بخش 2
گفتار برخی دیگر از علمای اهل#160;سنّت توسل به دعای پیامبر (صلی الله علیه وآله) دلیل بر جواز و مشروعیت توسل منع از توسل، از بدعت#160;های امویان پرسش#160;هایی از منکران توسل
ازدواج كند.
نزد اهل سنّت و مشايخ آنان بهتر آن است كه در وقت زيارت و دعا رو به طرف چهره مبارك پيامبر (صلي الله عليه وآله) نمود.
6ـ از بزرگان ديوبند نقل شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در قبر شريف زنده اند و علاوه بر شنيدن سلام از نزديك، سلامي كه از دور به آن حضرت فرستاده شود توسط فرشتگان به ايشان مي رسد و حتي اعمال امت نيز توسط فرشتگان بر آن حضرت عرضه مي شود، ولي آنچه در اين عصر شنيده مي شود كه ثواب سلام و صلوات به روح حضرت نمي رسد بر خلاف اجماع امت است...».
گفتار برخي ديگر از علماي اهل سنّت
ـ نورالدين سمهودي مي گويد: «استغاثه و شفاعت و توسل به پيامبر و جاه و بركت او نزد خداوند از كردار انبيا و سيره سلف صالح بوده و در هر زماني انجام مي گرفته است; چه قبل از خلقت و چه بعد از آن، حتي در حيات دنيوي و در برزخ. هرگاه توسل به اعمال صحيح است; همان گونه كه در حديث غار آمده، توسل به پيامبر اولي است...».
ـ دكتر عبدالملك سعدي مي گويد:
«هرگاه كسي بگويد: ألّلهم انّي توسلت اليك بجاه نبيّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . كتاب المهند علي المفند.
2 . وفاء الوفا، ج4، ص1372
أو صالح; كسي نبايد در جواز آن شك كند، زيرا جاه همان
ذات كسي نيست كه به او توسل شده، بلكه مكانت و مرتبه او نزد خداوند است و اين، حاصل و خلاصه اعمال صالح او است. خداوند متعال در مورد حضرت موسي مي فرمايد: (وَ كانَ عِنْدَ اللهِ وَجِيهاً) و نزد خدا آبرومند بود...».
ـ قسطلاني مي گويد: «بر زائر رسول خدا سزاوار است كه زياد دعا و تضرّع و استغاثه، طلب شفاعت و توسل به ذات پاك رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نمايد...».
ـ زرقاني در شرح آن مي گويد: «...بايد به پيامبر توسل جست، زيرا توسل به آن حضرت سبب فروريختن كوه هاي گناهان است...».
ـ ابن الحاج ابو عبيدالّله عبدري مالكي مي گويد:
«... مرده اي كه به زيارتش مي رويم اگر از كساني باشد كه اميد بركت از او مي رود، بايد به او توسل جست و پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در رأس آنها است...».
ـ حسن بن علي سقاف شافعي مي گويد: «توسل، استغاثه و طلب شفاعت از بزرگ مردم(محمد پيامبر و چراغ تاريكي ها) از امور مستحبي است كه بر آن تأكيد فراوان شده است، به ويژه هنگام گرفتاري ها.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . احزاب: 69
2 . البدعة في مفهومها الاسلامي، ص 45
3 . المدخل، ج 1، ص 254
و سيره علماي اهل عمل و اولياي اهل عبادت، بزرگان محدثين و امامان سلف بر اين بوده است».
ـ نووي در برخي از كتاب هايش قائل به استحباب توسل شده است.
ـ غماري در مقدمه كتابش مي نويسد: «استحباب توسل در مذهب شافعي و ديگران (حنبلي، حنفي، مالكي)، شايسته شمرده شده است...
ـ ابن حجر مكّي از اشعار شافعي اين دو بيت را كه بر توسل شافعي به اهل بيت پيامبر دلالت دارد نقل مي كند:
آل نبيّ ذريعتي و هم اليه وسيلتي
أرجو بهم أعطوا غداً بيدي اليمين صحيفتي
ـ زيني دحلان مي گويد: «هركس ذكرهاي پيشينيان و دعاها و اوراد آنان را دنبال كند در آنها مقدار زيادي از توسل به ذوات مقدسه مي يابد. و كسي بر آنان ايراد نگرفت، تا اين كه اين منكران(وهابيان) آمدند. و اگر قرار باشد كه نمونه هاي توسل را جمع كنيم كتابي عظيم مي شود...».
علامه اميني در توجيه توسل مي فرمايد: «توسل بيش از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حاشيه الايضاح علي المناسك، ص 450 و 498; شرح المهذّب (المجموع) ج 8، ص 274; شرح الاذكار، باب اذكار الحجّ، ص 307
2 . غماري، مقدمه ارغام المبتدع الغبيّ بجواز التوسل بالنبّي
3 . صواعق المحرقة، ص 18
4 . زيني دحلان، الدرر السنية، ص 31
اين نيست كه شخصي با واسطه قرار دادن ذوات مقدسه به
خدا نزديك شود و آنها را وسيله برآورده شدن حاجات خود قرار دهد، زيرا آنان نزد خدا آبرومندند; نه اين كه ذات مقدس آنان را به طور مستقل در برآورده شدن حاجت هايش دخيل بداند، بلكه آنان را مجاري فيض، حلقه هاي وصول واسطه هاي بين مولي وبندگان مي داند... با اين عقيده كه تنها مؤثر حقيقي در عالم وجود خداوند سبحان است و تمام كساني كه متوسل به ذوات مقدسه مي شوند همين نيّت را دارند، حال اين چه ضدّيتي با توحيد دارد؟...».
توسل به دعاي پيامبر (صلي الله عليه وآله) در حيات برزخي
عقيده مسلمانان جواز بلكه رجحان اين نوع توسل است، ولي در مقابل، وهابيان قائل به عدم جواز و حرمت آن مي باشند.
ابن تيميّه كه از سران مخالفان توسل است و وهابيت بيشتر افكار خود را از او گرفته اند مي گويد:، «توسل; يعني اين كه انسان از پيامبر طلب كند تا برايش دعا كند; همان گونه كه شما به انساني زنده مي گويي: براي من دعا كن. همان طور كه صحابه از پيامبر مي خواستند تا برايشان دعا كند. اين در مورد زنده ها صحيح و مشروع است، ولي در مورد مردگان از انبيا و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير، ج 3، ص 403
صالحان مشروع نيست...»
از آن چه بيان شد بطلان اين تفكر روشن گرديد; زيرا روايات و بلكه آيات نيز صحت توسل پس از مرگ را ثابت مي كند. به روايات اشاره كرديم اينك برخي از آيات را نيز ذكر مي كنيم:
1ـ خداوند متعال مي فرمايد: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِيماً); «و اگر اين مخالفان هنگامي كه به خود ستم كردند (و فرمان هاي خدا را زيرپا گذاردند) به نزد تو مي آمدند و از خدا طلب آمرزش مي كردند و پيامبر هم براي آنها استغفار مي كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند».
2ـ توسل فرزندان حضرت يعقوب به آن حضرت براي آن كه از خداوند براي ارتكاب گناهشان طلب آمرزش نمايد، (يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئِينَ) در اين آيه پدر را با «ياي» منادا خطاب نموده از اين رو سخن كساني را كه مي گويند خواندن غير خدا جايز نيست مردود مي سازد، افزون
بر اين كه پدر را واسطه بين خود و خدا قرار دادند اگر واسطه
گرفتن اشكال داشت بايد حضرت يعقوب مي فرمود كه خودتان به صورت مستقيم از خدا طلب آمرزش نماييد، چنان كه امروز
1 . زيارة القبور، ص 24 ـ 25
2 . نساء: 64
3 . يوسف: 97
برخي از وهابي زده ها تكرار مي كنند.
ممكن است كسي ادعا كند كه آيه، ظهور در زمان پيامبر دارد، در حالي كه اين ادعاي بدون دليل است زيرا اگر درباره اين آيات اين ادعا را بكنيم درباره آيات ديگر كه احكام و عقائد را در حضورآن حضرت بيان فرموده، مي توان اين ادعارا كرد كه اين دستورات مخصوص زمان حضور مي باشد و كسي چنين ادعايي نمي كند افزون براين كه به چه دليل مخصوص زمان حضور مي باشد؟ آيا در آيه و روايتي آمده است كه توسل به زنده جايز و به غير زنده غير جايز است؟ آيا معيار جواز و عدم جواز يا معيار توحيد و شرك زنده و مرده مي باشد؟ اگر معيار اين باشد بايد توسل به زنده هر چند او را مستقل و در عرض خدا بدانند صحيح باشد در صورتي كه هيچ مسلماني اين را صحيح نمي داند بلكه آن را غير مشروع و شرك مي داند. علاوه بر اين به تنقيح مناط و اخذ ملاك مي توان آن را به عصر بعد از وفاتشان نيز تعميم داد، زيرا انسان هميشه و در هر زمان گناه كار است و به وسيله اي نياز دارد تا او را براي طلب مغفرت از خداوند واسطه قرار دهد. از همين رو، صحابه بعد از پيامبر با تمسك به اين آيه از آن حضرت طلب استغفار مي نمودند. اين مطلب علي الخصوص با اثبات حيات برزخي و وجود ارتباط بين عالم برزخ و دنيا هموارتر خواهد شد.
بيهقي و ابن ابي شيبه نقل مي كنند: در زمان خلافت (خليفه دوّم) قحطي شديدي بر مردم روي آورد. بلال بن
حرث از اصحاب رسول خدا كنار قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمد و عرض
كرد: اي رسول خدا براي امتت باران طلب كن زيرا آنان نزديك است كه هلاك شوند رسول خدا در عالم رؤيا به او فرمود: زود است كه آنان سيراب شوند. در اين حديث بلال به دعاي پيامبر متوسل شده است.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«شخصي سه روز بعد از دفن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد مدينه شد و خود را روي قبر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) انداخت و خاك آن را بر سر ريخت و عرض كرد: اي رسول خدا! گفتي، ما هم گفتارت را شنيديم، از جانب خداوند بود ما نيز اطاعت كرديم، از جمله آياتي كه بر تونازل شد، اين بود: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُواأَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ...); من به خود ظلم كرده ام، آمده ام تا برايم استغفار نمايي. از داخل قبر ندا داده شد كه تو به طور حتم بخشيده شدي.
دليل بر جواز و مشروعيت توسل
براي جواز و مشروعيت توسل افزون بر دلايلي كه بيان شد مي توان به ادله اي ديگر تمسك كرد كه به برخي از آنها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . زيني دحلان، الدررالسنيه، ص 18
2 . نساء: 64
3 . الروض الفائق، ص 380، وفاءالوفاء، ج 4، ص 1399; المواهب اللدنية، ج4، ص583; صالح الاخوان، ص540; مشارق الانوار، ج1، ص121
اشاره مي كنيم:
1ـ علامه سمهودي مي نويسد: «پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) پس از دفن فاطمه بنت اسد فرمود: الّله الذي يحيي و يميت... اغفر لامي فاطمة بنت أسد و وسّع عليها مدخلها بحق نبيك و الانبياء الذين من قبلي». خدا كسي است كه مي ميراند و زنده مي كند خدايا ببخش مادرم فاطمه دختر أسد را (پيامبر اسلام به خاطر كمك هاي فراوان فاطمه بنت اسد در دوران كودكي، احترام نموده وبه نام مادر خطاب فرموده است) و جايگاه او را وسيع گردان به حق پيامبرت و پيامبران پيش از من.
2ـ ترمذي و ابن ماجه از محدثين اهل سنّت حديث عثمان ابن حنيف را نقل مي كنند كه مردي نابينا نزد پيغمبر (صلي الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: خدا را بخوانيد تا مرا شفا دهد پيامبر اسلام فرمود: اگر خواسته باشي صبر كن كه براي تو بهتر است و اگر خواسته باشي دعا مي كنم عرض كرد دعا كنيد آن حضرت دستور داد كه وضو بگيرد و سپس اين دعا را در پيشگاه خداوند بخواند:
«اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيّك محمد نبيّ الرحمة، يا محمد انّي توجهت بك الي ربّي في حاجتي ليقضيها، اللهم شفّعه فيّ».
بار خدايا من از درگاه تو درخواست دارم و به سوي تو توجه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . وفاء الوفاء، ج3، ص889
2 . سنن ترمذي كتاب الدعوات، باب 118، سنن ابن ماجه، كتاب اقامة الصلاة و السنة، باب 189
مي كنم با واسطه پيامبرت محمد (صلي الله عليه وآله) پيامبر رحمت، اي محمد! من به وسيله تو به پيشگاه پروردگارم درباره برآورده شدن حاجات خود توجه كردم تا آن حاجات را برآورده كني بار پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذير. از اين روايت به خوبي استفاده مي شود كه توجه به پيامبر و كمك گرفتن از آن حضرت نه تنها مشروع است بلكه مستحب مي باشد و اين نحوه دعا و توسل اختصاص به زمان حيات آن حضرت ندارد و اگر توسل ممنوع بود پيامبر اسلام از اين گونه دعا در توسل جلوگيري مي كردند و به آن فرد نابينا مي فرمودند: چرا نزد من آمدي برو به صورت مستقيم از خداوند بخواه كه درخواست از غير خدا شرك مي باشد در صورتي كه پيامبر اسلام نه تنها جلوگيري نكردند بلكه به او چگونگي توسل را بيان فرمودند و اين نحوه توسل براي پس از وفات آن حضرت نيز صحيح مي باشد و هيچ دليلي بر انكار آن جز تعصّب و ناآگاهي از توحيد واقعي نمي باشد.
3ـ طبراني در المعجم الكبير، به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مي كند: شخصي به جهت حاجتي مكرّر نزد عثمان بن عفّان مراجعه مي نمود، ولي عثمان به خواسته اش توجهي نمي كرد; تا اين كه در بين راه عثمان بن حنيف را ـ كه خود راوي است ـ ملاقات كرده و از اين موضوع شكايت كرد. عثمان بن حنيف به او گفت: آبي را آماده كن و وضو بگير; به مسجد برو و دو ركعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پيامبر را
وسيله قرار ده و بگو: «الّلهم انّي أسألك و أتوجه اليك
بنبيّك محمّد صلّي الّله عليه وآله و سلّم نبيّ الرحمة، يا محمّد انّي أتوجّه بك الي ربّي فتقضي لي حاجتي»، آن گاه حاجت خود را به ياد آور. عثمان بن حنيف مي گويد: شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد، آن گاه به سوي خانه عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفان برد، عثمان نيز او را احترام شاياني كرد. سپس حاجتش را به طور كامل بر آورد و به او گفت: من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هرگاه بعد از اين، از ما حاجتي خواستي نزد ما بيا...آن گاه عثمان ابن حنيف گفت: اين دستور از من نبود، بلكه روزي خدمت پيامبر بودم كه نابينايي نزد حضرت آمد و از كوري چشم خود شكايت نمود. حضرت ابتدا پيشنهاد كرد كه صبر كند ولي او نپذيرفت. سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد از اداي آن بينا شد و به مقصود خود رسيد.
4ـ حاكم نيشابوري در مستدرك روايت كرده است پس از آنكه حضرت آدم خطا را مرتكب شد عرض كرد: يا ربّي اسئلك بحق محمد (صلي الله عليه وآله) لما غفرت لي، فقال: يا آدم كيف عرفت؟ قال: لانك لما خلقتني نظرت الي العرش و وجدت مكتوباً فيه: لا اله الا الله محمد رسول الله فرأيت اسمه مقروناً مع اسمك، فعرفته احبّ الخلق عليك» پروردگارا از تو درخواست مي كنم به حق محمد (صلي الله عليه وآله) كه گناه من را ببخشي، پس فرمود اي آدم چگونه شناختي او را؟ گفت: هنگامي كه مرا آفريدي به سوي عرش نگاه كردم در آن چنين جمله اي يافتم، هيچ معبودي جز خدا نيست و محمد رسول خداست پس به خاطر نزديك بودن اسم او با اسم تو شناختم كه محبوب ترين مخلوقات در پيشگاه تو مي باشد.
5ـ احمد بن حنبل روايت مي كند: كه مسروق به عايشه گفت: از تو مي خواهم به صاحب اين قبر (قبر رسول الله) چه چيزي شنيدي از رسول خدا درباره خوارج، گفت: شنيدم رسول خدا را كه مي فرمود: انهم شرالخلق و الخليقه يقتلهم خيرالخلق و الخليقه و اقربهم عندالله وسيلة» خوارج بدترين خلق و آفريده شده خدا هستند كه مي كشد آنان را بهترين خلق و آفريده خدا و كسي كه نزديك ترين وسيله خلق است در پيشگاه خدا.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 108
2 . الاصابه، ج 4، ص 382
3 . حلية الاولياة، ج 3، ص 121
ذهبي، حافظ هيثمي، متقي هندي و ديگران.
4 . سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 118، رقم 7
5 . مجمع الزوائد، ج 9، ص 256
6 . كنزالعمال، ج 13، ص 636، ج 8، 376
1 . مستدرك، ج2، ص615
2 . مسند احمد، ج 1، ص 140
6ـ دارمي در سنن خود از ابوالجوزاء أوس بن عبدالّله نقل مي كند: در مدينه قحطي شديدي پديد آمد. عده اي نزد عايشه آمده و از اين امر شكايت كردند. عايشه گفت: به سراغ قبر پيامبر رويد و از آن جا دريچه اي به سوي آسمان باز كنيد تا بين قبر حضرت و آسمان فاصله اي نباشد. آنان چنين كردند. خداوند نيز به بركت توسل به حضرت باران فراواني به آنها عنايت كرد، تاآن كه سبزي ها رشد كرده و شتران چاق شدند...
از آن جا كه حديث به دليل وجود سعيد بن زيد در سند آن، موافق با عقيده «الباني» نبوده در صدد تضعيف آن بر آمده است، در حالي كه سعيد بن زيد از رجال صحيح مسلم است و يحيي بن معين او را توثيق نموده است. هم چنين بخاري، ابن سعد، عجلي، ابوزرعه، ابوجعفر دارمي و برخي ديگر از رجال اهل سنّت او را توثيق نموده اند.
7ـ قسطلاني نقل مي كند: «عربي در كنار قبر پيامبر ايستاد و عرض كرد: بار خدايا! امر كردي تا بندگان را آزاد كنيم، اين حبيب تو است و من بنده تو، مرا از آتش جهنم به حق پيامبرت آزاد گردان. هاتفي ندا داد: اي مرد!چرا آزادي از جهنم را تنها بر خودت خواستي و براي جميع مؤمنين نخواستي؟ برو كه تو را آزاد نمودم».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن دارمي، ج 1، ص 43
2 . تهذيب التهذيب، ج 4، ص 29
3 . قسطلاني، المواهب اللدنية، ج 4، ص 584
منع از توسل، از بدعت هاي امويان
حاكم نيشابوري به سند خود از داود بن ابي صالح نقل مي كند: مروان روزي وارد روضه رسول خدا شد مردي را ديد كه صورت(پيشاني) خود را بر روي قبر گذارده است. مروان دست به شانه اش گذاشت و گفت: مي داني كه چه مي كني؟ آن مرد سر خودرا بلند كرد. مروان ديد او ابوايوب انصاري است. او خطاب به مروان فرمود: آري، مي دانم كه چه مي كنم! من به خاطر اين سنگ ها نيامده ام، بلكه براي رسول خدا آمده ام. آن گاه از رسول خدا نقل كرد كه فرمود: «اگر كسي كه اهل است والي دين گردد، بر دين نگرييد، بلكه زماني بر دين بگرييد كه غير اهل والي آن شود».
آنچه بيان كرديم گوشه اي از آيات و روايات و گفتار بزرگان اهل سنّت درباره توسل بود كه حجت و دليل را براي همه پيروان مذاهب روشن مي كند هر چند افرادي نمي خواهند اين حقايق را بپذيرند. روشن است كه اگر شارع مقدس در آيه و روايتي مي فرمود كه مسلمانان نبايد به افرادي كه از دنيا رفته اند متوسل شوند، حجت تمام بود امّا اكنون نه تنها دليلي بر نفي نداريم بلكه دليل بر جواز مشروعيّت آن وجود دارد.
اگر خداي بزرگ روز قيامت از منكران توسل بپرسد كه بر اساس كدام آيه و روايت توسل به روح پيامبران و ائمه (عليهم السلام) را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . مستدرك حاكم، ج4، ص560، حديث 8571; شفاءالسقام، ص152; وفاءالوفا، ج 4، ص 1353 و 1404; مجمع الزوائد، ج 4، ص2
انكار كرديد آيا پاسخي دارند؟ پس لازم است كه در صحت و عدم صحت يك عقيده و عمل به قرآن و سنّت، گفتار علماي بزرگ هر مذهب را معيار قرار دهيم. از سويي هر فردي بدون احاطه علمي نمي تواند وارد اين بحث هاي دقيق و ظريف بشود زيرا آثار بسيار نامطلوبي براي پيروان مذاهب دارد، نويسندگان اهل سنّت بايد مرزهاي اعتقادي و فقهي مذهب حنفي و اشعري را با افكار ديگران خلط نكنند و علماي صاحب فكر و آشناي به مباني مذهبي اهل سنّت اجازه ندهند كه پاره اي از افراد كه از سواد چنداني برخوردار نمي باشند به اظهار نظر در مسائل حساس مذهبي و ديني بپردازند، به گفته فقيه حنفي (ابن عابدين) هيچ عالم صاحب فكري و هيچ مجتهدي حكم به تكفير مسلماني را صادر نمي كند.
پرسش هايي از منكران توسل
پس اگر توسّل نا مشروع يا بدعت يا شرك مي باشد بايد:
1 . بسياري از علماي پيشين را كه مذاهب اهل سنّت را پي ريزي نموده اند مشرك بدانيد زيرا همانگونه كه بيان شد آنان توسل را جايز مي دانند.
2 . بايد صحابه اي را كه به پيامبر متوسّل مي شدند مشرك بدانيم، مگر ابوايوب انصاري به قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) متوسل نشد؟ مگر عمر بن خطاب به عموي پيامبر متوسّل نشد؟
3 . اگر توسل شرك است چرا در قرآن آمده كه فرزندان
حضرت يعقوب براي آمرزش گناهان نزد پدر رفته و او را واسطه قرار دادند؟ پس (نعوذ بالله) قرآن دستور به شرك داده است؟
4 . اگر توسل شرك است بايد در هنگام مراجعه گناهكاران نزد پيامبر، آنان را از اين عمل جلوگيري نموده و مي فرمود: مستقيم از خدا بخواهيد.
5 . اگر توسل شرك و نا مشروع است چرا بلال بن حرث كه از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) است براي طلب باران نزد قبر پيامبر آمد و از آن حضرت طلب باران كرد و به طور مستقيم از خداوند درخواست نكرد؟
6 . اگر توسل ممنوع است چرا پيامبر (صلي الله عليه وآله) در هنگام دفن فاطمه بنت اسد خداوند را به حق پيامبران سابق و حق پيامبري خودش سوگند داد؟
7. اگر توسل بدعت است چرا پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرد نابينايي را كه جهت شفا يافتن، به وجود مبارك آن حضرت متوسل شده بود، او را نهي نفرمود؟ در حالي كه به عكس، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به او دعايي را آموخت كه در آن توسل به پيامبر (صلي الله عليه وآله) و طلب درخواست شفاعت از آن حضرت مي باشد.
8 . اگر توسل شرك است چرا حضرت آدم (عليه السلام) به پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) پيش از خلقت آن حضرت متوسل شد؟
9 . اگر توسل ممنوع است چرا هنگام مراجعه عدّه اي نزد عايشه، آنان را كنار قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرستاد تا براي رفع قحطي
شديدي كه پيش آمده بود به آن حضرت متوسل شوند؟
10 . اگر توسل شرك است چرا بزرگان اهل سنّت مثل ابن حبّان به قبر امام رضا (عليه السلام) متوسل شدند؟ همو مي گويد هرگاه براي من مشكلي پيش مي آيد، نزد قبر آن حضرت مي روم و براي رفع مشكل دعا مي كنم، برآورده مي شود.
11 . اگر توسل شرك باشد نبايد علماي بزرگ مذاهب بر جواز آن توصيه نمايند چنان كه در متن اين نوشتار بيان شد؟
12 . اگر صرف توسل و استمداد از غير خدا شرك باشد بايد يك نفر موحّد در عالم نداشته باشيم زيرا هر انساني در اين عالم با نيازهاي مختلفي روبرو مي شود و چون خود به تنهايي نمي تواند برطرف كند از غير خودش كمك و مدد مي گيرد و اين استمداد از غير خدا به شمار مي آيد و شرك محسوب مي شود.
13 . اگر توسل و واسطه قرار دادن شرك باشد نبايد بين زنده و مرده فرق قائل شد زيرا ملاك توحيد و شرك آن است كه موجودي را مستقل يا غير مستقل در اثر بدانيم نه حيات و مرگ را؟ زيرا از نگاه انسان موحد، انسان با مرگ نابود نمي شود، بلكه حيات او در برزخ بيشتر است. امام غزالي مي گويد: از هر كسي كه در حال حيات استمداد مي شود پس از وفاتش نيز مي توان استمداد كرد.
14 . اگر تعظيم و احترام به قبور پيامبر و ائمه به خاطر اظهار محبّت و ارادت شرك و عبادت غير خدا باشد بايد تعظيم
پدر و مادر و استاد و بزرگان هم شرك باشد، در حالي كه
خداوند متعال در قرآن راجع به احترام پدر و مادر فرموده:
(وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ); «و بال هاي تواضع خويش را از محبّت و لطف در برابر آنان فرود آر».
پس روشن است كه تعظيم و احترام شرك نيست وگرنه خداوند دستور نمي فرمود و هيچ مسلماني آن را شرك نمي داند.
15 . اگر توسل نامشروع بود، امام شافعي به اهل بيت پيامبر متوسل نمي شد.
16 . اگر توسل شرك بود، امام شافعي متوسل به قبر ابوحنيفه نمي شد.
ابن حجر مي نويسد: امام شافعي هنگامي كه در بغداد بود كنار ضريح ابوحنيفه مي آمد، زيارت مي كرد و سپس براي برآورده شدن حاجت هاي خود به آن متوسل مي شد.
17 . آيا به علّت عدم آگاهي در نحوه و چگونگي توسل بايد اصل توسّل را انكار نمود؟
نحوه توسل بر چند قسم است، گاه توسل به گونه اي است كه در دعا خدا را مي خوانيم تا به عظمت پيامبران و اولياء انسان را كمك نمايد. و گاهي از پيامبران و اولياء مي خواهيم كه چون آنان در پيشگاه خداوند از مقام بلندي برخوردار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اسرا: 24
2 . شواهد الحق، ص24
مي باشند از خدا بخواهند كه به انسان كمك نمايد. و مرحله سوم اين است كه از پيامبران و اولياء مي خواهيم كه مشكل را برطرف نمايند. بدون ترديد دو مرحله نخست نه تنها با توحيد ناسازگاري ندارد كه عين توحيد است و اگر كسي آن دو را انكار كند يا مغرض است و يا نادان. و امّا مرحله سوّم دو صورت دارد، اگر گوينده اين سخن پيامبران و اولياء را موجود مستقل و در عرض خدا بداند شرك است و اگر از اين جهت متوسل مي شود كه خداوند به آنان اجازه داده و اين مقام را بخشيده است; در اين صورت مثل دو قسم نخست هيچ گونه اشكالي ندارد. پس توسل در يك صورت اشكال دارد و در دو صورت ديگر هيچ گونه اشكالي ندارد. آيا به خاطر اين يك قسمت شايسته است كه به صورت كلّي آن را انكار و شرك بدانيم؟ آيا صرف عدم آگاهي مي توان يك امر معنوي را كه نقش زيادي در گرايش مسلمانان به ويژه جوانان به مسائل معنوي و الهي دارد انكار نمود؟
18 . از آنجا كه طبق صراحت سخن پيامبر اسلام «الاعمال بالنيّات» عمل وقتي كامل مي شود كه همراه با نيّت باشد. آيا مي توان عمل يك مسلمان را بر معنايي حمل نمودكه موجب كفر مي شود؟ يا بايد با نگاه خوشبينانه آن را بر معناي صحيح حمل نمود؟
19 . اگر توسل و استعانت از غير خدا شرك يا بدعت باشد چرا حضرت موسي به خاطر درخواستي كه قوم او داشتند به
آنان نفرمود كه شما با اين درخواست براي خداوند شريك قرار داديد.
(وَ لَمّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قالُوا يا مُوسَي ادْعُ لَنا رَبَّكَ بِما عَهِدَ عِنْدَكَ لَئِنْ كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرائِيلَ).
«هنگامي كه بلا بر آنها مسلط مي شد مي گفتند: اي موسي! از خدايت براي ما بخواه به عهدي كه با تو كرده رفتار كند، اگر اين بلا را از ما مرتفع سازي قطعاً به تو ايمان مي آوريم و بني اسرائيل را با تو خواهيم فرستاد.»
پس معلوم مي شود كه خواسته آنان از حضرت موسي با توحيد و يگانه پرستي يكسان بوده و بوي شرك از آن استشمام نمي شود زيرا حضرت موسي به دليل عهد و پيوندي كه با خدا داشت يعني رسالت و نبوت و ولايت، قوم او براي رفع گرفتاري و سختي ها به حضرت موسي متوسل شدند زيرا حضرت موسي به خاطر عهد و پيوندي كه با خدا در رسالت، نبوت و ولايت داشت از مقام بلندي برخوردار بود و اين مقام را خداوند به او داده بود. بدين جهت بني اسرائيل گفتند: اي موسي! خدايت را براي ما بخوان به سبب عهدي كه باتو دارد، اگر اين بلا را تو از ما دور كني، به طور قطع به تو ايمان مي آوريم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعراف: 134
بنابراين اگر گرفتاري براي كسي پيش آيد هيچ كس جز خداوند و يا كسي كه با او پيمان نبوي و ولايت دارد نمي تواند بر طرف سازد.
20 . اگر استغاثه و فريادرسي از غير خدا شرك است چرا پيروان حضرت موسي در گرفتاري ها از او طلب كمك مي كردند.
حضرت موسي دو نفر را ديد كه با هم نزاع مي كنند يكي از طرفداران او و ديگري از دشمنانش بود، مرد اسرائيلي از موسي كه پيامبر خدا بود و از نظر قدرت و توان نيروي فراواني داشت درخواست كمك كرد: اي پيامبر خدا به فريادم برس و از دشمني كه مي خواهد مرا بكشد نجاتم ده. حضرت موسي بدون درنگ به كمك او شتافت و مرد قبطي را به قتل رساند.
(... فَاسْتَغاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَي الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسي فَقَضي عَلَيْهِ).
21 . وهابيون مي گويند پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) كه از دنيا رفته است پس از مرگ گفتار ما را نمي شنود اگر چنين است چرا در تشهد نماز خطاب به آن حضرت سلام داده مي شود: السلام عليك ايها النبي و رحمة الله وبركاته؟
22 . اگر اموات سخن زنده ها را نمي شنوند چرا در روايات از جمله صحيح مسلم آمده است كه هرگاه به زيارت اموات رفتيد با آنان اين گونه سخن بگوييد: السلام عليك يا اهل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . قصص، 15
الديار من المؤمنين و إنا ان شاء الله بكم لاحقون...»
23 . آيا عقيده به اين كه انسان پس از مرگ چيزي را نمي شود مخالف رواياتي نيست كه در صحيح بخاري آمده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: شخصي كه از دنيا رفته صداي كفش مردمي راكه براي تشييع جنازه اش آمده اند مي شنود.
24 . اگر اموات نمي شنوند چرا پيامبر اسلام پس از جنگ بدر بر سر چاهي كه كشته شدگان مشركان را در آن انداخته بودند حضور يافتند و خطاب فرمود: آيا وعده هاي خدا را راست يافتيد آيا مشركان پس از مرگ مي شنوند ولي پيامبر (صلي الله عليه وآله) و يارانش پس از مرگ نمي شنوند؟
25 . وهابيون مي گويند: بناي بر قبور، ضريح و گنبد بدعت و حرام است و بايد تخريب شود، چرا گنبد و بارگاه قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) را خراب نكرده اند؟
26 . اگر گنبد و بارگاه بدعت و حرام است چرا بر روي قبور بزرگان اهل سنت مانند ابوحنيفه، شافعي و ديگران بارگاه ساخته اند. آيا تمام علمايي كه در طول تاريخ آمدند و اين بارگاه را تخريب نكرده اند اهل بدعت بودند؟
27 . اگر ملاك شرك، صرف كمك از غير خداوند باشد بايد تمام اسباب ظاهري در جهان كنار گذارده شود و به طور نمونه در قرآن مي فرمايد: (أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . صحيح بخاري، كتاب الجنائز باب الميت يسمع خفق النعال.
2 . صحيح بخاري، كتاب المغازي، باب قتل أبي جهل
أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ) بايد بگوييم زارع خداوند است، پس
كشت وزرع و آماده كردن زمين را براي روياندن به وسيله كشاورز رها كنيم، در اين صورت خدا بزرگ كشاورزي را از مردم سلب كرده و منحصر در ذات مقدس خود دانسته است در حالي كه خداوند در عالم هستي اسباب و وسايل قرار داده است.
بنابراين، وسيله قرار دادن اسباب در عالم هستي با توجه به اين كه اين اسباب و وسايل براي رسيدن به مقاصد و مصالح قرار داده شده است، هيچ گونه مخالف و منافي توحيد نخواهد بود. همچنين كساني كه خداوند آنان را واسطه فيض خود قرار داده، هيچگونه منافات و مخالفتي با طلب، ياري خواستن و پناه جستن ندارد. زيرا اين افراد را از جانب خداوند نيرويي عطا شده كه بيش از قدرت و تواني است كه با اسباب ظاهري در عالم هستي وجود دارد، و اعمال اين قدرت منافاتي با توحيد ندارد بلكه مكمّل توحيد است.
28 . آيا اگر شخص بيماري كه نزد حضرت عيسي مي رود و مي گويد: اي كسي كه ادعاي مقام نبوت داري، مرده اي را زنده كن، يا از اين گِل مخلوقي درست كن، يا كوري را شفا ده، آيا اين شخص نسبت به پروردگار خود ـ با اين درخواست از
حضرت عيسي ـ شرك ورزيده است؟ (أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَة
1 . واقعه، 64
مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتي بِإِذْنِ اللهِ).
بنابراين پيامبران و اولياي الهي از نيرويي برخوردارند كه ديگران ناتوان مي باشند. از اين رو آنان مجراي فيض الهي قرار دارند تا بدين ترتيب حجّت خدا بر بندگان باشند. پس همان طور كه توسل به اسباب در عالم شرك نيست زيرا به مخلوقات خداوند متوسل شده اند، همين طور استعانت واستمداد از مجاري فيض الهي (پيامبر و اولياء) نيز شرك نخواهد بود.
و ده ها چراي ديگر كه با استفاده از روايات و تاريخ مي توان مطرح نمود و براي روشن شدن حقيقت توسل به همين اندازه بسنده مي كنيم. لازم به يادآوري است كه بيشتر سؤالات ياد شده از روايات و منابع معتبر وهابيون مي باشد كه بسياري در متن اين نوشتار با آدرس آمده است.
اميدواريم كه با مطالعه دقيق اين نوشتار ابهام اساسي كه براي منكران توسّل وجود دارد برطرف گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . آل عمران، 49