بخش 11

ب) شفاعت پیامبران، ملائکه و مؤمنان ج) شفاعت قرآن و قاری قرآن د) شفاعت شهدا و اطفال 4. شفاعت شوندگان 5. درخواست شفاعت از اولیا الهی دلیلهای وهابیّون بر حرمت درخواست شفاعت دلیل اوّل: شرک بودن درخواست شفاعت پاسخ دلیل دوم: درخواست شفاعت بدعت است پاسخ دلیل سوم: درخواست شفاعت در زمان پیامبر9 و توسّط دیگران انجام نگرفته است پاسخ دلیل چهارم: شفاعت اولیا از نوع استغفار ملائکه است پاسخ نتیجه . تحریف قرآن کریم، مصحف علی و فاطمه (ع) شبهه پاسخ شبهه


250


من مي روم و چنين مي كنم.

و براي مرتبه سوم برمي گردم و با همان الفاظ خداوند را ستايش كرده و سجده مي كنم.

و در جواب گفته مي شود: اي محمّد! سرت را بلند كن و...

من مي گويم: پروردگارا! امّت من، امّت من.

خداوند مي فرمايد: برو و هركسي را كه در قلبش كمتر از مثقالي ايمان باشد، از آتش خارج كن.

من مي روم و چنين مي كنم.»

اين حديث در بسياري از كتابهاي حديثي اهل سنّت با تعابير گوناگون آمده است.(1) و بيانگر اين مطلب است كه پيامبر مكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) به لحاظ اينكه سيّد المرسلين و خاتم الانبياست، برخوردار از شفاعتي است كه ساير پيامبران برخوردار از آن نوع شفاعت نيستند.

ب) شفاعت پيامبران، ملائكه و مؤمنان

در قرآن كريم مي فرمايد:

(وَلاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَي)

«و جز براي كسي كه خداوند اجازه دهد شفاعت نمي كنند.»

فاعل كلمه «لا يشفعون» كساني هستند كه كفّار آنان را فرزندان خداوند مي دانستند و آنها عبارتند از: ملائكه و عيسي (عليه السلام) و عزير (عليه السلام) ، پس آيه ثابت مي كند كه آنان برخوردار از حقّ شفاعت هستند.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد، ج1، ص282 و 295، ج2، ص436; صحيح البخاري، ج5، ص225; صحيح مسلم، ج1، ص127 و 128; سنن الترمذي، ج4، ص43; مجمع الزوائد، ج10، ص372; مسند ابن المبارك، ص62 ـ 63; المصنّف (ابن أبي شيبة)، ج7، ص 415 ـ 416; مسند ابن راهويه، ج 1، ص228 ـ 229، السنن الكبري (النسائي)، ج6، ص379; مسند أبي يعلي، ج1، ص57 ـ 58; تعظيم قدر الصلاة، ج1، ص289; صحيح ابن حبّان، ج14، ص400; تهذيب الكمال، ج28، ص242.

2. الأنبياء / 28.

3. جامع البيان، ج25، ص135.


251


و در سوره «النجم» مي فرمايد:

(كَم مِّن مَّلَك فِي السَّمَـوَا تِ لاَ تُغْنِي شَفَـعَتُهُمْ شَيْــًا إِلاَّ مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَآءُ).

اين آيه دلالت دارد بر اينكه ملائكه برخوردار از حقّ شفاعت هستند.

و در آيه ديگري مي فرمايد:

(وَلاَ يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَـعَةَ إِلاَّ مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ).

و مراد از جمله «من شهد بالحق» كساني اند كه ايمان آورده و گواهي به شهادتين بدهند.

قرطبي در تفسير اين آيه مي گويد: «مراد از جمله «من شهد بالحقّ» مؤمنان هستند. البتّه در صورتي كه خداوند به آنان اجازه شفاعت دهد. ابن عبّاس گفته است: «مَنْ شهد بالحقّ» يعني كسي كه به وحدانيّت خداوند و رسالت محمّد (صلي الله عليه وآله) شهادت بدهد.»

و در تأييد اين تفسير مي گوييم: خداوند متعال در قرآن كريم مؤمنان را به شهدا تعبير كرده و مي فرمايد:

(وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِي أُوْلَـبِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدآءُ عِندَ رَبِّهِمْ)

«كساني كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده اند راستگويان و شهدا در نزد پروردگارشان هستند.»

بنابراين از مجموع اين آيات استفاده مي شود كه پيامبران و ملائكه و شهدا ـ به معناي كساني كه گواهي به وحدانيّت خدا و رسالت پيامبر (صلي الله عليه وآله) بدهند ـ و مؤمنان مي توانند شفاعت كنند، البتّه شفاعتِ آنان مشروط به اذن خداوند متعال است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. النجم / 26.

2. الزخرف / 86.

3. تفسير القرطبي، ج16، ص122.

4. الحديد / 19.


252


درباره شفاعت پيامبران و ملائكه و مؤمنان روايات بسيار زيادي نقل شده است.

در روايتي آمده است كه وقتي پيامبران و ملائكه و مؤمنان از افراد جهنّمي شفاعت مي كنند، خداوند متعال مي فرمايد:

«شفعَتْ الملائكة وشَفَع النبيّون وشَفَع المؤمنون ولم يبق إلاّ أرحم الراحمين، فيقبض قبضة من النار فيخرج منها قوماً لن يعملوا خيراً قطّ... .(1)»

«ملائكه و پيامبران و مؤمنان شفاعت كردند، و كسي براي شفاعت كردن جز خداوند باقي نمانده است. در اينجاست كه خداوند گروهي از اهل جهنّم را جمع مي كند و كساني را از جهنّم نجات مي دهد كه هرگز عمل نيكي انجام نداده اند... .»

ج) شفاعت قرآن و قاري قرآن

روايت شده كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«الصيام والقرآن يشفعان للعبد يوم القيامة. يقول الصيام: أي ربّ! منعته الطعام والشهوات بالنهار فشفعّني به. ويقول القرآن: منعته النوم بالليل فشفّعني فيه. فيشفعان.(2)»

«روزه و قرآن در روز قيامت براي بندگان خدا شفاعت مي كنند. روزه مي گويد: پروردگارا! من اين بنده را در روز از خوردن طعام و استفاده از شهوات منع كردم، پس مرا شفيع او قرار بده. و قرآن مي گويد: من او را در شب از خواب باز داشتم، پس مرا شفيع او قرار بده. و هر دو شفاعت مي كنند.»

و در روايتي از علي (عليه السلام) نقل شده كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص94; صحيح مسلم، ج1، ص116; مستدرك الصحيحين، ج4، ص583; فتح الباري، ج11، ص372; مسند أبي داود الطيالسي، ج290; المصنّف (الصنعاني)، ج11، ص410; تفسير الثعالبي، ج4، ص69; تفسير البغوي، ج1، ص198.

2. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص174; مسند ابن المبارك، ص59; مستدرك الصحيحين، ج1، ص554; الجامع الصغير، ج2، ص123; كنز العمّال، ج8، ص445; فقه السنّة، ج1، ص432.


253


«من قرأ القرآن فاستظهره شفع في عشرة من أهل بيته قد وجبت لهم النار(1)

«هر كسي كه قرآن را با صداي بلند بخواند، درباره ده نفر از خويشاوندانش كه جهنّم بر آنها واجب شده، شفاعت مي كند.»

د) شفاعت شهدا و اطفال

قرطبي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) درباره شفاعت شهدا روايت كرده است:

«أنّ الأنبياء تعطي لهم الشفاعة يوم القيامة، وشفاعتي أيضاً يوم القيامة. وأمّا الشهداء فإنّهم في كلّ يوم فيمن يشفعون.(2)»

«پيامبران در روز قيامت برخوردار از شفاعت مي شوند. و من نيز در روز قيامت شفاعت مي كنم. ولي شهدا در هر روز مي توانند افرادي را شفاعت كنند.»

و در روايتي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است كه اطفال، پدر و مادر خويش را شفاعت مي كنند(3).

4. شفاعت شوندگان

«خداوند شرك به خودش را نمي بخشد، و ساير گناهان را مي بخشد.»

و در روايات بسياري از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) نقل شده است: «فهي لمن لايشرك بالله شيئاً(2); شفاعت مخصوص كساني است كه به خداوند شرك نورزند.»

و همچنين از حديث شفاعت نيز استفاده مي شود كه ايمان شرط اساسي براي امكان بهره مندي از شفاعت اوليا است.

و درباره امكان بهره مندي اهل ايمان از شفاعت اوليا الهي دو دليل وجود دارد، يكي عامّ است و ديگري خاصّ مي باشد. بعضي از روايات امكان بهره مندي از شفاعت را حقّ هر مسلماني مي داند.

سليم بن عامر مي گويد: از عوف بن مالك اشجعي شنيدم كه مي گويد:

«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) : أتدرون ما خيّرني ربّي الليلة؟ قلنا: الله ورسوله أعلم. قال: فإنّه خيّرني بين أن يدخل نصف اُمّتي الجنّة وبين الشفاعة، فاخترت الشفاعة. قلنا: يا رسول الله! ادع الله أن يجعلنا من أهلها. قال: هي لكلّ مسلم.(3)»

«رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: آيا مي دانيد در امشب خداوند مرا ميان چه چيز مخيّر نمود؟

عرض كرديم: خدا و رسولش بهتر مي دانند.

آن حضرت فرمود: خداوند مرا مخيّر كرد بين اينكه نصف امّت من به بهشت بروند و يا توسّط من شفاعت شوند. من شفاعت آنان را انتخاب نمودم.

عرض كرديم: اي رسول خدا! از خداوند بخواه تا ما را از اهل شفاعت قرار دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص148.

2. تفسير القرطبي، ج4، ص276.

3. مسند ابن راهويه، ج4، ص251.

4. طه / 109.

5. سبأ / 23.

حديث شفاعت استفاده مي شود.

از اين رو شفاعت اوليا شامل مشركان نمي شود; زيرا آنان قابل بخشش نبوده، هميشه در جهنّم باقي مي مانند، همانطور كه خداوند متعال مي فرمايد:

(إِنَّ اللَّهَ لاَيَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِي وَيَغْفِرُ مَادُونَ ذَا لِكَ)

1. النساء / 48 و115.

2. السنن الكبري (البيهقي)، ج3، ص13; مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص301 و ج5، ص149; شرح سنن النسائي، ج1، ص211; موارد الظمآن، ص75; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج2، ص88; قصص الأنبياء (ابن كثير)، ج2، ص408; تفسير ابن كثير، ج2، ص125; كنز العمّال، ج1، ص437.

3. مستدرك الصحيحين، ج1، ص 15; المعجم الكبير، ج18، ص69; مسند الشاميّين، ج1، ص327; كنزالعمّال، ج4، ص402.


255


آن حضرت فرمود: شفاعت حقّ هر مسلماني است.»

حاكم نيشابوري درباره اين حديث مي گويد: «اين حديث صحيح است و تمام راويان آن ثقه هستند و هيچ ضعفي در اين حديث نيست.»

و ابن منده نيز مي گويد: «سند اين حديث صحيح است.»

الباني مي گويد: «سند اين حديث صحيح است; زيرا تمام راويان موجود در سند آن ثقه و از روايان بخاري مي باشند.»

ولي در روايات بسياري كه هم از طريق شيعه و هم از طريق اهل سنّت نقل شده است، پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

«انّما شفاعتي لأهل الكبائر من اُمّتي(4)

«شفاعت من اختصاص به كساني از امّت من دارد كه مرتكب گناه كبيره شده باشند.»

جمع بين اين روايات به اين است كه روايات گذشته با اين روايات تخصيص مي خورد; از اين رو شفاعت شامل خصوص كساني مي شود كه دين حقّ را پذيرفته و مرتكب گناهان كبيره شده اند.

امّا كساني كه مرتكب هيچ گناه كبيره اي نشده اند، از دو حالت خارج نيست: يا مرتكب گناه صغيره نيز نشده اند، در اين صورت نيازي به شفاعت ندارند، بلكه برخوردار از حقّ شفاعت نسبت به ديگران هستند. و يا مرتكب گناه صغيره شده اند، در اين صورت خداوند متعال گناهان آنان را پيش از قيامت مي بخشد; زيرا مي فرمايد:

(إِنْ تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَاتُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّــَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مستدرك الصحيحين، ج1، ص15.

2. الايمان (ابن منده)، ج2، ص874.

3. ظلال الجنّة، ج2، ص84.

4. مسند أحمد،ج3،ص213;صحيح ابن حبّان،ج14، ص386 ـ 387;سنن ابن ماجة،ج2،ص1441;سنن أبي داود السجستاني،ج2،ص421;سنن الترمذي،ج4،ص45;السنن الكبري(البيهقي)، ج8، ص17; مسند أبي يعلي، ج6، ص40; مجمع الزوائد، ج10، ص378; كنزالعمال، ج14، ص398; مستدرك الصحيحين، ج2، ص382.


256


كَرِيمًا)

«اگر از انجام گناهان كبيره اي كه نهي شده ايد اجتناب ورزيد، گناهان (كوچك) شما را مي زداييم و شما را به جايگاهي گرامي درمي آوريم.»

بنابراين نتيجه مي گيريم كه شفاعت اولياي الهي شامل كساني مي شود كه پس از پذيرش دين حقّ، مرتكب گناهان كبيره شده باشند. و البتّه تأثير شفاعت درباره آنان مشروط به اجازه خداوند متعال است.

5. درخواست شفاعت از اوليا الهي

تاكنون چند مطلب روشن شد:

1. شفاعت يعني همراهي كردن ديگران با خود.

2. مسئله شفاعت از باورهاي ديني تمام مسلمانان است.

3. شفاعت اولياي الهي زماني مؤثّر و مفيد است كه خداوند متعال اجازه دهد و شفاعت كنندگان و شفاعت شوندگان شرايط تأثير گذاري شفاعت را داشته باشند.

4. شفاعت خداوند فقط درباره مشركان انجام نمي گردد و هيچ شرطي براي تأثير گذاري آن نيست.

آنچه اكنون براي ما اهميّت دارد و در واقع قسمت اصلي پاسخ به وهابيّون را تشكيل مي دهد، موضوع درخواستِ شفاعت از پيامبران، امامان، ملائكه و ديگران است.

به اعتقاد ما درخواست شفاعت از اولياي الهي، جايز و بلكه عملي بسيار پسنديده است. ولي ابن تيميّه و پيروان متعصّب او در تضعيف اعتقادات شيعه و اثبات حرام بودن درخواستِ شفاعت از اولياي الهي به دليلهايي استدلال كرده اند كه حكايت از سردرگمي آنان دارد. اكنون دلايل آنها را ذكر كرده، در پرتو شريعت اسلام و با استفاده از سنّت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به آنها پاسخ مي دهيم.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. النساء / 31.


257


دليلهاي وهابيّون بر حرمت درخواست شفاعت

دليل اوّل: شرك بودن درخواست شفاعت

ابن تيميّه درخواست شفاعت را دو قسم كرده است:

1. درخواست شفاعت از اوليا در حالي كه زنده هستند.

2. درخواست شفاعت از آنان پس از مرگ آنها.

قسم اوّل را شرك نمي داند و قسم دوم را شرك مي داند.

اگر چه كلام وي قبلاً ذكر شد، ولي شايسته است دوباره آن را ذكر كنيم. ايشان مي گويد:

«القرآن ينهي أن يدُعي غير الله، لا من الملائكة ولا الأنبياء ولا غيرهم، فإنّ هذا شرك أو ذريعة إلي الشرك. بخلاف ما يطلب من أحدهم في حياته من الدعا والشفاعة، فإنّه لا يفضي إلي ذلك، فإنّ أحداً من الأنبياء والصالحين لم يعبد في حياته بحضرته، فإنّه ينهي من يفعل ذلك. بخلاف دعائهم بعد موتهم، فإنّ ذلك ذريعة إلي الشرك بهم، وكذلك دعائهم في مغيبهم هو ذريعة إلي الشرك. فمن رأي نبيّاً أو ملكاً وقال له: (ادع لي) لم يفض ذلك إلي الشرك به، بخلاف من دعاه في مغيبه، فإنّ ذلك يفضي إلي الشرك به»(1).

و در قسمتي ديگر مي گويد:

«الشفيع كما أ نّه شافع للطالب شفاعته في الطلب فهو أيضاً قد شفع المشفوع إليه فبشفاعته صار المشفوع إليه فاعلاً للمطلوب، فقد شفع الطالب والمطلوب، والله تعالي وتْرٌ لايشفعه أحد»(2).

خلاصه سخنان ايشان اين است:

1. درخواست شفاعت از پيامبران و ملائكه وديگران در حقيقت درخواستِ از غيرخداوند است و اين، شرك يا وسيله اي به سوي شرك است. و در قرآن كريم از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموع الفتاوي، ج1، ص179 و 180. ترجمه آن در ابتداي طرح شبهه گذشت.

2. مجموع الفتاوي، ج14، ص381.


258


درخواستِ از غير خداوند نهي شده است.

2. چنانچه شفاعت كننده زنده باشد، درخواست شفاعت از او موجب شرك نمي شود; زيرا خود شفاعت كنندگان افراد را از شرك نهي مي كنند. ولي اگر زنده يا حاضر نباشند، درخواست شفاعت از آنان موجب شرك مي شود.

3. شفيع قرار دادن افراد در حقيقت همراه قرار دادن آنها با خداوند است، در حالي كه خداوند متعال واحد است و هيچ كس همراه و زوج او نيست.

پاسخ

1. شما گفتيد: «القران ينهي أن يُدعي غير الله.» و اين تصرّف در قرآن كريم و تحريف در كلمات خداست; زيرا قرآن كريم از خواندن و درخواست از غير خدا نهي نكرده است، بلكه «القرآن ينهي أن يدعي غير الله مع الله»، قرآن از خواندن و درخواست از غير خداوند در عرض خداوند و به عنوان شريك او نهي كرده است و مي فرمايد:

(فَلاَ تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا)

(أَبِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ ءَالِهَةً أُخْرَي)

(لاَّ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ)

(فَلاَ تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَـهًا ءَاخَرَ)(4).

در تمام اين آيات كلمه «مع» وجود دارد و معناي اين آيات اين است كه نبايد در عرض خداوند و به طور مستقلّ از كسي ديگر ـ پيامبران، ملائكه و ديگران ـ درخواست شود و براي خداوند شريك و همكار قرار داده شود. لذا اگر كسي بگويد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الجنّ / 18.

2. الانعام / 19.

3. الإسراء / 22.

4. الشعراء / 213.


259


«يا نبيّ الله اغفر ذنبي» يا بگويد: «يا الله ويا نبيّ الله اغفرا ذنبي»; اين خواندن و درخواست كردن از غير خدا در عرض خداوند و يا به همراه خداوند است و اين شرك است.

و امّا درخواست شفاعت از پيامبران يا ملائكه و ديگران به معناي اين است كه ما از شما كه داراي مقام و منزلتي در نزد خداوند متعال هستيد، درخواست مي كنيم در قيامت، چنانچه خداوند به شما اجازه شفاعت داد، ما را همراه خود گردانيد تا از عذاب جهنّم در امان بمانيم و يا نجات پيدا كنيم.

اين درخواست اگر چه درخواست از بنده خداست، ولي درخواست از او در عرض خداوند نيست.

2. اگر درخواست شفاعت از ديگران موجب شرك باشد، تفاوتي ميان زماني كه شفاعت كننده زنده و حاضر باشد و يا زنده و حاضر نباشد وجود ندارد; زيرا اگر شفاعت كننده زنده يا حاضر باشد و كسي از او درخواست شفاعت كند و مقصودش اين باشد كه شفاعت كننده در شفاعت استقلال دارد، اين شرك است و نهي كردن شفاعت كننده از شرك، تأثيري در مشرك نبودن درخواست كننده شفاعت ندارد; چون شرك از اعمال قصدي است و ربطي به نهي و يا امر ديگري ندارد.

3. ايشان شرط درخواست شفاعت از ملائكه را زنده و حاضر بودن آنها دانسته است. و شكّي نيست كه ملائكه زنده اند. و امّا درباره ديدن ملائكه بايد خود ابن تيميّه و پيروانش توضيح دهند.

4. بي شكّ، شهدا و پيامبران زنده هستند; زيرا خداوند در قرآن درباره شهدا مي فرمايد:

(بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)

و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. آل عمران / 169.


260


«الأنبياء أحياء في قبورهم يصلّون.(1)»

«پيامبران در قبرها زنده هستند و نماز مي خوانند.»

بنابراين اگر كسي به كنار قبور شهدا و پيامبران برود و از آنان درخواست شفاعت نمايد ـ طبق نظر ابن تيميّه نيز ـ اشكالي نخواهد داشت. شيعيان نيز با اعتقاد به زنده بودن پيامبران و شهدا ـ بخصوص امامان معصوم (عليهم السلام) ـ در كنار قبور آن بزرگواران تقاضاي شفاعت در قيامت را مي كنند.

5. شفيع قرار دادن افراد، در حقيقت همراه قرار دادن آنان با شفاعت كننده است; نه همراه قرار دادن آنان با كسي كه به نزد او شفاعت و همراهي مي شود. و اين معنا را در گذشته با استناد به سخنان مفسّران اهل سنّت توضيح داديم. پس ابن تيميّه معناي شفيع را وارونه فهميده است.

دليل دوم: درخواست شفاعت بدعت است

ابن تيميّه درخواست شفاعت از پيامبران و ملائكه را در حالي كه زنده يا حاضر نباشند، بدعت مي داند. وي گفته است:

«الاستشفاع بهم من الدين الّذي لم يشرّعه الله، ولا ابتعث به رسولاً، ولا انزل به كتاباً، وليس هو واجباً ولا مستحبّاً. ومن تعبّد بعبادة ليست واجبة ولا مستحبّة وهو يعتقدها واجبة أو مستحبّة فهو ضالّ مبتدع بدعة سيّئة.(2)»

«درخواست شفاعت از پيامبران و ملائكه ـ درحالي كه زنده يا حاضر نيستند ـ از اعتقاداتي است كه خداوند آنها را مشروع نكرده و هيچ پيامبري را براي ابلاغ آنها مبعوث ننموده و هيچ كتاب آسماني درباره آنها نازل نكرده است، نه واجب است و نه مستحب. و هر كسي كه خود را ملتزم به عبادتي كند كه واجب يا مستحبّ نيست و معتقد به وجوب يا استحباب آنها باشد، گمراه وبدعت گذار است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجمع الزوائد (الهيثمي)، ج8، ص211; مسند أبي يعلي، ج6، ص147; السيف الصقيل (السبكي)، ص182; تاريخ بغداد، ج5، ص157.

2. مجموع الفتاوي، ج1، ص160.


261


پاسخ

با اندكي تأمّل درخواهيم يافت كه بدعت گذار حقيقي كسي جز ابن تيميّه و پيروان وهّابي او نيست; زيرا بدعت به معناي جعل حكم واِسناد آن به خداوند است; هركسي كه آنچه را مستحبّ يا مكروه يا واجب و يا حرام نيست، مستحب يا مكروه يا واجب و يا حرام بداند، بدعت گذار است. خود ابن تيميّه در كتاب «منهاج السنّة» مي نويسد:

«البدعة الشرعيّة الّتي هي ضلالة هي ما فعل بغير دليل شرعيّ، كاستحباب مالم يحبّه الله وايجاب مالم يوجبه الله وتحريم مالم يحرّمه الله(1)

«بدعت شرعي كه گمراهي و خروج از دين است، عبارت است از آنچه بدون دليل شرعي انجام گيرد; مثلاً حكم شود به استحباب آنچه خداوند دوست ندارد، يا حكم شود به وجوب آنچه كه خداوند واجب نكرده و يا حكم شود به حرام بودن آنچه كه خداوند حرام نكرده است.»

شيعه استشفاع (درخواست شفاعت) را واجب يا مستحبّ نمي داند، بلكه درخواست شفاعت از پيامبران، امامان، ملائكه و ديگران را عملي جايز و پسنديده مي داند; به اين دليل كه در قرآن كريم و روايات، هيچ جمله اي كه بيانگر حرمت استشفاع باشد وجود ندارد و هر عملي كه در اسلام حكم به حرمت آن نشده باشد، حلال و جايز است.

ابن حزم اندلسي در كتاب «الإحكام» براي اثبات حلال و مباح بودن هر عملي كه در اسلام از آن نهي نشده است، به اين آيات استناد مي كند:

(خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الاَْرْضِ جَمِيعًا)

(وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّاحَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّمَااضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. منهاج السنة، ج8، ص308.

2. البقرة / 29.

3. الأنعام / 119.


262


(يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَتُحَرِّمُواْ طَيِّبَـتِ مَآأَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَتَعْتَدُواْ إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ ا لْمُعْتَدِينَ).

و سپس مي گويد:

«فبيّن الله تعالي أنّ كلّ شيء حلال لنا إلاّ ما نصّ علي تحريمه ونهانا عن اعتداء ما أمرنا به، فمن حرّم شيئاً لم ينصّ الله تعالي ولا رسوله (صلي الله عليه وآله) علي تحريمه والنهي عنه ولا اجمع علي تحريمه فقد اعتدي وعصي الله تعالي. ثمّ زادنا تعالي بياناً فقال: (هَلُمَّ شُهَدَآءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هَـذَا)فصحّ بنصّ هذه الآية صحّة لا مريّة فيها أنّ كلّ مالم يأت النهي فيه باسمه من عندالله تعالي علي لسان رسوله (صلي الله عليه وآله) فهو حلال، لا يحلّ لأحد أن يشهد بتحريمه.(3)»

«خداوند متعال فرموده كه هر چيزي براي مسلمانان حلال است مگر اينكه تصريح به حرمت آن شود. و نيز خداوند متعال ما را از طغيانگري و تجاوز از آنچه به ما امر كرده، نهي مي كند. از اين رو هركسي كه حكم به حرمت چيزي كند كه خداوند يا رسولش تصريح به حرمت آن نكرده و مسلمانان نيز در حرمت آن اجماع ندارند، طغيانگري و معصيت كرده است.

و خداوند در آيه اي ديگر مي فرمايد: كساني را كه گواهي مي دادند بر اينكه خداوند اين چيز را حرام كرده است حاضر گردانيد... . و اين آيه به طور قطع دلالت دارد بر اينكه هر آنچه درباره او از طرف پروردگار و از زبان پيامبرش نهي نشده، حلال است و جايز نيست كسي گواهي به حرام بودن آن بدهد.»

اكنون از ابن تيميّه و پيروانش مي پرسيم: در كدام آيه از آيات قرآن كريم از درخواستِ شفاعت از اولياي الهي نهي شده است؟ و در كدام روايت از روايات نبوي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المائدة / 87.

2. الأنعام / 150.

3. الإحكام في اصول الأحكام (ابن حزم)، ج8، ص1058 ـ 1059.


263


درخواست شفاعت از اولياي الهي حرام شده است؟ آيا حكم به حرمتِ درخواست شفاعت بدون هيچ دليل قرآني و روايي، بدعت و طغيانگري و تجاوز از دين نيست؟

بنابراين بدعت گذار حقيقي ابن تيميّه و پيروانش هستند; زيرا به اعتراف خود ابن تيميّه تحريم آنچه را خداوند حرام نكرده، بدعت است.

دليل سوم: درخواست شفاعت در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) و توسّط ديگران انجام نگرفته است

ابن تيميّه در قسمتي از سخنانش مي گويد:

«ولا فَعَله أحدٌ من الصحابة والتابعين لهم باحسان ولا أمر به إمام من أئمّه المسلمين(1)

«درخواستِ شفاعت توسّط هيچ يك از صحابه و تابعين انجام نگرفته و هيچ يك از پيشوايان مذاهب اسلامي به انجام آن توصيه نكرده اند.»

پاسخ

1. در علم اصول انجام يك عمل توسّط متشرّعه و مسلمانان به عنوان دليل بر جواز آن عمل ذكر شده است. ولي انجام نگرفتن يك عمل توسّط مسلمانان به عنوان دليل بر جايز نبودن آن عمل ذكر نشده است; بنابراين انجام نگرفتن درخواست شفاعت توسّط صحابه و تابعين، دليل بر جايز نبودن آن نخواهد بود.

2. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در حديث اعرابي، از درخواست شفاعت خداوند به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) منع مي كند، ولي از درخواست شفاعتِ پيامبر (صلي الله عليه وآله) به نزد خداوند منع نكرده و اين حديث دلالت دارد بر وجود درخواست شفاعت در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) و جواز آن.

بسياري از كتابهاي حديثي و تفسيري و رجالي اهل سنّت به نقل از جبير ابن مطعم نوشته اند:«مردي صحرانشين نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمد و گفت: اي رسول خدا! ما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجمع الفتاوي، ج1، ص159 ـ 160.


264


صحرانشينان، از پا درآمده، خانواده هاي ما گرسنه شده اند و اموال ما نابود شده است. از پروردگارت براي ما درخواست باران كن، ما درخواست شفاعتِ خداوند به نزد تو و درخواست شفاعتِ تو به نزد خداوند را داريم.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: سبحان الله! سبحان الله! ـ اين جمله را آنقدر تكرار كرد كه اثر آن در چهره اصحاب نمايان گشت ـ ، و آنگاه فرمود: واي برتو! آيا خداوند را مي شناسي؟! جايگاه خداوند بالاتر از آن است و كسي نمي تواند درخواست شفاعت خداوند به نزد كسي را داشته باشد.»

اين حديث بر دو مطلب دلالت دارد:

الف) پيامبر مكرّم اسلام از درخواست شفاعتِ خداوند به نزد كسي ديگر نهي كرده است، پس كسي نمي تواند بگويد: «استشفع بالله إلي محمّد (صلي الله عليه وآله) » يا «استشفع بالله إلي الملائكة»; زيرا خداوند متعال پناهگاه تمام بندگان و همراه كنندگان است.

ب) آن حضرت از اينكه اعرابي شفاعتِ پيامبر (صلي الله عليه وآله) به نزد پروردگار را درخواست نمود نهي نمي كند، بلكه با سكوت خود آن را تأييد مي كند، لذا اشكالي ندارد كه كسي بگويد: «يا رسول الله! استشفع بك إلي الله»، «يا ايّتها الملائكة المقرّبون استشفع بكم إلي الله» و «يا أولياء الله استشفعت بكم إلي الله.» و اين دقيقاً همان چيزي است كه شيعيان در زمانها و مكانهاي مورد احترام به عنوان دعاي توسّل انجام مي دهند كه متأسّفانه توسّط وهّابيون متّهم به كفر و شرك و بدعت مي شوند!

بعضي سعي در مخدوش دانستن سند اين حديث دارند. ولي ابن تيميّه در كتاب «بيان تلبيس الجهميّة» مي گويد: «اين حديث از گذشته در ميان اهل علم پذيرفته شده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن أبي داود (السجستاني)، ج2، ص418; تفسير روح المعاني، ج16، ص153; الدر المنثور، ج1، ص34; تاريخ بغداد، ج4، ص260; تهذيب الكمال، ج4، ص505; البداية والنهاية، ج1، ص11; اصول الايمان (محمّد بن عبدالوهّاب)، ج1، ص67; عون المعبود، ج13، ص 8 ـ 10; كتاب العرش (ابن أبي شيبة)، ص 56 ـ 57; إثبات صفة العلو، ج1، ص60; العظمة، ج2، ص555; رسالة التوحيد (الدهلوي)، ج1، ص137; شرح العقيدة الطحاويّة، ج1، ص280; التوحيد (ابن خزيمة)، ج1، ص239.


265


است و دو شخصيّت مهمّ به آن استناد كرده اند: 1. ابن خزيمه در كتاب (التوحيد). ايشان در اين كتاب شرط كرده است كه جز به احاديثي كه داراي راويان ثقه و پي در پي باشد استناد نكند. 2. ابو محمّد بن حزم در مسئله استدارة الأفلاك. و ابن حزم فقط به احاديثي استناد مي كند كه به نظر خودش از نظر سند صحيح باشد.(1)»

3. احمد بن حنبل در كتاب «مسند» و ترمذي در كتاب «سنن» از انس بن مالك نقل كرده اند:

«سألت النبيّ أن يشفع لي يوم القيامة، فقال: أنا فاعل. قلت يا رسول الله! فأين أطلبك؟ قال: اطلبني أوّل ما تطلبني علي الصراط... .(2)»

«از پيامبر (صلي الله عليه وآله) درخواست نمودم كه در روز قيامت درباره من شفاعت كند. او فرمود: من اين كار را انجام مي دهم. به پيامبر عرض كردم: آنجا شما را در كجا بيابم؟ فرمود: نخستين جايي كه مي تواني مرا دريابي در كنار [پل] صراط است.»

4. مصعب اسلمي نقل مي كند: نوجواني از ما به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمد و به او گفت: من از تو چيزي مي خواهم.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: آن چيست؟

او گفت: «أسألك أن تجعلني ممّن تشفع له يوم القيامة; من از تو مي خواهم كه مرا از كساني قرار دهي كه در روز قيامت درباره آنان شفاعت مي كني.»

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: چه كسي تو را به اين كار راهنمايي نموده است؟

او گفت: هيچ كس، من خودم به اين فكر افتادم.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: تو از كساني هستي كه من در روز قيامت درباره آنان شفاعت مي كنم»(3).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. بيان تلبيس الجهميّة، ج1، ص569 ـ 571.

2. مسند أحمد بن حنبل، ج3، ص178; سنن الترمذي، ج4، ص42; الدرّ المنثور، ج3، ص70; تهذيب الكمال، ج5، ص537.

3. مجمع الزوائد، ج10، ص369; أسد الغابة، ج4، ص368; المعجم الكبير، ج20، ص365.


266


هيثمي پس از ذكر اين حديث مي گويد: «اين حديث را طبراني روايت كرده است، و سند آن صحيح است»(1).

5. نضر بن انس از انس نقل مي كند: در يكي از جنگها وقتي شب شد و پيامبر (صلي الله عليه وآله) خوابيد، در كنار او انس و ابوطلحه و دو نفر ديگر نيز خوابيدند. پاسي از شب گذشت و آنها بيدار شدند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) در آنجا نبود. همگي به دنبال پيامبر (صلي الله عليه وآله) رفتند. وقتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) را يافتند، گفتند: كجا بودي؟ ما وقتي تو را در جايگاه خويش نديديم، نگران شديم.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: جبرئيل به ديدار من آمد و گفت: اي محمّد! خداوند مرا به نزد تو فرستاد تا تو را مخيّر كنم ميان اينكه [خدا] نصف امّت تو را به بهشت ببرد و يا تو از شفاعت آنان در قيامت برخوردار شوي. و من شفاعت را انتخاب كردم.

آن چهار نفر گفتند: «يا نبي الله! اجعلنا ممن تشفع لهم» اي پيامبر خدا! ما را از كساني قرار ده كه درباره آنان شفاعت مي كني.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«شفاعت براي شما لازم شد.(2)»

6. سواد بن قارب از ياران رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در محضر آن حضرت اشعاري را سروده و مي گويد:

وكن لي شفيعاً يوم لا ذوشفاعة سواك بمغن عن سواد بن قارب

«اي پيامبر خدا! در روز قيامت شفيع من باش، روزي كه شفاعت كسي جز شفاعت تو سواد بن قارب را بي نياز نگرداند.»

از آنچه ذكر شد، واهي بودن ادّعاي ابن تيميّه كاملاً روشن مي شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجمع الزوائد، ج10، ص369.

2. المعجم الأوسط، ج2، ص105; مجمع الزوائد، ج10، ص370; كتاب السنّة، ص377.

3. تفسير ابن كثير، ج4، ص181; مستدرك الصحيحين، ج3، ص610; مجمع الزوائد، ج8، ص250; الأحاديث الطوال، ص85; دلائل النبوّة، ص32; الإصابة، ج3، ص182.


267


دليل چهارم: شفاعت اوليا از نوع استغفار ملائكه است

ابن تيميّه ادّعا مي كند شفاعت اولياي الهي در قيامت همانند استغفار ملائكه براي مؤمنان در دنياست، يعني ملائكه براي مؤمنان دعا و طلب آمرزش مي كنند، بدون اينكه كسي از آنان درخواست دعا و استغفار نمايد; زيرا در قرآن كريم مي فرمايد:

(وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ)

رواياتي كه درباره شفاعت پيامبران و صلحا وارد شده، از همين قبيل است. يعني پيامبران و اوليا پس از اينكه خداوند به آنان اجازه شفاعت دهد، بدون اينكه كسي از آنان درخواست شفاعت نمايد، شفاعت مي كنند.

وي اينگونه نتيجه مي گيرد: «وإذا لم يشرع دعاء الملائكة لم يشرع دعاء من مات من الأنبياء والصالحين، ولا أن نطلب منهم الدعاء والشفاعة(2); وقتي درخواست دعا از ملائكه مشروع نباشد، درخواست دعا و شفاعت از پيامبران و اشخاص صالح نيز مشروع نيست.»

پاسخ

1. دعا و طلب آمرزش توسّط ملائكه براي ديگران بدون درخواست آنان، هيچ منافاتي با دعا و طلبِ آمرزش آنان پس از درخواست ديگران ندارد. همچنين شفاعتِ اولياي الهي بدون درخواست ديگران منافاتي با شفاعت آنان پس از درخواستِ از آنان ندارد.

2. رواياتي كه درباره شفاعتِ اولياي الهي (پيامبران، ملائكه و ديگران) و بخصوص رواياتي كه درباره شفاعت پيامبران و رسول مكرّم اسلام وارد شده است، بيانگر درخواست شفاعت توسّط گناهكاران است; همانطور كه در حديث شفاعت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الغافر / 7.

2. مجموع الفتاوي، ج1، ص180.


268


گذشت.

و جالب اين كه خود ابن تيميّه در مواردي، درخواست شفاعت از پيامبر (صلي الله عليه وآله) را توسّط مردم در قيامت مطلبي مورد اتّفاق ميان مسلمانان مي داند و مي گويد:

ـ «قد اتّفق المسلمون علي أنّ نبيّنا شفيع يوم القيامة وأنّ الخلق يطلبون منه الشفاعة.(1)»

«به اتّفاق همه مسلمانان، پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) در روز قيامت شفاعت مي كند و مردم از آن حضرت درخواست شفاعت مي نمايند.»

ـ «انّه يشفع في الخلائق يوم القيامة وأنّ الناس يستشفعون به يطلبون منه أن يشفع لهم إلي ربّهم.(2)»

«به اتّفاق امّت اسلام، پيامبر (صلي الله عليه وآله) در روز قيامت از مردم شفاعت مي كند و مردم از او درخواست شفاعت كرده، مي خواهند كه همراه آنان به سوي پروردگار باشد.»

ـ «إنّ الخلائق يوم القيامة يأتون إليه يطلبون منه أن يشفع إلي الله

«مردم در روز قيامت نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) آمده، از او درخواست شفاعت به نزد خداوند را دارند.»

نتيجه

هر مسلمان با انصافي، با مراجعه به قرآن كريم و كتابهاي تفسيري، حديثي، فقهي و رجالي اهل سنّت ـ صرف نظر از روايات و كتابهاي شيعه ـ در خواهد يافت كه آنچه شيعيان در موضوع شفاعت به آن اعتقاد دارند، مطابق با آموزه هاي شريعت اسلامي است و سخنان وهّابيون، چيزي جز فتنه اي بزرگ براي تخريب چهره شيعيان و ايجاد تفرقه ميان مسلمان نيست.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، ص104.

2. همان.

3. همان، ج 27، ص154.


269


تحريف قرآن كريم، مصحف علي و فاطمه (ع)

(14 )

تحريف قرآن كريم

مصحف علي وفاطمه(عليهما السلام)

شبهه

از ابتداي قرن چهارم بعضي از عالمان اهل سنّت اعتقاد به تحريف قرآن را به بعضي از شيعيان نسبت داده اند(1). ولي اين موضوع در سالهاي اخير بيش از گذشته مطرح شده و دست آويزي تبليغاتي براي وهّابيون، در راستاي تخريب چهره پيروان اهل بيت (عليهم السلام) قرار گرفته است.

آنان اعتقاد تمام شيعيان به تحريف قرآن كريم را در ميان مسلمانان ـ بخصوص اهل سنّت ـ به طور گسترده و بي سابقه در سخنرانيها و مقالات خويش تبليغ نموده، موجب بدبيني نسبت به شيعه شده اند; به طوري كه يكي از پيشگامان ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و يكي از دشمنان پيروان اهل بيت (عليهم السلام) به نام «ابراهيم سليمان جبهان» در نامه اي به شيخ الأزهر مي نويسد:

«علي أيّ شيء نتّفق ونتّحد يا سيدي؟! علي كتاب الله الّذي يدّعي الشيعة أ نّه حُرِّف وبدّل وأنّ القرآن الّذي نسير علي هديه غير القرآن الّذي نزل علي محمّد (صلي الله عليه وآله) ... .(2)»

«بر چه چيزي با شيعه اتّفاق واتّحاد داشته باشيم؟! آيا بر كتاب خدا با آنها اتّحاد داشته

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مقالات الإسلاميّين، ج1، ص47; شرح الاُصول الخمسة، ص601; الانتصار، ص240 ـ 241; الفصل (ابن حزم)، ج4، ص 115 و 139.

2. به نقل از كتاب «الشيخ الزنجاني والوحدة الاسلاميّة» ص105.


270


باشيم در حالي كه شيعه ادّعا مي كند قرآن كريم تحريف و جابه جا شده است وقرآني كه هم اكنون در دسترس ما و راهنماي ماست، غير از قرآني است كه بر محمّد (صلي الله عليه وآله) نازل شده است؟!... .»

و برخي ديگر از مؤلّفان اهل سنّت ـ مانند قفازي ـ مي كوشند با تكيه بر عنوان «مصحف امام علي» و «مصحف فاطمه» اعتقاد به تحريف قرآن كريم را به عنوان يك اصل مسلّم به شيعه نسبت دهند(1).

اين اشخاص در تبليغات مسموم خويش روي سه نكته تأكيد دارند:

1. تمام شيعيان اعتقاد به تحريف قرآن دارند.

2. انديشمندان شيعه در اثبات تحريف قرآن كتابهاي زيادي نوشته اند.

3. شيعيان، قرآني غير از قرآن موجود با نام «مصحف علي» يا «مصحف فاطمه» دارند.

پاسخ شبهه

براي پاسخ به اين شبهه و دفاع از اعتقادات شيعه، لازم است مطالب خود را جهت جواب از سه پرسش مرتّب كنيم:

1. اعتقاد شيعه پيرامون تحريف يا عدم تحريف قرآن چيست؟

2. فعّاليّتهاي علمي انديشمندان شيعه، در جهت اثبات تحريف قرآن بوده است يا در راستاي اثبات عدم تحريف قرآن؟

3. ديدگاه شيعه درباره مصحف علي و فاطمه(عليهما السلام) چيست؟

1. شيعه معتقد به عدم تحريف قرآن است

از نظر شيعه، قرآن تنها كتاب آسماني است كه بدون هيچ گونه كاستي و يا افزوني و به همان صورت اوّليه در اختيار انسانهاي جهان قرار دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اصول مذهب الشيعة الاماميّة، ج1، ص202.


271


كلمات امامان معصوم (عليهم السلام) و اظهارات عالمان بزرگ شيعه گوياي باور شيعه به عدم تحريف قرآن است.

الف) امام حسن (عليه السلام) در گفتوگويي با معاويه، نظريه كاسته شدن و از ميان رفتن بخش زيادي از قرآن را ردّ كرده و مي فرمايد:

«فمن قال يا معاوية انّه ضاع من القرآن شيء فقد كذّب هو عند أهله مجموع.(1)»

«اي معاويه! كسي كه مي گويد: بخش عظيم قرآن تباه شده است، در نزد تمام خويشانش دروغ گفته است.»

ب) امام باقر (عليه السلام) در پاسخ به شايعه تحريف الفاظ قرآن توسّط حكومت، مي فرمايد:

«أقاموا حروفه وحرّفوا حدوده.(2)»

«آنان حروف و الفاظ قرآن را پابرجا نگه داشته اند، فقط در معاني قرآن تحريف كرده اند.»

ج) ابن شاذان (م 260) بر اهل سنّت به دليل اعتقاد به تحريف قرآن كريم ايراد گرفته است(3).

د) شيخ صدوق (م 381) مي گويد: «اعتقاد ما اين است: قرآني را كه خداوند بر پيامبر (صلي الله عليه وآله) نازل كرده، همان است كه اكنون ميان جلد و در اختيار مردم قرار دارد، قرآن كريم بيش از آنچه موجود است نمي باشد و هركسي افزون بودن آن را به ما نسبت دهد، دروغگو است»(4).

هـ ) شيخ مفيد (م 413) مي گويد: «گروهي از اماميّه مي گويند: هيچ كلمه و آيه و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كتاب سليم بن قيس، ص369.

2. تفسير نور الثقلين، ج1، ص106.

3. الإيضاح، ص210 ـ 222.

4. الاعتقادات، ص59.


272


سوره اي از قرآن كريم حذف نشده است. ولي مطالبي كه در قرآنِ اميرمؤمنان وجود داشت و همگي مربوط به تفسير معاني قرآن بود و از كلام الله به شمار نمي رفت، حذف شده است. و اين سخن در نزد من به حق نزديك تر است تا سخن كساني كه ادّعا مي كنند كلماتي از خود قرآن حذف شده است»(1).

و) سيّد مرتضي (م 436) مي گويد: «يقين به صحّت قرآن مانند يقين به وجود شهرها و حوادث بزرگ و كتابهاي مشهور است. قرآن معجزه پيامبر (صلي الله عليه وآله) و مأخذ علوم شرعي و احكام ديني است. قرآن همواره تدريس مي شده و تمام آن در زمان پيامبر (صلي الله عليه وآله) حفظ مي شد. گروهي از صحابه مانند: عبدالله بن مسعود و ابيّ بن كعب و ديگران قرآن را چند بار براي پيامبر (صلي الله عليه وآله) از ابتدا تا آخر خوانده اند. تمام اين امور حكايت از آن دارد كه قرآن كريم در عصر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) گرد آوري شده و كاستي و پراكندگي ندارد»(2).

ز) شيخ طوسي (م 460) نيز مي گويد: «فزوني در قرآن به اتّفاق تمام مسلمانان باطل است. و كاهش قرآن نيز بر خلاف مذهب مسلمانان مي باشد. و همين مذهب ماست»(3).

ح) طبرسي (م 560) نيز در تفسير مجمع البيان اعتقاد به عدم تحريف قرآن را مذهب اصحاب اماميّه مي داند(4).

ط) آية الله خويي نيز مي گويد: «مشهور ميان علما و محقّقين شيعه و بلكه مورد اتّفاق تمام آنان عدم تحريف قرآن است»(5).

و بسياري ديگر از متكلّمين، مفسّران و فقهاي شيعه اعتقاد به عدم تحريف قرآن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. أوائل المقالات، ص81.

2. به نقل از الاحتجاج، ج1، ص378.

3. التبيان، ج1، ص3.

4. مجمع البيان، ج1، ص42 و 43.

5. البيان، ص201.


273


كريم را از باورهاي مسلّم شيعه دانسته اند.

و از اين رو بعضي از دانشمندان اهل سنّت نيز شيعه را از اتّهام تحريف قرآن مبرّا دانسته اند(1).

2. فعّاليّتهاي علمي شيعيان در اثبات عدم تحريف

در دوره هاي اخير كتابي توسّط محدّث نوري در اثبات تحريف قرآن با نام «فصل الخطاب» نوشته شد. ولي بي شكّ نگارش يك كتاب توسّط يكي از انديشمندان شيعه در اثبات تحريف قرآن، دليل بر اعتقاد شيعه به تحريف قرآن نيست. چنانكه ابن الخطيب مصري نيز كتاب «الفرقان في تحريف القرآن» را نگاشته و دليل بر اعتقاد اهل سنّت به تحريف قرآن نمي باشد.

علاوه بر آن وقتي كتاب «فصل الخطاب» چاپ شد، از سوي انديشمندان بزرگ شيعه مورد نقد و بررسي قرار گرفت و بسياري از عالمان شيعه كتابهاي متعدّدي در ردّ آن نوشتند كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

1. «كشف الارتياب في عدم تحريف الكتاب»; به قلم شيخ محمود ابوالقاسم معروف به معرّب طهراني، م. 1313.

2. «حفظ الكتاب الشريف عن شبهة القول بالتحريف»; از علاّمه سيد محمّد حسين شهرستاني، م. 1315.

3. «تفسير آلاء الرحمن.» در اين كتاب علاّمه بلاغي (م. 1352) در يك فصل، مطالب كتاب فصل الخطاب را مورد نقد قرار داده است.

همچنين كتابهاي متعدّدي به صورت مستقل و مقالاتي در ضمن بعضي كتابهاي تفسيري در إثبات عدم تحريف قرآن نوشته شده است، مانند كتاب «صيانة القرآن عن التحريف»(2).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إظهار الحقّ (دهلوي)، ج2، ص128; مع الصادقين، ص 201.

2. اين كتاب تأليف آية الله معرفت، از انديشمندان معاصر است.


274


بنابراين فعّاليّتهاي علمي دانشمندان شيعه در جهت اثبات عدم تحريف قرآن متمركز بوده است.

3. مصحف امام علي (عليه السلام) چيست؟

كلمه «مصحف» اگر چه ابتدا به معناي كتاب و يا دفترِ مجلّد بوده است، ولي به مرور زمان بر خصوص قرآن كريم اطلاق مي شده است.

هر يك از صحابه كه قرآن كريم را مي نوشتند، آن قرآن به عنوان مصحف فلاني شناخته مي شد; مانند: مصحف عبدالله بن عباس، مصحف عبدالله بن مسعود، مصحف عايشه، مصحف سالم و مصحف اُبيّ بن كعب.

مصحف امام علي (عليه السلام) يكي از آن مصحف هاست. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه طول اين مصحف هفتاد ذراع بوده است.

بنابراين مصحف امام علي (عليه السلام) چيزي نيست جز همين آيات و سوره هايي از قرآن كريم كه در دسترس ماست، با اين تفاوت كه براي اين مصحف دو خصوصيّت ذكر شده است:

1. در اين مصحف افزودنيهايي غير از آيات قرآن وجود داشته است. و اين افزودنيها، تفسير و توضيح آيات و بيان مصاديق آنها بوده است. لذا ادّعاي وجود سوره يا آياتي از سنخ قرآن كريم در اين مصحف، سخني باطل است.

شيخ مفيد مي فرمايد:

«لكن حُذِف ما كان مثبتاً في مصحف أميرالمؤمنين (عليه السلام) من تأويله وتفسير معانيه علي حقيقة تنزيله. وذلك كان ثابتا منزلاً، وإن لم يكن من جملة كلام الله الّذي هو القرآن المعجز... .(1)»

«ولي آن مقدار از تفسير و توضيح معاني قرآن كه در مصحف اميرالمؤمنان (عليه السلام) به ترتيب نزول سوره ها وجود داشت، حذف شده است. و آن مقدار از توضيحاتي كه در مصحف

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. أوائل المقالات، ص81 .




| شناسه مطلب: 74812