بخش 19
فصل هفتم : مهدویت در اسلام مقدّمه مهدی (علیه السلام) خصوصیات مهدی (علیه السلام) 1 . امام زمان از نسل کیست ؟ 2 . امام زمان (علیه السلام) 3. علت غیبت امام (علیه السلام) 4 . بهره مردم در زمان غیبت الف ) پاسداری از آیین الهی ب ) تربیت منتظران آگاه ج ) نفوذ روحانی و نا پیدا 5 . امام زمان و عمر طولانی 1 . روش غیبی 2 . روش طبیعی 6 . تأخیر در ظهور 1 . آمادگی روحی 2 . تکامل علوم و فرهنگ های انسانی 3 . تکامل وسایل ارتباط جمعی 4 . پرورش نیروی انسانی
فصل هفتم :
مهدويت در اسلام
مقدّمه
بررسي زندگي انسان در روي زمين ، حاكي است كه وي در هر عصري ، گامي به سوي تكامل برداشته و هر يك از تمدن هاي گوناگون با نوآوري هاي خاصّي در جهت تكامل مادّي او بوده است .
در اين ميان ، نقش انبيا در تعديل اين تكامل و همراه سازي تمدن مادي با معنوي بسيار مؤثر بوده ، هر چند عوامل تعصب و جهل و ناداني ، مانع از آن شده كه ميان دو تكامل مادّي و معنوي تعادل دقيق برقرار شود .
بر اين اساس ، بايد در انتظار روزي باشيم كه اين تعادل به حدّ كمال برسد و بشر به جاي تكامل يك بعدي ، تكامل همه جانبه پيدا كند . جسم و جان ، و تن و روان با هم پيش بروند و امكانات مادي با حفظ ارزش هاي اخلاقي و عقلاني همراه باشد و در غير اين صورت ، اين تكامل به ضرر انسان بوده و به سان اين خواهد بود كه قلب كودك بزرگ شود ، امّا مغز او به همان حالت كوچكي باقي بماند . اگر تكامل را يك قانون طبيعي جهان بـدانيم و يا آن را بـه علاوه بر اقتضاي طبيعـي خواسته مشيّت الهي بينـديشيم ، سرانجـام بايد اين تكامـل حالت واقعي پيدا كند و از حـالـت يك بعدي به دو بعـدي تبـديل شود . اين همان است كه تمامي شرايع آسماني بر خـروج مصلحي در برهه اي از زمان اتفاق نظر دارند ، از ديدگاه مسلمانان رهبر اين تكامل همه جانبه بشر ، فرزندي از فرزندان پيامبر اسلام ، به
نام حضرت مهدي ( عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ) خواهد بود ، زيرا پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي فرمايد :
« لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا إِلاّ يومٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلِكَ الْيَومَ حَتَّي يَخْرُجَ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلأها عَدلاً وَقِسْطاً كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوراً » . ( 1 )
« اگر از عمر جهان يك روز باقي نمانده باشد ، خدا آن روز را به قدري طولاني مي كند تا مردي از فرزندان من قيام نمايد و دنيا را از عدل و قسط پر سازد ، همان گونه كه با جور و ستم پر شده است » .
مهدي (عليه السلام) پايه گذار حكومت واحد جهاني
در حالي كه ايجاد حكومت واحد جهاني براي بشر كنوني ـ كه در اخلاق مادي فرو رفته و معنويات و احساسات پاك فروكش كرده است ـ به صورت يك آرزوي رؤيايي و طلايي در آمده است ، احاديث اسلامي ، تشكيل حكومت واحد جهاني اسلام را از ويژگي هاي قيام مهدي موعود (عليه السلام) مي داند و بيان مي كند كه در پرتو عدل او ، جهان زير پرچم يك حكومت ، يك دولت ، يك قانون و يك قدرت درمي آيد و بساط تمام ابرقدرت ها و فرعون ها و قارون ها و قارونك هاي زمان ، از بزرگ و كوچك برچيده مي شود و پرچم عدل و داد ، در سراسر جهان به اهتزاز درآمده و صفا و صميميت و عشق به انسان ها جهان را فرا مي گيرد .
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد :
« إذا قامَ الْقائِمُ ذَهَبَ دَولَةُ الْباطِل » . ( 2 )
« وقتي امام قائم قيام كند ، حكومت هاي باطل نابود مي شود » .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مسند احمد بن حنبل:1/99 و 3/17 و 70.
2. منتخب الأثر، ص 471.
باز در حديث ديگر مي فرمايد :
« يَبْلُغُ سُلْطانُهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ » . ( 1 )
« قدرت او شرق و غرب را فرا مي گيرد » .
در قرآن كريم آمده است :
« الّذينَ إِنْ مَكّنّاهُمْ فِي الأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلّهِ عاقِبَةُ الأُمورِ » . ( 2 )
« آنان كه اگر در روي زمين به آنان قدرت دهيم ، نماز را به پاي مي دارند و زكات مي دهند ، و به نيكي ها فرمان مي دهند و از بدي ها جلوگيري مي كنند ، و سرانجام كارها به دست خداست » .
امام باقر (عليه السلام) در تفسير آيه ياد شده فرمود :
مصداق كامل اين آيه حكومت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ است ، خدا او و ياران او را بر شرق و غرب زمين مسلّط مي گرداند و دين خدا را آشكار مي سازند و به وسيله او و يارانش بدعت ها را از ميان مي برد ، همچنان كه بي خردان ، حق را از ميان برده بودند ، تا جايي كه ديگر از ستم اثري ديده نمي شود ، آنان مردم را به نيكي ها امر مي كنند و از بدي ها باز مي دارند ، و سرانجام كارها به دست خداست . ( 3 )
خصوصيات مهدي (عليه السلام) در روايات
خصوصيات اين مصلح جهاني در روايات اسلامي كه فريقين به نقل آنها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منتخب الأثر، ص 472.
2. سوره حج، آيه 41.
3. تفسير برهان، ج 3، ص 96; تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 506.
پرداخته اند ، به شرح زير بيان شده است : ( 1 )
1 . از اهل بيت پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) است . 407روايت
2 . از فرزندان اميرمؤمنان علي (عليه السلام) است . 225روايت
3 . از فرزندان فاطمه زهرا (عليها السلام) است . 202روايت
4 . نُهمين فرزند از اولاد امام حسين (عليه السلام) است . 208روايت
5 . از فرزندان امام زين العابدين است . 197روايت
6 . از فرزندان امام حسن عسكري (عليه السلام) است . 107روايت
7 . دوازدهمين امام از امامان اهل بيت (عليهم السلام) است . 151روايت
8 . به دنيا آمده است 426روايت
9 . عمر او طولاني خواهد بود 318روايت
10 . غيبت طولاني خواهد داشت 100روايت
11 . به هنگام ظهور او اسلام جهانگير مي شود 22روايت
12 . زمين را پر از عدل و داد مي كند . 154روايت
بنابراين ، نقل همه روايات مربوط به ويژگي هاي آن حضرت براي ما مقدور نيست . خوشبختانه در اين مورد ، علماي فريقين از شيعه و سنّي كتاب هاي بسيار ارزشمندي نوشته اند . علاقه مندان مي توانند به آنها مراجعه كنند .
اكنون به پاسخ پرسش هايي در اين مورد مي پردازيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اين ارقام از كتاب ارزشمند «منتخب الأثر» تلخيص شده است، بايد توجه داشت كه برخي از روايات متكفل بيان چند ويژگي است. از اين جهت گاهي يك روايت بيانگر بسياري از اين خصوصيات مي باشد.
1
امام زمان از نسل كيست ؟
سؤال : آيا مهدي از نسل امام حسن مجتبي (عليه السلام) نيست ؟
پاسخ : رواياتي كه در خصوصيات حضرت مهدي (عليه السلام) وارد شده ، تصريح مي كند كه او از فرزندان حسين بن علي (عليهما السلام) است . در اين مورد به دو روايت از طريق اهل سنت اكتفا مي كنيم :
1 . حذيفة بن يمان كه از اصحاب رسول خداست مي گويد : رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) خطبه اي براي ما خواند و در آن خطبه چنين گفت :
« لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنْيا إِلاّ يَوم واحِد لطوّل اللّهُ عزّ وجلّ ذلك اليَومَ حتّي يَبْعَثَ فيهِ رَجُلاً مِنْ وُلْدِي إِسْمهُ إِسْمِي » .
« اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد ، خدا آن روز را چنان طولاني مي كند تا مردي از فرزندان مرا برانگيزد كه نام او نام من است » .
در اين هنگام سلمان فارسي به پا خاست و گفت : « اي رسول گرامي ! از نسل كدام يك از فرزندان توست ؟ » پيامبر فرمود :
« هُوَ مِنْ وُلْدي هذا ، وضربَ بِيدِهِ عَلي الحُسَينِ » .
« او از نسل اين فرزندم است ، و دست خود را به حسين بن علي زد » . ( 1 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. عقدالدرر، يوسف بن يحيي مقدسي شافعي، ص 24 و 25.
محمد بن يوسف كنجي شافعي با سند خود از ابوسعيد خدري نقل مي كند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :
« وَمِنّا مَهْدِيُّ هذِهِ الأُمَّة الّذي يُصلّي عِيسي خَلْفَهُ ، ثُمَّ ضَرَبَ عَلي مِنْكبِ الحُسَيْن وَقَال : مِنْ هذا مَهْدِيُّ الأُمّة » . ( 1 )
« مهدي اين امت از خاندان ماست . و عيسي پشت سر او نماز مي خواند . سپس دست خود را بر شانه حسين زد و فرمود : مهدي امت از نسل اين است » .
كليه كساني كه درباره حضرت مهدي كتاب مستقلي نوشته اند ، بابي تحت عنوان « إنّه من ولد الحسين » گشوده اند ، و كساني كه اخيراً اين شايعه را پخش كرده اند كه او از فرزندان حسن (عليه السلام) است ، هدفي جز تحريف حديث و تاريخ ندارند .
درگذشته يادآور شديم كه تعداد احاديثي كه حضرتش را از فرزندان حسين مي داند 208روايت است و با بررسي دقيق تر ، چه بسا روايات بيشتري در اين باره به دست آيد .
از قديم الأيام گفته اند : « أَهْلُ البَيْتِ أَدْري بِما فِي الْبَيْتِ » ، « صاحب خانه بهتر مي داند كه در خانه چيست » .
خاندان پيامبر كه حضرت مهدي (عليه السلام) از آنان است ، همگي او را از نسل حسين (عليه السلام) مي دانند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. البيان في اخبار صاحب الزمان، باب9، ص 121 و 122.
2
امام زمان (عليه السلام) و تولد او
سؤال : آيا امام مهدي (عليه السلام) متولد شده است ؟ و اصولاً آيا امام حسن عسكري (عليه السلام) فرزندي داشته است ؟
پاسخ : تمامي علماي شيعه اتفاق دارند كه آن حضرت در شب نيمه شعبان سال 255ق . و به قولي 256 از مادري به نام نرجس خاتون در سامّرا و در خانه امام حسن عسكري (عليه السلام) ديده به جهان گشوده و در اين مورد ، روايات زيادي از پدر ارجمندش حضرت عسكري (عليه السلام) وارد شده كه با نقل آنها سخن به درازا مي كشد .
از آنجا كه تولد حضرت مهدي (عليه السلام) زنگ خطري براي تمام نظام هاي فاسد آن روز بود ، پيوسته عباسيان در صدد بودند كه از تولد او جلوگيري كرده و در صورت تولد ، به حياتش خاتمه دهند . يكي از علل اين كه حضرت عسكري (عليه السلام) را در سامّرا تحت نظر گرفته بودند ، اين بود كه از تولد فرزند او آگاه شوند .
تولد او مانند تولد موسي اعجاز آميز بود . با مراقبت هاي پياپي مأموران حكومت عباسي خدا آخرين وصي خود را از نسل امام عسكري (عليه السلام) پيش از تولد و پس از آن ، از گزند دشمنان محفوظ نگاه داشت . اسامي برخي از كساني كه در زمان تولد آن حضرت حضور داشته و يا آن حضرت را پس از تولد مشاهده نموده اند ، از اين قرار است :
حكيمه خاتون دختر امام محمد تقي و عمه امام حسن عسكري (عليه السلام) است . او مي گويد : روزي به خانه امام حسن (عليه السلام) مشرف شدم . مي خواستم شبانگاه نيمه شعبان سال 255 به منزل بازگردم كه امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمود : عمه جان ! امشب در خانه ما باش ، زيرا وليّ خدا و جانشين من در اين شب متولد خواهد شد ، پرسيدم از كدام يك از كنيزانت ؟ فرمود از سوسن .
من هر چه جستجو كردم اثري از بارداري در وي نديدم ، بعد از افطار با سوسن در يك اتاق خوابيدم ، طولي نكشيد كه بيدار شدم ، به فرمايش امام حسن (عليه السلام) مي انديشيدم . مشغول نماز شب شدم . سوسن هم از خواب برخاست و به نماز شب پرداخت . حتي نزديك سپيده دم ، باز هم اثري از وضع حمل نبود . نزديك بود درباره سخن امام (عليه السلام) به شك و ترديد دچار شوم كه صداي امام (عليه السلام) از اتاق ديگر آمد كه فرمود : عمه جان ! ترديد نداشته باش ، تولد فرزندم نزديك شده است .
لحظاتي بعد ولي خدا پاك و پاكيزه به دنيا آمد ، . . . كودك را نزد امام بردم . . . . ( 1 )
به خاطر مراقبت هاي عباسيان ، كمتر كسي موفق شد در حيات حضرت عسكري (عليه السلام) امام را از نزديك ببيند ، ولي در عين حال گروهي از افراد بسيار نزديك و مورد اعتماد به زيارت آن حضرت در حيات والدش موفق شدند . اينك به ذكر اسامي شمار اندكي از آنان مي پردازيم :
1 . ابوغانم خادم مي گويد : فرزندي براي امام حسن (عليه السلام) متولد شد كه او را « محمد » ناميدند . روز سوم آن كودك را به اصحابش نشان داد و فرمود : اين فرزندم پس از من صاحب و امام شماست و اين همان قائمي است كه همه در انتظارش مي باشند . ( 2 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. غيبت، شيخ طوسي، ص 141.
2. اثبات الهداة، ج6، ص 431.
2 . حسن بن حسين بن علوي مي گويد : در سامّرا خدمت امام عسكري (عليه السلام) رسيدم ، تولد فرزندش راتبريك گفتم . ( 1 )
3 . حسن بن منذر مي گويد : روزي حمزة بن أبي فتح نزد من آمد و گفت : بشارت باد كه ديشب خدا به امام حسن (عليه السلام) فرزندي عطا كرده ، ليكن دستور داده كه امرش مخفي باشد . نامش را پرسيدم ، گفت : نامش « محمد » است . ( 2 )
4 . احمد بن اسحاق مي گويد : روزي خدمت امام حسن عسكري (عليه السلام) رسيدم . قصد داشتم از جانشينش سؤال كنم . آن جناب ، خود سخن آغاز كرد و فرمود : اي احمد بن اسحاق ! خداوند متعال از هنگامي كه آدم (عليه السلام) را آفريد تا قيامت ، زمين را هرگز از حجت خالي نگذاشته و نمي گذارد ، به بركت وجود حجت خداست كه بلا از زمين دفع مي شود و باران نازل مي گردد و زمين بركاتش را بيرون مي دهد . عرض كردم : يابن رسول اللّه ! بعد از شما ، امام و جانشين شما كيست ؟ آن جناب به درون خانه رفت و كودك سه ساله اي را با خود بيرون آورد كه از زيبايي مانند ماه شب چهاردهم بود . او را بر دوش گرفته بود . فرمود : احمد ! اگر تو نزد خدا و امامان ، گرامي نبودي ، فرزندم را به تو نشان نمي دادم . بدان كه اين كودك هم نام وهم كنيه رسول خداست ، همان كسي است كه زمين را پر از عدل و داد مي كند . ( 3 )
اينها برخي از شخصيت هاي برجسته شيعيان بودند كه توفيق زيارت امام را در زمان حيات امام عسكري (عليه السلام) به دست آوردند ، هر چند اين توفيق منحصر به ايشان نبود و گروه بيشتري آن حضرت را در زمان زندگي پدرش در خانه وي ملاقات كردند . ( 4 )
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اثبات الهداة، ج6، ص 433.
2. اثبات الهداة، ج6، ص 439.
3. بحارالأنوار، ج52، ص 23.
4. بحارالأنوار، ج52، ص 25 و 78 و 86; اثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، ج6، ص 311 و 425 و ج7، ص 16; ينابيع المودة، باب 82.
در پايان يادآور مي شويم كه گروهي از بزرگان اهل سنت به ولادت او تصريح كرده اند . در اين مورد به كتاب منتخب الاثر ، چاپ جديد ، ص 371 تا 392 مراجعه شود . مؤلف اين كتاب 68 نفر از اهل سنت را نام برده است كه در كتاب هاي خود ، به ولادت آن حضرت از حضرت عسكري (عليه السلام) تصريح نموده اند ، علاقمندان مي توانند به آن مراجعه فرمايند .
3
علت غيبت امام (عليه السلام)
سؤال : علّت غيبت حضرت مهدي چيست و چرا مانند ديگر ائمه در ميان مردم حضور ندارد ؟
پاسخ : غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ يكي از رازهاي الهي بوده و ممكن است ما نتوانيم به كُنْهِ آن پي ببريم . غيبت موقت رهبران الهي از ميان مردم ، در امت هاي پيشين نيز سابقه داشته است ، چنان كه موسي بن عمران (عليه السلام) چهل روز از امت خود غايب شد و در ميقات به سر برد . ( 1 ) حضرت مسيح (عليه السلام) به مشيت الهي از ديدگاه امت خويش پنهان گرديد ، و دشمنان قادر به كشتن او نگشتند . ( 2 ) حضرت يونس (عليه السلام) نيز مدتي از قوم خود غايب گشت . ( 3 ) اصولاً هرگاه مطلبي از طريق نقل متواتر ثابت شود ولي انسان نتواند به راز آن كاملاً پي ببرد ، نبايد آن را مورد ترديد يا انكار قرار دهد ، زيرا در اين صورت بخش عظيمي از احكام الهي ، كه از مسلّمات و ضروريات دين اسلام به شمار مي رود ، مورد ترديد قرار مي گيرد . غيبت حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ نيز از اين قاعده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اعراف/142.
2. نساء/158.
3. صافات/140.
مستثني نيست وعدم اطلاع از سرّ يا اسرار حقيقي آن ، مجوّز ترديد يا انكار آن نمي تواند باشد . با اين همه ، مي توان راز غيبت را در حد انديشه بشر دريافت .
حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ آخرين حجت معصوم الهي است كه براي تحقق آرماني بزرگ ( گسترش عدل فراگير و به اهتزاز درآوردن پرچم توحيد در جهان ) در نظر گرفته شده است ، و اين آرمان نياز به گذشت زمان و شكوفايي عقل و دانش بشر و آمادگي روحي بشريت دارد ، تا جهان به استقبال موكب آن امام عدل وآزادي رود . ظهور زود هنگام آن حضرت ، قيام كلي و گسترده اي را به دنبال نخواهد داشت ، زيرا اگر ايشان پيش از فراهم شدن مقدمات در ميان مردم ظاهر شود ، سرنوشتي چونان ديگر حجت هاي الهي ( شهادت ) يافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ ، ديده از جهان برخواهد بست .
پيشوايان معصوم در روايات نيز به اين حكمت اشاره كرده اند . امام باقر (عليه السلام) فرمود : براي حضرت قائم ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ غيبتي است قبل از ظهور . راوي از علت آن پرسيد ، امام فرمود : « براي جلوگيري از كشته شدن » ( 1 ) . گذشته از اين ، در برخي روايات مسئله امتحان و آزمودن خلق مطرح شده است ، بدين معني كه مردم در عصر غيبت در بوته آزمايش الهي قرار مي گيرند و مراتب استواري آنان در ايمان واعتقاد سنجيده مي شود . ( 2 )
اجمال سخن اين كه حضرت مهدي آخرين وصي از اوصياي الهي است كه براي تكامل همه جانبه بشر و ايجاد حكومت واحد الهي آفريده شده است . اين ايده و آرزو هنگامي تحقق مي پذيرد كه در جامعه بشري ، آمادگي براي پذيرش چنين حجتي وجود داشته باشد و در غير اين صورت ، ظهور جز كشته شدن و نابودي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كمال الدين، شيخ صدوق، باب 14، حديث 8، 9، 10.
2. مجلسي، بحارالأنوار، 52/102ـ 113ـ 114، باب التمحيص و النهي عن التوقيت.
نتيجه اي نخواهد داشت و آن هدف عالي تحقق نخواهد يافت . از اين جهت وجود حضرت ، در پس پرده غيبت به سر مي برد و در حالي كه در ميان مردم زندگي مي كند و مردم او را مي بينند ، ولي او را نمي شناسند و از اين طريق از گزند دشمنان حق و عدالت مصون مي ماند .
از اين گذشته ، از آنجا كه حكومت وي حكومت جهاني خواهد بود و تحقق اين امر در گرو ايجاد شرايطي است كه در هنگام تولد ، وجود نداشته است . اين شرايط به مرور زمان تحقق پيدا كرده ، و يا در حال پيدايش است و ما اين شرايط را در پاسخ به پرسش ششم توضيح خواهيم داد .
4
بهره مردم در زمان غيبت
سؤال : مردم از حضرت مهدي (عليه السلام) در زمان غيبت چه بهره اي مي برند ؟
پاسخ : از نظر قرآن شريف ، اولياي الهي بر دو نوعند : وليّ ظاهر كه مردم وي را مي شناسند; و وليّ غايب از انظار كه مردم او را نمي شناسند ، گرچه او در ميان آنها بوده و از حال آنان باخبر است .
در سوره كهف ، وجود هر دو وليّ به طور همزمان بيان شده است : يكي موسي بن عمران; و ديگري مصاحب موقّت او در سفر دريايي و زميني كه به نام خضر معروف است . اين وليّ الهي به گونه اي بود كه حتي موسي با او آشنا نبود و تنها به راهنمايي خدا او را شناخت و از علمش بهره گرفت ، چنانكه مي فرمايد :
« فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً * قالَ لَهُ مُوسي هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلي أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً » . ( 1 )
« موسي و همراهش بنده اي از بندگان ما را ( در لب دريا ) يافتند كه وي را مشمول رحمت خود قرار داده و از جانب خويش به او علمي آموخته بوديم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كهف/65ـ66.
موسي به وي گفت : آيا اجازه مي دهي همراه تو باشم تا از علوم رشدآفرين خويش به من بياموزي ؟ »
قرآن سپس شرحي از كارهاي مفيد و سودمند آن ولي الهي بيان مي كند و نشان مي دهد كه مردم او را نمي شناخته ، ولي از آثار و بركات او بهره مند بوده اند . ( 1 )
حضرت ولي عصر ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ نيز به سان مصاحب موسي ، وليّ ناشناخته اي است و در عين حال مبدأ كارهاي سودمندي براي امت مي باشد . بدين ترتيب ، غيبت امام به معني انفصال و جدايي او از جامعه نيست ، بلكه او ـ همان گونه كه در روايات معصومين (عليهم السلام) نيز وارد شده ـ به سان خورشيد در پشت ابر است كه ديدگان آن را نمي بينند ، امّا به اهل زمين نور و گرمي مي بخشد . ( 2 )
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فرمود :
« وَالّذي بَعَثَني بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ وَيَسْتَضِئُونَ بِنُورِ وِلايَتِهِ في غَيبَتِهِ كانْتِفاعِ النّاسِ بِالشَّمْسِ وَإِن جَلَّلها السَّحابُ » . ( 3 )
« آري سوگند به خدايي كه مرا به نبوت برگزيد ، مردم از او سود مي برند و از نور ولايتش در دوران غيبت ، بهره مي گيرند ، چنان كه از خورشيد به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره مي برند » .
اشعه معنوي وجود امام (عليه السلام) در حالي كه در پشت ابرهاي غيبت نهان است ، داراي آثار قابل ملاحظه اي است كه علي رغم تعطيل مسئله تعليم و تربيت و رهبري مستقيم ، حكمت وجودش را آشكار مي سازد . در اين جا به بيان برخي از اين آثار مي پردازيم :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سوره كهف، آيات: 71ـ 82.
2.كمال الدين، شيخ صدوق، باب 45، حديث 4، ص 485.
3. بحارالأنوار، ج52، ص 93(به نقل از كمال الدين شيخ صدوق).
الف ) پاسداري از آيين الهي
با گذشت زمان و آميختن سليقه ها و افكار شخصي به مسائل مذهبي و گرايش هاي مختلف به مكتب هاي انحرافي و دراز شدن دست مَفسده جويان به سوي مفاهيم آسماني ، اصالت پاره اي از اين قوانين از دست مي رود و دست3خوش تغييرات زيان بخشي مي گردد .
اين آب زلال كه از آسمان وحي نازل شده ، با عبور از مغزهاي اين و آن ، تدريجاً تيره و تار گشته ، صفاي نخستين خود را از دست مي دهد . اين نور پرفروغ ، با عبور از شيشه هاي ظلماني افكار تاريك ، كم رنگ تر مي گردد . خلاصه با آرايش ها و پيرايش هاي كوته بينانه افراد و افزودن شاخ و برگ هاي تازه به آن ، چنان مي شود كه گاهي انسان در بازشناسي مسائل اصلي ، دچار اشكال مي گردد . آن شاعر ، خطاب به پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) مي گويد :
شــرع تــو را در پـي آرايشنـد * ديـن تــو را از پـي پيـرايشنـد
بسْ كه فـزودند بر آن بـرگ و بر * گـر تـو ببينـي نشنـاسي دگـر
با اين حال ، آيا ضروري نيست كه در ميان جمع مسلمانان كسي باشد كه مفاهيم فناناپذير تعاليم اسلامي را به شكل اصلي اش حفظ و براي آيندگان نگه داري كند ؟
مي دانيم در هر مؤسسه مهمي ، صندوق نسوزي وجود دارد كه اسناد مهم را در آن نگه داري مي كنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند . و در صورت آتش سوزي ، از خطر حريق مصون باشد ، چرا كه اعتبار و حيثيت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارك دارد .
سينه امام و روح بلند او ، صندوقچه حفظ اسناد آيين الهي است كه همه
اصالت هاي نخستين و ويژگي هاي آسماني اين تعليمات را در خود نگاه داري مي كند ، « تا دلايل الهي و نشانه هاي روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشي نگرايد » ; و اين يكي ديگر از آثار وجود او است .
ب ) تربيت منتظران آگاه
بر خلاف آنچه بعضي مي پندارند ، رابطه امام در زمان غيبت به كلي از مردم بريده نيست ، بلكه آن گونه كه از روايات اسلامي برمي آيد ، شمار اندكي از آماده ترين افراد ـ كه سري پر شور از عشق خدا و دلي پر ايمان و اخلاصي فوق العاده براي تحقّق بخشيدن به آرمان اصلاح جهان دارند ـ با حضرتش در ارتباطند .
معناي غيبت امام (عليه السلام) ، اين نيست كه آن حضرت به شكل روح نامرئي و يا شعاعي ناپيدا در مي آيد ، بلكه او از يك زندگي طبيعي و آرام برخوردار است; به طور ناشناخته در ميان همين انسان ها رفت و آمد دارد ، دل هاي بسيار آماده را برمي گزيند و در اختيار مي گيرد و آنها را بيش از پيش آماده مي كند و مي سازد . افراد مستعد ، به تفاوت ميزان استعداد و شايستگي خود ، توفيق درك اين سعادت را پيدا مي كنند . بعضي از آنان چند لحظه و برخي چند ساعت يا چند روز و جمعي سال ها با حضرت بقية اللّه (عليه السلام) در تماس بوده اند .
آنان كساني هستند كه آن چنان بر بال و پرِ دانش و تقوا قرار گرفته و بالا رفته اند كه همچون مسافران هواپيماهاي دور پرواز ، بر فراز ابرها قرار مي گيرند ، آن جا كه هيچ گاه حجاب و مانعي بر سر راه تابش جهان بخش آفتاب نيست ، در حالي كه ديگران در زير ابرها و در تاريكي و نور ضعيف به سر مي برند .
به درستي حساب صحيح نيز همين است . كسي انتظار داشته باشد كه آفتاب را به پايين ابرها فرود آورد تا چهره آن را ببيند . چنين انتظاري ، اشتباهي بزرگ و پنداري باطل بيش نيست . اين ما هستيم كه بايد بالاتر از ابرها پرواز كنيم ، تا شعاع
جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشيم و سيراب گرديم .
به هر حال ، تربيت اين گروه منتظر ، يكي ديگر از حكمت هاي نهفته در غيبت آن حضرت است .
ج ) نفوذ روحاني و نا پيدا
چنان كه مي دانيم ، خورشيد يك پرتو مرئي دارد كه از تجزيه آن ها ، هفت رنگ معروف پيدا مي شود; و يك سلسله اشعه نامرئي نيز دارد كه « اشعه ماوراء بنفش » و « اشعه مادون قرمز » ناميده شده است . هم چنين يك رهبر بزرگ آسماني ، خواه پيامبر باشد يا امام ، علاوه بر تربيت تشريعي ـ كه از طريق گفتار و رفتار و تعليم و تربيت عادي صورت مي گيرد ـ تربيت روحاني دارد كه از راه نفوذ معنوي در دل ها و فكرها اعمال مي شود و مي توان آن را تربيت تكويني نام گذاشت . در آن جا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار به كار نمي آيد ، بلكه تنها جاذبه و كشش دروني مؤثر است .
در حالات بسياري از پيشوايان بزرگ الهي مي خوانيم كه گاه بعضي از افراد منحرف و آلوده ، با يك تماس مختصر با آنان به كلي تغيير مسير مي دادند و سرنوشتشان يك باره دگرگون مي شد و به قول معروف با 180درجه بازگشت ، راه كاملاً تازه اي را برمي گزيدند و به يك باره به فردي پاك و مؤمن و فداكار تبديل مي شدند كه از بذل همه وجود خود نيز مضايقه نداشتند . اين دگرگوني هاي سريع و همه جانبه و اين تحوّلات جهش آسا و فراگير ، آن هم با نگاه و برخوردي كوتاه ـ البته براي آنها كه در عين آلودگي ، نوعي آمادگي نيز دارند ـ نتيجه جذبه ناخود آگاه است كه گاهي از آن به « نفوذ شخصيت » تعبير مي شود .
بسياري اين موضوع را در زندگي خود تجربه كرده اند كه به هنگام برخورد با صاحبان روح هاي بزرگ و متعالي ، چنان بي اختيار و ناخودآگاه تحت تأثير آنان قرار
مي گيرند كه حتي سخن گفتن در برابر آنان برايشان مشكل مي شود و خود را در ميان هاله اي مرموز و وصف ناپذير از عظمت و بزرگي مي بينند .
البته ممكن است گاهي اين امور را با تلقين و امثال آن توجيه كرد ، ولي مسلماً اين تفسير براي همه موارد صحيح نيست . راهي جز اين نيست كه بپذيريم اين آثار ، نتيجه شعاع اسرارآميزي است كه از درون ذات انسان هاي بزرگ برمي خيزد .
سرگذشت هاي فراواني در تاريخ پيشوايان بزرگ مي بينيم كه جز از اين راه نمي توان آن ها را تفسير كرد . در اين جا چند نمونه را ذكر مي كنيم :
برخورد اَسعد بن زراره بت پرست به پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در كنار خانه كعبه و تغيير جهش آساي طرز تفكر او ، و يا آنچه دشمنان سرسخت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نام آن را سحر مي گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزديك شدن به او باز مي داشتند . ( 1 )
تأثير پيام امام حسين (عليه السلام) بر فكر « زُهَير » در مسير كربلا ، تا آن جا كه با شنيدن پيام امام حتي نتوانست لقمه اي را كه در دست داشت به دهان بگذارد و آن را به زمين نهاد و حركت كرد . ( 2 )
كشش عجيب و فوق العاده اي كه « حرّ بن يزيد رياحي » در خود احساس مي كرد و با تمام شجاعتش همچون بيد مي لرزيد و همين حالت ، سرانجام او را به صف مجاهدان كربلا كشيد و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد . ( 3 )
داستان جواني كه در همسايگي « ابوبصير » سكونت داشت و با ثروت سرشار خود ـ كه از خودش خدمتي به دستگاه بني اميّه فراهم ساخته بود ـ به عيش و نوش و بي بند و باري پرداخته بود و سرانجام با پيام امام صادق (عليه السلام) به كلي دگرگون شد و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اعلام الوري، ص 35ـ 40. و مشروح اين ملاقات را در كتاب «فروغ ابديت» ج1 بخوانيد.
2. اللهوف، تأليف سيد بن طاوس:62ـ 63.
3. اللهوف:68.
تمام اموالي را كه از طريق نامشروع گرد آورده بود ، به صاحبانش داد و يا در راه خدا انفاق كرد . ( 1 )
همه اين موارد ، نشانه و نمونه هايي از همين تأثير ناخودآگاه است كه مي توان آن را شعبه اي از ولايت تكويني معصومين ـ اعم از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و امام (عليه السلام) ـ دانست; چرا كه عامل تربيت و تكامل در اين جا ، الفاظ و جمله ها و راه هاي معمولي و عادي نيست ، بلكه جذبه معنوي و نفوذ روحاني ، عامل اصلي محسوب مي شود .
همان گونه كه گفتيم ، پيامبران و امامان ـ بر اساس فضايل موهبتي ـ و رجال راستين و شخصيت هاي بزرگ الهي ـ بر اساس فضايل اكتسابي ـ به تناسب ميزان شخصيت خود ، هاله اي از اين نفوذ ناخودآگاه در پيرامون خود ترسيم مي كنند . البته قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گستردگي قابل مقايسه نيست .
وجود مبارك امام (عليه السلام) در پشت ابرهاي غيبت نيز ، اين اثر را دارد كه از طريق شعاع نيرومند و پردامنه « نفوذ شخصيت » خود ، دل هاي آماده را در نزديك و دور ، تحت تأثير جذبه مخصوص قرار داده ، به تربيت و تكامل آن ها مي پردازد و از آنان انسان هايي كامل تر مي سازد . ما قطب هاي مغناطيسي زمين را با چشم خود نمي بينيم ، ولي اثر آن ها روي عقربه هاي قطب نما ، در درياها ، راهنماي كشتي هاست و در صحراها و آسمان ها ، راهنماي هواپيماها ووسائل ديگر است . در سرتاسر كره زمين ، از بركت اين امواج ، ميليون ها مسافر راه خود را به سوي مقصد پيدا مي كنند . وسائل نقيله بزرگ و كوچك به فرمان همين عقربه ظاهراً كوچك از سرگرداني رهايي مي يابند .
آيا تعجب دارد اگر وجود مبارك امام (عليه السلام) در زمان غيبت ، با امواج جاذبه معنوي خود ، افكار و جان هاي زيادي را كه در دور يا نزديك قرار دارند ، هدايت كند و از سرگرداني رهايي بخشد ؟ البته نبايد فراموش كرد كه امواج مغناطيسي زمين ،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منتهي الآمال:719، نقل از مناقب ابن شهرآشوب.
روي هر آهن پاره بي ارزش اثر نمي گذارد ، بلكه تنها بر عقربه هاي ظريف و حساسي كه خاصيت آهن ربايي يافته اند و يك نوع سنخيت و شباهت با قطب فرستنده امواج مغناطيسي پيدا كرده اند ، اثر مي گذارد . بدين ترتيب دل هايي كه ارتباطي با امام (عليه السلام) دارند و شباهتي را در خود ايجاد نموده اند ، تحت تأثير آن جذبه روحاني قرار مي گيرند .
آثار وجودي و بركات آن حضرت در زمان غيبت بيش از آن است كه در اين مختصر بگنجد ، از اين رو به همين مختصر بسنده مي كنيم . خوشبختانه محققان اسلامي در اين باره به نگارش و شرح و بسط پرداخته اند كه مطالعه آنها را به علاقمندان توصيه مي كنيم .
5
امام زمان و عمر طولاني
سؤال : حضرت مهدي (عليه السلام) در سال 255ق ديده به جهان گشوده است و اكنون از تولد او بيش از 1000سال مي گذرد . چگونه بشر مي تواند چنين عمر طولاني داشته باشد ؟
پاسخ : اين سؤال را از دو راه مي توان پاسخ گفت :
1 . روش غيبي
با توجه به آنچه كه قرآن مجيد و روايات از طولاني بودن عمر گروهي گزارش مي دهد كه هرگز با مقياس هاي ما تطبيق نمي كند . مي توان به اين سؤال پاسخ داد . قرآن درباره نوح (عليه السلام) مي فرمايد :
« فَلَبِثَ فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَة إِلاّ خَمْسينَ عاماً » . ( 1 )
« او در ميان قوم خود 950 سال زيست » .
اين آيه تنها به دوران تبليغ آن حضرت اشاره دارد . امّا اين كه پس از طوفان چه مقدار عمر كرد و يا قبل از تبليغ چه مقدار عمر كرده بود ، آيه متذكر آن نيست .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.عنكبوت/14.
همچنين قرآن درباره يونس (عليه السلام) يادآور مي شود كه اگر او در شكم ماهي خدا را تسبيح نمي گفت ، تا روز رستاخيز در شكم آن ماهي مي ماند :
« وَلَوْلا انّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحينَ * لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلي يَومِ يُبْعَثُون » . ( 1 )
« اگر از تسبيح گويان نبود ، تا روز رستاخيز در شكم آن مي ماند » .
بنابراين همان خدايي كه اين دو ولي را تا اين حد زنده نگاه داشته يا مي توانست زنده نگاه دارد ، چرا آخرين وصيّ و ذخيره خود را تحت عنايات خود ، زنده نگاه ندارد ؟ در اين مورد به آيه شريفه توجه كنيد :
« وَما قَدَرُوا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ » . ( 2 )
« آنها خدا را چنان كه شايسته اوست نشناختند » .
مسأله طول عمر حضرت ولي عصر ، مسأله عنايات الهي است و اگر عنايات او نبود ، رويدادهاي بي شمار و مصائب روزگار و پيامدهاي بد در كمين آن حضرت بود ، خداست كه او را از اين حوادث حفظ كرده و عمر طولاني بخشيده است ، و به قول شاعر :
خدايي كه جهان پاينده دارد تـواند حجتـي را زنده دارد
2 . روش طبيعي
از آنجا كه در علم طب و زيست شناسي ، براي عمر انسان حدي معين نشده كه تجاوز از آن امكان نداشته باشد ، مي توان با يافتن علل پيري و مرگ زودرس و مقابله با آنها ، طول عمر بشر را افزايش داد ، چنان كه هم اكنون بر اثر پيشرفت هاي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. صافات/143ـ 144.
2. انعام/91.
علم طب و بهداشت عمومي در كشورهاي پيشرفته ، متوسط طول عمر انسان ها افزايش يافته است ، مثلاً در آمريكا در سال 1901 ، عمر متوسط مردان 23/48سال و زنان 80/51سال بوده ، ولي در سال 1944 عمر متوسط مردان به 50/63 و زنان به 95/68سال رسيده است . اين افزايش بيشتر شامل وضع تغذيه و بهداشت در دوران كودكي و بهبود وضع درمان و پيشگيري مخصوصاً در بيماري هاي واگيردار است ولي در بيماري هاي استحاله اي مانند تصلب شرايين هنوز پيشرفت چنداني حاصل نشده است . ( 1 )
اين آمار مربوط به اعصار پيشين است ، ولي اكنون وسايل بهداشت و درمان و تغذيه بهبود يافته و حتي در ايران ، ميانگين عمر بالا رفته است .
طول عمر بيشتر به وراثت ، محيط زيست ، نوع كار و شغل از نظر فشار روحي و عصبي ، و نيز تغذيه صحيح بستگي دارد .
افزايش طول عمر به خودي خود علت مرگ نيست ، بلكه بر اثر بيماري ها و عادات مضر ، اعضاي اصلي بدن فرسوده شده و از كار مي افتند . هم اكنون عمر بالاي صد سال فراوان ديده مي شود و در كشورهايي نظير تركيه و قفقاز و كشورهاي بالكان ، به علت شرايط زيست محيطي و تغذيه طبيعي و سالم ، افراد بالاي صد سال فراوان ديده مي شوند .
در تاريخ زندگي انسان ، افراد معمّر فراوان ديده شده اند ، حتي كتاب هايي تحت عنوان « المعمّرون » نوشته شده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. دادگستر جهان، ص 177 تا 182.
6
تأخير در ظهور
سؤال : چرا حضرت مهدي (عليه السلام) ظهور نمي كند ؟
پاسخ : برنامه حضرت مهدي (عليه السلام) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يك تفاوت كلي دارد و آن اين كه برنامه وي قانونگذاري نيست ، بلكه يك برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است . به اين معني كه او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده كند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند .
روشن است كه پياده شدن يك چنين برنامه انقلابي جهاني كه به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد ، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد كه تحقق آنها جز با مرور و تكامل همه جانبه اجتماع ممكن نيست; برخي از آن مقدمات عبارتند از :
1 . آمادگي روحي
در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول ، تشنه و آماده گردند و تا زماني كه در مردم جهان تقاضايي نباشد ، « عرضه » هر نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود . قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي
حكمفرماست ، بلكه مشابه اين نظام در عرضه برنامه هاي معنوي و اصول اخلاقي و مكتب هاي سياسي و انقلابي نيز حاكم مي باشد و تا در اعماق دل مردم ـ براي اين نوع امور ـ تقاضا و درخواستي نباشد ، عرضه آن با شكست رو به رو شده و كاري از پيش نخواهد رفت .
امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد :
« إذا قَامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ يَدَهُ عَلي رُؤوسِ الْعِبادِ ، فَجَمَعَ بِها عُقُولَهمْ وَكَمُلَتْ بِهِ أَحْلامُهُمْ » . ( 1 )
« روزي كه قائم آل محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) قيام كند ، خدا دست خود را بر سر بندگان مي گذارد ، در پرتو آن خردها را جمع مي گرداند و شعور آنان به حد كمال مي رسد » .
البتّه گذشت زمان و شكست قوانين مادّي و پديد آمدن بن بست هاي جهاني و كشيده شدن بشريّت بر لب پرتگاه جنگ ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت كه اصول و قوانين مادّي و سازمان هاي به اصطلاح بين المللي ، نه تنها نمي توانند مشكلات زندگي را حل كنند و عدالت را در جهان حكمفرما سازند ، بلكه همين خستگي و يأس ، مردم دنيا را براي پذيرش يك انقلاب بنيادي مهيّا و آماده مي سازد و مي دانيم كه اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تا تجربه هاي تلخ زندگي ثابت كند كه تمام نظامات مادّي و سازمان هاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيّت و آرامش ، عاجز و ناتوان مي باشند و سرانجام بايد بر اثر يأس و نوميدي ، اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقّق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يك انقلاب جهاني به وسيله يك مرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي:1/25، كتاب العقل، ح21.
الهي و آسماني ، از هر نظر مساعد گردد . ( 1 )
2 . تكامل علوم و فرهنگ هاي انساني
از سوي ديگر براي برقرار ساختن يك حكومت جهاني بر اساس عدل و داد ، نياز فراواني به پيشرفت علوم و دانش ها و فرهنگ هاي اجتماعي و مردمي وجود دارد كه آن نيز بدون پيشرفت فكري و گذشت زمان ممكن و ميسّر نمي گردد .
برقراري حكومت جهاني كه در پرتو آن ، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حكومت كند و همه مردم جهان از كليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلامي بهره مند گردند بدون وجود يك فرهنگ پيشرفته در كليّه شؤون بشري امكان پذير نيست و هرگز بدون يك فرهنگ كامل ، جامه عمل به خود نمي پوشد . اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد .
3 . تكامل وسايل ارتباط جمعي
از سوي ديگر ، چنين حكومتي به وجود وسايل كامل ارتباط جمعي نياز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احكام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت كوتاهي به مردم جهان اعلام كند . اين امر نيز بدون تكامل صنايع انساني و گذشت زمان محقق نمي شود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. يكي از نشانه هاي روشن قيام امام زمان كه احاديث اسلامي همگي بر آن اتّفاق دارند اين است كه سراسر اجتماع بشري را جور و ستم و تعدّي و بيدادگري فرا مي گيرد و ابرهاي يأس و نوميدي زندگي جامعه انساني را تيره مي سازد و در حقيقت فشار ظلم و تعدّي آن چنان بر دوش آنان سنگيني مي كند كه انسان را براي پذيرش انقلاب ديگر، انقلابي عميق و بنيادي به دست توانا و نيرومند يك مرد الهي آماده مي سازد.
4 . پرورش نيروي انساني
از همه اينها گذشته ، پيشبرد چنين هدفي و پي ريزي چنان انقلابي ، به يك نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد كه در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشكيل مي دهد . تشكيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاكباخته و فداكاري كه در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند ، به گذشت زمان نياز دارد .
اگر در برخي از روايات مي خوانيم كه فلسفه طولاني شدن غيبت امام زمان ، همان امتحان و آزمايش مردم است ، ممكن است ناظر به همين نكته باشد; زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسـلام نه به معني آزمـون هاي معمولي و كشف امور پنهاني نيست; بلكه مقصود از آن پرورش روحيّات پاك و پديد آوردن حداكثر ورزيدگي در افراد مي باشد . ( 1 )
مجموع اين جهات چهارگانه ( 2 ) نياز به اين دارد كه زمان قابل ملاحظه اي بگذرد و جهان از بسياري جهات پيش برود; و آمادگي روحي و فكري براي پذيرش حكومت جهاني بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد; آنگاه اين برنامه با وسايل و امكانات خاصّي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ پياده گردد ، و اين است گوشه اي از فلسفه غيبت طولاني امام (عليه السلام) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تمام آزمونهاي الهي كه درباره پيامبران و اولياي وي انجام مي گيرد براي همين منظور است. اگر خدا ابراهيم را با تكاليف و وظايف سنگيني آزمود، چنان كه مي فرمايد: «وَإِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلمات فَأَتَمَهُنَّ» (سوره بقره، آيه 124) براي همين هدف بوده است تا اين رادمرد الهي به قدري در كوران حوادث قرار گيرد كه در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده درآيد.
2. مجموع اين جهات چهارگانه را مي توان در امور زير خلاصه نمود: 1. تكامل روحي، 2. تكامل فرهنگي، 3. تكامل وسايل ارتباط جمعي، 4. تشكيل يك ارتش انقلاب جهاني از يك جمعيت پاكباخته و فداكار.