بخش 40
دعا و زیارات
دعا و زيارات <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
پرسش 38: چرا ما «شيعيان» مفاتيح الجنان و دعاهاي آن را قبول داريم و ميخوانيم ولي اهل تسنن چنين نيستند و اگر دست ما ببينند آن را از ما ميگيرند و گويا همراه داشتن و خواندن مفاتيح جرم است؟
پاسخ: برخي از اهل سنت و خصوصاً گروه تندرو به دعا و زيارات چندان اهميت نميدهند و اصولاً دعاهاي وارده از معصومينعليهم السلام را ندارند و طعم و لذت دعا و مناجات و زيارات را نچشيدهاند و حال اينكه اگر به دعاي كميل كه تماماً در رابطه با توحيد و عذر خواهي از گناهان در پيشگاه خداوند است توجه كنند، يا مناجات خمس عشرة يا دعاي ابوحمزه و مانند اينها را بخوانند ديدشان عوض ميشود.
در هر صورت، حساسيت آنها، خصوصاً گروه تندرو، نسبت به زيارت عاشورا است كه در مفاتيح آمده و آن هم نسبت به لعنهاي ذكر شده در زيارت است. و همچنين از جهت لعن به ابوسفيان و معاويه كه در اين زيارت است و در نتيجه آن گونه برخورد ميكنند.
>مناظره
مناظره
در مسجد النبي، مفاتيح دستم بود، يك نفر از آنها كه - مأمور بود و از جزئيات مطلع بود - آن را گرفت و زيارت عاشورا را آورده گفت: اوّل و دوم و سوم كه لعن ميكنيد چه كساني هستند؟ گفتم: مگر لازم است بدانيم چه كساني هستند؟ گفت: چنانچه انسان كسي را نشناسد چگونه او را لعن ميكند؟ گفتم: اين مردم كه پنج وقت نماز ميخوانند و مرتب ميگويند غير المغضوب عليهم و لا الضالين ترجمه: «نه آنهايي كه مغضوبند ونه آنهايي كه گمراهند.» آيا مغضوب عليهم و ضالّين را ميشناسند؟ فكري كرد و گفت: خير، اكثر آنها نميشناسند.
گفتم: كساني را كه نميشناسند چگونه ميخواهند خدا آنان را از آنها قرار ندهد؟ گفت: در نماز دستور است كه بخوانند هر چند معنا و مقصود از آن را ندانند. گفتم: اين هم زيارت است و دستور است كه آن را بخوانند هر چند مقصود از آنان را ندانند.
گفت: در اين زيارت لعن بر معاويه نيز هست و او را كه ميشناسيد، چرا او را لعن ميكنيد؟ مگر نميدانيد سبّ و لعن اصحاب رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم گناه و حرام است؟
گفتم: اوّلاً جنگ بااصحاب وخليفهرسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم گناهش بزرگتر از سبّ و لعن است و همه ميدانند كه معاويه با علي بن ابيطالبعليه السلام كه از صحابه و خليفه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم بود جنگ كرد و اگر توانسته بود آن حضرت را كشته بود همان گونه كه پسرش يزيد حسين بن عليعليهما السلام را شهيد كرد، ثانياً شيعه سبّ و لعن بر صحابه و بر شخص معاويه را از معاويه ياد گرفتهاند.
گفت: معاويه كجا و چه كسي را سبّ و لعن كرده كه از او ياد گرفتهايد؟
گفتم: صحيح مسلم را قبول داري؟ گفت: بلي، گفتم: در صحيح مسلم است كه معاويه از شخصي به نام سعد خواست كه امير المؤمنين عليعليه السلام را سبّ كند و سعد گفت: من هرگز عليعليه السلام را سبّ نميكنم و اگر يكي از سه چيزي كه رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم براي علي بن ابي طالبعليه السلام گفت براي من گفته بود ارزش و بهاي آن نزد من محبوبتر از شتر قرمز رنگ بود (شتر قرمز نزد اعراب اشرف اموال محسوب است) و آن سه چيز اين بود:
1 - رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم عازم سفر براي جنگ بود، عليعليه السلام را به عنوان خليفه خود تعيين كرد كه بماند، عليعليه السلام گفت: يا رسولاللَّه صلي الله عليه وآله وسلم مرابا زنها و بچهها ميگذاري؟ رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: آيا خوشنود نميشوي كه نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسيعليه السلام باشي جز اينكه بعد از من پيامبري نيست؟
2 - شنيدم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم در جنگ خيبر فرمود: فردا پرچم جهاد را به دست مردي ميدهم كه او خدا و رسول خدا را دوست ميدارد و خدا و رسول خدا نيز او را دوست دارند، روز بعد همه حاضرين گردن كشيديم كه شايد يكي از ما باشيم ولي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم فرمود: عليعليه السلام را نزد من بياوريد، عليعليه السلام را آوردند در حالي كه چشمش درد ميكرد، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم آب دهان مباركش را در چشمان او ريخت و پرچم را به او داد پس خداوند براي آن حضرت فتح و پيروزي نصيب كرد.
3 - وقتي آيه مباركه قل تعالوا ندع أبناءَنا و ابناءَكم.... [1] نازل شد، رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را طلبيد و گفت خدايا اينها اهل من هستند. [2] .
نيز در همين كتاب است كه مردي از آل مروان [به عنوان استاندار] منصوب شد، او از سهل بن سعد خواست كه عليعليه السلام را سبّ كند، سهل از سبّ آن حضرت خودداري كرد، آن مرد به سهل گفت: اكنون كه از سبّ عليعليه السلام خودداري ميكني پس بگو: «لَعَنَ اللَّهاباتراب» (العياذ باللَّه). [3] .
بعد از نقل اين روايات به آن مأمور گفتم: روايات به اين مضمون و مشابه يكديگر در صحيح مسلم و در همين باب موجود است كه مقام و منزلت عليعليه السلام را نسبت به رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم و جهاد عليعليه السلام را ثابت و بيان ميكند. و در اين دو روايت تصريح شده كه معاويه و آل مروان اصرار داشتند بر سبّ و لعن اميرالمؤمنينعليه السلام، خليفه و صحابي رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم، پس اگر شيعه معاويه و آل مروان و امثال آنها را لعن و سبّ كند منشأ آن معاويه و آل مروان هستند كه فتح باب نمودند.
بحث كه به اينجا كشيد، مفاتيح را بست و گفت: ابوبكر افضل است يا عليعليه السلام؟
گفتم: اين مطلب را خداوند در قرآن بيان كرده است:
فَضَّل اللَّه المُجاهِدِينَ عَلَي القاعِدينَ اَجْراً عَظِيماً [4] .
خداوند مجاهدان را بر خانه نشينان به پاداشي بزرگ برتري بخشيده است.
و در آيهاي ديگر فرموده است:
يَرْفَعِ اللَّه الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُم وَ الْذَين اُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ [5] .
خداوند رتبه و منزلت كساني از شما كه ايمان آورده و كساني را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند.
و جهاد و مجاهد بودن عليعليه السلام و مقام علمي بي نظير عليعليه السلام بر همه آشكار و از بديهيات عالم اسلام است.
لذا بايد قبول كنيد كه اين دو آيه شريفه افضل بودن عليعليه السلامرا بر ديگران ثابت ميكند.
بعلاوه در رواياتي كه از صحيح مسلم نقل و اشاره كردم رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم، عليعليه السلام را بمنزله خودش دانسته و خداوند نيز در آيه مباهله همان گونه كه در صحيح مسلم نقل شده عليعليه السلامرا نفس رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم قرار داده است و همان طور كه رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم افضل از ديگران است عليعليه السلام هم كه نفس و جان رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم ميباشد افضل است و در اشعار فارسي نيز آمده است.
علي زبعد محمدصلي الله عليه وآله وسلم زِ هر كه هست به است
اگر تو مؤمن پاكي بكن بر اين اقرار
گفت: بلال و فلان نقل كردند كه...، فوراً حرف او را قطع كردم و گفتم من ميگويم خدا و رسول اللَّهصلي الله عليه وآله وسلم چنين فرمودهاند، تو ميگويي بلال و فلان!!
ما «شيعيان» هرگز قرآن و فرموده رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم را رها نميكنيم و حرف فلان و فلان را بپذيريم - سپس گفتم: حجت بر تو تمام است و در پيشگاه خداوند هيچ عذري نداري والسَّلامُ عَلي مَن اتَّبَع الهُدي و از جا حركت كردم و از يكديگر جدا شديم.
[1] آل عمران / 61. - آيه مباهله - ترجمه: «بگو بياييد پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خويشان نزديك و شما خويشان نزديك خود را فراخوانيم سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.».
[2] اَمَرَ معاويةُ بن اَبي سُفْيانَ سَعْداً فقال: ما مَنَعَكَ ان تَسُبَّ اَباالتُراب؟ فقال: امَّا ما ذكرتُ ثلاثاً قالَهُنَّ له رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم، فَلَن اَسُبَّهُ.لاَن تكون لي واحِدَةٌ منهنّ اَحبَّ اِليَّ مِنْ حُمُر النَّعَمْ. [حُمُر النَّعَم: الجمال الحمر و هي عندهم اشرف الاموال: (اقرب الموارد)ماده نَعَم] سمعت رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم يقول له، خلَّفه في بعض مغازيه، فقال له عليّ: يا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم خلفتني مع النساء والصّبيان؟ فقال له رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم: «اَما تَرْضَي أن تكون منّي بمنزلةِ هارون من موسي الا اَنّه لا نبوّة بعدي» و سَمِعتُه يقول يوم خَيبَر: «لأعْطيّنَ الرّايةَ رَجُلاً يُحبُّ اللَّه و رَسولَهُ و يحبّهُ اللَّه و رسوله» قالَ: فتطاوَلنا لها. فقال: «اُدْعُوالي عَليّاً» فَأتِيَ به أرْمَدَ. فَبصَقَ في عينه و دَفَعَ الرّاية اليه، فَفَتَحَ اللَّه عليه. و لمَّا نَزَلَت هذِهِ الآيةُ: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ (سوره آل عمران / 61) دَعا رسول اللَّه صلي الله عليه وآله وسلم عَلِيّاً و فاطِمَةَ و حَسَناً و حُسيناً فقال: اَللّهُمَّ هؤلاءِاَهْلِي» (صحيح مسلم، ص 1041، باب: من فضائل علي بن ابيطالب رضي اللَّه عنه، ح 2404.).
[3] صحيح مسلم، باب: من فضائل علي بن ابي طالب رضي اللَّهعنه، ص 1044، ح 2409.
[4] سوره نساء / 95.
[5] سوره مجادله / 11.