بخش 4

2. استحباب سفر برای زیارت قبر امامان و اولیا (علیهم السلام) ایجاد گنبد و بارگاه روی قبرها شبهه دلیل اوّل: اجماع دلیل دوم: روایت ابی#160;الهیّاج دلیل سوم: روایات دیگر دلیل چهارم: ایجاد بنا بر قبور شرک است پاسخ شبهه الف: بررسی ادّعای اجماع در تخریب قبور ب: بررسی استدلال به روایت ابی الهیّاج ج: بررسی روایات نهی از بنای بر قبر د: بررسی دلیل چهارم شرک بودنِ بنا بر روی قبور اولیا


75


ونحوها(1)

«و به صورت مكرّر در گذشته عرض كرديم كه علما بر تسامح در احاديث ضعيفي كه درباره فضيلت اعمال و مانند آن وارد شده، اتّفاق نظر دارند.»

دليل سوم: عمل اصحاب و تابعين

مسافرت نمودن به قصد زيارت قبر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) چيزي است كه صحابه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) و تابعين در طول تاريخ به آن عمل مي كرده اند.

از كساني كه به قصد زيارت قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از شام به مدينه مسافرت نمود، بلال بن رياح (معروف به بلال حبشي) مؤذّن رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) است.

ابن عساكر مي گويد:

«بلال، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را در خواب ديد كه به او مي فرمايد: اين چه جفايي است كه تو مي كني؟! آيا وقت آن نرسيده كه مرا زيارت كني؟ بلال از خواب برخاست در حالي كه غمگين بود و بر خود مي ترسيد. سپس سوار بر مركب شد و به قصد مدينه حركت كرد و نزد قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آمد. در كنار قبر گريه مي كرد و صورت خود را به قبر مي ماليد كه ناگهان حسن و حسين (عليهما السلام) آمدند و بلال آنها را در آغوش گرفت و بوسيد. حسن و حسين (عليهما السلام) به او فرمودند:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المجموع، ج8، ص261.


76


«علاقه داريم أذاني را كه در زمان رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ـ در سحر ـ مي گفتي از تو بشنويم....»(1)

شوكاني در «نيل الأوطار» به داستان مسافرت بلال براي زيارت قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به نقل از ابن عساكر اشاره مي كند و مي گويد: «سند داستاني كه ابن عساكر نقل مي كند سند خوبي است.»(2)

بكري دمياطي در كتاب «إعانة الطالبين»(3) و ابن اثير در «اسدالغابة»(4) و ذهبي در «سير أعلام النبلاء»(5) نيز اين داستان را آورده اند.

معروف است كه عمر بن عبدالعزيز، همواره از شام قاصدي به مدينه مي فرستاد تا به مدينه برود و بر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) سلام كند و برگردد.(6)

و نيز مشهور است كه عمر بن خطاب به كعب الأحبار ـ كه تازه مسلمان شده بود ـ گفت:

«آيا دوست داري با من به مدينه آمده، قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را زيارت كني و از زيارت او بهره مند شوي؟.»

او گفت: «آري! اين كار را انجام مي دهم» وبه همراه عمر به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ مدينة دمشق، ج7، ص137.

2. نيل الأوطار، ج5، ص180.

3. إعانة الطالبين، ج1، ص267.

4. أسدالغابة، ج1، ص208.

5. سير أعلام النبلاء، ج1، ص358.

6. البداية والنهاية، ج9، ص214.


77


مدينه مسافرت كرد.(1)

اينها نمونه هايي از مسافرت اصحاب و تابعين به قصد زيارت قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) است كه در تاريخ ثبت شده است.

2. استحباب سفر براي زيارت قبر امامان و اوليا (عليهم السلام)

اگر چه در كتاب هاي حديثي اهل سنّت روايتي درباره زيارت قبر امامان معصوم (عليهم السلام) و ساير اوليا به طور صريح ذكر نشده، ولي ـ پس از چشم پوشي از روايات گوناگون و معتبري كه از طريق شيعه در خصوص زيارت قبور امامان (عليهم السلام) وارد شده است، و نيز چشم پوشي از آثار و بركاتي كه بسياري از مسلمانان شيعه و سنّي در مسافرت به اين مشاهد مشرّفه ديده اند ـ ، سفر براي زيارت اولياءالله ـ بخصوص امامان معصوم (عليهم السلام)  ـ به چند دليل استحباب دارد:

الف: در روايت «نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها» فلسفه و علّت تأكيد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به زيارت قبرها، پندآموزي، يادآوري آخرت و مرگ، زهد در دنيا، دلسوزي و اشك آلود شدن چشم معرّفي شده بود. و شكّي نيست كه اين آثار در زيارت قبر امامان معصوم (عليهم السلام) و اوليا بيشتر احساس مي شود؛ زيرا زيارت آنها يادآور مبارزات شهادت طلبانه و زهد و پارسايي آنان مي شود و نيز يادآور مظلوميت آنان و موجب دلسوزي و اشك آلود شدن چشم ها مي شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. دفع الشبه عن الرسول، ص130.


78


بنابر اين روايت «فزوروها» به طريق اولي و به طور مؤكّد، دلالت بر استحباب زيارت اين بزرگواران دارد.

و لازمه استحباب زيارت آنان، استحباب سفر به قصد زيارت آن بزرگواران است.

ب: بي شكّ اهتمام به زيارت اولياي خداوند ـ بخصوص امامان معصوم (عليهم السلام)  ـ و مسافرت نمودن براي زيارت قبور آنان، بزرگداشت نام و سيره آن بزرگواران است و بزرگداشت آنها يكي از مصاديق قطعي بزرگداشت شعائر خداوند متعال است؛ زيرا بزرگداشت علي بن ابيطالب (عليه السلام) يعني بزرگداشت عدالت، تقوا، پارسايي، شهامت، كمك به تهيدستان؛ و بزرگداشت امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) يعني بزرگداشت مبارزه با ظلم، احياي امر به معروف و نهي از منكر، فرهنگ شهادت و نپذيرفتن ذلّت؛ و بزرگداشت امام سجّاد (عليه السلام) يعني بزرگداشت تقوي، زهد، پارسايي، عبادت خالصانه خداوند، سجده در برابر خداوند؛ و بزرگداشت امام باقر و امام صادق و ساير ائمّه (عليهم السلام) يعني بزرگداشت علوم اسلامي و مبارزه با هجمه هاي فرهنگي دشمنان. و همه اين اوصاف از شعائر خداوند متعال است و خداوند فرموده است: (وَمَن يُعَظّم شَعائرَ الله فإنَّها مِنْ تَقْوي القلوب)(1)؛ و هر كسي كه شعائر خداوند را بزرگ شمارد، اين بزرگداشت از پرهيزكاري دل هاست.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حج / 32.


79


ج: زيارت قبور اوليا و بخصوص امامان معصوم (عليهم السلام) همواره به عنوان سيره عملي مسلمانان بوده است.

ابن حجر عسقلاني در كتاب «تهذيب التهذيب» به نقل از حاكم نيشابوري مي گويد:

«قال: وسمعت أبابكر محمّد بن المؤمّل بن الحسن بن عيسي يقول: خرجنا مع إمام أهل الحديث أبي بكر بن خزيمة وعديله أبي عليّ الثقفي مع جماعة من مشايخنا، وهم إذ ذاك متوافرون إلي زيارة قبر عليّ بن موسي الرضا بطوس قال: فرأيت من تعظيمه ـ يعني ابن خزيمة ـ لتلك البقعة وتواضعه لها وتضرّعه عندها ما تحيّرنا(1)»

«ابوبكر محمدبن مؤمّل بن حسن بن عيسي مي گويد: به همراه پيشوايان اهل حديث؛ ابوبكر بن خزيمه و ابو علي ثقفي و گروه زيادي از بزرگان به زيارت قبر علي بن موسي الرضا در طوس حركت كرديم. وقتي به كنار قبر آن حضرت رسيديم، ابن خزيمه را ديدم كه طوري در برابر بارگاه او تعظيم و تواضع و تضرّع مي كرد كه همه ما تعجّب كرديم.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تهذيب التهذيب، ج7، ص339.


80


ايجاد گنبد و بارگاه روي قبرها

شبهه

يكي از موضوعاتي كه همواره در قالب يك شبهه توسّط وهّابي ها مطرح شده، مسأله ساختن بنا و گنبد بر روي قبور پيامبران و اوليا و علما و سايرين است. آنان در تبليغات خويش ـ بخصوص در موسم حج و عمره ـ اين مسأله را از ابداعات شيعه دانسته بر حرمت آن تأكيد كرده و تخريب مزار بزرگواراني مانند: ابن عبّاس در طائف، عبدالمطلب و ابوطالب و خديجه در مكّه و ائمّه شيعه در بقيع و ساير اصحاب در مدينه را مطابق با احكام اسلام و از واجبات مي دانند. آنان براي اثبات مدّعاي خويش به چند دليل استدلال مي كنند:

دليل اوّل: اجماع

در سال 1344 ق. از علماي مدينه درباره ساختن بنا بر قبور چنين سئوال شد:

«ما قول علماء المدينة (زادهم الله فهماً وعلماً) في


81


البناء علي القبور واتّخاذها مساجد، هل هو جائز أم لا؟...»

«نظر علماي مدينه درباره بناي بر قبور و مسجد قرار دادن آنها چيست؟ آيا جايز است يا نه؟.»

پانزده نفر از علماي مدينه در پاسخ به اين سئوال نوشتند:

«أمّا البناء علي القبور فهو ممنوع إجماعاً...(1)

«امّا بناي بر قبور، به اجماع علما ممنوع است.»

دليل دوم: روايت ابي الهيّاج

در كتاب «صحيح مسلم» روايت ابي الهيّاج را چنين نقل كرده است: «از أبي الهيّاج أسدي نقل شده است: علي بن ابيطالب (عليه السلام) به من فرمود:

«آيا تو را برنينگيزم به كاري كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) مرا بدان برانگيخت؟ و آن اينكه از هيچ تمثالي نگذري، مگر اينكه آن را نابود سازي و از هيچ قبرِ برآمده اي عبور نكني، مگر اين كه آن را مساوي و مسطّح گرداني.»(2)

اين روايت در بسياري از كتاب هاي حديثي اهل سنّت با اندكي اختلاف در عبارات نقل شده است.(3) و دلالت دارد بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. به نقل از كتاب كشف الإرتياب، ص287.

2. صحيح مسلم، ج3، ص61.

3. مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص96 و 129؛ سنن النسائي، ج4، ص88؛ مستدرك الصحيحين،ج1،ص369؛ السنن الكبري (للنسائي)،ج1،ص653.


82


اينكه جايز نيست هيچ بنا و ساختماني بر روي قبرها ساخته شود.

دليل سوم: روايات ديگر

روايات ديگري نيز وجود دارد كه به حرام بودن بنا بر روي قبور و واجب بودن تخريب آنها دلالت دارد.

در كتاب «صحيح مسلم» نوشته است: «ابوبكر بن ابي شيبه از حفص بن غياث از ابن جريج و او نيز از ابي الزبير از جابر روايت كرده است: رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) از گچ كاري قبر و نشستن بر روي قبر و ايجاد ساختمان بر روي آن نهي فرموده است.»(1)

اين روايت در بسياري از كتاب هاي اهل سنّت نقل شده است.(2)

احمد بن حنبل نيز از امّ سلمه نظير اين حديث را روايت كرده است. متن حديث در كتاب «مسند احمد» چنين است:

«حدّثنا عبدالله حدّثني أبي حدّثنا حسن حدّثنا ابن لهيعة حدّثنا يزيد بن أبي حبيب عن ناعم مولي اُمّ سلمة عن اُمّ سلمة، قالت: نهي رسول الله (صلّي الله عليه وآله) أن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج3، ص62.

2. نيل الأوطار، ج2، ص138 و ج4، ص133؛ فقه السنّة، ج1، ص554؛ المصنَّف (ابن أبي شيبة)ج3، ص218؛ إرواء الغليل، ج3، ص207؛ سنن النسائي، ج4، ص86؛ تاريخ بغداد، ج3، ص314؛ تفسير القرطبي، ج10، ص380.


83


يبني علي القبر أو يجصّص(1)

«عبدالله از پدرم، از حسن، از ابن لهيعه، از يزيد بن ابي حبيب، از ناعم از امّ سلمه روايت كرده است كه امّ سلمه گفت: رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) از ساختن بنا بر قبر و يا گچ كاري آن نهي كرده است.»

و ابن ماجه نيز از ابوسعيد نقل كرده كه: «پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از ساختن بنا بر روي قبر نهي كرده است.»(2)

اين روايات دلالت دارد بر اينكه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از ايجاد بنا و ساختمان بر روي قبر نهي كرده است، و اين نهي ظهور در حرمت دارد.

دليل چهارم: ايجاد بنا بر قبور شرك است

بعضي ايجاد بنا و گنبد بر روي قبور را مانند ساختن لات و عُزّا (دو بت معروف زمان جاهليت) دانسته، آن را موجب شرك مي دانند.

ابن تيميّه(3) و ابن قيّم(4) و شوكاني(5) و ابن حجر(6) كساني هستند كه نابود كردن مشاهد و گنبدها را واجب دانسته اند؛

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج6، ص299.

2. سنن ابن ماجة، ج1، ص498.

3. منهاج السنّة، ج2، ص39.

4. چنانكه در كتاب كشف القناع، ج2، ص162 نقل شده است.

5. نيل الأوطار، ج4، ص131.

6. همانطور كه در كتاب فقه السنّة، ج1، ص549 نقل شده است.


84


به اين دليل كه چنين بناهايي مانند لات و عُزّا بود، موجب شركي عظيم مي باشند.

پاسخ شبهه

همانطور كه گذشت، وهّابيون براي اثبات حرمت ايجاد بنا بر قبور و توجيه تخريب مزار بزرگان دين، به چهار دليل استدلال كردند. اما تمام اين استدلال ها بي اساس و پوچ است.

الف: بررسي ادّعاي اجماع در تخريب قبور

يقيناً منظور مدّعيان اجماع اين است كه همه فقهاي مذاهب چهارگانه شافعيّه، مالكيّه، حنفيّه و حنابله، فتوا به حرمت ساختن بنا و گنبد بر روي قبور داده اند و تخريب هر گنبد و مزاري را واجب مي دانند. با مراجعه به كتب فقهي و روايي، بي اساسي اين ادّعا وگزاف بودن آن روشن مي شود.

در كتاب «رسالة ابن أبي زيد» مي نويسد: «ساختن بنا بر قبرها و گچكاري آنها مكروه است.»(1)

و در شرح اين رساله نوشته شده است: «در صورتي بنا بر روي قبرها مكروه است كه در زمين موات يا مملوك باشد و مقصود از ساختن بنا، تعظيم صاحب قبر يا تشخيص قبر او نباشد. امّا در صورتي كه مقصود فقط تشخيص قبر باشد ساختن بنا بر روي آن جايز است و در صورتي كه مقصود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. رسالة ابن أبي زيد، ص275.


85


تعظيم صاحب قبر باشد، حرام است.»(1)

در كتاب «الفقه علي المذاهب الأربعة» آمده: «مكروه است كه بر قبر، اتاق يا گنبد يا مدرسه يا مسجد يا ديواري ساخته شود كه آن را احاطه كند.»(2)

مناوي در كتاب «فيض القدير» مي نويسد:

«نهي أن يقعد علي القبر وأن يجصّص وأن يُبني عليه قُبَّةٌ أو غيرها، فيكره كلّ من الثلاثة تنزيهاً، فإن كان في مسبَّلة أوموقوفة حرم بناؤه والبناء عليه(3)

«از نشستن روي قبر و گچ كاري آن و ساختن گنبد يا چيز ديگري بر روي آن نهي شده است. لذا هر يك از اين سه امر مكروه است. و اگر قبر در زمين وقفي باشد، ساختن بنا بر روي آن حرام است.»

نوَوي در «شرح صحيح مسلم» مي نويسد:

«وأمّاالبناء عليه فإن كان في ملك الباني فمكروه، وإن كان في مقبرة مسبّلة فحرام، نصّ عليه الشافعي والأصحاب.(4)»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الثمر الداني (شرح رسالة ابن أبي زيد)، ص275.

2. الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، ص 536.

3. فيض القدير، ج6، ص 402.

4. شرح صحيح مسلم، ج7، ص 27.


86


«اگر كسي در ملك خودش بر روي قبر ساختماني بسازد، مكروه است و اگر در گورستاني وقفي بسازد، حرام است. شافعي و اصحاب به اين مطلب تصريح كرده اند.»

در كتاب «مواهب الجليل» نام بسياري از علماي اهل سنّت كه ساختن بر روي قبر را به قصد تشخيص قبر جايز دانسته اند، ذكر مي كند.(1)

بنابر اين بسياري از فقهاي اهل سنّت ساختن بنا بر روي قبر را فقط در دو مورد حرام مي دانند:

1. در صورتي كه قبر در گورستان وقفي باشد. و شايد دليل آن اين باشد كه در اين صورت گورستان فقط براي دفن كردن افراد وقف شده و ساختن بنا بر روي قبر، خارج از موقوف له مي باشد، و الوقوف علي حسب ما يوقف اهلها؛ يعني: اموال وقفي در همان مواردي كه وقف شده، قابل تصرّف مي باشند.

2. در صورتي كه ساختن بنا به منظور تعظيم در برابر قبر و مباهات كردن به آن باشد.

و در غير اين دوصورت يا حكم به كراهت كرده اند و يا حكم به جواز نموده اند.

سؤال ما از مدّعيان اجماع اين است كه با وجود مخالفت بسياري از فقهاي اسلام، چگونه ادّعا مي كنيد كه همه فقهاي اسلام ساختن بنا بر روي قبور را حرام مي دانند و تخريب آنها را نيز واجب مي دانند؟!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مواهب الجليل، ج3، ص60ـ 61.


87


ب: بررسي استدلال به روايت ابي الهيّاج

استدلال به اين روايت از دو جهت مخدوش است:

1. سند روايت

در سند اين روايت نام پنج راوي وجود دارد كه در كتاب هاي حديثي و رجالي اهل سنّت مورد مذمّت قرار گرفته اند.

الف: وكيع: اگرچه در كتاب هاي رجال اهل سنّت از حافظه وكيع بن جرّاح تمجيد شده، ولي عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد:

«سمعت أبي يقول: أخطأ وكيع بن الجرّاح في خمسمائة حديث(1)

«از پدرم احمد بن حنبل شنيدم كه مي گويد: وكيع بن جرّاح در پانصد مورد نقل حديث اشتباه كرده است.»

و از محمّد بن نصر مروزي نيز نقل شده كه: «وكيع بن جرّاح حديث را تا آخر از حفظ مي خواند و الفاظ حديث را تغيير مي داد؛ گويا نقل به معنا مي كرد و از اهل زبان عربي نبود.»(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ بغداد، ج2، ص348؛ تهذيب التهذيب، ج11، ص110؛ سير أعلام النبلاء، ج9، ص154؛ تاريخ مدينة دمشق، ج63، ص98؛ تهذيب الكمال، ج23، ص208 و ج30، ص471.

2. تهذيب التهذيب، ج11، ص114.


88


ب: سفيان: درباره سفيان ثوري نقل شده است كه او در احاديث تدليس مي كرد.(1)

ج: حبيب بن ابي ثابت: در مورد او نيز گفته شده است: در احاديث تدليس مي كرد.(2)

د: ابووائل: شقيق بن سلمه ابووائل اسدي در بسياري از كتاب هاي رجالي اهل سنّت توثيق شده است،(3) ولي در بعضي از كتاب ها به عنوان يكي از منحرفين از علي (عليه السلام) مطرح شده است.(4)

هـ : ابوالهيّاج: حيّان بن حصين ابوالهيّاج اسدي نيز توثيق شده است و از اصحاب اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) معرّفي گشته است.(5) ولي اگر در تمام كتاب هاي حديثي جستوجو كنيم، تنها اين حديث از او نقل شده است. سيوطي نيز در «شرح سنن النسائي» مي گويد: «در تمام كتاب هاي حديث تنها همين حديث از او نقل شده است.»(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تهذيب التهذيب، ج4، ص102 و ج11، ص192.

2. التبيين لأسماء المدلّسين، ص19؛ تهذيب التهذيب، ج2، ص157.

3. الجرح و التعديل، ج4، ص371؛ الثقات (ابن حبّان)، ج4، ص354؛ معرفة الثقات، ج1، ص459؛ تهذيب الكمال، ج12، ص547ـ554؛ سير أعلام النبلاء، ج4، ص161ـ164؛ تهذيب التهذيب، ج4، ص317.

4. شرح نهج البلاغة (ابن أبي الحديد)، ج4، ص99.

5. معرفة الثقات (العجلي)، ج2، ص435؛ الثقات (ابن حبّان)، ج4، ص170.

6. شرح سنن النسائي، ج4، ص89؛ حاشية السندي علي النسائي، ج4، ص88 .


89


با توجّه به آنچه بيان شد، يك فقيه و محقّق در مقام استناد نمي تواند به حديثي كه راويان آن در كتاب هاي رجال مورد جُرح و قدح واقع شده اند، اعتماد كند.

2. دلالت روايت

اين روايت از نظر دلالت نيز مخدوش است و مدّعاي وهّابي ها را اثبات نمي كند. آنان مدّعي هستند ساختن بنا بر روي قبر حرام است و تخريب قبور و گنبدها وبناها واجب! ولي اين روايت هيچ دلالتي برمدّعاي آنان ندارد؛ زيرا:

اوّلا: در اين روايت هيچ اشاره اي به تخريب قبور و بناهاي ساخته شده بر روي آنها نشده است، بلكه مي فرمايد: «ولا قبراً مشرفاً إلاّ سويّتَه.» توضيح مفهوم اين روايت، نيازمند بررسي معناي «مُشرف» و «تسويه» است.

كلمه «مشرف» از «الشَّرَف» اشتقاق يافته است. و كلمه «الشَّرَف» به معناي بلندي و مكان بلند است.(1) و بعضي گفته اند:

«الشَّرَفُ كلُّ نشر من الأرض قد أشرف علي ما حوله(2)

«هر برآمدگي از زمين كه نسبت به اطرافش بلندتر باشد، شَرَف است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الصحاح، ج4، ص1379،؛ النهاية (ابن أثير)، ج2، ص462؛ القاموس المحيط، ج3، ص157.

2. لسان العرب، ج9، ص170.


90


و كلمه «تسويه» به معناي برابر قرار دادن، مساوي و متعادل ساختن است.(1)

با توجّه به معناي اين دو كلمه، روشن مي شود منظور از قبر مُشرِف، قبري است كه ارتفاع زيادي داشته و قسمت هايي از آن بلندتر از قسمت هاي ديگر آن باشد، مثل كوهان شتر. و منظور از تسويه قبر مشرِف اين است كه سطح اين قبر منظم و متعادل و برابر شود و از حالت كوهاني شكل خارج گردد؛ بنابر اين، روايت ابي الهيّاج دلالت بر مسطّح نمودن برآمدگي قبر دارد و هرگز از اين روايت تخريب قبرها و يا لزوم انهدام بناهاي ساخته شده بر روي آنها استفاده نمي شود. از اين رو همه فقهاي مسلمين در استحباب مرتفع ساختن قبور به مقدار چهار انگشت يا يك وجب اتّفاق نظر دارند. شيعه(2) و شافعيّه(3) فتوا به استحباب مسطّح كردن روي قبر داده اند و حنابله و حنفيّه ومالكيّه(4) فتوا به استحباب تسنيم قبر (كوهاني شكل قرار دادن قبر) داده اند.

و مستند فقها در استحباب اصل مرتفع ساختن قبر علاوه بر روايت ابي الهيّاج، روايت ابوداود از قاسم بن محمّد بن ابي بكر است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. القاموس المحيط، ج4، ص345.

2. تذكرة الفقهاء، ج2، ص97؛ رياض المسائل، ج2، ص223.

3. الأمّ، ج1، ص317.

4. الفقه علي المذاهب الأربعة، ج1، ص535.


91


قسطلاني در كتاب «ارشاد الساري»(1)، ابن حجر عسقلاني در «تلخيص الحبير»(2)، نووي در كتاب «المجموع»(3) و ابن قدامه در «المغني»(4) به اين روايت استناد كرده اند. متن روايت چنين است:

«روي أبوداود بإسناد صحيح أنّ القاسم بن محمّد ابن أبي بكر قال: دخلتُ علي عائشة، فقلت لها: اكشفي لي عن قبر النبيّ (صلّي الله عليه وآله) وصاحبَيْه فكشفتْ عن ثلاثة قبور، لامشرِفةً ولا لاطئةً مبطوحة ببطحاء العرصة الحمراء.»

«ابوداود به سند صحيح روايت كرده است كه قاسم بن محمّد بن ابي بكر گفت: به نزد عائشه رفتم و به او گفتم: پرده را از روي قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و دو قبر ديگر بردار. او چنين كرد و ديدم آن سه قبر نه مشرف (با ارتفاع زياد) و نه آنچنان صاف بود كه با زمين يكسان باشد.»

شيعه معتقد است مسطّح كردن روي قبر و خارج كردن آن از حالت كوهاني شكل سنّت بوده و كوهاني شكل كردن آن ـ چنانكه اهل سنّت انجام مي دهند ـ بدعت است. و محيي الدين نووي، از فقهاي بزرگ اهل سنّت، به اين مطلب

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. إرشاد الساري، ج2، ص477.

2. تلخيص الحبير، ج5، ص225.

3. المجموع، ج5، ص295.

4. المغني (ابن قدامة)، ج2، ص384.


92


اعتراف كرده و مي گويد:

«الثالثة: تسطيح القبر وتسنيمه، وأيّهما أفضل؟ وجهان: الصحيح التسطيح أفضل، وهو نصّ الشافعي في الامّ ومختصر المزني، وبه قطع جمهور أصحابنا المتقدّمين وجماعات من المتأخّرين، منهم الماوردي والفوراني والبغوي وخلائق. وصحّحه جمهور الباقين، كما صحّحه المصنّف، وصرّحوا بتضعيف التسنيم كما صرّح به المصنّف... وادّعي القاضي حسين اتّفاق الأصحاب [علي أفضليّة التسنيم]، وليس كما قال. و ردّ الجمهور علي ابن أبي هريرة في دعوة أنّ التسنيم أفضل، لكون التسطيح شعار الرافضة. فلا يضرّ موافقة الرافضي لنا في ذلك(1)

«امر سوم: مسطّح نمودن قبر و كوهاني شكل كردن آن است، و اينكه كدام افضل است، دو نظريه وجود دارد: نظريه صحيح اين است كه مسطّح كردن افضل است و به اين مطلب شافعي در كتاب الامّ و در مختصر مزني تصريح كرده است. و جمهور اصحاب ما از متقدّمين و گروه هايي از متأخّرين يقين به افضل بودن تسطيح دارند، مانند: ماوردي و فوراني و بغوي و ديگران ـ مانند مصنّف اين كتاب ـ نيز اين مطلب را پذيرفته و استحباب كوهاني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المجموع، ج5، ص297.


93


شكل قرار دادن قبر را تضعيف كرده اند. و قاضي حسين، مدّعي استحباب كوهاني شكل قرار دادن قبر به اتّفاق اصحاب است، ولي اين ادّعا درست نيست. و جمهور فقها در برابر ابن ابي هريره ـ كه مدّعي افضل بودن تسنيم بود و دليلش اين بود كه مسطّح كردن، شعار رافضي هاست ـ مقاومت كرده اند. از اين رو موافقت با رافضي در اين حكم ضرري به ما نمي رساند.»

و در جاي ديگر مي گويد: «سنّت اين است كه قبر بسيار بلندتر از سطح زمين و مانند كوهان شتر ساخته نشود، بلكه آن را يك وجب از زمين بالاتر و به طور مسطّح بسازند.»(1)

از تمام مطالبي كه تاكنون درباره سند و دلالت روايت ابي الهيّاج گفته شد، روشن مي شود كه اين روايت هيچ ارتباطي به ادعاي وهابيّون و حرمت ساختن بنا بر قبور و وجوب انهدام آنها ندارد.

ثانياً: بر فرض بپذيريم كه تسويه قبر، به معناي انهدام و ويران كردن قبور باشد، اين احتمال وجود دارد كه مراد خصوص قبرهاي مشركان باشد، به قرينه عطف جمله: «ولا تمثالاً إلاّ طمسته»؛ زيرا مشركان بر روي قبرها بت مي گذاشتند و آنها را مورد پرستش قرار مي دادند. پيامبر مكرّم اسلام (صلّي الله عليه وآله) مي خواست با دستور خراب كردن آنها، آثار شرك و بت پرستي را محو كند. مارديني در كتاب «الجوهر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. شرح صحيح مسلم، ج7، ص36.


94


النقي»(1) همين احتمال را مطرح كرده و پذيرفته است.

ج: بررسي روايات نهي از بناي بر قبر

اين روايات نيز از دو جهت قابل بررسي است:

1. سند روايات

امّا روايت جابر به لحاظ وجود «ابن جريج» و «ابي الزبير» از نظر سند ضعيف است.

در مورد ابن جريج (عبدالملك بن عبدالعزيز بن جريج) سخنان متضاد و گوناگوني وجود دارد. بعضي ـ مانند عجلي و ابن حبّان و ابن معين ـ او را ثقه و مورد اطمينان دانسته اند و بسياري ديگر ـ مانند يحيي بن سعيد، احمدبن حنبل، مالك بن انس و دارقطني ـ او را ضعيف ومدلِّس و بي دقّت مي دانند.(2)

و در مورد ابي الزبير از احمد بن حنبل نقل شده است كه گفت: «از پدرم پرسيدم آيا ايّوب، ابوالزبير را در نقل حديث ضعيف مي دانست؟ اوگفت: آري.»(3)

اگر چه ابوالزبير نيز توسّط بعضي توثيق گشته، ولي تضعيف او توسّط بعضي ديگر اعتماد به روايت او را متزلزل مي سازد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. الجوهر النقي، ج4، ص2.

2. تهذيب التهذيب، ج6، ص357ـ360.

3. همان، ج9، ص391.


95


وامّا روايت احمد بن حنبل به لحاظ وجود «ابن لهيعه» ازنظر سند ضعيف است.

در كتاب «تاريخ ابن معين» آمده است:

«قلت: كيف رواية ابن لهيعة عن أبي الزبير عن جابر؟ فقال: ابن لهيعة ضعيف السند(1)

«گفتم: روايت ابن لهيعه از ابي الزبير از جابر چگونه است؟ گفت: ابن لهيعه ضعيف السند است.»

از يحيي بن سعيد درباره تضعيف ابن لهيعه اين عبارات نقل شده است: 1. ضعيف الحديث. 2. ضعيف. 3. لايتحجّ بحديثه. 4. لايراه شيئاً. 5. ضعيف قبل ان يحترق كتبه و بعد ما احترقت.(2)

ابن حبّان مي گويد:

«كان شيخاً صالحاً، ولكنّه يدلّس عن الضعفاء قبل احتراق كتبه(3)

«ابن لهيعه شيخ صالحي بود، ولي در نقل روايت از افراد ضعيف تدليس مي كرد.»(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. تاريخ ابن معين، ص153.

2. الكامل (ابن عدي)، ج4، ص144ـ 146؛ تهذيب التهذيب، ج 5، ص327ـ 331.

3. كتاب المجروحين (ابن حبّان)، ج2، ص11.

4. منظور از تدليس اين است كه او خبري را كه با واسطه شنيده بود و افراد ضعيفي در سند آن روايت وجود داشت، بدون ذكر واسطه هاي ضعيف نقل مي كرد.


96


و امّا روايت ابن ماجه از آن جهت كه در سند آن شخصي بنام «وهب» ذكر شده و اين نام ميان هفده نفر ـ كه بعضي كذّاب و وضّاع هستند ـ مشترك مي باشد، اين روايت از نظر سندي مورد اعتماد نيست.

2. دلالت روايات

اينگونه روايات با متنهاي متفاوتي كه دارند، دلالت بر مدّعاي وهّابيون ـ مبني بر حرمت ساختن بنا بر روي قبور يا وجوب انهدام آنها ـ ندارد؛ زيرا:

اوّلا: در اين روايات چند چيز نهي شده است: 1. ساختن بنا بر روي قبرها. 2. گچ كاري قبرها. 3. راه رفتن بر روي آنها. 4. نشستن روي آنها.

بي شكّ انجام هر يك از اين امور در نظر مردم بي احترامي به صاحب قبر است و نهي شارع مقدّس، بيانگر اين است كه اسلام همانطور كه احترام به اشخاص را در زندگي لازم مي داند، احترام به جسد بي روح آنان را نيز لازم مي داند. از اين رو براي حفظ احترام ميّت دستور به غسل دادن، كفن كردن، تشييع، نماز خواندن و دفن نمودن آن مي دهد. و از همين رو، از راه رفتن بر روي قبر و نشستن بر روي آن كه موجب تخريب و نابودي قبر مي گردد، منع كرده است. بعيد نيست منظور از ساختن بنا بر روي قبر، ساختن خانه و


97


ساختمان شخصي باشد؛ زيرا اين امر مستلزم راه رفتن بر روي قبر و نشستن بر روي آن و نابودي تدريجي آن و در نهايت، باعث بي احترامي به قبر و صاحب آن خواهد شد. و امّا اگر ايجاد ساختمان براي حفظ حرمت قبر و يا راحتي زائران قبر و يا به عنوان علامت قبر انجام گيرد، مشمول اين روايات نخواهد بود.

و مؤيّد آن اين است كه قبل و بعد از اسلام قبور پيامبراني ـ مانند: ابراهيم، اسحاق، يعقوب و يوسف در بيت المقدّس و بعضي از پيامبران در عراق، و حضرت حوّا در جدّه ـ داراي بنا بوده است و هيچ اشاره اي در متون اسلامي به لزوم تخريب آنها نشده است.

و مؤيّد ديگر آنكه در طول هزار و سيصد سال پس از اسلام، مسلمانان بر روي قبور انبيا و اوليا و ائمّه و علما، گنبد و بارگاه مي ساختند و ياد و خاطره آنها را زنده نگه مي داشتند و تا زمان عبدالوهّاب هيچ كس از علماي اسلام به ساختن گنبد و بارگاه اعتراض نكرد.

و مؤيّد سوم اينكه جسد مبارك پيامبر اسلام (صلّي الله عليه وآله) و ابوبكر و عمر، در داخل خانه عايشه دفن شد و اكنون پس از گذشت چهارده قرن، آن مكان بدون هيچ گونه تغييري، بلكه پس از تعمير و آباداني پابرجاست. از طرفي هيچ يك از علما و فقهاي اسلام لزوم تخريب آن را از روايات استنباط نكرده اند.


98


و مؤيّد چهارم اين است كه در حديث ديگري ابوهريره از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود: «لاتجعلوا بيوتكم مقابر(1)؛ خانه هاي خود را مكاني براي قبرها قرار ندهيد.» و اين قرينه است بر اينكه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) از احداث خانه هاي شخصي بر روي قبر و مقبره قرار دادن آنها ـ كه موجب بي احترامي به قبر مي گردد ـ نهي نموده است، نه از احداث هر بنا و ساختماني.

ثانياً: بر فرض بپذيريم كه اين روايات از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) صادر شده و بپذيريم كه جمله «يُبني عليه» انصراف به ساختمان مسكوني ندارد، بلكه هر گونه بنا و ساختماني را شامل مي شود، يقيناً نهي در اين روايات حمل بر كراهت مي شود، زيرا متفاهم از اين جمله، كراهت بنا بر روي قبر است و بسياري از فقهاي مذاهب اربعه اهل سنّت ايجاد بنا بر روي قبر را مكروه دانسته اند. و در گذشته ثابت كرديم كه نه تنها اجماعي بر حرمت ساختمان بنا بر روي قبور وجود ندارد، بلكه اكثر فقهاي اهل سنّت فتوا به كراهت داده اند.

بنابر اين معلوم مي شود اين روايات ـ پس از چشم پوشي از سند آنها و بعضي اشكال هاي ديگر ـ تنها ممكن است دلالت بر كراهت ايجاد بنا بر روي قبور داشته باشد. و هرگز دلالت بر حرام بودن آن و وجوب تخريب آنها ندارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص284؛ صحيح مسلم، ج2، ص188؛ سنن الترمذي، ج4، ص232؛ فتح الباري، ج1، ص441؛ السنن الكبري (النسائي)، ج6، ص240؛ كنز العمّال، ج15، ص391.



99


د: بررسي دليل چهارم

شرك بودنِ بنا بر روي قبور اوليا

وهّابي ها مي گويند: شيعيان بر روي قبور پيامبران و امامان و امامزادگان و علما ساختمان هاي مجلّل و
گنبدهاي بزرگ و بارگاه هاي عظيم مي سازند و با حضور
در اين مكان ها در و ضريح را مي بوسند و در مقابل قبور
آنان تعظيم مي كنند و به تضّرع و گريه مي پردازند، همه
اين كارها شرك به خداوند و بزرگتر از پرستش «لات و عُزّا» است.

در پاسخ اين تهمت بزرگ مي گوييم: بي شك در دين اسلام جنازه افراد پس از مردن مورد احترام ويژه اي است و در شرع مقدّس اسلام دستور داده شده كه:

1. مرده را غسل بدهيد و حنوط كنيد.

2. او را با پارچه اي تميز كفن كنيد.

3. بر جنازه او نماز بخوانيد.

4. جنازه او را تشييع كنيد.

5. براي ميّت عزاداري كنيد.

6. روي قبر را به اندازه يك وجب يا چهار انگشت مرتفع قرار دهيد.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. أحكام الجنائز (الألباني)، ص47ـ162.


| شناسه مطلب: 74820