بخش 1

پ#1740;شگفتار: ضرورت گفتگو و مناظره فنّی بودن گفتگو آداب گفتگو  نگاه کردن به سخن نه گوینده آن پیروی از علم  اهتمام به مجهولات یاری جویی از حقیقت  استمداد از قرآن  راستی  یاری جستن از خداوند آفات گفتگو  پیروی از گمان  پیروی از هوای نفس  تقلید کورکورانه  جدال غیراحسن  غضب  یاری جویی از باطل مناظره در قرآن  مناظره خدا با شیطان نکات مناظره  مناظره خدا با فرشتگان نکات مناظره

پيش گفتار

 

اسلام بيش از هر ديني، به «گفتوگو» به عنوان اصلي جهت آگاه سازي مردم از حقايق هستي و آشنا ساختن آنان با روش تكاملي خود و دستيابي به آيين و روش برتر پافشاري كرده است. بزرگ ترين معجزه پيامبرخاتم(صلي الله عليه وآله) براي آشنا ساختن مردم با حقيقت تعاليم اسلامي «كلام» است.

كلام،بر به كارگيري فراوان گفتوگو در آشناسازي مردم با حقايق در عصر رسالت خاتم، دلالت مي كند. دشمنان اسلام كه از مقدار كارآيي و بلاغت پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) آگاهي داشتند به هر شكلي براي پيشگيري از هم كلام شدن و گفتوگوي مردم با وي، تلاش مي كردند و حتي در مواقعي با فرياد و سوت زدن، تلاش مي كردند در هنگام قرآن خواندن آن حضرت، مانع شنيدن كلام ايشان توسط مردم گردند و گاه به كساني كه تصميم داشتند دور خانه كعبه طواف كنند توصيه مي كردند در گوش خود پنبه بگذارند تا كلام رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آنان را جذب نكند.



10


به هرحال گفتگوها و مناظرات انبيا، به خصوص پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت او(عليهم السلام) ودستوراتي را كه در اين باره داده اند مي تواند نقش مهمي در راستاي گفتوگوي صحيح افراد داشته باشد، لذا درصدد برآمديم تا به سفارش هاي آنان در اين باره گوش فرا داده و از سيره و روش مناظره آنان بهره مند شويم.

ضرورت گفتگو و مناظره

گفتگو و مناظره از ضرورت ويژه اي برخوردار است; زيرا افكار را به هم نزديك كرده و در نتيجه مردم به هم نزديك تر خواهندشد; خداوند متعال مي فرمايد: (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا اْلأَلْبابِ)(1); «پس بندگان مرا بشارت ده! همان كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آن ها پيروي مي كنند; آنان كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آن ها خردمندانند».

فنّي بودن گفتگو

از روايات استفاده مي شود كه مناظره و گفتوگو فنّ خاصّي است; لذا كار هركسي نيست و بايد در موضوع مورد مناظره استاد بود:

1ـ طيار مي گويد: «قلت لابي عبدالله(عليه السلام): بلغني إنّك كرهت منّا مناظرة الناس وكرهت الخصومة؟ فقال: امّا كلام مثلك للناس فلا نكرهه، من إذا طار أحسن أن يقع وإن وقع يُحسن أن يطير،

ـــــــــــــــــــــ

1 . زمر: 17ـ18.



11


فمن كان هكذا فلانكره كلامه(1); به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: شنيدم از گفتگوي ما با مردم
ناخشنودي و مناظره را نمي پسندي؟ امام فرمود: از سخن گفتن امثال تو ناخشنود نيستم; انسان هايي كه اگر بال گسترند، خوش مي نشينند و اگر بنشينند، نيك اوج مي گيرند. گفتوگوي چنين افرادي را ناخوش نمي دارم».

2ـ شيخ مفيد(قدس سره) نقل كرده: «روي أنّ الصادق(عليه السلام) نهي رجلاً عن الكلام وأمر آخر به، فقال له بعض أصحابه: جعلت فداك! نهيت فلاناً عن الكلام وأمرت هذا به؟ فقال(عليه السلام) : هذا أبصر بالحجج وأرفق منه(2); از امام صادق(عليه السلام)روايت شده كه شخصي را از ورود به مناظره نهي كرد و شخص ديگري را به اين كار دستور داد; بعضي از ياران آن حضرت گفتند: فدايت شوم! فلاني را از ورود به مناظره نهي كردي و ديگري را به آن فرمان دادي؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود: وي به استدلال ها بيناتر و مدارا كننده تر از ديگري است».

آداب گفتگو

از آيات و روايات استفاده مي شود كه مناظره و گفتوگو آداب و شرايطي دارد:

1ـ نگاه كردن به سخن نه گوينده آن

خداوند متعال مي فرمايد: (فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)(3); «پس بندگان مرا بشارت ده! همان كساني كه سخنان را مي شنوند و از نيكوترين آن ها پيروي مي كنند». ـــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار: 2/ 136/ ح 39.

2 . تصحيح الاعتقاد/ 71.

3 . زمر: 17ـ18.



12


از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «خذ الحكمة ولايضرك من أيّ وعاء خرجت(1); حكمت را فراگير و اين كه از كجا بيرون آمده به تو آسيبي نمي رساند».

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لاتنظر إلي من قال وانظر إلي ماقال(2); به گوينده منگر، بلكه به آنچه گفت بنگر».

2ـ پيروي از علم

خداوند متعال مي فرمايد: (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللهِ بِغَيْرِ عِلْم وَ يَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطان مَرِيد)(3); «گروهي از مردم، بدون هيچ علم و دانشي، به مجادله درباره خدا برمي خيزند; و از هر شيطان سركشي پيروي مي كنند».

و مي فرمايد: (الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللهِ بِغَيْرِ سُلْطان أَتاهُمْ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ وَ عِنْدَ الَّذِينَ آمَنُوا كَذلِكَ يَطْبَعُ اللهُ عَلي كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّر جَبّار)(4); «همان ها كه در آيات خدا بي آن كه دليلي برايشان آمده باشد به مجادله برمي خيزند; (اين كارشان) خشم عظيمي نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آورده اند به بار مي آورد; اين گونه خداوند بر دل هر متكبّر جبّاري مُهر مي نهد!».

ـــــــــــــــــــــ

1 . الفردوس: 2/ 168/ ح 2841.

2 . غررالحكم: ح 10189; كنزالعمال: 16/ 197/ ح 44218.

3 . حج: 3.

4 . غافر / 35.



13


از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «من أعان علي خصومة بغير علم كان في سخط الله حتي ينزع(1); كسي كه در نزاع ها از غير دانش ياري جويد، تا هنگام مرگ، در خشم خداست».

و نيز نقل شده كه فرمود: «إنّ من خيار أمّتي قوماً... يتّبعون البرهان(2); از بهترين امت من مردمي هستند... كه پيرو برهان اند».

زراره مي گويد: از امام باقر(عليه السلام) سؤال كردم: حقّ خدا بر بندگان چيست؟ حضرت فرمود: «ان يقولوا مايعلمون ويقفوا عند مالايعلمون(3); اين كه بگويند آنچه را مي دانند و زبان نگه دارند از آنچه كه نمي دانند».

3ـ اهتمام به مجهولات

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «انّ العالم من عرف انّ مايعلم فيما لايعلم قليل فعدّ نفسه بذلك جاهلاً، فازداد بماعرف من ذلك في طلب العلم اجتهاداً...(4); دانشور كسي است كه بداند آموخته هايش در بين ناآموخته هايش كم است و به همين جهت، خويش را نادان بشمارد تا از اين رهگذر تلاشش در فراگيري دانش فزوني گيرد».

4ـ ياري جويي از حقيقت

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «بالحق يَستظهر المحتجّ(5); استدلال كننده از حقيقت، ياري مي جويد».


ـــــــــــــــــــــ

1 . مستدرك حاكم: 4 / 112 / ح 7051.

2 . حلية الاولياء: 1 / 16.

3 . كافي: 1 / 43 / ح 7.

4 . بحارالانوار: 77 / 203 / ح 1.

5 . غررالحكم: ح 4235.



14


و نيز نقل شده كه فرمود: «من احتج بالحق فَلَج(1); كسي كه از حقيقت، ياري جويد پيروز مي شود».

5ـ استمداد از قرآن

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه درباره قرآن فرمود: «من خاصم به فلج ومن قاتل به نُصِر ومن قام به هُدي الي صراط مستقيم(2); آن كه با كمك قرآن گفتوگو كند پيروز شود،آن كه به ياري قرآن مبارزه كند پيروز شود،و آن كه به قرآن برپاي ايستد به راه راست رهنمون شود».

6ـ راستي

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «من صدقت لهجته قويت حجّته(3); آن كه سخنش راست باشد دليلش قوي تر است».

و نيز نقل شده كه فرمود: «لايُغْلَب من يحتجّ بالصدق(4); آن كه به راستي استدلال مي كند شكست نمي خورد».

7ـ ياري جستن از خداوند

امام سجاد(عليه السلام) در دعاي مكارم الأخلاق مي فرمايند: «اللّهم صلّ علي محمّد وآله، واجعل لي يداً علي من ظلمني ولساناً علي من خاصمني وظفراً بمن عاندني(5); پروردگارا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر  آنان كه بر من ستم كنند توانا كن و بر كسي كه با من بحث كند، زباني گويا ده و بر آن كه با من دشمني كند پيروزم فرما». ـــــــــــــــــــــ

1 . غررالحكم: ح 7727.

2 . بحارالانوار: 92 / 25 / ح 26.

3 . غررالحكم: ح 8482.

4 . همان: ح 10703.

5 . صحيفه سجاديه: دعاي بيستم.



15


از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه به نوح ابواليقظان فرمود: اين دعا را بخوان: «اللّهم إنّي... أسألك السعة في الرزق والزهد في الكفاف والمَخرج من كل شبهة والصواب في كلّ حجة والصدق في جميع المواطن(1); پروردگارا من از تو گشايش در روزي، زهد در كفاف، خروج با سخن از هر شبهه، درستي در استدلال و راستي در همه جا را مي خواهم».

آفات گفتگو

همانگونه كه گفتگو و مناظره آدابي دارد داراي آفاتي نيز مي باشد:

1ـ پيروي از گمان

خداوند متعال مي فرمايد: (وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً)(2); «آن ها هرگز به اين سخن دانشي ندارند، تنها از گمان بي پايه پيروي مي كنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حق بي نياز نمي كند».

2ـ پيروي از هواي نفس

خداوند متعال مي فرمايد: (إِنْ هِيَ إِلاّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطان إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَي

ـــــــــــــــــــــ

1 . كافي: 2 / 592 / ح 32.

2 . نجم: 28.



16


اْلأَنْفُسُ...)(1); «اين ها فقط نام هايي است كه شما و پدرانتان بر آن ها گذاشته ايد (نام هايي بي محتوا و اسم هايي بي مسمّا)، و هرگز خداوند دليل و حجتي بر آن نازل نكرده; آنان فقط از گمان هاي بي اساس و هواي نفس پيروي مي كنند در حالي كه هدايت از سوي پروردگارشان براي آن ها آمده است».

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «خير الآراء ابعدها من الهوي واقربها الي السداد(2); بهترين ديدگاه ها دورترين آن از هواي نفس و نزديك ترين آن به استواري است».

و نيز از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «اللجاج يفسد الرأي(3); لجبازي، انديشه را فاسد مي كند».

3ـ تقليد كوركورانه

خداوند متعال مي فرمايد: (وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلي ما أَنْزَلَ اللهُ وَ إِلَي الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ)(4); «و هنگامي كه به آن ها گفته شود به سوي آنچه خدا نازل كرده، و به سوي پيامبر بياييد، مي گويند: آنچه از پدران خود يافته ايم، ما را بس است! آيا اگر پدران آن ها چيزي نمي دانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آن ها پيروي مي كنند)؟ !».


ـــــــــــــــــــــ

1 . نجم: 23.

2 . غررالحكم: ح 5011.

3 . همان: ح 1078.

4 . مائده: 104.



17


از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «انّ الحقّ والباطل لايعرفان بالناس ولكن اعرف الحق تعرف اهله واعرف الباطل تعرف من اتاه(1); حقّ و باطل با مردم قابل شناسايي نيست; بلكه بايد حق را بشناسيد تا اهل آن را بشناسيد و بايد باطل را بشناسيد تا باطل پيشه را بشناسيد».

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه به برخي از اصحاب خود مي فرمود: «لاتكوننّ امّعة، تقول، انا مع الناس، وانا كوا احد من الناس(2); فرصت طلب مباش كه گويي من با مردم هستم و يكي از آنها به شمار مي آيم».

4ـ جدال غيراحسن

فرق بين جدال احسن و برهان آن است كه اگر مقدمات استدلال از جنبه حق و معقول بودن مورد استفاده قرار گيرد، آن استدلال برهان نام دارد و اگر از جنبه حق و مقبول و مسلّم بودن مورد استشهاد قرار گيرد، جدال احسن است.

خداوند متعال درباره جدال احسن مي فرمايد: (ادْعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ)(3); «با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن ها به روشي كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن! پروردگارت، از هر كسي بهتر مي داند چه كسي از راه او گمراه شده است; و او به هدايت يافتگان داناتر است».

ـــــــــــــــــــــ

1 . تاريخ يعقوبي: 2 / ص 210.

2 . معاني الاخبار: 266 / ح 1.

3 . نحل : 125.



18


از امام جعفرصادق(عليه السلام) درباره جدال غيراحسن سؤال كردند، فرمود: «بان تجادل مبطلاً فيورد عليك باطلاً، فلاتردّه بحجة قد نصبه الله، ولكن تجحد قوله او تجحد حقاً يريد ذلك المبطل ان يعين به باطله، فتجحد ذلك الحق مخافة ان يكون عليك فيه حجة; لانّك لاتدري كيف المَخْلَص منه(1); به اينكه با اهل باطلي جدال كني و او بر تو باطلي وارد كند ولي تو او را با حجّتي كه خداوند تعيين كرده جواب ندهي بلكه گفتار او را انكار كرده يا حقي را انكار كني كه شخص باطل به آن براي باطل خود استدلال كرده است، و تو آن حق را انكار مي كني به جهت آن كه مي ترسي آن شخص باطل، از اين راه بر تو غلبه كند و تو راه خلاصي از آن را نمي داني».

از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) درباره جدال غيراحسن نقل شده كه فرمود: «اورع الناس من ترك المراء وان كان محقاً(2); باورع ترين مردم، كسي است كه جدال گري را گرچه برحق باشد رها كند».

و نيز از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «سبب الشحناء كثرة المراء(3); فراواني جدال گري سبب كينه توزي است».

ونيز نقل شده كه فرمود: «من كثر مراؤه بالباطل دام عماؤه عن الحق(4); آن كه جدال گري اش به باطل فراوان گردد نابينايي اش از حق پايدار ماند».

و از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لاتُمار فيذهب بهاؤك(5); جدال نكن تا آبرويت نرود».


ـــــــــــــــــــــ

1 . تفسير برهان: 4 / ص 494.

2 . معاني الاخبار: 196 / ح 1.

3 . غررالحكم: ح 5524.

4 . همان: 8853.

5 . كافي: 2 / 665 / ح 17.



19


5ـ دشمني

از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لايخاصم الاّ من ضاق بما في صدره(1); دشمني نمي كند، مگر كسي كه سينه اش تنگ شده است».

و نيز از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «ايّاكم والمراء والخصومة، فانّهما يمرضان القلوب علي الاخوان وينبت عليهما النفاق»(2); بپرهيزيد از جدال گري و دشمني; چون اين دو دل ها را بر دوستان بيمار مي كند و دورويي بر پايه آن دو به وجود مي آيد».

6ـ غضب

از امام علي(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «شدّة الغضب تغيّرالمنطق وتقطع مادّة الحجة تفرّق الفهم(3); شدّت خشم، سخن گفتن را دگرگون مي كند، قدرت استدلال را قطع مي نمايد و شعور را متلاشي مي سازد».

محمّدبن سنان مي گويد: «مفضل بن عمر پس از آن كه سخن ابن ابي العوجا را در ردّ آفريدگار شنيد فرمود: اي دشمن خدا! الحاد ميورزي و خدا را منكر مي شوي؟ ... ابن ابي العوجا به مفضل گفت: «يا هذا! ان كنت من اهل الكلام كلّمناك فان ثبت لك حجة تبعناك وان لم تكن منهم فلاكلام لك، وان كنت من اصحاب جعفربن محمّد الصادق فما هكذا يخاطبنا ولابمثل دليلك يجادلنا، ولقد سمع من كلامنا اكثر ممّا سمعت فما افحش في خطابنا ولاتعدّي في جوابنا! وانّه للحليم الرزين،

ـــــــــــــــــــــ

1 . توحيد صدوق: 461 / ح 35.

2 . اصول كافي: 2/ 300/ ح 1.

3 . بحارالانوار: 71 / 428 / ح 78.



20



العاقل الرصين، لا يعتريه خُرق لا طَيش ولا نَزَق، يسمع كلامنا، ويُصغي اليناويستعرف حجّتنا حتي استفرغنا ماعندنا، و ظنّتا انّا قدقطعناه، ادحض حجّتنا بكلام يسير وخطاب قصير، يُلزمنا به الحجة ويقطع العذر ولانستطيع لجوابه ردّاً، فان كنت من اصحابه فخاطبنا بمثل خطابه
(1); اي
مرد! اگر اهل گفتوگويي با هم سخن خواهيم گفت; اگر دليل به نفع تو باشد از تو پيروي مي كنم و اگر اهل گفتوگو نيستي حرفي با تو نيست. اگر تو از ياران جعفربن محمدصادق(عليه السلام) هستي، بدان كه وي با ما چنين سخن نمي گويد و با چنين دليل هايي گفتوگو نمي كند و از زبان ما بيشتر از آنچه شنيده اي شنيده است و هيچ گاه در گفتوگو با ما ناسزا نمي گويد و در پاسخ ما حق كشي نمي كند; وي فردي حليم، باوقار، خردمند و استوار است; هيچ گاه ناداني، شتابزدگي و بي باكي بر وي عارض نمي شود; سخن ما را مي شنود و به ما توجه مي كند و از دليل هاي ما هرچه كه داريم آگاه مي شود، به گونه اي كه فكر مي كنيم راه را بر وي بسته ايم، آن گاه با سخني ساده و كلامي كوتاه، استدلال ما را از بين مي برد و دليل خود را اثبات مي كند و عذر ما را قطع مي نمايد و نمي توانيم در جوابش پاسخي بدهيم; اگر تو از ياران وي هستي مثل وي با ما گفتوگو كن».

7ـ ياري جويي از باطل

خداوند متعال مي فرمايد: (كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح وَ اْلأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ كُلُّ أُمَّة بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ)(2); «پيش از آن ها قوم نوح و اقوامي كه بعد از ايشان بودند (پيامبرانشان را) تكذيب كردند; ـــــــــــــــــــــ

1 . بحارالانوار: 3 / 58.

2 . غافر: 5.



21


 و هر امّتي در پي آن بود كه توطئه كند و پيامبرش را بگيرد (و آزار دهد)، و براي محو حق به مجادله باطل دست زدند; امّا من آن ها را گرفتم (و سخت مجازات كردم); ببين كه مجازات من چگونه بود!».

از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «لعن الله الذين اتخذوا دينهم شحّاً، يعني الجدال ليدحضوا الحق بالباطل(1); خداوند، آناني را كه دين خود را وسيله جدال قرار مي دهند لعنت كرده است; يعني جدال گري كنند تا به وسيله باطل حق را از بين ببرند».


ـــــــــــــــــــــ

1 . توحيد صدوق، ص 461، ح 33.

(2)2. اين مباحث تا به اين جا از كتاب «گفتگوي تمدن ها»، محمدي ري شهري استفاده شد.



22




23


مناظره در قرآن

1ـ مناظره خدا با شيطان

خداوند متعال در آياتي از قرآن اشاره كرده كه با شيطان مناظره و گفتوگو نموده است; در سوره اعراف آمده است: (وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السّاجِدِينَ); «ما شما را آفريديم; سپس صورت بندي كرديم; بعد به فرشتگان گفتيم: «براي آدم خضوع كنيد!» آن ها همه سجده كردند; جز ابليس كه از سجده كنندگان نبود».

(قالَ ما مَنَعَكَ أَلاّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نار وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِين); «(خداوند به او) فرمود: در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كني؟ گفت: من از او بهترم; مرا از آتش آفريده اي و او را از گل!».

(قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصّاغِرِينَ); «گفت: از آن (مقام و مرتبه ات) فرود آي! تو حق نداري در آن



24


(مقام و مرتبه) تكبّر كني! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكي».

(قالَ أَنْظِرْنِي إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ); «گفت: مرا تا روزي كه (مردم) برانگيخته مي شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)».

(قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ); «فرمود: تو از مهلت داده شدگاني!».

(قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ); «گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختي، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آن ها كمين مي كنم!».

(ثُمَّ لاَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ); «سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغشان مي روم; و بيشتر آن ها را شكرگزار نخواهي يافت!».

(قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لاََمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ)(1); «فرمود: از آن (مقام)، با ننگ و عار و خواري، بيرون رو! و سوگند ياد مي كنم كه هر كس از آن ها از تو پيروي كند، جهنم را از شما همگي پر مي كنم!

و در سوره حجر آمده است: (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون); «و (به خاطر بياور) هنگامي كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشري را از گل خشكيده اي كه از گل بدبويي گرفته شده، مي آفرينم».

ـــــــــــــــــــــ

1 . اعراف: 11 ـ 18.



25


(فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ); «هنگامي كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگي براي او سجده كنيد!».

(فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ); «همه فرشتگان، بي استثنا، سجده كردند».

(إِلاّ إِبْلِيسَ أَبي أَنْ يَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ); «جز ابليس، كه ابا كرد از اينكه با سجده كنندگان باشد».

(قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاّ تَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ); «(خداوند) فرمود: اي ابليس! چرا با سجده كنندگان نيستي؟ !».

(قالَ لَمْ أَكُنْ لاَِسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون); «گفت: من هرگز براي بشري كه او را از گِل خشكيده اي، كه از گل بدبويي گرفته شده است آفريده اي، سجده نخواهم كرد!».

(قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ); «فرمود: از صف آن ها ]= فرشتگان [بيرون رو، كه رانده شده اي (از درگاه ما!)».

(وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلي يَوْمِ الدِّينِ); «و لعنت (و دوري از رحمت حق) تا روز قيامت بر تو خواهد بود!».

(قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ); «گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار!)».

(قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ); «فرمود: تو از مهلت يافتگاني!».

(إِلي يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ); «(امّا نه تا روز رستاخيز، بلكه) تا روز وقت معيّني».

(قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي اْلأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ); «گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختي، من (نعمت هاي مادّي را) در زمين در نظر آن ها زينت مي دهم، و همگي را گمراه خواهم ساخت».



26


(إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ); «مگر بندگان مخلصت را».

(قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ); «فرمود: اين راه مستقيمي است كه بر عهده من است (و سنّت هميشگي ام)».

(إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ)(1); «كه بر بندگانم تسلّط نخواهي يافت; مگر گمراهاني كه از تو پيروي مي كنند».

نكات مناظره

1ـ نيروهاي خود را هر از چند گاهي امتحان كينم; (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ).

2ـ در ابتدا با ملاطفت سخن بگوييم; (قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلاّ تَكُونَ مَعَ السّاجِدِينَ...).

3ـ باطن برخي از افراد را با مناظره بايد آشكار كرد; (فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ...).

4ـ غيبت مستكبر اشكالي ندارد; (فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ...).

5ـ مناظره عالي با داني اشكال ندارد; (قالَ ما مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ).

6ـ خودخواهي افراد، سبب انحطاط آن ها مي شود; (أَنا خَيْرٌ مِّنْهُ...).


ـــــــــــــــــــــ

1 . حجر: 28 ـ 42.



27


7ـ با ظهور استكبار از مخاطب، بحث را قطع كنيم; خداوند جواب شيطان (انا خير منه...)را نداد و فقط فرمود: (قال فاهبط منها).

8ـ موضع خود را در مقابل متمرّد و مستكبر با تأكيد بيان نماييم; (فاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصّاغِرِينَ).

9ـ اگر مخالف، حقّي بر گردن ما دارد، حقّش را ضايع نكنيم; (قالَ أَنظِرْنِي إِلَي يَوْمِ يُبْعَثُونَ)، (قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ).

10ـ انسان درصدد نابود كردن مخالف برنيايد; (قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنِي...قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْءُوماً مَّدْحُوراً...).

11ـ در آخر امر مخالف را لعنت كند; (قالَ فاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ)، (وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَي يَوْمِ الدِّينِ).

2ـ مناظره خدا با فرشتگان

خداوند در آياتي از قرآن اشاره به گفتوگو و مناظره با فرشتگان نموده است:

در سوره بقره آمده است: (وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لاتَعْلَمُونَ);«(به خاطر بياور) هنگامي را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روي زمين، جانشيني ]= نماينده اي[ قرار خواهم داد; فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسي را در آن قرار مي دهي كه فساد و خونريزي كند؟ ! (زيرا موجودات زميني ديگر، كه قبل از آدم وجود داشتند نيز، به فساد و خونريزي آلوده شدند. اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است) ما تسبيح و حمد تو را بجا مي آوريم و تو را تقديس مي كنيم. پروردگار فرمود: من حقايقي را مي دانم كه شما نمي دانيد».



28


(وَ عَلَّمَ آدَمَ اْلأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ); «سپس علم اسماء ]= علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات را[ همگي به آدم آموخت; بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مي گوييد، اسامي اين ها را به من خبر دهيد!».

(قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ); «فرشتگان عرض كردند: منزّهي تو! ما چيزي جز آنچه به ما تعليم داده اي، نمي دانيم; تو دانا و حكيمي».

(قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ)(1); «فرمود: اي آدم! آنان را از اسامي (و اسرار) اين موجودات آگاه كن، هنگامي كه آنان را آگاه كرد، خداوند فرمود: آيا به شما نگفتم كه من، غيب آسمان ها و زمين را ميدانم؟ ! و نيز ميدانم آنچه را شما آشكار مي كنيد، و آنچه را پنهان مي داشتيد!».

نكات مناظره

1ـ طرفداران خود را امتحان كنيم; (إِنِّي جاعِلٌ فِي الاَْرْضِ خَلِيفَة).

2ـ هنگامي كه مورد اعتراض قرار مي گيريم عملاً موقعيت خود را تعيين كنيم; (وَعَلَّمَ آدَمَ الاَْسْمآءَ كُلَّها...).

ـــــــــــــــــــــ

1 . بقره/ 30ـ33.



29


3ـ هيچ گاه مقام و برتري انسان، نبايد مانع مناظره شود; (وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ...).

4ـ هيچ گاه بزرگي انسان مانع مشورت نشود; (وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ...).

5ـ هنگام مناظره به برتري خود اشاره كنيم; (إِنِّي أَعْلَمُ ما لاَ تَعْلَمُونَ).

6ـ هنگام مناظره عملاً برتري خود را ثابت كنيم; (فَقالَ أَنْبِـُونِي بِأَسْمآءِ هَـؤُلاَءِ).

7ـ تا آخر كار مطلب خود را دنبال كنيم; (قالَ يادَمُ أَنْبِئْهُم بِأَسْمآئِهِمْ...)، (قالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ...).

8ـ از خفاياي مناظره كننده خبر دهيم; (وَأَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَما كُنتُمْ تَكْتُمُونَ).


| شناسه مطلب: 74768