بخش 2
سه ستایش نامه از نگارنده و نگاشته او
نامه اي كه سرور اصلاح خواه بزرگوار، آيه الله سيد عبد الحسين شرف الدين عاملى فرستاده و خود از كسانى است كه مردم او را نيكو شناخته و سپاسگزار وى بوده اند- با آن بزرگوارى هاى بايسته اش و كوشش هائى كه بايد سپاس داشت و با خوى هميشگى او در اصلاحات و خواندن مردم به سوى خدا و چشم دوختن به برنامه هاى مسلمانان و گذاشتن از همه چيز در راه حقى كه بايد پيروى كرد- خداوند بر او درود فرستد و از سوى ملتش پاداش نيكو به وى دهد: <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
دانشمند كوشاى استوار، روشنگرى اسلام- امينى- كه خداوند او را گرامى دارد "آئين" مارا به دست او ارجمند سازد.
يا درودى پاكيزه و سلامى بلند.
مى دانم تو برمن حقى دارى كه از مرز ستايش از " الغدير " مى گذرد و اينكه بخواهم به زيبا شمردن كتاب پهناور و كم مانندت بپردازم و آن را نماينده يك كوشش فرهنگى و يگانه در شمار آرم آنچه رابه گردنم هست به انجام نرسانده ام.
سخن در اين باره- و ماننده هاى آن- كوچكترين واكنشى است كه در برابر تلاش هاى تو مى توان نشان داد و ناچيزترين افزارى است كه به يارى آن مى شود كاوش ها و بررسى هاى موشكافانه تو را به سنجش نهاد ولى درنگارش اين كتاب پهناور- و پر از دانش- آنچه تو را به حق خويش مى رساند، بزرگداشتى است كه توده ى مسلمان بداند تو يكى از قهرمانان كم مانند آن هستى و اين ها ترا بر آن دارد كه در راه درخشان و نيكوكارانه خويش گام ها را هر چه استوارتر نمائى
و پايدارتر گردى تا حق آن ارزش هائى نمانده تباه كنند و تباه شود گزارده آيد، كه چون اين تباهى پاى در ميان نهاد زندگى " نمونه برتر خود" را از كف خواهد داد و- پس از آن- بى ارج و ارزش خواهد شد چرا كه از درستى و نيكوئى و زيبائى تهى است، يا بگو از آنچه زندگى را دلپذير و والا مى سازد و ما را به ارزش هاى آن آگاه مى گرداند تهى است.
كتاب پهناور تو " الغدير " در ترازوى ارزيابى و فرمان ادب- بى چون و چرا- كارى سترك و كتاب پردامنه اى است كه اگر گروهى از دانشمندان نيز در پديد آوردن آن با يكديگر همداستان شده و در استوار ساختن آن به يارى هم مى شتافتند اگر بازده كارشان به اين خوبى در مى آمد به راستى باز هم گروه و تك تك ايشان كارى بزرك را به پايان برده بودند.
سخن را كه به اينجا رساندم تنها براى آن نبود كه چنين نتيجه اى بگيرم بلكه مى خواستم گوشه اى سهمناك از زندگى مان را نيز بنمايانم و- با خواندن ديگران به پايدارى- آوا در دهم: در پيرامون مشتى بازماندگان از مردان انديشه اسلام گرد آئيد كه خامه هاى خود را-با هوشمندى و مهر ورزى- به گردش و كاوش در ميان آثار ما وا داشته اند.
زيرا براى اين انديشه سازنده- در ديده من هيچ چيز سهمگين تر از پراكندگى مردان نماينده آن نيست، چه با اين پراكندگى بيم مى رود كه از زادن نتيجه هاى شايسته باز بماند و حلقه هاى آن از هم گسيخته شود، اين پراكندگى همان از هم پاشيدن همه انگيزه ها و آمادگى هائى است كه- بادستيارى آن ها- حقيقت مى تواند زندگى خود را در سرشت پديده ها و لايه برونى آئين ها دنبال كند. براى تمدن خاور زمين- بلكه براى تمدن انسانى-هيچ چيز هراس انگيزتر از اين نيست كه اين زمينه ها بى نتيجه بماند و اين حلقه ها از يكديگر گسيخته شود.
پس اگر ما ديگران را به همراهى تو خوانديم و اگر گفتيم در كنار تو- در
آستانه غديرت و در كنار راه- بايستند، به راستى دعوت ما براى خدمت به يك انديشه كلى است كه با يارى آن شخصيت ملت در جائى هر چه بلندتر نشانده شود، اميدواريم انديشمندان در تو نمونه اى را بيابند كه از زندگى و گردهمائى توده در پيرامون تو و از بزرگداشت هاى نيكوى آنان از تو، دلگرمى شان فزونى گيرد تا به خدمتگزارى حقيقتى برخيزند كه تو با دلى پاك و در راه حق به خدمتگزارى آن كمر بستى.
اينجا درنگ كنم و بگويم: والاترين چشم انداز- در كار پر تلاش و ارزنده ات- تنها شيفتگى تو به آن است، همان شيفتگى كه با همه درد سرها و خارهاى ميان راه- تو را به پيشروى واداشت، و اين خوى و روش- در اين كار سترك- شيوه قهرمانان ما از خدمتگزاران خاندان پيامبر را به ياد مى آورد كه به پا خاستند تا دانش ها و آنچه را از ايشان مانده بود در همه جا بر پراكنند، همان روش كه- با فرآوردن برترين بنياد هاى انسانى از فرهنگ درخشان ايشان 1 زندگى را سودمند مى گرداند.
از ديدگاه هنرى نيز تو مانند هنرمندى به كار بر خاسته اى و- در مايه و چهره كتاب- قلم توانايت را از زيبائى و درست نويسى برخوردارگردانيدى و در افزارهاى فراوان آن، آگاهى هاى بسيار، ذوق سليم، نيرومندى در دادرسى و پهناورى زمينه را گنجانيدى. خدايت نگهدارى و يارى دهد!
14 ذيحجه 1368
عبد الحسين شرف الدين موسوى
گفتارى
كه آيه الله سيد محسن حكيم فرستاده اند و ما با سپاسگزارى از ايشان همان گفتار را مى آوريم:
به نام خداوند بخشايشگر مهربان
چنانچه خداوند سزاوار ستايش است بر او ستايش باد و درود و سلام بر بهترين آفريدگان او محمد و خاندان پاك و پاكيزه وى، پس از اين ها، يكى از بزرگترين نيكى هائى كه خداوند بزرگ و گرامى- در باره ى اين گروه پيرو راستى و مردم درستكار- روا مى دارد، آنان است كه در هر روزگار، مردانى به ايشان مى بخشد كه نه سوداگرى و نه بازرگانى،آنان را از تلاش در راه از- و كمر بستن به پرستش او و كوشش براى بالا بردن سخن او و برافراشتن جايگاه آن- باز نمى دارد، اينان، درستى حقيقت هاى آئين را باز نمودند، پيام آن را رساندند و ديگران را با روشنگرى هاى خود رهنمود گرديدند و اين ها با همه ى آن گرفتارى ها بود كه مى توانست- اگر يارى پروردگار نباشد- ميان آنان و خواسته هاى شايسته شان جدائى بيفكند.
به راستى از برجسته ترين مردان اين گروه پر تلاش، نگارنده ى كتاب " الغدير " پژوهشگر يگانه و دانشمندى بى مانند، امينى است كه پيروزى و پايدارى از هميشگى باد من بخش هاى پى در پى اين كتاب راكه نگريستم، ديدم به همان گونه است كه به نگارنده ى بزرگوار آن مى برازد، زيرا آن را نگارشى يافتم كه- به يارى خدا دانا و ارجمند- از هيچ سوى، سخنى نادرست به آن راه ندارد- با
نيروى روشنگرى و سرسختى بر خورد و فريبندگى شيوه و دلارائى گفتارش از همه چشم اندازها پيروز در آمده است، برداشتى استوار را با سازمان نيكو و مايه هاى تازه را با بنيادى نيرومند به هم پيوند زده، به زمينه هاى گوناگون سركشيده و همه جابا استوارى پاى نهاده و با پايدارى بيرون شده است.
پس هر مسلمان فرهنگ دوست كه در جستجوى راستى است بايد آن را بخواند و از فروغش پرتو بگيرد و سزاوار، آن كه نگارنده ى پيروز ما نيز بر اين كامروائى كه خداوند ارزانى او داشته و بر يارى و سرپرستى وى سپاس بگويد و خداوند او را بر اين كار بزرگ كه از پيش برده، از بهترين پاداشى كه به نيكوكاران مى دهد بهره مند گرداند و درود و مهربانى و بركت هاى خداوندى بر وى باد
محسن طباطبائى حكيم
نامه اى
كه بدست ما رسيد از سوى پژوهشگر مسيحيان، دادرس آزاده، سخن سراى زيرك، استاد بولس سلامه بيروتى سراينده شيوا گوى " رويداد بزرگ در جهان عرب "كه يادش جاودانه خواهد ماند. پا سپاس فراوان از ايشان:
به پيشگاه دارنده برترى ها، استاد دانشور عبد الحسين امينى كه خداى، ما را از دانش او بهره ور گرداند- چنين باد-
بر گردن من بود كه چون جلد ششم از " الغدير " را گرفتم و ديدم- در سرآغاز آن- با گنجاندن نامه من سرافرازم فرموده ايد- در نوشته اى ديگر- از شما سپاسگزارى كنم.
بر اين دفتر گرانبهاكه دست يافتم پنداشتم مرواريد هاى همه درياها را در " غدير = گودال آب " شما به چنگ آورده ام آرى اى داراى برترى ها، با اين كار بزرگى كه شما تنهائى دست به آن زده ايد به راستى اگر يك گروه از دانشمندان نيز باشند از پاى در مى افتند، چگونه شما يك تنه به آن بر خاستيد؟
بى چون و چرا، آن روان پاك- روان پيشواى بزرگ كه بر او و زادگان پاكش برترين درودهاباد- همان است كه دشوارى ها را هموار كرده و ديده روشن بينش شما را بر گنج هاى دانش گشوده، از آن بر مى گيرد و بر سر ديگران مى پاشيد تا همچون اندوخته اى براى تاريخ نگاران و پيشوانه اى براى دانشوران و سرچشمه اى از احساس براى سخن سرايان بماند كه هر گاه گرماى سرسخت، نهال