بخش 13

پاسخ شبهه 1. نوحه سرایی الف) دلیلهای اهل سنّت بر حرمت نوحه سرایی ب) پاسخ دلیلهای مذکور ج) دلیل ما بر جواز نوحه سرایی 2. طعام خوردن در عزاداریها 3. برپایی مراسم عزا . گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) شبهه پاسخ شبهه الف) امام حسین (علیه السلام) ب) اهداف شیعیان در عزاداری امام حسین (علیه السلام)


300


ناراحت هستند.»

پاسخ شبهه

كارهايي كه عزاداران در فراق عزيزان خويش انجام مي دهند، به دو گروه تقسيم مي شود:

1. كارهاي ناپسندي كه به اتّفاق تمام مسلمانان حرام است، مانند: خراشيدن صورت، سيلي زدن به صورت خود، كندن يا قيچي كردن مو. تمام فقهاي شيعه انجام اين امور را در مراسم عزاداري حرام مي دانند(2)، همانطور كه فقهاي اهل سنّت نيز آن را حرام مي دانند(3).

و از اين رو، اين كارها از افراد متديّن و آگاه صادر نمي شود، اگر چه بعضي از افراد جاهل ممكن است انجام دهند.

2. كارهايي كه از ديدگاه اجتهادي بعضي از فقهاي شيعه و اهل سنّت حرام و از ديدگاه بعضي ديگر از فقهاي شيعه و اهل سنّت جايز است، مانند: نوحه سرايي، طعام دادن به ديگران و برپايي مراسم فاتحه و موعظه.

شايسته است حكم اين كارها، جداگانه بررسي شود:

1. نوحه سرايي

از فقهاي شيعه ـ مانند شيخ طوسي و ابن حمزه ـ حرام است(1)، و به نظر بعضي از فقهاي اهل سنّت ـ مانند بعضي از فقهاي مالكيّه ـ جايز است(2).

البتّه اگر نوحه سرايي همراه با كارهاي نامشروع ـ مانند: خواندن نوحه با حالت غنا، يا استفاده از كلمات باطل و كذب، خراشيدن صورت و... باشد ـ به اتّفاق همه فقهاي شيعه و اهل سنّت حرام است.

بنابراين مسئله نوحه سرايي بايد توسّط انديشمندان مذاهب اسلامي بررسي شود و درباره حكم آنها به صورت اجتهادي نظر خويش را اعلام كنند و مقلّدان از آنها پيروي نمايند. مذمّت و سرزنش پيروان يك مذهب در چنين مسئله اجتهادي و اختلافي، كاري ناپسند و غير اخلاقي است. همانطور كه اظهار نظر درباره اين موضوع بدون تحقيق و اعمال فنّ اجتهاد ـ چنانكه ابن تيميّه اظهار نظر كرد ـ كاري جاهلانه و غير منطقي است.

اكنون براي روشن شدن اين موضوع لازم است ابتدا دليلهاي فقهاي اهل سنّت بر حرمت نوحه سرايي ذكر شود و سپس ضعف و يا قوّت اين دليلها بررسي گردد. آنگاه دليلهاي ما شيعيان بر جواز نوحه سرايي ـ در صورتي كه همراه با مفاسد نباشد ـ بيان شود و انديشمندان را به قضاوت دعوت كنيم.

الف) دليلهاي اهل سنّت بر حرمت نوحه سرايي

فقهاي اهل سنّت براي اثبات حرمت نوحه سرايي به چند روايت استناد كرده اند. تمام اين روايات به سه گروه تقسيم مي شود:

1. رواياتي كه نوحه سرايي را موجب عذاب شدن ميّت مي دانند. مانند روايت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجموع الفتاوي، ج24، ص382.

2. المبسوط، ج1، ص189; السرائر، ج1، ص173; تحرير الأحكام، ج1، ص21; البيان، ص31; جواهر الكلام، ج4، ص367; العروة الوثقي، ج1، ص448; تحرير الوسيلة، ج1، ص93.

3. فتح العزيز، ج5، ص259; المجموع، ج5، ص307; الإقناع، ج1، ص193; الثمر الداني، ص266; المغني (ابن قدامة)، ج2، ص411.

4. فتح العزيز، ج5، ص259; روضة الطالبين، ج1، ص630; الشرح الكبير (ابن قدامة)، ج2، ص430; كشف القناع، ج2، ص189; سبل السلام، ج2، ص115.

5. المعتبر، ج1، ص344; مجمع الفائدة، ج2، ص508; مختلف الشيعة، ج2، ص323; العروة الوثقي، ج1، ص448; تحريرالوسيلة، ج1، ص93; منهاج الصالحين، ج2، ص9.

1. المبسوط، ج1، ص189; الوسيلة، ص99.

2. عمدة القاري، ج19، ص232.


302


عبدالله بن عمر از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) كه مي فرمايد:

«الميت يعذّب في قبره بما نيح عليه.(1)»

«ميّت بر اثر نوحه سرايي، در قبرش عذاب مي شود.»

2. رواياتي كه نوحه سرايي را يكي از كارهاي دوران جاهليّت معرّفي مي كند.

ربعي بن ابراهيم از عبدالرحمن بن اسحاق، از سعد مقبري، از ابوهريره روايت كرده است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«ثلاث من عمل الجاهليّة، لا يتركهنّ أهل الإسلام: النياحة والاستسقاء بالأنواء والتعاير.(2)»

«سه چيز از كارهاي دوران جاهليّت است و مسلمانان ترك نكرده اند: نوحه سرايي و طلب باران به ستارگان و نكوهش ديگران.»

و در بعضي روايات نقل شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) در يكي از خطبه هاي خويش فرمود:

«والنياحة من عمل الجاهليّة.(3)»

«نوحه سرايي از كارهاي دوران جاهليت است.»

3. رواياتي كه پيرامون نوحه سرايي زنان وارد شده است.

ابوسعيد خدري گفته است:

«لعن رسول الله النائحة والمستمعة.(4)»

«خداوند زنان نوحه خوان و كساني را كه صداي آنان را گوش مي كنند نفرين كرده است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد، ج1، ص50; صحيح البخاري، ج2، ص81; صحيح مسلم، ج3، ص41; سنن ابن ماجة، ج1، ص508.

2. صحيح ابن حبّان 7: 410، موارد الظمآن: 189.

3. مسند الشهاب، ج1، ص66; الأمثال في الحديث، ج1، ص295; كتاب الزهد (هنّاد)، ج1، ص286; كنز العمّال، ج15، ص920; الجامع الصغير، ج1، ص245; السيرة النبويّة (ابن كثير)، ج4، ص24.

4. مسند أحمد، ج3، ص65; سنن أبي داود السجستاني، ج2، ص65; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص63.


303


اين حديث ازطريق ابن عبّاس(1) و ابن عمر(2) و ابوهريره(3) نيز نقل شده است.

«زن نوحه خوان در صورتي كه پيش از مرگش توبه نكند، در روز قيامت در حالتي برانگيخته مي شود كه به بدنش جامه اي از قير پوشانده شده و مبتلا به مرض پيسي است.»

ام عطيّه مي گويد: «أخذ علينا في البيعة أن لا ننوح(5); زماني كه خواستيم با پيامبر (صلي الله عليه وآله) بيعت كنيم، آن حضرت از ما تعهّد گرفت كه نوحه سرايي نكنيم.»

بسياري از فقهاي اهل سنّت براي اثبات حرمت نوحه سرايي به طور مطلق ـ يعني چه نوحه خوان مرد باشد و چه زن، مشتمل بر كلام باطل و دروغ باشد يا نباشد ـ به اين روايات استناد كرده اند.

ب) پاسخ دليلهاي مذكور

اگر كسي با نگاهي دقيق و اجتهادي اين روايات را مطالعه كند، درمي يابد كه اين روايات دلالت بر مدّعاي اهل سنّت مبني بر حرام بودن هر گونه نوحه سرايي، ندارد. پيش از نقد و بررسي اين روايات شايسته است به معناي كلمه «النياحة» و «النوح» اشاره كنيم.

انديشمندان اهل سنّت درباره معناي اين دو كلمه ديدگاه روشني ارائه نكرده اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجمع الزوائد، ج3، ص13.

2. مجمع الزوائد، ج3، ص14.

3. الكامل (ابن عدي)، ج7، ص29; ميزان الاعتدال، ج3، ص231; لسان الميزان، ج4، ص340.

ابومالك اشعري از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) روايت كرده است:

«النائحة إذا لم تتب قبل موتها تقام يوم القيامة عليها سرابيل من قطران ودرع من جرب.(4)»

4. صحيح مسلم، ج3، ص45; مسند أحمد، ج5، ص344; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص63; المفاريد عن رسول الله (صلي الله عليه وآله) ، ص88.

5. صحيح البخاري، ج2، ص86; سنن النسائي، ج7، ص149; المعجم الكبير، ج24، ص58.


304


بهوتي گفته است: «نياحه عبارت است از بلند كردن صدا با قلقله و پيچش»(1).

محمّد بن اسماعيل كحلاني مي گويد: «معناي كلمه «النوح» عبارت است از بلند كردن صدا به همراه برشمردن خصوصيّات و خوبيهاي ميّت»(2).

شرواني مي گويد: «معناي كلمه «النوح» مركّب است از بلند كردن صدا و گريه و زاري»(3).

علاء الدين بن عابدين مي گويد: «نوحه سرايي زن عبارت است از اينكه او بر ميّت گريه كند و خوبيها و امتيازات او را ذكر نمايد»(4).

مناوي در تعريف نوحه سرايي كه در روايات از كارهاي جاهليّت معرفي شده، مي گويد: «نوحه سرايي بر ميّت با گفتن: «واكهفاه واجبلاه» از عادتهاي جاهليت است»(5).

بنابر اين براي كلمه «النياحه» و «النوح» در روايات معناي روشني ذكر نشده است. و اين كلمه در نظر اهل سنّت اجمال دارد.

همانطور كه خوانديد، فقهاي اهل سنّت براي اثبات حرام بودن نوحه سرايي به طور مطلق، به سه گروه از روايات استناد كرده اند. ولي دقّت در اين روايات بيانگر ضعف استدلال به آنهاست.

پاسخ گروه اوّل

روايت «الميّت يعذّب في قبره بما نيح عليه» به طور كلّي قابل استدلال نيست; زيرا مفهوم اين روايت با آيات قرآن كريم منافات دارد. خداوند متعال مي فرمايد:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. كشف القناع، ج2، ص189.

2. سبل السلام، ج2، ص115 و ج6، ص231.

3. حواشي الشرواني، ج3، ص180.

4. تكملة حاشية ردّ المختار، ج1، ص557.

5. فيض القدير، ج2، ص222.


305


(وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَي)

(أَن لَّيْسَ لِلاِْنسَـنِ إِلاَّ مَا سَعَي)

(فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة خَيْرًا يَرَهُ) * (وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَهُ)

اين آيات، عقاب و ثواب را نتيجه عمل خود اشخاص مي داند و عذاب شدن شخصي را به معصيت ديگران نفي مي كند. در حالي كه در روايت عبدالله بن عمر نتيجه نوحه خواني ديگران ـ در فرضي كه گناه باشد ـ عذاب شدن ميّت دانسته شده است. بنابراين استدلال به اين روايت كاملاً بي اساس است.

پاسخ گروه دوم

رواياتي كه نوحه سرايي را از كارهاي دوران جاهليّت مي دانند، در واقع دو روايت اند: يكي از طريق ابوهريره نقل شده و ديگري از طريق ابومالك اشعري.

اين دو روايت به چند دليل قابل استناد براي اثبات حرمت نوحه سرايي به طور مطلق، نيست:

1. روايت ابوهريره از لحاظ متن، هيچ استقامت و استحكامي ندراد.

در بعضي كتابها كلمه «يتركهنّ» به جاي كلمه «لا يتركهنّ» ذكر شده است(4).

و در بعضي ديگر از كتابها اين روايت چنين نقل شده است:

«لايتركهنّ الناس أبداً: الطعن في النسب والنياحة علي الميّت و الاستمطار بالنجوم»(5).

و در بعضي ديگر از كتابها چنين نقل شده است:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الفاطر / 18.

2. النجم / 39.

3. الزلزال / 7 و8.

4. مسند أحمد، ج2، ص262.

5. كنزالعمّال، ج16، ص55.


306


«أربع من الجاهليّة لن يدعها الناس: النياحة والتعاير... .(1)»

2. در اين روايات نوحه سرايي در كنار چند موضوع ديگر به عنوان يكي از كارهاي باقيمانده از دوران جاهليّت معرّفي شده است، ولي در آنها از انجام اين كار نهي نشده است. پس دلالت بر حرمت ندارند.

اگر كسي بگويد: پيامبر (صلي الله عليه وآله) نوحه سرايي را از كارهاي دوران جاهليّت دانسته، آيا همين در اثبات حرام بودن آن كافي نيست؟!

در پاسخ مي گوييم: اگر ثابت شود هر كاري كه از كارهاي دوران جاهليّت شمرده مي شود، در اسلام حرام شده، آنگاه ممكن بود بگوييم كه اين روايات نوحه سرايي را از كارهاي دوران جاهليّت شمرده اند، پس حرام است.

اما در هيچ آيه و يا روايتي چنين مطالبي ثابت نشده است، بلكه كارهاي دوران جاهليّت در اسلام احكام گوناگوني دارند.

بعضي از كارها به عنوان كارهاي دوران جاهليّت معرّفي شده است و در اسلام حرام است، مانند ربا، خال كوبي، نكاح شغار(2) و مانند آنها.

و بعضي از كارها در دوران جاهليّت رايج بوده است، و در اسلام نيز جايز است. مانند: سعي ميان صفا و مروه، بردن قرباني براي حج، عقيقه و چند امر ديگر.

بسياري از محدّثان و مفسّران در شأن نزول آيه (إِنَّ الصَّفَا وَا لْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللَّهِ...)(3) گفته اند: اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي گفتند: سعي ميان صفا و مروه و بردن قرباني براي حج از كارها و شعائر جاهليّت است. و به همين جهت انجام آن را خوش نداشتند. خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيدند و درباره حكم آن پرسيدند. خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود و اين عمل را از شعائر خداوند دانست(4).


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح ابن حبّان، ج7، ص412.

2. نكاح شغار عبارت است از اينكه كسي دختر يا خواهرش را به ازدواج كسي درآورد، در مقابل اينكه او دختر يا خواهرش را به ازدواج او درآورد.

3. البقرة / 158.

4. تفسير الطبري، ج2، ص63; زاد المسير (ابن الجوزي)، ج1، ص147; تفسير القرطبي، ج2، ص178; تفسير ابن كثير، ج1، ص204; الدرّ المنثور، ج1، ص159; تفسير مجاهد، ج1، ص92 و184; الاتقان، ج1، ص89; مناهل العرفان، ج1، ص79; السنن الكبري (النسائي)، ج2، ص410 ـ 411; مسند أحمد، ج6، ص144; صحيح البخاري، ج2، ص169; صحيح مسلم، ج4، ص68 ـ 80; سنن أبي داود السجستاني، ج1، ص426; صحيح ابن خزيمة، ج4، ص234.


307


ابن دمياطي مي گويد: «ابوحنيفه گفته است: عقيقه از كارهاي دوران جاهليّت است. همه مي دانند كه عقيقه در شريعت ابراهيم (عليه السلام) وجود داشته و اين كار در دوران جاهليّت استمرار پيدا كرد، تا اينكه پيامبر (صلي الله عليه وآله) مبعوث شد و مردم را به انجام آن امر نمود و ما اكنون به آن عمل مي كنيم. و بعضي كارها مانند قرباني از كارهاي دوران جاهليّت است و پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي داند كه در شريعت ابراهيم (صلي الله عليه وآله) نبوده است»(1).

و بعضي از كارها در دوران جاهليّت رواج داشته و فقهاي اهل سنّت انجام آنها را مكروه دانسته اند. حنبلي در كتاب «فقه العبادات» مي نويسد:

«يكره لطخ رأس الصبي بعد الأضحية، لأ نّه تنجيس له وهو من عمل الجاهليّة.(2)»

«آغشته نمودن سر بچه به خون قرباني كراهت دارد، زيرا موجب نجس شدن سر مي شود و اين كار از كارهاي دوران جاهليّت است.»

و محيي الدين نووي مي گويد: «آغشته كردن سر بچه به خون عقيقه مكروه است، زيرا عايشه روايت كرده است كه در دوران جاهليّت مردم پنبه اي را آغشته به خون عقيقه مي كردند و روي سر نوزاد مي گذاشتند، پيامبر (صلي الله عليه وآله) به مردم دستور داد كه به جاي خون، خلوق ـ نوعي عطر ـ را جايگزين كنند.»

حصفكي مي گويد: «كراهت دارد وقتي هلال ماه را ديديد به آن اشاره كنيد، چون اين كار از كارهاي دوران جاهليّت است.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المستفاد من ذيل تاريخ بغداد، ج2، ص88.

2. فقه العبادات حنبلي، ص493.

3. المجموع، ج8، ص427.

4. الدرّ المختار، ج2، ص433.


308


بنابراين روشن مي شود هيچ كاري از كارهاي جاهليّت محكوم به حرمت نيست، مگر آنكه در شرع مقدّس اسلام از آن نهي شده باشد. و در اين روايات از نوحه سرايي به عنوان يكي از كارهاي باقيمانده از دوران جاهليّت ياد شده است ولي از آن نهي نشده است.

3. پيامبر (صلي الله عليه وآله) در اين روايات مي فرمايد: «ثلاثٌ من عمل الجاهليّة» يا «أربع من عمل الجاهليّة.» بنابراين، موضوع، در اين روايات خصوص اين امور به گونه اي است كه در دوران جاهليّت مرسوم بوده و اگر فرضاً بپذيريم كه كلمه «لا يتركونهنّ» دلالت بر حرمت يا كراهت دارد، يقيناً متعلّق آن خصوص اين امور است به گونه اي كه در دوران جاهليّت مرسوم بوده است، از اين رو دلالت بر حرمت يا كراهت هرگونه نوحه سرايي ندارد.

جالب است كه اعلام فوت اشخاص در بعضي از روايات به عنوان يكي از كارهاي دوران جاهليّت معرّفي و از انجام آن نهي شده است. پيامبر (صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «إيّاكم والنعي، فإنّ النعي من عمل الجاهليّة(1); از اعلام فوت اشخاص برحذر باشيد، زيرا اعلام فوت از كارهاي جاهليّت است.» و در اينجا اكثر فقهاي اهل سنّت به قرينه «من عمل الجاهليّة» حكم به حرمت يا كراهت اعلام فوت را اختصاص داده اند به اعلام فوت به گونه اي كه در دوران جاهليّت مرسوم بوده است، و اعلام فوت به صورتهاي ديگر را جايز مي دانند.

محيي الدين نووي مي گويد: «تنها اعلام فوت به گونه مرسوم در دوران جاهليّت نهي شده است. و احاديثي كه ذكر كرديم، ثابت مي كند كه اعلام فوت اشخاص به كساني كه از فوت او اطلاع ندارند مكروه نسيت، بلكه اگر منظور از اعلام فوت اين باشد كه جمعيّت نمازگزار بيشتر شود، اعلام فوت مستحب است. تنها چيزي كه كراهت دارد، اين است كه گروهي به ميان مردم رفته، با ذكر آثار و افتخارات ميّت در حال چرخش باشند، اين اعلام به گونه مرسوم در جاهليّت است.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الجامع الصغير، ج1، ص449; كنز العمّال، ج15، ص614; سنن الترمذي، ج2، ص228.

2. المجموع، ج5، ص216.


309


نووي در شرح صحيح مسلم نيز همين سخنان را تكرار كرده است.

ومناوي(7) حكم به كراهت اعلام فوت را اختصاص داده اند به اعلام فوت به گونه اي كه در زمان جاهليّت مرسوم بوده است.

اكنون از فقهاي اهل سنّت امروزي مي پرسيم: چه تفاوتي ميان «نعي»; اعلام فوت، و«نوح»; نوحه سرايي، وجود دارد؟ چگونه شما كلمه «نعي» را در روايات نهي از اعلام فوت، به قرينه «من عمل الجاهليّة» حمل بر اعلام فوت به گونه مرسوم در دوران جاهليّت مي كنيد، ولي كلمه «نياحة» و«نوح» را در اين گروه از روايات به قرينه «من عمل الجاهليّة»، حملِ بر خصوص نوحه سرايي دوران جاهليّت نمي كنيد، بلكه مي گوييد: مراد از «نياحة» و «نوح» هرگونه نوحه سرايي است؟!

4. از بعضي روايات استفاده مي شود مراد از نوحه سرايي كه از آن نهي شده، خصوص نوحه سرايي مشتمل بر دروغ است.

در روايتي از پيامبر (صلي الله عليه وآله) نقل شده است:

«انّما ننهي الناس عن النياحة وأن يندب الرجل بما ليس فيه.(8)»

«ما مردم را فقط از نوحه سرايي و يادآوري مرد به آنچه در او نيست، نهي كرده ايم.»

بنابراين نتيجه مي گيريم كه اين گروه از روايات دلالت بر حرام بودن نوحه سرايي به طور مطلق ندارد، زيرا:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شرح صحيح مسلم (نووي)، ج7، ص21.

2. فتح الوهاب، ج1، ص162.

3. مغني المحتاج، ج1، ص357.

4. حاشية ردّ المختار، ج2، ص259.

5. أحكام الجنائز، ص32.

6. حاشية السندي علي النسائي، ج4، ص26.

7. فيض القدير، ج6، ص420.

8. الطبقات الكبري (ابن سعد)، ج1، ص138; كنز العمّال، ج5، ص625.


310


اوّلاً: استقامت متن ندارد.

ثانياً: در آنها نهي از نوحه سرايي نشده است، بلكه فقط به عنوان كاري باقيمانده از دوران جاهليّت معرّفي شده است.

ثالثاً: به قرينه «من عمل الجاهليّة» اين روايات فقط شامل نوحه سرايي به گونه مرسوم در دوران جاهليّت مي شود.

رابعاً: به قرينه بعضي روايات، حمل مي شوند بر نوحه سرايي كه مشتمل بر دروغ باشد.

پاسخ گروه سوم

در گروه سوم از روايات، سه روايت نقل شد. تمام اين سه روايت قابل نقد و پاسخ هستند:

1. موضوع تمام اين روايات زنان نوحه خوان است. و اگر فرض كنيم سند اين روايات هيچ مشكلي ندارد و دلالت آنها نيز كامل است و از آنها حرمتِ نوحه سرايي استفاده مي شود، فقط شامل زنان نوحه خوان مي گردد و شامل مردان نوحه خوان نمي شود. در حالي كه فقهاي اهل سنّت اين روايات را دليل بر حرام بودن مطلق نوحه سرايي براي زنان و مردان ذكر كرده اند!

2. روايت «لعن رسول الله (صلي الله عليه وآله) النائحة والمستمعة» از طريق ابوسعيد خدري وابن عمر و ابن عبّاس و ابوهريره نقل شده است و تمام اين سندها ضعيف اند.

محمد ناصر الباني درباره اين حديث مي گويد: «در صحيح مسلم روايت شده است: پيامبر (صلي الله عليه وآله) زنان نوحه خوان و كساني را كه نوحه هاي آنان را مي شنوند، نفرين كرده است. اين حديث ضعيف است و آن را به صحيح مسلم نسبت داده اند. البتّه نمي دانم به چه جهت اين حديث به صحيح مسلم نسبت داده شده است.

اين حديث از طريق ابو سعيد خدري و ابن عمر و ابن عبّاس و ابو هريره روايت شده است.


311


امّا حديث ابوسعيد: اين حديث را محمّد بن حسن بن عطيّه از پدرش و او از جدّش روايت كرده است. ابو داود و بيهقي و احمد اين حديث را با اين سند نقل كرده اند. ولي اين سند ضعيف است; زيرا زنجيره اي از راويان ضعيف در سند آن وجود دارد همچون عطيه عوفي، پسر و نوه اش.

و امّا حديث ابن عمر: اين حديث را بقية بن وليد از ابو عائذ (عفير بن معدان) از ابو رباح روايت مي كند كه نزد ابن عمر بود و او چنين گفت.

اين حديث را بيهقي نقل مي كند. وعفير بن معدان جدّاً ضعيف است.

طبراني نيز در كتاب «المعجم الكبير» از طريق ابن عمر اين حديث را نقل كرده است ـ چنانكه در مجمع الزوائد هست ـ و گفته است: در سند اين حديث، حسن بن عطيّه ضعيف است.

در چند سطر قبل عرض كرديم كه حسن بن عطيّه همين حديث را از طريق پدرش از ابو سعيد روايت كرده است; معلوم مي شود حسن بن عطيّه اين حديث را يك مرتبه از پدرش از أبو سعيد روايت كرده و يك مرتبه از ابن عمر. و اين دلالت بر ضعف او دارد.

و امّا حديث ابن عباس: اين حديث را بزار و طبراني در كتاب المعجم الكبير نقل كرده اند. در سند اين حديث مصباح ابو عبدالله وجود دارد و هيثمي گفته: من نديده ام كسي از او در كتابهاي رجالي ياد كند.

و امّا حديث ابو هريره: اين حديث را عمر بن يزيد مدائني روايت كرده و گفته است: (حسن بن ابي حسن سري از ابوهريره روايت كرده است. ابن عدي اين حديث را ذكر مي كند و مي گويد: اين حديث به ياد من نمي آيد و عمر بن يزيد كسي است كه حديثش نزد علما قابل پذيرش نيست.»

و انس بن مالك مي گويد: «رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در هنگام بيعت، از زنان تعهّد گرفت تا نوحه سرايي نكنند. زنان گفتند: اي رسول خدا! زناني در زمان جاهليّت با ما در نوحه سرايي براي عزيزانمان كمك و همراهي كردند، آيا اجازه مي دهيد كه ما نيز آنان را در اين جهت كمك و همراهي كنيم؟ رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: در اسلام كمك و همراهي در نوحه سرايي وجود ندارد.»

و در بعضي ديگر از روايات، پيامبر (صلي الله عليه وآله) به زنان اجازه نوحه سرايي پس از بيعت را داده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إرواء الغليل، ج3، ص222.

2. تهذيب التهذيب، ج2، ص255.

3. تلخيص الحبير، ج5، ص260.

بودن سند اين روايت تصريح كرده است.

بنابر اين، استدلال به اين روايت براي اثبات حرمت نوحه سرايي به طور مطلق، مخدوش و مردود است.

3. روايت ابو مالك اشعري: «النائحة إذا لم تتب...» با رواياتي كه در باره جواز نوحه خواني زنان ذكر مي شود، تعارض دارد، لذا حمل مي شود بر نوحه خواني بگونه اي كه در زمان جاهليّت مرسوم بوده است، و يا نوحه اي كه مشتمل بر دروغ و همراه با گناه باشد.

4. روايت امّ عطيّه نيز ادّعاي فقهاي اهل سنّت را ثابت نمي كند; زيرا رواياتي كه در خصوص بيعت گرفتن پيامبر (صلي الله عليه وآله) از زنان وارد شده، سه گروه اند:

در بعضي از روايات تصريح شده كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) از زنان تعهّد گرفت نوحه سرايي را ترك كنند. اين روايات مطلق است و هرگونه نوحه سرايي زنان را شامل مي شود.

امّ عطيّه مي گويد: «رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در هنگام بيعت كردن زنان با او، از ما تعهّد گرفت تا نوحه سرايي نكنيم.»

1. مسند أحمد، ج5، ص85; صحيح البخاري، ج2، ص86; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص62; مسند ابن راهويه، ج5، ص214; السنن الكبري (النسائي)، ج4، ص428.

2. سنن النسائي، ج4، ص16; السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص62; المصنّف (الصنعاني)، ج6، ص8 .


313


عبد بن حميد از ضحّاك نقل مي كند: هنگامي كه پيامبر (صلي الله عليه وآله) از زنان تعهّد گرفت تا نوحه سرايي نكنند، يكي از آنها گفت: ما ناچار به نوحه سرايي هستيم. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود:

«ان كنتنّ لابدّ فاعلات فلا تخمشن وجهاً، ولا تخرقن ثوباً، ولا تحلقن شعراً، ولا تدعون بالويل، ولا تقلن هجراً، ولا تقلن إلاّ حقّاً.(1)»

«اگر از انجام نوحه سرايي چاره اي نداريد، پس صورتهاي خود را خراش ندهيد وجامه خود را پاره نكنيد و موهاي خود را نتراشيد و نفرين ننماييد و سخنان زشت بر زبان نرانيد و چيزي جز سخن حقّ نگوييد.»

و در بعضي ديگر از روايات، پيامبر (صلي الله عليه وآله) از زنان تعهّد مي گيرد نوحه سرايي زمان جاهليّت را ترك كنند. اين روايات مقيّد است و فقط نوحه سرايي دوران جاهليّت را ممنوع كرده است.

عبد بن حميد و ابن منذر از عكرمه روايت كرده اند: آيه شريفه (إِذَا جَآءَكَ ا لْمُؤْمِنَـتُ يُبَايِعْنَكَ... وَلاَ يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوف) نازل شد و مراد از نافرماني نكردن در معروف، دو چيز بود: يكي اين كه زنان با مردان نامحرم در يك مكان خلوت نكنند و ديگر اين كه نوحه را به صورتي كه در دروان جاهليّت انجام مي گرفت، ترك كنند.

تنها راه جمع ميان اين روايات اين است كه بگوييم اطلاق گروه اوّل و اطلاق گروه دوم به وسيله گروه سوم تقييد مي خورد و نتيجه مي گيريم كه اگر نوحه سرايي زنان از قبيل نوحه سرايي دوران جاهليت باشد (همراه با سخنان زشت و دروغ، به صورت متقابل و همراه با گناه باشد) حرام است. و اگر نوحه سرايي آنان از اين قبيل نباشد جايز است.

و اين همان فتوايي است كه بعضي از فقهاي مالكيّه و اكثر فقهاي شيعه صادر كرده اند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الدرّ المنثور، ج6، ص211.

2. الدرّ المنثور، ج6، ص211; فتح الباري، ج8، ص490.


314


ج) دليل ما بر جواز نوحه سرايي

اكثر فقهاي شيعه نوحه سرايي در عزاداريها را براي مردان و زنان در صورتي كه همراه با مفسده اي نباشد، جايز مي دانند.

دليل ما بر جواز نوحه سرايي اين است:

اوّلاً: هيچ آيه و روايتي كه دلالت بر ممنوعيت نوحه سرايي داشته باشد وجود ندارد. و تمام رواياتي كه فقهاي اهل سنّت به آن استدلال كرده اند مخدوش است.

ثانياً: نقل شده است: واثلة بن اسقع و ابو وائل از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وآله) به نوحه سرايي گوش مي كردند و گريه مي نمودند.

ثالثاً: حضرت زهرا (عليها السلام) ، پس از رحلت رسول (صلي الله عليه وآله) اين گونه نوحه سرايي كرد: «يا ابتاه، أجاب ربّاً دعاه، يا أبتاه من جنّة الفردوس مأواه; اي پدر! تو دعوت پروردگارت را اجابت نمودي. پدر جان! اينك، بهشت فردوس جايگاه توست.»

رابعاً: نقل شده كه وقتي پيامبر (صلي الله عليه وآله) رحلت فرمود، ابوبكر كنار جسد مباركش نشست و لبهايش را ميان دو چشمان آن حضرت و دستهايش را بر روي شقيقه هاي او گذاشت و گفت: «وا نبيّاه، واخليلاه، واصفيّاه; اي پيامبر خدا! اي خليل خدا! اي صفيّ خدا!.»

بعضي از دانشمندان اهل سنّت ـ مانند: بدرالدين عيني و كرماني ـ با رعايت انصاف تصريح كرده اند كه نوحه سرايي حضرت زهرا (عليها السلام) و ابوبكر دليل روشني است بر اينكه اگر نوحه سرايي از نوع مرسوم در دوران جاهليّت نباشد (همراه با دروغ و سيلي زدن به صورت و ساير مفاسد نباشد) جايز است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الشرح الكبير (ابن قدامة)، ج2، ص43.

2. همان و المغني (ابن قدامة)، ج2، ص411.

3. تيسير العزير الحميد، ص456.

4. عمدة القاري، ج18، ص75; نيل الأوطار، ج4، ص161.


315


و بعضي ديگر ـ مانند شوكاني ـ با كمال بي انصافي گفته اند: نوحه سرايي حضرت زهرا (عليه السلام) و ابوبكر دليلي براي جواز نوحه سرايي نيست، بلكه توجيه صدور اين عمل از آنان اين است كه آنان هنگامي اين عمل را انجام داده اند كه هنوز روايات نهي از نوحه سرايي به آنان نرسيده بود.

از شوكاني بايد پرسيد: چگونه ممكن است رواياتي كه در ظاهر بعضي از آنها هنگام بيعت با پيامبر (صلي الله عليه وآله) صادر شده، به اشخاصي مانند حضرت زهرا (عليها السلام) وابوبكر نرسيده باشد؟!

2. طعام خوردن در عزاداريها

نظر تمام فقهاي شيعه اين است كه اهل مصيبت به شركت كنندگان در عزا و خوردن شركت كنندگان در خانه صاحب عزا استحباب ندارد، بلكه بسياري از آنها اين عمل را مكروه مي دانند(2); به دليل فرمايش امام صادق (عليه السلام) «الأكل عند أهل المصيبة من عمل الجاهليّة; غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليّت است.»

فقهاي اهل سنّت نيز در اين جهت با فقهاي شيعه توافق دارند.

و برعكس طعام دادن به صاحب عزا و اهل مصيبت تا سه روز استحباب دارد، به اين دليل كه وقتي جعفر بن ابيطالب كشته شد، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به حضرت زهرا (عليها السلام) ـ و در روايتي به زنان ـ دستور داد تا سه روز براي اسماء بنت عميس غذا ببرد.

لذا شايسته است مبلّغان محترم اين موضوع را در سخنرانيها تذكّر دهند و مردم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. نيل الأوطار، ج4، ص161 ـ 162.

2. جامع المقاصد، ج1، ص466; مجمع الفائدة، ج2، ص509.

3. مواهب الجليل، ج3، ص37; نيل الأوطار، ج4، ص148; فقه السنّة، ج1، ص508.

4. وسائل الشيعة، ج2، ص888 ـ 889; مسند أحمد، ج1، ص205; سنن ابن ماجة، ج1، ص514; سنن أبي داود السجستاني، ج2، ص65.


316


را نسبت به اين مطلب آگاه سازند. البتّه انجام آن شرعاً ممنوع نيست، ولي از آنجا كه اين عمل استحباب ندارد، شايسته است مردم را به انجام كارهايي كه داراي ثواب براي خود و ميّت است، تشويق نمايند.

3. برپايي مراسم عزا

تعزيه ـ يعني تسليت گفتن و دلداري دادن اهل مصيبت و دعا براي ميّت با حضور در خانه و مكان عزاداري ـ به اتّفاق تمام مسلمانان، سنّت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است و استحباب دارد. و شيعيان همواره اين سنّت را در طول تاريخ پاس داشته اند.

روايات استحباب برگزاري مراسم عزا بسيار فراوان است و نيازي به ذكر نيست; كافي است به كتابهاي فقهي و حديثي شيعه و اهل سنّت مراجعه شود.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الكافي (الحلبي)، ص240; السرائر، ج1، ص171; شرائع الإسلام، ج1، ص36; المعتبر، ج1، ص341; تذكرة الفقهاء، ج2، ص123; جامع المقاصد، ج1، ص445; العروة الوثقي، ج2، ص124; تحرير الوسيلة، ج1، ص95.


317


گريه و عزاداري براي امام حسين (ع)

(17)

گريه و عزاداري براي امام حسين (عليه السلام)

شبهه

يكي ديگر از دستاويزهاي وهّابيون براي تخريب چهره شيعيان، گريه و عزاداري پيروان اهل بيت (عليهم السلام) براي امام حسين (عليه السلام) و ياران او در عاشوراست.

آنان در تبليغات خويش، حقيقت سوگواري و عزاداري در تاسوعا و عاشوراي حسيني را واژگون و به صورتي انحرافي بازگو مي كنند و شيعه را متّهم به انجام كارهاي نامشروع در ايام محرّم مي كنند.

ابن تيميّه مي گويد:

«شيطان به سبب شهادت حسين بن علي (عليه السلام) دو بدعت را در ميان مردم ايجاد كرد:

يكي بدعت اندوه و نوحه سرايي در روز عاشوراست. در اين روز مردم به سر و صورت مي زنند، نعره و فرياد مي كنند، گريه مي كنند، تشنگي را تحمّل مي كنند، مرثيه خواني مي كنند و در اشعار خود به بزرگان صدر اسلام ناسزا مي گويند و آنان را نفرين مي كنند و كساني را كه در شهادت حسين (عليه السلام) بي تقصير بوده اند، با كساني كه تقصير داشته اند، يكي كرده، حتّي صحابه و تابعين را دشنام مي دهند; آنان حكايتهايي را بازگو مي كنند كه بسياري از آنها دروغ است. و مقصود كساني كه اين كارها را ترويج مي كنند، ايجاد اختلاف و تفرقه ميان امتّ اسلامي است. اين كارها به اتّفاق مسلمانان نه واجب است و نه مستحبّ; بلكه برگزاري مراسم ناله و فغان و نوحه سرايي براي مصيبتهاي گذشته، از بزرگترين اموري است كه خداوند و پيامبرش آن را حرام كرده اند. و بدعت اظهار


318


خوشحالي و سرور نيز چنين است.(1)»

امروزه وهّابيون در راستاي ترويج افكار و عقايد بي اساس ابن تيميّه و با هدف تخريب چهره شيعيان و ايجاد تفرقه ميان مسلمانان، حقيقت سوگواري و عزاداري در عاشوراي حسيني را با ارائه گزارشهايي از بعضي كارهاي ناپسندي كه توسّط بعضي افراد جاهل و در بعضي از مناطق انجام مي گيرد، وارونه معرّفي مي كنند و اهل سنّت را به فاصله گرفتن از شيعيان تحريك مي نمايند.

پاسخ شبهه

براي پاسخ به پرسشها و شبهاتي كه درباره سوگواري در عاشوراي حسيني مطرح مي شود و در راستاي معرّفي حقيقت سوگواري شيعيان در عاشورا و زدودن اتّهامهاي بي اساس، لازم است در محور سه موضوع بحث شود:

1. شهادت امام حسين (عليه السلام) چه امتيازي دارد كه شيعيان همه ساله به مدّت ده روز به طور گسترده براي او عزاداري مي كنند؟

2. اهداف شيعيان از برگزاري مراسم عزاداري به صورت گسترده براي امام حسين (عليه السلام) و يارانش چيست؟ و آيا اين اهداف مورد تأييد قرآن و سنّت نبوي است؟

3. شيعيان در سوگواري امام حسين (عليه السلام) از چه شيوه هايي استفاده مي كنند؟ آيا تمام كارهايي كه شيعيان به عنوان مراسم عزاداري انجام مي دهند مطابق با شريعت اسلام است؟

پاسخ به اين سه پرسش، پاسخي جامع به اشخاصي معاند مانند: ابن تيميّه، و راهنمايي براي برادران اهل سنّت خواهد بود.

الف) امام حسين (عليه السلام) و امتيازات شهادت او به روايت اهل سنّت

براي شهادت امام حسين (عليه السلام) در كتابهاي حديثي و تفسيري اهل سنّت امتيازاتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. منهاج السنّة، ج 4، ص 554.


319


ذكر شده كه براي هيچ شخصيّتي ذكر نشده است; اكنون ما به نمونه هايي از آنها اشاره مي كنيم:

1 . گريه آسمان در شهادت امام حسين (عليه السلام)

از نضرة الأزديّه با سند صحيح نقل شده است:

«لَمّا قتل الحسين بن عليّ مطرت السماء دماً.(1)»

«وقتي حسين بن علي (عليه السلام) به شهادت رسيد، آسمان خون باريد.»

و ابن عساكر از قرّة بن خالد نقل كرده است:

«ما بكت السماء علي أحد إلاّ علي يحيي بن زكريّا والحسين بن علي، وحمرتها بكاؤها.(2)»

«آسمان فقط بر مرگ دو نفر گريه كرده است: 1. يحيي فرزند زكريّا. 2. حسين بن علي (عليه السلام) . و گريه آسمان، قرمزي آن است.»

و در روايات گوناگوني نقل شده است:

«لَمّا قتل الحسين بن علي أحمرت آفاق السماء.(3)»

«هنگامي كه حسين بن علي (عليه السلام) به شهادت رسيد، اُفق هاي آسمان قرمز شد.»

2 . گريه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بر شهادت حسين (عليه السلام)

در روايات گوناگون و با سندهاي بسيار قوي نقل شده است كه جبرئيل (عليه السلام) خبر شهادت امام حسين (عليه السلام) به دست مردم را به پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) داد و آن حضرت بر اوگريه كرد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الثقات (ابن حبان)، ج 4، ص 329; ج 5، ص 487; تهذيب الكمال، ج 6، ص 433; تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 227; لسان الميزان، ج 3، ص 113; سير اعلام النبلاء ج 3، 312.

2. تاريخ مدينة دمشق، ج 64، ص 217. ر. ك : الدرّ المنثور، ج 4، ص 264; تفسير القرطبي، ج 16، ص 141.

3. الدرّ المنثور ج 6 ، ص 31; الصواعق المحرقة ج2 ، ص 570; تاريخ مدينة دمشق ج 14 ، ص 227.


320


امير مؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«دخلتُ علي النبيّ(صلي الله عليه وآله وسلم) ذات يوم وإذاً عيناه تذرفان.

قلت: يا نبيّ الله! أغضبك أحدٌ، ما شأن عينيك تفيضان؟

قال: بل قام من عندي جبرئيل (عليه السلام) قبل، فحدّثني: أنّ الحسين يقتل بشطّ الفرات.

قال: فقال: هل لك أن أشمّك من تربته؟ قلت: نعم.

قال: فمدّ يده، فقبض قبضته من تراب، فاعطانيها، فلم أملك عيني أن فاضتا.(1)»

«روزي خدمت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) رسيدم، چشمان مباركش پر از اشك بود. عرض كردم: اي پيامبر خدا! آيا كسي شما را ناراحت كرده است؟ چرا چشمان شما اشك آلود است؟ فرمود: آري! جبرئيل به نزد من آمد و گفت: حسين در شطّ فرات كشته مي شود. آيا دوست داري تربتش را استشمام كني؟ گفتم: آري.

پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: جبرئيل دستش را دراز كرد و مقداري خاك را گرفت و به من داد. از آن وقت از چشمانم بي اختيار اشك مي آيد.»

هيثمي در كتاب «مجمع الزوائد» پس از نقل اين حديث، مي گويد:

«اين حديث را احمد و ابو يعلي و بزار و طبراني روايت كرده اند و راويان آن ثقه هستند.(2)»

روايات گوناگوني با سندهاي مختلف و معتبر با همين مضمون در كتابهاي حديثي اهل سنّت نقل شده است.


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد ج1 ، ص85; المصنّف (ابن أبي شيبة)، ج8، ص632; مسند أبي يعلي، ج 1، ص 298; المعجم الكبير، ج3، ص106; كنز العمّال، ج3، ص 655; تهذيب التهذيب، ج 2، ص 300; تهذيب الكمال، ج2، ص429.

2. مجمع الزوائد، ج 9، ص 187.

3. مسند أحمد، ج 6، ص 294; المعجم الكبير، ج 3، ص 107; كنز العمّال، ج 12، ص 123; أعلام النبوّة (الماوردي) ، ص 153.


321


3. گريه اُمّ سلمه بر حسين (عليه السلام)

سلمي مي گويد:

«به خدمت اُمّ سلمه رسيدم در حالي كه گريه مي كرد. عرض كردم: چرا گريه مي كني؟. گفت: رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)را در عالم خواب ديدم كه سر و محاسن مباركش خاك آلود است، از آن حضرت پرسيدم: تو را چه شده است اي رسول خدا؟! فرمود: پيش از اين شاهد كشته شدن حسين بودم.(1)»

4 . خاكي كه در شهادت حسين (عليه السلام) خون شد

اُمّ سلمه مي گويد:

روزي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) مشتي از خاك قرمز به من داد و فرمود: اين خاك مقداري از خاكي است كه حسين در آنجا به شهادت مي رسد. هرگاه اين خاك تبديل به خون شد، بدان كه حسين كشته شده است. اين خاك را من در داخل شيشه اي كوچك گذاشتم، و در روز شهادت حسين (عليه السلام) ديدم آن خاك تبديل به خون شده است.

5 . شهادت حسين (عليه السلام) آزمايش عمومي

خالد بن عرفطه در روز شهادت امام حسين (عليه السلام) به عمارة بن يحيي بن خالد مي گويد: از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مي فرمايد:

«شما امّت من به زودي درباره رفتار خويش با اهل بيت من آزموده خواهيد شد.(3)»

هيثمي اين روايت را نقل مي كند و مي گويد:

«طبراني و بزار اين روايت را نقل كرده اند. و راوياني كه در سند طبراني وجود دارند،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. سنن الترمذي، ج 5، ص 323; المعجم الكبير، ج 23، ص 337; التاريخ الكبير (البخاري)، ج 3، ص 324; تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 238; البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 8، ص 219; تهذيب الكمال، ج 6، ص 439، اُسد الغابة، ج 2، ص 22; سير أعلام النبلاء، ج 3، ص 306; تهذيب التهذيب، ج 2، ص 307.

2. الصواعق المحرقة، ج 2، ص 565.

3. المعجم الكبير، ج 4، ص 192; الجامع الصغير، ج 1، ص 388; كنز العمّال، ج 11، ص 124.


322


غير از عماره، راويان صحيح هستند و ابن حبّان عماره را ثقه مي داند.(1)»

6 ـ گريه جنّ بر امام حسين (عليه السلام)

اُمّ سلمه مي گويد: «شنيدم كه جنّ بر حسين (عليه السلام) نوحه سرايي مي كنند.(2)»

و هيثمي راويان اين حديث را صحيح مي داند(3).

و ابن كثير نيز مي گويد: «اين روايت صحيح است»(4).

و شگفتا از كسي مانند ابن كثير كه با وجود اين همه روايتهاي صحيح الاسناد در كتابهاي معتبر اهل سنّت با كمال بي انصافي مي گويد:

«ظاهراً اين روايات از روايتهاي بي اساس شيعه است. آنان اين روايات دروغين را ساخته اند تا موضوع شهادت حسين (عليه السلام) را بزرگ كنند. و شكّي نيست كه شهادت حسين (عليه السلام) يك مسئله بزرگي است، ولي هيچ يك از اين قضايايي كه آنها به دروغ ساخته اند واقع نشده است; زيرا وقايع مهمتري قبل از شهادت حسين (عليه السلام) رخ داده است ـ مانند شهادت پدرش علي (عليه السلام) و رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و... ـ ولي هيچ يك از اين قضايا اتّفاق نيفتاده است... .(5)»

اكنون از ابن كثير مي پرسيم:

آيا شايسته است رواياتي را كه با سندهاي صحيح در كتابهاي معتبر اهل سنّت از اشخاصي مانند طبراني نقل مي شود و كساني مانند هيثمي بر آنها مُهر تأييد مي زنند، رواياتي ساختگي و دروغين شمرده شود؟!

شما چگونه شهادت حسين بن علي (عليه السلام) را با آن همه ظلم و ستمي كه بر او و اهل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مجمع الزوائد، ج 9، ص 194.

2. المعجم الكبير، ج 3، ص 121 ـ 122; تاريخ مدينة دمشق، ج 14، ص 239، تهذيب التهذيب، ج 2، ص 306; الأصابة 2: 72.

3. مجمع الزوائد 9: 199.

4. البداية والنهاية (ابن كثير)، ج 6، ص 259.

5. همان.


323


بيت او روا داشتند، با شهادت علي (عليه السلام) و رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و فرزندش ابراهيم مقايسه مي كنيد؟ سخن در عظمت و بزرگي اشخاص نيست، بلكه سخن در عظمت و چگونگي شهادت است.

از ابن كثير ـ مفسّر بزرگ قرآن كريم ـ شگفت كه چشمان خود را بر روي واقعيتهاي موجود ببندد و بدون ارائه يك دليل منطقي رواياتي را كه توسّط بزرگان از محدّثين اهل سنّت با سندهاي معتبر نقل شده، با يك كلمه «ظاهراً» مردود بداند.

روايات ديگري نيز در خصوص امتيازات شهادت حسين بن علي (عليه السلام) در كتابهاي اهل سنّت وجود دارد كه ما به خاطر ضعيف بودن سندهاي آنها نقل نكرديم. البتّه بسياري از آن روايات با سندهاي معتبري در كتابهاي ما شيعيان نقل شده است.

بنابر اين نتيجه مي گيريم كه شهادت حسين بن علي (عليه السلام) مصيبت بزرگي در نزد خدا و پيامبرش است. ابن عبّاس مي گويد:

«مصيبة عظيمة عند الله نحتسبها

«مصيبت شهادت حسين بن علي (عليه السلام) را مصيبتي بزرگ در نزد خداوند متعال مي دانيم.»

ويژگيهايي كه براي شهادت حسين بن علي (عليه السلام) ذكر شد، براي هيچ يك از اولياي الهي ذكر نشده است. و اين پاسخي است به كساني كه شيعه را متّهم به بزرگ نمايي شهادت حسين بن علي (عليه السلام) مي كنند. شهادت حسين بن علي (عليه السلام) در نزد خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، اهل بيت و صحابه پيامبر و حتي زمين و آسمان بزرگ است و نيازي به بزرگ نمايي ندارد.

ب) اهداف شيعيان در عزاداري امام حسين (عليه السلام)

اهدافي كه شيعيان در برپايي عزاداري حسين بن علي(عليهما السلام) دنبال مي كنند، اهدافي بسيار مقدّس و مطابق با سنّت نبوي است. و اكنون به چند نمونه از اين اهداف اشاره مي كنيم:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تهذيب الكمال، ج6، ص440.


324


1. نهي از منكرات

هر انساني كه به بررسي تاريخ قيام عاشورا بپردازد، درمي يابد كه آنچه يزيد بن معاويه و يارانش با امام حسين (عليه السلام) و يارانش انجام دادند، چيزي جز منكرات و فساد نبود. آنان حرمت اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) را هتك كردند، ظلم و ستم درباره آنان را به نهايت رسانيدند، شخصيتهاي محترم و مسلمان را با بدترين شيوه شهيد كردند و از اذيّت و آزار فرزندان و اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) دريغ نكردند.

اينها منكراتي است كه همواره در جوامع بشري توسّط عدّه اي ممكن است انجام بگيرد; چنانكه اكنون شاهد بي حرمتي به پيامبر عظيم الشان اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) در بعضي كشورها هستيم.

نهي از چنين منكراتي در همه عصرها بر همه مسلمانان واجب و لازم است، و پايين ترين مرتبه نهي از منكر، آن است كه اشخاص نسبت به آن منكر انزجار قلبي داشته، اين انزجار را با انجام كاري ابراز نمايند.

رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

«من رأي منكم منكراً فليغيّره بيده، فإن لم يستطع فبلسانه، فإن لم يستطع فبقلبه، وذلك أضعف الايمان.(1)»

«اگر كسي از شما شاهد انجام منكر بود، بايد اگر ممكن است با دست آن منكر را تغيير دهد و اگر توان آن را ندارد با زبانش، و اگر آن هم ممكن نبود با قلبش. و اين پايين ترين مرتبه ايمان است.»

شيعه با برپائي مراسم عزاداري حسين بن علي (عليه السلام) يادآور منكراتي مي شود كه در آن زمان انجام شد و اكنون نيز ديگران انجام مي دهند، و در اين مراسم با تشكيل مراسم سخنراني و نوحه سرايي و گريه بر مصائب امام حسين (عليه السلام) انزجار قلبي خويش را نسبت به اين منكرات اعلان مي دارد و سخنرانان با زبان خويش ديگران را از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج1، ص50; مسند أحمد، ج3، ص92; سنن ابن ماجة، ج2، ص1330; السنن الكبري (البيهقي)، ج6، ص95.




| شناسه مطلب: 74814