بخش 6
شهادت به ولایت علی در اذان و اقامه
شهادت به ولايت علي در اذان و اقامه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
پرسش 4: چرا ما «شيعيان» در اذان و اقامه بعد از «اشهد ان محمداً رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم» «اشهد ان علياً امير المؤمنينعليه السلام ولي اللَّه» ميگوييم ولي اهل تسنن نميگويند و به ما هم اعتراض ميكنند و سؤال ميكنند كه «عليّ ولي اللَّه» (عليعليه السلام ولي خدا است) يعني چه؟ مگر خدا وليّ دارد؟
پاسخ: در فقه شيعه رواياتي وجود دارد مبني بر اين كه هرگاه شهادت به توحيد و رسالت حضرت محمدصلي الله عليه وآله وسلم داديد، شهادت به ولايت حضرت عليعليه السلام نيز بدهيد و از مجموع روايات استفاده ميشود كه شهادت و اقرار به يگانگي خدا و رسالت رسول خدا و ولايت و امامت امير المؤمنينعليه السلام از يكديگر جدا نميباشند و بين آنها تلازم وجود دارد و غير قابل انفكاك است، ليكن همان گونه كه در توضيح المسائل مراجع آمده است، شهادت به ولايت حضرت اميرعليه السلام جزء اذان و اقامه نيست و ما «شيعيان» آن را به قصد جزئيت نميگوييم بلكه در هر يك از اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت، يك بار به قصد تيمّن و تبرك، شهادت به ولايت نيز ميدهيم و ميگوييم «اَشْهَدُ اَنَّ عَليَّاً اَميرُ الْمُؤمنيِنَ وَوَليُّ اللَّه» و معناي آن اين است كه عليعليه السلام از طرف خدا بر مردم امامت و ولايت دارد، همان گونه كه محمدعليه السلام از طرف خدا بر مردم رسالت دارد [1] .
ولي اهل تسنن با اصل امامت و ولايت آن حضرت مخالفت كرده و همچنان بر مخالفت خود اصرار ميورزند و هرگز حاضر نيستند «اشهد ان علياً ولي اللَّه» را به زبان بياورند بلكه عدّهاي از آنان از گفتن اين جمله و هر كلام ديگري كه دالّ بر فضيلت حضرت اميرعليه السلام باشد ابا دارند و سعي ميكنند به هيچوجه ناممقدس حضرتاميرعليه السلام را نياورند حتي در مواردي كه «عليّ» به عنوان صفت خداي سبحان مطرح است و در قرآن مجيد هم آمده است: «وهو العلي العظيم»، [2] كه شيعه در پايان تلاوت قرآن ميگويد: «صدق اللَّه العليّ العظيم» [راست گفت خداي والاي بزرگ] آنها از گفتن لفظ «علي» امتناع كرده و ميگويند: «صدق اللَّه العظيم» [راست گفت خداي بزرگ].
>يك مناظره
[1] راجع به شهادت به ولايت امير المؤمنينعليه السلام به جامع المسائل استفتاءات حضرت آية اللَّه العظمي فاضل لنكراني مدظله، جلد 2، مسائل اذان و اقامه مراجعه شود.
[2] بقره / 255؛ ترجمه: «و اوست والاي بزرگ».
يك مناظره
در مسجد النبي يك نفر از اهل تسنن مصر به اينجانب گفت: آيا شما «شيعيان» ميگوييد «عليّ وليّ اللَّه» علي وليّ خداست؟ گفتم: بلي، مگر چه اشكالي دارد؟ گفت: مگر خدا ولي ميخواهد؟ گفتم: مگر شما نميگوييد: «محمد رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم»؟ محمد رسول خدا است در فكر فرو رفت و گفت: بلي ميگوييم، گفتم: مگر خدا رسول ميخواهد؟ گفت: معناي آن اين است كه «محمدصلي الله عليه وآله وسلم از طرف خدا رسالت [بر مردم]دارد» گفتم: معناي «علي ولي اللَّه» نيز اين است كه «عليعليه السلام از طرف خدا ولايت و امامت [بر مردم] دارد» بعد به او گفتم: نظير اين عبارت در كتابهاي شما نيز آمده است، مثلاً در «صحيح بخاري» است كه عمر بن الخطاب به علي بن أبي طالبعليه السلام و عباس عموي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم گفت: من ولي ابوبكر هستم، «فكنت انا وليّ أبي بكر» [1] و معلوم است كه ابوبكر مرده بود و ولي نميخواست، پس معناي گفته عمر اين است كه من از طرف ابوبكر ولايت بر مردم دارم، سپس به او گفتم: البته بايد از عمر و ابوبكر سؤال شود كه مگر اختيار مردم با آنها بود كه براي آنان ولي تعيين كنند؟ و ابوبكر چگونه ميتوانست براي مردم تصميمگيري كند؟
در هر حال شيعيان معتقد هستند كه عليعليه السلام از طرف خدا و توسط رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم براي امامت و ولايت و رهبري مردم تعيين شده است ولذا ميگويند «اشهد ان علياً امير المؤمنين و ولي اللَّه» و در مقابل، شما اهل تسنن طبق گفته خود عمر، بايد بگوييد «اشهد ان عمر ولي ابوبكر» و نبايد بگوييد عمر خليفه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم است و الا عمر را تكذيب كردهايد، لبخندي زد و چون اين مطلب را از «صحيح بخاري» نقل كردم و نميتوانست انكار كند. اندكي سكوت كرد و گفت: شما به چه دليل ميگوييد علي بن ابي طالبعليه السلام از طرف خدا بر مردم ولايت دارد؟ گفتم: ادله اين امر - عقلاً و نقلاً - فراوان است و از باب نمونه يكي از ادله آن اين آيه شريفه است:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمْ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ [2] .
تنها ولي و سرپرست شما، خدا و رسول خدا و كساني هستند كه ايمان آوردهاند و نماز را به پاي ميدارند و در حال ركوع زكات ميپردازند.
در تفاسير شيعه و عده زيادي از اهل تسنن آمده است كه مراد از والذين آمنوا در اين آيه مباركه علي بن ابيطالبعليه السلام است و تصريح نمودهاند كه عليعليه السلام در حال ركوع انگشتر خود را به فقير بخشيد و اين آيه شريفه در شأن او نازل شد [3] .
و شما ميتوانيد به «الغدير» مرحوم علامه اميني، يا به كتاب «المراجعات» مراجعه كنيد و يا به تفاسير خودتان در ذيل آيه مراجعه و تحقيق كنيد، سپس اضافه كردم: علاوه بر اين آيه، ادله زيادي بر ولايت و امامت عليعليه السلام موجود است و يكي از آنها داستان غدير خم است.
صحبت كه به اينجا رسيد رفقاي او كه سخت نگران و ناراحت بودند، دست او را گرفتند و گفتند بحث كافي است. گرچه او مايل بود كه بحث را ادامه دهد اما رفقاي او اجازه ندادند و خداحافظي كردند. والحمدللَّه رب العالمين.
[1] صحيح بخاري، كتاب فرض الخمس، باب فرض الخمس، ص513، ذيل ح 3094 (در عين حال جهت روشن شدن معناي اين جمله ميتوان به شروح بخاري مراجعه كرد).
[2] سوره مائده / 5.
[3] به تفسير در المنثور و احكام القرآن جصاص و تفسير بيضاوي و تفسير طبري و غير اينها در ضمن تفسير اين آيه مباركه مراجعه شود.