طبقات راویان حدیث غدیر از علماء
علماء قرن 02 1 - ابو محمد عمرو بن دینار جمحى مکى متوفاى 115 ر 116، بطوریکه در ص 244 خلاصه خزرجى مندرج است : مسعر، سه بار "که حاکى از تاکید است" موثق بودن نامبرده را تصدیق و اعلام داشته. بحدیثى که نامبرده از طاوس تابعى در ص 120 روایت نموده مراجعه
علماء قرن 02 <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
1 - ابو محمد عمرو بن دينار جمحى مكى متوفاى 115 ر 116، بطوريكه در ص 244 خلاصه خزرجى مندرج است : مسعر، سه بار "كه حاكى از تاكيد است" موثق بودن نامبرده را تصديق و اعلام داشته. بحديثى كه نامبرده از طاوس تابعى در ص 120 روايت نموده مراجعه شود.
2 - ابوبكر محمد بن مسلم بن عبيد الله قرشى زهرى متوفاى. 124 نامبرده يكى از پيشوايان بنام و مشهور است و او عالم حجاز و شام است، بسيارى از صاحبان تذكره شرح حال او را ثبت و نسبت باو ستايش نموده اند، ذهبى در جلد 1 تذكره
خود ص 96 مينگارد : مناقب اين دانشمند بزرگ "زهرى" در خور آنست كه "لااقل" در چهل ورق درج و شرح داده شود، حديث او در ص 53 و 68 گذشت.
3 - عبد الرحمن بن قاسم بن محمد بن ابى بكر تيمى - ابو محمد مدنى متوفاى 126، احمد و ابن سعد و ابو حاتم او را توثيق نموده اند و خزرجى در صفحه 197 خلاصه اش او را به پيشوائى و موثق بودن ستوده است، نامبرده مناشده جوانى را با ابى هريره بحديث غدير روايت نموده است، كه خواهد آمد.
4 - بكر بن سواده بن ثمامه بصرى متوفاى 128، طبق مندرج در صفحه 44 خلاصه خزرجى، يكى از فقهاء و پيشوايان است، ابن معين و ابن سعد و نسائى او را توثيق نموده اند، طريق روايت او كه منتهى بجابر ميشود صحيح و همه رجال سندش ثقه و مورد اعتمادند - در ص 50 گذشت.
5 - عبد الله بن ابى نجيح يسار ثقفى - ابو يسار مكى - متوفاى 131، بطوريكه در ص 183 " خلاصه " و ص 145 " التقريب " مندرج است، احمد او را توثيق نموده. حديث او كه طريق آن صحيح و رجال سند آن مورد اعتماد و وثوقند در صفحه 78 گذشت.
6 - حافظ. مغيره بن مقسم ابو هشام ضبى كوفى "از مادر نابينا متولد شده" متوفاى 133، طبق مندرج در جلد 1 تذكره ذهبى ص 128 و خلاصه خزرجى ص 320 عرزمى و عجلى او را توثيق نموده اند، حديث او در ص 64 گذشت.
7 - ابو عبد الرحيم خالد بن زيد جمحى مصرى متوفاى 139، فقيهى است اهل فتوى، ابو زرعه و عجلى و يعقوب بن سفيان و نسائى او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را در شمار افراد مورد وثوق و اعتماد ياد كرده، شرح حال او در جلد 3 " تهذيب التهذيب " ص 129 مندرج است، روايت او در داستان "مناشده" بلفظ زاذان و باسناد صحيح كه رجال سند آن همگى ثقه هستند، خواهد آمد.
8 - حسن بن حكم نخعى - كوفى "بعد از سال 140 وفات يافته"، طبق مندرج در خلاصه خزرجى ص 67 - ابن معين او را موثق دانسته، حديث ركبان بطريق
علماء قرن 03
57 - حافظ ضمره بن ربيعه قرشى مدنى متوفاى 202، شرح حال و حديث او كه بطرق بسيار درباره روزه غدير روايت نموده خواهد آمد، و در آنجا كه حديث او ذكر ميشود گفتار احمد بن حنبل را خواهيد يافت، كه : نامبرده را يكى از علماء متصف بامانت دانسته و تصريح نموده است كه در شام همانند او نبوده، طرق حديث او بيشتر آن صحيح است اگر تمام آن نباشد.
58 - حافظ محمد بن عبد الله زبيرى ابو احمد كوفى، متوفاى 203، عجلى و غيره او را توثيق نموده اند و بعضى از بزرگان در ستايش او گفته كه : او مورد وثوق و داراى نيروى حفظ، و مردى است عابد و مجتهد، ذهبى در جلد 1 تذكره اش در ص 327 شرح حال او را ثبت نموده، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ "زياد" باسنادى كه هيثمى آنرا تصحيح نموده و رجال آنرا ثقه دانسته خواهد آمد.
59 - مصعب بن مقدم خثعمى ابو عبد الله كوفى متوفاى 203، ابن معين و دار قطنى او را توثيق نموده اند و ابو داود گفته كه بر او باكى نيست "يعنى اشكالى و ايرادى باو و حديثش نميتوان نمود" و ابو حاتم او را صالح دانسته، شرح حال او را خزرجى در "خلاصه" ص 323 ثبت نموده، حديث مناشده از او باسناد صحيح كه
رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد، و در ص 92 نيز حديث او گذشت.
60 - حافظ يحيى بن آدم بن سليمان قرشى اموى - ابو زكريا كوفى متوفاى 203، ابن معين و نسائى و يعقوب بن شيبه او را توثيق نموده اند، ذهبى در جلد 1 تذكره اش ص 330 شرح حال او را ثبت نموده به حديث او كه سندش صحيح و رجالش ثقه هستند در صفحه 61 مراجعه نمائيد و روايت بطريق او در حديث ركبان با اسناد صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
61 - زيد بن حباب ابو حسين خراسانى كوفى متوفاى 203، ابن مدنى و سبتى و ابن معين و احمد بن صالح و دار قطنى و ابن ماكولا و ابن ابى شيبه او را توثيق نموده اند و ابن حجر شرح حال او را در جلد 1 تهذيبش ص 404 ثبت نموده، روايت او بطرق مختلفه در حديث مناشده اميرالمومنين عليه السلام در رحبه خواهد آمد كه بعضى از آنها صحيح است.
62 - امام شافعيه ابو عبد الله محمد بن ادريس شافعى متوفاى 204، بطوريكه در جلد 4 نهايه ابن اثير ص 246 مذكور است، نامبرده حديث غدير را روايت نموده است.
63 - حافظ ابو عمر و شبابه بن سوار فزارى مدائنى متوفاى 206، ابن معين و غيره بشرح مندرج در "خلاصه" ص 142 او را توثيق نموده اند، حديث بطريق او از اميرالمومنين عليه السلام با سند صحيح و رجال ثقه در ص 102 ذكر شده.
64 - محمد بن خالد حنفى بصرى، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده و ابو حاتم صلاحيت او را در حديث تاييد كرده و ابو زرعه گفته : باكى بر او نيست، نامبرده از مادر خود "عثمه" روايت ميكند. حديث او در ص 41 گذشت.
65 - حافظ - خلق بن تميم كوفى - ابو عبد الرحمن - ساكن مصيصه - متوفاى 206 ر 213، يعقوب بن شيبه و ابو حاتم بطوريكه در جلد 1 تذكره ذهبى صفحه 347 مذكور است، او را توثيق نموده اند و ابن حجر در " تقريب " گويد : نامبرده مرد راستگو و عابدى است، نسائى بطريق او حديث مناشده را بلفظ عمر و ذى مره باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند. روايت نموده.
66 - حافظ. اسود بن عامر. ابو عبد الرحمن معروف به "شاذان شامى" - ساكن داد متوفاى 208 - ابن المدينى - او را توثيق نموده و ذهبى در جلد 1 تذكره خود ص 338 او را يكى از صاحبان دقت نظر اشعار نوده و خطيب در جلد 8 تاريخش ص 34 شرح حال او را ثبت نموده است، حديث مناشده بطريق و بلفظ زيد بن ارقم و همچنين داستان مناشده جوانى با ابى هريره باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند خواهد آمد.
67 - ابو عبد الله حسين بن حسن اشقر فزارى كوفى متوفاى 208، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق ياد كرده و ذهبى در جلد 3 " تلخيص المستدرك " ص 130 او را توثيق نموده و حكم بصحت حديث او داده، همانطور كه حاكم در " مستدرك " اشعار داشته، و نامبرده در نظر ساير علماء حديث نيز متصف بصدق است و بنابراين گفتار كسى كه درباره او گفته كه : نامبرده فاقد نيرو "ى حفظ است : ارزشى نخواهد داشت، حديث او در ص 66 گذشت و در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام خواهد آمد.
68 - حافظ حفص بن عبد الله بن راشد ابو عمرو سلمى قاضى نيشابورى - متوفاى 209، ابن حبان او را در شمار علماى مورد وثوق ياد كرده و نسائى بطوريكه در خلاصه و حاشيه آن ص 74 مذكور است. گفته : باكى بر او نيست. و بخارى در صحيح خود او نامبرده روايت ميكند. حديث او با اسناد صحيح در ص 68 گذشت.
69 - حافظ عبد الرزاق بن همام. ابوبكر صنعانى - متوفاى 211 - ولادت او در سال 126 بوده - ذهبى در جلد 1 تذكره خود صفحه 334 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد كه : جمعى از ارباب درايت و رجال - او را توثيق نموده اند و حديث او در رديف احاديث صحيح درآمده، رواياتى هم كه او بتنهائى آنها را ذكر نموده هست، و بر او بسبب تشيع ابراز بدبينى و كينه نموده اند در حاليكه نامبرده غلوى درباره على عليه السلام ننموده. بلكه : على عليه السلام را دوست ميداشته و از قاتل او
چشم پوشيده.. تا آخر گفتار ذهبى... حديث بطريق او و باسناد صحيح و رجالى كه همگى آنها ثقه هستند در ص 18 گذشت و حديث او در موضوع مناشده بلفظ سعيد و عبد خير بطريق صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
70 - حسن بن عطيه بن نجيح قرشى كوفى ابو على بزار متوفاى 211، حفاظ از او روايت ميكنند و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف براستگوئى است و بخارى در تاريخش از او روايت ميكند، حديث او كه بقيه رجال سندش ثقه هستند در صفحه 24 گذشت.
71 - عبدالله بن يزيد عدوى آزاد شده آل عمر - ابو عبد الرحمن مقرى "معروف به - قصير" ساكن مكه متوفاى 212 و 213 "در حاليكه حدود يكصد سال عمر كرده"، نسائى و ابن سعد و ابن قانع او را توثيق نموده اند و خليلى گويد : نامبرده ثقه است و حديث او در شمار احاديث مورد وثوق است و بانها استدلال ميشود، و در روايت چند حديث منفرد است "يعنى جز او كسى آنها را روايت نكرده"، ابن حبان نامبرده را از علماى مورد وثوق شمرده و ابن حجر در جلد 6 تهذيب خود ص 84 بهمين عنوان شرح حال او را ثبت كرده، حديث او در موضوع تهنيت بروايت حافظ عاصمى باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند. خواهد آمد.
72 - حافظ حسين بن محمد بن بهرام، ابو محمد تميمى مروزى ساكن بغداد متوفاى 213 ر 214، ابن سعد و - ابن قانع و - ابن مسعود و - عجلى و ديگران "بطوريكه ابن حجر در جلد 2 تهذيب ص 367 گفته" او را توثيق نموده اند و خطيب شرح حال او را در جلد 8 ص 88 تاريخش ثبت نموده، حديث مناشده از او بلفظ ابى الطفيل بسند صحيح و رجالى كه ثقه هستند خواهد آمد.
73 - حافظ ابو محمد عبيد الله بن موسى عبسى كوفى متوفاى 212 "صاحب مسند". ابو حاتم و ابن معين و عجلى و ابن عدى و ابن سعد و عثمان بن ابى شيبه او را توثيق نموده اند و ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحه 324 و ابن حجر در جلد 7 " تهذيب " ص 53
شرح حال او را ثبت نموده اند، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ زيد بن يثيع و عميره بن سعد باسناد صحيح و رجالى كه همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
74 - ابو الحسن على بن قادم خزاعى كوفى متوفاى 213، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده و ابن خلفون او را توثيق كرده و ابن قانع گفته : نامبرده كوفى صالحى است و ابو حاتم گفته : نامبرده متصف به صداقت است، ابن حجر در جلد 7 تهذيبش صفحه 374 شرح حال او را چنين نگاشته، حديث او در صفحه 39 گذشت.
75 - محمد بن سليمان بن ابى داود حرانى ابو عبد الله معروف بن "بومه" متوفاى 213، ابو عوانه اسفرائينى او را توثيق نموده و ابن حبان او را در رديف ثقات ذكر كرده، ديگران نيز او را توثيق نموده اند، ابن حجر شرح حال او را در جلد 9 " تهذيب " صفحه 199 نگاشته، حديث او در صفحه 48 گذشت.
76 - عبد الله بن داود بن عامر همدانى - ابو عبد الرحمن كوفى معروف به "خريبى - محله ايست در بصره" ابن سعد و ابن معين و ابو زرعه و نسائى و دار قطنى و ابن قانع او را توثيق نموده اند "در سال 213 وفات يافته"، ابن حجر در جلد 5 " تهذيب " صفحه 20. شرح حال او را نگاشته، نسائى در خصايص صفحه 22 گويد : خبر داد ما را زكريا بن يحيى از نصر بن على و او از عبد الله بن داود از عبد الواحد ابن ايمن از پدرش از سعد كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه سند حديث مزبور صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
77 - حافظ ابو عبد الرحمن على بن حسن بن دينار عبدى مروزى متوفاى 215، نامبرده يكى از استادان است، بخارى و احمد و ابن معين و ابن ابى شيبه از
او روايت ميكنند، و احمد گفته : در ميان آنهائى كه از خراسان آمدند افضل از نامبرده نديدم، ابن حبان او را از ثقات شمرده و ابن حجر در جلد 7 تهذيبش صفحه 298 شرح حال او را چنين نگاشته، حديث او در صفحه 15 و 29 گذشت و دحيث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ اصبغ خواهد آمد.
78 - حافظ يحيى بن حماد شيبانى بصرى متوفاى 215 داماد ابى عوانه مذكور و روايت كننده از او، عجلى و ابو حاتم و ابن سعد او را توثيق نموده اند و ابن حبان بطوريكه در خلاصه خزرجى ص 361 و جلد 11 " تهذيب التهذيب " صفحه 199 مذكور است، نامبرده را در شمار ثقات ياد كرده، حديث او در صفحه 30 بطريق صحيح و با رجال ثقه و همچنين در صفحات 31 و 34 و 51 بطريق صحيح گذشت.
79- حافظ حجاج بن منهال سلمى ابو محمد انماطى بصرى - متوفاى 217، عجلى و ابن قانع و ابو حاتم و نسائى و ابن سعد او را توثيق نموده اند و فلاس گفته : همانند او را در فضل و دين نديدم، ذهبى شرح حال او را در جلد 1 تذكره خود صفحه 370 و خزرجى در " خلاصه " صفحه 63 و ابن حجر در جلد 2 " تهذيب " صفحه 206 ثبت نموده اند، حديث او در باب تهنيت باسناد صحيح و رجال ثقه خواهد آمد.
80 - حافظ فضل بن دكين - ابو نعيم كوفى متوفاى 218 و 219، يعقوب بن شيبه گفته كه : نامبرده مورد وثوق و اعتماد و داراى دقت نظر و متصف بصدق است، و احمد و ابو حاتم و ابن المدنى و عجلى و ابن سعد و ابن شاهين و خطيب در تاريخش او را توثيق نموده اند و يعقوب بن سفيان گفته : ياران ما اجماع نموده اند بر اينكه ابو نعيم در نهايت اتقان بوده، شرح حال او را ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحه 341 و ابن حجر در جلد 8 " تهذيب " صفحه 276 - 270 ثبت نموده اند، حديث بطريق او در صفحه 20 و همچنين در صفحه 32 كه هر دو سندشان صحيح و رجال آن مورد وثوق هستند گذشت و حديث او در داستان "مناشده" رحبه "بطرق متعدد" و در باب
نزول آيه " سال سائل " - در پيرامون نص غدير خواهد آمد.
81 - حافظ عفان بن مسلم ابو عثمان صفار انصارى - بصرى - بغدادى - متوفاى 219، ذهبى او را در جلد 1 تذكره اش در صفحه 347 ذكر نموده و از قول عجلى نقل كرده كه : عفان مورد وثوق و اعتماد و داراى دقت نظر و داراى سيره است و ابو حاتم گفته كه : نامبرده ثقه و متصف باتقان و متانت است، و ابن حجر در جلد 7 " تهذيب " صفحه 230 از ابن عدى حكايت نموده كه : او در صداقت و ثقه مشهورتر از آنست كه درباره او چيزى گفته شود، و ثقه بودن و دقت نظر او را از ابن معين و ابن سعد و ابن خراش و ابن قانع حكايت نموده، حديث از او و بطريق او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در صفحه 18 گذشت.
82 - حافظ على بن عياش بن مسلم الهانى - ابوالحسن - حمصى - متوفاى 219 يكى از آنهائى است كه نسائى و دار قطنى و عجلى بطوريكه در جلد 1 تذكره ذهبى صفحه 352 و در جلد 7 تهذيب ابن حجر صفحه 368 مذكور است او را ثقه و صاحب دقت نظر دانسته اند، بطوريكه خواهد آمد : واحدى نزول آيه تبليغ را در ولايت على عليه السلام بطريق او روايت نموده است.
83 - حافظ مالك بن اسماعيل بن درهم ابو غسان نهدى كوفى متوفاى 219، ابن معين گويد : در كوفه عالم و محدثى كه در اتقان حديث بر او برترى داشته باشد نيست، و ابن شيبه گويد : نامبرده ثقه است و حديث او صحيح است و از اهل عبادت است. و نسائى و مره و ابو حاتم او را توثيق نموده اند و ابن حبان و همچنين ابن شاهين او را در شمار ثقات آورده اند، شرح حال او را ابن حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 3 ثبت نموده، حديث از او داستان "مناشده" رحبه بلفظ عبد الرحمن و سعيد و عمرو باسناد صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند خواهد آم.
84 - حافظ قاسم بن سلام - ابو عبيده هروى متوفاى 223 ر 224 در مكه، عالمى است ربانى و در اصناف علوم اسلامى و متقن، روايت او حسن و نقل او صحيح، بنظر نرسيده كه كسى در امر دينش بر او طعن و نكوهشى نموده باشد. ابن خلكان در جلد 1
تاريخش صفحه 457 شرح حال او را چنين نگاشته، در تفسير "غريب القرآن" حديث نزول آيه : سال سائل در پيرامون غدير از او خواهد آمد.
85 - محمد بن كثير ابو عبد الله عبد بصرى - برادر سليمان بن كثير "پنجاه سال از برادرش بزرگتر بوده" ابن حبان گفته : كه : نامبرده ثقه و فاضل است، در سال 223 در سن صد سالگى وفات يافته، در خلاصه خزرجى صفحه 295 چنين نگاشته : ابن حجر در " التقريب " صفحه 232 گويد : نامبرده ثقه است و كسى را نيافته كه او را تضعيف نمايد، و " در تهذيب " از احمد نقل نموده كه : ثقه بوده و بر سنت پيغمبر صلى الله عليه و آله در گذشته، حديث او در داستان "مناشده" رحبه بلفظ ابوالطفيل خواهد آمد و حديثى منسوب باو در صفحه 16 گذشت، بنابراين طريق او صحيح و رجال او ثقه ميباشند، در صفحه 45 نيز از او روايتى ذكر شد.
86 - موسى بن اسماعيل منقرى بصرى متوفاى 223، از ابن معين نقل شده كه نامبرده مورد وثوق و امانت است و از ابن ابى حاتم از طيالسى نقل شده كه او مورد وثوق و متصف بصدق است، ابن سعد نيز او را توثيق كرده و شرح حال او را ابن - حجر در جلد 1 " تهذيب " صفحه 334 بهمين اوصاف ثبت نموده، حديث او در باب تهنيت بروايت ابن كثير بطريق صحيح و رجالى كه همگى ثقه هستند خواهد آمد.
87 - قيس بن حفص بن قعقاع - ابو محمد بصرى - متوفاى 227، ابن معين و دار قطنى او را توثيق نموده اند و ابن حبان او را از ثقات شمرده، بخارى دوازده حديث از او روايت نموده و شرح حال او را ابن حجر در جلد 8 تهذيبش صفحه 390 ثبت نموده، حديث او درباره آيه اكمال دين بروايت خطيب خوارزمى خواهد آمد.
88 - حافظ سعيد بن منصور بن شعبه نسائى - ابو عثمان خراسانى - مقيم مكه متوفاى 227، خرزجى در " خلاصه " ص 121 گويد : نامبرده داراى نيروى حفظ بوده و در حديث جولان و احاطه بسيار داشته سنن را تصنيف نموده و در آن آنچه را جز او "ديگران" جمع نكرده اند گرد آورده، ابو حاتم او را متقن و داراى دقت نظر و اهل تصنيف دانسته و ابن حجر در تقريبش ص 94 او را ثقه و اهل تصنيف
دانسته و ثقه بودن او را در جلد 4 تهذيبش صفحه 4 از ابن نمير و ابن خراش و ابى حاتم و ابن قانع و خليلى و مسلمه بن قاسم حكايت نموده، حديث بطريق او در ص 42 و در ص 55 گذشت.
89 - حافظ يحيى بن عبد الحميد حمانى - ابو زكريا كوفى - متوفاى 228، مره و ابن معين او را متصف بصدق دانسته اند و احمد و ابن نمير و بوشنجى او را توثيق نموده اند، ابن معين گويد : ثقه است و در كوفه مردى است كه با او در حفظ حديث شركت ميكند و اينان بر او رشك ميبرند، و از ابن كثير نقل شده كه مردم بسيار درباره او سخن گفته اند، و اين امر را نميدانم مگر از سلامت نفس و متانت او، ابن عدى گويد : نامبرده مسندى دارد كه داراى صلاحيت است و در مسند او چيز ناپسندى نيافتم و اميدوارم كه باكى بر او نباشد. مولف " الغدير " - امينى - گويد : اين شهادتهاى بسيار كه از پيشوايان نامبرده ملاحظه ميشود. اين بدگوئى را از بين ميبرد. شرح حال او را ابن حجر در جلد 11 تهذيبش ص 249 - 243 ثبت نموده، حديث از او در ص 43 و 51 باسناديكه رجال آن ثقه است ذكر شده و درباره نزول آيه اكمال دين در شان على عليه السلام خواهد آمد.
90 - حافظ ابراهيم بن حجاج بن زيد - ابو اسحق سامى - بصرى - متوفاى 233 - 231 بطوريكه در " خلاصه " صفحه 14 ذكر شده، ابن حبان او را از ثقات ذكر كرده و ابن حجر در " التقريب " صفحه 12 او را توثيق نموده، و در جلد 1 تهذيبش ص 113 ثقه بودن او را از دار قطنى و صلاحيت او را از ابن قانع حكايت نموده است، حديث او در باب تهنيت در روايت حموئى باسناد صحيح و رجالى كه همه آنها ثقه هستند خواهد آمد.
91 - حافظ على بن حكيم بن ذبيان كوفى - اودى - متوفاى 231، ابن معين و نسائى و محمد بن عبد الله حضرمى و ابن قانع بطوريكه در خلاصه خزرجى و تهذيب ابن حجر جلد 7 صفحه 311 مذكور است او را توثيق نموده اند، حديث او بطريق
صحيح و رجال ثقه در صفحه 48 گذشت و در داستان "مناشده" بطريق صحيح بلفظ سعيد و زيد ابن يثيع خواهد آمد.
92 - حافظ خلف بن سالم مهلبى مخرمى بغدادى متوفاى 231، بطوريكه در خلاصه خزرجى ص 90 - و جلد 3 " تهذيب التهذيب " صفحه 152 مذكور است، نسائى و ابن شيبه و حمزه كنانى او را توثيق نموده اند، و خطيب در جلد 8 تاريخش صفحه 328 موثق بودن و صدق و دقت نظر او را از جمعى حكايت نموده، حديث از او در ص 31 بطريق صحيح و رجال ثقه گذشت، و همچنين در ص 340
93 - حافظ على بن محمد - ابوالحسن طنافسى كوفى - مقيم رى - متوفاى 233 ر 5، ابو حاتم او را ثقه و راستگو معرفى نموده و خليلى گويد : پيشوائى است، او و برادرش حسن در قزوين موقعيت مهمى را دارا بوده اند و بزرگان براى ملاقات آندو مى شتافتند، ابن حبان او را از ثقات ذكر نموده، و ابن حجر در جلد 7 تهذيبش ص 379 شرح حال او را چنين ذكر كرده و در تقريبش ص 186 او را ثقه و عابد ثبت نموده است و خزرجى در " خلاصه " ص 135 موثق بودن او را ذكر نموده، حافظ ابن ماجه در جلد 1 سنن خود ص 3 از على بن محمد طنافسى "مذكور" اين روايت را آورده كه او از ابو معاويه "محمد بن خازم" و او از موسى بن مسلم شيبانى و او از عبد الرحمن بن سابط، از سعد بن ابى وقاص روايت نموده : هنگامى كه معاويه از يكى سفرهاى حج خود بازگشت... تا آخر حديث كه در ص 78 ذكر شده است و اسناد آن صحيح و رجال آن همگى موثق هستند. ابن ماجه نيز در جلد 1 سنن خود ص 29 گويد : حديث نمود ما را على بن محمد از ابوالحسن "زيد بن حباب" كه او گفت : مرا خبر داد حماد بن سلمه از على بن زيد بن جدعان از عدى بن ثابت از براء بن عازب رضى الله عنه كه گفت : با رسول خدا صلى الله عليه و آله آمديم... تا آخر حديث كه در صفحه 45 ذكر شده است، و اين اسناد صحيح و رجال آن همگى موثق هستند.
94 - حافظ هدبه بن خالد - ابو خالد قيسى - بصرى - متوفاى 235، ابن معين و
علماء قرن 04
149 - حافظ عبد الله بن صقر بن نصر - ابوالعباس سكرى - بغدادى - متوفاى 302، خطيب در جلد 9 تاريخش صفحه 483 شرح حال او را ثبت و او را ثقه دانسته و دار قطنى صداقت او را تاييد كرده، حديث او باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند در صفحه 78 ذكر شده است.
150 - حافظ ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب نسائى - صاحب سنن "در سال 303 در سن 88 سالگى در گذشته" ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 268 از دار قطنى حكايت نموده كه : نسائى فقيه ترين استادان مصر و اعلم علماء عصر خود در حديث بوده، و از نيشابورى حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى است بدون معارض، و سبكى
در جلد 2 طبقات خود صفحه 84 از قول ابى جعفر طحاوى حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى است از پيشوايان مسلمين، و ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 123 از قول ابن يونس حكايت نموده كه : نسائى پيشوائى بوده در فن حديث كه موصوف است به ثقه و دقت نظر و قوه حفظ، نامبرده "نسائى" حديث غدير را در " سنن " و در " خصايص " بطرق بسيار روايت نموده كه اغلب آنطرق صحيح و رجال آنها ثقه هستند از جمله آن طرق رواياتى است كه خواهد آمد و قسمتى هم از آن در ص 46 و 64 و 65 و 72 و 77 و 88 و 92 و 94 ذكر شد.
151 - حافظ حسن بن سفيان بن عامر - ابو العباس - شيبانى - نسوى - بالوزى صاحب مسند كبير متوفاى 303، سمعانى در " انساب " او را در فقه و علم و ادب مقدم داشته و در جاى ديگر او را به نام پيشوائى با اتقان و با ورع و حافظ ياد كرده، و سبكى در جلد 2 " طبقات " ص 210 از حاكم نقل كرده كه : نامبرده محدث عصر و زمان خود در خراسان بوده كه در دقت نظر و كثرت احاطه و فهم و فقه و ادب بر همگان مقدم بوده، حديث از او در ص 46 گذشت و روايت او در داستان مناشده اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در داستان مراسم تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
152 - حافظ احمد بن على موصلى - ابويعلى - صاحب مسند كبير متوفاى 307، ابن حبان و حاكم و ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 274 او را توثيق نموده اند و ابن كثر در جلد 11 تاريخش ص 130 او را با اوصاف حفظ و نيك انديشى و داراى تصنيف پسنديده و رعايت عدالت در آنچه روايت ميكند، و داراى نيروى ضبط، در آنچه بدان حديث مينمايد، ذكر نموده است، حديث از او در صفحات 40 و 46 و 97 گذشت، و روايت او در حديث مناشده و همچنين در داستان مناشده جوانى بر ابى هريره باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند و همچنين در حديث تهنيت باسناد صحيح خواهد آمد.
153 - حافظ محمد بن جريرى طبرى ابوجعفر صاحب تفسير و تاريخ مشهور
متوفاى 310، خطيب شرح حال او را در جلد 2 تاريخش صفحات 169 - 162 نگاشته و گويد : نامبرده يكى از علمائى است كه بگفتارشان حكم ميشود و براى آنها رجوع ميشود، بسبب مراتب معرفت و فضل، و سپس نسبت باو تعريف و ستايش بسيار نموده، و ذهبى در جلد 1 " تذكره " صفحات 283 - 277 او را ذكر و باوصاف امامت و زهد و ترك دنيا او را ستايش نموده است، نامبرده كتاب جداگانه اى در موضوع غدير تاليف نموده، حديث از او در صفحات 40 و 46 و 48 و 82 و 86 و 93 و 103 و 105 و 122 گذشت و بطرق ديگر هم از او خواهد آمد.
154 - ابو جعفر احمد بن محمد ضبعى - احول -، متوفاى 311، حديث از او در موضوع مناشده رحبه بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
155 - حافظ محمد بن جمعه بن خلف قهستانى، ابو قريش، صاحب مسند كبير، متوفاى 313، خطيب در جلد 12 تاريخش ص 169 گويد : نامبرده داراى نيروى ضبط و حفظ و اتقان است و بسيار بوقايع و اخبار گوش فرا داده و بسيار سفر كرده، و ذهبى در جلد 2 " تذكره " صفحه 328 از قول ابى على حافظ گويد : خبر داد ما را ابو قريش حافظ ثقه و امين اشاره بحديث او در ص 47 گذشت و روايت او در موضوع تهنيت باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند خواهد آمد.
156- حافظ عبد الله بن محمد بغوى - ابوالقاسم - متوفاى 317، خطيب شرح حال او را در جلد 10 تاريخش ص 117 - 111 با اشعار باينكه نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و آثار بسيار و داراى نيروى فهم و عرفان است - ثبت نموده، و از موسى بن هارون نيز حكايت كرده كه : هر گاه روا باشد كه بانسانى گفته شود : ما فوق ثقه، هر آينه درباره ابوالقاسم گفته ميشد، نامبرده در كتاب خود "معجم" داستان ركبان را روايت نموده كه خواهد آمد، و حديثى از او باسناد حسن در صفحه 65 ذكر شد.
157 - ابو بشر محمد بن احمد دولابى، در سال 224 ولادت يافته و در 320
در گذشته، بطوريكه ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 85 قيد نموده، روايت نامبرده مورد اعتماد است، حديث او در ص 54 و 65 هر دو باسناد صحيح و رجال ثقه، ذكر شد.
158 - ابو جعفر احمد بن عبد الله بن احمد بزاز معروف به، ابى النيرى، در سال 232 ولادت يافته و در 320 درگذشته است، خطيب در جلد 4 تاريخش ص 226 شرح حال او را ثبت و گفته كه : نامبرده ثقه است، حديث از او در موضوع آيه اكمال دين و در داستان تهنيت خواهد آمد كه اسناد آن صحيح و رجال آن همگى ثقه هستند.
159 - حافظ ابوجعفر احمد بن محمد ازدى طحاوى حنفى - مصرى - در سال 229 ولادت يافته و در 321 درگذشته است، استاد فقه و حديث است و رياست دينى در مصر باو منتهى ميشود، ابن كثير در جلد 11 تاريخش ص 174 شرح حال او را نگاشته و گفته كه : نامبرده يكى از علماء ثقه و داراى دقت نظر و نيروى حفظ و از افراد برجسته اين فن است، و ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 30 از ابن يونس حكايت نموده كه نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و فقاهت است و خردمندى است كه چون او كسى جايگزين او نيست، حديث از او باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند در ص 79 و همچنين در ص 102 ذكر شد.
160 - ابو اسحق ابراهيم بن عبد الصمد بن موسى هاشمى متوفاى 325 خطيب در جلد 6 تاريخش ص 137 شرح حال او را ثبت كرده، حديث بطريق او در داستان مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى بحديث غدير خواهد آمد.
161 - حافظ حكيم، محمد بن على ترمذى - صوفى - شافعى - صاحب كتاب " فروق " و " نوادر الاصول " بطوريكه در شرح حال او مذكور است، در كتاب خود " نوادر الاصول " از بعضى استادان خود روايت ميكند، حافظ ابو نعيم در " حليه " او را ستوده و شرح حال او را سبكى در جلد 2 طبقاتش صفحه 20 ثبت نموده، حديث از
او در 59 گذشت.
162 - حافظ، ابن الحافظ، عبد الرحمن بن ابى حاتم محمد بن ادريس تميمى حنظلى رازى، متوفاى 327، ذهبى در جلد 3 " تذكره " ص 48 شرح حال او را ثبت و نامبرده را بسمت پيشوائى و نيروى حفظ و تشخيص ستوده و موثق بودن او را از ابن وليد باجى حكايت نموده، سبكى نيز در جلد 2 طبقاتش ص 237 شرح حال او را ثبت كرده و از ابى يعلى خليلى حكايت نموده كه نامبرده مرد زاهدى بوده و از ابدال شمرده ميشد، حديث از او در ص 86 گذشت و در مورد نزول آيه تبليغ در شان على عليه السلام نيز خواهد آمد.
163 - ابو عمرو، احمد بن عبد ربه قرطبى متوفاى 328، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 34 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده از علمائى است كه داراى محفوظات بسيار و اطلاع زياد بر اخبار مردم بوده و كتاب " العقد الفريد " را كه از كتب سودمند است، او تصنيف نموده، نامبرده در جلد 2 كتاب خود " عقد الفريد " ص 275 چنين نگاشته : على عليه السلام در سن پانزده سالگى اسلام آورد و او اولين كسى است كه شهادت بوحدانيت خداوند و رسالت محمد صلى الله عليه و آله داد، و پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وآل من والاه و عاد من عاداه و روايت از او در داستان احتجاج مامون بر چهل تن از فقهاء باحاديثى كه از جمله آن حديث غدير است، خواهد آمد.
164 - فقيه ابو عبد الله حسين بن اسمعيل بن سعيد محاملى ضبى "در سن 95 سالگى در سال 330 در گذشته، سمعانى در انسابش نامبرده را فاضل و صادق و متدين و ثقه معرفى نموده، و ابن كثير در جلد 3 تاريخش صفحه 203 او را موصوف بصدق و تدين و فقيه و محدث اعلام كرده و اشعار نموده كه شصت سال قضاوت در كوفه بعهده او بوده و قضاوت فارس و توابع آن نيز باو محول گشته، سپس از مقام مزبور بكلى استعفا كرده و ملازم خانه خود شده و اكتفاء بشنيدن و بيان حديث نموده، روايت از او در ص 98 و 103 باسناديكه صحت آنرا در امالى خود تصديق نموده
گذشت، و روايت ديگر او در حديث مناشده بلفظ زيد بن يثيع باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند، خواهد آمد.
165 - ابو نصر حبشون بن موسى بن ايوب خلال - در سال 234 متولد و در 331 درگذشته، نامبرده استاد - حافظ دار قطنى و امثال او است، خطيب در جلد 8 تاريخش صفحه 290 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه است، حديث او و شرح حالش در باب روزه غدير خواهد آمد و بزودى بر صحت اسناد آن و ثقه بودن تمامى رجال آن واقف خواهيد شد.
166 - حافظ ابو العباس احمد بن عقده متوفاى 333، بهر يك از كتب تذكره و شرح حال دست بيابيد، شرح حال و ستايش نسبت باو را خواهيد يافت، نامبرده يك كتاب تاليف و اختصاص بداستان غدير داده و قريبا در تعداد مولفين كتب در موضوع غديرخم از تاليف مزبور بتفصيل آگاه خواهيد شد، نامبرده داستان غديرخم را بطرق بسيار روايت نموده كه قسمتى از آن قبلا ذكر شده و قسمتى نيز خواهد آمد.
167 - ابو عبد الله بن على بن خلف عطار كوفى مقيم بغداد، خطيب شرح حال او را در جلد 3 تاريخش در ص 57 ثبت و از قول منصور كه خود از او شنيده نقل كرده كه : محمد بن على بن خلف ثقه و متصف بامانت و حسن عقل و خرد است، حديث او باسناد صحيح و رجال ثقه در ص 120 گذشت.
168 - حافظ هيثم بن كليب ابو سعيد شاشى - متوفاى 335 صاحب مسند كبير، دهبى در جلد 3 " تذكره " ص 66 شرح حال و توثيق او را ثبت نموده، حديث او در ص 80 گذشت و كنجى اشعار نموده كه حديث مزبور حسن و اطراف آن صحيح است.
169 - حافظ محمد بن صالح بن هانى ابوجعفر وراق نيشابورى متوفاى 340 ابن كثير در جلد 11 تاريخش " البدايه و النهايه " ص 225 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده ثقه و زاهد بوده و از خصوصيات زهد او اين بوده كه فقط از
علماء قرن 05
192 - متكلم، قاضى - محمد بن طيب بن محمد - ابوبكر باقلانى متوفاى 403، از اهل بصره است كه در بغداد اقامت گزيده، سخنان و تصنيف او در "كلام" بيش از ديگران است، خطيب در جلد 5 تاريخش ص - 379 او را توثيق و ستايش نموده نامبرده حديث موالات و حديث تهنيت را در كتاب خود " التمهيد " در رد بر مذاهب روايت نموده، كه خواهد آمد.
193 - حافظ - محمد بن عبد الله بن محمد، ابو عبد الله - حاكم ضبى - معروف به "ابن البيع" نيشابورى - متوفاى 405 - صاحب " مستدرك " بر صحيحين "صحيح مسلم و صحيح بخارى" كه مورد نظر همگان و مشهور است - در سال 321 ولادت يافته و از دوران كودكى در تحصيل و طلب حديث بوده و در سن 30 سالگى صلاحيت شنيدن و حفظ حديث را احراز كرده خطيب و ذهبى - و ابن كثير در جلد 6 تاريخش ص 273 و در جلد 3 " تذكره " صفحه 242 و در جلد 11 "البدايه و النهايه" صفحه 355 او را توثيق نموده اند، حديث غدير را در مستدرك خود بطرق مختلف كه صحت اكثر آنها را تصريح نموده، روايت كرده، از جمله آنها در صفحات 48 و 66 و 72 و 78 و 88 و 92 و 97 و 103 گذشت، و روايت او در حديث مناشده رحبه بلفظ زيد بن يثيع باسناد صحيح كه رجال آن ثقه هستند و در حديث احتجاج روز جمل، خواهد آمد.
194 - احمد بن محمد بن موسى بن قاسم بن صلت - ابوالحسن مجبر بغدادى متوفاى 405، خطيب در جلد 5 تاريخش صفحه 95 شرح حال او را ثبت و از دقاق حكايت نموده كه : نامبرده استادى با صلاحيت و متدين بوده، روايت او در حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح خواهد آمد.
195 - حافظ - عبد الملك بن ابى عثمان - ابو سعد نيشابورى - مشهور بن "خركوشى" متوفاى 407، ذهبى در "عبر" شرح حال او را ثبت و از قول حاكم گويد : جامع تر از او از حديث علم و ذهد و تواضع و ارشاد بسوى خداوند نديدم، حديث تهنيت از او بدو طريق خواهد آمد.
196 - حافظ - احمد بن عبد الرحمن بن احمد - ابوبكر فارسى - شيرازى متوفاى 411 / 407، ذهبى در جلد 3 " تذكره " صفحه 267 شرح حال او را ثبت و درباره او چنين گويد : حافظ، پيشوا، محيط و جولان گر "در احاديث"، و از ابى الفرج بجلى حكايت نموده كه او را : موصوف بصدق و حفظ كه در اين رشته بسيار نيكو از عهده برآمده ذكر نموده است، حديث از ابن عباس را در آيات كه از قرآن درباره على عليه السلام نازل شده، با بررسى در اسناد روايت نموده، حديث منسوب باو در صفحه 99 گذشت، و در مورد آيه تبليغ نيز خواهد آمد.
197 - حافظ - محمد بن احمد بن محمد بن سهل - ابى الفتح بن ابى الفوارس "جد او - سهل - كنيه اش ابوالفوارس بوده" - در سال 338 متولد و در 412 وفات يافته، خطيب در جلد 1 تاريخش صفحه 352 شرح حال او را ثبت و درباره او چنين مينگارد : بسيار نوشته و گرد آورده و داراى قوه حفظ و معرفت و امانت و ثقه بوده و مشهور بصلاحيت است، و مردم از روى تشخيص و انتخاب او احاديثى را كه از اساتيد بدست آورده استنساخ و نوشته اند، روايت او در حديث تهنيت خواهد آمد.
198 - حافظ - احمد بن موسى بن مردويه - اصفهانى - ابوبكر متوفاى 410، ذهبى در جلد 3 " تذكره " صفحه 252 او را ذكر نموده و درباره او چنين نگاشته : حافظ داراى دقت نظر و علامه، در رشته بررسى احاديث و جمع آن ثابت قدم و داراى بصيرت بحال رجال حديث و تحقيق او بسيار و داراى تصانيف نمكين و مطلوب ميباشد، حديث منسوب باو در صفحات 40 و 84 و 86 و 99 و 100 گذشت، و روايت او در داستان ركبان و در مورد آيه اكمال دين و در حديث تهنيت خواهد آمد.
199 - ابو على - احمد بن محمد بن يعقوب - ملقب به "مسكويه" صاحب كتاب " التجارب " متوفاى 421، ابو حيان در جلد 1 " الامتاع " صفحه 35 و ياقوت در جلد 5 " معجم الادباء " صفحه 19 - 5 و ابن شاكر در جلد 2 " الوافى بالوفيات " ص 269 و غير آنها را ستوده اند، نامبرده حديث غديرخم را در " نديم الفريد " روايت نموده كه لفظ او در احتجاج مامون خليفه عباسى بر فقهاء بحديث غدير خواهد آمد.
200 - قاضى - احمد بن حسين بن احمد - ابوالحسن - معروف به " ابن سماك بغدادى " "در سن 95 سالگى در 424 وفات يافته"، نامبرده مرد بزرگى بوده و در جامع منصور مجلس وعظى داشته كه در آن مجلس - سخنرانى ميكرده، خطيب در جلد 4 تاريخش صفحه 110 اين موضوع را ذكر كرده، نامبرده حديث نزول آيه اكمال دين را درباره على عليه السلام روايت نموده است.
201 - ابو اسحق احمد بن محمد بن ابراهيم ثعلبى نيشابورى - مفسر مشهور - متوفاى 427 ر 37، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش صفحه 22 شرح حال او را ثبت و گويد : نامبرده در علم تفسير يگانه عصر و زمان خود بوده و تفسير كبير را كه برتر از ساير تفاسير است، تصنيف نموده، و فارسى - در تاريخ نيشابور او را نام برده و گفته : ثعلبى آنچه نقل ميكند - صحيح و مورد وثوق و اعتماد است، او از ابى طاهر بن خزيمه و امام ابى بكر بن مهران مقرى حديث ميكند و حديث او بسيار و مشايخ و استادان او زيادند، در تفسير خود " الكشف و البيان " حديث نزول آيه تبليغ و حديث نزول آيه سال سائل را پيرامون واقعه غدير با بررسى در اسناد آن روايت نموده است.
202 - ابو محمد عبد الله بن على بن محمد بن بشران - در سال 355 متولد و در 429 وفات يافته، شيخ خطيب بغدادى در جلد 10 تاريخش صفحه 14 گويد : من از احاديث او نوشتم و آنچه را با شنيدن از اساتيد و مشايخ خود نقل كرده صحيح است، حديث او در داستان تهنيت و روزه غدير باسناد صحيح كه رجال آن همگى ثقه هستند، خواهد آمد.
203 - ابو منصور عبد الملك بن محمد بن اسمعيل ثعالبى - نيشابورى - متوفاى 429 صاحب " يتيمه الدهر " ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 315 شرح حال او را ثبت و او و تاليفات و زين و گرانبهايش را ستوده، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 44 او را نام برده و گفته : نامبرده در لغت و اخبار و حوادث ايام خلق پيشوا و محيط و وجود سومندى بوده، حديث غدير را در ص 511 كتاب " ثمار القلوب " روايت نموده، لفظ او در - عيد غدير، خواهد آمد.
204 - حافظ - احمد بن عبد الله - ابو نعيم اصفهانى - در سال 336 متولد و در 430 وفات يافته، شرح حال و ستايش او در بسيارى از كتب تاريخ و شرح حال رجال مندرج و ثبت است، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 27 گويد : نامبرده از محدثين بنام و مشهور و از بزرگان حفاظ مورد اعتماد و وثوق است، از افاضل محدثين گرفته و افاضل از او اخذ و بحديث او منتفع شده اند، و كتاب او " حليه الاولياء " از بهترين كتب است، و ذهبى در جلد 3 تذكره اش ص 292 از قول ابن مردويه نقل كرده كه : ابو نعيم در زمان خود كسى بوده كه طالبان حديث براى درك مجلس و بهره گيرى از او بار سفر مى بستند و بسوى او مى شتافتند، و در افق اقطار جهان احدى در قوه حفظ و سنديت كلام چون او نبوده، او يگانه حافظ دنيا "در زمان خود" بوده، همگان در نزد او جمع ميشدند و هر يك از حاضرين بنوبه خود در هر روز آنچه از احاديث مورد نيازش بود تا نزديك ظهر در محضرش قرائت مينمود و تصحيح ميكرد، احاديث او "در غديرخم" در صفحات 47 و 54 و 57 و 61 و 76 و 79 و 83 و 84 و 103 و 111 و 120 گذشت، و حديث او در داستان "مناشده" رحبه و در باب احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال دين درباره على عليه السلام خواهد آمد كه بسيارى از اسناد آن صحيح و رجال آن ثقه هستند.
205 - ابو على - حسن بن على بن محمد تميمى - واعظ معروف به "ابن المذهب" "در سال 444 در سن 89 سالگى وفات يافته" خطيب در جلد 7 تاريخش ص 390 شرح حال او را ثبت و گفته كه : مسموعات او نسبت بمسند احمد از قطيعى
علماء قرن 06
216 - حافظ - ابو حامد - محمد بن محمد طوسى - غزالى - مشهور به "حجه الاسلام" متوفاى 505، شرح حال و ستايش او در كتب تاريخ و تذكره رجال موجود است، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 182 - 101 شرح حال او را ثبت نموده، و دكتر احمد رفاعى مصرى يك كتاب جداگانه در سه مجلد اختصاص بشرح احوال نامبرده داده، و اين تاليف از مزايا و محسنات عصر حاضر بشمار ميايد، بنابراين طالبين شرح تفصيلى احوالات نامبرده باين دو كتاب "طبقات سبكى - و كتاب دكتر رفاعى" مراجعه نمايند، گفتار نامبرده در پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
217 - حافظ - ابو الغنايم - محمد بن على كوفى - نرسى - "در سال 424 متولد و در 510 وفات يافته"، او محدث كوفه بوده - ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 57 شرح حال او را ثبت و از ابن طاهر حكايت نموده كه : نرسى حافظى بوده با اتقان و مورث وثوق، همانند او را نيافتيم، پيوسته شب زنده دار و متهجد بود، حديث منسوب باو در صفحه 80 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
218 - حافظ - يحيى بن عبد الوهاب - ابو زكريا اصفهانى - مشهور به "ابن منده" متوفاى 512، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 366 گويد : نامبرده از حفاظ مشهور و بنام و يكى از مبرزين اصحاب حديث بوده، مرديست جليل القدر، داراى فضل بسيار و روايات بى شمار، ثقه و داراى حفظ و احاديث بسيار و موصوف بصدق و صاحب تصانيف زياد بوده، حديث او در صفحه 91 گذشت.
219 - حافظ - حسين بن مسعود - ابو محمد فراء - بغوى - شافعى، متوفاى 516، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 54 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : امام حافظ، مجتهد، زنده كننده سنت، نامبرده از علماء ربانى و دلداده بعبادت و متصف بقناعت بچيز كم، و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 193 گويد : نامبرده
صاحب تفسير و " شرح السنه و التهذيب " در فقه، و كتاب " جمع بين صحيحين " و " مصابيح " در احاديث صحيح و حسن - و غير ذلك ميباشد، در علوم نامبرده تسلط و تخصص يافته و در آنها علامه زمان خود بوده و متصف بدين دارى و ورع و زهد و عبادت و صلاحيت است، حديث منسوب باو نقل از " مصابيح " در صفحه 65 گذشت.
220 - ابو القاسم هبه الله بن محمد بن عبد الواحد شيبانى "در سال 525 در سن 94 سالگى وفات يافته"، ابن كثير در تاريخش صفحه 203 گويد : نامبرده راوى مسند از ابى على ابن المذهب از ابى بكر بن مالك از عبد الله بن احمد از پدرش ميباشد، و ابن جوزى و عده اى از محدثين از او روايت نموده اند، عالمى بوده ثقه و داراى دقت نظر و صحت سماع، حديث مناشده رحبه بطريق او و بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
221 - ابن زاغونى - على بن عبد الله بن نصر بن سرى زاغونى، متوفاى 527، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 205 گويد : پيشوائى است بنام، احاديث را قرائت كرده، و آنها را استماع نموده، و اشتغال به فقه و نحو و لغت داشته و در اصول و فقه داراى مصنفات بسيارى است، در وعظ و خطابه دستى داشته، مردم در تشييع جنازه او جمع شدند و جمعيت قابل ملاحظه بودند، حديث مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى باسناد صحيح از او ذكر خواهد شد.
222 - ابو الحسن رزين بن معاويه عبدرى - اندلسى متوفاى 535، ذهبى در " عبر " شرح حال او را ثبت نموده، نامبرده در كتاب خود " الجمع بين الصحاح السته " از ابى سريحه - يا زيد بن ارقم روايت نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود من كنت مولاه، فعلى مولاه.
223 - ابوالقاسم جار الله -محمود بن عمر زمخشرى متوفاى 538، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش صفحه 197 شرح حال او را نگاشته و درباره او گويد : امام كبير در تفسير و حديث و نحو و علم بيان، نامبرده پيشواى بلا معارض زمان
خود بوده كه براى بهره گيرى از فنون او بار سفر مى بستند و بسوى او ميشتافتند، يافعى در " مرات " نگاشته كه : نامبرده در تفسير و حديث و نحو و لغت و بيان داراى اتقان و در فنون خود پيشواى زمان خود بوده، داراى تصنيف هاى بسيار و بى نظير است كه مورد ستايش قرار گرفته، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 388 از او ياد كرده گويد : زمخشرى دامنه علمش وسيع و داراى فضل بسيار و منتهاى هوش و ذكاوت و خوش قريحه و متقن در هر علم بوده، نامبرده معتزلى بوده قوى و تواناى در مذهبش، و بدان تظاهر ميكرده و حنفى بوده است، سپس اساتيد و تاليفات او را نام برده، شرح حال او در " الفوايد البهيه " ص 209 موجود است كه در كتاب مزبور نيز مورد ستايش قرار گرفته و تاليفات او تعداد شده، ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 219 از او ياد كرده، حديث او در استدلال و احتجاج دارميه بر معاويه بن ابى سفيان نقل از كتاب زمخشرى " ربيع الابرار " خواهد آمد - كتاب مزبور در نزد مولف " الغدير " موجود است، در آن گويد : شب غدير در نزد شيعه مورد تعظيم است و در آن شب - با تهجد و عبادت بيدارند و شب مزبور شبى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله "در روز آن" در غديرخم بر جهاز شتران خطبه خواند و در خطبه خود فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه.
224 - حافظ - قاضى - عياض بن موسى - يحصبى - سبتى - متوفاى 544، بسيارى از صاحبان تذكره و تاريخ شرح حال او را ثبت نموده اند، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 428 گويد : نامبرده در حديث و علوم مربوط بان و در نحو و در لغت و كلام عرب و وقايع ايامشان و در انساب آنرا پيشوا و زبده عصر و زمان خود بوده، و تصنيفات سودمندى نموده سپس تاليفات او را نام برده و نمونه از شعر او را ذكر كرده، نامبرده حديث غدير را در كتاب مشهور خود " الشفاء " روايت نموده است.
225 - ابو الفتح - محمد بن ابى القاسم - عبد الكريم شهرستانى - شافعى - متكلم بر روش اشعرى متوفاى 548، ابن خلكان گويد : پيشوائى مبرز و فقيهى متكلم
بوده، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 78 شرح حال او را ثبت و او و كتابش " الملل و النحل " را ستوده، نامبرده حديث غدير را در " الملل و النحل " ذكر نموده، لفظ او در حديث تهنيت خواهد آمد.
226 - ابوالفتح - محمد بن على بن ابراهيم نطنزى - در سال 480 متولد شده "تاريخ وفات او بدست نيامده"، سمعانى در " انساب " او را ذكر نموده گويد : نامبرده از علمائى كه در خراسان و عراقند در فنون لغت و ادب و قيام بصنعت شعر افضل است، نامبرده در سال 521 بمرو آمد و بر ما وارد شد و من قسمت متناسبى از ادب را بر او قرائت نمودم و از او بهره مند شدم و از درياى علوم و فنون او كفى برگرفتم، سپس او را در همدان ملاقات نمودم، بعدا من در بغداد اقامت داشتم و چندين مرتبه بانجا آمد و بر ما ورود نمود و هيچكدام او را ملاقات ننمودم مگر آنكه از كلمات و اشعار او نوشتم و از انوار دانش او اقتباس كردم، سپس نام مشايخ و استادان او را ذكر كرده، حديث غدير باسناد او در ص 85 گذشت و باز بطريق ديگر از او در آيه اكمال دين خواهد آمد.
227 - حافظ - ابو سعد - عبد الكريم بن احمد سمعانى - شافعى - "در سال 506 متولد و در 3 / 562 وفات يافته"، صاحب كتابهاى " الانساب " و " فضائل الصحابه " - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 326 شرح حال او را ثبت و نامبرده را ستوده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 111 گويد كه : او عالمى است ثقه و حافظ - و حجت، دامنه سير او از حديث عدل و دين وسيع بوده، مردى بوده خوش سيرت و نيكو معاشرت و داراى محفوظات بسيار، ابن نجار گويد : از شخص آگاهى شنيدم كه : تعداد مشايخ و اساتيد سمعانى به هفتهزار نفر بالغ ميشد و اين چيزى است كه احدى بان نرسيده، حديث منسوب باو در ص 105 گذشت.
228 - ابوبكر يحيى بن سعدون بن تمام الازدى - قرطبى - ملقب به "سابق الدين" - در سال 7 / 486 متولد و در 567 وفات يافته - صاحب تفسير كبير - ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 152 گويد : نامبرده در قرائت و نحو غير آن از علوم پيشوا
بوده، و در زهد و عبادت بمقامى رسيد كه مردم بسيارى از بلاد از وجود از منتفع ميشدند، بخصوص اهل موصل، زيرا نامبرده در آنجا اقامت گزيد و همانجا وفات يافت، ياقوت در دو كتاب خود شرح حال او را ثبت نموده، در جلد 7 " مجمع البلدان " ص 54 گويد : بسيارى از شيوخ و استادان ما بر او قرائت نمودند، او مردى بود، اديب، فاضل، آموزنده قرائت، عارف به نحو و لغت، بسيارى از كتب ادب را درك كرده و از اساتيد شنيده، و در جلد 20 " مجمع الادباء " ص 14 گويد : استادى است فاضل و عارف به نحو و وجوه قراآت، و نامبرده ثقه و داراى دقت نظر و متصف بصدق و دين بوده و خير وجود او بسيار بوده، حديث او از تفسيرش در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
229 - موفق بن احمد - ابو المويد - اخطب خطباء خوارزمى - متوفاى 568، نامبرده يكى از شعراى غدير است، شعر او و شرح حالش در ضمن شعراء قرن ششم خواهد آمد، - حديث غدير را در " مناقب " و در " مقتل، خود - بطرق بسيار روايت كرده كه بعضى از آنها در صفحات 40 و 41 و 42 و 45 و 48 و 49 و 51 و 53 و 54 و 60 و 61 و 71 و 76 و 80 و 83 و 82 و 84 - گذشت و طرق ديگرى از او خواهد آمد.
230 - عمر بن محمد بن خضر اردبيلى - معروف به : ملا - حديث غدير را " وسيله المتعبدين " بلفظ براء بن عازب روايت نموده، در حديث تهنيت خواهد آمد.
231 - حافظ - على بن حسن بن هبه الله - ابو القاسم دمشقى - شافعى - ملقب به : ثقه الدين - مشهور به : ابن عساكر - متوفاى 571، صاحب تاريخ كبير - داير و مشهور است - ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 363 شرح حال او را ثبت كرده و ابن اثير در جلد 11 " كامل " ص 177 و ابن كثير در جلد 12 تاريخش ص 294 او را ستوده اند و در تاريخ اخير الذكر گويد : نامبرده يكى از بزرگان حفاظ حديث است و كسى است كه از حيث سماع حديث و جمع و تصنيف و اطلاع و حفظ
نسبت باسناد و متن احاديث و اتقان نسبت به اسلوب حديث و فنون آن مورد توجه و اقبال علاقمندان باين رشته بوده، نامبرده تاريخ شام را در هشتاد مجلد تصنيف نموده، سپس "ابن كثير" در ستايش نسبت باو و تاليفاتش مبالغه و اطناب نموده، و رساترين و كامل ترين شرح حال او شرحى است كه سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 277 - 273 ذكر كرده و او را و موثق بودن او را بسيار ستوده و اتقان او و تاليفات او را تقدير نموده، و چنانكه ابن كثير بيان داشته، نامبرده احاديث بسيارى درباره اين داستان مهم " غدير " در تاريخش آورده، بعض از آنها در صفحات 40 و 58 و 80 و 86 و 88 و 98 گذشت و حديث او در نزول آيه تبليغ و آيه اكمال درباره على عليه السلام خواهد آمد.
232 - حافظ - محمد بن ابى بكر - عمر بن ابى عيسى - احمد ابو موسى مدينى اصفهانى - شافعى "در سال 501 متولد و در 581 وفات يافته"، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 161 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده در حفظ و شناسائى، پيشواى زمان خود بوده و در حديث و علوم داراى تاليفات سودمنديست، سپس بذكر تا ليفات او پرداخته، و سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 90 و ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 128 او را ذكر نموده اند و ذهبى درباره او چنين نگاشته : حافظ - شيخ الاسلام - بزرگ، تقدم و پيشدستى در جمع و بررسى حديث با بلندى اسناد باو منتهى گشته، و ابن الزينبى گويد : ابو موسى چندان زيست و زندگى كرد تا يگانه عصر خود شد و از حيث اسناد و حفظ، استاد زمان خود گرديد، سمعانى گويد : من از او حديث استماع نمودم و از احاديث من نوشت و او ثقه و متصف بصدق است، عبد القادر گويد : براى نامبرده مسموعات حديث در اصفهان بحدى حاصل گشت كه براى احدى در زمان او حاصل نگشت و مضافا بر اين مزيت كه مخصوص او است مراتب حفظ و اتقان او است، نامبرده داراى تصانيفى است كه در آن بر پيشينيان با وصف ثقه بودن و نيروى عفت برترى و زيادتى يافته،
علماء قرن 07
236 - ابو عبد الله - محمد بن عمر بن حسن - فخر الدين رازى - شافعى - متوفاى 606، صاحب تفسير كبير مشهور، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گويد : يگانه عصر و پرورش يافته فطرت يگانه و مخصوص خود بوده، در علم كلام و معقولات و علم اوايل بر "دانشمندان" زمان خود تفوق و برترى يافته، سپس تاليفات او را تعداد نموده، و ابن اثير چنين گويد : نامبرده در عصر خود پيشواى جهانى بوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 55 از او نام برده، و سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 40 - 33 در شرح حال او بسط كلام داده و او را ستوده و در رد نكوهش ذهبى بر او در " ميزان الاعتدال " - مبالغه نموده، حديث او در ص 46 و 99 گذشت و در آيه تبليغ نيز خواهد آمد.
237 - ابو السعادات - مبارك بن محمد بن عبد الكريم - ابن اثير شيبانى - جزرى - شافعى - متوفاى 606، برادرش - ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 120 - شرح حال او را ثبت و چنين نگاشته : برادرم - مجد الدين ابو السعادات، در عده اى از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حديث و لغت - عالم بود و داراى تصنيفات مشهوريست، در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب حديث، رساله هائى
فراهم ساخته، نامبرده نويسنده برجسته و ممتازى بوده كه در ميان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، داراى دين ثابت و استوار و ملتزم طريق مستقيم بوده، در كتاب خود " جامع الاصول فى احاديث الرسول " اين روايت را از زيد بن ارقم - يا - ابى سريحه "شعبه - اين ترديد را نموده" نقل كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى اين روايت را با بررسى در اسنادش روايت كرده و آنرا از شافعى "پيشواى شافعيان" در كتاب خود " النهايه " جلد 4 ص 246 حكايت نموده.
238 - ابو الحجاج - يوسف بن محمد بلوى - مالكى - مشهور بن "ابن الشيخ" متوفاى حدود 605، مولف كتاب " الف با " اين كتاب نموداريست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زركانى در جلد 3 " الاعلام " ص 1184 او را ذكر نموده - لفظ او در مجلد دوم - "الغدير" در شعراى قرن اول پيرامون ابيات اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد.
239 - تاج الدين - زيد بن حسن بن زيد كندى - ابو اليمن بغدادى - در بغداد ولادت و در آنجا پرورش يافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزيده و در سال 613 درگذشته، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 130 گويد : نامبرده در نحو و لغت پيشوا بوده و در حديث داراى اسناد عالى است و فنون بسيار و علوم متنوع را دارا بوده، حديث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.
240 - شيخ على بن حميد قرشى متوفاى 621، نامبرده - حديث غدير را در " شمس الاخبار المنتقى من كلام النبى المختار "، ذكر نموده، چنانكه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حديث خواهد آمد.
241 - ابو عبد الله - ياقوت بن عبد الله - نژاد او رومى است و حموى المولد است : مسكن او در بغداد بوده، نامبرده در كودكى اسير شده و در بغداد مرد تاجرى او را خريده، در سال 626 درگذشته، كتاب " معجم البلدان " و " معجم الادباء "
از او است، در ادبيات گامهاى بلندى برداشته و بر اميرالمومنين على عليه السلام متعصب بوده، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 355 - 349 شرح حال او را از حيث مقام و علم و ادب و تاليفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 از حازمى اين حديث را ذكر نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم خطبه ايراد فرمود... و سخنان او نقل از كتاب " معجم الادباء " ضمن بيان مولف در مورد حديث غدير ذكر شده است.
242 - ابو الحسن على بن محمد شيبانى - معروف بن - ابن اثير - جزرى متوفاى 630، صاحب تاريخ " كامل " و " اسد الغابه "، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : در حفظ حديث و شناسائى آنچه كه مربوط بانست و در حفظ تاريخ متقدم و متاخر پيشوا بوده. سپس تاليفات او را ذكر نموده و آنها را ستوده و يافعى در جلد 4 " مرآت الجنان " ص 70 او را ذكر و نسبت باو و تاليفاتش ستايش نموده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستايش كرده، حديث غدير را بطرق بسيار روايت كرده كه قسمتى از آن خواهد آمد و قسمتى هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذكر شده است.
243 - حنبل بن عبد الله بن فرج بغدادى - رصافى "در سال 640 در سن 90 سالگى وفات يافته"، نامبرده محدث است و حديث بسيار روايت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش كه ذكر خواهد شد از پسرش عبد الله روايت ميكند، ابو شامه در " ذيل الروضتين " شرح حال او را درج كرده، حديث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
244 - حافظ - ضياء الدين محمد بن عبد الواحد - ابو عبد الله مقدسى - دمشقى -
حنبلى "در سال 569 متولد و در 643 وفات يافته"، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 169 نام او را با ستايش از او ذكر نموده، و تاليفات او را ستوده است، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حكايت كرده كه او گفته : بزرگ و استاد ما ابو عبد الله بزرگ زمان خود و پرورش يافته بر فطرت و شخصيت انحصارى خودش ميباشد، و از حيث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دين از علماء ربانى است، در روايت، بسيار دقت و بررسى ميكرده و در عبارت كوشش بسيار نموده، بسيار بياد خدا و منقطع از غير خدا و متصف بتواضع و فروتنى بوده.. بالاخره در وصف و ستايش او گويد : ابن النجار گفته : نامبرده حافظى است با اتقان و عالمى است حجت و واقف بحال رجال حديث، موصوف بورع و تقوى است، در آگاهى و عفت نفس و حسن طريقت، همانند او نديدم -. تا آخر.. حديث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احاديث ديگرى نيز از او خواهد آمد.
245 - ابو سالم - محمد بن طلحه قرشى - نصيبى - شافعى - متوفاى 652، نامبرده يكى از شعراء غدير است در قرن هفتم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حديث منسوب باو در ص 69 گذشت و حديث ديگر نقل از كتاب او " مطالب السئول " كه مكر را به چاپ رسيده نقل خواهد شد.
246- ابو المظفر - يوسف - امير حسام الدين قز اوغلى ابن عبد الله بغدادى - حنفى - متوفاى 654، سبط حافظ ابن جوزى "از دختر گرامى او " رابعه "" يافعى در جلد 4 " مرآت " ص 136 و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن كثير ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در " فوايد البهيه " ص 230 او را نام برده و
گفته : نامبرده در فقه تسلط يافته، عالمى است فقيه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالى سلامى - بطوريكه در " منتخب المختار " ص 236 مذكور است درباره او گفته : نامبرده استاديست صالح و دانشمند - عالم به تفسير و حديث و فقه، داراى تفسيرى است بزرگ در بيست نه مجلد، و سپس استادان و تاليفات او را ذكر كرده - حديث او در ص 73 گذشت و در عنوانات ديگر بالفاظ ديگر غير از آنچه ذكر شده نقل از تاليف مشهور او " تذكره خواص الامه " خواهد آمد.
247 - عز الدين عبد الحميد بن هبه الله مدائنى - مشهور به " ابن ابى الحديد " معتزلى متوفاى 655، مولف شرح نهج البلاغه كه مشهور و در دسترش عموم است و اين شرح نمودار بارزى است از احاطه كامل او در حديث و كلام و تاريخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 "شرح نهج البلاغه" او ص 575 مذكور است، حديث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرين و داستان ركبان و احتجاج عمار بحديث غدير و مناشده جوانى بر ابى هريره خواهد آمد.
248 - حافظ - ابو عبد الله - محمد بن يوسف - گنجى - شافعى - متوفاى 658 - صاحب كتاب " كفايه الطالب " كه در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گرديده و در نجف اشرف با ذكر سند "مطابق اصل آن" چاپ شده، و كتاب مزبور نموداريست از پيشروى و تسلط او در حديث و احاطه كامل او در علوم و فضيلت بسيارى كه احراز نموده و توجه و عنايت خاصى كه در كار حديث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او نقل ميكند و از نامبرده به جمله : امام - حافظ : تعبير مينمايد، حديث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى و در حديث تهنيت خواهد آمد.
249 - حافظ - ابو محمد - عبد الرزاق بن عبد الله بن ابى بكر - عز الدين رسعنى - حنبلى - متوفاى 661، ذهبى در جلد 4 " تذكره الحفاظ " ص 243 او را
ذكر نموده گويد : پيشوائى بوده متقن، داراى فنون و ادب، كتاب " مقتل الحسين عليه السلام " از او است، و تفسير خوبى گرد آورى و تصنيف نموده، من آنرا ديدم، در آن باسناد خود روايت ميكند، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 241 او را ستوده است، و قسمتى از گفتار اربلى "همرديف و - همكار او" در شرح حال نامبرده خواهد آمد، حديث او در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام ذكر خواهد شد.
250 - فضل الله بن ابى سعيد - حسن شافعى - تور بشتى، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده مردى است محدث و فقيه از اهل شيراز، شرح خوبى بر " مصاييح " بغوى نوشته و صحيح بخارى را از عبد الوهاب ابن مغرم "باسنادش" روايت كرده، گمان دارم، اين مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات يافته، و بوساطه وقعه تاتار معرفت بحال او ميسر نشده، پس از ابو طالب سبكى بعضى از فوائد مذكوره در شرح مصابيح "تاليف او را" ذكر نموده، نامبرده حديث غديرخم را در كتابش " المعتمد فى المعتقد " روايت نموده.
251 - حافظ - محى الدين - يحيى بن شرف بن حسن - ابو زكريا نووى دمشقى - شافعى متوفاى 676، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 168 - 166 شرح حال او را ذكر و ستايش بليغ نسبت باو نموده، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 278 او را ذكر نموده و گويد : استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حيث زهد و عبادت و ورع و تحقيق و فراهم ساختن موجبات بهم پيوستگى مردم - بمرتبه اى رسيد كه احدى از فقهاء قادر بوصول بان نبودند، سپس تاليفات او را ذكر و توصيف نموده، ذهبى نيز در جلد 4 تذكره اش ص 264 - 259 در شرح حال او بسط كلام داده، حديث غدير نقل از تاليف او " رياض الصالحين " در ص 72 گذشت، و در كتاب ديگرش كه در تهذيب اسماء و لغات تاليف نموده چنين نگاشته : و در كتاب
ترمذى از ابى سريحه صحابى - يا زيد بن ارقم "ترديد از شعبه است" از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه : فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى آنرا روايت نموده و گويد حديث حسن است و شك در شخص صحابى "راوى" بصحت حديث لطمه نميزند، زيرا تمام آنها عدول هستند.
252 - شيخ مجد الدين - عبد الله بن محمود بن مورود حنفى - موصلى "در سال 599 متولد و در 683 وفات يافته"، ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده در فروع و اصول يگانه روزگار بوده و پيوسته تا پايان عمر خود بامر فتوى و تدريس اشتغال داشته، ابن حمويه صاحب " فرايد السمطين " حديث مناشده مردى را بر جابر انصارى كه خواهد آمد از او روايت نموده.
253 - قاضى ناصر الدين - عبد الله عمر - ابو الخير بيضاوى شافعى - متوفاى 685 صاحب " الطوالع و المصباح " در اصول دين و " الغايه القصوى " در فقه و " المنهاج " در اصول فقه و " مختصر الكشاف " در تفسير و " شرح المصابيح " در حديث، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته : نامبرده پيشواى مبرزى بوده - و بسيار اهل نظر و داراى صلاحيت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شيراز متصدق مقام - قاضى القضاه شد و به تريز رفت، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته كه در تبريز وفات يافت، حديث او در موضوع غديرخم از كتابش " طوالع الانوار " در ص 27 گذشت.
254 - حافظ - احمد بن عبد الله - فقيه حرم - محب الدين - ابو العباس طبرى - مكى - شافعى متوفاى 494، سبكى شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 340 او را ذكر نموده و ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 264 او را از جمله حفاظ بشمار آورده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافت و تدريس نمود و فتوى داد و كتاب تصنيف نمود، و استاد شافعيه
و محدث حجاز بود، پيشوائى بود داراى صلاحيت و متصف بزهد و عاليقدر، حديث غدير را در كتابش " رياض النضره " و " ذخائر العقبى " بطرق متعدد با بررسى در اسناد روايت نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در داستان تهنيت خواهد آمد و بعضى ديگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.
255 - ابراهيم بن عبد الله وصابى - يمنى - شافعى - مولف كتاب " الاكتفاء فى فضل الاربعه الخلفاء " حديث غدير را بطرق متعدد در " الاكتفاء " ذكر نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در احتجاج اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد، و بعضى از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.
256 - سعيد الدين - محمد بن احمد فرغانى، قصيده تائيه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات يافته، ذهبى در " العبر " تاريخ وفات او را - 699 ضبط كرده، نامبرده اول كسى است كه قصيده تائيه ابن فارض را شرح نموده، چنين شكايت شده كه قصيده مزبور را اول در حضور جلال الدين رومى - مولوى - خوانده بعدا شرح فارسى بر آن نوشته و سپس شرح عربى بر آن نگاشته و نام آنرا " منتهى المدارك " گذارده و كتاب بزرگى است، چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " صفحه 209 اين جريان را چنين نگاشته، و از كفوى نقل شده كه : نامبرده علوم شرعيه و حقيقيه را جمع نموده، زبان گوياى عصر خود و برهان زمان خود و دليل راه حق و سر خداوندى در بين خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 " عبقات الانوار " موجود است، لفظ او در سخنان پيرامون مفاد حديث غدير خواهد آمد.
**صفحه=20.@
علماء قرن 08
257 - شيخ الاسلام - ابو اسحق - ابراهيم بن سعد الدين - محمد بن مويد حمويه خراسانى جوينى متوفاى 722 "در سن 78 سالگى در گذشته"، ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 298 او را ستوده و درباره او گويد : امام محدث يگانه اكمل : و نيز درباره او گويد : نسبت بروايت بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 " درر " ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار در كتاب خود " فرائد السمطين " كه در فضيلت مرتضى عليه السلام و بتول و سبطين "عليهم السلام" تاليف نموده "و در نزد مولف " الغدير " موجود است" روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على عليه السلام و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث تهنيت، خواهد آمد.
258 - علاء الدين - احمد بن محمد بن احمد سمنانى "در سال 659 متولد و در 736 وفات يافته، ابن حجر در جلد 1 " الدرر الكامنه " ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده فر فقه تسلط يافت و در مقام طلب حديث برآمد و در فضايل شريكت نموده و در علم تبحر يافت، ذهبى درباره او گويد : پيشوائى بود جامع، بسيار تلاوت "قرآن" مينمود، موقعيتى در نفوس يافت، و چنين ذكر كرده كه مصنفات او بيش از سيصد كتاب است، صدر الدين ابن حمويه از او اخذ حديث كرده، لفظ او نقل از كتابش " عروه الوثقى " در باب سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
259- حافظ - يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف دمشق - ابو الحجاج مزى شافعى - متوفاى 742، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 267 - 251 شرح حال او را نگاشته گويد : بزرگ ما و استاد ما و پيشواى ما - شيخ جمال الدين - ابو الحجاج مزى، حافظ زمان ما، حامل پرچم سنت و جماعت و برپا دارنده شئون اين صناعت، و در برگيرنده لباس طاعت و پيشواى حفاظ... تا آخر... ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 191 و ابن حجر در جلد 4 " الدرر الكامنه " ص 461 - 457 او را ذكر نموده اند، و از " ابن سيد الناس " حكايت شده كه گفت : در دمشق از ميان اهل علم پيشوائى يافتيم كه بر همه برترى داشت، و حافظى كه بر همه اقرانش "چه آنها كه بعد از او آمدند و چه آنها كه پيش از او بودند"، تفوق يافت، ابو الحجاج، دريار خروشان اين علم "علم حديث" و بزرگ مردى كه خود گويد : كم ترك الاول الاخر ؟ داناترين خلق بشرح احوال "رجال" و آگاه ترين مردم نسبت براويان... تا آخر ستايش هاى او نسبت بنامبرده - حديث غدير را در " تهذيب الرجال " روايت نموده كه در صفحات 40 و 46 و 50 و 72 مذكور است، و نامبرده حديث مزبور را در " تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف " از ترمذى و نسائى باسناد آندو از ابى الطفيل از زيد بن ارقم بسند و لفظ مذكور در صفحه 64 - و از ابن ماجه بدو سند و لفظ مذكور در صفحه 78 از عبد الرحمن از سعد - روايت نموده است.
260 - حافظ - شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان ذهبى - شافعى - متوفاى 748، جزرى در جلد 2 " طبقات القرآء " شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده
علماء قرن 09
275 - حافظ على بن ابى بكر بن سليمان - ابوالحسن هيثمى - قاهرى - شافعى - در سال 735 متولد و در 807 وفات يافته، سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و استادان او را تعداد و تاليفاتش را ذكر و نسبت باو بسيار ستايش نموده، و از قول : تقى فاسى نقل نموده كه : نامبرده "حافظ هيثمى" نسبت بمتن حديث و آثار، حفظ بسيار داشته و عالمى نيكو و با صلاحيت بوده، و اقفهسى گفته : نامبرده، پيشوائى بوده عالم و حافظ و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت بمردم، داراى علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع بود،.. آه... سپس گويد : ديندارى و زهد و ورع و ساير ملكات عاليه او بسيار مورد ستايش واقع شده، بلكه در اين جهات مورد اتفاق است، و عبد الحى حنبلى در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و او را ستوده و استادان و تاليفات او را ذكر نموده، نامبرده حديث غدير را در كتاب بزرگ خود " مجمع الزوايد " بطرق بسيار روايت نموده كه جز يك طريق بقيه طرق او صحيح است، قسمتى از روايات بطرق او در صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و 86 و 88 و 97 و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حديث او در باب مناشده بلفظ زاذان و زياد و زيد بن ارقم و ابى الطفيل و همچنين در باب ركبان بطريقى كه صحت آن و ثقه بودن رجال آن را تصريح نموده خواهد آمد.
276 - حافظ ولى الدين - عبد الرحمن بن محمد مشهور به " ابن خلدون " حضرمى - اشبيلى - مالكى - "در سال 732 متولد و در 808 وفات يافته"، صاحب
تاريخ مشهور و داير، محبى در جلد 4 " الضوء اللامع " ص 149 - 145 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و خود و مولفاتش را مورد ستايش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاريخش ص 138 درباره بيان نص بر امامت در نزد اماميه گويد : اين موضوع هم آشكار و هم پنهان است، اما آنچه كه آشكار است مانند قول "رسول خدا صلى الله عليه و آله" من كنت مولاه فعلى مولاه، سپس گويد : گفته اند كه اين ولايت شامل و منطبق باحدى نيست مگر درباره على عليه السلام و بهمين جهت عمر گفت : اصبحت مولى كل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد آن اشاره نموده است.
277 - سيد شريف جرجانى - على بن محمد بن على - ابوالحسن حسينى - حنفى - "در سال 816 در شيراز وفات يافته" سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته : عفيف جرهى در جمله استادانش او را توصيف نموده به : علامه يگانه عصرش و بى همانند روزگارش سلطان العلماء العاملين - افتخار اعاظم المفسرين.. سپس مراتب ستايش نسبت باو را ذكر و تاليفات او را تعداد و ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 134 - 125 در شرح حال او و ذكر استادان او و تاليفاتش و بالاخره در ستايش او بسط كلام داده، نامبرده حديث غدير را در شرح " المواقف " روايت كرده بطوريكه در صفحه 24 ذكر شده است.
278 - محمد بن محمد بن محمود حافظى - بخارى - معروف به "خواجه پارسا" در سال 756 متولد و در 822 وفات يافته - سخاوى در جلد 10 " الضوء اللامع " ص 20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در " فوايد " ص 199 او را نام برده و گويد بر علماء عصرش احاديث را قرائت نمود و از حيث مهارت "در قرائت" بر اقران خود برترى يافت و و فرع و اصول را تحصيل نمود، و در معقول و منقول تسلط يافت، فقه را از ابى طاهر محمد آموخت.. تا آنجا كه گويد : نامبرده داراى تصنيف هائى است، از جمله كتاب " الفصول السته " و " فصل الخطاب " و كتاب اخير كتابيست داراى لطف و عظمت و مشتمل است بر حقايق علم لدنى و متضمن دقايق طريق
نقشبندى است،.. اه. و طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق " ص 286 شرح حال نامبرده را درج نموده، روايت او در حديث نقل از كتابش - " فصل الخطاب " خواهد آمد.
279 - ابو عبد الله - محمد بن خليفه و شتانى - مالكى متوفاى 827 ر 8، روايت او در داستان احتجاج اميرالمومنين عليه السلام بحديث غديرخم در روز جمل نقل از شرحى كه نامبرده بر صحيح مسلم نگاشته خواهد آمد.
280 - شمس الدين محمد بن محمد بن محمد - ابو الخير دمشقى - مقرى - شافعى معروف به "ابن الجزرى" متوفاى 833، شرح حال كامل و وافى از او در جلد 9 " الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است كه ضمن آن استادان او در فقه و در اصول فقه و در حديث و در معانى و بيان ذكر شده و سخاوى در كتاب مزبور گويد : عده اى از مشايخ باو اجازه فتوى و تدريس و اقراء داده اند، و تصنيفات او را در علوم مختلفه تعداد نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنيفات او كتاب " اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه السلام " را ذكر مينمايد، و در جلد 1 " الشقائق النعمانيه " ص 49 - 39 و همچنين در حواشى " الفوايد البهيه " ص 140 شرح حال مفصلى از او مذكور است، نامبرده حديث غدير را بطرق مختلفه در كتاب مذكور خود " اسنى المطالب " روايت نموده، اشاره به بعضى از طرق نامبرده در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و 89 و 93 و 100 و 104 و 106 گذشت و روايت او در احتجاج حضرت صديقه سلام الله عليها بحديث غدير خواهد آمد.
281 - تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر حسينى - قاهرى - مقريزى حنفى - متوفاى 845، شرح حال مبسوط و كامل او در جلد 1 " الضوء اللامع " ص 25 - 21 مذكور است و سخاوى ضمن شرح حال او گويد : نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضايل با اهل آن شريك گشته و با خط پاكيزه و زيباش بسيار كتابت نموده و كلمات شعر و نثر گفته و در نتيجه تحصيل و تكميل
فنون بطالبين علم سودها رسانيده و مقام نيابت در حكم و داورى را يافته و احكام صادر كرده و چندين بار در قاهره متصدى امور حسبى گشته و در مسجد جامع عمرو خطابه ايراد كرده و در مسجد جامع حاكم امامت نموده، و در جامع مويديه قرائت حديث كرده، سپس تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده و گفته كه : بخط خود او "مقريزى" خواندم كه تصنيفات او از دويست مجلد بزرگ بيشتر است، و استادان او به ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحديث او "در موضوع داستان غديرخم" در ص 47 گذشت و در حديث تهنيت نيز خواهد آمد.
282 - قاضى شهاب الدين - احمد بن شمس الدين - عمر، دولت آبادى، متوفاى 849، صاحب " الارشاد " در نحو - و " هدايه السعداء " و " البحر المواج ". در تفسير، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29 شرح حال كامل و مفصلى از او مذكور است، لفظ او در كلمات پيرامون مفاد حديث غديرخم و در نزول آيه سال سايل در اطراف قضيه غدير خواهد آمد.
283 - حافظ احمد بن على بن محمد - ابوالفضل عسقلانى - مصرى - شافعى - معروف به "ابن حجر" - در سال 773 متولد و در 852 وفات يافته - صاحب كتابهاى " الاصابه " و " تهذيب التهذيب "، سخاوى در جلد 2 " الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط كلام داده و استادان او و تاليفاتش را ذكر و مورد ستايش قرار داده و درباره او گويد : پيشواى پيشوايان، قدماى از علماء به نيروى حفظ و مورد وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقى " شهادت داده كه نامبرده داناترين اصحاب او بحديث است، و هر يك از دو نفر - تقى فاسى - برهانى حلبى گفته اند : همانند او را نيافتيم، و عبد الحى در جلد 7 " شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و گويد. در فقه و عربيت احاطه و تسلط يافته و حافظ اسلام شده، و سپس در ستايش نسبت باو سخن بدرازا كشيد و تاليفات او را ذكر و آنها را ستوده، اشاره بحديث او "در موضوع غدير" در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر 56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93
100 ر 102 ر 108 ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و موضوع ركبان خواهد آمد.
284 - نور الدين على بن محمد بن احمد - غزى الاصل - مكى - مالكى - معروف بن "ابن صباغ - در سال 784 متولد و در 855 وفات يافته - سخاوى از او باجازه روايت ميكند و شرح حال او را در جلد 5 " الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه و غيره ذكر نموده، سپس گويد : نامبرده داراى مولفاتى است، از جمله آنها " الفصول المهمه لمعرفه الائمه " با تصريح باينكه : آنها دوازده نفرند، و " العبر فيمن شفه النظر ".. اه - صفورى در " نزهه المجالس " و شيخ احمد بن عبد القادر شافعى در " ذخيره المال " و شبلنجى در " نور الابصار " از كتاب او " الفصول المهمه " نقل حديث ميكنند، روايت او در باب غديرخم در صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89 گذشت و در آيه تبليغ و حديث تهنيت خواهد آمد.
285 - محمود بن احمد بن موسى بن احمد - قاضى القضاه - بدر الدين - مشهور به عينى حنفى - در سال 762 در مصر متولد و در 855 وفات يافته - در جلد 10 الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذكور است، و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حديث و ادب ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و آنها را ستوده و گفته : نامبرده "عينى" حديث كرد و فتوى داد و تدريس نمود، و تمام پيشوايان از هر مذهب و طبقه يكى پس از ديگرى حديث را از او گرفتند، بلكه علماء اهل طبقه سوم نيز از او حديث دريافت داشته اند، و من خود يكى از كسانى هستم كه مقدارى "از احاديث را" بر او قرائت نمودم، ابن خطيب ناصرى در تاريخش از او نام برده و درباره او گويد : پيشوائى است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم شركت نموده، خصوصيات نفسانى - او را محتشم و در خور احترام نموده، داراى مردانگى و عصبيت و ديانت است، سيوطى در " بغيه الوعاه " ص 386 شرح حال او را ذكر و او را ستوده و استادان و قرائت و تاليفات او را بيان نموده و درباره او گويد : پيشوائى
علماء قرن 10
291 - كمال الدين - حسين بن معين الدين يزدى - ميبدى شارح ديوان منسوب به امير المومنين عليه السلام در سال 890 شرح مزبور را نوشته و كتابى در حكمت و فلسفه در سال 897 تاليف نموده، و در شرح حديث غدير كتابى دارد كه در سال 908 آنرا تاليف نموده، و بنابراين تاريخ وفات او را كه در بعضى از كتب تذكره و شرح حال بسال 870 اشعار داشته اند بى مورد است، و تاليفات او نمودار از مشاركت و اطلاع او است بر علوم، اشاره بحديث او در موضوع غدير در صفحه 46 و 68 گذشت و در داستان تهنيت و آيه اكمال دين خواهد آمد.
292 - حافظ - جلال الدين عبد الرحمن بن كمال الدين مصرى - سيوطى شافعى متوفاى 911، عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 55 - 51 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مسند محقق با دقت، صاحب تاليفات عالى و سودمند، بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد نموده و گفته : نامبرده هفتاد و چند بار پيغمبر صلى الله عليه و آله را در بيدارى ديده و كرامت طى الارض براى او قائل و حكايت نموده كه همسفر خود را از قرافه بمكه برد و رفتن و برگشتن او با برداشتن چند گام انجام يافت : و ابن عيدروس در " النور المسافر " ص 57 - 54 او را نام برده و مورد ستايش قرار داده و بعض از كرامات و تاليفات او را ذكر نموده، اشاره بحديث او در داستان غدير در صفحات 40 و 45 و 48 و 53 و 55 و 60 و 61 و 72 و 83 و 86 و 98 88 و 100 و 102 و 109 گذشت و حديث او در موضوع مناشده اميرالمومنين عليه السلام در روز شورى و در رحبه بحديث غدير و در باب نزول آيه تبليغ و آيه اكمال دين درباره على عليه السلام پيرامون
واقعه غدير خواهد آمد.
293 - نور الدين - على بن عبد الله بن احمد حسنى - مدنى - سمهودى - شافعى - متوفاى 911، عبد الحى در جلد 7 " شذرات الذهب " ص 50 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده بمدينه منوره آمده و در آنجا سكنى گرفته و عالم و مفتى و مدرس و مورخ شافعى و پيشواى مورد احترام و حجت صاحب فنون در مدينه بوده سپس استادان و تاليفات او را تعداد نموده و آنها را ستوده، و ابن عيدروس در " النور السافر " ص 60 - 58 او را نام برده و استادان او را ذكر و تاليفات او را تعداد و مورد ستايش قرار داده، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 470 شرح حال او را درج نموده. اشاره به حديث او در صفحات 41 و 42 و 44 و 50 و 56 و 62 و 88 و 90 و 93 و 101 گذشت و روايت او در احتجاج عمر بن عبد العزيز بحديث غدير و در داستان تهنيت خواهد آمد.
294 - حافظ - احمد بن محمد بن ابى بكر - ابو العباس قسطلانى - مصرى - شافعى متوفاى 926، شرح حال او در " النور السافر " ص 115 - 113 - موجود است و استادان و تاليفات او تعداد و ذكر شده، و گويد : نامبرده پيشوائى بوده و حافظ و با اتقان و جليل القدر و داراى تقرير و تحرير نيكو و لطف اشاره و عبارات رسا و گردآورى و تاليف او نيكو و منظم و آراسته، نامبرده زينت اهل زمان خود و برگزيده مردم عصر خود بوده و از جمله تاليفات او " المواهب اللدنيه فى المنح المحمديه " و " شرح صحيح بخارى " را نام برده "هر دو كتاب در نزد مولف " الغدير " موجود است"، و شوكانى در جلد 1 " النور الطالع " ص 102 شرح حال او را ذكر نموده، لفظ نامبرده در حديث غدير نقل از " المواهب اللدنيه " در سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
295 - سيد عبد الوهاب ابن محمد رفيع الدين احمد حسينى - بخارى متوفاى 932، شرح حال و ستايش او و توصيف او از حيث علم و عمل در " اخبار الاخيار "
شيخ عبد الحق دهولى و در " تذكره الابرار " سيد محمد موجود است، روايت او نقل از تفسيرش در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد آمد.
296 - حافظ عبد الرحمن بن على - معروف به "ابن الدبيع" ابو محمد شيبانى - شافعى "در سال 866 متولد و در 944 وفات يافته"، ابن عيد روس در " النور السافر " ص 221 - 212 شرح حال او را درج و او را ستايش بسيار نموده و تاليفات او را ذكر و درباره او گفته : امام. حافظ. حجت با اتقان - شيخ الاسلام - علامه الانام - پيشواى دقيق و با تشخيص - مسند دنيا - فرمانده اهل ايمان در حديث سيد المرسلين - خاتمه المحققين - استاد استادان مبرز ما، و شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 335 او را نام برده و استادان او را در فقه و حديث و تفسير و حساب و هندسه تعداد كرده و تاليفات او را در جلد 3 " تيسير الوصول الى جامع الاصول " ص 271 ذكر نموده.
297 - حافظ - شهاب الدين احمد بن محمد بن على بن حجر هيتمى - سعدى - انصارى - شافعى "در سال 909 متولد و در سال 974 در مكه مكرمه وفات يافته"، ابن عيدروس در " النور السافر " ص 292 - 287 در شرح حال او بسط كلام داده و درباره او گويد : شيخ - پيشوا - شيخ الاسلام - خاتمه اهل فتوى و تدريس، در علم فقه بمنزله دريائى است كه با دلو جد و جهد نميتوان از زلال تحقيق او بهره گرفت - بطوريكه عارفين اجماع و اتفاق بر آن دارند، كه نامبرده امام الحرمين است و فضايل او در ميان هر گروه مشهور و تعداد شده، پيشوائى است كه پيشوايان باو اقتدا نموده اند، بزرگوارى است كه قلوب عموم مردم اقليم حجاز متوجه و منصرف باو بوده تصنيفات او در زبان خود آيتى است كه هم عصران او از آوردن مانند آن ناتوانند، سپس - استادان او و تاليفاتش را تعداد و آنها را ستوده، و در جلد 1 " البدر الطالع " ص 109 نيز شرح حال او موجود است، حديث او درباره غدير در صفحه 59 گذشت و تفصيل آنچه
كه در سخنان پيرامون سند حديث غدير از او ذكر شده خواهد آمد.
298 - متقى - على بن حسام الدين بن قاضى عبد الملك قرشى - هندى، به مكه مشرفه آمده و در آنجا در سال 975 وفات يافته، صاحب كتاب گرانبها و بزرگ " كنز العمال "، در " النور السافر " ص 319 - 315 شرح حال مفصل و كافى از او موجود است، در آنجا درباره او گويد : نامبرده از علماء عاملين و از بندگان صالح خداوند بوده و از جهت ورع و تقوى و كوشش در عبارت و ترك ما سوى الله مقام بزرگى را دارا بوده، مصنفات عديده دارد و شهرت حالات پسنديده او زبان زد مردم بوده و از جمله مناقب او، گفتار پيغمبر را ذكر نموده، كه در عالم خواب فرموده : او افضل خلق است در زمان خود، سپس گويد : مولفات او بسيار و از كوچك و بزرگ در حدود يكصد مجلد است، محاسن اخلاق و مناقب او بقدرى است كه علامه عبد القادر بن احمد فاكهى مكى تاليف لطيفى مخصوص و مشتمل بر مناقب و فضايل او ترتيب داده و آن را " القول النفى فى مناقب المتقى " ناميده و در آن سيره و روش پسنديده او و رياضت هاى بزرگ و كوششهاى دشوار و حيرت انگيز او را ذكر نموده.. تا آنجا كه گويد : خلاصه سخن آنكه اين مرد - نيست جز يكى از نيكوئى هاى زمان و خاتمه اهل ورع و از مفاخر هند، و شهرت او از توضيح شرح حال مستغنى و بزرگى او در قلوب از ستايش بى نياز، اشاره به حديث او در صفحات 40 و 45 و 48 و 50 و 53 و 55 و 62 و 73 و 86 و 93 و 98 و 103 و 107 گذشت و در موضوع مناشده رحبه بطرق مختلف خواهد آمد.
299 - شمس الدين - محمد بن احمد "در شذرات : محمد ذكر شده" شربينى - قاهرى - شافعى - متوفاى 977، صاحب دو تاليف بزرگ و مهم : تفسير او موسوم به " السراج المنير " كه در سال 968 تاليف شده و در چهار مجلد بچاپ رسيده - و " الاقناع فى حل الفاظ ابى شجاع " كه در دو مجلد بچاپ رسيده - و در كتب تذكره و شرح احوال علماء حديث، تاليفات چاپ شده او هشت جلد تعداد شده - عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 384 شرح حال او را ذكر كرده و درباره او چنين گويد :
خطيب - امام - علامه - شربينى در " الكواكب " گفته : از شيخ احمد برلسى اخذ حديث نموده، سپس استادان او را تعداد كرده تا اينكه گويد : مشايخ او باو اجازه افتاء و تدريس دادند و او در زمان حيات استادانش تدريس نمود و فتوى داد و خلق بى شمارى از وجود او منتفع شدند و همه اهل مصر بصلاحيت او معتقد و او را به علم و عمل و زهد و ورع و بسيارى عبادت و نماز توصيف كردند، سپس بعض از تاليفات و گامهائى را كه در راه اصلاح برداشته ذكر نموده و بالاخره درباره او گويد : او آيتى از آيات الهى و حجتى از حجج خداوند بر خلقش بود، حديث نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غديرخم نقل از تفسير او خواهد آمد.
300 - ضياء الدين ابو محمد احمد بن محمد وترى - شافعى - در عشره هشتم بعد از سال 900 در مصر وفات يافته، حديث ولايت را در كتاب خود " روضه الناظرين " ص 2 بطور ارسال مسلم ذكر نموده است.
301 - حافظ - جمال الدين - محمد طاهر ملقب به "ملك المحدثين" هندى - فتنى - در سال 986 كشته شد، و از شاگردان ابن حجر هيتمى و استاد - على متقى هندى بوده، ابن عيدروس در " النور السافر " س 361 شرح حال او را ثبت و در ستايش او مبالغه بسيار نموده و گروهى از استادان او را تعداد نموده و گويد : نامبرده در علوم عديده تسلط يافت و بر اقران خود برترى گرفت تا آنجا كه ديگر احدى از علماء گجرات بنظر نرسيد كه در علم حديث بمرتبه او رسيده باشد، بعض از بزرگان ما چنين ذكر كرده اند، نامبرده را تصنيف هاى سودمنديست، از جمله كتاب موسوم به "مجمع بحار الانوار فى غرائب التنزيل و لطايف الاخبار" و شرح حال او در حواشى "الفوايد البهيه" ص 164 موجود است، در آنجا بعد از ستايش نسبت باو گويد : از جمله كتب او كه مطالعه نمودم كتاب " مجمع البحار فى غريب الحديث " و المغنى فى ضبط اسماء الرجال و " قانون الموضوعات فى ذكر الضعفاء
و الوضاعين " و " تذكره الموضوعات فى الاحاديث الموضوعه " ميباشد و تمام اين كتب مشتمل بر فوايد بزرگى است، و عبد الحى در جلد 8 " شذرات " ص 410 از او نام برده و استادان او را ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده مردى بوده عالم و عامل و محيط و متبحر در علوم و موصوف بورع و او را مصنفاتى است، كه از جمله آنها مجمع بحار الانوار است : تا آخر... نامبرده آنچه را كه ابن اثير در پيرامون حديث غديرخم در " النهايه " گفته در كتاب مزبور " مجمع البحار " ذكر نموده است.
302 - ميرزا مخدوم بن عبد الباقى متوفاى حدود 995، نامبرده تواتر حديث غدير را در تاليفش " نواقص الروافض " ذكر نموده و جز و قطع بدلالت حديث مزبور را بر امامت اميرالمومنين عليه السلام نفى نموده است.
303 - شيخ عبد الرحمن بن عبد السلام صفورى - شافعى، مولف كتاب " نزهه المجالس " كه در مصر چند بار چاپ شده، روايت او در باب نزول آيه سال سائل درباره على عليه السلام كه نقل از قرطبى نموده خواهد آمد.
304 - جمال الدين عطاء الله بن فضل الله حسينى - شيرازى - متوفاى 1000، كتاب " الاربعين فى مناقب اميرالمومنين عليه السلام و كتاب " روضه الاحباب فى سيره النبى صلى الله عليه و آله و الال و الاصحاب " از او است، كاتب چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " ص 582 - تفصيل فصول كتاب اخير الذكر او را ذكر نموده، حديث غدير از نامبرده در ص 98 گذشت كه در " اربعين " خود بلفظ : حذيفه بن اسيد مذكور در ص 56 روايت نموده گذشت، و روايت او در باب نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام و در حديث ركبان و تصريح او بتواتر حديث در كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
علماء قرن 11
305 - ملا على بن سلطان محمد هروى معروف به " قارى " حنفى به مكه مشرفه آمده و در آنجا مسكن گزيده و در سال 1014 وفات يافته، تاليفات بسيار گرانبهائى دارد، محبى در جلد 4 " خلاصه الاثر " ص 185 شرح حال او را ذكر و درباره او گويد : يكى از علماء عالى مقام، يگانه زمانش، در تحقيق و تنقيح عبارات "حديث" داراى تسلط و چهره و هيئت روشن و خيره كننده اى بوده، شهرت او كافى است و نيازى بستايش و توصيف ندارد، در هرات متولد شد و بسوى مكه شتافت و در آنجا از استاد ابوالحسن بكرى اخذ حديث نمود، سپس مشايخ و استادان او را تعداد مينمايد، و باز در توصيف او گويد : نام او مشهور گشت و آوازه او در بلاد منتشر گرديد، تاليفات بسيار و داراى لطف و مشتمل بر فوايد بزرگ فراهم ساخت : از جمله آنها : شرح بر " المشكاه " كه چندين مجلد است و نام آن " المرقاه " است، و اين بزرگترين و گرامى ترين تاليفات او است، و " شرح الشفاء " و " شرح الشمائل " - همينطور تاليفات او را تعداد نموده و تاريخ وفات او را ذكر كرده آنگاه گويد : چون خبر در گذشتن او بعلماء عصر و زمان او رسيد - علماء مصر در جامع از هر مجتمع گشتند - جمع كثير شامل چهار هزار تن و بيشتر - و بر او - در حالتيكه بدنش در ميان نبود نماز گزاردند، و زر كلى در جلد 2 " الاعلام " خود ص 697 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد نموده، و در جلد 1 " معجم المطبوعات " ص 1792 بيست مجلد از تاليفات چاپ شده او را تعداد كرده، نامبرده "قارى" در " المرقات فى شرح المشكات " در شرح قول مصنف گويد : "حديث غدير را" احمد و ترمذى - روايت نموده اند، و در " الجامع " : " حديث مزبور را " احمد و ابن ماجه از براء روايت نموده اند، و احمد از بريده، و ترمذى و نسائى و ضياء از زيد بن ارقم، آنگاه "در شرح خود در اين مورد" مينگارد : در اسناد مصنف، حديث از زيد بن ارقم را به احمد و ترمذى مسامحه ايست
كه پوشيده نيست، و در روايت منسوب به احمد و نسائى و حاكم از بريده بلفظ : من كنت وليه فعلى وليه ذكر شده و محاملى در آمالى خود از ابن عباس روايت ميكند و لفظ او چنين است : على بن ابى طالب مولى من كنت مولاه، و روايت از او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.
306 - ابو العباس احمد چلبى بن يوسف بن احمد مشهور به " ابن سنان قرمانى " دمشقى - متوفاى 1019، مولف تاريخ مشهور - موسوم به " اخبار الدول و آثار الاول " كه چندين بار بچاپ رسيده است، محبى در جلد 1 خلاصه اش ص 209 شرح حال او را ثبت نموده، اشاره بحديث غدير از نامبرده در صفحه 60 گذشت.
307 - زين الدين- عبد الروف بن تاج العارفين بن على حدادى - مناوى - قاهرى - شافعى "در سال 1031 در سن 79 سالگى وفات يافته" - محبى در جلد 2 " خلاصه الاثر " ص 412 در شرح حال او بسط سخن نموده و درباره او گويد : پيشواى بزرگ، حجت - صاحب دقت نظر - برگزيده در ميان علماء - صاحب تصنيفات مشهور و داير - بزرگوارترين اهل شهرش "بدون ترديد"، نامبرده پيشوائى بوده فاضل، زاهد، عابد، متوجه و خاشع در پيشگاه خداوند، منافع وجودى او بسيار و با كردار پسنديده در طريق قرب بحق به تسبيح و ذكر خدا مشغول بوده، متصف به صبر و صدق بوده، در شبانه روز به يك نبوت غذا اكتفا ميكرده، از علوم متنوعه و معارف بقدرى تحصيل نموده كه احدى از علماء همزمان او در تحصيل آن قادر نبوده، سپس مشايخ و استادان او را در فقه و اصول و تفسير و حديث و ادب و طريقت و خلوت ذكر و تاليفات بسيار او را تعداد و نسبت بانها بسيار ستايش كرده، نامبرده در " كنوز الحقايق " ص 147، اين فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله را : من كنت مولاه فعلى مولاه، و : من كنت وليه فعلى وليه. و : على مولى من كنت مولاه روايت كرده، و حديث نزول آيه سال سائل در واقعه غدير خم نقل از كتاب او " فيض القدير فى شرح الجامع الصغير " خواهد آمد و همچنين افاده او در صحت حديث در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
علماء قرن 12
317 - سيد محمد عبد الرسول بن عبد السيد بن عبد الرسول حسينى - شافعى - برزنجى "در سال 1040 متولد و در 1103 وفات يافته"، مرادى در جلد 4 " سلك الدرر " ص 65 شرح حال او را ثبت و استادان او را در قرائت ذكر نموده و درباره او گويد : نامبرده به همدان رفته، سپس ببغداد و دمشق و قسطنطنيه و مصر مسافرت كرده و از علماء بلاد مذكوره اخذ حديث نموده، سپس در مدينه منوره متوطن گشته و از روساى آنجا
محسوب شده سپس تاليفات او را تعداد نموده كه از جمله آنها كتاب " النواقض للروافض " است، و از جمله تاليفات او كه مرادى آن را ذكر نكرده، كتابى است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله و عم او ابى طالب نوشته، دانشمند محترم، زينى دحلان قسمت مربوط به نجات ابى طالب را از كتاب مزبور خلاصه كرده و آن را " اسنى المطالب فى نجات ابى طالب " ناميده و در آغاز آن چنين عنوان كرده : بر تاليف بزرگى آگاهى يافتم كه از علامه بزرگوار - مولانا سيد محمد بن رسول برزنجى متوفاى در يكهزار و يكصد است كه در نجات ابوين پيغمبر صلى الله عليه و آله تاليف نموده و در پايان كتاب مزبور در باب نجات ابى طالب بحث نموده و نجات او را اثبات نموده است، و اقامه دليل بر اين امر كرده و براهينى از كتاب و سنت و اقوال علماء آورده كه هر كس در ادله و براهين نامبرده تامل و بررسى نمايد، يقين به نجات ابى طالب براى او حاصل ميشود، با بيان معانى صحيحه نسبت به نصوصى كه خلاف اين معنى را اقتضاء مينمايد كه در نتيجه تمام نصوص صراحت بر نجات او دارد و در اين زمينه راهى را پيموده كه تاكنون احدى در اين راه بر او سبقت نگرفته و بطوريست كه حتى آنها كه نجات ابى طالب را انكار مينمودند در قبال طريقه استدلال و برهان او ملزم ميشوند كه دلائل او را بپذيرند و تمام دلائلى را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب اقامه نموده اند، او همه را "با برهان مخصوص خود" بر ميگرداند و همان دلائل را منطبق با مقصود و عقيده خود داير بنجات ابى طالب مينمايد، و هر شبهه را كه قائلين بعدم نجات ابى طالب بان تمسك جسته اند با دلايل مقتن آنها را مرتفع و زايل نموده و با رفع شهبات مزبوره اقامه دليل بر دعوى خود نموده، و در بعض از اين مباحث موضوعهاى دقيقى هست كه درك آن دقايق فقط از عهده فحول علماء بر مى آيد و بر آنها كه قصود دارند درك آن دشوار است : و بعض از مباحث نامبرده زايد بر اثبات مطلوب است كه جنبه تقويت مورد اثبات او را دارند و من "زينى دحلان" خواستم مطالب مذكوره را ملخص نمايم.... تا آخر مطالبش.
لفظ نامبرده "برزنجى" درباره حديث غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
318 - برهان الدين ابراهيم بن مرعى بن عطيه شبر خيتى - مصرى - مالكى، متوفاى 1106، از علماء نامى و فضلاء گرامى مصر است، نامبرده از شيخ اجهورى و شيخ يوسف فيشى درس گرفته و كسب فقه كرده و در علوم حديث و نحو و غيرهما تاليف كتاب نموده، كتاب " الفتوحات الوهبيه " در شرح اربعين "چهل حديث" نووى كه در مصر بچاپ رسيده از او است، عازم رفتن به "رشيد" بود و در رود نيل غرق شد، نامبرده در كتاب مزبور "فتوحات الوهبيه" در حديث يازدهم نام اميرالمومنين عليه السلام را كه مى برد، مينگارد : همان كسى كه پيغمبر صلى الله عليه و آله درباره او فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
319 - ضياء الدين. صالح بن مهدى بن على بن عبد الله مقبلى سپس صنعانى - سپس - مكى - "در سال 1047 متولد و در 1108 در مكه وفات يافته"، شوكانى در جلد 1 " البدر الطالع " ص 292 - 288 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : نامبرده كسى است كه در جميع علوم كتاب و سنت تسلط و تبحر يافته و اصول فقه و حديث و عربيت و معانى و بيان و تفسير را مورد بررسى قرار داده، و در جميع آنها تفوق و برترى احراز نموده، نامبرده مولفاتى دارد كه در نظر علماء محبوب و مقبول واقع شده، و بانها اقبال نموده و بمطالب آنها احتجاج و استدلال مينمايند و در خور چنين مقامى هم هست، سپس. مولفات او را تعداد نموده كه از جمله آن " الابحاث المسدده فى الفنون المتعدده "، لفظ نامبرده درباره غدير در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير و نص او بر تواتر حديث مزبور خواهد آمد.
320 - ابراهيم بن محمد بن محمد - كمال الدين حنفى - معروف به - ابن حمزه حرانى - دمشقى، متوفاى 1120، مرادى در جلد 1 " سلك الدرر " ص 24 - 22 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : عالم و پيشواى مشهور. محدث نحوى و علامه،
نامبرده در خور احترام فراوان و مشهور بفضايل بسيار است، و يكى از اعلام محدثين و علماء عظيم القدر است، سيدى است شريف و داراى حسب و نسب، در دمشق متولد شده و در همانجا نشو و نما كرده، سپس استادان او را در اخذ حديث و روايت ذكر نموده و گويد : در اجازه او بخط او يافتم كه تعداد مشايخ و اساتيد او به هشتاد نفر بالغ شده، سپس تاليفات او وفات او را ذكر نموده، حديث غدير را در تاليفش " البيان و التعريف " ذكر نموده و اشاره بحديث او در صفحه 72 و 92 گذشت.
321 - ابو عبد الله محمد بن عبد الباقى بن يوسف زرقانى مصرى - مالكى "در سال 1055 در مصر متولد و در 1122 وفات يافته" آخرين شخصيتهاى برجسته از محدثين در ديار مصر كه در انواع علوم شركت و تسلط داشته، مرادى در جلد 4 از " سلك الدرر " ص 32 شرح حال او را ثبت و استادان و تاليفات گرانبهاى او را تعداد و ذكر نموده، مانند كتاب " شرح المواهب اللدنيه " - چاپ بولاق در هشت جلد - و " شرح الموطا " چاپ مصر در چهار جلد - و چلبى در " كشف الظنون " با تعبير به : المولى العلامه - خاتمه المحدثين - او را ستايش نموده، حديث او درباره غديرخم در ص 71 گذشت، و در حديث تهنيت بلفظ سعد خواهد آمد و نامبرده را در صحت حديث مزبور و تواتر آن سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
322 - حسام الدين محمد با يزيد - سهارنپورى - صاحب " مرافض الروافض " نامبرده در تاليف خود ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارغم كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد باينكه. من اولى "سزاوارتر" هستم بر هر مومنى از خودش ؟ گفتند بلى - سپس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم پس على عليه السلام مولاى او است، خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، پس عمر بعد از اين جريان على عليه السلام را ملاقات كرد و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى
هر مرد و زن مومنى هستى.
323 - ميرزا محمد بن معتمد خان بدخشى، مولف " مفتاح النجا فى مناقب آل العبا " و " نزل الابرار بما صح من مناقب اهل البيت الاطهار " - در بمبى بچاپ - رسيده - و اين دو كتاب دلالت دارند بر تسلط كامل و احاطه مولف نامبرده در علم حديث و فنون آن وقوف كامل به مسانيد آن، حديث غدير را در دو كتاب مذكور بطرق بسيار روايت نموده كه بنقل از دو كتاب مزبور در صفحات 41 و 45 و 48 و 53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 86 و 98 و 99 و 102 و 107 ذكر شده، و روايت او در حديث مناشده رحبه خواهد آمد، و نامبرده را در پيرامون صحت حديث مزبور سخنى است كه در باب كلمات در پيرامون سند حديث خواهد آمد.
324 - محمد صدر العالم، مولف كتاب " المعارج العلى فى مناقب المرتضى "، نامبرده حديث غدير را بطرق متعددش در كتاب خود "معارج" ذكر نموده، بعضى از طرق او در صفحات 54 و 107 و 109 گذشت، و در باب نزول آيه سال سائل پيرامون حديث غدير و در حديث تهنيت خواهد آمد. و در تواتر و صحت حديث مزبور نامبرده را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.
325 - حامد بن على بن ابراهيم بن عبد الرحيم حنفى - دمشقى - معروف به عمادى - "در سال 1103 - در دمشق متولد و در 1171 وفات يافته"، مرادى در جلد 2 " سلك الدرر " ص 19 - 11 شرح حال او را ثبت و درباره او گويد : مفتى حنفيه در دمشق و فرزند مفتى آنجا، صدر آنها و پسر صدر، صدرى كه داراى مهابت و بزرگوارى بوده جليل القدرترين عالم، فقيه فاضل فرضى، نامبرده عالمى است محقق و اديب و عارف و هوشيار و كامل و مهذب. سپس استادان او و تاليفات بسيار و گرانبهاى او را تعداد نموده، از جمله " الصلوه الفاخره بالاحاديث المتواتره " كه در مصر چاپ شده و نمونه هائى از نظم و نثر او را ذكر نموده كه هر دو نمودار احاطه و تسلط او در علم و ادب است، نامبرده حديث غدير را از طرق بسيار روايت نموده و آنها را در كتاب خود " الصلوه الفاخره " از احاديث متواتره بشمار آوره، لفظ او در باب
كلمات پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.
326 - عبد العزيز، ابو ولى الله احمد بن عبد الرحيم عمرى - دهلوى، متوفاى 1176، يكى از كسانى است كه تاليف بسيار نموده، از جمله تاليفات گرابنهايش كه چاپ شده " اجوبه المسائل الثلاث " " الانصاف فى بيان سبب الاختلاف " " تنوير العينين " " رسائل الدهلوى " " حجه الله البالغه فى اسرار الاحاديث و علل الاحكام " " شرح تراجم ابواب صحيح بخارى " " عقد الجيد فى الاجتهاد و التقليد " " فتح الخبير بما لابد من حفظه فى علم التفسير " " الفوز الكبير مع فتح الخبير فى اصول التفسير " " القول الجميل فى التصوف " و از جمله كتب و تاليفات او است " قره العينين "، و " ازاله الخفاء "، نامبرده - در قره العينين " ذكر نموده : از براء بن عازب و زيد بن ارقم باينكه : رسول خدا صلى الله عليه و آله چون در غدير خم فرود آمد، دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : آيا شما نيستيد كه ميدانيد، من اولى "سزاوارتر" هستم بهر مومن از خودش ؟ گفتند : بلى : پس فرمود : بار خدايا هر كس كه من مولاى اويم، على مولاى او است، بار خدايا دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن دار آنكه را كه او را دشمن دارد، سپس بعد از اين جريان عمر او را "على عليه السلام را" ملاقات نمود و باو گفت : گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد زن مومن هستى، احمد اين روايت را با بررسى سند ذكر نموده، و در " ازاله الخلفاء " روايتى را كه حاكم با بررسى سند از زيد بن ارقم از حديث غدير آورده، بدو لفظ و بدو طريق كه در صفحه 66 ذكر شده، روايت نموده.
327 - محمد بن سالم بن احمد مصرى حفنى شمس الدين شافعى "در سال 1101 متولد و در 1181 وفات يافته" نامبرده يكى از فقهائى است كه با استفاده از استادان ذيفنون قاهره در علوم متنوعه شركت كرده، شرح حال او در جلد 4 "سلك الدرر" ص 49 و در جلد 10 "الخطط الجديده" صفحه 74 موجود است،
نامبرده را تاليفات گرانبهائى است، از جمله آنها " انفس نفائس الدرر " كه در حاشيه " المنح المكيه " چاپ شده و حاشيه او بشرح عزيزى بر " الجامع الصغير " و " الثمره البهيه فى اسماء الصحابه البدريه "، نامبرده حديث غدير را در حاشيه " الجامع الصغير " چاپى ذكر نموده است.
328 - سيد محمد بن اسماعيل بن صلاح، الامير اليمانى - صغانى - حسينى - "در سال 1059 متولد و در 1182 وفات يافته"، نامبرده يكى از شعراى غدير است كه شعر و شرح حال او در شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، حديث او درباره غدير خم در صفحه 73 گذشت و در داستان تهنيت خواهد آمد، و او را سخنى است كه در باب كلمات پيرامون سند حديث ذكر خواهد شد.
329 - شهاب الدين، احمد بن عبد القادر حفظى، شافعى، نامبرده يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او ضمن شعراء قرن دوازدهم خواهد آمد، و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث غدير و در شرح حال او ذكر خواهد شد.
علماء قرن 13
330 - ابو الفيض محمد بن محمد المرتضى حسينى - زبيدى - حنفى "در سال 1145 متولد و در 1205 وفات يافته" مولف " تاج العروس فى شرح القاموس " يگانه مرجع در لغت، جايگاه او در " واسط " عراق بوده، در هند متولد شده و در زبيد - از كشور يمن - نشو و نما نموده و بطرف حجاز رهسپار گرديده و در مصر اقامت گزيده در كسب علوم متنوعه شركت جسته، و در انواع علوم احاطه و تسلط يافته، و آوازه او وصيت فضلش منتشر گشته و همه جا شهرت يافته، كتب گرانبها و بسيار نفيس تاليف نموده، از جمله آنها " اتحاف الساده المتقين " در شرح " احياء العلوم " غزالى - كه در ده جلد چاپ شده - و " اسانيد الصحاح الست " و نيز قسمتى از كتب و تاليفات او چاپ شده است، در جلد 10 " تاج العروس " ص 399 در تعداد معانى مولى گويد : و نيز ولى
علماء قرن 14
342 - سيد احمد بن زينى بن احمد دحلان مكى - شافعى "در سال 1232 در مكه متولد و در سال 1304 در مدينه منوره وفات يافته" مفتى شافعيان در مكه مشرفه و شيخ الاسلام آنجا بوده، عالمى است ذيفنون كه از علوم مختلفه بهره مند بوده، مورخى است محيط، تاليفات بسيارى دارد كه بالغ بر بيست جلد از آنها چاپ شده، ابوبكر عثمان بن محمد بكرى - دمياطى كتابى جداگانه بشرح حال او اختصاص داده، بنام " نفحه الرحمن فى مناقب سيد احمد زينى دحلان " "چاپ مصر" حديث - در موضوع تهنيت از او خواهد آمد.
343 - شيخ يوسف بن اسمعيل نبهانى - بيروتى، رئيس محكمه حقوق در بيروت، مولف كتاب " منتخب الصحيحين من كلام سيد الكونين " - كه در سال 1329 در مصر چاپ شده - سخنور بزرگى است و در علم ادب سهم كافى احراز نموده، حداد در جلد 1 " القول الفصل " ص 444 از او به : عالم عصر - شيخ علامه تعبير نموده است، در حديث و ادب تاليف بسيار نموده كه در حدود پنجاه مجلد از تاليفات او در مصر و بيروت چاپ شده، شرح حال خود را نامبرده بقلم خود در كتاب خود " الشرف الموبد " ص 143 - 140 ثبت نموده، حديث او در باب مناشده رحبه خواهد آمد.
344 - سيد مومن بن حسن مومن شبلنجى مولف " نور الابصار فى مناقب آل بيت النبى المختار " كه پنج مرتبه يا بيشتر بچاپ رسيده، در آغاز آن شرح حال خود را ثبت و استادان خود را در علوم مختلفه ذكر نموده و بعض از تاليفات خود را تعداد كرده - در حدود سال 1250 متولد شده ولى از تاريخ وفات او اطلاعى بدست نيامده، حديث او در باب نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
345 - شيخ محمد عبده بن حسن خير الله مصرى متوفاى 1323 مفتى و علامه بزرگوار ديار مصر نامبرده در مراتب علمى شهرت طولانى دارد و در اصلاحات اجتماعى و سعى در مصالح امت ثابت قدم بوده، تاريخ، اين خصوصيات را براى او در اوراق جلد 1 " مشاهير الشرق " ص 300 و " تاريخ الادب العربى " ص 439 - 434 و غيرهما تسجيل و ضبط نموده است، اشاره بحديث او قبلا شده و حديث او در نزول آيه تبليغ درباره اميرالمومنين عليه السلام پيرامون قضيه غدير خواهد آمد.
346 - سيد عبد الحميد بن سيد محمود آلوسى بغدادى - شافعى - نابينا - در سال 1232 متولد و در 1324 وفات يافته - در بغداد پايتخت كشور عراق علامه و اديب يگانه بوده، كتاب او موسوم به " نثر اللئالى فى شرح نظم الامالى " بچاپ رسيده، نامبرده حديث غدير را در ص 166 كتاب مزبور از فضائل اميرالمومنين عليه السلام بشمار آورده و در ص 170 در مفاد آن و در مسلم الصدور بودن آن از مصدر وحى الهى سخن گفته و در ص 172، غديرخم را تعيين نموده و بحديث مزبور اشاره كرده است.
347 - شيخ محمد حبيب الله بن عبد الله يوسفى از حيث نسب، و مدنى از جهت مهاجرت او بانجا. و شنقيطى از لحاظ اقليم و منطقه - سخنور و علامه و محدث مصر بوده كتاب " اكمال المنه " در موضوع اتصال سند مصافحه كه موجب دخول بهشت ميشود، و " ايقاظ الاعلام " در موضوع وجوب پيروى رسم الخط مصحف امام، و كتاب " ثبت الشيخ الامير الكبير " و " الخلاصه النافعه " از او است و در دنباله كتاب اخير الذكر ارجوزه دارد كه به " النصايح الدينيه " موسوم است، و تمام اين كتب در حدود سال 1345 بچاپ رسيده، نامبرده در كتاب خود " كفايه الطالب لمناقب على ابن ابى طالب عليه السلام " چاپ مصر در ص 30 - 28 حديثى را كه ترمذى از ابى سريحه يا - زيد - با بررسى در سند روايت نموده و حديثى را كه ابن سمان از براء بن عازب و احمد از زيد در مسندش و از عمر در مناقبش با بررسى در سند روايت نموده، و حديث
مناشده در رحبه را از طريق ابى حاتم، و از طريق احمد از سعيد بن وهب و حديث ركبان را از طريق احمد و بغوى و حديثى را كه ابن عبد البر در " استيعاب " از بريده و ابى هريره و جابر و براء و زيد از داستان غدير روايت نموده اند ذكر كرده است.
348 - قاضى بهلول بهجت شافعى - قاضى زنكه زور، مولف " تاريخ آل محمد صلى الله عليه و آله " كه بلغت تركى نوشته و اديب دانشمند ميرزا مهدى تبريزى آنرا بفارسى و فاضل بزرگوار شيخ ميرزا على قمشه آنرا بعربى ترجمه نموده اند، و اين كتاب نامبرده از محسنات اين عصر است و نمودارى است از احاطه و تسلط مولفش در حديث و تاريخ، و اطلاع مبسوط او در مباحث دينى، و از تاليفات او كتابى است بنام " الماه يوم " يعنى : صدر روز، در واقعه صفين، كه جنبه روائى دارد، و " الارشاد الحمزوى " و " حجر بن عدى " كه منظوم است، و " الحقوق الارثيه " و " آثار آذربايجان كه كتابى است ادبى - تاريخى - جغرافى، اشاره بطرقى كه نامبرده براى حديث غدير ذكر كرده، در صفحات 43 و 47 و 51 و 54 و 60 و 62 و 76 و 88 و 93 گذشت.
349 - نويسنده شهير، عبد المسيح انطاكى - مصرى، نامبرده يكى از شعراى غدير است در قرن چهاردهم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد.
350 - دكتر احمد فريد رفاعى، در حاشيه " معجم الادباء " جلد 14 ص 48 دو بيت اميرالمومنين عليه السلام را درباره غدير ذكر نموده.
351 - استاد احمد زكى عدوى - مصرى - رئيس قسمت تصحيح در - دار الكتب المصريه - نامبرده بوسيله حواشى كه در كتب متعدده دارد، آثار گرانبها و جاودانى از خود گذارده، نامبرده در حواشى " الاغانى " جلد 7 ص 363 از چاپ اخير داستان غدير را ذكر نموده است.
352 - استاد احمد نسيم مصرى عضو قسمت ادبى در - دار الكتب المصريه - نامبرده داستان غدير را در حاشيه بر ديوان مهيار جلد 3 ص 182 ذكر نموده.
353 - استاد حسين على اعظمى - بغدادى - مدير دانشكده حقوق در بغداد، يكى از شعراء غدير است كه شعر و شرح حال او در قسمت مربوط به شعراء قرن
چهاردهم خواهد آمد، نامبرده شخصا بمولف معظم " الغدير " خبر داده كه كتابى درباره اميرالمومنين عليه السلام تاليف نموده و در آنجا نيز حديث غدير را ذكر كرده است.
354 - سيد على - جلال الدين حسينى - مصرى - سخنورى است محيط و مسلط و اديبى است شاعر، ديوان او موسوم به " حديث النفس " و كتاب او بنام " الحسين عليه السلام " در دو جزء در قاهره بچاپ رسيده، حديث ولايت را نامبرده در جلد 1 تاليف مزبور ص 132 ذكر نموده است.
355 - استاد محمد محمود رافعى - مصرى، شرح او بر هاشميات "كميت" كه چندين بار در مصر چاپ شده نمودارى است از احاطه و تسلط او در تاريخ و ادب و نامبرده در شرح اين بيت "كميت" : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا در ص 81 چنين گويد : دوح درخت بزرگى است، واحد آن دوحه است و غديرخم موضعى است بين مكه و مدينه - ابان. يعنى آشكار كرد : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : " اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله " و فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه. بعد از فرمايشات پيغمبر صلى الله عليه و آله عمر گفت : خوشا بحال تو يا على صبح نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومن هستى.
356 - استاد محمد شاكر خياط نابلسى - ازهرى مصرى - شارح هاشميات " كميت " كه در سال 1321 در مصر چاپ شده، نامبرده در شرح مزبور ص 60 در شرح قول كميت : و يوم الدوح دوح غديرخم ابان له الولايه لو اطيعا گويد : غدير خم موضعى است بين مكه و مدينه در جحفه ابان له الولايه امام احمد از ابى الطفيل روايت كرده كه گفت : على عليه السلام در سال 35 مردم را در ميدان وسيع كوفه "رحبه" جمع كرد، سپس بانها گفت : شما را بخدا قسم ميدهم، هر مرد مسلمى كه روز غدير خم سخنان رسول خدا صلى الله عليه و آله را شنيده است، برخيزد،
در نتيجه : سى تن از مردم برخاستند و شهادت دادند باينكه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
357 - استاد عبد الفتاح - عبد المقصود مصرى - صاحب كتاب " الامام على " در 4 مجلد، نامبرده در تقريظى كه باين كتاب، نموده اشاره بحديث غدير خم نموده و تمام مقال او در مقدمه جلد ششم خواهد آمد.
358 - استاد، شيخ محمد سعيد دحدوح، يكى از ائمه جماعت در حلب، نامبرده در نامه كه به علامه حجت - شيخ محمد حسين مظفرى نوشته - داستان غدير را در آن درج نموده و بزودى عين و نص نامه او كه در آغاز جلد هشتم مندرج است، خواهد آمد.
359 - استاد صفا خلوصى مقيم لندن و فارغ التحصيل دانشگاه آنجا و مدرس در همانجا، نامبرده داستان غدير را در نامه كه بمولف جليل القدر نوشته قعطى تلقى نموده و بزودى عين آن كه در آغاز جلد پنجم مندرج است خواهد آمد.
360 - حافظ مجتهد - ناصر السنه - شهاب الدين - ابو الفيض - احمد بن محمد بن صديق، صاحب تاليفات گرانبها، نامبرده داستان غدير را در كتاب مهم و ارجمند خود " تشنيف الاذان " ص 77 نقل از گروه بسيارى از حفاظ باسناد آنها از پنجاه و چهار تن از صحابه ذكر كرده - نامهاى صحابه مذكورين از اينقرار است : على اميرالمومنين عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - امام سبط - حسين بن على عليه السلام - عبد الله بن عباس - براء بن عازب - زيد بن ارقم - بريده - ابو ايوب - حذيفه بن اسيد - سعد بن ابى وقاص - انس بن مالك - ابو سعيد خدرى - جابر بن عبد الله - عمرو بن ذى مره
مره - عبد الله بن عمر - مالك بن حويرث - حبشى بن جناده - جرير بن عبد الله بجلى عماره - عمار بن ياسر - رياح بن حارث - عمر بن خطاب - نبيط بن شريط - سمره بن جندب - ابو ليلى - جندب انصارى - حبيب بن بديل - قيس بن ثابت - زيد بن شرحبيل عباس بن عبد المطلب - عبد الله بن جعفر - سلمه بن اكوع - زيد بن ابى ثابت - ابوذر غفارى - سلمان فارسى - يعلى بن مره - خزيمه بن ثابت - سهل بن حنيف - ابو رافع. زيد بن حارثه - جابر بن سمره. ضمره الاسلمى - عبد الله بن ابى اوفى - عبد الله بن بسر مازنى - عبد الرحمن بن يعمر ديلمى - ابوالطفيل عامر - سعد بن جناده - عامر بن عميره - حبه عرنى - ابو امامه - عامر بن ليلى - وحشى بن حرب - عايشه - ام سلمه - طلحه بن عبيد الله، و لفظ او بزودى در باب بحث از سند حديث انشاء الله بنظر شما خواهد رسيد.
"ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع"
"و هو شهيد"