اهمیت غدیر در تاریخ
اهمیت غدیر در تاریخ در نظر هیچ خردمندی تردید پذیر نیست که شرف و برتری هر چیزی بسته بفایده و نتیجه آن چیز است. بنابراین قاعده : در میان موضوع های تاریخی نخستین امری که میتواند متضمن مهمترین فواید و نتایج باشد موضوعی است که دین الهی بر آن پایه گذا
اهميت غدير در تاريخ <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
در نظر هيچ خردمندي ترديد پذير نيست كه شرف و برتري هر چيزي بسته بفايده و نتيجه آن چيز است. بنابراين قاعده : در ميان موضوع هاي تاريخي نخستين امري كه ميتواند متضمن مهمترين فوايد و نتايج باشد موضوعي است كه دين الهي بر آن پايه گذاري شده و كيش و آئيني بر اساس آن استوار گشته و قوائم و استوانه هاي مذهبي بر آن نصب و اتي از آن بوجود آمده باشد و دولتهائي بر آن مبني و اساس متشكل وصيت شهرت آن مداوم و ذكر آن جاوداني گرديده باشد.
[ صفحه 22]
بهمين جهت است كه پيشوايان تاريخ در ثبت مبادي و تعاليم اديان فداكاري نموده و وقايع تابعه و شئون مربوطه بان از قبيل - كيفيت پيدايش و نحوه دعوت و مبارزات و حكومات و ساير تشكيلات مترتبه به آنرا كه روزگاران دراز و قرنهاي متمادي بر آن گذشته همه را ثبت و قيد نموده اند.
سنه الله في الذين خلوا و لن تجد لسنه الله تبديلا.
بديهي است كه، در چنين موارد چنانچه مورخ نسبت بامري از امور مربوطه باين موضوع مسامحه و يا در ثبت و ضبط آن اهمال نمايد در رشته تاريخي و طومار تاليفش فاصله و شكافي توليد شود كه هيچ امري آنرا پر نميكند، و تاريخي كه آغاز و مبدء آن در اثر چنين غفلت و اهمالي مبهم و نامعلوم گردد چه بسا موجب آن شود كه خواننده چنين تاريخي نسبت بسرانجام و پايان آن نيز دوچار سرگرداني و جهل گردد واقعه تاريخي " غديرخم " از جمله همين قضاياي مهمه و خود خطيرترين موضوع تاريخي در جهان اسلام است. زيرا. اين واقعه مهم با بسياري از براهين قاطعه (مرتبط بان) مبني و اساس مذهب آنهائي است كه از آثار خاندان پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله پيروي مينمايند كه شامل مليونها. از نفوس مسلمانان است، در اين گروه عظيم مظاهر دانش و بزرگي نمايان و از ميان آنها دانشمندان بنام حكما. فلاسفه. مردان بزرگ. نوابغ در علوم و فنون متنوعه. سلاطين. سياستمداران. فرماندهان. ادبا. فضلا. برخاسته اند.. : و كتب و مولفات گرانبها در هر فن از آنان در جهان منتشر گشته بنابراين اگر مورخ. خود از اين گروه باشد، بر او فرض و واجب است كه اخبار و مطالب مهمه مربوط به بدو دعوت نبوي صلي الله عليه و آله را بوسيله ثبت و ضبط در تاريخ خود بطور تفصيل در دسترس استفاده هم كيشان خود قرار دهد. و اگر مورخ از غير اين گروه (يعني غير از گروه پيروان آثار خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله باشد. باز همين ضمن بررسي در تاريخ جمعيت بزرگي مانند اين گروه ناچار است كه نسبت
[ صفحه 23]
بچنين واقعه مهمي (اگرچه با سادگي و بساطت هم شده) ذكري بنمايد و يا چنانچه تحت تاثير عواطف قومي و مسخر هيجانات فتنه جويانه طايفه خود شده ذكر اين قضيه تاريخي را با اموري كه در پيرامون اين قضيه از لحاظ انتقاد در دلالت آن مورد نظر او است توام نمايد.
(اينكه گفتيم : انتقاد در دلالت... اين تنها جهتي است كه ممكن است دستاويز ايجاد اختلاف قرار گيرد) زيرا براي مورخين از اين قبيل مقدور و ميسر نخواهد بود كه بر سند و مدارك اين قضيه طعني وارد كنند و يا آنرا ضعيف بشمارند ؟ زيرا با آن جهد و مشقتي كه پيغمبر صلي الله عليه و آله در كيفيت (زماني و مكاني) ابلاغ اين امر در روز غدير خم بر خود هموار فرمود وقوع اين قضيه طوري است كه حتي دو نفر هم در آن اختلاف ندارند. هر چند بعلل اغراض و شائبه هائي كه بر افراد آگاه و بينا پوشيده نيست در مدلول و مفاد آن تشكيل اختلاف داده اند... اينك، بذكر و خصوصيات مورخيني كه واقعه غديرخم را در آثار و كتب تاريخي خود ثبت نموده اند مبادرت ميشود :
نام مورخ، تاريخ فوت او، نام كتاب او
1 - بلاذري، 279هجري، انساب الاشراف
2 - ابن قتيبه، 276 هجري، " المعارف " و الامامه و السياسه "
3 - طبري، 310 هجري، كتابي در خصوص اين موضوع نوشته
4 - ابن زولاق ليثي مصري، 278 هجري، در تاليف خود
5 - خطيب بغدادي، 463 هجري، در تاريخ خود
6 - ابن عبد البر، 464 هجري، الاستيعاب
7 - شهرستاني، 548 هجري، الملل و النحل
8 - ابن عساكر، 571 هجري، تاريخ شام
9 - ياقوت حموي، 626 هجري، جلد 18 معجم الادباء صفحه 84 چاپ اخير
10 - ابن اثير، 630 هجري، اسد الغابه
[ صفحه 24]
11- ابن ابي الحديد، 656 هجري، شرح نهج البلاغه
12 - ابن خلكان، 582 هجري، وفيات الاعيان
13 - يافعي، 768 هجري، مرآت الجنان
14 - ابن الشيخ البلوي، حدود 605، در " الف باء "
15 - ابن كثير شامي، 774 هجري، البدايه و النهايه
16 - ابن خلدون، 808 هجري، در مقدمه تاريخ خود
17 - شمس الدين ذهبي، 748 هجري، تذكره الحفاظ
18 - نويري، حدود 833 هجري، نهايه الارب في فنون الادب
19 - ابن حجر عسقلاني، 852 هجري، " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "
20 - ابن صباغ مالكي، 855 هجري، الفصول المهمه
21 - مقريزي، 845 هجري، الخطط
22 - جلال الدين سيوطي، 911 هجري، در كتب متعدده
23 - قرماني دمشقي، 1019 هجري، اخبار الدول
24 - نور الدين حلبي، 1044 هجري، السيره الحلبيه
و غير اينها از مشاهير فن تاريخ
اين از نظر علم تاريخ و شان مورخ. و اما فن حديث. در اين فن نيز موضوع استدلال، بهمان وتيره كه در علم تاريخ بيان شد بي كم و كاست وارد است. زيرا : محدث. نيز بهر جانب و هر دسته از حديث با توسعه كه در دامنه آن وجود دارد توجه نمايد. روايات صحيحه و مسندي خواهد يافت كه مشعر بر اين مزيت و تقدم براي ولي دين (علي عليه السلام) ميباشد بطوري كه هر طبقه از طبقه قبل از خود اين حديث را دريافت نموده تا دور منتهي ميشود بطبقه صحابه يعني آنان كه خود حضور داشته و و اين خبر را از منبع وحي صلي الله عليه و آله شنيده اند : و در اين اينكه طبقات متعدده روات فاصله طولاني تشكيل داده اند، همان نورانيت خيره كننده اين واقعه باقي و احساس ميشود :
[ صفحه 25]
با چنين كيفيت اگر محدث از ذكر چنين حديثي (كه تا اين حد از اهميت و عظمت را واجد است) اهمال يا غفلت نمايد از ايفاء حق امت اسلامي كاسته و مسلمين را از يك قسمت زياد حقايق پاكيزه كه پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله از گنجينه وسيع مواهب و احسان خود بملت اسلام روا داشته و عنايت فرموده محروم و بي نصيب نموده، و از راه يافتن بشاهراه روشني كه پيغمبرشان راهنمائي فرموده است امت اسلامي را باز داشته است.
(اكنون نام جمله از محدثين بزرگ. آنها كه واقعه)
(غدير خم را حديث نموده اند :)
1 - پيشواي مذهب شافعي - ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعي (وفات 204) - طبق مذكور در " النهايه " ابن اثير
2 - پيشواي مذهب حنبلي - احمد بن حنبل (متوفي 241) در (مسند) و (مناقب)
3 - ابن ماجه (متوفي 273) در (سنن)
4 - ترمذي (متوفي 279) در (صحيح) خود
5 - نسائي (متوفي 303) در (خصايص)
6 - ابويعلي موصلي (متوفي 307) در (مسند) خود
7 - بغوي (متوفي 317) در (مصابيح السنه)
8 - دولابي (متوفي 320) در (الكني و الاسماء)
9 - طحاوي (متوفي 321) در (مشكل الاثار)
10 - حاكم (متوفي 405) در (مستدرك)
11 - ابن المغازلي شافعي (متوفي 483) در (مناقب)
12 - ابن منده اصفهاني (متوفي 512) در تاليف خود بطرق متعدده
13 - خطيب خوارزمي (متوفي 568) در (مناقب) و در (مقتل ابي عبد الله الحسين عليه السلام)
14 - گنجي (متوفي 658) در (كفايت الطالب)
15 - محب الدين طبري (متوفي 694) در (الرياض النضره) و (ذخاير العقبي)
[ صفحه 26]
16- حمويني (متوفي 722) در (فرايد السمطين)
17 - ذهبي (متوفي 748) در (تلخيص)
18 - هيثمي (متوفي 807) در (مجمع الزوايد)
19 - جزري (متوفي 830) در (اسني المطالب)
20 - ابو العباس قسطلاني (متوفي 923) در (المواهب اللدنيه)
21 - متقي هندي (متوفي 975) در (كنز العمال)
22 - هروي قاري (متوفي 1014) در (المرقاه في شرح المشكات)
23 - تاج الدين مناوي متوفي 1031) در (كنوز الحقايق في حديث خير الخلايق) و (فيض القدير)
24 - شيخاني قادري - در (الصراط السوي في مناقب آل النبي صلي الله عليه و آله)
25 - باكثير مكي (متوفي 1047) در (وسيله المال في مناقب الال)
26 - ابو عبد الله زرقاني مالكي (متوفي 1122) در (شرح المواهب)
27 - ابن حمزه دمشقي حنفي در (البيان و التعريف)
- و غير اينها از محدثين -
اينهم از لحاظ فن حديث. و همين طور است حال و شان علماء تفسير. زيرا : آياتي از قرآن كريم كه در مورد اين قضيه نازل شده در برابر ديدگان مفسر نمايان ميشود و بر مفسر لازم و واجب است كه آنچه از مصدر وحي درباره نزول آن آيات و تفسير آن رسيده بيان كند، و روا نميداند كه كار او نارسا و كوشش او ناقص باشد. : اينك قسمتي از مفسرين بنام كه در تفسير خود بذكر اين واقعه پرداخته اند :
1 - طبري (متوفاي سال 310) در تفسير خود
[ صفحه 27]
2- ثعلبي (متوفاي سال 427 - يا - 437) در تفسير خود
3 - واحدي (متوفاي سال 468) در " اسباب النزول "
4 - ابو محمد بغوي (متوفاي سال 516)
5 - قرطبي (متوفاي سال 567) در تفسير خود
6 - فخر رازي (متوفاي سال 606) در تفسير كبير
7 - قاضي بيضاوي (متوفاي سال 685) در تفسيرش
8 - ابن كثير شامي (متوفاي سال 774) در تفسيرش
9 - نيشابوري (متوفاي در قرن هشتم) در تفسيرش
10 - جلال الدين سيوطي متوفاي سال 911 در تفسيرش
11 - ابو السعود العمادي (متوفاي سال 972)
12 - خطيب شرميني (متوفاي سال 977)
13 - قاضي شوكاني (متوفاي سال 1173)
14 - آلوسي بغدادي (متوفاي در سال 1270) در تفسيرش
- و غير اينها از مفسرين :
و اما علماء علم كلام - در مورد اقامه دليل و برهان در هر يك از مسائل كلام - وقتي كه بموضوع امامت ميرسند : براي غلبه بر مدعي و يا بمنظور نقل دليل و برهان طرف خود ناگزيرند كه متعرض واقعه غدير خم شوند - هر چند كه در عين اين اقدام بزعم خود در چگونگي دلالت حديث مزبور بمناقشه پردازند. اينك جمله از متكلمين بنام كه در كتب خود بذكر واقعه غديرخم پرداخته اند :
1 - قاضي ابوبكر باقلاني بصري (متوفي 403) در (التمهيد)
2 - قاضي عبد الرحمن ايجي شافعي (متوفي 756) در (المواقف)
3 - سيد شريف جرجاني (متوفي 816) در (شرح المواقف)
4 - بيضاوي (متوفي 685) در (طوالع الانوار)
[ صفحه 28]
5 - شمس الدين اصفهاني در (مطالع الانظار)
6 - تفتازاني (متوفي 792) در (شرح المقاصد)
7 - قوشچي - المولي علاء الدين (متوفي 879) در (شرح تجريد)
و عين الفاظ نامبردگان بطوري است كه ذيلا ترجمه و ذكر ميشود :
بتحقيق پيوسته كه پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله در روز غديرخم كه در محلي است بين مكه و مدينه بنام جحفه - هنگام بازگشت از حجه الوداع مردم را جمع فرمود و آن روز بسيار گرم و سوزان بود بحدي كه مردم قسمتي از رداي خود را زير پا ميگذاردند از شدت گرمي زمين. پس از گرد آمدن خلق - آنحضرت در جايگاه بلندي خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمود : اي گروه مسلمانان. آيا من اولي (سزاوارتر) بر شما و امور شما از خود شما نيستم ؟ گفتند : آري بخدا قسم. آنگاه فرمود : هر كس كه من مولاي اويم پس از من علي عليه السلام مولاي او خواهد بود، خداوندا دوست بدار آنكه را كه او را دوست بدارد، و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن بدارد، و ياري كن ياران او را و خوار كن خواركنندگان او را و از جمله متكلمين - قاضي النجم محمد شافعي (متوفي 867) است كه در (بديع المعاني) اين واقعه را ذكر كرده است، و جلال الدين سيوطي در اربعين خود و مفتي شام حامد بن علي عمادي در (الصلاه الفاخره بالاحاديث المتواتره) و آلوسي بغدادي (متوفي 1324) در (نثر اللئالي) و غير اينها. علماء علم لغت نيز در آنجا كه بلغاتي از قبيل. مولي. خم. غدير. ولي بر خورد نمايند ناچار بحديث غدير خم اشاره مينمايند - مانند : ابن دريد محمد بن حسن (متوفي 321) در جلد 1 " جمهره " ص 71 - و ابن اثير در " النهايه " و حموي در " معجم
[ صفحه 29]
البلدان " در بيان (خم) و زبيدي حنفي در " تاج العروس " و نبهاني در " المجموعه النبهانيه ".