بخش 25
3. صلح امام حسن (علیه السلام) 4 . نامگذاری فرزندان امام 5 . شیعه و دولت های غیر شیعی 6 . ازدواج امّ کلثوم نظریه شیخ مفید 2 . امّ کلثوم ربیبه امام (علیه السلام) واکنش های مختلف در برابر خواستگاری خلیفه داوری وجدان 7 . دختران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم )
3
صلح امام حسن (عليه السلام)
سؤال : آيا صلح امام حسن (عليه السلام) با معاويه نشان دهنده حسن روابط اهل بيت با معاويه نبود ؟
پاسخ : صلح امام حسن از رويداهاي تاريخي صدر اسلام است كه محققان درباره آن زياد سخن گفته و كتاب ها و رساله ها نوشته اند و حقايقي را روشن ساخته اند . همه آنها به اين نتيجه رسيده اند كه امام (عليه السلام) از روز نخست آماده قيام و دفاع از حريم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود ، لذا وقتي خبر حركت معاويه از شام به كوفه رسيد ، دستور داد كه در مسجد جمع شوند ، آنگاه خطبه اي آغاز كرد و پس از اشاره به بسيج نيروهاي معاويه ، مردم را به جهاد در راه خدا و ايستادگي در مبارزه با پيروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداكاري و تحمل دشواريها ر ا گوشزد كرد . امام (عليه السلام) با اطلاعي كه از روحيه مردم داشت ، نگران بود كه دعوت او را اجابت نكنند . اتفاقاً همين طور شد و پس از پايان خطبه مهيّج حضرت ، همه سكوت كردند و احدي سخنان آن حضرت را تأييد نكرد !
اين صحنه به قدري اسف انگيز و تكان دهنده بود كه يكي از ياران دلير و شجاع اميرمؤمنان (عليه السلام) كه در مجلس حضور داشت ، مردم را به خاطر اين سستي و افسردگي به شدت توبيخ كرد و آنها را قهرمانان دروغين و مردمي ترسو و فاقد
شجاعت خواند و از آنها دعوت كرد كه در ركاب امام براي جنگ با اهل شام آماده گردند . ( 1 )
اين سند تاريخي نشان مي دهد كه مردم عراق تا چه حد به سستي و بي حالي گراييده بودند و آتش شور و سلحشوري و مجاهدت ، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شركت كنند .
سرانجام پس از فعاليت ها و سخنراني هاي عده اي از ياران بزرگ حضرت مجتبي بـه منظور بسـيج نيروهـا و تحريك مـردم بـراي جنگ ، امـام (عليه السلام) با عده كمي كوفه را ترك گفت و محلي در نزديكي كوفه به نام « نُخيْلَه » را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در « نخيله » به انتظار رسيدن قواي تازه ، جمعا « چهارهزارنفر » در اردوگاه حضرت گرد آمدند ! به همين جهت امام ناگزير شد دوباره به كوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّي تري جهت گردآوري سپاه به عمل آورد . ( 2 )
خستگي مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفين و نهروان از يك طرف ، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف ديگر ، و خيانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد كه صلح بر امام تحميل شود .
اين حقيقت را امام در يكي از سخنان خود بيان كرده و مي فرمايد :
من به اين علت حكومت و زمامداري را به معاويه واگذار كردم كه اعوان و ياراني براي جنگ با وي نداشتم . اگر ياراني داشتم ، شبانه روز با او مي جنگيدم تا كار يكسره شود . من كوفيان را خوب مي شناسم و بارها آنها را امتحان كرده ام . آنها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ابوالفرج اصفهاني، مقاتل الطالبيين،ط 2، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، 1385هـ. ق،ص 39 ـ احمد بن يحيي البلاذري، انساب الأشراف، ط 1، ص60، تحقيق: شيخ محمد باقر محمودي، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1397هـ ق، ص32.
2. آ ل ياسين، شيخ راضي، صلح الحسن، ط 2، منشورات دارالكتب العراقية في الكاظمية، ص 102.
مردمان فاسدي هستند كه اصلاح نخواهند شد ، نه وفادارند ، نه به تعهدات و پيمان هاي خود پايبندند و نه دو نفر از آنان با هم موافقند . برحسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مي كنند ، ولي عملاً با دشمنان ما همراهند . ( 1 )
پيشواي دوم كه از سستي و عدم همكاري ياران خود به شدت ناراحت و متأثّر بود ، روزي خطبه اي ايراد فرمود و در آن چنين گفت :
درشگفتم از مردمي كه نه دين دارند و نه شرم و حيا . واي برشما ! معاويه به هيچ يك از وعده هايي كه دربرابر كشتن من به شما داده ، وفا نخواهد كرد . اگر من بامعاويه بيعت كنم ، وظايف شخصي خود را بهتر از امروز مي توانم انجام بدهم ، ولي اگر كار به دست معاويـه بيفتـد ، نخواهـد گذاشت آيين جدم پيامبر را در جامعه اجرا كنم .
به خدا سوگند ( به علت سستي و بي وفايي شما ) ناگزير شوم زمامداري مسلمانان را به معاويه واگذار كنم ، يقين بدانيد زير پرچم حكومت بني اميه هرگز روي خوشي و شادماني نخواهيد ديد و گرفتار انواع اذيت ها و آزارها خواهيد شد .
هم اكنون گويي به چشم خود مي بينم كه فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ايستاده و درخواست آب و نان خواهند كرد; آب و ناني كه از آنِ فرزندان شما بوده و خداوند آن را براي آنها قرار داده است ، ولي بني اميه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت » .
آنگاه امام افـزود :
« اگر ياراني داشتم كه در جنگ با دشمنان خدا بامن همكاري مي كردند ، هرگز خلافت را به معاويه واگذار نمي كردم ، زيرا خلافت بر بني اميه حرام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مجلسي، بحار الأنوار، تهـران، المكتبـة الإسلاميـة، 1393هـ.ق، ج 44، ص147ـ طبرسي، احتجاج، نجف،المطبعة المرتضوية، ص 157.
است . . . » . ( 1 )
اين بيان ، پرده از چهره اين رويداد تاريخي برمي دارد و نشان مي دهد كه :
اوّلاً ، امام خواهان صلح نبود ، بلكه به خاطر فقدان ياور و سستي مردم كوفه و ديگر عواملي كه به آنها اشاره شد ، صلح را پذيرا شد .
ثانياً ، صلح حضرت نشانه حسن روابط با معاويه و پيروان او نبوده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. شُبَّر، سيد عبدالله، جلاء العُيون، قم، مكتبة بصيرتي، ج1، ص 345 ـ 346.
4
نامگذاري فرزندان امام
سؤال : نام گذاري حضرت علي فرزندانش را به نام هاي ابوبكر و عمر و عثمان دليل بر علايق قلبي بين آنان نيست ؟
پاسخ : مؤلف « جنات الخلود » كه ويژگي هاي هر امامي را در كتاب خود آورده ، از اولاد امام نزديك به سي نفر را نام مي برد ، از جمله :
1 . رقيه و عمر دوقلو از يك مادر به نام ام حبيبه .
2 . عثمان ، از ام البنين كه در كربلا شهيد شد .
3 . محمد اصغر ، مكنّي به ابي بكر .
آنچه مهم است اين است كه اين نام ها در آن روزها در شبه جزيره ، از رواج گسترده اي برخوردار بوده است ، و هزاران نفر از اين نام ها بهره مي گرفتند ، بدون اين كه در مقام نام گذاري توجه كنند كه اسامي سه خليفه ، ابوبكر ، عمر ، و عثمان است .
خاندان امام نيز از اين سيره بهره گرفته ، و اين اسامي را بر فرزندان خود نهاده اند .
مطلب ديگر اين كه بد بودن يك شخص ، مايه بدي نام او نمي گردد ، چنان كه پيش از انقلاب ، شاه ايران منفورترين فرد نزد ملت ايران بود ، ولي نام محمد رضا از رايج ترين نام ها در ميان همه طبقات به شمار مي رفت .
5
شيعه و دولت هاي غير شيعي
سؤال : چرا شيعه دولت هاي غير شيعي را نپذيرفته و آنها را نامشروع مي داند ؟
پاسخ : دولت هاي غير شيعي كه در جهان حكومت مي كنند بر دو نوعند :
الف : از طريق قدرت هاي خارجي و سلطه گر ، حقوق حقه ملتي را ناديده گرفته و آنان را از خانه و كاشانه بيرون رانده و سپس بر ويرانه هاي آنان ، حكومت جائرانه خود را پي ريزي كرده است ، يك چنين حكومت غاصب و بي رحم ، مشروع نبوده و نخواهد بود ، نمونه آن دولت اسرائيل غاصب است كه به پشتيباني دولت هاي سلطه گر با هجوم نظامي ، ملتي را از سرزمين خود رانده و پس از كشتارهاي فراوان و ننگين ، حكومت پوشالي خود را تشكيل داده است ، لذا جمهوري اسلامي ايران كه نمونه اي از حكومت شيعي است نه تنها آن را به رسميت نشناخته ، بلكه خواهان بازگشت ميليون ها آواره فلسطيني است ، تا پس از يك همه پرسي ، حكومت مورد دلخواه اكثريت تشكيل گردد .
ب : حكومت هايي كه فاقد چنين ويژگي ضد انساني هستند ، خواه اسلامي باشد يا غير اسلامي . برقراري رابطه با چنين دولت هايي خصوصاً دولت هاي اسلامي ، از نظر عقل و شرع امري مطلوب و احياناً لازم است .
در قانون اساسي جمهوري اسلامي در ذيل اصل سوم چنين آمده است :
« تنظيم سياست خارجي كشور بر اساس معيارهاي اسلام ، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمايت بي دريغ از مستضعفان جهان » .
و نيز در اصل يكصد و پنجاه و چهارم از قا نون اساسي مي خوانيم :
« جمهوري اسلامي ايران ، سعادت انسان در كل جامعه بشري را آرمان خود مي داند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همه مردم جهان مي شناسد . بنابراين در عين خودداري كامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملت هاي ديگر ، از مبارزه حق طلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت مي كند » .
6
ازدواج امّ كلثوم
سؤال : آيا ازدواج عمر با ام كلثوم ـ دختر علي (عليه السلام) ـ گواه بر حسن روابط نيست ؟
پاسخ : پرسش ياد شده يك سؤال تاريخي محض نيست بلكه پيوند ناگسستني با عقايد و انديشه هاي شيعي درباره خلفا دارد ، ما در گذشته در پاسخ برخي از پرسش ها به روشني ثابت نموديم كه پس از درگذشت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، خانه حضرت زهرا (عليها السلام) ، مورد تجاوز قرار گرفت ، به گونه اي كه خليفه نخست ، در آخرين روزهاي زندگي ، آرزو مي كرد كه اي كاش ، به خانه وحي تجاوز نمي كرد . خليفه دوم نيز با آتش در برابر خانه دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) حاضر شد . . . .
با اين شرايط چگونه مي توان ، به آساني پذيرفت كه فرد متجاوز ، از دختر زهرا (عليها السلام) خواستگاري كرده و پدر و كسان دختر با دست و دل باز ، دسته گل زهرا را به وي اهدا كرده باشند ؟ !
از اين جهت چنين مسائلي به خاطر تعدد ابعاد ، بيش از هزار سال مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و چون صفحات كتاب محدود است ، تنها نظريات گوناگون پي افكنان كلام و حديث شيعي را در اين جا منعكس مي كنيم :
نظريه شيخ مفيد
شيخ مفيد ( 336ـ 413 ) ، در رساله ويژه اي كه در اين موضوع نوشته ، در صحت آن تشكيك كرده و مي گويد : خبر تزويج از طريق زبير بن بكار ( 1 ) نقل شده و او مورد اعتماد نيست ، بالأخص كه او از دشمنان علي (عليه السلام) بود ، طبعاً نقل وي بالأخص آنچه مربوط به بني هاشم است ، قابل پذيرش نخواهد بود .
آنچه مايه انتشار اين خبر گرديد اين است كه ابومحمد ، حسن بن يحيي علوي آن را در كتاب « النسب » خود نقل كرده و از آنجا كه يك فرد علوي آن را نقل كرده است ، گروهي آن را پذيرفتند .
آنگاه شيخ مفيد ، استاد عقايد شيعه ، به وجود تناقض ها و اختلاف هاي عجيب و غريب در نقل اين قطعه از تاريخ اشاره مي كند و مي گويد : نقل هاي مختلفي در اين باره وجود دارد ، از جمله اين كه :
1 . علي (عليه السلام) او را به عقد عمر درآورد .
2 . اين كار به وسيله عباس عموي علي (عليه السلام) صورت پذيرفت .
3 . اين كار از روي تهديد انجام گرفت .
4 . عروسي صورت پذيرفت و عمر از او داراي فرزندي به نام « زيد » شد .
5 . خليفه پيش از مراسم عروسي كشته شد .
6 . زيد نيز داراي فرزندي بود .
7 . او كشته شد و وارثي نداشت .
8 . او و مادرش در يك روز كشته شدند .
9 . مادرش پس از وي زنده بود .
10 . مهريه او چهل هزار درهم بود .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. زبير بن بكار از اولاد زبير صحابي ، قاضي عصر معتصم عباسي كه در مكه به سال 256 درگذشته است.
11 . مهريه او چهار هزار درهم بود .
12 . مهريه او پانصد درهم بود .
اين اختلاف ها شك و ترديد را در ذهن انسان زنده كرده و اصل تزويج را زير سؤال مي برد . ( 1 )
2 . امّ كلثوم ربيبه امام (عليه السلام) بود
برخي از نويسنـدگان معتقدند امّ كلثومي كه به تزويج خليفه درآمد ، ربيبه امام علي (عليه السلام) بود ، نه دختر صلبي او ، زيرا اسمـاء بنت عميس پس از درگذشت جعفر بن ابي طالب ، با ابوبكر ازدواج كرد و از اين ازدواج دختري به نام امّ كلثوم متولد شد . پس از درگذشت خليفه نخست ، اسماء با علي (عليه السلام) ازدواج كرد و دختر خود را به عنوان ربيبه به خانه امام آورد ، سپس همين ربيبه به عقد عمر بن خطاب درآمد .
اين نظريه چندان استوار نيست ، زيرا صحيح است كه ابوبكر دختري به نام امّ كلثوم داشت ، ولي مادر او « حبيبه » دختر يكي از انصار ، به نام زيد بن خارجه بود . امّ كلثوم دختر ابي بكر را طلحة بن عبيداللّه تزويج كرد و از او فرزنداني به نام هاي محمد و زكريا و عايشه به دنيا آمدند . پس از كشته شدن طلحه ، عبدالرحمن بن عبداللّه وي را تزويج كرد .
خلاصه اين كه اسماء بنت عميس با ازدواج با ابي بكر ، جز يك فرزند به نام « محمد » به دنيا نياورد ، بنابراين نمي توان گفت امّ كلثوم مورد گفتگو ، دختر اسماء بنت عميس است ، زيرا اصلاً اسماء دختري از ابي بكر نداشت و امّ كلثوم كه دختر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مصنفات الشيخ المفيد:7، 86، 90، اختلافات بحث انگيز كه شيخ به آن اشاره كرده در كتاب «الذرية الطاهرة» نگارش ابي بشر دولابي224ـ 310، صفحات: 157، 162 آمده است.
ابي بكر بود ، از مادري به نام « قتيله » متولد شده و او هم با طلحة بن عبيداللّه ( نه عمر ابن خطاب ) ازدواج نمود . ( 1 )
واكنش هاي مختلف در برابر خواستگاري خليفه
انگيزه ظاهري خليفه براي ازدواج ، حديثي بود كه از پيامبر نقل مي كرد :
« كُلُّ نَسَب وَسَبَب مُنْقَطعٌ يَومَ الْقِيامَةِ إِلاّ نَسَبي وَسَبَبي » . ( 2 )
« هر نوع پيوند نسبي و سببي روز قيامت از هم گسسته مي شود ، جز پيوند با من از طريق نسب يا سبب » .
آنگاه خليفه افزود : من با پيامبر مدّت ها زندگي كرده ام ، مي خواهم اين كار انجام بگيرد .
ولي در باطن انگيزه ديگري در كار بود و آن اين كه از اين طريق مي خواست بر اعمال گذشته خود سرپوش بگذارد و با آن پيوند خويشاوندي ، گذشته به فراموشي سپرده شود .
آنگاه كه خواستگاري انجام گرفت ، اميرمؤمنان به صورت هاي مختلف عذر خواست كه اين كار انجام نگيرد :
الف . فرمود : دخترم كوچك است ( فعلاً هنگام ازدواج او نيست ) .
خليفه پاسخ داد : « إنّكَ وَاللّه ما بِكَ ذلِكَ وَلكِنْ قَدْ عَلِمْنا ما بِكَ;به خدا سوگند منظور تو آن نيست ، ما مي دانيم منظور تو چيست ، تو خواستي از اين كار جلوگيري كني » . ( 3 )
ب . بار ديگر عمر بر خواستگاري اصرار كرد ، حضرت اين بار عذر ديگري
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. اسدالغابة، ج5، ص 395.
2. الطبقات الكبري، ج8، ص 463.
3. الطبقات الكبري، ج8، ص 464; الذرية الطاهرة، ابي بشر دولابي(224ـ 360)، ص 155.
آورد و گفت : من دخترانم را براي پسران برادرم جعفر نگه داشته ام . ( 1 )
عمر پاسخ داد : علي ! او را به ازدواج من درآور ، كه در روي زمين كسي بهتر از من با او رفتار نخواهد كرد . ( 2 )
گويا خليفه در اينجا تعهد مي كند كه رفتارش با دختر علي رفتار نيك باشد ، زيرا خليفه به تندي و بدرفتاري با زنان مشهور بود .
ج . اميرمؤمنان به اين درخواست تن نداد و عذر سومي آورد كه من بايد اين مطلب را با خانواده و نزديكانم در ميان بگذارم ، طرف مشورت سه نفر بودند : عقيل و حسنين . عقيل از اين پيشنهاد خشمگين شد ، و سخن جسارت آميزي به علي گفت كه : هر چه زمان بگذرد ، در كار خود از واقعيت ها دور مي شوي ، به خدا اگر اين كار صورت بگيرد ، چنين و چنان مي شود و آنگاه پيامدهاي آن را برشمرد . آنگاه از جاي خود برخاست و در حالي كه لباس خود را به زمين مي كشيد ، مجلس را ترك كرد .
وقتي خبر مخالفت عقيل به خليفه رسيد ، گفت : شگفتا ! عقيل مرد نابخرد و ناداني است . ( 3 )
حسنين نيز مانند عموي خود نظر منفي داشتند ، امّا ادب را كاملاً رعايت كردند ، گفتند : او هم مانند زنان ديگر اختيار امر خود را دارد و خودش مي تواند همسري براي خود انتخاب كند . ( 4 )
وقتي عمر از اين رفت و آمدها نتيجه نگرفت ، با عموي علي (عليه السلام) عباس بن عبدالمطلب ملاقات كرد و به او چنين گفت : « مالي ؟ أبي بأس ؟ ، قال : وما ذلك ؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. الطبقات الكبري، ج8، ص 463; الاستيعاب، ج4، ص 491; اسدالغابة، ج5، ص 615; الاصابة، ج4، ـ 469.
2. الطبقات الكبري، ج8، ص 463.
3و4. مجمع الزوائد، ج8، ص 271.
خطبت إلي ابن أخيك فردّني » . ( 1 )
« من چه عيبي دارم ؟ آيا در من مانعي هست ؟ عباس متوجه نشد و گفت : موضوع چيست ؟ ( عمر گفت : ) دختر برادر زاده ات را خواستگاري كرده ام ، و پاسخ منفي شنيده ام » .
در اين جا تهديد آغاز مي شود و مي گويد : « أما واللّه لأعودنّ زمزم ، ولا أدع لكم مكرمة إلاّ هدمتها ولأقيمن عليه شاهدين بأنّه سرق ولأقطعنّ يمينه فاتاه العباس فأخبره وسأله أن يجعل الأمر إليه فجعله إليه » .
« به خدا سوگند زمزم را كور مي كنم ـ با توجه به اين كه آب دادن به حجاج به عهده عباس بود ـ و هيچ فضيلتي براي شما نمي گذارم مگر اين كه آن را نابود مي كنم ، دو نفر را وامي دارم تا شهادت دهند كه برادرزاده ات دزدي كرده است ، و آنگاه دست او را قطع مي كنم » .
وقتي عباس اين سخنان را شنيد و با علي در ميان گذاشت ، از او خواست كه تزويج دخترش را به او واگذار كند . ( 2 )
شكي نيست كه اين تهديد ، كاملاً تهديد توخالي بود ، علي (عليه السلام) مقام و منزلتي بالاتر از اين داشت كه بتوان او را به اين مسائل متهم كرد . ولي اين رفت و آمدها حاكي از اين بود كه از طرف خليفه اصرار بر اين كار وجود دارد ، و حضرت بنابر مصالحي به اين كار تن در داد .
داوري وجدان
تاريخ به نقل گفتار اين و آن منحصر نمي شود . در تحليل تاريخ بايد مسائل جانبي را نيز در نظر گرفت ، آنگاه درباره آن قضاوت و داوري كرد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي، ج5، ص 346.
2. كافي، ج6، ص 115.
با توجه به آنچه در كتاب هاي فريقين وارد شده ، ازدواج رخ داده و متصدي آن عموي امام ، عباس بن عبدالمطلب بوده است ، ولي سخن اين جا است كه آيا اين پيوند ، با طيب خاطر انجام گرفته و يا فشارهايي از خارج و داخل در آن مؤثر بوده است .
شما با يك محاسبه كوتاه و داوري وجدان مي توانيد پايه اين ازدواج را از منظر طيب نفس و طوع و رغبت به دست بياوريد .
1 . شكي نيست كه روابط خاندان رسالت با خليفه وقت كاملاً تيره و تار بود ويورش به خانه وحي و هتك حرمت دخت گرامي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) چيزي نيست كه بتوان آن را انكار نمود و ما مدارك آن را در پاسخ به يكي از پرسش ها ارائه كرديم .
2 . عمر فردي خشن و تندخوي بود ، هنگامي كه خليفه او را بر خلافت برگزيد ، گروهي از صحابه بر اين امر اعتراض كردند ، و گفتند : يك فرد خشن و تندخو را بر ما مسلط كردي ؟
3 . طبري مي نويسد : خليفه ، نخست از دختر ابي بكر به نام « ام كلثوم » خواستگاري كرد ولي دختر ابي بكر به خاطر تندي اخلاق خليفه ، دست رد بر اين خواستگاري زد . ( 1 )
4 . وجدان خود را قاضي و داور قرار دهيد ، آيا خانواده اي كه از اين خواستگار دل خوشي ندارد ، و هنوز ناله هاي مادر در گوش آنان طنين انداز است و از طرف ديگر خواستگار ، يك فرد جوان و شاداب نيست ، بلكه در بخش پاياني عمر خود قرار دارد ، و از نظر اخلاق و روحيات ، انسان خشن و سخت گير است ، در اين شرايط كدام خانواده با طيب خاطر دسته گل خود را در طبق اخلاص نهاده به چنين دامادي تقديم مي كند ؟
خانواده هر چه هم از نظر فكري و اقتصادي پايين باشد ، تن به اين كار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تاريخ طبري، ج5، ص 58.
نمي دهد ، چه رسد به خاندان امامت و نبوت .
بنابراين نمي توان اين ازدواج را نشانه حسن روابط دانست .
آنچه از مدارك شيعي استفاده مي شود ، تنها عقدي بوده و بس . و امّا اين كه مراسم ديگري انجام گرفته يا نه چندان روشن نيست ، حتي امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد : روزي كه عمر بن خطاب درگذشت ، اميرمؤمنان ، دخترش ام كلثوم را به خانه خود آورد . ( 1 )
مسعودي مي نويسد : عمر از اين ازدواج طرفي نبست و ثمره اي به نام فرزند نداشت . ( 2 )
در كنار اين حادثه ، بسياري از مورخان و رجال نويسان مطالبي را متذكر شده اند كه هيچگاه قابل پذيرش نيست و با كرامت و عفت خاندان رسالت سازگار نمي باشد ، از اين گذشته اسانيد آنها نيز مخدوش و مردود است ، و لذا ما از آوردن آنها خودداري مي كنيم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. كافي، ج6، ص 115.
2. مروج الذهب، ج2، ص 321، چاپ دارالاندلس، مي گويد: عاصم و عبيداللّه وزيد از يك مادر متولد شده اند در حالي كه ديگران مي گويند: زيد از ام كلثوم متولد شده است.
7
دختران پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )
سؤال : آيا پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) دختران خود را به نام هاي رقيه و امّ كلثوم به عثمان تزويج كرده است ؟
پاسخ : رقيه دختر خديجه ، نخست با عتبه فرزند ابي لهب ازدواج كرد ، آنگاه كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به رسالت مبعوث شد و با مخالفت شديد ابي لهب با دعوت پيامبر روبرو شد ، و سوره « لهب » درباره او نازل گرديد ، در اين شرايط ، شوهر رقيه به اصرار پدر ، او را طلاق داد ، آنگاه عثمان بن عفان با او ازدواج كرد ، و همراه شوهرش به حبشه هجرت كردند ، سپس به مدينه بازگشتند و در سال دوم هجرت يعني درست ، هفده ماه پس از مهاجرت پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، وي درگذشت و فرزندي از او به نام عبداللّه برجاي ماند كه در دوران كودكي از دنيا رفت . ( 1 )
امّ كلثوم دختر دوم خديجه با پسر ديگر ابي لهب به نام عتيبه ازدواج كرد ، سپس به اصرار پدر او را طلاق داده و به خانه پدر آمد و همراه او بود تا اين كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به مدينه مهاجرت كرد . آنگاه كه رقيه ، دختر پيشين حضرت ، در سال دوم هجرت درگذشت ، عثمان با او ازدواج نمود ، تا اين كه در سال نهم هجرت از دنيا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. طبقات ابن سعد، ج8، ص 36.
رفت و فرزندي از او متولد نشد . ( 1 )
و امّا اين كه دختران خديجه از شوهر پيشين بودند يا دختر رسول خدا ، مشهور اين است كه دختران رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بودند . ( 2 )
ولي محقق معاصر آقاي سيد جعفر مرتضي عاملي در كتاب « بنات النبي (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) » معتقد است كه خديجه كبري از پيامبر يك دختر بيش ، آن هم به نام زهرا نداشت و زينب و رقيه و ام كلثوم دختران خديجه از شوهر پيشين و ربيبه هاي پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بوده اند . علاقمندان به اين موضوع مي توانند به آن مراجعه كنند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.طبقات ابن سعد، ج8، ص 38.
2. شيخ مفيد، مصنفات، ج7، ص 92.