بخش 5
استمداد از ارواح اولیا
زيارت قبور مؤمنان از نظر «كتاب» و «سنت» <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
علما و دانشمندان اسلام، به پيروي از آيات و احاديث، زيارت قبور، بخصوص زيارت قبور پيامبران و صالحان را تجويز كرده و براي آن فضيلت و كرامتي قائل شدهاند. در اين ميان گروه وهابي، اصل زيارت قبور را (به حسب ظاهر) حرام نميدانند ولي سفر براي زيارت قبور اوليا را تحريم و ممنوع اعلام ميكنند.
اينك ما پس از فراغ از اصل زيارت، مسأله «سفر براي زيارت قبور اوليا» را مطرح مينماييم:
روشن است كه زيارت قبور، اثرات اخلاقي و تربيتي فراواني دارد. و در اينجا، به گونهاي فشرده بدان اشاره ميگردد:
مشاهده آن وادي آرام، كه چراغ زندگي همه افراد؛ از غني و فقير و نيرومند و توانا به خاموشي گراييده و ساكنان آن، با سه قطعه لباس، زير خاك آرميدهاند، دل و جان را تكان ميدهد و از آز و طمع انسان به شدت ميكاهد. اگر انسان چشم عبرت بين داشته باشد، از اين رهگذر درس عبرت فرا ميگيرد و با خود چنين ميگويد: زندگي موقّتِ شصت يا هفتاد ساله، كه پايان آن پنهان شدن زير خروارها خاك و پوسيدگي و محو و نابودي است، اين اندازه ارزش ندارد كه انسان در تحصيل مال و مقام آن، اين همه تلاش كند و بر خودي و بيگانه ظلم و ستم روا بدارد.
مشاهده اين وادي خاموشان، كه سختترين دلها را نرم و سنگينترين گوشها را شنوا ميسازد و به كم سوترين چشمها فروغ ميبخشد، سبب ميگردد كه انسان در برنامه زندگي خود تجديد نظر كند و در مسؤوليت شديد خود، در مقابل خدا و مردم و وظايف فردي و اجتماعي بينديشد و از خودكامگيهاي خود بكاهد. به فرموده رسول خدا - ص -: زيارت قبور مايه يادآوري سراي آخرت است.[1] .
صحت و استواري زيارت قبور به قدري روشن است كه چندان نياز به اقامه دليل ندارد، ولي برخي از دلايل آن را براي گروه دير باور گوشزد ميكنيم:
>قرآن و زيارت قبور
>احاديث و زيارت قبور
>زنان و زيارت قبور
[1] سنن ابن ماجه، ج 1، «باب ماجاء في زيارة القبور»، ص 113.
قرآن و زيارت قبور
قرآن كريم به پيامبر فرمان ميدهد كه هيچ گاه بر جنازه منافق نماز نگزارد و نبايد بر كنار قبر او بايستد آنجا كه ميفرمايد:
«وَلاتُصَلِّ عَلي أَحَدٍ مِنْهُمْ مّاتَ اَبَداً وَلاتَقُمْ عَلي قَبْرِه اِنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِه وَماتُوا وَهُمْ فاسِقُونَ»[1] .
«براي كسي از آنان (منافقان) اگر بميرد، هيچ گاه نماز نگزار و بر قبر آنان (براي طلب مغفرت) نايست، آنان به خدا و پيامبرش كفر ورزيدند و در حالي كه فاسق و بدكارند، مردهاند.»
در اين آيه، براي هدم شخصيت منافق، و دادن گوشمال به اعضاي اين حزب، به پيامبر خدا فرمان ميدهد:
1 - بر جنازه احدي از آنان نماز مگزار.
2 - بر قبر آنان نايست. اين حقيقت را با جمله «ولا تقم علي قبره» ادا كرده است.
از اين كه ميفرمايد: درباره منافق اين دو كار را انجام نده، مفهومش آن است كه اين كار درباره غير منافق خوب و شايسته است.
اكنون بايد ببينيم مقصود از «وَلا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ» چيست؟ آيا مقصود تنها قيام به هنگام دفن است كه درباره منافق جايز نيست و درباره مؤمن لازم و شايسته است؟ يا مقصود اعم از زمان دفن و ديگر مواقع است؟
برخي از مفسّران آيه را ناظر به زمان دفن دانستهاند ولي گروهي ديگر؛ مانند بيضاوي و غيره، با ديد وسيع نگريسته و آيه را چنين تفسير ميكنند: «ولا تَقُمْ عَلي قَبْرِهِ لِلدَّفْنِ أوْلِزِيارَةٍ.»[2] .
دقت در مفاد آيه ميرساند كه مقصود يك معناي وسيع است؛ اعم از توقف هنگام دفن يا وقوف پس از آن.
زيرا دو جمله، مجموعِ مضمون آيه را تشكيل ميدهد و آنها عبارتند از:
>لا تصل علي احد منهم مات ابدا
>لا تقم علي قبره
[1] توبه: 84.
[2] تفسير بيضاوي، ج 3، ص 77.
لا تصل علي احد منهم مات ابدا
لفظ «أَحَدٍ» به حكم اينكه در سياق نهي واقع شده، مفيد استغراق افراد است و لفظ «أبداً» مفيد استغراق زماني است و معناي جمله چنين است: «براي هيچ كس از منافقان و در هيچ زمان نماز مگزار.»
با توجه به اين دو لفظ، ميتوان به روشني به دست آورد كه مقصود از جمله، خصوصِ نماز بر ميت نيست؛ زيرا نماز بر ميت فقط يك بار قبل از دفن انجام ميگيرد و ديگر قابل تكرار نيست، پس اگر مقصود خصوص نماز ميت بود، نيازي به آوردن لفظ «أبداً» نبود و تصور اين كه اين لفظ به منظور افاده «استغراق افرادي» است، كاملاً بيمورد است؛ زيرا جمله «لاتُصَلِّ عَلي اَحَدٍ» مفيد چنين شمول و استحباب است، ديگر لزومي ندارد كه بار ديگر به بيان آن بپردازد.
گذشته از اين، لفظ «ابدا» در لغت عرب براي استغراق «زماني» است نه «افرادي»؛ مانند: «ولا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْؤاجَه مِنْ بَعْدِهِ اَبَداً.»[1] .
بنابر اين مفاد جمله نخست اين است كه: «هيچگاه براي احدي از منافقان طلب رحمت و مغفرت مكن، خواه با گزاردن نماز و خواه به غير آن.»
[1] احزاب: 53.
لا تقم علي قبره
مفهوم اين جمله، به حكم عطف بر جمله پيشين، چنين است: «وَلا تَقُمْ عَلي قَبْرِ اَحَدٍ مِنْهُم اَبَداً» زيرا قيودي كه در معطوف عليه وجود دارد بر معطوف نيز وارد ميشود.
در اين صورت نميتوان گفت: مقصود از «قيام» همان قيام هنگام دفن است؛ زيرا فرض اين است كه قيام موقع دفن، درباره هر فردي قابل تكرار نيست، و لفظ «ابداً» كه در اين جمله نيز در تقدير است، حاكي است كه اين عمل قابل تكرار ميباشد و تصور اين كه اين لفظ براي استغراق افراد است، پاسخ آن در جمله قبل گفته شد؛ زيرا با وجود «أحدٍ» نيازي به افاده مجدد آن نيست.
با توجه به اين دو مطلب در الفاظ: «لاتصل» و «لاتقم» ميتوان گفت: خداوند پيامبر را از هر نوع «طلب رحمت» بر منافق، خواه از طريق نماز بر مرده او و يا مطلق دعا و از هر نوع «وقوف بر قبر» او، خواه هنگام دفن يا پس از آن، نهي كرده است، و مفهوم آن است كه اين دو عمل؛ طلب رحمت و قيام و وقوف بر قبر مؤمن در تمام اوقات، جايز و شايسته است و يكي از آن اوقات، وقوف بر زيارت و خواندن قرآن بر مؤمن است، كه سالها است به خاك سپرده شده است.
احاديث و زيارت قبور
از احاديثي كه صحاح و سنن آنها را نقل كردهاند، استفاده ميشود كه پيامبر خدا به علّتي، بطور موقّت از زيارت قبور نهي كرده بود سپس اجازه داد كه مردم راهيِ زيارت آنها شوند.
شايد علت نهي اين بوده كه اموات گذشته آنان، غالباً مشرك و بتپرست بودهاند و اسلام علاقه و پيوند آنان را با جهان شرك قطع كرده بود. ممكن است علت نهي چيز ديگري بوده باشد و آن اين كه گروه تازه مسلمان، بر سر خاك مردگان به باطل نوحهسرايي ميكردند و سخنان خارج از ادبِ اسلامي به زبان ميراندند. ولي پس از گسترش اسلام و پا برجايي نهال ايمان در دل افراد، اين نهي برداشته شد و پيامبر گرامي به خاطر منافع تربيتي كه در زيارت قبور هست اجازه داد تا مردم به زيارت قبور بشتابند. نويسندگان سنن و صحاح در اين زمينه چنين نقل ميكنند:
1 - «زُورُوا القبورَ فإنها تُذَكِّرُكم الآخِرَةَ...»[1] .
«قبرها را زيارت كنيد؛ زيرا زيارت آنها، مايه يادآوري سراي ديگر ميگردد.»
2 - «كُنْتُ نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوا، فَاِنَّها تُزَهِّدُ فِي الدُّنْيا وَتُذَكِّرُ الآخِرَةَ»[2] .
«من شما را از زيارت قبور نهي كرده بودم، از اين به بعد زيارت كنيد؛ زيرا زيارت قبور، شما را نسبت به دنيا بياعتنا ميسازد و آخرت را به ياد ميآورد.»
روي همين اساس است كه پيامبر گرامي، قبر مادر خود را زيارت ميكرد و مردم را به زيارت قبور سفارش ميفرمود؛ زيرا زيارت قبور مايه يادآوري آخرت است.
3 - «زارَ النّبيّ قَبْرَ اُمِّهِ فَبَكي واَبْكي مَنْ حَولَه... إستأْذَنْتُ رَبِّي في اَنْ أَزُورَ قَبرها، فَاَذِنَ لِي، فَزُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّها تُذَكِّرُكُمُ الْمَوْتَ»[3] .
«پيامبر - ص - قبر مادر خود را زيارت كرد و در كنار قبر او گريست و كساني را كه دورش گرد آمده بودند گرياند، آنگاه فرمود: از خدايم اجازه گرفتهام كه قبر مادرم را زيارت كنم، شما نيز قبرها را زيارت كنيد، زيرا زيارت آنها مرگ را به ياد ميآورد.»
4 - عايشه ميگويد:
«أنَّ رَسُولَ اللَّهِ رَخَّصَ في زِيارَةِ الْقُبُورِ»[4] .
«پيامبر خدا بر زيارت قبور اجازه داد.»
5 - عايشه همچنين ميگويد: پيامبر كيفيت زيارت قبور را اين چنين برايم آموخت:
«فَأمَرَني رَبِّي آتي الْبقِيعَ فَأَسْتَغْفِرَلَهُمْ، قُلْتُ كَيفَ أقُولُ: يا رسول اللَّهَ، قالَ: قُولي: السلامُ علي أهل الدِّيارِ مِنَ الْمُؤمنينَ والمُسْلِمينَ يَرْحمُ اللَّه المُسْتَقْدِمينَ مِنّا وَالمُسْتأخِرينَ وإنَّا إنْ شاءاللَّه بِكُمْ لاحِقونَ»[5] .
«پروردگارم دستور داد كه به بقيع بيايم و بر خفتگان در آن طلب آمرزش كنم، (عايشه) ميگويد: گفتم اي رسول خدا چگونه بگويم؟ فرمود: بگو سلام بر اهل اين ديار؛ از مؤمنان و مسلمانان. خداوند پيشينيان از ما و آنان كه به دنبال ما ميآيند را رحمت كند، ما به همين زودي به شما ملحق ميشويم.»
6 - در احاديث وارد شده كه پيامبر با چه جملههايي به زيارت قبور ميپرداخت، مانند:
«السَّلامُ عَلَيْكُم دارَ قَوْمٍ مُؤمنينَ وإنّا واِيَّاكُمْ مُتواعِدونَ غَداً ومُواكِلُونَ، واِنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِكُم لاحِقُونَ، أللّهمَّ اغْفِر لأِهْلِ بقيع الغَرْقَدِ»[6] .
در حديث ديگر، چنين آمده:
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُسْلِمِينَ وَإنَّا اِنْ شاءاللَّهُ بِكُمْ لاحِقونَ، اَنتُم لنا فَرَطٌ ونَحْنُ لَكُم تَبَعٌ أسْئَلُ اللَّه الْعافِيةَ لَنا وَلَكُمْ»[7] .
از حديث عايشه استفاده ميشود كه هرگاه آخر شب فرا ميرسيد، پيامبر به سوي بقيع ميرفت و ميگفت:
«السَّلامُ عَلَيْكُمْ دارقَوْمٍ مُؤْمِنينَ وَاَتاكُمْ ما تُوعَدُونَ، غَداً مُؤَجِّلُونَ، وَاِنَّا اِنْ شاءَاللَّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِأهْلِ بَقِيعِ الْغَرْقَدِ»[8] .
ازحديث ديگري استفادهميشود كهپيامبرگرامي بطوردستجمعيبه زيارت قبور ميشتافت و به آنان تعليم ميكرد كه اهل قبور را چگونه زيارت كنند.
«كانَ رسوُلُ اللَّهَ يُعَلِّمُهُمْ اِذا خَرَجوا اِلَي الْمَقابِرِ فَكانَ قائِلُهُمْ يَقُول: السَّلامُ عَلَي أهلِ الدِّيارِ (يا) السَّلامُ عَلَيْكُمُ أهْلَ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُسْلِمِينَ وإنّا إنْ شاءَاللَّهُ لاحِقُونَ أَسْئَلُ اللَّهَ لَنا وَلَكُم الْعافِيَةَ...»[9] .
[1] صحيح ابن ماجه، ج 1، «باب ماجاء في زيارة القبور»، ص 113.
[2] سنن ابن ماجه، باب «ماجاء في زيارة القبور»، ج 1، ص 114 طبع هند؛ صحيح ترمذي ابواب الجنائز، ج 3، ص 274 همراه با شرح ابن العربي المالكي طبع لبنان.
ترمذي پس از نقل حديث از بريده ميگويد: «حديثُ بريدة صحيحٌ والعَملُ علي هذا عند أهلِ العلم، لايرُون بزيارة القبورِ بأساً وَهو قولُ ابنِ المباركِ والشافعي واحمدَ واسحاق»؛ «حديث بريده صحيح است و اهل علم به آن عمل ميكنند، و براي زيارت قبور مانعي نميانديشند، اين است نظريه گروهي مانند: ابن مبارك و شافعي و احمد و اسحاق.»
ضمناً به مدارك ياد شده در زير مراجعه فرماييد:
- صحيح مسلم، ج 3، باب «استئذان النّبي ربّه عزّوجلّ في زيارة قبر أمّه»، ص 65
- صحيح ابو داود، ج 2، كتاب الجنائز، باب «زيارة القبور»، ص 195
- صحيح مسلم، ج 4، كتاب الجنائز، باب «زيارة القبور»، ص 73.
[3] صحيح مسلم، ج 3، باب «استئذان النّبي ربه عزوجل في زيارة قبر أمّه»، ص 65، ابن ماجه، ج 1، ص 114، نكته اين كه پيامبر از خدا اجازه گرفته است كه قبر مادر خود را زيارت كند اين است كه به عقيده راويان حديث، مادر پيامبر اسلام «مشرك» بوده است. به طور مسلم مادر پيامبر بسان پدر و اجداد و نياكان او همگي اهل توحيد بوده و بر آيين حنيف بودند. از اين جهت تمام قسمتهاي اين حديث با موازين علمي سازگار نيست.
سنن ابن داود، ج 2، كتاب الجنائز، ص 195، ط مصر با تعليقات شيخ احمد سعد از علماي ازهر؛ صحيح مسلم، ج 4، كتاب الجنائز، باب «زيارة قبر المشرك»، ص 74.
[4] سنن ابن ماجه، ج 1، ص 114.
[5] سنن نسائي، ج 3، ص 76 و صحيح مسلم، ج 3، باب «ما يقال عند دخول القبور»، ص 64.
[6] سنن نسائي، ج 4، ص 76 - 77.
[7] سنن نسائي، ج 4، ص 76 - 77.
[8] صحيح مسلم، ج 3، باب «ما يقال عند دخول القبور»، ص 63.
[9] صحيح مسلم، ج 3، باب «ما يقال عن دخول القبور»، ص 11.
زنان و زيارت قبور
تنها مسألهاي كه باقي ماند موضوع زيارت زنان است. در برخي از روايات نقل شده كه پيامبر - ص - از زيارت زنان را باز داشته است.
«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ زَوّاراتِ الْقُبُورِ»[1] .
«پيامبر خدا، زناني را كه بسيار به زيارت قبور روند، لعن كرد.»
ولي بايد توجه داشت كه استدلال با اينگونه احاديث، بر حرمت زيارت براي زنان، از جهاتي صحيح نيست:
1 - بسياري از علما اين نهي را، نهي كراهتي ميدانند و علت كراهت، شرايط خاصي است كه بر آن زمان حاكم بوده است كه يكي از شارحان حديث مانند مؤلف «مفتاح الحاجه» در شرح خود بر صحيح ابن ماجه ميگويد:
«إخْتَلَفُوا في الْكَراهَةِ هَلْ هِيَ كِراهَة تَحْرِيمٍ أَوْ تَنزيهٍ ذَهَبَ الْأَكثَرُ اِلي الْجَوازِ اِذا آمنَتْ بِالْفِتْنَةِ.»[2] .
«علما درباره نهي پيامبر، بر دو قولند كه آيا نهي تحريمي است يا كراهتي. ولي اكثر علما معتقدند كه زن در صورتي كه از فتنه مطمئن باشد ميتواند به زيارت قبر برود.»
2 - در احاديث گذشته[3] خوانديم كه عايشه از پيامبر نقل كرده بود كه پيامبر زيارت قبور را آزاد اعلام كرد. اگر زنان از اين حكم مستثني بودند لازم بود كه يادآور شود اين حكم مخصوص مردها است بخصوص كه گوينده زن است و طبعاً در ميان مخاطبهاي او زن وجود داشته است و هر مخاطبي ميانديشد كه حكم و تكليف به او متوجه است.
3 - در برخي از احاديث وارد شده است كه پيامبر به عايشه نحوه زيارت قبور را تعليمداد.[4] وشخص عايشه پس از پيامبر گرامي به زيارت قبور ميرفت.
4 - ترمذي نقل ميكند وقتي برادر عايشه (عبدالرّحمان بن ابيبكر) در «الحُبشي» درگذشت، جنازه او را به مكه برده و در آنجا به خاك سپردند، وقتي خواهر وي عايشه از مدينه به مكه آمد، به زيارت قبر برادر شتافت و در كنار خاكش دو شعر در سوك او سرود و سخناني گفت.[5] .
شارح صحيح ترمذي، «امام حافظ ابن العربي» متولد 435 متوفاي سال 543 در تعليقههايش بر صحيح مينويسد: صحيح اين است كه پيامبر به مردان و زنان اجازه داده به زيارت قبور بروند، اگر برخي زيارت آنان را مكروه ميشمارد به خاطر بيتابي و كمصبري بر سر قبر، و يا به خاطر نداشتن حجاب كامل بوده است.
5 - بخاري از «انس» نقل ميكند: پيامبر زني را ديد كه بر سر عزيز از دست رفتهاش گريه ميكند. فرمود: تقوا را پيشه خود ساز و صبر بنما، آن زن پيامبر را نشناخت، گفت: مرا رها كن، به مصيبتي كه من گرفتار شدهام تو نشدهاي. وقتي به او گفتند او پيامبر است، قبر عزيز خود را رها كرد و خانه پيامبر آمد، معذرت خواست كه من شما را نشناختم. پيامبر فرمود: صبر در مصيبت مطلوب است.[6] .
اگر زيارت قبر براي زنان حرام بود، پيامبر گرامي او را از اين كار نهي ميكرد. در حالي كه پيامبر تنها او را به صبر سفارش كرد. و سخن پيامبر پس از بازگشت زن به خانه او، موضوع «صبر و استقامت در مصائب» بود، نه مسأله «زيارت قبر» و گرنه امر ميكرد كه ديگر به زيارت قبر عزيز خود نرود.
6 - «فاطمه» دخت پيامبر گرامي در هر جمعه به زيارت قبر عموي خود «حمزه» ميرفت و در كنار قبر او نماز ميگزارد و گريه ميكرد.[7] .
7 - قرطبي ميگويد: پيامبر هر زن زائر را لعن نكرد، بلكه زن زائري را لعن كرد، كه پيوسته به زيارت قبور برود، به گواه اين كه ميگويد: «زوارات القبور» و «زوار» صيغه مبالغه است.[8] .
و شايد علت لعن اين است كه: زيارت بيش از حد، مايه تضييع حق زوج و وسيله تبرّج در انظار، و گريههاي همراه با داد و فرياد است و اگر در زيارت زن اموري از اين قبيل نباشد، اشكالي نخواهد داشت؛ زيرا يادآوري مرگ، از اموريست كه مردان و زنان هر دو به آن نيازمند ميباشند.
8 - اگر زيارت قبور، مايه كنارهگيري از دنيا و كاهش حرص و آز و يادآوري آخرت در زائر ميگردد. نفع ديگري است به حال ميت؛ كسي كه زير خروارها خاك خفته و دستش از همه چيز كوتاه گرديده است؛ زيرا معمولاً زيارتها با خواندن فاتحه و اهداي ثواب آن، همراه ميباشد و اين بهترين هديه است كه زنده ميتواند به عزيز نهفته در خاك خود تقديم كند.
ابن ماجه در سنن خود نقل ميكند كه پيامبر فرمود:
«اِقرَؤا يس عَلي مَوْتاكُم»
«بر مردگان خود سوره يس بخوانيد.»
در اين صورت هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست كه يكي ممنوع و ديگري مجاز باشد، مگر اين كه زنان شرايط خاص داشته باشند كه در گذشته بدان اشاره شد.
[1] صحيح ابن ماجه، كتاب الجنائز، باب «ماجاء في النهي عن زيارة النساء القبور»، ج 1، ص 478، ط اول - مصر.
[2] حواشي ابن ماجه، ج 1، ص 114، ط هند.
[3] به حديث شماره 7 مراجعه گردد.
[4] به حديث شماره 8 مراجعه گردد.
[5] صحيح ترمذي، ج 4، كتاب الجنائز، باب «ماجاء في زيارة القبور» ص 275.
[6] صحيح بخاري، كتاب الجنائز، باب «زيارة القبور» ص 100؛ صحيح ابي داود، ج 2، ص 171.
[7] مستدرك حاكم، ج 1، ص 377، وفاء الوفاء، ج 2، ص 112.
[8] ابو داود در سنن خود، ج 2، ص 196، زائرات نقل كرده است.