بخش 2
بحث و تحقیق در خطبه رسول خدا صلى الله علیه و آله در غدیر خم
بحث و تحقيق در خطبه رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
بسم الله الرحمن الرحيم
و صلى الله على محمد و آله الطاهرين
و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الآن الى قيام يوم الدين،
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس و الله لا يهدى القوم الكافرين.[25]
«اى پيغمبر ما برسان به مردم آنچه را كه از طرف پروردگارت به تو نازل شده است! و اگر اين كار را انجام ندهى، اصلا رسالت پروردگارت را نرسانيدهاى! و خداوند تو را از مردم حفظ مىكند، و خداوند گروه كافران را هدايت نمىكند»!
اشعار صاحب بن عبّاد در مدح أميرالمؤمنين عليه السّلام
موفق بن احمد خطيب خوارزم ابيات ذيل را از صاحب بن عباد نقل كرده است:
حب النبى و اهل البيت معتمدى اذا الخطوب اساءت رايها فينا 1
ايابن عم رسول الله افضل من ساد الانام و ساس الهاشميينا 2
يا قدوة الدين يا فرد الزمان اصخ لمدح مولى يرى تفضيلكم دينا 3
هل مثل سبقك الاسلام لو عرفوا و هذه الخصلة الغراء تلفينا 4
هل مثل علمك ان زلوا و ان وهنوا و قد هديت كما اصبحت تهدينا 5
هل مثل جمعك للقرآن تعرفه ظا و معنى و تاويلا و تبيينا 6
هل مثل حالك عند الطير تحضره بدعوة نلتها دون المصلينا 7
هل مثل بذلك للعانى الاسير و للـ طفل الصغير و قد اعطيت مسكينا 8
هل مثل صبرك اذ خانوا و اذ ختروا حتى جرى ما جرى فى يوم صفينا 9
هل مثل فتواك اذ قالوا مجاهرة لو لا على هلكنا فى فتاوينا 10
يا رب سهل زياراتى مشاهدهم فان روحى تهوى ذلك الطينا 11
يا رب صير حياتى فى محبتهم و محشرى معهم آمين آمينا[26] 12
1- «محبت پيغمبر و اهل بيت پيغمبر، اعتماد من است در هنگامى كه مشكلات و مهمات ناخوشايند زندگى، روى آورده، و درباره ما نظر خود را بد و دگرگون سازد، و با ما بناى ناسازگارى و سر كجروى گذارد.
2- اى پسر عموى رسول خدا كه افضل و اشرف كسانى هستى كه بر خلق سيادت و آقائى كردهاند، و افضل كسانى هستى كه سرپرستى و تدبير امور هاشميون را كردهاند!
3- اى اسوه و مقتداى دين! واى نادره دهر! گوش فراده و بشنو مديحه غلام خود را كه تفضيل شما را بر خلق خدا، دين و آئين خود مقرر داشته است!
4- آيا مثل و همانند سبقت تو در اسلام هست، اگر بدين نكته پى برند؟ و همين خصلت روشن و درخشان، ما را در مىيابد، و حفظ مىكند!
5- آيا مثل و همانند علم تو هست، در آن وقتى كه لغزش مىنمودند، و سست و بىارزش مىشدند، و تو آنها را هدايت نمودى و به مسائل و مجهولاتشان دلالت كردى همچنانكه پيوسته ما را هدايت مىكنى و از علم خود بهرهمند مىنمائى؟!
6- آيا مثل و همانند تو در جمع كردن قرآن هست، كه قرآن را از جهت لفظ و قرائت، و از جهت تفسير و معنى، و از جهت تاويل و بيان معانى باطنيه، و از جهت روشنگرى و تبيين آن بشناسى و بيان كنى!؟
7- آيا مثل و همانند حال تو هست در وقتى كه مرغ را از هوا خواندى و حاضر كردى، و ساير نمازگزاران نكردند؟!
8- آيا همانند اعطاء توبه اسير دربند كشيده شده رنج ديده، و به طفل خردسال، ديده شده، بعد از آنكه به مسكين عطا نمودى؟! - آيا همانند صبر تو ديده شده، در وقتى كه خيانت كردند، و به اشد وجه مكر و خدعه نمودند، تا جائى كه در روز صفين واقع شد آنچه واقع شد؟!
10- آيا همانند فتواى تو ديده شده، در هنگامى كه آشكارا گفتند: اگر على نبود ما در فتاواى خود به هلاكت مىافتاديم؟!
11- اى پروردگار من! زيارت آن مشاهد و قبور شريف ايشان را بر من آسان گردان! زيرا كه روح من عشق آن گل و خاك را دارد!
12- «اى پروردگار من! زندگى مرا با محبت ايشان گردان! و حشر مرا در روز قيامتبا آنها قرار بده! آمين، آمين».
نزول جبرئيل در غدير خمّ و توقّف رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با جميع حجاج بيت الله الحرام از مكه در روز چهاردهم خارج شد، و به طرف مدينه مىآمد، و ذكر شد كه فقط حجاج مدينه را كه با آنحضرت به حج آمده بودند مورخين يكصد و بيست هزار نفر و يا يكصد و بيست و چهار هزار شمردهاند، زيرا اين حجبا اعلان قبلى صورت گرفت، و پيامبر حتى براى قرآء و اطراف خبر داده بودند كه رسول خدا عزم حج دارد، و هر كس متمكن است، عازم بيت الله شود.
فلهذا از مدينه غير از پير مردان زمينگير و مريضان، همه حج كردند و حتى تمام زنها حج كردند، و شهر مدينه از جمعيت معتنابه خود تهى شده بود.
پيامبر اكرم راجع به توصيه به اهل بيت و لزوم رجوع به كتاب خدا و عترت چند بار خطبه خوانده بود، و زمينه را تا سر حد امكان براى اعلان عمومى ولايت امير المؤمنين عليه السلام مساعد مىنمود همين كه كاروان رسول خدا به غدير خم رسيد، كه نزديك جحفه[27] و آنجا محل انشعاب راه مدينه و راه مصر و راه شام است، باز جبرائيل نازل شد:
يا ايها النبى بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس و الله لا يهدى القوم الكافرين.
و اين نزول در غدير خم در روز هيجدهم ذو الحجة بود به اتفاق جميع مورخين، گرچه در اينكه روز يكشنبه بوده و يا پنجشنبه به اختلاف سخن گفتهاند.و طبق آنچه ما در مباحث گذشته آورديم، بايد در روز يكشنبه باشد.[28]
اينجا جبرائيل امر مىكند كه رسول خدا توقف كند، و على را به عنوان سيد و سالار و امام خلق معرفى نمايد، و آنچه از ولايت درباره على به پيامبر رسيده، و از طرف خدا تبليغ شده، به مردم ابلاغ نمايد، كه على، ولى و مولاى تمام خلايق است، و اطاعت از او براى جميع مردم واجب.
در اين حال بود كه قسمت مقدم كاروان و جمعيتحجاج به جحفه رسيده بودند، و قسمتى در عقب بوده، و هنوز به رسول الله نپيوسته بودند، پيامبر در غدير توقف فرمود، و دستور داد كه قسمت جلو كه به جحفه رسيدهاند برگردند، و انتظار كشيد كه قسمت پشتسر نيز رسيدند، و همه را در آن مكان متوقف ساخت.و نيز دستور داد كه زير پنج درختبزرگى را كه نزديك بهم بودند و از جنس سمر[29] بودند، جاروب زدند و پاك كردند، و امر فرمود كسى در اين ناحيهاى كه زير پنج درخت است نزول نكند و ننشيند.
چون همه حجاج از جلو و عقب رسيدند، و همگى با جماعت رسول الله در آن مكان مجتمع گشتند، و زير درختها پاك و پاكيزه شد، و اينك موقع نماز ظهر رسيده بود، پيامبر به زير درختها تشريف آورد، و امر فرمود مردم آمدند، و نماز ظهر را با رسول خدا بجاى آوردند.و آن روز بسيار گرم بود به طورى كه مردمى كه در آن صحرا حاضر شدند، از شدت گرماى آفتاب تابيده بر روى زمين و بر روىريگهاى داغ شده، مقدارى از رداى خود را در زير پاها مىانداختند، و بر روى آن مىنشستند، و مقدارى از آن را بر سرشان مىافكندند.
و براى رسول خدا صلى الله عليه و آله، سايبانى درست كردند، بدين طور كه پارچهاى را بر روى يكى از آن درختان سمره افكندند تا مظلهاى درستشد. و از جمع كردن جهازهاى شتران و انباشتن به روى هم در زير آن سايبان منبرى ترتيب دادند.
پاورقي
[5]ـ «الكامل في التاريخ» ج 7، ص 101، از طبع دوّم؛ و «تاريخ طبري» طبع سعادت 1385 هجري، ج 7، ص 397. و در «اعيان الشيعة» ج 15، ص 291، از طبع دوم در ترجمة جعفر بن حسين اين قضيّه را از قاضي ابوالمكارم محمّد بن عبدالملك بن احمد بن هبة الله جرادة حلبي ، در شرح قصيدة ميميّة أبي فراس معروفه به شافيه آورده است كه او از مروان بن أبي حفصة حكايت كرده است كه او گفت: «من براي متوكّل شعري سرودم كه در آن رافضيان را به عيب و زشتي ياد كردم. متوكّل در ازاي اين شعر حكومت بحرين و يمامه را به من بخشيد، و چهار خلعت در اجتماع مردم به من داد». آنگاه صاحب «اعيان» اشعاري را از جعفر بن حسين در ردّ مروان بن أي حفصه آورده است كه مطلع آن اينست: قُلْ لِلَّذِي بفُجوِرِه في شِعْرِه ظَهَرَت علامَة . و د«الغدير» ج 4، ص 175 و ص 176، اشعار مروان بن أبي حفصة و اشعار جعفر بن حسين را ردّ آن در شعراي غدير قرن چهارم از «اعيان الشيعة» حكايت كرده است.
[6] ـ «الكامل في التاريخ» ج 7، ص 101.
[7]ـ «نهج البلاغة» خطبة 222.
[8] ـ كتاب «الفردوس الاعلي» تأليف شيخ محمّد حسين كاشف الغطاء؛ و تعيقة سيّد محمّد علي قاضي طباطبائي، ص 20 و ص 21.
[9] _ آية 1 و 2، از سورة 20: طه.
[10] _ آيه 128، از سورة 9: توبه.
[11]_ آية 6، از سورة 18: كهف.
[12] _ آية 53 از سورة 33: احزاب.
[13] _ آية 61، از سورة 9: توبه.
[14] _ آية 37 از سورة 33: احزاب.
[15] _ آية 45 تا 47 از سورة 69: الحاقه.
[16] _ آية 67، از سورة 6: مآئده.
[17] _ «ديوان آيه الله كمپاني»، از ص 28 تا ص 30.
[18] _ «حليه الاولياء» ج 1، ص 66 و ص 67؛ و «ينابيع الموده» باب 45، از طبع اسلامبول سنه 1301 ص 134؛ و «فرائد السمطين» باب 30، ج 1، ص 151.
[19] _ «فرائد السّمطين» باب 30، ج 1، ص 152 و ص 153 و «مناقب خوارزمي» طبع نجف، ص 26؛ و «ينابيع الموده» باب 45، ص 134.
[20] _ مناقب خوارزمي» ص 109، و «ينابيع الموده» باب 45، ص 134.
[21] _ آيه 3، از سورة 9: توبه.
[22] _ «مناقب خوارزمي» فصل 5؛ ص 23 تا ص 25، و «ينابيع الموده» باب 45، ص 134 و 135.
[23] _ «ينابيع الموده» باب 45، ص 135.
[24] _ آيه 8، از سورة 86: بروج: «و انتقام نكشيدند از مؤمنان مگر به علّت آنكه آنها به خداوند عزيز و حميد ايمان آوردند».
[25]ـ آية 67، از سورة مائده: پنجمين سوره از قرآن كريم.
[26]ـ «مناقب خوارزمي» طبع نجف، فصل 7، ص 55 و ص 56.
[27]ـ جُحْفَه : قرية بزرگي بوده است كه در راه مكّه به فاصلة چهار مرحله بوده است. اين قريه داراي منبر بوده است (مسجد و نماز جمعه و خطبه در آن اقامه ميشده است). نام اوّلي آن مَهْيَعة بوده و چون سيل آنجا را خراب كرده جُحْفَه گويند. لانَّ السَّيْلَ أجْحَفَهَا . از جحفه تا ساحل دريا شش ميل فاصله دارد (مراصد الاطّلاع ج 1 ص 315). و غدير ، بركه و آبگير است كه در ايّام ريزش باران، از آب پر ميشود؛ و رفته رفته آبش كم شده، و درتابستان و شدّت حرارت هوا به كلّي از بين ميرود. و خُمّ ، يا اسم مردي است، و يا اسم نيزار و درختزار است كه در باتلاقها و يا مَصَبّ رود و ريزش آب پيدا ميشود. و در زبان عرب به آن غَيْضَة گويند. و يا اسم محلّي است كه در آن چشمه ميريزد؛ و يا اسم چاهي است كه نزديك جدول آب حفر كردهاند؛ و آن چاه را مُرَّة بن كَعْب حفر كرده است. و به اين خمّ نسبت داده ميشود غدير خمّ، و آن بين مكّه و مدينه در سه ميلي و يا در دو ميلي جُحْفه واقع است؛ و در آنجا مسجدي براي رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم است. (مراصد الاطّلاع ج 1، ص 482).
[28]ـ «حبيب السير» ج 1، جزء سوّم، ص 410
[29]ـ سَمُر درختي است از گروه درخت عَضزاه؛ كه در اين گروه از اين درخت محكمتر و چوبش مرغوبتر نيست. واحد آن سَمُرَة و جمع آن سَمُرَات آيد.