بخش 9

5 ـ سنت نبوی و دوازده امام 1 . همه از قریش اند 2 . اسلام همواره عزیز است 3 . دین همواره عزیز و سربلند است 4 . پیوسته این دین برپاست 5 . پیوسته این دین غالب است 6 . همواره این امر ، صالح است 7 . پیوسته مردم در خیرند 6 ـ اوصاف امام الف . عصمت ب . اعلمیت ج . برترین مردم 7 ـ غُلات از شیعیان امامیه نیستند 8 ـ فرق میان نبیّ ، رسول و امام


204


* ( 5 ) *

سنت نبوي و دوازده امام

پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) تنها به نصب علي ( عليه السلام ) به منصب امامت و ولايت بسنده نكرده و نيز به ارجاع امت به اهل بيت و عترت پاك خويش اكتفا نكرده ، بلكه تعداد اماماني را هم كه پس از او يكي پس از ديگري عهده دار خلافت مي شوند بيان كرده است تا براي كسي هيچ شك و ترديدي باقي نماند . اين نكته در كتب صحاح و مسند اهل سنت به صورت هاي مختلف بيان شده كه به برخي اشاره مي كنيم :

1 . همه از قريش اند

بخاري از جابر بن سمره روايت كرده كه پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود :

« دوازده امير خواهند بود . سپس سخني فرمود كه نشنيدم ، پدرم گفت كه فرمود : همه از قريش اند . » ( 1 )

2 . اسلام همواره عزيز است

مسلم از جابر بن سمره نقل كرده كه گويد : شنيدم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح بخاري : ج 9 ، ص 81 ؛ همچنين به صورت ناقص تر ، مسند احمد : ج 5 ، ص 90 ، 92 ، 95 و 108


205


« اسلام همواره عزيز است ، تا دوازده خليفه . سپس سخني گفت كه نفهميدم ، از پدرم پرسيدم چه فرمود : گفت : همه از قريش اند . » ( 1 )

3 . دين همواره عزيز و سربلند است

نيز مسلم از جابر بن سمره نقل كرده است كه گويد : همراه پدرم خدمت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) رفتم . شنيدم كه مي فرمود :

« اين دين همواره عزيز و سربلند است تا دوازده خليفه ، و كلامي گفت كه با سر و صداي مردم نشنيدم . از پدرم پرسيدم چه فرمود ؟ گفت : همه از قريش اند . » ( 2 )

4 . پيوسته اين دين برپاست

نيز از او روايت شده كه شنيدم پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) روز جمعه اي غروبِ رجمِ اسلمي مي فرمود :

« اين دين پيوسته تا قيامت برپاست ، يا تا وقتي كه دوازده خليفه كه همه از قريش اند ، بر شما حاكم باشند . » ( 3 )

5 . پيوسته اين دين غالب است

از جابر روايت شده كه شنيدم رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حجة الوداع مي فرمود :

« اين دين همواره بر مخالفانش غالب است و هيچ مخالف و جدا شونده اي به آن زيان نمي زند تا آن كه دوازده خليفه از امّتم بگذرد . سپس چيزي فرمود كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . صحيح مسلم : ج 6 ، ص 3 ؛ اين مضمون از سمّاك بن حرب از جابر هم نقل شده است ، همچنين از طريق شعبي از جابر . ونيز : مسند احمد : ج5 ، ص90 و 98 و در اين نقل است كه مردم تكبير گفتند و ضجّه زدند .

2 . همان . نيز مسند احمد : ج 5 ، ص 98 در اين نقل دارد كه : اين دين همواره عزيز و سربلند است و مردم بر دشمنان پيروزند ، تا . . . .

3 . همان . و مسند احمد : ج 5 ، ص 86 و 89


206


نفهميدم . به پدرم گفتم : چه فرمود ؟ گفت : فرمود : همه از قريش اند . » ( 1 )

6 . همواره اين امر ، صالح است

احمد در مسند خويش از جابر بن سمره نقل كرده است :

« همراه پدرم خدمت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) آمديم ، در حالي كه مي فرمود : اين امر پيوسته صالح و شايسته است ، تا آن كه دوازده امير باشد ، سپس كلمه اي فرمود كه نفهميدم ، به پدرم گفتم : چه فرمود ؟ گفت : همه از قريش اند . » ( 2 )

7 . پيوسته مردم در خيرند

همچنين از او روايت كرده است : با پدرم نزد رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) بودم . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود :

« پيوسته اين دين عزيز است ، يا فرمود : پيوسته مردم در خيرند ـ ترديد از ابوعبدالصمد است ـ تا دوازده خليفه . سپس كلمه اي آهسته فرمود . به پدرم گفتم : چه فرمود ؟ گفت : همه از قريش اند . » ( 3 )

اينك ببينيم اين دوازده خليفه كيانند ؟ پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را با اين خصوصيات معرفي كرد :

ـ همواره اسلام تا دوازده خليفه عزيز است .

ـ اسلام همواره عزيز و سربلند است تا دوازده خليفه

ـ دين پيوسته برپاست تا قيامت برپا شود ، يا دوازده خليفه بر آنان حكومت كنند

ـ پيوسته دين بر مخالفان پيروز است ، تا آن كه دوازده خليفه از امتم بگذرند

ـ پيوسته اين امر صالح است ، تا دوازده امير

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مسند احمد : ج 5 ، ص 78 و 90 ؛ نيز مستدرك : ج 3 ، ص 618

2 . همان ، ص 97 و 107 ؛ نيز همان .

3 . همان ، ص98


207


ـ مردم همواره در خيرند ، تا دوازده خليفه .

شارحان احاديث ، در اين كه اين امامان چه كساني اند اختلاف دارند و سخنانشان هرگز قانع كننده و سيراب كننده عطش نيست ، مگر آن چه كه قندوزي از برخي محققان نقل كرده است كه گفته است :

« احاديثي كه دلالت بر آن دارد كه خلفاي پس از پيامبر دوازده نفرند ، از راه هاي فراوان نقل شده و مشهور است . با تشريح زمان و شناساندن موقعيت معلوم مي شود كه مقصود رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از اين سخن ، دوازده امام از اهل بيت و عترت اوست ، چون اين احاديث را نمي توان بر خلفاي پس از پيامبر از صحابه حمل كرد ، زيرا كمتر از دوازده نفرند . بر حكام اموي هم نمي توان حمل كرد ، چون هم تعدادشان بيش از دوازده نفر است ، هم جز عمر بن عبدالعزيز ، همه اهل ستم بودند ، هم از غير بني هاشم بودند و پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرموده كه همه از بني هاشم اند ( در روايت عبدالملك از جابر ) و در گفتن اين نكته كه صداي خويش را آهسته فرمود اين روايت را ترجيح مي دهد ، زيرا آنان خلافت بني هاشم را خوش نداشتند . همچنين نمي توان بر خلفاي بني عباس حمل كرد ، چون هم تعدادشان بيش از آن عدد است ، هم قول خداي سبحان را كه اجر رسالت را مودّت خويشاوندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) قرار داده است و هم حديث كساء را ، كمتر مراعات كردند . پس ناچار بايد بر امامان دوازده گانه از اهل بيت و عترت او حمل شود ، چون آنان داناترين اهل زمان خويش بودند و از همه بزرگوارتر ، پرهيزكارتر ، با تقواتر ، با شرافت تر و از نظر حسب و نسب از همه برتر و نزد خدا از همه گرامي تر بودند و علوم آنان از طريق پدرانشان به جدشان پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) وصل بود و با وراثت ، علم لدني داشتند . دانشمندان و پژوهشگران و اهل كشف و توفيق ، آنان را اين گونه معرّفي كرده اند . مؤيد اين نكته كه مقصود پيامبر از دوازده نفر ، امامان دوازده گانه از اهل بيت اويند ، حديث ثقلين و احاديث فراوان ديگري است كه در اين كتاب و جز آن آمده است . اما اين سخن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كه در روايت جابر است ، « امت بر آنان اجتماع مي كنند » مقصود آن است كه وقتي قائم آنان حضرت مهدي ( عليه السلام ) ظهور كند ، همه امت در اقرار به امامت همه آنان هم


208


سخن خواهند شد . » ( 1 )

خصوصيات ياد شده در روايات ، در ميان امت اسلامي جز در ائمه دوازده گانه كه نزد شيعه و سني معروفند ، يافت نمي شود ، به ويژه آن چه دلالت مي كند كه وجود امامان تا پايان روزگار باقي است و روشن است كه آخرين امام ، مهدي منتظر ( عليه السلام ) است كه ظهور او از نشانه هاي قيامت به شمار مي رود .

اگر بر اين روايات ، روايات بسيار ديگري را بيفزاييم كه در باره امامان دوازده گانه است ، انسان يقين مي كند كه مراد ، جز آن نيست كه هر كس ، چه دوست و چه دشمن و چه دور و چه نزديك ، بر فضيلت ، ورع ، تقوا ، دانش ، آگاهي ، حلم ، صبر ، درايت و كفايت آنان اعتراف دارند ، و آنان به ترتيب زيرند :

علي بن ابي طالب ، حسن بن علي ، حسين بن علي ، علي بن الحسين ، محمد بن علي ، جعفر بن محمد ، موسي بن جعفر ، علي بن موسي ، محمد بن علي ، علي بن محمد ، حسن بن علي و محمد بن حسن العسكري مهدي منتظر ( عليهم السلام ) ، كه خداوند با وجود او جهان را پر از عدل و داد مي كند ، پس از آن كه پر از ظلم و ستم شده باشد . ( 2 ) درود خدا و تحيات و سلام او بر همه آنان باد .

در روايات زيادي تعيين هر امام از سوي امام قبلي ذكر شده است ، علاقه مندان به متن آن روايات ، به كتب مربوط به امامت امامان دوازده گانه مراجعه كنند . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . ينابيع المودّة : ص446 ، چاپ استانبول 1301 هـ .

2 . در باره امام منتظر و احاديث مربوط به او و طول عمر و علائم ظهورش و . . . سخن خواهد آمد .

3 . از جمله : كافي ، ج 1 كتاب الحجه ؛ نيز « اثبات الهداة » شيخ حرّ عاملي .


209


* ( 6 ) *

اوصاف امام

روشن شد كه امامت نزد شيعه ، مفهومي غير از مفهوم آن نزد اهل سنت دارد . شيعه امامت را استمرار وظايف رسالت مي داند ، امام هر چند كه پيامبر نيست و به او وحي نمي شود ، ليكن وظايف پيامبر را بر عهده دارد ، پر كردن اين خلأ ، در گرو داشتن شرايط و ويژگي هايي به شرح زير است :

الف . عصمت

در امام ، شرط است كه از خطا و لغزش معصوم باشد . همان دليلي كه ما را معتقد به عصمت در پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي كند ، دليل اعتقاد به عصمت در امام است ، زيرا از مسؤوليت هاي مهم امام ، پر كردن خلأهاي عظيم پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و اين جز با برخورداري از همه شايستگي ها و كفايت هايي كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) از آن برخوردار بود ، تحقق نمي يابد ، يعني آشناي به كتاب و سنت طبق واقع ، عالم به حكم موضوعات نوپديد ، با شناختي واقعي و مدافع دين و پاسخگوي شبهات شبهه افكنان . پس آن چه دلالت مي كند كه پيامبر بايد در مقام ابلاغ رسالت مصون باشد ، در همين جا هم وجود دارد . امام همان وظيفه را دارد ، اگر چه پيامبر و دريافت كننده وحي نيست ، ولي حامل علم و شريعت و احكام اوست . پس وقتي بر پيامبر ، خطاي در مقام ابلاغ را روا نمي دانيم ، همين را در كسي هم كه


210


بدون منصب رسالت و نبوت ، عهده دار همان وظايف است معتبر مي شمريم .

عصمت امام در قرآن كريم

آيه ابتلاء ، به روشني دلالت مي كند كه ظالمان به امامت نمي رسند :

( وَإِذِ ابْتَلي إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمِينَ ) ( 1 ) ؛

« به ياد آور زماني را كه خداوند ، ابراهيم را با كلماتي آزمود . ابراهيم آنها را به پايان رسانيد ، خداوند فرمود ، من تو را پيشواي مردم قرار مي دهم . گفت : از ذريه و فرزندان من ؟ فرمود : عهد من به ستمگران نمي رسد . »

مقصود از امامتي كه خداي سبحان به ابراهيم و ذريه او عطا كرد ، غير از نبوت بود . چرا كه خداوند او را مخاطب قرار داد و به امامت بشارتش داد در حالي كه پيامبر بود . معلوم مي شود امامتي كه به ابراهيم بشارت دادند غير از نبوت بود . و چون ابراهيم ، امامت را براي نسل خود طلبيد ، خداوند دعايش را مستجاب كرد ، ولي ظالمان را استثنا نمود . مراد از غير ظالمين كسي است كه در طول عمر ظلم نكرده باشد . دو نكته بر اين موضوع دلالت مي كند :

اول : هدف اعلاي نصب هر انسان براي امامت ، تجسّم بخشيدن به شريعت الهي در جامعه است . اگر پيشوا ، مردي پاكدامن و نمونه باشد و در پرونده درخشان او هيچ عصيان و لغزشي ديده نشود ، هدف از نصب او براي آن مقام تحقق مي يابد . اما اگر در بخشي از عمر خويش ، گنهكار و فاسد باشد ، آماج انتقادها قرار مي گيرد و بعيد است كه سخنش نافذ باشد و به راحتي پيشوايي او را بپذيرند ، بلكه در باره او مي گويند : او ديروز مرتكب گناه مي شد و امروز فرمان به حق مي دهد و مي خواهد باطل را بزدايد ؟ !

براي تحقق آن هدف ، عقل حكم مي كند كه امام در تمام دوران عمر از هر پليدي و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بقره : 124


211


گناه پاك باشد ، توبه اگر در حيات فردي هم مفيد باشد ، در حيات اجتماعي چنين نيست و مردم مطيع و دلباخته نخواهند شد .

دوم : مردم نسبت به ظلم چهار گروهند :

1 . كسي كه در همه عمر ظالم بوده است

2 . كسي كه در همه عمر پاك و مصون از ظلم بوده است

3 . كسي كه در آغاز عمرش ظالم بوده و در آخر عمر توبه كرده است

4 . كسي كه در آغاز عمر پاك بوده ، در آخر عمر ظالم شده است .

حال بايد ديد حضرت ابراهيم كه امامت را براي برخي از ذريه خويش درخواست كرد ، كدام را اراده كرده بود ؟ حاشا كه ابراهيم ، امامت را براي گروه اول و چهارم از فرزندان خويش طلب كند ، چون روشن است كسي كه همه عمر غرق در ستم بوده يا در دوران تصدّي امامت ظالم باشد ، نمي توان بر او اعتماد كرد .

مي ماند دو گروهِ ديگر ، يعني دوم و سوم . خداي متعال تصريح كرده كه عهد او به ظالم نمي رسد و ظالم در اين عبارت جز بر گروه سوم يعني كسي كه در آغاز عمر ظالم بوده و در هنگام تصدّي امامت توبه كرده ، منطبق نمي باشد . پس وقتي اين گروه هم خارج شد ، گروه دوم باقي مي ماند ، يعني كسي كه در طول عمر پاك بوده و قبل از تصدّي امامت و پس از آن ، هيچ انحراف از حق و تجاوز از راه درست ، از او ديده نشده است .

ب . اعلميت

امام بايد از همه مردم نسبت به قرآن و سنت و معارف و احكام داناتر باشد ، تا امت به آستانه او روي آورند ، نه آن كه امام سراغ مردم برود . دليل اين روشن است ، چون منصب امامت ، مثل منصب هاي دنيوي يك مقام عرفي نيست ، بلكه رياست عام براي تدبير امور و دنياي مردم است . لازمه اش آن است كه امام ، نسبت به آن چه به وي رجوع مي كنند ، از همه داناتر باشد . علاوه بر اين كه پر كردن خلأهاي پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرع بر آن است كه در اصول و فروع و عقايد و احكام از همه داناتر باشد .


212


ج . برترين مردم

امام بايد از همه امت برتر باشد ، چون يا مساوي با مردم است ، يا ناقص تر از آنان است ، يا برتر از آنان . مطلوب همين سومي است . اولي كه محال است ، زيرا اگر همتاي مردم باشد ، ترجيح او بر ديگري براي امامت محال و بي دليل است . دومي هم محال است ، چون عقلاً زشت است كه مفضول بر فاضل مقدم داشته شود . اين آيه نيز دليل بر آن است : ( أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاّ أَنْ يُهْدي فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ) ( 1 ) ؛ « آيا آن كه به حق هدايت مي كند سزاوارتر است تا پيروي شود ، يا كسي كه راه نمي يابد مگر آن كه هدايتش كنند ؟ شما را چه مي شود ، چگونه داوري مي كنيد ؟ »

طبق اين حكم و قاعده ، امام بايد در دانش و دين ، در كرم و شجاعت و همه فضايل روحي و جسمي برتر باشد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . يونس : 35


213


* ( 7 ) *

غُلات از شيعيان اماميه نيستند

وصف امام به اين كه داراي عصمت ، اعلميت و افضليت است ، معنايي جز اين ندارد كه آنان بندگان مخلص خدايند كه عنايت الهي شامل آنان شده و او چون افراد را بهتر مي شناسد ، آنان را پيشواياني قرار داده است كه به امر خدا هدايت مي كنند ، در همان حال بندگان مكرّم الهي اند ، او را نافرماني نمي كنند و به فرمان او عمل مي كنند . پس هر كس در حق آنان افراط و تفريط و غلوّ كند ، گمراه است .

پس فرقه هاي غلوّ كننده در حق آنان شيعه نيستند ، هر چند خود را به شيعه نسبت دهند . ائمه از اهل بيت ( عليهم السلام ) نيز پيروان خود را از تفريط و غلوّ برحذر داشته اند . پس فرقه هاي منقرض شده اي همچون خطابيه ، مغيريه و غير اين ها كه از غُلات بودند ، در حقيقت شيعه نيستند . سخن اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) در شناساندن ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) در اين مورد كافي است :

« هيچ كس از اين امت ، با آل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) قياس نمي شود و هرگز آنان كه از نعمت وجود آنان پيوسته برخوردار بوده اند ، با آنان برابر نيستند ، آنان پايه دين و ستون يقين اند . غلوّ كننده به آنان بر مي گردد و از پي در آينده به آنان مي پيوندد وويژگي هاي حقولايت براي آنان است و وصايت و وراثت در اين خاندان است . » ( 1 )


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نهج البلاغه ، خطبه 2 ( لا يقاس بآل محمد ( صلّي الله عليه وآله ) من هذه الأمة احد . . . ) .


214


افزون بر اين ، امام علي بن موسي الرضا ( عليه السلام ) دعايي دارد كه جايگاه و موضع ائمه اهل بيت را نسبت به غُلات روشن مي كند ، حضرت در دعايش چنين دارد :

« خداوندا ، من از حول و قوه ، بري هستم . هيچ قدرت و نيرويي جز از تو نيست ، خداوندا به تو پناه مي برم و به آستانت بيزاري مي جويم از كساني كه براي ما آن چه حقّ ما نيست ادعا مي كنند . خدايا من به درگاهت بيزاري مي جويم از آنان كه در باره ما چيزي مي گويند كه خودمان در باره خويش نگفته ايم . خداوندا ، آفرينش براي تو و روزي از سوي توست ، تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي طلبيم . خداوندا ، تو آفريدگار ما و آفريدگار پدران پيشين و نياكان ديگر مايي . خدايا ، پروردگاري جز براي تو سزاوار نيست و الوهيت و خدايي جز شايسته تو نيست . پس مسيحياني را كه عظمت تو را كوچك شمردند لعنت كن ، همچنين مردمي را كه همانند سخن آنان را گفته اند و باور دارند لعنت كن . خداوندا ، ما بندگان تو و فرزندان بندگان توييم ، براي خودمان مالك سود و زيان و مرگ و حيات و نشور نيستيم . خدايا ، هر كه ما را پروردگار پندارد ، از او بيزاريم . هر كس خيال كند خلقت و روزي به دست ماست ، ما از او بيزاريم ، آن گونه كه حضرت عيسي ( عليه السلام ) از مسيحيان بيزار است . خداوندا ، ما آنان را به آن چه ادعا مي كنند نخوانده ايم . پس ما را به آن چه مي گويند مؤاخذه مكن . آن چه را ادعا مي كنند بر ما ببخشاي و هيچ يك از آنان را روي زمين زنده نگذار . همانا اگر آنان را واگذاري ، بندگانت را گمراه مي كنند و جز فاجر و كافر به دنيا نمي آورند . » ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . بحار الانوار : ج 25 ، ص 343


215


* ( 8 ) *

فرق ميان نبيّ ، رسول و امام

تبيين مفصل اين مفاهيم سه گانه كه در قرآن آمده است ، در اين جا نمي گنجد . ما در كتاب خويش به نام « مفاهيم القرآن » ( 1 ) آن را توضيح داده ايم . فشرده سخن اين است :

« امام » ، پيشوايي است كه حاكم بر جامعه است و دست امت را گرفته به سوي كمال در زندگي دنيوي و اخروي و فردي و اجتماعي پيش مي برد . پس بر امت است كه در همه زمينه ها همه فرمان ها و جهت دادن هاي او را اطاعت كنند . بر اين اساس مي گوييم :

« نبيّ » ، كسي است كه وحي را دريافت مي كند .

« رسول » ، كسي است كه مأمور ابلاغ وحي به مردم است . اگر وحي را دريافت كند ، ولي مأمور به ابلاغ آن نباشد ، نبيّ است . اگر مأمور به ابلاغ باشد رسول است .

« امام » كسي است كه شريعت آسماني را در جامعه پياده مي كند ، چه بر او نازل شده باشد ، كه مي شود نبيّ و رسول و امام ، آن گونه كه ابراهيم خليل ( عليه السلام ) بود ، يا بر ديگري نازل شده باشد ، مثل آن چه در مورد امامان دوازده گانه است . پس پيشوايان معصوم ، يعني علي و فرزندانش ( عليهم السلام ) كه به عنوان امام و پيشواي امت اسلامي نصب شده اند ، تنها در سايه شريعت محمدي كه بر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده است ، اهداف خويش را محقق مي سازند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مفاهيم القرآن : ج 5 ، ص 375 ـ 390


216


و به شؤون امت و سياست امورشان مي پردازند .

به عبارت ديگر : پيشوايي و رهبري امت ، مقصود اصلي نيست ، بلكه ابزاري براي سعادتمند ساختن امت و راهنمايي آنان به قلّه كمال است و اين جز با تحقق بخشيدن به شريعت الهي در جامعه به دست نمي آيد ، چرا كه همه نظام ها و روش هاي بشري از پرداختن به اين اهداف والا ناتوانند .

اين دلالت مي كند بر اين كه امام ، اهداف خويش را جز در سايه شريعت آسماني محقق نمي سازد ، چه بر خود او نازل شده باشد ، چه بر ديگري . و آن ديگري چه زنده و حاضر باشد ، يا از دنيا رفته باشد . به هر حال ، مديريت و رهبري جامعه و رساندن آن به كمال و آن چه از وظايف اساسي امام شمرده مي شود ، به دست نمي آيد مگر آن كه امر و نهي او و فعل و تقرير او ، بازتابي از دستورها و قوانين كلّيِ نازل شده از سوي خداي سبحان بر پيامبر زمانش و صاحب شريعتش باشد ، مگر آن كه خود امام هم صاحب شريعت و آيين باشد ، مانند ابراهيم خليل الرحمان ( عليه السلام ) .



| شناسه مطلب: 74628