در سایه های غدیر

در سایه های غدیر   سایه ها این تعبیر از قبیل پاره احساسات شاعرانه یا تمایل عواطف ناشیه از تخیلات نیست. این کلمه از میان پراکندگی های خیالی و یا از خاطرات یک روح ناتوان ناشی نشده این یک حقیقت بارزی است که در جبهه حقایق با چهره روشن و واقعیت نمایان

در سايه هاي غدير <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

سايه ها اين تعبير از قبيل پاره احساسات شاعرانه يا تمايل عواطف ناشيه از تخيلات نيست. اين كلمه از ميان پراكندگي هاي خيالي و يا از خاطرات يك روح ناتوان ناشي نشده اين يك حقيقت بارزي است كه در جبهه حقايق با چهره روشن و واقعيت نمايان است. آري، سايه هاي روح پرور غدير براي خواننده اين كتاب فرح بخش و دلنشين است. شما در نظر خود اين معني را مجسم و تصور كنيد : يك مسافر كه در دشتي پهناور و بي انتها سرگردان گشته باشد و اشعه سوزان آفتاب و گردبادهاي شديد و سهمناك او را بتنك آورده باشد. در آنهنگامي كه از رنج بسيار سستي و ناتواني بر او مستولي شده بناگاه منظره مصفائي توجه او را جلب كند و پس از گامي چند خود را در يك باغ خرم و زيبا و در زير سايه درختان سر سبز و طرب انگيز به بيند. چقدر لذت بخش است ؟ و از يك چنين آسايش و آرامش غير منتظر تا چه حد شاداب و خوشحال ميشود ؟ اين داستان خواب و خيال نيست، اين حقيقت دارد. براستي. هنگامي كه بر اين درياچه با صفا و فروزان ميگذرم، زمانيكه منظره روشن و حساس " الغدير " كه برانگيزنده افكار و متضمن مطالب دلپسند و سخنان شيوا است در برابرم نمايان ميشود، و گوهرهاي گرانبهائي را كه در اعماق آن ميدرخشد در دسترش خود مي بينم. اذعان ميكنم كه ادامه تفكر در آنحقايق و دست يافتن بر آن ذخاير و دقايق چشم و دل را فروغ مي بخشد و اعضاء و جوارح را نيرو مي دهد و هر بيننده را بي اختيار دچار اعجاب و شگفتي ميكند، مانند سياح و جهان گردي كه باثار و ابنيه هائي برخورد نمايد كه گذشت زمان و مرور قرن ها و روزگاران  در آن تاثير نكرده و قوائم و بنيان آن استوار و پابرجا مانده

 

[ صفحه 4]

 

با مطالعه نخستين قسمت از " الغدير " بايد اذعان كرد كه جهد و كوشش فراواني در گرد آوردن آن بكار رفته و ضمن بررسي صفحات حساس آن كه معادل تعداد روزهاي سال است مشاهده ميشود كه عاليترين مرتبه كمال و آراستگي را احراز نموده. آري دانشمند بزرگوار و استاد زبردست( عبد الحسين اميني) در آغاز امر ضمن تدوين اولين محصول افكار خود حق داستان غدير را در حدود وسع و توانائي ادا نموده و نسبت براويان حديث غدير از صحابه پيغمبر صلي الله عليه و آله و تابعين و طبقات علماء تا اين زمان بطور كافي و مستوفي سخن رانده و باين مقدار از استدلال بحديث - غدير خم و تحقيق در سند و روايت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولايت براي پيشواي گرامي علي عليه السلام اعم از آنچه كه از نص حديث بدست آيد و يا آيات قرآن كريم كه ضمن حديث از لسان رسول اكرم صلي الله عليه و آله در برابر اصحاب بيان و اعلان شده حق سخن را ادا نموده. ولي : استاد بزرگوار. پس از ورود در وادي استدلال و تحقيق روايات و سند آنها. توسن همت والاي خود را در اين ميدان پيش رانده و نسبت به بررسي اقوال و مذاهب مختلف و كاوش در حقايق امر پاي انديشه را از سر حد معمول ديگر نويسندگان فراتر نهاده و با نيروي شگرف خود بر همگان سبقت گرفته. بلي : رادمرد ارجمند (اميني) در بررسي اين امر خطير در دشوارترين راهها قدم نهاده و تمام زواياي مسائل مربوط بانرا با نيروي آهنين و بينش نافذ و عجيب خود از زير نظر گذرانده و هر چه در اين راه پيشروي نموده وسعت دامنه مسيرش بيشتر نمايان گشته و چهره معاني و دقايق حقايق منظره هاي زيباتري را باو نشان داده، مانند چهره ماه كه هر قدر بيشتر بدان بنگريم زيبائي بيشتري در نظر جلوه گر ميشود.

 

[ صفحه 5]

 

اينست كه مي بينيم. اجزاء اين كتاب " الغدير " تاكنون به نه جزء رسيده و هزاران صفحه شامل حقايق روشن و مطالب جالب در برابر چشم جلوه گر گشته و پيوسته اين رشته از بحث تحت ممارست مولف بزرگوار و نيروي شكيبائي و پشت كار و عزم خستگي ناپذيرش ادامه خواهد داشت تا آنجا كه هدف عالي نويسنده عاليمقام كه جز خشنودي حق و حقيقت و دانش و وجدان چيز ديگري نيست بدست آيد. و انديشه سالم و علم و منطق صحيح از آن بهره مند و بدان كامياب گردد. دانشمند بزرگوار ما (اميني) از جام محبت پيشوائي چون علي عليه السلام و پيروان او سيراب و سر خوش گشته و اين عشق جاوداني او را بر آن داشته كه براي بدست آوردن وسيله قرب به پيشگاه خاندان بزرگ علوي از بذل عزيزترين نيروهاي روحي و جسمي خود دريغ ننموده و از فروغ دانش و بينش خود حداكثر استفاده را بنمايد تا بتواند با اين فداكاري بي نظير بنداي مذهب و كيش خود پاسخ داده و وظيفه نهائي خود را بانجام برساند. آري، آئين دوستي و شيفتگي چنين است. و اين چنين دوستي و فداكاري در خور ملامت نيست. زيرا. بايد با صراحت اذعان نموده كه اين دانشمند بزرگوار و متتبع در عين محبت سرشار و شيفتگي كه سراسر وجود او را فرا گرفته. از عصبيت و هواي نفساني بدور است. او دانشمندي است كه نتيجه دانش اندوزي خود را در راه محبت بي منتهائي كه بعلي عليه السلام و پيروان او دارد بكار بسته و در عين حال عواطف نفساني خود را تحت نظام علم و درستي و آراستگي بحث هاي مستدل و حساس و متين خود از ياوه و سركشي باز داشته و اين چنين پايداري در وادي محبت است كه در خور ملامت نيست. آنكس در خور ملامت است كه علاقه و محبت بشخص يا چيزي او را از مسير حق و راستي منحرف سازد و اسير دلخواه و عصبيت باطل گردد، و استاد بزرگوار ما (اميني) از اين صفت منزه و مبرا است زيرا : تمام كوشش او در راه كشف حقيقت و برافكندن نقاب از چهره مقصود است. ما. در نخستين جزء " الغدير " مشاهده ميكنيم كه مولف بزرگوار. راويان اين حديث را از طبقه صحابه پيغمبر صلي الله عليه و آله بترتيب حروف تهجي نام برده كه تعداد آنها به يكصد و ده تن بالغ گرديده و همه از بزرگان صحابه پيغمبرند. اين گروه از راويان را از ابي هريره آغاز نموده و به ابي مرازم. يعلي بن مره ابن وهب ثقفي پايان داده است.

 

[ صفحه 6]

 

مولف بزرگوار در اين رشته از مطلب تنها بذكر نام راويان اكتفا نكرده. بلكه كتب و مداركي را نيز كه راويان مذكور حديث غدير را ذكر نموده اند. آنهم با تعيين خصوصيات هر يك از كتب مذكوره و تصريح بذكر شماره صفحات آن بيان داشته و باين كيفيت " الغدير " در نظر خواننده آن بمانند دريائي بي كران نمايان ميشود كه كتب معتبره در آن چون سيل خروشان جلوه گر است : مانند : اسد الغابه - الاصابه - تهذيب التهذيب - تاريخ خطيب بغدادي - تهذيب الكمال - تاريخ الخلفاء سيوطي - البدايه و النهايه ابن كثير - نخب المناقب - مسند احمد بن حنبل - سنن ابن ماجه - و ده ها كتب حديث و تفسير و تاريخ كه بموجب آنها صحابه پيغمبر صلي الله عليه و آله داستان غدير را روايت نموده اند. مولف بزرگوار و ارجمند. بعد از ذكر صحابه ذكر تابعين پرداخته سپس ديگر دانشمندان و ائمه حديث و تاريخ و تفسير را با رعايت ترتيب عصر و زمان هر يك و حتي با ذكر تاريخ وفات آنان در هر قرني پس از قرني نام برده و اين گروه را از ابن دينار جمحي آغاز و براويان عصر حاضر پايان داده است. نكته جالب تر آنكه : داستان غدير خم از اين جهت كه از فرط شهرت از جمله حقايق مسلمه و غير قابل ترديد شناخته شده محلي براي جدل باقي نگذارده و بحد اجماع امت اسلامي از اهل سنت و شيعه رسيده است تا آنجا كه مطرح انظار صحابه و تابعين و مورد احتجاج و مبادله سوگند (مناشده) قرار گرفته است. دانشمند ارجمند. اين موضوع را نيز از نظر دور نداشته و فصلي مستقل مبني بر احتجاجات فيما بين صحابه و تابعين و استدلال و مناشده آنان تشكيل داده. و از شخصيت هاي بنام نخست بذكر احتجاجات فاطمه (سلام الله عليها) دختر پيغمبر صلي الله عليه و آله و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و عبد الله بن جعفر پرداخته تا ميرسد بعمر بن عبد العزيز و مامون خليفه عباسي.

 

[ صفحه 7]

 

و نيز با وصف اينكه اين داستان از نظر ثبوت و استواري سند و صحت و تواتخر آن طوري است كه نيازي باثبات و تاييد آن نيست و مولف ارجمند نيز با اينكه خود را بي نياز يافته از اينكه فصلي هم بطور مستقل شامل بيان صحت اسناد اين حديث تشكيل دهد. چه اين امر چون روشني روز آشكار و مشهور است و اگر براي اثبات روشني روز نيازي باقامه دليل باشد، ديگر هيچ امري بر مدار ثبوت و وضح باقي نمي ماند. مع الوصف بنا بروش علمي و بمنظور رعايت سنن و آداب تاليف و استقامت در مقصود از صفحه 266 و ما بعد آن سخنان راويان و حافظان سند حديث را براي مزيد كمال ذكر نموده. از جمله گفتار ترمذي را از صحيح او نقل نموده كه مينگارد : همانا اين حديث نيكو و صحيح است. و حافظ ابن عبد البر قرطبي بعد از ذكر حديث مربوط به اجراء مراسم اخوت (بين افراد مسلمين) و دو حديث ديگر مربوط باعطاء پرچم و مربوط بغديرخم. تصريح نموده كه : اينها همه آثار ثابت و مسلم است. و بهمين منوال در اين فصل از كتاب خود سخنان حفاظ و راويان را داير بصحت سند غدير ذكر نموده است.

 

[ صفحه 8]

 

شگفت آنكه با اين كيفيت كه داستان غدير بر حد تواتر و اجماع رسيده بر خلاف چنين اجماعي نسبت بان بعضي از اشخاص نظرات و سخناني ايراد نموده اند : در اين مورد صاحب كتاب " الغدير " قيافه دوست خشمگين را در برابر مخالف بخود گرفته و اين قبيل مخالفين را مورد محاكمه قرار داده و در يك فصل مستقل حساسي از كتاب خود ابن حزم اندلسي را كه ترديد و انكار نسبت باين امر محقق را فتح باب كرده محاكمه و دادرسي مينمايد. اگر كتاب " الغدير " بر مبناي استدلال براي صحت اين داستان تدوين شده بود آنچه استاد دانشمند " اميني " در اين باره از ذكر راويان در طول زمان تاريخ بيان داشته و آن بذل و جهد و سعي بليغي را كه در اثبات معني حقيقي ولايت بكار برده كافي و رسا و جامع بود. ولي اين مولف دانشمند با مهارت بي نظير و تسلط كامل خود خواسته از اين وادي غدير، درياي بيكراني تشكيل دهد كه امواج خروشان و بر هم انباشته آن بهر جانب دست يافته و از آنميان محوري بوجود آيد كه سخنان صريح و تصريحات مليح پيغمبر عظيم الشان صلي الله عليه و آله را كه درباره پيشواي گرامي چون علي عليه السلام صادر شده از هر سو نمايان گردد : و براي تامين اين منظور. نام ادبا و شعرا را بميان آورده كه در قصائد و منظومه هاي خود از داستان غدير ياد كرده اند و با شميم روح پرور و مشك فام نام علي عليه السلام و سخنان رسول اكرم صلي الله عليه و آله آثار و اشعار خود را آرايش داده اند. اينست كه مي بينيم : مولف آزموده و زبر دست " الغدير " با اولين كاروان از شعرا كه از آغاز اين داستان يعني عهد پيغمبر گرامي صلي الله عليه و آله اين فخر و شرف را احراز نموده اند همگام شده و بترتيب قرون متواليه اين رشته از تاريخ تابناك اسلامي را در قصايد و اشعار ادباي هر قرن جستجو و غديريه هاي هر قرن را نقل و درج نموده

 

[ صفحه 9]

 

در اين مبحث زيبا و شيواي ادبي نيز باين مقدار اكتفاء ننموده و بلكه ضمن درج و ثبت اشعار مزبور شرح احوال و هويت سرايندگان هر قرن را هم بمعرض استفاده علاقمندان بادب و تاريخ و جويندگان حقايق گذارده و نوابغ شعر و ادب را نيز بدين وسيله شناسانده است. مضافا بر آنچه ذكر شد. بذكر مصادر و معرفي ديوانهائي كه قبلا شرح حال شعرا را ثبت و ضبط نموده اند پرداخته و اين نحو از تذكره خاصه در عصر حاضر بي نظير است من در اينجا نسبت بابتكار (الغدير) در تدوين شرح حال شعرا بترتيبي كه ذكر شد گزاف گوئي و مبالغه ننموده ام، بلكه عين حقيقت را بيان كرده ام. ملاحظه نمائيد : مثلا شرح حال و بيان هويت - كميت - از شعراي غدير در قرن دوم اسلامي در جلد دوم " الغدير " بالغ بر سي صفحه از اين كتاب را اشغال نموده كه ميتوان آنرا يك مجموعه ادبي مستقل بنام (كميت) بحساب آورد. همچنين در مورد سيد حميري شاعر شهير ديگر شصت صفحه از همان مجلد مشتمل شرح حال او است و ضمن آن خصوصيات اين شاعر بطوري مورد بررسي قرار گرفته كه او را در قرن مزبور در ميان اقرانش ممتاز نشان ميدهد، و نيز شرح حال ابن رومي در جلد سوم ضمن بيست و شش صفحه درج گرديده، بقيه شعرا و ادبا در هر قرن نيز بدين منوال قياس شود.

 

[ صفحه 10]

 

اين بسط كلام در شرح احوال شعرا شگفتي ندارد بلكه منتهاي شگفتي در نيروي شگرفت و طاقت فرساي اين مولف بزرگوار است كه در مطالعه دوران زندگي و خصوصيات هر يك از اين شعرا بكار برده چه آنكه تنها در مورد ابن رومي و تنظيم شرح حال و زندگي او، اين دانشمند بي نظير، بدهها كتب قديم و جديد مراجعه و حتي نوادر مطالب و تطورات گوناگون هر يك را از مصادري استخراج نموده كه بسياري از ارباب دانش و اهل تتبع بر آن مصادر وقوف نداشته اند : بالاخره بايد اذعان نمود كه حتي يك كتاب از كتبي كه شامل ذكر نام و نشان ابن رومي و متضمن بيان حالات او از زشت و زيبا و نيك و بد بوده از نظر نافذ و دست تتبع تواناي او دور و مستور نمانده حتي مقاله استاد عباس محمود عقاد مندرج در مجله " الهدي " منطبعه در عراقي كه متضمن قسمتي مربوط بشاعر نامبرده بوده مورد بررسي مولف بزرگوار (الغدير) واقع شده و ما با توجه باين مقدار از تتبع و احاطه  مولف " الغدير " است كه بطور محقق و با ايمان كامل بايد اقرار و اذعان كنيم كه اين پايه و مرتبه از تسلط و احاطه براي كسي ميسر نيست. جز آنكه نيروي خاصي با موهبت مخصوص از طرف خداوند باو اعطا شده باشد كه تا اين اندازه برموز و دقايق هر امر واقف و مطلع گردد. بسي عبرت انگيز است مثلا در مورد ابي تمام شاعر كه در جلد دوم " الغدير " شرح حال او درج گرديده. نام بيست و هفت تن از افراد مشهور كه بر ديوان حماسه او شرح نوشته اند ذكر شده كه از ابو عبد الله محمد بن قاسم شروع و بمرحوم شيخ سيد بن علي مرصفي كه از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهي ميشود. و در مورد ذكر مولفين اخبار مربوط بابي تمام مذكور دهها از مولفين را نام مي برد كه از ابوالفضل احمد بن ابي طاهر (در قرن سوم هجري ميزيسته) شروع و بدكتر عمر فروخ كه از نويسندگان زمان ما است منتهي ميگردد.

 

[ صفحه 11]

 

تا اينجا كه درباره " الغدير " بيان گرديد نتيجه يك بررسي اجمالي است كه با شتاب و در عين گرفتاري بمشاغل و حوادث زمان توانسته ام بدان دست يابم و امعان نظر بيشتر و دقت در تمام محتويات آن و اظهار نظر درباره آن برايم مقدور نبوده و استاد بزرگوار، عبد الحسين اميني سزاوار است كه دوست سني مصري خود را در قبال اين قصور و عجز مورد عفو و اغماض قرار دهند و بر ناراسائي او خورده گيري ننمايند و از خداي متعال مسئلت مينمايم كه از اين چشمه زلال " الغدير " يك صفاي معنوي بين اهل سنت و شيعه در طريق برادري اسلامي پديد آورد تا با وحدت و يگانگي بتوانند يك امت متحد و يك بناي استوار و زوال ناپذير براي زندگي توام با آزادي و شرف تشكيل دهند و روز افزون عزت اسلاميان و ارجمندي مقام آنان در جهان تامين گردد و خداي متعال آن دانشمند بزرگوار را در اين راه مقدس توفيق عنايت فرمايد

محمد عبد الغني حسن

 

[ صفحه 12]

 

 

 

 


| شناسه مطلب: 74708