بخش 7
فصل چهارم : جایگاه قرآن نزد شیعه 1 ـ جایگاه قرآن کریم نزد شیعه امامیّه 2 ـ مصونیت قرآن از تحریف 4 ـ تحریف در لغت و اصطلاح 4 ـ امتناع راهیابی تحریف به قرآن 5 ـ گواهی قرآن به عدم تحریف آیه حفظ آیه نفی باطل آیه جمع و قرائت قرآن 6 ـ گواهی روایات بر مصونیّت قرآن از تحریف 1 . اخبار عرضه احادیث بر قرآن 2 . حدیث ثقلین 7 ـ اهل بیت و مصونیت قرآن از تحریف 8 ـ شیعه و مصونیت قرآن از تحریف 9 ـ آیات نانوشته که می گویند از قرآن است 1 . آیه رجم 2 . آیه فراش 3 . آیه رغبت 4 . آیه جهاد 5 . آیه شیردادن 10 ـ دو شبهه پیرامون تحریف شبهه اول : وجود مصحف علی ( علیه السلام ) شبهه دوم : مصحف فاطمه ( علیها السلام ) 11 ـ تاریخ گردآوری قرآن کریم گردآوری قرآن در زمان پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) شواهد تاریخی تعارض احادیث جمع قرآن بعد از پیامبر ( صلّی الله علیه وآله ) ناسازگاری احادیث جمع قرآن پس از پیامبر ( صلّی الله علیه وآله )
147 |
فصل چهارم
جايگاه قرآن نزد شيعه
1 . جايگاه قرآن كريم نزد شيعه اماميه
2 . مصونيت قرآن از تحريف
3 . تحريف در لغت و اصطلاح
4 . امتناع راه يابي تحريف به قرآن
5 . گواهي قرآن به عدم تحريف
6 . گواهي روايات بر مصونيت قرآن كريم از تحريف
1 . اخبار عرضه احاديث بر قرآن
2 . حديث ثقلين
7 . اهل بيت ( عليهم السلام ) و مصونيت قرآن از تحريف
8 . شيعه و مصونيت قرآن از تحريف
9 . آيات نانوشته كه مي گويند از قرآن است
10 . دو شبهه پيرامون تحريف
11 . تاريخ گردآوري قرآن كريم
149 |
* ( 1 ) *
جايگاه قرآن كريم نزد شيعه اماميّه
قرآن ، زيربناي قانونگذاري اسلامي به شمار مي آيد و در پي آن ، سنت نبوي كه همراه و قرين قرآن است . جز اينكه قرآن ، هم لفظ و هم معنايش وحي است ، ولي سنّت ، تنها مضمون و معنايش وحي است نه لفظش و به همين سبب ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مردم را به قرآن تحدّي مي كرد نه به سنت .
قرآن بي نياز از شناساندن است ، نوري است كه خودش روشن است و روشنگر غير خود است ، مثل خورشيد كه پيرامون خود را روشن مي كند و هر نوري در برابر آن بي فروغ است . همين بس كه خداوند به صورت هاي مختلف قرآن را مي ستايد . گاهي آن را هدايت كننده به بهترين راه مي داند ، ( 1 ) گاهي بيانگر هر چيز مي شمارد ( 2 ) و گاهي هم آن را جدا كننده حق و باطل معرفي مي كند كه بيم دهنده جهانيان است ( 3 ) . و تعبيراتي ديگر كه در قرآن آمده است .
قرآن كريم ، بنيان اساسي مسلمانان و سنگ زير بناي تمدّن اسلامي به خصوص در بُعداخلاقي ، فلسفي و فقهي به شمار مي رود كه مدتي طولاني پشتوانه تشريع مسلمانان بوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ( إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ ) ( اسراء : 9 ) .
2 . ( وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء ) ( نحل : 89 ) .
3 . ( تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً ) ( فرقان : 1 ) .
150 |
* ( 2 ) *
مصونيت قرآن از تحريف
قرآن كريم از هنگام نزول تا كنون ، تنها منبع اساسي و نخست براي قانونگذاري مسلمين بوده و سخن قرآن ، حرف نهايي در موارد اختلاف و جدل به شمار مي رفته است . نكته مهم در اينجا اين است كه استنباط معارف و احكام از قرآن ، فرع بر آن است كه تحريفي چه به افزايش و چه به كاهش بر آيات آن رخ نداده باشد . مصونيت قرآن از تحريف به زياده و نقصان ، هرچند نزد بيشتر فرقه هاي اسلامي موضوعي ثابت است ، ليكن براي زدودن برخي شبهه هايي كه در اين مورد مطرح مي شود ، به اختصار به بحث و بررسي پيرامون اين مسأله مي پردازيم :
151 |
* ( 3 ) *
تحريف در لغت و اصطلاح
تحريف در لغت ، يعني تفسير سخن برخلاف مقصود ، يعني كج كردن و گرداندن سخن از معناي اصلي اش . آيه ( يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ ) ( 1 ) نيز به همين معني تفسير شده است ، يعني سخنان را از جايگاه اصلي اش برمي گردانند . مرحوم طبرسي در تفسير اين آيه مي گويد :
يعني قرآن را بر خلاف آنگونه كه نازل شده تفسير مي كنند و مقصود از « مواضع » ، يعني معاني و مقاصد .
امّا در اصطلاح ، تحريف به چند معني به كار مي رود :
1 . تغيير معناي سخن ، يعني تفسير آن به گونه اي كه موافق نظر مفسّر باشد ، چه با واقعيت مطابق باشد يا نه . تفسير به اين معني در مورد قرآن وارد شده و البته لطمه اي هم به عظمت قرآن نمي زند . همه فرقه هاي اسلامي ، ديدگاه هاي خود را مستند به قرآن مي سازندو هر كس هر خواسته و فكري دارد ، تظاهر مي كند كه از قرآن برگرفته است ، ولي با تفسيري كه عقيده او را تأييد كند ، آيه را مي گيرد و به طرف خواسته خويش مي كشاند و آن را طبق دلخواه معني مي كند . از روشن ترين نمونه هاي اين شيوه ، تفسير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 46
152 |
باطنيان است كه از پيش خود براي هر ظاهري ، باطني قرار داده اند و ظاهر را نسبت به باطن ، همچون پوست براي مغز شمرده اند و گفته اند كه باطن قرآن به ترك عمل به ظاهر منتهي مي شود . مثلاً احتلام را ، فاش كردن سرّي از اسرار خود دانسته اند و باطن غسل را تجديد عهد از سوي كسي دانسته اند كه به صورت غير عمد ، آن را فاش ساخته است . زكات را براي تزكيه نفس و نماز را به پيامبر . چون قرآن مي فرمايد : نماز ، از فحشاء و منكر نهي مي كند . ( 1 )
2 . كم و زيادي در حركت و حرف ، با حفظ و مصونيت اصل قرآن . مثل « يطهرن » كه هم با تشديد خوانده شده است ، هم بدون تشديد . اگر همه قرائت ها به تواتر از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نقل شده باشد ـ كه هرگز چنين نيست ـ و اينكه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، قرآن را با همه اين قرائت ها خوانده است ، پس همه آنها قرآن و بدون تحريف خواهد بود . و اگر بگوييم كه يك قرائت فقط بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده است ، پس تنها همان قرآن است و بقيه قرائت ها تحريف خواهد بود كه فكر قاريان آنها را ساخته و قرآن خويش را براساس دلايلي كه پس از هر قرائت مي آورند به آن آراسته اند . بنابراين يكي از آنها قرآن مي شود و بقيه ربطي به قرآن ندارند . دليل بر اينكه اين قرائت ها ساخته و پرداخته قرّاء است اين است كه براي هر قرائت ، دليل و برهان مي آورند و اگر همه آنها از متن قرآن بود ، نيازي به استدلال نبود و كافي بود كه قرائت را مستند به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كنند .
با اين حال ، قرآن از اين نوع تحريف هم مصون است ، چون كه قرائت رايج در هر دوره يعني قرائت عاصم از حفص كه به علي ( عليه السلام ) متصل مي شود متواتر است و جز آن ، اجتهادهاي نو پديدي است كه در روزگار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اثري از آنها نبوده و به همين جهت متروك شده است و جز در كتاب هاي مربوط به قرائت و گاهي در زبان برخي قاريان براي اظهار تبحّر در قرائت ، اثري از آن نيست .
كليني از امام باقر ( عليه السلام ) روايت مي كند : « قرآن يكي است و از سوي خداي يكتا نازل شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . عنكبوت : 45 ؛ المواقف : ج8 ، ص390
153 |
است و اختلاف از سوي راويان پديد مي آيد » ( 1 ) ، از اين رو قرائت غيرمشهور را در نماز ، مجاز نمي شماريم .
3 . تغيير كلمه اي به جاي كلمه مرادف آن : مثل آن كه به جاي « امضُوا » در آيه ( 2 ) ، كلمه « اسرَعوا » بگذاريم . اين به ابن مسعود نسبت داده شده و او مي گفت كه خطا نيست اگر به جاي عليم ، حكيم بخوانيم . ولي آن صحابي بزرگ برتر از آن است كه چنين تهمتي به او بچسبد و چه هدف عقلايي مي تواند از اين تغيير در كار باشد ؟
4 . تحريف در لهجه تعبير : لهجه هاي قبايل مختلف در تلفظ حرف يا كلمه از نظر حركات و اداي آن مختلف بود . در زبان هاي ديگر نيز چنين است . مثلاً در زبان فارسي در ايران ، « قاف » را چهارگونه تلفظ مي كنند ، تا چه رسد به كلمه ها از نظر حركات و حروف . در آيه ( وَمَنْ أَرادَ الاْخِرَةَ وَسَعي لَها سَعْيَها . . . ) ( 3 ) برخي از قاريان طبق همان لهجه ها « سعي » را « سعي » مي خواندند . اين نوع از تحريف در قرآن راه نيافته است ، چون مسلمانان در زمان خليفه سوم برخي اختلافات را در تلفظ يا تغيير بعضي از كلمات بدون تغيير در معني ديدند ، تصميم گرفتند همه قرائت ها و مصحف ها را يكي كنند و غير از آن را از بين ببرند . در نتيجه تحريف به معناي ياد شده از بين رفت و همه بر لهجه قريش متفق شدند .
5 . تحريف به افزودن : اجماع بر خلاف اين است . البته به ابن مسعود نسبت داده شده كه گفته است « معوّذتين » ( سوره ناس و فلق ) از قرآن نيستند ، بلكه آن دو تعويذند . ( 4 ) به گروهي از خوارج نيز نسبت داده اند كه منكر آن شده اند كه سوره يوسف جزء قرآن باشد و آن را داستاني عشقي مي دانستند كه جايز نيست از وحي باشد . ( 5 ) ولي هر دو نسبت ثابت نشده است . اگر آن چه ابن مسعود گفته درست باشد ، تحدّي قرآن به سوره باطل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي : ج2 ، ص630 ، حديث 12
2 . ( وَلا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَامْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ) ( حجر : 65 ) .
3 . اسراء : 19
4 . فتح الباري در شرح بخاري : ج 8 ، ص 571 .
5 . ملل و نحل ، شهرستاني : ج 1 ، ص 128
154 |
خواهد شد ، زيرا انساني كه به او وحي نشده است ، دو سوره مثل سوره هاي كوتاه قرآن آورده است .
6 . تحريف به كاهش و افتادگي عمدي يا اشتباهي از قرآن : چه آن چه كم شده است يك حرف باشد ، يا يك كلمه ، يا يك جمله ، يا يك آيه يا يك سوره . همين معني ما را وا داشته كه وارد اين بحث شويم .
ادعاي نقص در قرآن كريم را به صورت هايي كه ياد شد ، عقل و نقل رد مي كند . اينك توضيح مطلب :
155 |
* ( 4 ) *
امتناع راهيابي تحريف به قرآن
قرآن كريم از نخستين روزي كه مسلمانان به آن ايمان آوردند ، مورد توجه و نخستين مرجع آنان بوده است و به خواندن و حفظ كردن و نگاشتن و ضبط اهميت مي دادند . راهيابي تحريف به چنين كتابي ممكن نيست مگر با قدرتي كه به زور بخواهد با قرآن بازي كند و چيزي از آن بكاهد . نه امويان و نه عباسيان ، آن قدرت را نداشتند ، چون قرآن ميان قاريان و حافظان پخش شده بود و انتشار حتي يك نسخه در سطح وسيع ، مي توانست اين آروزي پليد را به صورت ناشدني درآورد .
مرحوم سيد مرتضي در اين مورد سخني دارد كه عيناً آورده مي شود . وي مي گويد :
علم به درستي نقل قرآن ، مثل آگاهي از شهرها و حوادث مهم و وقايع بزرگ و كتاب هاي مشهور و اشعار عرب است ، عنايت فراوان و انگيزه هاي قوي بر نقل و نگهداري آن بوده است ، به حدي كه هيچ چيزي به پايه آن نمي رسد ، زيرا قرآن كريم معجزه نبوّت و سرچشمه علوم اسلامي و احكام ديني است و مسلمانان نهايت توجه را به حفظ و حمايت آن داشته اند تا آن جا كه همه موارد اختلافي در آن را از نظر اعراب ، قرائت ، حروف و آياتش مي شناختند . با اين عنايت و دقت فراوان ، چگونه ممكن است تغيير يا كاهش يافته باشد ؟
وي مي افزايد : علم به تفسير قرآن و بخش هاي آن ، در صحت نقل مثل علم به همه
156 |
آن است و مثل كتاب هاي تأليف شده اي مانند كتاب سيبويه و مُزَني مشهور و يقيني است . آنان كه به اين جايگاه توجه دارند ، همان گونه كه از كليت آن آگاهند ، از تفصيل و جزئيات آن هم با خبرند . روشن است كه عنايت به نقل و ضبط قرآن كريم ، بيش از عنايت به ضبط كتاب سيبويه و ديوان شاعران است . ( 1 )
نكته ديگري كه شايسته ذكر است اين است كه راهيابي تحريف به قرآن كريم ، از زشت ترين جرائمي است كه سكوت در برابر آن جايز نيست . اگر تحريفي صورت گرفته باشد ، چگونه امير المؤمنين ( عليه السلام ) و ياران خاص او همچون سلمان ، ابوذر ، مقداد و ديگران سكوت كرده اند ؟ در حالي كه مي بينيم آن حضرت و دختر پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) به غصب فدك اعتراض كردند ، با آن كه اهميت و عظمت فدك يك دهم قرآن هم نيست ؟ !
گواه درستي اين سخن آن است كه ابيّ بن كعب و خليفه سوّم در قرائت آيه ( وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ ) ( 2 ) اختلاف پيدا كردند . ابيّ بن كعب اصرار داشت كه از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آن را با واو ( والذين ) شنيده است . نظر خليفه سوم اين بود كه آيه واو ندارد ( الذين ) . هنگام نگاشتن قرآن به صورت نسخه واحد و فرستادن به مركز نواحي ، ميان آنان مشاجره پيش آمد . ابيّ او را تهديد كرد و گفت : اين آيه بايد با واو نوشته شود ، وگرنه دست به شمشير مي برم ! ناچار واو را نوشتند . ( 3 )
همچنين امام علي ( عليه السلام ) دستور داد بخشش هاي عثمان را به بيت المال برگردانند و فرمود : به خدا قسم حتي اگر با آنها زنان به ازدواج در آمده يا كنيزان خريداري شده باشند ، برخواهم گرداند ، چرا كه در عدالت ، گسترش است و هر كه از عدالت به تنگ آيد ، از ستم بيشتر به تنگ خواهد آمد . ( 4 )
اگر تحريفي صورت گرفته بود ، برگرداندن آيات حذف شده به قرآن واجب تر و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مجمع البيان : ج 1 ، ص 15 ( بخش فن پنجم ، چاپ صيدا ) .
2 . توبه : 34
3 . الدرّ المنثور : ج 4 ، ص 179
4 . نهج البلاغه ، خطبه 15 ( نسخه صبحي صالح ) .
157 |
لازم تر بود . مي بينيم كه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) پس از آن كه خلافت ظاهري را به عهده گرفت ، نسبت به خواندن نماز تراويح به جماعت و آهسته خواندن بسم الله در نمازهاي جهري و موارد ديگر از بدعت هاي نو ظهور ، به شدت انتقاد و اعتراض كرد . اگر در زمان خلفاي سه گانه چنين تحريفي در مورد قرآن پيش مي آمد ، امام حتماً در مقابل آن مي ايستاد و بدون هراس آن چه را حذف شده بود به قرآن بر مي گرداند .
خلاصه آن كه هر كس سيره مسلمانان صدر اسلام را مطالعه كند ، در مي يابد كه تحريف قرآن به صورت كاستن از آن ، عادتاً امري ناشدني بوده است .
158 |
* ( 5 ) *
گواهي قرآن به عدم تحريف
آيه حفظ
قرآن كتابي است كه از سوي خداوند نازل شده و او عهده دار حفظ قرآن از هر گونه بازي گري است . خداوند مي فرمايد :
( وَقالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لََمجْنُونٌ لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصّادِقِينَ ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاّ بِالْحَقِّ وَما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ ) ( 1 ) ؛
« گفتند : اي كه قرآن بر تو نازل شده است ، همانا تو ديوانه اي . اگر راست مي گويي چرا فرشتگان را نزد ما نمي آوري ؟ ما فرشتگان را جز به حق نازل نمي كنيم و هرگاه نازل شوند ، ديگر به آنان مهلت داده نمي شود ، ما قرآن را نازل كرديم ، و ما به طور يقين نگهدار آنيم . »
مراد از « ذِكر » در هر دو مورد ، به قرينه « نازل شده » و « نازل كرديم » ، قرآن كريم است . مشركان سه ايراد بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) وارد كرده اند كه قرآن به هر سه اشاره مي كند و آنها را نقد مي كند :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حجر : 6 ـ 9
159 |
1 . اين كه محمد ( صلّي الله عليه وآله ) قرآن را از شخص ناشناخته اي دريافت مي كند . فرازِ « قرآن بر تو نازل شده » به صيغه مجهول به اين اعتراض اشاره دارد .
2 . اين كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اختلال حواس دارد و آن چه را از قرآن دريافت و نقل مي كند اعتبار ندارد و ايمن از اين نيستيم كه تخيّلات و افكار او در قرآن دخالت داشته باشد .
3 . اين كه اگر راست مي گويد كه فرشته بر او نازل مي شود و وحي مي آورد ، چرا فرشتگان را نزد آنان نمي آورد ؟
وحي الهي از هر سه اشكال جواب داده است . ابتدا به طور خلاصه جواب اشكال دوم و سوم را مي دهيم ، سپس به اعتراض اول كه مهم تر است مي پردازيم .
اشكال دومرا تصريح آيه كه « ما ، خودِ ما » نازل كرديم ردّ مي كند و تصريح دارد كه نازل كننده قرآن خداوند است نه ديگري .
اعتراض سوم را نيز اين نكته ردّ مي كند كه نزول فرشتگان موجب هلاكت و نابودي آنان مي شود و اين با هدف بعثت مغاير است ، آن جا كه مي گويد : « ما كانُوا من المُنْظَرِينَ » .
اما اشكال اول را چنين پاسخ مي دهد كه خداوند ، نگهدار قرآن از راهيابي هر گونه خلل و تحريف در آن است و چيزي بر اراده و خواست الهي غلبه نمي كند .
پس هيچ يك از احتمالاتي كه در تفسير « حفظ » گفته اند كه مراد عبارت است از : حفظ از ايرادِ ايرادگيران ، حفظ در لوح محفوظ ، حفظ در سينه پيامبر و امام پس از او ، درست نيست . چون اشكال ايرادگيران در آيه مطرح نبوده كه آيه از آن جواب دهد . حفاظت قرآن در لوح محفوظ يا سينه پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) نيز ربطي به اعتراض مشركان ندارد ، چون اشكال آنان مبني بر تهمت جنون به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بود كه از آميختگي غير وحي به قرآن هنگام ابلاغ آن جدا نيست . پاسخ به اين كه در لوح محفوظ نگهداري مي شود و امثال آن ، اشكال را ريشه كن نمي سازد ، پس سخن حق و بي ترديد اين است كه خداوند متعال خبر مي دهد كه عهده دار نگهداري و حفظ قرآن در همه مراحل است و قول به كاهش قرآن با اين تعهّد الهي ناسازگار است .
160 |
اگر گفته شود : مدعي تحريف مي گويد در همين آيه هم كه جزئي از قرآن است تحريف شده است ، پس استدلال به آن درست نيست ، چون دور پيش مي آيد .
پاسخ : محلّ بحث تحريف ، در آياتي است كه به خلافت و رهبري ائمّه اهل بيت ( عليهم السلام ) يا آيات احكام مثل آيه رجم يا شير دادن و امثال آن بر مي گردد . اما در امثال اين آيه ، به اتفاق همه مسلمانان تحريف راه نيافته است .
آيه نفي باطل
خداوند متعال ، قرآن كريم را به عنوان كتاب قدرتمندي توصيف مي كند كه نه چيزي بر آن غلبه مي كند و نه از هيچ سو باطلي به سراغ آن مي آيد : ( . . . وَإِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ ) ( 1 ) .
دلالت آيه در گرو بيان چند نكته است :
اول : مراد از « ذكر » در اين آيه قرآن كريم است ، به گواهي اين كه در پي « ذكر » ، بيان فرموده است كه آن ، كتاب عزيز است . در آيات متعددي تعبير ذكر بر قرآن اطلاق شده است ، همچون ( نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ ) ( 2 ) و ( إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ ) ( 3 ) .
دوم : خبر اِنّ در آيه محذوف و مقدر است ، مثلاً : به درستي كه كساني كه به ذكر وقتي بر آنان مي آيد كفر ميورزند ، كيفرشان خواهيم داد .
سوم : باطل در مقابل حق است ، حق ، ثابت و شكست ناپذير است ، ولي باطل جولاني دارد و مغلوب مي شود و مَثَل حق و باطل مَثَل آب و كف است كه خداوند فرموده است كه آن چه براي مردم سودمند است در روي زمين باقي مي ماند و آن چه كف است از بين مي رود ، خداوند اين گونه مَثل ها را بيان مي كند . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فصلت : 41 ـ 42
2 . حجر : 6
3 . زخرف : 44
4 . رعد : 17
161 |
قرآن در همه معاني ، مفاهيم ، احكام جاويدان و معارف و اصولش حقّ است و هماهنگ با فطرت ، اخبار غيبي آن هم دروغ و خلاف ندارد . از تناقض در دستورها و خبرها هم مصون است : ( لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً ) ( 1 ) ، اگر از سوي غير خدا بود ، اختلاف بسياري در آن مي يافتند . پس همان طور كه قرآن در محتوا و معني حق است ، در صورت و لفظ هم حق است و تحريف به آن راه نمي يابد . و مرحوم طبرسي چه نيكو گفته است : نه در الفاظش تناقض است ، نه در خبرهايش دروغ ، نه با چيزي معارض است ، نه از آن كم شده و نه بر آن افزوده شده است . ( 2 )
مؤيد اين نكته ، قبل از اين آيه است كه ( وَإِمّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) ( 3 ) ؛ « و هرگاه وسوسه شيطاني سراغ تو آمد ، به خدا پناه ببر كه او شنوا و داناست . »
شايد اين اشاره باشد به اين كه گاهي به ذهن آن حضرت خطور مي كرد شايد پس از وفاتش دين او باطل گردد ، خدا به او فرمان داد كه به خداوند شنوا و دانا پناهنده شود .
خلاصه آن كه تخصيص معناي آيه « نفي باطل » به پيدايش تناقض در احكام قرآن و دروغ بودن خبرهايش وجهي ندارد . قرآن از هر باطلي كه آن را ابطال و خراب كند مصون است و همواره تازه و شاداب است و كهنه و فاني نمي گردد .
آيه جمع و قرائت قرآن
روايت شده كه هنگام نزول قرآن ، پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با عجله آن را مي خواند ، تا خوب حفظ كند . وحي آمد و او را از اين كار نهي كرد :
( لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء ، 82
2 . مجمع البيان : ج 9 ، ص 15 ، چاپ صيدا .
3 . فصلت : 36
162 |
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ ) ( 1 ) ؛
« زبانت را به خاطر عجله براي خواندن قرآن حركت مده ، چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست ، پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروي كن ، سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست . »
پس جمع و حفظ و توضيح بر عهده خداست .
در آيه ديگري تضمين كرده است كه آن حضرت ، قرآن را فراموش نكند و فرموده است :
( سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسي إِلاّ ما شاءَ اللهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَما يَخْفي ) ؛ ( 2 )
« ما به زودي قرآن را بر تو مي خوانيم و هرگز فراموش نخواهي كرد ، مگر آن چه را خدا بخواهد كه او آشكار و نهان را مي داند . »
اين ها برخي از آياتي است كه مي توان براي مصونيت قرآن از تحريف به آنها استدلال كرد . استثنايي در ذيل آيه اخير است ( مگر آن چه خدا بخواهد ) مثل استثنايي است كه در آخر اين آيه است :
( وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَاْلأَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذ ) ( 3 ) ؛
« رستگاران در بهشت جاويدانند ، تا وقتي آسمان ها و زمين باقي است ، مگر آن چه پروردگارت بخواهد ، بخششي است قطع نشدني . »
روشن است كه سعادتمندان همواره در بهشت جاويدند و ذيل آيه ( عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذ ) گواه آن است ، يعني پيوسته . در عين حال چنان نيست كه مسأله از دست خدا خارج شود ، او هر لحظه قادر است كه خلود در بهشت را نقض كند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قيامت : 16 ـ 19
2 . اعلي : 6 ـ 7
3 . هود : 108
163 |
* ( 6 ) *
گواهي روايات بر مصونيّت قرآن كريم از تحريف
از رواياتي كه بر مصونيت از تحريف دلالت مي كند به چند مورد بسنده مي كنيم :
1 . اخبار عرضه احاديث بر قرآن
روايات بسياري از ائمه ( عليهم السلام ) نقل شده كه مي گويد : روايات را بر قرآن عرضه كنيد ، آن چه را موافق قرآن است بپذيريد و مخالف آن را رد كنيد . شيخ حرّ عاملي آنها را در باب نهم از ابواب صفات قاضي در « وسائل الشيعه » گردآورده است .
از امام صادق ( عليه السلام ) روايت شده است كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : بر هر حقي حقيقتي است و بر هر درستي نوري . آن چه را كه موافق كتاب خداست بگيريد و آن چه را مخالف كتاب خداست واگذاريد : « فما وافَقَ كتابَ اللّه فَخُذوُه وَما خالَفَ كتابَ اللّهِ فَدَعُوه . » ( 1 )
از امام صادق ( عليه السلام ) نيز روايت است : « ما لَم يوافِقْ مِنَ الحَديثِ القرآنَ فَهو زُخرُفٌ » ( 2 ) ؛ آن چه از حديث ، موافق قرآن نباشد باطل است ( باطلي است آراسته به صورت حق ) .
ايوب بن حرّ نيز نقل مي كند شنيدم امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمود : هر چيزي به قرآن و سنت بر مي گردد و هر حديثي كه موافق كتاب خدا نباشد ، باطل است : « كلّ شيئي مَردودٌ اِلَي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه : ج 18 ، باب 9 از ابواب صفات قاضي ، حديث 10
2 . همان ، حديث 12
164 |
الكتابِ والسُّنَّةِ وَكُلُّ حَديث لا يُوافِقُ كتابَ اللّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ » ( 1 ) .
اين روايات از دو جهت بر سخن ما دلالت مي كند :
الف . آن چه از اين اخبار بر مي آيد آن است كه قرآن ، معياري صحيح و مصون از تغيير و تحريف و تصرّف است و قول به تحريف ، با عقيده به سلامت قرآن كه معيار است ، سازگار نيست .
ب . دقت در همه اين روايات ثابت مي كند كه شرط لازم براي درستي احاديث ، مخالف نبودن با قرآن است نه موافقت ، وگرنه بايد بسياري از روايات را ردّ كرد ، چون قرآن نسبت به آنها نفياً و اثباتاً متعرّض نشده است . مخالفت و عدم مخالفت با قرآن هم وقتي معلوم مي شود كه همه سوره ها و اجزاي قرآن نزد ما موجود باشد ، وگرنه ممكن است حديث ، مخالف با چيزي از قرآن باشد كه ساقط يا تحريف شده است .
2 . حديث ثقلين
حديث ثقلين دستور مي دهد كه به قرآن كريم و سخنان عترت تمسك بجوييد پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده است :
« اِنّي تارِكٌ فيكُم الثقلين : كتابَ اللّهِ وَعِترتي أهل بَيْتي ، ما اِنْ تمسّكْتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوُا »
« ميان شما دو چيز نفيس باقي مي گذارم : كتاب خدا و عترتم اهل بيتم ، كه اگر به اين دو تمسك بجوييد ، هرگز گمراه نمي شويد . »
از اين حديث ، استفاده مي شود كه قرآن تحريف نشده است ، چون :
الف . دستور تمسك به قرآن ، فرع بر آن است كه قرآن در دستِ متمسّكان باشد .
ب . اين سخن كه بخشي از آيات و سوره هاي قرآن افتاده است موجب عدم اطمينان به آنچه از قرآن موجود استفاده مي شود مي گردد ، چون شايد آنچه حذف شده ، قرينه اي بر مقصود از بخش موجود باشد ! .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وسائل الشيعه ، ج18 ، باب 9 از ابواب صفات قاضي ، حديث 15
165 |
* ( 7 ) *
اهل بيت و مصونيت قرآن از تحريف
دقت در خطبه هاي اميرمؤمنان ( عليه السلام ) و سخنان جانشينان معصوم آن حضرت نشان مي دهد كه آنان قرآن موجود در ميان مسلمانان را همان كتاب خدا مي دانستند كه بر پيامبرش نازل شده است ، بدون افزايش و كاهش . اين حقيقت هم از سخنان صريح و هم از اشاراتشان بر مي آيد . چند نمونه را مي آوريم :
1 . اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) مي فرمايد : « خداوند كتاب قرآن را بر شما نازل فرمود كه بيانگر هرچيز است و پيامبر خويش را مدتي ميان شما عمر و حيات بخشيد ، تا آن كه در آن چه از كتاب خدا نازل شده ، دين مورد رضايت خويش را براي او و براي شما كامل ساخت . » ( 1 )
اين خطبه صريح است كه دين در سايه كتاب خدا كامل شده است . چگونه دين مي تواند كامل باشد در حالي كه سرچشمه آن تحريف شده و ناقص باشد ؟ ! امام تشويق مي كند كه پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به دين كامل او تمسك بجوييد و اين فرعِ كمالِ قرآن است كه منبع و سند آن دين است .
2 . و نيز مي فرمايد : « و كتاب خدا ميان شماست و گوياست و زبان قرآن كُند و ناتوان نمي شود وخانداني كه پايه هاي آن ويران نمي شود و عزّتي كه ياوران آن هزيمت نمي كنند . » ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه : خطبه 86
2 . همان : خطبه 133
166 |
3 . و نيز مي فرمايد : « گويا آنان پيشوايان قرآنند ، نه آن كه قرآن پيشواي آنان باشد ! ! » ( 1 )
در نامه اي كه امام جواد ( عليه السلام ) به سعدالخير ( 2 ) دارد آمده است : « از نشانه هاي اين كه آنان قرآن را رها كردند ، اين است كه حروف قرآن را بر پا داشتند ، ولي حدود آن را تحريف كردند . » ( 3 ) اين به صراحت مي رساند كه لفظ قرآن باقي است و تحريف در تطبيق و اجراي آن در زندگي است ، چرا كه آنان احكام قرآن را در زندگي خود پياده نكردند و از روشن ترين نمونه هاي آن ، جلوگيري دختر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از ارث پدرش بود . با آن كه خداي سبحان مي فرمايد :
« خداوند درباره فرزندانتان شما را سفارش مي كند كه سهم پسر به اندازه سهم دو دختر است » ( 4 )
و مي فرمايد : « سليمان از داود ارث برد » ( 5 )
و از زبان زكريا نقل مي كند : « مرا از سوي خود فرزندي عطا كن كه وارث من و وارث خاندان يعقوب باشد » ( 6 ) .
شايد همين مقدار كه ذكر كرديم بس باشد ، پس به سخنان علماي شيعه مي پردازيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نهج البلاغه : خطبه 147
2 . وي از فرزندان عمر بن عبدالعزيز بود كه نزد امام جواد ( عليه السلام ) گريست ، چون مي پنداشت او از شجره ملعونه در قرآن است . امام به او فرمود : تو از آنان نيستي ، تو از مايي ، آيا نشنيده اي كه قرآن مي فرمايد : هر كس از من تبعيت كند از من است ؟ ( قاموس الرجال : ج 5 ، ص 35 ) از همين جا ناميده شدن او به سعدالخير دانسته مي شود .
3 . كافي : ج 8 ، ص 53 ، حديث 16
4 . نساء : 11
5 . نمل : 16
6 . مريم : 5 ـ 6
167 |
* ( 8 ) *
شيعه و مصونيت قرآن از تحريف
كاوش در سخنان علماي بزرگ شيعه كه همواره در نسل ها سرمشق و الگو بوده اند ، نشان مي دهد كه آنان از عقيده به تحريف تبرّي مي جستند و انديشه تحريف را به « خبر واحد » نسبت مي دادند . نقل سخنان همه آنان در طول قرون ، امكان ندارد . به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
1 . فضل بن شاذان نيشابوري ( متوفاي 260 ق ) در ضمن نقد مذهب اهل سنت مي گويد : عمر بن خطاب گفت : مي ترسم گفته شود عمر در قرآن افزوده و اين آيه را در آن گنجانده است ، ما در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آيه را چنين مي خوانديم :
پيرزن و پيرمرد زناكار را به خاطر شهوت راني كه كرده اند سنگسار كنيد ، اين كيفري از سوي خداي مقتدر حكيم است . ( 1 )
اگر شيعه عقيده به تحريف داشت ، او بر اهل سنت نمي تاخت كه به تحريف معتقدند ، چون هر دو در اين عقيده مشترك بودند .
2 . مرحوم صدوق ( متوفاي 381 ق ) مي گويد : اعتقاد ما اين است كه قرآن كتاب خدا و وحي اوست كه نازل شده و خداوند در قرآن فرموده است : از هيچ سوي باطل سراغ قرآن نمي آيد ، نازل شده اي از سوي خداي حكيم حميد است : ( اِنّه لكتابٌ عزيز . . . ) ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الايضاح : 217 ( بخاري آيه رجم را در صحيح خود ، ج 8 ، ص 208 در باب رجم زنان باردار آورده است ) .
168 |
قرآن قصّه گويي حق است و حقي است جدا كننده حق و باطل و شوخي و بيهوده نيست و خداي متعال ، پديد آورنده ، نازل كننده ، پروردگار ، و حافظ آن و گوياي به آن است . ( 1 )
3 . شيخ مفيد ( متوفاي 413 ق ) مي گويد : بعضي از شيعيان گفته اند كه از قرآن هيچ كلمه يا آيه يا سوره اي كم نشده ، ليكن آن چه در مصحف علي ( عليه السلام ) به عنوان تأويل و تفسير معاني آيات طبق حقيقت نزول آنها بوده ، حذف شده است ، آنها هر چند از كلام الله كه قرآن و معجزه الهي است نبوده ، ليكن حقايقي ثابت و نازل شده بود و گاهي به تأويل قرآن هم قرآن گفته مي شود . به نظر من اين سخن شبيه تر به حق است از حرف كسي كه مدّعي كاهش كلماتي از خود قرآن است نه تأويل آن . و به اين نظر تمايل دارم . ( 2 )
نيز در جوابِ « مسائل سرويّه » در پاسخ كساني كه براي تحريف ، استناد به رواياتي كرده اند كه برخي كلمات را به گونه ديگر نقل كرده است ، مثلاً به جاي ( كُنتم خير أمّة ) ، ( 3 ) « خير أئمّة » نقل كرده و به جاي ( جَعَلْناكُمْ اُمَّة وسطاً ) ، ( 4 ) « أئمّةً وَسطاً » نقل كرده ، مي گويد : اين ها خبر واحد است و صحّت آنها ثابت نيست ، از اين رو در باره آنها توقف مي كنيم و از آن چه در قرآن موجود است دست نمي كشيم . ( 5 )
4 . سيدمرتضي ( متوفاي 436 ق ) گويد : اضافه بر كساني كه در دليل اول از آنان نقل كرديم ، گروهي از صحابه همچون عبدالله بن مسعود ، اُبيّ بن كعب و ديگران بارها قرآن را بر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) خوانده و ختم كرده اند . اين ها با كمترين تأمل دلالت دارد كه قرآن در آن زمان ، مجموعه اي مرتب و مدوّن بود ، نه پنهان و پراكنده . ( 6 )
5 . شيخ طوسي ( متوفاي 460 ق ) گويد : سخن در زياده و نقصان در قرآن ، در خور اين كتاب نيست . چرا كه زياد شدن در قرآن ، بطلانش اجماعي است . كاسته شدن از قرآن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعتقادات صدوق : ص 93
2 . اوائل المقالات : ص 53 ـ 54
3 . آل عمران : 110
4 . بقره : 143
5 . مجموعة الرسائل ، شيخ مفيد : ص 366
6 . مجمع البيان : ج 1 ، ص 10 ، به نقل از المسائل الطرابلسيه ، سيدمرتضي .
169 |
نيز بر خلاف ظاهر مذهب مسلمانان است و اين به مذهب صحيح ما شايسته تر است . سيدمرتضي ( رحمه الله ) هم همين را تأييد كرده و ظاهر روايات هم همين است ، وي سپس روايت هاي مخالف را « خبر واحد » شمرده است . ( 1 )
6 . مرحوم طبرسي ( متوفاي 548 ق ) مي نويسد : افزايش چيزي بر قرآن ، به اجماع علما باطل است و اما كاسته شدن از آن ، بعضي از اصحاب ما و گروهي از حشويّه از اهل سنت گفته اند كه در قرآن تغيير يا نقصاني پيش آمده است ، ليكن عقيده صحيح در مذهب ما بر خلاف آن است . ( 2 )
7 . سيد بن طاووس حلّي ( متوفاي 664 ق ) گفته است : عقيده شيعه ، عدم تحريف است . ( 3 )
8 . علامه حلّي ( متوفاي 726 ق ) در جواب سيد مهنّا گفته است : حق آن است كه تغيير و تأخير و تقديم و افزايش و كاهش در قرآن نيست و پناه بر خدا از اين عقيده و امثال آن ، كه موجب راهيابي شك به معجزه جاويدان پيامبر خداست ، معجزه اي كه به صورت تواتر نقل شده است . ( 4 )
9 . محقق اردبيلي ( متوفاي 993 ق ) در مسأله لزوم به دست آوردن علم به اين كه آن چه مي خواند ، قرآن است ، گفته است : بايد اين علم را از راه تواتر كه علم آور باشد به دست آورد و تنها به شنيدن حتي از يك عادل اكتفا نكرد . . . و چون تواتر قرآن ثابت شده است ، پس ايمن از اختلال است . . . علاوه بر اين كه در نوشته ها ضبط شده و حرف به حرف و حركت به حركت آن شمارش شده است . همچنين راه نگارش و راه هاي ديگر ، گمانِ غالب بلكه يقين مي آورد كه چيزي بر آن افزوده يا از آن كاسته نشده است . ( 5 )
10 . قاضي نور الله شوشتري ( متوفاي 1029 ق ) گويد : وقوع تحريف در قرآن كه به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تبيان : ج 1 ، ص 3
2 . مجمع البيان : ج 1 ، ص 10
3 . سعد السعود : ص 144
4 . اجوبة المسائل المهنائيه : ص121
5 . مجمع الفائدة والبرهان : ج 2 ، ص 218
170 |
شيعه نسبت داده شده است ، چيزي نيست كه عقيده عموم شيعه اماميه باشد ، گروهي اندك از آنان چنين سخني گفته اند كه در ميان شيعه هم جايگاه معتبري ندارند . ( 1 )
اگر سخنان علما را در اين زمينه به نحو كامل بياوريم ، به درازا خواهد كشيد . تا اين جا حق به روشن ترين صورت آشكار شد . تنها چند شبهه و پاسخ به آنها مانده است . شگفت از اهل سنت ، كه شيعه را متهم به قول به تحريف مي كنند و هجوم مي آورند ، در حالي كه خودشان احاديث تحريف را در معتبرترين صحاح و مجموعه هاي حديثي خود نقل مي كنند .
حق آن است كه بزرگان هر دو فرقه ، از اين وصله مبرّا هستند . جز اين كه گروهي از حشويّه اهل سنت و اخباريان شيعه به استناد برخي روايات بي ارزش ، ادعاي تحريف مي كنند . آن چه را اهل سنت در كتاب هاي خود آورده اند ياد مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آلاء الرّحمن : ج 1 ، ص 25
171 |
* ( 9 ) *
آيات نانوشته كه مي گويند از قرآن است
به نظر عمر بن خطاب ، چهار آيه از قرآن افتاده است : آيه رجم ، آيه فراش ، آيه رغبت و آيه جهاد . شگفت آن كه صحاح و مسندهاي اهل سنت آنها را نقل كرده اند ، با آن كه متن آنها گواه آن است كه از قرآن نيست ، هر چند مضمون آنها مطابق دين است . اما آن چهار آيه پنداري :
1 . آيه رجم
عمر هنگام بازگشت از حج در ضمن خطبه اي گفت :
بپرهيزيد كه در مورد آيه رجم هلاك شويد و يكي بگويد ما دو حدّ در كتاب خدا نمي بينيم ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هم رجم كرد ، ما هم رجم و سنگسار كرديم . سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، اگر مردم نمي گفتند كه عمر بر كتاب خدا افزوده است چنين مي نوشتم : « الشيخ والشيخه اذا زنيا فارجموهما البته » ؛ « پيرمرد و پيرزن زناكار را حتماً سنگسار كنيد » ، ما اين آيه را خوانده ايم . ( 1 )
الفاظ آن صدا مي زند كه از قرآن نيست ، محتوا هم خالي از اشكال نيست ، چون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري : ج 8 ، ص 208 ـ 211
172 |
مورد سنگسار ، زن و مردِ زناكاري است كه همسر داشته باشند ، چه جوان باشند ، چه پير ، چه مختلف .
2 . آيه فراش
عمر بن خطاب ، به اُبيّ بن كعب گفت : مگر نه اين كه در آن چه از كتاب خدا از دست داده ايم ، چنين مي خوانديم : « الولد للفراش وللعاهِر الحَجر » ؟ « فرزند ، مربوط به رختخواب است و براي زناكار ، سنگ است . » ابيّ گفت : چرا . ( 1 )
كلام با آن كه فصيح است ، ولي نمي تواند از قرآن باشد ، اما خليفه مي پنداشت كه عبارت از قرآن است .
3 . آيه رغبت
بخاري روايت كرده است كه عمر گفت : ما از جمله آن چه از كتاب خدا مي خوانديم چنين بود : از پدرانتان اعراض و دوري نكنيد كه اعراض از پدرانتان كفر است « لا ترغبوا عن آبائكم فانّه كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم . » ( 2 )
4 . آيه جهاد
به نقل سيوطي ، عمر به پسر عوف گفت : آيا در آنچه بر ما نازل شده ، نيافتي كه « واِن جاهَدوا كما جاهدتُم اوّل مرّةً ؟ » ؛ « جهاد كنيد ، همان گونه كه نخستين بار جهاد كرديد » گفت : در آنچه از قرآن افتاده است ، اين هم از افتاده هاست . ( 3 )
5 . آيه شيردادن
به روايت مالك از عايشه در كتاب « موطأ » عايشه گفت : در آنچه از قرآن نازل شده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الدرّ المنثور : ج 1 ، ص 106
2 . صحيح بخاري : ج 8 ، ص 208 ـ 211 ؛ صحيح مسلم : ج 4 ، ص 167 و ج 5 ، ص 116
3 . الدرّ المنثور : ج 1 ، ص 106
173 |
بود ، ده بار شيردادن معلوم بود كه موجب حرمت مي شد . آن ده بار نسخ شد به پنج بار « خمس معلومات » و پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هم درگذشت ، در حالي كه در قرآني كه مردم مي خواندند ، ده بار بود . ( 1 )
آيه نقل شده از عايشه هم مثل آيه هاي عمر ، نمي تواند از متن قرآن باشد و اگر بود در مصحف ها نوشته مي شد و دليلي بر حذف آن نبود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تنوير الحوالك ، ج 2 ، ص 118 ، آخر كتابِ رضاع .
174 |
* ( 10 ) *
دو شبهه پيرامون تحريف
شبهه اول : وجود مصحف علي ( عليه السلام )
ابن نديم ( متوفاي 385 ق ) در كتاب « فهرست » خود از علي ( عليه السلام ) روايت كرده كه چون آن حضرت هنگام وفات پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، رفتارهاي شومي از مردم ديد ، سوگند ياد كرد كه ردا از دوش خود بر زمين ننهد تا آن كه قرآن را گرد آورد . سه روز در خانه نشست و قرآن را جمع كرد . ( 1 )
يعقوبي ( متوفاي 290 ق ) در تاريخ خود مي نويسد : بعضي روايت كرده اند كه پس از رحلت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) قرآن را جمع كرد و آن را بر روي شتري گذاشت و آورد و گفت : اين قرآن است كه آن را جمع كردم ، وي قرآن را به هفت جزء تقسيم كرده بود ، سپس هر جزء و سوره هاي آن را ذكر كرده است .
توضيح :
از دقت در آن چه يعقوبي ذكر كرده بر مي آيد كه قرآن علي ( عليه السلام ) در سوره ها و آيات با قرآن موجود تفاوتي نداشته ، بلكه در ترتيب سوره ها اختلاف داشته و اين ثابت مي كند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فهرست ، ابن نديم ، به نقل تاريخ القرآن زنجاني : ص 76
175 |
كه ترتيب سوره ها با اجتهاد صحابه و گردآورندگان بوده است ، برخلاف وضع و ترتيب آيه ها كه به اشاره پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بوده است . آن چه را ابن نديم گفته ، ثابت مي كند كه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، قرآن نوشته شده بود ، هر سوره اي جداگانه و فاقد ترتيبي بود كه امام علي ( عليه السلام ) آنها را در هفت جزء ترتيب داد و هر جزء مشتمل بر سوره هايي بود . محقّق زنجاني در ضمن جدول هايي ترتيب سوره هاي مصحف علي ( عليه السلام ) را نقل كرده كه نشان مي دهد آن مصحف هفت جزء داشته و هر جزئي چندين سوره .
جزء اول كه بقره ناميده مي شد چند سوره داشت ، جزء دوم كه جزء آل عمران ناميده مي شد نيز چند سوره داشت ، جزء سوم جزء نساء بود با چندين سوره ، جزء چهارم جزء مائده بود و چند سوره ، جزء پنجم انعام بود و چندين سوره ، جزء ششم اعراف بود و چندين سوره و جزء هفتم جزء انفال بود و سوره هاي ديگر . از اين بر مي آيد كه ترتيب سوره ها نه براساس ترتيبِ سوره هاي بلند تا كوتاه بود ، نه براساس ترتيب نزول .
شبهه دوم : مصحف فاطمه ( عليها السلام )
طبق روايات فراوان ، نزد حضرت فاطمه ( عليها السلام ) مصحفي بوده است ، ولي مصحف اسم مخصوص قرآن نيست تا آن كه دختر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرآن مخصوصي داشته باشد ، بلكه نوشته اي بود كه در آن بعضي از اخبار و حوادث آينده نوشته شده بود .
مُصحف در لغت يعني ، چيزي كه ، نوشته اي در آن قرار گيرد ، به مصحف ، مصحف گويند ، چون در بر گيرنده نوشته هايي ميان دو جلد است . اين واژه در عصر نزول قرآن ، اسم خاص قرآن نبود ، پس از وفات پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) قرآن به اين نام مشهور شد . به نقل سيوطي ، چون قرآن را گرد آورده و روي ورق نوشتند ، ابوبكر گفت : نامي براي آن برگزينيد . يكي گفت : سِفْر ، ديگري گفت : مصحف ، چون حبشيان آن را مصحف مي نامند . گويد : ابوبكر نخستين كسي بود كه كتاب خدا را گرد آورد و آن را مصحف ناميد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الإتقان في علوم القرآن : ج 1 ، ص 185
176 |
اما اين كه واقعيت آن كتاب و مصحف فاطمه ( عليها السلام ) چه بود ، روايات فراواني كه از ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) نقل شده است آن را روشن مي سازد . بخش عظيمي از آنها در كتاب « كتابُ عليٍّ ومصحفُ فاطمه » از شيخ مصطفي قصير العاملي آمده است . برخي از آنها را مي آوريم :
1 . ابوعبيده از امام صادق ( عليه السلام ) روايت مي كند كه فرمود : « . . . حضرت فاطمه ( عليها السلام ) پس از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) هفتاد و پنج روز زنده بود و نسبت به فقدان پدرش بسيار اندوهگين بود . جبرئيل نزد او مي آمد و در سوگ پدر بزرگوارش او را تسليت مي داد و از پدرش و جايگاه و از آن چه پس از فاطمه ( عليها السلام ) در مورد ذريه او پيش خواهد آمد به او خبر مي داد و علي ( عليه السلام ) آنها را مي نوشت ، اين مصحف فاطمه است . » ( 1 )
2 . ابوحمزه از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند كه فرمود : « در مصحف فاطمه ( عليها السلام ) چيزي از كتاب خدا نيست ، بلكه آن در بردارنده مطالبي است كه پس از فوت پدر بزرگوارش بر آن حضرت القاء شده است . » ( 2 )
3 . شگفت است كه دروغ هاي تبليغاتي كلمه « مصحف فاطمه » را عَلَم كرده و به شيعه تهمت مي زند كه اينان قرآني دارند به نام مصحف فاطمه . بسياري از تفرقه افكنان كوشيده اند اين تفكر غلط را ميان مسلمانان پخش كنند ، ولي تلاش آنان بي ثمر بوده است . حق ، دولت ابدي دارد ، اما باطل چند صباحي جولان مي دهد .
شايد خواننده گرامي پيش خود سئوال كند كه چگونه فرشتگان بر فاطمه ( عليها السلام ) نازل مي شدند و با او سخن مي گفتند ؟ ليكن بايد دانست كه فاطمه زهرا ( عليها السلام ) ، كمتر از حضرت مريم نيست ، يا كمتر از زن حضرت ابراهيم نيست . قرآن مي فرمايد : فرشتگان به مريم گفتند : « اي مريم ! خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و بر زنان جهان برگزيده است . » ( 3 )
و آيات ديگري كه در سوره آل عمران و مريم است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كافي : ج 1 ، ص 241
2 . بصائر الدرجات : ص 195 ( چاپ كتابخانه مرعشي ) .
3 . ( وَإِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفاكِ . . . ) ( آل عمران : 42 ) .
177 |
زن حضرت ابراهيم نيز صداي فرشته را مي شنيد ، به فرموده قرآن :
« فرستادگان ما به ابراهيم بشارت بردند . . . همسر او ايستاده بود ، خنديد ، به او بشارت داديم اسحاق و پس از او يعقوب را . گفت : واي بر من ، من فرزند خواهم آورد ، در حالي كه پيرم و اين هم همسرم است كه پيرمرد است . اين چيز شگفتي است . گفتند : آيا از امر الهي تعجب مي كني ؟ رحمت و بركات خدا بر شما خاندان باد ، كه او ستوده و باشكوه است . » ( 1 )
وقتي حضرت مريم و همسر ابراهيم خليل ، محدَّث اند ( فرشتگان با آنان حرف مي زنند ) ، فاطمه كه سرور زنان جهان است ، سزاوارتر است كه فرشتگان با او هم سخن شوند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ( وَلَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْري . . . ) ( هود : 69 ـ 73 ) .
178 |
* ( 11 ) *
تاريخ گردآوري قرآن كريم
بحث از تاريخ قرآن كريم و كيفيت گردآوري و زمان آن ، بحثي دامنه دار است و در اين موضوع ، كتاب ها و رساله هاي متعددي نگاشته شده است . در اين جا فشرده اي از سخن را مي آوريم :
گردآوري قرآن در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
قرآن در زمان حيات پيامبر اعظم ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري شد و سوره ها و آيه هايش به دستور او مرتّب شد . دليل بر اين سخن ، افزون بر شواهد تاريخي بسيار كه بر خوانندگان عزيز عرضه خواهيم كرد ، سخن خود حضرت رسول ( صلّي الله عليه وآله ) است كه سوره حمد را به نام « فاتحة الكتاب » ناميد و فرمود : « نمازي جز با فاتحة الكتاب صحيح نيست . » ( 1 )
از اين جا روشن مي شود كه قرآن در زمان آن حضرت گردآوري شده بود و سوره حمد هم در اول آن بود ، اگر قرآن مجموعه سوره ها و آيات پراكنده بود ، معني نداشت كه اين سوره را فاتحة الكتاب نام گذارند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مسند احمد : ج 2 ، ص 428
179 |
شواهد تاريخي
حق اين است كه قرآن كريم در روزگار پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جمع شده بود . شواهدي مي آوريم كه نشان مي دهد قرآن در زمان آن حضرت گردآوري شده و آنها را در كنار رواياتي كه مي گويد قرآن پس از رحلت پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري شد قرار مي دهيم و حقيقت را از خلال آنها در مي يابيم .
1 . طبراني و ابن عساكر از شعبي نقل مي كنند كه شش نفر در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرآن را گردآوري كردند : اُبيّ بن كعب ، زيد بن ثابت ، معاذ بن جبل ، ابوالدرداء ، سعد بن عبيد و ابوزيد . و نيز نقل مي كنند كه مجمع بن جاريه قرآن را جمع كرد ، مگر دو سوره از سوره هاي آن را .
2 . قتاده مي گويد : از انس بن مالك پرسيدم : در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، چه كسي قرآن را جمع كرد ؟ گفت : چهارنفر كه همه از انصار بودند : ابيّ بن كعب ، معاذ بن جبل ، زيد بن ثابت و ابوزيد .
3 . به نقل مسروق ، عبدالله بن عمر گفت : من عبدالله بن مسعود را دوست دارم ، چون از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) شنيدم مي فرمود : قرآن را از چهار نفر بياموزيد : عبدالله بن مسعود ، سالم ، معاذ و ابيّ بن كعب .
4 . نسائي از عبدالله بن عمر نقل مي كند كه گفت : قرآن را گرد آوردم و هر شب يك بار آن را خواندم . خبر آن به پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) رسيد ، فرمود : آن را در طول ماه يك بار بخوان .
5 . از عثمان نقل شده است كه هر گاه وحي نازل مي شد ، پيامبر سراغ كاتبان وحي مي فرستاد و مي فرمود : اين آيه را در فلان سوره كنار آيات معيني قرار دهيد . ( 1 )
6 . ابوعبدالله زنجاني مؤلف « تاريخ القرآن » نوشته است : بعضي از صحابه در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اقدام به جمع آوري قرآن يا بخش هايي از آن كردند . اما مجموعه اي كه همه قرآن را در زمان پيامبر گردآورد ، آن را پس از آن كامل ساختند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . البيان : ص 26 ـ 27
180 |
7 . محمد بن اسحاق در « الفهرست » مي گويد : گردآورندگان قرآن در عصر پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) عبارت بودند از : علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) ، سعد بن عبيد ، ابوالدرداء ، معاذ بن جبل ، ابوزيد ، ثابت بن زيد ، ابيّ بن كعب ، عبيد بن معاويه و زيد بن ثابت .
8 . سيوطي در « الاتقان » از محمد بن كعب قُرظي نقل مي كند : پنج نفري كه قرآن را جمع كردند عبارتند از : معاذ بن جبل ، عبادة بن صامت ، اُبيّ بن كعب ، ابوالدرداء و ابوايوب انصاري .
9 . مؤلف « تاريخ القرآن » از ابن سيرين نقل مي كند : چهار نفري كه قرآن را جمع كردند عبارتند از : معاذ بن جبل ، أبيّ ، ابوزيد يا ابوالدرداء ، يا عثمان ، يا او و تميم داري .
10 . خوارزمي در كتاب « مناقب » از علي بن رباح نقل مي كند كه علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) و ابيّ بن كعب قرآن كريم را در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گرد آوردند .
11 . در رواياتي كه ابوبكر حضرمي از امام صادق ( عليه السلام ) نقل مي كند ، آمده است كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به علي ( عليه السلام ) فرمود :
« قرآن پشت رختخواب من است ، در نوشته ها و حرير و كاغذها . آن را بگيريد و تباه نسازيد ، آن گونه كه يهود ، تورات را ضايع ساختند . » ( 1 ) علي ( عليه السلام ) هم رفت و آن را در قماش زردي جمع كرد و بر آن مهر زد .
12 . حديث ثقلين دليل آن است كه جمع قرآن در زمان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) انجام يافته بود و اگر اين حديث را بر آن چه ذكر كرديم بيفزاييم ، شكّي باقي نمي ماند كه قرآن در عهد پيامبر گردآوري شده بود كه فرمود : « من در ميان شما دو چيز نفيس باقي مي گذارم : كتاب خدا و عترتم ، آن چه كه اگر به آن دو تمسك بجوييد ، هرگز گمراه نمي شويد و آن دو از هم جدا نمي شوند تا آن كه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند . » ( 2 )
اين حديث آشكارا ثابت مي كند كه قرآن در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جمع آوري شده بود ، اما اين سخن كه در سينه ها محفوظ بود ، سخني نادرست است و اگر اين حديث بر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ القرآن ، ص 7 و 8
2 . اين حديث از احاديث متواتر بلكه بيش از حدّ تواتر است .
181 |
نگارش منظم قرآن در زمان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دلالت نكند ، حداقل دلالت دارد بر اين كه سوره هاي قرآن و جاي آيات در زمان رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) منظم بود ، هر چند كه بر ورق هم نگاشته نباشد .
تعارض احاديث جمع قرآن بعد از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، با نصّ قرآن
سئوالي كه مي ماند اين است كه اگر به راستي قرآن در زمان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري شده بود ، پس چگونه برخي روايات مي گويد كه قرآن در عهد خلفا گردآوري شده است ؟
پاسخ : اين روايات ، با نصّ خود قرآن تعارض دارد ، چون بسياري از آيات قرآن دلالت مي كند كه سوره ها حتي بين مشركان مشهور و معروف بوده است . به علاوه نام « كتاب » بر قرآن كريم اطلاق شده است ، اگر اجزاي آن پراكنده بود ، بر آن « كتاب » گفته نمي شد و كاربرد مجازي و بدون قرينه هم بي معناست .
ناسازگاري احاديث جمع قرآن پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) با حكم عقل
عظمت قرآن و اهميتي كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و مسلمانان از جهات مختلف براي آن قائل بودند ، به روشني نشان مي دهد كه رواياتي كه مي گويد قرآن پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري شده ، نادرست است . اضافه بر اين كه قرآن ، بزرگترين چيز نزد مسلمانان است و موجوديت و عظمتشان در حفظ و نگهداري آن خلاصه مي شود و اساس نبوت را هم قرآن تشكيل مي دهد . آيا احتمال مي رود كه شخصيتي همچون پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) اهميتي به گردآوري و نگارش قرآن كريم ندهد ؟ يا به كار ديگري بپردازد و از توضيح كيفيت تنظيم سوره ها و آيات غافل شود ؟ قرآن معجزه جاويدان آن حضرت است و همگان به وسيله آن در طول اعصار و قرون تحدّي مي شوند . با توجه به اين نكته ، بر پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) لازم بوده كه براي نگهداري و حفظ قرآن بكوشد ، چون ذهن و حافظه انسان هر چه قدر هم قوي باشد ، در لا به لاي حوادث زندگي نمي توان بر آنها اعتماد كرد .
182 |
قرآن به تدريج بر پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) نازل مي شد و آن حضرت گروهي را به نام « كاتبان وحي » معين كرده بود كه آن را بنويسند . ابوعبدالله زنجاني در كتاب « تاريخ القرآن » در اين مورد مي نويسد : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، نويسندگاني داشت كه وحي را با خطّ معين كه نسخ بود مي نوشتند و 43 نفر بودند و بيش از همه زيد بن ثابت و علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) مي نوشتند و از روايات بر مي آيد كه آن حضرت به نگارش قرآن اهميت مي داد .
سپس داستان مسلمان شدن عمر بن خطاب را نقل مي كند كه چگونه در خانه خواهرش سوره حديد ( سبّح لله ) و بخشي از سوره طه را مشاهده كرد . و در پايان مي افزايد : همه اين احاديث مي رساند كه مسلمانان به نگارش قرآن اهتمام ميورزيدند و همه قرآن در زمان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري شده بود . ( 1 )
بعضي از سوره هاي قرآن يا بخشي از يك سوره ، نزد همه مسلمانان وجود داشت و اين در روايات آمده است . از جمله روايت عبادة بن صامت كه مي گويد : هر مهاجري كه مي آمد ، پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) او را به يكي از مسلمانان مي سپرد تا قرآن كريم را به او بياموزد . در روايت « كليب » آمده است كه : همراه علي ( عليه السلام ) بودم كه صداي قرائت قرآن در مسجد بلند شد . علي ( عليه السلام ) فرمود : خوشا به حالشان !
گروهي قرآن را با صداي بلند مي خواندند كه دستور آمد قرآن را با صدايي آرام تر و آهسته تر بخوانند .
اين دو حادثه نشان مي دهد كه مسلمانان به قرائت قرآن اهميت مي دادند . از اين رو چگونه ممكن است گردآوري قرآن تا زمان ابوبكر به تأخير افتد ؟
نتيجه آن كه نسبت دادن جمع قرآن كريم به زمان خلفا ، توهمي است كه با قرآن و سنت و عقل هم مخالف است و نمي توان جمع قرآن را به ابوبكر نسبت داد . جمع قرآن در زمان عثمان هم به معناي اجتماع مسلمين بر قرائت واحد است . بزرگاني از علماي اهل سنت به اين حقيقت اقرار كرده اند ، از جمله حارث محاسبي مي گويد : مشهور آن است كه عثمان قرآن را جمع كرده است و اين درست نيست . عثمان مردم را بر قرائت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تاريخ القرآن : ص 43 ، فصل 6
183 |
واحد جمع كرد ، چون قرائت هاي ديگري هم رواج داشت .
اما اين كه گفته مي شود علي ( عليه السلام ) قرآن را پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) گردآوري كرد ، به معناي نگارش قرآن طبق شأن نزول است و تقديم منسوخ برناسخ . اين را علامه مجلسي در « بحار الأنوار » و صاحب كتاب « تاريخ القرآن » هم مي پذيرد . و اگر مسأله جز اين باشد ، امام علي ( عليه السلام ) چگونه مي تواند در چند روز ، قرآن را گردآوري كند ؟