بخش 10
فصل ششم : اهل بیت ( علیهم السلام ) اهل بیت 1 ـ اهل بیت در لغت 2 ـ اهل بیت در قرآن کریم بررسی آیه تطهیر 3 ـ اهل بیت : در احادیث پیامبر الف . تصریح به نام آنان ب . وارد کردن زیر کساء ج . تعیین آنان با تلاوت آیه ، درِ خانه ایشان 4 ـ مرجعیت علمی اهل بیت 1 . حدیث ثقلین 2 . حدیث سفینه 3 . اعتراف پیشوایان مذاهب به افقهیّت اهل بیت ( علیهم السلام ) 5 ـ نقش اهل بیت در اتّحاد امّت 6 ـ میراث علمی اهل بیت اول : کتاب علی ( علیه السلام ) دوم : نهج البلاغه سوم : صحیفه سجادیه چهارم : رسالة الحقوق پنجم : رساله امام رضا ( علیه السلام ) ششم : رساله امام هادی ( علیه السلام ) هفتم : چهارصد کتاب از چهارصد نویسنده 7 ـ فاطمه زهرا منزلت خانه فاطمه ( علیها السلام )
217 |
فصل ششم
اهل بيت ( عليهم السلام )
1 . اهل بيت ( عليهم السلام ) در لغت
2 . اهل بيت ( عليهم السلام ) در قرآن كريم
الف . بررسي آيه تطهير
ب . قرائن سه گانه در آيه در تعيين مقصود از اهل بيت
3 . اهل بيت ( عليهم السلام ) در احاديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
الف . تصريح به نام آنان ب . وارد كردن زير كساء
ج . تعيين آنان با تلاوت آيه بر درِ خانه ايشان
4 . مرجعيت علمي اهل بيت ( عليهم السلام )
الف . حديث ثقلين
ب . حديث سفينه
ج . اعتراف پيشوايان مذاهب به افقهيّت اهل بيت ( عليهم السلام )
5 . نقش اهل بيت ( عليهم السلام ) در اتحاد امّت
6 . ميراث علمي اهل بيت ( عليهم السلام )
7 . فاطمه زهرا در كلام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
219 |
اهل بيت
اين كلمه تركيب از دو واژه است كه هر كدام مفهومي دارد . مفهوم « اهل » را مي توان از موارد استعمال آن مشخص كرد :
اهل امر و نهي ، اهل انجيل ، اهل كتاب ، اهل اسلام ، اهل يك مرد ، اهل آب و . . . .
اين موارد نشان مي دهد كه كلمه « اهل » به صورت مضاف در مورد كسي كه ارتباطي قوي با مضافٌ اليه دارد به كار مي رود . اهل امر و نهي كساني اند كه عهده دار حكومت و برانگيختن و بازداشتن اند . اهل انجيل كساني اند كه به اين كتاب اعتقاد دارند ، مثل اهل كتاب و اهل اسلام .
به گفته همه اهل لغت ، اهل و آل دو كلمه است كه يك معني دارد . ابن منظور گويد : آلِ مرد ، يعني اهل او . آل الله و آل رسوله يعني اولياي او . اصلِ آل ، اهل بوده كه « ها » تبديل به همزه شده و « أأل » شده ، و چون دو همزه متوالي بوده ، دومي تبديل به الف شده است ، مثل آدم و آخر و در فعل مثل آمَنَ و آزر . . . .
طبق معنايي كه گفته شد ، وقتي لفظ اهل به كلمه اي اضافه مي شود ، مقصود از آن همان مضاف است كه پيوند خاصّي با مضافٌ اليه دارد . اهلِ يك شخص ، يعني ويژه ترين افراد نسبت به او . اهل مسجد يعني آنان كه زياد به مسجد رفت و آمد مي كنند . اهل جنگل يعني ساكنانِ جنگل . دقت در موارد اين كلمه ، ترديدي باقي نمي گذارد كه اهل ، شامل
220 |
همسر و فرزندان ، بلكه كسان ديگري كه به نوعي به يك خانواده مرتبط اند مي شود و فرقي بين فرزندان و همسران نيست . از اين رو در قرآن به همسر ابراهيم ( عليه السلام ) هم اطلاق شده است . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ( قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ رَحْمَتُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ) ( هود : 73 ) .
221 |
* ( 1 ) *
اهل بيت در لغت
مفهوم اين كلمه همان بود كه گفته شد . سخن برخي از اهل لغت آورده مي شود :
ابن منظور گويد : اهل بيت يعني ساكنان آن خانه ، اهلِ مرد يعني ويژه ترين افراد نسبت به او ، اهل بيت پيامبر يعني همسران ، دختران و داماد او يعني علي ( عليه السلام ) . و گفته شده كه زنان پيامبر و مرداني كه از خانواده اويند ، اهل بيت اند . ( 1 )
وي هم معناي لفظ را خوب بيان كرده و هم معناي آن را در قرآن خوب توضيح داده و قول ديگر را با تعبير « گفته شده » ضعيف دانسته است .
ابن فارس به نقل از خليل بن احمد ، اهل مرد را همسر او دانسته و تأهّل را ازدواج معني كرده و اهل بيت را ساكنان خانه دانسته و گفته اهل اسلام يعني گروندگان به آن . ( 2 )
راغب در مفردات گويد : اهلِ مرد يعني كساني كه با او خويشاوند يا هم كيش يا هم شهري يا هم رشته و صنعت اند . اهل مرد در اصل يعني آنان كه با او در يك جا ساكن اند . سپس مجازاً به خويشاوندان او هم گفته شده است و وقتي به صورت مطلق ، « اهل بيت » گفته مي شود ، متعارف در خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . لسان العرب : ج 11 ، ص 29 واژه « اهل » .
2 . معجم مقاييس اللغه : ج 1 ، ص 150
3 . مفردات راغب : ص29
222 |
فيروز آبادي گفته است : اهلِ امر يعني عهده داران كار ، اهل بيت يعني ساكنانِ خانه . اهل مذهب يعني معتقدان به آن . اهل مرد يعني همسر او . اهل پيامبر يعني همسران ، دختران و دامادش علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) يا همسران او و مرداني كه از خاندان اويند . ( 1 )
همه اين سخنان و نظاير آنها كه در زبان اهل لغت است ، نشان مي دهد كه مفهوم اهل بيت در لغت يعني كساني كه ارتباط مستحكمي با خانه دارند و اهلِ مرد ، يعني آنان كه پيوند نسبي يا سببي يا غير آن با او دارند .
مراجعه به كتاب هاي لغت و موارد كاربرد اين كلمه در كتاب و سنت ، نشان مي دهد كه مفهوم « اهل » همان معناي عام است كه شامل همه كساني مي شود كه از راه نسب و سبب يا جز آنها ، نوعي رابطه با شخص و خانواده او دارند ، چه همسر و فرزندان باشند يا ديگران و اختصاص دادن آن به همسر ، وجهي ندارد ، همچنان كه از نظر مفهوم لغوي تخصيص آن به فرزندان و خارج ساختن همسران با نصّ قرآن و كاربرد آن در آيات گذشته ناسازگار است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قاموس المحيط : ج 3 ، ص 331
223 |
* ( 2 ) *
اهل بيت در قرآن كريم
در قرآن كريم دو بار لفظ « اهل بيت » آمده است . يكي از زبان فرستادگان :
« گفتند آيا از امر خدا تعجب مي كنيد ؟ رحمت و بركات او بر خاندان شما باد كه او ستوده و بزرگ است » ( 1 ) و ديگري در اين آيه خطاب به همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) :
« در خانه هاي خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين ، خود آرايانه بيرون نياييد ، و نماز بر پا داريد و زكات بپردازيد و خدا و رسولش را پيروي كنيد ، همانا خداوند مي خواهد از شما اهل بيت پليدي را ببرد و شما را كاملاً پاك سازد . » ( 2 )
آيه اول خطاب به خانواده ابراهيم خليل است ، آن گاه كه فرستادگان الهي آمدند و همسرش را به تولّد اسحاق و پس از او يعقوب مژده دادند . چون اين مژده بر خلاف سنن طبيعي بود ، زيرا ابراهيم و همسرش پير شده بودند و از اين رو همسر ابراهيم با تعجب به آنان گفت : آيا من كه عجوزم فرزند خواهم آورد ؟ و اين شوهرم كه پير شده است ؟ ! اين چيز شگفتي است . ( 3 ) جواب هم از سوي آن فرستادگان كه فرشته هاي الهي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ( قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ . . . ) ( هود : 73 ) .
2 . ( وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ . . . ) ( احزاب : 33 ) .
3 . هود : 72
224 |
به صورت بشر بودند ، اين بود كه آيا از امر خدا تعجب مي كنيد ؟ رحمت و بركات او بر شما اهل بيت .
آيه دوم نيز در ضمن آياتي وارد شده كه در باره زنان پيغمبر ( صلّي الله عليه وآله ) است و آنان را دعوت مي كند كه از دنيا پيراسته و به تقوا آراسته شوند و وصايايي از اين قبيل . ( 1 )
بررسي آيه تطهير
به بررسي تفصيلي آيه دوم ( آيه تطهير ) مي پردازيم كه پيرامون آن بحث هاي فراواني شده و كتاب هايي در باره آن تأليف شده كه به شبهه ها و پاسخ آنها پرداخته است .
مفسران در اين كه مقصود از « اهل بيت » در اين آيه چيست ، نظرات مختلفي دارند و مهم ترين آنها دو نظريه است :
1 . اين كه مقصود ، دختر و داماد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و دو فرزند آنان حسن و حسين ( عليهم السلام ) است .
2 . مقصود ، همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) است .
پس از بررسي قابليت لفظ براي شمول هر دو مقصود ، بايد ديد كدام يك مراد است . قرائني وجود دارد كه به روشني دلالت دارد كه مقصود از اين كلمه ، جمع خاصي است كه رابطه ويژه اي با خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) دارند ، نه همه آنان كه به اين خاندان منسوب اند . اما قرائن از اين قرار است :
قرينه اول : لامِ عهد در « اهل البيت »
گاهي الف و لام در يك كلمه ، معناي جنس را مي رساند ، مثل : ( إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفِي خُسْر ) ( 2 ) . گاهي در بر گيرنده همه افراد آن است ، مثل ( جاهِدِ الْكُفّارَ وَالْمُنافِقِينَ ) ( 3 ) يعني با همه كافران و منافقان بستيز . گاهي هم الف و لام عهد است و اشاره به مورد خاصي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احزاب : 28 ـ 34
2 . عصر : 2
3 . توبه : 73
225 |
است . الف و لام در « البيت » نه جنس را مي رساند ، نه استغراق افراد را ، چون نه مي خواهد حكم جنس و طبيعت اهل بيت را بگويد ، و نه مي خواهد حكمي درباره همه خاندان ها در جهان يا خانواده هاي پيامبر را بيان كند و گرنه به جاي مفرد ، از كلمه جمع ( بيوت ) استفاده مي كرد ، همچنان كه در اول آيه خطاب به همه همسران « بيوتكن » آمده است .
پس مقصود ، معناي سوم است ، يعني خانواده خاص و مورد نظر . آيه اشاره به پاكي خاندان خاصي مي كند كه ميان گوينده و مخاطب معلوم است . حال بايد ديد كه آن خاندان و آن خانه كدام است ؟ آيا خانه همسران آن حضرت است ، يا خانه فاطمه ( عليها السلام ) و شوهرش و دو فرزندش حسن و حسين ( عليهم السلام ) ؟
اولي كه نيست ، چون همه همسرانش يك خانه نداشتند كه الف و لام اشاره به آن باشد . هر كدام در خانه جدا بودند و اگر يكي از آنها مقصود بود ، آيه مخصوص به آن مي شد در حالي كه اتفاقي است كه چنين نيست ، به علاوه طبق اين نظر ، خانه فاطمه ( عليها السلام ) خارج از آنها مي شود ، در حالي كه روايات ، گوياي شمول آيه نسبت به خانه اوست و بحث بر سر اين است كه آيا همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را هم در بر مي گيرد يا نه ؟
همه اين ها بر اين پايه است كه مقصود از بيت ، خانه ساخته شده از گچ و چوب و آجر باشد ، كه روشن شد متعين آن است كه بر خانه خاصي اشاره باشد و آن خانه جز خانه فاطمه ( عليها السلام ) نيست . چون جز آن خانه ، خانه خاصي كه صلاحيت حمل آيه بر آن را داشته باشد نيست .
اما اگر بگوييم كه مقصود از بيت و خانه ، همچنان كه خانه ساخته شده از خاك و گل است ، گاهي هم مقصود از آن ، خاندان است ، مثل « بيت نبوت » ، « بيت وحي » ، نوعي تشبيه به محسوس شده است . ناچار بايد مقصود ، كساني باشند كه منتسب به نبوت و وحي اند و رابطه معنوي خاص با اين خاندان دارند كه با توجه به آن ، اهل اين خانه به شمار مي آيند . آن ارتباط ويژه ، همان پاكي روح و فكر است و شامل هر كسي كه صرفاً ارتباط سببي و نسبي داشته باشد نمي شود .
زمخشري در تفسير خود ، با توجه به اين نكته مي گويد : اين كه آيه مربوط به همسر
226 |
ابراهيم ، او را اهل آن خانه به شمار آورده ، براي آن است كه او در خانه آيات الهي و مهبط معجزات و امور خارق العاده بود ، او مي بايست با وقار باشد و پيراسته از آن چه زنان ديگر كه در غير خاندان نبوت رشد يافته اند ، بايد به جاي تعجّب ، خدا را تسبيح و تمجيد كند . فرشتگان هم در جمله ( رَحْمَتُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ) ( 1 ) به اين نكته اشاره كرده اند و هدف اين بوده كه بگويند خداي عزيز با امثال اين ها شما را گرامي داشته و به نعمت خويش مخصوص ساخته است . ( 2 )
بنابراين ، آيه را نمي توان به همه كساني كه از راه پيوندهاي جسماني به خانه اي حتّي خانه فاطمه ( عليها السلام ) مرتبط اند تفسير كرد ، مگر آن كه آن رابطه ها و زمينه هاي معنوي مورد اشاره ، وجود داشته باشد . همه كساني كه خانه را به خانه ساخته شده از سنگ و خاك تفسير كرده اند ، بيراهه رفته اند .
گفتگوي ظريفي ميان امام باقر ( عليه السلام ) و مفسّر معروف ، « قتاده » اتفاق افتاده كه امام ( عليه السلام ) ، او را به همين نكته آگاهانيده است . وقتي قتاده در برابر امام ( عليه السلام ) نشست ، گفت : من در برابر فقها و در مقابل ابن عباس نشسته ام ، تا كنون چنين اضطراب دروني كه در مقابل شما به من دست داده ، برايم پيش نيامده است . امام باقر ( عليه السلام ) پرسيد : واي بر تو ، مي داني كجايي ؟ تو در برابر خانه هايي هستي كه خداوند اجازه داده تا رفعت يابند و نام خدا در اين خانه ها ياد شود . مرداني صبح و شام در اين خانه ها خدا را ياد مي كنند كه هيچ داد و ستدي آنان را از ياد خدا و برپايي نماز و اداي زكات باز نمي دارد . ( 3 ) تو آنجايي و آنان ماييم . قتاده گفت : به خدا راست گفتي فدايت شوم . به خدا اين خانه ها ، خانه هاي سنگ و گِل نيست . ( 4 )
اين قرينه ، مفسّر را بر مي انگيزد تا در باره كساني كه با رشته هاي خاصي به اين خانه پيوستگي دارند تحقيق كند . پس سخن آنان كه مقصود از اهل بيت را همسران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . هود : 73
2 . كشّاف : ج2 ، ص 107
3 . ( فِي بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ . . . ) ( نور : 36 ـ 37 ) .
4 . كافي : ج 6 ، ص 256 ـ 257
227 |
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مي دانند درست نيست ، چون آن رشته هاي خاصّ پيوند ، ميان آنان و آن خاندان وجود نداشته است ، نهايت چيزي كه بوده ، آن است كه آنان زناني مسلمان بودند .
قرينه دوم : مذكر بودن ضميرها
خداي سبحان ، وقتي همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را خطاب مي كند ، ضمير مؤنث به كار مي برد ، اما وقتي به ( اِنَّما يُريدُ اللّه . . . ) مي رسد ، ضمير خطاب را از مؤنث به مذكر تغيير مي دهد ( عنكم ، يطهركم ) . اگر مقصود همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بودند ، چرا ضمير عوض شده است ؟ در حالي كه در قسمت هاي مربوط به همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، همه افعال و ضمائر ، مؤنث است ( لستُنَّ ، اتّقيتُنَّ ، لا تَخضَعْنَ ، قُلنَ ، قَرْنَ ، بيوتِكُنَّ ، اَقِمْن ، آتينَ ، أطعْنَ ، واذكُرنَ ، بيوتكنّ ) . چرا به ضمير مذكر عدول كرده است ؟ آيا اين نشان نمي دهد كه مقصود از اهل بيت ، همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيستند ؟
قرطبي در تفسير خود سعي كرده از اين اشكال ، چنين پاسخ دهد كه مذكر آمدن ضمير به لحاظ « اهل » است . مثلاً كسي به رفيقش مي گويد : اهل تو چگونه اند ؟ منظورش همسر يا همسران است . او هم مي گويد « هُم بخير » ـ خوبند ( يعني با ضمير مذكر . . . ) ( 1 ) ليكن اين تلاش ، بيهوده است . بر فرض هم عرب چنين كاربردي داشته باشد ، جايي است كه « اهل » اول ذكر شود ، سپس ضمير به آن برگردد ، نه برعكس . در حالي كه در آيه شريفه يكي از دو ضمير ( عنكم ) قبل از « اهل البيت » است . به علاوه ، استشهاد به آيه مربوط به همسر ابراهيم نادرست است ، چون خطاب در آن به حضرت ابراهيم و همسر اوست ، نه فقط به همسرش ، پس مي توان از بابِ تغليبِ برتر ، ضمير را مذكر آورد ، در حالي كه در اين آيه ، فرض بر اين است كه درباره فقط همسران پيامبر است ، پس جايي براي تغليب نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . جامع الاحكام : ج 14 ، ص 182
228 |
قرينه سوم : عدول از سياق
آيات مربوط به همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، از آيه 28 آغاز مي شود و به آيه 34 ختم مي گردد . در اين آيات ، همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را يك بار با تعبير « الأزواج » و دو بار با تعبير « نساء النبي » خطاب كرده كه هر دو صريح در همسران اويند . به چه دليل از اين تعبير عدول كرده و « اهل البيت » فرموده ؟ عدول از آن سياق ، قرينه است كه مخاطب به اهل بيت ، غير از مخاطب با آن دو تعبير است .
اين سه قرينه يقين مي آورد كه مراد از اهل بيت ، همسران پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نيستند . اما اين كه مصداق آن چه كساني اند ، در احاديث فراوان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) بيان شده است .
229 |
* ( 3 ) *
اهل بيت ( عليهم السلام ) در احاديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
احاديث پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) چهره حقيقت را نشان مي دهد . پيامبر اكرم عنايت ويژه اي به معرفي اهل بيت داشت كه نظير آن در كمتر موردي ديده مي شود . وي اهل بيت را با راه هاي مختلف معرفي كرد . محدّثان و مفسّران نيز به مناسبت هاي مختلف و در جاهاي گوناگون ، عنايت ويژه اي به معرفي خاندان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نشان داده اند . شاعران مخلص مسلمان در طول قرن ها عنايت روشني به بيان فضايل اهل بيت و شناساندن آنان و نام بردن از ايشان پرداخته اند ، به گونه اي كه از همه اين ها بر مي آيد اتفاق دارند بر اين كه آيه ، در باره عترت پاك پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) نازل شده است . همه اين ها نشان مي دهد كه ديدگاه عمومي مسلمانان در تفسير اهل بيت ، همان قول نخست است و اين سخن كه مقصود ، همسران آن حضرت است ، سخني ضعيف و متروك و بي بهاست . تنها كساني در مقابل اين راه روشن ايستاده اند كه در باره اهل بيت ، موضعي شبيه دشمني و مخالفت داشته اند .
رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) از سه راه اهل بيت را شناسانده است :
1 . تصريح به نام كساني كه آيه در باره آنان نازل شده است ، تا مورد نزول ، با اسم و رسم مشخص شود .
2 . همه كساني را كه آيه در باره آنان نازل شده ، زير كساء وارد و ديگران را منع كرد و با دست به آسمان اشاره نموده و فرمود : « خدايا ، هر پيامبري خانداني دارد ، خانواده من
230 |
هم اين هايند » ، كه بحث آن خواهد آمد .
3 . چندين ماه هر گاه براي نماز بيرون مي آمد ، از خانه فاطمه مي گذشت و مي فرمود : اي اهل بيت ، نماز ! « همانا خداوند خواسته است كه پليدي را از شما خاندان بزدايد و شما را كاملاً پاك سازد . » ( 1 )
الف . تصريح به نام آنان
طبري از ابوسعيد خدري روايت كرده است كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : اين آيه در باره پنج نفر نازل شده است : من ، علي ، حسن ، حسين و فاطمه . ( 2 )
ب . وارد كردن زير كساء
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، اهل بيت خود را زير كساء وارد كرد . طبري از امّ سلمه نقل كرده است كه : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) پيش من بود . علي ، فاطمه ، حسن و حسين ( عليهم السلام ) هم بودند . غذايي برايشان فراهم كردم ، خوردند و خوابيدند . پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) عبا يا ملحفه اي را روي آنان كشيد ، سپس فرمود : « خداوندا ، اينان اهل بيت من اند ، پليدي را از آنان ببر و كاملاً پاكشان ساز . » ( 3 )
ج . تعيين آنان با تلاوت آيه ، درِ خانه ايشان
طبري از انس نقل مي كند : پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) مدت شش ماه هرگاه به نماز بيرون مي آمد ، از درِ خانه فاطمه مي گذشت و مي گفت : « نماز ، اي اهل بيت ، سپس آيه تطهير را مي خواند . » ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در كتاب « مفاهيم القرآن » ، ج 10 ، ص 143 تا 153 ؛ رواياتي را كه از زبان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) ، با اين سه شيوه اهل بيت را معرفي كرده است آورده ايم ، در اين جا تنها به يك حديث از هر يك از شيوه ها بسنده مي كنيم ، به آنجا مراجعه شود .
2 . تفسير طبري : ج 22 ، ص 5 ـ 7 ؛ الدر المنثور : ج 5 ، ص 198 ـ 199
3 . همان .
4 . همان .
231 |
* ( 4 ) *
مرجعيت علمي اهل بيت ( عليهم السلام )
بحث از شكل خلافت پس از پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) به دو گونه مطرح مي شود :
اول : بحث از حكومت در مرحله خاصي از زمان ، يعني اين كه آيا خلافت از جانب پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ، امري انتصابي بود ، يا به اصحاب سپرده شده بود ؟ اين گونه بحث ، هر چند بي فايده نيست ، ليكن يك بحث صرفاً تاريخي است كه زمان آن گذشته است .
دوم : اين كه مرجعيت علمي پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آيا در اهل بيت ( عليهم السلام ) تجسم و تبلور يافته بود يا در ديگران ؟ و آيا وظيفه هر مسلمان در هر زمان و قرن ، تمسك به ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) به عنوان يكي از « ثقلين » است ، يا تمسك به ديگران ؟ اين بحث ، هميشه تازه است و شايسته تأمل است . بحث از نوع اول ، اگر نزد گروهي ناپسند است ، ولي بحث به شيوه دوم ، خواسته هر كسي است كه مي خواهد اصول و فروع دين خود را از سرچشمه اي زلال فرا بگيرد .
با چشم پوشي از اين كه پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) در روز غدير ، علي ( عليه السلام ) و اهل بيت او را براي رهبري و حكومت تعيين كرد ، در روزي كه مسلمانان سايه باني جز گرماي خورشيد نداشتند ، و ولايت او را پس از توحيد و معاد ، اصل سوم قرارداد ، مي گوييم : رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) همواره در ميان غافلان و جاهلان هشدار مي داد و دعوت به تمسك به كتاب و عترت مي كرد . اين صراحت دارد در اين كه مرجعيت علمي ، افزون بر رهبري
232 |
سياسي ، منحصر به اهل بيت ( عليهم السلام ) است و مسلمانان بايد در حوادث و پيشامدهاي ديني و هر آن چه به دينشان مربوط مي شود ، به آنان روي آورند . براي آن كه بعضي از سخنان پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) در اين زمينه روشن شود ، برخي از احاديث را مي آوريم :
1 . حديث ثقلين
مؤلفان صحاح و مسندها از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه فرمود :
« اي مردم ! من در ميان شما دو چيز باقي گذاشتم كه اگر به آن روي آوريد هرگز گمراه نمي شويد : كتاب خدا و عترتم اهل بيتم . »
در جاي ديگر فرمود :
« من در ميان شما چيزي بر جاي نهادم كه اگر به آن تمسك بجوييد گمراه نمي شويد : كتابِ خدا ، رشته اي كشيده شده از آسمان به زمين ، و عترتم اهل بيتم . و اين دو از هم جدا نمي شوند ، تا كنار حوض كوثر بر من وارد شوند ، پس بنگريد پس از من با اين دو چگونه رفتار مي كنيد . »
و نقل هاي ديگري نزديك به اين ها .
اين سخن را بارها پيامبر فرمود : در بازگشت از طائف ، روز عرفه در حجة الوداع ، روز غديرخم ، بر فراز منبرش در مدينه ، در اتاق خودش در ايام بيماري در حالي كه اتاق پر از جمعيت بود . در صحت اين حديث هيچ كس جز جاهل يا معاند شك نمي كند . اين حديث با سندهاي مختلف از زبان بيست و چند صحابي نقل شده است . ( 1 )
دقت در اين حديث ، عصمت عترت پاك پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) را مي رساند ، چرا كه عترت با قرآن قرين شده و اين كه از هم جدا نمي شوند . روشن است كه قرآن ، كتابي است كه از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . همين بس كه « دار التقريب بين المذاهب الاسلاميه » با نشر كتابي همه منابع اين حديث را آورده است . از جمله : صحيح مسلم : ج 7 ، ص 122 ؛ سنن ترمذي : ج 2 ، ص 207 ؛ مسند احمد : ج 3 ، ص 17 ، 26 و 59 و ج 4 ، ص 366 و 371 و ج 5 ، ص 182 و 189 ؛ مير حامدحسين هندي نيز اسناد اين حديث و سخن بزرگان را در باره آن در شش جلد از كتاب عظيم خود ( عبقات ) آورده است .
233 |
هيچ سو باطل به آن راه ندارد ، چگونه ممكن است قرين ها و همتاهاي قرآن ، در سخن و حكم و داوري و تأييد ، به خطا روند ؟ جدايي ناپذيري قرآن و عترت تا روز قيامت ، گواه عصمت اهل بيت در سخنان و روايت هايشان است . به علاوه ، اين حديث ، كسي را كه به عترت تمسك جويد گمراه نمي شمرد . پس اگر آنان از خطا و خلاف معصوم نباشند ، چگونه متمسك به آنان گمراه نمي شود ؟
البته در بعضي نقل ها به جاي كتاب خدا و عترتِ من ، كتاب خدا و سنّت من آمده است . ( 1 ) اين اگر صحيح هم باشد ، حديث ديگري است كه در تزاحم با اين حديث نيست ، افزون بر اين كه يك حديث است و حديث قرآن و عترت متواتر است و آن را بزرگان و استادان حديث و تاريخ و سيره به تواتر نقل كرده اند كه با مراجعه به منابع حديث روشن مي شود و به هر حال ، بر آن حديث ديگر مقدم است .
2 . حديث سفينه
محدثان از پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) روايت كرده اند كه فرمود :
« مَثَلِ اهل بيت من در امتم ، همچون مثلِ كشتي نوح است ، هر كه بر آن سوار شود نجات يابد و هر كه عقب بماند هلاك شود . » ( 2 )
آن حضرت ، خاندان خود را به كشتي نوح تشبيه كرده ، در اين كه هر كه در دين به آنان روي آورد و اصول و فروع دين را از آنان بياموزد ، از عذاب دوزخ رها مي شود و هر كه تخلّف كند ، همچون كسي خواهد بود كه در طوفان نوح به كوه پناه برد تا از عذاب الهي ايمن شود ، با اين تفاوت كه او در آب غرق شد و اين در آتش فرو مي رود . وقتي كه شأن و منزلت عالمان اهل بيت چنين باشد ، پس به كجا مي رويد ؟
ابن حجر مي گويد : وجه تشبيه آنان به كشتي آن است كه هر كس آنان را دوست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الصواعق المحرقه : ص 89
2 . ر . ك : غاية المرام ، بحراني : ص 417 ـ 434 ؛ المراجعات ، نامه 8 ، حواشي احقاق الحق : ج 9
234 |
بدارد و بزرگ بشمارد و به شكرانه نعمت الهي ، از روش عالمان اين خاندان پيروي كند ، از ظلمت مخالفت ها مي رهد و هر كه تخلف كند در درياي ناسپاسي نعمت ها غرق مي شود و در دشت هاي طغيان هلاك مي گردد . ( 1 )
3 . اعتراف پيشوايان مذاهب به افقهيّت اهل بيت ( عليهم السلام )
بسياري از علماي قديم و جديد اهل سنت به فقيه تر و دين شناس تر بودن امامان اهل بيت ( عليهم السلام ) اعتراف كرده اند . در اين جا چند نمونه اندك از آن بسيار ياد مي شود :
ابن عساكر در تاريخ خود در شرح حال امام سجاد ( عليه السلام ) از ابي حازم نقل مي كند كه گفته است : هيچ هاشمي را برتر از علي بن الحسين نديدم و هيچ كس را افقه از او نديده ام . ( 2 )
شافعي گفته است : علي بن الحسين ، فقيه ترين فرد اهل بيت است . ( 3 )
عبدالله بن عطا گفته است : هرگز دانشمندان را نزد هيچ كس همچون ابوجعفر باقر ( عليه السلام ) كم دانش نديده ام . حكم بن عتيبه را با همه جلالتي كه داشت ، همچون شاگردي ديدم . ( 4 )
ابوحنيفه گفته است : من كسي را فقيه تر از جعفر بن محمدصادق ( عليه السلام ) نديده ام . ( 5 )
امام شافعي در سفرنامه خويش مي نويسد : وي از مالك شنيد كه ، به مردي كه از او سئوالاتي مي كرد و وي جواب مي داد ، گفت :
ـ آيا « موطأ » را خوانده يا شنيده اي ؟ گفت : نه .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الصواعق المحرقه : ص 191 ، باب 11 ؛ سيد شرف الدين در المراجعات مي گويد : من از ابن حجر مي پرسم اگر مقام اهل بيت اين است ، پس چرا در هيچ يك از فروع دين و عقايد و علوم قرآن و حديث و اخلاق و سلوك و آداب ، از آنان پيروي نكرد و از آنان عقب ماند و خود را در درياي ناسپاسي غرق كرد و در بيابان طغيان به هلاكت افكند ؟ !
2 . سير اعلام النبلاء : ج 4 ، ص 394
3 . شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد : ج 15 ، ص 274
4 . حلية الأولياء : ج 3 ، ص 186
5 . تهذيب الكلمات : ج 5 ، ص 79
235 |
گفت : آيا « مسائل ابن جُريح » را نگريسته اي ؟ گفت : نه .
گفت : آيا جعفر بن محمد صادق را ديده اي ؟ گفت : نه .
گفت : پس اين علم را از كجا آورده اي ؟ ( 1 )
نتيجه آن كه : پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در حالي از دنيا رفت كه دو يادگار نفيس ( كتاب و عترت ) به يادگار گذاشت ، تا امت در حل مشكلات خود به آنها رجوع كنند و مقصود از اهل بيت را هم معين كرد و در موارد متعددي آنان را به امت شناساند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . رحله امام شافعي : ص 25
236 |
* ( 5 ) *
نقش اهل بيت ( عليهم السلام ) در اتّحاد امّت
امامان اهل بيت ( عليهم السلام ) از آن جا كه يكي از ثقلين و همچون كشتي نوح اند ، در پايه ريزي وحدت مسلمانان و هماهنگ ساختن آنان به سوي هدف واحد ، نقش دارند ، چرا كه مسلمين در هر چه هم اختلاف داشته باشند ، در اين كه آنان مرجعيت علمي و برتري دارند ، هم سخن اند و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) آنان را اين گونه معرفي فرموده است :
ستارگان ، براي زمينيان امان از غرق شدنند و اهل بيت من نيز امانِ امت من از اختلاف در دينند . هر گاه قبيله اي از عرب در احكام الهي با آنان مخالفت كنند ، اختلاف پيدا كرده و حزب ابليس مي شوند . ( 1 )
در حديث ديگري آن حضرت فرموده است : « مَثَل اهل بيت من در ميان شما همانند « بابِ حطه » در ميان بني اسرائيل است كه هر كه از آن در وارد شود ، آمرزيده گردد . » ( 2 )
پيروي از ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) صفوف مسلمانان را در برابر دشمنان بيدادگرشان متحد مي سازد ، روايات ديگري نيز هست كه پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مردم را به تبعيت از اهل بيت ( عليهم السلام ) وامي دارد و مؤمن را ناچار مي سازد كه در دين ، سراغ اين خاندان برود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك حاكم : ج 3 ، ص 149 ، از ابن عباس ؛ الصواعق المحرقه : ص 91 و 140 ، چاپ ميمنيه .
2 . مجمع الزوائد ، هيثمي : ج 9 ، ص 168 ؛ المعجم الصغير ، طبراني : ج 2 ، ص 22
237 |
* ( 6 ) *
ميراث علمي اهل بيت ( عليهم السلام )
گاهي گفته مي شود : اهل بيت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و عترت پاك او در گذشته اند . ميراث و دانش هاي آنان كجاست تا امت به آنها رجوع كنند ؟ گيريم كه رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) ما را به رجوع به آنان و تمسك به احاديث و سخنانشان واداشته است ، احاديث و علومشان كجاست كه به آنها رجوع كنيم ؟
پاسخ روشن است ، ميراث علمي و احاديث و معارف ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) در اين چند موضوع و مورد نمود مي يابد :
اول : كتاب علي ( عليه السلام )
امام علي ( عليه السلام ) كتاب ويژه اي داشت كه به املاي پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) و نگارش آن حضرت بود و اهل بيت ( عليهم السلام ) آن را حفظ كرده بودند و در موارد متعددي از حاديث و مطالب آن در موضوعات مختلف نقل شده است . شيخ حر عاملي در كتاب حديثي خود ( وسائل ) احاديث آن كتاب را بر حسب ابواب فقهي از طهارت تا ديات آورده است كه مي توان به آن مراجعه كرد .
وقتي از امام صادق ( عليه السلام ) در باره « جامعه » پرسيدند ، فرمود : « هر چه مردم به آن نياز دارند در آن كتاب هست و هيچ موضوعي نيست مگر آن كه در آن است . حتي ديه خراش بر
238 |
بدن . » كتاب علي ( عليه السلام ) سرچشمه احاديث اهل بيت بود و آن را يكي پس از ديگري به ارث مي بردند و از آن نقل مي كردند و به آن براي پاسخ به سئوال كنندگان استدلال مي نمودند .
امام باقر ( عليه السلام ) به يكي از اصحابش ـ حُمران بن اعين ـ در حالي كه به اتاق بزرگي اشاره مي فرمود ، گفت : اي حمران ! در اين اتاق ، نوشته و طوماري است به طول هفتاد ذرع ، به خط علي ( عليه السلام ) و املاي پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) . اگر ما به حكومت برسيم ، بر اساس آن چه خدا نازل كرده است حكم مي كنيم و از آن چه در اين نوشته است نمي گذريم . امام صادق ( عليه السلام ) نيز كتاب علي ( عليه السلام ) را اين چنين معرفي مي كند :
« كتابي است به طول هفتاد زرع ، به املاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و از زبان او و به خطّ علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) . به خدا سوگند همه آن چه مردم تا قيامت به آن نياز دارند ، حتي ديه خراش و تازيانه و كمتر از تازيانه در آن بيان شده است . »
سليمان بن خالد گويد : از امام صادق ( عليه السلام ) شنيدم كه مي فرمود :
« نزد ما نوشته اي است به طول هفتاد ذرع ، كه املاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به خط علي ( عليه السلام ) است ، هيچ حلال و حرامي نيست مگر آن كه در آن است ، حتي ديه خراش . »
اما باقر ( عليه السلام ) به يكي از اصحابش فرمود :
« اي جابر ! اگر ما از روي رأي و هواي نفس خود با شما چيزي مي گفتيم از هلاك شدگان بوديم . ليكن ما احاديثي به شما مي گوييم كه از رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) اندوخته ايم . » ( 1 )
اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) به سنت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) از همه داناتر بود ، و چرا نباشد ، در حالي كه مي فرمود :
« هر گاه از پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) مي پرسيدم ، مرا خبر مي داد و هر گاه ساكت مي شدم ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . در اين زمينه ر . ك : بحار الانوار ، ج 26 ، ص18 ـ 66 ( باب جهات علومهم وما عندهم من الكتب ) احاديث 12 ، 1 ، 10 و 20
239 |
او آغاز به سخن مي فرمود . »
از آن كتاب ، امامي پس از امام ديگر حديث نقل مي كرد .
امام حسن مجتبي ( عليه السلام ) در توصيف كتاب علي ( عليه السلام ) مي فرمايد :
« دانش در ميان ماست و ما اهل آنيم و همه دانش نزد ما گرد آمده است و هيچ چيز تا قيامت رخ نمي دهد ، حتي ديه خراش ، مگر آن كه نزد ما به املاي پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) و به خطّ علي ( عليه السلام ) نوشته شده است . » ( 1 )
امام سجاد ( عليه السلام ) ، به مردي كه در يك مسأله فقهي با آن حضرت مشاجره مي كرد ، فرمود :
« فلاني ! اگر به خانه هاي ما بيايي ، آثار جبرئيل را در بار و بُنه خودمان نشانت مي دهيم ، آيا كسي از ما به سنت داناتر است ؟ » ( 2 )
امام باقر ( عليه السلام ) به حكم بن عتيبه فرمود :
« تو و ابومقدام و سلمه ، هر جا كه مي خواهيد برويد ، به چپ و راست ، به خدا قسم دانشي استوارتر از آن چه نزد قومي است كه جبرئيل بر آنان نازل مي شد نخواهيد يافت . » ( 3 )
و سخنان ديگري از ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) كه گوياي علم آنان به قرآن و سنت است و اين كه آنان داناترين مردم به جايگاه و معارف قرآن و سنت اند .
دوم : نهج البلاغه
نهج البلاغه از ريشه دارترين و مشهورترين كتاب ها نزد شيعه و اهل سنت است و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك ، حاكم : ج 3 ، ص 125
2 . احتجاج : ج 1 ، ص 287
3 . نزهة الناظر ، حلواني : ص 45
240 |
خطبه ها ، نامه ها و سخنان كوتاه امام علي بن ابي طالب ( عليه السلام ) را در بر دارد . سيدرضي ( متوفاي 406 ) آن را گردآوري كرده است . چون اين سخنان از علي ( عليه السلام ) مشهور بوده ، اسناد آن را حذف كرده و تنها متن آنها را آورده است . ديگراني هم به استدراك و تكميل آن چه سيدرضي نقل كرده پرداخته اند و خطبه ها و نامه هاي بسياري را استخراج كرده اند . برخي هم به استخراج مستندات نهج البلاغه از كتاب هايي كه پيش از سيدرضي تأليف شده پرداخته اند . در باره نهج البلاغه گفته شده است :
پايين تر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است .
سوم : صحيفه سجاديه
كتابي كه به صحيفه سجاديه يا زبور آل محمد معروف است ، از جلوه هاي علوم اهل بيت ( عليهم السلام ) است كه بر پيشاني تاريخ مي درخشد . سند آن به صورت متواتر به امام ( عليه السلام ) مي رسد . جز پيوستگي سند آن ، نكته ديگري كه هست فصاحت الفاظ و بلاغت معاني و والايي مضامين است . و انواع ثنا و ستايش و عبوديت خدا كه در آن است و روش هاي عجيب در طلب عفو و كرم الهي و توسل به پروردگار ، قوي ترين گواه درستي نسبتِ آن به آن حضرت است و اين كه اين گوهر از آن درياست و اين جواهر از آن معدن و اين ميوه از آن درخت است . افزون بر شهرتي كه انكارناپذير است و تعدد سندهاي آن كه متصل به صاحب آن سخنان است ، راويان موثّق با اسناد متعدد و متصل به امام زين العابدين ( عليه السلام ) آن را روايت كرده اند . ( 1 )
چهارم : رسالة الحقوق
امام سجاد ( عليه السلام ) رساله اي دارد معروف به « رسالة الحقوق » . صدوق با سند معتبر آن را در « خصال » و حسن بن شعبه در « تحف العقول » نقل كرده اند و از رساله هاي مهم در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . في رحاب ائمة اهل البيت : ج 3 ، ص 414
241 |
انواع حقوق است كه امام سجاد ( عليه السلام ) در آن ، حقوق خدا بر انسان ، حقوق انسان بر خودش ، حقوق اعضايش مثل زبان و گوش و چشم و پاها و دست ها و شكم و . . . را بيان مي كند ، سپس به بيان حقوق اعمالي همچون نماز ، روزه ، حج ، صدقه و قرباني مي پردازد كه به پنجاه حق مي رسد و آخرين آنها حقّ ذمّه است .
پنجم : رساله امام رضا ( عليه السلام ) در فرايض و سنن
به روايت محدثان ، مأمون فضل بن سهل را نزد امام رضا ( عليه السلام ) فرستاد و گفت : دوست دارم نوشته اي جامع در باره حلال و حرام و واجبات و مستحبات برايم بنويسي ، چون تو حجت خدا بر مردم و سرچشمه دانشي .
امام رضا ( عليه السلام ) كاغذ و قلمي طلبيد و به فضل گفت بنويس :
بسم الله الرحمن الرحيم
« براي ما شهادت به يكتايي خداوند بي نياز و بي شريك و بي فرزند كافي است . . . »
اين نامه و رساله در كتاب « تحف العقول » آمده است . ( 1 )
ششم : رساله امام هادي ( عليه السلام )
محدثان از حضرت امام هادي علي بن محمد ( عليهما السلام ) رساله اي را در ردّ بر اهل جبر و تفويض و اثبات عدل و مفهوم منزلتِ بين دو منزلت ( بين جبر و تفويض ) روايت كرده اند . از جمله ابن شعبه حرّاني در تحف العقول . ( 2 )
اين رساله ها از سوي خود ائمه ( عليهم السلام ) تدوين يافته است . رساله هاي ديگري هم هست كه به دليل اختصار از نقل آنها خودداري مي كنيم . اما آن چه اهل حديث در طول قرن ها از آن بزرگواران روايت و تدوين كرده اند بسيار است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . تحف العقول : ص 306 ـ 311
2 . همان : ص 338 ـ 352
242 |
هفتم : چهارصد كتاب از چهارصد نويسنده
ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) گروه عظيمي از فقها و محدثان را تربيت كردند . آنان آن چه را از امامان دريافتند ، در كتاب هايشان كه به « چهارصد مُصَنّف » معروف است گردآوري كردند . برخي از آنها هنوز هم به همان شكل و وضعيت باقي است ، ليكن مواد اصلي و محتواي آنها به كتاب هاي عمده اي كه در دوره هاي بعد به دست علماي شيعه تأليف شد منتقل شده است ، كتاب هايي همچون : « المحاسن » احمد بن محمد بن ابي خالد برقي ( متوفاي 274 هـ ) ، « نوادر الحكمه » محمد بن احمد اشعري قمي ( متوفاي 293 هـ ) ، « كتاب الجامع » احمد بن بزنطي ( متوفاي 221 هـ ) ، « كتاب الثلاثين » از حسن و حسين فرزندان سعيد بن حمّاد اهوازي . اين ها از كتاب هاي نخستين است . اما در مرحله دوم از كتاب هايي همچون « الكافي » كليني ( متوفاي 329 هـ ) ، « من لا يحضره الفقيه » صدوق ( متوفاي 381 هـ ) ، « تهذيب » و « استبصار » شيخ طوسي ( متوفاي 460 هـ ) مي توان ياد كرد . از مجموعه هاي اخير نيز « وافي » محمد بن محسن فيض كاشاني ( متوفاي 1091 هـ ) و « وسائل الشيعه » حرّ عاملي ( متوفاي 1104 هـ ) و « بحار الانوار » احياگر حديث ، مرحوم علامه مجلسي ( متوفاي 1110 هـ ) قابل ذكر است .
اين مجموعه ها و مجموعه هاي ديگري كه جهت اختصار ياد نشد ، در بر دارنده علوم اهل بيت ( عليهم السلام ) در زمينه هاي مختلف است و هر كس بخواهد تمسك به ثقلين بجويد ، اين كتاب خداست ، اين هم سنت رسول خدا ( صلّي الله عليه وآله ) كه امامان اهل بيت ، نقل كرده اند .
نكته شايان ذكر اين است كه اگر امامان اهل بيت ، به تصريح قرآن كريم از پليدي دورند و پس از رحلت پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، مرجع علمي و همتايان قرآن اند ( طبق متن حديث ثقلين ) و با آن نشانه ها و اوصافي كه دارند ، پس چرا برادران اهل سنت از رجوع به آنان غفلت كرده و از بهره گيري از فروغ ايشان و سوار شدن بر كشتي اهل بيت ( عليهم السلام ) بازمانده اند تا از غرق شدن نجات يابند ؟
شگفت آن كه آنان به هر صحابي و تابعي و هر كسي كه نشان سلفي گري دارند رجوع مي كنند ، ولي جز اندكي كه قابل ذكر نيست ، به احاديث ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) رجوع
243 |
نمي كنند ؟ آنان درِ هر خانه اي را زده اند ، حتي خانه كساني از اهل كتاب كه مسلمان شدند ، همچون كعب الأحبار ، وهب بن منبّه و ديگران ، ولي سراغ خانه اهل بيت نرفتند ! از خداي سبحان مي خواهيم كه همچنان كه به مسلمانان عقيده توحيد را عطا كرد ، وحدت كلمه را هم روزي آنان گرداند .
244 |
* ( 7 ) *
فاطمه زهرا ( عليها السلام ) در كلام پيامبر ( صلّي الله عليه وآله )
فاطمه زهرا در كلام پيامبر
حضرت فاطمه زهرا ( عليها السلام ) دختر پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) كوثر فيض بخشي است كه خداوند متعال به وجود او ، شماتت دشمنان پيامبر را كه آن حضرت را بي نسل و فرزند توصيف مي كردند ، پاسخ داده و سوره كوثر را نازل فرموده است : ( إِنّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ . . . ) .
سرور زنان عالم ، نزد پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) جايگاه والايي داشت ، تا آن جا كه در باره او فرمود :
« فاطمة بَضعةٌ مِنّي ، فَمن اَغضبها فقد اَغْضَبني » ( 1 ) ؛ فاطمه پاره تن من است ، هر كه او را به خشم آورد ، مرا به خشم آورده است .
به خشم آوردن پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) ، آزار او را در پي دارد و هر كه او را بيازارد ، عذابي دردناك دارد .
خداوند فرموده است : « آنان كه پيامبر خدا را آزار مي دهند ، عذابي دردناك براي آنان است . » ( 2 )
در روايتي ديگر است كه آن حضرت ، خشم و رضاي او را موجب خشم و رضاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فتح الباري ( شرح صحيح بخاري ) : ج 7 ، ص 84 ؛ صحيح بخاري : ج 6 ، ص 491 ، ( باب علامات النبوه ) و ج8 ، ص110 ، ( باب المغازي ) .
2 . توبه : 61
245 |
خداوند دانسته و فرموده است : « اي فاطمه ! خداوند به خاطر خشم تو خشم مي گيرد و با رضاي تو راضي مي شود . » ( 1 )
اين ، مقام والايي براي حضرت زهرا ( عليها السلام ) است كه خشم و رضاي او معيار خشم و رضاي خداوند به حساب آمده و اين بر عصمت او دلالت مي كند . خداوند چون عادل است و حكيم ، جز بر كافر و گنهكار غضب نمي كند و جز از مؤمن و مطيع ، راضي نمي شود . حضرت فاطمه در سايه اين كرامت ، در زبان پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) سرور زنان جهان گشت و آن حضرت فرمود :
اي فاطمه ! آيا نمي خواهي سرور زنان جهان و سرور زنان مؤمن و سرور زنان اين امت باشي ؟ » ( 2 )
با آن كه حضرت زهرا ( عليها السلام ) معصوم است و گناه نمي كند ، ليكن پيامبر نيست ، چون ميان عصمت و نبوت تلازمي نيست . حضرت مريم نيز به تصريح قرآن كريم معصوم بود ( إِنَّ اللهَ اصْطَفاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلي نِساءِ الْعالَمِينَ ) ( 3 ) ، اما پيامبر نبود . خبر دادن از پاكي مريم پس از برگزيدگي او ، بر پاكي او از گناهان و مخالفت او با آيين شرك كه در زمان او حاكم بود دلالت مي كند . اما اين كه پيامبر نبود ، روشن است و نيازي به بيان نيست ، پس دختر خاتم انبيا نيز سرور زنان جهان است و همچون مريم پاك ، معصوم است و پيامبر نيست .
در بيان فضايل حضرت زهرا ( عليها السلام ) به همين اندك بسنده مي كنيم ، چرا كه بحث كامل در اين مورد ، تأليف مستقلّي را مي طلبد .
منزلت خانه فاطمه ( عليها السلام )
پيامبر خدا ( صلّي الله عليه وآله ) در مسجد بود كه آيه ( فِي بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك حاكم : ج 3 ، ص 154 ؛ مجمع الزوايد : ج 9 ، ص 203
2 . همان ، ص 156
3 . آل عمران : 42
246 |
اسْمُهُ ) ( 1 ) نازل شد « در خانه هايي كه خداوند اذن داده كه رفعت يابد و نام خدا در آنها ياد شود » .
مردي برخاست و پرسيد : اي رسول خدا ، اين خانه ها كدام است ؟ پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : خانه هاي پيامبران . آن گاه ابوبكر برخاست و گفت : يا رسول الله ، آيا اين خانه هم از آنهاست ؟ ( در حالي كه به خانه فاطمه و علي ( عليهما السلام ) اشاره مي كرد ) . پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) فرمود : آري ، و از بهترين آنهاست . ( 2 )
سخن خداوند كه « في بيوت » فرموده است ، ظرف است براي آيه پيشين كه مثال نور الهي را همچون مشكاتي دانسته كه در آن مصباح است . . . ( 3 ) نوري كه با ويژگي هاي مطرح شده در آيه آمده است ، سرچشمه تابش آن نور ، همين خانه هاست كه خدا اذن فرموده كه رفعت يابد ، پس چگونه مي شود كه منزلت و كرامتي نداشته باشد ؟ !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نور : 36
2 . الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 306 ؛ تفسير سوره نور ، روح المعاني : ج 18 ، ص 174
3 . نور : 35