بخش 3
4.توسل به دعای برادر مؤمن 5.توسل به دعای پیامبر(صلّی الله علیه وآله) 6. توسل به دعای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) پرسشهایی پیرامون توسّل 1. آیا درخواست دعا از میّت، پرستش او نیست؟ 2. آیا درخواست دعا از میت بیفایده نیست؟ 3. آیا میان ما و کسانی که از دنیا رفتهاند، مانعی وجود دارد؟ 3ـ درخواست شفاعت از اولیای الهی حقیقت درخواست شفاعت چیست؟ 1.حدیث انس بن مالک 2. حدیث سواد بن قارب 3. حدیث ابوبکر 4. حدیث علی(علیه السلام) 5. حدیث نوجوان 4ـ آیا سوگند دادن خدا به مقام اولیا شرک نیست؟ 5ـ نذر برای غیر خدا 6ـ بزرگداشت موالید و وفیات اولیای خدا مهر ورزی و تکریم به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) 7ـ زیارت قبور پاکان
4.توسل به دعاي برادر مؤمن
يكي از اسباب توسل و جلب مغفرت خدا، اين است كه انسان از برادر مؤمن خود بخواهد در حق او دعا كند و اين نوع توسل مورد اتفاق همه موحدان جهان است و در اين مورد كافي است كه بدانيم
حاملان عرش الهي دربارة افراد با ايمان، طلب مغفرت ميكنند «يَسْتَغْفِرونَ لِلّذينَ آمَنُوا».(1)
اين تنها فرشتگان نيستند كه دربارة آنان طلب آمرزش مينمايند، بلكه مؤمنان نيز درباره گذشتگان چنين كاري انجام ميدهند «رَبّنا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخوانِنا الَّذين سَبَقُونا بِالإِيمان»2، «پروردگارا! بر ما و بر آن برادرانمان كه در ايمان آوردن بر ما پيشي گرفتهاند ببخشاي».
پيامبر گرامي از امت اسلامي ميخواهد كه در حق او دعا كنند و ميفرمايد:
«براي من از خدا وسيله بطلبيد و آن مقامي است در بهشت كه جز بر يكي از بندگان خدا شايسته نيست و اميدوارم كه من همو باشم. هر كس براي من چنين مقامي بطلبد، شفاعت من بر او حلال ميگردد».(3)
5.توسل به دعاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) در زمان حيات
رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) شريفترين و گراميترين انساني است كه خدا آفريده است. آيات قرآني به مقام و منزلت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) اشارات فراواني دارند كه نقل آنها در اين مختصر نميگنجد.
در منزلت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كافي است كه بدانيم خدا او را مايه مصونيت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . غافر/7.
2 . حشر/10.
3 . مستدرك بحارالأنوار، ج4، ص 61.
مردم از عذاب ميشمارد و تصريح ميكند كه تا او در ميان مردم است خدا آنان را با نزول عذاب مجازات نميكند:
«وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَمَا كانَ اللّهُ مُعذِّبَهم وهُمْ يَسْتَغْفرون».(1)
«تا تو در ميان آنان هستي، خداوند هرگز آنان را مجازات نميكند، هم چنان كه ايشان را تا زماني كه طلب آمرزش ميكنند، عذاب نميكند».
در عظمت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) كافي است كه خدا نام او را در كنار نام خود و اطاعت او را در كنار اطاعت خويش قرار داده است:
«وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوزاً عَظيماً».(2)
اين آيات وآيات ديگر، همگي از كرامت و منزلت آن حضرت حكايت ميكند; منزلتي كه براي آن نظيري در عرصة آفرينش نيست.براي همين مقام قدسي پيامبر در پيشگاه خدا ، دعاي او رد نميشود، لذا به گنهكاران دستور داده شده كه به محضر پيامبر بروند و از او درخواست كنند كه در حقّ آنان استغفار كند:
فراتر از اين، حتي خودداري از طلب استغفار از پيامبر را نشانه نفاق ميداند.(3)
«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً».(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انفال/33.
2 . احزاب/71.
3 . منافقون/5.
4 . نساء/64.
«هرگاه آنان زماني كه بر خويش ستم كردهاند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند و پيامبر نيز براي آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت».
از برخي آيات استفاده ميشود كه امتهاي پيامبران پيشين نيز از آنان درخواست استغفار ميكردند. به عنوان نمونه فرزندان يعقوب آنگاه كه خطاي آنان آشكار گشت به پدر گفتند:
«يَا أَبانَا استَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئين * قالَ سَوفَ أسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم».(1)
«پدرجان! براي مغفرت گناهان ما از خداوند طلب آمرزش كن; ما خطاكار بوديم. [يعقوب] گفت: (سوف) از پروردگارم طلب مغفرت خواهم كرد، همانا او آمرزنده و رحيم است».
در جواز اين نوع توسل، جاي هيچ بحث و گفتگو نيست و مخالفتي با آن به چشم نميخورد. چيزي كه مهم است آگاهي از سبب استجابت دعاي پيامبران است و آن، منزلت و جايگاه قدسي آنهاست.
6. توسل به دعاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) پس از رحلت
با توجه به اصول چهارگانه، كه در سؤال مربوط به امكان ارتباط مطرح گرديد، ثابت شد كه انسانهاي والا در جهان برزخ، حي و زنده هستند، و ارتباط ما با آنان برقرار است، در اين صورت درخواست دعا از آنان در هر دو حالت; حيات دنيوي و برزخي، كاملاً منطقي خواهد بود و آيه مربوط به درخواست استغفار، هر دو حالت را دربرميگيرد،آنجا كه ميفرمايد:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يوسف/97 و 98.
«وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ فَاسْتَغفَرُوا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً».(1)
«و اگر آنان هنگامي كه بر خود ستم كردهاند به نزد تو بيايند، و خود از خدا آمرزش بخواهند و پيامبر نيز براي آنان طلب آمرزش كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت».
مسلّماً ريشه استجابت دعاي پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب ايشان نسبت به خداوند جستجو كرد. به پاس اين كرامت معنوي است كه خداوند دعاي او را ميپذيرد؛ زيرا دعاي برخاسته از روح پاك و قلب مملوّ از مهر الهي، بدون چون و چرا به هدف اجابت ميرسد و در اين مورد، فرقي بين حيات مادّي و حيات برزخي نيست.
گواه بر اين كه آية ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) ندارد، اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملاً اين باب رحمت را باز ميدانند و زائران روضة مطهّر نيز اكنون پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آية ياد شده را تلاوت ميكنند و ضمن استغفار به درگاه الهي، از پيامبر ميخواهند كه براي آنان طلب آمرزش كند و هر فردي در هر زماني كه به حرم آن حضرت مشرف شود ، زائران را در اين حالت مييابد.
اكنون نمونههايي از گفتار بزرگان اهل سنّت، دربارة اين آيه و درخواست دعا و توسّل به آن حضرت، پس از رحلت ايشان را ذكر ميكنيم:
1. محيي الدين نووي كه از محدثان برجستة اهل سنت و شارح صحيح مسلم است، مينويسد: زائر رو به رسول خدا كند و دربارة خويش به او متوسل شود و به وسيلة او به سوي خدا شفاعت جويد و از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نساء/64.
زيباترين چيزها همان است كه ماوردي، قاضي ابوالطيب و ديگر اساتيد ما از عتبي نقل كردهاند.
عتبي ميگويد: روزي كنار قبر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بودم، مردي از بيابان آمد و گفت:
«السلام عليك يا رسول اللّه سمعت اللّه يقول: «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً» و قد جئتك مستغفراً من ذنبي مستشفعاً بِكَ إلي ربّي».(1)
«سلام بر تو اي فرستادة خدا. شنيدم كه خداوند ميفرمايد: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند و از خدا طلب آمرزش كنند و رسول خدا نيز براي آنان درخواست مغفرت كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت. اي رسول خدا، اكنون به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار ميكنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار ميدهم».
2. ابن قدامه حنبلي صاحب كتاب «مغني» در آداب زيارت پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) ضمن طرح اين مطلب كه زيارت آن حضرت مستحب است، از پيامبر (صلّي الله عليه وآله) نقل ميكند كه فرمود: هر كس به من سلام كند، من پاسخ سلام او را ميگويم. سپس از «عتبي» سرگذشت عرب ياد شده را كه از «نووي» آورديم، نقل ميكند و هدف وي از نقل اين داستان آن است كه زيارت آن حضرت، به اين شيوه مستحبّ است.
3. غزالي (متوفاي 505) در بخش مربوط به فضيلت زيارت مدينه، چگونگي زيارت آن حضرت را به تفصيل آورده و ميگويد:
«پس از به پايان رساندن درودها، رو به قبر پيامبر ايستاده، خدا را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نووي، مجموع، شرح مهذب شيرازي و شرح بر صحيح مسلم، ج8، ص 256، چاپ مكتبة الارشاد.
حمد و ثنا بگويد و درود فراواني به پيامبر بفرستد. سپس آيه «ولو أنَّهم...» را تلاوت كند وبگويد: اللّهم انّا سَمِعْنا قولك وأطَعْنا أمْرَك وقَصَدْنا نبيّك، متشفعين به إليك في ذنوبنا، ومَا أثقل ظهورنا من أوزارنا...»؛1 «پروردگارا، سخن تو را شنيديم و امر تو را اطاعت كرديم و نزد پيامبر تو آمديم، در حالي كه او را شفيع خود نزد تو براي آمرزش گناهانمان قرار دادهايم و پشت ما از بار گناهان سنگين است».
علاوه بر عالمان بزرگ اهل سنت كه شيوة زيارت آن حضرت را به نحو ياد شده مورد تأكيد قرار ميدهند، گروهي ديگر نيز در اين مورد، با آنان همصدا ميباشند كه براي رعايت اختصار، از نقل آنها خودداري شد.
پرسشهايي دربارة توسّل
در ميان اعمالي كه مسلمانان در حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و يا نقاط ديگر انجام ميدهند، توسل بيش از همه مورد انتقاد وهابيان قرار ميگيرد. آنان در اين مورد اعتراضهايي دارند كه در اين بخش به تحليل آنها ميپردازيم:
1. آيا درخواست دعا از ميّت، پرستش او نيست؟
آنها بر اين عقيدهاند كه: درخواست دعا از انسان زنده كه قادر بر انجام خواسته اوست، جايز است و پرستش نيست، ولي درخواست دعا و يا هر عمل ديگر از فرد درگذشته كه قادر بر انجام آن نيست، نوعي پرستش ميّت به شمار ميرود و طبعاً انجام دهندة آن در شمار مشركان قرار ميگيرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . احياء العلوم:1/259، چاپ دارالمعرفه.
پاسخ: أوّلاً، هيچگاه حيات و موت و يا زنده و مرده بودن درخواست شونده، ملاك عبادت و پرستش و شرك و توحيد نيست. چگونه ممكن است درخواست دعا از فرد زنده عين توحيد باشد، ولي درخواست همان دعا از فرد درگذشته عين شرك به شمار رود، در حالي كه ماهيت عمل يكي است، جز اين كه طرف (درخواست شونده) در يكي در قيد حيات است، و در ديگري رخت از جهان بربسته است و هرگز هيچ موحّدي، حيات و موت را ميزان توحيد و شرك معرفي نكرده است. آري، حيات و موت ميتواند در مفيد بودن و نبودن اين درخواست مؤثر باشد، امّا در توحيد و شرك تأثيري ندارد.
ثانياً: اساس استدلال كساني كه درخواست دعا از ميت را شرك ميدانند، اين است كه مرگ انبيا و اوليا را پايان زندگاني آنان ميدانند و براي آنان، حيات برزخي قائل نيستند، در حالي كه در سؤال نخست اين فصل به روشني ثابت شد كه شهيدان، انبيا، اوليا و حتّي مجرمان، پس از مرگ در حال حياتاند.
ثالثاً: هر نوع دعوت و درخواست هنگامي رنگ شرك به خود ميگيرد كهانسان درباره درخواستشونده، نوعيالوهيت و خداوندگاري و تفويض امور به وي قائل شود، در چنين حالتي است كه درخواست از آن فرد؛ زنده باشد يا مرده، پرستش وي به شمار ميرود، ولي درخواست دعا از يك شخص، با اين عقيده كه او يك انسان وارسته است و خدا پذيراي دعا و درخواست اوست، ارتباطي به شرك ندارد و تمام مسلمانان جهان، در محضر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) او را به اين وصف ميستايند.
2. آيا درخواست دعا از ميت بيفايده نيست؟
برخي معتقدند كسي كه از دنيا رفته و قادر به اجابت
درخواست متوسل نيست، هر نوع توسل و درخواست دعا از او عمل لغو
و بيهودهاي ميباشد.
پاسخ: منشأ اين سؤال يك نوع جهان بيني مادّي است كه مرگ اوليا را پايان زندگي دانسته و براي آنان حيات و زندگي برزخي قائل نيست، ولي با توجه به اصولي كه در گذشته يادآور شديم، ثابت شد كه آنان از حيات بالايي برخوردارند، سخن ما را ميشنوند و ارتباط ما با آنان قطع نشده است، بنابراين درخواست دعا امري عقلايي بوده و لغو و بيهوده نيست، امّا اين كه آنان به درخواست ما پاسخ مثبت ميگويند يا نه، به وجود وضعيت درخواستكننده وموضوع درخواست بستگي دارد.
3. آيا ميان ما و كساني كه از دنيا رفتهاند، مانعي وجود دارد؟
عدهاي بر اين باورند كه ميان ما و افرادي كه از جهان رخت بربستهاند، حائلي وجود دارد كه مانع از ارتباط ما با آنان ميشود، به گواه اين كه قرآن ميفرمايد:
«وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون».(1)
«در پيش روي آنان، تا روز قيامت مانعي وجود دارد».
پاسخ: برزخ در لغت عرب به معني حائل و مانع است، ولي اين مانع مربوط به بازگشت مجدد رفتگان، به حيات دنيوي است، نه مانع از ارتباط با آنان، شاهد اين مطلب ما اين آيه است:
«حَتّي إِذا جاءَ أَحدهُمُ المَوتُ قَالَ رَبِّ ارجعُون * لعلّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكتُ كَلاّ إِنّها كَلمَةٌ هُوَ قائِلُها».(2)
«تا آنگاه كه مرگ يكي از ايشان فرا رسد ميگويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگـردان، باشد كه من در آنچه كه وانهـادهام، كـار نيكي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مؤمنون/100.
2 . مؤمنون/ 99ـ100.
انجـام دهـم. [خـطاب ميرسد:] هرگز چنين نيست، اين سخني است كه او گويندة آن است».
با توجه به اين كه گنهكار، خواهان بازگشت به اين دنياست، قرآن در رد درخواست او ميفرمايد:
«وَمِنْ وَرائهِمْ بَرْزَخٌ إِلي يَوم يُبْعَثُون».
«پيش روي آنان حائل و مانعي وجود دارد كه از بازگشت به اين دنيا و تحقق آرزوي آنان جلوگيري ميكند».
بنابراين ، حائل ، مانع از بازگشت به دنيا است، نه مانع از آگاهي و ارتباط ميان زندگان و رفتگان .
3ـ درخواست شفاعت از اولياي الهي
سؤال: آيا درخواست شفاعت از اوليا مايه شرك نيست و نوعي پرستش آنان به شمار نميرود؟
پاسخ: اعتقاد به شفاعت اولياي الهي در روز رستاخيز، از اصولي است كه كسي در آن شك و ترديد ندارد و همة فرق اسلامي به شفاعت پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم (صلّي الله عليه وآله) اعتقاد راسخ دارند. تنها اختلافي كه پس از ظهور ابن تيميه در قرن هشتم و محمد بن عبدالوهاب در نيمههاي قرن دوازدهم پيش آمد، اين بود كه آيا ميتوان در اين جهان نيز از شفيعان واقعي كه شفيع بودن آنها از نظر كتاب و سنت قطعي است، درخواست شفاعت كرد و مثلاً گفت:«اي محبوب درگاه خدا در روز رستاخيز دربارة من شفاعت كن»؟1
همة عالمان دين، بر صحت درخواست شفاعت از صاحبان آن، اتفاق نظر دارند، جز دو فرد ياد شده و پيروان آن دو كه ميگويند: «نميتوان از صاحبان شفاعت در اين جهان درخواست شفاعت نمود، بلكه بايد گفت: خدايا! پيامبر را شفيع من قرار ده».
اكنون اين مسأله را بر كتاب خدا و سنت پيامبر عرضه ميكنيم تا پرده از چهره حقيقت برداشته شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يا وجيهاً عند اللّه اشفع لنا عند اللّه.
حقيقت درخواست شفاعت چيست؟
شفاعت پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) و ديگر شافعان راستين در روز جزا، جز طلب مغفرت از خدا دربارة گنهكاران امت چيز ديگري نيست، در اين صورت، طلب شفاعت، در واقع طلب دعا از آنان خواهد بود و دعاي آنان، در سايه قرب و مقامي كه نزد خدا دارند، به هدف اجابت ميرسد و طبعاً گنهكار مشمول مغفرت خدا ميگردد. از طرفي، درخواست دعا از برادر مؤمن و فراتر از آن، از نبي گرامي كوچكترين اشكالي ندارد، اگر ما ميگوييم: «يا وجيهاً عنداللّه، اشفع لنا عند اللّه»، يعني «اي كسي كه در پيشگاه خدا جاه و مقامي داري، در نزد خدا درباره ما شفاعت كن (دعا كن خدا گناه ما را ببخشد يا حاجت ما را برآورده كند)».
اصولاً «استشفاع» يعني طلب شفاعت، در كتابهاي حديثي و تفسيري به معني درخواست دعا وارد شده است؛ مثلاً بخاري، محدث معروف اهل سنت در صحيح خود، بابي را با اين عنوان آورده است: «هرگاه مردم در هنگام قحطي از پيشواي خود بخواهند كه براي آنان از خدا باران بطلبد، نبايد درخواست آنان را ردّ كند».
با توجه به اين اصل، نبايد درباره درخواست شفاعت كه حقيقت آن درخواست دعاست، شك و ترديد كرد؛ زيرا درخواست دعا از مؤمن از امور پسنديده است، چه رسد به انبيا و اوليا. از اين گذشته، برخي از ياران پيامبر از خود آن حضرت در زمان حيات و يا پس از درگذشت ايشان، درخواست شفاعت ميكردند، اكنون نمونههايي را يادآور ميشويم:
1.حديث انس بن مالك
ترمذي يكي از نويسندگان سنن چهارگانه ، از انس بن مالك چنين نقل ميكند:
«از پيامبر درخواست كردم كه در روز قيامت درباره من شفاعت كند. وي پذيرفت و گفت: من اين كار را انجام ميدهم. به پيامبر گفتم: شما را كجا جستجو كنم؟ فرمود: در كنار صراط».(1)
انس با الهام از فطرت خود كه درخواست شفاعت جز درخواست دعا چيز ديگري نيست، از پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) درخواست شفاعت ميكند، وپيامبر نيز بهاو قول مساعد ميدهد و هرگز تصور نميكند كه درخواست شفاعت، نوعي شرك است، و نيز او را از اين درخواست باز نميدارد.
2. حديث سواد بن قارب
سواد بن قارب از ياران رسول خداست. درباره پيامبر (صلّي الله عليه وآله) اشعاري سروده و از او درخواست شفاعت ميكند و ميگويد:
وَكُن لي شَفيعاً يومَ لا ذُو شفاعة بمُغن فَتيلاً عن سوادِ بن قارب2
اي پيامبر گرامي، در روز قيامت شفيع من باش؛ روزي كه شفاعت ديگران به حال سواد بن قارب به مقدار رشته وسط هسته خرما، سودي نميبخشد.
3. حديث ابوبكر
وقتي پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) درگذشت، بدن مبارك او را با پارچهاي پوشانيده، منتظر بودند كه مسلمانان در كنار مسجد گرد آيند تا مراسم «تجهيز» وتغسيل و نماز و تدفين انجام گيرد. در اين هنگام، وقتي ابوبكر وارد خانه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) شد، پارچه را از چهره پيامبر برگرفت، خود را روي پيكرش افكند. او را بوسيد و چنين گفت: پدر و مادرم فداي تو باد! تو در
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ترمذي، ج 4، ص 621، حديث 2433.
2 . اصابه ابن حجر، ج2، ص 95، شماره ترجمه3583: اين درخواست را با طرق ششگانه نقل كرده است.
زندگي و پس از مرگ پاك و پاكيزه هستي. ما را اي محمد نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش.(1) جملههاي «اذكرنا عند ربّك» جز درخواست شفاعت چيزي نيست.
4. حديث علي (عليه السلام)
محدثان نقل ميكنند آنگاه كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) درگذشت، علي (عليه السلام) مشغول تغسيل پيامبر گشت، به هنگام غسل دادن چنين گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد! ما را نزد خدايت ياد كن و ما را به خاطر داشته باش!».(2)
5. حديث نوجوان
مصعب بن اسلمي نقل ميكند: نوجواني از خاندان ما به سوي پيامبر (صلّي الله عليه وآله) آمد و به او گفت: من از تو چيزي ميخواهم.
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : آن چيست؟
نوجوان: «از تو ميخواهم مرا از كساني قرار دهي كه در روز قيامت درباره آنان شفاعت ميكني».
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : چه كسي تو را به اين كار راهنمايي كرده است؟
نوجوان: هيچ كس. خودم به اين فكر افتادم.
پيامبر (صلّي الله عليه وآله) : من در روز قيامت در حق تو شفاعت ميكنم.(3)
نمونههاي اين نوع قضايا فراوان است كه نقل بيشترين آنها موجب اطاله سخن ميگردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سيره حلبي، ج3، ص 474، چاپ دارالمعرفه، بيروت.
2 . مجالس مفيد، مجلس12، ص 103; نهج البلاغه، خطبه 235.
3 . مجمع الزوائد، ج10، ص 369، وي در اين مورد قضاياي زيادي نقل كرده است.
4ـ آيا سوگند دادن خدا به مقام اوليا شرك نيست؟
سؤال: برخي در مقام توسل، مقامات انبيا و اوليا را در نظر گرفته و خدا را به شايستگيهاي آنان، سوگند ميدهند؛ مثلاً ميگويند: خدايا! به حق رسول اعظم (صلّي الله عليه وآله) بيمار مرا شفا بده، در صورتي كه هيچ كس بر گردن خدا حق ندارد، تا خدا را به حق آنان سوگند دهيم.
پاسخ: مقصود از حق در اين تعبيرها ، همان منزلت و مقام والايي است كه آنها نزد خدا دارند، و اگر هم اين منزلت، حق شمرده شود، حقي است كه خدا به آنان داده است و اين مطلب، عين توحيد است؛ زيرا خدا در برخي از موارد، بندة خود را ذيحق و خود را بدهكار معرفي ميكند، مثلاً ميفرمايد:
«كانَ حَقّاً عَلَيْنا نَصْرُ المُؤْمِنينَ».(1)
«ياري كردن افراد مؤمن حقي است بر ما».
در حديث نبوي وارد شده است كه فرمود:
«بر خداست به كسي كه به خاطر حفظ عفت، ازدواج كرده،
كمك كند».(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . روم/47.
2 . سيوطي، جامع الصغير، ص 33.
مراجعه به آيات و روايات روشن ميكند كه اين نوع حقوق بندگان بر خدا، امري رايج در كتاب و سنت است. مقصود از اين كه ميگويند كسي بر خدا حقي ندارد، اين است كه هيچ كس بالذات بر خدا حقي ندارد، ولي اين مانع از آن نيست كه خدا از روي تفضل و بزرگواري، افرادي را ذي حق معرفي كند و حتي از آنان وام بخواهد و بگويد:
«مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسناً».(1)
«كيست كه به خدا وام نيكو بدهد؟».
در حديث آموزش پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به فرد نابينا در بخش توسل خوانديم كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) به او آموخت كه بگويد: اللّهمّ انّي أسألك وأتوجّه إليك بنبيّك محمد (صلّي الله عليه وآله) نبيّ الرحمة. (كلمه بنبيّك متعلق به دو فعل پيشين است:«أسألك » و «أتوجه إليك)» و معني جمله اين است كه خدايا من از تو به خاطر پيامبرت محمد (صلّي الله عليه وآله) پيامبر رحمت، درخواست ميكنم و به سوي تو روي ميآورم.
پيامبر گرامي (صلّي الله عليه وآله) هنگام دفن فاطمه بنت اسد در حقّ او چنين دعا كرد:
«خدايا! مادرم فاطمة بنت اسد را ببخش و جايگاه او را گسترده و فراخ گردان، به حق پيامبرت و پيامبراني كه پيش از من بودند».(2)
در صحيفه سجاديه و دعاهايي كه از ائمه اهل بيت به ما رسيده است، اين نوع سوگند دادن به فراواني از آنان نقل شده است، علاقهمندان ميتوانند به آنها مراجعه فرمايند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . حديد/11.
2 . مستدرك حاكم:3/108; حلية الأولياء:3/121; استيعاب در حاشيه الاصابه:4/382.
5ـ نذر براي غير خدا
سؤال: شيعيان، بلكه گروهي از مسلمانان، براي اولياي الهي نذر ميكنند و ميگويند: اين گوسفند نذر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و يا حسين بن علي (عليه السلام) است، در حالي كه نذر براي غير خدا جايز نيست.
پاسخ: نذر براي غير خدا دو صورت دارد:
1. نذر كردن براي بندگان خدا به نيّت تقرّب و جلب رضايت آنان (بدون توجه به خشنودي و يا خرسندي خدا).
روشن است چنين رفتاري، نوعي شرك و به منزله بت پرستي است.
2. نذر عملي خداپسندانه به خاطر تقرب به خدا و جلب رضايت او و هديه ثواب آن به يكي از اولياي الهي تا از اين رهگذر خشنودي خدا به دست آيد.
بيشك، نذر كردن با چنين قصد و نيت پاك ، كاري پسنديده و درخور ستايش است.
آنچه موجب سؤال ميشود، و احياناً افراد را به اشتباه مياندازد، تشابه و يكسان بودن دو تعبير در مقام نذر است.
به حكم اين كه «نذر» يك امر عبادي است، بايد براي تقرب به خدا صورت پذيرد و «ناذر» بگويد:
يعني براي كسب رضا و تقرب به خدا تعهد ميكنم: اگر حاجت من برآورده شد، اين گوسفند را براي پيامبر ذبح كنم.
صيغة صحيح نذر اين است كه گفته شد، ولي غالباً مردم به خاطر ناآگاهي، يا خلاصه گويي ميگويند: هذا للنبيّ، يا نذرتُ هذا للنبيّ.
در هر حال مورد سؤال اين است كه چگونه براي پيامبر نذر ميكنند و ميگويند: للنبي، در حالي كه نذر بايد براي خدا باشد.
پاسخ سؤال اين است كه «لام» در جمله «للّه عليّ» براي تقرب است چنان كه قرآن ميفرمايد:
«أَنْ تَقُومُوا للّه مَثْني وَفُرادي».(1)
« دو نفر دو نفر يا به تنهايي براي خدا قيام كنيد».
در حالي كه «لام» در « للنبي» لام «انتفاع» است چنان كه در برخي آيات ميخوانيم:
«إِنّما الصَدقات لِلْفُقراء والمَساكين».(2)
«زكات براي تهيدستان و مستمندان است».
از اينجا روشن ميشود عمل موحدان با عمل مشركان ، تفاوت جوهري دارد; آنان قربانيهاي خود را به نام بتها و براي تقرب به آنان ذبح ميكردند و قرآن در اين مورد ميفرمايد:
«وَمَا ذُبِحَ عَلَي النُّصُبِ ذلِكَ فِسْقٌ».(3)
«و آنچه براي بتها ذبح ميشود...اين كار خروج از دين است».
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سبأ/46.
2 . توبه/60.
3 . مائده/3.
در حالي كه موحدان براي خدا نذر ميكنند و نام او را به زبان ميآورند، اما ثواب كار نيك خود را به اوليا هديه ميكنند و از اين طريق به درگاه الهي تقرب ميجويند.
مردي به حضور پيامبر (صلّي الله عليه وآله) رسيد و عرض كرد: اي پيامبر خدا، مادرم از دنيا رفته است و ميدانم اگر او زنده بود، صدقه ميداد، اگر از طرف او صدقه بدهم او سودي ميبرد؟
رسول گرامي (صلّي الله عليه وآله) فرمود: آري.
آنگاه گفت: كدام يك از صدقهها سود بيشتري دارد؟
فرمود: آب.
در اين هنگام، سؤال كننده چاهي كند و پس از آماده شدن گفت: «هذه لأُمّ سعد»، «ثواب كندن اين چاه براي مادر سعد باشد».
لام در «لأُمّ سعد» همان لام « للنبي (صلّي الله عليه وآله) » است.(1) كه به اصطلاح «لام» انتفاع است نه لام تقرّب . ولي روح نذر اين است كه براي تقرّب به درگاه الهي متعهد شدم حيواني را ذبح كنم و ثواب آن را به پيامبر اهدا كنم تا از اين طريق، به درگاه خداوندي تقرب بجويم شايد خدا بيمارم را شفا دهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فرقان القرآن، ص 133.
6ـ بزرگداشت مواليد و وفيات اولياي خدا
سؤال: بزرگداشت اولياي الهي در سالروز تولد و درگذشت آنها، امر نوظهوري است كه در عصر صحابه نبوده و بعدها پيدا شده است. اكنون چگونه ما آن را انجام دهيم؟
پاسخ: تاريخ گواهي ميدهد كه از زمانهاي دور، مسلمانان جهان، روز ولادت پيامبر گرامي را در هر سال جشن ميگرفتند و خطيبان به ذكر مدايح آن حضرت ميپرداختند. مبدأ اين نوع جشنها دقيقاً روشن نيست ولي صدها سال است كه اينگونه جشنها در بلاد اسلامي رواج داشته و دارد.
احمـد بن محمـد، معـروف به قسطلاني (متوفاي 92هـ)، از علماي مشهور قرن نهم، درباره جشنهايي كه در ماه ولادت پيامبر انجام ميگيرد، چنين ميگويد:
مسلمـانان، پيوسته در ماه ميـلاد پيامبر جشن ميگيرند. اطعام ميكنند. شبها به پخش انواع صـدقات ميپردازنـد. اظهار شادماني كرده و نيكيها را دو چندان ميكنند. و به قرائت اشعاري در تهنيت ولادت آن حضـرت ميپردازند. بركات آن حضرت در هر سال نمايان ميشود. رحمت خدا بر كساني باد كه شبهاي ماه، ميلاد او را عيد
گرفته و دردي بر دردهاي كسي كه در قلب او مرض هست، ميافزايند.(1)
حسين بن محمد بن حسن، معروف به «دياربكري»(متوفاي 960هـ) نيز، كه از قضات مكه به شمار ميرفت، در تاريخ خود مينويسد: مسلمانان پيوسته ماه ميلاد پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را جشن ميگيرند. اطعام ميكنند. شبها صدقه ميدهند. اظهار سرور و شادماني ميكنند. در نيكي به فقيران اصرار ميورزند. به خواندن مولوديه ميپردازند و كرامات آن حضرت در هر زماني نمايان ميگردد.(2)
اين دو نصّ تاريخي كه مربوط به قرن دهم است، نشان ميدهد كه بزرگداشت روز ولادت اولياي الهي در تاريخ اسلام، ريشة ديرينه داشته و علما و دانشمندان مسلمان بر اين عمل صحه مينهادهاند و اين عمل مفهومي جز اظهار مودت به ساحت پيامبر ندارد.
با توجه به اين اصل، دليل شرعي اين بزرگداشت را متذكر ميشويم:
مهر ورزي و تكريم به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يكي از اصول اسلام است
مودّت و مهر به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) دستور قرآني است و هيچ فردي نميتواند آن را انكار كند و بزرگداشت ميلاد او تجسّم بخشيدن به اين اصل است و ما در اين مورد به ذكر دو آيه بسنده ميكنيم:
1.«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزواجُكُمْ وَعَشيرتكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَونَ كَسادها وَمَساكِن تَرْضَونَها أَحبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجهاد فِي سَبيلِهِ فَتَرَبَصُّوا حَتّي يَأْتِي اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لا يَهْدِي
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المواهب اللدنيه:1/27.
2 . تاريخ الخميس:1/323.
الْقَومَ الْفاسِقين».(1)
«بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گردآوردهايد و تجارتي كه از كسادي آن بيمناكيد و سراهايي كه ميپسنديد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست داشتنيتر است، پس منتظر باشيد كه خدا خواسته خود را محقق ميسازد و خدا فاسقان را راهنمايي نميكند».
اين آيه به روشني بيان ميكند كه دوستي پيامبر در كنار دوستي خدا از واجبات الهي است، هر چند اين دوستي مقدمهاي است براي عمل به شريعت و احكام او، ولي در عين حال، عمل به شريعت از گذرگاه مهر پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ميگذرد.
2. در آيه ديگر مؤمنان را چنين توصيف ميكند:
«فَالّذِينَ آمَنُوا به وَعَزَّروهُ ونَصَرُوهُ واتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ المُفْلِحون».(2)
«آنان كه به پيامبر (صلّي الله عليه وآله) ايمان آورده و به تكريم او پرداخته و او را ياري ميرسانند و از نوري كه همراه وي فرود آمده پيروي ميكنند، آنان همان رستگارانند».
اين آيه به مسلمانان ، چهار دستور ميدهد:
1. «آمنوا به»: به پيامبر ايمان بياورند.
2. «عزّروه»: به تكريم و تعظيم او بپردازند.
3. «ونصروه»: در سختيها او را ياري كنند.
4. «واتبعوا النور الّذي أنزل معه»: از قرآني كه با او فرستاده شده، پيروي كنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توبه/24.
2 . اعراف/157.
با توجه به اين دو آيه كه مهر پيامبر و تكريم او را از فرائض ميداند، اكنون سؤال ميشود، آيا گردهمايي مسلمانان در روز تولد پيامبر تحقق بخشيدن به اين دو آيه هست يا خير؟ به طور مسلم، آري. و هر فردي كه از اين مجالس ديدن كند، آن را نوعي اظهار مهر و مودّت و تكريم و تعزيز ميداند. بنابراين، عمل مسلمانان ريشه قرآني و اصل آسماني دارد. در اين صورت طبعاً بدعت نخواهد بود. بدعت آن كار نوظهوري است كه در قرآن و سنت براي آن اصل و اساسي نباشد.
***
خدا در سوره «انشراح» يادآور ميشود كه ما پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را بلند آوازه كرديم، چنان كه ميفرمايد:
«وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ».(1)
«آيا ما نامت را بلندآوازه نساختيم؟».
اين آيه حاكي است كه ترفيع پيامبر (صلّي الله عليه وآله) و بلندآوازه كردن او، يكي از نعمتهاي الهي بر پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) است. يكي از ابزار «ترفيع پيامبر»، نكوداشت ميلاد او است و شادماني به دور از هر نوع لهو و گناه در روز ولادت ، همگي نوعي ترفيع نبي (صلّي الله عليه وآله) و بلند آوازه كردن اوست.
حضرت مسيح (عليه السلام) روز نزول مائده سماوي را براي يارانش عيد معرفي ميكند و ميفرمايد:
«رَبّنا أَنزْل عَلَيْنا مائدةً مِنَ السَّماءِ تَكُونُ لَنا عِيداً لأوّلنا وَآخرنا وآيةً مِنْكَ وَارزُقْنا وَأَنْتَ خَيرُ الرّازِقين».(2)
«پروردگارا! از آسمان خواني براي ما فرود آر تا عيدي براي اول
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انشراح/4.
2 . مائده/114.
و آخر ما و نشانهاي از جانب تو باشد و به ما روزي ده كه تو بهترين روزي دهندگاني».
به راستي اگر روز نزول مائده (كه نعمتي محدود و زودگذر است) استحقاق جشن گرفتن آن روز در تمام سالها را دارد، چرا و چگونه ولادت پيامبر (صلّي الله عليه وآله) يا روز مبعث او (كه نعمت بزرگ و جاويدان الهي براي بشريت است) استحقاق چنين جشن و سروري را نداشته باشد؟!
بنابراين، هرگاه مسلمانان در هر روز و شبي و هر ماه و سالي مجلسي تشكيل دهند و در آن ، فضائل و مناقب پيامبر (صلّي الله عليه وآله) را يادآور شوند و آياتي كه در حق او وارد شده تلاوت كنند و اشعاري را در مدح او بسرايند، در حقيقت فرمان خدا را در زمينة مهرورزي و تكريم و ترفيع وي به اجرا درآوردهاند و علّت اين كه تنها روز ولادت را براي اين كار اختصاص ميدهند، اين است كه وجود او و تولّد او نعمت بزرگي بود. به همين مناسبت در اين روز به آن كار ميپردازند، بدون اين كه جشن در خصوص آن روز را به شرع مقدس نسبت بدهند، بلكه انتخاب آن روز نوعي گزينش است و ارتباطي به شرع ندارد.
7ـ زيارت قبور پاكان
سؤال: آيا زيارت قبور پاكان مستحب است؟
پاسخ: زيارت قبور پاكان، بلكه زيارت وادي خاموشان در هر شهر و روستا، آثار سازندهاي دارد كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
ديدار از اين وادي، كه نشانگر «عجز ذاتي» انسان و زوال قدرتها و مكنتهاي مادّي است، آثار سازنده و حياتبخش دارد. انسان هوشمند، با مشاهده اين وضع رقت بار، ناپايداري جهان را از نزديك لمس كرده و در مقام چارهجويي برميآيد و با درك «هدفداري جهان آفرينش» خود را از گرداب غفلت و خودخواهي بيرون ميكشد و به انديشة تحصيل سعادت اخروي و «حيات جاويد» ميافتد.
پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله) بر اين نكتة تربيتي انگشت نهاده، ميفرمايد:
«به زيارت قبور برويد كه مايه ياد سراي آخرت است».(1)
و در ديگر سخن خود ميفرمايد:
«به زيارت قبور برويد زيرا در آن براي شما درس عبرت است».(2)
آنچه گفته شد درباره زيارت قبور افراد عادي است، ولي بالاتر از آن، زيارت تربت شهيدان است. زيارت تربت مجاهداني كه با خون
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سنن ابن ماجه:1/500، حديث 1569.
2 . كنز العمال:15/647، حديث 42558.
خويش از شرف و عزّت ملّتي دفاع كرده و در راه پاسداري از آرمانهاي بزرگ انساني و الهي جان باختهاند، مفهومي فراتر از زيارت قبور عادي دارد.
حضور بر تربت شهيدان راه حق، علاوه بر آثار سازنده روحي و تربيتي، نوعي پيمان بستن با آنان است. شخص زائر، با اين حضور اعلام ميدارد كه به راه شهيدان وفادار است و آرمان مقدس و ارزشمندشان را پاس ميدارد.
براي روشن شدن بيشتر مطلب، به يك مثال زنده توجه ميدهيم:
زائر خانه خدا پيش از طواف، «حجر اسود» را استلام ميكند و با گذاردن دست بر آن، با ابراهيم خليل (عليه السلام) بيعت ميكند كه در «توحيد» ثابت قدم باشد و در نشر آن سعي و تلاش نمايد، ولي چون دست زائر به قهرمان توحيد نميرسد، به اثر بازمانده از او، دست نهاده و مراسم بيعت را انجام ميدهد.
در احاديث اسلامي وارد شده است كه زائر خانة خدا به هنگام استلام حجر چنين بگويد:
«امانتي كه بر ذمهام بود ادا كردم و بيعت خود را تجديد نمودم تا به اداي آن گواهي دهي».(1)
زيارت قبور شهيدان سرزمين بدر و اُحد و كربلا و ديگر عزيزان خفته به خون، نيز ترسيمگر اين حقيقت است و زائران اين مَشاهد با حضور در برابر ضريح و قبر آنان و فرستادن درود بر روان پاكشان، تعهد ميكنند كه تداوم بخش راه ايشان باشند.
و به ديگر سخن، زيارت قبر شهيد نوعي تكريم واحترام به اوست و از آنجا كه شهيد، كشته آرمانها و ايدههاي خويش است، هر كس نيز به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . وسائل الشيعه: 10/400، باب 12 از ابواب طواف، حديث 1.