بخش 5

نقد استدلال به روایات ارتفاع قبر متن استدلال نقد استدلال احداث مسجد بر روی قبرها شبهه پاسخ شبهه


100


آيا همه اين امور حكايت از لزوم حفاظت از ميّت و رعايت احترام و تكريم آن نيست؟

بي شكّ رعايت احترام جنازه اوليا و امامزادگان از اهميّت بيشتري برخوردار است. بنابراين چه اشكالي دارد كه از باب احترام و تكريم از قبور آنها حفاظت شده، بر روي آنها بارگاه بسازند؟!

اكنون از آنان مي پرسيم: منظور شما از تعظيم شيعيان در برابر قبور و شرك بودن آن چيست؟

اگر منظور شما اين است كه شيعيان به اين اماكن پناه مي برند و به جاي پرستش خداوند يكتا، اين قبور را پرستش مي كنند و از خداوند متعال غافل مي شوند، يقيناً چنين چيزي اگر وجود خارجي داشت، شرك است و همه مسلمانان موظّف به مقابله با آن هستند، ولي به طور قطع چنين چيزي وجود خارجي ندارد، بلكه فقط تبليغات دروغيني است كه ابن تيميّه و ابن قيّم و بعضي ديگر از متعصّبين اهل سنّت، كوركورانه به آن دامن زده اند.

ما وقتي به حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و امامان و امامزادگان ومقابر اولياي خدا مراجعه مي كنيم، چيزي جز عبادت خداوند يكتا در اين اماكن مشاهده نمي كنيم. مردم با حضور در اين اماكن نه تنها از عبادت خداوند غافل نمي شوند، بلكه با يادآوري حالات روحي و معنوي و مجاهدت هاي آنان در راه


101


خدا مشغول دعا و پرسش خداوند مي شوند.

در زيارتنامه خطاب به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يا امام (عليه السلام) مي گويند: «اشهد أنّك قد أقمت الصلاة وآتيت الزكاة وأمرت بالمعروف ونهيت عن المنكر، شهادت مي دهم كه تو نماز را به پا داشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر نمودي.»

چگونه شما اين بندگان خدا را متّهم به شرك مي كنيد، در حالي كه همه آنان در اين اماكن به سمت يك قبله (كعبه) نماز مي گذارند؟! و چگونه ساختن اين اماكن را شرك مي دانيد، در حالي كه بر در و ديوار آنها آيات قرآن و نام خداوند متعال نوشته شده است؟!

و اگر منظور شما اين است كه ايجاد ساختمان بر روي قبور و ساختن گنبد و بارگاه موجب تعظيم و تكريم آنها و پاس داشتن مقام آنان و بزرگداشت نام آنان مي شود، اين نه تنها قابل مذمّت نيست، بلكه امري پسنديده و لازم است؛ زيرا تعظيم و تكريم قبور پيامبران و امامان و اولياءالله ـ كه يادآور جهاد در راه خدا و ترسيم كننده بندگي خالص خداوند مي باشد ـ در واقع تعظيم شعائر الله است و خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:

(وَمَن يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَي الْقُلُوبِ)(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حج / 32.


102


«و كسي كه نشانه هاي خداوند را بزرگ دارد، اين بزرگداشت از پرهيزگاري دل هاست.»

و نيز از آنان مي پرسيم: چرا در حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نام رسول الله و خلفاي چهارگانه و صحابه و تابعين پس از نام مبارك «الله» بر روي ديوارها نوشته شده است؟ و چرا در بيت الله الحرام نام پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و خلفاي اربعه نوشته شده است؟ و چرا نام بسياري از خيابان هاي مكّه و مدينه و ساير شهرهاي اسلامي به نام اصحاب و تابعين نام گذاري شده است؟ آيا همه اينها جز به خاطر ابراز علاقه به آنان و تكريم و تعظيم نام آنان و پاس داشتن مقام آنان است؟! ساختن بنا و گنبد و بارگاه بر روي قبور آنان نيز تكريم و تعظيم
مقام آنان و نوعي ابراز علاقه به مرام و راه آنان است.
آيا شايسته است شيعيان به خاطر تعظيم و تكريم پيامبران و امامان و اولياءالله، كه در حقيقت تكريم و تعظيم
خداوند و سبب خوشنودي پروردگار مي شود، متهّم به شرك شوند؟!

و نيز از آنان مي پرسيم: اگر ساختن بنا و گنبد بر روي قبور اولياءالله حرام است، چرا در طول هزار و سيصد سال و تا زمان عبدالوهّاب، مسلمانان بر روي قبور انبيا، امامان و علما گنبد و بارگاه مي ساختند و هيچ شخصيّت علمي و مذهبي از آن جلوگيري نمي كرد؟ مگر قبر ابوحنيفه در بغداد بارگاه


103


ندارد؟ مگر قبر مالك در بقيع گنبد نداشت؟(1) مگر قبر شافعي در مصر بارگاه ندارد؟ مگر قبور أئمه بقيع ـ امام حسن، امام سجّاد، امام باقر و امام صادق (عليهم السلام)  ـ سال ها گنبد و بارگاه نداشت؟ مگر قبر عبدالمطلب، ابوطالب و خديجه (عليهم السلام) در قبرستان ابوطالب (معلاة) داراي ساختمان نبود؟ مگر قبر امثال احمد بن محمد بن غالب و ابن الباجي گنبد نداشت؟(2).

ساختن گنبد و بارگاه بر روي قبور بزرگان دين سيره عملي مسلمانان بوده است. چطور ممكن است ساختن همه اين گنبدها شرك و حرام بوده باشد و علماي اسلام در كشورهاي اسلامي نسبت به آن سكوت كرده باشند؟!

نقد استدلال به روايات ارتفاع قبر

در پايان شايسته است به نقد و بررسي استدلال ديگري بپردازيم كه نابخردانه و مغرضانه در جهت تقويت افكار وهّابيون و اثبات حرمت ايجاد گنبد و بارگاه برروي قبور پيامبران و امامان (عليهم السلام) در كتابي به نام «المزار عند أئمّة
الأطهار (عليهم السلام) » نوشته شده است. اين كتاب در سال هاي اخير ترجمه شده و باعنوان «زيارت از ديدگاه ائمه (عليهم السلام) » به طور

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مواهب الجليل، ج1، ص39.

2. تاريخ بغداد، ج5، ص285؛ لسان الميزان، ج1، ص273؛ ميزان الاعتدال، ج1، ص142؛ سير أعلام النبلاء، ج23، ص29.


104


گسترده اي منتشر و ميان زائران بيت الله الحرام توزيع مي گردد.

در قسمتي از اين كتاب رواياتي كه دلالت دارند بر مستحب بودن بلند ساختن قبر به اندازه چهار انگشت يا يك وجب، در مسير استدلال بر جايز نبودن ايجاد گنبد وبارگاه بر روي قبور پيامبران و امامان (عليهم السلام) مطرح شده است.

با كمي دقّت دراين نوشتار، روشن مي شود نويسنده و مترجم آن نسبت به فهم متون روايي و اجتهاد در آنها كاملاً بيگانه بوده و هدف آنها فقط فريب افكار عمومي با تحريف لفظي و معنوي در روايات موجود در كتاب هاي شيعه است. از اين رو شايسته است متن اين نوشتار را ذكر كرده و سپس به نقد و بررسي آن بپردازيم.

متن استدلال

نويسنده در قسمتي از اين كتاب نوشته است:

«از خلال روايات وارده دركتب تشيع آنچه بر مي آيد اين است كه قبر فقط از چهار انگشت تا يك وجب بلند ميشود، كه از چهار انگشت كمتر، و از يك وجب بيشتر جايز نيست.

روشن است كه اگر بلند ساختن قبر طوري كه در بعضي جوامع رايج است درست بود، نيازي نبود كه امامان از بلند كردن آن منع كنند، يا براي آن مقداري مشخّص كنند، ما


105


در اينجا چند روايت بر مي گزينيم.

روايت اول: از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه گفت: رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) به امير المؤمنين (عليه السلام) فرمودند:

«يا علي، ادفني في هذا المكان وارفع قبري من الأرض أربع أصابع، ورشّ عليه الماء».(1)

«اي علي مرا در اينجا دفن كن، و قبرم را چهار انگشت از زمين بلند كن، آنگاه بر آن آب بپاش».

روايت دوم: از امام جعفر صادق (عليه السلام) روايت است كه ايشان از پدرش امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند:

«أنّ قبر رسول الله (صلّي الله عليه وآله) رفع شبراً من الأرض، و أنَّ النبي (صلّي الله عليه وآله) أمر برشّ القبور».(2)

«قبر رسول الله (صلّي الله عليه وآله) يك وجب از زمين بلند شد، و پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دستور دادند كه پس از دفن مُرده بر قبر آب پاشيده شود».

روايت سوم: از امام صادق و ايشان از پدرش و پدرش از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) روايت مي كند كه قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يك وجب و چهار انگشت از زمين بلند شد و برآن آب پاشيده شد، و فرمود:

«و السنّة أن يرشّ علي القبر الماء».(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، ج2، ص856

2 . همان، ج2، ص857

3 . وسائل الشيعة، ج2، ص858


106


«سنت اين است كه بر قبر آب پاشيده شود».

روايت چهارم: از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود:

«إنَّ أبي قال لي ذات يوم في مرضه: أذا أنا متّ فغسّلني وكفّني وارفع قبري أربع أصابع ورشّه بالماء».(1)

«هنگامي كه پدرم مريض بود روزي به من فرمود: هرگاه مُردم مرا بشوييد و كفن كنيد و قبرم را چهار انگشت از زمين بلند كن و آنگاه بر آن آب بپاش».

روايت پنجم: امام صادق (عليه السلام) فرمود:

«إنَّ أبي أمرني أن أرفع القبر عن الأرض أربع أصابع مفرّجات، و ذكر أنَّ رشّ القبر بالماء حسن».(2)

«پدرم به من دستور داده است كه قبرش را چهارانگشت جدا از يكديگر از زمين بلند كنم، و فرمود كه آب پاشيدن بر قبر خوب است».

روايت ششم: همچنين از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود:

«إنَّ أبي أمرني أن أرفع القبر عن الأرض أربع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان، ج2، ص857

2 . همان.


107


أصابع مفرّجات، و ذكر أنَّ رشّ القبر بالماء حسن، قال: توضّأ إذا أدخلت الميّت القبر».(1)

«پدرم به من دستور داد كه ارتفاع قبر ايشان را از زمين چهار انگشت باز قرار دهم. و فرمودند: كه پاشيدن آب بر قبر خوب است. و فرمود: پس از اينكه جنازه را داخل قبر گذاشتي وضو بگير».

روايت هفتم: از محمّد بن مسلم روايت است كه گفت: از يكي از دو امام(باقر وصادق) درباره ميت پرسيدم، فرمود:

«تسلم من قبل الرجلين و تلزق القبر بالأرض إلاً قدر أربع أصابع مفرّجات، تربّع وترفع قبره».(2)

«ازطرف پاها بگير و آنرا داخل قبر بگذار، و جز مقدار چهار انگشت باز، قبر را با زمين هموار كن».

روايت هشتم: از طريق محمد بن مسلم از امام باقر (عليه السلام) روايت است كه گفت:

«يُدعي للميّت حين يدخل حفرته و يرفع القبر فوق الأرض أربع أصابع».(3)

«براي ميت دعا شود و قبر به اندازه چهار انگشت از زمين بلند شود».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، ج 2، ص 857

2 . الكافي، ج3، ص195

3 . الكافي، ج3، ص201


108


روايت نهم: از امام صادق (عليه السلام) روايت است كه فرمود:

«يستحب أن يدخل معه في قبره جريدة رطبة، و يرفع قبره من الأرض قدر أربع أصابع مضمومة، و ينضح عليه الماء و يخلي عنه»(1)

«مستحب است كه با او شاخه تري در قبر گذاشته شود و قبرش به اندازه چهار انگشت بسته، از زمين بلند شود، آنگاه بر او آب پاشيده شود، سپس به حال خودش رها شود».

محمد آخوندي شارح كافي در شرح جمله «يخلي عنه» مي نويسد:

«أي لايعمل عليه شي ء آخر من جصّ و آجر و بناء و لايتوقف عنده بل ينصرف عنه».

«هيچ چيز ديگري بر او گذاشته و ساخته نشود، نه گچ، نه آجر،و نه ديوار، و كنار قبر نايستند بلكه بلافاصله برگردند».

سپس اضافه مي كند روايات ديگري وجود دارد كه هر كدام از اين امور را تأييد مي كند.

روايت دهم: در روايت طولاني كه درآن وفات موسي بن جعفر (عليه السلام) ذكر شده، آمده است:

«فإذا حملت إلي المقبرة المعروفة بمقابر قريش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، ج2، ص856


109


فألحدوني بها و لاترفعوا قبري فوق أربع أصابع مفرّجات»(1).

«هنگامي كه جنازه مرا بر دوش گرفتيد و به قبرستان معروف قريش برديد در قبري دفنم كنيد كه لحد داشته باشد و قبرم را چهار انگشتِ باز، بيشتر از زمين بلند نكنيد».

روايت يازدهم: محمد بن جمال الدين عاملي معروف به شهيد اول مي نويسد:

«ورفع القبر عن وجه الأرض بمقدار أربع أصابع مفرجات إلي شبر، لا أزيد، ليعرف فيزار فيحترم».(2)

«قبر فقط بايد به اندازه چهار انگشتِ باز تا يك وجب بلند شود از ترس اينكه مبادا شناخته شود و مورد رفت و آمد و احترام (خلاف شرع) قرار گيرد».

روايت دوازدهم: شيخ طائفه أبو جعفر طوسي مي نويسد:

«فإذا أراد الخروج من القبر فليخرج من قبل رجليه ثمّ يطم القبر و يرفع من الأرض مقدار أربع أصابع و لا يطرح فيه من غير ترابه».(3)

«كسي كه جنازه را در قبر مي گذارد هنگامي كه مي خواهد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . وسائل الشيعة، ج2، ص858

2 . شرح اللمعة، ج1، ص440

3 . النهاية، ص39


110


از قبر بيرون بيايد از طرف پا بيرون بيايد، سپس قبر پر شود و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند شود، وغير از خاك خود قبر چيز ديگري برآن ريخته يا گذاشته نشود».(1)


و در چند صفحه بعدي مي نويسد:

«از بعضي ها كه از گنبد و بارگاه هاي مدرن امروز دفاع مي كنند و به دلائل نامعلومي! آنرا وسيله نزديكي بسوي الله مي دانند، روايات ذكر شده اي را كه از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) نقل كرديم تأويل هاي جور واجور مي كنند، از جمله اينكه: قبور ائمه و انبياء (عليهم السلام) از روايات مذكور مستثني هستند.

پاسخ اين است كه درروايات مذكور بارها ذكر شده كه پيامبران و امامان (عليهم السلام) صراحتاً از بلند كردن قبور شان منع كردند، و حد آن را چهار انگشت تا يك وجب تعيين نمودند، پس با توجه به اين صراحت، چگونه مي توان ادعا كرد كه قبور پيامبران و امامان مستثني است، بلكه قبور اين بزرگواران بيش از قبور ديگران مورد نهي قرار گرفته است»(2).

نقد استدلال

اين نوشتار ازچند زاويه قابل نقد است:

1 ـ اين روايات از نظر موضوع هيچ ارتباطي به ايجاد گنبد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. زيارت از ديدگاه ائمّه، ص12 ـ 26

2 . همان: 42


111


و بارگاه بر روي قبرهاي پيامبران و امامان و اوليا ندارد، زيرا موضوع تمام اين روايات بلند ساختن قبر ـ يعني مكان دفن جسد ـ به مقدار چهار انگشت و يا يك وجب است. در حقيقت اين روايات بيانگر تشويق مردم به مرتفع ساختن قبر از سطح زمين و اجتناب از همسان سازي قبر با زمين به هدف امكان تشخيص قبر در هنگام زيارت است.

نويسنده به هدف فريب افكار عمومي، موضوع بلند ساختن قبر را به آن مقدار خاص با موضوع ايجاد گنبد و بارگاه بر بالاي قبر يكي دانسته و تعيين آن مقدار خاصّ را دليل بر حرام بودن ايجاد گنبد و بارگاه بر بالاي قبور پيامبران و امامان (عليهم السلام) معرّفي كرده، و اين نوعي مغالطه است.

2- اگر از نقد پيشين چشم پوشي نموده و بپذيريم كه جمله «رفْع القبر= بلند ساختن قبر» شامل ايجاد گنبد و بارگاه بر بالاي قبرها نيز مي شود، اين رواياتي كه نويسنده نقل مي كند هيچ دلالتي بر ممنوعيت بلند ساختن قبر، بيش از چهار انگشت يا يك وجب، و ايجاد گنبد و بارگاه ندارد، زيرا آنچه ايشان در اين نوشتار به عنوان دليل بر ممنوع و حرام بودن ايجاد گنبد و بارگاه ذكر مي كند به سه گروه تقسيم مي شود:

گروه اوّل:رواياتي كه در مجموع دلالت بر استحباب بلند ساختن قبر به مقدار چهار انگشت يا يك وجب دارند.


112


گروه دوم: رواياتي كه نهي كرده است از بلند ساختن قبر بيش از مقداري كه ذكر شد.

گروه سوم: بعضي از كلمات فقها كه به عنوان روايت ذكر شده است.

هر كسي كه آشنايي مختصري با مباني اجتهادي داشته باشد پي به بي اساسي استدلال به اين سه گروه برده و ازبيگانه بودن نويسنده نسبت به فهم متون روايي و تحريف لفظي و معنوي روايات توسّط او و مترجم پرده بر مي دارد. ازاين رو شايسته است به نقد استدلال به هر يك از گروه هاي سه گانه بپردازيم.

گروه اوّل:

اين گروه از روايات به پنج دسته تقسيم مي شوند:

1. روايت اوّل: دراين روايت، پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) دستور مي دهد قبر آن حضرت را به مقدارچهار انگشت از سطح زمين بلند كند.

2. روايت دوم و سوم: در روايت دوم خبر داده شده است از بلند بودن قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به مقدار يك وجب. و در روايت سوم خبر داده شده است از ارتفاع قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به مقدار يك وجب و چهار انگشت.

3. روايت چهارم، پنجم و ششم: در اين روايات امام باقر (عليه السلام) به فرزندش امام صادق (عليه السلام) امر مي كند قبر آن حضرت را به مقدار چهار انگشت از سطح زمين بلند بسازد.

4. روايت هشتم: دراين روايت توصيه شده است به بلند


113


كردن قبر به مقدار چهار انگشت، همانطور كه توصيه شده است به دعا براي ميّت در هنگام دفن.

5. روايت نهم: دراين روايت صراحتاً حكم به استحباب بلند كردن قبر به مقدار چهار انگشت شده است.

روايت هشتم و نهم حكايت دارد از اينكه دستور پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به علي (عليه السلام) و دستور امام باقر (عليه السلام) به امام صادق (عليه السلام) دستور وجوبي نبوده، بلكه دستور استحبابي بوده است. بنابراين از مجموع اين گروه از روايات استفاده مي شود كه بلند ساختن قبر به مقدار چهار انگشت مستحب است. و امّا نسبت به بلند ساختن قبر بيش از چهار انگشت، اين روايات ساكت بوده و هيچ دلالتي بر جايز نبودن آن ندارند، چنانكه هيچ دلالتي بر مستحب نبودن آن ندارند، زيرا در صورتي اين روايات دلالت بر مستحب نبودن بلند ساختن قبر بيش از چهار انگشت و ايجاد گنبد و بارگاه بر روي آن خواهد داشت كه معتقد به ثبوت مفهوم براي عدد و حجّيّت مفهوم عدد باشيم. درحالي كه بسياري از انديشمندان شيعه و اهل سنّت مفهوم عدد را حجّت نمي دانند.

مارديني در «الجوهر النقي»(1)، ابن نجيم مصري در«البحر الرائق»،(2) نووي در«شرح صحيح مسلم»(3)،بيهقي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . الجوهر النقي، ج3، ص 180.

2 . البحرالرائق، ج1، ص200.

3 . شرح صحيح مسلم، ج11، ص120 و ج 13، ص 88.


114


در «السنن الكبري»(1)، مباركفوري در«تحفة الأحوذي»(2)، مناوي در«فيض القدير»(3)، حجّت نبودن مفهوم عدد را نظريّه جمهور انديشمندان علم اصول دانسته اند.

ابن حجر،(4) كرماني،(5) امام رازي،(6) جلال الدين سيوطي،(7) مناوي (8) و بسياري ديگر از انديشمندان اهل سنت مفهوم عدد را حّجت ندانسته و گفته اند: ذكر يك عدد (مانند چهارانگشت) دليل بر نفي بيش از آن نيست.

شيخ حّر عاملي(9)، علاّمه مجلسي(10)، محقّق قمي،(11) و
بسياري ديگر از دانشمندان اصولي شيعه نيز مفهوم عدد را حجّت نمي دانند.

علاوه بر آن، در روايت دوم، ارتفاع قبر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يك وجب، و درروايت سوم يك وجب و چهار انگشت معّرفي شده است، و اين دلالت دارد بر اينكه استحباب بلند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . السنن الكبري، ج3، ص 180.

2 . تحفة الأحوذي، ج7، ص 147.

3 . فيض القدير، ج1، ص 259و 497.

4 . فتح الباري، ج3، ص 97.

5 . همان، ج11، ص 237.

6 . روح المعاني، ج1، ص 217.

7 . الديباج علي مسلم، ج5، ص 255.

8 . فيض القدير، ج1، ص 198.

9 . وسائل الشيعة، ج8، ص 88.

10 . بحارالأنوار، ج61، ص 263.

11 . قوانين الاُصول، ج1، ص 161.


115


ساختن قبر اختصاص به چهار انگشت ندارند.

و بر فرض بپذيريم كه عدد، مفهوم دارد، تنها چيزي كه از اين روايت استفاده مي شود عبارت است از مستحب نبودن ارتفاع قبر بيش از مقدار چهار انگشت يا يك وجب، نه حرام بودن ارتفاع بيش از آن مقدار.

با اين وجود، نويسنده در نوشتار خود با كمال بي شرمي نوشته است:

«از خلال روايات وارده در كتُب تشيع بر مي آيد كه قبر فقط از چهار انگشت تا يك وجب بلند مي شود كه از چهار انگشت كمتر و از يك وجب بيشتر جايز نيست».

گروه دوم:

در گروه دوّم دو روايت در اثبات حرام بودن ايجاد گنبد و بارگاه بر روي قبرها ذكر شده است. ولي استدلال به هر دو روايت (روايت هفتم و روايت دهم) مخدوش است.

در روايت هفتم نويسنده در لفظ روايت و مترجم درمعناي آن تحريف كرده اند. آن دو مي نويسند:

«از محمد بن مسلم روايت است كه گفت از يكي از دو امام(باقر يا صادق) درباره ميّت پرسيد، فرمود: «تسلّم من قبل الرجلين و تلزق القبر بالارض إلّا قدر أربع أصابع مفّرجات تربّع و ترفع قبره؛ ازطرف پاها بگير و آن را داخل قبر بگذار، و جز مقدار چهار انگشت باز، قبر را بازمين هموار كن».


116


مترجم و نويسنده، اين روايت را از كتاب «الكافي» و«وسائل الشيعة» آدرس مي دهند. در حالي كه متن اين روايت در كتاب «الكافي» و نسخه اي از «وسائل الشيعة» چنين است: «تسلّه من قبل الرجلين و تلزق القبر بالأرض إلي قدر أربع أصابع مفرّجات و تربّع قبره؛ ميّت را از طرف پاها آهسته داخل قبر بگذار، و قبر را تا مقدار چهارانگشتِ باز به زمين بچسبان، وقبر را چهار گوش كن».

ملاحظه مي كنيد نويسنده، كلمه «تسلّم» را جايگزين كلمه «تسلّه» يا «يسلّ» كرده، و كلمه «إلاّ» را كه دلالت بر حصر دارد جايگزين كلمه «إلي» نموده، و كلمه «ترفع» را اضافه كرده است.

البتّه در بعضي از نسخه ها كلمه «إلاّ» وارد شده است، چنانكه در بعضي نسخه ها به جاي كلمه «تربّع» كلمه «ترفع» وارد شده است، ولي در هيچ روايتي كلمه «تربّع» و «ترفع» در كنار همديگر وارد نشده است.

و مترجم نيز درمعناي روايت تحريف كرده است.

علاوه برآن، بر فرض كلمه «إلّا» درست باشد، اين روايت دلالت دارد بر حصر استحباب بلند ساختن قبر در اندازه چهار انگشت، و نسبت به بيش از آن اندازه ساكت است و هيچ دلالتي بر حرام بودن آن ندارد.

علاوه برآن، سند اين روايت ضعيف است، چون درسند اين روايت سهل بن زياد وجود دارد و او ضعيف است.

و روايت دهم «لاترفعوا قبري فوق أربع أصابع


117


مفرّجات» اگر چه در ظاهر دلالت دارد بر اينكه قبر امام (عليه السلام) نبايد بيشتر از چهار انگشت ارتفاع يابد، و نهي دلالت برحرمت دارد، ولي اين روايت از نظر سند بسيار ضعيف بوده و شايسته استدلال نيست، زيرا عمر بن واقد كه در سند اين روايت بوده مجهول است و در كتاب هاي رجالي درباره او سخن گفته نشده است.

گروه سوم:

در گروه سوم نويسنده و مترجم كلمات بعضي ازفقها را ذكر كرده و از آنها به عنوان روايت يازدهم و دوازدهم ياد مي كنند. آنها مي نويسند:

«روايت يازدهم: محمد بن جمال الدين عاملي معروف به شهيد اول مي نويسد: «رفع القبر عن وجه الأرض بمقدار أربع أصابع مفرّجات إلي شبر، لاأزيد، ليعرف فيزار فيحترم؛ قبر فقط بايد به اندازه چهار انگشت باز تا يك وجب بلند شود از ترس اينكه مبادا شناخته شود و مورد رفت وآمد و احترام (خلاف شرع) قرار گيرد».

توجّه شما را به چند نكته درمورد اين سخن جلب مي كنم:

1. آنچه نويسنده و مترجم نوشته اند روايت نيست، بلكه سخن يك دانشمند شيعه است. از اين رو طرح آن به عنوان روايت، غلط و دروغ است.

2. اين فرمايش، سخن شهيد اوّل نيست. سخن شهيد اول


118


در مقام بيان مستحبات اين است: «و رفع القبر أربع أصابع». آنچه نويسنده ذكر مي كند سخن شهيد ثاني (زين الدين جبل عاملي) است. از اين رو نسبتِ اين سخن به شهيد اوّل دروغ ديگري است.

3. شيهد ثاني مي فرمايد: مستحب است قبر به مقدار چهار انگشتِ باز و تا يك وجب بلند ساخته شود، و زيادتر از آن مستحب نيست، نه آنكه زيادتر از آن خلاف شرع است.

4- مترجم نفهميده است كه جمله «ليعرف فيزار فيحترم» متعلّق به «رفع القبر...إلي شبر» است، و متعلّق به «لا أزيد» نيست. معناي سخن ايشان اين است: «بلند ساختن قبر از روي زمين به مقدار چهار انگشتِ باز تا يك وجب مستحب است تا قبر شناخته شده و بتوان آن را زيارت نموده و احترام كرد».

در ادامه، سخن شيخ الطائفه نيز به دروغ و به هدف فريب افكار به عنوان روايت دوازدهم معّرفي شده است.

از آنچه تا كنون ذكر شده، چند مطلب روشن مي شود:

1. كساني كه اين نوشتار را تهيه كرده اند نسبت به فهم متون روايي كاملاً بيگانه و نا آشنا هستند.

2. آنان با توسّل به تحريف لفظي و معنوي روايات معصومين (عليهم السلام) قصد فريب افكار عمومي را دارند.

3- آنچه در اين نوشتار آمده هيچ دلالتي بر حرمت ايجاد گنبد و بارگاه بر روي قبور پيامبران و امامان و اوليا ندارد.


119


احداث مسجد بر روي قبرها

شبهه

يكي ديگر از مسائلي كه توسّط اهل سنّت مطرح مي شود و وهّابي ها در تبليغات خويش، به خصوص در موسم حج و عمره، به عنوان يك شبهه و به قصد تشويش ذهن مسلمانان مطرح مي نمايند، ساختن مسجد بر روي قبرها و احداث عبادتگاه بر روي قبور پيامبران، امامزادگان و اوليا است.

آنان مي گويند: ساختن مسجد بر روي قبور و يا دفن كردن ميّت در مساجد و روشن نگه داشتن چراغ در جايي كه قبر وجود دارد، مخالف با شريعت اسلام و سنّت رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) است. چرا شما شيعيان بر روي قبرها مسجد مي سازيد و تا پاسي از شب بر بالاي آنها چراغ روشن مي كنيد و در آن اماكن نماز مي گذاريد؟! مسجدي كه بر روي قبرها بنا شده، بايد تخريب شود، همان طور كه اگر مرده اي در مسجد دفن گردد بايد نبش قبر شده، خارج گردد. در دين اسلام مسجد و قبر با يكديگر جمع نمي شود، بلكه هر كدام بعد از ديگري احداث شده باشد، از آن منع شده و تخريب مي گردد و هر كدام كه زودتر بنا شده، باقي مي ماند. و نماز در مسجدي كه


120


بر روي قبر احداث شود باطل است.(1)

دليل بر اين گفتار روايات گوناگوني است كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) وارد شده است.

يكي از آن روايات اين است:

«عن عطاء بن يسار، أنّ رسول الله (صلّي الله عليه وآله) قال: اللّهم! لاتجعل قبري وَثَناً يُعبد. اشتدّ غضب الله علي قوم اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد(2)

«از عطاء بن يسار روايت شده است كه رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) فرمود: پروردگارا! قبر مرا بُتي قرار نده كه عبادت شود. غضب خداوند نسبت به قومي كه قبرهاي پيامبرانشان را مسجد قرار دادند، بسيار شديد است.»

و در روايت ديگر، ابوعبيدة بن جرّاح مي گويد:

«آخر ماتكلّم به النبي (صلّي الله عليه وآله) : اخرجوا يهود أهل الحجاز وأهل نجران من جزيرة العرب، واعلموا أنّ شرار الناس الّذين اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد(3)

«آخرين سخن پيامبر (صلّي الله عليه وآله) اين بود: يهوديان حجاز و نجران را از جزيرة العرب بيرون كنيد و بدانيد كه بدترين مردم در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. زاد المعاد، ج1، ص506؛ الفتاوي الكبري، ج3، ص32.

2. الموطأ، ج1، ص172؛ مسند أحمد، ج2، ص246؛ المصنَّف (الصنعاني)، ج1، ص406.

3. مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص195؛ كنز العمّال، ج4، ص382.


121


نزد خداوند كساني هستند كه قبرهاي پيامبرانشان را مسجد قرار داده اند.»

و ابوهريره مي گويد: از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) شنيدم كه مي فرمايد:

«قاتل الله اليهود ـ والنصاري ـ اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد(1)

«خداوند يهوديان را بكشد، آنان قبرهاي پيامبرانشان را مسجد قرار داده اند.»

و نيز از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) روايت شده است كه فرمود:

«لعن الله اليهود ـ والنصاري ـ اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. صحيح مسلم، ج2، ص67؛ صحيح البخاري، ج1، ص113؛ مسند أحمد بن حنبل، ج2، ص284و285 و396؛ سنن أبي داود السجستاني، ج2، ص85؛ السنن الكبري (البيهقي)، ج4، ص80؛ السنن الكبري (النسائي)، ج4، ص257؛ المصنَّف (الصنعاني)، ج1، ص406؛ الجامع الصغير، ج2، ص396؛ كنزالعمّال، ج7، ص147.

2. صحيح مسلم، ج2، ص67؛ صحيح البخاري، ج1، ص110و112 و ج2، ص91 و ج5، ص139؛ مسند أحمد، ج1، ص285 و ج5، ص204؛ سنن النسائي، ج2، ص41؛ السنن الكبري (البيهقي)، ج2، ص435؛ مجمع الزوائد، ج2، ص27ـ 28؛ مسند أبي داود الطيالسي، ص88؛ السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص260؛ كنز العمّال، ج7، ص236؛ المصنّف (ابن أبي شيبة)، ج2، ص269.


122


«نفرين خداوند بر يهود و نصاري باد؛ زيرا آنان قبرهاي پيامبرانشان را مسجد قرار داده اند.»

و ابن عبّاس گفته است: «رسول خدا لعنت كرده زناني را كه قبرها را زيارت كنند و كساني را كه بر قبرها مساجد مي سازند و در كنار آنها چراغ هايي مي افروزند.»(1)

در اين روايات، سازندگان مسجد بر روي قبرها به عنوان «مغضوب = مورد خشم» و «ملعون = نفرين شده» و «شرار الناس= بدترين مردم» در نزد خداوند و رسولش معرّفي شده اند و اين دلالت دارد بر اينكه ساختن مسجد بر روي قبور حرام است.

پاسخ شبهه

پاسخ اوّل

در اينجا بايد جمله «اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد» از نظر مفهومي مورد بررسي قرار گيرد.

اين جمله به دو صورت ممكن است معنا شود:

1. يهوديان و نصاري بر روي قبور يا در كنار قبور پيامبرانشان مسجد مي ساختند و در آنجا به سمت قبله اصلي و در برابر خداوند يكتا سجده مي نمودند؛ بنابر اين

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. مسند أحمد بن حنبل، ج1، ص229؛ سنن أبي داود (ابن الأشعث)، ج2، ص87؛ سنن الترمذي، ج1، ص201؛ سنن النسائي، ج4، ص95؛ مستدرك الصحيحين، ج1، ص374؛ السنن الكبري (النسائي)، ج1، ص657؛ صحيح ابن حبّان، ج7، ص452ـ453.


123


روايات دلالت دارد بر اينكه نبايد در روي قبر و يا كنار قبر مسجد ساخت.

2. يهوديان و نصاري قبر پيامبرانشان را قبله قرار مي دادند و در برابر آنها سجده مي كردند؛ مانند بت پرستان كه در برابر بت هاي چوبي و سنگي سجده مي نمودند. از اين رو روايات، سجده شرك آميز و پرستش قبور انبيا و اوليا را مورد نكوهش قرار مي دهد، نه ساختن مسجد بر روي قبور و يا در كنار قبور را.

بي شكّ مراد از جمله مذكور، معناي دوم است. و شواهد و قرائن گوناگوني در تأييد اين مطلب وجود دارد:

اوّلا: اگر معناي كلمه «اتّخاذ» و «مسجد» از نظر لغوي و اصطلاحي بررسي گردد، روشن مي شود كه مراد از جمله مذكور، معناي دوم است.

كلمه «اتّخاذ» هم در لغت و هم در اصطلاح قرآن و احاديث، به معناي «قرار دادن» و «گردانيدن» است.

در كتاب «المنجد» مي نويسد: «اتَّخَذَه وتَخِذَه تَخْذاً: صيَّره. نقول: اتّخذه صديقاً: جعله صديقاً له(1)؛ اتّخذه و تَخِذَه، يعني: گردانيد او را. مي گوييم: اتّخذه صديقاً، يعني: او را دوست خودش قرار داد.»

قرآن كريم نيز مي فرمايد:

(أفَرَأيْتَ مَنْ اِتَّخَذَ اِلهَهُ هَواه)(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. المنجد في اللغة، ص4.

2. الجاثية / 23.


124


«آيا ديدي كسي را كه خداي خود را هواي نفس خود قرارداد؟.»

(وَقالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَداً)(1)

«و گفتند: خداوند براي خويش فرزند قرار داده است.»

و نيز گفته مي شود:

«الحمد لله الّذي اتّخذ محمّداً نبيّاً.»

«سپاس خداوندي را كه محمد را پيامبر قرار داد.»

و كلمه «مسجد» در اصل به جايي گفته مي شود كه در آن سجده مي شود.(2) و در عُرف به محلّي گفته مي شود كه در آن دعا و ساير عبادات انجام مي گيرد.

با توجّه به معناي اين دو كلمه، نتيجه مي گيريم كه در معناي جمله «اتّخذوا قبور أنبيائهم مساجد» دو احتمال است:

الف: آنها بر قبور پيامبرانشان مسجد بنا كردند.

ب: آنها قبور پيامبرانشان را سجده گاه قرار مي دادند و در برابر آنان خضوع مي كردند.

سياق روايت، همين معناي دوم را مي فهماند. و اگر مراد معناي اوّل باشد، شايسته بود بگويد: «اتّخذوا علي قبور أنبيائهم مساجد»، يعني: «آنان بر قبور پيامبرانشان مسجدهايي ساختند.» همانطور كه در قرآن كريم درباره

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. البقرة / 116.

2. تاج العروس، ج2، ص371؛ لسان العرب، ج3، ص304.


| شناسه مطلب: 74821