سخن آخر

سخن آخر شیخ اکبر، علامه‌ی دهر، شیخ جعفر کاشف الغطاء در فصل چهارم کتاب منهج ارشاد با عنوان «الباب الرابع: فی بناء قبور الانبیاء والاولیاء» آورده است: در مورد بنای قبور و ترمیم آنها، «تبانی» که او را «واعظ اهل حجاز» لقب داده

سخن آخر<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

شيخ اكبر، علامه‌ي دهر، شيخ جعفر كاشف الغطاء در فصل چهارم كتاب منهج ارشاد با عنوان «الباب الرابع: في بناء قبور الانبياء والاولياء» آورده است:

در مورد بناي قبور و ترميم آنها، «تباني» كه او را «واعظ اهل حجاز» لقب داده‌اند، از جعفر بن محمد7 و او از پدر بزرگوارش، و او از حسين بن علي، و او از امير مؤمنان علي بن ابي طالب: نقل كرده كه رسول خدا9 به امام علي7 فرمود: «[اي علي] تو در سرزمين عراق كشته و در آنجا مدفون خواهي شد». علي7 عرض كرد: اي رسول خدا! پاداش كسي كه قبور ما را زيارت كند و آن را تعمير و مرمت نمايد، چه خواهد بود؟

پيامبر9 فرمود: «اي ابالحسن! خداوند قبر تو و قبور فرزندانت را بقعه‌هايي از بقاع بهشت قرار داده و دل‌هاي انسان‌هاي برگزيده و بندگان خالص خويش را مشتاق آن گردانده تا آنها را مرمت كنند و بسيار به زيارت آن بشتابند و بدان وسيله به خدا تقرب جويند و حق مودّت پيامبر او را به جا آرند»[1].

علامه كاشف الغطاء در ادامه آورده است: «شبيه به اين تعابير در دو حديث معتبر ديگر وارد شده كه يكي از آنها را سعيد وزير با دو سند مختلف نقل كرده و ديگري را نيز محمد بن فضل بن علي روايت كرده است».

 

اما جان كلام در اين است كه اگر مناقشه و نزاع موجود ميان عامه‌ي مسلمين با وهابيان نجد ـ كه تمامي فرقه‌هاي مسلمين را گمراه و يا كافر مي‌پندارند ـ با ارائه‌ي دلايل و برهان‌هاي محكم پايان مي‌يافت، از اين قبيل دلايل و برهان‌هاي راسخ، بسيار ارائه مي‌كرديم؛ و اگر باور داشتيم كه آنان با ارائه‌ي دلايل آشكار و برهان‌هاي قاطع، قانع مي‌شوند و در برابر حقيقت سر تسليم
فرود مي‌آورند، از اين دلايل رسا و آشكار چندان مي‌آورديم كه كتاب‌ها و صحيفه‌ها از آن آكنده شود و حقيقت، روشن‌تر از روز جلوه كند، اما چه فايده، كه حكّام حجاز تنها دو دليل و برهان را مي‌پذيرند و بدان استناد مي‌كنند: يكي شمشير برّان و ديگري سكه‌هاي درخشان؛ كه هر يك از آنها را در برخورد با گروهي خاص به كار مي‌برند؛ و اين مناقشه تنها زماني پايان مي‌يابد كه با همين ابزار ـ و قوي‌تر از آن ـ با آنها مقابله به مثل شود!

پس طولاني كردن سخن و ذكر روايات و بيان ادلّه براي آنان بي‌فايده است. آري، بيان دليل و برهان و ذكر احاديث و روايات، براي كسي كه به دور از خوف و هراس و بدون فريب و تزوير درصدد درك حقايق باشد، سودمند است؛ اما در ميان اين قوم، كجاست حق‌طلبي كه غرض و مرضي در دل نداشته باشد؟!

ما بخشي از دلايل و برهان‌ها را كه جوينده‌ي حق را كفايت مي‌كند، بيان نموديم تا دسترسي به آن دشوار ننمايد، اما براي آنان كه پندارهاي باطل خويش را به ابزاري براي گسترش حكومت و سلطه‌ي خود تبديل كرده‌اند، اين برهان‌ها و دلايل همچون تابش پرتو خورشيد بر مرداب‌ها و صخره‌ها در اعماق دره‌هاي ژرف است كه جز پراكنده شدن تعفن مرداب و سخت‌تر و سياه‌تر شدن صخره‌هاي خارا، اثري نخواهد داشت.

كاش كسي پيدا شود و به قاضي‌القضات (ابن بليهد) و مفتي علماي مدينه بگويد: اگر به راستي شما به همه‌ي آنچه در صحيح مسلم آمده پايبند هستيد، آيا نخوانده‌ايد كه مسلم در كتاب خود، بابي را به موضوع «ادامه‌ي خلافت در قريش» و اين كه «امامان همه از قريش هستند»، اختصاص داده است و به تعابير مختلف و با صراحت هرچه تمام‌تر بر اين موضوع تاكيد نموده كه خلافت، حقي مشروع و مخصوص براي افرادي از آن قبيله است و بخاري نيز در صحيح خود، مانند آن (و بلكه بيش از آن) را ذكر كرده است؟[2] بدين ترتيب حكومت سردمداران آل سعود چگونه قابل توجيه خواهد بود؟! آيا آنان بر اساس آيه‌ي شريفه‌ي «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً»[3] به حكومت رسيده‌اند و يا بر مبناي فرموده‌ي پروردگار به حضرت ابراهيم7، «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»[4] اين منصب را كسب كرده‌اند؟!... سخن را در اين باره كوتاه مي‌كنيم، كه عاقلان را اشارتي كافي است.

اما حديثي كه در منابع اهل سنت از رسول خدا9 نقل شده و حضرت در آن، «زناني را كه به زيارت قبور روند و آن را مسجد قرار دهند و چراغ افروزند، لعنت فرموده»[5]، در واقع براي بازداشتن زنان از خودنمايي و سجده بر قبرها و چراغ افروختن به منظور بزرگداشت و تكريم خودِ قبر است كه اكنون هيچ يك از مسلمانان چنين نمي‌كند، اما افروختن چراغ براي تلاوت قرآن و دعا مانع ندارد و از آن نهي نشده است، بلكه احاديثي هم در جواز آن نقل گرديده است[6].

اينها نكاتي بود در پاسخ به پندارهاي برگرفته از حديث منقول از صحيح مسلم درباره‌ي تخريب قبور و منع از زيارت و افروختن چراغ بر آنها. البته در فتواي منسوب به علماي مدينه موارد ديگري در خصوص تبرك به قبور و زيارت آنها و ... ذكر شده و تمام آنها مورد نهي قرار گرفته است، اما مأخذ يا دليلي براي آن ذكر نگرديده تا درصدد پاسخگويي به آن برآييم، هرچند علامه شيخ جعفر كاشف الغطاء در كتاب مذكور با استناد به منابع معتبر روايي و سيره‌ي صحابه و تابعين، نادرستي تمامي اين پندارها را به اثبات رسانده است و براي مطالعه‌ي بيشتر مي‌توان به آن مراجعه كرد.



[1]. فرحة الغري، ص 77.

[2]. صحيح البخاري 9، 77 باب «1» كتاب الاحكام، صحيح مسلم 3، 1451ـ 1454 باب

[3]. سجده: 24.

[4]. بقره: 124.

[5]. سنن ابي داود، ج 3، ص 218، حديث 3236.

[6]. مستدرك حاكم نيشابوري، ج 1، ص374.


| شناسه مطلب: 74756