بخش 3

عید غدیر در اسلام

عيد غدير در اسلام <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

از جمله اموريكه بمنظور ثبات و نشر داستان غدير و جاودان ماندن خاطره آن و تامين تحقق و ثبوت مفاد آن مورد توجه و اهتمام بوده، عيد گرفتن اين روز تاريخى است كه همه ساله در روز و شب آن مجامع و محافل و تشكيل شود و مراسم بندگى خدا و ابراز خشوع بدرگاه احديت اجراء گردد و سيره نيكى و بخشش و بذل وجوه بريه و توجه بحال ناتوانان و مستمندان و توسعه بزندگى خانواده ها و عائله ها و در بر كردن لباس هاى نو و زيبا با آرايش، پيروى و مورد عمل قرار گيرد، و در نتيجه اجراء اين تشريفات و تظاهرات در ميان مردم معتقد است كه توجه عموم طبقات بطرف يك وضع نوين و منظره جالب معطوف شده و اين وضع بيخبران را وا ميدارد به تفحص و پرسش علل و موجبات آن و منجر ميشود به تجسس از روايت آن و دانايان به بيان روايات متواتره مشتمل بر اين امر خطير پرداخته و گويندگان و سرايندگان به ايراد خطابه و انشاء قصايد و منظومات مى پردازند و بدين وسائل رشته روايت غدير خم و اسناد آن بيكديگر متصل و پيوسته گشته و در ميان هر قوم و گروه و در هر عصر و زمان اين خبر تكرار و اين داستان بزبانها جارى و طرق متصله آن در اذهان محفوظ و پايدار مى گردد.

 

آنچه از اين كيفيت براى اهل تحقيق آشكار ميشود دو امر است، يكى اينكه عيد غدير خم اختصاص بگروه شيعه فقط ندارد و هر چند كه اين گروه نسبت باين امر علاقه خاصى ابراز مينمايند ولى در عين حال ديگران هم از ساير فرق مسلمين در اين عيد با شيعه شركت مينمايند، بيرونى در " الاثار الباقيه فى القرون الخاليه " ص 334 اين روز را از جمله اعيادى ذكر نموده كه مورد توجه و اعتناء اهل اسلام است، و در " مطالب السئول " تاليف ابن طلحه شافعى در ص 53 چنين مذكور است: روز غدير خم را اميرالمومنين عليه السلام در شعر خود ياد كرده و اين روز عيد گشته براى

 

 

اينكه روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله آنجناب را باين جايگاه ارجمند "ولايت" منصوب نموده و او را بدين جهت بر جميع خلق برترى بخشيده، و در 56 گويد: هر معنائى كه ممكن است لفظ مولى دلالت بر آن داشته باشد نسبت بشخص رسول خدا صلى الله عليه و آله همان معنى را براى على عليه السلام قرار داده و اين مرتبه ايست عالى و جايگاهى است رفيع و مقامى است شامخ كه آنجناب را بدان مخصوص نموده و بهمين جهت اين روز، روز عيد و هنگام سرور و شادمانى و موسم انبساط و مسرت دوستان او گشته... انتهى

 

اين جمله خود اشتراك تمام مسلمين را در عيد گرفتن اين روز ثابت مينمايد، خواه ضمير "دوستان او" به پيغمبر صلى الله عليه و آله برگردد و خواه به على عليه السلام برگردد، اگر به پيغمبر برگردد كه مطلب واضح است، و اگر بعلى عليه السلام برگردد باز مقصود حاصل است، زيرا همه مسلمين على عليه السلام را دوست دارند چه آنها كه او را جانشين بلا فصل پيغمبر صلى الله عليه و آله ميدانند و چه آنها كه آنحضرت را چهارمين خليفه رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داده اند.

 

و در ميان تمام فرق مسلمين كسى نيست كه با آنجناب سر عداوت و دشمنى داشته باشد جز تعداد ناچيزى از خوارج كه آنها از دين اسلام خارج شده اند.

 

و كتب تاريخ درسهايى از اين عيد بما ميدهد و حاكى است كه امم اسلامى در شرق و غرب جهان بر اين عيد توافق دارند و مردم مصر و مغاربه و عراق از قرون گذشته باين روز داير بعيد بودن آن توجه و اعتناء داشته و روزى بوده نزد آنان كه نماز و دعا و خطبه و انشاد شعر در آن معمول بوده چنانكه در كتب مربوطه مفصلا مذكور است.

 

و در موارد عديده از " وفيات الاعيان " تاليف ابن خلكان- اتفاق عموم مسلمين بر عيد بودن اين روز استفاده ميشود، مثلا در شرح حال مستعلى پسر مستنصر- در جلد 1 ص 60 چنين مذكور است: بيعت با نامبرده در روز عيد غدير خم واقع شده و آن هجدهم ذى الحجه است بسال 487، و در شرح حال مستنصر بالله عبيدى

 

 

در جلد 2 ص 223 چنين مذكور است: نامبرده شب پنجشنبه هجدهم ذى الحجه سال 487 وفات يافت، سپس خود گويد: و اين شب، شب عيد غدير است، يعنى شب هجدهم ذى الحجه، و آن، غدير خم است، و گروه بسيارى را يافتم كه سوال ميكنند از اين شب كه در چندم ذى الحجه بوده؟ و اين مكان "غدير خم" بين مكه و مدينه است و در آن گودال آبى است و گفته ميشود كه در آنجا درخت زارى است كه آب در آن جمع ميشود، و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله از سفر حجه الوداع از مكه مشرفه بازگشت و باين مكان رسيد و با على بن ابى طالب عليه السلام برادرى خود را اعلام فرمود، گفت: على از من بمنزله هارون است از موسى بار خدايا، دوست بدار كسى را كه او را دوست بدارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن بدارد و يارى فرما آنكه را كه او را يارى نمايد و خار گردان آنكه را كه او را خار نمايد، و شيعه باين روز علاقه زيادى دارند. و حازمى گويد: آنجا واديى است بين مكه و مدينه و نزد جحفه گودالى است كه در آنجا پيغمبر صلى الله عليه و آله خطبه خواند و اين وادى بدشوارى و شدت گرمى موصوف و معروف است.

 

و همين مطلب را "داير بعلاقه زياد شيعه باين روز" كه ابن خلكان ذكر نموده مسعودى نيز در " التنبيه و الاشراف " ص 221 بعد از ذكر حديث غدير بيان داشته گويد: و فرزندان على عليه السلام و شيعيان او اين روز را بزرگ ميشمارند، و مانند اين مطلب را ثعلبى در " ثمار القلوب " نگاشته، پس از آنكه شب غدير را از شبهاى مضاف بنام و مشهود در نزد امت شمرده در ص 511 گويد: و اين همان شبى است كه فرداى آن رسول خدا صلى الله عليه و آله در غدير خم بر جهاز شتران خطبه خواند و ضمن خطبه خود فرمود:

 

 

من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، اخذل من خذله.

 

شيعه اين شب را بزرگ ميشمارند و آن را بشب زنده دارى و قيام بعبادت بسر ميبرند... انتهى

 

بلى آنها معتقدند كه نص و تصريح بر خلاف بلا فصل "على عليه السلام" در آن تحقق يافته، و آنان گرچه باين عقيده از سايرين جدا و منفردند ولى در اين كه شب غدير از شبهاى مضاف بنام و مشهور است با امت اسلامى متفق و همعقيده ميباشند، و اين شهرت و اهميت نيست مگر بسبب اعتقاد بامر خطير و بزرگى و فضيلت آشكارى كه در بامداد آن صورت گرفته. و وقوع همين امر بزرگ و مهم در اين روز آنرا روز خاص يا عيد مباركى گردانده است، و در اثر اين اعتقاد در فضيلت روز غدير و شب آن، فرط اشتهار اين جهت تا بحدى رسيده كه زيبائى و فروغ "در بيانات شاعرانه و مغازلات اديبانه" بان تشبيه شده، تميم بن معز صاحب ديار مصريه كه در سال 374 وفات يافته ضمن قصيده كه با خرزى در " دميه القصر " ص 38 از او نقل نموده چنين سروده:

 

 

تروح علينا باحداقها++

 

حسان حكتهن من نشرهنه

 

 

نواعم لا يستطعن النهوض++

 

اذا قمن من ثقل اراد فهنه

 

 

حسن كحسن ليالى الغدير++

 

و جئن ببهجه ايامهنه

 

 

و از جمله دلائل اين امر، تهنيت و مبارك بادى است كه بوسيله شيخين و زنان رسول خدا صلى الله عليه و آله و جز آنها از صحابه بامر رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت باميرالمومنين عليه السلام صورت گرفته، بطوريكه قريبا بچگونگى آن واقف خواهيد شد و تهنيت و مبارك

 

 

باد از خواص عيد و مواقع شادمانى و سرور است.

 

امر دوم، اينست كه سابقه اين عيد امتداد داشته و پيوسته در اعصار و قرون گذشته چنين بوده تا دوران عهد پيغمبر صلى الله عليه و آله و آغاز پيدايش اين فضيلت و عيد، روز غدير بوده است در حجه الوداع پس از آنكه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله جايگاه استوار و ثابت خلافت كبرى را آشكار و مركز امارت خود را از وجهه دينى و دنيوى بان گروه عظيم از پيروان خود ابراز فرمود و مبناى رفيع دين مقدسش را معين داشت، در نتيجه روز مزبور عاليترين اشتهار را بدست آوردن تا بحدى كه هر كس با اسلام و معالم اسلام وابسته و معتقد بود از موقعيت آنروز قرين مسرت گرديد، چه مسرتى از اين بالاتر كه در چنين روزى مركز شريعت و سرچشمه ريزش و فيضان انوار تابان احكام دين معلوم و مشهود گشته و ديگر اميال و اهواء اين و آن اين پايگاه استوار را زايل و منقلب نميكند و جهل و ابهامى وجود ندارد كه اين امر صريح را در گودال پست اوهام پنهان نمايد، چه روزى بزرگتر از اين روز هست؟ در حالتيكه سنن و آداب شريعت در اين روز آشكار گشته و شاهراه سعادت نمايانده شده و تكميل دين و اتمام نعمت در آن صورت گرفته و قرآن كريم آن را تاييد و پشتيبانى نموده.

 

زمانى كه پادشاهان صورى بر سرير سلطنت تكيه ميزنند ملت آنروز را روز شادى و مسرت و عيد ميگيرند و بافتخار آن چراغان ميكنند، محافل جشن تشكيل ميدهند و گروه گروه در آن مجامع و محافل مجتمع شده و خطباء و ادباء بايراد خطابه و سرودن مدايح و قصائد ميپردازند و خوانهاى نعمت ميگسترانند چنانكه اين سيره و عادت در هر قوم و ملتى معمول است، بنابر اين قاعده روزى كه سلطنت اسلامى ولايت عظماى دين تحقق يافته بنام شخصيتى كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله بوحى الهى او را با تصريح و تاكيد بان مقام منصوب فرموده سزوارتر است كه چنين روزى عيد گرفته شود و مجلل ترين مظاهر جشن و سرور در آن نمايان گردد، و باعتبار اينكه چنين روزى از اعياد دينى است شايسته و روا است كه مضافا بر اجراء مراسم شادى و مسرت امورى نيز كه موجب قرب بدرگاه حضرت بارى است از روزه و نماز

 

 

و دعا و غيره مورد عمل قرار گيرد چنانكه قريبا بوظائف و مقررات مذكوره نيز واقف خواهيد شد انشاء الله تعالى.

 

و براى تامين همين منظور و اموريكه ذكر شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله امر فرمود، حاضرين در آن مجمع را از امت خود كه از جمله آنها شيخين "ابوبكر- و عمر" بودند و ديگر بزرگان قريش و وجوه انصار و همچنين زوجات خود را كه بر امير المومنين عليه السلام وارد شوند و او را باين منصب عالى و حظ وافريكه بسبب عهده دار شدن مقام ولايت كبرى و اريكه امر و نهى در دين خدا احراز نموده تهنيت و شاد باش گويند.

 

داستان تهنيت

 

امام طبرى- محمد بن جرير- در كتاب "الولايه" حديثى را باسناد خود آورده از زيد بن ارقم كه قسمت زيادى از آن در صفحات 92- 89 ذكر شد و در پايان حديث مزبور است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود اى گروه مردم بگوئيد: پيمان بستيم با تو از صميم قلب و عهد نموديم با زبان و دست بيعت داديم بر اين امر، عهد و پيمان و بيعتى كه اولاد و اهل بيت و كسان خود را بدان وادار نمائيم و بجاى اين سيره مقدس روش ديگرى را نپذيريم و تو گواه بر ما هستى و خداوند از حيث گواهى كافى است، بگوئيد آنچه را بشما تلقين و تعليم نمودم و سلام كنيد بر على با تصريح بفرماندهى اهل ايمان و بگوئيد: الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا الله همانا خداوند هر صدا و آهنگى را ميشناسد و ميشنود و بخيانت هر خائن واقف است، پس هر كس پيمان شكنى كند بزيان خود كرده و كسيكه به پيمان خدائى وفادار بماند خداى پاداش بزرگ باو خواهد داد، بگوئيد چيزى را كه موجب رضايت خداوند است و اگر ناسپاسى كنيد خداوند از شما بى نياز خواهد بود.

 

زيد بن ارقم گفت: در اين هنگام مردم رو بطرف رسولخدا صلى الله عليه و آله شتافتند در

 

 

حاليكه همه ميگفتند: " سمعنا و اطعنا على امر الله و رسوله بقلوبنا " يعنى: شنيديم و بر امر خدا و رسولش از صميم قلب فرمانبرداريم، و اول كسانى كه دست خود را بعنوان اطاعت و بيعت بپيغمبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام رسانيدند، ابى بكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير بودند با باقى مهاجرين و انصار، و ساير مردم تا هنگاميكه نماز ظهر و عصر در يك وقت خوانده شد و اين جريان امتداد يافت تا نماز مغرب و عشاء نيز در يك وقت خوانده شد و تا سه روز امر دست دادن و بيعت پيوسته ادامه داشت.

 

و اين روايت را احمد بن محمد طبرى مشهور به "خليلى" در كتاب " مناقب على ابن ابى طالب عليه السلام" كه در سال 411 در قاهره تاليف نموده از طريق استادش محمد بن ابى بكر بن عبد الرحمن آورده و در روايت او چنين مذكور است: در نتيجه "امر بپيغمبر صلى الله عليه و آله" مردم ببيعت با او شتافتند و گفتند: شنيديم امر خدا و رسولش را بدل و بزبان و بجميع جوارح و اعضاء خود فرمانبرداريم سپس خود را با دست هاى گشاده براى مصافحه و بيعت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام افكندند و اول كسيكه دست بيعت به رسول خدا صلى الله عليه و آله داد ابوبكر و عمر و طلحه و زبير بود و سپس باقى مهاجرين و سائر مردم بر حسب طبقات و مراتبشان، تا اينكه نماز ظهر و عصر در يكوقت بجا آورده شد و همچنين نماز مغرب و عشاء در يك زمان انجام گرفت و تا سه روز پيوسته امر دست دادن خلق و بيعت آنها ادامه داشت. و رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بيعت هر دسته و گروهى ميفرمود: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين و در نتيجه دست دادن و مصافحه سنت جاريه و رسم متداولى گشت تا آنجا كه آن را كسانى بكار بردند كه ذى حق بودند.

 

و در كتاب " النشر و الطى " اين داستان چنين ذكر شده: سپس مردم بسوى آنجناب شتافتند در حالتيكه ميگفتند بلى. بلى. شنيديم و امر خدا و رسولش را با

 

 

ايمان قلبى فرمانبرداريم و با دستهائى كه براى بيعت گشوده بودند بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و على عليه السلام فرو افتادند و اين مراسم ادامه داشت تا اينكه نماز ظهر و عصر در يكوقت خوانده شد و بقيه روز نيز ادامه داشت. تا اينكه نماز مغرب و عشاء نيز در يكوقت انجام يافت، و رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از آمدن هر دسته از مردم و بيعت آنها ميفرمود: الحمد لله الذى فضلنا على العالمين.

 

و مولوى، ولى الله لكهنوى در " مرآت المومنين " در ذكر داستان غدير باين مضمون نگاشته: سپس عمر آنجناب را ملاقات نمود و باو گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى. و پيوسته هر يك از اصحاب با آنجناب روبرو ميشد و او را تهنيت ميگفت.

 

و مورخ، ابن خاوند شاه- متوفاى 903 در " روضه الصفا " جزء دوم از جلد 1 ص 173 بعد از ذكر حديث غدير باين مضمون نگاشته: سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله در خيمه اختصاصى خود جلوس فرمود و بر حسب امر آنحضرت اميرالمومنين عليه السلام در خيمه ديگر نشست، و امر فرمود بطبقات مردم كه بخيمه آنجناب روند و او را تهنيت بگويند و پس از پايان تهنيت مردم، رسول خدا صلى الله عليه و آله بمادران اهل ايمان "زوجات خود" امر فرمود كه آنها نيز بنزد آنحضرت روند و تهنيت بگويند و آنان نيز باين وظيفه اقدام نمودند، و از جمله كسانى كه از صحابه بانحضرت تهنيت گفت: عمر بن خطاب بود كه بانجناب گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب صبح نمودى در حاليكه مولاى من و مولاى تمام مردان و زنان با ايمان هستى.

 

و مورخ- غياث الدين، متوفاى 942 در " حبيب السير " در جزء سوم

بازگشت به آغاز مطلب

 

عيد غدير در اسلام

 

موضوع تهنيت، مبتنى بر صدور امر از مقام نبوت صلى الله عليه و آله و دست دادن به بيعت نامبرده با ابراز مسرت و خوشحالى پيغمبر صلى الله عليه و آله باين جريان باظهار جمله: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين مضافا بر نزول آيه كريمه "چنانكه دانستيد" در اين روز نمايان كه در ضمن آن تصريح شده به اكمال دين و اتمام نعمت و خوشنودى پروردگار بانچه در اين روز وقوع يافته- و بر همين مبنى، طارق بن شهاب كتابى، هنگامى كه در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت، گفت: اگر اين آيه درباره ما نازل شده بود ما اين روز را عيد ميگرفتيم، و اين سخن او را احدى از حاضرين در آن مجلس انكار نكرد و حتى از عمر كيفيتى مشهود گشت كه حاكى از تصديق سخن او بود- و اعلام اين امر بعد از نزول آيه تبليغ كه در آن امرى شبيه به تهديد در صورت تاخير تبليغ اين نص روشن براى احتراز از پيش آمدهاى انقلاب و تظاهرات متعصبانه ملت وجود داشت.. تمام اين امور كه بدان اشاره شد اين روز را تا حدى جلال و بزرگى و رفعت و بلندى بخشيد كه صاحب رسالت خاتميه صلى الله عليه و آله و بعد از او پيشوايان طريق هدايت "ائمه سلام الله عليهم" و پيروان آنها را از اهل ايمان غرق در شادمانى ساخت و اينست آنچه از عيد گرفتن مقصود ما است و بهمين معنى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اشعار فرموده بنا بروايتى كه فرات بن ابراهيم كوفى "در قرن سوم" از محمد بن ظهير، از عبد الله بن فضل

 

 

هاشمى از امام صادق عليه السلام از پدر و اجداد گراميش از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت نموده كه نبى اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: روز غدير خم برترين عيدهاى امت من است و اين همان روزيست كه خداى تعالى مرا امر فرمود كه برادرم على بن ابى طالب عليه السلام را بعنوان نشانه براى امت منصوب دارم تا بسبب انوار وجود او بعد از من راهنمائى شوند، و اين همان روزيست كه خداوند در آن دين را كامل فرمود و نعمت خود را بر امت من در آن تمام نمود و دين اسلام را براى آنها دين پسنديده اعلام فرمود. و در حديثى كه حافظ خرگوشى آنرا آورده "بشرحى كه در صفحه 184 گذشت" فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله مشعر بر اين امر است كه فرمود: هنئونى. هنئونى- يعنى مرا تهنيت دهيد. مرا تهنيت دهيد. و اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام نيز شعار پيغمبر بزرگوار صلى الله عليه و آله را پيروى نموده و شخصا نيز اين روز را عيد گرفته و در ساليكه عيد غدير در روز جمعه واقع شده بود خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمايشات آنجناب در خطبه مزبور اين جمله است كه فرمود: " ان الله عز و جل جمع لكم معشر المومنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين و لا يقوم احدهما الا بصاحبه ليكمل عندكم جميل صنعه و يقفكم على طريق رشده، و يقفو بكم آثار المستضيئين بنور هدايته، و يسلككم منهاج قصده، و يفور عليكم هنيى ء رفده فجعل الجمعه مجمعا ندب اليه لتطهير ما كان قبله و غسل ما اوقعته مكاسب السوء من مثله الى مثله و ذكرى للمومنين و تبيان خشيه المتقين، و وهب من ثواب الاعمال فيه اضعاف ما وهب لاهل طاعته فى الايام قبله، و جعله لا يتم الا بالايتمار لما امر به و الانتهاء عما نهى عنه، و البخوع بطاعته فيما حث عليه و ندب اليه فلا يقبل توحيده الا بالاعتراف لنبيه صلى الله عليه و آله بنبوته، و لا يقبل دينا الا بولايه من امر بولايته، و لا تنتظم اسباب طاعته الا بالتمسك بعصمه و عصم اهل ولايته فانزل على نبيه صلى الله عليه و آله فى يوم الدوح ما بين به عن ارادته فى خلصائه و ذى اجتبائه، و امره بالبلاغ و ترك الحفل باهل الزيغ و النفاق و ضمن له عصمته منهم... تا آنجا كه فرمايد:

 

عود و ارحمكم الله بعد انقضاء مجمعكم بالتوسعه على عيالكم و بالبر باخوانكم،

 

 

و الشكر لله عز و جل على ما منحكم، و اجمعوا، يجمع الله شملكم، و تباروا، يصل الله الفتكم و تهادوا نعمه الله كما منكم بالثواب فيه على اضعاف الاعياد قبله او بعده الا فى مثله، و البر فيه يثمر المال و يزيد فى العمر، و التعاطف فيه يقتضى رحمه الله و عطفه و هيئوا لاخوانكم و عيالكم عن فضله بالجهد من وجودكم و بما تناله القدره من استطاعتكم، و ظهروا البشر فيما بينكم و السرور فى ملاقاتكم. الخطبه.

 

ترجمه- همانا خداى عز و جل براى شما گروه اهل ايمان در اين روز دو عيد بزرگ و با عظمت راجع فرموده "جمعه- غدير" كه هيچيك از اين دو بدون آن ديگرى برقرار و استوار نخواهد بود، اين موهبت را بشما فرمود تا كردار شايسته و عنايت خود را درباره شما كامل گرداند، و شما را بر طريق رشد و صلاح را دارد و بدنبال آنان كه از نور هدايت او بهره مندند قرار دهد، و در شاهراه مقصود حكيمانه خود براه اندازد، و عطاياى گواراى خود را بر شما بيفزايد، از اين رو جمعه را مقرر فرمود براى اجتماع شما تا در اثر اين اجتماع، خود را از پليدى هاى پيش از آن پاك و پاكيزه نمائيد و آثار كثيف كسب هاى ناروا و ناپسند كه در ظرف يك هفته فاصله بين دو جمعه دامان شما را آلوده نموده شستشو نمائيد اين روز براى اهل ايمان يك يادآورى است، و نمودارى از خشيت پرهيزگاران است، و در اين روز چند برابر پاداش كارهاى خوبى را كه اهل طاعت در روزهاى ديگر اتيان نموده اند بشما موهبت فرمايد، و اين روز را چنان قرار داده كه حق آن ادا نشود مگر بانجام اوامر او، و خوددارى از آنچه نهى فرموده، و مجاهدت بسيار در انجام آنچه كه بدان با تاكيد دعوت نموده اينك اعتراف بيگانگى او پذيرفته نميشود مگر با اعتراف بنبوت پيغمبر صلى الله عليه و آله، و دينى پذيرفته نميشود مگر با پذيرش ولايت آنكه بولايت اوامر فرموده، و موجبات اطاعت او فراهم نشود مگر با پيوستن برشته او و آنانكه اهل ولايت اويند و بهمين مناسبت در روز غدير خم بر پيغمبر خود صلى الله عليه و آله فرو فرستاد آنچه

 

 

را كه درباره مخلصين و برگزيدگان خود اراده فرموده بود و او را امر كرد بابلاغ و اينكه باهل شبهه و نفاق اعتنائى نكند و از همكارى هاى آنان بر ضد حق انديشه ننمايد و مصونيت آنجناب را از كيد منافقين تضمين فرمود...

 

تا آنجا كه فرمايد: خداوند شما را مشمول رحمت خود فرمايد. هنگام بازگشت از اين مجلس بر اهل بيت و عيالات خود توسعه دهيد و ببرادران خود نيكى كنيد و خدا عز و جل را سپاسگذارى نمائيد كه شما را باين موهبت موفق فرموده و خود را باتفاق و اجتماع واداريد تا خداوند جدائيهاى شما را جمع فرمايد، و بطور متقابل با يكديگر نيكى كنيد تا خداى الفت و مهربانيهاى شما را با يكديگر پيوسته و ثابت گرداند و نعمت هاى الهى را بيكديگر هديه نمائيد بپاس اينكه ثواب و پاداش اعمال شما را در اين روز چند برابر اعياد ديگر قبل و بعد آن قرار داده، و اين فضيلت را اختصاص بمثل امروز داده، و نيكى در اين روز مال شما را پر بهره ميكند و بر عمر شما ميفزايد، و مهربانى هاى متقابل شما در اين روز موجب رحمت و عطوفت خداوند بشما ميشود و براى برادران و اهل خانه خود از آنچه خداوند بشما تفضل فرموده تا بتوانيد مهيا سازيد و تا آنجا كه استطاعت داريد ببخشيد و تا براى شما امكان دارد در اين كار بكوشيد و با يكديگر با چهره هاى گشاده و شادمانى روبرو شويد.. الخ

 

اين روز "غديرخم" را امامان عترت طاهره صلوات الله عليهم نيز معرفى فرمودند و آنرا عيد ناميدند و همه مسلمين را بدان امر كردند، و فضيلت اين روز و پاداش نيكوكاران در اين روز را نشر فرمودند.

 

از جمله: در تفسير فرات بن ابراهيم كوفى در سوره مائده از جعفر بن محمد ازدى، از محمد بن حسين صائغ، از حسن بن على صيرفى، از محمد بزاز، از فرات بن احنف از ابى عبد الله عليه السلام روايت نموده گويد: بانحضرت عرض كردم: فداى تو شوم، آيا براى مسلمين عيدى است كه از عيد فطر و اضحى و روز جمعه و روز عرفه افضل باشد؟ فرمود: بلى. افضل و اعظم و اشرف در نزد خدا از حيث منزلت، آنروزى است كه خداى متعال در آنروز دين خود را كامل نمود و اين آيه را بر پيغمبر

 

 

خود فرو فرستاد: " اليوم اكملت لكم دينكم، و اتممت عليكم نعمتى، و رضيت لكم الاسلام دينا " عرضكردم: آن چه روزى است؟ فرمود همانا پيغمبران بنى اسرائيل هر وقت ميخواستند رشته وصيت و امامت را براى بعد از خود منعقد نمايند، پس از انجام آن، آنروز را روز عيد قرار ميدادند، و اين روز، روزى است كه رسولخدا صلى الله عليه و آله على عليه السلام را منصوب فرمود و در آن نازل شد آنچه كه نازل شد و دين در آنروز كامل گرديد، و نعمت در آنروز بر مومنين تمام گشت، عرض كردم: اين روز در ايام سال چه روزى است فرمود: ايام مقدم و موخر ميشود گاه بروز شنبه اصابت ميكند و گاه بروز يكشنبه... تا آخر ايام هفته. عرض كردم: در اين روز چه عملى براى ما سزاوار است كه بجا آوريم؟ فرمود: اين روز روز عبادت و نماز و شكر و ستايش پروردگار است و روز ابراز مسرت و خوشحالى شما است در قبال نعمت ولايت ما كه خداوند در اين روز بر شما آن موهبت را بخشيده و همانا من دوست دارم كه شما در اين روز روزه بداريد.

 

و در كافى تا يف ثقه الاسلام كلينى جلد 1 ص 303 از على بن ابراهيم، از پدرش، از قاسم بن يحيى از جدش حسن بن راشد از ابى عبد الله عليه السلام روايت نموده كه گويد: بانحضرت عرضكردم: فدايت شوم، آيا جز دو عيد "فطر و اضحى" براى مسلمين عيدى هست؟ فرمود بلى. اى حسن، اعظم و اشرف از آن دو عيد، گفتم: چه روزيست؟ فرمود: روزيكه اميرالمومنين عليه السلام در آنروز براى مردم به پيشوائى منصوب گشت، گفتم: فدايت شوم، براى ما چه عملى سزاوار است كه در آنروز انجام دهيم؟ فرمود: سزاوار است يا حسن كه در آنروز روزه بدارى، و درود بر محمد و آل او صلى الله عليه و آله بسيار بفرستى، و در پيشگاه الهى بيزارى بجوئى از آنها كه ستم نمودند بر آنها، زيرا همانا پيغمبران عليهم السلام امر ميفرمودند اوصياء خود را تا روزى

هر قدر زندگانى كنى روزگار شگفتيها بتو نشان ميدهد

 

بحث و كاوش در پيرامون حقيقت اين عيد تا اينجا اين معنى را آشكار و اثبات نمود كه اين عيد "غدير خم" مربوط بتمام امت اسلامى است "اختصاص بگروه خاصى ندارد" و تاريخ تاسيس اين عيد پيوسته است تا عهد پيغمبر صلى الله عليه و آله و از عهد نبوى پيوسته رشته اين عيد از هر يك از اوصياء پيغمبر صلى الله عليه و آله بوصى بعد اتصال داشته و پيشوايان دين مردم را از فضيلت و شرافت اين عيد آگاه فرموده و مرتبه رفيعه اين روز را هر يك از امناء وحى تصريح و اشعار فرموده اند، مانند امام ابو عبد الله صادق و امام ابوالحسن على بن موسى الرضا بعد از جد گراميشان اميرالمومنين صلوات الله عليهم.

 

اين دو امام بزرگوار كه در دوران زندگى خود بعظمت عيد غدير و اتصال آن بعهد نبوى صلى الله عليه و آله و سلم تصريح فرموده اند هر يك در زمانى از اين دنيا رفته اند كه هنوز نطفه هاى آل بويه منعقد نشده بود و روايات آنها در تفسير فرات و در كافى ثبت گرديده كه هر دو در قرن سوم تاليف شده، و همين روايات و اخبار مدارك شيعه و مصادر آنها است، كه اين روز از عهد قديم و دوران بس درازى بموجب سخنان طلائى صادر از كانهاى دانش و مصادر واقعى امور عيد مسلمين بوده است.

 

حال كه اين مقدمه را دانستيد و بدان توجه نموديد، اكنون با من بيائيد تا از نويرى و مقريزى در مقام پرسش برآئيم و سخنان و نظريات بى پايه و خلاف واقع آنها را بررسى كنيم، داير باينكه: اين عيد را معز الدوله على بن بويه در سال 352 بوجود آورده است!!!

 

نويرى در كتاب " نهايه الارب فى فنون الادب " جلد 1 صفحه 177 ضمن ذكر عيدهاى اسلامى گويد:... و ديگر از اعياد عيدى است كه شيعه بوجود آورده و

 

 

آنرا عيد غدير ناميده اند و سبب تشكيل برادرى پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده است با على بن ابى طالب در آنروز- و غدير "گودالى است كه" چشمه آبى در آن ريخته ميشود و دور آن درختان بزرگ و بهم پيچيده اى وجود دارد و بين غدير "گودال مزبور" و چشمه آب مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله است و روزى كه آنرا روز عيد قرار داده اند هجدهم ذى الحجه است، زيرا در سال دهم از هجرت كه حجه الوداع در آن سال انجام يافته در چنين روزى برقرارى آئين برادرى فيما بين مسلمين صورت گرفته، شيعه شب آنروز را بنماز و عبادت ميگذرانند و در بامداد آنروز تا قبل از ظهر دو ركعت نماز بجا مياورند و رويه و شعارشان در اين روز پوشيدن لباس نو و آزاد كردن بردگان و نيكى حتى به بيگانگان و قربانى كردن گوسفندان است.

 

و اول كسيكه اين عيد را ابداع نموده، معز الدوله، ابوالحسن عليه بن بويه است بشرحى كه در اخبار مربوط باو و وقائع سال 352 انشاء الله ذكر خواهيم نمود، و در قبال اين عيد كه شيعه بوجود آورد و آنرا بعنوان يكى از سنن "و آداب مذهبى" ادامه داد، عوام اهل سنت هم در سال 389 روز سرورى نظير آن براى خود اختراع نمودند و آنروز هشت روز بعد از عيد شيعه است و گفتند كه در چنين روزى داخل شدن رسول خدا صلى الله عليه و آله با ابوبكر صديق در غار صورت گرفته و مراسمى را در آن روز مشتمل بر آرايش و نصب قبه ها و افروختن آتش اجراء كردند!

 

و مقريزى در جلد 2 " خطط " صفحه 222 چنين نگاشته گويد: عيد غير "قبلا" عيد شرعى نبوده و از پيشينيان امت آنها كه روش و عملشان مورد پيروى مردم بوده چنين عيديرا اجرا نميكرده اند و نخستين زمانى كه در اسلام اين عيد "غدير خم" معرفى و در عراق مراسم آن اجراء شده عهد و زمان معز الدوله على بن بويه بوده است چه نامبرده در سال 352 هجرى اين روز "غدير" را عيد معرفى كرد و از آنروز شيعه ها آنرا عيد گرفتند.. اه

 

من چه ميتوانم بگويم درباره كسى از اهل كاوش و تحقيق كه از تاريخ شيعه مطالبى مينگارد پيش از آنكه بر حقائق آن وقوف يابد يا حقيقت امر را دانسته

 

 

ولى هنگام نگاشتن آنرا فراموش ميكند آيا با وقوف بر حقائق امر- در نتيجه تدبريكه شب هنگام بكار رفته از ذكر آن حقايق صرف نظر مينمايد يا اينكه چيزى را مى گويد بدون آنكه آنرا درك كند يا باكى ندارد بانچه ميگويد؟... بسيار جاى شگفتى است!

 

مگر؟ اين مسعودى، "مورخ شهير" كه در سال 346 وفات يافته نيست كه در كتاب " التنبيه و الاشراف " ص 221 مينگارد: و فرزندان على رضى الله عنه و پيروان او اين روز را بزرگ ميشمارند؟ مگر اين كلينى كه حديث عيد غدير را در كافى روايت ميكند در سال 329 وفات نيافته؟ و يا پيش از او فرات بن ابراهيم كوفى نيست، كه در طبقه استادان ثقه الاسلام كلينى نامبرده قرار دارد. و از مفسرين بنام است كه حديث غديرخم را در تفسيرش كه نزد ما موجود است روايت نموده؟ اين علماء و كتب حديث آنها قبل از تاريخى كه نويرى و مقريزى عنوان ميكنند "قبل از سال 352 "وجود داشته اند مگر؟ اين فياض بن محمد بن عمر طوسى نيست كه وجود عيد غديرخم و سابقه آن را در سال 259 خبر داده و خود در محضر امام على بن موسى الرضا عليهما السلام كه "در سال 203 "وفات يافته حضور داشته كه آنحضرت اين روز را عيد گرفته و سابقه ممتد اين عيد و فضيلت آنرا "بر اعياد ديگر اسلام" ذكر فرموده است؟ و آنرا از پدرانش تا منتهى به اميرالمومنين عليه السلام ميشود روايت فرموده است؟

 

و امام صادق عليه السلام كه در سال 148 وفات يافته اصحاب خود را بتمام اين امور تعليم فرموده و بانها خبر داده كه رويه و سنن پيغمبران صلى الله عليه و آله اين بوده، روزيرا كه در آن جانشين خود را منصوب مينموده اند عيد ميگرفته اند چنانكه سنت بر اين در ميان ملوك و پادشاهان كه روز تاجگذارى و استقرار بر تخت پادشاهى خود را عيد ميگرفتند جارى بوده است؟

 

حتى ائمه دين اسلام عليهم اجمعين در اعصار قديمه "هر يك در عهد و زمان خود" شيعيان خود را بوظايف مخصوصه اين روز امر ميفرمودند و آنها را وادار ميفرمودند

 

 

بعبادات و طاعات خاصه و كارهاى نيك و دعاهاى مخصوص باين روز؟ و حديث مخصوصى كه از مختصر " بصائر الدرجات " ذكر شد بالصراحه اشعار دارد بر اينكه اين روز در اوايل قرن سوم هجرى از جمله اعياد چهارگانه شيعه بوده است.

 

اينست حقيقت اين عيد "غدير" ولى اين دو مرد، براى اينكه طعن بر شيعه بزنند اين حقيقت را با همه سوابقى كه از صلحاى پيشين بوده انكار نموده و آنرا بعنوان يك بدعت تازه به معز الدوله نسبت داده اند و پنداشته اند كه تاريخ شناسان متتبع بر اين خيانت واقف نميشوند و بحساب ناروائى هاى آنها نمى رسند؟

 

فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون، فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين سوره اعراف: 117 و 116


| شناسه مطلب: 74699