بخش 8
7 . آیا سوگند به غیر خدا جایز است ؟ سوگند به غیر خدا ، در سخنان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) دلایل قائلان به تحریم 8 . بزرگداشت موالید و وفیات اولیای خدا 1 . مهر ورزی و تکریم به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 9 . زیارت قبور پاکان حضور در حرم پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 10 . زنان و زیارت قبور و پاسخ به دو پرسش پاسخ به دو پرسش
7
آيا سوگند به غير خدا جايز است ؟
سؤال : ديده مي شود مسلمانان و شيعيان به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، قرآن و پيشوايان خود سوگند ياد مي كنند ، آيا چنين سوگندي از نظر شرع صحيح است ؟
پاسخ : در قرآن مجيد ، قريب 40 سوگند وارد شده و غالباً در آنها خداي متعال به غير خود ، مانند انجير ، زيتون و طور سينين ، بلد امين ، شب و روز ، فجر ، شب هاي دهگانه ، شفع و وتر ، طور ، كتاب مسطور ، بيت معمور ، سقف مرفوع ، بحر مسجور ، و جان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سوگند ياد كرده است . ( 1 )
مقصود از اين سوگندها دو چيز است :
1 . تحريك انسان هاي متفكر به انديشيدن در آيات الهي ـ مانند ماه و خورشيد ـ است كه از اين طريق به ايمان و نگرش توحيدي خويش ، استحكام و استواري مي بخشند .
2 . ابراز فضيلت و منزلت موجودي است كه به آن سوگند ياد مي كند و لذا خدا به جان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سوگند ياد مي كند و مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. به سوره هاي تين، ضحي، فجر، طور، حجر، يونس، شمس، مراجعه شود.
« لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُون » . ( 1 )
« [ اي پيامبر ] به جان تو سوگند ، كه آنها در مستي شهوات خود سرگردانند » .
با توجه به سوگندهاي مكرر در قرآن كه با دو انگيزه به آنها قسم ياد شده است ، چگونه مي توان گفت سوگند به غير خدا شرك يا حرام است ؟
بي ترديد اگر سوگند ، در اين موارد با توحيد و يكتاپرستي ناسازگار بود ، هرگز قرآن بدان مبادرت نمي ورزيد و اگر چنين سوگندي از ويژگي هاي خدا بود ، در آيات قرآن بيان مي گرديد تا اشتباه رخ ندهد .
سوگند به غير خدا ، در سخنان پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سوگند خوردن به غير خدا ، در سنّت پيامبر نيز نمونه هاي فراواني دارد كه ذيلاً به برخي از آنها مي پردازيم :
1 . مسلم در صحيح خود نقل مي كند كه :
« جاءَ رَجُلٌ إِلي النَّبِيّ فَقَالَ : يا رَسُولَ اللّهِ ، أَيّ الصَّدَقةِ أَعْظَمُ أَجراً ؟ فَقَالَ : أَما وَأَبِيكَ لَتُنَبَّأُنَّهُ ، أَنْ تَصدَّقَ وَأَنْتَ صَحيحٌ شَحيحٌ ، تَخشي الفَقْرَ وَتأَمُلُ البَقاء . . . » . ( 2 )
« مردي حضور پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آمد و گفت : اي پيامبر خدا ، پاداش كدام صدقه بزرگتر است ؟ فرمود : « سوگند به پدرت » از آن آگاه مي شوي و آن اين كه صدقه دهي درحالي كه سالم هستي و به آن نياز داري . از فقر مي ترسي و به فكر زيستن در آينده هستي » .
2 . مسلم در صحيح خود نقل مي كند كه :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حشر/24.
2.صحيح مسلم:3/94، باب أفضل الصدقة از كتاب زكات.
جاءَ رَجُلٌ إِلي رَسُول اللّهِ ـ مِنْ نَجْد ـ يَسْأَلُ عَنِ الإِسْلامِ ، فَقالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : خَمْسُ صَلَوات فِي الْيَومِ وَاللَّيْلِ
فَقَالَ : هَلْ عَلَيَّ غَيرُهُنَّ ؟ قَالَ : لا . . . إِلاّ أَنْ تَطَوَّعَ ، وَصِيامُ شَهرِ رَمَضانَ .
فَقَال : هَلْ عَليَّ غَيرُهُ ؟
قالَ : لا . . . إِلاّ أَنْ تَطوّعَ ، وَذَكَرَ لَهُ رَسُولُ اللّهِ الزَّكاةَ .
فَقالَ الرَّجُلُ : هَلْ عَليَّ غَيْرُهُ ؟ قالَ : لا . . . إِلاّ أنْ تُطوِّعَ . فَأَدْبَرَ الرَّجُلُ وَهُوَ يَقُولُ : وَاللّهِ لا أَزيدُ عَلي هذا ولا أَنْقص مِنْهُ . فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : أَفْلَحَ ـ وَأَبِيهِ ـ إِنْ صَدَقَ . أَوْ قَالَ : دَخَلَ الجَنَّة ـ وَأَبِيهِ ـ إِن صَدَق . ( 1 )
مردي از اهل نجد به حضور پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد و از اسلام سؤالاتي نمود ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود پايه هاي اسلام امور زير است :
الف : پنج نماز در روز و شب ، مردي نجدي گفت : آيا غير از اينها باز نمازهايي هست ؟
فرمود : بلي ! به طور مستحب .
ب : روزه ماه رمضان ، آن مرد پرسيد ، غير از آن باز روزه اي هست ؟
فرمود : به طور مستحب .
ج : زكات ، آن شخص پرسيد آيا زكات ديگري هست ؟
فرمود : به طور مستحب .
آن مرد حضور پيامبر را ترك كرد درحالي كه مي گفت نه كم مي كنم و نه زياد .
پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر پدر وي سوگند ياد كرد و گفت : « سوگند بر پدرش » رستگار مي شود ، اگر راست بگويد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم:1/32، باب ما هو الإسلام.
يا فرمود : به پدر وي سوگند كه اگر راست بگويد وارد بهشت مي شود .
اين تنها پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيست كه در سخن خود به غير خدا سوگند ياد كرده ، بلكه در خطبه ها و نامه هاي اميرمؤمنان نيز سوگند به غير خدا وارد شده است .
اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) كه نمونه عالي تربيت اسلامي است در خطبه ها و نامه ها وكلمات خود به طور مكرر به جان خود سوگند ياد كرده و فرموده است : « ولعمري » ( 1 ) ، و در خطبه اي به جان پدر مخاطب سوگند ياد مي كند و مي گويد : « لعمر أبيك » . ( 2 )
نمونه اين نوع سوگندها در كتاب هاي حديث و تاريخ فراوان است كه اين صفحات گنجايش نقل آنها را ندارد . ( 3 )
دلايل قائلان به تحريم
مخالفان سوگند به غير خدا ، به دو حديث زير استدلال كرده اند :
1 . « انّ رسول اللّه سمع عمر و هو يقول : وأبي فقال : إِنَّ اللّهَ يَنْهاكُمْ أَنْ تَحْلِفُوا بِآبائِكُمْ وَمَنْ كانَ حالِفاً فَلْيَحْلِف بِاللّهِ أَوْ يَسْكُت » . ( 4 )
« پيامبر خدا شنيد عمر به جان پدر خود سوگند ياد مي كند . پيامبر فرمود : خدا شما را از سوگند به جان پدرها باز داشته است ، هر كس سوگند ياد مي كند ، به خدا قسم بخورد ، و يا ساكت باشد » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج البلاغه، خطبه هاي 24، 33، 56، 89.
2. نهج البلاغه، خطبه 25.
3. موطأ مالك بشرح زرقاني:4/159، شماره حديث 580.
4.سنن ابن ماجه:1/277; سنن ترمذي:4/109; سنن نسائي:7/4ـ5; سنن كبري:10/29.
پاسخ
اين حديث گواه بر گفتار مخالف نيست زيرا :
به نظر مي رسد نهي از سوگند به جان پدران ، به اين علت بوده كه پدران صحابه ، غالباً اشخاصي مشرك و بت پرست بوده اند طبعاً چنين افرادي ، احترام و قداستي نزد خداوند نداشتند كه انسان به آنها سوگند ياد كند . مؤيّد اين نظر ، احاديث زير است كه مي فرمايد :
« لا تَحْلِفُوا بِآبائِكُمْ وَلا بِأُمَّهاتِكُمْ وَلا بِالأَنْدادِ » . ( 1 )
« به پدران و مادران خويش و نيز به بت ها ، سوگند ياد مكنيد » .
« لا تَحْلِفُوا بِآبائِكُمْ وَلا بِالطّواغِيتِ » . ( 2 )
« به پدران خويش و نيز به بتها ، سوگند نخوريد » .
با توجه به دو حديث فوق ، مقصود از حديث نخست به دست مي آيد ، و آن اينكه ، هدف پيامبر ، نهي عمر از سوگند ياد كردن به مظاهر شرك و مشركان بوده است ، به گواه اينكه در كنار « آباء » ، « انداد » و « طواغيت » وارد شده كه به معني بتها و عناصر سركش است . بنابراين ، نهي پيامبر ، متوجه موردي خاص از سوگند بوده است .
با توجه به دو روايت بعدي ، مي توان گفت ، حديث نخست ارتباطي به سوگند به مقدسات ندارد ، بلكه حديث ناظر به سوگند به پدران مشرك است نه سوگند به مظاهر توحيد .
2 . جاء ابن عمر رجل فقال : اِحْلِف بِالْكَعْبَةِ ، قَالَ : لا ، وَلكِنْ اَحْلِفُ بِرَبِّ الْكَعْبَة فَإِنَّ عُمَر كانَ يَحْلِفُ بِأَبيهِ ، فَقَالَ رَسُولُ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابن ماجه:1/278.
2.سنن نسائي:7:7.
اللّهِ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) : لا تَحْلِف بِأَبِيكَ فَإِنَّ مَنْ حَلَفَ بِغَيْرِ اللّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ . ( 1 )
مردي پيش فرزند عمر آمد ، و گفت : من به كعبه سوگند ياد مي كنم فرزند عمر گفت : به خداي كعبه سوگند ياد كن زيرا عمر به پدر خود قسم ياد كرد ، پيامبر فرمود : به پدرت سوگند مخور ، زيرا هر كس به غير خدا سوگند ياد كند براي خدا شريك قرار داده است .
در اين حديث سه مطلب وارد شده است :
الف : مردي نزد فرزند عمر به كعبه سوگند ياد كرد ، او طرف را از چنين سوگندي باز داشت و دليل او براي نهي ، مطلب دوم بود .
ب : عمر نزد پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به پدر خود سوگند ياد كرد ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را از چنين سوگندي نهي كرد .
ج : گفتار كلي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه فرمود : من حلف بغير اللّه فقد أشرك .
1 . نهي فرزند عمر از سوگند به كعبه به استناد اين كه پيامبر عمر را از سوگند به پدرش نهي كرد ، اجتهاد باطل است و قياس كعبه ، به پدر عمر كه بت پرست بود كاملاً قياس مع الفارق مي باشد .
زيرا نهي از سوگند بر كافر بي ارزش ، هيچ گاه دليل بر حرمت سوگند بر كعبه و نخستين خانه توحيد و دومين قبله مسلمين نمي باشد .
2 . تعيين مقصود از « غير اللّه » در بند سوم « من حلف بغير اللّه فقد اشرك » در گرو بررسي در شرايط زندگي مسلمانان آن روز است .
آيا مقصود ، هر نوع سوگند به غير خدا است يا سوگند به لات و عزي ، كه بتهاي عرب جاهلي بودند ، و در آن ايام هنوز هم رسوبات جاهليت در ذهن مسلمانان وجود داشت ، و ـ لذا ـ گاه و بيگاه ناخودآگاه به آنها سوگند ياد مي كردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن كبري:10/29; مسند احمد:1/47; 2/34، 67، 78، 125; سنن بيهقي: 10/29.
قرائن نشان مي دهد كه مقصود سوگند به مقدسات نيست بلكه سوگند به موجودات بي ارزش بت ها و امثال آنها است زيرا پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حديثي چنين فرمود :
« مَنْ حَلَفَ فَقَالَ فِي حَلْفِهِ بِاللاّتِ وَالعُزّي ، فَلْيَقُلْ : لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ » . ( 1 )
« هر كس سوگند ياد كند و در آن بگويد به لات و عزي سوگند فوراً بگويد : لاإله الاّ اللّه » .
اين حديث به ضميمه دو حديث پيشين ، مي رساند كه هنوز رسوبات افكار دوران جاهلي در ذهن مسلمانان باقي بوده و گهگاه به سائقه عادت ديرينه ، حتي بر طواغيت سوگند ياد مي كردند ، و پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي قلع اين عمل زشت آن جمله كلي را فرمود ولي « ابن عمر » آن را هم بر سوگند بر مقدسات و هم سوگند بر پدر مشرك تطبيق كرده است در حالي كه مقصود پيامبر همان دومي بوده است .
در پايان يادآور مي شويم هر چند سوگند خوردن به غير خدا جايز است ، ولي در مقام قضاوت و داوري تنها سوگند بر خدا مي تواند عامل قطع نزاع باشد و سوگند به غير او ، مايه فصل خصومت نيست و بر اين مطلب فقيهان تصريح كرده اند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن نسائي:7/8.
2. به كتاب نظام القضاء والشهادة:1/471 مراجعه شود.
8
بزرگداشت مواليد و وفيات اولياي خدا
سؤال : بزرگداشت اولياي الهي در سالروز تولد و درگذشت آنها امر نوظهوري است كه در عصر صحابه نبوده و بعدها پيدا شده است . اكنون چگونه ما آن را انجام دهيم ؟
پاسخ : تاريخ گواهي مي دهد كه از زمان هاي دور ، مسلمانان جهان ، روز ولادت پيامبر گرامي را در هر سال جشن مي گرفتند و خطيبان به ذكر مدايح آن حضرت مي پرداختند . مبدأ اين نوع جشن ها دقيقاً روشن نيست ولي صدها سال است كه اين گونه جشن ها در بلاد اسلامي رواج داشته و دارد .
احمـد بن محمـد معـروف به قسطلاني ( متوفاي 923هـ ) ، از علماي مشهور قرن نهم ، درباره جشن هايي كه در ماه ولادت پيامبر انجام مي گيرد ، چنين مي گويد :
مسلمـانان ، پيوسته در ماه ميـلاد پيامبر جشن مي گيرند ، اطعام مي كنند ، شب ها به پخش انواع صـدقات مي پردازنـد ، اظهار شادماني كرده و نيكي ها را دو چندان مي كنند ، و به قرائت اشعاري در تهنيت ولادت آن حضـرت مي پردازند . بركات آن حضرت در هر سال نمايان مي شود . رحمت خدا بر كساني باد كه
شب هاي ماه ميلاد او را عيد گرفته ، و دردي بر دردهاي كسي كه در قلب او مرض هست ، مي افزايند . ( 1 )
حسين بن محمد بن حسن معروف به « دياربكري » ( متوفاي 960هـ ) نيز ، كه از قضات مكه به شمار مي رود ، در تاريخ خود مي نويسد : مسلمانان پيوسته ماه ميلاد پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را جشن مي گيرند ، اطعام مي كنند ، شب ها صدقه مي دهند ، اظهار سرور و شادماني مي كنند ، در نيكي به فقيران اصرار مي ورزند ، به خواندن مولوديه مي پردازندو كرامات آن حضرت در هر زماني نمايان مي گردد . ( 2 )
اين دو نصّ تاريخي كه مربوط به قرن دهم است نشان مي دهد كه بزرگداشت روز ولادت اولياي الهي در تاريخ اسلام ، ريشه ديرينه اي داشته و علما و دانشمندان مسلمان بر اين عمل صحه مي نهاده اند ، و اين عمل مفهومي جز اظهار مودت به ساحت پيامبر ندارد .
با توجه به اين اصل ، دليل شرعي اين بزرگداشت را متذكر مي شويم :
1 . مهر ورزي و تكريم به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يكي از اصول اسلام است
مودّت و مهر به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دستور قرآني است ، و هيچ فردي نمي تواند آن را انكار كند ، و بزرگداشت ميلاد او تجسّم بخشيدن به اين اصل است و ما در اين مورد به ذكر دو آيه بسنده مي كنيم :
1 . « قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزواجُكُمْ وَعَشيرتكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَونَ كَسادها وَمَساكِن تَرْضَونَها أَحبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجهاد فِي سَبيلِهِ فَتَرَبَصُّوا حَتّي يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِي الْقَومَ الْفاسِقين » . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المواهب اللدنية:1/27.
2. تاريخ الخميس:1/323.
3. توبه/24.
« بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گردآورده ايد و تجارتي كه از كسادي آن بيمناكيد و سراهايي كه مي پسنديد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتني تر است ، پس منتظر باشيد كه خدا خواسته خود را محقق مي سازد و خدا فاسقان را راهنمايي نمي كند » .
اين آيه به روشني بيان مي كند كه دوستي پيامبر در كنار دوستي خدا از واجبات الهي است ، هر چند اين دوستي مقدمه اي است براي عمل به شريعت و احكام او ، ولي در عين حال ، عمل به شريعت از گذرگاه مهر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي گذرد .
2 . در آيه ديگر مؤمنان را چنين توصيف مي كند :
« فَالّذِينَ آمَنُوا به وَعَزَّروهُ ونَصَرُوهُ واتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ المُفْلِحون » . ( 1 )
« آنان كه به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ايمان آورده و به تكريم او پرداخته و او را ياري مي نمايد و از نوري كه همراه وي فرود آمده يپروي مي كنند ، آنان همان رستگارانند » .
اين آيه به مسلمانان ، چهار دستور مي دهد :
1 . « آمنوا به » : به پيامبر ايمان بياورند .
2 . « عزّروه » : به تكريم و تعظيم او بپردازند .
3 . « ونصروه » : در سختي ها او را ياري كنند .
4 . « واتبعوا النور الّذي أنزل معه » : از قرآني كه با او فرستاده شده ، پيروي كنند .
با توجه به اين دو آيه كه مهر پيامبر و تكريم او را از فرائض مي داند ، اكنون سؤال مي شود ، آيا گردهمايي مسلمانان در روز تولد پيامبر تحقق بخشيدن به اين دو آيه هست يا خير ؟ به طور مسلم ، آري . و هر فردي كه از اين مجالس ديدن كند ، آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اعراف/157.
را نوعي اظهار مهر و مودّت و تكريم و تعزيز مي داند . بنابراين عمل مسلمانان ريشه قرآني و اصل آسماني دارد ، در اين صورت طبعاً بدعت نخواهد بود . بدعت آن كار نوظهوري است كه در قرآن و سنت براي آن اصل و اساسي نباشد .
* * *
خدا در سوره « انشراح » يادآور مي شود كه ما پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را بلند آوازه كرديم ، چنان كه مي فرمايد :
« وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ » . ( 1 )
« آيا ما نامت را بلندآوازه نساختيم ؟ » .
اين آيه حاكي است كه ترفيع پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بلندآوازه كردن او يكي از نعمت هاي الهي بر پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است يكي از ابزار « ترفيع پيامبر » ، نكوداشت ميلاد او است ، و شادماني به دور از هر نوع لهو و گناه در روز ولادت ، همگي نوعي ترفيع نبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و بلند آوازه كردن اوست .
حضرت مسيح (عليه السلام) روز نزول مائده سماوي را براي يارانش عيد معرفي مي كند و مي فرمايد :
« رَبّنا أَنزْل عَلَيْنا مائدةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لأوّلنا وَآخرنا وآيةً مِنْكَ وَارزُقْنا وَأَنْتَ خَيرُ الرّازِقين » . ( 2 )
« پروردگارا ! از آسمان خواني براي ما فرود آر تا عيدي براي اول و آخر ما و نشانه اي از جانب تو باشد و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني » .
به راستي اگر روز نزول مائده ( كه نعمتي محدود و زودگذر است ) استحقاق جشن گرفتن آن روز در تمام سال ها را دارد ، چرا و چگونه ولادت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يا روز مبعث او ( كه نعمت بزرگ و جاويدان الهي براي بشريت است ) استحقاق چنين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انشراح/4.
2. مائده/114.
جشن و سروري را نداشته باشد ؟ !
بنابراين هرگاه مسلمانان در هر روز و شبي و هر ماه و سالي مجلسي تشكيل دهند و در آن ، فضائل و مناقب پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را يادآور شوند ، و آياتي كه در حق او وارد گشته تلاوت كنند ، و اشعاري را در مدح او بسرايند در حقيقت فرمان خدا را در زمينه مهرورزي و تكريم و ترفيع وي به اجرا درآورده اند ، و علّت اين كه تنها روز ولادت را براي اين كار اختصاص مي دهند ، اين است كه وجود او و تولّد او نعمت بزرگي بود ، به همين مناسبت در اين روز به آن كار مي پردازند ، بدون اين كه جشن در خصوص آن روز را به شرع مقدس نسبت بدهند ، بلكه انتخاب آن روي يك نوع گزينش است و ارتباطي به شرع ندارد .
9
زيارت قبور پاكان
سؤال : آيا زيارت قبور پاكان مستحب است ؟
پاسخ : زيارت قبور پاكان ، بلكه زيارت وادي خاموشان در هر شهر و روستا آثار سازنده اي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم :
ديدار از اين وادي كه نشانگر « عجز ذاتي » انسان و زوال قدرت ها و مكنت هاي مادّي است ، آثار سازنده و حيات بخش دارد . انسان هوشمند ، با مشاهده اين وضع رقت بار ، ناپايداري جهان را از نزديك لمس كرده و در مقام چاره جويي برمي آيد ، و با درك « هدفداري جهان آفرينش » خود را از گرداب غفلت و خودخواهي بيرون مي كشد ، و به انديشه تحصيل سعادت اخروي و « حيات جاويد » مي افتد .
پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بر اين نكته تربيتي انگشت نهاده و مي فرمايد :
« وَزُورُوا القُبُورَ فَإِنَّها تُذَكِّرُكُمُ الآخِرَة » . ( 1 )
« به زيارت قبور برويد كه مايه ياد سراي آخرت است » .
و در ديگر سخن خود مي فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابن ماجه:1/500، حديث 1569.
« زُورُوا الْقُبُورَ فَإِنَّ لَكُمْ فِيها عِبْرَةٌ » . ( 1 )
« به زيارت قبور برويد زيرا در آن براي شما درس عبرت است » .
آنچه گفته شد درباره زيارت قبور افراد عادي است ، ولي بالاتر از آن ، زيارت تربت شهيدان است . زيارت تربت مجاهداني كه با خون خويش از شرف و عزّت ملّتي دفاع كرده و در راه پاسداري از آرمان هاي بزرگ انساني و الهي جان باخته اند ، مفهومي فراتر از زيارت قبور عادي دارد .
حضور بر تربت شهيدان راه حق ، علاوه بر آثار سازنده روحي و تربيتي ، نوعي پيمان بستن با آنان است . شخص زائر ، با اين حضور اعلام مي دارد كه به راه شهيدان وفادار است و آرمان مقدس و ارزشمندشان را پاس مي دارد .
براي روشن شدن بيشتر مطلب ، به يك مثال زنده توجه مي دهيم :
زائر خانه خدا پيش از طواف ، « حجر اسود » را استلام مي كند و با گذاردن دست بر آن ، با ابراهيم خليل (عليه السلام) بيعت مي كند كه در « توحيد » ثابت قدم باشد و در نشر آن سعي و تلاش نمايد ، ولي چون دست زائر به قهرمان توحيد نمي رسد ، به اثر بازمانده از او ، دست نهاده و مراسم بيعت را انجام مي دهد .
در احاديث اسلامي وارد شده است كه زائر خانه خدا به هنگام استلام حجر چنين بگويد :
« أَمّانَتي أَدَّيْتُها وَمِيثاقِي تَعاهَدتُهُ ، لِتَشْهَدَ لِي بِالمُوافاةِ » . ( 2 )
« امانتي كه بر ذمه ام بود ادا كردم و بيعت خود را تجديد نمودم تا به اداي آن گواهي دهي » .
زيارت قبور شهيدان سرزمين بدر و اُحد و كربلا و ديگر عزيزان خفته به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كنز العمال:15/647، حديث 42558.
2. وسائل الشيعه: 10/400، باب 12 از ابواب طواف، حديث 1.
خون ، نيز ترسيم گر اين حقيقت است ، وزائران اين مَشاهد با حضور در برابر ضريح و قبر آنان و فرستادن درود بر روان پاكشان ، تعهد مي كنند كه تداوم بخش راه ايشان باشند .
و به ديگر سخن ، زيارت قبر شهيد نوعي تكريم واحترام به اوست و از آنجا كه شهيد ، كشته آرمان ها و ايده هاي خويش است ، هر كس نيز به شهيد احتـرام گذارد در حقيقت آرمان او را مقدس شمرده و خود را پيرو راه و مرام وي دانسته است .
حضور در حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
حضور در حرم رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) يا جانشينان پاك او (عليهم السلام) نيز ، علاوه بر تقدير و سپاس از فداكاري ها و جانفشاني هاي آنان در هدايت خلق ، حكم نوعي بيعت با ايشان را دارد . امام هشتم (عليه السلام) در يكي از سخنان خود پيرامون زيارت بارگاه معصومين (عليهم السلام) چنين مي فرمايد :
« إِنَّ لِكُلِّ إِمام عَهْداً فِي عُنُقِ أَوليائِهِ وَشِيعَتِهِ ، وَإِنَّ مِنْ تَمامِ الوَفاءِ بِالْعَهْدِ زِيارَةُ قُبُورِِهِمْ » . ( 1 )
« هر امامي عهد و ميثاقي بر ذمه دوستان و شيعيان خويش دارد و زيارت قبور امامان ، بخشي از عمل به اين تعهّد است » .
در واقع ، شخص زائر هنگام زيارت قبر پيامبر و امامان (عليهم السلام) با آنها پيمان مي بندد كه در زندگي ، جز راه و رسم آنان ، روشي را تعقيب نكند .
زائر حرم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با زبان حال چنين مي گويد :
اي رسول خدا ، اگر مهاجر و انصار در حُدَيبيه با تو بيعت كردند كه از حريم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. وسائل الشيعه: 10/346، باب 44 از ابواب مزار، حديث2.
رسالت دفاع كنند ( 1 ) ، واگر زنان با ايمان مكه با تو بيعت كردند كه از شرك و گناه بپرهيزند ( 2 ) ، و اگر مؤمنان گنهكار دستور يافته اند كه به حضور تو رسيده و از تو درخواست كنند كه در حقّ آنان طلب آمرزش كني ( 3 ) ، من نيز اي رسول گرامي ، و اي شفيع امت با حضور در حرمت ، واستلامِ تربتت ، با تو بيعت مي كنم كه پاسدار آرمان هايت باشم ، و از شرك و ديگر گناهان دوري جويم ، و در ازاي اين عمل ، از تو مي خواهم كه برايم از درگاه الهي طلب آمرزش كني .
از آنجا كه استحباب زيارت قبور در تمام مذاهب فقهي ، امري مستحب است ، ديگر به نقل روايات آن ، نمي پردازيم حتّي خود پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گاهي قصد بقيع مي كرد و هرگاه وارد اين سرزمين مي شد ، آنان را چنين خطاب مي نمود :
« السلام عَلَيْكُمْ دارَ قَوم مُؤْمِنينَ وَآتاكُمْ ما تُوعَدُونَ غَداً ، مُؤجّلُونَ وَإِنَّا إِنْ شاءَ اللّهُ بِكُمْ لاحِقُونَ ، اللّهُمَّ اغْفِر لأهْلِ بَقِيعِ الغَرْقَد » . ( 4 )
« درود بر شما اي ساكنان خانه افراد با ايمان ، خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرمايد ، شما ميان مرگ و رستاخيز به سر مي بريد و ما نيز به شما خواهيم پيوست ، پروردگارا اهل بقيع غرقد را بيامرز ! » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. «لَقَدْرَضي اللّه عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرة...» (فتح/18).
2. «إِذا جاءَكَ الْمُؤْمنات يُبايِعنَكَ عَلي أَنْ لا يُشْرِكنَ بِاللّه»(ممتحنه/12).
3. «ولو أَنّهم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسهُمْ جاؤُكَ فاسْتَغْفَروا اللّه واستغفر لهم الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً»(نساء/64).
4. صحيح مسلم:3/63، كتاب جنائز.
10
زنان و زيارت قبور و پاسخ به دو پرسش
سؤال : آيا زيارت قبور براي زنان ، ممنوع نيست ؟
پاسخ : زنان و مردان ، در زيارت قبور عزيزان خود و يا اولياي الهي ، حكمي يكسان دارند ، زيرا احكام اسلام درباره زن و مرد يكي است مگر آنجا كه دليلي بر اختصاص باشد ، و در مورد زيارت زنان نه تنها دليلي بر اختصاص نيست ، بلكه دليل بر يكسان بودن هر دو جنس وجود دارد .
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در خطاب خود به جامعه اسلامي مي فرمايد :
« زوروا القبورَ فانّها تذكِّركُم الآخرةَ » . ( 1 )
« به زيارت قبور بشتابيد زيرا مايه ياد آخرت است » .
و در حديث ديگر مي فرمايد :
« زُورُوا القبورَ فانّ لكُم فيها عِبْرةٌ » . ( 2 )
« به زيارت قبور برويد زيرا در اين عمل براي شما درس عبرت است » .
درست است اين خطاب به گواهي مذكر بودن صيغه خطاب متوجه مردان است ولي همان طور كه همگي مي دانند كليه خطاب هاي قرآن و حديث كه به ظاهر متوجه طبقه مرد است ، زنان را نيز شامل مي شود مگر اينكه دليل بر عدم اشتراك باشد ، ولذا آياتي كه مردم را به نماز و زكات دعوت مي كند ، هر چند كه خطاب به مردان است ، ولي زنان را نيز شامل مي شود ، چنان كه مي فرمايد :
« وَأَقِيمُوا الصَّلاة وَآتُوا الزَّكاة وَماتُقَدِّمُوا لأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْر تَجِدُوهُ عِنْدَاللّه » . ( 1 )
« نماز بپا داريد ، زكات بدهيد آنچه كه قبلاً به عنوان خير براي خويش مي خواستيد نزد خدا آن را مي يابيد » .
خطاب در آن آيات از نظر قواعد عربي متوجه مردان است ولي نتيجه حكم از آنِ هر دو گروه است .
نتيجه اين كه : خطاب در هر دو حديث به عنوان « زوروا القبور » هر چند متوجه مردان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابن ماجه: 1/500، حديث 1569.
2. كنز العمال:15/647، حديث 42558.
است ولي نتيجه آن همگاني است .
گذشته از اين حديث ، روايات ديگري بر جايز بودن زيارت براي زنان گواهي مي دهد ، اينك به نقل اين روايات مي پردازيم :
1 . مسلم در صحيح خود از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نقل مي كند : جبرئيل فرود آمد و به من گفت : پروردگارت فرمان مي دهد به زيارت اهل بقيع بشتابيد و در حق آنان طلب آمرزش بكنيد .
پيامبر از رختخواب خود برخاست و به سوي بقيع رفت ، عايشه نيز به تعقيب پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پرداخت . در اين موقع به پيامبر گفت من چگونه اهل بقيع را زيارت كنم ؟
پيامبر فرمود : بگو درود بر اهالي اين سرزمين از مؤمنان و مسلمانان ، خدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بقره/110.
گذشتگان و آيندگان را رحمت كند . ( 1 )
محور استدلال ، آموزش كيفيت زيارت بر عايشه است ، اگر زيارت قبور براي زنان حرام بود چگونه پيامبر نحوه زيارت را بر همسر خود آموخت .
گذشته از اين ، آنگاه كه عايشه اين سرگذشت را براي زنان ديگر نقل مي كند ، تلقي همگان اين مي باشد كه زيارت بقيع بر همه آنان جايز است ، و همسر او و ديگر زنان مؤمن در برابر حكم الهي يكسان مي باشند .
2 . فاطمه (عليها السلام) دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يكي از آل عبا (عليهم السلام) پس از درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به زيارت قبر عموي خود در اُحد مي رفت و در كنار قبر او دو ركعت نماز مي گزارد و گريه مي كرد .
حاكم نيشابوري پس از نقل اين روايت مي گويد : راويان اين حديث همگي ثقه و عادلند و از اين نظر با راويان صحيح بخاري و مسلم فرقي ندارند . ( 2 )
3 . ترمذي از عبداللّه بن ابي مليكه نقل مي كند : وقتي عبدالرحمان فرزند ابي بكر در نقطه اي به نام « حُبشي » درگذشت ، جنازه او را به مكه حمل كرده و در آنجا به خاك سپردند . بعدها كه خواهر او ، عايشه ، به مكه آمد به زيارت قبر « عبدالرحمان » رفت ، و دو شعر كه حاكي از شدت تأثر او بود بر سر مزار برادر خواند . ( 3 )
4 . بخاري مي نويسد : پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) زني را در كنار قبري ديد كه گريه مي كند ، به وي فرمود : خوددار باش و در فراق عزيزان صبر كن . ( 4 )
بخاري دنباله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صحيح مسلم:3/64، باب ما يقال عند دخول القبور والدعاء لأهلها از كتاب الجنائز.
2. مستدرك حاكم:1/377، چاپ دارالمعرفة.
3. سنن ترمذي:3/371، ح1055.
4. صحيح بخاري:2/93، باب قو ل الرجل للمرأة عند القبر اصبري، از كتاب الجنائز.
حديث را نقل نكرده است ، ولي ابوداود در سنن خود دنباله حديث را چنين آورده است : آن زن پيامبر را نشناخت و به او اعتراض كرد و گفت : تو با مصيبت من چه كار داري . در اين هنگام زني كه در كنار او بود به او گفت : اين مرد را شناختي ؟ او پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود .
آن زن براي جبران كار خود ، به خانه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رفت و به ايشان عرض كرد : اي رسول گرامي ، ببخشيد من شما را نشناختم .
پيامبر به او فرمود : بردباري در مصيبت ، شايسته است . ( 1 )
اگر زيارت قبر عزيزان حرام بود پيامبر به جاي دستور صبر ، آشكارا به او مي گفت : كار تو حرام است در حالي كه دستور به صبر در مصيبت داد ، نه دوري از قبر .
پاسخ به دو پرسش
گروهي زيارت را بر زنان تحريم كرده و به دو حديث ياد شده در زير استدلال مي كنند :
1 . لَعَنَ اللّهُ زَوّاراتِ القُبُور . ( 2 )
« خدا زنان زائر قبور را از رحمتش دور كند » .
پاسخ
اين حديث فاقد شرط لازم بر استدلال است ، زيرا به دلايل پيشين بايد آن را منسوخ دانست ، واتفاقاً برخي از محدثان از اهل سنت آن را منسوخ دانسته اند ، مثلاً : ترمذي ناقل حديث مي گويد : اين حديث مربوط به دوران پيش از تجويز زيارت قبور است و وقتي پيامبر زيارت قبور را بر همگان تجويز كرد ، زن و مرد در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ابي داود:3/192، ح3123.
2.سنن ابن ماجه:1/503، حديث 1576; سنن أبي داود:3/218، حديث 3236 و در دومي به جاي «زوارات» ، «زائرات»آمده است.
برابر آن يكسان گشته اند . ( 1 )
قرطبي مي گويد : اين حديث مربوط به زناني است كه بيشتر وقت خود را در قبرستان ها گذرانده و از اين طريق حقوق شوهر خود را پايمال مي سازند ، زيرا پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) واژه « زوّارات » بكار برده و همه ما مي دانيم كه اين واژه صيغه مبالغه است .
2 . ابن ماجه از علي بن ابي طالب (عليه السلام) نقل مي كند : پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بيرون آمد و زناني را نشسته مشاهده كرد ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : براي چه نشسته ايد ؟ گفتند : منتظر جنازه هستيم .
فرمود : غسل خواهيد داد ؟
گفتند : نه .
فرمود : حمل خواهيد كرد ؟
گفتند : نه .
فرمود : آن را وارد قبر خواهيد كرد ؟
گفتند : نه .
فرمود : برگرديد ، گناه كارانيد نه دارندگان پاداش . ( 2 )
پاسخ
اين حديث از نظر سند و دلالت قابل استدلال نيست ، زيرا در سند آن ، « دينار بن عمرو » وارد شده كه از نظر راوي شناسان ، مجهول ، كذاب ، متروك و خطاكار ، معرفي شده است .
آيا حديثي كه راوي آن تا اين حدّ ضعيف باشد ، مي توان به آن استدلال نمود ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سنن ترمذي:3/371، باب ما جاء من الرخصة في زيارة القبور.
2. فتح الباري: 3/148، باب 31، زيارة القبور، حديث 1283.
همچنين مضمون آن نيز ـ بر فرض صحت سند ـ ارتباطي به زيارت قبور ندارد ، زيرا نكوهش پيامبر متوجه زناني بود كه براي انجام فريضه يا مستحبي به قبرستان نمي آمدند ، واين ارتباطي به زيارت قبور ندارد .
نكته اي كه تذكر آن ضروري مي نمايد آن است كه اسلام دين فطرت و دين سهل و سمح است و پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : آيين اسلام آيين استواري است و با آن به رفق و مدارا وارد شويد . ( 1 )
فرض كنيد مادر مؤمني فرزند رشيد خود را از دست داده و جسد او را زير خروارها خاك دفن كردند و قلب او سوزان است ، تنها چيزي كه مي تواند او را تسلي دهد زيارت قبر فرزندش است . در اين صورت بازداشتن مادر از چنين عمل عقلايي كه در همه جهان رواج دارد ، مايه فشار روحي وي خواهد بود . آيا ممكن است شريعت اسلام از چنين عملي نهي كند ، آنگاه دين را سهل و آسان بنامد ؟ !
اصولاً زيارت قبور جنبه عبرت آموزي و يادآوري آخرت دارد و با قرائت قرآن و فاتحه بر عزيزان همراه است ، چگونه مي توان زنان را از اين فيض محروم كرد ؟
و به ديگر سخن ، فلسفه زيارت قبور ، كه يادآوري آخرت و مايه عبرت است ، قابل تخصيص نيست .
البته زيارت قبور بايد از هر نوع گناه و خلاف پيراسته باشد و اگر به فرض نهي هم در كار بوده ، شايد براي اين بوده كه در آن زمان ، زنان اين شرايط را رعايت نمي كردند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انّ هذا الدين متين، فأوغلوا فيه برفق. مسند احمد، ج 3، ص 199.