تقوا و عبودیّت
تقوا و عبودیت هنگامی که فرمایش آن حضرت را به نظر میآوریم، به گوشهای از شخصیّت او نزدیک میشویم؛ آنجا که میفرماید: «لا شَرَفَ أعْلَی مِنَ الاْ سْلامِ، وَ لا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقْوی، وَ لا مَعْقِلَ أحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَ لا شَفیع
تقوا و عبوديت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
هنگامي كه فرمايش آن حضرت را به نظر ميآوريم، به گوشهاي از شخصيّت او نزديك ميشويم؛ آنجا كه ميفرمايد:
«لا شَرَفَ أعْلَي مِنَ الاْ سْلامِ، وَ لا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقْوي، وَ لا مَعْقِلَ أحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ، وَ لا شَفيعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ، وَ لا كَنْزَ أغْني مِنَ الْقَناعَةِ، وَلا مالَ أذْهَبُ لِلْفاقَةِ مِنَ الرِّضي بِالْقُوتِ...». [1] .
«نه شرافتي برتر از اسلام است؛ نه عزّتي ارجمندتر از پارسايي؛ نه پناهي بهتر از خويشتن داري؛ نه شفيعي كارسازتر از توبه؛ نه گنجي پُرمايهتر از قناعت؛ نه ثروتي نياز برآورندهتر از خرسندي به همان خوراكي كه رفع گرسنگي كند».
امام- به خاطر تقوايش و حريص بودنش بر آنچه كه موجب خشنودي خداوند است- از همهي مردم به تقرّب الهي شتابانتر است. او از حيث عبادت از همهي مردم بيشتر عبادت كرده و بيشتر نماز خوانده و بيش از همه با قيام و امساك (نماز و روزه) برخود سختي داده است [2] گمان نميكنيم كه عبادت و بندگي او به جز عبادت آزادهاي باشد كه فقط به
[ صفحه 14]
انگيزهي سپاسگزاري از نعمت پروردگارش بوده است، نه عبادت انسان ترسان از كيفر و يا عبادت سوداگري به طمع ثواب و اجر؛ بدانگونه كه او خود پرستندگان و پرستشها را طبقه بندي ميكند. در اين طبقه بندي ميفرمايد:
«اًّنَّ قَوْماً عَبَدُوااللهَ رَغبَةً فَتِلْكَ عِبادَُْ التُّجّارِ وَ اًّنَّ قَوْماً عَبَدُوااللهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَُْ الْعَبيدِ وَ اًّنَّ قَوْماً عَبَدُوااللهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبادَُْ الاْ حْرارِ؛ [3] .
مردمي خدا را به اميد ثواب پرستيدند؛ اين پرستش سوداگران است. گروهي خدا را از روي ترس عبادت كردند؛ اين بندگي كردنِ بردگان و غلامان است و دستهاي خدا را به انگيزهي سپاسگزاري پرستيدند؛ اين عبادت آزادگان است».
گمان نميكنيم كه در هيچ گفتار و كلامي، چهرهي تقوا شيرينتر و زيباتر و دلرباتر از اين ترسيم شده باشد و بهتر بتواند دلها را به اشتياق چشيدن طعم گواراي آن- كه تمام محسوسات و معنويّات پاكيزه به آن نميرسد- به پرواز درآورد؛ آنجا كه ميفرمايد:
«... كُلُّ يَوْمٍ لا يُعْصَي اللهُ فيهِ فَهُوَ عيدٌ؛ [4] .
هر روزي كه در آن نافرماني خداوند نشود عيد است».
و گمان نميكنيم سخني دقيقتر از اين گفتارش بتواند بي ارزشي و بي اعتباري زندگي اين دنيا را توصيف كند و عقول و انديشهها را بر نفرت و گريز از آن وادار سازد؛ آنجا كه ميفرمايد:
«مِنْ هَوانِ الدُّنْيا عَلَي اللهِ أنَّهُ لايُعْصي اًّلاّ فيها وَلايُنالُ ما عِنْدَهُ اًّلاّ بِتَرْكِها؛ [5] .
در پستي دنيا همين بس كه خداوند جز در اين دنيا معصيت و نافرماني نميشود و جز با وانهادن و ترك اين دنيا به آنچه كه در نزد خداوند است نميتوان رسيد».
[ صفحه 15]
از عليّبن الحسين- كه به آخرين درجهي پرستش و بندگي خدا رسيده بود و زينت كساني بود كه خدا را بندگي كرده و بر تقواي الهي زيستهاند- پرسيده شد:
«عبادت شما در مقابل عبادت جدّت چگونه است؟»
فرمود:
«مانند عبادت جدّم، در مقابل رسول خدا (ص)». [6] .
و در اين گفتار مبالغهاي و اشكالي نيست؛ زيرا هيچ كمالي براي هميشه به پايهي كمال انساني پيامبر (ص) در تمام سجايا و خصلتهايش نميرسد.
چه شب زنده داريها امام داشت و نمازهاي نافله ميخواند! دائم الذّكر بود. براي نزديكي به خدا غرق در تسبيح و حمد و ثناي الهي بود؛ زيرا نوافل- چه تسبيح باشد يا دعا و نماز- بهترين چيزي است كه انسان مسلمان ميتواند اوقات فراغت و استراحت خود را با آنها پُر كند و خداوند متعال بزرگوارتر از آن است كه صاحب آنها را به دست شيطان بسپارد تا او را به هر پرتگاه بدي كه ميخواهد افكند و وي را آلوده ساخته يا به باطلي نابود كننده تمايل دهد و به خاطر بديهايش از حساب نيكيهايش كاسته شود.
ميفرمود:
«ما كانَ اللهُ لِيَفْتَحَ عَلي عَبْدٍ بابَ الشُّكْرِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بابَ الزِّيادَِْ، وَ لالِيَفْتَحَ عَلي عَبْدٍ بابَ الدُّعاء وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بابَ الاًّجابَةِْ، وَ لا لِيَفْتَحَ لِعَبْدٍ بابَ التَّوْبَةِْ وَ يُغلِقَ عَنْهُ بابَ المَغْفِرَِْ؛ [7] .
خداوند بابِ شكر گزاري را به روي بندهاي نميگشايد؛ در صورتي كه فزوني را به رويش در فرو بندد و بابِ دعا را بر بندهاي نميگشايد و اجابت و پذيرش را بر وي در فرو بندد، و باب توبه را براي بندهاي نميگشايد؛ در حالي كه آمرزش را بر وي در فرو بندد».
و آيا نافله، چيزي جز سپاسگزاري و استغفار است؟ از امام شعري نقل شده است
[ صفحه 16]
كه در آن ميفرمايد:
اِغْتَنِمْ رَكْعَتَيْنِ زُلْفي اًّلَي اللّ
هِ اًّذا كُنْتَ فارِغاً مُسْتَريحا
هنگامي كه فارغ البال و آسودهاي، خواندن دو ركعت نماز را، براي نزديك شدن به خدا، غنيمت بدان.
وَ اًّذا ما هَمَمْتَ بِالْقَوْلِ في با
طِلٍ فَاجْعَلْ مَكانَهُ تَسْبيحا [8] .
و چون آهنگ سخنِ بيهودهاي كردي، به جاي آن تسبيح پروردگار گو.
لكن، آن حضرت به مردم هشدار داد كه نكند با همّت گماردن به نوافل از واجبات دور بمانند و اشتغال به فروع آنان را از اصول باز دارد و اندك را به بسيار بخرند! در مقام برحذر داشتن از اين انحراف فرمود:
«لا قُرْبَةَْ بِالنَّوافِلِ اًّذا أضَرَّتِ بِالْفَرائِضِ؛ [9] .
مستحبّات- آنگاه كه به واجبات ضرر بزند- نزديك كنندهي (به خدا) نخواهد بود».
مردم خواندن نماز شب را از امام فرا گرفتند و بر تلاوت اوْراد و ادعيه و زاري و گريه به هنگام ياد خدا و تسبيح و ستايش پروردگار و تمجيد و بزرگداشت صفات الهي- تا جايي كه فرصت و توانايي باشد- از آن حضرت پيروي نمودند و براي رسيدن به رضوان خدا با آن نيايش و دعا توسّل ميجستند و به غفران و آمرزش او پناهنده ميشدند.
[1] نهجالبلاغه، حكمت 371.
[2] «علي- هر چه در زندگي گذشتهي خود نظر ميافكند- از وقتي كه از مادر متولّد شد، ياد نداشت كه يك روز خود را بر غير دين محمّد ديده باشد». (الامام عليبن ابي طالب (ع)، ج1، ص103).
[3] نهجالبلاغه، حكمت 237.
[4] همان، حكمت428.
[5] همان، حكمت 385.
[6] شرح نهجالبلاغه، ابن ابي الحديد، ج1، ص27.
[7] نهجالبلاغه، حكمت 435.
[8] ديوان اميرالمؤمنان(ع)، بيهقي نيشابوري، ص184/183 با كمي اختلاف.
[9] نهجالبلاغه، حكمت 39.