بخش 2

. زیارت قبور شبهه پاسخ شبهه حکم زیارت اهل قبور برای مردان حکم زیارت قبرها توسّط زنان زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نظریّه ابن تیمیّه: حرمت زیارت قبر پیامبران


25


(1)

زيارت قبور

شبهه

زيارت قبور يكي از مسائلي است كه همواره مورد اختلاف شيعه و سنّي بوده كه نيازمند بررسي و تحقيق بيشتري است; اگر چه اهل سنت در مسئله زيارت قبور ديدگاهي نزديك به ديدگاه شيعيان دارند، ولي وهّابيون همواره در تبليغات خود نسبت به دو موضوع حسّاسيت داشته، شيعيان را تخطئه مي كنند:

1. مي گويند: شما شيعيان به زيارت قبرهاي مردگان مي رويد و گريه مي كنيد و اين زيارت را براي مردان و زنان مستحب مي دانيد; در حالي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) از رفتن زنان به كنار قبرها نهي نموده و فرموده است:

«لَعَن الله زوّارات القبور.(1)»

«خداوند زناني را كه به زيارت قبرها مي روند، نفرين كرده است.»

و در روايتي ديگر نقل شده است:

«لعن رسول الله (صلي الله عليه وآله) زوّارات القبور.(2)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمّال، ج 16، ص 388; إرواء الغليل، ج 3، ص 232; مسند أبي داود الطيالسي، ص 311; مسند أبي يعلي، ج 10، ص 314.

2. مسند أحمد، ج2، ص337; سنن ابن ماجة، ج1، ص502; سنن الترمذي، ج2، ص259; المستدرك، ج1، ص374; السنن الكبري (للبيهقي)، ج4، ص78; مسند أبي داود الطيالسي، ص357; المعجم الكبير، ج4، ص42; تفسير القرطبي، ج20، ص170.


26


«رسول خدا (صلي الله عليه وآله) زنهايي را كه به زيارت قبرها مي روند نفرين كرده است.»

2. مي گويند: شما مسافرت نمودن به قصد زيارت پيامبر (صلي الله عليه وآله) و امامان و امامزادگان را مستحب مي دانيد; در حالي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) شدّ رحال (بار بستن) براي زيارت خود و ديگران را اجازه نداده و فرموده است:

«لاتشدّ الرِحال إلاّ إلي ثلاثة مساجد، إلي المسجد الحرام، ومسجد الأقصي، ومسجدي.»

«باربندي و مسافرت نكنيد مگر به سه مسجد: مسجدالحرام، مسجد الاقصي و مسجد من.(1)»

و نيز مي فرمايد:

«ولاتجعلوا قبري عيداً، وصلّوا عليَّ، فإنّ صلاتكم يبلغني حيثما كنتم.(2)»

«قبر مرا مكان جشن و سرور قرار ندهيد، بلكه بر من صلوات بفرستيد; زيرا صلوات شما هر كجا باشيد به من مي رسد.»

پاسخ شبهه

حكم زيارت اهل قبور براي مردان

زيارت اهل قبور نزد فقها و اكثر مذاهب اهل سنّت مستحب است و غرض از زيارت اهل قبور، عبرت گرفتن، توجّه به آخرت، دل نبستن به اين دنيا، دعا براي اموات و قرائت قرآن در كنار قبور است.

براي استحباب زيارت قبور چند دليل وجود دارد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج4، ص102 و 126; صحيح البخاري،ج2، ص58 و 250; مسند أحمد، ج3، ص7 و ج6، ص7; سنن الدارمي، ج1، ص330; سنن ابن ماجة، ج1، ص452; سنن الترمذي، ج1، ص205; سنن النسائي، ج2، ص37; السنن الكبري (البيهقي)، ج10، ص82 .

2. مسند أحمد، ج2، ص367; سنن أبي داود السجستاني، ج1، ص453; مجمع الزوائد، ج4، ص3.


27


1. روايات

از پيامبر مكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) با سندها و عبارات گوناگون روايت شده است كه آن حضرت ابتدا از زيارت قبور نهي مي فرمودند، ولي بعدها مسلمانان را به زيارت قبور امر كردند.

رواياتي كه در كتب حديثي اهل سنّت در خصوص اين مطلب از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است، سه دسته اند:

الف) رواياتي كه تنها بيانگر اين مطلب است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) زيارت قبرها را اجازه داده است. در اين روايات اين گونه نقل شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها.(1)»

«من شما را در گذشته از زيارت قبرها نهي مي كردم و اكنون [مي گويم كه ]قبرها را زيارت كنيد.»

ب) دسته دوم رواياتي است كه علاوه بر دستور به زيارت قبرها، فوايد و عواقب زيارت را نيز بيان كرده اند. در اين روايات در ادامه فرمايش پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمده: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها» يكي از عبارات ذيل آمده است:

1. «فانّها تزهد في الدنيا وتذكّر الآخرة(2); زيرا زيارت قبور موجب زهد در دنيا و يادآوري آخرت مي گردد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج6، ص82، سنن النسائي، ج4، ص89 و ج8، ص311; السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص654 و ج3، ص225; المعجم الأوسط، ج3، ص133; نصب الراية، ج6، ص239; كنز العمّال، ج12، ص443; المصنّف (ابن أبي شعيبة)، ج3، ص223.

2. سنن ابن ماجة، ج1، ص501; مستدرك الصحيحين، ج1، ص375; صحيح ابن حبّان، ج3، ص261; سنن الدارقطني، ج4، ص173; موارد الظمآن، ص201; مسند الشاميّين، ج3، ص347; الجامع الصغير، ج2، ص297; كنز العمّال، ج15، ص646.


28


2. «فانّ فيها تذكرة(1); زيرا در زيارت قبور يادآوري هست.»

3. «فانّها تذكّركم الموت(2); زيرا زيارت قبور يادآوري مرگ را به همرا دارد.»

4. «فإنّها تذكّركم الآخرة(3); زيرا زيارت قبور شما را به ياد آخرت مي اندازد.»

5. «فانّ فيها عبرة(4); زيرا در زيارت قبور پندآموزي وجود دارد.»

6. «انّها ترّق القلب وتدمع العين وتذكّر الآخرة فزوروها(5); زيرا زيارت قبور موجب دلسوزي و اشكبار شدن چشم و يادآوري آخرت مي گردد، پس قبرها را زيارت كنيد.»

و از اين رو قرطبي ذيل تفسير فرمايش خداوند متعال: (الهكم التكاثر حتي زرتم المقابر) مي گويد:

«لم يأت في التنزيل ذكر المقابر إلاّ في هذه السورة. وزيارتها من أعظم الدواء للقلب القاسي، لأ نّها تذكّر الموت والآخرة وذلك يحمل علي قصر الأمل والزهد في الدنيا وترك الرغبة فيها.(6)»

در قرآن كريم فقط در اين سوره ازمقبره ها ياد شده است. و زيارت مقبره ها بهترين دارو براي دلهاي سخت است. زيرا زيارت آنها يادآور مرگ و آخرت است و يادآوري مرگ و آخرت، موجب كوتاه شدن آرزوها و زهد در دنيا و ترك اشتياق به ماندن در آن مي گردد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن أبي داود (السجستاني)،ج2،ص87; السنن الكبري (البيهقي)، ج9، ص292; كنز العمّال، ج15، ص648.

2. مستدرك الصحيحين، ج1، ص375; الجامع الصغير، ج2، ص677; كنز العمّال، ج5، ص647.

3. مسند أحمد، ج1، ص145; مجمع الزوائد، ج3، ص58; المصنّف (ابن أبي شيبة)، ج3، ص223; مسند أبي يعلي، ج1، ص240; كنز العمّال، ج15، ص652.

4. مسند أحمد، ج3، ص38; مستدرك الصحيحين، ج1، ص375; مجمع الزوائد، ج3، ص58; المعجم الكبير، ج23، ص278.

5. مسند أحمد، ج3، ص237; مستدرك الصحيحين، ج1، ص376; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص77; مسند أبي يعلي، ج6، ص373 ـ 374; الجامع الصغير، ج2، ص297; كنز العمّال، ج15، ص646.

6. تفسير القرطبي، ج20، ص170.


29


قرطبي در ادامه مي گويد:

«قال العلماء: ينبغي لمن أراد علاج قلبه وانقياده بسلاسل القهر إلي طاعة ربّه أن يكثر من ذكر هادم اللذات ومفرّق الجماعات وموتم البنين والبنات ويواظب علي مشاهدة المحتضرين وزياره قبور أموات المسلمين. فهذه ثلاثة اُمور ينبغي لمن قسا قلبه ولزم ذنبه أن يستعين بها علي دواء دائه ويستصرخ بها علي فتن الشيطان وأعوانه، فإن انتفع بالإكثار من ذكر الموت وانجلت به قساوة قلبه فذاك، وإن عظم عليه ران قلبه واستحكمت فيه دواعي الذنب، فإنّ مشاهدة المحتضرين وزيارة قبور أموات المسلمين تبلغ في دفع ذلك ما لا يبلغه الأوّل، لأنّ ذكر الموت إخبار للقلب مما إليه المصير وقائم له مقام التخويف والتحذير. وفي مشاهدة من احتضر وزيارة قبور من مات من المسلمين معاينة ومشاهدة، فلذلك كان أبلغ من الأوّل، قال (صلي الله عليه وآله) : (الخبر كالمعاينة) رواه ابن عبّاس.

فأمّا الاعتبار بحال المحتضرين فغير ممكن في كلّ الأوقات، وقد لا يتّفق لمن أراد علاج قلبه في ساعة من الساعات.

وأمّا زيارة القبور فوجودها أسرع والانتفاع بها أليق وأجدر، فينبغي لمن عزم علي الزيارة أن يتأدّب بآدابها ويحضر قلبه في اتيانها ولا يكون حظّه منها التطواف علي الأجداث فقط، فإنّ هذه حالة تشاركه فيها بهيمة ونعوذ بالله من ذلك، بل يقصد بزيارته وجه الله واصلاح فساد قلبه أوتقع الميّت بما يتلوا عنده من القرآن والدعاء، ويتجنّب المشي علي المقابر والجلوس عليها، ويُسَلّم عليه أيضاً وأتاه من تلقاء وجهه، لأ نّه في زيارته كمخاطبته حيّاً، ولو خاطبه حيّاً لكان الأدب استقباله بوجهه فكذلك هنا أيضاً»(1).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تفسير القرطبي، ج20، ص171.


30


تمام سخن قرطبي در اين قسمت در چند نكته خلاصه مي شود:

الف) راه علاج سنگدلي و تسليم در برابر اوامر خداوند، عبارت است از: 1. يادآوري مرگ. 2. مشاهده افراد در حال مرگ. 3. زيارت قبور اموات.

ب) از اين سه امر، زيارت قبور، بهترين راه براي علاج سنگدلي و دفع فتنه هاي شيطان است; زيرا يادآوري مرگ موجب توجّه نفس به عاقبت خويش است، ولي به اندازه مشاهده افراد در حال مرگ مؤثّر نخواهد بود. و مشاهده افراد در حال مرگ نيز براي همه افراد در هر ساعتي ممكن نيست. پس زيارت قبرها بهترين راه است; چون هم قابل ديدن است و هم در دسترس !

ج) بايد هدف از رفتن به مقبره ها اصلاح قلب و توجّه به خدا و قيامت باشد و يا به قصد تلاوت قرآن و قرائت فاتحه و دعا براي اموات.

وهمه مي دانند كه تمام شيعيان در رفتن به مقبره ها هدفي جز اصلاح قلب و توجّه به خدا و قيامت و تلاوت قرآن و قرائت فاتحه و دعا براي اموات ندارند.

2. سيره پيامبر (صلي الله عليه وآله)

بي شكّ زيارت قبور سيره پيامبر (صلي الله عليه وآله) است. در كتب حديثي اهل سنّت نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به زيارت قبر مادرش، آمنه مي رفت و در آنجا مي گريست.

از ابوهريره چنين نقل شده است:

«زار رسول الله (صلي الله عليه وآله) قبر امّه، فبكي وأبكي من حوله، وقال: استأذنت ربّي أن استغفر لها فلم يأذن لي، واستأذنته أن أزور قبرها فأذِنَ لي، فزوروا القبور، فإنّها تذكّركم الموت(1)

«رسول خدا (صلي الله عليه وآله) قبر مادرش را زيارت كرده و در آنجا گريست و ديگران را نيز گريانيد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد،ج2،ص441;صحيح مسلم،ج3،ص65;سنن ابن ماجة، ج1، ص501; سنن أبي داود السجستاني، ج9، ص87; سنن النسائي، ج4، ص9; مستدرك الصحيحين، ج1، ص275، السنن الكبري، ج4، ص70و74.


31


و فرمود: از خداوند خواستم به من اجازه دهد براي مادرم طلب آمرزش كنم، ولي خداوند به من اجازه نداد; و از او خواستم قبر او را زيارت كنم و اجازه داد. پس قبرها را زيارت كنيد، زيرا زيارت قبور يادآور مرگ است.»

روايات زيادي درباره زيارت پيامبر (صلي الله عليه وآله) به صورت مكرّر از بقيع نقل شده است.

عايشه گفته است:

«فقدتُ رسول اللهَ (صلي الله عليه وآله) فاتّبعُته، فأتي البقيع، فقال: السلام عليكم دار قوم مؤمنين.(1)»

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از خانه بيرون رفت، من او را دنبال كردم تا به بقيع رسيد و فرمود: السلام عليكم دار قوم مؤمنين.»

و نيز از عايشه نقل شده است:

«كان رسول الله (صلي الله عليه وآله) كلّما كانت ليلتها من رسول الله (صلي الله عليه وآله) يخرج من آخر الليل إلي البقيع، فيقول: السلام عليكم دار قوم مؤمنين، أتاكم ما توعدون غداً مؤجّلون، وأنّا إن شاء الله بكم لاحقون، اللّهمّ اغفر لأهل بقيع الغرقد(2)

هر شب كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) نزد او مي آمد، آخر شب به بقيع مي رفت و مي فرمود: السلام عليكم دار قوم....»

ج) دسته سوم رواياتي است كه در ادامه فرمايش پيامبر (صلي الله عليه وآله) كه: «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها»، يكي از دو عبارت ذيل وجود دارد:

1. «ولاتقولوا هجراً(3); و زبان به فحش و ناسزا نگشاييد.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أبي يعلي; ج8، ص69.

2. صحيح مسلم، ج3، ص63; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص79 و ج5، ص249; السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص656; مسند أبي يعلي، ج8، ص199; صحيح ابن حبّان، ج7، ص444; رياض الصالحين، ص308; ارواء الغليل، ج3، ص213.

3. كنز العمّال، ج5، ص859; مسند أحمد، ج3، ص237; مستدرك الصحيحين، ج1، ص376.


32


2. «واجعلوا زيارتكم لها صلاةً عليهم واستغفاراً لهم(1); و زيارت خويش را همراه با نماز بر آنان و طلب آمرزش آنها قرار دهيد.»

از مجموع اين روايات استفاده مي شود كه اگرچه پيامبر (صلي الله عليه وآله) ابتدا مسلمانان را از زيارت قبور نهي كرده است، ولي اين نهي، مصلحتي و به هدف اظهار مخالفت با مشركاني بوده كه به كنار قبرها مي رفتند و قبرها را معبود خويش قرار داده، بر آنان سجده مي نمودند. پس از ارتقاي فرهنگ ديني مردم و آشنايي آنان با معارف الهي،زيارت قبرها را اجازه دادند و يادآور فوايد مهمّ اين عمل شدند. با صرف نظر از اين مطلب مي گوييم: حكم اوّلي زيارت قبور در سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله) حرمت آن بوده است، سپس اين حكم را پيامبر (صلي الله عليه وآله) نسخ كرده و جواز آن و بلكه استحباب آن را صادر فرموده است. در حقيقت اين مورد يكي از موارد نسخ سنّت به سنّت است و بسياري از انديشمندان اصولي اهل سنّت نيز اين مورد را از مصاديق نسخ سنّت به سنّت دانسته اند.

در دلالت اين روايات بر استحباب زيارت براي مردان، ميان تمام فقهاي اسلام اتّفاق نظر وجود دارد و بعضي ادّعاي اجماع كرده اند.(3) و امّا در دلالت آنها بر استحباب يا جواز زيارت براي زنان اختلاف دارند و تفصيل آن خواهد آمد.

بشير بن خصاصه مي گويد:

«أتيت النبي (صلي الله عليه وآله) فلحقتُه بالبقيع، فسمعته يقول: السلام علي أهل الديار من المؤمنين.(4)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كنز العمّال، ج15، ص 652ـ653; المعجم الكبير، ج2، ص94.

2. الفصول في الاُصول (الجصّاص)، ج2، ص34; الإحكام (ابن حزم)، ج4، ص459; الإحكام (الآمدي)، ج3، ص146; اصول السرخسي، ج2، ص77; المستصفي، ج1، ص103; المحصول، ج3، ص331; إرشاد الفحول، ج1، ص293; المعتمد، ج1، ص390; روضة الناظر، ص88 .

3. المجموع (نووي)، ج5، ص310; الإقناع، ج1، ص192; مغني المحتاج، ج1، ص365; الشرح الكبير، ج2، ص427.

4. المعجم الكبير، ج22، ص347.


33


«به دنبال پيامبر (صلي الله عليه وآله) رفتم و در بقيع به او رسيدم، شنيدم كه مي فرمود: السلام علي اهل الديار من المؤمنين.»

در روايت ديگري نقل شده كه:

«انّ رسول الله (صلي الله عليه وآله) خرج في جوف الليل يدعوا بالبقيع ـ ومعه أبورافع ـ فدعا بما شاءالله... .(1)»

«رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در نيمه شب به بقيع رفت و در بقيع دعا كرد.»

ابومويهبه، غلام پيامبر (صلي الله عليه وآله) نيز نقل مي كند: به همراه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به بقيع رفتم، او براي آمرزش اهل قبور دعا كرد.

ابن ابي الحديد مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در هر سال به زيارت شهداي اُحد مي رفت وبا صداي بلند مي فرمود: «السلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبي الدار»(3).

همه اين روايات بيانگر اين است كه زيارت قبور و دعا براي اموات، سنّت و سيره پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) بوده است.

3. سيره متشرّعه

بي شكّ امّت پيامبر (صلي الله عليه وآله) همواره به زيارت قبرها مي رفتند و براي اموات دعا مي كردند و كسي آنها را از اين عمل نهي نمي كرد.

ابوبكر كاشاني در كتاب «بدائع الصنائع» براي اثبات جواز زيارت قبور به اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله) «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها» استدلال نموده و سپس مي گويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المعجم الكبير، ج1، ص322.

2. المعجم الكبير، ج22، ص346.

3. شرح نهج البلاغة (ابن أبي الحديد)، ج15، ص40.


34


«ولعمل الأمّة من لدن رسول الله (صلي الله عليه وآله) الي يومنا هذا.(1)»

«و نيز به دليل اينكه امّت پيامبر (صلي الله عليه وآله) از زمان آن حضرت تاكنون به زيارت قبور مي رفته اند.»

حكم زيارت قبرها توسّط زنان

درباره حكم زيارت قبرها توسّط زنان چهار نظريه وجود دارد:

نظريه اوّل: حرمت زيارت قبرها

ابن تيميّه نخستين كسي است كه زيارت قبرها را براي زنان به طور مطلق حرام مي داند. دليل ايشان بر حرمت، فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است كه مي فرمايد: «لعن الله زوّارات القبور.» خلاصه استدلال ايشان در كتاب «مجموع الفتاوي» و «الفتاوي الكبري» از اين قرار است: «دو روايت در كتابهاي حديثي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه در ظاهر با همديگر تعارض دارند:

1. «لعن الله زوّارات القبور.»

2. «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فإنّها تذكّر الآخرة.»

بعضي گفته اند: روايت اوّل توسّط روايت دوم نسخ شده است; بنابراين روايت دوم دلالت بر جواز زيارت براي عموم مردان و زنان دارد.

ولي اين گفتار غلط است، زيرا:

اوّلا: روايت دوم بطور كلّي شامل زنان نمي شود تا بتواند روايت اوّل را نسخ كند; زيرا در اين روايت كلمه «نهيتكم» و «فزوروها» جمع مذكّر آورده شده است و شامل زنان نمي شود.

ثانياً: بر فرض بپذيريم كه روايت دوم عموميّت دارد و شامل زنان نيز مي شود، در اين صورت با يك روايت عامّ «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها» كه شامل زنان نيز

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بدائع الصنائع، ج1، ص320.


35


مي شود و زيارت قبور را براي آنان جايز مي داند و يك روايت خاصّ كه فقط شامل زنان شده و زيارت قبور را براي آنان حرام مي داند «لعن الله زوّرات القبور.» و در چنين صورتي از سه حالت خارج نيست:

الف) مي دانيم روايت خاصّ پس از روايت عامّ صادر شده است.در اين صورت روايت خاصّ روايت عامّ را تخصيص مي زند. نتيجه اين كه در اينجا روايت اوّل، روايت دوم را تخصيص مي زند و حرمت زيارت براي زنان ثابت مي گردد.

ب) مي دانيم روايت عامّ پس از روايت خاصّ صادر شده است. در اين صورت اصوليون عامّ را ناسخِ خاصّ نمي دانند. و در نتيجه حرمت زيارت قبور براي زنان ثابت است.

ج) نمي دانيم روايت عامّ بعد از روايت خاصّ صادر شده است. در اين صورت عموم اهل علم از اصوليون، خاصّ را مقدّم بر عامّ مي كنند. در نتيجه، اينجا دلالت روايت اوّل بر حرمت زيارت قبور براي زنان پابرجاست.»

پاسخ استدلال ابن تيميّه

پاسخ اوّل

ادّعاي اختصاص روايت دوّم (نهيتكم، فزوروها) به مردان به دليل مذكّر بودن اين دو لفظ ادعاي بي اساس و ناآگاهانه است، زيرا:

«بعضي از دانشمندان معتقدند حديث (زوّارات القبور) قبل از صدور اجازه پيامبر (صلي الله عليه وآله) نسبت به زيارت قبور، صادر شده است و هنگامي كه زيارت قبور را اجازه داد، مردان و زنان داخل در اين اجازه شدند.»

و محمدبن اسماعيل كحلاني و مباركفوري، سخن ترمذي را با دو نكته تأييد كرده اند: 1. اينكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) به عايشه چگونه زيارت كردن را آموخت. 2. اينكه فاطمه (عليها السلام) بارها به زيارت قبر حمزه (عليه السلام) مي رفت.

درباره اين دو نكته بعداً سخن خواهيم گفت.

احتمال دوم: روايت اوّل (لعن الله زوّارات القبور) پس از روايت دوم (فزوروها) صادر شده باشد. در اين صورت لازم مي آيد حكم اوّل (نهي عمومي از زيارت قبور) يك مرتبه توسّط حكم سوم (امر به زيارت عمومي) نسخ شود و مرتبه دوم با حكم دوم (نهي خصوص زنان از زيارت قبور) نسخ گردد. و صدور چنين امري شايسته مولا و شارع حكيم نيست.

پاسخ سوم

بر فرض بپذيريم كه روايت اوّل و دوم متعارض هستند، بايد ميان آنها جمع نمود; چنانكه قرطبي و قاري و شوكاني و ديگران انجام داده اند.

شوكاني در كتاب «نيل الأوطار»، ابتدا كلامي را از قرطبي نقل كرده و مي گويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموع الفتاوي، ج 24، ص 360; الفتاوي الكبري، ج3، ص42.

2. البقرة / 183. 3 ـ البقرة / 43 4 ـ المائدة / 5.

شكّ اين آيات اختصاص به مردان ندارد.

ثانياً: در روايت دوم سه جمله وارد شده است:

1. «نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروها، لأ نّها تذكّر الآخرة; من شما را از زيارت قبرها نهي كرده بودم، اكنون به زيارت قبرها برويد، زيرا زيارت قبور موجب يادآوري آخرت است.»

2. «ونهيتكم عن لحوم الأضاحي فوق ثلاث، فكلوا وامسكوا ماشئتم; من شما را از خوردن بيشتر از سه گوشتِ قرباني نهي كرده بودم، اكنون هر مقدار كه مي خواهيد بخوريد.»

3. «ونهيتكم عن الأشربة في الأوعية، فاشربوا في أيّ وعاء شئتم، ولاتشربوا مسكراً; شما را از آشاميدن در هر ظرفي نهي كرده بودم، اكنون در هر ظرفي كه خواستيد بياشاميد، فقط مشروبات مست كننده را نياشاميد.»

ابن تيميّه ادّعا مي كند كه در جمله اوّل كلمه «نهيتكم» خطابِ مذكّر است و اختصاص به مردان دارد. و كلمه «فزوروها» نيز جمع مذكّر است و اختصاص به مردان دارد. در نتيجه اگر چه ابتدا پيامبر (صلي الله عليه وآله) زيارت قبور را براي عموم حرام كرد، ولي با اين روايت، نهي از زيارت قبور براي خصوص مردان را نسخ كرده است، لذا حكم به حرمت زيارت براي زنان باقي است.

ايشان بايد در جمله دوم نيز همين استدلال را پياده كند، يعني بگويد: كلمه «نهيتكم» و «فكلوا وامسكوا» لفظ مذكّر است و اختصاص به مردان دارد. لذا پيامبر (صلي الله عليه وآله) خوردن بيش از سه قرباني را براي مردان جايز نموده و حكم گذشته را در خصوص مردان نسخ كرده است، بنابراين خوردن بيش از سه قرباني در حال حاضر براي زنان حرام است.

و نيز در جمله سوم با همين استدلال بايد خوردن مشروبات مباح را براي زنان در هر ظرفي حرام بداند و در ظرف مخصوص پوست دبّاغي شده جايز بداند.

هيچ فقيهي از فقهاي اسلامي چنين احكامي را صادر نكرده است.

ثالثاً: در آخر روايت دوم اين جمله وجود دارد: «لأنّها تذكّركم الآخرة; زيرا زيارت قبرها يادآور آخرت است.» در حقيقت پيامبر (صلي الله عليه وآله) زيارت قبرها را براي هر كسي كه متذكّر آخرت شود، جايز دانسته است و فرقي ندارد; چه مرد باشد چه زن. و به تعبير اصوليون علّت عام است و شامل زنان نيز مي شود.

بنابراين نتيجه مي گيريم: روايت دوم (نهيتكم عن زيارة القبور، فزوروها) عامّ است و شامل زنان نيز مي شود.

پاسخ دوم

با توجّه به پاسخ پيشين مي توانيم از دو روايت گذشته سه حكم را استنباط كنيم:

1. نهي از زيارت قبور براي مردان و زنان در صدر اسلام. اين حكم از جمله «نهيتكم عن زيارة القبور» استفاده مي شود.

2. نهي از زيارت قبور براي زنان. اين حكم از روايت «لعن الله زوّارات القبور» استفاده مي شود.

3. امر به زيارت قبور براي مردان و زنان پس از نهي سابق. و اين حكم از جمله «فزوروها» استفاده مي شود.

در اينجا دو احتمال وجود دارد:

احتمال اوّل: روايت نخست (لعن الله زوّارات القبور) قبل از روايت دوم «فزوروها» صادر شده باشد. در اين صورت اين روايت در حقيقت نهي از زيارت قبور را ـ كه در صدر اسلام نسبت به عموم صادر شده ـ تأكيد مي كند، در واقع رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در صدر اسلام فرموده است: «تمام مردم، بخصوص زنان را از زيارت قبرها نهي مي كنم.» در نتيجه ما در صدر اسلام يك حكم عامّ مبني بر نهي از زيارت قبور داشته ايم و اين حكم عامّ درباره زنان مورد تأكيد قرار گرفته است. و يك حكم عامّ مبني بر جواز زيارت قبور براي مردان و زنان داريم كه بعداً صادر شده است. در اين صورت به اتّفاق همه علماي اصولي حكم دوم ناسخ حكم اوّل است.

و همين احتمال را بسياري از انديشمندان اهل سنّت تأييد كرده اند. ترمذي مي گويد:

«وقد رأي بعض أهل العلم أنّ هذا كان قبل أن يرخّص النبي (صلي الله عليه وآله) في زيارة القبور، فلمّا رخّص دخل في رخصته الرجال والنساء.(1)»

1. سنن الترمذي، ج2، ص259.

2. سبل السلام، ج2، ص114; تحفة الأحوذي، ج4، ص137.


39


«قال القرطبي: اللعن المذكور في الحديث إنّما هو للمكثّرات من الزيارة، لما تقتضيه الصيغة من المبالغة. ولعلّ السبب ما يفضي إليه ذلك من تضييع حقّ الزوج والتبرّج وما ينشأ من الصياح ونحو ذلك، وقد يقال: إذا أمن جميع ذلك فلا مانع من الإذن لهنّ، لأنّ تذكّر الموت يحتاج إليه الرجال والنساء.(1)»

«قرطبي گفته است: نفريني كه در اين حديث آمده، اختصاص به زناني دارد كه زياد به زيارت قبور مي روند، صيغه مبالغه (زوّارات) به اين معنا دلالت دارد. و شايد سبب نهي چنين زناني از زيارت قبور عواقب آن باشد; مانند از بين رفتن حقّ همسر، زينت و خودنمايي، فرياد زدن و امثال آن. لذا گفته مي شود: چنانچه از تحقّق نيافتن اين عواقب مطمئن باشيم، مانعي ندارد كه زنان به زيارت قبور روند. زيرا يادآوري آخرت چيزي است كه هم مردان و هم زنان نيازمند به آن هستند.»

و سپس مي گويد:

«وهذا الكلام هو الّذي ينبغي اعتماده في الجمع بين أحاديث الباب المتعارضة في الظاهر.(2)»

«سخن قرطبي شايسته اعتماد در جمع بين احاديثي است كه به ظاهر متعارض مي باشند.»

مباركفوري نيز در كتاب «تحفة الأحوذي» پس از نقل سخن قرطبي مي گويد:

«آنچه قرطبي مي گويد چيزي است كه ظاهر حديث بر آن دلالت دارد.»

پاسخ چهارم

حديث «لعن الله زوّارات القبور» يا «لعن رسول الله (صلي الله عليه وآله) زوّارات القبور» از سه طريق روايت شده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نيل الأوطار، ج4، ص166.

2. همان.

3. تحفة الأحوذي، ج4; ص137.


40


1. أبو عوانة عن عمر بن أبي سلمة عن أبيه عن أبي هريرة.

2. سفيان عن عبدالله بن عثمان بن خثيم عن عبدالرحمن بن بهمان عن عبدالرحمن بن حسان بن ثابت عن أبيه.

3. عبدالوارث بن سعيد عن محمد بن جحادة عن أبي صالح عن ابن عبّاس.

در سند اوّل عمر بن ابي سلمه وجود دارد كه توسّط علماي رجالي تضعيف شده است.

ابن حجر عسقلاني در كتاب «تهذيب التهذيب» در شرح حال عمر بن ابي سلمه مي نويسد:

«قال ابن سعد: كان كثير الحديث، و ليس يحتجّ بحديثه.

وقال ابن المديني عن يحيي بن سعيد: كان شعبة يضعِّف عمرَ بن أبي سلمة.

وقال ابوقدامة: قلت لابن مهدي: إنّ شعبة أدركه ولم يحمل عنه؟ قال: أحاديثه واهية.

وقال ابن أبي خيثمة: سألت أبي عنه، فقال: صالحٌ ان شاءالله، وكان يحيي بن سعيد يختار محمدَ بن عمروعليه.

وقال أحمد: لم يسمع شعبة منه شيئاً.

وقال ابن معين: ليس به بأس. وفي رواية: ضعيف الحديث.

وقال أبوحاتم: هو عندي صالح صدوق في الأصل، ليس بذلك القوي، يكتب حديثه ولايحتجّ به.

وقال العجلي: لابأس به.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص337; سنن الترمذي، ج2، ص259; السنن الكبري، ج4، ص78; سنن ابن ماجة، ج1، ص502.

2. مستدرك الصحيحين، ج1، ص374; مسند أحمد، ج3، ص442ـ443; سنن ابن ماجة، ج1، ص502; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص78; المعجم الكبير، ج4، ص42.

3. سنن ابن ماجة، ج1، ص502.


41


وقال الجوزجاني: ليس بقويّ في الحديث.

وقال النسائي: ليس بالقوي.

وقال ابن خزيمة: لايحتجّ بحديثه.»

ملاحظه مي كنيد كه از عمر بن ابي سلمه با اين عناوين ياد شده است: «كسي كه نمي شود به حديثش استدلال نمود»، «شعبه او را تضعيف كرده است»، «احاديث او پوچ است»، «ضعيف الحديث است»، «قوي نيست، حديثش نوشته نمي شود و قابل استدلال نيست» و «او در حديث قوي نيست.» با وجود چنين شخصي در سند حديث، اين حديث از اعتبار ساقط مي شود.

و در سند دوم عبدالرحمن بن بهمان وجود دارد و از علي بن مديني درباره شخصيّت او پرسيدند، او گفت: «شناخته شده نيست.»

در سند سوم ابوصالح قرار دارد، نام او باذان يا باذام است. اين شخص را فقط عجلي توثيق كرده است(3) و سايرين يا او را تضعيف كرده اند و يا نسبت به او بي تفاوت اند.

احمد بن حنبل مي گويد: «عبدالرحمن بن مهدي به حديث ابوصالح عمل نمي كرد.»

ابن عدي مي گويد: «آنچه ابوصالح روايت مي كند، تفسير است نه روايت و در تفسيرش نيز اهل تفسير از او متابعت نكرده اند. و هيچ كس از گذشتگان را نديدم از او راضي باشد(5)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تهذيب التهذيب، ج7، ص401. و نيز ر.ك: به كتابهاي الجرح والتعديل، ج1، ص146; العلل (أحمد بن حنبل)، ج1، ص419 و ج3، ص187; معرفة الثقات (العجلي)، ج2، ص168.

2. تاريخ مدينة دمشق، ج1، ص289.

3. معرفة الثقات، ج2، ص 408.

4. العلل ج2، ص502.

5. الكامل (ابن عدي)، ج2، ص71.


42


زكريّا بن ابي زائده گفته است: «روزي شعبي از كنار ابوصالح مي گذشت، گوش او را كشيد و گفت: واي بر تو! قرآن را تفسير مي كني در حالي كه آن را حفظ نيستي.»

ابوحاتم گفته است: «حديث اونوشته مي شود، ولي به آن استدلال نمي شود.»

نسائي گفته است: «ضعيف است.»

عقيلي گفته است: «مغيره گفته كه: ابوصالح فقط كودكان را تعليم مي داد، و تفسيرش ضعيف است.»

جوزقاني گفته است: «ابوصالح متروك است.»

ابن جوزي از ازدي نقل كرده است كه او گفت: «ابوصالح بسيار دروغگو است.»

ابن حبّان گفته است: «ابوصالح از ابن عبّاس روايت كرده است، ولي رواياتش نشنيده گرفته مي شود.»

بنابر اين، بر فرض دلالت اين حديث كامل باشد، سند آن بسيار مخدوش است.

علاوه بر ابن تيميّه، بن باز نيز زيارت قبرها توسط زنان را حرام و گناه كبيره دانسته است، ايشان گفته است:

«امّا زيارة المرأة للقبور فهي محرّمة، بل من كبائر الذنوب، لأنّ النبيّ (صلي الله عليه وآله) لعن زائرات القبور والمتّخذين عليها المساجد والسرج.»

«زيارت زنان از قبرها حرام و از گناهان كبيره است، زيرا پيامبر (صلي الله عليه وآله) زنانِ زيارت كننده قبرها و كساني را كه بر روي قبرها مسجد مي سازند و چراغ روشن مي كنند، نفرين كرده است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تهذيب التهذيب، ج1، ص364; ضعفاء العقيلي، ج1، ص165.

2. تهذيب التهذيب، ج1، ص365.

3. كتاب الضعفاء والمتروكين، ص158.

4. ضعفاء العقيلي، ج1، ص166.

5. تهذيب التهذيب، ج1، ص365.

6. الموضوعات، ج1، ص373; تهذيب التهذيب، ج1، ص365.

7. كتاب المجروحين، ج1، ص185.

8. فتاوي مهمّة، ج1، ص 72 و 149ـ 150.


43


با پاسخي كه از كلام ابن تيميّه داديم، بي اساسي كلام بن باز روشن مي شود، و نيازي به تكرار نيست; بخصوص اينكه در سند روايتي كه بن باز به آن استدلال كرده نيز ابوصالح وجود دارد، و روايات او همانطور كه گذشت، قابل استدلال نيست.

نظريه دوم: كراهت زيارت قبرها

بسياري از فقهاي اهل سنّت زيارت قبور براي زنان را مكروه دانسته اند.(1) و در مقام استدلال، به يكي از دو دليل ذيل تمسّك كرده اند:

1. روايت «لعن الله زوّارات القبور» دلالت بر كراهت دارد، زيرا در اين روايت چند احتمال وجود دارد و در حقيقت مفاد آن دائر مدار حرمت يا جواز است كه در اين صورت روايت را حمل بر كراهت مي كنيم.

2. زنان در مصيبتها كم صبر و بي طاقتي مي كنند. به همين دليل رفتن آنان به زيارت قبرها مكروه است.

ردّ نظريه دوم

اين نظريه از آن جهت مردود است كه دليلهاي آنها بي اساس و مردود مي باشد.

امّا دليل اوّل، پاسخ آن در ردّ نظريه اوّل ذكر شد.

و دليل دوم نيز بي اساس است; زيرا اين دليل اخصّ از مدّعاست، مدّعاي آنان اين است كه زيارت قبرها به طور كلّي، در هر زمان و هر مكاني، مكروه است. و دليل آنان نيز اين است كه زنان كم صبري و ناشكيبايي مي كنند. اين دليل ـ بر فرض بپذيريم كه بي صبري زياد در مصائب مكروه است ـ تنها در صورتي دلالت بر كراهت مي كند كه زنان كم صبري زياد نموده، بي اندازه شيون نمايند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فتح العزيز، ج5، ص248; الاقناع، ج1، ص192; مغني المحتاج، ج1، ص365; المغني، ج2، ص430; كشف القناع، ج2، ص174; الكافي في فقه ابن حنبل، ج1، ص275.


44


نظريه سوم: جواز زيارت قبرها

براي اثبات اين نظريّه به چند دليل استدلال شده است:

1. هيچ دليلي بر حرمت يا كراهت زيارت براي زنان وجود ندارد، بلكه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها.» اين روايت دلالت دارد بر اينكه آن حضرت ابتدا همه مسلمانان ـ زن و مرد ـ را از زيارت قبرها نهي فرموده و سپس براي همه آنان ـ چه زن و چه مرد ـ جايزه كرده اند.

و روايت ديگري كه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است: «لعن الله زوّارات القبور»(1) قبل از روايتِ «فزوروها» صادر شده است. ترمذي مي گويد:

«قد رأي بعض أهل العلم أنّ هذا كان قبل أن يرخّص النبيّ في زيارة القبور، فلمّا رخّص دَخَلَ في رخصته الرجال والنساء.(2)»

«بعضي ازدانشمندان معتقدند روايت (لعن الله زوّارات القبور) قبل از اين بوده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) زيارت قبور را اجازه دهند و هنگامي كه زيارت قبرها را اجازه دادند، تمام مردان و زنان در اين اجازه داخل شدند.»

علاوه بر آن، حديث «لعن الله زوّارات القبور» هم از نظر سند و هم از نظر دلالت بسيار ضعيف است.

2. پيامبر (صلي الله عليه وآله) چگونه زيارت كردن را به همسرش عايشه تعليم داد.

در روايتي عايشه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل مي كند كه آن حضرت به من فرمود:

«انّ ربَّك يأمرك أن تأتي أهل البقيع، فتستغفر لهم. قلت: كيف أقول لهم يا رسول الله؟ قال: قُولي السلام علي أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، يرحم الله المستقدمين منّا والمستأخرين، وانّا إن شاءالله بكم لاحقون.(3)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مدرك اين حديث نيز قبلا ذكر شد.

2. سنن الترمذي، ج2، ص259.

3. صحيح مسلم، ج3، ص64; مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص221; سنن النسائي، ج4، ص93; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص 79; المصنف (الصنعاني)، ج3، ص576; السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص656; صحيح ابن حبّان، ج16، ص46.


45


«پروردگارت به تو أمر مي كند كه به قبرستان بقيع آمده و براي آنان طلب آمرزش كني. عرض كردم: در كنار قبرها چه چيزي بگويم؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: بگو: السلام علي اهل الديار...

اين روايت دلالت بر جواز زيارت قبرهاي براي زنان دارد.

3. عايشه به زيارت قبر برادرش عبدالرحمن بن ابي بكر مي رفت.

عبدالله بن ابي مليكه مي گويد:

«إنّ عائشة أقبلت ذات يوم من المقابر. فقلت لها: يا أمّ المؤمنين من أين أقبلت؟ قالت: من قبر أخي عبدالرحمن بن أبي بكر. فقلت لها: أليس كان رسول الله (صلي الله عليه وآله) نهي عن زيارة القبور؟! قالت: نعم كان نهي، ثمّ أمر بزيارتها(1)

روزي عايشه از قبرستان برمي گشت، به او گفتم: از كجا مي آيي؟ گفت: از كنار قبر برادرم عبدالرحمن بن ابي بكر. گفتم: آيا رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از زيارت قبور نهي نكرده بود؟! گفت: آري، ابتدا نهي كرده بود و سپس دستور به زيارت قبور داد.»

سيّد سابق در كتاب «فقه السنّة» مي گويد:

«رخّص مالك وبعض الأحناف وروايةٌ عن أحمد وأكثر العلماء في زيارة النساء للقبور، لحديث عائشة: كيف أقول... .(2)»

«مالك بن انس و بعضي از حنفي ها و به نقلي احمد بن حنبل و بيشتر علما زيارت زنان از قبرها را جايز دانسته اند; به دليل حديث عايشه كه گفته است: در زيارت قبور چه بگويم؟!... .»

در كتاب «التمهيد» نقل كرده است كه احمدبن حنبل به دليل زيارت عايشه از قبر برادرش، زيارت قبور را براي زنان جايز دانسته است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مستدرك الصحيحين، ج1، ص376; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص78; أحكام الجنائز، ص181، مسند أبي يعلي، ج8، ص284.

2. فقه السنّة، ج1، ص566.

3. التمهيد (ابن عبدالبرّ)، ج3، ص234.


46


محمدبن اسماعيل كحلاني نيز روايت عبدالله بن ابي مليكه را دليل بر جواز زيارت قبور دانسته است.

4. حضرت زهرا (عليها السلام) هر جمعه به زيارت قبر حمزه و شهداي اُحُد مي رفت.

در روايتي امام سجّاد از امام حسين (عليه السلام) روايت كرده است:

«انّ فاطمة بنت النبيّ (صلي الله عليه وآله) كانت تزور قبر عمّها حمزة كلّ جمعة، فنصلّي وتبكي عنده.(2)»

«فاطمه (عليها السلام) دختر پيامبر (صلي الله عليه وآله) هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مي رفت و در آنجا نماز مي خواند و در كنار قبر گريه مي كرد.»

طحطاوي در «حاشية مراقي الفلاح» براي اثبات جواز زيارت قبور براي زنان به اين روايت استدلال كرده است.

بعضي ـ مانند محمّدبن اسماعيل كحلاني ـ در مقام تضعيف اين روايت گفته اند:

«وهو حديث مرسل، فإنّ عليّ بن الحسين لم يدرك فاطمة بنت محمّد (صلي الله عليه وآله) (4)

اين حديث مرسل است. زيرا علي بن حسين، زمانِ فاطمه را درك نكرده است.»

جاي بسيار تعجّب است كه چنين سخني از مثل چنين شخصي صادر شود; زيرا در كتاب «مستدرك الصحيحين» و «السنن الكبري» سند روايت «علي بن الحسين عن أبيه» است. در واقع اين روايت از امام حسين (عليه السلام) نقل شده است و مرسل دانستن اين حديث ناشي از بي دقّتي است.

5. پيامبرمكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) زني را كه دركنار قبري گريه مي كرد، فقط توصيه به صبر كرد و او را از اين عمل نهي نفرمود. و اين دلالت بر جواز زيارت قبرها توسّط زنان دارد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سبل السلام، ج2، ص115.

2. مستدرك الصحيحين 1: 377 و 3: 28، السنن الكبري (البيهقي) 4: 78، أحكام الجنائز (الباني): 183.

3. حاشية مراقي الفلاح، ج2، ص619.

4. سبل السلام، ج2; ص115.


47


انس بن مالك گفته است:

«مرّ النبيّ (صلي الله عليه وآله) بامرأة عند قبر وهي تبكي، فقال: اتّقي الله واصبري. قالت: إليك عنّي، فانّك لم تصب بمصيبتي ولم تعرفه. فقيل لها: إنّه النّبيّ (صلي الله عليه وآله) . فأتت باب النبي (صلي الله عليه وآله) ، فلم تجد عنده بوّابين، فقالت: لم اعرفك. فقال: إنّما الصبر عندالصدمة الاُولي

«روزي پيامبر (صلي الله عليه وآله) زني را در كنار قبري ديد كه گريه مي كند. به او فرمود: تقواي الهي پيشه كن و صبر نما. آن زن گفت: دور شو، تو كه مبتلا به مصيبت من نشده اي تا بداني گرفتار چه مصيبتي شده ام. شخصي به آن زن گفت: او پيامبر (صلي الله عليه وآله) بود. آن زن به درِ خانه پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمد، هيچ نگهباني نبود، به پيامبر (صلي الله عليه وآله) عرض كرد: من شما را نشناختم. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: صبر حقيقي صبر در مصيبت اوّل است.»

عيني در كتاب «عمدة القاري» مي گويد: «اين حديث دلالت بر جواز زيارت قبرها دارد; فرقي ميان زن و مرد نيست.»

الباني نيز اين حديث را دليلي بر جواز زيارت قبور براي تمام مردان و زنان دانسته است.

نظريه چهارم: استحباب زيارت قبرها

تحقيق در روايات بيانگر اين مطلب است كه زيارت قبرها نه تنها براي زنان جايز است، بلكه استحباب نيز دارد; زيرا:

اوّلا: در روايت «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها» كلمه «فزوروها» امر است. و از آنجا كه قرينه هاي گوناگون و اجماع فقها قائم است بر عدم وجوب زيارت قبور،(4) اين ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح البخاري، ج2، ص79; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص78; السنن الكبري (النسائي)، ج6، ص264; مسند أبي يعلي، ج6، ص176 و ج10، ص453.

2. عمدة القاري، ج8، ص68.

3. أحكام الجنائز، ص184.

4. تنها شخصي كه زيارت قبرها را يك بار واجب دانسته، ابن حزم در كتاب «المحلّي، ج5، ص160» است.


48


كلمه حمل بر استحباب مي شود. لذا اين روايت دلالت بر استحباب زيارت قبرها براي همه مسلمانان دارد.

ثانياً: در همين روايت علّت امر به زيارت قبور، «يادآوري آخرت»، «يادآوري مرگ»، «پند آموزي» و «زهد در دنيا» معرّفي شده و همه اين فوايد قرينه است بر ظهور امر بعد از نهي در استحباب زيارت قبور.

ثالثاً: در روايت عايشه نيز اين عبارت نقل شده است: «انّ ربَّك يأمرك أن تأتي أهل البقيع....» در اينجا نيز سخن از امر خداوند به زيارت قبور بقيع مطرح شده است. و بايد حمل بر استحباب شود.

رابعاً: از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است:

ـ «من زار قبر والديه أو أحدهما في كلّ جمعة غفر[الله] له وكان بارّاً لوالديه(1)

«هر كسي كه قبر پدر و مادرش يا يا يكي از آنها را در روز جمعه زيارت كند، خداوند گناهانش را آمرزيده، او را از نيكي كنندگان به پدر و مادر خواهد شمرد.»

ـ «من زار قبر والديه أوأحدهما في كلّ جمعة فقرأ عنده يس غفرالله له بعدد كل كلّ حرف منها(2)

«هر كسي كه قبر پدر و مادرش يا يكي از آنان را روز جمعه زيارت كند و سوره يس را در كنار قبر آنها قرائت نمايد، خداوند به عدد هر حرفي از اين سوره گناهانش را مي آمرزد.»

ـ «من زار قبر والديه أو أحدهما احتساباً كان كعِدْل حجّة مبرورة، ومن كان زوّاراً لهما زارت الملائكة قبرَه(3)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الجامع الصغير، ج2، ص605; مجمع الزوائد (الهيثمي)، ج3، ص59; المعجم الصغير، ج2، ص69; كنز العمّال، ج6، ص468; الدرّ المنثور، ج4، ص174.

2. كنز العمّال، ج16، ص479; الدر المنثور، ج5، ص257.

3. كنز العمّال، ج16، ص479.


49


«هر كسي كه قبر پدر و مادرش يا يكي از آنها را زيارت كند، ثواب حجّ را كسب كرده است. و هر كسي كه زياد به زيارت آنها رود، ملائكه نيز در آينده قبر او را زيارت مي كنند.»

اين روايات، اگر چه توسّط بعضي از نظر سند مخدوش دانسته شده، ولي قاعده «تسامح در ادلّه سنن» به ما كمك مي كند كه با استناد به اين احاديث، زيارت قبور براي همه مسلمانان ـ چه مردان و چه زنان ـ را مستحب بدانيم.

بنابر اين نتيجه مي گيريم كه زيارت قبور براي زنان نه تنها حرام نيست، بلكه كراهت ندارد و مستحب هم است.

شرنبلاني و الباني از كساني هستند كه صراحتاً تفاوتي ميان مرد و زن در استحباب زيارت قبرها نگذاشته اند.

زيارت قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله)

شايسته است پيش از بررسي ادلّه جواز و استحباب زيارت پيامبر (صلي الله عليه وآله) نظريه ابن تيميّه و دليلهاي او را برشمريم:

نظريّه ابن تيميّه: حرمت زيارت قبر پيامبران

بعضي تلاش مي كنند ابن تيميّه را در فتوا به حرمت زيارت قبر پيامبر (صلي الله عليه وآله) تبرئه كنند. از اين رو لازم است كلمات ابن تيميّه و اظهارات بعضي از انديشمندان اهل سنّت در باب اعتقادات او در زيارت پيامبر مكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) و ساير پيامبران گفته شود تا باورهاي فاسد او بر همگان روشن شود.

ايشان در كتاب «مجموع الفتاوي» در پاسخ به سئوال از زيارت پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گويد:

«وأمّا الزيارة البدعيّة فمن جنس زيارة اليهود والنصاري وأهل البدع الّذين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مراقي الفلاح، ج1، ص233; أحكام الجنائز، ج1، ص180.




| شناسه مطلب: 74803