بخش 3
نامه ای از دانشمند توانا و نویسنده عالیقدر شیخ حیدر قلی سردار کابلی
نامه اي از دانشمند توانا و نويسنده عاليقدر شيخ حيدر قلي سردار كابلي <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
بنام خداوند بخشاينده مهربان
سلام و رحمت خدا بر شما
خداي يگانه را ستايش ميكنم و بر سرور فرستادگان و شريف ترين پيامبرانش درود مي فرستم و بر جانشينش و ادامه دهنده راهش كه در " غدير " چون پرچمي بر فراز انسانها افراشتش و بسان مشعلي بپا داشت. و بر فرزندانش كه امامان هدايتگرند و پس از وي واليان رهبر، تا مردم را پس از پيامبران و اوصياي آنان ديگر بر خدا حجتي نماند و نه بهانه اي، وتا هر كه گمراه ميشود پس از اتمام حجت و پس از كمال رهبري شده باشد و آن كه راه به حقيقت ميبرد در چنين شرايطي برده باشد. بر همه شان درود و سلام خدا.
باري، پيكي از طرف شمابرايم هديه اي آورد مشكي كه بوي خوششدل را زنده ميكند و روح را شفا مي بخشد، كتاب " غدير " را آورد كه دريائي خروشان است آكنده از در و مرواريد غلطان، يا كشتي يي بارش همهگوهر حقيقت و الماس اسرار. خورشيدي بايدش خواند كه از افق نجف برآمده و دنيا را با نور تابناكش خيره كرده و پرده هاي ظلمت را بر دريده است.
[ صفحه 12]
كتابي كه معارف الهي و علوم رباني را فراهم آورده است. بوستاني دلاويز از بوستانهاي بهشت كه در، آنهر چه ديده را لذت مي بخشد و دل را بهوس مياندازد هست، بلبلان آوازه خوان بر شاخه هايش، كبوتران پران درفضايش. دلهاي پاك و روانهاي تعالي جو را به مقامات صفا و منازل انس مي كشاند. بوستاني كه دست تواناي ولايتو خلافت الهي بر نشانده است، و در آن گروههاي خداپرستان و اولياء و بزرگان است و جمعي از علماي نيكو سيرت و فقهاي برگزيده گرد هم اند و دسته ها از عارفان و حكيمان، و انبوهي از اميران و شاعران و نوابغ ادب و هنر، و جملگي بر آستان مهر پاسبان مولا علي بن ابيطالب (ع) ايستاده اند و علامه " اميني " هر يكرا به امر مولايش بر حسب درجه و مرتبه اي كه دارد به جايگاهي مي نشاند و آنگاه بر كرانه " غدير " به بحث و گفتگو در احاديث پيامبر گرامي ميپردازند و اشعار و قصائدي را كه در" غدير " سروده اند بر مي خوانند، ودر همان حال جاودانه خدمتكاران جامهاو سبوهاي پر از شراب پاك خوشگوار را ميگردانند و از كوزه اي كه مهر مشك بر سر دارد به جام همي ريزند، و سپسايشان را خلعت مي بخشد و هر يك را باندازه حسن نيت و صفاي باطن و مرتبهعلمي و سطح فكرش چيزها مي نمايد كه هيچ ديده نديده و نه هيچكس در داستانهاي شنيده است. خوشا به حال تو اي " اميني " و خوشا به حال آنان. خدا بفضل و كرمش ما را هم به جرعه اي از آن " غدير " خوشگوار بنوشاند، كه او درگذرنده اي مهربان است. و آخر سخنم سپاسي است ويژه پروردگار جهانيان و درودي نثار محمد و آن پاك دودمان.
ارادتمند شما- حيدر قلي كابلي
[ صفحه 13]