بدعتی به نام وهابیت

بدعتی به نام وهابیت نخستین کسی که پندارهای ناصواب مذهب وهابیت را پایه‌گذاری کرد، احمد بن تیمیّه بود که در اواخر قرن هفتم هجری، بذر این اندیشه‌ی مسموم را در دل خاک نشانید، اما هم‌عصران وی خیلی زود به انحراف و گمراهی او پی بردند و دانستند که آن پندارهای من

بدعتي به نام وهابيت<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

نخستين كسي كه پندارهاي ناصواب مذهب وهابيت را پايه‌گذاري كرد، احمد بن تيميّه بود كه در اواخر قرن هفتم هجري، بذر اين انديشه‌ي مسموم را در دل خاك نشانيد، اما هم‌عصران وي خيلي زود به انحراف و گمراهي او پي بردند و دانستند كه آن پندارهاي منحرف، تمامي سرزمين‌هاي اسلامي را گرفتار شرّ و فتنه خواهد نمود، و چه فتنه‌اي بزرگ‌تر از اين كه همه‌ي مسلمانان، از هر مذهب و فرقه‌اي، كافر و مشرك ناميده شوند؟ اين بود كه ابن تيميه به زندان افكنده و سپس كشته شد.

اما سه قرن پس از وي، محمد بن عبدالوهاب بار ديگر آن انديشه‌هاي انحرافي را مطرح نمود و آن دانه‌هاي مسموم نهفته در دل خاك را با گفتار و بيان فريبنده خويش آبياري كرد و آن را به درختي مبدل ساخت كه ثمره‌اي جز هلاكت مسلمين و تضعيف اسلام به بار نياورده است.

با اين وجود، سردمداران نجد آن باورهاي فاسد و پندارهاي باطل را رواج دادند و آن را به خدمت خود در آوردند و بهانه‌اي براي ادامه‌ي غارت و چپاول و حمله به سرزمين‌ها قرار دادند، حال آن كه قرآن كريم و سنت پيامبر9، آنان را از اين عادت‌هاي وحشيانه و رفتارهاي دوران جاهليت باز مي‌دارد. رسول خدا9 با تأكيد بر اخوت اسلامي و محبت ومودت ميان مسلمانان، مي‌فرمايد: «تعرض به مال و جان و آبروي مؤمن حرام است»[1]. همچنين در قرآن كريم آمده است: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَي إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا»[2].

بدين سان خداوند متعال اراده فرموده كه ميان مسلمانان برادري برقرار كند و آنان را به اتحاد با يكديگر در برابر دشمن فرا خوانَد. اما ابن عبدالوهاب با نقض اين قاعده‌ي صريح قرآني و بي‌توجهي به اين اصل اساسي اسلام، مسلمانان را تكفير كرد و آنان را به جان يكديگر انداخت و بدين ترتيب، پيروان اين فرقه به آلتي در دست دشمنان اسلام تبديل شده‌اند و موجبات قتل و كشتار مسلمانان را فراهم مي‌كنند؛ و اگر از آنان دليل و برهاني براي توجيه اين اعمال ناشايست طلب كني و با زبان قرآن و سنت با آنان سخن بگويي، پاسخي جز شمشير و سرنيزه نخواهند داشت، گويي حق با كسي است كه قدرت بيشتري دارد و معيار عدالت و برابري را كسي تعيين مي‌كند كه غلبه و چيرگي يافته باشد!

و اين گونه است كه در ميان تمامي كتاب‌هايي كه در گذشته وحال از آنان‌ديده‌ايم، حتي‌يك‌مورد‌يافت نمي‌شود‌كه‌در‌آن، اثري‌از‌خردورزي‌و‌نشاني‌از‌علم و آگاهي وخبري از حق و‌حقيقت‌باشد، جز آن كه پيوسته مي‌گويند:

مسلمانان كه به زيارت قبور بروند و به دور آن بچرخند و به صاحب قبر توسل جويند، همچون مشركاني هستند كه بت مي‌پرستيدند و غير خدا را عبادت مي‌كردند تا بت‌ها موجب نزديكي آنان به خداوند شود، چنان كه قرآن كريم از قول آنان آورده است: «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَي اللَّهِ زُلْفَي»[3]. و خداوند متعال نيز عذر آنان را نمي‌پذيرد و اين پندار، آنان را از شرك و گمراهي پاك نمي‌گرداند.

اساس شبهه‌ها و پندارهاي وهابيان و مهمترين برهان و دليلي كه اقامه مي‌كنند، همين است. بر اين اساس، آنان تمامي فرقه‌هاي مسلمين را به خاطر باور داشتن به شفاعت و توسل و تبرك؛ و زيارت و ساختن بنا بر روي قبور و ديگر اعمال ـ كه به زعم وهابيان، «پرستش غير خدا» و «شرك به ذات الهي» به شمار مي‌رود ـ مورد مؤاخذه و سرزنش قرار مي‌دهند؛ اما خداوند از آنچه ستمكاران مي‌گويند بسي برتر است.

راستي كه چه پندار جاهلانه و چه باور نابخردانه‌اي! كاش مي‌دانستيم كه اين قياس نا به جا و تشبيه نادرست را از كجا آورده‌اند و چگونه به خود اجازه مي‌دهند كه مسلمانان را مشرك بنامند، حال آن كه اعمال مسلمانان حتي در ظاهر نيز با رفتار مشركان تفاوت‌هاي آشكار دارد؛ زيرا بنا بر نص صريح قرآن كريم، مشركان بت مي‌پرستيدند تا بت‌ها موجب نزديكي آنان به خداوند شوند، اما مسلمانان هرگز قبرها و صاحبان آنها را نمي‌پرستند، بلكه در كنار آن قبرها، خداوند يكتايي را پرستش مي‌كنند كه شريك و همتايي ندارد.

تشبيه درست و صحيح آن است كه زائران قبور را به طواف‌كنندگان به گرد كعبه و سعي‌كنندگان ميان صفا و مروه تشبيه نماييم كه بنا بر آيه‌ي شريفه‌ي «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ»[4]، در اين اماكن مقدس به عبادت مي‌پردازند، چرا كه طواف‌كنندگان كعبه و سعي‌كنندگان ميان صفا و مروه، كعبه و سنگ‌هاي آن و يا ديوارها و مناره‌هاي صفا و مروه را نمي‌پرستند، بلكه در آن مكان‌هاي مقدس، چنان‌كه خداوند بندگان را به عبادت و نيايش در آن فراخوانده، او را پرستش مي‌كنند و عمل و نيت زائران قبور نيز چنين است.

آري، معيار صحيح و تشبيه درست همين است، اما آنچه اين قوم مي‌گويند، بيش از هر چيز به «جنون» شباهت دارد. راستي كدام عقل سليم، اعمال بندگان خداوند را به رفتار بت‌پرستان و مشركان تشبيه مي‌كند؟!

آشكار شدن اين حقيقت در گرو آن است كه معناي حقيقي عبادت را در نظر آوريم. روح پرستش و حقيقت عبادت كه از «عبوديت» و «بندگي» مشتق مي‌شود، با بردگي و بندگي اعتباري كه از راه جبر و زور و قدرت به دست آمده و يا از روي چاپلوسي و زبان‌بازي اظهار مي‌شود، تفاوت بسيار دارد. مولا و معبود حقيقي كسي است كه به آدمي نعمت حيات و زندگي بخشيده و او را از عدم به وجود آورده است. بنابر اين، پروردگار و مالك حقيقي انسان، همان خالق و هستي‌بخشِ اوست و بندگي و عبوديت نيز تنها در برابر چنين موجودي معنا پيدا مي‌كند. از لحاظ عقلي و تكويني هم عبوديت در پيشگاه چنين معبودي مفهوم دارد، چنان كه خداوند عزّوجل مي‌فرمايد: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»[5].

معناي عبادت نيز همچون لفظ آن، از عبوديت مشتق مي‌شود و عبادت حقيقي آن است كه بنده با به جا آوردن تمامي مراتب خضوع و خشوع، گوهر بندگي را آشكار سازد و با تمام وجود در برابر پروردگار خويش، ركوع و سجده به جا آورد و با كمال ذلت و خاكساري در برابر آفريدگار، به عبوديت و بندگي خويش اعتراف و اقرار نمايد.

آري، حقيقت عبادت اين است، هر چند ممكن است شماري از بندگان، از دست يافتن به اين معنا و رسيدن به‌اين مرتبه‌ناتوان مانند وتنها به‌ظاهر‌آن بسنده كنند.

در هر صورت، آيا كسي تاكنون ديده است كه زائران قبور، صاحب قبر را آفريدگار و پروردگار خويش بدانند و با زيارت او، عبادت و پرستش او را به جا آورند؟! آيا كسي شنيده است كه زائري، صاحب قبر را مخاطب قرار دهد و بگويد: ‌«اي آفريدگار من و اي روزي دهنده و معبود من»؟!

هرگز چنين نيست و گمان نمي‌رود كه كسي ـ هرچند هم كه نادان و بي‌خرد باشد ـ چنين تصوري داشته باشد. چگونه ممكن است اين انديشه به ذهن زائري خطور كند، حال آن كه يقين دارد كه صاحب آن قبر نيز بشري مثل خود او بوده كه مدتي زندگي كرده و سپس از دنيا رفته و مدفون شده است. البته هر زائري باور دارد كه روح آن شخص والامقام، در نزد خداوند عزوجل زنده و باقي است و مي‌شنود و مي‌بيند، چنان‌كه خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[6]، و با توجه به همين نكته است كه زائران، صاحب قبر را به درگاه خداوند شفيع قرار مي‌دهند و از او طلب شفاعت مي‌كنند.

در چنين شرايطي، آيا انصاف است كه زائران قبور به بت‌پرستان تشبيه شوند، در حالي كه آنان هر روز و در همه جا، بارها به يگانگي خداوند شهادت مي‌دهند و «لا اله الا الله» مي‌گويند و جز خداوند متعال، كسي را شايسته‌ي عبادت نمي‌دانند؟ و آيا براي اين تشبيه ناصواب، هدفي جز پوشاندن چهره‌ي حقيقت و ايجاد فتنه و فساد و ريختن خون مسلمانان بي‌گناه قابل تصور است؟

از آنچه در بيان معناي عبادت ذكر كرديم چنين بر مي‌آيد كه هيچ يك از اين اعمال، از قبيل شفاعت خواستن و توسل و تبرك جستن و زيارت و مانند آن - كه از سوي وهابيان، ممنوع و ناروا پنداشته مي‌شود- نه تنها هيچ نشاني از عبادت و پرستش در خود ندارد، بلكه بنا بر اخبار و روايات صحيح و معتبري كه در صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب روايي ذكر شده، پيامبر9 و اصحاب ايشان نيز چنين اعمالي را انجام داده‌اند و صاحبنظران به قدر كفايت در اين باره بحث كرده‌اند كه نيازي به ذكر آنها نمي‌بينيم و خوانندگان مي‌توانند به آن منابع رجوع كنند.

اما هدف از بيان اين مطالب و نگارش اين رساله آن است كه وهابيان را تذكر و تنبّهي باشد و آنان را از ادامه‌ي اين راه ناصواب باز دارد، چرا كه در چنين شرايطي، حفظ وحدت و يكپارچگي مسلمانان از اهمّ واجبات است. وهابيان بدانند كه ايجاد فتنه و تفرقه، نه تنها موجب ادامه‌ي حكومت و بقاي آنان نخواهد بود، بلكه هلاكت و نابودي آنان را نزديك‌تر خواهد كرد. از خداوند متعال مي‌خواهيم كه آنان را از اين غفلت بيرون آورد و امت اسلام را يكدل و متحد گرداند، كه بازگشت همه به سوي اوست.



[1].  احاديثي با اين مضمون در الكافي، ج 2 ، ص 268 ح 2 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 300 ، ح 909 و مستدرك الوسائل، ج 9، ص136، ح 10478 وارد شده است.

[2]. به كسي كه در برابر شما اظهار اسلام مي كند، نگوييد : مؤمن نيستي. نساء، 94.

[3]. اينها را نمي‏پرستيم مگر به خاطر اينكه هر چه بيشتر ما را به خداوند نزديك كنند. زمر، 3.

[4]. «صفا» و «مروه‏» از شعائر (و نشانه‏هاي) خداست، بنابراين، كساني كه حج خانه خدا و يا عمره انجام مي‏دهند، مانعي نيست كه بر آن دو طواف كنند (و سعي صفا و مروه به جا آورند)، بقره، 158.

[5]. و جن و انس را نيافريدم، جز براي آنكه مرا بپرستند. ذاريات، 56.

[6]. هرگز كساني را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار بلكه زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي‏شوند. آل عمران، 169.


| شناسه مطلب: 74754