بخش 11
فصل چهارم : منزلت قرآن در نزد شیعه مقدمه : 1 . منزلت و جایگاه قرآن در نزد شیعه 2 . نقد کتاب #171; فصل الخطاب #187; 3. مصحف فاطمه (علیها السلام) #171; محدّث #187; در اسلام فاطمه #171; محدَّثه #187; است 4 . مصحف علی (علیه السلام) 5 . اندیشه اهتمام به دعا بیش از قرآن 6 . چرا روایات تحریف از کتاب های حدیثی حذف نمی شود ؟ 7 . شیعه و تأویل آیات متشابه نوعی دیگر از تأویل 8 . جمع آوری قرآن در عصر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم ) 6 . دعوت به مقابله با سور قرآنی ( تحدّی )
فصل چهارم :
منزلت قرآن در نزد شيعه
مقدمه :
**********
**********
1
منزلت و جايگاه قرآن در نزد شيعه
سؤال : مي گويند شيعه معتقد است كه قرآن تحريف شده است ، آيا اين درست است ؟
پاسخ : از نظر شيعه ، قرآن يگانه كتاب آسماني تحريف نشده است كه هم اكنون به همان صورت اوليه در اختيار همه مسلمانان جهان قرار دارد .
قرآن تنها كتابي است كه سراسر آن صحيح است ، هيچ كتاب صحيحي جز قرآن در اختيار مسلمانان نيست ، و غير از آن ، همه كتاب ها بدون استثنا قابل نقد و بررسي هستند .
قرآن سند عقيده و شريعت است كه بايد مسلمانان هر دو را از آن كتاب دريافت كنند . اگر اختلافي در مسأله اي رخ داد ، حَكَم و داور در مورد آن مسأله ، قرآن است .
در سرتاسر تاريخ ، در ميان شيعيان غير از اين قرآن فعلي و موجود در تمام اعصار ، قرآن ديگري نبوده است و هم اكنون صدها هزار قرآن مخطوط و مطبوع در كتابخانه هاي عمومي و خصوصي و خانه هاي شيعيان موجود است ، و جز همين قرآنِ موجود در نزد همه مسلمانان ، قرآني حتي با اندكي اختلاف در ميان آنان وجود ندارد .
نسبت تحريف به شيعه ، افترايي ناجوانمردانه است كه از ناآگاهي يا دشمني با شيعه سرچشمه مي گيرد . تنها وجود چند روايت در كتب حديث كه به ظاهر حاكي از تحريف است ، دستاويز مخالفان قرار گرفته و شيعه را به اعتقاد به تحريف متهم كرده اند ، در حالي كه اين روايات به خاطر تضاد با قرآن ، فاقد ارزش است و اگر بنا باشد وجود روايات تحريف در كتب حديثي ، دليل بر چنين عقيده اي باشد ، مذاهب ديگر را نيز بايد به تحريف متهم كرد ، زيرا در كتاب هاي حديثي آنان روايات تحريف فراوان است ، و چنان كه بارها گفته ايم ، كتاب هاي حديثي ، كتاب هاي اعتقادي نيستند ، و اصول عقيدتي را بايد از منابع قطعي مانند قرآن مجيد ، عقل روشن و قاطع و روايات متواتر و متضافر ، اخذ كرد .
ما در اين بخش كلمات برخي از بزرگان شيعه را درباره عدم تحريف ، نقل مي كنيم ، امّا پيش از آن ، به اثبات اصل عدم تحريف مي پردازيم :
زمزمه تحريف قرآن مجيد بيشتر از طرف مسيحي ها و يهودي ها ساز شده است . از آنجا كه به شهادت مسلّم تاريخ ، كتب آسماني اين دو قوم با گذشت زمان ، دستخوش تحريف و تغيير گشته و اعتبار و ارزش اصلي خود را از دست داده است ، آنان كوشش مي كنند كه قرآن كريم را نيز به شائبه تحريف آلوده سازند !
تاريخ با قاطعيت گواهي مي دهد كه نسخه هاي « تورات » بارها در جريان حوادث مختلف تاريخي ـ خصوصاً در حمله بخت النّصر به بيت المقدس ـ از ميان رفته و عدّه اي از رجال مذهبي يهود آن را بعداً به رشته تحرير درآورده اند . ( 1 )
به گواهي تاريخ ، انجيل هاي چهارگانه نيز سالها پس از حضرت مسيح (عليه السلام) به وسيله عدّه اي به رشته تحرير درآمده و بدين ترتيب از انجيلي كه به صورت يك كتاب آسماني بر حضرت عيسي (عليه السلام) نازل شده ، نشاني در دست نيست . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. *** .
كساني كه تمام معارف و اصول مذهبي خود را بر اساس چنين كتاب هايي بنيان گذاشته اند; مايلند قرآن را نيز به همان سرنوشت متهم سازند ، از اين رو مدعي شده اند كه قرآن هم با گذشت زمان دستخوش تحريف شده است . در حالي كه نحوه جمع آوري و نگهداري قرآن كريم در تمام ادوار تاريخ اسلامي ، اساساً با تاريخ تورات و انجيل در ادوار يهوديّت و مسيحيّت قابل مقايسه نيست .
تاريخ نشان مي دهد كه وضع قرآن كريم در هيچ كدام از ادوار اسلامي دچار ابهام و پيچيدگي نبوده است . در اين باب بايد به دو نكته كه پاسخ بسياري از سؤالات را در خود نهفته دارد ، توجّه كنيم :
1 . قرآن مجيد كتابي بود كه در همه شؤون زندگي اجتماعي مسلمانان ، انقلابي ايجاد كرد . قرآن زندگي سابق آنها را درهم كوبيد و به جاي آن يك زندگي نوين ، بر اساس ايمان و اصول انساني پديد آورد . بنابراين ، قرآن كتابي بود كه با شؤون اصلي زندگي مسلمانان ارتباط داشت و آنها سياست ، اقتصاد ، قوانين اخلاقي و حتّي آداب و رسوم معاشرت خانوادگي خود را از اين كتاب آسماني مي گرفتند . در شبانه روز پنج بار در نمازها با آن سر و كار داشتند و بالاخره در همه حوادث روزمرّه ، اوّل به قرآن و سپس به سنّت و روش پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مراجعه مي كردند .
در اين صورت ، كتابي كه تا اين اندازه با زندگي مردم آميخته و تا اين حد مورد مراجعه و استفاده آنها بوده است ، چگونه ممكن است مورد تحريف واقع شود و افكار عوام يا خواص متوجّه آن نگردد ؟
احتمال اين كه در قرآن تحريف واقع شده و كسي متوجّه آن نگشته باشد ، به منزله اين است كه احتمال دهيم در قانون اساسي يك ملّت بزرگ دنيا ، تغييري ايجاد شود ، ولي كسي متوجّه آن نگردد . آيا ممكن است موادّ قانون اساسي يك ملّت دستخوش تحريف شود ، ولي مردم نفهمند و سر و صداي آن بلند نشود ؟ نقش قرآن در زندگي اجتماعي مسلمانان ، به مراتب بيش از نقش يك قانون اساسي
در زندگي ملّت هاي امروز بوده ، و بدين ترتيب آن چنان افكار متوجّه آن بود كه اگر كمترين تحريف در آن رخ مي داد ، با عكس العمل شديدي مواجه مي گرديد و اعتراض ها از هر ناحيه شروع مي شد .
2 . تاريخ مربوط به جمع آوري قرآن در زمان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و اهميّت فوق العاده وويژه اي كه پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و مسلمانان به حفظ و كتابت قرآن نشان مي دادند ، ثابت مي كند كه حتّي كم شدن كلمه اي از قرآن كريم به هيچ وجه امكان نداشته است .
به شهادت تاريخ ، در زمان پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عدّه زيادي از مسلمانان دانشمند كه تعداد آنان را تا چهل و سه نفر نوشته اند ( 1 ) به دستور آن حضرت هر آيه و يا سوره اي را به محض نزول ، مي نوشتند و اين نوشته ها با اهتمام و كوشش هرچه تمام تر در ميان مسلمانان نگهداري مي شد . معروف ترين آنها كه اهتمامشان به نوشتن قرآن به مراتب بيش از ديگران بود ، حضرت علي بن ابي طالب (عليه السلام) و زيد بن ثابت بودند و بدين ترتيب از قرآن هايي كه به وسيله اين افراد نوشته مي شد ، نسخه هاي متعدّدي در ميان مسلمانان وجود داشت كه در قرائت و استفاده از قرآن ، مرجع شبانه روزي همه مسلمانان بود .
علاوه بر اين ، عدّه زيادي از مسلمانان ، آيات و سوره هاي قرآن را از بر كرده بودند . اينها در كار حفظ قرآن بسيار دقيق بودند و سعي داشتند حتّي كلمه اي از اين كتاب آسماني را فروگذار نكنند . اين عدّه كه به آنها « قاريان » گفته مي شد ، پيوسته مورد مراجعه و استفاده مردم در قرائت قرآن بودند .
توجّه مسلمانان و قاريان به حفظ و نگهداري قرآن به حدّي بود كه روزي ميان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.تاريخ القرآن زنجاني ،فصل ششم، ص 20.
« ابي بن كعب » و « عثمان » خليفه وقت درباره آيه « وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنْفِقُونَها فِي سَبيلِ اللّه » اختلافي رخ داد ، عثمان مدّعي بود كه وحي الهي « الّذين » است ـ بدون واو ـ و بايد اين كلمه ( و ) از نسخه هاي قرآن حذف گردد ، ولي « ابيّ » مي گفت ما از رسول خدا اين آيه را به همان طوري كه در قرآن ها موجود است شنيده ايم . بگو مگو ميان هر دو نفر درگرفت . ناگهان ، « اُبي » با شدّت هر چه تمامتر گفت : « هر كس بخواهد اين حرف را از قرآن بردارد ، شمشير بر مي گيرم و خون او را مي ريزم ! » پافشاري « اُبيّ » سبب شد كه خليفه حرف خود را پس بگيرد . ( 1 )
وقتي بحث بر سر تغيير يك حرف از قرآن به چنين ماجرايي منجر شود ، آيا مي توان گفت كه قرآن دستخوش تحريف شده و آياتي از آن حذف گرديده است ؟
علاوه بر دو مطلب اساسي فوق ، بايد توجّه داشت كه در آيات متعدّدي از قرآن كريم ، به مسئله عدم تحريف قرآن و اين كه اين كتاب آسماني از تغيير و تبديل مصون خواهد بود ، تصريح شده است; آنجا كه مي فرمايد :
« إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ » . ( 2 )
« ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع نگهدار آنيم ! » .
علما و دانشمندان اسلامي نيز در كتاب هاي تفسير و كلام تصريح نموده اند كه دانشمندان اسلامي اجماع دارند كه در قرآن تحريفي واقع نشده است و اگر احياناً در ميان دانشمندان كسي پيدا شده كه معتقد به موضوع تحريف بوده ، بر اثر پاره اي از اخبار مجعوله است كه بعضي از مغرضين در كتب احاديث وارد كرده اند . بديهي است اين گونه اخبار از درجه اعتبار ساقط است و يا اخباري بوده كه معني و مفهوم واقعي آن را كشف نكرده اند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الدر المنثور:4/379.
2. سوره حجر، آيه 9.
در اين بخش ، كلمات بزرگان شيعه را درباره عدم تحريف يادآور مي شويم :
1 . شيخ صدوق ( 306ـ 381هـ ) در رساله اي كه درباره عقايد شيعه نوشته است ، مي گويد : « اعْتِقادُنا أنَّ الْقُرآنَ الّذي أَنْزَلَ اللّهُ عَلي نَبِيّهِ مُحَمَّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) هُوَ ما بَيْنَ الدَّفَتَينِ ، وَهُوَ ما بِأَيْدِي النّاس لَيْسَ بِأَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ وَمَنْ نَسَبَ إِلَيْنا أَنَّهُ أَكْثَر مِنْ ذلِكَ ، فَهُوَ كاذِبٌ » . ( 1 )
اعتقاد ما اين است : قرآني كه خدا آن را بر پيامبر خود نازل كرده ، در « بين الدفتين » موجود و آنچه در اختيار مردم است ، همان قرآن واقعي است و هر كس غير از اين را به ما نسبت دهد دروغگو است .
2 . شيخ مفيد ( 336ـ 413هـ ) آورده است :
« گروهي از اماميه مي گويند : نه كلمه اي و نه آيه اي و نه سوره اي از قرآن كم و حذف نشده است ، آنچه حذف شده ، مطالبي بوده كه در قرآن اميرمؤمنان وجود داشت وهمگي مربوط به تفسير معاني قرآن بود ، هر چند از كلام اللّه به شمار نمي رفت . گاهي تأويل كلام اللّه را نيز كلام خدا مي نامند . اين سخن نزد من به حق نزديك تر است ، تا سخن كساني كه مدعي نقص در قرآن هستند » . ( 2 )
ممكن است گفته شود : از كلام شيخ مفيد چنين برمي آيد كه برخي از اماميه قائل به تحريف هستند ، ولي مقصود او گروهي از شيعيان است كه روايات تحريف را در كتاب هاي حديثي خود نقل كرده اند ، و كراراً يادآور شديم كه نقل حديث ، نشانه اعتقاد نيست ، و گرنه در صحيح بخاري و مسلم ، احاديثي كه دلالت بر تحريف مي كنند ، وجود دارد كه ما به خاطر حفظ وحدت كلمه از بازگويي آن احاديث خودداري مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اعتقادات الإمامية، همراه با شرح باب حادي عشر، ص 93.
2.اوائل المقالات، ص 53ـ 54.
شيخ مفيد در كتاب ديگر خود مي گويد : اخباري كه درباره تحريف وارد شده ، اخبار آحاد است كه هرگز نمي توان بر صحت آنها اعتماد كرد ، لذا ما از آن روايات صرف نظر كرده ، ارزشي براي آنها قائل نيستيم . ( 1 )
3 . سيد مرتضي ( 355ـ 436هـ ) عالم بزرگ بغداد و مرجع عظيم جهان اسلام در عصر خود ، در جواب مسائل ارسال شده از « طرابلس » مي نويسد : « چگونه مي توان گفت قرآن تحريف شده ، در حالي كه گروهي از صحابه مانند عبداللّه بن مسعود و ابي بن كعب و ديگران ، قرآن را چند بار براي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از اوّل تا آخر خوانده اند ، و اين حاكي از آن است كه قرآن در عصر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گردآوري شده و هرگز پراكنده نبوده است » . ( 2 )
4 . شيخ طوسي ( 385ـ 460هـ ) در كتاب ارزشمند خود « تبيان » مي نويسد :
« فزوني و كاهش در آيات قرآن ، قابل ذكر نيست ، امّا فزوني يعني چيزي كه جزء قرآن نبوده ، و وارد قرآن شده ، همگان بر بطلان آن اتفاق دارند ، امّا كاهش برخي از آيات بر خلاف مذهب مسلمانان جهان است ، و همين نيز عين مذهب ماست » . وي آنگاه روايات حاكي از تحريف را روايات آحاد دانسته و آنها را بي ارزش به شمار آورده است . ( 3 )
ذكر نظرات تمامي علما و دانشمندان متقدم و متأخر شيعه درباره عدم تحريف قرآن ، خود نيازمند كتابي مستقل است و ما در اين جا به خاطر رعايت اختصار ، به چند مورد مذكور بسنده مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. المسائل السروية، ضمن مجموعة الرسائل، ص 366.
2. مجمع البيان، ج1، ص 10 به نقل از جواب مسائل طرابلس سيد مرتضي.
3. تبيان، ج1، ص 269.
2
نقد كتاب « فصل الخطاب »
سؤال : اگر شيعه به تحريف قرآن اعتقاد ندارد ، به چه دليل كتاب « فصل الخطاب » محدث نوري را كه درباره تحريف نوشته شده است ، نقد نمي كنند ؟
پاسخ : از روزي كه اين كتاب منتشر شد ، گروهي از محققان به نقد اين كتاب پرداختند . برخي از آنان عبارتند از :
1 . فقيه محقق شيخ محمود فرزند مرحوم شيخ ابوالقاسم معروف به معرّب تهراني ( متوفاي 1313هـ ) در نقد آن كتابي در 300 صفحه به نام « كشف الارتياب في عدم تحريف الكتاب » نوشت و در آن ، با دلايل روشن عدم تحريف قرآن را ثابت نمود ، تا آن جا كه مرحوم محدث نوري پس از مطالعه اين كتاب ، برخي از نظريات خود را تعديل كرد .
2 . سيد محمدحسين شهرستاني ( متوفاي 1315هـ ) كتابي ارزشمند در نقد آن نوشت و آن را « حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف » ناميد .
3 . علاّمه شيخ محمد جواد بلاغي ( 1284ـ 1351 ) مؤلف كتاب « آلاء الرحمن » در مقدمه كتاب خود نقدي روشن بر فصل الخطاب نوشته است .
4 . مرجع شهير سيد ابوالقاسم خوئي ( 1317ـ 1411هـ ) در كتاب « البيان »
فصلي به نام « صيانة القرآن عن التحريف » دارد و در آن روايات دالّ بر تحريف را كه شيخ نوري گردآوري كرده ، به نحو احسن ارزيابي نموده است .
5 . استاد بزرگوار ما مرحوم آية اللّه امام خمينيرحمه اللّه مي فرمود : محدث نوري انساني صالح و اهل تشيع بود ، ولي علاقه فراواني به گردآوري روايات ضعيف و عجيب و غريب داشت ، رواياتي كه خِرد انسان آن را نمي پذيرد .
در عين حال ، براي ارزيابي اين كتاب بايد گفت :
روايات ويژه اي كه در اين كتاب آمده و نشان از تحريف دارد ، خواه به طور كلي تحريف را بيان كند يا مورد خاصي را نام ببرد ، ( 1122 ) حديث است كه ( 61 ) روايت آن به طور عام قائل به تحريف است و ( 1068 ) روايت آن مورد خاصي را نام مي برد كه در آن تحريف صورت گرفته است .
اكثريت قاطع اين روايات از كتاب هايي گرفته شده كه سند و اعتبار ندارند ، يا نويسنده اش مجهول است و يا سند آن قطع شده ، يا از پايه و اساس جعلي و بي اعتبار بوده است .
بيشتر اين روايات از سه كتاب اخذ شده است :
1 . كتاب قراءات نگارش احمد بن محمد سيّاري ، از نويسندگان آل طاهر بود . او فردي ضعيف الحديث ، فاسد المذهب ، كثير الارسال معرفي شده است . ( 1 )
2 . كتاب علي بن احمد كوفي ( متوفاي 352هـ ) كه رجاليون ، او را كذاب و باطل گرا معرفي كرده اند .
نجاشي ، رجال شناس شيعه در حق او مي گويد : وي كوفي و از آل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فهرست شيخ طوسي، ص 47، شماره 70; رجال نجاشي:1/211، شماره 190.
ابي طالب است و در آخر زندگي ، راه غلوّ را پيش گرفت . مذهب او فاسد شد و كتاب هاي زيادي نوشت . اكثر آنها آكنده از خطا و اشتباه است . سپس مي گويد : غاليان براي اين مرد ، منزلت عظيمي قائلند . ( 1 )
3 . تفسير علي بن ابراهيم قمي ، اين تفسير هر چند به نام او معروف شده است ، ولي همه آن ، تأليف او نيست . بخشي به قلم او و بخشي به قلم ابي الجارود است كه شاگرد علي بن ابراهيم آن را ضميمه ساخته است .
شگفت اينجاست كه راوي اين كتاب كه خود را شاگرد علي بن ابراهيم معرفي مي كند و نامش ابو الفضل عباس بن محمد بن علوي است ، ناشناخته است و در كتاب هاي رجال معرفي نشده است . از اين جهت بر چنين تفسيري نمي توان اعتماد كرد . ( 2 )
آنچه از اين گونه كتاب ها نقل شده مجموعاً ( 815 ) حديث است . تنها ( 307 ) روايت باقي مي ماند كه بيشتر آنها ( 107روايت ) به اختلاف در قرائت ها باز مي گردد ، و به مسأله تحريف ربطي ندارد و بقيه آنها ( 200روايت ) را از كتاب هاي معتبر نقل كرده كه همگي به خوبي قابل توجيه هستند يا اصلاً دلالتي بر تحريف ندارند و ايشان به اصرار آنها را در ادلّه اثبات تحريف گنجانده است .
علاقه مندان به شناخت واقعيت اين روايات به كتاب « صيانة القرآن من التحريف » نگارش آية اللّه معرفت مراجعه فرمايند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. رجال نجاشي، ج2، ص 96، شماره 689.
2. در ارزيابي تفسير قمي به كتاب «كليات في علم الرجال» 329ـ 340 مراجعه فرماييد.
3
مصحف فاطمه (عليها السلام)
سؤال : گفته مي شود شيعيان قرآني به نام « مصحف فاطمه (عليها السلام) » دارند ، اين مطلب تاچه اندازه صحت دارد ؟
پاسخ : واژه « صحف » در قرآن به معناي مطلق كتاب آمده است ، چنان كه مي فرمايد :
ـ « وَإِذا الصُّحُفُ نُشِرَتْ » . ( 1 )
« آنگاه كه نامه هاي اعمال منتشر گردد » .
ـ « إِنَّ هـذا لَفِـي الصُّحُـفِ الأُولـي * صُحُفِ إِبْراهيـمَ وَمُـوسـي » . ( 2 )
« اين ، در صحيفه هاي نخستين ، در كتاب ابراهيم و موسي است » .
و همچنين « مصحف » نيز از همين ماده اخذ شده و به معناي دفتر يا كتاب جلد شده به كار مي رفت و در صدر اسلام حتي پس از درگذشت پيامبر ، مصحف » نام قرآن نبود بلكه هر كتاب مجلّدي را مصحف مي ناميدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تكوير:10.
2. اعلي:18ـ19.
ابن ابي داوود سجستاني در باب گردآوري قرآن ، در مصحفي از محمد بن سيرين نقل مي كند : وقتي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) درگذشت ، علي (عليه السلام) چنين گفت :
« اَقْسَمَ عَليٌّ عَلي أَنْ لا يرْتَدي الرِّداءِ إِلاّ لِجُمْعة حَتّي يَجْمَعَ الْقُرآن فِي مُصحَف » .
« سوگند ياد كرد علي كه رداء بر دوش نيندازد مگر براي نماز جمعه تا اين كه قرآن را در مجلدي جمع كنم » .
ونيز ابي العاليه نقل مي كند :
« إنَّهُمْ جَمَعُوا القُرآنَ في مُصْحَف في خلافَةِ أبي بَكْر » .
« آنان قرآن را در خلافت ابي بكر در مصحفي جمع كردند » .
و نيز نقل مي كند :
« إنَّ عُمَرَ بنَ الْخَطّابِ أَمَرَ بِجَمْعِ الْقُرآنِ وَكانَ أَوّلَ مَنْ جَمَعَهُ فِي الْمُصْحَفِ » .
« عمر بن خطاب فرمان به گردآوري قرآن داد و او اول كسي است كه قرآن را در مصحف جمع كرد » . ( 1 )
اين جمله ها حاكي است كه در آن روزگار ، مصحف به معناي دفتر بزرگ و يا كتابي مجلد بوده كه اوراق را از پراكنده شدن حفظ مي كرده ، سپس به مرور زمان اختصاص به قرآن يافته است .
اتفاقاً روايات پيشوايان ما حاكي است كه حتي در زمان آنان ، لفظِ مصحف به معناي كتاب و يا دفتر مكتوب بوده است .
امام صادق (عليه السلام) فرمود :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كتاب مصاحف، نگارش حافظ ابوبكر عبداللّه بن ابي داوود سجستاني، ص 10ـ 9.
« مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ فِي الْمُصْحَفِ يَتَمَتَع بِبَصَرِهِ » . ( 1 )
« هر كس قرآن را از روي برگ هاي مجلد بخواند ، از چشم خود بهره مي گيرد » .
و نيز در حديثي ديگر آمده است :
« قِراءَةُ الْقُرآنِ فِي الْمُصْحَفِ تُخَفِّفُ الْعَذابَ عَنْ الوالِدَينِ » . ( 2 )
« خواندن قرآن از روي برگ هاي مجلد ، عذاب را از پدر و مادر كم مي كند » .
مورّخان درباره ترجمه خالد بن معدان مي نويسند :
« إنّ خالدَ بنِ مَعْدانِ كانَ عِلمُهُ في مُصْحَف لَهُ إِزارٌ وَعُري » . ( 3 )
« خالد بن معدان دانش خود را در دفتري ضبط كرده بود كه براي آن دكمه ها و دستگيره داشت » .
خالد بن معدان از تابعين بوده و هفتاد صحابي را درك كرده است . و ابن اثير ترجمه او را در ماده كلاعي آورده است . ( 4 )
پس تا اينجا روشن شد كه تا پايان قرن اول ، لفظ « مصحف » به معناي كتاب مجلد و يا دفترچه جلد شده بود كه افراد ، دانش و آگاهيِ خود را در آن ضبط مي كردند . و اگر بعدها قرآن را مصحف گفته اند ، چون از ذهن ها بيرون آمده و بر برگ ها نوشته شد و به صورت مجلّد درآمد .
با توجه به اين مسأله ، نبايد در شگفت باشيم كه دخت گرامي پيامبر داراي مصحفي باشد و دانش و آگاهي هاي خود را كه از پدر بزرگوارش برگرفته بود ، در آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اصول كافي:2/613.
2.همان.
3. المصاحف سجستاني، صص134 و135.
4. اللباب في تهذيب الأنساب، ابن اثير:3/62و63.
نوشته شود و براي فرزندان خود ، به صورت بهترين ميراث ، به يادگار بگذارد .
خوشبختانه فرزندان فاطمه (عليها السلام) حقيقت و واقع اين مصحف را شناسانده وگفته اند : اين مصحف ، جز يك رشته آگاهي هايي كه از پدر بزرگوارش شنيده و يا از طريق ديگر به دست آورده ، چيز ديگري نيست . اينك برخي از روايات را مي آوريم :
حسن بن علي (عليهما السلام) فرمود : « نزد ما جامعه اي است كه در آن حلال وحرام وارد شده و مصحف فاطمه (عليها السلام) هست در حالي كه در آن كلمه اي از قرآن نيست بلكه املاي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خطّ علي (عليه السلام) است و همگي در اختيار ماست » . ( 1 )
امام (عليه السلام) با عنايت كامل يادآور مي شود كه در آن حلال و حرامي نيست تا مبادا تصور شود وحي تشريعي بر دخت پيامبر نازل مي شده است .
امام صادق (عليه السلام) در روايت ديگر در توصيف مصحف فاطمه مي گويد :
« وَاللّهِ ما فِيهِ مِنْ قُرآنِكُمْ حَرْفٌ واحدٌ . قُلتُ هذا وَاللّهِ العِلْمُ ؟ قالَ : إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَما هُوَ بِذاك » . ( 2 )
« به خدا سوگند ، كلمه اي از قرآن شما در آن نيست . راوي مي گويد : پرسيدم : آيا در آن دانش است ؟ امام در پاسخ مي گويد : بلي ولي نه از اين دانش هاي معمولي » .
با توجه به آنچه گفته شد ، روشن مي گردد كه مصحف فاطمه (عليها السلام) ارتباطي به قرآن ندارد و كساني كه آن را دستاويزي براي تحريف قرآن قرار داده اند ، اگر مغرض نباشند ، ناآگاهانه و بدون تحقيق درباره واقعيت آن سخن مي گويند .
اكنون واقعيت را براي خوانندگان بيان مي كنيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بصائر الدرجات، الصفار، صص 157و 158.
2. كافي، همان، حديث1.
« محدّث » در اسلام
يكي از معارف مسلم در ميان علماي اسلام ، وجود افراد « محدَّث » در ميان مسلمانان است . فرد « محدَث » پيامبر نيست ، و بر او وحي نازل نمي شود ، ولي در عين حال ، فرشتگان ، با وي سخن مي گويند ، و سخن آنان را مي شنود ، و لذا او « محدَّث » بر وزن اسم مفعول نام گرفته است ، زيرا كه فرشته با او « حديث » مي گويد . بخاري نقل مي كند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :
« لَقَدْ كانَ فِيمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ مِنْ بَني إِسْرائِيلَ رِجالٌ يُكلَّمُونَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِياءَ فَإِنْ يَكُنْ مِنْ أُمّتي مِنْهُمْ أَحَدٌ ، فَعُمَر . . . » . ( 1 )
« در ميان پيشينيان از بني اسرائيل ، مرداني بودند كه با آنها ـ از عالم غيب ـ سخن گفته مي شد ، بدون اين كه پيامبر باشند . و اگر در ميان امت من چنين فردي باشد ، آن عمر بن خطاب است » .
روايت درباره « محدّث » در ميان امت اسلامي از طريق اهل سنت و سخنان آنان در تفسير اين واژه بيش از آن است كه در اين جا نقل شود ، و شارحان صحيح بخاري در اين مورد ، توضيحات كافي داده اند . ( 2 )
كليني در كتاب كافي بابي تحت عنوان « إنّ الأَئِمَّةَ مُحَدَّثُونَ ، مُفَهّمُونَ » منعقد كرده و رواياتي در اين مورد نقل كرده است ، و همگي حاكي از آن است كه محدّث كسي است كه صوت فرشته را مي شنود ، ولي او را نمي بيند . آنگاه اضافه مي كند ائمه اهل بيت (عليهم السلام) همگي « محدّث » هستند . ( 3 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. بخاري، صحيح، ج2، ص 194، باب مناقب عمر بن الخطاب.
2. ارشاد الساري بشرح صحيح البخاري، ج6، ص 99.
3. اصول كافي، ج1، ص 325ـ 327.
فاطمه « محدَّثه » است
دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به خاطر كمال وجودي ، از افراد « محدّث » به شمار مي رود ، يعني صداي فرشته را مي شنيد ، ولي او را نمي ديد ، و اين جريان ، زماني رخ داد كه پدر والامقامش درگذشت . غم و اندوه او را فرا گرفت . در اين هنگام جبرئيل امين به فرمان الهي فرود آمد . اخباري را از آينده ، براي او بازگو مي نمود و از اين طريق ، مايه تسليت و تسلّي خاطر او را فراهم مي آورد . اينك ويژگي هاي مصحف فاطمه (عليها السلام) را از زبان فرزندان او بيان مي كنيم :
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : آنگاه كه خدا پيامبرش را قبض روح نمود ، اندوه فراواني فاطمه (عليها السلام) را در برگرفت . خدا فرشته اي را فرستاد تا او را تسليت بگويد . فاطمه (عليها السلام) امير مؤمنان را از آنچه مي شنيد ، آگاه ساخت . علي (عليه السلام) فرمود : هرگاه صداي فرشته را شنيدي ، مرا آگاه كن تا آنچه مي گويد ، بنويسم . اين گزارش ها كه از طريق فرشته به فاطمه (عليها السلام) مي رسيد و او در اختيار علي (عليه السلام) مي نهاد ، در دفتري جمع شد و نام مصحف به خود گرفت ، ولي در آن چيزي از حلال و حرام نيست ، بلكه تنها گزارش هايي از آينده است . ( 1 )
________________________
1. كافي، ج1، باب فيه ذكر الصحيفة، حديث2.
4
مصحف علي (عليه السلام)
سؤال : آيا علي بن أبي طالب (عليه السلام) مصحفي جداگانه داشته است ؟
پاسخ : اين سؤال به دو نحو مطرح مي شود :
گاهي مي گويند مقصود از مصحف علي (عليه السلام) چيست ؟
گاهي گفته مي شود مقصود از كتاب علي (عليه السلام) چيست ؟
مقصود از مصحف علي (عليه السلام) جمع آوري قرآن به ترتيب نزول است . ابن نديم در « فهرست » مي نويسد : اميرمؤمنان احساس كرد كه مردم درگذشت پيامبر را به فال بد گرفته اند ، سوگند ياد كرد كه ردا بر زمين نگذارد ، مگر اين كه قرآن را گردآوري كند . او قرآن را در سه روز جمع آوري كرد و به مسجد آورد . ( 1 )
يعقوبي مي نويسد : علي بن ابي طالب (عليه السلام) پس از درگذشت رسول خدا ، قرآن را جمع كرد و آن را بر هفت جزء تقسيم نمود . آنگاه همه اجزاي هفتگانه و سوره هاي وارد در آن را يادآور مي شود . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ القرآن، ص 76، تأليف ابوعبداللّه زنجاني(م1360هـ) چاپ قاهره، با مقدمه احمد امين مصري.
2. تاريخ يعقوبي(ابن واضح اخباري)، ج2، ص126.
دقت در فهرستي كه يعقوبي از قرآن علي (عليه السلام) ارائه كرده ، نشان مي دهد كه كوچك ترين اختلافي در عدد سوره ها با قرآن فعلي ندارد ، واگر اختلافي هست در كيفيت جمع سوره هاي قرآن است .
اگر چنين مصحفي داراي واقعيت باشد ، كوچك ترين منافاتي با صيانت قرآن از تحريف ندارد ، اين تنها علي (عليه السلام) نيست كه قرآن را به شكلي كه مورد نظرش بود ، جمع كرد ، بلكه مصحف عبداللّه بن عباس نيز چنين تفاوتي داشت .
اكنون وقت آن رسيده است كه به صورت دوم سؤال پاسخ بگوييم :
كتاب علي (عليه السلام) چيزي است كه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) در حال حيات رسولخدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) آن را نوشته است وي آنچه از پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از حلال و حرام و ديگر مطالب مي شنيد ، همه را مي نوشت ، مجموع احادث مسموع از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه به املاء او و نگارش علي (عليه السلام) بود ، « كتاب علي » نام گرفته است ، و اين كتاب دست به دست ، در خاندان رسالت مي گشت و احياناً امام باقر (عليه السلام) و امام صادق (عليه السلام) با مراجعه به آنها احكامي را بيان مي كردند .
نجاشي دانشمند رجالي شيعه در ترجمه محمد بن عذافر صيرفي از پدرش نقل مي كند : من با حكم بن عتيبه نزد امام باقر (عليه السلام) بودم ، حَكَم پيوسته از امام باقر (عليه السلام) سؤال مي كرد . او نيز پاسخ مي داد ، ولي در موردي با هم اختلاف كردند ، امام باقر (عليه السلام) به فرزندش امام صادق (عليه السلام) گفت : فرزندم برخيز و كتاب علي (عليه السلام) را بياور ، او رفت و از درون خانه كتاب بزرگي كه به صورت طومار پيچيده شده بود ، آورد ، امام (عليه السلام) نقطه مورد نظر خود را پيدا كرد و به حكم بن عتيبه گفت : اين خط علي (عليه السلام) و املاي رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است . آنگاه رو به او كرد و گفت : تو و دوستت سلمة بن كهيل و دوست ديگرت ابوالمقدام ، به هر كجا برويد ، دانشي استوارتر از دانش كساني كه جبرئيل بر آنها نازل مي شد پيدا نمي كنيد . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.رجال نجاشي، شماره ترجمه 967.
از روايات ديگر چنين برمي آيد كه طول اين كتاب هفتاد ذراع و ضخامت آن به اندازه ران شتر و كتاب به صورت طوماري پيچيده شده بود .
اميرمؤمنان (عليه السلام) علاوه بر اين كتاب ، كتاب ديگري به نام صحيفه دارد كه احكام ديات در آن جمع شده است ، و روايات فراواني از اين صحيفه در كتب حديثي آمده است .
محقق فرزانه مرحوم جناب ميرزا علي ميانجي ، به گردآوري رواياتي كه از صحيفه در كتاب هاي حديثي وارد شده ، همّت گمارده و همه را جمع كرده است . ( 1 )
و ما نيز پيرامون كتاب علي (عليه السلام) و صحيفه وي در كتاب « تاريخ الفقه الاسلامي وادواره » به تفصيل سخن گفته ايم . ( 2 )
در پايان يادآور مي شويم : امام علي بن ابي طالب (عليه السلام) و فرزندان و شيعيان او از نخستين روز درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه كتابت حديث تحريم شد ، اقدام به كتابت و يا صيانت حديث رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كردند و به ممنوعيت هاي سياسي كه بعد از 100 سال با شكست مواجه شد ، اعتنايي نكردند ، و اين خود موضوع مستقلي است كه در جاي خود بايد درباره آن گفتگو كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مكاتيب الرسول، ج1، ص 66ـ 71.
2. تاريخ الفقه الإسلامي و أدواره، ص 118.
5
انديشه اهتمام به دعا بيش از قرآن
سؤال : چرا شيعه به كتاب هاي دعا بيش از قرآن اهتمام مي ورزد ؟
پاسخ : در آموزه هاي ديني كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) به ما رسيده است ، چنين مطلبي كه به دعا بيش از تلاوت قرآن بايد بها داد ، وجود ندارد . قرآن ، معجزه جاودان و آخرين حلقه از كتب آسماني است كه پيوسته بر تارك اعصار مي درخشد و روايات زيادي در تأكيد بر قراءت و حفظ و تلاوت آن با صداي خوش رسيده و در اين مورد كتاب هاي ويژه اي به نگارش درآمده است .
كافي است در اين مورد به كتاب « قرآن در روايات اهل بيت (عليهم السلام) » كه در ايران و مصر منتشر شده است ، مراجعه كنيد . مراجعه به اين كتاب ، عظمت و اهميت اين كتاب آسماني را نزد پيشوايان به روشني ثابت مي كند .
هم اكنون در جمهوري اسلامي ايران ، اهتمام فراواني به حفظ قرآن در ميان برادران و خواهران و حتي نونهالان پديد آمده است . تا آنجا كه كودكاني در سن 5سالگي يا كمي بيشتر ، حافظ كل قرآن شده و در مسابقات بين المللي برنده جوايز گشته اند و در كشور جمهوري اسلامي نيز همه ساله مسابقات بين المللي برگزار مي شود و با دعوت از داوران بين المللي برگزيدگان رشته هاي حفظ ، ترجمه و تفسير با اعطاي جايزه تشويق مي شوند .
در جمهوري اسلامي رسانه خاصي براي قرآن تأسيس شده كه 24ساعته ، به صورت هاي مختلف برنامه هاي قرآني اجرا مي كند .
توجه ويژه به ادعيه در ميان مردم ، بيشتر در مورد دعاي كميل و ندبه است كه به صورت دسته جمعي در شب هاي جمعه و صبح جمعه خوانده مي شود و همين سبب شده است كه اين توهم پيش آيد كه عنايت به دعا بيش از عنايت به قرآن است .
از آنجا كه در ميان اهل سنّت چنين ادعيه بليغ و رسا و سازنده اي كمتر وجود دارد ، لذا عنايت آنان به دعا بسيار كم است و همين سبب شده است كه عنايت شيعه به دعا چشمگيرتر به نظر آيد .
خواندن « دعا » و راز و نياز با خدا ، از والاترين مراتب عبادت و پرستش خدا است كه در حق آن گفته شده است : « الدعاء مخّ العبادة » ( 1 ) : « راز و نياز با خدا ، مغز عبادت است » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سفينة البحار:1، ماده دعا.
6
چرا روايات تحريف از كتاب هاي حديثي حذف نمي شود ؟
سؤال : اكنون كه شيعه قرآن را از تحريف مصون مي داند ، به چه دليل روايات تحريف را از كتاب هاي خود حذف نمي كند ؟
پاسخ : در فرهنگ اسلامي ، علماي شريعت به دو گروه تقسيم مي شوند :
الف : گروهي به نام « محدِّث » كه كار آنان گردآوري حديث به صورت مسند و يا مرسل است ، آنان در اين گردآوري در قيد صحت و سقم حديث نبوده و فقط مي كوشند آنچه را كه شنيده اند ، به دقت نقل كنند .
ب : علماي عقيده و شريعت ، اين گروه در عين تقدير از تلاش هاي توان فرساي محدّثان ، كارشان نقد احاديث از نظر سند و مضمون است ، چه بسا رواياتي را مي پذيرند و روايات ديگري را كنار مي گذارند . گروه دوم به خاطر حفظ امانت نمي توانند در كتاب هاي محدثان دست ببرند و به صورت گزينشي كتاب را منتشر كنند ، هرچند گاهي برخي از افراد به عنوان تلخيص يا گزينش صحيح از غير آن ، كتاب هايي را نوشته اند ، ولي سيره بر اين جاري است كه گروهي محقق به دنبال كارهاي محدثان باشد . درست مانند كارخانه اي كه گروهي مواد اوليه آن را تهيه مي كنند ، و گروهي مهندس با گزينش مواد صحيح از آنها بهره مي گيرند ، لذا كراراً گفته ايم كتاب هاي حديثي ، كتاب هاي عقيدتي نيستند ، حتي اگر هم در كتاب
كافي روايتي بر تحريف دلالت كند ، از نظر ارزش فاقد اعتبار است ، هر چند كافي به خودي خود كتاب ارزشمندي است .
مسند احمد بن حنبل ( م241 ) تقريباً حاوي 30 . 000 روايت است ، با اين حال در ميان احاديث آن ، ضعيف و غير صحيح بيش از آن است كه گزينش بشود ، ولي كار « احمد » كاري خداپسندانه و كارهاي محققان نيز به سان آن است .
اصولاً چيزي كه اسلام را زنده نگاه داشته ، همان تلاش ها و مذاكرات و نقد و بررسي هاي علماست كه به دين اسلام در هر زمان ، روح جديدي بخشيده است و اگر اين كار تعطيل شود ، در اندك زماني غبار نسيان و غفلت ، چهره دين را مي پوشاند .
7
شيعه و تأويل آيات متشابه
سؤال : آيا شيعيان براي تأييد مذهب خود آيات قرآن را تأويل مي كنند ؟
پاسخ : در توضيح مطلب ناگزير بايد قدري درباره لزوم تأويل برخي از آيات سخن بگوييم تا روشن شود تأويل برخي از آيات ، مورد اتفاق همه علماي اسلام است .
توضيح اين كه قرآن ، آيات خود را به دو گروه تقسيم مي كند و مي فرمايد :
« هُوَ الَّذِي أنْزلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الكِتاب وَأُخَرُ مُتَشابِِهات فَأَمّا الّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَة وَابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَما يَعْلَمُ تَأَويلهُ إِلاّ اللّه وَالرّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْد رَبّنا وَما يَذَّكَّرُ الاّ أُولُوا الأَلباب » . ( 1 )
« اوست كه كتاب ـ قرآن ـ را بر تو نازل كرد . بخشي از آن « محكم » كه اساس و ريشه كتاب است و قسمتي از آن « متشابه » مي باشد . آنها كه در دلشان انحراف است ، به خاطر فتنه انگيزي و « تأويل طلبي » ، از « متشابه » پيروي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران/7.
مي كنند ، در حالي كه تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم كسي نمي داند ، آنان مي گويند : ما به همه آنها ايمان آورديم و همگي از طرف پروردگار ماست و جز صاحبان خرد ، كسي متذكر نمي شود » .
اين آيه ، آيات قرآن را به دو بخش تقسيم مي كند : 1 . محكم ، 2 . متشابه .
مقصود از « محكم » ، آياتي است كه از نظر دلالت ، روشن و پا برجاست و هرگز در آن ، دو احتمال وجود ندارد; در حالي كه « متشابه » آيه اي است كه ظهور آن متزلزل است و براي روشني آن ، لازم است كه در مفاد خود آيه و آيات مرتبط با آن دقت شود تا نشانه اي بر معناي مقصود به دست آيد و سرانجام تزلزل ظهور از بين رفته و تفسير درست آيه آشكار گردد .
علما درباره متشابه اختلاف نظر دارند ، ولي در لزوم تأويل آن وحدت نظر دارند . مسلّماً تأويل متشابه گاهي به وسيله افراد فتنه گر صورت مي گيرد كه قرآن از آنها انتقاد مي كند كه در پي سوء استفاده هستند ، و گاهي تأويل به وسيله « راسخان در علم » انجام مي شود كه با دقت و بي غرضي ، در خود آيه و آيات متناسب نشانه هايي مي يابند و سرانجام به مقصود الهي پي مي برند .
مسلّماً تأويل متشابه ، داراي ضوابط و شرايطي است كه بايد يك فرد مفسر واجد آن باشد .
امروز علمي به نام « هرمنوتيك » در غرب پايه گذاري شده كه به معني تفسير كتاب مقدس است . خوشبختانه علماي اسلام از قرن ها پيش اين علم را پي ريزي كرده و شرايط تفسير و مفسر و روش آن را در كتاب هاي خود ، بيان كرده اند . ( 1 )
اكنون نمونه اي از تأويل مقبول را كه در حقيقت توضيح آيه اي به آيه ديگر است ، ذكر مي كنيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. به كتاب «المناهج التفسيرية» از اين قلم، ص 19ـ 45 مراجعه شود.
قرآن پيوسته يك رشته معارف والا را در سطح درك افراد عادي تنزل مي دهد تا همگان با چنين معارفي آشنا گردند . تنزل دادن اين گونه معارف به سطح افهام همگاني و پوشانيدن لباس حس بر مسائل عقلي ، مايه پيدايش يك رشته احتمالات در مفاد آيه مي گردد كه برخي از اين احتمالات با اصول مسلم قرآن سازگار نيست ، مثلاً قرآن در بيان احاطه و سلطه خدا بر ظالمان و ستمگران و اين كه آنان قدرت فرار از سلطه او ندارند ، چنين مي فرمايد :
« إِنَّ رَبّك لَبِالْمِرصاد » . ( 1 )
« به راستي خدا در كمينگاه است » .
و يا در تشريح ظهور هيبت و عظمت خدا در روز رستاخيز چنين مي فرمايد :
« وَجاء رَبّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً » . ( 2 )
« در روز قيامت در حالي كه فرشتگان صف كشان ايستاده اند ، خداي تو به صحنه مي آيد » .
هدف اين آيات ، بيان قدرت و سلطه خداست و در حقيقت مي خواهد احاطه خدا را بر روز قيامت در قالب مسائل محسوس بيان كند ، از اين جهت بايد براي پي بردن به معني واقعي اين آيات ، قرائن موجود در آيه هاي فوق و آيات مناسب را ديد تا از اين جهت ، آيات متشابه با آيات محكم هماهنگ گردند .
نوعي ديگر از تأويل
برخي از آيات قرآن هر چند هم محكم باشند ، قابليت تأويل دارند . چه بسا سؤال كننده به اين نوع از تأويل نظر دارد و مقصود از تأويل محكم اشاره به مصداق
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. فجر/14.
2. فجر/22.
اتمّ و اكمل موضوع است . به عنوان مثال ، قرآن مي فرمايد : « إِهدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم » .
مفسران در تفسير « صراط مستقيم » احتمالات مختلفي داده اند ، ولي در روايات ما به صراط پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و جانشينان او تفسير شده است . مسلّماً اين نوع تأويل در مقام بيان مصداق اتمّ و اكمل است ، زيرا تمام پيامبران و اولياي الهي بر صراط مستقيم بوده و همگان گام در راه درست برمي داشته اند ، ولي فرد كاملي كه مي توان رفتار و گفتار او را بيانگر « راه راست » خواند ، معصومان اين امّت يعني پيامبر و خاندان او هستند .
تأويل به اين معني مشكلي ندارد ، به شرطي كه مستند به روايت صحيح باشد .
در جاي ديگر ، قرآن مي فرمايد :
« إِنّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوم هاد » . ( 1 )
« اي پيامبر ! تو بيم دهنده اي و هر ملتي هدايتگري دارد » .
در روايات ما وارد شده است كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به علي (عليه السلام) فرمود :
« أنَا الْمُنذر وَأَنْت الهادي » . ( 2 )
« من بيم دهنده ام و تو هدايتگر » .
مسلّماً مقصود از « وَلِكُلِّ قَوم هاد » كليه شخصيت هاي والايي هستند كه پرچم هدايت را به دوش مي گيرند ، و در طول زمان ، بشر را به راه راست هدايت مي كنند ، ولي فرد اتم و اكمل آن در ميان اين هاديان ، اميرمؤمنان (عليه السلام) است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.رعد/7.
2. تفسير برهان، تأليف محدث بحراني:2/282، ضمن تفسير آيه.
8
جمع آوري قرآن در عصر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سؤال : آيا ادعاي جمع آوري قرآن در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) براي انكار فضائل خلفا است ؟
گردآوري آيات و سوره هاي قرآن در عصر رسالت ، يك حقيقت تاريخي است كه دلايل قطعي آن را ثابت مي كند . اصرار بر اين كه قرآن در عصر رسول اعظم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گردآوري شده ، به خاطر حفظ كرامت قرآن و صيانت آن از تحريف است و هدف از آن ، انكار فضيلتي از خلفا نيست . در واقع اين پندار ، سوء ظني است كه از نظر قرآن ممنوع و حرام است ، چنان كه خداوند متعال مي فرمايد :
« يا أَيُّها الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنّ بَعضَ الظنِّ إِثمٌ » . ( 1 )
« اي افراد با ايمان از بسياري از گمان ها بپرهيزيد كه پاره اي از گمان ها گناه است » .
شايسته بود كه پرسشگر ، پيش از اتهام ، دلايل اين رويداد تاريخي را بررسي نمايد . اينك به برخي از ادلّه اشاره مي كنيم :
1 . طبراني در معجم و ابن عساكر در تاريخ خويش از شعبي نقل مي كنند : شش نفر از انصار ، قرآن را در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) جمع كرده بودند . آنان عبارتند از :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. حجرات/12.
ابي بن كعب ، زيد بن ثابت ، معاذ بن جبل ، ابوالدرداء ، سعد بن عبيد و ابوزيد . ( 1 )
2 . قتاده مي گويد : از انس بن مالك پرسيدم چه كساني قرآن را در عهد رسول خدا جمع كرده بودند ؟ گفت : چهار نفر و همگي از انصار : ابي بن كعب ، معاذ بن جبل ، زيد بن ثابت و ابوزيد . ( 2 )
3 . مسروق مي گويد : از عبداللّه بن مسعود نزد عبد اللّه بن عمر نام برده شد ، او گفت : من او را دوست دارم . از پيامبر شنيدم كه گفت قرآن را از چهار نفر ، فرا گيريد : عبداللّه بن مسعود ، سالم ، معاذ و ابي بن كعب . ( 3 )
4 . نسائي به سند صحيح از عبداللّه بن عمر نقل مي كند : من قرآن را جمع كردم و هر شب همه آن را مي خواندم ، خبر به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) رسيد فرمود : همگي را در يك ماه بخوان . ( 4 )
5 . ممكن است چنين تصور شود كه مقصود از جمع آوري قرآن به وسيله اين افراد ، حفظ قرآن است نه كتابت آن در يك مجموعه ، ولي اين تصور كاملاً بي پايه است ، زيرا حفظ قرآن اختصاص به اين افراد ندارد و حافظان قرآن در عصر آن حضرت ، به مراتب بيش از اين چهار يا شش نفر بودند و پس از درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در جنگ يمامه ، شمار زيادي از حافظان قرآن كشته شدند . ( 5 )
6 . دعوت به مقابله با سور قرآني ( تحدّي )
خدا منكران وحياني بودن قرآن را دعوت به مقابله مي كند كه برخيزند و « مانند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منتخب كنز العمال:2/48.
2. منتخب كنز العمال:2/52.
3. صحيح بخاري، باب القراء من أصحاب النبي، ج6، ص 102.
4. الاتقان، النوع العشرون، ج1، ص 124.
5. صحيح بخاري، ج6، ص 98.
قرآن » ( 1 ) يا « ده سوره اي مانند سوره هاي آن » ( 2 ) يا يك سوره كامل ( 3 ) مانند سوره هاي آن را بياورند ، و دعوت به چنين مقابله اي حاكي از آن است كه مجموع آيات قرآن و سوره هاي آن گردآوري شده بود و در اختيار منكران نيز قرار داشت ، بدين ترتيب چگونه مي توان گفت كه قرآن در عصر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پراكنده بوده و هرگز در يك مجموعه جمع نشده بود ؟ !
7 . پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) طبق حديث متواتر در ميان امت دو يادگار گرانبها گذارده و همگان را بر تمسك و بهره گيري از آن دو دعوت نموده ، آنجا كه فرموده است :
« إِنّي تارِكٌ فِيكُمُ الثّقلَين كِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتي » . ( 4 )
« من در ميان شما دو چيز گرانبها مي گذارم ، يكي كتاب خدا و ديگري عترت من است » .
واژه « كتاب » به معني « مكتوب » است اگر قرآن حالت مكتوبي نداشت ، عنوان كتاب بر آن اطلاق نمي شد ، زيرا هيچ گاه سينه حافظان ، يا سنگ هاي صاف و استخوان كتف حيوانات كه ادعا شده كه قرآن بر روي آنها نوشته شده بود ، كتاب ناميده نمي شود .
8 . پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود : « لا صَلاةَ إِلاّ بِفاتِحَةِ الْكِتاب » ( 5 ) اگر قرآن وجود
________________________
1. «قل لئن اجتمعت الإنس والجنّ علي أن يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيراً»(اسراء/88).
2. «قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات»(هود/12).
3.« فأتوا بسورة من مثله» (بقره/23).
4.صحيح مسلم:7/122; سنن ترمذي:2/307; سنن دارمي:2/432; مسند احمد: 3/14، 17، 26 و 59; 4/366، 371; 5/182 و 189; خصائص علويه نسائي، ص 20; مستدرك حاكم3/109، 148، 533.
5. سنن بيهقي:2/63و 167; سنن دارمي:1/283; سنن ترمذي:1/156.
مكتوبي نداشت ، طبعاً نخستين سوره آن نام « فاتحة الكتاب » به خود نمي گرفت .
9 . داوري خرد را در اين گستره فراموش نكنيم ، قرآن يگانه معجزه جاودان پيامبر و منبع استنباط عقيده وشريعت بود ، آيا ممكن است كه پيامبر خاتم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كه سرآمد همه خردمندان جهان است ، كتاب خدا را گردآوري نكند و آن را به دست حوادث بسپارد تا همان بلايي كه بر سر سنّت وي آمد ، بر سر كتاب خدا نيز بيايد ؟
10 . علاقه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به حفظ و نشر قرآن و اجر و پاداشي كه براي حافظان مقرر شده است ، نشان از تدوين قرآن دارد ، حتي هر موقع فردي از خارج وارد مدينه مي شد و اسلام مي آورد ، پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) او را به محضر قاري قرآن مي فرستاد تا قرآن را بياموزد . ( 1 ) و اينها همه مؤيد آن است كه قرآن در عصر پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) گردآوري شده بود و در اختيار مسلمانان قرار داشت .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد:5/324.