بخش 6
7 ـ بنای مساجد بر قبور و نماز در آنها روش مسلمانان در بنای بر قبور صالحان 8 ـ گریه بر مرده تحلیلی بر حدیثِ عذاب شدن مرده برگریه بستگان 9 ـ توسّل به پیامبر اول : توسل به خود پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) دوم : توسّل به حق پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) سوم : توسل به دعای پیامبر ( صلّی الله علیه وآله )
123 |
* ( 7 ) *
بناي مساجد بر قبور و نماز در آنها
بناي مساجد بر قبرها يا كنار آن ها و نماز خواندن در آن ها ، موضوعي فقهي و فرعي است و ربطي به عقايد ندارد . در اينگونه مسايل نيز ، مرجع مردم پيشوايان ديني و فقهايند كه حكم آن را از كتاب و سنت استنباط مي كنند و ما نمي توانيم هيچ يك از دو طرف را كه قائل به جواز يا عدم جواز باشند ، به كفر و فسق نسبت دهيم . چه بسياري از مسايل فقهي كه نظر فقها و مجتهدان در آن ها مختلف است و ما نيز مسأله را به كتاب و سنت عرضه مي كنيم ، تا حكم آن را از معتبرترين منابع فقهي دريابيم .
قرآن كريم بازگو مي كند كه چگونه مردم قبور اصحاب كهف را پيدا كردند و پس از يافتن آن در اينكه چگونه آنان را گرامي و يادشان را زنده بدارند و به سبب آنان تبرّك جويند اختلاف كردند . يكي مي گفت : بر روي قبرشان بنايي مي سازيم تا يادشان ميان مردم جاودان بماند . ديگري مي گفت : مسجدي بر قبرشان بسازيم كه در آن نماز خوانده شود . ( 1 ) خداوند هر دو پيشنهاد را نقل مي كند . بدون آن كه يكي از آن ها را نكوهش و رد كند .
مفسرّان مي گويند : پيشنهاد نخست از آن غير مسلمانان بود و اين سخن كه درباره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ . . . ( كهف : 21 ) .
124 |
اصحاب كهف گفتند : پروردگارشان به آنان داناتر است { رَبَّهُم اَعْلَمَ بِهِم } مؤيّد آن است و اين نشانه اهتمام فراوان به حال و جايگاه ايشان است . از اين رو كار آنان را به پروردگارشان ارجاع دادند . امّا پيشنهاد دوم ، خودش گواه آن است كه پيشنهاد دهندگان مؤمن بودند كه گفتند قبور آنان را مسجد قرار دهيم و اين پيشنهاد ، براي تبرك جستن به جايي است كه اجساد آن يكتاپرستان در آن به خاك سپرده شده بود .
قرآن كريم اين پيشنهاد را نقل مي كند ، بي آنكه آن را نقد يا ردّ كند و اين مي رساند كه چنين كاري نزد خداوند مقبول بوده است .
طبري در تفسير اين آيه مي گويد : فرستاده اصحاب كهف چون وارد شهر شد ، در ميان بازار راه مي رفت . افراد بسياري را شنيد كه به نام عيسي بن مريم ( عليهما السلام ) سوگند مي خوردند . حيرت زده به ديواري تكيه داد و پيش خود گفت : به خدا قسم نمي دانم چه شده است ، ديشب كسي در روي زمين نبود كه از عيسي ( عليه السلام ) ياد كند مگر آن كه كشته مي شد ، ولي امروز مي شنوم كه همه بي هراس از عيسي ( عليه السلام ) ياد مي كنند . آنگاه پيش خود گفت : شايد اينجا همان شهري نباشد كه من مي شناسم ! ( 1 )
روش مسلمانان در بناي بر قبور صالحان
سيره و روش مسلمانان از جواز بناي مسجد بر قبور صالحان حكايت مي كند ، افراد نيكي كه به آنان تبرّك مي شود و در دل مسلمين جايگاه والا دارند . چند مسأله بر اين نكته دلالت مي كند :
الف . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اتاقي كه در آن مي زيست و كنار مسجد نبوي بود به خاك سپرده شد و چون مسلمانان زياد شدند و مسجد براي آنان تنگ شد ، مسجد را توسعه داده سمت مشرق مسجد را كه اتاق هاي همسران پيامبر و خانه خود آن حضرت در آنجا بود ، وارد مسجد كردند ، به نحوي كه نمازگزاران از چهار طرف در اطراف قبر مي ايستادند و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تفسير طبري : ج15 ، ص145
125 |
بر آن احاطه داشتند .
طبري در حوادث سال 88 هـ . مي نويسد : در ماه ربيع الاوّل اين سال ، نامه وليد به عمر بن عبد العزيز رسيد كه در آن به تخريب مسجد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و افزودن حجره رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به آن و توسعه آن از طرف قبله و اطراف ديگر فرمان داده بود تا با خريدن املاك پيرامون مسجد ، اين اقدام صورت گيرد . عمر اين دستور را به فقهاي دهگانه و مردم مدينه خبر داد . آنان ترجيح دادند كه آن حجره ها به همان صورت باقي بماند تا مسلمانان را مايه عبرت باشد و انگيزه اي گردد تا در پارسايي به پيامبرشان اقتدا كنند . عمربن عبدالعزيز در اين مورد به وليد نامه نوشت . وليد در پاسخ نوشت كه فرمان اول را اجرا كند و آنجا را خراب نمايد . بني هاشم ضجّه و گريه سر دادند ، ولي عمربن عبدالعزيز دستور وليد را اجرا كرد و حجره شريف پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را داخل مسجد قرار داد ، پس قبر و حجره هاي ديگر متعلّق به همسران پيامبر جزو مسجد شد و همان گونه كه وليد دستور داده بود ، سقفي بلند بر آن ساختند . ( 1 )
وقتي اين كار ، در مقابل چشم فقهاي دهگانه مدينه و مسلمانان انجام گرفت و در مقدمه تابعين ، حضرت سجاد و حضرت محمد باقر ( عليهما السلام ) حضور داشتند و كسي در زهد و علم و معرفت اين دو ترديدي ندارد ، اين ها روشن ترين دليل بر جواز برپايي مسجد كنار قبور پيامبران و صالحان و نمازخواندن در آن است . هيچ يك از تابعين حتي مالك كه امام جماعت مدينه و يكي از ائمّه مذاهب چهارگانه بودبر اين عمل اعتراض نكرد .
ب . سمهودي درباره فاطمه بنت اسد ، مادر اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي گويد :
چون درگذشت ، رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بيرون آمد و دستور داد قبري براي او در جايي از مسجد كه امروز به آن قبر فاطمه مي گويند حفر شود . ( 2 ) اين عبارت مي رساند كه آنان پس از دفن وي مسجد را بنا كردند .
در جاي ديگر مي گويد : مصعب بن عمير و عبدالله بن جحش زير مسجدي دفن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : تاريخ طبري : ج5 ، ص222 ، البداية والنهايه : ج8 ، ص65
2 . وفاء الوفا : ج3 ، ص897
126 |
شدند كه روي قبر حمزه بنا شده بود . ( 1 )
ج . عايشه همه عمر خود را در خانه اش گذراند و همان جا نماز خواند و ميان او و قبر هيچ ديواري نبود ، تا آنكه عمر به خاك سپرده شد ، آنگاه ديواري ساخته شد كه ميان او و آن سه قبر فاصله انداخت . ( 2 )
د . بيهقي نقل مي كند كه حضرت فاطمه ( عليها السلام ) به زيارت قبر عمويش حمزه مي رفت و مي گريست و نزد آن قبر نماز مي خواند . ( 3 ) به روايت حاكم از امام سجاد ( عليه السلام ) از پدرش حسين بن علي ( عليه السلام ) ، فاطمه دختر پيامبر هر روز جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مي رفت و آنجا گريه مي كرد و نماز مي خواند ، حاكم پس از نقل اين روايت ، مي گويد راويان اين حديث همه موثّق اند و بيهقي هم آنان را در « سنن » خويش نقل كرده است . ( 4 )
اين روايت دلالت مي كند بر اين كه بناي مسجد بر قبر حمزه و نماز خواندن در آن در زمان حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است .
هـ . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در شب معراج ـ كه از مسجد الاقصي آغاز شد ـ در مدينه ، طورسينا و بيت لحم فرود آمد و در آن ها نماز خواند . جبرئيل گفت : در طيبه ( مدينه ) نماز خواندي كه هجرت تو به آنجا خواهد بود ، در طورسينا هم نماز خواندي كه محلّ مكالمه خداوند با موسي بود و در بيت لحم نيز كه زادگاه حضرت مسيح است نمازگزاردي . ( 5 )
آيا ميان مدفن و زادگاه فرقي است ؟ با آنكه نماز در هر دو جا براي يك هدف است ، يعني تبرك به يك انسان نمونه كه جسم پاك او در آغاز عمر يا پايانِ زندگي ، آن خاك را لمس كرده است .
از آن جا كه قرآن كريم ، در كنار سيره پيوسته مسلمانان پس از رحلت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) تا امروز ، دليل قاطع است ، پس بايد به آن تمسّك جست و هر چه برخلاف آن باشد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفا : ج3 ، ص922
2 . همان : ج2 ، ص541
3 . سنن كبري : ج4 ، ص78
4 . مستدرك حاكم : ج1 ، ص377
5 . خصائص كبري : ج1 ، ص154
127 |
متشابه است و بايد به محكم برگردانده شود و به كمك آن آيات محكمه تفسير گردد .
البته از ظاهر برخي روايات به نظر مي رسد كه جايز نيست قبور پيامبران مسجد قرار داده شود . از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت شده است كه فرمود : خدا يهوديان را بكشد ، كه قبور پيامبرانشان رامسجد قرار دادند . در روايت ديگر است : خدا يهوديان و مسيحيان را لعنت كند ، كه قبور پيامبرانشان را مسجد قرار دادند . و در روايت سوم چنين است : آگاه باشيد ، آنان كه پيش از شما بودند ، قبور پيامبران و نيكان خود را مسجد قرار مي دادند . آگاه باشيد ، شما قبرها را مسجد قرار ندهيد . ( 1 )
درنگي كوتاه درباره اين احاديث : تاريخ يهود با مضمون اين روايات هماهنگ نيست . روش آنان كشتن پيامبران و تبعيد و آزار آنان و انواع بدرفتاري هايي بوده كه نسبت به پيامبرانشان انجام دادند . به عنوان گواه ، كلام خداوند چنين است :
( لَقَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِياءُ سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَقَتْلَهُمُ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ ) ( 2 )
« خداوند سخن آنان را كه گفتند : خداوند فقير است و ما توانگرانيم ، شنيد . ما حرف آنان را و كشتن ايشان پيامبران را به ناحق ، خواهيم نوشت و خواهيم گفت : عذاب دوزخ را بچشيد . »
( قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَبِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ ) ( 3 )
« بگو پيش از من نيز پيامبراني با دلايل روشن و آنچه شما گفتيد آمدند . پس چرا آنان را كشتيد اگر راست مي گوييد ؟ »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ر . ك : صحيح بخاري : ج2 ، ص111 كتاب الجنائز ، سنن نسائي : ج2 ، ص871 كتاب الجنائز ، صحيح مسلم : ج2 ، ص68 باب نهي از بناي مساجد بر قبور .
2 . آل عمران : 181
3 . همان : 183
128 |
( فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآياتِ اللهِ وَقَتْلِهِمُ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ . . . ) ( 1 )
« پس به خاطر پيمان شكني آنان و كفرشان به آيات الهي و كشتن ناحق پيامبران است كه ايمان نمي آورند . . . »
آيا مي توان پذيرفت ملّتي كه در مواقع مختلف پيامبرانشان را كشته اند ، تبديل به ملّتي شوند كه به عنوان تكريم و نكوداشت ، برقبر پيامبرانشان مسجد بسازند ؟ برفرض هم كه چنين كاري از برخي از آنان سرزده باشد ، در حديث احتمالات ديگري غير از نماز خواندن و تبرّك به صاحب قبر داده مي شود ، از اين قبيل :
الف . قبرها را قبله قرار داده باشند .
ب . به عنوان تعظيم ، بر قبرها سجده كرده باشند .
ج . به صاحب قبرها سجده كرده باشند .
قدر متيقّن يكي از اين سه صورت است ، نه مسجد سازي بر روي قبرها به عنوان تبرّك .
گواه اين مطلب ، آن است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) طبق بعضي روايات ، آنان را به عنوان بدترين مردم ياد مي كند .
در صحيح مسلم است : امّ حبيبه و امّ سلمه ياد كرده اند كه كنيسه اي را در حبشه ديده اند كه تصاويري از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در آن بود . پيامبر خدا فرمود : هرگاه در ميان آن قوم ، مرد صالحي از دنيا مي رفت ، روي قبر او مسجدي مي ساختند و آن تصاوير را در آن مي كشيدند . آنان در روز قيامت بدترين مردم نزد خداوندند . ( 2 )
توصيف آنان به « بدترين مردم » از حقيقت كار آنان پرده برمي دارد ، چون انسان به شرّ مطلق توصيف نمي شود مگر آنگاه كه مشرك باشد ، هرچند در ظاهر اهل كتاب باشد . خداي سبحان مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 155
2 . صحيح مسلم : ج2 ، ص66 ، باب نهي از بناي مسجد بر قبور .
129 |
( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ ) ( 1 )
« بدترين جنبندگان نزد خداوند ، كران و لالاني اند كه تعقّل نمي كنند . »
و مي فرمايد :
( إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ ) ( 2 )
« بدترين جنبندگان نزد خداوند ، آنان اند كه كفر ورزيدند ، پس آنان ايمان نمي آورند . »
اين نشان مي دهد كه كار آنان ، تنها مسجدسازي بر قبر و نماز در آن يا صرفاً نماز خواندن كنار قبور نبوده است ، بلكه كاري همراه با شرك بوده است ، با انواعي كه شرك دارد ، مثل آنجا كه به قبر سجده شود ، يا بر صاحب قبر سجده شود ، يا قبله اي گردد كه به طرف آن نماز مي خوانند .
قرطبي گويد : بزرگان از ابي مرثد غنوي روايت كرده اند كه گفت : شنيدم پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود : به طرف قبرها نماز نخوانيد و روي آن ننشينيد . مسلم مي گويد : يعني قبرها را قبله قرار ندهيد كه بر آن يا به طرف آن نماز بخوانيد . آنگونه كه يهود و نصاري مي كردند و پرستش مدفونين در قبور به شمار مي رفت . ( 3 )
نماز كنار قبر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) براي تبرك به خاطر كسي است كه آنجا دفن شده است و اين اشكالي ندارد ، خداوند نيز حاجيان را فرمان داده كه « مقام ابراهيم » را محلّ نماز قرار دهند : ( وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِيمَ مُصَلًّي ) ( 4 ) .
نماز كنار قبور پيامبران ، همچون نماز كنار مقام ابراهيم است ، جز اينكه جسد حضرت ابراهيم يك يا چند بار اين مكان را لمس كرده ، ولي مدفن پيامبران اجساد آنان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . انفال : 22
2 . همان : 55
3 . تفسير قرطبي : ج10 ، ص38
4 . بقره : 125
130 |
را در برگرفته است كه هرگز نمي پوسند . علماي اسلام نيز روايات نهي كننده را مثل آنچه گفتيم تفسير كرده اند .
بيضاوي گويد : چون يهود و نصاري به قبر پيامبران از روي بزرگداشت و احترام سجده مي كردند و آن را قبله اي قرار مي دادند كه در نماز به طرف آن رو مي كردند و قبور را بتي قرار داده بودند ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را لعن كرد و مسلمانان را از چنين كاري برحذر داشت . اما كسي كه در نزديكي يك انسان صالح ، مسجدي بسازد و با نزديك شدن به آن قصد تبرك داشته باشد ، نه تعظيم و توجّه و امثال آن ، اين هرگز مشمول آن تهديد ياد شده نخواهد بود . ( 1 )
سندي ، شارح سنن نسائي گويد : آنان قبور پيامبرانشان را مسجد ، يعني قبله نماز قرار داده بودند و به طرف آن نماز مي خواندند . يا مساجدي ساخته بودند كه در آن ها نماز مي خواندند و شايد دليل كراهت اين باشد كه گاهي چنين كاري به پرستش خود قبر مي انجامد .
. . . تا اينكه مي گويد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) امت خويش را برحذر مي دارد كه با قبر او همان كنند كه يهود و نصاري با قبور پيامبرانشان مي كردند ، يعني آن قبرها را مسجد قرار مي دادند ، يا به عنوان تعظيم به سوي آن ها سجده مي كردند ، يا آن ها را قبله قرار مي دادند و در نماز به طرف آن ها رو مي كردند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح الباري في شرح صحيح البخاري : ج1 ، ص525 ، طبع دار المعرفه . نزديك به اين معني در « ارشاد الساري » ج2 ، ص437 باب بناي مساجد بر قبور ، آمده است .
2 . سنن نسائي : ج2 ، ص41
131 |
* ( 8 ) *
گريه بر مرده
غم واندوه هنگام از دست دادن عزيزان ، امري فطري براي انسان است . هرگاه به مصيبت يكي از عزيزان يا جگرگوشه ها و خويشاوندانش دچار شود ، احساس اندوه شديد مي كند و در پي آن اشك برچهره اش جاري مي شود ، بي آنكه بتواند جلوي غصّه يا گريه خود را بگيرد . هيچ كس منكر جدّي اين حقيقت نيست . اسلام نيز دين فطرت و همسوي با آن است نه مخالف فطرت .
خداوند مي فرمايد :
( فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها ) ( 1 )
« توجّهت را به سوي دين حنيفت بگردان ، اين فطرت خدايي است كه مردم را بر آن سرشته است . »
براي يك آيين جهاني ممكن نيست كه اندوه و گريه بر فقدان عزيزان را حرام كند ، آن هم گريه و اندوهي كه همراه چيزي نيست كه خدا را خشمگين سازد . خوشبختانه مي بينيم كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اصحاب بزرگوار و تابعين نيز در مسير فطرت حركت كرده اند . پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) براي فرزندش ابراهيم مي گريد و مي فرمايد : « چشم اشكبار مي شود و دل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روم : 30
132 |
اندوهگين مي گردد ، ولي چيزي برخلاف رضاي پروردگارمان نمي گوييم و ما اي ابراهيم ، به خاطر تو اندوهگينيم . » ( 1 )
سيره نگاران و مورخان مي گويند : چون ابراهيم پسر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جان مي داد ، آن حضرت آمد و او را در دامان مادرش ديد ، او را گرفت و در دامان خويش نهاد و فرمود : « اي ابراهيم ! ما در مقابل خواست خدا نمي توانيم برايت كاري كنيم » سپس چشمانش اشك آلود شد و فرمود : « اي ابراهيم ! ما براي تو اندوهناكيم ، چشم مي گريد و دل غمگين مي شود ، ولي چيزي نمي گوييم كه خدا را به خشم آورد . اگر نبود كه اين امري حق و وعده اي راست و راهي است كه براي همه خواهد آمد ، بر تو بسيار اندوهگين مي شديم ، بيش از اين . »
وچون عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت : مگرماراازگريه نهي نكرده بودي ؟ فرمود : نه ، از دوصداي احمقانهودو چيزديگرنهي كرده بودم : يكي صداي هنگام مصيبت و خراشيدن صورت و چاك زدن گريبان و ناله شيطان ، يكي هم صداي نغمه ، نغمه لهو و بيهوده ، و اين گريه ترحّم است و هركس رحم نكند ، مورد ترحّم قرار نمي گيرد . ( 2 )
اين اولين و آخرين گريه حضرت در مصيبت عزيزانش نبود ، بلكه در سوگ پسرش طاهر هم گريست و فرمود : چشم ، اشك مي ريزد و اشك غالب مي گردد و دل محزون مي شود ، ولي خداي متعال را نافرماني نمي كنيم . ( 3 )
مرحوم علامه اميني در كتاب گرانسنگ خويش « الغدير » موارد فراواني را گردآوري كرده است كه پيامبر ، اصحاب و تابعين بر مرده ها و عزيزانشان هنگام فقدان آنان گريسته اند . وي مي نويسد :
چون حضرت حمزه شهيد شد و خواهرش صفيه دختر عبدالمطلب در پي او آمد ، انصار نگذاشتند وي بر سر جسد برادرش بيايد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آزادش بگذاريد . صفيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ابي داود : ج1 ، ص58 ، سنن ابن ماجه : ج1 ، ص482
2 . سيره حلبيه : ج3 ، ص348
3 . مجمع الزوايد ، هيثمي : ج3 ، ص8
133 |
كنار جسد نشست و همراه با گريه و ناله صفيه ، پيامبر هم مي گريست و مي ناليد . فاطمه ( عليها السلام ) هم مي گريست و با گريه او پيامبر هم گريه مي كرد و مي فرمود : هرگز داغي چون داغ تو نخواهم ديد . ( 1 )
چون رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از احد برگشت ، زنان انصار بركشته هاي خود گريستند خبر به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد ، فرمود : ولي حمزه گريه كننده ندارد . انصار برگشتند و به زنانشان گفتند ، بر هركس كه خواستيد گريه كنيد ، اول بر حمزه بگرييد . اين رسم تا كنون ميان آنان برقرار است و در گريه بر هر مرده اي ابتدا بر حمزه گريه مي كنند . ( 2 )
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وقتي خبر شهادت جعفر ، زيد بن حارثه و عبدالله بن رواحه را شنيد ، چشمانش پر از اشك شد . ( 3 ) حضرت وقتي قبر مادرش را زيارت كرد ، بر او گريست و اطرافيان را هم به گريه واداشت . ( 4 ) هنگامي كه عثمان بن مظعون را كه در گذشته بود بوسيد ، اشك هايش برگونه اش جاري بود . ( 5 )
آن حضرت بر پسر يكي از دخترانش مي گريست . عبدالله بن صامت گفت : اي رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اين گريه چيست ؟ فرمود : عاطفه اي است كه خداوند در فرزندان آدم قرار داده است . خداوند به كساني از بندگانش رحم مي كند كه عاطفه داشته باشند . ( 6 )
حضرت فاطمه زهرا بر رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي گريست و مي گفت : پدر ! اي كه پروردگارش او را به خود نزديك ساخت . پدر ! اي كه دعوت خدا را لبيك گفتي ، اي پدر ، به جبرئيل تسليت مي گوييم ، اي پدر كه بهشت برين جايگاه توست . ( 7 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الامتاع ، مقريزي : ص154
2 . مجمع الزوايد : ج6 ، ص120
3 . صحيح بخاري ، ( كتاب المناقب . . . ) سنن بيهقي : ج4 ، ص70
4 . سنن بيهقي : ج4 ، ص70 ، تاريخ خطيب بغدادي : ج7 ، ص289
5 . سنن ابي داود : ج2 ، ص63 ، سنن ابن ماجه : ج1 ، ص445
6 . همان ، ص58 ، همان ، ص481
7 . صحيح بخاري ( باب بيماري و وفات پيامبر ) ، مسند ابي داود : ج2 ، ص197 ، سنن نسائي : ج4 ، ص13 ، مستدرك حاكم : ج3 ، ص163 ، تاريخ خطيب بغدادي : ج6 ، ص262
134 |
و چون بر تربت پاك پدرش ايستاد و مشتي از خاك قبر برداشت و بر چشم خويش نهاد و گريست ، اين اشعار را خواند :
كسي كه تربت احمد را ببويد ، باكي نيست كه تا ابد مشك و عنبر نبويد .
بر من مصيبت هايي وارد شد كه اگر بر روزها فرود مي آمد ، شب مي شدند .
ابوبكر بر رحلت پيامبر گريست و مرثيه خواند ، با اين مضمون كه اي ديده ، گريه كن و خسته نشو ، گريه بر سرور رواست . حسّان بن ثابت هم بر پيامبر مي گريست و مرثيه مي خواند . ( 1 )
تحليلي بر حديثِ عذاب شدن مرده برگريه بستگان
گاهي به حديث معروفي تمسّك مي شود كه مي گويد : مرده با گريه بستگانش بر او ، مورد عذاب قرار مي گيرد و با اين دستاويز جلوي گريستن را كه خواسته فطري انسان است مي گيرند . ولي اينان ، مفهوم حديث را درست درنيافته اند كه بايد آن را بررسي كرد .
در صحيح مسلم آمده است : نزد عايشه ، اين سخن فرزند عمر نقل شد كه « مرده با گريه بستگانش عذاب مي شود » . عايشه گفت : خدا او را رحمت كند ، سخني را شنيده ولي آن را به درستي درنيافته است ، جنازه يك يهودي را از كنار پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عبور دادند ، در حالي كه بر او مي گريستند . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : شما بر او گريه مي كنيد ، در حالي كه او عذاب مي شود . ( 2 )
در سنن ابي داود هم از عروه ، از عبدالله بن عمر نقل شده است : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : مرده با گريه بستگانش بر او ، عذاب مي شود . اين را براي عايشه نقل كردند . عايشه با اشاره به سخن فرزند عمر ، گفت : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بر قبر يك يهودي عبور كرد و فرمود : صاحب اين قبر عذاب مي شود ، در حالي كه بستگانش بر او گريه مي كنند . سپس اين آيه را خواند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير : ج6 ، ص165
2 . صحيح مسلم : ج3 ، ص44 ( باب عذاب مرده با گريه بستگان ) .
135 |
( وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري ) ( 1 ) « هيچ بار برداري ، بارديگري را به دوش نمي كشد . »
شافعي گويد : آنچه را عايشه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده است ، به دلالت قرآن و سنت درست به نظر مي رسد . اگر از دليل قرآني آن بپرسند ، بايد گفت : آياتي همچون ( وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري ) و ( وَ أَنْ لَيْسَ لِلاِْنْسانِ إِلاّ ما سَعي ) ( 2 ) و ( فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ ) ( 3 ) و آيه ( لِتُجْزي كُلُّ نَفْس بِما تَسْعي ) ( 4 ) بر آن دلالت مي كند . و اگر از دليل حديثي آن بپرسند ، گفته مي شود : پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله ) به مردي فرمود : آيا اين پسر توست ؟ گفت : آري . فرمود : نه تو به جرم او مؤاخذه مي شوي و نه او به جرم تو مورد مؤاخذه قرار مي گيرد . پيامبر هم همان را اعلام كرد كه خدا فرموده است ، يعني اينكه جرم هركسي عليه خود اوست ، و كار او براي خود اوست ، نه به سود يا زيان ديگري . ( 5 )
مسلم از ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : مرده با گريه بستگانش بر او ، عذاب مي شود ، ابن عباس گفت : چون عمر درگذشت ، اين حديث را بر عايشه نقل كردم . گفت : خدا عمر را رحمت كند . نه به خدا قسم پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نفرمود كه خداوند ، با گريه كسي مؤمني را عذاب مي كند ، بلكه فرمود : خداوند ، عذاب كافر را با گريه بستگانش بر او مي افزايد .
گويد : عايشه افزود : از قرآن اين آيه كافي است كه : ( وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري ) ( 6 ) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ابي داود : ج3 ، ص194 شماره 3129
2 . نجم : 39 . « بار هركسي به دوش خود اوست و براي انسان جز آنچه تلاش مي كند نيست . »
3 . زلزال : 7 ـ 8 . « هر كس به سنگيني ذره اي كار نيك كند ، آن را مي بيند و هر كس همسنگ ذره اي بدي كند ، آن را مي بيند . »
4 . طه : 15 . « تا هر كس به آنچه تلاش مي كند پاداش داده مي شود . »
5 . حاشيه كتاب « الام » شافعي : ج7 ، ص267
6 . صحيح مسلم : ج3 ، ص43 ، ( باب عذاب مرده با گريه بستگان . . . ) .
136 |
آنچه را كه مسلم از هشام بن عروه نقل كرده است درست است ، نه آنچه از ابن عباس نقل كرده است ، چون عذاب كردن كافر به سبب گريه بستگانش بر او ، نيز مخالف قرآن كريم است .
137 |
توسّل به پيامبر ( ص ) و اوليا با همه اقسامش
* ( 9 ) *
توسّل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و اوليا با همه اقسامش
به اتفاق همه مسلمانان ، توسّل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حال حياتش جايز است ، بلكه توسّل به دعاي مؤمن نيز چنين است . خداوند مي فرمايد :
( وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً ) ( 1 )
« اگر آنان وقتي به خويش ستم كردند ، نزد تو مي آمدند و از خدا آمرزش مي خواستند و پيامبر هم براي آنان آمرزش مي طلبيد ، خدا را توبه پذير مهربان مي يافتند . »
مي بيني كه خدا ستمگران را فرامي خواند كه به مجلس پيامبر آيند تا او برايشان آمرزش بطلبد .
در آيه ديگري از منافقين نكوهش مي كند كه وقتي از آنان خواسته مي شود به مجلس پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آيند و از او آمرزش بطلبند ، اعتراض كنان روي برمي گرداندند :
( وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 64
138 |
وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ ) ( 1 ) .
تاريخ اسلام پر از نمونه هاي فراواني از توسّل است كه مواردي ياد مي شود :
اول : توسل به خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و قداست و شخصيت او
يك سند تاريخي خواهيم آورد كه نشان مي دهد اصحاب در حال حيات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، هم به دعاي آن حضرت توسّل جستند ، هم به قداست و شخصيت او . هدف از نقل اين نمونه ، استدلال به موضوع دوم است .
عثمان بن حنيف نقل مي كند : مرد بيماري نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد : دعا كن خدا مرا عافيت دهد . حضرت فرمود : اگر بخواهي دعا مي كنم ، واگر خواستي صبر كني ، بهتر است . گفت : دعا كن . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به او دستور داد وضوي نيكويي بگيرد و دو ركعت نماز بخواند و اين دعا را بخواند :
« پروردگارا ! از تو مي خواهم و به واسطه پيامبرت كه پيامبر رحمت است به تو رو مي كنم . اي محمد ! من به سبب تو به درگاه پروردگارم روي آوردم تا حاجتم بر آورده شود . خدايا شفاعت او را درباره من بپذير . »
عثمان بن حنيف گويد : به خدا سوگند هنوز از هم جدا نشده بوديم و حرف هاي ما طول كشيده بود كه او نزد ما برگشت ، گويا كه اصلاً بيماري نداشته است ! اين روايت ، از صحيح ترين روايات است و ترمذي آن را صحيح دانسته است ( 2 ) ، ابن ماجه نيز آن را حديثي صحيح مي داند . ( 3 )
از اين حديث دو نكته استفاده مي شود :
1 . مي توان به دعاي پيامبر توسل جست ، به گواهي سخن آن بيمار كه گفت : از خدا بخواه تا مرا عافيت دهد . و نيز به دلالت پاسخ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) : اگر بخواهي دعا مي كنم و اگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . منافقون : 5
2 . صحيح ترمذي : ج5 ، ( كتاب الدعوات ، باب 19 شماره 3578 ) .
3 . سنن ابن ماجه ج1 ، ص441 شماره 1385 ، مسند احمد : ج4 ، ص138 و . . . .
139 |
بخواهي صبر كن كه بهتر است .
2 . انسان دعا كننده مي تواند در ضمن دعايش به وجود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) متوسل شود و اين جواز ، از دعايي معلوم مي شود كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به آن دردمند آموخت . دقت در آن ، اين نكته را اثبات مي كند و اينكه هر مسلماني در مقام دعا مي تواند توسّل به خود پيامبر بجويد و به سبب او به خدا توجه كند . جمله هايي كه بر اين گونه از توسّل دلالت مي كند ، يكي « اللهم إنّي أسألك وأتوجّه إليك بنَبِيّك » است و مقصود از آن ، توسل و درخواست از خدا به خود ذات مقدس و شخصيت بزرگوار رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) است نه به دعاي او .
ديگري تعبير « محمّد ، نبي رحمت » است كه در منابع آمده و اين توصيف ، نشان مي دهد كه توسّل به خود آن حضرت است ، به خاطر كرامت و فضيلتي كه دارد .
و نيز جمله « يا محمّد ، من به سبب تو به پروردگارم روي مي آورم : إنّي اتوجّه بِكَ الي ربّي » نيز دلالت مي كند كه آن بيمار ، طبق آموزش پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، خود آن حضرت را وسيله دعاي خود قرار داده و به خاطر مقام و فضيلتي كه دارد ، به خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) توسّل جسته است .
البته به ذهن و خاطر آن بيمار ، جز توسّل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نگذشته بود ، ليكن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به او دعايي آموخت كه در آن توسّل به خود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمده بود واين در نوع خود توسّل دوّم است . پس روشن شد كه براي مسلمان مستحب است به دعاي صالحان از انبيا و اوليا توسّل جويد ، همان گونه كه جايز است در دعايش توسّل به خود آنان و به مقام و منزلتشان متوسّل شود .
از احاديث شريف برمي آيد كه اصحاب پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در مقام نيايش و دعا ، حتي پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيز به خود آن حضرت توسّل مي جستند . طبراني از ابوامامة بن سهل بن حنيف ، از عمويش عثمان بن حنيف چنين نقل مي كند :
مردي به خاطر كاري كه داشت ، نزد عثمان بن عفّان رفت و آمد مي كرد و عثمان به او التفات و اعتنايي نمي كرد . عثمان بن حنيف را ديد و نزد او شكايت كرد . وي به او گفت : برو وضوخانه ، وضوبگير ، سپس به مسجد برو و دو ركعت نماز بخوان و بگو :
140 |
« خداوندا ، از تو مي خواهم و پيامبرمان محمد ( صلّي الله عليه وآله ) را كه پيامبر رحمت است ، وسيله توجه به تو قرارمي دهم . اي محمد ! من به سبب تو به پروردگارم روي مي آورم تا حاجتم را برآوري » .
پس حاجت خويش را ياد مي كني ، برو تا من هم همراه تو بيايم . آن مرد رفت و همان گونه عمل كرد ، سپس در خانه عثمان بن عفان رفت . دربان آمد و دست او را گرفت و نزد عثمان برد و او را روي بساط و فرش وي نشاند . عثمان پرسيد : كارت چيست ؟ او حاجتش را گفت ، عثمان هم برآورده كرد و به او گفت : تا كنون حاجتت را نگفته بودي ، هرگاه كاري داشتي بيان كن .
آن مرد از نزد وي بيرون آمد و در راه به عثمان بن حنيف برخورد كرد و به او گفت : خدا خيرت دهد ، پيش تر به حاجتم توجّهي نمي كرد و به من اعتنا نداشت . تا آنكه تو درباره من با او صحبت كردي . گفت : به خدا قسم چيزي به او نگفته ام ، ولي پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) را ديده ام كه بيماري به حضورش آمد و از نابينايي خود شكوه كرد . رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : مي تواني صبر كني ؟ گفت : يا رسول الله ! راهنما و عصاكشي ندارم ، كار بر من سخت شده است . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : برو وضو بگير ، دو ركعت نماز بخوان . سپس اين دعاها را بخوان . ما هنوز از هم جدا نشده بوديم و صحبت ما طول كشيده بود كه ديديم آن مرد برگشت ، در حالي كه هيچ بيماري نداشت ! ( 1 )
* * *
سيره مسلمانان در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و پس از آن ، چنين بود كه به اولياي الهي و بندگان صالح خدا توسّل مي جستند ، بي آنكه در ذهن كسي خطور كند كه اين ، كار حرام ، شرك يا بدعت است ، بلكه توسّل به دعاي صالحان را راهي براي دست يابي به منزلت و شخصيت آنان مي دانستند و اگر دعاي يك انسان صالح اثري داشت ، به خاطر قداست و طهارت درون بود وگرنه دعايش مستجاب نمي شد . پس چه فرقي است ميان توسل به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المعجم الكبير ، طبراني : ج9 ، ص30 ـ 31 حديث 8311 . المعجم الصغير ، طبراني : ج1 ، ص183 ـ 184
141 |
دعاي فرد صالح و توسّل به خود او كه اولي توحيد باشد و دومي شرك ، يا راهي به سوي شرك ؟ توسّل به قداست صالحان و معصومان و بندگان مخلص خدا ، كار تازه اي ميان اصحاب نبود ، بلكه استمرار سيره اي بود كه پيش از اسلام نيز وجود داشت و روايات تاريخي فراواني گوياي اين حقيقت است ، از جمله :
1 . باران طلبيدن عبدالمطّلب به وجود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
عبدالمطلب ، در دوراني كه حضرت محمد ( صلّي الله عليه وآله ) كوچك بود ، با توسّل به وجود او از خداوند باران طلبيد . به گفته ابن حجر ، ابوطالب در شعر خويش ( وأبيضُ يُستَسْقي الغمامُ بوجهه ) اشاره به آن واقعه دارد كه عبدالمطلب براي قريش استسقاء و طلب باران كرد ، در حالي كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، نوجواني همراه او بود . ( 1 )
2 . باران طلبيدن ابوطالب به وجود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
ابن عساكر از ابن عرفله نقل مي كند : به مكه رفتم ، در حالي كه قريش در خشكسالي به سر مي بردند . قريش به ابوطالب گفتند : سرزمين ها خشك است و خانواده ها دچار قحطي اند . بيا و باران بطلب . ابوطالب بيرون آمد در حالي كه همراهش نوجواني بود ـ پيامبر ـ كه چون خورشيد مي درخشيد و اطراف او نيز نوجواناني بودند . ابوطالب آن نوجوان را گرفت و پشت او را به كعبه چسباند و دست به دامن او شد ، در حالي كه در آسمان ابري نبود . ابرها از هر طرف روي آوردند و آن دشت پر از باران شد و همه جا سبز و خرّم گشت . درباره همين حادثه است كه ابوطالب در مدح پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گفته است :
وَأبيضُ يُستَسقَي الغمامُ بوجهه * * * ثمالُ اليتامي عصمةٌ لِلأرامِل ( 2 )
« سفيد رويي كه به آبروي او ، از ابر ، باران طلب مي شود ، پناه يتيمان و نگهدار بيوه زنان . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح الباري : ج2 ، ص398 ، دلائل النبوة : ج2 ، ص126
2 . سيره حلبيه : ج1 ، ص116
142 |
باران طلبيدن عبدالمطلب و ابوطالب با توسّل به وجود پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي كه وي نوجوان بود ، ميان عرب مشهور بود و شعر ابوطالب را در اين مورد بيشتر مردم حفظ بودند .
از روايات برمي آيد كه باران طلبيدن ابوطالب با توسّل به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، مورد رضايت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بود . پس از مبعوث شدن به رسالت نيز خودش براي مردم استسقاء كرد و باران طلبيد و باران آمد و دشت خرّم شد . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : اگر ابوطالب زنده بود ، چشمانش روشن مي شد . كيست كه شعر او را برايمان بخواند ؟ علي ( عليه السلام ) برخاست و گفت : يا رسول الله ، گويا مقصودتان شعر اوست كه گفته است : « وأبيض يُستسقي الغمامُ بوجهه . . . » . ( 1 )
توسّل به كودكان بي گناه در استسقاء ، امري است كه اسلام عزيز به آن فراخوانده است . امام شافعي مي گويد : كودكان را بيرون آورند و آنان را براي استسقاء تميز كنند ، پيرزنان و زنانِ غير جذّاب را هم بيرون آورند و دوست ندارم كه زنانِ آراسته و زيبا يا چهارپايان را بيرون آورند . ( 2 )
هدف از بيرون آوردن كودكان و زنان سالخورده ، آن است كه به سبب آنان و به حرمت قداست و پاكي آنان رحمت الهي نازل شود . همه اينها نشان مي دهد كه توسّل به نيكان و صالحان و معصومين كليد نزول رحمت است و گويا متوسّل به اينان مي گويد : پروردگارا ! كودك بي گناه است ، سالخوردگان ، اسيران تو در روي زمين اند و اين دو گروه به رحمت و لطف تو شايسته ترند . به خاطر آنان رحمتت را بر ما نازل كن تا در سايه آنان ما را هم فرا بگيرد . گاهي آبيار ، منطقه وسيعي را آبياري مي كند تنها به خاطر آن كه يك درخت سيراب شود و در سايه آن علف هاي بي فايده هم سيراب مي شوند .
براساس همين تحليل است كه خليفه به عباس بن عبدالمطلب عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) متوسل شد و توسّل به او به خاطر شخص خودش و قداست و پيوندش با پيامبرخدا ( صلّي الله عليه وآله )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد الساري : ج2 ، ص338
2 . الاُمّ : ج1 ، ص248
143 |
بود . از اينجا دانسته مي شود كه چنين كاري استمرار سيره پيوسته بوده و ربطي به توسل به دعاي عباس نداشته است .
3 . توسّل به عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
در صحيح بخاري از انس نقل شده است : هرگاه قريش دچار قحطي مي شدند ، عمر ابن خطاب متوسل به عباس بن عبدالمطلب مي شد و مي گفت : « خداوندا ، ما به پيامبرمان متوسل مي شديم ، باران مي باريدي ، اكنون به عموي پيامبرمان توسّل مي جوييم ، پس بر ما باران نازل كن . » انس گويد : پس باران مي باريد . ( 1 )
اين متن كلام بخاري است كه دلالت دارد بر اينكه عمر بن خطاب هنگام دعا و باران طلبيدن ، به عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به شخص و شخصيت و قداست و قرابت او به رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) توسّل مي جست ، نه به دعاي او . متن ياد شده از دعاي خليفه ، نشان مي دهد كه خليفه خودش هنگام استسقاء ، دعا كرد و به عموي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و خويشاوندي او با آن حضرت توسّل جست .
دوم : توسّل به حق پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و پيامبران و صالحان
نوع ديگري از توسّل ، توسّل به حق پيامبران و رسولان است . مقصود ، حقّي است كه خداوند به آنان لطف كرده و آنان را صاحبان حق قرار داده است . معناي اين سخن آن نيست كه بندگان و صالحان ، حقي ذاتي بر خدا دارند كه خدا بايد آن را ادا كند ، بلكه همه حق از آنِ خداست .
مقصود ، حقي است كه خداي متعال از روي تكريم به آنان عطا كرده و آنان را صاحبان حق بر خدا قرار داده است ، آنگونه كه خداوند مي فرمايد :
( وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ ) ( 2 ) « ياري مؤمنان حقي برماست . »
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري : ج2 ، ص27 ( باب نماز استسقاء . . . ) .
2 . روم : 47
144 |
رواياتي هم بر اين نكته دلالت دارد ، از جمله :
الف . به نقل ابوسعيد خدري : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : هركس براي نماز از خانه اش بيرون آيد و چنين دعا كند : « خداوندا ، تو را به حقّي كه سائلان بر تو دارند مي خوانم ، و تو را به حق اين رفتنم مي خوانم ، چرا كه من از روي خوشي و طغيان و ريا بيرون نيامده ام ، بلكه براي اين بيرون آمده ام كه از خشم تو مصون مانم و به رضاي تو برسم . از تو مي خواهم كه مرا از آتش پناه دهي و گناهانم را بيامرزي ، كه جز تو كسي گناهان را نمي آمرزد » . خداوند به او توجّه مي كند و هفتاد هزار فرشته براي او استغفار مي كنند . ( 1 )
ب . عمر بن خطاب نقل مي كند : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : چون آدم خطا كرد ، گفت : پروردگارا به حق محمد تو را مي خوانم كه مرا بيامرزي . خداي متعال فرمود : اي آدم ، چگونه محمد را شناختي در حالي كه هنوز او را نيافريده ام ؟ گفت : چون مرا با دست قدرتت آفريدي و از روح خويش در من دميدي ، سرم را بلند كردم ، ديدم بر ستون هاي عرش نوشته است : « لا اله الاّ الله ، محمد رسول الله » ، دانستم كه تو جز محبوب ترين افراد نزد خودت را به نام خودت نمي افزايي . خداوند فرمود : راست گفتي اي آدم ، او محبوب ترين آفريدگان نزد من است و چون از من به حق او درخواست كردي ، تو را آمرزيدم و اگر محمد نبود ، تو را نمي آفريدم . ( 2 )
ج . طبراني با سند خود از انس بن مالك نقل مي كند : چون فاطمه بنت اسد درگذشت ، براي او قبرش را كندند ، چون به لحد رسيدند ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) خودش آنجا را كند و با دست خود خاك آن را بيرون ريخت و چون كار حفر قبر به پايان رسيد ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) داخل قبر شد و در آن خوابيد و فرمود : اي خدايي كه زنده مي كني و مي ميراني ، اي خداي زنده ناميرا ، مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز ( 3 ) و حجّتش را به او
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سنن ابن ماجه : ج1 ، ص256 شماره 778 باب المساجد ، مسند احمد : ج3 ، ص21
2 . دلائل النبوه ، بيهقي : ج5 ، ص489 ، دارالكتب العلميه .
3 . مادر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آمنه بود ، ولي فاطمه بنت اسد به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خيلي نيكي كرده بود و همچون مادرش به حساب مي آمد . ( مترجم )
145 |
تلقين كن و قبرش را وسيع گردان ، به حق پيامبرت و پيامبران پيش از من ، اي كه تو مهربان ترين مهرباناني . ( 1 )
تا اينجا بحث از اقسام سه گانه توسل پايان يافت و معلوم شد كه هر سه نوع ، مورد تأييد قرآن و حديث و سنّت است و تصوّر اين كه توسّل به غير خداي سبحان ، خدا پنداشتن او و عبادت غير خداست ، باطل است ، به دو جهت :
اوّل : اگر توسّل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به خود او و به حق او شرك بود ، مي بايست هر توسّلي حتي توسّل به ديگران در امور عادي هم شرك باشد ، در حالي كه قطعاً چنين نيست ، زيرا همه از نوع توسّل به اسباب است ، چه اسباب عادي يا غير عادي ، طبيعي يا غيرطبيعي .
دوم : دانستي كه عبادت ، خضوع در مقابل ديگري به عنوان آن است كه او خدا يا پروردگار است يا كارهاي خدا به او سپرده شده است . در توسل به پيامبران و صالحان و شهدا هيچ يك از اين قيدها نيست ، بلكه از اين جهت به آنان توسل مي شود كه بندگان مورد احترام خدايند و دعاي آنان نزد خداوند سبحان مستجاب است ، يا اينكه خودشان و حق ايشان نزد خداوند ، منزلتي دارند و توسل به آنان ، درياي رحمت الهي را به جوش و خروش مي آورد . چگونه توسّل به پيام آور توحيد ، شرك است ، در حالي كه به او از اين جهت توسّل مي جويند كه با شرك مبارزه كرد و بنيان شرك را در هم ريخت ؟ !
سوم : توسل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و صالحان پس از مرگ
از اقسام توسّل هاي رايج ميان مسلمانان ، توسّل به دعاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) يا صالحان پس از وفات ايشان است . در اينجا سؤالي مطرح مي شود و آن اين است كه :
توسّل به دعاي ديگري وقتي صحيح است كه او زنده باشد و دعاي تو را بشنود و جوابت را بدهد و براي برآمدن حاجتت و تأمين خواسته ات دعا كند . امّا اگر او از اين دنيا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . معجم طبراني : ص356 ، حلية الاولياء : ج3 ، ص121 ، مستدرك حاكم : ج3 ص108
146 |
رفته باشد ، چگونه مي توان به كسي كه از دنيا رفته و چيزي نمي شنود توسّل جست ؟
پاسخ آن است كه براساس فرموده قرآن و احاديث نبوي ، مرگ به معناي نابودي و فناي كامل انسان نيست ، بلكه انتقال از خانه اي به خانه اي و بقاي حيات به صورت ديگري است كه به آن « حيات برزخي » گفته مي شود . آيات قرآن دلالت دارد كه شهداي راه خدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزي مي خورند . ( 1 ) وقتي شهدا چنين باشند ، درباره پيامبر شهيدان و افضل آفريدگان چه مي شود گفت ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . بقره : 154 ، آل عمران : 169 ـ 171 ، يس : 20 ـ 29 و آيات و روايات ديگري كه دلالت بر حيات برزخي مؤمنان و كافران دارد .