بخش 10

14 . سوگواری در فراق عزیزان دستاویزی برای نهی از گریه 15 . سوگواری برای شهیدان 16 . نقل جنازه به اماکن متبرکه


228


14

سوگواري در فراق عزيزان

سؤال : گريه بر عزيزان از دست رفته در اسلام چه حكمي دارد ؟

پاسخ : حزن و اندوه به هنگام از دست دادن دوستان و بستگان ، امري است كه فطرت انساني با آن سرشته شده است . وقتي كسي گرفتار مصيبت فقدان عزيز وجگرگوشه اي از دوستان و آشنايان خود مي شود ، اندوه او را فرا مي گيرد و بي اختيار اشك از گونه هايش جاري مي شود . تا كنون مشاهده نشده است كه كسي منكر اين حقيقت بشود و به طور جدي و واقعي آن را انكار كند . پر واضح است كه اسلام ديني فطري است و بدون مخالفت با فطرت انساني ـمطابق اقتضائات آن ـ برنامه هاي خود را تنظيم نموده است :

« فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها » . ( 1 )

« پس روي خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن ! اين فطرتي است كه خداوندانسان ها را بر آن آفريده است » .

هرگز ممكن نيست كه ديني جهاني ، گريه و اندوه به هنگام ازدست دادن دوستان و عزيزان را ، تا وقتي كه موجب خشم و غضب خداوند نشده است ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. روم / 30.


229


تحريم كند .

در بررسي هاي تاريخي ، شاهد آنيم كه پيامبر گرامي اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، صحابه و تابعين ، بر اساس همين اقتضاي فطري رفتار كرده اند . اينك برخي شواهد تاريخي را در اين زمينه خاطر نشان مي سازيم :

پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهيم ، مي گريست و مي فرمود :

« اَلْعَيْنُ تَدْمَع ، وَالْقَلْبُ يَحزَن ، وَلا نَقُولُ إِلاّ ما يَرْضي رَبُّنا وَإِنّا بكَ يا إِبراهيمُ لَمَحْزُونُونَ »

« چشم مي گريد و قلب مي سوزد و جز آنچه مورد رضايت خدا است نگوييم . اي ابراهيم ! ما در فراق تو در اندوهيم » . ( 1 )

تاريخ نگاران و سيره نويسان نوشته اند : هنگاميكه ابراهيم فرزند رسولخدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در حال احتضار بود ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) وارد خانه شد و او را در دامن مادرش ديد . او را گرفت و در دامان خود خواباند و فرمود :

« يا إِبْراهيمُ إِنّا لَنْ نُغْني عَنكَ مِنَ اللّهِ شَيْئاً ـ ثُمَّ ذَرَفَتْ عَينْاهُ وَقالَ : ـ إِنّا بِكَ يا إِبراهيمُ لَمَحْزُونُونَ ، تَبكي العينُ وَيحزن القلبُ وَلا نَقُول ما يُسخِطُ الرَّبّ وَلَوْلا أَنّه أَمرٌ حقٌّ وَوَعْدٌ صِدْقٌ وَإِنّها سَبِيل مأتيَّة ، لَحَزِنّا عَلَيكَ حُزناً شَديداً أشدَّ مِنْ هذا » .

« اي ابراهيم ! كاري از ما ساخته نيست ، سپس اشك چشمان آن حضرت را فرا گرفت و فرمود : ـ ما در فراق تو اندوهناكيم ، چشم گريان است و قلب سوزان و آنچه خشم خدا را موجب شود بر زبان نرانيم و اگر نبود كه مرگ حق است و وعده اي است صادق و راهي است كه همه بايد بروند ، اندوه ما بر تو بسي بيش از اين بود » .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن ابي داود: 1/58; سنن ابن ماجه: 1/482.


230


در اين هنگام عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت : مگر شماخودتان از گريه بر اموات نهي نكرديد ؟ حضرت پاسخ داد :

« لا ، وَلكِنْ نَهَيْتُ عَنْ صوتينِ أحْمَقَين وَآخَرين ، صوتٌ عِنْدَ مُصيبة وَخَمْشِ وُجوه وَشقّ جُيوب ورَنَّةِ شَيطان ، وصوتٌ عِنْدَ نغمةِ لَهْو ، وهذهِ رَحمَة ، وَمَنْ لا يَرْحَم لا يُرْحَم » . ( 1 )

« نه ! اما از دو صداي جاهلانه و دو كار نهي كرده ام; داد و فرياد به هنگام واردآمدن مصيبت و خراش دادن صورت و پاره كردن گريبان و صداي گريه اي كه در حلق پيچانده شود كه شيطاني است ، و صداي نغمه لهوآميز . امّا اين گريه من ، ناشي از عطوفت و رحمت است و البته كسي كه رحم نكند ، بر او رحم نشود » .

نمونه فوق ، اولين و آخرين گريه آن حضرت بر مصيبت عزيزان خود نبود . آن حضرت در مرگ فرزندش « طاهر » نيز مي گريست و مي فرمود :

« إِنّ العَيْن تَذْرِفُ وَإِنَّ الدَّمْعَ يَغْلِب وَانّ القَلْبُ يَحَزن وَلا نَعصِي اللّهَ عَزَّ وجَلَّ » . ( 2 )

« چشم گريان است و اشك ريزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصيان نخواهيم كرد » .

علامه اميني در اثر گران سنگ خود « الغدير » ، موارد بسياري از گريه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و صحابه و تابعين را در مصيبت فقدان عزيزان و دوستان ، گرد آورده است . نمونه هاي ذيل ، از جمله مواردي است كه اين محقق انديشمند بدان ها اشاره كرده است :

« وقتي حمزه (قدّس سرّه) در جنگ احد به شهادت رسيد ، صفيه دختر عبدالمطلب (قدّس سرّه)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 .سيره حلبي: 3/348.

2. مجمع الزوايد هيثمي: 3/8.


231


سر رسيد و به دنبال پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي گشت [ وقتي آن حضرت را يافت ] پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بين او و انصار فاصله شد و فرمود : او را به حال خود گذاريد . صفيه در نزد پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) [ يا جنازه حمزه ] نشست و گريست . هرگاه صداي او به گريه بلند مي شد ، صداي گريه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز; و اگر او آهسته مي گريست پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هم . فاطمه (عليها السلام) دختر رسولخدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز مي گريست و پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) همراه او گريه مي كرد و مي فرمود : هرگز كسي مانند تو مصيبت زده نخواهدشد » . ( 1 )

« پس از جنگ احد كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه بازگشتند ، با خبر شدند كه زنان انصار بر شهداي خود گريه مي كنند . حضرت فرمودند : « امّا حمزه عزادار و گريان ندارد » ! انصار با شنيدن اين جمله ، به زنان خود گفتند : هر كس خواست براي شهيد خود گريه كند ، ابتدا بر حمزه عموي پيامبر بگريد . [ بنا به گفته مؤلف كتاب مجمع الزوايد ] اين رسم تا كنون ادامه دارد و مردم بر هيچ مرده اي گريه نمي كنند ، مگر آنكه ابتدا بر حمزه بگريند » . ( 2 )

« هنگاميكه خبر شهادت جعفر ، زيد ابن حارثة و عبداللّه بن رواحة به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد ، اشك از ديدگان حضرتش جاري شد » . ( 3 )

« وقتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به زيارت قبر مادر خود رفت ، به شدّت گريست و از گريه ايشان ، اطرافيان نيز به گريه آمدند » . ( 4 )

« هنگاميكه عثمان بن مظعون ، يكي از صحابه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از دنيا رفت ، پيامبر بر جنازه او بوسه زد و گريست ، به گونه اي كه اشك آن حضرت بر گونه هاي مباركش جاري شد » . ( 5 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الاسماع مقريزي، ص 154.

2. مجمع الزوايد: 6/120.

3. صحيح بخاري: كتاب «المناقب في علامات النبوة في الاسلام»; سنن بيهقي:4/70.

4. سنن بيهقي: 4/70، تاريخ خطيب بغدادي: 7/289.

5. سنن ابي داود: 2/63; سنن ابن ماجة: 1/445.


232


« هنگاميكه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در مرگ پسر يكي از دختران خود مي گريستند ، عبادة ابن صامت از علت اين گريه سئوال كرد . حضرت پاسخ دادند : گريه ، رحمتي است كه خداوند در نهاد فرزندان آدم قرار داده است و خداوند فقط بر بندگان عطوف خود رحم خواهد كرد » . ( 1 )

« حضرت زهرا (عليها السلام) ، پس از رحلت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي گريست و مي فرمود : اي پدر ! تو به پروردگارت نزديك شدي و دعوتش را اجابت نمودي . پدر جان ! اينك ، بهشت فردوس مأواي تو است » . ( 2 )

« دخت پاك رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، فاطمه زهرا (عليها السلام) در كنار تربت مطهر پدر ايستاد ، مشتي از خاك قبر برداشت و آن را بوييد و با چشماني گريان چنين سرود :

ماذا عَلي مَنْ شَمَّ تربةَ أحْمد

صُبَّتْ عَلَيَّ مَصائِبٌ لَو أنَّها

أنْ لا يَشُمَّ مَدَيَ الزَّمانِ غَواليا ؟

صُبَّتْ عَلَي الأَيّامِ صِرْنَ لَيالِيا

« چگونه است ، آن كس كه تربت پاك رسول خدا را مي بويد ، هرگز هيچ بوي خوشي را تا پايان عمر نخواهد بوييد .

بر من مصائبي روي آورد ، كه اگر بر روزها فرود مي آمد ، به شب تيره تبديل مي شدند » .

ابوبكر بن ابي قحافة ، خليفه اول ، بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گريست و در سوگ پيامبر مرثيه اي سرود كه با اين بيت آغاز مي شد :

يـا عَيـنُ فَابْكـي وَلا تَسـأمـي * وَحَــقَّ البُكـاء عَلـي السيّـدِ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن ابي داود: 2/58; سنن ابن ماجة: 1/481.

2. صحيح بخاري، باب «مرض النبي ووفاته»; مسند أبي داود:2/197; سنن نسائي:4/13; مستدرك حاكم: 3/163; تاريخ الخطيب: 3/262.


233


« اي چشم ! گريان باش و از گريه ملول مشو ، كه گريه بر آن بزرگ سزاوار است » .

و نيز حسّان بن ثابت ، شاعر پر آوازه صدر اسلام در رثاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي گريد و مي گويد :

ظَللتُ بِها أَبكي الرَّسُولَ فَأَسْعَدَتْ

ُبكّوُنَ مَنْ تَبْكي السَّماواتُ يومَهُ

عُيُونٌ وَمِثلاها مِنَ الْجُفْنِ أَسْعدُ

وَمَنْ قَدْ بَكَتهُ الارْضُ فَالنّاسُ أكْمد

« همواره بر رسول خدا مي گريم ، پس اي ديده ها و مژگان ها مرا در اين گريستن ياري دهيد .

مردم مي گريند در عزاي كسي كه آسمان ها در روز عزايش گريه مي كنند ، و مردم در عزاي كسي كه زمين براي او گريست ، غمگين ترند » .

و در شعري ديگر :

يا عَيْنُ جُودي بِدَمْع مِنْكَ اسبالِ * وَلا تَمُلـنَّ مِـنْ سَـحّ وَإعْـوال

« اي ديده ! مدام از خود اشك جاري كن و از اشك و شيون ملول مشو » .

دختر عبدالمطلب ، « أروي » در سوگ آن حضرت مي گريد و اينچنين مرثيه مي خواند :

اَلا يا عينُ ! وَيحَكِ أسْعَدِيني

اَلا يا عَينُ ! ويحَكِ وَاستَهلّي

بِدَمْعِكِ ما بَقيتِ وَطاوِعيني

عَلي نُورِ البِلادِ وَأَسْعِديني

اي ديده ! واي بر تو; تا وقتي كه من زنده ام مرا در اشك ريختنم ياري كن و مطيعم باش .

اي چشم ! واي بر تو; بر مرگ روشنايي شهرها اشك ريز و مرا در اين مصيبت ياري كن .

دخت ديگر عبدالمطلب ، « عاتكه » ، اين چنين مرثيه مي سرايد :


234


عُيينيَّ جُودا طِوالَ الدَّهر وانْهمِرا

يا عينُ فَاسحَنفرِي بِالدَّمْعِ وَاحتَفِلي

يا عينُ فَانهَمِلي بالدَّمْعِ وَاجتَهدي

سَكْباً وَسَحّاً بِدَمع غَيرَ تَعذِيرِ

حَتّي الْمَمَات بِسَجل غَير مَنذُور

لِلْمُصْطَفي دُونَ خَلقِ اللّهِ بِالْنُّورِ

اي ديدگانم ! به درازاي روزگار اشك ريزيد ، بي هيچ عذر و بهانه اي .

اي ديده ! با اشك ريختن گود شو و تا مردنم بدان اهتمام كن ، بي هيچ درنگي .

اي چشم ! فراوان گريه كن و در ماتم نور برگزيده ـ از بين خلق خدا ـ كوشش كن .

صفيّه ، دختر ديگر عبدالمطلب و عمه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در سوگ آن حضرت مي گريد و مي خواند :

أفاطِمُ بَكّي وَلا تسأمي

هُوَ الْمَرء يُبكي وَحَقَّ البُكاءُ

بِصَحبِكِ ما طَلَعَ الكَوكبُ

هُوَ الْماجِدُ السَّيّدُ الطيّب

اي فاطمه ! گريان باش و در عزاي همدمت تا هنگامه طلوع ستاره ، خسته مشو .

براي مردي به حق گريسته مي شود ، كه سرور و آقايي پاك نژاد است .

و در جاي ديگر :

أَعينَيَّ ! جودا بدمع سَجِم

أعينيّ ! فَاسحَنفِرا واسكَبا

يُبادِرُ غُرَباً بِما مُنْهَدِم

بِوَجْد وَحُزن شَديدِ الأَلَم

ديدگانم ! اشك روان ريزيد ، در مصيبتي كه ويرانگر است .

چشمانم ! اشك ريزيد و گود شويد ، در شور و غصّه دردناكي .


235


هند ، دختر حارث ابن عبدالمطلب با چشماني گريان ، در سوگ حضرتش مي گويد :

يا عين جُودي بِدَمع مِنْكَ وَابتَدرِي

كَما تَنَزَّلَ ماءُ الغَيث فانثعبا

اي ديده ! اشكي جاري ساز و بدان مبادرت كن ، همانند آب باران كه فرود آيد و جاري شود .

و هند ، دختر اثاثة ، در مرثيه اي مي گويد :

ألا يا عينُ ! بَكّي لا تَمُلّي

فَقَدْ بَكَرَ النعيُّ بِمَنْ هَوَيتُ

هان اي ديده ! گريه كن وخسته مشو ، چرا كه خبر مرگ ناگهاني دلباخته ام را آوردند .

عاتكه بنت زيد ، در ضمن مرثيه اي مي خواند :

وَأَمْسَت مَراكِبُهُ أوحَشَت

وَأَمْسَت تُبكّي عَلي سَيّد

وَقَدْ كانَ يَركَبها زَينُها

تُرَدَّدُ عَبَرتُها عَينَها

مركب هاي او شام كردند ، در حالي كه وحشت زده بودند و آن كه سوار بر آنان مي شد ، زينت آنان بود .

شام نمودند ، در حالي كه گريه مي كردند بر سروري كه اشكش از ديدگانش روان بود .

اُمّ ايمن نيز در سوگ آن حضرت مي گويد :

عَينُ جُودي فَإِنَّ بِذلِكَ لِلدَّمـ

بِدُمُوع غَزيرة مِنْكِ حَتّي

ـعِ شَفاءٌ فَأَكْثِري مِنْ بُكاء

يقضي اللّهُ فِيكِ خَيْرَ الْقَضاءِ


236


اي ديده ! اشك ريز كه اين اشك شفا است پس بسيار گريان باش .

اشك فراوان ريز تا هنگامي كه خدا درباره تو بهترين حكم را بنمايد .

در جريان جنگ اُحُد ، عمه جابر بن عبداللّه بر برادر خود ، عبداللّه بن عمر مي گريست .

جابر گفت : من مي گريم و مردم مرا از گريه نهي مي كنند ، اما رسول اللّه (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مرا نهي نمي كند . پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : در سوك او ، هم بگرييد [ زيرا عزيزي را از دست داده ايد ] و هم نگرييد ، [ زيرا ] قسم به خدا ، تا وقتي كه او را به خاك سپرديد ، ملائكه با بال هاي خود بر او سايه افكنده بودند » . ( 1 )

دستاويزي براي نهي از گريه

از عمر بن خطّاب و عبداللّه بن عمر نقل شده كه ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرموده اند :

« إِنَّ الْمَيِّتَ يُعَذَّبُ بِبُكاءِ أَهْلِهِ » .

« ميّت ، با گريه بستگان خود در عذاب مي افتد » . ( 2 )

پاسخ : اوّلاً ، ظاهر اين حديث با رفتار خليفه دوم « عمر » در موارد بسياري كه تاريخ آنها را ثبت كرده است ، در تعارض است ، از آن جمله :

1 . هنگاميكه خبر مرگ نعمان ابن مقرن المزني به عمر رسيد ، عمر از منزل خارج شد ، بر بالاي منبر رفت و اين خبر را به مردم رساند ، آنگاه دست خود را به روي سرگذاشت و گريست . ( 3 )

2 . هنگاميكه خالد بن وليد از دنيا رفت ، عمر در سوگ او گريست و وقتي اين خبر به او رسيد كه كساني زنان را از گريستن منع كرده اند گفت : تا وقتي كه گريه زنان بني مغيره بر ابي سليمان به صورت لغو و لقلقه ( صداي گريه باچرخانيدن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الغدير: 6/164 ـ 167.

2. صحيح مسلم: 3/41ـ 44، كتاب الصلاة، باب « الميت يعذب ببكاء أهله عليه».


237


در گلو ) نباشد ، بر آنان باكي نيست . ( 1 )

3 . برادر عمر ، زيد بن خطّاب در گذشت و دوست او ـ از قبيله بني عدي بن كعب ـ به مدينه آمد . وقتي چشم عمر به او افتاد ، اشك از ديدگانش جاري شد و گفت : « زيد را وانهادي و به نزد من آمدي ! » . ( 2 )

ثانياً : ظاهر حديث با آيه قرآني در تعارض است ، آنجا كه مي فرمايد :

« وَلاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْري » . ( 3 )

« هيچ گنهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد » .

معذب شدن ميّت به وسيله گريه شخص ديگر ، چه معنايي مي تواند داشته باشد ؟

ثالثاً : اگر سند حديث صحيح باشد ، قطعاً همراه با قرائني بوده كه در هنگام نقل آن از بين رفته است و به همين جهت برخي گمان برده اند كه مطابق اين حديث ، گريه بر ميّت حرام است ، درحاليكه از لبّ معناي آن غفلت ورزيده اند .

در كتاب صحيح مسلم به نقل از هشام بن عروة و او از پدرش آمده است : « در نزد عايشه از قول فرزند عمر اين روايت نقل شد كه : « الميّت يعذّب ببكاء » عايشه گفت : خدا پدر عبدالرحمن را بيامرزد ، چيزي شنيده است ، امّا به درستي آن را به خاطر نسپرده است . [ حقيقت آن است كه ] وقتي جنازه فردي يهودي از كنار رسول خدا عبور داده شد و بر او گريه مي كردند ، پيامبر فرمود : شما بر او گريانيد ، حال آنكه او در عذاب است » . ( 4 )

ابوداود در كتاب سنن خود ، به نقل از عروة و او از عبداللّه بن عمر آورده است : جمله « ان الميّت ليعذّب ببكاء اهله عليه » ، از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1و2 . عقد الفريد . از ابن عبد ربّه اندلسي: 3/235.

3. فاطر / 18.

4. صحيح مسلم: 3/44، كتاب صلاة، باب «الميت يعذب ببكاء أهله عليه».


238


وقتي ماجرا به عايشه رسيد گفت : وقتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از كنار قبر فردي يهودي مي گذشتند ، فرمودند : « صاحب اين قبر معذّب است ، در حاليكه بستگانش بر او مي گريند » سپس اين آيه را قرائت كردند :

« وَلاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْري » . ( 1 )

امام شافعي مي گويد : « آنچه عايشه از رسول خدا روايت كرده است ، به دليل مفاد كتاب و سنّت ، بيشتر از روايتي كه از ابن عمر نقل شده ، شبيه گفتار پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است . اگر بگوييد دليل شما از آيات قرآن چيست ؟ آيات ذيل را برمي شمريم :

« وَلاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْري » و « وَأَنْ لَيْسَ لِلإنْسانِ إلاّ ماسَعي » ( 2 ) و « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّّاً يَرَهُُ » ( 3 ) و « . . . لِتُجْزي كُلُّ نَفْس بِما تَسْعي » . ( 4 )

« و اينكه براي انسان بهره اي جز سعي و كوشش او نيست » ، « پس هر كس ، هم وزن ذره اي كار خير انجام دهد آن را مي بيند . و هر كس ، هم وزن ذره اي كار بد كرده آن را مي بيند » ، « تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود ، جزا داده شود » .

و اگر بگوييد دليل شما از سنت رسول خدا چيست ؟ اين روايت را ذكر مي كنيم كه :

پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از مردي پرسيد : آيا اين فرد پسر تو است ؟ پاسخ داد : آري ! حضرت فرمود :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن ابي داود: 3/194، شماره 3129. در اين صورت حروف «با» در بكاء «اهله» به معني «مع بكاء اهله» مي باشد يعني با اينكه بستگان ميّت مي گويند، دل او بيچاره معذّب است.

2. نجم / 39.

3. زلزلة / 7 و 8.

4. طه / 15.


239


« أَما أنّه لا يَجْني عَلَيْكَ وَلا تَجْني عَلَيهِ »

« او نبايد تو را آزار و اذيت كند و تو نيز نبايد او را آزار رساني » .

پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با اين جمله ، همان مطلبي را كه خداوند در قرآن ذكر كرده ، مي فرمايد ، كه جنايت و اذيّت هركس به ديگري به ضرر خود اوست; همچنانكه عمل نيك هر كس [ به نفع خود او است ] نه به سود ديگري است و نه به ضرر خود او . ( 1 )

در صحيح مسلم از ابن عباس روايت شده است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « ان الميّت يعذّب ببكاء اهله عليه » . ابن عباس اضافه مي كند : وقتي عمر در گذشت ، اين حديث نزد عايشه نقل شد . عايشه گفت : خدا عمر رابيامرزد; نه ! به خدا قسم كه پيامبر نفرمود خداوند مؤمن را با گريه كسي بر او ، عذاب مي كند ، بلكه فرمود : خداوند عذاب كافر را با گريه اهلش بر او ، زياد مي كند . براي شما اين آيه قرآن كافي است كه :

« وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري » . ( 2 )

تذكر اين نكته لازم است كه توجيه نخست مبني بر روايت كه صحيح مسلم از هشام ابن عروة آورده است ، صحيح و پا برجا است . اما حديثي كه اكنون به نقل از ابنعباس نقل شد ، صحيح به نظر نمي رسد ، چرا كه زياد شدن عذاب كافر در اثر گريه اهلش بر او ، با آيات قرآن نيز ناسازگار است . ( 3 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اختلاف الحديث، با حواشي كتاب الاُمّ شافعي: 7/267.

2. صحيح مسلم: 3/43، كتاب صلاة، باب «الميت يعذب ببكاء أهله عليه».

3. در اين مورد به كتاب «بحوث قرآنيه» به اين قلم و ترجمه آن به قلم آقاي مهدي عزيزان مراجعه شود.


240


15

سوگواري براي شهيدان

سؤال : عزاداري براي شهيدان راه حق چه فلسفه اي دارد ؟

پاسخ : فلسفه عزاداري براي شهيدان راه حق ، همان بزرگداشت ياد آنان و حفظ مكتب آنها است; مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلّت و خواري تشكيل مي دهد . منطق آنان چنين بوده است كه « مرگ سرخ به از زندگي ننگين است » . آنان براي سربلندي دين خدا و عزّت مؤمنان به شهادت رسيده اند . گرامي داشت آنان سبب مي شود كه منطق آنها پا برجا بماند و ملت ها از آنها درس آموخته و راه آنها را ادامه دهند .

شهيد به سان شمعي است كه مي سوزد و پيرامون خود را روشن مي سازد ، زيرا با ريختن خون و پايان بخشيدن به حيات مادّي ، جامعه را از بند بندگي و حكومت ستمگران آزاد مي سازد . آيا بزرگداشت چنين افرادي از نظر منطق و عقل ، كاري نكو و پسنديده نيست ؟ جايي كه پيامبر براي از دست رفتگان عادي مي گريد و ديگران نيز ناله سر مي دهند ، آيا جا ندارد كه براي احياي مكتب شهادت و تكريم از شهيدان ، به مناسبت هاي گوناگون ، بزرگداشتي انجام گيرد و مجالس تشكيل گردد ؟

در ميان شهداي راه حق بيشترين مجالس به نام حسين بن علي (عليه السلام)


241


ابوالشهدا ، رهبر آزادگان ، منعقد مي گردد ، زيرا او بيش از ديگر شهيدان راه حق ، راه و رسم آزاد زيستن و زير بار ظلم و ستم نرفتن را به جهانيان آموخت . او مرگ شرافتمندانه و جان سپردن زير ضربات شمشير دشمن را بر زندگي ذلّت بار برگزيد و سرانجام در « بستر شهادت » به لقاء اللّه پيوست .

او دلباخته ايثار و فداكاري در راه اعلاي كلمه حق بود ، از اين جهت با چهره باز و لبي خندان به استقبال شهادت شتافت .

نشان مرد مؤمن با تو گويم اگر مرگش رسد خندان بميرد

دشمن دست خود را براي امان دادن به سوي او دراز كرد ، ولي او دست رد بر سينه نامحرم زد و امان دشمن را نپذيرفت ، زيرا مي دانست كه در پذيرش امان ، ذلت و خواري و مرگ واقعي است .

آنچه نگارش يافت ، ترجمه مطلبي است كه محقق تاريخ ابن ابي الحديد درباره سرور آزادگان حسين بن علي (عليه السلام) دارد . شايسته است با تعبير او آشنا شويم :

« سيّد أهل الاباء ، الذي علّم الناس الحميّة والموت تحت ظلال السيوف اختياراً له علي الدنيّة ، أبو عبد اللّه الحسين بن علي بن أبيطالب (عليه السلام) .

عرض عليه الأمان فأنف من الذل ، وخاف من ابن زياد أن يناله بنوع من الهوان ، إن لم يقتله فاختار الموت علي ذلك » . ( 1 )

از اين بيان پاسخ دو پرسش ديگر روشن گشت :

1 . آيا مذهب شيعه ، مذهب اندوه و گريه است ؟

2 . چرا براي امام حسين (عليه السلام) عزاداري مي كنيد ، با اين كه او در بهشت است ؟ گريه براي بهشتي چه ثمري دارد ؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شرح نهج البلاغه:3/249.


242


در پاسخ سؤال نخست يادآور مي شويم : مذهب شيعه مذهب حق طلبي و عدالت جويي و جهاد و مبارزه در اين راه است ، و هرگز مذهب گريه و ناله نيست ، ولي در عين حال به سان پيامبر گرامي و يارانش براي عزيزان از دست رفته متأثر مي شوند و قلوب آنان از عاطفه به اهل بيت (عليهم السلام) موج مي زند و آثار خود را در زندگي مي گذارد .

به تعبيري ديگر ، سرودن اشعار مذهبي همراه با اظهار عواطف و تأثر ، نوعي همدردي و همراهي با شهيدان راه حق است ، و از اين طريق ، خواهان حفظ مكتب آنهاست ، مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلت و خواري تشكيل مي دهد . اگر اين مجالس تعطيل شود ، و ياد شهدا در هر سال تجديد نگردد ، مكتب ايثار و شهادت به فراموشي سپرده مي شود ، شيعيان با برپا كردن مجالس سوگواري در ماه هاي محرم و صفر ، منطق حسين بن علي (عليه السلام) را كه منطق همه شهداست ، احيا مي كنند .

درباره پرسش دوم خاطر نشان مي سازيم : گريه بر امام حسين (عليه السلام) نه به خاطر اين است كه اكنون در بهشت به سر مي برد ، مسلّماً از اين جهت بايد خوشحال و شادمان باشيم ، گريه ما به خاطر آن ظلم ها و ستم هايي است كه بر وي روا داشته شد و دردانه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) با لب تشنه با 72 تن از ياران و خاندانش در كنار نهر آب جان سپرده است ، گريه پيامبر بر عموي خويش حمزه نه به خاطر اين بود كه او با فرشتگان همنشين است ، بلكه به خاطر ستم ددمنشانه اي است كه بر او روا داشته بودند ، و هند جگرخوار همسر ابوسفيان ، دستور داده بود شكم او را پاره كنند و جگرش را بيرون آورند تا به دندان خويش آن را بسايد .

ما در اينجا دامن سخن را كوتاه مي كنيم ، سخن درباره فلسفه شهادت امام حسين (عليه السلام) كه با آن اسلام را نجات داد ، براي خود ، مجال ديگري مي طلبد .


243


16

نقل جنازه به اماكن متبركه

سؤال : گاهي ديده مي شود شيعيان جنازه هاي خود را به اماكن متبركه منتقل مي سازند ، آيا اين كار جايز است ؟

پاسخ : نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر دو حالت دارد :

الف . نقل جنازه پيش از دفن آن در مكان خاص .

ب . نقل جنازه پس از دفن براي دفن در مكان ديگر .

ما در اينجا آراي ائمه چهارگانه اهل سنت را مي آوريم تا روشن شود نقل جنازه پيش از دفن به اتفاق آرا ، جايز است ، و در اين مورد ، فتاوي را از كتاب « الفقه علي المذاهب الأربعة » نقل مي كنيم :

مالكي ها مي گويند : نقل جنازه پيش از دفن و پس از آن از مكاني به مكان ديگر با سه شرط جايز است :

الف . به هنگام نقل متلاشي نشود .

ب . به آن بي احترامي نشود .

ج . انتقال آن به مكان ديگر به انگيزه تبرّك يا نزديكي به خانواده اش باشد .

حنابله مي گويند : نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر جايز است ، مشروط بر


244


اين كه اين نقل انگيزه صحيحي داشته باشد ، مثل اين كه بخواهند آن را در مكان شريفي دفن كنند ، يا در كنار مرد صالحي به خاك بسپارند ، مشروط بر اين كه بوي آن تغيير نكند ، و در اين قسمت ، فرقي بين پيش از دفن و پس از دفن نيست .

شافعيان معتقدند : نقل جنازه به مكان ديگر جايز نيست ، و برخي مي گويند مكروه است مگر اين كه هدف از آن دفن در مكه يا مدينه منوره يا بيت المقدس يا در جوار قبر صالحي باشد ، اگر در حال حيات وصيت كرده باشد ، كه جنازه اش را به جايي ببرند ، اجراي آن لازم است .

حنفيان فتوا مي دهند : مستحب است انسان در هر نقطه اي كه درگذشت ، در همانجا به خاك سپرده شود . نقل جنازه به جاي ديگر پيش از دفن جايز است ، امّا پس از دفن اخراج آن از قبر حرام است مگر آن كه در زمين غصبي به خاك سپرده شده باشد . ( 1 )

چنان كه ملاحظه فرموديد نقل جنازه پيش از دفن مورد اتفاق همه مذاهب چهارگانه است .

اتفاقاً در تاريخ حيات صحابه و تابعان ، نقل جنازه از نقطه اي به نقطه ديگر پيش از دفن فراوان است ، مثلاً مقداد بن عمرو در نقطه اي به نام « جرف » در شش كيلومتري مدينه درگذشت ، جازه او را به دوش گرفتند و به مدينه آوردند و در قبرستان بقيع به خاك سپردند .

عبدالرحمن بن ابي بكر در حُبْشي در 6كيلومتري مكه درگذشت . او را به مكه آوردند و در آنجا به خاك سپردند . ( 2 )

بالاتر از همه ، شهداي احد ، برخي در سرزمين احد دفن شدند و برخي را به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الفقه علي المذاهب الأربعة:1/421.

2. الغدير، ج5، ص 75 تا 85.


245


مدينه آوردند و در بقيع به خاك سپردند ، و هم اكنون در بقيع جايگاه شهداي احد مشخص است .

و امّا نقل جنازه پس از دفن ، هرگاه ميّت ، در حال حيات خود ، وصيت كند كه او را پس از دفن به يكي از اماكن متبركه منتقل كنند ، وصيّت او تنفيذ مي شود ، زيرا به يك امر پسنديده وصيت كرده كه بايد تنفيذ شود ، ولي هرگاه ، وصيتي در كار نباشد . نبش قبر براي انتقال بدن به مكان مقدس خالي از اشكال نيست . ( 1 )

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تحريرالوسيله، ج1، ص83.



| شناسه مطلب: 74671