سند جعلي غاصبين

>تقسيم حساب شده‏ي خطابه‏ي فدك

>ابهت فاطمي در مقابل ذلت نفاق

>نهيب فاطمه

 

دادگاه محاكمه‏ي غاصبين فدك، نه سخنراني

 

مجلسي كه در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله با حضور حضرت زهرا عليهاالسلام به همراه عده‏اي از زنان از يك سو، و در جمع مهاجرين و انصار و ابوبكر از سوي ديگر منعقد شده بود، نمي‏تواند بصورت يك خطابه و سخنراني تلقي شود، بلكه دادگاه محاكمه‏ي غاصبان بود كه ناخواسته در آن حاضر شده بودند، و نتيجه‏ي فكري آن تماماً به نفع صاحب فدك و بر ضرر غاصب آن تمام شد. آن مجلس بعنوان يك واقعه‏ي غير عادي در اذهان و در صفحات كتب ثبت شد و براي قضاوت آينده‏ي تاريخ به ثبت رسيد. مظلوم و ظالم سخن خود را گفتند و ضبط شد تا قاضيان تاريخ براحتي حكم كنند.

اگر فقط به صورت سخنراني حضرت زهرا عليهاالسلام بود و ادعاهاي پوچ غاصبين معلوم نمي‏شد، قضاوت كنندگان گوشه‏هايي از ماجرا را نمي دانستند و ممكن بود به خود اجازه‏ي قضاوت ندهند. نگرش حضرت به آينده‏ي آن ماجرا در سرتاسر خطابه كاملاً مشهود است، و اين از بركات مقام عصمت كبري است.

 

 

سند قرآني فدك در مقابل سند جعلي غاصبين

 

استناد حضرت زهرا عليهاالسلام به آيات شريفه‏ي قرآن و كلمات پيامبر صلي الله عليه و آله نيز از جنبه‏هاي شاخص خطبه است. در مقابل اين آيات محكم و براهين مستدل، غاصبين تنها يك حديث جعلي مطرح نمودند كه كسي جز خودشان و دو دخترشان مدعي و شاهد آن نبود، و اين خود شديدترين ضربه‏ي كاري بر پيكر گفتار و رفتار دشمن بود.

 

[ صفحه 106]

 

جالب‏تر از اين، بيان و استدلالهاي دندان‏شكن حضرت بود كه مطلب را طوري واضح مي‏كرد كه باطل بودن سخن خصم براي همه روشن مي‏شد. چنين قدرت كلام چيزي بود كه دشمن از آن عاجز بود، و عملاً نشان مي‏داد كه مقاومت خود را از دست داده است. لذا در هر مرحله ادعايي را رها مي‏كرد و به شاخه‏ي ديگري مي‏رفت و ادعاي جديدي مطرح مي‏ساخت.

 

 

تقسيم حساب شده‏ي خطابه‏ي فدك

 

آنچه در خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام مشهود است حساب شده بودن كلمات و جملات و خطابها و مطالب است كه جز از مقام عصمت كبري ساخته نيست. در ابتداي سخن بدون در نظر گرفتن مخاطب خاصي، حمد و ثناي الهي و ذكر پيامبر صلي الله عليه و آله را آغاز كردند، و يك دوره تاريخچه‏ي گذشته‏ي اسلام را بيان كردند.

مسلمانان را چند بار مورد خطاب قرار دادند و هر بار مطلب تازه‏اي از نقاط ضعفشان مطرح كردند. گاهي خطاب را متوجه انصار مي‏نمودند بدان دليل كه غاصبين اصلي همگي از مهاجرين بودند، و گاهي همه را مورد خطاب قرار مي‏دادند، ولي مي‏بينيم مهاجرين غاصب را بخصوص مورد خطاب قرار ندادند.

خطاب حضرت در چند مورد با شخص ابوبكر است كه در واقع او را به محاكمه مي‏كشد و وادارش مي‏كند تا سخن بگويد و به ضعف خود و بي‏ارزشي دليلش اقرار كند.

در موردي حضرت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله را مورد خطاب قرار مي‏دهد و در حضور مسلمانان شكايت خود را از بي‏اعتنايي آنان به پيشگاه پدر عرضه مي‏دارد.

 

[ صفحه 107]

 

مطلب دقيق ديگر بيان سابقه‏ي حال مسلميني است كه براي خود ادعايي داشتند و در فكرهاي تازه‏اي بودند. حضرت با تشريح سابقه‏ي نكبت بار فرهنگي و فقر و گرسنگي گذشته‏ي آنان، بخوبي متوجه‏شان كردند كه هر نعمتي دارند همه به بركت پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام است، و اگر آن دو بزرگوار و فداكاري‏هايشان نبود اكنون سفره‏ي آماده‏اي براي مردم گسترده نبود تا اينچنين افكاري در سر بپرورانند.

 

 

ابهت فاطمي در مقابل ذلت نفاق

 

سيطره‏ي ابهّت فاطمه عليهاالسلام در آن مجلس، بعنوان مقام عصمت و دختر وحي، و سخنان بلندي كه از لسان آنحضرت ادا مي‏شد، دهان ياوه گويان را به كلي قفل كرده بود. از سوي ديگر منظره‏اي كه از آن عزيز پيامبر صلي الله عليه و آله در ذهنها مجسم شد و ديدند كه ياراي راه رفتن ندارد و آه از دل پر درد برمي‏آورد، چنان مردم را منقلب كرده بود كه همه اشك مي‏ريختند و مجال سخن براي آنحضرت نبود. يك آه فاطمه عليهاالسلام كافي بود تا مجلس دگرگون شود، و اين برندگي آه، دل دشمن غاصب را مي‏لرزانيد.

توبيخ و عتاب مردم از سوي حضرت زهرا عليهاالسلام نيز حالت عجيبي را حاكم كرده بود. در حاليكه ابوبكر در غصب فدك اجماع مردم را سند خود قرار مي‏داد، حضرت خطاب به مسلمانان و در حضورشان، آنان را روي‏آورندگان به باطل معرفي مي‏كرد و مي‏فرمود: «چرا به جنگ اين امامان كفر برنمي‏خيزيد»؟

 

 

نهيب فاطمه

 

اگر چه نهيب فاطمه عليهاالسلام در آن مردم اثر نكرد و نخواستند بفهمند كه سپاس آنهمه فداكاري، سوزاندن خانه و كاشانه‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله پس از رحلت او نبود و دخترش را آزردن و مجروح كردن قدرداني از زحمات آنحضرت نبود، ولي...

 

[ صفحه 108]

 

ولي نسلهاي روشني بودند و هستند كه با قلبي حقيقت جو مي‏آيند و با شنيدن سخنان فاطمه عليهاالسلام لعنت و نفرت خود را از چنين بي‏انصافي مردم ابراز مي‏كنند و با ترسيمي از محاكمه‏ي دشمن بدست فاطمه عليهاالسلام اهميت آنرا درك مي‏كنند و انزجار خود را از غاصب حق گُلِ وجود اعلام مي‏نمايند.

 

 

خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا

 

ترسيم خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام و آنچه همراه و بعد از آن اتفاق افتاده بعنوان يك مجموعه‏ي واحد مي‏تواند آمادگي قبلي براي مطالعه‏ي دقيق متن آن را فراهم آورد و بخاطر سپردن اجمالي از واقعه تأثير بسزايي از تحليل و فهم آن خواهد داشت. در اين بخش ضمن تلخيص مطالب، يك دوره كامل از خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام و ماجراهاي مقارن آن در 27 قسمت تقديم شده است.

1. حمد و ثنا و توحيد: ابتدا حمد و ثنايي بلند نسبت به ساحت قدس پروردگار بر زبان جاري فرمودند كه در حال مصيبت حضرت حاكي از رضا به مقدرات پروردگار بود. سپس صفات حي متعال و اسراري از خلقت ما سوي اللَّه و علت تكليف انسانها را بيان كردند.

2. ترسيمي از رسالت محمدي: در مرحله‏ي بعد رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله را مطرح نمودند و ضمن بيان حال جهل و بت‏پرستي مردم هنگام بعثت حضرت، و حكمت بزرگي كه در رسالت آنحضرت بود، و اقدام مهمي كه بدست آنحضرت صورت گرفت، ترسيم كاملي از شخصيت آنحضرت نشان دادند، تا آنجا كه مطلب را به رحلت حضرتش رساندند.

 

[ صفحه 109]

 

3. وظيفه‏ي مهم مسلمانان: بعنوان مقدمه‏اي بر مطلب اصلي، ابتدا خطاب به مسلمانان يادآور شدند كه بعنوان اولين مسلمانان حاملان پيام نبوت در سايه‏ي امامت به امتها و نسلهاي آينده‏اند.

4. قرآن و عترت: يادآور شدند كه ما اهل‏بيت يادگاري از پيامبريم كه در ميان شما به وديعه گذارده شده‏ايم. همچنين مطالب مفصلي در توصيف قرآن و معارف آن ذكر نمودند و براي شناخت كامل قرآن اشاره كردند كه كتاب خداوند نزد ما و با ما است.

5. اسرار احكام الهي و معرفي وسيله در بارگاه خداوند: بعد از آن بعنوان مقام عصمت كبري، اسراري از احكام فردي و اجتماعي اسلام را مطرح كردند و سفارش به تقوي نمودند. با بيان اين مطالب گويا مي‏خواستند بگويند اگر دستورات الهي آن اثرات و نتايج را نداشته باشد نتيجه‏ي حقيقي از آن گرفته نشده است.

در نهايت اين قسمت از سخن تصريح كردند كه اهل آسمان و زمين وسيله و واسطه‏اي براي اتصال با درگاه خداوندي مي‏جويند، و آن وسيله ما اهل‏بيت هستيم. ما خالصان بارگاه الهي و محل قدس او و وارثان انبياء عليهم‏السلام هستيم.

6. معرفي خود: براي ورود به مطلب اصلي ابتدا خود را معرفي نموده فرمودند:

«اي مردم بدانيد من فاطمه‏ام و پدرم محمد است و افتخار پدري پيامبر را احدي جز من ندارد و با توجه به اين معرفي، گوش خود را باز كنيد و ببينيد چه مي‏گويم». با در نظر گرفتن اينكه همه‏ي مخاطبان، حضرت را مي‏شناختند اين كلام بدان معني بود كه اي مردم طوري رفتار مي‏كنيد كه گويا مرا نمي‏شناسيد. از خواب غفلت بيدار شويد كه من همان فاطمه‏ام كه پيامبر صلي الله عليه و آله درباره‏ي من آن سفارشات را مي‏فرمود.

سپس زحمات پيامبر صلي الله عليه و آله را يادآور شدند كه چگونه پرده‏هاي ظلمت و جهل را يكي پس از ديگري كنار زد و صبح روشن اسلام را جلوه‏گر ساخت، و سابقه‏ي مردم

 

[ صفحه 110]

 

را قبل از اسلام متذكر شدند و اينكه از چه شرايط جهل و فقري به چه حالي رسيده‏اند.

7. زحمات اميرالمؤمنين عليه‏السلام در تبليغ اسلام: مسير طبيعي سخن در اينجا منعطف به زحمات طاقت‏فرساي اميرالمؤمنين عليه‏السلام در ابلاغ و حفظ رسالت محمدي شد و دلسوزي حقيقي آنحضرت و فداكاري تمام عيار او براي دين خدا در زماني كه مردم در چنان افكاري نبودند مطرح شد و حضرت به ذكر اصول مطالب اكتفا كردند.

8. عقبگرد مردم به كمك منافقين و شيطان: براي آنكه حضرت مطلب اصلي را شروع كنند عقبگرد سريع مردم در فاصله‏ي چند روز از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله را مطرح كردند، و با بيان فصيح و بكار بردن كنايات ابلغ از تصريح، ضماير و ظواهر مردم را به احسن وجه بيان كردند. ابتدا ريشه‏ي اصلي را كه نفاق و دوروئي و اسلام لساني در اكثر مردم بود مطرح كردند، و سپس كمك آنرا كه شيطان و فرصت‏طلبي او از آمادگي روحي مردم است بيان كردند.

9. سقوط در فتنه به بهانه‏هاي واهي: سپس حضرت زهرا عليهاالسلام تعجب خود را از چنين سرعتي در ارتداد و پشت پا زدن به دين كه هنوز پيامبرشان دفن نشده بود، و نيز از آوردن بهانه‏هاي بيجا براي عمل خود كه جلوگيري از فتنه بود اعلام كردند و فرمودند: «شما به بهانه‏ي فرار از فتنه اين اقدامات را انجام داديد در حاليكه خود اين كارها ايجاد فتنه بود.

عجيب‏تر از آن را چنين بيان كردند كه نه تنها دين خدا را كنار گذارديد و قرآن و دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله را ناديده گرفتيد، بلكه بدست خود عمداً آتش بپا كرديد و سعي در خاموش كردن نور خدا نموديد و ما را وادار به صبر كرديد، همچون كسي كه بر بريدن چاقو و فرو رفتن نيزه در بدنش صبر كند»!

 

[ صفحه 111]

 

10. توبيخ غاصبين فدك: اكنون وقت آن بود كه مسئله‏ي فدك مطرح شود. از آنجا كه خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام در حالي ايراد مي‏شد كه حضرت هر گونه اقدام ممكن را در باز پس گرفتن فدك به انجام رسانيده بودند و غاصبين هيچگونه عكس‏العمل مثبتي نشان نداده بودند و تمام سخن بر سر ارث بودن فدك و عدم ارث انبيا متمركز شده بود، لذا حضرت بدون مطرح كردن اعطايي بودن فدك و ساير مراحل ملكيت خود نسبت به آن از قبيل شهود و عصمت خود و غيره، فقط مسئله‏ي ارث را مطرح كردند و چند ضربه‏ي اعتقادي قوي به سكوت مردم و عمل غاصبين وارد كردند و چنين فرمودند:

«آيا با اين كار در پي احكام زمان جاهليت و كنار گذاردن رسمي اسلام هستيد؟! اي مسلمانان، آيا بايد ارث پدرم از من گرفته شود؟ اي پسر ابوقحافه آيا در قرآن است كه تو از پدرت ارث ببري و من نبرم؟ اين افترا است و جرأت بر پروردگار و عهدشكني با پيامبر و كنار گذاردن قرآن است».

11. استدلالهاي قرآني درباره‏ي فدك: حضرت استدلال بر مسئله‏ي ارث را بصورت تمام عيار با استناد به قرآن و خواندن آيات ارث در حضور مهاجر وانصار چنين بيان فرمودند: «خداوند درباره‏ي انبياء در قرآن ارث را مطرح كرده است و آيات ارث درباره‏ي عموم مردم نيز در قرآن صريح است. به چه دليل من كه فاطمه دختر پيامبرتان هستم بايد از اين اصول كلي قرآن درباره‏ي ارث مستثني باشم؟ آيا نسبت من و پدرم را انكار مي‏كنيد؟! يا آيات قرآن مخصوص شماست و درباره‏ي پيامبر جاري نيست؟! يا من و پدرم دو مذهب جداگانه داشته‏ايم و لذا نمي‏توانيم از يكديگر ارث ببريم؟! يا شما عموم و خصوص قرآن را بهتر از پدر من و پسر عمويم (علي عليه‏السلام) مي‏دانيد؟! اكنون كه حق را ناديده مي‏گيريد، سخن ما بماند تا روز قيامت خداوند بين ما حكم كند و پيامبر صلي الله عليه و آله به مخاصمه‏ي شما برخيزد».

 

[ صفحه 112]

 

12. شكايت به پيامبر صلي الله عليه و آله: در اينجا حضرت خطاب خود را متوجه قبر مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله نمودند، و اشعاري خواندند كه متضمن شكايت و تعجب از اقدامات مردمي بود كه چشم پيامبرشان را دور ديده‏اند و آنچه در حضور او نمي‏كردند بدون پروايي انجام مي‏دهند. حضرت در اين كلمات از حضور در چنان وضعي آرزوي مرگ كردند.

13. نصرت طلبي از انصار: سپس خطاب خود را متوجه انصار نمودند و با ذكر سوابق ياري آنان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله تعجب شديد خود را از بي‏تفاوتي آنان درباره‏ي دختر پيامبرشان با آن سفارشات حضرت اظهار كردند و فرمودند: «چه زود اين بي‏توجهي ظاهر شد و اين در حالي است كه به راحتي مي‏توانيد از من دفاع كنيد و قدرت آن را هم داريد. آيا رحلت پيامبر را مهم تلقي نمي‏كنيد؟ مصيبت بزرگ آن است كه با رفتن او حرمتش شكسته شود».

14. خطاب به انصار و توبيخ آنان: سپس مسئله‏ي ارث را بار ديگر با انصار مطرح كردند و با كلمه‏ي تشجيع فرمودند:

«ايهاً بني قيله، آيا شما ببينيد و بشنويد و ارث مرا ببرند؟ حتي نزد شما آمدم و ياري خواستم باز هم جواب نداديد؟ شما سوابق عالي در دفاع از ما داشتيد و دستورات ما را به خوبي عمل مي‏كرديد. چطور شده كه يكباره روي ترس نشان داده‏ايد»؟ در اينجا حضرت ضمن توبيخ آنان بخاطر سكوت در مقابل غاصبين فرمودند: «با سردمداران كفر به جنگ برخيزيد كه اينان ايمان ندارند، شايد از اين طريق از كار خود دست بردارند. چرا با كساني كه پيمان خود را شكسته‏اند جنگ نمي‏كنيد»؟

15. كوتاهي عمدي مردم: حضرت براي آنكه اتمام حجت كامل باشد دو جهت را اشاره فرمودند:

 

[ صفحه 113]

 

يكي اينكه: «پيداست شما دين را كنار گذاشته‏ايد و آن كسي كه مقدم بود دور كرده‏ايد. بدانيد كه اگر شما و همه‏ي مردم عالم كافر شوند به خداوند ضرري نمي‏رسانند و خدا از همه مستغني است، و در اين باره مي‏توانيد حال امتهاي گذشته را ببينيد».

دوم اينكه: «با علم به خوار كردن و مكر و حيله شما اين سخنان را گفتم با اين هدف كه از يك سو سخن دل را براي آنان كه واقعيت را نمي‏دانند گفته باشم و از سوي ديگر اتمام حجت كرده باشم. اكنون كه عار دنيا و غضب پروردگار و آتش دائمي را برخود خريده‏ايد، هر چه مي‏خواهيد انجام دهيد. ولي بدانيد كه خداوند شاهد است و عاقبت ظالمين معلوم است. من هم دختر همان پيامبري هستم كه شما را از آتش جهنم مي‏ترسانيد و بدانيد كه نتيجه‏ي هر ذره‏اي از اعمالتان را خواهيد ديد».

16. سوء استفاده‏ي ابوبكر از سكوت مردم: وقتي كلام حضرت به اينجا رسيد و تأثير شديدي بر مردم گذارد، ابوبكر با مطرح كردن مطالبي كه بيشتر براي آرام كردن عواطف مردم بود در صدد جواب برآمد و با تصديق حضرت در مطالب ذكر شده اين مسئله را مطرح كرد:

«پدرت نسبت به مؤمنين مهربان بود، و او مقام پدري تو را داشت و برادر پسر عمويت (علي عليه‏السلام) بود و شما راهنماي ما به بهشت هستيد و در كمال و صداقت تو نيز سخني نيست. ولي من به خاطر گفته‏ي پيامبر كه «پيامبران ارث نمي‏گذارند» فدك را گرفته و در راه اسلحه و سپاه مسلمين مصرف مي‏كنم تا با كفار جنگ كنند، و اين كار را با اتفاق نظر مسلمين انجام داده‏ام. اموال شخصي من در اختيار توست و ما هم در اموال تو دخالتي نداريم».

17. جوابهاي دندان شكن درباره‏ي حديث جعلي: حضرت زهرا عليهاالسلام با توجه به نيرنگهاي بكار رفته در سخن ابوبكر به مقابله آمده فرمودند:

 

[ صفحه 114]

 

«پدرم پيامبر، هيچگاه با قرآن مخالفت نمي‏كند. همگي بر مكر و حيله اجتماع كرده‏ايد كه در زمان حيات آنحضرت هم نظايرش را داشتيد». در اينجا بار ديگر موارد ارث انبيا عليهم‏السلام و نيز آيات ارث را از قرآن تلاوت كردند و صراحت آن آيات را بيان كردند و تصريح كردند كه اين سخنان همه حيله‏گري‏هاي بيجا براي زير پا گذاردن حق است.

چرا كه اگر منظور اين است كه خود نبوت قابل ارث بردن نيست، اينكه از واضحات است و غير از نبوت همه چيز از انبيا قابل ارث است. و اگر در مقابل آيات صريح ارث، خداوند در جائي «فاطمه دختر محمد» را استثنا كرده مرا هم بدان راهنمايي كنيد تا قانع شوم!

18. عقب نشيني ابوبكر از حديث جعلي: ابوبكر كه با سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام از مطرح كردن حديث جعلي خود پشيمان شده بود و ارزشي براي آن نمي‏ديد، آخرين راه را آن دانست كه مسئله را بر عهده‏ي مسلمين بگذارد و ادعا كرد كه اصلاً دستور اين اقدام از سوي مسلمين به من ابلاغ شد و من با توافق و اتفاق آنان دست به چنين كاري زدم و همه‏ي مسلمين هم بر اين مطلب شاهدند.

19. توبيخ به ظاهر مسلمانان: حضرت زهرا عليهاالسلام كه منتظر همين اقرار از ابوبكر و سكوت مردم بعنوان تصديق سخن او بود، خطاب را متوجه مسلمين نمود و آنان را شديداً مورد عتاب قرار داد كه چگونه به سرعت بسوي باطل مي‏روند و كار قبيح را ناديده مي‏گيرند. از آينده‏ي وحشتناك آن به مردم خبر دادند و اينكه خداوند نتيجه اين اعمال را در همين دنيا بصورتي كه مردم انتظار نداشته باشند خواهد داد. و با اين سخن كلام حضرت در مسجد پايان يافت.

20. گريه‏ي مردم: تأثير خطبه‏ي حضرت چنان عجيب بود كه زن و مرد به گريه در آمدند و مدينه به لرزه در آمد و صداها بلند شد و اين تأثير ابوبكر و عمر را به جستجو براي راههاي مقابله با مردم وادار كرد.

 

[ صفحه 115]

 

21. نقشه‏هاي جديد غاصبين: ابوبكر و عمر در جلسه‏اي كه تشكيل دادند يكديگر را در اشتباه نقشه‏هاي خود ملامت كردند. سپس به اين نتيجه رسيدند كه گذشته‏ها را بايد فراموش كرد و فكر امروز و فردا را نمود كه چگونه به راه خود ادامه دهيم.

22. تهديد مردم از سوي ابوبكر: بار ديگر مردم براي اجتماع در مسجد دعوت شدند و ابوبكر ضمن سخناني مردم را تهديد كرد كه چرا در پي هر سخني و صاحب سخني مي‏رويد و بدان توجه مي‏كنيد.

بعد متعرض اميرالمؤمنين عليه‏السلام شد و سخنان ناروايي درباره‏ي آنحضرت بر زبان راند و صريحاً گفت: «چرا زنان را براي احقاق حق مي‏فرستيد»؟! در نهايت بار ديگر تهديد كرد كه اگر كسي متعرض اين مسائل شود مورد عقاب قرار خواهد گرفت و هر كه سكوت كند در امان است.

23. توبيخ مردم از سوي ام‏سلمه: ام‏سلمه كه از حجره‏ي خود شاهد سخنان ابوبكر بود، چند سخن مؤثر بر زبان آورد كه حقاً در خور تحسين بود. او با تعجب از اينكه به مثل فاطمه چنين سخناني گفته مي‏شود در حالي كه در دامان انبيا بزرگ شده، گفت: «چگونه مي‏شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله ارث را بر فاطمه حرام كرده ولي به او نگفته است؟ يا پيامبر صلي الله عليه و آله به او آموخته ولي او عمداً مخالفت كرده ارث را طلب مي‏كند؟! پيامبر صلي الله عليه و آله اين برخورد شما را مي‏بيند و بزودي خواهيد دانست».

نتيجه‏ي سخنان ام‏سلمه آن شد كه در آن سال سهم ام‏سلمه را از بيت‏المال قطع كردند.

 

[ صفحه 116]

 

24. غدير خم آخرين اتمام حجت: حضرت زهرا عليهاالسلام برخاستند و بسوي خانه كه در فاصله‏ي چند قدمي بود حركت كردند. شخصي به نام رافع در بين راه به حضرت عرض كرد: «اگر علي بن ابي‏طالب قبل از بيعت ابوبكر مردم را متوجه مي‏كرد ما جز او را قبول نمي‏كرديم»!! پيدا بود كه اين سخن ساختگي و بعنوان سوژه دادن بدست مردم بود. لذا حضرت با غضب به او فرمود: «دور شو كه خداوند بعد از غدير خم براي احدي عذري و دليلي باقي نگذاشته است»!

25. خطاب به اميرالمؤمنين عليه‏السلام: سپس حضرت به منزل بازگشتند در حاليكه اميرالمؤمنين عليه‏السلام منتظر آنحضرت بودند. وقتي وارد خانه شدند رو به اميرالمؤمنين عليه‏السلام مطالبي فرمودند كه نوعي درد دل و اظهار غصه براي آرامش بود، چه آنكه صاحب اين مصيبت هر دو بودند. لذا ضمن چند جمله اين مطلب را رساند كه چطور چنين دست خود را بسته‏اي و اين پسر ابوقحافه حق مرا غصب مي‏كند؟ مي‏بيني كه چگونه به مخاصمه با من برخاسته و با من به تندي سخن مي‏گويد؟ مهاجرين و انصار هم بي‏تفاوتي نشان مي‏دهند و همگي حق فاطمه را ناديده گرفته‏اند.

چرا بايد دختر پيامبر با سينه‏اي پر از غضب براي مردم سخن بگويد و باز بدون نتيجه به خانه باز گردد؟ تو نيز در شرائطي هستي كه نمي‏تواني از من دفاع كني و بالاخره از هيچ راهي نمي‏توانم به حق خود دست يابم. اي كاش قبل از چنين روزي مرده بودم. من وظيفه‏ي خود در حمايت از تو را انجام دادم. پيداست كه اين سخنان در واقع درد دل اميرالمؤمنين عليه‏السلام بود كه در كلام فاطمه عليهاالسلام بروز مي‏كرد. و هر دو براي يكديگر سخن از غصه‏ها مي‏گفتند.

26. كلام تسلّي بخش اميرالمؤمنين عليه‏السلام: اميرالمؤمنين عليه‏السلام براي آرامش فاطمه عليهاالسلام كه در واقع روح علي عليه‏السلام بود به آنحضرت تسلّي داد و آه دل خود را بيان كرد كه من نيز

 

[ صفحه 117]

 

آنچه قدرت دارم كوتاهي نمي‏كنم و بعد از انجام وظيفه آنچه پيش آيد بايد صبر كرد و به حساب خداوند قرار داد. حضرت زهرا عليهاالسلام هم فرمود: به حساب خداوند مي‏گذارم و آرام گرفت.

27. خطاب به زنان عيادت كننده: پس از بازگشت حضرت زهرا عليهاالسلام عده‏اي از زنان بعنوان عيادت نزد حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت تنفر خود را از چنين مسلماناني اعلام داشتند و صراحتاً فرمودند كه اكنون چه وقت عيادت است كه ديگر از مردان شما و با شما بودن متنفرم و راه بازگشت نيست؟

امتحان عجيبي داديد و چه زود باطنِ دلِ بر باطل دوخته‏ي خود را معرفي كرديد. سپس نفرين بر آنان فرستادند و نشان ننگ و بي‏آبروئي را بر پيشاني آنان زدند، و آينده‏اي ظلماني كه خود و نسلهاي آينده‏شان خون تازه و سم كشنده از آن در روح و جانشان بريزند و غلبه‏ي متجاوزين و هرج و مرج دائمي را به آنان بشارت دادند و بر حال نسلهاي مسلمين افسوس خوردند.

در اينجا خلاصه‏اي از خطابه‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام به پايان رسيد، و متن كامل و ترجمه‏ي فارسي آن در بخشهاي هفتم و هشتم اين كتاب خواهد آمد. بخاطر سپردن اين مجموعه‏ي مختصر مي‏تواند بنوعي حضور در آن مجلس تلقي گردد، و تجديد عهدي با روزهاي پر تلاطم مظلوميت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام باشد.

 

[ صفحه 118]

 

 

 

جمع‏بندي و تلخيص دليلهاي حضرت زهرا در مقابل غاصب فدك

 

در مسئله‏ي فدك كه يك محاكمه‏ي تمام عيار مطرح شده بود استدلالهاي مفصل و همه جانبه‏اي از سوي حضرت زهرا عليهاالسلام مطرح شد و بقدري دقيق عمل شد كه تا آخر روزگار، هر كس آنها را بشنود و در صدد قضاوت باشد بتواند حقيقت را دريابد.

 

>قضاوت جهاني

 

قضاوت جهاني

 

نكته‏ي بسيار ظريف در اين دليلها و اتمام حجتها اين بود كه با توجه به قاضيان مختلفي كه در طول تاريخ در مورد اين ماجرا نظر خواهند داد هم جنبه‏ي ديني و هم جهت قانوني و هم جنبه‏ي اخلاقي و وجداني را مطرح كردند و هر يك را جداگانه در معرض قضاوت جهانيان قرار دادند.

به اين معني كه اگر مخاطبان و حاضران اين دادگاه، مسلمانان معتقد به گفتار پيامبرشان هستند و مباني اعتقادي صحيح دارند استدلالهاي خاص مبتني بر اعتقادات را مورد توجه قرار دهند و محكوميت خصم را ببينند، و اگر اصول قضاوت اسلامي را كه تقريباً بين اقوام و ملل جهان مشابه است قبول دارند باز محكوميت خصم را ببينند اگر چه در اعتقاد شيعه نباشند و يا حتي مسلمان نباشند.

در درجه‏ي نهايي اگر فقط پايبند به مباني اخلاقي هستند و لا اقل وجدان بيداري در وجودشان نهفته است باز محكوميت خصم را ببينند و حكم كنند كه آنچه درباره‏ي فدك انجام شد از نظر مراعات انصاف و مروّت و عواطف اجتماعي كه در تمام ملل مورد قبول است خلاف مباني انسانيت است و در حدي است كه هر بشري براحتي مي‏تواند آن را محكوم كند.

 

[ صفحه 119]

 

 

 

تنظيم و دسته ‏بندي احتجاجات

 

با توجه به اينكه در حين صحبت، تقديم و تأخير مطالب به اقتضاي مجلس و حالت روحي حاكم بر آن تنظيم مي‏شود، جنبه‏هاي اعتقادي، قانوني و اخلاقي در كلام حضرت بطور جداگانه ذكر نشده است، بلكه به مناسبتي كه ذكر هر مطلبي لزوم داشته آنرا مطرح مي‏فرموده‏اند.

از سوي ديگر همه‏ي اين مطالب در يك مجلس ذكر نشده است، چرا كه حضرت چندين مرحله براي فدك به مخاصمه رفتند و هر يك از نظر شرايط حالت خاصي داشت. يك مورد مجلس عمومي و در حضور مردم است، و موردي ديگر فقط با حضور ابوبكر و عمر و اصحاب خاصشان است، و گاهي ديگر ابوبكر يا عمر هر يك به تنهايي هستند، و زماني ديگر فقط مردم هستند. آنچه در اين قسمت انجام شده، تفكيك و دسته‏بندي مطالب است تا توانسته باشيم دوره‏ي كاملي از استدلالهاي حضرت زهرا عليهاالسلام در مسئله‏ي فدك را تقديم نماييم و شيعه‏ي آنحضرت بتواند يكدوره‏ي جمع‏بندي شده از آن را بخاطر بسپارد و هر كس مي‏خواهد درباره‏ي فدك قضاوت كند همه‏ي مطالب را در نظر داشته باشد.

 

>استدلالهاي اعتقادي

>استدلالهاي قانوني

>استدلالهاي اخلاقي- وجداني

 

استدلالهاي اعتقادي

 

آن روز كه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از دنيا رفت اعتقادي براي مردم به يادگار گذاشت كه همه بايد به آن معتقد مي‏شدند و اسلام يك معني بيشتر نداشت و آن هم ديني بود كه ولايت و محبت اهل‏بيت عليهم‏السلام جزء لاينفك آن تلقي شود. هيچ اختلافي بين مسلمين نبود و در خانه‏ي اهل‏بيت هنوز سوزانده نشده بود. با حمله به خانه‏ي وحي پس از رحلت

 

[ صفحه 120]

 

آنحضرت، مردم دو دسته شدند. عده‏اي بيرون درِ خانه جزء حمله‏كنندگان بودند و عده‏اي داخل خانه مدافع علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام ماندند، و اين نمود عملي لازمه‏ي يك اعتقاد باطني نسبت به اهل‏بيت عليهم‏السلام بود.

حضرت زهرا عليهاالسلام با توجه به اين شكاف اعتقادي مردم را در خطاب خود، دو دسته كردند. يكي آنانكه بر اعتقادات تبيين شده از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله پا بر جا هستند و ديگر كساني كه از آنها دست كشيده و مرتد شده‏اند و دين جديدي كه مقام عصمت هيچ نقشي در آن ندارد اختيار كرده‏اند. آنچه در اين قسمت ذكر مي‏شود محكوم كردن مردم از جهات اعتقادي و اقرار گرفتن از آنان در دست برداشتن از مباني اصيل اعتقادي است.

آنچه در مواضع مختلف كلام حضرت در اين باره آمده چنين است:

 

>فاطمة سيدة نساء اهل‏ الجنة

>انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا

>رد سخن معصوم كفر است

>پذيرفتن سخن بر عليه معصوم كفر است

>مخالفت صريح و عمدي با قرآن

>مخالفت صريح و عمدي با پيامبر

>شما عام و خاص قرآن را بهتر از پيامبر و علي مي‏دانيد؟

>اجماع امت ارزش ديني ندارد

 

فاطمة سيدة نساء اهل‏ الجنة

 

حضرت ابتدا بالاترين فضيلت خود را مطرح كردند كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «فاطمه سيده‏ي زنان اهل بهشت است». اين مطلب به معناي آن است كه حضرت زهرا عليهاالسلام جزء چند نفري است كه در اولين مرتبه‏ي خلقت قرار دارند و در بهشت كه نتيجه‏ي خوبيها در دنياست فاطمه عليهاالسلام سيده‏ي زنان است.

پس از مطرح كردن اين مطلب فرمودند: وقتي سيده‏ي بانوان بهشت مي‏گويد «فدك از آن من است» احتمال اين وجود دارد كه راست نگويد؟! اگر سخن كسي را كه در مرتبه‏ي اول عالم وجود است نپذيريم و از او شاهد بخواهيم در واقع او را بعنوان سيده‏ي زنان بهشت قبول نداريم.

و كسي اگر واقعاً از اين اعتقاد خود دست برداشته خود را معرفي مي‏كند. و اگر بنا باشد ما از چنين شخصيتي شاهد بخواهيم، پس چگونه در بالاتر از اينها كه معارف ديني‏مان است بر او اعتماد كنيم؟

 

[ صفحه 121]

 

 

 

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا

 

حضرت با مطرح كردن آيه‏ي تطهير مقام ديگري كه خداوند مخصوص ايشان قرار داده بيان كردند كه آيا آيه‏ي تطهير دلالت بر عصمت مطلق نمي‏كند؟ آيا اين آيه‏ي صريح قرآن نيست؟ آيا اين آيه درباره‏ي ما نازل نشده است؟ اگر اين سه سؤال را پاسخ مثبت مي‏دهيد و با اقرار به عصمت ما باز هم سخن ما را قبول نمي‏كنيد، پس چه ارزشي براي اين آيه مي‏ماند.

 

 

رد سخن معصوم كفر است

 

در مرحله‏ي بعد حضرت با استفاده از آيه‏ي تطهير فرمودند: اگر شما سخن ما را قبول نكنيد و از ما شاهد بخواهيد در واقع شهادت خدا را رد كرده‏ايد و در پي شهادت مردم هستيد و شكي نيست كه رد سخن خدا مساوي با كفر است.

اگر بنا باشد كه ارزش «عصمت» به اندازه‏ي قبول سخني درباره‏ي قطعه زميني هم مؤثر نباشد، پس تكليف معارف دين كه با ضمانت عصمت از سوي پروردگار به ما مي‏رسد چه مي‏شود؟ پيداست كه اعتقاد به آيه تطهير محل اشكال واقع شده و گرنه مجرد اعتقاد به عصمت نياز به هيچ دليل ديگري ندارد. هر سخني از لسان معصوم در هر موضوعي صادر شود حجت تمام عيار است و هيچكس حق ندارد در آن كوچكترين شكي پيدا كند. بنابر اين در مقابل سخن فاطمه عليهاالسلام قرار گرفتن مساوي با كفر و ارتداد است و اين صريح كلام خود آنحضرت است.

 

 

پذيرفتن سخن بر عليه معصوم كفر است

 

حضرت زهرا عليهاالسلام براي آنكه آخرين مرحله‏ي سخن را بيان كنند از آنان چنين اقرار گرفتند كه اگر كسي بر عليه من شهادتي ناروا دهد آيا بر من حد جاري مي‏كنيد؟ دشمن ناشيانه جواب مثبت داد، و حضرت فوراً فرمود: بنابر اين كافر مي‏شوي، زيرا شهادت

 

[ صفحه 122]

 

خداوند به طهارت و عصمت اهل‏بيت عليهم‏السلام را رد كرده‏اي و شهادت مخلوق را پذيرفته‏اي. اكنون هم كه شهادت عايشه و حفصه و مالك بن اوس بن حدثان را بر عليه من قبول مي‏كني و گفته مرا رد مي‏كني كافر شده‏اي و سخن خدا را نپذيرفته‏اي.

 

 

مخالفت صريح و عمدي با قرآن

 

يكي از اوّلين اعتقادات هر مسلمان احترام لساني و عملي نسبت به قرآن و قبول سنديّت آن بعنوان كلام خداوند و قانون نامه‏ي دائمي اسلام است. حضرت زهرا عليهاالسلام از زبان خود غاصبين اقرار گرفتند كه عمداً با صريح چند آيه‏ي قرآن مخالفت كرده‏اند كه عبارتند از: آيه‏ي ذاالقربي، آيه تطهير، آيات ارث و آيات ارث انبيا عليهم‏السلام. و اين ضدّيت با قرآن و ناديده گرفتن معتبرترين يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله است كه چيزي جز كفر و ارتداد نمي‏تواند تلقّي شود.

 

 

مخالفت صريح و عمدي با پيامبر

 

از نظر همه‏ي مسلمين ارزش والاي پيامبر صلي الله عليه و آله بعنوان اوّل شخص عالم وجود، جزء معتقدات قطعي است. گفتار و رفتار پيامبر صلي الله عليه و آله هم مستند به وحي است و مقام «و لاينطق عن الهوي، ان هو الّا وحي يوحي» را دارد. در مسئله‏ي فدك در چند نقطه‏ي واضح سخن پيامبر صلي الله عليه و آله مورد مخالفت صريح قرار گرفت:

يكي غصب اعطايي پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام بود كه طي ماجراي مفصلي انجام شد و همه‏ي مردم متوجه آن شدند و كسي بي‏اطلاع نماند. غصب فدك در واقع زير پا گذاشتن عمل پيامبر صلي الله عليه و آله بصورت وقيحانه‏اي بود كه با اعتقاد مسلماني ناسازگار است. همچنين بي‏اعتنايي به سخن آنحضرت كه فرموده بود: «فاطمة سيدة نساء اهل الجنة» و نيز «ام‏ايمن امرأة من اهل الجنة» از نمونه‏هاي زير پا گذاشتن اعتقادات اصيل يك مسلمان نسبت به پيامبرش است.

 

[ صفحه 123]

 

 

 

شما عام و خاص قرآن را بهتر از پيامبر و علي مي‏دانيد؟

 

از آنجا كه در تشخيص معارف دين مقام اوّل را پيامبر صلي الله عليه و آله و باب مدينه‏ي علم او يعني اميرالمؤمنين عليه‏السلام داشتند، فرضاً اگر مردم واقعاً درباره‏ي مسئله‏ي فدك شكي دارند و ابهامي برايشان پيش آمده گفتار و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله و حضور اميرالمؤمنين‏عليه السلام در ماجراي اعطاي فدك و نيز غصب آن بهترين وسيله براي رفع هر ابهامي است. آيا در جايي كه عالِم امّت حضور دارد جايي براي عرض اندام جاهلين مي‏ماند؟

آيا عام و خاص قرآن را كسي از پيامبر صلي الله عليه و آله بهتر تشخيص مي‏دهد؟ آيا ابوبكر و عمر مطالبي از قرآن را فهميده‏اند كه دو مقام اول علم در دين ما نفهميدند؟ آيا سابقه‏ي ابوبكر و عمر كوچكترين نشاني از علم دارد؟ آيا به اقرار خود او زنان پشت پرده از او عالمتر نيستند؟

 

 

اجماع امت ارزش ديني ندارد

 

از آنجا كه غاصبين مجبور بودند رسماً ارتباط خود را با قرآن و حديث قطع كنند جاي خالي آن را با اجماع پر كردند تا هرگاه احتياج به بدعت يا حق‏كشي داشتند با به ميان آوردن اتفاق مردم مسئله را تمام كنند، و اين مطلبي بود كه ابوبكر رسماً در غصب فدك آن را مطرح كرد و گفت كه آنچه درباره‏ي فدك انجام داده‏ام با توافق و اتفاق مسلمين بوده و در واقع خواسته‏ي آنان را اجرا كرده‏ام.

حضرت زهرا عليهاالسلام رسماً اعلام كردند كه خداوند نمايندگان خود را فرستاده تا مردم از پيش خود كاري نكنند و اجماع هيچ ارزشي ندارد. جايي كه خدا به كاري راضي نيست اگر همه مردم عالم هم راضي باشند ارزشي ندارد، و جايي كه خداوند به كاري راضي باشد مخالفت همه‏ي مردم عالم هيچ ارزشي ندارد.

تا اينجا مباني اعتقادي مردم بود كه حضرت زهرا عليهاالسلام آنها را مورد سؤال قرار داد و اقرار گرفت كه به مخالفت صريح با گذشته‏ي عقيدتي خود پرداخته‏اند و در عبارتي مختصر از دين خود برگشته‏اند.

 

[ صفحه 124]

 

 

 

استدلالهاي قانوني

 

اكنون نوبت اتمام حجت از جهات حقوقي ماجراست كه هم در اسلام قوانين خاصي براي آن وضع شده و هم از نظر عموم ملل معيارهاي مشابهي دارد. در اين جهت حضرت بقدري ظريف عمل كردند كه يك قاضي بلند مرتبه بايد درسهاي قضاوت را از اين گفتار و عمل حضرت استخراج كند، و ثابت شود كه غاصبين فدك حتي آگاهي از قواعد يك قضاوت ساده را نداشتند. جهات خلاف قانون كه در مسئله‏ي غصب فدك اعمال شده از قرار زير است كه همه از صريح كلام آنحضرت استخراج شده است:

 

>تصرف فعلي دليل ملك

>غصب قبل از محاكمه

>مدعي شاهد بياورد

>مدعي عليه قسم مي‏خورد

>اتهام صاحب يد جرم است

>فدك اعطايي است و ارث نيست

>سند اعطايي بودن فدك

>شاهد بر اعطايي بودن فدك

>همه از پدرانشان ارث مي‏برند

>آيا در نسبت من با پدرم ترديد داريد؟

>آيا دين من و پدرم از هم جداست؟

>آيا در جايي پيامبر يا فاطمه استثنا شده است؟

>النبي لا يورث حديث جعلي است

>النبي لا يورث مخالف قرآن است

 

تصرف فعلي دليل ملك

 

يكي از قواعد حقوقي بين‏المللي اين است كه هر چه در دست كسي و تحت تصرف او باشد ملك او تلقي مي‏شود و براي اثبات مالكيت خود بر آن احتياج به هيچ شاهد و دليلي ندارد.

حضرت با اشاره به اينكه فدك در مرآي و منظر همه طي چهار سال تحت تصرف من بود و درآمد آن را به مصارف لازم مي‏رساندم، فرمودند: آيا اين تصرف مالكانه احتياج به شاهد دارد؟ آيا همين براي اثبات ملكيت من كافي نيست؟

 

 

غصب قبل از محاكمه

 

وقتي درباره‏ي ملكي يا هر چيزي اختلاف در ملكيت باشد و توافقي در بين صورت نگيرد تنها راه حل قانوني، مطرح كردن دادگاهي آن است تا پس از ارائه‏ي دليلهاي طرفين، قاضي حكم كند و طبق حكم او شيئ مورد اختلاف به يكي از طرفين

 

[ صفحه 125]

 

داده شود. خود اينكه بدون محاكمه كسي خود را حق بداند و با اتكا به زور آنرا به تصرف خويش درآورد از نظر اسلام و همه‏ي ملل باطل است.

بر فرض اينكه فدك يك مورد اختلاف بين دو نفر است، بايد دادگاهي مطرح شود و طرفين دليل خود را بگويند و حكم صادر شود و طبق ضمانت قانون از تصرف كسي خارج و تحت تصرف ديگري قرار گيرد، نه اينكه بدون اعلان قبلي و با استفاده از زور مأموراني اعزام شوند و در يك چشم بر هم زدن نماينده‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا بيرون كنند و امور را تحت تصرف خود درآورند. اين از محكوم‏ترين نوع برخورد در يك مسئله‏ي قضايي است.

 

 

مدعي شاهد بياورد

 

نقطه‏ي ضروري از قضاوت اسلام اين است كه «مدّعي بايد شاهد بياورد نه مدّعي عليه». حضرت زهرا عليهاالسلام فدك را متصرف بودند، و اين غاصبين يا همه‏ي مردم بودند كه بر عليه آنحضرت ادعا داشتند. ابوبكر و عمر از حضرت شاهد بر ملكيت فدك مي‏خواستند در حاليكه بايد شاهد را از مدّعيان بخواهند نه كسي كه بر عليه او ادعا مي‏شود.

 

 

مدعي عليه قسم مي‏خورد

 

نقطه‏ي ديگر در قضاوت اسلام اين است كه در مورد دعوي اگر مدعي از آوردن شاهد عاجز بود كافي است طرف مقابل نسبت به انكار ادعاي مدعي قسم ياد كند. ابوبكر و عمر بر فرض اينكه خود و همدستانشان قادر به آوردن شاهد بر عليه آنحضرت نبودند، اكنون نوبت آن بود كه حضرت قسم ياد كنند تا هر گونه اختلافي رفع شود ولي آنان هرگز به اين مطلب حاضر نشدند.

 

[ صفحه 126]

 

 

 

اتهام صاحب يد جرم است

 

اين كه هر كس از جا برخيزد و نسبت به ملك ديگري ادعايي مطرح نمايد بدون آنكه مدرك معتبري در دست داشته باشد خود جرم است، چرا كه شخصيت مدعي عليه را در نظر مردم زير سؤال مي‏برد.

يكي از مطالبي كه صريحاً در مورد فدك مطرح شد اين بود كه ابوبكر و عمر حق نداشتند در موردي كه حضرت ملكي را در تصرف داشتند او را متهم كنند كه گويا تصرف تو جايز نيست و كار خلاف انجام مي‏دهي! همين اتهام و مطرح كردن مسئله از نظر قانوني جرم است و به اين جرم حضرت تصريح كردند.

 

 

فدك اعطايي است و ارث نيست

 

غاصبين براي آنكه ملكيت را زير سؤال ببرند مطرح كردند كه فدك ارث پيامبر صلي الله عليه و آله است كه به حضرت رسيده است. حضرت فرمود: اصلاً فدك اعطايي پيامبر صلي الله عليه و آله به من است كه چهار سال قبل به من بخشيده و من آنرا تصرف كرده‏ام و ربطي به ارث ندارد تا مراحل قانوني ارث را طي كند.

 

 

سند اعطايي بودن فدك

 

ارائه‏ي سندي كه به امر پيامبر صلي الله عليه و آله و بدست اميرالمؤمنين عليه‏السلام درباره‏ي اينكه فدك را پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام بخشيده است، مي‏توانست محل فيصله‏ي دعوي باشد، چرا كه سند را براي چنين روزي تنظيم مي‏كنند. ولي غاصبين به اين جنبه‏ي حقوقي كه در تمام ملل جهان معتبر است كوچكترين اعتنايي نكردند، و خدا را شكر كه آنرا هم پاره كردند!

 

 

شاهد بر اعطايي بودن فدك

 

چون سخن خود حضرت و نيز سند ارائه شده مورد قبول واقع نشد، براي آنكه خصم از هر جهت محكوم باشد، حضرت شاهد درخواست شده از سوي غاصبين را

 

[ صفحه 127]

 

هم حاضر كردند. اميرالمؤمنين عليه‏السلام و ام‏ايمن بعنوان شاهد، آيه ذا القربي بعنوان مدرك و سابقه‏ي مطلب و حضور مردم طي چهار سال تصرف حضرت، ادله‏ي كافي براي مطلب بودند كه پذيرفته نشدند.

 

 

همه از پدرانشان ارث مي‏برند

 

با فرض اينكه غاصبين نخواستند اعطايي بودن فدك را بپذيرند و آنرا ارث حساب كردند، حضرت فرمود: طبق قانون صريح اسلام و قواعد تعيين شده براي ارث، همه‏ي فرزندان از پدرانشان ارث مي‏بردند و من هم يكي از مردم هستم. چرا درباره‏ي ارث من مانع مي‏شويد؟

 

 

آيا در نسبت من با پدرم ترديد داريد؟

 

سؤال اول اين بود كه مانع از ارث بودن من از پدرم چه مي‏تواند باشد؟ آيا در نسبت دختري و پدري بين من و پدرم شك داريد كه چنين مسئله‏اي را مطرح مي‏كنيد؟!

 

 

آيا دين من و پدرم از هم جداست؟

 

دليل ديگري كه مي‏تواند مانع ارث شود آنست كه فرزند مسلمان نباشد. حضرت براي آنكه بي‏شرمي مردم را نشان دهد فرمود: آيا من بر دين پدرم نيستم كه در ارث بردن من از او شك مي‏كنيد؟!

 

 

آيا در جايي پيامبر يا فاطمه استثنا شده است؟

 

حضرت در آخرين مرحله پرسيدند كه از اين آيات ارث كه در قرآن مطرح است آيا در جايي من يا پدرم مورد استثنا قرار گرفته‏ايم؟ اگر چنين است ما را هم راهنمايي كنيد تا بدانيم!

 

[ صفحه 128]

 

 

 

النبي لا يورث حديث جعلي است

 

با مطرح شدن حديث ساختگي «پيامبر ارث نمي‏گذارد»، حضرت در پاسخ فرمود: اين دروغي است كه در اسلام آورده‏ايد. مطلب به اين بزرگي را احدي از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله از آنحضرت نشنيده و فقط اين عايشه و حفصه و يك عرب بياباني شنيده‏اند؟!

 

 

النبي لا يورث مخالف قرآن است

 

از سوي ديگر پيامبر صلي الله عليه و آله مخالف قرآن سخن نمي‏گويد. خداوند در قرآن صريحاً ارث بردن و ارث گذاشتن انبياء عليهم‏السلام را مطرح كرده است. چطور مي‏شود كه پيامبر صلي الله عليه و آله مطلبي بر خلاف قرآن بفرمايد.

بدين صورت حضرت از تمام جوانب قانوني راه را بر مجرم بستند و جهات حقوقي كاملي در اين دادگاه در پرونده‏ي فدك گذاشتند كه تا روز قيامت هر كس با هر دين و مذهبي و از هر قوم و ملتي آنرا باز كند بتواند به راحتي درباره‏ي آن قضاوت كند.

 

 

استدلالهاي اخلاقي- وجداني

 

با توجه به اينكه غاصبين و طرفدارانشان از قبل تصميم خود را گرفته بودند و بنا نبود سخن حقي كه به استناد اعتقاد يا قانون مطرح مي‏شود پذيرفته شود، لذا حضرت در كنار دو جنبه‏ي عقيدتي و حقوقي كه درباره‏ي فدك مطرح مي‏كردند، با استفاده از ضربه‏هاي اخلاقي و وجداني كه بنام انسانيت هر بشري خود را بدان مقيد مي‏داند، به مردم نهيب مي‏زدند. شايد از اين طريق فطرتهاي نهفته‏اي بروز كند و حقّ پايمال شده را احيا كند، و شايد وجداني بيدار گردد و متوجه حقيقت شود.

 

[ صفحه 129]

 

جهاتي كه در اين باره حضرت مطرح كردند در سه جنبه خلاصه مي‏شود: مراعات مالي محترمانه. دفاع از عزيزان هر قوم. ترس از عاقبت ظلم.

 

>مراعات مالي محترمانه

>دفاع از عزيزان هر قوم

>ترس از عاقبت ظلم

 

مراعات مالي محترمانه

 

در اين مورد حضرت مي‏خواستند مردم را متوجه كنند كه هر قومي نسبت به بزرگان خود در مسايل مالي دريغ نمي‏كنند و در حد امكان آنچه دارند در طَبَق اخلاص تقديم او مي‏كنند. آيا دختر پيامبرتان بعنوان يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله چيزي از شما خواسته است؟ آيا شما به دست خود چيزي به او تقديم كرده‏ايد؟

اگر چنين نيست، آيا قباحت ندارد كه اهل ملل و مذاهب مختلف بشنوند كه مسلمانان به مجرد رحلت پيامبرشان حمله كردند و مختصر اموالي كه ملك شخصي دختر پيامبرشان بود از او گرفتند؟ آيا از گرسنگي مي‏مردند كه مجبور به گرفتن اين ملك شوند؟ آيا جاي آن نبود كه به احترام عزيز پيامبر صلي الله عليه و آله مجّاني در فدك كار كنند و باغهاي آنرا آبادتر كنند و از اين طريق افتخاري براي خود كسب كنند؟

مطالبي كه حضرت در اين باره مطرح فرمودند چنين است:

 

>المرء يحفظ في ولده بعده

>فدك براي نسل زهرا

>اگر فدك ملك تو بود...

>فقط فدك را داشتيم

 

المرء يحفظ في ولده بعده

 

پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «فرزندان هر كس بعد از رحلت او بايد مورد ملاحظه و توجه مردم باشند و احترام آنان حفظ شود». حضرت با اشاره به اين مطلب فرمودند: شما مي‏دانيد جز اين يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله چيزي در دست ما نيست. آيا واقعاً مراعات فرزندان هر كس بعد از رحلت او چنين است؟!

 

 

فدك براي نسل زهرا

 

پيامبر صلي الله عليه وآله هنگام تحويل فدك به حضرت زهرا عليهاالسلام تصريح كردند كه اين را براي

 

[ صفحه 130]

 

فرزندان و نسل تو مي‏دهم كه به مردم احتياج نداشته باشند بخصوص به مردمي كه اينچنين نسبت به اهل‏بيت پيامبرشان اظهار محبت كردند!! وقتي فدك غصب شد حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: شما خوب مي‏دانيد كه اين فدك را پدرم براي فرزندانم به من بخشيده بود، و گويا تحمل ديدن آسايش خود و فرزندانم را نداريد؟

 

 

اگر فدك ملك تو بود...

 

حضرت در خطابي به ابوبكر فرمودند: اگر اين فدك ملك تو بود و من آنرا از تو طلب مي‏كردم بر تو لازم بود كه آنرا به من بدهي! اكنون كه ملك من است مي‏خواهي از من بگيري؟!

 

 

فقط فدك را داشتيم

 

در مواردي اميرالمؤمنين عليه‏السلام به اين مطلب اشاره كرده‏اند كه مگر ما چند مورد ملك و مال دنيا داشتيم كه شما اين يكي را غصب كرديد تا بقيه براي ما بماند؟! آيا اين زشت نيست كه در زير آسمان فقط يك فدك از آن ما بود، و گويا چشمان بخيل شما همگي به آن دوخته بود كه آنرا هم از ما بگيريد و خيالتان راحت شود؟!

 

 

دفاع از عزيزان هر قوم

 

بين هر قوم و ملتي احترام به عزيزانشان كه مورد توجه عمومي هستند الزامي است و اگر كسي كوچكترين اهانتي به آن مقام نمايد همه خود را موظف به دفاع مي‏دانند. تعجب حضرت زهرا عليهاالسلام از اين همه قدرداني و احترام نسبت به تنها يادگار پيامبر و عزيزترين مردم نزد آنحضرت بود كه واقعاً چه محبتي مي‏كردند و چگونه درياهاي عطوفت خود را نسبت به او نشان مي‏دادند!!! مطالبي كه در اين باره حضرت فرموده‏اند چنين است:

 

[ صفحه 131]

 

 

>بي ‏اعتنايي فوق ‏العاده

>عجله‏ي مردم

>گويا چشم پيامبر را دور ديده‏اند

>اجتماع بر غدر و مكر و حيله

>سكوت در حال قدرت

 

بي ‏اعتنايي فوق ‏العاده

 

در حاليكه حوادث خونبار يكي پس از ديگري براي خاندان رسالت پيش مي‏آمد و هر روز مصيبت تازه‏اي بدست غاصبان براي عزيز رسالت بپا مي‏شد، مردم به گونه‏اي مهر سكوت بر لب زده بودند و بي‏اعتنايي مي‏نمودند كه گويي كار مهمي واقع نمي‏شود و مسئله‏ي مهمي رخ نداده است. حضرت به شدت اين حالت مردم را مورد حمله قرار دادند كه: «ما هذِهِ الْغَميزَةُ في حَقّي وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتي»؟!

 

 

عجله‏ي مردم

 

اي كاش مردم به سكوت اكتفا مي‏كردند. آنكه تيغ بر دل مي‏كشيد عجله و سرعت مردم در كمك به غاصبين بود. گويا هر روز صبح منتظر عهد شكني جديدي بودند و درصدد تغيير تازه‏اي در آنچه تا آن روز قبول داشتند. لذا حضرت فرمودند: «سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَة».

 

 

گويا چشم پيامبر را دور ديده‏اند

 

براي آنكه مردم شرم كنند و در حركت خود تجديد نظر اساسي نمايند، حضرت با غضب به مردم فرمود: «اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّد»؟! معناي اين سخن اين بود كه آيا واقعاً تا پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رفت همه چيز را تمام شده مي‏انگاريد؟!

نكند منتظر رحلت و از دنيا رفتن آنحضرت بوديد؟ پيداست كه در حضور پيامبر صلي الله عليه و آله جرأت چنين رفتاري را نداشتيد و اكنون كه چشم او را دور ديده‏ايد اينچنين جرأت پيدا كرده‏ايد! اين شرم‏آور نيست؟!

 

 

اجتماع بر غدر و مكر و حيله

 

نكته‏اي كه بسيار چشمگير بود اتفاق مردم بر باطل بود. منظره‏ي كار چنين بود كه عهدشكني و بدعتگزاري و باطل مطرح مي‏شد و فوراً مردم بر آن متفق مي‏شدند و آن

 

[ صفحه 132]

 

را اجرا هم مي‏كردند و اين مطلب هر روز تكرار مي‏شد. آيا بر سر حق هم مردم چنين اتفاقي مي‏كنند؟ آيا جاي تعجّب ندارد كه بر سر باطل مردم اينچنين يكدل و يكجا عمل كنند؟!

 

 

سكوت در حال قدرت

 

حضرت با اشاره به اينكه سكوت مردم در حال اعلا درجه‏ي قدرت بود و هر اقدامي را براحتي مي‏توانستند انجام دهند و دفاع از حضرت زهرا عليهاالسلام كار بسيار آساني براي آنان بود، به شدت آنان را مورد انتقاد قرار دادند و فرمودند: «وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ وَ قُوَّةٌ عَلي ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ»!

 

 

ترس از عاقبت ظلم

 

يكي از نكات مسلَّم در فدك آهِ مظلومي بود كه جز خداوند پناه نداشت، و اين همان است كه بايد ترسيد و انتقام پروردگار را منتظر بود. حضرت زهرا عليهاالسلام به چندين تعبير اين مطلب را به مردم گوشزد كردند:

 

>خدا شاهد و ناظر است

>من دختر ترساننده از عذابم

>شكايت به خدا و رسول مي‏برم

>وعده به قيامت

 

خدا شاهد و ناظر است

 

آنگاه كه بشر سركش مي‏شود و عنان كار را به دست هوي و هوس مي‏سپرد، فقط شاهد بودن پروردگار مي‏تواند نهيبي بر پيكر فكرش باشد. حضرت زهرا عليهاالسلام با كلمه‏ي «فَبِعَيْنِ اللَّه...» مردم را متوجه كردند كه آنچه انجام مي‏دهيد خدا شاهد است و مي‏بيند.

 

 

من دختر ترساننده از عذابم

 

حضرت زهرا عليهاالسلام بعنوان ترساندن مردم از عذاب الهي و اينكه اگر پيامبر صلي الله عليه و آله بود شما را از عذاب مي‏ترسانيد و من دختر همان پيامبرم تعبيري تكان دهنده بكار بردند و فرمودند: «اَنَا ابْنَةُ نَذيرٍ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ».

 

[ صفحه 133]

 

 

 

شكايت به خدا و رسول مي‏برم

 

آنگاه حضرت سخن حقي از نظر عقيدتي و حقوقي فرمود، و اتمام حجت نهايي را به ميان آورد به اين معني كه: اكنون كه مي‏خواهيد زور بگوئيد و هيچ سخن حقي را نمي‏پذيريد، يك راه بيشتر نمانده و آن اينكه شكايت شما را به پيشگاه خدا و رسول ببرم.

 

 

وعده به قيامت

 

سخن آخر حضرت عليهاالسلام اين بود كه وعده‏ي ما به قيامت باشد كه قاضي آن خداوند و مدافع من پيامبر صلي الله عليه و آله است و خداوند حكم مظلوميت مرا براي همه بيان خواهد كرد.

اين بود جمع‏بندي و خلاصه‏اي از مراحل اتمام حجت حضرت زهرا عليهاالسلام در مسئله‏ي فدك كه به صور مختلف بيان كردند تا راه هرگونه تشكيك بسته باشد.

 

[ صفحه 136]

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74460