بخش 12

یک شبهه و پاسخ آن . گریه کردن در فراق عزیزان شبهه پاسخ شبهه الف) پاسخ استدلال به سه روایات پیشین ب) دلیل بر جواز گریه در فراق عزیزان ج) دیدگاه تعدادی از فقهای اهل سنّت در تأیید نظر شیعه . عزاداری و نوحه سرایی در فراق عزیزان شبهه


275


امام علي (عليه السلام) ثابت بود و توسّط جبرئيل (عليه السلام) نازل شده بود، اگر چه از جنس كلام خدا و قرآن نبود.»

2. اين مصحف بر اساس نزول سوره هاي قرآن تنظيم شده بود.

جلال الدين سيوطي مي گويد:

«منهم من رتّبها علي النزول، وهو مصحف علي (عليه السلام) ، كان أوّله (إقرأ) ثمّ (المدثّر) ثمّ (ن) ثمّ (المزمّل) ثمّ (تبّت) ثمّ (التكوير) وهكذا إلي آخر المكّي والمدني. وكان أوّل مصحف ابن مسعود (البقرة) ثمّ (النساء) ثمّ (آل عمران)، وكذا مصحف اُبي وغيره.(1)»

«بعضي از صحابه سوره هاي قرآن را به ترتيب نزول تنظيم كردند; مصحف علي (عليه السلام) چنين است. يعني ابتدا سوره اقرأ و سپس مدثّر و مزمّل و تبّت و تكوير و... مي باشد. و ابتداي مصحف ابن مسعود سوره بقره و سپس نساء و آل عمران است. مصحف اُبيّ بن كعب و ديگران نيز همينطور است.»

اين مصحف اگر چه الآن در دسترس نيست، ولي بي شكّ وجود چنين مصحفي هيچ منافاتي با عدم تحريف قرآن ندارد.

ناگفته نماند كه علي (عليه السلام) دو اثر ديگر به نام «كتاب علي (عليه السلام) » و «صحيفه علي (عليه السلام) » دارد كه مربوط به حلال و حرام و احكام است.

4. مصحف فاطمه (عليها السلام) چيست؟

همانطور كه در گذشته اشاره شد، كلمه «مصحف» در لغت به معناي كتاب و دفترچه است. وقتي اوراق پراكنده اي در داخل جلد گردآوري مي شود، به آن مصحف مي گويند. با اين وجود بيشترين مورد استعمال كلمه «مصحف» قرآن كريم بوده است، طوري كه اگر اين كلمه مطلق ذكر شود، انصراف به قرآن كريم دارد و اگر اضافه به شخصي شود، به معناي قرآني است كه شخص آن را نوشته است، مانند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الإتقان، ج1، ص171.


276


مصحف ابن مسعود، مصحف عبدالله بن عباس، مصحف علي (عليه السلام) و...

در روايات معصومين (عليهم السلام) از وجود مصحف فاطمه (عليها السلام) پرده برداشته شده است. و از آنجا كه كلمه «مصحف» انصراف به قرآن كريم داشته است و از طرفي مصحف فاطمه (عليها السلام) كتابي غير از قرآن بوده است، امامان معصوم (عليهم السلام) حقيقت اين مصحف را به ديگران معرّفي كرده اند تا دستاويزي براي دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) در راستاي تخريب چهره مذهب اماميّه قرار نگيرد. با اين وجود، در حال حاضر وهّابيّون مصحف فاطمه (عليها السلام) را قرآن شيعه در مقابل قرآن موجود معرّفي كرده، شيعه را متّهم به اعتقاد به تحريف قرآن موجود مي كنند.

اكنون رواياتي كه از امامان معصوم شيعه در تعريف مصحف فاطمه (عليها السلام) وارد شده را ذكر مي كنيم تا فتنه طرّاحي شده توسّط وهّابيّون خنثي گردد.

1. عن أبي عبيدة عن أبي عبدالله (عليه السلام) : «إنّ فاطمة مكثت بعد رسول الله (صلي الله عليه وآله) خمسة وسبعين يوماً، وكان دَخَلَها حزنٌ شديد علي أبيها، وكان جبرئيل يأتيها فيحسن عزاءها علي أبيها، ويطيب نفسها ويخبرها عن أبيها ومكانه، ويخبرها بما يكون بعدها في ذريّتها، وكان علي (عليه السلام) يكتب ذلك، فهذا مصحف فاطمة (عليها السلام) .(1)»

«فاطمه (عليها السلام) پس از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) هفتاد و پنج روز زنده بود و در غم از دست دادن پدر بزرگوارش بسيار محزون بود. جبرئيل در اين مدّت نزد فاطمه (عليها السلام) مي آمد و ضمن تسليت گفتن، با خبر دادن از پيامبر (صلي الله عليه وآله) و جايگاه او، فاطمه را خوشحال مي نمود. و نيز فاطمه (عليها السلام) را از حوادث آينده درباره ذريّه اش با خبر مي كرد. علي (عليه السلام) تمام اين خبرها را مي نوشت. و اين نوشته، مصحف فاطمه (عليها السلام) است.»

2. عن أبي حمزه عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: «مصحف فاطمة ما فيه شيء من كتاب الله، وانّما هو شيء اُلقي إليها بعد موت أبيها.(2)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكافي، ج1، ص241.

2. بصائر الدرجات، ص179.


277


«در مصحف فاطمه (عليها السلام) هيچ آيه اي از آيات قرآن نيست، بلكه در اين مصحف مطالبي است كه پس از مرگ پدرش به او القا شد.»

3. عن محمّد بن عبدالملك عن أبي عبدالله (عليه السلام) : «وعندنا مصحف فاطمة (عليها السلام) ، أما والله ما هو بالقرآن.(1)»

«مصحف فاطمه (عليها السلام) نزد ماست. آگاه باشيد كه به خدا سوگند اين مصحف، قرآن نيست.»

4. عليّ بن ابي حمزه از امام (عليه السلام) نقل كرده است:

«عندي مصحف فاطمة (عليها السلام) ، ما فيه شيء من القرآن.(2)»

«مصحف فاطمه (عليها السلام) نزد من است، هيچ آيه اي از آيات قرآن در آن نيست.»

5. ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: مصحف فاطمه (عليها السلام) چيست؟ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «در اين مصحف مانند قرآن شماست.» اين جمله را سه بار تكرار كرد، و سپس فرمود: «به خدا سوگند! در اين مصحف يك حرف از قرآن شما نيست»(3).

شايد منظور امام (عليه السلام) از اينكه مي فرمايد: «در اين مصحف مانند قرآن شماست» اين باشد كه اندازه ورقه هاي اين مصحف به اندازه ورقه هاي قرآن است.

6. حمّاد بن عثمان مي گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم كه مي فرمايد: «وقتي خداوند پيامبرش را قبض روح نمود، فاطمه (عليها السلام) در غمِ وفات پدرش به اندازه اي غمگين شد كه فقط خدا مي داند. خداوند فرشته اي را فرستاد تا به او تسليت گفته، با او سخن بگويد. فاطمه (عليها السلام) اميرمؤمنان را از اين موضوع آگاه ساخت و علي (عليه السلام) فرمود: هرگاه احساس كردي آن فرشته به ديدارت مي آيد و صدايش را شنيدي، مرا آگاه كن. فاطمه (عليها السلام) چنين كرد و اميرمؤمنان هر آنچه را از آن فرشته مي شنيد، مي نوشت. تمام آن مطالب تبديل به يك مصحف گرديد، ولي در آن چيزي از حلال و حرام نيست، بلكه تنها گزارشاتي از آينده است.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. همان، 171.

2. همان، 174.

3. الكافي، ج1، ص239.

4. همان، ص240.


278


از مجموع اين روايات چهار نكته درباره مصحف فاطمه (عليها السلام) استفاده مي شود:

1. اين مصحف، نسخه اي از قرآن كريم نيست.

2. در اين مصحف، احكام شرعي نيست.

3. در اين مصحف گزارشهايي از حوادث آينده است.

4. مطالب موجود در اين مصحف توسّط جبرئيل يا فرشته اي ديگر به فاطمه (عليها السلام) منتقل مي شده و علي (عليه السلام) پس از شنيدن، آنها را مي نوشته است. لذا فاطمه (عليها السلام) محدَّثه است، يعني فرشته با او حديث مي گفته است.

يك شبهه و پاسخ آن

شبهه: بعضي نكته چهارم را دستاويزي براي تبليغات مسموم خود قرار داده، مي گويند: بنابراين شما شيعيان معتقد به ارتباط ملائكه و سخن گفتن آنان با فاطمه و علي(عليهما السلام)هستيد. در حالي كه ملائكه فقط با پيامبران سخن مي گويند. در واقع شما آنچه را كه فقط براي پيامبران ثابت است، براي علي و فاطمه(عليهما السلام)ثابت كرديد(1).

پاسخ: هيچ ملازمه اي ميان محدَّث بودن و نبوّت وجود ندارد. همواره افرادي در ميان مسلمانان بوده اند كه فرشتگان با آنان سخن گفته اند و سخن آنان را شنيده اند. سخن گفتن ملائكه با حضرت مريم و همسر ابراهيم (عليه السلام) گواهي بر اين مطلب است(2).

بخاري نيز در مناقب عمر بن خطاب، حديثي را درباره محدَّث بودن او نقل مي كند(3).

«ميّت با گريه بستگانش در عذاب مي افتد.»

ابن تيميّه مي گويد:

«الصواب أ نّه يتأذّي بالبكاء عليه، كما نطقت به الأحاديث الصحيحة عن النبيّ (صلي الله عليه وآله) ، أ نّه قال: (إنّ الميّت يعذّب ببكاء أهله عليه) وفي لفظ (من ينح عليه يعذّب لما نيح عليه)... .(2)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الصراع بين الإسلام والوثنيّة (عبدالله القصيمي)، ج2، ص35.

2. ر.ك: سوره آل عمران / 42 و هود / 69 ـ 73.

3. صحيح البخاري، ج4، ص200.

4. البداية والنهاية (ابن كثير)، ج8، ص66; عون المعبود، ج2، ص340.

5. المنتظم (ابن الجوزي)، ج9، ص136.

6. همان، ج6، ص8 .

كرده اند كه فرشتگان با آنان سخن گفته اند.

بنابر اين هيچ ملازمه اي ميان سخن گفتن ملائكه با اشخاص و نبوّت آنان نيست.

و ما معتقديم تمام امامان دوزاده گانه شيعه، محدَّث اند; زيرا روايات معتبري در اين باره وارد شده است. و نيز خود اين رواياتي كه نقل شد، بيانگر محدّثه بودن فاطمه، سيّدة نساء العالمين است.

(15)

گريه كردن در فراق عزيزان

شبهه

يكي ديگر از موضوعاتي كه در قالب يك شبهه و در جهت تحقير و مذمّت شيعيان مطرح مي شود، گريه و نوحه سرايي و عزاداري آنان در فراق از دست دادن عزيزان و دوستانشان است.

آنان در هنگام رويارويي با شيعيان ـ بخصوص درايّام برگزاري مناسك حج و عمره ـ گريه، نوحه سرايي و عزاداري براي اموات را عملي مخالف با سنّت پيامبر (صلي الله عليه وآله) معرّفي مي كنند.

دستاويز آنان براي نهي از گريه و نوحه سرايي و عزاداري عبارت است از:

1. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرموده اند:

«إنّ الميّت يعذَّب ببكاء أهله.(1)»

1. صحيح البخاري، ج2، ص85; صحيح مسلم، ج3، ص41 ـ 44; مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص41 و45.

2. مجموع الفتاوي، ج24، ص369.


282


«حق اين است كه ميّت با گريه بستگانش بر او اذيّت مي شود، همانطور كه در حديثهايي با سندهاي صحيح از پيامبر (صلي الله عليه وآله) روايت شده است: «ميّت با گريه بستگانش بر او، در عذاب مي افتد» يا «كسي كه براي او نوحه سرايي مي شود به خاطر اين نوحه سرايي عذاب مي شود... .»

2. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به عيادت عبدالله بن ثابت رفت و او را خاموش ديد، صدايش كرد ولي جواب نداد، آنگاه فرمود: «انا لله وانا إليه راجعون.» زناني كه آنجا بودند با شنيدن صداي پيامبر (صلي الله عليه وآله) بلند گريه مي كردند. ابن عتيك خواست آنان را ساكت كند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«دعهنّ فإذا وجب فلا تبكين باكية

«آنان را به حال خود واگذار، ولي هنگامي كه وجوب پيدا كرد هيچ زني گريه نكند.»

از پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيدند: وجوب چيست؟

آن حضرت فرمود: مرگ است(1).

3. وقتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) از اُحد برگشت، شنيد زناني از قبيله بني عبدالأشهل بر كُشته شدگان خويش گريه مي كنند. آنگاه فرمود: ولي حمزه گريه كننده اي ندارد.

زنان انصار آمدند و در حضور پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر حمزه گريه كردند.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) با شنيدن گريه زنان از خواب بيدار شد و فرمود:

«ويحهنّ، أتين هاهنا يبكين حتّي الآن، مروهنّ فليرجعن ولا يبكين علي هالك بعد اليوم.(2)»

«واي بر آنان! آمده اند در اينجا و تا اين زمان گريه مي كنند! آنها را ببريد و برگردانيد، و از اين پس بر هيچ كُشته اي نگرييد.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كتاب المسند، ص362; سنن أبي داود (السجستاني)، ج2، ص60; سنن السنائي، ج4، ص13; مستدرك الصحيحين، ج1، ص352; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص70; شرح معاني الآثار، ج4، ص291.

2. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص93.


283


پاسخ شبهه

بي شكّ گريه و اندوه در هنگام از دست دادن دوستان يا بستگان از ديدگاه قرآن و روايات جايز است و هيچ يك از رواياتي كه ذكر شد، دلالت بر حرام بودن و يا مكروه بودن گريه ندارد.

و شايسته است براي بررسي حكم اين موضوع در سه جهت سخن بگوييم:

الف) پاسخ استدلال به سه روايات پيشين

روايت اوّل:

اين روايت به سه دليل قابل استناد نيست:

1. اين روايت توسّط عمر بن خطاب و فرزندش عبدالله بن عمر نقل شده است. ولي عايشه وجود چنين روايتي را به طور كلّي انكار مي كند و آن دو را خطاكار و فراموش كار معرّفي مي كند.

در صحيح مسلم و بخاري روايت شده است:

«قال ابن عباس: فلمّا مات عمر ذكرتُ ذلك لعائشة، فقالت: يرحم الله عمر، والله ما حدث رسول الله (صلي الله عليه وآله) (أنّ الله ليعذّب المؤمن ببكاء أهله)، لكن رسول الله (صلي الله عليه وآله) قال: (انّ الله ليزيد الكافر عذاباً ببكاء أهله عليه)... .(1)»

«ابن عباس مي گويد: وقتي عمر بن خطاب از دنيا رفت، حديثي را كه او از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل كرده بود براي عايشه خواندم. عايشه گفت: خدا رحمت كند عمر را، به خدا سوگند پيامبر (صلي الله عليه وآله) نفرموده كه خداوند مؤمن را به گريه بستگانش عذاب مي كند، بلكه آن حضرت فرمود: خداوند عذاب كافر را با گريه بستگانش بر او زياد مي كند... .»

و در روايت ديگري نقل شده است:

«هشام بن عروة عن أبيه، قال: ذكر عند عائشة قول ابن عمر: (الميّت يعذَّب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح البخاري، ج2، ص8; صحيح مسلم، ج3، ص43; صحيح ابن حبّان، ج7، ص405; كنزالعمال، ج15، ص610.


284


ببكاء أهله عليه)، فقالت: رحم الله أباعبدالرحمن، سمع شيئاً فلم يحفظه، إنّما مرّت علي رسول الله (صلي الله عليه وآله) جنازة يهودي وهم يبكون عليه، فقال: أنتم تبكون وأ نّه ليعذّب.(1)»

«هشام بن عروه از پدرش نقل كرده است: سخن ابن عمر كه مي گويد: (الميّت يعذّب...) براي عايشه نقل شد. عايشه گفت:

خداوند ابوعبدالرحمن را رحمت كند، چيزي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) شنيده، ولي آن را خوب حفظ نكرده است. واقع اين است كه روزي پيامبر (صلي الله عليه وآله) از كنار جنازه اي يهودي گذشت، در حالي كه همراهانش بر او گريه مي كردند، آنگاه فرمود: شما گريه مي كنيد در حالي كه او عذاب مي كشد.»

در روايت ديگري نقل شده است:

«هشام عن أبيه، قال: ذكر عند عائشه أنّ ابن عمر يرفع إلي النبي (صلي الله عليه وآله) أنّ الميت يعذّب في قبره ببكاء اهله. فقالت: وهل إنّما قال رسول الله (صلي الله عليه وآله) : إنّه ليعذّب بخطيئته أو بذنبه وأنّ أهله ليبكون عليه الآن.(2)»

«هشام بن عروه از پدرش نقل كرده است: به عايشه گفتند: عبدالله بن عمر از پيامبر (صلي الله عليه وآله) روايت كرده است كه ميّت در قبرش با گريه بستگانش عذاب مي شود. عايشه گفت: آيا جز اين است كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: ميّت به خاطر گناهانش عذاب مي شود، و اكنون بستگانش بر او مي گريند؟!.»

ترمذي و ديگران از عمرو بن حزم و او از پدرش از عمره نقل كرده اند:

«أنّها أخبرتْه أ نّها سمعَتْ عائشة وذكر لها أنّ ابن عمر يقول: إنّ الميت ليعذّب ببكاء الحي. فقالت عائشة: غفر الله لأبي عبدالرحمن، أما أ نّه لم يكذب ولكنّه نسي أو أخطأ، إنّما مرّ رسول الله (صلي الله عليه وآله) علي يهوديّة يبكي عليها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج3، ص43.

2. صحيح مسلم، ج3، ص44; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص72.


285


أهلها، فقال: انّهم ليبكون عليها وانّها لتعذّب في قبرها.(1)»

«عمره مي گويد: از عايشه ـ در حالي كه به او گفته شد: ابن عمر مي گويد: (انّ الميّت ليعذّب...) ـ شنيدم كه مي گويد: خداوند ابوعبدالرحمن را رحمت كند، او دروغ نمي گفت، ولي گاهي فراموش و يا اشتباه مي كرد. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از كنار جنازه يك زن يهودي گذشت در حالي كه بستگانش بر او مي گريستند، آنگاه فرمود: آنان بر او مي گريند، و او در قبرش عذاب خواهد شد.»

بنابراين صدور اين روايت با اين عبارت از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نامعلوم است.

2. در بعضي روايات، عايشه دليل درست نبودن روايت عمر بن خطاب و فرزندش را تعارض آن با قرآن كريم دانسته و مي گويد:

«حسبكم القرآن: (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي)...

«كافي است مراجعه كنيد به قرآن كه مي فرمايد: هيچ گناهكاري بار گناه ديگري را بر دوش نمي كشد....»

امام شافعي در تأييد عايشه مي گويد:

«آنچه را عايشه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) روايت كرده، از آنچه ابن عمر روايت كرده، بيشتر به كلام پيامبر (صلي الله عليه وآله) شباهت دارد. به اين دليل كه روايت عايشه مطابق با قرآن و سنّت است.

اگر بگوييد: دليل شما از قرآن چيست؟

مي گوييم: دليل ما اين آيات است:

(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي)

(أَن لَّيْسَ لِلاِْنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَي)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد، ج6، ص107; صحيح مسلم، ج3، ص45; سنن الترمذي، ج2، ص236; سنن النسائي، ج4، ص18; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص72; مسند الحميدي، ج1، ص108; السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص609; إثبات عذاب القبر، ص73.

2. كتاب المسند (شافعي)، ص182; صحيح البخاري، ج2، ص81; صحيح مسلم، ج3، ص43; السنن الكبري، ج4، ص73.

3. الفاطر / 18.

4. النجم / 39.


286


(فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْرًا يَرَهُو) * (وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ)

(لِتُجْزَي كُلُّ نَفْس بِمَا تَسْعَي)(2).

و اگر بگوييد: دليل شما از سنّت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چيست؟

مي گوييم: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از مردي پرسيد: آيا اين شخص پسر تواست؟ او پاسخ داد: آري. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: أما أ نّه لا يجني عليك ولا تجني عليه; او نبايد تو را آزار دهد و تو نيز نبايد او را آزار دهي.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) با ذكر اين جمله مطلبي را يادآوري مي كند كه خداوند در قرآن تذكّر مي دهد، يعني اينكه خوبي و بدي هركسي براي خود اوست نه براي ديگري»(3).

بنابراين نتيجه مي گيريم روايتي كه عمربن خطاب و فرزندش نقل كرده اند، بي اساس است.

3. اين روايت از عمر بن خطاب و فرزندش با تعبيرهاي گوناگون و متضادّ نقل شده است. عبارتهايي كه درباره اين روايت نقل شده عبارتند از:

«انّ الميّت ليعذّب ببكاء أهله عليه.(4)»

«ميّت به گريه بستگانش بر او عذاب خواهد شد.»

«انّ الميّت يعذّب ببعض بكاء أهله عليه.(5)»

ميّت به بعضي از گريه هاي بستگانش در عذاب مي افتد.»

«انّ الميّت يعذّب ببكاء الحي.(6)»

ميّت به گريه افراد زنده در عذاب مي افتد.»

«انّ الميّت يعذّب في قبره بما نيح عليه.(7)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الزلزلة / 7 و8.

2. طه / 15.

3. اختلاف الحديث، ص537.

4. ر.ك: به صفحات گذشته.

5. صحيح البخاري، ج2، ص79 و81; صحيح مسلم، ج3، ص43; سنن النسائي، ج4، ص 18.

6. صحيح البخاري، ج2، ص81; السنن الكبري، ج4، ص71 ـ 72; المصنَّف (الصنعاني)، ج3، ص561.

7. صحيح البخاري، ج2، ص81 و 82; صحيح مسلم، ج3، ص41; سنن ابن ماجة، ج1، ص508.


287


ميّت در قبرش با نوحه سرايي بر او عذاب مي شود.»

«من يبك عليه يعذّب.(1)»

«هر كسي كه بر ميّت گريه كند عذاب مي شود.»

هريك از اين تعبيرها معناي بخصوصي دارد.

تعبير اوّل از مشهورترين تعبيرها است، ولي مضمون آن با آيات قرآن مخالفت دارد.

تعبير دوم نيز علاوه بر اينكه با قرآن كريم تعارض دارد، فقط بعضي از گريه ها را موجب عذاب دانسته است.

تعبير سوم نيز مشكل تعبير اوّل را دارد.

تعبير چهارم درباره نوحه سرايي است و ربطي به موضوع ندارد.

و تعبير پنجم اگر چه دلالت بر نهي از گريه دارد، ولي در هيچ يك از صحاح و سنن و مسانيد أئمه حديث نقل نشده است، تنها ابن سعد در كتاب الطبقات الكبري آن را نقل كرده است.

از اين رو فقها و عالمان اهل سنّت درباره استناد به اين روايات دو گروه شده اند; گروهي آن را انكار كرده اند. و گروهي متوسّل به توجيهاتي نامعقول و يا خلاف ظاهر شده اند(2).

روايت دوم:

1. اين روايت درخصوص گريه زنان وارد شده است و قسمت نخست آن (دعهنّ) دلالت دارد بر اينكه گريه بر ميّت، في نفسه اشكالي ندارد. و قسمت دوم آن «فلا تبكينَّ...» هيچ دلالتي بر حرام بودن گريه ندارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الطبقات الكبري (ابن سعد)، ج3، ص362.

2. فتح الباري، ج3، ص 122 ـ 124; كشف الخفاء، ج1، ص257; عون المعبود، ص278; شرح صحيح مسلم(نووي)، ج6، ص228.


288


محيي الدين نووي مي گويد:

«قال الشافعي والأصحاب البكاء علي الميّت جائز قبل الموت وبعده، ولكن قبله أولي، لحديث جابر بن عتيك.(1)»

«شافعي و اصحاب گفته اند: گريه بر ميّت ـ قبل از مردن يا بعد از مردن ـ جايز است، ولي گريه بر او قبل از مُردن بهتر است به دليل حديث جابر بن عتيك.»

شوكاني مي گويد:

«هو محمول علي الأولويّة. والمراد لا ترفع صوتها.(2)»

«اين روايت حمل مي شود بر بهتر بودن ترك گريه پس از مُردن شخص. و منظور از (لا تبكين باكية) اين است كه زنان صدايشان را بلند نكنند.»

ابن عبدالبر مي گويد:

«قوله (صلي الله عليه وآله) : (فإذا وجب فلاتبكينّ باكية) يعني بالوجوب الموت، فإنّ المعني ـ والله أعلم ـ : أنّ الصياح والنياح لا يجوز شيء منه بعد الموت. وأمّا دمع العين وحزن القلب فالسنّة ثابتة بإباحته، وعليه جماعة العلماء.(3)»

«منظور از وجوب در اين حديث مرگ است و معناي روايت اين است: جيغ كشيدن و نوحه سرايي پس از مرگ شخص جايز نيست. و امّا اشك آلود شدن چشم و غمگين شدن قلب چيزي است كه مباح بودن آن در سنّت رسول الله (صلي الله عليه وآله) ثابت شده و علما پذيرفته اند.»

2. اين روايت ـ بر فرضي كه دلالت بر حرام بودن گريه زنان بر ميّت بكند ـ با روايت ديگري كه از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است، تعارض دارد.

روايت شده كه وقتي زينب، دختر رسول الله (صلي الله عليه وآله) از دنيا رفت، زنان گرد هم آمده، بر او گريه كردند. عمر بن خطاب آنان را از اين كار نهي كرد. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المجموع، ج5، ص307.

2. نيل الأوطار، ج4، ص135.

3. الاستذكار، ج3، ص67.


289


«دعهنّ يا عمر! فإنّ العين تدمع والقلب مصاب والعهد قريب.(1)»

«اي عمر! آنان را به حال خود واگذار; زيرا چشم گريان و قلب سوگوار و عهد نزديك است.»

روايت سوم

سياق اين روايت به گونه اي است كه دو مطلب از آن استفاده مي شود:

1. گريه زنان بر اموات جايز و پسنديده است، زيرا فرمايش پيامبر (صلي الله عليه وآله) : «ولكن حمزة لا بواكي له» ظهور دارد در اينكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) مشتاق گريه كردن بر حمزه (عليه السلام) بود، ولذا زنان عبدالأشهل به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله) رفته، تا مدّتي بر حمزه (عليه السلام) گريه كردند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) آنان را از اين كار منع نكرد.

2. در اين روايت عباراتي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است و بيانگر آن است كه زنان عبدالأشهل به مدّت يك شبانه روز، خانه و كاشانه خويش را ترك كرده، پي درپي بر حمزه (عليه السلام) گريه مي كردند. و با توجّه به اينكه پيش از آن بر كشته هاي خويش گريه كرده بودند، پيامبر (صلي الله عليه وآله) براي برگرداندن آنان به زندگي خويش از ادامه گريه و شيونِ گروهي آنان بر كشته هاي اُحد منع كرد. به عبارات ذيل توجّه كنيد:

ـ «أتين هاهنا تبكين حتّي الآن.(2)»

«آنان اينجا آمده و تا الآن گريه مي كنند!»

ـ «ويحهن! ما انقلَبن بعد!.(3)»

«واي بر آنان! هنوز بر نگشته اند!.»

ـ «ويحهن! ما زلن يبكين منذ اليوم!.(4)»

«واي برآنان! امروز هم گريه آنان ادامه دارد!.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن النسائي، ج4، ص19; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص70; صحيح ابن حبّان، ج7، ص429; الجامع الصغير، ج1، ص649.

2. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص92.

3. سنن ابن ماجة، ج1، ص507.

4. مستدرك الصحيحين، ج1، ص381; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص70.


290


بنابراين روايت مذكور دلالت بر حرام بودن گريه بر اموات ندارد.

و شوكاني مي گويد:

«ذلك يعارض ما في الأحاديث المذكورة في الباب من الإذن بمطلق البكاء بعد الموت.(1)»

«اين روايت در ظاهر معارض است با رواياتي كه دلالت بر جواز گريه پس از مرگ افراد دارد.»

ب) دليل بر جواز گريه در فراق عزيزان

سيره پيامبران، صحابه و تابعين بهترين دليل بر جواز گريه در فراق عزيزان و دوستان است. اينك برخي از رفتارهاي بزرگان دين را در فراق عزيزان خويش نقل مي كنيم:

1. حضرت يعقوب (عليه السلام) در فراق يوسف (عليه السلام) ، سالها گريه كرد، طوري كه بر اثر گريه چشمان آن حضرت، سفيد (نابينا) گشت.

در قرآن كريم مي فرمايد:

(قَالَ يَـأَسَفَي عَلَي يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ)

«يعقوب گفت: اي دريغا بر يوسف! و دو چشم او از اندوه سفيد شد، و او خشم خويش را فرو مي خورد.»

شوكاني، ابن كثير، آلوسي و بسياري از عالمان و مفسّران اهل سنّت در تفسير آيه شريفه: (وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ) گفته اند: منظور آن است كه چشمان يعقوب به خاطر زياد گريستن سفيد شد.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نيل الأوطار، ج4، ص153.

2. يوسف / 84.

3. فتح القدير،ج3، ص48; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج1، ص247; قصص الأنبياء (ابن كثير)، ج1، ص346; تفسير البيضاوي، ج1، ص493; تفسير الجلالين، ج1، ص316; الوجيز (الواحدي)، ج1، ص557; تفسير أبي السعود، ج4، ص301; تفسير النسفي، ج2، ص201; روح المعاني، ج13، ص40; عمدة القاري، ج5، ص252.


291


2. جابر بن عبدالله مي گويد: در جنگ اُحد كنار جنازه پدرم رفتم و در حالي كه گريه مي كردم، جامه را از روي صورتش برداشتم. مردم مرا از گريه نهي مي كردند، ولي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مرا نهي نكرد. عمّه ام فاطمه را بر بالين جنازه آوردم و او نيز مي گريست. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: در سوگ او بگرييد يا نگرييد، تا زماني كه او را از زمين بلند نكرده ايد، ملائكه با بالهاي خود بر او سايه افكنده اند.

3. أسماء بنت يزيد مي گويد: وقتي ابراهيم فرزند پيامبر (صلي الله عليه وآله) فوت كرد، آن حضرت بر او گريست.

ابوبكر ـ يا عمر ـ به پيامبر (صلي الله عليه وآله) عرض كرد: شما برترين كسي هستيد كه حقّ خداوند را پاس مي داريد! (چرا گريه مي كنيد؟!).

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«تدمع العين، ويحزن القلب، ولا نقول ما يُسخط الربّ، لو لا أ نّه وعد صادق وموعد جامع وأنّ الآخر تابع للأوّل، لوجدنا عليك أفضل ما وجدنا، وأنّا بك لمحزونون.(2)»

«چشم مي گريد و قلب غمگين مي شود و آنچه خشم خداوند را موجب گردد بر زبان نرانيم. اگر نبود كه مرگ وعده اي صادق و جايگاهي است كه همه بايد بروند، دلدادگي ما به تو بيشتر از اين دلدادگي بود، و ما در فراق تو در اندوه هستيم.»

4. عايشه مي گويد: وقتي سعد بن معاذ فوت كرد، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به همراه ابوبكر و عمر بر بالين او حاضر شدند. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست! من در حالي كه در داخل خانه ام بودم، صداي گريه ابوبكر را از گريه عمر تشخيص مي دادم.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج7، ص152; صحيح البخاري، ج2، ص71.

2. سنن ابن ماجة، ج1، ص506 ـ 507.

3. مسند أحمد بن حنبل،ج6،ص142;مجمع الزوائد،ج6،ص138;المصنَّف (ابن أبي شيبة)،ج3،ص267; مسند ابن راهويه،ج2،ص548; صحيح ابن حبّان، ج15، ص501; المعجم الكبير (الطبراني)، ج6، ص9; تفسير ابن كثير، ج3، ص488; الدرّ المنثور، ج6، ص82; الطبقات الكبري، ج3، ص423; اُسد الغابة، ج2، ص297; تاريخ الطبري، ج2، ص253; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج4، ص142; السيرة النبويّة (ابن كثير)، ج3، ص238.


292


5. ابوهريره مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در تشييع جنازه اي شركت داشت، عمر نيز در تشييع جنازه حضور داشت و متوجّه زناني شد كه در تشييع جنازه گريه مي كنند، بر سر آنها فرياد زد و آنها را از گريه كردن نهي نمود. پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «اي عمر! آنها را به حال خود واگذار; زيرا چشم گريان و دل مصيبت ديده و عهد قريب است.(1)»

6. أنس بن مالك مي گويد: در يكي از جنگها زيد پرچم را به دست گرفت و پس از مدّتي شهيد شد، پس از او عبدالله بن رواحه پرچم را گرفت و او نيز شهيد شد، آنگاه جعفر پرچم را گرفت و شهيد شد. در اين حال از دو چشمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله) اشك جاري شد.

7. ابن عبّاس مي گويد: رقيّه دختر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) از دنيا رفت. زنان بر او گريه مي كردند. عمر بن خطّاب با تازيانه اش به آنها مي زد و آنان را از اين كار باز مي داشت.

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به عمر فرمود: «آنها را به حال خود واگذار تا گريه كنند.»

سپس پيامبر (صلي الله عليه وآله) خطاب به زنان فرمود: «از گريه به صورت صداي شيطان (به صورت لغو و لقلقه) بر حذر باشيد.» و سپس فرمود:

«مهما يكون من العين والقلب فمن الله والرحمة، وما يكون من اللسان واليد فمن الشيطان.»

«كاري كه مربوط به چشم و قلب است (گريه كردن) از طرف خداوند و از باب رحمت و عطوفت است. و كاري كه مربوط به زبان و دست مي باشد (صداي نغمه لهوآميز و يا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص110 و273; سنن ابن ماجة، ج1، ص560; سنن النسائي، ج4، ص19; المستدرك، ج1، ص381.

2. صحيح البخاري، ج2، ص72 و ج4، ص218; السنن الكبري (البيهقي)، ج8، ص154; مسند أبي يعلي، ج7، ص201; تاريخ مدينة دمشق، ج2، ص18; تهذيب الكمال، ج1، ص38; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج4، ص279; السيرة النبويّة (ابن كثير)، ج3، ص463.


293


خراش دادن صورت و پاره كردن گريبان) از طرف شيطان است.»

آنگاه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در كنار قبر رقيّه نشست، فاطمه (عليها السلام) نيز در كنار او گريه مي كرد. در اين حال پيامبر (صلي الله عليه وآله) اشكهاي فاطمه (عليها السلام) را با جامه (يا دست) پاك مي نمود.

شوكاني پس از ذكر اين حديث مي گويد: «اين حديث دلالت دارد بر جواز گريه كردني كه به همراهش كارهاي نامشروع انجام نگيرد، نظير كارهايي كه با دست انجام مي گيرد، مانند: گريبان پاره كردن و سيلي زدن به صورت، و يا كارهايي نامشروع كه با زبان انجام مي گيرد، مانند: نعره زدن و نفرين كردن.»

8. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به همراه عبدالرحمن بن عوف و سعد بن أبي وقّاص و عبدالله بن سعود به عيادت سعد بن عباده رفتند. وقتي وارد خانه شدند او را بيهوش ديدند.

پيامبر (صلي الله عليه وآله) پرسيد: فوت كرده است؟

گفتند: خير. (و در بعضي كتابها نوشته شده است: به پيامبر (صلي الله عليه وآله) عرض كردند كه سعد بن عباده فوت كرده است).

در اين حال پيامبر (صلي الله عليه وآله) گريه كرد و ديگران نيز به همراه پيامبر (صلي الله عليه وآله) گريه كردند.

سپس رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«ألا تسمعون أنّ الله لا يعذّب بدمع العين ولا بحزن القلب؟! ولكن يعذّب بهذا ـ أشار إلي لسانه ـ أو يرحم.»

«آيا همه مي شنويد؟! به راستي كه خداوند اشخاص را به اشك چشم و اندوه قلب عذاب نمي كند، بلكه به اين ـ اشاره كرد به زبانش ـ عذاب مي كند و يا مي بخشد»(3).

9. پيامبر (صلي الله عليه وآله) در مرگ أميمه، دختر دخترش زينب، گريه مي كرد. سعد بن عباده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص 70 و 71.

2. نيل الأوطار، ج4، ص150.

3. صحيح البخاري، ج2، ص85; صحيح مسلم، ج3، ص40; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص69; صحيح ابن حبّان، ج7، ص431; كنزالعمّال، ج5، ص611; إرواء الغليل، ج3، ص221; مشكاة المصابيح، ج1، ص388; عمدة القاري، ج4، ص104; شعب الايمان، ج6، ص242; تفسير الثعالبي، ج3، ص346.


294


به پيامبر (صلي الله عليه وآله) عرض كرد: اي رسول خدا! گريه مي كنيد؟ آيا خود شما نبوديد كه زينب را از اين كار نهي كرديد؟

رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: «اين گريه رحمتي است كه خداوند آن را در قلبهاي بندگانش قرار داده است، خداوند رحم مي كند به بندگاني كه رحم كنند.»

10. هنگامي كه ابراهيم فرزند پيامبر (صلي الله عليه وآله) در حال احتضار بود، آن حضرت وارد خانه شد و ابراهيم را در دامن مادرش ديد. او را گرفت و در دامان خود خوابانيد و فرمود:

«يا إبراهيم انّا لن نُغني عنك من الله شيئاً ـ ثمّ ذرفت عيناه وقال: ـ إنّا بك يا إبراهيم لمحزونون، تبكي العين ويحزن القلب ولا نقول ما يُسخط الربّ، ولو لا أ نّه أمر حقّ ووعْد صدق وأ نّها سبيل مأتيّة، لحزّنا عليك حزناً شديداً أشدّ من هذا.»

«اي ابراهيم! كاري از ما ساخته نيست. ـ سپس چشمان آن حضرت پر از اشك شد و فرمود: ـ ما در فراق تو اندوهگين هستيم، چشم، گريان است و قلب سوزان، و آنچه خشم خداوند را موجب شود بر زبان نرانيم. و اگر نبود كه مرگ حقّ است و وعده اي صادق و راهي است كه همه بايد بروند، اندوه ما بر تو بيش از اين بود.»

در اين هنگام عبدالرحمان بن عوف به آن حضرت گفت: مگر شما از گريه بر اموات نهي نكرديد؟

پيامبر (صلي الله عليه وآله) فرمود: «خير! بلكه من از دو صداي جاهلانه و دو كار نهي كرده ام:

يكي داد و فرياد به هنگام مصيبت، خراش دادن صورت، پاره كردن گريبان و پيچش صدا كه كار شيطان است.

ديگري صداي نغمه لهوآميز. امّا اين گريه من از جهت رحمت و عطوفت است و كسي كه رحم نكند، بر او رحم نشود.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فقه السنّة، ج1; ص505.

2. مستدرك الصحيحين، ج4، ص40; سيرة ابن اسحاق، ج1، ص251; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص69; مجمع الزوائد، ج3، ص17; نصب الراية، ج5، ص89; الطبقات الكبري، ج1، ص138; السير الكبير، ج1، ص109; سنن الترمذي، ج2، ص237.


295


11. پيامبر مكرّم اسلام (صلي الله عليه وآله) وقتي به زيارت قبر مادرش رفت، در كنار قبرش بر او گريست و همراهان او نيز گريه كردند.

12. هنگامي كه عثمان بن مظعون ـ يكي از صحابه پيامبر (صلي الله عليه وآله) ـ از دنيا رفت، پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر جنازه او بوسه زد و گريست، به گونه اي كه اشك آن حضرت بر گونه هاي مباركش جاري شد.

13. حضرت زهرا (عليها السلام) پس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) گريه مي كرد و مي فرمود: «اي پدر! تو به پروردگارت نزديك شدي و دعوتش را لبّيك گفتي. پدرجان! اينك بهشت فردوس مأواي توست.»

14. ابوبكر ـ خليفه اوّل ـ پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله) او را بوسيد و گريست و ديگران را نيز به گريه انداخت.

15. هنگامي كه وليد بن وليد از دنيا رفت، امّ سلمه بر او گريست و اشعاري را در سوگ او خواند و پيامبر (صلي الله عليه وآله) او را از گريه كردن نهي نكرد.

16. وقتي خالد بن وليد فوت كرد، زنان بني مغيره در خانه او اجتماع كردند و بر او گريستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج3، ص65; سنن ابن ماجة، ج1، ص501; مسند أحمد، ج2، ص441; سنن النسائي، ج4، ص9; مستدرك الصحيحين، ج1، ص257; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص70.

2. كنزالعمّال، ج13، ص525; تفسير الثعالبي، ج2، ص414; التمهيد (ابن عبدالبرّ)، ج3، ص120; العاقبة في ذكر الموتي، ج1، ص169; كشف القناع، ج2، ص99; الشرح الكبير (ابن قدامة)، ج2، ص343.

3. الطبقات الكبري، ج2، ص312; سنن الدارمي، ج1، ص41; صحيح البخاري، ج5، ص144; سنن ابن ماجة، ج1، ص552; مستدرك الصحيحين، ج1، ص382; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص71; مسند أبي داود الطيالسي، ص197; صحيح ابن حبّان، ج14، ص592; المعجم الكبير، ج22، ص416.

4. صحيح البخاري، ج2، ص70 و ج5، ص143; مسند أحمد، ج6، ص117; سنن النسائي، ج4، ص11; السنن الكبري (البيهقي)، ج3، ص407.

5. الدرّ المنثور، ج6، ص105.


296


برخي به عمر بن خطاب گفتند: كسي را به نزد آنان بفرست تا آنها را از گريه كردن باز دارد.

عمر بن خطاب گفت: بر زنان بني مغيره باكي نيست كه بر ابوسليمان (خالد بن وليد) گريه كنند، مگر آنكه جيغ بكشند(1)، و يا داد و فرياد كنند(2).

«گريه بر ميّت قبل از بيرون رفتن روح از بدنش و پس از آن جايز است.»

نووي مي گويد:

«قال الشافعي والأصحاب: البكاء علي الميّت جائز قبل الموت وبعده ولكن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. در اين روايت جمله «ما لم يكن نقع ولقلقة» وجود دارد. و در معناي كلمه «نَقْع» اختلاف است. فراهيدي مي گويد: «منظور از نَقْع صدايي است كه وقتي از زدن گونه ها ايجاد مي شود.» كتاب العين، ج1، ص173.

ابن أبي الحديد مي گويد: «گفته اند: منظور از نَقْع در اينجا غذايي است كه در مجلس عزا داده مي شود. ولي بهتر آن است كه به معناي بلند كردن صدا باشد.» شرح نهج البلاغة، ج12، ص133.

ابن سلام، ابن اثير، ابن منظور و زبيدي اين كلمه را به معناي بلند كردن صدا دانسته اند. غريب الحديث (ابن سلام)،ج3،ص274; النهاية (ابن الأثير)، ج5، ص109; لسان العرب، ج8، ص363; تاج العروس، ج5، ص528.

2. السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص71; المصنّف (الصنعاني)، ج3، ص559; المصنّف (ابن أبي شيبة)، ج3، ص175; كنز العمّال، ج15، ص730; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج7، ص131.

نمونه هاي ديگري نيز در كتابهاي اهل سنّت درباره گريه بزرگان و صحابه در فراق عزيزان و دوستان خود وجود دارد. بنابراين نتيجه مي گيريم كه گريه كردن در فراق عزيزان براي تمام مردان و زنان جايز است.

ج) ديدگاه تعدادي از فقهاي اهل سنّت در تأييد نظر شيعه

ديدگاه بسياري از فقهاي اهل سنّت موافق با ديدگاه شيعه است; يعني گريه در فراق عزيزان را براي تمام مردان و زنان جايز مي دانند.

عبدالكريم رافعي مي گويد:

«البكاء علي الميّت جائز قبل زهوق الروح وبعده(3)

3. فتح العزيز، ج5، ص254.


297


قبله أولي(1)

«شافعي و اصحاب گفته اند: گريه بر ميّت، قبل از مرگ و بعد از مرگ جايز است، لكن قبل از مرگ بهتر است.»

ابن قدامه مي گويد: «گريه بر ميّت جايز است و نيز كسي كه عزادار است، مي تواند جامه اي را بر روي سرش اندازد تا معلوم شود كه او عزادار است و گريه كردن ـ بدون نوحه سرايي ـ اصلاً كراهت ندارد.»

ابن حزم مي گويد: «گريه كردن بر ميّت چنانچه همراه با نوحه نباشد جايز است.»

بهوتي مي نويسد:

«ولا يكره البكاء علي الميّت قبل الموت وبعده، لكثرة الأخبار بذلك... وذكر الشيخ تقي الدين في التحفة العراقيّة; البكاء علي الميّت علي وجه الرحمة حَسَنُ مستحبُّ(4)

«گريه بر ميّت، قبل از مرگ و پس از آن، مكروه نيست; زيرا رواياتي كه دلالت بر جواز آن دارد بسيار است... و شيخ تقي الدين در كتاب التحفة العراقيّة مي گويد: گريه بر ميّت چنانچه از باب ترحّم و عطوفت باشد، نيكو و مستحب است.»

ابن قيّم جوزي نيز مي نويسد:

«الباكي قبل الموت يبكي حزناً، وحزنه بعد الموت أشدّ، فهو أولي برخصة البكاء من الحالة الّذي يرجي فيها. وقد أشار النبي (صلي الله عليه وآله) إلي ذلك بقوله: تدمع العين ويحزن القلب، ولا نقول مايُسخط الربّ، وأ نّا بك يا إبراهيم لمحزونون.(5)»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المجموع، ج5، ص307; روضة الطالبين، ج1، ص665.

2. الشرح الكبير، ج2، ص429.

3. المحلّي، ج5، ص146.

4. كشف القناع، ج2، ص 188 و 189.

5. عدّة الصابرين، ص83.


298


«كسي كه قبل از مرگ عزيزش (در حال احتضار) بر او مي گريد، به خاطر اندوه و ناراحتي گريه مي كند; پس از مرگ او، غم و اندوهش فزونتر مي گردد. از اين رو جواز گريه كردن براي او در اين حالت نسبت به حالتِ قبل از مرگ اولويّت دارد. و رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نيز به اين مطلب اشاره نموده و مي فرمايد: چشم گريان است و قلب غمگين; ما آنچه را كه موجب خشم خدا گردد، بر زبان جاري نمي سازيم، و اي ابراهيم! ما در فراق از دست دادن تو اندوهگين هستيم.»

سيّد سابق نيز مي گويد: «چنانچه گريه بر ميّت بدون جيغ زدن و نوحه سرايي باشد، به اتّفاق تمام علما جايز است.»

نتيجه: اگر كسي با رعايت انصاف و بدون تعصّب، منابع روايي، فقهي و تاريخي اهل سنّت را بررسي كند، نتيجه مي گيرد كه ديدگاه پيروان اهل بيت (عليهم السلام) در جواز گريه بر فراق عزيزان چه براي مردان و چه براي زنان ـ در صورتي كه مقرون به عدم رضايت به خواست خدا نباشد ـ، بر حق است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. فقه السنّة، ج1، ص505.


299


(16)

عزاداري و نوحه سرايي در فراق عزيزان

شبهه

نوحه سرايي و عزاداري شيعيان در فراق عزيزان و نزديكان يكي از محورهايي است كه وهّابيون همواره در تبليغات تخريبي خويش، از آن به عنوان دستاويزي براي شبهه افكني در راستاي تخريب چهره پيروان اهل بيت (عليهم السلام) استفاده مي كنند.

آنان شيعيان را در برگزاري مراسم عزاداري سرزنش نموده، بعضي از كارهاي آنان را حرام مي دانند و نوحه سرايي را به طور مطلق براي مردان و زنان كاري حرام معرّفي مي كنند.

ابن تيميّه مي گويد: «نوحه سرايي بر مردان و زنان حرام است. واين فتواي پيشوايان معروف اهل سنّت است. در صحيح مسلم و صحيح بخاري از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده كه: زناني كه نوحه سرايي مي كنند، چنانچه قبل از مرگ توبه نكنند، در قيامت مبتلا به مرض پيسي شده، بدن آنها با جامه اي از قير پوشانده مي شود. و در سنن نقل شده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) زنان نوحه خوان و زناني را كه نوحه آنان را گوش مي كنند نفرين كرده است. و در صحيح مسلم و صحيح بخاري از پيامبر (صلي الله عليه وآله) چنين نقل شده است: از ما نيست كسي كه گونه هاي خويش را مجروح كرده، گريبان پاره كرده و آنچه را در زمان جاهليت مي خواندند، بخواند.

و كساني كه آنان را از اين كارها نهي نكنند، در گناه آنان شريك اند، بخصوص نوحه سرايي زنان در كنار قبرها; زيرا اين كار معصيت است و خدا و رسولش از آن




| شناسه مطلب: 74813