یک آسمان فضیلت
یک آسمان فضیلت غـدیـر جـارى خـروشانى است که از فضایل بى شمار على "ع" سرچشمه مى گیرد به حتم اگر در مـیـان اصـحـاب پیامبر گرامى اسلام "ص" کسى برتر از امیرالمؤمنین "ع" بود، همو به این منصب افـتخار مى یافت ولى حق این است که پس از پیامبر اکرم "ص" نه تنها کسى
يك آسمان فضيلت <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
غـديـر جـارى خـروشانى است كه از فضايل بى شمار على "ع" سرچشمه مى گيرد به حتم اگر در مـيـان اصـحـاب پيامبر گرامى اسلام "ص" كسى برتر از اميرالمؤمنين "ع" بود، همو به اين منصب افـتخار مى يافت ولى حق اين است كه پس از پيامبر اكرم "ص" نه تنها كسى از على "ع" برتر نيست، بلكه هيچ يك از امت به پايه آن حضرت نمى رسد
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 3، ص 311 تا 317، حديث 1350 تا 1357. فضايلى كه از رسول خدا "ص" و اصحابش بـراى عـلى "ع" نقل شده است، بيش از همه فضايلى است كه براى تمامى اصحاب گفته اند اين در حـالـى است كه دست تبهكارسياست، تا آنجا كه در توان داشت فضايل آن حضرت را پوشاند و براى حفظ موقعيت خود، از آن حضرت بدگويى كرده است
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 3، ص 127، حديث 1149 والصواعق المحرقه، ص 186.
امـام احـمـد بـن حنبل مى گويد: ''درباره هيچ يك از اصحاب رسول خدا "ص" به اندازه على "ع" فضيلت روايت نشده است''
___________________________________
الـمـسـتـدرك عـلـى الـصـحيحين، ج 3، ص 107 والصواعق المحرقه، ص 186، فصل دوم و فرائد السحطين، ج 1، ص 379، باب 69،حديث 309 و تاريخ دمشق، ج3، ص 83، حديث 1117.
مـردى در حـضـور ابـن عباس گفت: سبحان اللّه! چه بسيار است فضايل و مناقب على "ع"! گمان مـى كنم سه هزار فضيلت در او باشد ابن عباس گفت: ''چرا نمى گويى فضايل آن حضرت به سى هزارنزديك تر است''
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 364، باب 66، حديث 292.
سـلـيـمـان اعـمـش در جـواب مـنـصـور دوانـيـقى خليفه عباسى كه از او مى پرسد چند روايت درباره على "ع" نقل كرده اى، مى گويد: ''تعداد كمى از فضايل او را توانسته ام روايت كنم حدود ده هزار يا كمى بيشتر''
___________________________________
مناقب ابن مغازلى، ص 145، حديث 188.
ابـن حـجـر در صـواعق مى نويسد: ''در شان هيچ كس به اندازه على "ع" قرآن نازل نشده است''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 196 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 430، حديث 940.
همو مى نويسد: ''درباره على "ع" سيصد آيه قرآن نازل شده است''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 196 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 431، حديث 941.
و از ابـن عـبـاس روايـت كـرده است: ''در هر جاى قرآن يا ايها الذين آمنوا آمده است، على، امير و شريف آنهاست خدا در موارد زيادى اصحاب محمد "ص" را سرزنش كرده است، ولى از على "ع" جز به نيكى ياد نكرده است''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 196، و كنزالعمال، ج 13، ص 108، حديث 36353 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 429، حديث 938.
مـا در ايـن بـخـش پـاره اى از فـضـايـلى را كه به آن حضرت شايستگى رهبرى جامعه مسلمين و خلافت رسول خدا را بخشيده است، برمى شمريم.
اشتراك گوهرى با رسول مكرم اسلام
هـر چند ما از كشف حقيقت اين اشتراك ناتوانيم، ولى از طريق روايات مى توان به وجود آن پى برد از پـيـامـبـر اكـرم "ص" روايـات زيـادى بـا بـيـانـهاى مختلف وارد شده كه نشان مى دهد، اصل و گوهر اميرالمؤمنين "ع" با گوهر پيامبر اكرم "ص" يكى است.
طبق اين روايات:
الـف ـ نـور پيامبر اكرم "ص" و نور على "ع" پيش از خلقت آدم "ع" وجود داشته و آن دو بزرگوار از يك عنصر آفريده شده اند
___________________________________
مـيـزان الاعـتـدال، ج 1، ص 235 و تـاريـخ بغداد، ج 6، ص 58 و حلية الاوليا، ج 1، ص 84 و فرائدالسحطين، ج 1، ص 40، باب 1،حديث 5 تا 7 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 152، حديث 186.
مـنـظـور از نـور هـمـان، عنصر معنوى و طينت ملكوتى است كه در ايجاد ساختار وجودى انبيا و ائمه نقش اساسى دارد.
ب ـ خـداونـد مـردم را از درخـتـهـاى گـونـه گـون آفـريد، ولى پيامبر"ص" و على "ع" را از يك درخت آفريد.
قال رسول اللّه "ص": يا على الناس من شجر شتى و انا و انت من شجرة واحدة
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 241 و ج 3، ص 160 و الصواعق المحرقه، ص 190، ج 12 و فرائد السحطين، ج 1، ص 52، باب 5 حديث 17 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 139، حديث 173 و 176.
ج ـ خداوند على "ع" و پيامبر"ص" را با هم انتخاب كرده است
___________________________________
الـمستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 129 و اسدالغابه، ج 4، ص 42 و كنزالعمال، ج 13، ص 108، حديث 36355.
د ـ على "ع" چون خود پيامبر است.
اضـافـه بـر آيـه كـريـمه مباهله و رواياتى كه در ذيل آن وارد شده است، روايات مستقلى در دست است كه بر اتحاد وجود مقدس پيامبر اكرم "ص" و على "ع" صحه مى گذارد.
طـبق اين روايات هر وقت لازم مى شد كه پيامبر اكرم گروه يا قبيله اى را تهديد كند، در حالى كه بـه عـلـى "ع" اشـاره مـى كـرد مـى فـرمود: ''يا دست از اين كارها برداريد، يا كسى را به سراغ شما مى فرستم كه چون خود من است''
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 120 و تفسير كشاف، ج 3، ص 360 و الصواعق المحرقه، ص 194، حديث 40.
ه ـ گوشت و خون او گوشت و خون پيامبر است.
لحمه لحمى و دمه دمى، گوشت او گوشت من است و خون او خون من است
___________________________________
مجمع الزوائد، ج 9، ص 111.
وـ على نظير پيامبر است
___________________________________
الرياض النضره، ج 2، ص 108.
زـ عـلـى ريـشـه و اصـل پـيـامبر است "على اصلى"
___________________________________
فيض القدير، ج 4، ص 356. منظور از اين كلام شايد اين باشد كه همان طور كه ريشه موجب ثبات درخت مى شود، وجود على "ع" موجب ثبات و دوام مكتب پيامبر و در نـتـيـجـه زنده ماندن نام آن حضرت است نيز مى تواند به اين معنا باشد كه على از اصل و ريشه پيامبر اكرم است، و اين تعبيرى است عرفى كه در مورد خويشان نزديك به كار مى رود.
ح ـ على "ع" همانند سر در بدن رسول خداست.
على منى كراسى من بدنى، على نسبت به من همانند سر در بدنم مى باشد.
تربيت على
بـه اتـفـاق هـمـه مـورخـان، عـلـى "ع" از سـن طفوليت در دامن پيامبر"ص" پروريد و تحت نظر آن بزرگوار تربيت شد
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 576 و مناقب خوارزمى، ص 51، حديث 13.
در سالهاى پيش از بعثت پيامبر گرامى اسلام "ص" در مكه خشكسالى و قحطى روى داد و قريش بـامـشكل مالى مواجه شد جناب ابوطالب فرزندان زيادى داشت، به همين جهت پيامبر اكرم "ص" به عمويش عباس پيشنهاد كرد به منظور كمك به ابوطالب هر كدام سرپرستى يكى از فرزندان او را بـه عـهـده گـيرند عباس سرپرستى جناب جعفر را به عهده گرفت و پيامبر اكرم "ص" سرپرستى على "ع" را.
ابـن اثـيـر ايـن واقـعـه را از نـعـمـتهاى الهى كه خداوند بر على "ع" ارزانى داشته مى شمرد و در پايان مى نويسد: ''پس از آن على "ع" پيوسته در نزد پيامبر بود، تا آن حضرت به رسالت مبعوث شد و على "ع" از او پيروى كرد''
___________________________________
تاريخ كامل، ج 2، ص 58، تاريخ طبرى، ج 2، ص 58.
آن حضرت خود در اين باره مى فرمايد:
آنگاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد و مرا در بستر خودمى خوابانيد، چـنانكه تنم را به تن خويش مى سود، و بوى خوش خود را به من مى بويانيد و گاه بود، كه چيزى را مى جويد، سپس آن را به من مى خورانيد
___________________________________
نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، ص 229، بخشى از خطبه 192 معروف به خطبه قاصعه.
مورخ شهير مسعودى در اثبات الوصيه مى نويسد:
رسـول خدا "ص" سى ساله بود كه على "ع" متولد شد آن حضرت نسبت به او محبت شديدى داشت بـه خـواسته خودش فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين، گهواره على را دركنار بستر آن حضرت گذاشت و حضرتش تربيت على "ع" را به عهده گرفت، شير دردهانش مى گذاشت و گهواره اش را مى جنبانيد، تا به خواب رود، و چون بيدار مى شد، با اوبازى مى كرد گاه او را به دوش مى گرفت گـاهـى در آغـوش مـى كـشيد و گاهى بر سينه خودمى گذاشت و مى فرمود: ''على برادر، ياور، منتخب، وصى، ذخيره، داماد و امين من است''.
او را بـا خـود به اطراف مكه مى برد و در دشت و دره و كوه مى گرداند، و چنين بود تازمانى كه در مكه خشكسالى شد و ابوطالب كه مردى جواد و بخشنده بود، دستش تهى گرديد.
از آن زمان رسول خدا خود تعليم و تربيت على را به عهده گرفت
___________________________________
اثبات الوصيه، ص 140.
سابقه در اسلام
بـدون شـك على "ع" اولين مردى است كه اسلام آورده و به پيامبر "ص" گرويده است ولى قبل از ورود به اين بحث يادآورى دو نكته ضرورى است:
يـك" اسـلام حـضـرت امـيرالمؤمنين "ع" با ساير مردم يك تفاوت اساسى دارد: ساير مسلمانان در صدر اسلام، وقتى به اسلام روى مى آوردند كه سالها بت پرستيده بودند، ولى اميرالمؤمنين "ع" هيچ گـاه سـر بـه آستانه غير خدا نساييده و هرگز بت نپرستيده بود اگر مى گوييم او اولين مسلمان اسـت، بـه هـمـان مـعـنـاسـت كه ابراهيم خليل "ع" فرمود: ''من اولين مسلمانم''
___________________________________
سوره انعام، آيه 163. اگر مـى گـويـيم او نخستين مؤمن است، به همان معناست كه حضرت موسى "ع" فرمود: ''من اولين مـؤمـنـم''
___________________________________
سوره اعراف، آيه 143. اگر مى گوييم على "ع" اسلام آورد، به همان معناست، كه قرآن كريم درباره ابـراهـيم "ع" مى فرمايد: ''ياد آور هنگامى را كه پروردگارش بدو گفت اسلام بياور او گفت: من تسليم پروردگار عالميان شدم''
___________________________________
سوره بقره، آيه 131. و اگر مى گوييم او ايمان آورد، بدان معناست كه قرآن كـريـم در شـان رسـول مـكـرم اسـلام "ص" مـى فرمايد: ''رسول ما به آنچه از پروردگارش نازل شده ايمان آورده است''
___________________________________
سوره بقره، آيه 285.
دوـ ايـمـان بـه مـعـنـاى گرايش و باور به چيزى در افراد مختلف متفاوت است، و همين تفاوت مراتب ايمانى است كه موجب قرب و بعد افراد نسبت به ساحت قدس پروردگار مى شود.
امـيـرالـمؤمنين "ع" در بالاترين مراتب ايمان و يقين به پروردگار عالم و معارف حقه اسلامى قرار داشـت و خـود مـى فـرمود: ''به خدا اگر پرده ها كنار روند، چيزى بر يقين من افزوده نمى شود''
___________________________________
بحارالانوار، ج 40، ص 153، حديث 54، باب 93 مرحوم مقرم در كتاب السيدة سكينة، ص 35 در ذيـل اين حديث شريف نوشته است: ''اين كلام را آلوسى در تفسير روح المعانى، ج 3، ص 27 در ذيـل آيـه شريفه كيف تحى الموتى و ابوالسعود در تفسيرش در حاشيه تفسير رازى، ج 4، ص 570، ذيـل آيـه شـريفه و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا در سوره انفال از اميرالمؤمنين على "ع" نقل كرده اند''.
و پـيـامـبـر اكرم "ص" درباره ايمان او مى فرمايد: ''اگر ايمان على در يك كفه ترازو قرار گيرد و آسمان وزمين در كفه ديگر، ايمان على سنگين تر از آنها خواهد بود''
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 2، ص 364، حديث 871 و 872 و مناقب ابن مغازلى، ص 289، حديث 330.
حتى اگر از دو جهت پيش گفته صرف نظر كرده على را مانند ساير مسلمانان بدانيم، باز او اولين كسى است كه اسلام آورد، يعنى در همان روزى كه پيامبر اسلام "ص" به پيامبرى مبعوث شد.
انـس بـن مـالك مى گويد: ''رسول خدا "ص" روز دوشنبه مبعوث شد و على "ع" روز سه شنبه با او نـمـازگزارد
___________________________________
اسـدالـغابه، ج 4، ص 93 و الصواعق المحرقه، ص 185، فصل اول و فرائد السحطين، ج 1، ص 243، باب 47، حديث 188 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 48، حديث 70. يا به او ايمان آورد
___________________________________
سـنـن تـرمـذى، ج 5، ص 598 و فـرائد الـسـحـطـين، ج 1، ص 246، باب 47، حديث 189 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و كنزالعمال، ج 13،ص 128، حديث 34407. و همان روزى كه رسالت خود را اعلام كرد اولين كسى كه صريحا اعلام ايمان و پشتيبانى از او كرد، على "ع" بود گرچه به حسب سن كوچكترين فرد حاضر مجلس به شمار مى رفت
___________________________________
كـنـزالـعمال، ج 13، ص 114 و 129 و 133 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 97، حديث 133 تا 138 و تاريخ كامل، ج 2، ص 63. زيرا ده بهار بيشتر از عمر شريفش سپرى نشده بود
___________________________________
اسدالغابه، ج 4، ص 92 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 43، حديث 62. او خود مى فرمايد: من پيش از همه مسلمان شدم، در حالى كه نوجوانى نابالغ بودم''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 111، حديث 36363.
سـابقه آن گرامى در اسلام چنان مشهور است كه بسيارى از علما و مورخان اهل سنت گفته اند: ''اوليت آن حضرت در اسلام اجماعى است''
___________________________________
الـصـواعـق الـمـحـرقه، ص 185، فصل اول همچنين علامه امينى از حاكم نيشابورى و ابن عبدالبر اين اجماع را نقل كرده است "الغدير 238/3".
بـسـيارى از صحابه پيامبر "ص" و تابعين به اين فضيلت اعتراف كرده اند علامه امينى "ره" پنجاه و يك نفر از صحابه و تابعين و دانشمندان اهل سنت را نام مى برد كه اين فضيلت را روايت كرده اند، و نام پانزده نفر از شعراى صدر اسلام را كه در اين باره اشعارى سروده اند ياد مى كند
___________________________________
الغدير، ج 3، ص 219 تا 236.
عـلاوه بـر ايـن، احـاديـث فـراوانـى از رسـول مـكـرم "ص" نـقـل شده است كه على "ع" را اولين مسلمان شمرده است.
آن حـضـرت فـرمـود: ''اولين كسى كه در كنار حوض بر من وارد مى شود، كسى است كه پيش از همه اسلام آورده است، يعنى على بن ابى طالب
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 1، ص 82، حديث 115 تا 118 اين حديث در كنزالعمال، ج 13، ص 144، شماره 36452 از جناب سلمان فارسى نقل شده.
و فرمود: ''اولين كسى كه با من نمازگزارد على بود''
___________________________________
اسدالغابه، ج4، ص 93 و كنزالعمال، ج 13، ص 124.
و فـرمـود: ''هـفـت سـال جـز عـلـى كـسـى بـا مـن نـمـاز نـگـزارد و ملائكه بر ما دو نفر درود مى فرستادند''
___________________________________
اسـدالـغابه، ج 4، ص 94 و المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 112 و فرائد السحطين، ج 1 ص 242 باب 47 حديث 187 و تاريخ دمشق ج 1، ص 71، حديث 94 تا 100.
بـنـا بـه نـقـل مـسـعـودى در اثـبات الوصيه آن حضرت دو سال پيش از بعثت با نبى مكرم اسلام نـمازمى خواند
___________________________________
اثبات الوصيه، ص 141. تعابيرى كه در روايات مختلف اين معنا را افاده مى كنند، فراوان است براى نمونه به چند تعبير مشهور اشاره مى كنيم:
1ـ اول من اسلم،
___________________________________
اسـدالـغـابـه، ج 4، ص 92 و الـمستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 136 و مسند امام احمد حنبل، ج 4، ص 368 و 371 و كنزالعمال، ج13، ص 144 و سنن ترمذى، ج 5، ص 600 والاحبابه، ج، ص 183. يعنى اولين كسى كه اسلام آورد.
2ـ اول من آمن،
___________________________________
اسدالغابه، ج 4 ص والاحبابه ج 7 ص 167. يعنى اولين كسى كه ايمان آورد.
3ـ اول من صلى،
___________________________________
سـنـن تـرمـذى، ج 5، ص 600 و الـمـستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 111 و مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 99 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و فرائدالسحطين، ج 1، ص 245، باب 47، حديث 190. يعنى اولين كسى كه نماز گزارد.
4ـ اقدم امتى سلما،
___________________________________
مسند احمد بن حنبل ج 5 ص 26. يعنى آنكه در اسلام بر همه امتم پيش است.
5ـ اول الـمـؤمـنـيـن ايـمـانا و اولهم اسلاما،
___________________________________
كنزالعمال ج 13 ص 123 حديث 36392 و ص 124 حديث 36395. يعنى آنكه پيش از همه ايمان آورد و پيش از همه اسلام را پذيرفت.
آن حـضـرت خـود نـيـز بـارهـا بـه اين نكته تصريح كرده مى فرمايد: ''من اولين كسى هستم كه به رسول خدا "ص" ايمان آوردم''
___________________________________
تاريخ بغداد، ج 4، ص 233.
همچنين مى فرمايد: ''من نخستين كسى هستم كه با رسول خدا نماز خواند''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 124، حديث 36396.
در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است:
مـن در پى او بودم، در سفر و در حضر، چنانكه شتر بچه در پى مادر هر روز براى من ازاخلاق خود نـشانه اى بر پا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت هر سال در حرا خلوت مى گزيد و من او را مـى ديـدم و جـز من كسى وى را نمى ديد آن هنگام جز خانه اى كه رسول خدا "ص" و خديجه در آن بـود، در هـيچ خانه اى مسلمانى راه نيافته بود، و من سومين آنها بودم روشنايى وحى و پيامبرى را مى ديدم و بوى نبوت را مى شنودم
___________________________________
نهج البلاغه ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، ص 229، بخشى از خطبه شماره 192 معروف به خطبه قاصعه.
و مـى فرمود: ''قبل از اينكه كسى از اين امت خدا را پرستش كند، هفت سال در كنار رسول خدا او راپرستش كرده ام''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 122، حديث 36390 و ص 126، حديث 36400 و اسدالغابه، ج 4، ص 93 و فرائد السحطين، ج 1، ص 247 باب 48، حديث 191.
علم و آگاهى
يـكى از صفاتى كه بايد در تعيين رهبر مورد نظر قرار گيرد، علم و آگاهى است در تعيين رهبر و امام جامعه اسلامى كه بايد بر مبناى احكام شرع اداره شود، علم و آگاهى تاثير بيشترى دارد.
اگـر عـلـم و آگـاهـى را از شـرايـط رهـبـريت جامعه اسلامى بدانيم، به اجماع همه علماى فرق اسلامى اميرالمؤمنين على "ع" آگاهترين و عالمترين فرد امت است.
آن حـضرت در مدت 23 سال ملازمت و همراهى با پيامبر اسلام "ص"
___________________________________
اين مدتى است، كه پس از بعثت با حضرت رسول "ص" ملازم بوده و علاوه بر اين سالها پيش از بعثت نيز در دامن پيامبر تربيت شده است. چنان به احكام دين احاطه پيدا كرده بود كه هيچ اصل و فرعى از اسلام بر او پوشيده نبود همه اصحاب به علم او محتاج بـودنـد، درحـالى كه او پس از پيامبر "ص" از همگان بى نياز بود چرا كه در طول 23 سال، هر گاه سـؤال مـى كـرد، پاسخ مى شنيد و هر وقت سكوت مى كرد بدون سؤال برايش مى گفتند
___________________________________
كـنـزلاعـمال، ج 13، ص 128، حديث 36405 و 36406 و ص 120 حديث 36387 و الصواعق المحرقه، ص 189، حديث 11. پيامبر اكرم بدو مى فرمود: ''من مامورم تو را به خود نزديك كنم و آموزش دهم''
___________________________________
فـرائد الـسـحـطين، ج 1، ص 200، باب 40، حديث 156 و كنزالعمال، ج 13، ص 135، حديث 36426.
احـاديـثـى كـه درباره علم سرشار اميرالمؤمنين "ع" از پيامبر مكرم اسلام "ص" به دست ما رسيده فراوان است برخى از آنها بدين قرارند:
ـ بعد از من آگاه ترين افراد امتم على است.
اعلم امتى من بعدى على بن ابى طالب
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 97، باب 18، حديث 66.
ـ على ظرف علم من است،.
على اميرالمؤمنين وعا علمى
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 150، باب 29، حديث 113.
ـ على باب علم من است.
على باب علمى
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 189،حديث 9.
ـ على صندوق علم من است.
على عيبة علمى
___________________________________
فـرائد الـسـمـطين، ج 1، ص 332، باب 61، حديث 257 وتاريخ دمشق، ج 2، ص 482، حديث 1010.
ـ تو گوش شنواى علم منى.
انت اذن واعية لعلمى
___________________________________
فـرائد الـسـمـطـين، ج 1، ص 200، باب 40، حديث 156 و كنزالعمال، ج 13، ص 177، حديث 36525.
ـ آگاه ترين و بيناترين اصحاب در قضاوت است
___________________________________
حلية الاوليا، ج 1، ص 65.
ـ على دانشش از همه بيشتر است
___________________________________
مسند امام احمد بن حنبل، ج 5، ص 26 و اسدالغابة، ج 5، ص 520.
ـ من خانه حكمتم و على در اين خانه است.
انا دار الحكمة و على بابها
___________________________________
سنن ترمذى، ج 5، ص 598 و حيلة الاوليا، ج 1، ص 64 و الصواعق المحرقه، ص 189، حديث 9 و فرائد السحطين ج 1، ص 99،.
باب 19، حديث 68.
ـ من شهر حكمتم و على در اين شهر است هر كس كه حكمت مى خواهد، از راه در بيايد.
انا مدينة الحكمة و على بابها فمن اراد الحكمة فليات الباب
___________________________________
تاريخ بغداد، ج 11، ص 204.
ـ من شهر علمم و على در اين شهر است هر كس مى خواهد وارد شهر شود، از در بيايد.
انا مدينة العلم و على بابها فمن اراد العلم فليات الباب
___________________________________
الـمـستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 126 و الصواعق المحرقه، ص 189، حديث 9 و تاريخ بغداد، ج 4، ص 348 و اسدالغابه، ج 4، ص 100 و فرائد السحطين ج 1، ص 98، باب 18، حديث 67.
مرحوم علامه امينى "ره" در جلد ششم الغدير "ص 61 تا 77" در ذيل اين شعر شمس الدين مامكى:
و قال رسول اللّه انى مدينة.
من العلم و هو الباب فاقصد
___________________________________
و رسول خدا فرمود: من شهر علمم و او در اين شهر است پس از راه در وارد شويد.
143 نـفـر از عـلـمـاى اهـل سنت را نام مى برد كه حديث ''انا مدينة العلم و على بابها'' را روايت كـرده انـد وعـلى "ع" خود مى فرمود: ''رسول خدا هزار باب از علم را به من آموخت كه از هر باب هزارباب گشوده مى شد''
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 101، باب 19، حديث 70 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 483، حديث 1012.
و فـرمـود: ''از مـن بـپـرسـيـد پيش از آنكه مرا از دست بدهيد، كه هر چه پايين تر از عرش از من بپرسيد پاسخ خواهم داد''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 165.
و مـى فـرمـود: ''بـه خـدا هـر آيـه اى را مـى دانـم درباره چه نازل شده و كجا نازل شده است زيرا پروردگارم به من قلبى متفكر و زبانى پرسشگر داده است''
___________________________________
حيله الاوليا، ج 1، ص 67 و كنزالعمال، ج 13، ص 128، حديث 35404 و فرائد السحطين، ج 1، ص 201، باب 40، حديث 157 والصواعق المحرقه، ص 197، فصل چهارم.
و مـى فـرمـود: ''درباره كتاب خدا از من بپرسيد به خدا قسم مى دانم، هر آيه در شب نازل شده، يا در روز، در دشت نازل شده يا در كوه''
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 135 و الصواعق المحرقه، ص 195، فصل سوم.
خليفه دوم مى گفت: ''على "ع" از همه ما به قضاوت آگاهتر است''
___________________________________
حليه الاوليا، ج 1، ص 65 و الصواعق المحرقه، ص 195، فصل سوم.
و ابن مسعود مى گفت: ''على از تمام اهل مدينه به قضاوت آگاهتر است''
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 135 و الصواعق المحرقه، ص 195، فصل سوم.
و مى گفت: ''على "ع" از همه امت برتر، داناتر و به قضاوت آگاهتر است''
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 3، ص 44، حديث 1072 تا 1078.
يـادآور مـى شود كه آگاهى به قضاوت، عبارت ديگرى از آگاهى به اسلام و سنت رسول خدا "ص" است.
عايشه مى گفت: ''على "ع" از همه مردم به سنت آگاهتر است''
___________________________________
فـرائد الـسـحـطين، ج 1، ص 368، باب 68، حديث 297 و تاريخ دمشق، ج 3، ص 61، حديث 1087 تا 1090 و الصواعق المحرقه،ص 196، فصل سوم.
و امـام حـسـن مجتبى "ع" فرداى شهادت پدر بزرگوارش به مردم فرمود: ''ديروز مردى از ميان شما رفت كه در علم و دانش، گذشتگان از او پيش نبودند و آيندگان نيز به او نرسند''
___________________________________
مـسـنـد امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 199 و فرائد السحطين، ج 1، ص 234، باب 46، حديث 182.
ابـن عـبـاس نـيـز افـزوده اسـت: ''علم شش بخش است: پنج قسمت آن نزد على "ع" است و يك قـسـمـت به ساير مردم رسيده است كه على در آن نيز با مردم شريك است او از همه بيشتر برده و داناتر است''
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 369، باب 68، حديث 298.
و هم او گفته است: ''حكمت به ده قسمت تقسيم شده است: نه قسمت از آن را به على داده اند و يك قسمت را به همه مردم''
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 94، باب 18، حديث 63.
فداكارى و دفاع از اسلام
هـركـس بـا مطالعه تاريخ صدر اسلام در مى يابد، كه عمر شريف اميرالمؤمنين على "ع" در دفاع از اسـلام سـپرى شد اسلام در هيچ زمانى مدافعى والاتر از على "ع" نداشته است، و چنانكه ابن عباس مى گويد، هيچ كس به اندازه او خود را در معرض خطر قرار نمى داد
___________________________________
مناقب ابن مغازلى، ص 71، حديث 102.
مـا در ايـن مـجـال بـه چند مقطع حساس تاريخ اسلام كه حضور اميرالمؤمنين "ع" پيروزى حق و حفظ اسلام را رقم زده اشاره مى كنيم.
پـس از فـداكـارى هـاى سيزده ساله آن حضرت در مكه ـ كه خود شرحى مفصل و حماسى دارد ـ اولـيـن نمود فداكارى و از خود گذشتگى اميرالمؤمنين "ع" خوابيدن در بستر پيامبر "ص" در شب هجرت است اين اقدام شجاعانه و توام با فداكارى باعث شد مشركان متوجه غيبت پيامبر اكرم "ص" در مـكـه نـشـونـد، وآن حضرت در فرصتى كافى و بدون هراس از تعقيب، نقشه هجرت خويش را طـراحـى كـنـد
___________________________________
مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 348 و مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 4. دراهميت اين شب و ارزش كار على "ع" كافى است كه بدانيم آيه ذيل در همين رابطه نازل شد:
و من الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضات اللّه واللّه رؤوف بالعباد،
___________________________________
سوره بقره، آيه 207.
و گـروهـى از مـردم، آنـانـنـد كـه در راه كسب رضاى خدا از جان خود مى گذرند، و خدا به اين بندگان رئوف و مهربان است
___________________________________
تفسير قرطبى، ج 3، ص 21 و تفسير كبير، ج 3، ص 223 و تفسير فرات، ص 65 و اسدالغابه، ج 4، ص 99.
امام سجاد"ع" فرمود:
''اولين كسى كه در راه رضاى خدا از جان خود گذشت، على ابن ابى طالب "ع" بود.
ان اول من شرى نفسه ابتغا رضوان اللّه هو على بن ابيطالب
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 330، باب 60، حديث 256 و مناقب خوارزمى، ص 127، حديث 141.
پس از هجرت، يكى از نمودهاى فداكارى اميرالمؤمنين "ع" در راه حفظ اسلام، حضور درجنگ بدر است.
از روايـاتـى كـه در اين باب وارد شده چنين برمى آيد كه حضرتش در روز بدر چنان درخشيد و از جان گذشتگى كرد، كه خاطره حضورش حتى پس از شهادت آن حضرت در اذهان مسلمانان باقى بود، و پس از آن، كتب اخبار و حديث از ذكر آن مشحون است
___________________________________
حلية الوليا، ج 9، ص 145.
در روز جـنـگ احـد بـه حـدى در راه حـفـظ جان پيامبر "ص" پاى فشرد كه بعضى از اهل حديث گفته اند: ''گشايش روز احد با صبر على ميسر شد''.
او خـود فـرمـود: ''مـن در روز جـنگ احد شانزده ضربت خوردم''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 186، فصل اول. ابن اثير در اسدالغابه مى نويسد:
در روز احـد، شانزده ضربت خورد كه هر يك او را به زمين مى افكند، ولى جبرئيل او را بلند مى كرد
___________________________________
اسدالغابه، ج 4، ص 97.
و در روايتى است:
كسى كه در روز احد علمداران مشركان را به هلاكت رساند، على "ع" بود وقتى آنها را كشت پيامبر گـروهى از مشركان را ديد، فرمود: على جان! به آنها حمله كن حضرت حمله كرد، آنها را پراكنده سـاخـت و تـعـدادى از آنـهـا را كشت پس از آن پيامبر "ص" گروه ديگرى را ديد دستور حمله داد عـلى "ع" حمله كرد، آنها را پراكنده ساخت و تعدادى از آنها را كشت و چون اين ماجرا براى بار سوم تكرار شد، جبرئيل به پيامبر اكرم "ص" عرض كرد: يا رسول اللّه فداكارى اين است.
حضرت فرمود: آرى چون او از من است و من از اويم.
جبرئل عرض كرد: و من نيز از شمايم.
آنگاه صدايى شنيدند كه مى گفت: لا سيف الا ذوالفقار و لا فتى الا على،
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 1، ص 167، ج 213 و 214 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 197.
شمشير اگر هست، ذوالفقار است و جوانمرد اگر هست، على است.
در روز خندق، ضربت اميرالمؤمنين "ع" بود كه سرنوشت جنگ را تعيين كرد، و عمرو بن عبدود را كه نزديك بود با هياهو لشكر اسلام را دچار تزلزل كند، بر زمين افكند پس از آن كفار مهاجم، چنان دچار ترس و وحشت شدند كه بى اختيار پراكنده شده مدينة النبى از شر آنان در امان ماند پاداش آن دلـيـرى، نـشـانى بود كه پيامبر "ص" براى هميشه بر سينه او آويخت: ضربت على در روز خندق از اعمال همه امتم تا روز قيامت برتر است
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 120 و مقتل خوارزمى، ج 1، ص 45.
و هـنـگـامـى كـه حـضـرت عـلـى "ع" به ميدان مى رفت فرمود: ''تمام اسلام به ميدان تمام كفر مى رود''
___________________________________
اقبال الاعمال، ص 467، سطر 15.
و فرشته وحى فرود آمده در شان او قرائت كرد:
ورد اللّه الذين كفروا بغيظهم لم ينالوا خيرا و كفى اللّه المؤمنين القتال،
___________________________________
سوره احزاب، آيه 25.
خداوند مشركان را خشمگين برگرداند، در حالى كه به هيچ خيرى دست نيافتند و خداوند مؤمنان را از جنگيدن بى نياز كرد.
نـزول ايـن آيـه در شـان امـيـرالـمـؤمنين به قدرى مشهور و مسلم بود كه بنا به نقل سيوطى در درالـمـنـثـور ابـن مسعود، صحابى بزرگ پيامبر و قارى قرآن اين آيه را چنين مى خواند و كفى اللّه المؤمنين القتال بعلى
___________________________________
در المنثور، ج 5، ص 192، سطر 35.، يعنى خداوند با على، مؤمنان را از جنگيدن بى نياز كرد.
پـيـوسـت ايـن كـلـمـه بـه آيـه قـرآن از سـوى ابـن مـسعود، نشان مى دهد كه نزول آيه در شان اميرالمؤمنين "ع" در نزد او مسلم بوده است.
خـيـبـر، يـكى ديگر از صحنه هاى حضور تعيين كننده على "ع" بود، به اين معنا كه بدون حضور او اسـلام در پـشت درهاى بسته خيبر متوقف مى شد و لشكر اسلام ناكام به مدينه باز مى گشت آنگاه مـعـلـوم نـبود يهود با اسلام و مسلمانان چه مى كرد دو روز متوالى لشكر اسلام از مقابل سپاه يهود شكست خورده به اردوگاه خود بازگشته بود.
پـيـامبر"ص" در حضور همه سپاهيان فرمود: ''فردا پرچم جنگ را به دست كسى مى دهم كه خدا ورسول را دوست مى دارد و خدا و رسولش او را دوست مى دارند، مهاجمى كه هرگز فرار را تجربه نكرده است'' آن شب را همه اصحاب با اين آرزو به سر بردند كه فردا پيامبر "ص" احضارشان كند و پـرچم را به دستشان دهد ولى با طلوع خورشيد رسول گرامى "ص" على "ع" را خواست گفتند: يا رسـول اللّه! على درد چشم دارد فرمود: او را بياوريد على را آوردند حضرت آب دهان به چشمانش مـالـيـد و پـرچم را به دستش داد و راهى ميدان كرد و آن فتح نمايان كه در تاريخ مشهور است به دست او انجام شد و مشكل حضور يهود در جزيرة العرب براى هميشه حل شد
___________________________________
كـنـزالـعـمـال، ج 13، ص 162، حـديث 36493 تا 36496 و فرائد السحطين، ج 1، ص 261 و الـصـواعـق الـمـحرق، ص 187، حديث 2، باب 50، حديث 201 و تاريخ دمشق، ج 1، ص 174 تا 246 حديث 217 تا 290 و مناقب ابن مغازلى، ص 176، تا 189، حديث 213 تا 224.
آن روز سـپـر از دسـت حـضـرت افـتاد، يكى از درهاى قلعه را بر كند و تا پايان جنگ به مثابه سپر دردست داشت پس از جنگ سپاهيان آزمودند و دانستند كه براى حمل آن در، چهل نفر
___________________________________
تاريخ بغداد، ج 11، ص 324 و كنزالعمال، ج 13، ص 136، حديث 36431 و الصواعق المحرقه، ص 186. و براى برگرداندن آن 8 نفر لازم بود
___________________________________
مسند امام احمد بن حنبل، ج 6، ص 8 و الصواعق المحرقه، ص 186.
در حنين هنگامى كه همه لشكر گريختند، و رسول مكرم اسلام "ص" را تنها گذاشتند، جز سه نفر كـسـى در مـيدان باقى نماند: عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر، ابوسفيان بن حارث پسر عموى پـيـامبر واميرالمؤمنين على بن ابى طالب "ع" و او بود كه شجاعانه در كنار پيامبر جنگيد و از جان شريفش دفاع كرد، تا جنگ به نفع اسلام مغلوبه شد
___________________________________
البدايه و النهايه، ج 4، ص 325.
پـيـش از آن نـيـز، در روز فـتح مكه، على "ع" بود كه پا بر دوش پيامبر نهاده كعبه را از لوث وجود بت تطهير نمود
___________________________________
مناقب ابن مغازلى، ص 202، حديث 240.
و خلاصه آنكه على "ع" جز در جنگ تبوك كه به دستور پيامبر در مدينه ماند، در تمام جنگها حضور داشت
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 185، فصل اول.
ابن عباس مى گويد: ''در تمام حملات، پرچم رسول خدا بر دوش على "ع" بود''
___________________________________
فرائد السحطين، ج 1، ص 363، باب 66، حديث 289.
و چنين بود كه وجود على "ع" به عنوان تاييد وجود شريف پيامبر گرامى اسلام "ص" به شمار رفت.
پيامبر اكرم "ص" فرمود:
لـمـا عـرج بـى رايـت عـلـى سـاق الـعـرش مكتوبا لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ايدته بعلى نصرته بعلي،
___________________________________
تاريخ بغداد، ج 11، ص 173 و فرائد السحطين، ج 1، ص 235، باب 46، حديث 183 تا 185.
آنـگـاه كـه مرا به معراج بردند، ديدم بر پايه عرش نوشته است: خدايى جز خداى يكتا نيست محمد رسول خداست او را با على تاييد كردم، او را با على يارى كردم.
قرابت
قـرابـت بـا رسـول خـدا "ص" يكى از امتيازاتى است كه در طول تاريخ براى تصدى منصب خلافت مـورداسـتـناد قرار گرفته است تا آنجا كه شايد نتوان كسى را يافت كه در حال تصدى اين منصب ادعاى قرابت با رسول گرامى اسلام "ص" را نداشته است.
ايـن امـتياز در سقيفه بنى ساعده، ملاك عمل قرار گرفت مهاجرانى كه در سقيفه حضور داشتند بـه خـويـشـاوندى خود با رسول اكرم "ص" استدلال مى كردند و با همين دليل، انصار را از بيعت با سعد بن عباده باز داشتند
___________________________________
الامامة و السياسة، ص 6 و 11.
مـا نـيـز مـعـتـقـديـم قـرابـت بـا رسـول اكـرم "ص" شـرط خـلافـت و جـانشينى است، ولى نه خويشاوندى ظاهرى كه اهل سقيفه در نظر داشتند، هر چند اميرالمؤمنين على "ع" از نظر ظاهرى هم نزديك ترين فرد به رسول خدا "ص" بود او پسر عمو، داماد و برادر رسول خدا "ص" بود و در ميان مـسـلـمـانـان هـيچ كس اين سه نسبت را يكجا نداشت على "ع" پسر عموى پيامبر بود، پسر جناب ابـوطـالب كه نسبت به وجود مقدس پيامبر اكرم "ص" سمت پدرى داشت، و عمر شريف خود را در راه دفـاع از اسـلام و پـيـامـبر اسلام "ص" سپرى كرده و در سخت ترين، شرايط حاضر نشد دست از حـمـايـت آن بزرگوار بردارد
___________________________________
تاريخ طبرى، ج 2، ص 58 و 67 و 68. داماد پيامبر بود، شوهر حضرت صديقه اطهر كه نزد پيامبر اسـلام مـحبوبترين انسانها بود
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 118، حديث 36379 و ص 145 حديث 36457 و الصواعق المحرقه، ص 187، حديث 2. هر كدام از اصحاب كه او را خواستگارى مى كردند، حضرت جـواب مـنفى مى داد، تا اينكه او را به عقد على بن ابى طالب "ع" در آورد
___________________________________
كـنـزالاعمال، ج 13، ص 114، حديث 36370 و فرائد السحطين، ج 1، ص 88، باب 17، حديث 68. و فرمود: ''خدا به من دستور داده است: فاطمه را به ازدواج على درآورم''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 192، حديث 36.
و بـرادر پـيـامـبـر اكـرم "ص" اسـت كـه حضرتش از ميان تمام مهاجر و انصار او را به برادرى خود برگزيد
___________________________________
كنزالعمال ج 13 ص 105 حديث 36345 و 120 حديث 36348 و فرائد السحطين، ج 1 ص 111 تا 120 حديث 79 تا 83. و فرمود: در دنيا و آخرت تو برادر منى، انت اخى فى الدنيا و الاخرة
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 188، حديث 7 و فرائد السحطين، ج 1، ص 150، باب 29، حديث 113 و مناقب ابن مغازلى، ص 37، حديث 57 و ص 38، حديث 39.
و فرمود: تو برادر و همراه منى، انت اخى و صاحبى
___________________________________
مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 230 و كنزالعمال، ج 13، ص 150، حديث 36468.
پـيـامـبر اكرم "ص" گاهى او را برادر خود مى خواند گاهى خويش خود مى ناميدش و گاه او را از اهل بيت خود مى شمرد.
هـنگامى كه قرآن شريف مسلمانان را موظف كرد تا به عنوان اجر رسالت خويشان رسول اكرم "ص" را دوست بدارند ـ و فرمود: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى،
___________________________________
سوره شورى، آيه 23. يعنى: اى رسول ما بـه مـسـلمانان بگو در مقابل رسالت خويش مزدى نمى خواهم جز آنكه با خويشان من دوستى كند پرسيدند: يا رسول اللّه خويشان تو كيانند؟
فرمود: ''على، فاطمه و دو پسر ايشان''
___________________________________
مناقب ابن مغازلى، ص 307، حديث 352 و ذخائر العقبى، ص 25.
آرى عـلـى "ع" بـا پـيـامـبـر اكـرم نسبتى بس نزديك دارد كه هم خود بدان افتخار مى كند، و هم همه اصحاب به آن اعتراف دارند در روز شورى اهل شورى را مخاطب قرار داده فرمود: ''شما را به خـدا قـسـم مـى دهم! آيا در بين شما كسى هست كه در خويشى به رسول خدا "ص" از من نزديكتر باشد؟'' همه گفتند: نه به خدا
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 3، ص 116، حديث 1140.
ولـى قـرابـت عـلـى "ع" بـا پـيـامـبر اكرم "ص" از اين هم نزديكتر است آن حضرت نه تنها خويش رسول خدا، بلكه از اهل بيت اوست
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 194، حديث 40 و كنزالعمال، ج 13، ص 163، حديث 36496 و ص 115 حديث 36374.
هـنگامى كه آيه مباهله
___________________________________
سوره آل عمران، آيه 61. نازل شد، حضرت، على، فاطمه و حسن و حسين را نزد خود خواند وعرض كرد: ''الهى اينان اهل منند''
___________________________________
الصواعق المحرقه، ص 187، حدث 3.
بـراى ايـنـكـه هـمه مسلمانان بدانند كه اهل بيت پيامبر چه كسانى هستند، وقتى آيه شريفه و امر اهـلـك بالصلاة واصطبر عليها
___________________________________
سوره طه، آيه 132. "خانواده خويش را به نماز فرما و خود در اداى آن پايمردى كن نازل شد،" تا چند ماه هر روز صبح به در خانه آنها مى آمد، مى ايستاد و مى فرمود:
الصلاة رحمكم اللّه ''انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا''.
يـعـنـى: وقـت نماز است خدايتان رحمت كند به درستى كه خدا اراده كرده است، از شما خانواده، پليدى را دور كند و شما را پاك و پاكيزه فرمايد.
خـوانـدن ايـن آيـه شريفه، خود بيان و توضيح ديگرى بود، براى اينكه همگان بدانند خانواده پيامبر كيانند.
آنـگـاه كـه عـلـى "ع" را فرستاد تا سوره برائت را از ابوبكر گرفته خود براى ابلاغ در مراسم حج به مكه ببرد، در توضيح اين كار خود فرمود: ''اين سوره را جز مردى از خانواده ام كسى ابلاغ نمى كند، لا يبلغها الارجل من اهلى
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 2، ص 376، حديث 878 تا 880.
آرى على هم خويش پيامبر است، هم از اهل اوست ولى او فراتر از اين معنا قرابتى با رسول اكرم "ص" دارد، كـه مـا آن را شـرط خـلافـت مى دانيم: قرابتى شرط خلافت است كه دو طرف نسبت را يكى مى كند، تا آنجا كه دوگانگى نمى ماند تا بحث از نسبت و قرابت لازم شود.
قرآن مجيد فرمود: قل تعالوا ندع ابنائنا و ابناكم و نسانا و نساكم و انفسنا و انفسكم
___________________________________
سوره آل عمران، آيه 61.
بـه فـرمـان الـهـى، پـيـامـبـر مى بايست، پسرانش را بخواند، زنانش را دعوت كند و خودش را نيز بـخـوانـد، آنگاه با مسيحيان نجران مباهله كند و او با حسن و حسين "ع" و با فاطمه اطهر "س" و با عـلى "ع" آمد تا همه بدانند آن ''خود'' كه بايد دعوت شود على است كه على خود ـ نفس ـ پيامبر است
___________________________________
تفسير كشاف، ج 1، ص 368.
در روز شـورا فـرمـود: ''شما را به خدا قسم مى دهم! آيا در بين شما كسى هست كه پيامبر او را به منزله خويش قرار داده باشد؟'' همه گفتند: نه به خدا
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 3، ص 116، حديث 1140.
و چـنـيـن بود كه پيامبر اكرم "ص" مى فرمود: ''على از من است و من از على جز من و على كسى پيام مرا نمى رساند''.
على منى و انا منه لا يؤدى عنى الا انا او على
___________________________________
الـصـواعـق الـمحرقه، ص 188، حديث 6 و فرائد السحطين، ج 1، ص 58 و ص 258، باب 50، حديث 198 و سنن ابن ماجه، ج 1، ص 44،باب 11، حديث 119 و تاريخ دمشق، ج 2، ص 378، حديث 883 تا 893 و مناقب ابن مغازلى، ص 226، حديث 272 تا 274.
و مى فرمود: ''گوشت و خونش از گوشت و خون من است''.
لحمه لحمى و دمه دمى
___________________________________
مجمع الزوائد، ج 9، ص 111.
و در تهديد كفار مى فرمود: ''كسى را به سوى آنان مى فرستم كه چون خود من است''
___________________________________
المستدرك على الصحيحين، ج 2، ص 120 و تفسير كشاف، ج 3، ص 360.
و در جـواب كـسـى كـه از مـنـزلـت عـلـى در قـلـب رسـول مكرم مى پرسد، رو به اصحاب كرده مى فرمايد: ''اين شخص از منزلت خودم در قلب خودم مى پرسد''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 143، حديث 36446.
و چنين است كه در مقايسه آن بزرگوار با وجود مقدس رسول اكرم "ص" هر كسى بيگانه مى نمايد و اگـر قرابت با رسول مكرم اسلام "ص" يكى از شرايط خلافت باشد، با وجود على بن ابى طالب "ع" نوبت به ديگران نمى رسد.
زهد
خـليفه و جانشين رسول خدا در جامعه اسلامى در راس هرم قدرت قرار دارد تمام ثروتهاى ملى و امـوال عـمـومى در اختيار اوست، و هموست كه مى تواند به هر صورتى در اين اموال دخل و تصرف كـنـد انـدكـى گرايش به دنيا كافى است كه رهبر جامعه اسلامى را از طريق عدل و انصاف خارج كـرده به سوء استفاده ازقدرت و موقعيت خود، زياده طلبى و مال اندوزى كشاند جامعه اسلامى در ايـن بـاب تـجربه هاى تلخى دارد افراد زيادى به نام خليفه رسول خدا بر مسند رهبرى جامعه تكيه زدنـد، ولـى بـا مـردم بـه شـيوه قيصر وكسرى رفتار كردند بنابراين يكى از صفاتى كه براى رهبر جامعه اسلامى ضرورى و اجتناب ناپذير است،زهد و بى رغبتى به دنياست.
صفت زهد در وجود مقدس اميرالمؤمنين على "ع" چنان است كه پيامبر اكرم "ص" فرمود:
يـا عـلى ان اللّه قد زينك بزينة لم يزين العباد بزينة احب منها و هى زينة الا برار عند اللّه و هى الزهد فى الدنيا فجعلك لا ترز من الدنيا شيئا و لا ترز الدنيا منك شيئا،
___________________________________
فرائدالسحطين، ج 1، ص 136، باب 22، حديث 100 و مناقب ابن مغازلى، ص 105، حديث 148.
اى عـلـى! خـداونـد تـرا زينتى داده كه محبوبتر از آن، زينتى به بندگانش نداده است و آن زينت نـيـكـان اسـت، كه همان زهد در دنياست خداوند تو را چنان آفريد كه از دنيا بهره اى ندارى و دنيا چيزى از تو نمى كاهد.
زهـد آن حـضـرت چه در زمان خلافت و چه پيش از آن، چنان ظهورى داشت كه اسطوره ها آفريد اينك به چند نمونه از تجلى زهد و بى اعتنايى آن امام همام به دنيا و مظاهر آن اشاره مى كنيم.
امـيـرالـمـؤمـنين على "ع" در زمان خلافت خود و در حالى كه تمام ثروتهاى جامعه اسلامى را در اخـتـيـارداشـت، لـباس وصله دار مى پوشيد،
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 185، حديث 36552. نان خشك و غذاى ساده مى خورد، و معاش خانواده خود را ازدست رنج خود اداره مى كرد.
سـويـد بـن غـفـلة مى گويد: ''در دارالاماره، خدمت على بن ابى طالب "ع" رسيدم ديدم حضرت نـشـسته وكاسه اى شير ترش كه بوى ترشى آن از دور به مشام مى رسد، پيش رو دارد و تكه اى نان خـشـك در دسـت گـرفـته كه تكه هاى پوست جو در سطح آن به چشم مى خورد نان را با دست و گـاهى با كمك زانو تكه تكه مى كند و در شير مى اندازد وقتى مرا ديد فرمود: نزديك بيا و از غذاى مـا بـخـور مـن عـرض كـردم: روزه دارم فرمود: از رسول خدا شنيدم كه هر كس به خاطر روزه از خـوردن آنـچـه مـيل دارد چشم بپوشد بر خداسزاوار است كه از طعام و شراب بهشت بهره مندش كند''.
سـويـد مـى گـويـد: ''كـنيز حضرت آنجا ايستاده بود به او گفتم چرا در حق اين پيرمرد، از خدا نـمـى ترسيد؟
چرا آرد نانش را صافى نمى كنيد و اين دانه هاى درشت را از آن نمى گيريد؟
گفت: حـضـرت بـه مـا دسـتور داده است هيچ گاه آرد نانش را الك نكنيم حضرت متوجه صحبت ما شد فـرمود: به او چه مى گويى؟
من سخن خود را براى او باز گفتم حضرت در پاسخ من فرمود: پدر و مـادرم فداى آنكه هيچ گاه آرد نانش الك نشد و هرگز سه روز پى درپى خود را از نان گندم سير نكرد، تا خدايش به نزد خويش برد''
___________________________________
مناقب خوارزمى، ص 118، حديث 130 فرائد السحطين، ج 1، ص 352، باب 66، حديث 277.
منظور حضرت از اين كلام اشاره به سيره رسول مكرم اسلام است.
ديگرى مى گويد: ''در روز عيد قربان، خدمت اميرالمؤمنين على "ع" رسيدم حضرت، آبگوشتى به ما تعارف كرد گفتم: با اين همه نعمت كه خدا عنايت كرده خوب بود گوشت اردك برايمان فراهم مـى كـردى حضرت فرمود: از رسول خدا "ص" شنيدم كه مى فرمود: خليفه از مال خدا جز دو كاسه حقى نداردكاسه اى كه خود و خانواده اش بخورد و كاسه اى كه به مردم تعارف كند
___________________________________
مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 78.
از ايـن كـلام شـريـف اسـتـفـاده مـى شـود، حـضـرت، روش حـكـومـت و مردمدارى را از رسول خـدا "ص"آموخته در تمام مواضع خود از آن بزرگوار پيروى مى كرد تمام آنچه از حضرتش چه در زندگى شخصى وچه در زندگى اجتماعى مشاهده مى شد، هر كدام درسى بود از درسهايى كه در مدت بيست و سه سال همراهى با رسول گرامى اسلام فرا گرفته بود.
نـوشـتـه انـد: بـراى حضرت فالوده اى هديه آوردند ظرف فالوده را پيش رو نهاد، به آن نگريست و فـرمـود: ''خوش رنگ و بويى و طعم خوبى دارى، ولى من خود را به چيزى كه عادت ندارم عادت نمى دهم''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 184، حديث 36552.
در زمـان خـلافـتـش او را ديـدنـد كـه در مـيـدان كوفه شمشيرى را به معرض فروش گذاشته، مـى فـرمـايد: ''خريدار اين شمشير كيست؟
به خدا با اين شمشير بارها غبار غم از چهره رسول خدا زدوده ام و اگر پول يك تكه لباس داشتم، اين را نمى فروختم''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 178، حديث 36531 و مناقب خوارزمى، ص 121، حديث 135.
در هـمـان حـالـى كـه درآمد سالانه املاكى كه وقف كرده بود به چهل هزار دينار مى رسيد، خود از گرسنگى سنگ به شكم مى بست
___________________________________
تاريخ دمشق، ج 2، ص 450، حديث 975 و 976.
او را در بـازار كـوفـه ديدند، خرمايى را كه براى مصرف خانواده خويش خريده در پارچه اى ريخته، بر دوش حمل مى كند علاقه مندان به يارى وى شتافتند و از حضرتش خواستند كه اجازه دهد آن را به خانه برسانند.
فرمود: ''پدر خانواده به حمل اين بار سزاوارتر است''
___________________________________
كنزالعمال، ج 13، ص 180، حديث 36573.
براى همين است كه وقتى نزد عمر بن عبدالعزيز خليفه اموى سخن از زهد مى گويند و زاهدان را نام مى بردند او مى گويد: ''زاهدترين مردم در دنيا على بن ابى طالب "ع" است''.
در تـوضـيـح درآمـد امـلاك وقـفـى حضرت، گفتنى است كه هر دينار معادل 18 نخود طلاست بنابراين40 هزار دينار معادل 30 هزار مثقال طلا مى باشد و اگر طلا را به حداقل قيمت روز، يعنى هـر مـثـقال 160000 ريال فرض كنيم، درآمد سالانه اوقاف آن حضرت معادل 4800000000 ريال بوده است.