بخش 4

استمداد از اولیای خدا در حال حیات

مسجد سازي در كنار قبور صالحان <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

آيا مسجد سازي در كنار يا بر روي قبر صالحان جايز است يا نه و در صورت جواز، مفاد حديثي كه از پيامبر در مورد عمل يهود و نصاري نقل شده است، چيست؟ در حديث آمده است كه پيامبر اين دو گروه (يهود و نصاري) را براي اين كه قبور پيامبران خود را معبد اتخاذ كرده‏اند لعن كرد، اينك پرسش اين است كه آيا مسجد سازي در كنار قبور اوليا، ملازم با آنچه كه در اين روايت آمده است، نيست؟!

پاسخ: مسجد سازي در جوار قبور اوليا و صالحان، با توجه به اصول كلي اسلام، كوچك‏ترين مانعي ندارد؛ زيرا هدف از بناي مسجد، جز پرستش خدا در جوار مدفن محبوب او - كه مايه تبرك آن نقطه گرديده است - چيز ديگري نيست.

به ديگر سخن: هدف از تأسيس مسجد در اين موارد، اين است كه زائران اولياي خدا، قبل از زيارت و يا پس از آن، فرايض عبادي خود را در آنجا انجام دهند، از آنجا كه (حتي از نظر وهابيها) نه اصل زيارت قبور حرام است و نه اقامه نماز پس از زيارت و يا قبل از آن. جهت ندارد كه بناي مسجد در جوار قبور اوليا به منظور پرستش خدا و انجام فرايض الهي حرام باشد.

با توجه به سرگذشت اصحاب كهف، استنباط مي‏شود كه اين كار يك عمل و سنتي در شرايع پيشين بوده و قرآن آن را بدون اين كه از آن انتقاد كند، نقل نموده است. وقتي جريان اصحاب كهف پس از سيصد و نه سال براي مردم آن زمان كشف گرديد مردم درباره نحوه تجليل آنها به دو گروه تقسيم شدند.

1 - گروهي گفتند: بنايي بر قبر آنان بسازيم (تا ضمن تجليل از اين رادمردان، خاطره آنها و نام و نشان و آثارشان را زنده نگاه داريم) قرآن به اين نظر، با جمله زير اشاره مي‏كند:

«وَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً»

«بنايي بر قبر آنها بسازيد.»

2 - گروهي ديگر گفتند: بر روي قبر آنان (روي غار) مسجد بسازيم (و از اين طريق تبرك جوييم). مفسران اتفاق نظر دارند[1]  كه پيشنهاد نخست، مربوط به مشركان و پيشنهاد دوم مربوط به موحّدان و خداپرستان بوده است؛ زيرا قرآن در نقل اين قول، چنين مي‏فرمايد:

وَقالَ الذَّينَ غَلَبُوا عَلي أمرِهِمْ، لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيهِمْ مَسْجِداً.[2] .

«آن گروه كه بر گروه نخست پيروز شده بودند، گفتند كه بر مدفن آنان مسجد بسازيم.»

تاريخ مي‏گويد: دوره ظهور جريان اصحاب كهف، دوره پيروزي توحيد بر شرك بود، ديگر از آن فرمانرواي مشرك و اخلاف او، كه مردم را بر پرستش بت دعوت مي‏كردند، خبري نبود. طبعاً اين گروه غالب، همان موحدان خواهند بود، بخصوص كه متن پيشنهادي آنان، موضوع «مسجد سازي براي پرستش خدا» بوده است و اين خود گواه بر اين است كه پيشنهاد كنندگان، افراد موحد و گروه نماز گزار بوده‏اند.

اگر مسجد سازي در روي قبر و يا كنار قبر اوليا نشانه شرك باشد، چرا موحّدان چنين پيشنهاد كردند، و چرا قرآن بدون آن كه از كار آنها انتقاد كند، ماجرايشان را نقل مي‏كند؟! آيا نقل قرآن، توأم با سكوت، گواه بر جواز آن نيست؟ هرگز صحيح نيست كه خداوند نشانه شرك را از گروهي، نقل كند بدون آن كه، بطور تلويح يا تصريح از آن انتقاد نمايد و اين استدلال همان «تقرير» است كه در علم اصول از آن بحث شده است.

اين كار حاكي از نوعي سيره مستمر در ميان موحّدان جهان است و نوعي احترام به صاحب قبر و يا تبرك به شمار مي‏رود.

شايسته بود كه وهابي‏ها پيش از استدلال به حديث، مسأله را بر قرآن عرضه مي‏كردند، سپس به طرح احاديث مي‏پرداختند.

 

>دلائل وهابيان بر تحريم بناي مسجد در جوار قبور اوليا

>تحقيقي در مفاد احاديث

>اينك نظر ما پيرامون عمل يهود و نصاري

>قرينه‏ها در روايات گذشته

[1] به تفاسير كشاف، مجمع البيان، غرائب القرآن نيشابوري، جلالين و الميزان مراجعه شود.

[2] صحيح بخاري، ج 2، كتاب الجنائز، ص 111، دارمطالع.

 

دلائل وهابيان بر تحريم بناي مسجد در جوار قبور اوليا

اين گروه براي «تحريم بناي مسجد در جوار قبر صالحان»، به چند حديث استدلال كرده‏اند كه همه را بررسي مي‏كنيم.

بخاري در صحيح خود در باب «يكْرَهُ من إتِّخاذِ المَساجِدِ عَلَي الْقُبُورِ» دو حديث زير را نقل مي‏كند:

1 - «لَمَّا ماتَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ رضيَ اللَّهُ عَنْه ضَرَبَتِ امْرَأَتُهُ الْقُبَّةَ عَلي قَبْرِهِ سَنَةً ثُمَّ رَفَعَتْ فَسَمِعُوا صائحاً يَقُولُ اَلاهَلْ وَجَدُوا مافَقَدُواْ فَأجابَهُ الآخَرُ بَلْ يَئِسُوا فَانْقَلَبُوا.»

«وقتي حسن بن حسن بن علي در گذشت همسر او قبه‏اي (خيمه‏اي) بر قبر او زد و پس از يك سال برداشت. شنيدند كه شخصي داد مي‏زد، آيا آنچه را كه گم كرده بودند پيدا كردند، ديگري پاسخ داد: نه، نااميد شدند و تغيير وضع دادند.»

2 - «لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصاري إتَّخَذُوا قُبورَ أنْبيائِهِمْ مَسْجِداً قالَتْ (عائشة) وَلَوْلا ذلك لأَبْرَزُوا قَبْرَهُ غَيْرَ أَنّي أخْشي أن يُتَّخَذَ مَسْجِداً»[1] .

«خداوند يهود و نصاري را از رحمت خود دور كند، قبرهاي پيامبران خود را مسجد اتخاذ كرده‏اند (عائشه گفت:) اگر بيم اين نبود كه قبر پيامبر مسجد گردد، مسلمانان قبر او را آشكار مي‏كردند (و دور او حائلي قرار نمي‏دادند) جز اين كه بيم آن دارم كه قبر او مسجد شود.»

مسلم در صحيح خود، حديث دوم را با مختصر تفاوتي نقل كرده است، از اين جهت به نقل يكي از آن دو، اكتفا مي‏كنيم:

3 - «... أَلا وَاِنَّ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ كانُوا يَتَّخِذُونَ قُبورَ اَنْبِيائِهِمْ وَصالِحِيهِمْ مَسجِداً. اَلافَلا تَتَّخِذُوا الْقُبُورَ مَساجِدَ. اِنّي أنْهاكُمْ عَنْ ذلِكَ.»[2] .

«آگاه باشيد پيشينيان از شما، قبرهاي پيامبران و صالحان خود را مسجد قرار مي‏دادند هرگز قبور را مسجد اتخاذ نكنيد من شما را از آن باز مي‏دارم.»

4 - «إنَّ اُمَّ حَبِيبَةَ وَاُمَّ سَلَمَةَ ذَكَرَتا كَنيسَةً رَأَيْنَها بِالْحَبَشَةِ فيها تَصاوِيرٌ لِرَسُولِ اللَّه - صلّي اللَّه عليه [وآله]وسلّم - فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ إنَّ اُولئِكَ إِذا كانَ فِيْهمُ الرَّجُلُ الصَّالِحُ، فَماتَ بَنَوا عَلي قَبْرِهِ مَسْجِداً وَصَوَّروا فِيهِ تِلْكَ الصُّوَرَ اُولئِكَ شِرارُ الْخَلْقِ عِنْدَ اللَّه يَوْمَ الْقِيامَةِ»[3] .

«امّ حبيبه و امّ سلمه (همسران رسول خدا) در كشور حبشه (كه همراه گروهي به آنجا مهاجرت كرده بودند) تصاويري از پيامبر خدا ديدند. پيامبر فرمود: آنان مردمي هستند كه هر گاه مرد صالحي از آنان مي‏مرد، بر قبر او مسجدي مي‏ساختند و صورتهايي را تصوير مي‏كردند، آنان بدترين مردم نزد خدا در روز قيامت مي‏باشند.»

نسائي در سنن خود، در باب «التغليظ في اتخاذ السُرُج علي القبورِ» از ابن عباس نقل مي‏كند:

«لَعَنَ رسُولُ اللَّه - صلّي اللَّه عليه [وآله] وسلّم - زائِراتِ القُبُورِ وَالْمُتَّخِذِينَ عَلَيْها الْمَساجِدَ وَالسُّرُجَ»[4] .

«رسول خدا - ص - زناني را كه قبور را زيارت مي‏كنند و كساني كه آنها را مسجد اتخاذ كرده، چراغ روشن مي‏كنند، لعن كرد.»

ابن تيميه، كه پايه‏گذار اين نوع عقايد است، و محمد بن عبدالوهاب پيوسته از نيم خورده او بهره مي‏گيرد، احاديث ياد شده را چنين تفسير مي‏كند كه: هرگز جايز نيست روي قبر مرد صالح و يا جوار آن، مسجد ساخته شود.

باز ابن تيميه مي‏نويسد:[5] .

«علماي ما گفته‏اند كه هرگز جايز نيست به روي قبر مسجدي بنا كرد.»

[1] صحيح بخاري، كتاب الجنائز، ج 2، ص 111؛ سنن نسائي، ج 2، كتاب الجنائز، ص 871.

[2] صحيح مسلم، ج 2، ص 68.

[3] صحيح مسلم، كتاب المساجد، ج 2، ص 66.

[4] سنن نسائي، ج 3، ص 77، ط مصر، مصطفي الحلبي.

[5] قال علمائنا لايجوز بناء المسجد علي القبور. زيارة القبور، ص 106

 

تحقيقي در مفاد احاديث

اكنون بايد در متون احاديث دقت كرد و مفاد صحيح آنها را به دست آورد، و از يك اصل غفلت نكرد و آن اين كه: همانطور كه با آيه‏اي مي‏توان ابهام آيه ديگر را بر طرف كرد و به سخني ديگر: آيه‏اي را با آيه ديگر مي‏توان تفسير نمود، همچنين مي‏توان با حديثي، حديث ديگر را تفسير و رفع ابهام كرد.

گروهي وهابي، به ظاهرِ يك حديث چسبيده و از آن، اين چنين برداشت كرده‏اند كه هر نوع مسجد سازي بر روي قبر اوليا و يا جوار آنان، حرام و ممنوع است، در حالي كه اگر آنان همه احاديث را باهم بررسي مي‏كردند، مي‏توانستند به هدف رسول خدا از اين لعن، پي ببرند.

اين گروه از آنجا كه باب اجتهاد را به روي خود بسته‏اند، در فهم بسياري از احاديث به خطا مي‏روند.

روايت زماني صحيح است كه اسناد آن صحيح و راويانش ثقه و قابل اعتماد باشند، در غير اين صورت قابل استدلال نخواهد بود و چون بحث در اسناد اين احاديث، مايه گستردگي سخن و اتلاف وقت است، فقط درباره مضمون آنها سخن مي‏گوييم:

 

 

اينك نظر ما پيرامون عمل يهود و نصاري

آگاهي از هدف روايات، بسته به آن است كه نحوه عمل يهود و نصاري در كنار قبور پيامبران را بدانيم؛ زيرا پيامبر گرامي، ما را از عملي كه آنان انجام مي‏دادند باز مي‏دارد. اگر حدود كار آنان برايمان روشن شود، محدوده حرمت در اسلام نيز مشخص خواهد شد.

قرينه‏هايي در احاديث گذشته هست كه گواهي مي‏دهند مردم قبور پيامبران خود را قبله خود قرار داده و از توجه به قبله واقعي سرباز مي‏زدند. بلكه بالاتر، در كنار قبور پيامبران، به جاي اين كه خدا را بپرستند، پيامبران خود را مي‏پرستيدند و يا آنان را با خدا در عبادت و پرستش شريك مي‏ساختند.

اگر مفاد احاديث اين باشد كه «قبور آنان را قبله خود اتخاذ نكنيم» و يا «آنان را با خدا شريك در عبادت نكنيم» و....، هرگز نمي‏توان با اين احاديث، بر تحريم مسجد سازي بر روي قبور و يا جوار صالحان و پاكان استدلال كرد، چرا كه زائران آنان نه قبر را قبله خود قرار مي‏دهند و نه آنان را مي‏پرستند بلكه اينان خداي يگانه را مي‏پرستند و در حال نماز رو به كعبه مي‏ايستند و هدفشان از ساختن مسجد در جوار اوليا، تبرك از مكان آنها است.

بنابر اين، مهم اين است كه ثابت شود هدف روايات از اين كه «قبور آنان را مسجد اتخاذ نكنيم»، همان است كه گفته شد.

 

 

قرينه‏ها در روايات گذشته

1 - روايت صحيح مسلم (روايت چهارم) روشنگر روايات ديگر است؛ زيرا وقتي دو همسر پيامبر به حضرتش عرض كردند كه: «تصاويري از پيامبر خدا را در كليساهاي حبشه ديدند» پيامبر فرمود: «آنان كساني هستند كه هر گاه مرد صالحي در مي‏گذشت، روي قبرش را مسجدي مي‏ساختند و تصويري از آن در مسجد قرار مي‏دادند.»[1] .

هدف از تصوير صالحان، در كنار قبر آنان، اين بود كه بر صورت و قبر، سجده كنند بطوري كه قبر و صورت قبله آنها باشد و بلكه قبر و تصوير، بتي باشد كه بر آن سجده كنند. عبادت بر بت جز اين نيست كه بت را در برابر خود قرار دهند و در برابر او به خضوع و تعظيم بپردازند.

احتمالي كه در اين حديث داديم - با توجه به عمل مسيحيان كه پيوسته به بشر پرستي گرايش كامل داشته و دارند و تصاوير و مجسمه‏ها همواره مورد پرستش آنان مي‏باشد - بسيار قابل توجه است و با وجود چنين احتمال قوي هرگز نمي‏توان با آن بر حرمت ساختن مسجد در كنار يا روي قبر اوليا، كه خالي از اين گونه پيرايه‏ها است، استدلال نمود.

2 - احمد بن حنبل در مسند و همچنين امام مالك در كتاب الموطأ، ذيلي نيز براي حديث نقل مي‏كنند و آن اين كه پيامبر پس از نهي فرمود:

«أللّهُمَّ لا تَجْعَلْ قَبْري وَثَناً يُعْبَدُ»[2] .

«بارالها! قبر مرا، بتي كه مورد عبادت باشد، قرار مده.»

اين جمله حاكي است كه آنان با قبر و تصويري كه كنار آن بوده، بسان بت رفتار مي‏كردند و قبر يا صورت فرد صالح را قبله قرار مي‏دادند، بلكه آن را به صورت بت مي‏پرستيدند.

3 - دقت در حديث «عايشه» (حديث دوم) حقيقت فوق را واضح‏تر مي‏سازد. وي پس از نقل حديث از پيامبر، چنين مي‏گويد:

«اگر بيم آن نبود كه قبر پيامبر مسجد گردد، مسلمانان قبر او را آشكار مي‏كردند (دور او حائل قرار نمي‏دادند) جز اين كه بيم آن مي‏رود (كه اگر آشكار گردد) قبر او مسجد گردد.»

اكنون بايد ديد، حائل و ديوار دور قبر، از چه چيز جلوگيري مي‏كند؟ بطور مسلم حائل، مانع از آن مي‏شود كه بر قبر نماز بگزارند و آن را به شكل بت بپرستند، يا لااقل آن را قبله قرار دهند.

اما نماز در كنار قبر، بي آن كه قبر را بپرستند يا آن را قبله قرار دهند، امكان پذير است، خواه حائل باشد يا بدون آن، قبر آشكار باشد يا پنهان؛ زيرا چهارده قرن است كه مسلمانان، در كنار قبر پيامبر رو به كعبه نماز مي‏گزارند و خدا را عبادت مي‏كنند و حائِل قبر، مانع از اين كار نشده است.

خلاصه: ذيل حديث كه متن كلام عايشه است، مفاد حديث را روشن مي‏سازد؛ زيرا «ام المؤمنين!» مي‏گويد، به خاطر اين كه قبر پيامبر مسجد نشود، آن را از ديدگان پنهان كردند و حائلي بر دورش كشيدند. اكنون بايد ديد كه اين حائل از چه چيز مانع مي‏شود؟

حائل مي‏تواند از دو چيز پيش گيري كند:

الف - نمي‏گذارد قبر به صورت بت درآيد و مردم در برابرش بايستند و پرستشش كنند؛ زيرا وقتي نبينند، نمي‏توانند با او به صورت بت رفتار كنند.

ب - نمي‏توانند قبر را قبله قرار دهند؛ زيرا قبله قرار دادن فرع بر ديدن است و هرگز نمي‏توان آن را به كعبه قياس كرد كه در تمام حالات قبله است، ديده شود يا ديده نشود؛ زيرا كعبه يك قبله رسمي جهاني است كه در تمام حالات، قبله مسلمانان مي‏باشد، ديده شدن و نشدن در آن تأثيري ندارد، ولي قبله قرار دادن قبر پيامبر براي حاضران در مسجد، مربوط به كساني خواهد بود كه در مسجد او نماز به پا مي‏دارند. چنين انحرافي در صورت آشكار وظاهر بودن قبر، بيشتر امكان تحقق دارد تا اختفا و در معرض ديد نبودن. چون ديده متوجه قبر نيست، انديشه سجده برآن، ولو به صورت قبله، كمتر وارد ذهن مي‏شود، از اين جهت «ام المؤمنين!» مي‏گويد: اگر احتمال مسجد قرار دادن (سجده بر آن نبود) قبر او را آشكار مي‏كردند و چنين انحرافي در صورت آشكاري قبر، بيشتر امكان تحقق دارد و در صورت اختفا كمتر.

4 - بسياري از شارحان صحيح بخاري و مسلم، حديث را به گونه‏اي كه معنا كرديم، تفسير كرده‏اند:

قسطلاني در «ارشاد الساري» مي‏گويد:

يهود و نصاري براي احياي خاطره گذشتگانشان، صورتهاي صالحان خود را در كنار قبرهايشان نصب مي‏كردند و در كنار قبر آنان خدا را مي‏پرستيدند ولي اخلاف و جانشينان آنان، تحت تأثير وسوسه‏هاي شيطاني قرار گرفتند و در كنار قبور آنان، صورتها را پرستش مي‏كردند.

سپس از تفسير «بيضاوي» نقل مي‏كند:

«لمّا كانَتِ اليهودُ والنَّصاري يَسْجُدُونَ لِقُبورِ اْلأنْبِياءِ تَعْظيماً لِشَأْنِهِمْ وَيَجْعَلُونَها قِبلَةً يَتوجَّهُونَ في الصَّلاة نَحْوَها وَاتَّخَذُوها أوْثاناً، مُنِعَ الْمُسْلِمُونَ في مِثْلِ ذلِكَ فَأمَّا مَنِ اتَّخَذَ مَسْجِداً في جَوارِ صالِحٍ وَقَصَدَ التَّبرُّكَ بِاْلقُرْبِ مِنْهُ لا لِلتَّعْظيمِ وَلا لِلتَّوَجُّهِ اِلَيْهِ فَلايَدْخُلُ في الْوَعيدِ الْمَذْكُورِ.»[3] .

«از آنجا كه يهود و نصاري قبور پيامبران خود را براي تعظيم، قبله برگزيده و هنگام نماز، به آن توجه مي‏نمودند، قبور آنان موقعيت بت پيدا مي‏كرد، از اين جهت مسلمانان از اين كار ممنوع گرديدند. اما اگر كسي در جوار قبر مرد صالحي به عنوان تبرّك مسجدي بسازد، نه براي پرستش آنان و نه به خاطر توجه به آن در موقع نماز، هرگز مشمول اين اخبار نخواهد بود.»

اين نه تنها قسطلاني است كه در شرح بخاري، احاديث مورد نظر را اين چنين تفسير مي‏كند، بلكه علاّمه سندي، شارح نسائي، سخني به همين مضمون دارد كه برخي از آن را مي‏آوريم:

«إتَّخَذُوا قُبُورَ أنْبِيائِهِمْ مَساجِدَ»؛ أي قِبلةً للصَّلاةِ وَيُصَلُّونَ اِليها أو بَنُوا مَساجدَ عليها يُصَلُّونَ فيها ولعلَّ وجهَ الكراهَةِ أنَّهُ قَدْ يُفضي الي عِبادَة نَفْسِ القَبْرِ.[4] .

حاصل سخن او اين است كه ساختن مسجد بر روي قبر، حرام و احياناً مكروه است اگر قبر را قبله قرار دهد حرام است و در غير اين صورت مكروه است؛ زيرا ممكن است منجر به عبادت صاحب قبر گردد.

باز مي‏گويد:

«يُحَذِّرُ أُمَّتَهُ أَنْ يَصْنَعُوا بِقَبْرِهِ ما صَنعَ الْيَهودُ والنَّصاري بِقُبورِ أَنْبيائِهِم مِنْ إتِّخاذِهِم تِلْكَ القُبورَ مَساجِدَ إمّا بِالسُّجُودِ اِلَيْها تَعْظِيماً لَها أَوْ بِجَعْلِها قِبْلةً يَتَوَجَّهُونَ في الصَّلاةِ اِلَيْها»[5] .

«او امت خود را، از اين كه با قبر او همان طور رفتار كنند كه يهود و نصاري با قبر پيامبران خود رفتار مي‏كردند، باز مي‏دارد، زيرا آنان به عنوان تعظيم، بر قبور سجده مي‏كردند، و يا آن را قبله خود قرار مي‏دادند.»

شارح صحيح مسلم، در اين باره مي‏گويد: اگر پيامبر گرامي قبر خود و ديگري را از اتخاذ مسجد باز داشت، به خاطر اين بود كه مبادا مسلمانان در تعظيم او مبالغه كنند و كار به كفر بكشد، از اين جهت وقتي مسلمانان مجبور شدند كه مسجد پيامبر را توسعه دهند و حجره‏هاي همسران پيامبر و حجره عايشه را، كه مدفن پيامبر است، در وسط مسجد قرار دهند، ديوار مدوّري بر دور قبر كشيدند كه مبادا قبر او ظاهر گردد و مسلمانان بر قبر او سجده كنند، و سخن عايشه (لَوْلا ذلِكَ لأبْرَزُوا قَبْرَه غِيرَ أَنَّه خُشِيَ اَنْ يُتَّخَذَ مَسْجِداً) ناظر بر همين است.

شارح ديگر مي‏گويد: سخن عايشه مربوط به دوراني است كه مسجد توسعه پيدا نكرده بود، پس از توسعه و ادخال حجره وي در مسجد، حجره را به صورت مثلث درآوردند كه احدي نتواند، بر قبر نماز بگزارد. سپس مي‏گويد گروه نصاري و يهود، در كنار قبر، آنان را مي‏پرستيدند و يا شريك عبادت قرار مي‏دادند.

با اين قرائن و فهم شرح كنندگان حديث، نمي‏توان از احاديث جز اين فهميد و به غير آن فتوا داد.

مي‏توانيم از همه اين قرائن صرف نظر كنيم و مشكل را به گونه ديگر حل نماييم؛ يعني بگوييم:

الف - مورد حديث جايي است كه مسجدي بر روي قبر ساخته شود و اين مطلب ربطي به مشاهد مشرفه ندارد. در تمام مشاهد، مسجد در كنار مدفن ائمه و اوليا قرار گرفته؛ به طوري كه مسجد از حرم جدا است.

و به عبارت ديگر: حرمي داريم و مسجدي. حرم براي خواندن زيارت و توسل است و مسجد در كنار آن، براي عبادت و ستايش خدا. در اين صورت اماكن مشرفه، از مفاد حديث (بر فرض اين كه مفاد احاديث همان باشد كه وهابي‏ها مي‏گويند) بيرون است.

و اصلاً چگونه مي‏توان گفت كه ساختن مسجد در كنار قبر، حرام و يا مكروه است، در حالي كه مسجد پيامبر در كنار قبر آن حضرت قرار گرفته است؟!

اگر صحابه پيامبر، بسان ستارگان هستند كه بايد به آنها اقتدا كرد، چرا در اين مورد از آنان پيروي نكنيم؟ آنان مسجد را آن چنان توسعه داده‏اند كه قبر پيامبر و شيخين در ميان مسجد قرار گرفته است.

اگر مسجد سازي در كنار قبر اولياي خدا، نامشروع بود، چرا مسلمانان مسجد پيامبر را از هر طرف توسعه دادند؟ بطوري كه قبر در وسط مسجد قرار گرفت، در حالي كه مسجد در زمان پيامبر، در ضلع شرقي محل قبر قرار داشت بر اثر توسعه، قسمت غربيِ محل قبر نيز جزو مسجد شد.

آيا معناي پيروي از «سلف» و سلفي بودن كه پيوسته گروه وهابي به آن افتخار مي‏ورزند، اين است كه فقط در يك مورد از آنان پيروي كنيم، و موارد ديگر را ناديده بگيريم؟!

از اين بيان روشن مي‏گردد كه سخن ابن قيم كه مي‏گويد: «در اسلام قبر و مسجد در كنار هم جمع نمي‏گردد» تا چه حدّ بي‏پايه و مخالف سيره مسلمانان است.

ب - از اين روايات، بيش از اين استفاده نشد كه پيامبر گرامي - ص - از مسجد سازي بر مدفن اوليا و يا جواز آن نهي كرده است، ولي هرگز دليل قطعي وجود ندارد كه ثابت كند اين نهي يك «نهي تحريمي» است بلكه احتمال دارد كه «نهي تنزيهي» و به اصطلاح كراهتي باشد همچنانكه بخاري احاديث را به اين حمل كرده و عنوان بحث را اينگونه آورده است؛ «باب، يكره من اتّخاذ المساجد علي القبور.»[6] .

گواه ديگر بر تنزيهي بودن نهي، آن است كه اين مطلب با لعن بر «زائرات القبور» «زناني كه قبور را زيارت كنند) همراه وارد شده است.[7]  بطور مسلم، زيارت قبر براي زن - به خاطر يك رشته عوارض - مكروه است نه حرام.

اگر پيامبر اين گروه را لعن مي‏كند، لعن گواه بر تحريم نيست؛ زيرا در بسياري از روايات، «مرتكبان كارهاي مكروه» نيز مورد لعن قرار گرفته‏اند و مقصود از لعن، شدت كراهت و فاصله زياد گرفتن از رحمت خدا است. در روايات، كساني كه تنها مسافرت مي‏روند و تنها مي‏خوابند و تنها مي‏خورند نيز مورد لعن قرار گرفته‏اند.

در پايان، نكته ديگري را ياد مي‏آوريم و آن اين‏كه مسجد سازي بر روي قبر افراد صالح، در صدر اسلام امري رايج بوده است.

سمهودي مي‏گويد:[8]  وقتي مادر علي، فاطمه بنت اسد درگذشت، پيامبر دستور داد كه در محل مسجدي كه امروز به آن قبر فاطمه مي‏گويند، دفن كنند. مقصود ايشان اين است كه محل قبر فاطمه بعدها به صورت مسجد درآمد، و باز مي‏گويد: مصعب بن عمير و عبداللَّه بن جحش، زير مسجدي كه بر قبر حمزه ساخته شده است به خاك سپرده شدند.

همچنين مي‏گويد: در قرن دوّم بر روي قبر حمزه مسجدي به پا بود.[9] .

اين مسجد همچنان بود تا زمان تسلط وهابيان، كه آنان روي اين ادلّه واهي، ويرانش كردند.

[1] إنَّ اُولئِكَ إذ كانَ فيهِمْ الرَّجُلُ الصَّالِحُ فَماتَ، بَنَوا عَلي قَبْرِهِ مَسْجِداً وصَوَّروا فيه تِلْك الصُّوَرَ...

[2] مسند احمد، ج 3، ص 248 و در كتاب موطأ نيز نقل نشده است.

[3] ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري، و ابن حجر در فتح الباري، ج 3، ص 2088، اين نظريه را تأييد مي‏كند.

وي مي‏گويد: نهي مربوط به آن صورتي است كه قبر به حالتي درآيد كه ميان اهل كتاب رايج است و در غير اين صورت اشكال ندارد.

[4] سنن نسائي، ج 2، ص 41، مطبعه ازهر.

[5] سنن نسائي، ج 2، ص 41.

[6] صحيح بخاري، ج 2، ص 111.

[7] سنن نسائي، ج 3، ص 77، ط مصر.

[8] وفاء الوفا، ج 3، ص 897، تحقيق محمد محيي الدين.

[9] وفاء الوفا، ج 3، ص 922 - 936.

 

 

 

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74543