بخش 5

سخنی چند از حفاظ حدیث و صحابان نظر پیرامون سند حدیث

سخني چند از حفاظ حديث و صحابان نظر پيرامون سند حديث <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

در بكار بستن اين بحث، نه درباره درستي، و صحت حديث، و نه بمنظور اثبات تواتر آن نياز و داعي براي ما وجود نداشته، چه آنكه خود حديث في حد ذاته با واقعيت خود از هر گونه دليل و استدلال بي نياز است، كرا ميرسد كه صحت آنرا منكر شود؟ در حاليكه بسياري از رجال سند آن آناني هستند كه در صحيح مسلم و صحيح بخاري نامشان ثبت و مورد اعتماد و ثقه بودن آنها تاييد شده؟، و كدام عنصر لجوج و عناد پيشه را امكان آن هست كه تواتر لفظي (در جمله حديث) و تواتر معنوي (در تفاصيل) و تواتر اجمالي آن را در تمام شئون آن رد يا انكار نمايد؟ در حاليكه دور و نزديك بوقوع آن گواه و در روايت آن اتفاق نموده اند و اكثر مولفين در حديث و تاريخ و تفسير و كلام آنرا در مولفات خود ثبت و ضبط نموده اند و گروه ديگر اين داستان را جداگانه تدوين نموده و تاليفاتي ببار آورده اند، و خلاصه آنكه اين واقعه از هنگامي كه منادي رشد و سعادت بشر با صداي روح فزاي خود آن را اعلام فرموده در فضاي احساسات و مسامع خلق تا عصر حاضر طنين افكنده و در آينده نيز بمرور قرنها و گذشتن زمان برقرار و جاودان است، و هر كس در قبال چنين حقيقت در مقام ترديد يا انكار برآيد بمانند كسي است كه خورشيد تابان را ناديده بگيرد و اشعه جهان آراي آن را انكار نمايد بنابراين انگيزه ما در ايراد اين بحث فقط بيان اين حقيقت ثابت است كه هم آهنگي و اتفاق همگان (مولف و مخالف) را نسبت باين حقيقت آشكار و مهم نشان دهيم كه عموما بر صحت و تواتر اين داستان اذعان نموده اند، تا خوانندگان بدانند، هر كس از اين شاهراه منحرف شود از مسير مستقيم حقيقي جدا شده و از وجهه مورد اتفاق و اجتماع امت اسلامي رو گردانده در حاليكه خود معتقد و معترف است كه امت

 

[ صفحه 215]

 

اسلامي بر يك امر خبط و خلاف واقع اجتماع و اتفاق نميكند.

اينك از جمله بزرگان علماء و حفاظ كه به صحت اين حديث تصريح نموده اند:

1- حافظ، ابو عيسي ترمذي متوفاي 279 در جلد 2 صحيح خود در ص 298 بعد از ذكر حديث مزبور گويد: اين حديث، حسن و صحيح است.

2- حافظ، ابو جعفر طحاوي، متوفاي 279 در جلد 2 " مشكل الاثار " در ص 308 گويد: ابوجعفر گفته: منكري در مقام دفع ورد اين حديث برآمده و پنداشته كه وقوع اين امر ممكن نيست و اشعار نموده كه هنگام بيرون شدن پيغمبر صلي الله عليه و آله از مدينه بمنظور حج كه در راه خود از غدير خم در جحفه گذشته، علي عليه السلام با آنحضرت نبوده است!!

و در اين باره حديثي را كه احمد باسنادش براي ما روايت كرده ذكر نموده وي گفت: حديث نمود ما را جعفر بن محمد عليهما السلام از پدرش كه فرمود بر جابر بن عبد الله داخل شديم ذكري از حديث خود در خصوص حج پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله بميان آورد و سپس گفت: علي عليه السلام شتر قرباني پيغمبر صلي الله عليه و آله را از يمن آورد، و سپس بقيه حديث را ذكر نموده.

ابوجعفر گفته، اسناد اين حديث صحيح است و احدي را نسبت براويان آن طعني نيست و در آن حديث چنين است كه اين سخن رسول خدا صلي الله عليه و آله بعلي عليه السلام در غدير خم هنگام بازگشت آنجناب از حج خود بمدينه بوده، نه هنگام خروج از مدينه براي حج و اين گوينده منكر بپندار خود گفته كه اين حديث در مورد اين داستان از سعد بن ابي وقاص روايت شده و اين سخن رسولخدا صلي الله عليه و آله در غدير خم هنگامي خروج او از مدينه بسوي حج بوده نه در بازگشت از حج بسوي مدينه.

ابوجعفر گويد: صحيح در اين موضوع اينست كه: حكم اين روايت

 

[ صفحه 216]

 

را از عايشه دختر سعد نگرفته و بلكه آنرا از مصعب بن سعد گرفته، و همچنين غير ليث آنرا روايت كرده، كسي كه در ضبط روايت بصير و مورد اعتماد است و قول او در آن حجت است، و او شعبه بن حجاج است.

3- فقيه، ابو عبد الله محاملي بغدادي، متوفاي 330 صحت اين حديث را در امالي خود بطوريكه در ج 1 ص 103 گذشت تاييد نموده.

4- ابو عبد الله حاكم متوفاي 405 روايت مزبور را بطرق متعدد آورده و در " المستدرك " صحت آنرا تاييد كرده چنانكه در محل خود گذشت.

5- ابو محمد، احمد بن محمد عاصمي در " زين الفتي " گويد: پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: من كنت مولاه، فعلي مولاه، و اين حديثي است كه امت اسلامي آنرا با پذيرش دريافت نموده و با اصول موافق است، سپس آنرا بطوريكه در محل خود گذشت بطرق مختلف روايت نموده.

6- حافظ، ابن عبد البر قرطبي، متوفاي 463 در جلد 2 " الاستيعاب " ص 373 بعد از ذكر حديث مواخات (اعلام و اجراء آئين برادري) و دو حديث (رايت) و (غدير) گويد: همه اينها اخباري است كه به ثبوت رسيده.

7- فقيه، ابوالحسن ابن المغازلي شافعي، متوفاي 483 در كتاب خود " المناقب " بعد از آنكه حديث مزبور را از استاد خود ابوالقاسم فضل بن محمد اصفهاني روايت كرده گويد: ابوالقاسم گفت اين حديث از رسول خدا صلي الله عليه و آله صحيح است و آنرا حدود يكصد تن روايت نموده اند كه از جمله آنها عشره مبشره است، و اين حديثي است ثابت و هيچ نقص و علتي براي آن بنظر نرسيده، علي عليه السلام مخصوص و متفرد باين فضيلت است و احدي در اين فضيلت با آنجناب شريك نبوده است.

 8- حجه الاسلام ابو حامد غزالي متوفاي 505 در " سر العالمين " ص 9 گويد: برهان و حجت چهره گشود و تمام فرق (امت اسلامي) اتفاق نمودند بر متن حديث از خطبه او (رسول خدا صلي الله عليه و آله) در روز غدير خم باتفاق جميع كه آنحضرت ميفرمود: " من كنت مولاه فعلي مولاه " سپس، عمر گفت: به. به... تا آخر

 

[ صفحه 217]

 

داستان، تمام سخن در مفاد حديث انشاء الله خواهد آمد.

9- حافظ، ابو الفرج، ابن جوزي حنبلي، متوفاي 597 در " المناقب " گويد: علماء تاريخ اتفاق دارند بر اينكه داستان غدير بعد از بازگشت پيغمبر صلي الله عليه و آله از حجه الوداع در هجدهم ذي حجه بوده، در حاليكه از صحابه و صحرانشينان و ساكنين اطراف مكه و مدينه يكصد و بيست هزار تن با آنجناب بودند، و اين گروه كساني بودند كه با پيغمبر صلي الله عليه و آله حجه الوداع را درك نمودند و اين سخن را از او شنيدند و شعرا در اين موقع و راجع باين داستان اشعار بسيار سرودند.

10- ابو المظفر، سبط ابن جوزي، حنفي، متوفاي 654 در تذكره خود در ص 18 بعد از ذكر حديث غدير و بيان آغاز و انجام آن و تهنيت عمر، بطرق متعدد گويد: و همه اين روايات را احمد بن حنبل در " الفضايل " با تفصيل بيشتري بررسي و روايت نموده، بنا بر اين هر گاه گفته شود: روايتي كه مشتمل بر اين سخن عمر رضي الله عنه: اصبحت مولاي و مولي كل مومن و مومنه ميباشد ضعيف است، پاسخ آن اينست كه: اين روايت صحيح است، و ضعيف همانا روايتي است كه آنرا، ابوبكر احمد بن ثابت خطيب از عبد الله بن علي بن بشر، از علي بن عمر دار قطني از ابي نصر حبشون بن موسي بن ايوب خلال تا مي رساند آنرا به ابي هريره (بطور مرفوع- يعني- بدون ذكر بقيه راويان) روايت كرده و در پايان آن گفته: چون پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه، اين آيه نازل شد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا، گفته اند، حبشون بتنهائي اين حديث را آورده، و ما ميگوئيم: بحديث حبشون استدلال نكرده ايم، و بلكه استدلال ما بحديثي است كه احمد در " الفضايل " از براء بن عازب روايت نموده و اسناد آن صحيح است، تا آنجا كه گويد: علماء تاريخ متفقند بر اينكه داستان غدير بعد از مراجعت پيغمبر صلي الله عليه و آله از

 

[ صفحه 218]

 

حجه الوداع در هجدهم ذي الحجه وقوع يافته كه در ميان جمع صحابه كه يكصد و بيست هزار تن بودند فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه،.. تا آخر حديث. پيغمبر صلي الله عليه و آله باين مطالب با عبارات واضح تصريح فرموده نه تلويح و اشاره انتهي و بزودي تتمه سخنش در مبحث " مفاد حديث " انشاء الله ذكر خواهد شد.

11- ابن ابي الحديد معتزلي، متوفاي 655 در جلد 2 شرح نهج البلاغه ص 449 حديث تهنيت را از جمله اخباريكه در فضايل اميرالمومنين شيوع و اشتهار دارد بشمار آورده، در ص 148 از او مستفيض و شايع بودن داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام در روز شوري كه در آن حديث غدير ذكر شده گذشت.

12- حافظ، ابو عبد الله گنجي شافعي، متوفاي 658، در " كفايه الطالب " ص 15 بعد از ذكر حديث از طرق احمد گويد: احمد در مسند خود اين حديث را چنين آورده و كافي است كه مثل او يكراوي آنحديث را بسند واحد بياورد تا چه رسد باينكه تمام طرق روايت را چنين پيشوائي جمع آوري كند و بعد از آنكه حديث مزبور را از طرق حافظ ابي عيسي ترمذي (در جامع خود) روايت نموده گويد: حافظ دار قطني طرق اين روايت را در جزء (مستقلي) جمع نموده، و حافظ ابن عقده كوفي كتاب جداگانه اي در اين باره تاليف نموده، و اهل سير و تواريخ داستان غديرخم را روايت نموده اند و محدث شامي در كتاب خود آنرا بطرف مختلفه از تعدادي از صحابه و تابعين نقل و ذكر نموده، اين موضوع را استادان بطور عالي بمن خبر دادند، و حافظ نامبرده (گنجي) داستان مزبور را در ص 17 باسنادش از محاملي روايت نموده سپس خود گويد اين حديث مشهور و حسن است و راويان مورد اعتماد و ثقه آنرا روايت نموده اند، و پيوستگي اين اسنادها بيكديگر برهاني است در صحت نقل.

13- شيخ ابو المكارم، علاء الدين سمناني، متوفاي 736 در " عروه الوثقي " گويد: و رسول خدا صلي الله عليه و آله بعلي (عليه السلام و سلام الملائكه الكرام) فرمود:

 

[ صفحه 219]

 

انت مني بمنزله هارون من موسي و لكن لا نبي بعدي و در غديرخم بعد از حجه الوداع در حاليكه شانه او را گرفته بود در حضور گروهي از مهاجر و انصار فرمود:

من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.

و اين حديثي است كه همگان بصحت آن اتفاق دارند، بنابراين، علي عليه السلام سرور اولياء شد و قلب او بر قلب محمد عليه التحيه و السلام بود، و بهمين راز، سرور صديقين يار غار پيغمبر صلي الله عليه و آله ابوبكر اشاره نموده، در آنهنگام كه ابي عبيده ابن جراح را بسوي علي عليه السلام براي حضور در نزد خود فرستاد و گفت: اي ابا عبيده تو امين اين امت هستي، من تو را بسوي كسي ميفرستم كه با آنكه ديروز او را از دست داديم (يعني پيغمبر صلي الله عليه و آله) هم مرتبه است، و بنابراين سزاوار و شايسته است كه در نزد او با ادب نيكو سخن بگوئي تا پايان گفتار طولاني او.

14- شمس الدين ذهبي شافعي، متوفاي 748، چنانكه در مقدمه ج 1 ص 146 گذشت نامبرده كتاب جداگانه اي در موضوع داستان غدير تشكيل داده و در " تلخيص المستدرك " حديث مزبور را بطرق مختلف ذكر نموده و تعدادي از طرق آنرا صحيح اعلام كرده و اين گفتار او خواهد آمد كه گفته: صدر حديث متواتر است و من يقين دارم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنرا (مراد جمله: من كنت مولاه... است) فرموده، اما، جمله " اللهم وال من والاه " زيادتي است كه در عين حال اسناد آن قوي است و گروهي از اعلام محدثين اعتماد بصحت آن نموده اند چنانكه بكلمات بعض از آنها قريبا واقف خواهيد شد.

15- حافظ، عماد الدين ابن كثير شافعي دمشقي، متوفاي 774 در جلد 5 تاريخش در ص 209 از سنن حافظ نسائي از محمد بن مثني از يحيي بن حماد از ابي عوانه از اعمش (سليمان) از حبيب بن ثابت از ابي الطفيل از زيد بن ارقم بلفظي

 

[ صفحه 220]

 

كه در ج 1 ص 64 بطريق نسائي مذكور شد. اين حديث را روايت نموده سپس گويد: نسائي در نقل اين روايت از اين جهت منحصر بفرد است (يعني غير از او بدين لفظ روايت نكرده)، و استاد ما ابو عبد الله ذهبي گفته است كه اين حديث صحيحي است، و حديث مناشده در رحبه را روايت نموده و گفته، اسناد اين حديث نيكو است و آنرا بطرق احمد از زيد روايت كرده و گويد: اسناد آن نيكو و رجال آن با شروط سنن مطابق و ثقه هستند و ترمذي در موضوع ريث حديثي را بدين سند تصحيح نموده و حديث مذكور را بطريق ابن جرير طبري از سعد بن ابي وقاص روايت نموده و از قول ذهبي گفته كه اين حديث حسن و غريب است و آنرا بطريق ديگر از جابر ابن عبد الله روايت نموده و از قول ذهبي گفته كه اين حديث حسن است و آنرا بطريق ديگر نيز روايت كرده و سپس از قول ذهبي گفته كه: صدر حديث متواتر است (يعني جمله: من كنت مولاه فعلي مولاه.. (و من بيقين ميدانم كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنرا فرموده، و اما جمله: " اللهم وال من والاه.. " زيادتي است كه در عين حال اسناد آن قوي است.

16- حافظ، نور الدين هيثمي متوفاي 807 در جلد 9 " مجمع الزوايد " ص 109- 104 حديث مربوط به ركبان را كه قبلا از طريق احمد و طبراني مذكور افتاد روايت كرده سپس گويد: رجال احمد ثقه هستند، و داستان مناشده را از طريق احمد از ابي الطفيل روايت نموده و گفته رجال آن رجال صحيح مي باشد، جز، فطر و نامبرده ثقه است و داستان مزبور را از طريق ديگر احمد از سعيد بن وهب روايت كرده و گفته رجال آن رجال صحيح ميباشد، و آنرا از طريق بزار از سعيد و زيد

 

[ صفحه 221]

 

روايت نموده سپس گفته: رجال آن رجال صحيح است، مگر فطر و نامبرده ثقه است، و آنرا از طريق ابي يعلي از عبد الرحمن بن ابي يعلي روايت نموده و رجال آنرا توثيق نموده است، و آنرا از طريق احمد از زياد بن ابي زياد روايت نموده و رجال آنرا توثيق نموده، و از حبشي بن جناده. از طريق طبراني روايت نموده و رجال آنرا توثيق كرده و بطرق و اسنادهاي ديگر نيز روايت كرده و بصحيح بودن آن طرق و ثقه بودن رجال آنها تصريح نموده بطوري كه در محل خود گذشت.

17- شمس الدين جزري شافعي، متوفاي، 833 حديث غدير را بهشتاد طريق روايت نموده و رساله خود را بنام " اسني المطالب " كه بچاپ رسيده تنها در اثبات تواتر حديث مزبور تاليف نموده است.

و بعد از ذكر داستان مناشده اميرالمومنين عليه السلام در رحبه گفته كه: اين حديث از اين وجه حسن است و از وجوه بسيار كه متواترا از اميرالمومنين رضي الله عنه رسيده صحيح است، و از پيغمبر صلي الله عليه و آله نيز متواترا رسيده كه گروه بسيار از گروه بسيار آنرا روايت نموده اند و كسي كه بدون اطلاع در اين علم (علم حديث) خواسته اين حديث را ضعيف قلمداد كند قابل اعتنا و جايز اعتبار نيست، چه آنكه حديث مزبور از ابي بكر صديق، و عمر بن خطاب، و طلحه بن عبيد الله، و زبير بن عوام، و سعد بن ابي وقاص، و عبد الرحمن بن عوف، و عباس بن عبد المطلب، و زيد بن ارقم، و براء بن عازب، و بريده بن حصيب، و ابي هريره، و ابي سعيد خدري، و جابر ابن عبد الله، و عبد الله بن عباس، و حبشي بن جناده، و عبد الله بن مسعود، و عمران ابن حصين و عبد الله بن عمر، و عمار بن ياسر، و ابي ذر غفاري، و سلمان فارسي، و اسعد بن زراده، و خزيمه بن ثابت و ابي ايوب انصاري، و سهل بن حنيف، و حذيفه بن يمان، و سمره بن جندب، و زيد بن ثابت و انس بن مالك و غير آنها از صحابه رضوان الله عليهم مرفوعا رسيده است، و از گروهي از آنها كه قطع بخبر آنها حاصر است صحت آن بثبوت رسيده و نيز مسلم شده است كه اين گفتار از رسول خدا صلي الله عليه و آله

 

[ صفحه 222]

 

در روز غدير خم صادر گرديده، چنانكه استاد ما ابو عمر محمد بن احمد بن قدامه مقدسي، بطور قرائت بر او- بما خبر داد از امام فخر الدين علي بن احمد مقدسي سپس حديث مناشده را بطرق متعدد ذكر نموده است.

18- حافظ ابن حجر عسقلاني، متوفاي 852 حديث مزبور را در " تهذيب التهذيب " در موارد متعدد و بطرق متعدد روايت نموده، از جمله در جلد 7 از كتاب مزبور ص 337، و در ص 339 خود نامبرده گويد: مولف (ابو الحجاج مزي متوفاي 742 (از آنچه كه ابن عبد البر ذكر نموده تجاوز نكرده است، و بهمين مقدار هم ميتوان قناعت كرد، ليكن حديث موالات را از عده اي ذكر نموده كه فقط نام آنها را برده، و ابن جرير طبري در تاليفي از خود آنرا جمع نموده و در تاليف نامبرده چندين برابر آنها مذكور است، و ابو العباس ابن عقده صحت حديث را تاييد و گردآوري طرق آنرا مورد توجه و اعتنا قرار داده و از هفتاد صحابي يا بيشتر با دقت در اسناد حديث مزبور را روايت نموده، و در جلد 7 " فتح الباري " ص 61 گويد، كسي كه بيشتر از همه مناقب حضرت علي عليه السلام را از ميان احاديث نيكو بطور مستوفي گرد آورده نسائي است در كتاب خصائص، و اما حديث: من كنت مولاه فعلي مولاه، اين حديث را ترمذي و نسائي با بررسي در اسناد آن كه جدا داراي طرق زيادي است، روايت نموده اند، و ابن عقده آنها را در كتاب جداگانه اي قرار داده و بسياري از اسنادهاي آن صحيح و حسن است، و روايتي از امام احمد بما گفته است: آنچه از (فضايل و مناقب) علي بن ابي طالب عليه السلام بما رسيده- از هيچ يك از صحابه بمانند آن نرسيده است:

19- ابو الخير شيرازي شافعي (شرح حال او در ج 1 ص 213 گذشت) در كتاب " ابطال الباطل " كه در رد بر " نهج الحق " نوشته چنين گويد: و اما آنچه كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت شده كه در روز غديرخم ذكري از علي بميان آورده در حاليكه دست او را گرفته بود و فرمود: الست اولي بكم من انفسكم؟ حديث مزبور در صحاح ثبت و بتحقيق پيوسته و ما سر آنرا در ترجمه كتاب " كشف الغمه

 

[ صفحه 223]

 

في معرفه الائمه " ذكر نموده ايم.

20- حافظ جلال الدين سيوطي شافعي، متوفاي 911 بمتواتر بودن اين حديث تصريح نموده و عده اي از علماء حديث بعد از او اين سخن را از او حكايت و نقل نموده اند چنانكه خواهد آمد.

21- حافظ ابو العباس، شهاب الدين قسطلاني، متوفاي 923 در جلد 7 كتاب " المواهب اللدنيه " ص 13 گويد: و اما حديث ترمذي و نسائي: من كنت مولاه فعلي مولاه، شافعي گويد: مراد از اين ولاء، ولاء اسلام است، مانند قول خداي متعال: ذلك بان الله مولي الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولي لهم و سخن عمر: اصبحت مولي كل مومن يعني: ولي كل مومن، و طرق اين حديث خيلي زياد است، و همه را ابن عقده در كتاب جداگانه جمع كرده و بسياري از اسنادهاي آنها صحيح و حسن ميباشد.

22- حافظ شهاب الدين، ابن حجر هيثمي، مكي، متوفاي 974 در " الصواعق المحرقه " ص 25 در رد استدلال شيعه بحديث غدير گويد: و جواب اين شبهه كه قوي ترين شبهات آنها (يعني شيعه) است محتاج بمقدمه ايست و مقدمه مزبور بيان حديث و مخرج آنست، بيان آن اينست كه: حديث مزبور، حديثي است صحيح و شكي در آن نيست، چه آنكه جماعتي (از علماء حديث) مانند: ترمذي و نسائي و احمد با بررسي و دقت در اسناد آنرا روايت كرده اند، و طرق آن خيلي زياد است، و از اينجا است كه شانزده نفر از صحابه (پيغمبر صلي الله عليه و آله) آنرا روايت نموده اند، و در روايتي از احمد مذكور است كه اين حديث را سي نفر از صحابه- از پيغمبر صلي الله عليه و آله شنيده اند و در زمان خلافت علي عليه السلام هنگاميكه با او معارضه و منازعه شد، بمدلول آن درباره او شهادت دادند، و قريبا خواهد آمد، و بسياري از اسنادهاي آن صحيح و حسن است، و آنكه در صحت اين حديث قدح روا داشته نبايد

 

[ صفحه 224]

 

مورد توجه باشد و همچنين سخن آنكه در رد آن حديث ايراد كرده باستناد اينكه (در آن هنگام) علي عليه السلام در يمن بوده، در خور توجه و قابل اعتناء نيست، چه آنكه بازگشت آنجناب از يمن و درك حج با پيغمبر صلي الله عليه و آله بثبوت رسيده است، و سخن بعضي از معترضين داير باينكه زيادتي جمله: اللهم وال من والاه... الي آخر ساختگي است، مردود است، زيرا اين جمله (از سخنان پيغمبر صلي الله عليه و آله) از طرقي روايت شده كه بيشتر آن طرق را ذهبي صحيح دانسته، سپس (ابن حجر) در خصوص رد بر اين داستان در مقامي و رد بر تواتر آن در مقام ديگر، گويد: و لفظ (حديث مزبور) در نزد طبراني و غير او بسند صحيح چنين است كه: پيغمبر صلي الله عليه و آله در غدير خم- زير درختان خطبه ايراد نمود و سپس فرمود: ايها الناس، همانا خداوند مهربان و دانا مرا آگاه فرمود... تا آخر حديث كه در ج 1 ص 59- 58 ذكر شد. و در ص 73 " صواعق " در مقام تعدد مناقب اميرالمومنين عليه السلام گويد: حديث چهارم- روز غديرخم پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود: " من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ".، تا پايان حديث، و بتحقيق در شبهه، يازدهم گذشت، و همچنين گذشت اينكه سي تن از صحابه آنرا از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت نموده اند و اينكه بسياري از طرق آن صحيح- يا- حسن است، و سخن در پيرامون معناي حديث بطور كامل در آنجا مذكور افتاد.

و در شرح قصيده همزيه بوصيري در ص 221 در شرح اين بيت از قصيده او:

و علي صنو النبي و من دين فوادي وداده و الولاء گويد: يعني ياري او و دفاع از مقام او و رد بر آنكه با او در امر خلافت نزاع و معارضه نمود و رد آنان كه اجماع بر خلافت آنجناب را منظور ننمودند و آنانكه بر او خروج نمودند و در امر خلافت با ستيزه كردند و نسبتهاي ناروائي

 

[ صفحه 225]

 

بانجناب دادند، در حاليكه از آن نسبت ها بري بود، و رعايت (دوستي و ياري) آنجناب بمنظور عمل نمودن به مدلول سخن پيغمبر صلي الله عليه و آله است چه بصحت پيوسته كه فرمود: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، ان عليا مني و انا منه، و هو ولي كل مومن بعدي.. و بمنظور تاكيد دفاع از آنجناب، بواسطه زيادي دشمنان او از بني اميه و خوارج كه در دشنام دادن و نكوهش او مدت هزار ماه حتي بر منبرها كوتاهي نكردند، (ناظم مذكور) اين معني را بالاخص در نظم خود آورده. و ولاء او را آئين خود قرار داده و براي تامين همين منظور بزرگان حفاظ نشر فضايل آنجناب را بكار بستند تا نسبت بامت خيرانديشي نموده و حق را ياري نموده باشند، و از همين نقطه نظر است كه احمد گويد: بمانند فضائلي كه درباره علي بدست آمده درباره احدي (از صحابه) نيامده، و اسماعيل قاضي و نسائي، و ابو علي نيشابوري، گفته اند: اغلب آنچه درباره علي رسيده باسنادهاي صحيح و حسن در حق هيچيك از صحابه وارد نشده، از جمله آنها روايتي است بصحت رسيده كه: " ان الله تعالي يحبه و ان رسول الله يحبه " يعني همانا خداي تعالي دوست ميدارد او (علي عليه السلام) را و همانا رسول خدا صلي الله عليه و آله دوست ميدارد او را، بلكه ترمذي روايت نموده كه: (علي عليه السلام) محبوبترين مردم بود در نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله تا آنجا كه گويد: چون آيه مباهله (آيه 60 از سوره آل عمران) نازل گشت رسول خدا صلي الله عليه و آله علي و فاطمه و دو فرزندش را بسوي خود خواند و سپس گفت: بار خدايا، اينان اهل (خانواده) من هستند، و نيز فرموده است كه: من سرور فرزندان آدم هستم و علي سرور عرب است، لكن از طرف بعضي بتصحيح محدث معروف حاكم نسبت باين حديث اعتراض شده است و نيز بصحت رسيده كه (رسول خدا صلي الله عليه و آله) فرمود:

من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.

اين حديث را سي نفر از صحابه روايت نموده اند، و نيز از جمله رواياتي كه بصحت پيوسته اينست كه خداي متعال امر فرمود پيغمبر صلي الله عليه و آله را كه: چهار نفر را دوست بدارد و خبر داد پيغمبرش را كه ذات اقدس او نيز آنها را دوست ميدارد، و از

 

[ صفحه 226]

 

جمله آن چهار نفر علي عليه السلام است، و نيز بصحت پيوسته اينكه دوست نميدارد او را مگر مومن و دشمن نميدارد او را مگر منافق، و اينكه هر كس باو ناسزا بگويد، به پيغمبر صلي الله عليه و آله گفته، و اينكه او (علي عليه السلام) نبود ميكند بر تاويل قرآن همانطور كه پيغمبر صلي الله عليه و آله نبرد فرمود بر تنزيل قرآن، و اينكه دو گروه در مورد علي عليه السلام هلاك ميشوند، دوستي كه افراط در دوستي او كند (يعني دوستي را منتهي به غلو نمايد) و دشمني كه در دشمني او شدت و عناد بورزد، و همانا كشنده آنجناب (ابن ملجم " لع ") شقي تر آخرين است همانطور كه پي كننده ناقه (صالح) شقي تر اولين است.

23- جمال الدين حسيني، شيرازي، متوفاي 1000 در كتاب اربعين خود پس از ذكر حديث غدير و نزول آيه: " سال سائل " در اين داستان گويد: اصل اين حديث سواي داستان حارث متواتر از اميرالمومنين عليه السلام رسيده و داستان حارث نيز متواترا از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت شده است، داستان مزبور را جمع كثير و گروه بسياري از صحابه روايت نموده اند و ابن عباس آنرا روايت كرده، سپس لفظ ابن عباس و حذيفه بن اسيد غفاري و حديث ركبان را روايت كرده است.

24- جمال الدين ابوالمحاسن، يوسف بن صلاح الدين حنفي، در كتاب " المعتصر من المختصر " ص 413 گويد: ابوالطفيل واثله بن اسقع گفت: علي بن ابي طالب عليه السلام مردم را در رحبه جمع نمود و سپس فرمود: سوگند ميدهم بخداي عز و جل هر مردي را كه سخنان رسول خدا صلي الله عليه و آله را در روز غديرخم شنيده (برخيزد و شهادت دهد).

پس جماعتي از آنها برخاستند و شهادت دادند باينكه رسول خدا صلي الله عليه و آله در روز غديرخم فرمود:

آيا نميدانيد كه ولايت من بمومنين بيشتر و سزاوارتر است از خود آنها؟؟ آنحضرت اين سخن را در حال ايستاده فرمود و سپس دست علي عليه السلام را گرفت و

 

[ صفحه 227]

 

فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه فعلي مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه. ابوالطفيل گويد: من از آن جمع بيرون شدم در حالتيكه از اين سخن و اين جريان در نفس خود چيزي احساس ميكردم پس زيد بن ارقم را ملاقات نمودم و آنچه را كه شنيده بودم باو خبر دادم، گفت: متهم نخواهي بود، من (نيز) اين سخنان را از رسول خدا صلي الله عليه و آله شنيدم، پس آنكسي كه خروج علي عليه السلام را به حج با رسول خدا صلي الله عليه و آله و گذشتن او را در راه به غدير خم انكار نمود، و گفت: علي عليه السلام با شتران قرباني از يمن آمد در خورد توجه و اعتنا نيست زيرا هر چند كه آنجناب هنگام خروج رسول خدا صلي الله عليه و آله از مدينه بقصد حج در خدمت آنجناب نبود ولي در بازگشت، با رسول خدا صلي الله عليه و آله بود براهي كه از غدير خم ميگذشت، بنابراين جا دارد كه اين سخنان پيغمبر صلي الله عليه و آله در مراجعت بوده و اين نظر را حديث صحيح تاييد ميكند، كه اين گفتار رسول خدا صلي الله عليه و آله در غديرخم هنگامي بوده كه آنجناب از حج بر ميگشته و بمدينه مراجعت ميفرموده است، از زيد بن ارقم رسيده به او گفت: چون رسول خدا صلي الله عليه و آله از حجه الوداع مراجعت كرد و در غدير خم نزول فرمود حسب امر آن جناب درختانرا كوفتند.. و نامبرده حديث مزبور را بلفظ زيد كه ذكر شد از طريق نسائي در ج 1 ص 64 بيان داشته است.

25- شيخ نور الدين هروي، قاري حنفي، متوفاي 1014 در ج 5 " المرقاه شرح المشكوه " ص 568 بعد از روايت حديث مزبور بطرق مختلفه گويد: و حاصل كلام اينست كه اين حديث صحيح است و شكي در آن نيست، بلكه بعض از علماء حفاظ آنرا از احاديث متواتره بشمار آورده اند، زيرا در روايتي از احمد مذكور است كه سي نفر از صحابه آنرا از پيغمبر صلي الله عليه و آله شنيده اند و در آنهنگام كه او (علي عليه السلام) در ايام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود آنچه را كه درباره آنجناب (از پيغمبر صلي الله عليه و آله) شنيده بودند درباره او شهادت دادند، و در ص 584

 

[ صفحه 228]

 

گويد: احمد آنرا در مسند خود روايت نموده و كمترين مرتبه اين حديث اينست كه- حسن- باشد، بنابراين سخن آنكه داير بقدح و ترديد نسبت بثبوت اين حديث ايراد شده و آنرا بعنوان اينكه علي در آنهنگام در يمن بوده است رد كرده در خور اعتنا و قابل توجه نيست، زيرا به ثبوت رسيده كه آنجناب از يمن مراجعت و حج را با پيغمبر صلي الله عليه و آله درك نموده است، و شايد سبب گفتار ترديد آميز اين گوينده اين بوده كه پنداشته است كه پيغمبر اين گفتار (من كنت مولاه.. (را هنگام عزيمت از مدينه بمكه و رسيدن به غديرخم فرموده است پس از اين مرحله سخن بعض از ارباب حديث داير باينكه. زيادتي جمله: " اللهم وال من والاه.. " ساختگي است مردود است، چه آنكه اين زيادتي از طرقي روايت شده كه بسياري از آن طرق را ذهبي بصحت پذيرفته است.

26- زيد الدين مناوي شافعي، متوفاي 1031 در ج 6 " فيض القدير " صفحه 218 گويد: ابن حجر گفته كه (حديث غدير) حديثي است كه از طرق بسيار زيادي روايت شده و ابن عقده تمام طرق آنرا در كتاب جداگانه اي جمع نموده كه بعض از آن طرق صحيح و بعض ديگر حسن است، و در بعض از طرق مذكوره تصريح نموده كه اين (يعني سخنان پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره علي عليه السلام) در روز غدير خم وقوع يافته، و بزار در روايت خود اين زيادتي را (در دنبال سخنان پيغمبر صلي الله عليه و آله) روايت نموده كه فرمود: " اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله ".

و چون ابوبكر و عمر اين سخنان (پيغمبر صلي الله عليه و آله) را شنيدند، طبق روايتي

 

[ صفحه 229]

 

كه دار قطني از سعد بن ابي وقاص نقل نموده- گفتند: " امسيت يابن ابي طالب مولي كل مومن و مومنه " يعني گرديدي اي پسر ابي طالب مولاي هر مرد و زن مومني و نيز با دقت در سند روايت نموده كه بعمر گفته شد: تو نسبت بعلي عليه السلام حسن رفتاري ميكني كه مانند آنرا نسبت بهيچ يك از صحابه ننموده اي؟ عمر گفت: همانا او (علي عليه السلام) مولاي من است، سپس بعد از روايت حديث نزول آيه " سال سائل بعذاب واقع " در روز غدير، گويد: هيثمي گفته كه رجال احمد ثقه هستند، و در موضع ديگر گفته: رجال او رجال صحيح هستند و مصنف (سيوطي) گفته: حديث متواتر است.

27- نور الدين حلبي شافعي، متوفاي 1044، در جلد 3 " السيره الحلبيه " ص 302 آنچه را كه داير بصحت حديث و ورود آن بسندهاي صحيح و حسن از ابن حجر گذشت ذكر كرده و قابل توجه نبودن سخن آن كسي را كه در صحت حديث قدح كرده و يا ذيل آن را ساخته دانسته نقل نموده و ورود آن را از طرقي كه بسياري از آن طرق را ذهبي بصحت پذيرفته، بيان داشته است.

28- شيخ احمد بن با كثير مكي، شافعي، متوفاي 1047 در كتاب " وسيله المال في عد مناقب الال " بعد از روايت حديث مزبور بلفظ حذيفه بن اسيد، و عامر ابن ليلي، و ابن عباس، و براء بن عازب گفت: اين حديث را بزار برجال صحيح از فطر بن خليفه با دقت در طريق روايت نموده و نامبرده ثقه است، و نيز از ام سلمه رضي الله عنها روايت كرده، سپس لفظ ام سلمه و بعد لفظ سعد بن ابي وقاص را ذكر نموده، بعد از آن گويد: دار قطني در فضايل از معقل بن يسار رضي الله عنه با ذيت در طريق آورده كه گفت: از ابي بكر رضي الله عنه شنيدم كه ميگفت: علي بن ابي طالب عترت رسول خدا صلي الله عليه و آله است يعني از آنها است كه پيغمبر صلي الله عليه و آله تاكيد فرموده بر تمسك بانها و پيروي راه آنها، زيرا آنها ستارگان درخشان راه (سعادت) هستند، هر كه از آنها پيروي كند (بسر منزل سعادت) راه يافته است، و ابوبكر او را مخصوص باين فضيلت دانسته، بعلت اينكه آنجناب در اين

 

[ صفحه 230]

 

شان و مرتبت امام و پيشوا است و در شهر علم و عرفان است، و بالنتيجه، او امام ائمه و عالم امت است، و گوئي، ابي بكر اين روش را از اختصاص دادن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن حضرت را در روز غدير خم در ميان همگان بخصوصياتي كه ذكر شد اتخاذ نموده است، و اين حديث صحيح است و ترديدي در آن نيست و هيچگونه شكي كه منافي آن باشد، در آن وجود ندارد و اين حديث از گروه بسياري از صحابه روايت شده و شيوع و اشتهار كامل يافته. و تنها در شهرت آن مجمع حجه الوداع كافيست، شيخ الاسلام عسقلاني رحمه الله تعالي گويد: حديث: " من كنت مولاه... " را ترمذي و نسائي با دقت در طريق روايت نموده اند و طرق خيلي زيادي دارد، و ابن عقده تمام طرق حديث مزبور را در كتاب جداگانه اي جمع نموده، و بسياري از اسنادهاي آن صحيح و حسن است، دلالت بر اين معني دارد آنچه كه ابو الطفيل رضي الله عنه روايت كرده كه: علي رضي الله عنه و كرم وجهه در دوران خلافتش مردم را در رحبه كه موضعي است در عراق جمع كرد سپس بپا خاست و حمد و ثناي الهي را بجا آورد تا پايان روايت كه در ص 29 ذكر شده است.

29- شيخ عبد الحق دهلوي بخاري، متوفاي 1052 در شرح المشكات گفتاري دارد كه مفاد و ترجمه آن اينست: و اين حديث بدون شك و ترديد صحيح است جمعي مانند ترمذي و نسائي و احمد آنرا روايت نموده اند، و طرق آن بسيار است شانزده نفر از اصحاب (پيغمبر صلي الله عليه و آله) آنرا روايت كرده اند، و در روايتي مذكور است كه: سي تن از صحابه آنرا از پيغمبر صلي الله عليه و آله شنيدند و در زماني كه آنحضرت در ايام خلافت مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود بانچه شنيده بودند درباره علي عليه السلام شهادت دادند، و بسياري از اسناد آن صحيح و حسن است، و اظهارات آن كس كه در صحت آن سخن گفته قابل توجه و اعتنا نيست. و همچنين گفتار بعض از معترضين باينكه. زيادتي جمله: " اللهم وال من والاه.. " ساختگي است چه آنكه بطرق مختلفه روايت شده كه اكثر آن طرق را ذهبي بصحت پذيرفته است

 

[ صفحه 231]

 

و در كتاب (لمعات) خود گويد: اين حديث صحيح است و شكي در آن نيست و بطور تحقيق گروهي مانند ترمذي... با دقت در طريق آنرا روايت نموده اند تا آخر آنچه ذكر كرده سپس گويد: استاد ابن حجر در " الصواعق المحرقه " چنين گفته است.

30- شيخ محمود بن محمد شيخاني، قادري مدني در كتاب " الصراط السوي في مناقب آل النبي " گويد: و از جمله حديثهاي صحيحي كه وارد شده گفتار رسول خدا صلي الله عليه و آله است درباره علي رضي الله عنه من كنت مولاه فعلي مولاه، ترمذي و نسائي و امام احمد و غيرهم با دقت در طريق آنرا روايت كرده اند، و چه بسا حديث صحيحي هست كه استادان نامبرده نياورده اند، سپس داستان (رحبه) را بلفظ سعيد ابن وهب روايت نموده، سپس گويد: ذهبي گفته كه: اين حديث صحيح است و بعد روايت احمد را در داستان رحبه، از ابي الطفيل و زبد بن ارقم ذكر نموده، و سپس گويد: حافظ ذهبي گفته: اين حديث صحيح و غريب است سپس آنرا از طريق ابن عوانه از ابي الطفيل از زيد روايت نموده و بعد گويد: حافظ ذهبي گفته اين حديث صحيح است، سپس آنرا از طريق حافظ ابي يعلي و حافظ حسن بن سفيان روايت نموده و بعد از آن گويد: حافظ ذهبي گفته اين حديث حسن است، و جمهور اهل سنت در اين نظر ما متفق ميباشند.

و اما آنچه كه تنها اهل بدعتها از اسماعيليه در بلاد يمن بزعم خود گفته اند و با اين گفتار خود با اهل جمعه و جماعت و سنن مخالفت ورزيده اند: چه آنكه آنها

 

[ صفحه 232]

 

در مورد اين فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و آله روز غدير خم يعني هنگام بازگشت آنجناب از حجه الوداع كه بعد از جمع نمودن اصحاب اين جمله را: " الست اولي بكم من انفسكم "؟ سه بار بر آنها تكرار فرمود و آنها در جواب آنجناب تصديق و اعتراف مينمودند و سپس دست علي رضي الله عنه را گرفت و فرمود: " من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و اخذل من خذله، و انصر من نصره و ادر الحق معه حيث دار ".

گفته اند كه مولي در اين حديث بمعني اولي است، نه ناصر، و نه ساير معاني مشتركه آن، مدعي اين معني از فرقه اسماعيليه گويد: جز اين نيست كه اراده پيغمبر صلي الله عليه و آله اين بوده كه همان سمتي كه از ولاء (اولويت در تصرف) براي رسول خدا صلي الله عليه و آله بر مردم هست براي علي عليه السلام نيز مسلم است، و جمله نخست از گفتار پيغمبر صلي الله عليه و آله را " الست اولي بكم من انفسكم " سند (و دليل) بر اين مدعي قرار داده است، مدعي اين معني نيز گويد: اگر (مراد رسول خدا صلي الله عليه و آله) از مولي ناصر، يا آقا و سيد و غير آن مي بود نيازي بجمع كردن صحابه و گواه گرفتن آنها نداشت و موجبي نداشت كه دست علي را بگيرد و بلند كند زيرا، اينرا همه كس ميدانست، و احتياجي نبود بدعاي پيغمبر صلي الله عليه و آله درباره او به اللهم وال من والاه تا آخر آن.

و نيز مدعي گويد: كه چنين دعائي در خور كسي نميشود مگر امام معصوم و الطاعه بعد از پيغمبر صلي الله عليه و آله باشد مدعي بدلائل گذشته و بدليل قرار دادن پيغمبر صلي الله عليه و آله حق را تابع و پيرو علي عليه السلام نه متبوع او، و اين مقام شايسته نيست جز براي آنكس كه فرمانبرداري و عصمت او واجب باشد، مدعي گويد: بنابر اين (دلايل و براهين) ثابت است كه: علي رضي الله عنه تنها وصي است و وصايت او از طرف رسول خدا صلي الله عليه و آله منصوص است، و خلافت آنكس كه بر او پيشي گرفت معصيت و نافرماني است، افتراء (ادعاء) مدعي تمام شد.

 

[ صفحه 233]

 

(مولف الغدير گويد): بتحقيق احاديث صحيح و حسن گذشت، و در آن احاديث تمام آنچه مدعي ذكر نموده نيست، بلكه از آنچه ما ذكر كرديم آنچه بصحت پيوسته عبارتست از (جمله) من كنت مولاه، فعلي مولاه و (جمله) اللهم وال من والاه و (جمله): ان الله ولي المومنين، و من كنت وليه، فهذا وليه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و نيز صحيح از آنچه ما ذكر نموديم اين سخن پيغمبر صلي الله عليه و آله است: كه بمردم فرمود: آيا ميدانيد (تصديق داريد) كه من اولي (سزاوارتر) بولايت مومنين هستم از خود آنها؟ گفتند بلي يا رسول الله فرمود: هر كس من مولاي اويم، علي عليه السلام مولاي او است، بار خدايا: دوست بدار آنكه را كه او را دوست ميدارد، و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن ميدارد و نيز اين سخن پيغمبر صلي الله عليه و آله است كه فرمود: مانند اينست كه دعوت شده ام و دعوت را اجابت نموده ام، و همانا من وا گذاشته ام در ميان شما دو چيز خطير و گرانبها را: كتاب خدا و عترتم: اهل بيتم. پس مراقب باشيد چگونه بعد از من درباره آندو رفتار مينمائيد؟ (آندو) هرگز جدا نشوند تا در كنار حوض بر من وارد شوند، سپس فرمود: همانا خداوند مولاي من است، و من ولي هر مومن هستم، سپس دست علي عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس من مولاي اويم، اين ولي او است، بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن دارد، و نيز صحيح از آنچه ما ذكر كرديم، اين سخن پيغمبر صلي الله عليه و آله است كه فرمود: آيا من بهر مومني اولي (سزاوارتر) از خود او نيستم؟ گفتند: بلي هستي، در اين موقع فرمود: پس همانا اين (اشاره بعلي عليه السلام) مولاي كسي است كه من مولاي اويم، خدايا دوست بدار دوستان او را، و دشمن بدار دشمنان او را پس از اين جريان عمر رضي الله عنه او را (علي عليه السلام) ملاقات كرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودي در حاليكه مولاي هر مرد و زن مومن هستي، تمام شد آنچه (از اخبار و روايات صحيح و حسن) بدست آمده و در آنچه ذكر شد، چيزي از

 

[ صفحه 234]

 

اختراعات مدعي و افتراهاي او وجود ندارد.

و ابن عقده تمامي طرق احاديث مذكوره و غير آنها را در كتاب جداگانه اي جمع نموده است.

31- سيد محمد برزنجي، شافعي، متوفاي 1103 در تاليف خود " النواقض " گويد: بدانكه، شيعه ادعا ميكنند كه اين حديث نصي است آشكار و نمايان در امامت علي رضي الله عنه، و اين مهم ترين شبهه هاي آنها است، و مقداريكه (از حديث مذكور) ما ذكر نموديم: " من كنت مولاه، فعلي مولاه، بدون آن زيادتي (اللهم وال من والاه... (صحيح است و از طرق بسيار روايت شده است

32- ضياء الدين مقبلي، متوفاي 1108 حديث غدير را در كتاب خود " الابحاث المسدده في الفنون المتعدده " از احاديث متواتره و قطعي بشمار آورده است.

و در تعليق " هدايه العقول الي غايه السئول " در جلد 2 ص 30 (مينگارد): علامه، سيد عبد الله بن وزير، در تاريخ معروف خود- موسوم- به (طبق الحلوي) از سيد محمد ابراهيم نقل نموده كه: حديث " من كنت مولاه ". يكصد و پنجاه طريق دارد، ولي همه آن طريق را جز افرادي از حفاظ حديث نشناخته اند، و علامه بزرگوار محمد بن اسمعيل امير رحمه الله گفته: حديث مزبور يكصد و پنجاه طريق دارد، و

 

[ صفحه 235]

 

علامه مقبلي (شرح حال او در ج 1 ص 227 گذشت) بعد از تحقيق و بررسي بعض طرق اين حديث گويد: هر گاه اين امر معلوم نباشد پس در دين معلومي (امري مقطوع) وجود نخواهد داشت و در فصول خود اين حديث و همچنين حديث منزلت را از احاديث متواتر لفظي قرار داده، و جلال، نسبت بتواتر حديث غدير كلام (فصول) را اقرار نموده ولي بمتواتر بودن حديث منزلت تسليم نشده و چنين گويد: حديث منزلت صحيح و مشهور است، نه متواتر.

و سيد- امير محمد صنعاني- نامرده در كتاب " الروضه النديه- شرح التحفه العلويه "- گويد: و حديث غدير نزد بيشتر از پيشوايان حديث متواتر (شناخته شده) است، حافظ ذهبي، در " تذكره الحفاظ " در شرح حال طبري گويد: محمد بن جرير (طبري) درباره حديث غدير كتابي جداگانه تاليف نموده است، ذهبي گويد: من بر آن كتاب دست يافتم و از بسياري طرق آن دچار دهشت شدم!!

و نيز ذهبي در شرح حال حاكم (از او نقل نموده كه) گويد: حديث مزبور داراي طرق نيكوئي است، كه طرق آنرا جداگانه تصنيف و جمع نموده ام.

سپس گويد: استاد- مجتهد، ضياء الدين صالح بن مهدي مقبلي (كه در حرم خداوند " مكه " مسكن گزيده) در " ابحاث خود " حديث غدير را در احاديث متواتره كه جمع نموده بشمار آورده، و نامبرده از پيشوايان علم و تقوي و انصاف است، و با انصاف پيشوايان حديث داير بتواتر آن ديگر لزومي ندارد كه با ايراد طرق آن ايجاد ملال شود، بلكه براي تيمن و تبرك بذكر بعضي از آنها پرداخته ميشود.

33- شيخ محمد صدر العالم در كتاب " معارج العلي في مناقب المرتضي " چنين گويد: سپس بدان كه حديث موالات در نظر سيوطي رحمه الله بطوريكه در " قطف الازهار " ذكر نموده متواتر است، لذا من خواستم طرق آنرا وارسي كنم تا اين تواتر آشكار گردد، بنا بر اين ميگويم: احمد و حاكم از ابن عباس و ابن ابي شيبه

 

[ صفحه 236]

 

و احمد از نامبرده (ابن عباس) از بريده، و احمد و ابن ماجه از براء، و طبراني از جرير. و ابو نعيم از جندع انصاري. و ابن قانع از حبشي بن جناده اند. و ترمذي با دقت در سند روايت نموده و گفته حديث- حسن و غريب است.

و نسائي و طبراني و ضياء مقدسي از ابي الطفيل، از زيد بن ارقم يا حذيفه بن اسيد. و ابن ابي شيبه و طبراني از ابي ايوب، و ابن ابي شيبه و ابن ابي عاصم و ضياء از سعد بن ابي وقاص. و شيرازي در " الالقاب " از عمر. و طبراني از مالك بن حويرث. و ابو نعيم در " فضايل الصحابه " از يحيي بن جعده، از زيد بن ارقم، و ابن عقده در كتاب الموالات از حبيب بن بديل بن ورقاء. و قيس بن ثابت و زيد بن شراحيل انصاري.

و احمد از علي و سيزده نفر. و ابن ابي شيبه از جابر. و احمد و ابن ابي عاصم با دقت در طريق در " السنه " از زاذان بن عمر روايت كرده اند، گفت: در رحبه از علي عليه السلام شنيدم... تا آخر حديث را ذكر نموده، سپس گويد: و احمد با دقت در طريق از براء ابن عازب و زيد بن ارقم روايت نموده... و لفظ آندو را ذكر نموده، سپس گويد: و طبراني از ابن عمر. و ابن ابي شيبه از ابي هريره و دوازده تن از صحابه و احمد و طبراني و ضياء از ابي ايوب و جمعي از صحابه و حاكم از علي و طلحه. و احمد و طبراني و ضياء از علي و زيد بن ارقم و سي نفر از صحابه. و ابو نعيم در فضايل الصحابه از سعد. و خطيب از انس روايت نموده اند. و عبد الله بن احمد و ابو يعلي و ابن جرير و خطيب و ضياء از عبد الرحمن بن ابي ليلي روايت نموده اند كه گفت: علي عليه السلام را در رحبه ديدم... و تمام حديث را ذكر نموده. و سپس گويد: و طبراني از عمرو بن مره و زيد بن ارقم با هم روايت نموده. و طبراني و حاكم از ابي الطفيل از زيد بن ارقم روايت نموده اند و حديث را بلفظي كه ذكر نموديم بيان داشته و سپس گويد: و طبراني از حبشي بن جناده روايت كرده. و ابو نعيم در " فضايل الصحابه " از زيد بن ارقم و براء بن عازب روايت نموده.

34- سيد ابن حمزه، حراني، دمشقي، حنفي، متوفاي 1120 حديث غدير

 

[ صفحه 237]

 

را در كتاب خود " البيان و التعريف " جلد 2 ص 136 و 230 از طريق ترمذي و نسائي و طبراني و حاكم و ضياء مقدسي روايت نموده سپس گويد: سيوطي گفته كه حديث متواتر است.

35- ابو عبد الله زرقاني، مالكي، متوفاي 1122 در جلد 7 " شرح المواهب " ص 13 بعد از ذكر كلام مصنف مذكور در ص 300- گويد: و مخصوص فرمود (رسول خدا صلي الله عليه و آله) او (علي عليه السلام) را بسبب زيادتي علم او، و دقايق استنباط و فهم او، و حسن سيرت و صفاي سريره او، و اخلاق كريم، او، و استواري و استحكام قدم او- (تا آنجا كه گويد): و طبراني و غير او باسناد صحيح آورده اند كه: رسول خدا صلي الله عليه و آله خطبه در غدير خم ايراد فرمود هنگام بازگشت از " حجه الوداع " و آن موضعي است در جحفه- سپس حديث را ذكر نموده- و در حديث مزبور است: اي مردم، همانا خداوند مولاي من، و من مولاي اهل ايمان هستيم و من باهل ايمان اولي (سزاوارتر) هستم از خود آنها، پس هر كه من مولاي اويم، علي عليه السلام مولاي او است، بار خدايا دوست بدار دوستان او را و دشمن دار دشمنان او را و ياري كن كسي را كه او را ياري نمايد، و خوار نما كسي را كه او را خوار نمايد و او را محور و مدار حق قرار ده، و بعضي پنداشته اند كه زيادتي " اللهم وال من والاه... " ساختگي است و اين پندار مردود است باينكه اين جمله ها از طرقي آمده كه بسياري از آن طرق را ذهبي بصحت پذيرفته و دار قطني از سعد روايت كرده كه چون ابوبكر و عمر اين كلمات (پيغمبر صلي الله عليه و آله) را شنيدند، گفتند: گرديدي اي پسر ابي طالب مولاي هر مرد و زن مومن، سپس داستان نزول آيه: " سال سائل.. " را پيرامون قضيه ذكر نموده و شرح حال ابن عقده را ذكر و او را ستوده سپس گويد: و اين حديث متواتر است، شانزده نفر صحابي آنرا روايت نموده اند، و در روايتي

 

[ صفحه 238]

 

از احمد مذكور است كه: سي تن صحابي اين خطبه و سخن را از پيغمبر صلي الله عليه و آله شنيدند و هنگامي كه علي عليه السلام در ايام خلافتش مورد معارضه و منازعه واقع شده بود بانچه شنيده بودند براي آنحضرت شهادت دادند، بنابراين سخن كسي كه بر صحت آن معترض و يا داستان مزبور را رد نموده باعتبار اينكه علي عليه السلام در يمن بوده- قابل توجه و التفات نيست، زيرا بثبوت رسيده كه آنجناب از يمن مراجعت فرمود و با رسول خدا صلي الله عليه و آله " حجه الوداع " را درك فرمود.

36- شهاب الدين حفظي شافعي، يكي از شعراي الغدير است در قرن دوازدهم نامبرده در كتاب ذخيره الاعمال في شرح عقد جواهر اللال- گويد: اين حديث صحيح است و شكي در آن نيست، ترمذي و نسائي و احمد آنرا روايت كرده اند و طرق آن بسيار است، امام احمد رحمه الله گويد: و سي تن صحابي هنگامي كه علي عليه السلام در ايام خلافتش مورد معارضه و منازعه قرار گرفته بود باين حديث براي آنحضرت شهادت دادند.

37- ميزرا محمد بدخشي در كتاب " نزل الابرار " ص 21 گويد: اين حديث صحيح و مشهور است، و نسبت بانكار صحت اين حديث سخن نگفته مگر متعصب انكار پيشه كه سخن او بي اعتبار است چه آنكه حديث مزبور طرق بسيار زيادي دارد و ابن عقده تمام طرق آنرا در كتاب جداگانه جمع نموده و ذهبي بصحت بسياري از طرق آن تصريح نموده، و تعداد بسياري از صحابه آنرا روايت نموده اند.

و در كتاب " مفتاح النجا في مناقب آل العبا " گويد: حكيم در " نوادر الاصول " و طبراني بسند صحيح در " تاريخ كبير " از ابي الطفيل، از حذيفه بن اسيد رضي الله عنه روايت نموده اند كه: رسول خدا صلي الله عليه و آله در غدير خم زير درختي خطبه ايراد فرمود و گفت: ايها الناس بتحقيق خداي مهربان و دانا مرا آگاه فرمود. تا آخر خطبه كه در صفحه 59 جلد 1 گذشت، سپس گويد: و احمد از براء ابن عازب و زيد بن ارقم رضي الله عنهما روايت نموده، بلفظي كه در ص 63 و 64- جلد اول بيان داشتم، سپس گويد: و احمد از علي و ابي ايوب انصاري و عمرو بن مره

 

[ صفحه 239]

 

و ابو يعلي از ابي هريره. و ابن ابي شيبه از او و از دوازده تن از صحابه. و بزار از ابن عباس و عماره و بريده. و طبراني از ابن عمر و مالك بن حويرث و ابي ايوب و جرير و سعد بن ابي وقاص و ابي سعيد خدري و انس. و حاكم، از علي و طلحه. و ابو نعيم در " فضايل الصحابه " از سعد. و خطيب از انس رضي الله عنهم روايت نموده اند، سپس حديث را ذكر نموده و گويد: و در روايت ديگر طبراني از عمرو بن مره و زيد بن ارقم و حبشي بن جناده رضي الله عنهم، مرفوعا بلفظ: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اعن عن اعانه، روايت شده و در نزد ابن مردويه از ابن عباس رضي الله عنهما مرفوعا چنين است: اللهم: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه و اخذل من خذله، و انصر من نصره، و احب من احبه و ابغض من ابغضه، و در روايت ديگر از ابي نعيم در كتاب " فضايل الصحابه " از زيد بن ارقم و براء بن عازب با هم مرفوعا چنين مذكور است: الا ان الله وليي و انا ولي كل مومن، من كنت مولاه فعلي مولاه و از احمد در روايت ديگر. و از ابن حبان و حاكم و حافظ ابي بشر اسماعيل بن عبد الله عبدي اصفهاني، مشهور بسمويه از ابن عباس از بريده روايت شده (و لفظ روايت را ذكر نموده) و از طبراني در روايت ديگر از ابي الطفيل از زيد بن ارقم روايت شده- و لفظ آن را ذكر كرده- و نزد ترمذي و حاكم، از زيد بن ارقم روايت شده- و لفظ آن ذكر نموده-.

سپس گويد:- اين حديث صحيح و مشهور است، حافظ ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذهبي تركماني فارقي، سپس دمشقي، بصحت بسياري از طرق حديث مزبور تصريح نموده، و اين حديث طرق بسيار زيادي دارد، و حافظ، ابو العباس احمد بن محمد بن سعيد كوفي، معروف به ابن عقده تمام طرق اين حديث را در يك كتاب جداگانه جمع نموده، و احمد از ابي الطفيل روايت كرده كه: علي كرم الله وجهه در رحبه مردم را جمع نمود... سپس داستان (مناشده) رحبه را ذكر نموده است.

 

[ صفحه 240]

 

38- مفتي شام، عمادي حنفي، دمشقي، متوفاي 1171 در كتاب " الصلاه الفاخره " ص 49 حديث مزبور را از احاديث متواتره بشمار آورده، و بطوريكه در آغاز كتابش متعرض است، حديث مزبور را از ده تن و بيشتر از استادان به نقل از ترمذي و بزار و احمد و طبري و ابي نعيم و ابن عساكر و ابن عقده و ابي يعلي روايت كرده است.

39- ابو العرفان- صبان شافعي، متوفاي 1206 در كتاب " اسعاف الراغبين " در حاشيه نور الابصار ص 153 بعد از روايت حديث گويد: سي تن صحابي آنرا از پيغمبر صلي الله عليه و آله روايت نموده، و بسياري از طرق آن صحيح يا حسن است.

40- سيد محمود آلوسي بغدادي، متوفاي 1270 در جلد 2 كتاب " روح المعاني " ص 249 گويد: بلي در نزد ما بثبوت پيوسته كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در حق امير عليه السلام در آنجا (يعني غديرخم) فرموده: " من كنت مولاه فعلي مولاه "، و بر اين جمله چنانكه در بعضي روايات هست اضافه فرموده، ليكن در جميع آنچه روايت شده بر آنچه ادعا دارند از امامت كبري و زعامت عظمي دلالتي نيست و در جلد 2 ص 350 صحت آنرا از قول ذهبي نقل نموده.

و نيز از ذهبي نقل كرده كه گفت: همانا جمله: " من كنت مولاه " متواتر است و متيقن است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آنرا فرموده، و اما: جمله: " اللهم وال من والاه "، زيادتي است كه اسناد آن قوي است.

41- شيخ محمد، حوت، بيروتي، شافعي، متوفاي 1276 در كتاب " اسني المطالب " ص 227 گويد: حديث: " من كنت مولاه، فعلي مولاه "، اصحاب سنن جز ابي داود، آنرا روايت نموده اند، و احمد آنرا روايت كرده، و صحت آنرا اشعار نموده اند، و بلفظ: " من كنت وليه، فعلي وليه " نيز روايت شده، و احمد و نسائي و حاكم آنرا روايت و صحت آنرا اشعار نموده اند.

42- مولوي، ولي الله لكهنوي در كتاب (مرآت المومنين في مناقب اهل

 

[ صفحه 241]

 

بيت سيد المرسلين) بعد از ذكر حديث بطرق متعدد كلامي ايراد نموده كه مفاد و ترجمه آن اينست: و بايد دانست كه اين حديث صحيح است و داراي طرق عديده است، و آنكس كه در صحت آن سخني دارد خطا نموده، زيرا حديث مزبور را جمعي از علماء حديث مانند ترمذي و نسائي، با دقت در طريق روايت نموده اند، و جمعي از صحابه در ايام خلافت علي عليه السلام آنرا براي آنجناب شهادت داده اند سپس حديث مناشده و گيرا شدن نفرين (حضرت عليه السلام) را ذكر نموده!

43- حافظ معاصر، شهاب الدين، ابو الفيض، احمد بن محمد بن صديق حضرمي در كتاب خود " تشنيف الاذان " ص 77 گويد: و اما حديث: " من كنت مولاه فعلي مولاه "، اين حديث از پيغمبر صلي الله عليه و آله بتواتر رسيده است، از روايت قريب شصت نفر، اگر اسنادهاي همه آنها را بياوريم بسيار طولاني خواهد بود ولي از نظر تمام نمودن فايده بذكر آنها كه با دقت در طريق آنرا روايت نموده اند اشاره مينمائيم، و هر كس بخواهد بر طرق و اسنادهاي اين روايت وقوف يابد به كتاب ما در متواتر رجوع نمايد، اينك ميگوئيم:

حديث مزبور را احمد در مسند خود، و ابن ابي عاصم در " السنه " از علي عليه السلام و سيزده تن از صحابه روايت نموده اند، و نسائي در " خصايص " از علي و ده واند نفر مرد، و طحاوي در " مشكل الاثار " و بزار در " مسند "، و ابن عساكر و كسان ديگر آنرا آورده اند، و ابن راهويه در " مسند " و ابن جرير در " تهذيب الاثار " و ابن ابي عاصم در " السنه " و طحاوي در " مشكل الاثار " و محاملي در " امالي " و ابن عقده و خطيب از حديث ابن عباس روايت نموده اند، و احمد و نسائي در " الكبري " و " خصايص " و ابن ماجه و حسن بن سفيان و دولابي در " الكني " و ابن عساكر در " التاريخ " از حديث براء بن عازب روايت نموده اند، و احمد و ترمذي و نسائي در " الكبري " و ابن حبان در " صحيح " و بزار و دولابي در " الكني " و طبراني و حاكم و محدثين ديگر از زيد بن ارقم روايت نموده اند، و احمد و نسائي در " الكبري " و " خصايص " و سمويه در " فوائد " خود و عثمان بن

 

[ صفحه 242]

 

ابي شيبه و ابن جرير در " التهذيب " و ابن حبان و حاكم و طبراني در " الصغير " و ابو نعيم در " الحليه " و " تاريخ اصفهان " و " الفضايل " و ابن عقده و ابن عساكر، از طرقي كه بحد تواتر ميرسد از بريده روايت كرده اند، و احمد و نسائي در " الكبري " و طبراني از حديث ابي ايوب روايت نموده اند، و ترمذي و ابن عقده و طبراني و دار قطني و از طريق دار قطني، ابن عساكر، از حديث حذيفه ابن اسيد روايت كرده اند، جز آنكه اين طريق در نزد ترمذي مورد شك است.

و نسائي و ابن ماجه و سعيد بن منصور و ابن جرير " در تهذيب " و بزار و ابن عقده و ابن عساكر از حديث سعد بن ابي وقاص روايت نموده اند، و ابن ابي شيبه و بزار هر دو در مسند خود و ابويعلي و طبراني در " الاوسط " و ابن عقده و نيز طبراني در " الصغير " و ابن عقده و ابو نعيم در " حليه " و " تاريخ " و خطيب و ابن عساكر از حديث انس بن مالك روايت نموده اند، و حاكم و طبراني در " الاوسط " و ابو نعيم در تاريخ و ابن عساكر، از حديث ابي سعيد روايت كرده اند و عثمان بن ابي شيبه و نسائي هر دو در سنن خود و ابن عقده و ابويعلي و طبراني و بانياسي در " جزء " خود، و ابو نعيم در تاريخ اصفهان و ابن عساكر در تاريخ دمشق، از حديث جابر بن عبد الله روايت نموده اند، و طبراني از حديث عمرو بن ذي مر و عثمان بن ابي شيبه در سنن خود و ابن عقده و طبراني و ابن عدي و از طريق ابن عدي ابن عساكر، از حديث ابن عمر روايت كرده اند، و ابن عقده و طبراني و ابن عساكر از حديث مالك بن حويرث، و ابو نعيم در حيله و طبراني و ابو طاهر مخلصي و ابن قانع و ابن عساكر از حبشي بن جناده روايت نموده اند، و طبراني و ابن عقده از حديث جرير بن عبد الله بجلي، و بزار از حديث عماره، و طبراني و ابن عقده و ابن عساكر از حديث عمار بن ياسر، و نيز ابن عساكر از حديث رباح بن حارث و از حديث عمر بن خطاب، و از حديط نبيط بن شريط، روايت نموده اند، و ابن عقده و ابن عساكر از حديث مسمره بن جندب، و طوسي در امالي خود، از حديث ابي يعلي و ابو نعيم در " الصحابه " از حديث جنب انصاري، و ابن عقده در كتاب

 

[ صفحه 243]

 

" الموالات " از حديث جماعتي باسنادهاي متعدد، از جمله: حبيب بن بديل، و قيس بن ثابت، و زيد بن شرحبيل، و عباس بن عبد المطلب و حسن بن علي و برادر عليهما السلام و عبد الله بن جعفر، و سلمه بن اكوع، و زيد بن ابي ثابت، و ابوذر، و سلمان فارسي و يعلي بن مره و خزيمه بن ثابت و سهل بن حنيف، و ابو رافع، و زيد بن حارثه و جابر بن سمره، و ضمره الاسلمي و عبد الله ابن ابي اوفي، و عبد الله بن بسر مازني و عبد الرحمن بن يعمر ديلمي، و ابوالطفيل، و سعد بن جناده، و عامر بن عميره و حبه بن جوين، و ابو امامه، و عامر بن يعلي، و وحشي بن حرب، و عايشه، و ام سلمه روايت نموده اند و حاكم، از حديث طلحه بن عبيد الله روايت نموده است.

و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا، لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم. و ان تطع اكثر من في الارض يضلوك عن سبيل الله ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون سوره انعام آيه 116 و 115

 

[ صفحه 244]

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74701