بخش 1
مقدمه حدیث دار حدیث منزلت حدیث غدیر آیه تبلیغ و مسأله ولایت اکمال دین با ولایت پیام راهبردی حدیث غدیر
|
|
بسم الله الرحمن الرحيم
|
|
حديث غدير منشور جاودان ولايت
محمدتقي رهبر
|
|
مقدمه
اخيراً نوشته اي با عنوان «ماجراي غديرخم و رابطه آن با ولايت» از سوي يك مؤسسه انتشاراتي در عربستان، به زبان فارسي منتشر و بين زائران ايراني توزيع گرديد. اين نوشته با انكار وقايع مسلم تاريخي سعي دارد ماجراي غدير خم و حديث ولايت را ـ كه يكي از قله هاي بلند رسالت است و پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) به امر پروردگار در حضور
بيش از صد هزار زائر خانه خدا در روز بزرگ و تاريخي غدير به عنوان يك ركن مهم دعوت و تكميل رسالت آن را ابلاغ فرمود ـ از مسير اصلي اش ـ ولايت امير مؤمنان ـ منحرف ساخته و در يك حادثه كوچك محدود كند. با اين هدف كه در عقايد ساده دلان شبهه افكند.
بامشاهده اين نوشته لازم است حديث غدير و پيام مهم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ابن جوزي از مورخان اهل سنت، عدد حاضران در غديرخم را يكصد و بيست هزار نفر ذكر كرده است. بحارالأنوار، ج 37، ص 150.
|
|
آن در مسأله كليدي ولايت بررسي و در معرض افكار جوانان ـ به ويژه آنانكه به حرمين شريفين مشرف مي شوند ـ قرار داده و پرده از روي فريبكاري نويسنده آن برگيرد كه اين مقاله، پاسخي كوتاه به آن نوشتار است.
در اين مختصر بر آن نيستيم انگيزه اينگونه نوشته ها را كه بين زائران خانه خدا توزيع مي گردد و سلفي هاي وهابي مي كوشند با اهداف خاص و تحرّكات مشكوك با عقايد مسلّم ديني و حقايق تاريخي بازي كنند، از بعد سياسي بررسي نماييم. البته اين مطلب نيز در جاي خود، مسأله كوچكي نيست. در حقيقت اينگونه تبليغات انحرافي، گمراه كننده و هدفدار، از يكسو حركت انفعالي آن گروه متحجّر در برابر گسترش روز افزون فرهنگ ولايت و تبلور انديشه پويا و متعالي مكتب اهل بيت (عليهم السلام) و اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه وآله) در عصر حاضر و بازتاب مقبوليت فرهنگ تشيع بين مسلمانان آزادانديش و فرهيختگان حقيقت جو، و از سوي ديگر تأثيرپذيري از سياست هاي بيگانگان و دامن زدن به اختلافات و تعصّبات مذهبي است كه ثمره آن عايد دشمنان اسلام و استكبار جهاني مي گردد.
اما هدف اصلي اين مقاله، برملاكردن بخشي از دسيسه هاي تاريخ نگاري و تبليغاتي وهابي ها و دفاع از ولايت و خلافت علوي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در غدير خم به امر پروردگار و با فرمان { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ
|
|
إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...} آن را ابلاغ فرمود كه بدون آن، رسالت ابتر و دعوت ناتمام بود.
پيش از آنكه به بيان ماجراي غدير و آيات و روايات پيرامون آن بپردازيم، ذكر اين نكته ضروري است كه ولايت و خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) تنها در غدير خم عنوان نشد، بلكه از سالهاي آغازين ظهور اسلام و در نخستين روزهاي دعوت رسمي و علني پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) ، مورد توجه قرار داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . سوره شعرا، آيه 214.
|
|
حديث دار
«حديث دار»، نخستين روايت درباره ولايت است كه در منابع تاريخي و روايي سني و شيعه به ثبت رسيده است.
خلاصه روايت: هنگامي كه آيه { وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلأَقْرَبِينَ }نازل شد، به دستور پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) فرزندان عبدالمطلب ـ كه چهل يا چهل و پنج نفر بودند ـ به خانه ابوطالب فراخوانده شدند. غذايي براي آنان فراهم شد، پس از صرف غذا، همين كه پيامبر خواست لب به سخن بگشايد، ابولهب مجلس را بر هم زد و آن جمع پراكنده شدند. روز دوم دوباره آن جمع را دعوت و از آنان پذيرايي كردند. آنگاه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: اي فرزندان عبدالمطلب، خداوند مرا براي تمام مردم به پيامبري برانگيخت و براي شما به طور خاص و امر فرمود: «خويشاوندان نزديك خود را انذار كن». اينك، من شما را به دو كلمه ـ كه بر زبان آسان و در ترازوي عمل سنگين است ـ فرا مي خوانم و آن گواهي به يگانگي خداوند و رسالت من است. حال كدام يك از شما به اين امر پاسخ
|
|
مي دهد و مرا ياري مي كند؟ در اين حال علي بن ابي طالب (عليه السلام) ـ كه از همه آنها خردسال تر بود ـ گفت: يا رسول الله! من! و كسي ديگر پاسخ نداد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) بار ديگر سخن خود را تكرار كرد: «كداميك از شما مرا اجابت مي كند تا برادر من، وزير من، وارث من و خليفه من باشد»؟ اين بار نيز كسي جز علي (عليه السلام) پاسخ نداد. پس پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«اجْلِسْ فَأَنْتَ أَخِي وَ وَزِيرِي وَ وصيّيي وَ وَارِثِي وَ خَلِيفَتِي بَعْدِي»؛
«بنشين؛ تو برادر و وزير و وصيّ من و وارث و خليفه من بعد از من هستي».
بدين ترتيب، خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) در نخستين روزهاي دعوت، به صراحت به وسيله رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مورد تأكيد قرار گرفت و بديهي است هر آنچه پيامبر مي گويد و انجام مي دهد، به امر الهي است و از پيش خود سخن نمي گويد: { وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي} .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . السيرة الحلبيه، ج 1، ص 312، چاپ قاهره 1382هـ .ق؛ علامه عسكري، معالم المدرستين، ج 1، ص 136، به نقل از تاريخ طبري، ابن عساكر، تاريخ ابن اثير، شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، كنزالعمال.
2 . سوره نجم، آيه 3.
|
|
حديث منزلت
از موارد ديگري كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) جانشيني علي (عليه السلام) را تحكيم فرمود، واقعه تبوك بود كه امام علي (عليه السلام) را در مدينه، به سرپرستي مسلمانان و خاندان خود گماشت و از مدينه خارج شد. در پي اين اقدام برخي گفتند: پيامبر (صلي الله عليه وآله) دوست نداشت علي (عليه السلام) را همراه خود ببرد! علي (عليه السلام) خود را به پيامبر (صلي الله عليه وآله) رساند و گفت: «يا رسول الله! مرا در زمره كودكان و زنان واگذاشتي، تا اينكه بعضي گفتند: پيامبر دوست نداشت علي را همراه خود ببرد!» پيامبر (صلي الله عليه وآله) در جواب فرمود:
«أَ لا تَرْضَي أَنْ تَكُونَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَي إِلاَّ أَنَّهُ لا نَبِيَّ بَعْدِي»؛
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . ارشاد مفيد، ص 71، صحيح بخاري، ج 5، ص 129، مسند ابي داود، حلية الأولياء، مسند احمد، طبقات ابن سعد، خصائص نسايي، ص 83، صواعق، ص 354 و 73، الاصابة، حديث 36395 و ... نك، معالم المدرستين، ج 1، ص 142 ـ 143.
|
|
«آيا خشنود نيستي براي من همانند هارون براي موسي باشي، جز اينكه پس از من پيامبري نيست».
اين روايت كه محدثان و مورخان و شيعه و سني نقل كرده اند، دليل ديگري بر خلافت امير مؤمنان (عليه السلام) است.
موضوع امامت و سيادت علي (عليه السلام) ، در مناسبت هاي ديگر و به عبارت هاي گوناگون نيز نقل شده است؛ از جمله حافظ ابونعيم و ديگران نقل كرده اند: روزي علي (عليه السلام) بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) وارد شد، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:
«مَرْحَباً بِسَيِّدِ الْمُرْسَلِينَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِين»؛
آقاي مسلمانان و پيشواي پرهيزكاران خوش آمد.
نيز ابن عباس مي گويد:
«إِنَّ النَّبِيّ قَالَ لِعَلِي أَنْتَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِن بَعْدِي»؛
پيامبر (صلي الله عليه وآله) به علي (عليه السلام) فرمود: تو وليّ هر مؤمني بعد از من خواهي بود.
نكته اي كه بايد بدان توجه داشت اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) هر گاه از مدينه خارج مي شد، يكي از اصحاب را براي رسيدگي به امور مردم مي گماشت تا مسلمانان بدون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . علامه اميني، الغدير، ج 1، ص 394، به نقل از حلية الأولياء.
2 . معالم المدرستين، ج 1، ص 147، به نقل از مسندالطيالسي، ج 11، ص 360.
|
|
سرپرست نباشد. حال چگونه ممكن است پيامبر خدا آيين نوپاي اسلام را بدون معلم و كتاب خدا را بدون مفسّر و جامعه اسلامي را بعد از خود بدون سرپرست بگذارد؟ با آن همه فتنه ها و توطئه هاي كفار، منافقان و ديگر دشمنان كه پيامبر خود خبر داده بود: «بعد از من فتنه هايي چون پاره هاي شب ظلماني رخ خواهند داد، كه در آن ظلمت ها بايد به قرآن و عترت من تمسك جوييد تا هرگز گمراه نشويد.»
به همين جهت از آغاز دعوت با بيان حديث دار تا واقعه غدير خم ـ كه در سال پاياني عمر مبارك آن حضرت اتفاق افتاد ـ تكليف امت را بعد از خود مشخص فرمود و به هر مناسبت علي (عليه السلام) را معرفي نمود تا پس از رحلت آن حضرت، امت بدون امام و جامعه بي سرپرست نباشد و هيچ ابهامي در مسأله رهبري براي كسي باقي نماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نك، معالم المدرستين، ج 1، ص 138 تا 142.
|
|
حديث غدير
اين حديث شريف از دو منظرِ استناد روايي و متن و محتوا قابل بررسي است:
الف ـ استناد روايي: جمع كثيري از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، تابعان آن حضرت، محدثان و مورخان اين روايت را نقل كرده اند كه به تعدادي از اين موارد اشاره مي كنيم.
از جمله راويانِ صحابي عبارتند از: ابي بن كعب انصاري، ابوليلي انصاري، ابو فضاله انصاري، ابو هريرة الدوسي، اسامة بن زيد، ابوالهيثم بن تيهان، ابو رافع قبطي، ابوبكر ابي قحافة، اسعد بن زراره، ام سلمه همسر پيامبر، اسماء بنت عميس، ام هاني بنت ابوطالب، براء بن عازب، جابر بن عبدالله انصاري، جابر بن سمرة، ابوذر غفاري، حذيفة بن يمان، زبير بن عوام، زيد بن ارقم، سعد بن ابي وقاص، سعد بن عباده انصاري، طلحة بن عبيدالله، عباس بن عبدالمطلب و ... .
|
|
راويان از قرن دوم هجري تا قرن چهاردهم كه در كتب روايي و تاريخي و ادبي خود حديث غدير را با اسناد آن درج كرده و بدان استناد نموده اند و نام 26 نفر از مؤلفان كه كتاب مستقل درباره غدير خم و امر ولايت تدوين كرده اند را ذكر نموده است. از جمله بزرگاني از اهل سنت كه درباره غدير و ولايت كتاب نوشته اند عبارتند از: محمد بن جرير طبري، ابن عقده، دار قطني، ابن عضائري، كراجكي، ذهبي حسكاني و...
مبالغه نيست اگر بگوييم هيچ حديث نبوي، به اندازه حديث غدير روايت كننده ندارد و به گفته دانشمندان اسلام، از جمله ابن جوزي از علماي عامه: «حديث غدير مورد اجماع محدثان و سيره نگاران اسلام است.» كه از عصر پيامبر (صلي الله عليه وآله) تا كنون، پيرامون آن كتاب ها نوشته اند و جامع ترين آنها كتاب الغدير علامه اميني است كه با استناد به منابع اهل سنت، در يازده جلد تدوين شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير، ج 1، ص 14 تا 72.
2 . همان، ج 1، ص 73 تا 150.
3 . نك، بحارالأنوار، ج 37، ص 150.
|
|
ب ـ متن و محتواي حديث غدير
تمام محدثان و مورخان شيعه و سني در كتاب هاي خود، حديث غدير را ذكر كرده اند، هر چند در مواردي، در متن آن اختلاف عبارت وجود دارد. برخي محدثان تمام خطبه و بعضي ديگر بخشي از آن را نقل كرده اند، اما همه آنها بر آن بخش كه مشتمل بر ولايت امير مؤمنان (عليه السلام) است، اتفاق دارند. محدثان شيعه مانند طبرسي در «احتجاج»، سيد بن طاووس در «اليقين» و «التحصين» و ديگر تأليفات خود تمام خطبه غدير را از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده اند كه خطبه مفصلي است. بنابراين روايت، مي توان خطابه رسول الله (صلي الله عليه وآله) در روز غدير را «منشور جاودان رسالت» ناميد؛ زيرا حضرت در آن كنگره عظيم، مطالب بسيار مهمي را براي آينده امت اسلام بيان فرمود كه محور اصلي همه مطالب آن، ولايت علي بن ابي طالب و فرزندان آن حضرت بوده است.
ساير محدثان و مورخان نيز به نقل خطبه تاريخي غدير، به ويژه بخش مربوط به ولايت امير مؤمنان (عليه السلام) پرداخته اند كه در اينجا خلاصه اي از آن را ذكر مي كنيم.
آيه تبليغ و مسأله ولايت
ابوجعفر محمد بن جرير طبري، مورّخ معروف قرن
|
|
سوم هجري از زيد بن ارقم نقل مي كند:
هنگامي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) از حجة الوداع باز مي گشت در غديرخم فرود آمد، هنگام نماز ظهر بود و هوا بسيار گرم، آنگاه به فرمان او خيمه ها را برافراشتند و نداي نماز جماعت در دادند. ما جمع شديم، سپس آن حضرت خطبه اي با بلاغت تمام ايراد نمود و چنين فرمود: خداي متعال آيه { يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ...}را نازل فرمود كه اي پيامبر آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر ابلاغ نكني، رسالت او را نرسانده اي و خداوند نگهدار تو از دسيسه و نيرنگ مردم خواهد بود. و جبرئيل از جانب پروردگار به من فرمان داد كه در اين منزلگاه توقف كنم و به هر سفيد و سياه اعلام نمايم كه علي بن ابي طالب برادر من، وصّي من، خليفه من و امام بعد از من است. آنگاه از جبرئيل خواستم كه پروردگارم مرا معاف بدارد، چرا كه مي دانستم پرهيزكاران اندك و آزاردهندگان من بسيارند. اما خداوند رضا نداد جز آنكه آنچه درباره علي نازل شده ابلاغ كنم. پس اي مردم اين را بدانيد كه خداوند او را وليّ و امام شما قرار داد واطاعتش را بر همگان واجب نمود،حكم او لازم الاجرا و سخن او نافذ است، هر كه با او مخالفت كند ملعون و هر كه
1 . سوره مائده، آيه 214.
|
|
تصديقش كند مرحوم است. گوش كنيد و فرمان بريد، خداوند مولاي شما و علي امام شما است و از آن پس امامت تا قيامت در فرزندان من و از نسل علي ادامه خواهد داشت ...».
آنگاه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) امت را به پايداري درباره قرآن فراخواند و ولايت امير مؤمنان (عليه السلام) را مورد تأكيد قرار داد و فرمود: «خداوند ولايت علي (عليه السلام) را بر من نازل فرمود و من ابلاغ كردم و توضيح دادم كه امارت مسلمانان بعد از من جز براي او، براي احدي حلال نيست.» آنگاه دست علي (عليه السلام) را بالا برد و فرمود:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَاعِي عِلْمِي وَ خَلِيفَتِي عَلَي مَنْ آمَنَ بِي وَ عَلَي تَفْسِيرِ كِتَابِ رَبِّي»؛ مردم! اين برادر و وصيّ من و گنجينه علم من و خليفه من بر كساني است كه به من ايمان آورده اند، او كتاب پروردگار (قرآن) را تفسير كند.
سپس فرمود:
«اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَي مَنْ جَحَدَ حَقَّه...».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . نك، الغدير، ج 1، ص 214 ـ 216، نقل از كتاب «الولاية في طرق حديث الغدير» بحارالأنوار، ج 37، ص 155، از واحدي در اسباب النزول و تفسير ثعالبي، تفسير ابن جريح، تفسير عياشي و ... .
ابن بطريق حلي در كتاب «عمدة عيون صحاح الأخبار»، ص 157 از قول يحيي بن حسن آورده كه طبري در كتاب «الولاية» از 75 طريق و سلسله سند حديث غدير را نقل كرده است. نيز احمد بن محمد بن سعيد بن عقده، در كتاب مستقل خود درباره حديث غدير، آن را از 105 طريق و سند نقل كرده كه از حدّ تواتر مي گذرد.
|
|
اكمال دين با ولايت
اين بخش از روايت به طرق مختلف و با تواتر لفظي و معنوي در كتب شيعه و سني آمده و بخشي از خطبه تاريخي و مفصّل پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در حجة الوداع است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) پيام نبوت خويش را تكميل فرمود و به همين دليل است كه مفسّران و محدثان عقيده دارند كه آيه شريفه { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ اْلإِسْلامَ دِيناً...} درباره ولايت و امامت امير مؤمنان (عليه السلام) نازل شده است. از جمله اين مفسّران و محدثان عبارتند از: حافظ ابن ابي حاتم رازي، متوفاي سال 327 از قول ابوسعيد خدري صحابي مشهور پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، حافظ ابوعبدالله محاملي،متوفاي330از ابن عباس، حافظ ابوبكر فارسي، متوفاي 407، حافظ ابن مردويه، متوفاي 416، ابواسحاق ثعلبي نيشابوري، متوفاي 427، ابوالحسن
1 . سوره مائده، آيه 3.
|
|
واحدي نيشابوري، متوفاي 468، ابوسعيد سجستاني، متوفاي 477، ابونعيم اصفهاني و ده ها مفسّر و محدث ديگر كه همه از علماي اهل سنت اند و در اين جهت با علماي شيعه وحدت نظر دارند.
در بسياري از اين روايات آمده است: پس از آنكه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) دست علي بن ابي طالب (عليه السلام) را گرفت و در حضور آن جمع صد هزار نفري به خلافت وامامت معرفي نمود و مردم را به پيروي او فرا خواند، اين گونه دعا كردكه:
«اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ...»؛ بار خدايا هر كس علي را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن بدار ...
سپس به مسلمانان امر فرمود به ميثاق ولايت با علي (عليه السلام) بيعت كنند و خبر آن روز تاريخي و پيام آسماني را براي مردم ديار خود بگويند. از جمله كساني كه دست بيعت به امير مؤمنان (عليه السلام) داد و تبريك گفت، عمربن خطاب بود كه گفت:
«بخ بخ لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي ...».
و يا با اين عبارت:
«هنيئاً لك يابن ابي طالب اصبحت مولاي و مولا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . الغدير، ج 1، ص 214 تا 229؛ بحارالأنوار، ج 37، ص 157 ـ 158.
|
|
كل مؤمن و مؤمنة»؛ مبارك و گوارايت باد اين منزلت، اينك تو مولاي من و مولاي هر زن و مرد با ايمان هستي.
در منابع تاريخي آمده است كه حسّان بن ثابت، شاعر پيامبر (صلي الله عليه وآله) ، از آن حضرت اجازه خواست تا اين واقعه مهم و پيام آن روايت را به نظم درآورد، پيامبر (صلي الله عليه وآله) اجازه داد و حسّان اين گونه سرود:
يُنَادِيهِمْ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَبِيُّهُمْ بِخُمّ وَ اسْمَعْ بِالنَّبِيِّ مُنَادِياً
يَقُولُ فَمَنْ مَوْلاكُمُ وَ وَلِيُّكُمْ فَقَالُوا وَ لَمْ يَبْدُوا هُنَاكَ التَّعَاميَا
إِلَهُكَ مَوْلانَا وَ أَنْتَ وَلِيُّنَا وَ لم ترمِّنا في الولاية عَاصِياً
فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً
فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ فَكُونُوا لَهُ أَتْبَاعَ صِدْق مُوَالِياً
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . فخرالدين رازي، تفسير كبير، ج 12، ص 49 ـ 50، از ابن عباس و براء ابن عازب و محمد بن علي؛ الغدير، ج 1، ص 219 و بحارالأنوار، ج 37، ص 159.
|
|
هُنَاكَ دَعَا اللَّهُمَّ وَالِ وَلِيَّهُ وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَي عَلِيّاً مُعَادِياً
ترجمه:
در روز غديرخم پيامبر (صلي الله عليه وآله) آنان را ندا داد. اينك بشنو نداي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را كه فرمود: كيست مولا و ولّي شما؟ و آنها با بينش و آگاهي پاسخ دادند: خداي تو مولاي ما است و تو ولّي مايي و ما را در امر ولايت نافرمان نخواهي ديد. سپس فرمود: اي علي! بپا خيز كه تو را براي بعد از خود امام و رهبر قرار دادم. پس هر كس را من وليّ و فرمانروايم، علي ولّيِ اوست و شما بايد با صدق از او پيروي كنيد و او را ياري دهيد. سپس پيامبر (صلي الله عليه وآله) دعا كرد:
«خدايا هر كس وليّ اوست، تو ياور او باش و هر كه با او دشمني كرد، او را دشمن بدار».
پيام راهبردي حديث غدير
بنابراين، حديث غدير با آن شكوه و عظمت، مي بايست براي ابلاغ و بيان يك رسالت بسيار مهم الهي باشد كه بنا به نصّ قرآن اگر انجام نمي شد، دين ناقص و رسالت ابتر و ناتمام بود، چنانكه آيه كريمه «تبليغ» و آيه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ1 . حافظ ابن مردويه از ابن عباس، نك، الغدير، ج 1، ص 217 و بحارالأنوار، ج 37، ص 150.