بخش 15
پرسش 162 ـ پرسش 163 ـ پرسش 164 ـ پرسش 165 ـ پرسش 166 ـ پرسش 167 ـ پرسش 168 ـ پرسش 169 ـ پرسش 170 ـ پرسش 171 ـ پرسش 172 ـ پرسش 173 ـ پرسش 174 ـ پرسش 175 ـ پرسش 176 ـ پرسش 177 ـ پرسش 178 ـ
* پرسش 162
علماي شيعه مي گويند: انصار دوستان علي بودند و در جنگ صفين در لشكر علي قرار داشتند. مي گوييم اگر چنين است چرا خلافت را به علي ندادند و به ابوبكر سپردند؟
پاسـخ
با طرح اين پرسش مي خواهند القا كنند كه نصي برخلافت علي (عليه السلام) وجود ندارد. يادآور مي شويم زماني كه در سقيفه، رييس اوس به رغم ميل قبيله خزرج، به ابوبكر رأي داد، سر وصداي زيادي در ميان انصار برخاست و خزرجيان همگي گفتند:
«لاَ نُبايعُ إِلاَّ عَلِيّاً»; «جز با علي با كسي بيعت نمي كنيم.»
اگر نصي در كار نبود، چرا آنان از ميان همه مهاجران علي را برگزيدند؟
و امّا اين كه چرا با چنين عقيده اي به علي رأي ندادند، علت آن به صورت فشرده چنين است:
اوّلاً: گروهي از همين مهاجر و انصار، پيشگامان تشيع بودند و بر اراده خود باقي ماندند و لذا آنگاه كه امام به خلافت رسيد، تا پاي جان در ركاب حضرت جنگيدند.
ثانياً: گروهي هر چند لب به اعتراض نگشودند، ولي همراهي آن ها با خلافت، به معناي اعتقاد به آن نبود، بلكه مخالفت در آن شرايط را مصلحت نمي ديدند; زيرا پيرو امام علي بودند كه براي حفظ اسلام و رفع فتنه سكوت كردند.
حاصل آن كه با اين اشكالات كودكانه، نص صريح غدير را كه 110 صحابي و 84 تابعي نقل كرده نمي توان ناديده گرفت.
* پرسش 163
ما همواره با دو گروه مواجهيم:
الف) گروهي كه ادعا مي كنند قرآن تحريف شده و به اين كتاب آسماني طعنه مي زنند.
ب) افرادي كه گناهشان اين است به جاي علي، ابوبكر را برگزيده اند و به اين صورت، به اهل بيت طعنه مي زنند. اكنون پرسش اين است كه چرا شيعه در مقابل گروه نخست ساكت و در برابر گروه دوم سرسخت است؟
پاسـخ
پيش تر در باره تحريف قرآن مطالبي آورديم و گفتيم كه شيعه هرگز قائل به تحريف كتاب خدا نبوده و نيست و عقايد را نبايد از كتاب هاي روايي و حديثي گرفت و گرنه صحيحين و كتاب هاي سنن، داراي رواياتي است كه حاكي از تحريف قرآن است. عقيده را بايد از كتب مخصوص به بيان عقايد گرفت كه در آنجا روايات تحقيق و بررسي شده و نظر نهايي استخراج گرديده است و در مذهب شيعه، در مورد عقايد، روايات متواتر پذيرفته مي شود نه اخبار آحاد و نه رواياتي كه با قرآن در تضاد است وروايات تحريف از انسان هاي نادرست و فاسد نقل شده كه ما در گذشته اسامي آن ها را آورديم و يكي از آن ها احمد سيّاري است كه از نظر شيعه و سني به فساد عقيده معروف اند. شيعه همان طور كه نسبت به اهانت به اهل بيت (عليه السلام) حساسيت نشان مي دهد، در مورد كساني كه به قرآن طعنه
زنند، حساس است و نشانه آن كتاب هاي تحقيقي است كه در مورد عدم تحريف قرآن نوشته شده مانند: «آلاء الرحمن» نوشته مرحوم بلاغي و «البيان في تفسير القرآن» نوشته آية الله خويي، «صيانة القرآن من التحريف» نوشته مرحوم معرفت و «التحقيق في نفي التحريف» نوشته آقاي سيد علي ميلاني و بسياري كتب ديگر.
شما يا از اين كتاب ها خبر نداريد و يا اگر داريد، توان ديدن آن ها را نداريد و حاضر به پذيرفتن حقايق نيستيد!
* پرسش 164
خداوند متعال مي فرمايد: } اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ{ . در اين آيه تصريح مي كند كه جز از خدا و پيامبر پيروي نكنيد و امامت براي آن است كه امام فرمان هاي الهي را كه به ما رسيده اجرا كند، نه اين كه دين جديدي براي مردم بياورد.
پاسـخ
پيامبر در مدّت رسالت 23 ساله خود، بر اثر گرفتاري ها و خفقانِ 13 ساله مكّه و نبردهاي فراوان در اقامت ده ساله اش در مدينه، از بيان جزئيات احكام باز ماند. قسمتي را بيان كرد و قسمت ديگر را بر عترت كه هم سنگ قرآنند، واگذاشت.
دين اسلام، دين جاودانه است و شرايط زمان و مكان، مسائل جديدي پديد مي آورد كه در زمان پيامبر خدا مطرح نبود. پاسخ درست به اين سؤال چيست؟ شيعه مي گويد: چه مانعي دارد كه خدا براي رساندن احكام شريعت، گروهي را در مكتب غيبي پرورش دهد تا همگان بازگو كنندگان چيزي باشند كه بر پيامبر نازل شده و تفصيل آن به عترت موكول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . اعراف : 3. «آنچه كه از سوي پروردگار شما به سوي شما فرود آمده پيروي كنيد و از سرپرستان ديگري پيروي نكنيد.»
گرديده است.
دور نرويم، پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، تابعان و بعد فقها، هزاران فرع را مطرح كرده و آن را با يك رشته ادلّه قطعي و ظنّي بيان كردند، در حالي كه اين احكام از زبان پيامبر شنيده نشده، بلكه بر اثر يك رشته قياس ها و ظنون و استحسان ها به دست آمده است. شما درباره اين استنباط ها چه مي گوييد؟ آيا همه آن ها را پيامبر گفته است؟ به طور مسلّم نه، امّا آن فقيهان به گمان خود توانسته اند آنچه كه بر پيامبر نازل شده را از قرآن و سنت و موازين فقهي استخراج كنند. حال اگر اين كار را عترت با آموزش هاي غيبي انجام دهند و در اختيار بگذارند، همگي جزئي است از آنچه كه به پيامبر نازل شده است.
اگر واقعاً مقابله به مثل در اينجا صحيح باشد، اين سؤال به خودِ شما متوجه است. شما دربرابر سنت پيامبر، سنت هاي ديگري را مطرح كرديد و در ابواب فقه، سنتي به نام سنت ابوبكر و سنتي به نام عمر درست كرديد، آيا اين ها همان گفته هاي پيامبر است؟ پس چرا نام شيخين را بر آن سنّت ها نهاديد؟ و اگر غير از آن است، چرا از آن پيروي مي كنيد؟
* پرسش 165
مذهب شيعه به وسيله راوياني مانند زراره و ديگران به آن ها رسيده است. در عين حال، امامان شيعه اين افراد را مذمّت كرده اند اما شيعيان با اعتماد به قول افرادِ مذمّت شده، نظر امام خود را ردّ مي كنند! اين چگونه است؟
پاسـخ
اوّلاً: شيعه در مورد معارف و احكام، تقريباً از 15000 راوي بهره گرفته و از اين طريق احاديث اهل بيت (عليهم السلام) را نگهداري كرده است. چنين نيست كه معارف و احكام را از چند فرد اندك گرفته باشند كه مذمّت شده اند و در صورت ثبوت مذمّت، آيين تشيع فرو ريزد.
نگاهي كوتاه به كتاب «تنقيح المقال» علاّمه مامقاني و كتاب «معجم رجال الحديث» آية الله خويي، عظمت راويان و كثرت حافظان حديث روشن مي شود.
ثانياً: اگر مذمّتي درباره «زراره» وارد شده، رواياتي هم در مدح او رسيده است و خود حضرات ائمه در روايات مدح يادآور مي شوند كه ما با نكوهش اين افراد، مي خواهيم جان و مال آن ها را حفظ كنيم; زيرا زرارة بن اعين، از رجال سرشناس كوفه و كاملاً شناخته شده بود، ارتباط نزديك او با امام صادق (عليه السلام) جاي گفتگو نبود، ولي در عين حال، خلافت اموي و عباسي درباره آن ها حساسيت داشت; زيرا شيخ قبيله و در عين
حال عالم و دانشمند بود. ائمه در برخي مجالس كه مأموران اطلاعاتي نظام حضور داشتند، به نكوهش او و دو تن از يارانش پرداخت تا جان و مال او را در شرايط خفقان حفظ كنند. هركس شرايط خفقان و ترس و قتل و وحشت آن دوران را به خاطر آورد، متوجه خواهد شد چرا ائمه اهل بيت برخي از شيعيان نزديك به خود را نكوهش مي كردند. آنان مي خواستند جان شيعيان را حفظ كنند و دستگاه حكومت نفهمد آنان به اهل بيت منسوب و شيعه اند. ابوبصير به امام صادق (عليه السلام) مي گويد: «فدايت شوم! ما را لقبي مي دهند كه پشت ما را مي شكند. دل هاي ما را مي ميراند و حاكمان بر اثر همين لقب خون ما را حلال مي دانند... امام مي فرمايد: لقب رافضه را مي گويي؟ مي گويد: آري...». اين گوشه اي از شرايط وحشتناك آن زمان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . روضه كافي، ص34 ; فضائل الشيعه، مرحوم صدوق، ص21
* پرسش 166
اگر شيخين انسان هاي خوبي نبودند، پس به نظر شما پيامبر در تربيت يارانش شكست خورده است؟ روشن است اين بزرگترين توهين به پيامبر است.
پاسـخ
اگر ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله) منحصر به اين دو نفر و همفكران آنان بودند، سؤال شما جاي طرح داشت، ولي پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله) قريب يكصد هزار صحابي داشت كه پانزده هزار آن ها با نام و نشان در كتاب ها ثبت شده اند، و در گذشته گفتيم ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله) از نظر عقيده و رفتار يكدست نبودند و چنين نبود كه همگان محكوم اين اقليتي باشند كه نظر شما را به خود جلب كرده است. اين اقليت خلافت را قبضه كردند و برخي هم از آنان پيروي نمودند ولي برخي ديگر مخالفت كردند و اكثريتي نيز خاموش ماندند و اظهار نظر را به مصلحت ندانستند.
اصولاً تكيه بر خلفا و ناديده گرفتن ديگر ياران پيامبر (صلي الله عليه وآله) نوعي اهانت به ديگران است. حال فرض كنيد چند نفر انگشت شمار از ياران پيامبر نمره خوبي نگرفته باشند; اين دليل بر ديگران نيست. از اين گذشته خواص ياران پيامبر منحصر به خلفا نبود. چرا شما از ابو ايويب انصاري فاتح روم، عمار ياسر، ابوذر غفاري، ابن تيهان، سلمان، عبدالله بن مسعود، عثمان بن مظعون و ده ها انسان وارسته ديگر كه در غزوات بدر، اُحد،
خندق، خيبر و حنين جان باختند و با خون خود درخت اسلام را سيراب كردند، ياد نمي كنيد؟!
پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله) انقلاب عظيمي در جهان به وجود آورد و مسير تاريخ را دگرگون ساخت و عظمت انقلاب او در گرو نيك و بد بودن چند فرد معدود نيست كه اگر تاريخ درباره آنان قضاوت كند، اهانت به پيامبر باشد.
فرض كنيد معلمي در كلاسي زحمت بكشد، ولي در ميان شاگردان، چند نفر معدود موفق به كسب امتياز نشوند، آيا اين اهانت به آن معلم بزرگوار است؟
اگر بد بودن برخي از ياران، نشانه عدم موفقيت پيامبر است، پس مسأله جنگ با مرتدان عرب را چگونه توجيه مي كنيد؟! بالأخره همه آن ها مسلمان بودند ولي بعداً به عقيده شما از اسلام برگشتند. پس به عقيده شما پيامبر در تربيت خود موفق نبوده است؟!
* پرسش 167
شيعيان مي گويند امامت واجب است، چون امام از شريعت اسلامي حفاظت مي كند و مسلمانان را به راه راست سوق مي دهد و احكام را از كم و زياد شدن پاسداري مي كند. بايد از آنان پرسيد: كدام يك از امامان دوازده گانه شما به رياست و حكومت رسيد تا چنين كاري را انجام دهد؟
پاسـخ
گرد آورنده پرسش ها تصور مي كند امامان شيعه در طول 250 سال، دست روي دست گذارده و هيچ كاري را انجام نداده اند و اگر در رأس قدرت نبودند، هيچ نوع تأثيري در هدايت جامعه و بازداري ظالمان از ظلم نداشته اند، در حالي كه ائمه اهل بيت از طرق مختلف توانستند در هدايت جامعه اثرگذار باشند:
1 . دانشگاه اسلامي كه در مدينه با كف با كفايت امام باقر و امام صادق پي ريزي شد ومتجاوز از 4000 محدث و فقيه تربيت كرد و تحويل جهان اسلام داد، خود اين تأثر عظيمي در رهبري امّت داشته است.
حسن بن علي الوشاء مي گويد: من در مسجد كوفه نهصد استاد حديث ديدم كه همگان مي گفتند: حدثني جعفر بن محمد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . رجال نجاشي، ترجمه حسن بن علي الوشاء، شماره 79
همچنين ديگر امامان شيعه، اگر چه بر مسند قدرت نبودند، اما از نظر آموزش و تعليم دين و بازداري جامعه از انحراف، اثر بارزي داشتند.
2 . از نظر مبارزه با ظلم و ستم، هر چند كمتر تظاهر مي كردند، امّا به طور معقول، مسلمانان را به بي لياقتي حكام اموي و عباسي توجه مي دادند و از همين طريق خوفي در دل حكام انداختند و توانستند از خودكامگي آنان تا حدي بكاهند و اگر امامان شيعه دست روي دست مي گذاشتند و با ظالمان هم دست و هم سو بودند، به شمشير و زهر جفا كشته نمي شدند.
3 . از اين گذشته، اگر درباره خدمات امامان شيعه لب فرو بنديم و هيچ نگوييم، اين حقيقت را نمي توانيم منكر شويم كه امامت از جانب خدا لطفي است بر جامعه و مي تواند در هر درجه اثر گذار باشد. حال اگر بر اثر مساعد نبودن شرايط ، حاكميت سياسي را به دست نگرفتند، اين تقصير و كوتاهي مردم است، نه گناه قانون و يا امام. عين همين مطلب درباره پيامبران الهي جاري است. بني اسرائيل پيامبران را از دم تيغ مي گذراندند; چنان كه قرآن مي فرمايد: } ...وَ قَتْلَهُمُ اْلأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقّ...{ و با اين حال خدا فيض نبوت را قطع نكرد و پياپي پيامبران خود را براي آن ها فرستاد.
پيامبر و امام حتي با نداشتن حاكميت سياسي، مي توانند احكام را بيان كنند و حجّت را بر مردم اقامه نمايند و از تحريف جلوگيري كنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نساء : 155
* پرسش 168
در كتاب نهج البلاغه آمده است: علي با پروردگارش مناجات مي كرد و اين دعا را مي گفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي» اگر او معصوم بود، اين چگونه استغفار است؟
پاسـخ
پيامبر اسلام، به اتفاق مسلمانان، معصوم از گناه بود; به خصوص پس از بعثت، كسي در عصمت او خدشه نكرد، ولي با اين حال روزي هفتاد بار استغفار مي كرد و مي فرمود:
«إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَي قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْم سَبْعِينَ مَرَّةً».
«من دلم زنگار مي گيرد و روزي هفتاد بار استغفار مي كنم.»
خداوند در قرآن به پيامبرش دستور استغفار مي دهد، آيا معناي آن اين است كه پيامبر معصوم نيست؟ بزرگان تفسير و عقايد در مورد اين نوع استغفارها بحث هاي جالب و شيريني دارند به خصوص در مورد كلمات امام در دعايي كه به كميل بن زياد آموخت، از همه اين ها بگذريم، سخن امام جنبه آموزشي دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . غافر : 55 و محمد : 19
* پرسش 169
شيعيان معتقدند هيچ پيامبري نبوده مگر آن كه به ولايت دعوت كرده است. به شيعه گفته مي شود كه پيامبران به توحيد و اخلاص دعوت مي كردند نه به ولايت علي و اگر چنين ولايتي هست چرا تنها شيعيان آن را نقل كرده اند؟
پاسـخ
از دير باز گفته اند: اثبات يك چيز، چيزهاي ديگر را نفي نمي كند. درست است كه پيامبران به توحيد و يكتاپرستي دعوت مي كردند، ولي دعوت آن ها منحصر به اين نبود. آن ها به ده ها چيز دعوت مي كردند و يكي از آن ها توحيد بود. چنين نيست كه تنها به توحيد دعوت كنند.
به گواه اين كه حضرت مسيح در عين دعوت به توحيد، به نبوت پيامبر اسلام نيز بشارت داد و دعوت كرد.
و امّا اين كه چرا فقط شيعه آن را نقل كرده است، اين را بايد از خود شما پرسيد كه چرا با وجود اسامي ائمه اهل بيت در كتب پيشينيان، تنها شيعه آن را نقل مي كند و شما نقل نمي كنيد. شما هرگاه به فضايل اهل بيت مي رسيد، دست و دلتان مي لرزد و مي كوشيد آن ها را تضعيف كنيد يا معارضي براي آن ها بسازيد.
از اين گذشته، مقصود دعوت به ولايت آن ها نيست، مقصود بشارت از ولايت آن هاست و اين مسأله درباره پيامبر (صلي الله عليه وآله) كاملاً صادق است و خداوند به پيامبران پيشين دستور داد كه از نبوت پيامبر خاتم گزارش دهند. در اين مورد به سوره احزاب آيه 7 مراجعه شود.
* پرسش 170
آيا ائمه ازدواج موقت كرده اند يا نه؟
پاسـخ
در مشروعيت ازدواج موقت كافي است كه قرآن آن را در سوره مباركه نساء، آيه 24 آورده است و فرموده است: } ...فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً...{ و نيز كافي است بدانيم كه تا زمان عمر بن خطاب صحابه عادل از آن بهره مي گرفتند و اگر امري نامشروع بود، صحابه پيامبر گرد حرام نمي گشتند تا اين كه عمر از آن نهي كرد. حالا خواه ائمه شيعه انجام داده باشند يا نه، اين كار تأثيري در حكم خدا ندارد. با وجود تصريح قرآني و روايات متواتر در مشروعيت ازدواج موقت در زمان پيامبر نيازي به مسأله ديگر نيست.
* پرسش 171
امام علي بن ابي طالب دروازه علم است، پس چگونه حكم مذي را نمي داند و كسي را نزد پيامبر مي فرستد تا احكام متعلق به مذي را به او بياموزد؟
پاسـخ
حديث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ أَنْتَ بَابُهَا» را متجاوز از صد و چهل و سه محدث سني در كتاب هاي خود نقل كرده اند كه ذكر نام و شماره صفحه كتاب ها به درازا مي انجامد. در اين مورد به كتاب الغدير مراجعه كنيد تا از صحت خبر آگاه شود. اگر اعتراضي داريد بر گفتار پيامبر متوجه است نه علي. از اين گذشته علي از روز نخست عالم و آگاه آفريده نشده، و از روز نخست حضور در محضر پيامبر به تدريج چيزهايي از او آموخته تا اين كه به مقام محدَّثي رسيده است. و اعزام فردي به نزد رسول خدا براي سؤال اين مسأله مي تواند توجيه هاي گوناگوني داشته باشد و شايد يكي از وجوه اين باشد كه به مردم بفهماند: آنچه مي گويد، در سنت و اسلام از شخص پيامبر است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير: ج6، صص111 ـ 86
* پرسش 172
خلافي كه اصحاب پيامبر مرتكب شده اند اين است كه از ولايت علي منحرف شدند. پس چرا شيعيان در مورد فرقه هاي ديگر مانند فطحيه و واقفيه كه امامت بعضي را قبول نمي كنند، روايت نقل كرده اند؟
پاسـخ
اين پرسش تكراري است و پيش از اين (پرسش 150) به پاسخ آن پرداختيم و نيز يادآور مي شويم انحراف از حق، از سوي هر كس كه باشد مذموم و نكوهيده است، ولي ميان دو انحراف فرق است. برخي از اصحاب (نه همه) چون ولايت علي را نپذيرفته اند و طبعاً بقيه را نيز نمي پذيرند، در حالي كه آن دو گروه تا نيمه راه آمده اند و ولايت ائمه را تا امام هفتم پذيرفته اند، قياس اين دو قياس مع الفارق و نادرست است. افزون بر آن احراز صدق در گفتار براي نقل روايت كفايت مي كند.
در ضمن يادآور مي شويم انحراف همه اصحاب از علي (عليه السلام) تهمتي است كه او به شيعه مي زند، در حالي كه صحابه پيامبر به گروه هاي مختلف تقسيم مي شدند.
* پرسش 173
منابع شيعه مي گويند: ائمه تقيه مي كنند، پس چگونه معصوم انند؟
پاسـخ
اين پرسش هم تكراري است و بارها گفته ايم كه ائمه در مسائل محدودي از روي اضطرار و ناچاري در مجالس عمومي با حاكمان وقت همسويي نشان مي دادند و اضطرار مجوز اين همسويي بود و اگر اعتراضي در اين زمينه هست، بايد به قرآن متوجه شود كه تقيه را تجويز كرده است زيرا وقتي اين آيه: } إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْيمَانِ...{ در مورد تقيه عمار نازل گرديد پيامبر به عمار فرمود: «إِنْ عَادُوا لَكَ بِمِثْل ذَلِكَ فَعُدْ لَهُم».
قرآن صريحاً به مسلمانان دستور مي دهد كه در مواردي از در تقيه وارد شوند چنان كه مي فرمايد: }...إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً...{ .
امام شافعي مي گويد: هرگاه حاكم جائر مسلمان از نظر شرايط با حاكم كافر يكسان شد، تقيه لازم است، بنابراين تقيه در اين صورت، يك امر حياتي است كه خلاف آن مايه قتل و نابودي جمعيت مؤمنين است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نحل : 106
2 . به تفاسير فريقين مراجعه شود.
3 . آل عمران : 28
4 . مفاتيح الغيب، ج8، ص13
احمد بن حنبل پيشواي سلفي ها در مسأله خلق قرآن و همچنين ياران او تقيه كردند هر چند تقيه احمد با آنان به نوعي فرق داشت. اين تنها امامان شيعه نيستند كه تقيه كرده اند، بلكه حضرت ابراهم قهرمان توحيد ـ در نظر مفسران تقيه كرد، آنگاه كه به مشركان عصر خود مي گويد: }فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ{، «من بيمارم»(صافات/89)، حضرت در اين جا تقيه كرده است تا آنان حضرت را وادار به بيرون رفتن از شهر نكنند و ايشان پس از آن كه آنان شهر را ترك كردند به سراغ بت ها رود و آنها را درهم شكند. هر چند متأسفانه صحيح بخاري ابراهيم (عليه السلام) را در اين جا دروغگو معرفي مي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صحيح بخاري، ج4، 112، كتاب بدء الخلق.
* پرسش 174
كليني نقل مي كند كه از امام علي خواستند كه بدعت هاي خلفاي سه گانه را اصلاح كند امّا علي نپذيرفت وگفت: اين مايه تفرقه است و بدعت هاي خلفا از نظر شيعه مخالف با قرآن و سنت بود، چرا علي انكار نكرد؟
پاسـخ
امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد كه فقها در كتابهاي فقهي آن را بيان كرده اند و يكي از شرايط اين است كه دفع «فاسد» به «افسد» نشود. در چنين شرايطي مطرح كردن اين مسائل نه تنها تأثيري نداشت، بلكه اثر سوء مي گذاشت، لذا در اثناي جنگ صفين مردي از بني اسد از اصحاب علي از آن حضرت پرسيد: چطور شد كه قوم شما، شما را از خلافت بازداشتند و حال آن كه شما شايسته تر بوديد؟
او اين سؤال را در وقت غير مناسب مطرح كرد، يعني موقعي مطرح كرد كه علي با معاويه درگير بوده است.
امام به صورت ملامت گونه اي قبل از جواب به او گفت: كه آخر هر پرسشي جايي دارد، حالا وقت اين گفتگوها نيست مسأله روز ما، مسأله معاويه است «هَلُمَّ الْخَطْبَ فِي ابْنِ أَبِي سُفْيَان».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صحيح بخاري، ج4، ص112، كتاب بدء الخلق.
امام علي (عليه السلام) خواست با يكي از «بدعتها» به نام صلاة تراويح مبارزه كند، صداي گروهي بلند شد و گفتند : واعمراه، با اين شرايط چگونه مي توانست با بدعتها مبارزه كند.
* پرسش 175
عمر علي را در شوراي شش نفره قرار داد، چرا علي با وجود نص بر خلافت خود، حاضر شد در اين شورا عضو شود؟ و چرا نگفت كه درباره او نصّي وارد شده است؟
پاسـخ
اين سؤال تكراري است و در گذشته از آن پاسخ گفتيم. اگر كسي شرح حال شوراي شش نفره را بخواند مي فهمد كه مشاركت آن حضرت از روي اكراه بود و عمويش عباس از آن حضرت پرسيد: چرا شركت كردي؟ فرمود: مي خواهم از اختلاف پرهيز كنم.
اين گزينش با ارعاب و تهديد انجام گرفت، خليفه پس از انتخاب شش نفر، به محمد بن مسلمه دستور داد: اگر اقليت با اكثريت توافق نكردند، فوراً اعدام شوند.
اگر جناح مساوي شورا با جناحي كه عبدالرحمان در آن قرار دارد، موافقت نكردند فوراً كشته شوند.
اگر كانديدها در ظرف سه روز در تعيين جانشين به توافق نرسيدند همگي از دم تيغ بگذرند و...
در چنين محيط ارعاب و تهديد نمي توان موافقت امام را يك موافقت اختياري انديشيد.
گذشته از اين اگر شوراي شش نفره امام را انتخاب مي كرد، امام مي پذيرفت به همان دليلي كه پس از قتل عثمان پذيرفت. و اين به معني ناديده گرفتن نص بر خلافت نيست، كه اكثريت آن را پذيرفته باشند.
* پرسش 176
شيعه رواياتي را جعل كرده اند كه متضمن اسامي ائمه دوازده گانه است، ولي يكي از علماي آنها گفته: ذكر سلسله وار اين دوازده تن در آن روايات موجود نيست.
پاسـخ
اين چه اشكال و پرسشي است كه مطرح مي كند؟! اين عالم درباره ترتيب اسامي امامان مي گويد: اسامي امامان در آن روايات ذكر شده امّا ترتب ولايت آن ها در آن احاديث نيامده است. اين چه ربطي به جعل روايت و دروغگويي پرسشگر دارد.
* پرسش 177
شيعه ادعا مي كند كه بيشتر صحابه بعد از وفات پيامبر مرتد شدند (يعني امامت علي را نپذيرفتند) پس چرا مي گوييد علي (عليه السلام) از ترس مرتد شدن، با آن ها به وجودِ نص احتجاج نكرد و با آن ها نجنگيد؟
پاسـخ
اين سؤال تكراري است و ما نيز مكرر به آن پاسخ گفته ايم. بنابراين، نيازي به تكرار نمي بينيم.
* پرسش 178
شيعه گمان مي كند نصي درباره امامانشان وجود دارد ولي استاد فيصل نور در كتاب «الإمامة والنص» اين روايات را نقد كرده است.
پاسـخ
در اينجا چون كفگير به ته ديگ خورده، پناه به كتاب ديگري مي برد و بدون اين كه مطالب او را نقل كند، مدعي مي شود كه اين پرسش ها باعث هدايت گروهي از جوانان شده است.
به هر حال نصوصي كه درباره امامان يكي پس از ديگري وارد
شده، در كتاب هاي فراواني از محدثان تنظيم شده كه برخي از آن ها را نام مي بريم:
1 . كليني در كافي در كتاب الحجه.
2. شيخ حر عاملي در كتاب اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات.
* * *
اينجانب به عنوان يك جوان شيعه كه عقايد خود را از قرآن و سنت پيامبر و روايات متواتر از ائمه معصومين (عليهم السلام) گرفته ام پس از خواندن اين كتابچه به غرض ورزي طراحان پرسش ها پي بردم و با نگاشتن اين رساله، به وظيفه ديني خود، عمل كردم.
ولي در دفتر ديگري پرسش هايي را از سلفي ها مي پرسم كه خوشبختانه واقعاً مايه هدايت هزاران جوان فريب خورده شده و در گوشه و كنار جهان آثار ارزشمندي از خود به جاي نهاده است و ده ها هزار جوان را به روشن بيني رهنمون گرديده كه شما مي توانيد در هر كشور نمونه هاي فراواني از آن ها بيابيد و همين مايه وحشت و دستپاچگي اين گروه شده و به اين اقدام ها دست زده اند. يادآور مي شوم مذهب اهل بيت (عليهم السلام) همچنان در حال پيشروي و گسترش است و حتي وهابيان را در پايگاه خود; يعني نجد به وحشت افكنده است; زيرا مي بينند كه گروهي آشكارا وبي ترس و بيم و با دليل و برهان پذيرفتن مذهب اهل بيت (عليهم السلام) را اعلام مي كنند.
27 رجب 1428هـ .ق.
روز مبعث حضرت رسول (صلي الله عليه وآله)