بخش 1

توسل چیست و رابطه آن با توحید چگونه است؟ واسطه#160;ها در عالم تکوین و تشریع توسل از نگاه علما و دانشمندان شیعه و اهل#160;سنّت نظر علمای دیوبند هند


3


توسل و رابطه آن با توحيد

نويسنده:

حسين رجبي


7


بسم الله الرحمن الرحيم

در اين نوشتار توسل كه يكي از واژه هاي قرآني (وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ) مي باشد همراه با استدلال از قرآن، روايات و فتاواي بزرگان اسلامي به طور اختصار مورد بررسي و تحقيق قرار مي گيرد. اميد است كه با تبيين ديدگاه صحيح شيعه و اهل سنّت ابهامات و پرسش هاي مهم مسئله توسل برطرف گردد و بدين جهت همدلي بيشتري بين امت اسلامي برقرار و دست تفرقه افكنان در مسائل مذهبي كوتاه شود.

توسل چيست و رابطه آن با توحيد چگونه است؟

توسل يعني واسطه قرار دادن چيزي براي رسيدن به هدف مشخصي كه انسان براي دست يابي آن تلاش مي كند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مائده: 35


8


وسيله گاه مادي و گاه معنوي است. گاه انسان است و گاه غير انسان. گاه خدا است و گاه اعمال و رفتار خوب مثل نماز، روزه و غير آن. وگاه اراده قوي، اظهار محبّت و دوستي و مانند آن مي باشد. زيرا اين مطلب روشن است كه در نظام توحيدي، خداوند بزرگ، جهان را با ابزار و اسباب فراواني آفريده است، و عقيده به واسطه ها براي رسيدن به هدف، يك عقيده توحيدي مي باشد، چون خداوند تمام اسباب و علل تكويني و تشريعي را قرار داده است و انكار كردن واسطه ها با توحيد واقعي ناسازگاري دارد. از نگاه انسان موحّد، مؤثّر و آفريننده جهان يكي است و ساير واسطه ها اگر اثري دارند مانند: رفع تشنگي به واسطه آب و رفع گرسنگي به واسطه غذا و اگر دكتر مريضي را مداوا نموده و شفا مي دهد تمامي اين اثر بخشي از جانب خداوند بزرگ در واسطه ها نهاده شده است. البته انسان موحّد واسطه ها را مؤثر استقلالي و در عرض خدا نمي بيند. بنابراين همان گونه كه مستقل ديدن واسطه ها برخلاف توحيد است انكار واسطه ها و توجه نكردن به آن ها نيز مخالف توحيد مي باشد.

توضيح مطلب:

از آنجا كه انسان ها در مشكلات و گرفتاري هاي خود همواره در جستجوي پناهگاهي مي باشند كه بتوانند با بيان مشكلات خود از سختي ها و ناراحتي ها رهايي يابند و روحيه خود را متحول و دگرگون نمايند و از سويي هر چه زمان رو به


9


جلو مي رود گرفتاري هاي روحي، معنوي و مادي بيشتر مي شود و ضرورت ارتباط با معنويت بيشتر احساس مي گردد بدين جهت مسأله توسل جايگاه خاصي در بين مردم داشته و دارد. اين پناهگاه بر اساس عقيده و باور اشخاص متفاوت است گاه پناهگاه خود را يك انسان و گاه يك بت يا طاغوت قرار مي دهد و گاه به خداي لايزال پناهنده مي گردد و ذات اقدسِ او را ملجأ خويش بر مي گزيند. روشن است كه عقلاي عالم كسي را به عنوان پناهگاه خود بر مي گزينند كه قدرت و توانايي داشته باشد. زيرا موجود ضعيفي كه به خود نمي تواند سودي برساند، چگونه مي تواند مشكل گشاي ديگران باشد. و از سويي تمام انسان ها در يك حد و مساوي مي باشند جز كساني كه خداي بزرگ به آنان توانايي بخشيده است و روشن است كه خداي بزرگ در اثر عبادت و بندگي خالصانه برخي از افراد را به مقامي مي رساند كه مي توانند با اجازه و افاضه الهي راه گشاي مشكلات مادي و معنوي مردم باشند. اين گونه افراد و موجودات را خداوند واسطه بين خود و خلق قرار مي دهد، گاه آنان را مبعوث مي كند و رسالت تبليغ را به عهده آنان قرار مي دهد تا در پرتو عنايت رباني و وحي الهي راه گشاي انسان ها در ظلمت ها و تاريكي ها باشند، گاه آنان را واسطه طلب آمرزش و قرب خودش مي داند. روشن است كه هيچ كس شايستگي اين دو مقام را ندارد، مگر كساني كه به مقام معنوي والايي دست يافته باشند در قرآن مي فرمايد: (وَ مِنَ


10


خدايت به مقام محمود و پسنديده اي مي رساند. اين مقام محمود پسنديده چه مقامي است؟ روشن است كه مقام معنوي بلندي در پيشگاه خداي بزرگ مي باشد كه هركس نمي تواند به آن دست يابد. در آيه ديگر مي فرمايد: (وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضي) به زودي پروردگارت به تو مقامي مي بخشد تا به آن خشنود گردي.حق شفاعت، حق ولايت،اطاعت وديگر حقوقي كه پيامبران و ائمه دارند به خاطر اين مقامي است كه خداوند به آنان عطاكرده است و گرنه هيچ انساني بر ديگري حقي ندارد. بنابراين خداي بزرگ برخي افراد را براي رساندن وحي و هدايت آنان واسطه قرار داده تا اساسي ترين پيام وحي يعني توحيد را به خلق برسانند. پس اعتقاد به اين مقام براي پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، منافاتي با توحيد و اين كه مرجع و پناهگاه واقعي در مشكلات، خداي متعال است ندارد و هيچ فرد يا موجود ديگري لياقت ندارد مگر اين كه خداوند اين لياقت را به او عطا كرده باشد. و توحيد واقعي اين است كه ملجأ و پناهگاهي جز او وجود ندارد (لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ) وليكن از آنجا كه خداي بزرگ
جسم نيست و از اوصاف جسمي و مادي نيز منزّه و پاك مي باشد وجود واسطه ها براي راهنمايي و مشكل گشايي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . اسرا: 79

2 . الضحي: 5


11


واسطه در حكومت بين خدا و خلق نداريم حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «كَلِمَةُ حَقّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» سخن حقي است كه برداشت باطل كرده اند. و اين استفاده و برداشت غلط مي باشد زيرا خدا به صورت مستقيم نمي تواند بين مردم حاكميت داشته باشد جز با انتخاب خليفه شايسته. شايد بتوان گفت كه نخستين انحراف در توحيد بهوسيله خوارج بوجود آمد. در صورتي كه توحيد صحيح آن است كه واسطه هايي كه خداوند قرار داده بپذيريم نه آن كه نفي كنيم. خداي بزرگ در قرآن
اطاعت از خود را عبادت دانسته است و هركس را كه از غير خدا اطاعت و پيروي كند مشرك مي داند. چنان كه مي فرمايد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام: 57

2 . نهج البلاغة: خطبه 40


12


(يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ...) روشن است كه عبادت
شيطان به اطاعت و پيروي از او مي باشد و از سويي اطاعت پيامبر و اولوالأمر را در راستاي اطاعت خود قرار داده پس اطاعت واسطه ها را توحيد صحيح معرفي فرموده است و چنان چه از واسطه هايي كه خداوند معرفي فرموده اطاعت نشود، شرك مي باشد. (أَطِيعُوا اللهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي اْلأَمْرِ مِنْكُمْ).

پس هر ولايت واطاعتي كه در جهت ولايت واطاعت خدا باشد توحيد صحيح مي باشد و هر اطاعتي كه بر خلاف اطاعت خدا و رسول و اولوالأمر باشد شرك در اطاعت خواهد بود. خواه اطاعت از شيطان يا هواي نفساني و خواه اطاعت از انساني كه اجازه فرمانروايي از طرف خداوند به او داده نشده و يا ...

بنابراين، واسطه خواه در حاكميت و ولايت، خواه در رساندن رزق وروزي و هر چيز ديگر، اگر با اجازه الهي باشد توحيد وگرنه شرك خواهد بود.

واسطه ها در عالم تكوين و تشريع

واسطه ها گاهي در عالم تكوين و وجود خارجي است و گاه در عالم تشريع و آوردن دين و وحي; فرشتگان واسطه بين خدا و بندگان در عالم تكوين و تشريع مي باشند مثلا در قبض

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مريم: 44

2 . نساء: 59


13


انسان ها واسطه مي باشند، و گاه برخي از پيامبران با اذن الهي در عالم تكوين مؤثر بوده اند چنان كه درباره حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: (وَأُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَاْلأَبْرَصَ وَأُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللهِ) پيامبران الهي واسطه رساندن وحي و دين الهي به مردم مي باشند. پس انكار واسطه ها در تكوين و تشريع بر خلاف قرآن مي باشد. از اين رو توحيد واقعي آن است كه انسان موحّد هرچه در مسير الهي قرار گيرد و با اجازه خدا و تأييد شرع مقدس باشد آن را پذيرفته و عين توحيد بداند و در مقابل هر چه در جهت خلاف مسير الهي و بدون اذن خدا باشد شرك بداند.

نكته ديگر اين است كه از ديدگاه توحيد واقعي چون واسطه ها استقلالي از خود ندارند و هرچه دارند از جانب خدا مي باشد هرگز اعتقاد به واسطه ها منتهي به شرك نمي شود زيرا به واسطه ها نگاه استقلالي نمي شود كه اگر اين گونه بشود هر چند آن واسطه پيامبر اسلام باشد شرك است. برخي از فرقه ها با اين ديدگاه هر نوع واسطه را نفي نموده و آن را
شرك مي دانند امّا با توضيحي كه داده شد به خوبي روشن مي شود كه اين ديدگاه و برداشت، صحيح و منطبق با قرآن،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . انعام: 61

2 . آل عمران: 49


14


سنّت و سيره پيامبر اسلام و ساير ائمه نمي باشد بدين جهت قرآن كريم تمامي كساني را كه پيش از اسلام خداي متعال را كنار گذاشته و واسطه هايي كه در مسير الهي نمي باشد ـ مانند بت ها ـ انتخاب كردند، مشرك دانسته است زيرا مشركين بدون اذن الهي موجوداتي را كه سودي ندارند برگزيده و آنها را معبود خود قرار دادند.

پس كساني كه برخوردها و اعمال مسلمانان را در رابطه با احترام و بزرگداشت آثار پيامبر اكرم، اهل بيت، صحابه و اولياء شرك مي دانند و گاه اين اعمال را با اعمال مشركان صدر اسلام مقايسه مي كنند به هيچ وجه صحيح نمي باشد و قياس آن با رفتار مشركان صدر اسلام غير عاقلانه است زيرا هيچ مسلماني غير خدا را پرستش نمي كند بلكه قبور انبيا و اوليا را به خاطر اظهار محبت و احترام زيارت مي كنند و چون اين بزرگواران از مقام والايي در پيشگاه خدا برخوردار مي باشند و خداي متعال به آنان مقام شفاعت بخشيده است، آنان را در طلب شفاعت و رفع ساير مشكلات واسطه قرار مي دهند تا از خداي متعال طلب رفع مشكل نمايند.

آيا درخواست رفع مشكل از افرادي كه به مقام محمود رسيده و با اجازه خدا مي توانند مشكل گشا باشند شرك مي باشد؟

هيچ مسلماني چنين شيوه اي را با توحيد واقعي ناسازگار نمي بيند زيرا همانطور كه در زمان حيات پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) ،


15


اصحاب و ياران، آن حضرت را مورد توجه و واسطه قرار مي دادند پس از حيات نيز به همان ملاك، واسطه قرار دادن حضرت جايز و انكار آن بدون دليل است. روشن است كه انسان در دستيابي به مقام معنوي و قرب الهي بايد با واسطه قرار دادن اعمال و عقيده صالح به خدا توجه كند، نماز، روزه، حج و ساير اعمال واسطه تقرب به خدا مي شوند چنان كه عقيده به توحيد واقعي، نبوت و محبت اهل بيت نقش به سزايي در تقرب دارد.

از جمله اعمالي كه در تقرب به خدا نقش دارد دعا و خواستن از خدامي باشد و روشن است كه صرف خواندن غير خدا شرك نيست بلكه خواندني شرك است كه بدون اجازه خدا و يا خواندن كسي در عرض خدا و قائل شدن اثر مستقل براي او. وگرنه همه مسلمانان در گرفتاري هاي مادي و غير مادي از غير خدا كمك مي گيرند و كسي آنان را مشرك نمي داند.

در حديث آمده است «كه هركس نداي مسلماني را بشنود (ياللمسلمين) اي مسلمانان مرا كمك كنيد، پاسخ او را ندهد مسلمان نيست.» آيا در خواست از مسلمانان و استمداد از آنان استمداد از غير خدا نيست؟ آيا در خواست از مرده شرك مي باشد؟ چرا در خواست از شخصي كه از دنيا رفته شرك مي باشد؟ بر چه اساس و با چه معياري شرك بر آن صدق مي كند؟ آيا چون انسان با مرگ، بدن مادي او نيست و نابود شده و چيزي نمي فهمد؟ يا چون از غير خدا درخواست كرده و


16


غير خدا را واسطه قرار داده شرك مي باشد؟ روشن است كه انسان با مرگ نيست و نابود نمي شود. هيچ مسلماني چنين عقيده اي ندارد بلكه صريح آيات و روايات بر اين دلالت دارد كه انسان با مرگ حيات جديدي را آغاز مي كند و از انسان هاي زنده بيشتر مي فهمد.

آيا مردگان سخن ما را نمي شنوند؟! آيا روايات شيعه و اهل سنّت بر اين دلالت ندارد كه هرگاه به زيارت قبور مي رويد و سلام مي دهيد سلام شما را مي شنوند؟! آيا در نماز به پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، سلام و درود نمي فرستيم؟! آيا پيامبر اسلام بر كشته شدگان مشركان در جنگ بدر خطاب نفرمود كه اكنون بچشيد آنچه را انكار مي كرديد؟! آيا پيامبر در پاسخ برخي از افراد كه پرسيدند يا رسول الله مگر آنان مي فهمند، نفرمود: آري از شما بهتر مي فهمند؟!

آيا در قرآن نفرمود كه شهدا زنده اند و در نزد خدا روزي مي خورند؟ مگر مقام پيامبران و ائمه از شهدا كمتر است؟! آيا فرشتگان سلام ما را نزد پيامبر و ائمه نمي برند؟!

بنابراين مردگان بويژه پيامبران و ائمه (عليهم السلام) در عالم برزخ از افراد زنده بيشتر مي فهمند بلكه به وسيله عنايت و قدرت الهي احاطه بيشتري پيدا مي كنند؟

آيا پيامبران و اوليا در عالم برزخ به دعا مشغول نمي باشند؟ آيا پيامبران و ائمه نمي توانند در عالم برزخ براي امت دعا نمايند؟


17


قهراً اگر مسلمانان به مقام پيامبر و ائمه و زندگي پس از مرگ آشنايي داشته باشند پاسخ مثبت مي دهند كه آنان مي توانند براي امت دعا نمايند؟! آيا خواندن چنين افرادي شرك است؟ اگر خواندن اين افراد در حال برزخ شرك است در حال حيات هم نيز بايد شرك باشد زيرا غير خدا را واسطه قرار داده و خوانده است؟ در حالي كه هيچ كس شرك نمي داند، زيرا اگر فرد زنده اي را به صورت مستقل و در عرض خدا بخواند شرك است.

پس معيار زنده يا مرده بودن نيست بلكه معيار شرك آن است كه فردي را در عرض خدا معبود گرفته و مورد خطاب قرار دهيم.

روشن است كه نسبت شرك دادن به فردي يا گروهي، به سليقه افراد نيست بلكه بايد معيار صحيح، قرآن يا رواياتِ صحيح باشد و اعمالي كه مسلمانان انجام مي دهند با معيار توحيد منطبق است نه معيار مشرك.

اگر كسي بگويد معيار شرك، واسطه بودن است و چون پيامبر و ائمه را واسطه قرار داده ايد شرك مي شود، پاسخ اين مطلب از گذشته روشن شد كه صرف واسطه بودن شرك نمي باشد زيرا خداوند پيامبران را واسطه بين خدا و خلق قرار داده اگر واسطه بودن علامت شرك باشد بايد خداوند دستور به شرك داده باشد. واسطه ها در صورتي موجب شرك مي گردد كه در مسير غير خدا باشد و واسطه را معبود خود بداند.


18


جاي تعجب است كه برخي افراد هر نوع توسل را انكار
مي كنند، به چه دليل واسطه بين خدا و خلق انكار مي شود؟ آيا در اين نظام عالم غير از واسطه ها چيزي ديده مي شود؟ نظام عالم بر اساس اسباب و مسبّبات تشكيل شده است آيا پيامبران واسطه بين خدا و خلق نيستند؟ آيا فرشتگان مرگ و حيات، واسطه بين خدا و خلق نيستند؟ آيا عوامل طبيعي و غير طبيعي واسطه نيستند؟ آيا هنگام بيماري، طبيب را واسطه در مداواي بيمار نمي دانيم؟ آيا آب واسطه رفع تشنگي، غذا واسطه رفع گرسنگي، خورشيد وسيله نور، آتش وسيله سوزندگي و... نيست؟

پس از نگاه توحيد صحيح و انسان موحّد واسطه ها وسيله اي هستند كه از جانب خداوند هر كدام مأموريت خاصي را بر عهده دارند و آياتي نظير: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللهِ أَحَداً)به هيچ وجه دلالتي بر انكار واسطه ندارند بلكه در قرآن به اين حقيقت اشاره مي كند كه غير خدا را در نظام عالم مؤثر ندانيد و هر موجودي را كه به صورت مستقل صاحب اثر بدانيد با توحيد منافات دارد اما انسان موحّد، واسطه ها را بدون استقلال مي بيند و اثري كه در مداواي بيمار پيدا مي شود و يا آب رفع تشنگي مي كند و يا حضرت عيسي مرده را زنده و يا مريض را شفا مي دهد اينها مؤثرند اما تأثير آن ها با اذن خدا مي باشد.

اگر خانه كعبه، حجرالاسود، سعي بين صفا و مروه و... مورد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . جن: 18


19


توجه و احترام مسلمانان است و به سوي آن ها نماز مي خوانند بدون ترديد معبود مسلمان ها سنگ و خاك و مكان نيست بلكه اين ها واسطه مي باشند چون آيه و نشانه براي رسيدن به خدامي باشند، چنان كه در سجده بر آدم نيز همين ملاك وجود داشته است.

پس وقتي يك سنگ يا يك مكان، نشانه و راه رسيدن به خدا باشد آيا وجود پيامبر بزرگوار اسلام نشانه و وسيله قرب و نزديكي انسان به خدا نمي شود؟ بنابر اين واسطه قراردادن موجودي خواه انسان باشد يا غير انسان، خواه دعا باشد يا عمل طبيعي، خواه مرده باشد يا زنده، در صورتي موجب شرك مي شود كه واسطه ها را در اثر بخشي مستقل بدانيم امّا اگر معتقد باشيم كه خداوند آن ها را براي رفع نيازهاي ما آفريده در اين صورت چون براي آن موجودات اثر مستقلي جز واسطه فيض بودن قائل نمي باشيم، عين توحيد است.

اگر به قرآن و اسماي الهي، به نماز و حج متوسل مي شويم عين توحيد است. چون خداوند دستور فرموده و در راستاي توحيد قرار دارد.

پس توسل به قرآن مجسّم و تجسم يافته اسماي الهي و نماز و همه خوبي ها يعني رسول خدا و حضرت علي و اولاد ايشان با همان ملاك عين توحيد مي شود و انكار آن موجب انكار توحيد مي گردد بلكه يك نوع انحراف در انديشه توحيدي به شمار مي آيد.


20


پس معيار شرك اين است كه موجودي به طور مستقل در
عرض خدا مورد توجه و تقديس قرار گيرد و گرنه هيچ موحّدي را در عالم پيدا نمي كنيد حتي كساني كه خود مدعي آن هستند كه هر نوع واسطه اي شرك است، گرفتار شرك مي شوند.

لازم به ياد آوري است كه أخيراً در بين اهل سنّت يك حركت و جرياني مشاهده مي شود كه مخالف افكار و روش بزرگان سلف آنان است، در نوشته ها و كتاب هايي كه منتشر مي كنند به گونه اي زيارت و توسل را زير سؤال مي برند؟ در صورتي كه علماي بزرگ اهل سنّت در طول تاريخ با اين جريان مخالف بوده اند بلكه توسل را مشروع و جايز دانسته اند براي آن كه اين مطلب روشن و مستند باشد بخشي از گفتار علماي اهل سنّت را ذكر مي كنيم تا تضاد و دوگانگي بين اين دو ديدگاه روشن شود و در نهايت خوانندگان خود داوري نمايند. وظيفه هر مسلماني آن است كه سخن را بشنود و حق را برگزيند. (فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ).

توسل از نگاه علما و دانشمندان شيعه و اهل سنّت

ديدگاه ونظر علماي شيعه در مسأله توسل روشن است زيرا به اجماع و اتفاق توسل را مشروع و جايز مي دانند البته با اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . زمر: 17 و 18


21


شرط كه معيارصحيح توحيد عملي شود و موجودي در عرض خدا و مسقل در اثر قرار داده نشود. علماي اهل سنّت نيز همين نظر را دارند گر چه تفرقه افكنان بهويژه وهابيت همواره تلاش مي كنند كه مجموعه عقايد و باورهاي مورد اتفاق را به گونه اختلافي نشان دهند. براي روشن شدن اين واقيت ها بخشي از نظرات علماي اهل سنّت را ذكر مي كنيم.

نظر علماي ديوبند هند

در ميان مسلمانان حنفي مذهب شبه قاره هند دو فرقه مهم وجود دارد كه از نظر ديدگاه هاي اعتقادي متفاوت اند، اين دو فرقه عبارت اند از ديوبندي ها و بريلوي ها. فرقه بريلوي در اصل منسوب به روستاي بريله هندوستان است، بدين جهت به آن بريلوي گفته شده كه رهبر آن به نام مولانا احمد رضا خان از آن روستا بوده است و اين مسلك را پايه ريزي كرده است.

ديوبند نيز روستايي در هند است كه دارالعلوم اسلامي در آنجا تأسيس شده است كه به آنان ديوبندي مي گويند.

اين دو گروه در آغاز به يكديگر نزديك بودند امّا به مرور زمان اختلافات اعتقادي فراواني بين آنان بروز كرد، به گونه اي كه امروز ديوبندي ها، بريلوي ها را مشرك، و بريلوي ها ديوبندي ها را وهابي مي دانند و هر گروه به دفاع از خود مي پردازد.


22


از جمله اعتقادات بريلوي ها مي توان به مواردي چون علم غيب، مفتاح الغيب بودن پيامبر اكرم، حاضر و ناظر بودن پيامبر، نور بودن پيامبر اكرم، مدد خواستن اولياي الهي، طواف بر قبر و...اشاره كرد.

در مورد گستره اين دو گروه بايد گفت بيشتر علماي اهل سنّت پاكستان، هند و ايران ديوبندي هستند. پس از گسترش وهابيت در سرزمين حجاز آنان ارتباطاتي با برخي از كشورهاي اسلامي از جمله شبه قاره هند برقرار كردند. در زماني كه خاندان شريف به كمك عثماني ها و وهابي ها از حرمين بيرون رانده شد، احمد رضا خان نامه اي به علماي حرمين نوشت و در آن نامه سعي كرد وهابي بودن ديوبندي ها را ثابت كند. وي در آن نامه هفتاد ايراد بر ديوبندي ها وارد كرد و فتوا به كفرشان داد.

پس از آن ديوبندي ها نيز نامه اي نوشتند و سخنان او را افترا دانسته و تصريح كردند كه آنها مقلد و پيرو مذهب امام اعظم بوده و وهابي نمي باشند و 26 سؤال اعتقادي آنان را پاسخ داده و براي علماي حرمين فرستادند كه مورد تأييد آنان قرار گرفت. اين نامه همراه پرسش ها و پاسخ ها به نام «المهند علي المفند» چاپ شده است.

اين كتاب بهترين نوشته اي است كه در عقايد و ديدگاه هاي اهل سنّت نوشته شده زيرا درگيري و نزاع اعتقادي بين گروه بريلوي و ديوبندي سبب شد كه هريك از اين دو گروه


23


ديدگاه هاي خويش را روشن و خود را از نسبت وهابي بودن پاك و مبرّا سازند.

يكي از علماي اهل سنّت چابهار آن را به فارسي ترجمه كرده اند. تفصيل ديدگاه هاي اين دو فرقه را مي توان از آن كتاب دريافت نمود.

كتاب المهند علي المفند در پاسخ اين پرسش كه آيا جايز است كسي پس از وفات پيامبر (صلي الله عليه وآله) در دعا به آن حضرت متوسل شود، مي نويسد: «عندنا و عند مشايخنا يجوزالتوسل في الدعوات بالانبياء و الصالحين من الاولياء و الشهداء والصديقين في حياتهم و بعد وفاتهم بأن يقول في دعائه اللهم اني أتوسل اليك بفلان أن تجيب دعوتي و تقضي حاجتي الي غير ذلك كما صرح به شيخنا و مولانا الشاه محمد اسحق الدهلوي و بينه في فتاواه شيخنا و مولانا رشيد احمد الگنگوهي...».

«از ديدگاه بزرگان و اساتيد ما توسل در دعاها به پيامبران، افراد شايسته از اوليا، شهدا و صديقين در حيات و پس از مرگ جايز است به اين صورت كه خدايا به واسطه فلان پيامبر يا بنده خوبت به تو متوسل مي شوم تا دعاي مرا اجابت و خواسته مرا بر آورده سازي. به اين ديدگاه مولانا محمد اسحاق دهلوي تصريح فرموده و مولانا رشيد احمد گنگوهي آن را در فتاواي خود روشن ساخته است.»

اين ديدگاه در روايات نيز بيان شده است.


24


دراين كتاب برخي از عقايد اهل سنّت را به روشني بيان كرده كه از جمله آن مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1ـ زيارت رسول الّله داراي برترين درجات قرب و بالاترين ثواب هاست چنان كه ـ مي توان گفت ـ قريب به واجب است. لذا در وصف كسي كه صرفاً براي زيارت پيامبر به مدينه برود و هيچ انگيزه اي نداشته باشد، خود پيامبر فرموده است:

«بر من حقي است كه در قيامت شفيع او باشم».

2ـ زميني كه جسدمطهرپيامبر (صلي الله عليه وآله) روي آن قراردارد افضل علي الاطلاق است و حتي بر عرش و كرسي برتري دارد.

3ـ جايز است در برابر قبر شريف پيامبر (صلي الله عليه وآله) ايستاد و گفت: يا رسول الّله براي آمرزش و مغفرت من شفاعت كن و يا با توسل به شما مي خواهم مسلمان بميرم.

4ـ ابوهريره از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) روايت كرده كه حضرت عيسي (عليه السلام) هبوط نموده و مراسم حج انجام مي دهد و بر قبر من حاضر شده و بر من سلام مي دهد و من جواب سلام او را مي دهم. طبيعي است كه جواب دادن هنگامي مصداق دارد كه جواب دهنده سلام را بشنود.

5ـ همه پيامبران در قبور خود با جسد مادي مانند دنيا زنده هستند و نماز، روزه و... انجام مي دهند از اين رو بعضي گفته اند كه ارث آنان قابل تقسيم نيست و كسي نمي تواند با همسرشان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان


| شناسه مطلب: 74782