سجده بر تربت امام حسین
سجده بر تربت امام حسین >فلسفه سجده بر تربت امام حسین فلسفه سجده بر تربت امام حسین از موضوعاتی که مورد توجه و سؤال اهل سنت و وهابیون واقع شده این است که چرا شیعه بر تربت امام حسینعلیه السلام سجده میکند؟ آیا در حقیقت این سجده بر ام
سجده بر تربت امام حسين <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
>فلسفه سجده بر تربت امام حسين
فلسفه سجده بر تربت امام حسين
از موضوعاتي كه مورد توجه و سؤال اهل سنت و وهابيون واقع شده اين است كه چرا شيعه بر تربت امام حسينعليه السلام سجده ميكند؟ آيا در حقيقت اين سجده بر امام حسين يا سجده بر تربت نيست؟. براي روشن شدن مطلب به بررسي اين موضوع ميپردازيم:
>سجده شيعه بر هر نوع خاك
>برتري برخي زمينها از ديدگاه قرآن
>برتري برخي از زمينها از ديدگاه روايات
>شرافت تربت امام حسين
>قبر حسين همانند قبر رسول الله
>فضيلت تربت امام حسين
سجده شيعه بر هر نوع خاك
عالمان شيعي، سجده بر تربت امام حسينعليه السلام را واجب نميدانند، بلكه حكم به جواز سجده بر هر تربت و خاكي نمودهاند، ولي از آن جا كه تربت امام حسينعليه السلام امتياز خاصي دارد، حكم به استحباب سجود بر آن دادهاند.
برتري برخي زمينها از ديدگاه قرآن
از مجموع آيات استفاده ميشود كه برخي از زمينها مبارك بوده، بر ساير زمينها برتري خاصّي دارند.
خداوند متعال ميفرمايد: (إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُديً لِلْعالَمِينَ)؛ [1] «نخستين خانهاي كه براي [عبادت] مردمان نهاده شد، خانهاي است كه در مكه [بنا شده] است كه مبارك و راهنماي جهانيان ميباشد.»
و نيز ميفرمايد: (وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلاً مُبارَكاً وَأَنْتَ خَيْرُ المُنْزِلِينَ)؛ [2] «و بگو پروردگارا مرا به منزلي مبارك فرود آور و تو بهترين ميزباناني.»
در آيهاي آمده است: (وَنَجَّيْناهُ وَلُوطاً إِلي الأَرضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها لِلْعالَمِينَ)؛ [3] «و او و لوط را به سرزمين [شام] كه آن را براي همه جهانيان پربركت ساختيم نجات داديم.»
درباره حضرت موسيعليه السلام ميفرمايد: (إِذْ ناداهُ رَبُّهُ بِالْوادِ المُقَدَّسِ طُوَيً)؛ [4] «چون پروردگارش او را در وادي مقدس طوي ندا داد.».
هم چنين در خطاب به او ميفرمايد: (فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ المُقَدَّسِ طُويً)؛ [5] «كفشهايت را از پا بيرون كن [بدان كه] تو در وادي مقدس طوي هستي.»
درباره قصه سليمانعليه السلام آمده است: (وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلي الأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها)؛ [6] «و براي سليمان باد تندرو را [تسخير كرديم] كه به فرمان او به سرزميني كه بركتش بخشيده بوديم روان ميشد.»
در مورد پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله ميفرمايد: (سُبْحانَ الَّذِي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِليَ المَسْجِدِ الأَ قْصي الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ)؛ [7] «پاك و منزه است كسي كه بندهاش را شبي از مسجد الحرام تا مسجد الاقصي كه پيرامونش را بركت بخشيدهايم، سير داد.»
[1] سوره آل عمران، آيه 96.
[2] سوره مؤمنون، آيه 29.
[3] سوره انبياء، آيه 71.
[4] سوره نازعات، آيه 16.
[5] سوره طه، آيه 12.
[6] سوره انبياء، آيه 81.
[7] سوره اسراء، آيه 1.
برتري برخي از زمينها از ديدگاه روايات
از ديدگاه روايات اهل سنت و شيعه استفاده ميشود كه قطعههاي زمين همانند ساكنان آن، متّصف به صفت شقاوت و سعادتاند:
1 - بخاري به سندش از عبداللَّه بن عمر نقل ميكند: پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله هنگامي كه از سرزمين «ثمود» ميگذشت، فرمود: داخل نشويد در سرزمينهايي كه صاحبان آنها به خود ظلم نمودند، تا شما نيز همانند آنان به مصيبت مبتلا نگرديد، مگر در حالي كه گريانيد. آنگاه رسول خداصلي الله عليه وآله سر مباركش را پوشانيد و به سرعت از آن وادي گذر نمود. [1] .
2 - همو نقل ميكند: عليعليه السلام كراهت داشت در سرزمين فرو رفته «بابل» نماز بخواند. [2] .
3 - حلبي در سيره خود نقل ميكند: اجماع امّت بر آن است كه اين مكان (مدينه) كه اعضاي شريف پيامبرصلي الله عليه وآله را در بر گرفته، بهترين قسمتهاي روي زمين است و حتّي از كعبه برتر ميباشد. برخي ديگر گويند: افضل قسمتهاي روي زمين است، و حتّي از عرش الهي برتر است. [3] .
4 - سمهودي شافعي در بحث علل برتري سرزمين مدينه بر سرزمينهاي ديگر ميگويد: جهت دوم آن كه: اين سرزمين مشتمل بر قطعه زميني است كه به اجماع امت بر ساير قطعهها برتري دارد و آن همان قطعهاي است كه بدن شريف پيامبرصلي الله عليه وآله را در برگرفته است. [4] .
5 - هم چنين اين مطلّب را كه مردم بعد از رحلت رسول خداصلي الله عليه وآله ميآمدند و به جهت تبّرك از خاك قبر آن حضرت بر ميداشتند و با خود ميبردند. عايشه به جهت آن كه بدن پيامبرصلي الله عليه وآله نمايان نگردد، دستود داد ديواري به دور قبر پيامبرصلي الله عليه وآله كشيده شود. [5] .
[1] صحيح بخاري، ج 6، ص 7، كتاب المغازي.
[2] همان، ج 1، ص 90، كتاب الصلاة.
[3] سيره حلبي، ج 3، ص 306.
[4] وفاء الوفاء، ج 1، ص 52.
[5] همان، ص 385.
شرافت تربت امام حسين
تربت امام حسينعليه السلام از جمله تربتهايي است كه خداوند متعال آن را به جهاتي مبارك گردانيده است، زيرا آن تربت قطعه زميني است كه جسد پاك و طيّب و طاهر سيدالشهداعليه السلام را در بر دارد.
علامه امينيرحمه الله در سرّ سجود به تربت كربلا ميفرمايد: «اين امر بر دو اصل اساسي استوار است:
الف - آن كه شيعه اماميه در صدد آن است كه براي خود تربت و مهري پاك به همراه داشته باشد تا بر آن سجده نمايد.
ب - برخي از بقاع بر بعضي ديگر برتري دارد، لذا آثار و بركاتي بر آن مترتب است؛ به همين دليل كعبه و حرم حكم خاصي به خود گرفته است. از جمله سرزمينهايي كه بر ساير بقاع برتري پيدا كرده و داراي آثار و بركاتي خاص است محلي است كه بدن شريف سيدالشهداعليه السلام را در خود جاي داده است. همان بقعهاي كه امام عليعليه السلام قبل از شهادت امام حسينعليه السلام قبضهاي از خاك آن را برداشت و استشمام كرد و چنان گريست كه زمين از اشكهاي حضرتش مرطوب گشت.
سپس فرمود: «از اين سرزمين هفتاد هزار نفر محشور شده و بدون حساب وارد بهشت ميگردند». [1] آيا سجده بر چنين تربتي مطلوبيّت و قداست ندارد و سبب تقرّب به خداوند متعال نميگردد؟. آيا سزاوار نيست كه انسان بر تربتي سجده كند كه در آن نشانههاي توحيد و عشق بازي در راه معبود است؟ تربتي كه در صورت توجه خاص به حقيقت آن، حالت رقّت قلب در انسان ايجاد شده و انسان را به سوي خداوند نزديك ميكند...». [2] .
استاد عباس محمود عقاد - نويسنده مصري - در مورد سرزمين كربلا مينويسد: «سرزمين كربلا حرمي است كه مسلمانان براي عبرت و ياد آوري به زيارت آن ميآيند و غير مسلمين براي مشاهده و بازديد، ولي اگر بنا باشد كه حقّ اين سرزمين ادا شود بايد آن را زيارت گاه هر انساني قرار داد كه براي نوع خود نصيبي از قداست و بهرهاي از فضيلت قائل است، زيرا ما به ياد نداريم كه قطعهاي از زمين به مانند كربلا اين چنين داراي فضيلت و منقبت باشد. اين نيست مگر به جهت آن كه اين سرزمين با اسم كربلا و منزلگاه حسينعليه السلام مقرون و عجين شده است». [3] .
شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاءرحمهم الله در بيان حكمت استحباب سجده بر تربت حسينعليه السلام ميفرمايد: «از جمله اغراض و مقاصد عالي در استحباب سجود بر تربت حسينعليه السلام آن است كه نمازگزار هنگامي كه پيشاني خود را بر تربت ميگذارد به ياد فداكاري و عشق بازي امام حسينعليه السلام در پيشگاه الهي ميافتد و اين كه چگونه يك انسان ميتواند در راه عقيده و مبدأ، اين گونه فداكاري كرده و با ظالمان مقابله كند. و از آن جا كه سجود بهترين حالات يك بنده نزد خداوند است، مناسب است كه در آن حالت به ياد ارواح پاك و طيب و طاهري بيفتد كه جانشان را در راه معشوق فدا كردند. در اين هنگام و با اين تفكّر، حالت خضوع و خشوع در انسان ظاهر ميشود و دنيا و آنچه در آن است در نظرش حقير جلوه ميكند و حالتي عرفاني و معنوي قوياي در نفسش نسبت به خداوند متعال حاصل ميشود، همانند حالتي كه براي امام حسينعليه السلام و اصحابش حاصل شده است. و اين به جهت توسل و ارتباط با امام حسينعليه السلام از طريق تربت اوست. از همين رو در روايات ميخوانيم كه سجده بر تربت حسينيعليه السلام حجابهاي هفت گانه را پاره ميكند. پس در حقيقت سجده بر تربت حسينيعليه السلام سرّ صعود و عروج از تراب به ربّ الارباب است...». [4] .
عبد الرزاق مقرّمرحمه الله مينويسد: «از جمله اسلوبهايي كه اهل بيتعليهم السلام به جهت شناساندن مظلوميّت امام حسينعليه السلام به مردم به كار گرفتهاند، امر به سجود بر تربت حسينيعليه السلام است، زيرا از مهمترين اسرار آن اين است كه نمازگزار هر روز در اوقات نماز پنج گانهاش هنگامي كه چشمش به تربت حسينيعليه السلام ميافتد به ياد امام حسينعليه السلام و فداكاريهاي او، و اصحاب و اهل بيتش ميافتد و معلوم است كه ياد آوري از اين چنين الگوهايي از حيث روانشناسي اثر تربيتي و معنوي عجيبي در نفس انسان خواهد گذاشت...». [5] .
[1] المعجم الكبير، ج 3، ص 111، ح 2825.
[2] السجود علي التربة الحسينية عند الشيعة الاماميه، ص 87-69.
[3] ابوالشهدا، ص 145.
[4] الارض و التربة الحسينيه، ص 32و33.
[5] مقتل الحسينعليه السلام، ص 103و104.
قبر حسين همانند قبر رسول الله
در ابتداي بحث به شرف و فضيلت قبر پيامبرصلي الله عليه وآله و قطعه زميني كه حضرت را در خود گرفته اشاره نموديم، حال اين نكته را ياد آور ميشويم كه: قبر امام حسينعليه السلام همانند قبر رسولصلي الله عليه وآله است زيرا امام حسينعليه السلام پاره تن رسول خداصلي الله عليه وآله است. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: «حسين منّي و أنا من حسين»؛ [1] «حسين از من و من از حسينم.»
امّ الفضل در عالم رؤيا ديد كه قطعهاي از پيكر مطهّر پيامبرصلي الله عليه وآله جدا شد و در دامانش قرار گرفت. هنگامي كه در مورد اين خواب از پيامبرصلي الله عليه وآله سؤال نمود، حضرت آن را به ولادت امام حسينعليه السلام و تربيتش در دامان ام الفضل تعبير كرد.... [2] پس امام حسينعليه السلام پاره تن پيامبرصلي الله عليه وآله است و اگر پيامبرصلي الله عليه وآله احترامي دارد كه به تبع آن، خاك قبرش هم متبرّك است، امام حسينعليه السلام نيز چنين است.
[1] سنن ترمذي، ج 5، ص 658؛ مسند احمد، ج 4، ص 174؛ سنن ابن ماجه، رقم 144.
[2] مستدرك حاكم، ج 3، ص 176.
فضيلت تربت امام حسين
1 - احمد بن حنبل از عامر شاطبي نقل ميكند: در سفري همراه علي بن ابي طالبعليه السلام بودم. حضرت هنگامي كه در مسير خود به صفين به نينوا رسيد، صدا داد: اي ابا عبداللَّه! در كنار شطّ فرات صبر كن. عامر شاطبي ميگويد: عرض كردم: براي چه؟ فرمود: روزي بر پيامبرصلي الله عليه وآله وارد شدم، در حالي كه گريان بود؛ عرض كردم: اي نبي خدا! آيا كسي شما را غضبناك كرده؟ چه شده است كه گريانيد؟ پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: خير بلكه الآن جبرئيل از نزد من خارج شد و خبر داد كه حسينعليه السلام در كنار شطّ فرات به شهادت ميرسد. جبرئيل گفت: آيا ميخواهي كه تربت او را استشمام نمايي؟ عرض كردم: آري. آن گاه قبضهاي از خاك تربت امام حسينعليه السلام را به من داد كه در اين هنگام طاقت نياوردم و گريستم. [1] .
2 - امّ سلمه ميگويد: روزي رسول خداصلي الله عليه وآله مضطرب از خواب بيدار شد، دوباره خوابيد و بار ديگر همين حالت به وي دست داد، بار سوم نيز اين عمل تكرار شد، در اين مرتبه ديدم كه در دستان مباركش تربتي سرخ بود كه آن را ميبوسيد و اشك ميريخت. عرض كردم: اي رسول خدا! اين تربت چيست؟ فرمود: جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسينعليه السلام در سرزمين عراق به شهادت ميرسد. به جبرئيل گفتم: تربتي كه حسينعليه السلام در آن به شهادت ميرسد به من بنما، جبرئيل از آن تربت آورده و به من داد. [2] .
دانستن اين نكته ضروري است كه فرق است بين مسجود له و مسجود عليه، شيعه اماميه كه بر تربت امام حسينعليه السلام سجده ميكند آن را مسجود له قرار نميدهد، بلكه آن را مسجود عليه قرار ميدهد، يعني شيعه براي تربت امام حسينعليه السلام سجده نميكند، بلكه بر روي تربت امام حسينعليه السلام اما براي خداوند متعال سجده مينمايد. و بين اين دو فرق آشكار است.
[1] مسند احمد، ج 2، ص60.
[2] مستدرك حاكم، ج 4، ص 398.